اخلاص در نیت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


                                   

آداب واخلاق اهل علم (1)
تاکنون دراین بخش از مجله مباحثى از مقدمات اخلاق پیشینه تاریخى درسهاى اخلاق اصول نوشتاراخلاقى و ویژگیهاى درس واستاداخلاق مطرح کرده ایم .اینک در تکمیل همان مباحث مى پردازیم به[ آداب و اخلاق اهل علم] .

سرفصل این باب (که سرفصل و نخستین شرط زندگى اهل علم است )اختصاصا دارد و به سرچشمه و معیار دیگر فضائل اخلاقى ،یعنى[ اخلاص در نیت] .

توضیح نکته اى ضرورى است و آن این که : چه ارتباطى نیت واخلاص با آداب واخلاق دارد؟ آداب واخلاق بیشتر به رفتار و صفات ظاهرى مربوط مى شود،وى نیت واخلاص ارتباط پیدا مى کن با قلب و درون آدمى ؟ پاسخ آن است : که آدمى در زندگى روزمره خویش و برخورد با حوادث گونه گون ما فى الضمیر خویش را برون مى افکند،که رفتار و کردار آدمى جلوه و نمودى است از نیت . به فرموده على ( ع ) :

ما اضمر احد الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه 1 .

هیچکس امرى را پنهان نکند مگر که آن امر در لغزش سخن و بر صفحه رخسارش آشکار گردد.

این یک اصل است در روان انسان که : گاهى ما فى الضمیر در لغزشگاههاى سخن و رخسار آدمى آشکار مى گردد. زبان و چهره انسان حکم دریچه اى را دارند که از آن بخوبى مى شود ما فى الضمیر را دید.

بنابراین این ساختار درونى است سرچشمه آداب و کردار ظاهر مى شود و براى سالم سازى آداب باید به پاک سازى درون پرداخت .

نیت در لغت : آهنگ قصد و عزم. [ نیت استباحت نماز کند نه نیت رفع حدث] (کشف الاسرار میبدى ج 2.152). جزم کردن تصمیم قطعى گرفتن: [ بعد از مفارقت او عزم کردم و نیت جزم که بقیمت زندگانى فرش هوس در نوردم] گلستان[ 2 ( القصد والعزم على الفعل ... ثم استعمل فى غالب الاستعمال بعزم القلب على امر من الامور] 3 یعنى همان انگیزه و محرکى که پشتوانه اقبال به هر چیزاست .

اخلاص در لغت : 1. (مص م .)خالص کردن ویژه کردن ویژه داشتن بى آمیغ گردانیدن .

2. (مص ل .) دوستى خالص داشتن خلوص نیت داشتن عقیده پاک داشتن اردات صادق داشتن .

3. (تصوف ) آن است که سالک در عمل خود شاهدى جز خدا نطلبد. فضیل بن عیاض گفته: [ ترک عمل بخاطر مردم (ریا) و بجا آوردن بخاطر آنان (شرک )است و [اخلاص] خلاص یافتن ازاین دوست. 4 والخاص فى اللغه کلما صفى و تخلص و لم یمتزج بغیره . 5 وهو تصفیه ، حقیقه الاخلاص التبرى عن کل مادون الله] 7 .

اهمیت نیت : معیار سنجش عمل به نیت است . خوبى و بدى عمل به خاستگاه آن بستگى دارد على[ع] مى فرماید: [ الاعمال ثمارالنیات] [ النیه اساس العمل] 8 .

از آنجا که نیت نقش اساسى در جهت دادن به اعمال دارد و سرچشمه و منشااعمال است در روز واپسین انسانها براساس نیتهایشان برانگیخته مى شوند.[ انما یبعث الناس على نیاتهم] 9این شخصیت حقیقى انسان است که در روز

[ تبلى السرائر] پا به عرصه محشر مى گذارد. مردمان در روز قیامت یا هیئت درونى شان سراز خاک بر مى داردند،با هیئتى که نمایانگر شخصیت حقیقى آنان است .اگر داراى هیئت درونى و باطنى پاک و مصفى باشند چهره آنان در آن روز چشم نواز و خوش آیند خواهد بود و گرنه چهره آنان نازیبا و چندش آور خواهد بود. سنت الهى است که هر کس در پى هرانگیزه اى باشد و در آن راه تلاش کند به آن خواهد رسید و به مثابه آن پاداش خواهد گرفت . رسول اکرم[ ص] مى فرماید:

انماالاعمال بالنیات وانما لکل امرء مانوى فمن کانت هجرته الى الله و رسوله فهجرته الى الله و رسوله و من کانت هجرته الى امر دنیا یصیبهااوامراه ینکحها فهجرته الى ماهاجرالیه 10 .
حقیقت اعمال را نیتها مى سازند. هر که را همان نصیب است که نیت کرده است . پس هر کس هجرتش به سوى خدا و رسول باشد به خدا و رسول خواهد رسید و هر کس به مقصد رسیدن به دنیا و یا زنى براى ازدواج با آن حرکت کند به مقصد خواهد رسید و به این اهداف دست خواهد یافت . پس حرکت و کوشش وى به سوى چیزى است که قصد آن کرده است .

اهل حدیث این روایت را متواتر شمرده اند و برخى آن را نصف علم دانسته اند. پیشینیان از عالمان دوست مى داشتند که سرلوحه نوشتار خود را به این حدیث مزین کنند،تا خواننده با نیت خالص کار را آغاز کند. به شاگردان و فرزندان و دوستان خود همواره سفارش به این حدیث مى کردند تا آویزه گوش قرار دهند واز آن پند گیرند. 11

نیت خالص
نیت خالص به مثابه روحى است که پیکر سیر و سلوک را شاداب نگاه مى دارد. حقیقتى است که به بودن و کوشیدن انسان معنى و تمامى حرکات او را جهت مى دهد.

[ اول کسى که جامعه اخلاص در سر کعبه عمل کشید مصطفى بود که گفت : انماالاعمال بالنیات این روش اخلاص دراعمال همچون روش رنگ است در گوهر چنانکه گوهر بى کسوت رنگ سنگى باشد بى قیمت عمل بى اخلاص جان کندنى است بى صواب] . 12

روح باید تا دهد طاعات برمغز باید تا دهد دانه شجردانه بى مغزکى گردد نهال صورت بى جان نباشد جز خیال .
البته واضح است که نیت خالص به تنهائى مورد نظر نیست ،بلکه کارى که براساس آن نیت در خارج تحقق مى یابد باید با روح شرع سازگار باشد واز جایگاه درستى در شرع برخوردار باشد.

پیامبر[ص] مى فرماید:

لاقول الابعمل ولاقول ولاعمل الابنیه ولاقول ولاعمل ولانیه الاباصابه السنه . 13

مراتب نیت
انسان آنگونه نیت مى کند که ساخته شده و شخصیتش شکل گرفته است . خویها و خصلتها دقیقا در نیت و قصدش موثرند.اگر داراى روحى علیل و ناتوان باشد نیتى ناتوان خواهد داشت واگراز روحى بلند برخوردار باشد داراى نیتى بلند و متعالى خواهد بود. قرآن کریم مى فرماید:

قل کل یعمل على شاکلته 14 .
بگو هر کس به طریقه خویش عمل مى کند.

قل یا محمد [ کل یعمل على شاکلته] اى على دینه و نیته و قیل على خلیقته و طبیعته و قیل على مذهبه و طریقته . فالکافر یعمل مایشبه طریقته من الاعراض عندالانعام والیاس عندالشده والمومن یفعل مایشبه طریقته من الشکر عندالرخاء والصبر والاحتساب عندالبلاء. 15
[شاکله دراصل از ماده شکل به معناى مهار کردن حیوان است . و آنجا که روحیات و سجایا و عادات هرانسانى او را مقید به طریقى و روشى مى کند به آن[ شاکله] مى گویند. و کلمه[ اشکله] به سوالها و 16نیازها و کلیه مسائلى گفته مى شود که به نوعى انسان را مقید مى سازد]

بنابراین شخصیت درونى انسان است که چگونگى[ نیت] را تعیین مى کند. از آن جهت که افراد در مراتب گوناگون از رشد و کمال روحى هستند نیتهاى هر یک ازایشان نیز مراحل گوناگونى دارد. بااین توضیح به برخى از مراحل واقسام[ نیت] اشاره مى کنیم .

1. نیت ریائى
بزرگترین آفت ریاءاست . قرآن پنج بار با تصریح لفظ ریاء از ریا و ریاکاران به نکوهش یاد کرده است 17 . ریااگر برایمان فرد بچربد و فزونى یابد براساس منطق قرآن فرد ریاکار منافق شمرده مى شود. رسول اکرم[ ص] فرموده است[ الرثاء هوالشرک الاصغر] 18 .

غزالى روایت مى کند:[ رسول خدا[ص] گفت برامت خویش از هیچ چیز چنان نمى ترسم که از شرک کهین . گفتند: آن چیست یا رسول الله ؟ گفت : آن ریا]. 19

همو مى نویسد :[على رض] مى گوید: مرائى را سه نشان است : چون تنها بود کاهل بود،و چون مردمان را بیند بنشاط بود،و چون بر وى ثنا گوینداندر عمل درافزاید،و چون بنکوهند کمتر کند 20 . شخص ریاکار و سالوس در عبادت تبلیغ کمک به مردم شرکت در جهاد و ... رضایت خالق را نمى جوید.اگر خلق به تحسین او زبان بگشایند خشنود و گرنه غمگین مى شود.

غزالى در تعریف ریا مى نویسد:[ ... هیچ بیمارى بر دل پارسایان غالبترازاین نیست که چون عبادتى کنند خواهند که مردمان از آن با خبر یابند و در جمله پارسائى ایشان اعتقاد کنند] 21 .

برخى ضمن اعتقاد به خدا و قیامت بخاطر ضعفهاى درونى و کم شخصیتى در شریطى که زمینه را براى جلوه گرى آماده مى بیند قادر به حفظ سلامتى انگیزه هاى خود نیستند. در محفلى اگراز توکل و رضا به قضاى الهى سخن رود آهى کشیده و سرى تکان مى دهند تا خود را در مسلک اهل توکل به حساب آورند. آن که چهره را غمگین مى سازد و ناله از ضعف و خستگى سر مى دهد تا نشانى باشداز غصه براى دین واشتغال فراوان به امور دینى و علمى . با صداى ضعیف حرف مى زند قیافه زاهدانه به خود مى گیرد تا خود را زاهد و بى رغبت بى دنیا معرفى کند. هر جا مى نشیند و با هر که هم سخن مى شود مشغول پند و موعظه مى گرد واینگونه مى نماید که اهل موعظه است . در محافل و پیش مردم اوراد صدادار را بر لب مى آورد به این قصد که او رااهل ذکر بدانند. با دیدن منکر و خطایى چه تاسفها مى خورد تا خود را مبراازاین آفات جلوه دهد و به دیگران بفهماند که نسبت به دین شدیدا تعصب دارد. در مجامع عمومى نسبت به تعقیبات نماز و دیگر مستحبات و

مکروهات واکنشهاى شدید نشان مى دهد و روى آنها تاکید مى کند تا خود را مقید بدانها معرفى کند.

رسول خدا[ ص] درباره محاکمه اینگونه افراد در روز قیامت مى فرماید: [روز قیامت یکى را بیاورند و گویند: چه طاعت دارى ؟ گوید: جان خویش اندر راه حق تعالى ،فدا کردم تااندر غزا مرا بکشند. حق تعالى گوید: دروغ مى گویى براى آنان کردى تا گویند فلان مردى مردانه است . بگوید: وى را به دوزخ برید. دیگرى را بیاورند و وى را بپرسند: چه طاعت دارى ؟ گوید هر چه داشتم به صدقه بدادم . حق تعالى گوید: دروغ مى گویى براى آن کردى تا گویند فلان مردى سخى است . بگیرید وى را به دوزخ برید. دیگرى را بیاورند گویند: چه طاعت دارى ؟ گوید: علم و قرآن آموختم و رنج بسیار بردم و به خلق آموختم . گوید: دروغ مى گویى بدان آموختى تا گویند فلان مردى عالم است بگیرد و وى را به دوزخ برید]. 22

پر واضح است که نیت و عمل این چنین نزد خداوندارزشى نداشته و توقع پاداشى براى آنان نمى رود بلکه باید پاداش آن رااز کسانى گرفت واز چیزهائى جستجو کرد که عمل بخاطر آنهاانجام گرفته است .

پیامبرا کرم مى فرماید :

اذا کان یوم القیامه نادى مناد یسمع اهل الجمع :این الذین کانوا یعبدون الناس قوموا خذوااجورکم ممن عملتم له فانى لااقبل عملا خالطه شى ء من الدنیا واهلها 23 .
هنگام قیامت ندائى به گوش همه مى رسد که : کجایند آنان که مردم را مى پرستیدند و خشنودى آنان را مى طلبیدند بپاخیزید و پاداش خود رااز کسى که براى آن کار کردید بگیرید. من عملى را که به دنیا واهل آن آمیخته باشد نمى پذیرم .

2. نیت آمیخته باانگیزه هاى مباح
مقصوداین است که با قصد قربت انگیزه مباحى ضمیمه شود و در جنب قصداصلى به انگیزه هاى دیگر بهاا داده شود. مثلا: روزه دار همراه با قصد قربت سلامتى جسمى و ... را هم در نظر داشته باشد. یا زکات دهنده برکت و زیادى مالش را هم در نیت داشته باشد. طالب علم اشباع غریزه کنجکاوى و نیازهاى ذهنى

خود را در نظر بگیرد. بالاخره انگیزه رسیدن به بهشت و نجات از دوزخ در جنبه نیت اصلى و انگیزه اطاعت باشد.اینگونه نیتها وانگیزه ها ضررى به صحت و درستى نیت نمى زند. 24اما بهتر آن است که در نیت اخلاص به تمام معنى حاکمیت داشته باشد و هیچ انگیزه دیگر حتى مباح در حوزه حکمرانى آن نقشى نداشته باشد تا نیت کننده و عبادات کننده مخلص در صف احرار قرار گیرد.

چنانکه امیرالمومنین[ ع] مى فرماید:

قوم عبدالله ،عزوجل، حبا له فتلک عبادة الاحرار.25
عشق به خداانگیزه عمل باشد نه ترش ازاو و یا بهره ورى از بهشت و نجات از عذاب دوزخ .

3. نیت خالص
مقصودازاین مرتبه نیت تصفیه درون است از شائبه غیرخدایى و پیراستن نیت از هر چه غیر حق تعالى است ،یعنى تمام کششهاى نفسانى را کنار گذاشتن واز توجه به رضاى مخلوق رستن و همه مقصودهاى دنیایى رابه دورافکندن . به قول میبدى :

[ اخلاص آتشى است که در سینه مومن برافروزند تا هر آنچه در آن سینه دون حق بود بسوزاند پس اکنون همه خدا را باش سر خود بااو پرداخته وازاغیار دل برداشته واز بند خویش و تحکم خویشى باز رسته 26 و همو مى گوید :چرا که سزاى الله درونى است پاک و قلبى است بى نفاق].

و به گفته خواجه نصیر:

[والمراد باالنیه الصادقه انبعاث القلب نحوالطاعه غیرملحوظ فیه شى ء سوى وجه الله سبحانه] 27 .

منظوراز نیت صادق توجه قلب است به سوى طاعتى که جز خداوند در آن نباشد.

نیت خالص آهنگى صاف و گوهرى است شفاف که آلودگى به هیچ چیز را هر چنداندک - بر نمى تابد.انگیزه اى است که با هوا هوس نام آوازه خودنمایى لذتهاى دنیایى توجیهات خیالى - ولو به رنگ شریعت - و باورهاى ناصواب نمى آمیزد. براى روشنتر شدن مطلب به دو روایت از پیامبر(ص) مى نگریم :

مردى خدمت حضرت آمده و عرض کرد:اموال خود را به دیگران مى بخشیم تا

اسم و رسمى در میان مردم پیدا کنیم آیا پاداش داریم ؟ حضرت فرمود: نه . دیگر بار گفت : گاهى هم براى پاداش خداوندى و هم براى به دست آوردن نام و آوازه مى بخشیم آیا پاداش داریم ؟ پیامبر(ص) فرمود :[ ان الله تعالى لایقبل الا من اخلص له] 28 سپس این آیه را خواند :[ الاالله الدین الخالص]... 29 . در روایت دیگر نیز آمده است که :

مردى خدمت حضرت[ ص] رسیده عرض کرد: در راه خداانفاق مى کنم و صله رحم بجا مى آورم واین اعمال را فقط بخاطر خداانجام مى دهم اما هنگامى که مردم ازاین عمل من سخن مى گویند و ستایش مى کنند خوشحال مى شوم . حضرت چیزى نفرمود تا آیه :[ ...فمن یرجولقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولایشرک بعباده ربه احدا] 30 نازل شد،یعنى : هر که آرزوى لقاى حق را دارد باید که عمل شایسته انجام داده و در طاعت و بندگى و بندگى احدى را شریک خداوند قرار ندهد31 .

امام سجاد[ ع] در گفتار خود این مرتبه از نیت رااینگونه تفسیر مى کند:

فقدانقطعت الیک همتى وانصرفت نحوک رغبتى فانت لاغیرک مرادى ولک لالغیرک سهرى و سهادى ولقاوک قره عینى و وصلک من نفسى والیک شوقى و فى محبتک ولهى والى هواک صبابتى و رضاک بغیتى و رویتک حاجتى و جوارک طلبى و قربک غایت سولى و فى مناجاتک روحى و راحتى و عندک دواء علتى و شفاء غفلتى و برد لوعتى و کشف کربتى فکن انیسى فى وحشتى و مقیل عثرتى و غافر زلتى و قابل توبتى و مجیب دعوتى و ولى عصمتى یا نعیمى و جنتى و یا دنیاى و آخرتى یاارحم الرحمین . 32
همتم از همه چیز به سوى تو قطع شد میل و کششم بجانب تو متوجه گردید پس مراد من توئى نه غیر تو. براى توست بیدارى و بیخوابى من . روشنایى چشم من دیدار توست . شوق من به سوى توست . تحیر و سرگردانى من در محبت تواست . سوزش من به سوى هواى توست . آرزوى من رضاى توست . خواهش نفس من رسیدن به توست . و نیاز من دیدار توست مطلوب من جوار توست . آخرین پرسش من قرب توست . شادابى و آسایش من درراز و نیاز با توست .

دواى درد من شفاى جوشش و سردى حرارت من نزد توست و بر طرف شدن هم و غم من .اى خدا مونس من در وحشت و همراه من در تنهایى و بخشاینده لغزش من تو هستى .
توئى پذیرایى تو به من پاسخ دهنده دعوت من و صاحب عصمت من .

اى نعیم من واى بهشت من اى دنیاى من واى آخرت من یاارحم الرحمین .

زهى سعادت براى آن دسته از طلایه داران دانش که پیوسته به انگیزه هاى خدایى گام مى نهند و کوششهاى خود را چنان سفال کوزه اى شکسته بى ارزش نمى کنند،بلکه در صدف نیت خالص گوهرهاى اعمال را مى سازند و بااین اکسیر گذازنده ماهیت دانش و عمل خود را دگرگون مى کنند.این چنین دانشى است که ازاو در روایات بعنوان :[ راهنما نجات دهنده چراغ فروزاننده احیاگر میراث انبیاء[ ع] صیقل دهنده قلب بهترین اندوخته برترین میراث کمال دین رفیق ایمان ملاک ارزش قوام دنیا مشعل راه و]... 33 یاد شده است . در مقابل دانشى که با نیت ها وانگیزه هاى پست دانش پژوه هم خانه شود چهره درخشان دانش را کریه مى کند. در روایات ازاین چنین دانشى و دارنده آن اینگونه یاد شده است : [آتش گیره جهنم فساد عالم شکننده دین و رسالت کشنده صاحب خود و دیگران داروى بى نتیجه ،بلکه مخرب گمراه کننده تباهى آور و زرو و بال و]... 34 .

راستى چرااین گرانقدرترین پدیده هستى و آفریده مجرد خداوند، یعنى علم به چنین آفاتى آلوده مى گردد؟

توان اداراکى و قوه فراگیرى ارزشمندترین نعمتى است که خداوند براى تعالى و تقرب انسان به وى ارزانى کرده است .اگرانگیزه ها و مقصدهاى اهل عالم خالص باشد دسترسى به کمالهاى فوق تصور آسان شده و نورانیت دانش افق و مسیر را گرم و روشن مى کندامااگر خداى نکرده این شعله گرم و درخشنده با نیتهاى پست و بدبختى مى گردد. موجب خسران در دنیا و آخرت مى گردد،وانسان را به سقوط و تباهى مى کشاند.

امام باقر[ ع] مى فرماید:

من طلب العلم لیباهى به العلماءاویمارى به السفهاءاویصرف به وجوه الناس فیتبوء مقعده من النار ان الرئاسه لاتصلح الالاهلها 35 .
اگرانگیزه طالب علم بااغراض هوس آلود آمیخته گردد و بخواهد با مایه علمى و حربه دانش براهل علم مباهات کند و با سفیهان و سبک مغزان بستیزدو یاانظار

مردم را به خود جلب نماید جایگاهش آتش است . ریاست صرفا شایسته کسانى است که داراى شایستگى کافى هستند.

ممکن است سالها کسى بخاطر عدم توجه و تحت تاثیر توجیهات و وسوسه هاى نفسانى دچار چنین انگیزه فاسد گردد. سرمایه عمر فرصتهاى ارزشمند و قدرت جوانى را به باد فنا دهد. دنیاى زودگذر را برگزیند که در حقیقت نه دنیا را به چنگ آورده است و نه آخرت را پیش روى دارد.امام باقر[ ع] اهل علمى را که بخاطراز دست دادن خلوص و صفاى نیت به روشهاى شرم آورى گرفتار آمده اند به هفت دسته تقسیم کرده و جهت گیرى کردارشان را - که برخواسته از چگونگى مقصد و نیاتشان هست - تبیین مى کند و ویژگیهاى هر دسته را بر مى شمارد و کیفر هر یک را روشن مى سازد. براى این که نمودها و سرنوشت نیتهاى فاسد را بشناسیم و بهره مندى ناشایسته رااز دانش به بینیم روایت را به دقت مى خوانیم .

ان من العلماء من یحب ان یخزن علمه و لایوخذ عنه فذاک فى الدرک الاول من النار و من العلماء من اذا وعظانف واذا وعظ عنف فذاک فى الدرک الثانى من النار و من العلماء من یرى ان یضع العلم عند ذوى الثروه والشرف ولایرى له فى المساکین وضعا فذاک فى الدرک الثالث من النار و من العلماء من یذهب فى علمه مذهب الجبابره والسلاطین فان رد علیه شى من قوله اوقصر فى شى من امره غضب فذاک فى الدرک الرابع من النار و من العلماء من یطلب احادیث الیهود والنصارى لیغز ربه علمه و یکثر به حدیثه فذاک فى الدرک الخامس من النار و من العلماء من یضع نفسه للفتیا و یقول : سلونى و لعله لایصیب حرفا واحدا والله لایحب المتکلفین فذاک فى الدرک السادس من النار و من العلماء من یتخذ علمه مروه مروه و عقلا فذاک فى الدرک السابع من النار . 36
دسته اى ازاهل علم و دانشمندان دوست دارنددانش خود را ذخیره کنند تا چیزى از آن دراختیار کسى قرار نگیرد،چنین کسانى در قعر نخستین دوزخ جاى دارند. گروهى دیگراز پذیرش پند واندرزابا دارند و زیربار موعظه اى نمى روند ولى هنگامى که خود پند مى دهند سختگیرى و تاکید مى کنند اینان در ژرفاى دوم دوزخ ماوى دارند .

برخى دیگر دوست دارند که دانش خود را دراختیار مالداران واربابان منصب و

اشراف قرار دهند و حرفه تعلیم خود را دراین گونه طبقات محدود نمایند محدود نمایند تهیدستان و طبقات محروم نزدایشان جایى ندارند و اشتیاق به تعلیم آنان نمى ورزند اینان در طبقه سوم جهنم مسکن دارند. دسته اى دیگرازاهل علم و دانش منش ستمگران و پادشاهان را در علم خویش پیشه خود ساخته اند بگونه اى که اگر بر آنان ایران کنند یااز مزدشان کم پرداخت کنند خشمگین گردند ایشان در چهارمین طبقه دوزخ جاى دارند. دسته اى دیگر جویاى گفته هاى یعود و نصارى بیگانگان هستند تا بدینوسیله معلومات خود را مهم تر و فزونمایه تر جلوه دهند این فرقه در پنجمین قعر جهنم جاى گرفته اند دسته اى دیگر کسانى هستند که خویشتن را در منصب فتوى قرار مى دهند و به مردم مى گویند: پرسشهاى خود را با ما در میان بگذارید در حالى که ممکن است اطلاع درستى در مورد هیچ مساله اى نداشته باشند. (خداوند متعال چنین افراد سحنه پرداز و پرتکلف را دوست ندارد)این دسته در ششمین طبقه دوزخند. عده اى دیگراز صاحبان دانش مى خواهند با علم و دانش خود را خردمند و عاقل جلوه دهندایشان در هفتمین قعر دوزخند.

آنچه باعث مى شود اهل علم در بکارگیرى و بهره مندى از دانش خود به این ورطه هاى هولناک و جریانهاى نکبت بار - که در روایت آمده - بیفتدآلودگى و تیرگى است که روز نخست تحصیل دراراده و نیت وجود داشته یا پس از آن رخنه کرده است . و چون از همان آغاز کرد نیتى خالص جایگزین نگشته و آب از سرچشمه گل آلود بوده و بتدریج رو به افزونى نهاده عاقبت همت را دستخوش ابتذال ساخته واو را به فرومایگى شخصیت کشانده است .

ازاین روى اگراز آغاز تحصیل به فکر تصفیه و سالم سازى نیت نیفتیم هر چه اندوخته هاى ذهنى فزونتر گردد واصطلاحات بیشترى آموخته شود کاراخلاص و تصفیه نیست دشوارتر مى شود،چرا که راههاى توجیه باز شده و حجابهاى علمى کار را مشکل تر مى سازد. در آغاز تحصیل شاید تصور روشنى از راه مقصد و سرانجام کار نباشد و نیت هم در یک عنوان کلى و غالبا به رنگ الهى و آهنگ خالصانه باشد ولى هنگامى که قدرى از راه طى شد و دورنمایى از آینده دیده شد جایگاه علم و فضل و شخصیت اجتماعى و حوزه اى نمایان گشت نیت آلوده مى شود. در گذشت زمان گذراز دالان حوادث تنگناها فشارها و لغزشگاهاى منافع و پرتگاههاى دنیایى ،ماهیت نیت تبلور مى کند. بروز شرایط گوناگون و حدوث

جریانها نیت ها را غربال مى کند و به الهى و نفسانى تقسیم مى کند. در شرایط عادى ممکن است خیال کنیم که براى خدا درس مى خوانیم و براى اسلام خدمت مى کنیم امااگر پاى منافع هواهاى نفسانى مقام و عنوان پیش آید میدانهاى جدى نبرد باابلیس و خواسته هاى نفسانى باز مى شود و حریف مى طلبد. بنابراین خوشا بحال کسانى که در طى تحصیل جویاى رضاى خداوندى هستند براى خدا دانش فرا مى گیرند و بخاطراو خدمت مى کنند و جز ذات او را در نظر ندارد. چنانکه امیرالمومنینى[ ع] مى فرماید :

فطوبى لمن اخلص الله عمله و علمه و حبه و بغضه واخذه و ترکه و کلامه و صمته و فعله و قوله 37 .
خوشبخت و رستگار کسى است که علم و عملش دوستى و دشمنیش سخن گفتن و سکوتش رفتار و گفتارش تنها براساس رضاى الهى استوار باشد و بر خلاف امر پروردگار قدمى بر ندارد.

رسول اکرم[ ص] نیز مى فرماید:

من جائه الموت و هو یطلب العلم یحیى به الاسلام کان بینه و بین الانبیاء درجه. 38
کسى که مرگش فرا رسد درالتى که دانشى را براى احیاى اسلام مى طلبد در بهشت میان او و پیامبران یک درجه فاصله خواهد بود.

پس چه باید کرد تااز نکبت غرضهاى هوس آلود رهایى یافت و به زلال و پاکى[ خلوص] دست یافت ؟

چاره کار
هر چه انحراف پیچیده تر و مهم تر باشد درمان و چاره آن نیز دشوارتر خواهد بودازاین روى بااهمیتى که نیت دارد پاکى سازى و تصفیه آن از هواهاى نفسانى و تلقات غیرالهى مشکل تراست . چنانکه در روایت پاک سازى نیت از خود عمل دشوارتر و مهمتر شمرده شده است : [ ان تلخیص النیه من الفساداشد على العاملین من طول الاجتهاد]. 39 .

بعبارات دیگر:اگر صفحه دل به انگیزه غیر خدایى آلوده شود شرک است . شرک خفى و ناپیدا آفتى که شناخت آن بسیار دشوار و رهایى از آن طاقت فرساست . نفوذ

تلبیسها و خواطر نفسانى پیچیده تر از آن است که به آسانى درک شود. چنانکه در روایت دیگر آمده است :

فان الاشراک فى الناس اخفى من دبیب الذرعلى الصفافى اللیله الظاماء و من دیب الذرعلى المسح الاسود. 40
شرکى که در میان مردم است از جنبش مورچه کوچکى در شب تاریک بر روى سنگ صاف و از حرکت آن بر فرش سیاه ناپیداتراست .

بنابراین تصفیه درون و خالص سازى نیت آن چنانکه مى اندیشیم ساده و آسان نیست همه والا کوشش و تمرین فراوان حساسیت و مراقبت جدى آگاهى به عواقب و پیامدها توکل و کمک گیرى از خداوند و مطالعه در حالات فرزانگان خالص و صاحبان نیت ناب را مى طلبد. بااین توجه شمارش برخى از راههاى پاکسازى و خالص نمودن نیت مى پردازیم :

1. بلند همتى
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زهر چه رنگ تعلق پذیر آزاداست 41 .
آنچه باعث مى شود که نیت آدمى آلوده گردد و دلبند مقصدهاى ناچیز دنیایى شود پست همتى است .

همت بلند و قوت اراده استقامت درامور گستنى دل از محسوسات باطل بریدن علایق از مادیات و مشهودات فانى و پیوستن با حقایق نسئه بالا و موجودات عالم اعلا اینها همه از علایم بزرگى نفس واز مظاهر بارز سعه صدر مى باشد. نفوسى که داراى خصالى ازاین قبیل باشند قابل احترام و در خود تقدیر مى باشد] 42 .

اگر طبع انسان بلند باشد و مرغ وهم و خاطراو هوس پریدن در بلنداى آسمانها را داشته باشد راضى به خاک نشده واسیر پستى نمى گردد. آرمانهاى مقدس و آهنگهاى خداجویى را به ثمن بخس مادیات و هوسهاى نفسانى نمى فروشد.اعمال نیک را به انگیزه هاى پیش پاافتاده و دنیایى آمیخته نمى کند.این کار یک نوع نفاق و دورویى است . آنچه در ظاهر جلوه مى کند غیراز آن چیزى است که در باطن قصد آن را کرده است . منشا روانى این نفاق و دو رویى احساس حقارت و خوارى درونى است . ریاکار تن به ذلت گفتار و کردار تصنعى مى دهد تا جبران حقارت و کمبود درونى را بکند على[ ع] مى فرماید :

نفاق المرء من ذل یجد فى نفسه. 43
نفاق و دورویى انسان ازحقارتى است که در خوداحساس مى کند.

علاقه به تمجید و تحسین مردم و جلب عواطف و محبوبیت دیگران میل به نفوذدرافکاراین و آن ناشى از نزدیک بینى و ضعف نفس آدمى است .اگر دل مطمئن وافق دید بلندباشد دچار چنین زبونى نمى شود. با صراحت و درستى سخن مى گوید: با قاطعیت و بدون مصلحت سنجى سودجویانه عمل مى کند و شهامت و صداقت را پیشه خود مى سازد.

اگر نیت آدمى پاک و ویژه خداوند باشد تن به فرومایگى و ذلت نمى دهد چنانکه امیرالمومنین[ ع] مى فرماید :[من اخلص النیه تنزه عن الدنیه] 44 .

ارزش و مقام هر فردى به نیت و همت اوست .این تعلقات وانگیزه هاى اوست که شخصیتش را مى سازد. بسا آزادى که اسیراست و بسااسیرى که آزاداست . بسا دانشمندنى که در کمند هوى است و بسا بى سوادى که از رنگ و ننگ تعلقات رهاست .

[...وکم من عقل اسیر تحت هوى امیر]... 45 بسا خرد که اسیر و گرفتار سرپنجه هوس فرمانگذاراست . چه بسیار ثروتمندانى که فقیر و نیازمندند. و بسیار تهدیدسانى که غناى نفس دارند. در بند داراییهاى خود نیستند چشم حسرت و آه و حرص آلود به داشته هاى دیگران ندارند. اسیرخواسته ها نمى گردند و به بندگى نفس اماره تن نمى دهند.

من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته. 46
هر کس خویشتن را گرامى دارد واحساس شرف و عزت براى خود کند هوا و هوسش را خوار شمارد.

خودشناسى و قدر و فلسفه وجودى خود را درک کردن باعث الهامات اخلاقى مى شود.انسان باید درون نگرى کند حقیقت خود را کشف نماید تا احساس شرافت کند.اگر چنین شد خودبخود دچارانگیزه هاى پست و نیتهاى هوس آلود نمى گردد،یعنى احساس مى کند که انگیزه هاى مادى با آن جوهر عالى انسان همساز نیست

امام کاظم[ ع] مى فرماید:

ان اعظم الناس قدرا من لایرى الدنیا لنفسه خطرا. 47
از همه مردم عظیم القدرتر آن کسى است که براى تمام دنیا به اندازه نفس خودارزش
قائل نباشد.

بنابراین اگر همت بلند بوده و روح به انگیزه هاى ناچیز کشش نداشته باشد براحتى قادر به اخلاص نیت خواهیم بود.

تکلف گر نباشد خوش توان زیست تعلق گر نباشد خوب توان مرد
2. مراقبه و محاسبه :
دستورالعمل معروفى که علماى اخلاق و به ویژه عرفا براى تهذیب نفس و رهاسازى آن از هر یک از رذایل اخلاقى مطرح کرده اند: مشارطه مراقبه محاسبه و معاتبه است ،یعنى براى به دست آوردن هر یک از فضایل اخلاقى یا نجات یافتن از رذایل آن به این شیوه مى شود عمل کرد.

الف : مشارطه :انسان با خود پیمان ببندد و و شرط کند که ازاین پس نیت خود را سالم داشته و به ریا وانگیزه هاى ناپسند آلوده نسازد. یک تعهد جدى و تصمیمى حتمى براین قرار بگیرد. بکوشد که بهر صورت ممکن ازاین شراط و پیمان سرپیچى نکند:

[عود نفسک حسن النیه و جمیل المقصد]... 48 .

عادت بده نفس خود را به نیت شایسته و قصد زیبا.

ب : مراقبه : پیوسته نگهبان و مراقبت انگیزه هاى خود دراعمال و رفتار باشد. یعنى : هنگامى که به کارى یا چیزى مشغول مى شود مواظب سلامتى نیت و قصد خود باشد همواره یادآورد که در محضر خداونداست و غیر خدا را شریک هدف و مقصد خود نگرداند. در حدیث قدسى آمده است :

انما یسکن جنات عدن الذین اذاهموا باالمعاصى ذکروا عظمتى فراقبونى... 49
ج : محاسبه : در پایان هر روز مانند یک کاسب به حساب رسى از نفس و انگیزه هایى که در رفتار و کردار داشته است بپردازد. با دقت و جدیت نیتهاى خود را بسنجد اگر شایسته و مطابق با رضاى الهى یافت سپاس حق بگذارد و خرسند
باشد. در روایت مى فرماید:

ان العاقل ینبغى ان یکون له اربع ساعات : ساعه یناجى فیها ربه و ساعه یحاسب فیها نفسه و ساعه یتفکر فى صنع الله یخلوفیها للمظعم والمشرب . 50
در آیه قرآن نیز مى خوانیم :

(...و لتنظر نفس ما قدمت لغد...)52.

اعمال خود را به حساب و مناقشه کشد که چه چیز را براى فرداى خود پیش فرستاده است .

امام کاظم[ ع] فرمود:

لیس منا من لم یحاسب نفسه فى کل یوم فان عمل حسنه استزادالله - تعالى وان عمل سیئه استغفرالله منها و تاب الیه .52

د: معاتبه :
اگرازاین سه مرحله نتیجه اى گرفته نشد وانگیزه هاى غیرخدایى همچنان جاى نیتهاى الهى را گرفتند به چهارمین شیوه متوسل مى شود. عتاب سرزنش و تنبیه نفس کرده و براى آن تعیین مجازات و کیفر مى کند. چنانکه به وسیله نذر یا تعهد شرعى خود را ملزم نماید که اگرازاین پس چنین نیتها و قصدهایى از وى سر زد مجازاتهاى شرعى مانند: روزه انفاق کم کردن خواب خوراک و هر ریاضت دیگر را مقرر کند. طبیعت نفس بگونه اى است که در برابر سختى ها و آنچه مطابق میلش نیست منفعل مى شود. و چون عاقبت کار را مى سنجد میل به چیزى که چنین پیامدى را داشته باشد نمى کند. بنابراین انسان خود را ملزم کند که دربرابر نیتهاى ناسالمى که از وى سر مى زند ریاضت و مجازاتى را متحمل خواهد شد.

3. توجه به زشتیها و پیامدها
از دیگر راههایى که به سالم سازى نیت کمک مى کند اندیشه در زشتیها و یادآورى پیامدهایى است که از نیتهاى ناسالم و هوس آلود پدید مى آید. بسیارى از خطاها از غفلت و بى توجهى سر مى زند.اگر همواره بهوش باشیم و نتایج افعال و رفتار خود را به یاد داشته باشیم نمى گذاریم زحمات و کوششهایت وزر و وبال گردنت

شده و شرمسارى دنیا و آخرت را به ارمغان آورد. بنابراین براى رهایى از آفت ریا و هوسهاى نفسانى باید در مذمتها و پیامدهایى که قرآن و روایات بیان داشته اندیشید و همواره آنها را مد نظر داشت .

چنانکه قرآن درباره کسانى که مقصدهاى دنیایى و منافع مادى را جایگزین انگیزه هاى الهى کرده اند مى فرماید:

من کان یریدالحیوه الدنیا و زینتها نوف الیهم اعمالهم فیها و هم فیها لایبخسون اولئک الذین لیس لهم فى الاخره الاالنار و حبط ما سنعوا فیها و باطل ماکانوا یعملون. 53
آنان که زندگى و زینت دنیا را بخواهند پس همه مزد کردارشان را دراین جهان مى دهیم واز آن هیچ نمى کاهیم .اینان کسانى هستند که در آخرت جز آتش نصیبى ندارند و هر چه کرده اند ناچیز شود و هر چه به جاى آورده اند باطل است .

در روایت نیز چنین مى خوانیم :

فاتقواالله واحتنبواالریا فانه الشرک بالله ان المرائى یدعى یوم القیامه باربعه اسماء: یا کفر یا فاجر یا غادر یا خاسر حبط عملک و بطل اجرک فلا خلاص لک الیوم فالتمس اجرک ممن کنت تعمل له. 54
از خدا پروا کنید واز ریا وانگیزه هاى غیرخدایى که شرک بالله است شرک خفى نه شرک مصطلح که به معناى بت پرستى است دورى گزینید،چرا که ریا کار را روز قیامت به چهار نام مى خوانند:اى کافر اى گناه کار اى حیله گر واى زیانکار،عملت نابود شد پاداشت از بین رفت امروز نجات نخواهى یافت و پاداشت رااز هر کس که براى او عمل کرده اى بگیر.

در روایات از نیتهاى ناسالم و آمیخته باانگیزه هاى دنیایى و هوس آلود به :[ شرک خفى نشانه نریضى باطن آفت عمل و عبادت مایه پست همتى کم خردى و نادانى] یاد شده است . و در مقابل از نیتهاى خالص وانگیزه هاالهى به :

[ غایت فوز برترین عمل نتیجه بندگى منش برترین مردم عبادت مقربین نهایت و کمال دین ارجمندترین سرنوشت نتیجه یقین ملاک بندگى برترین ایمان نشان سعادت معیارارزشمندى وسیله تقرب آرایش قلب باعث پاداش نورانیت دورن رهایى از پستى و سرى ازاسرار الهى] 55 نام برده شده است .
بنابراین اگر در زشتى ریاء و نیتهاى آلوده اندیشه گردد و پیامدهاى دنیایى و کیفرهاى آخرتى آن در نظر گرفته شودامکان خالص سازى نیت بیشتر شده و مظاهر فریبنده دنیایى و هوسهاى نفسانى کارآیى نخواهد داشت .

4. مطالعه در حالات پاکان و مخلصان
دیگراز راههایى که به پاک سازى نیت واخلاص قصدها کمک مى کند دقت و اندیشه در حال و هواى فرزانگان راه طى کرده اى است که از قید هوا رهیده و در بند هوس نبوده اند. مخلصانى که با همت بلند مراقبت و مواظبت جدى و ریاضتهاى مستمر عملى درون خود را ویژه حق کرده و هرگونه آلودگى رااز صفه دل خود زدودند. با خواندن برخى از جلوه هاى اخلاص - که در زندگى ایشان دیده مى شود ،آدمى پیش خود اظهار ضعف و شرمندگى مى کند و خود به خود به تحسین ؟ تکریم این اراده هاى مصمم و روحهاى بزرگ مى پردازد. با خود آرزو مى کند که :اى کاش او نیزاعمال و رفتار خود را چنین خالص و بى پیرایه براى رضاى خداوندانجام مى داد واز قید جلوه هاى مادى وانگیزه هاى نفسانى راها مى شد.

مرحوم شهابى مى نویسد:

[کسى که اندک اطلاعى از رجال علمى اسلام داشته باشد و بر سعه مجال عمل ایشان واقع شود به مزایاى علمى و عملى واخلاقى آنان آشنا خواهد شد و خواهد دانست که بزرگان داراى چه همتى بلند بوده و چطوراز همه چیز و حتى از خود گذشته و تا چه حد درامور معنوى ،یعنى کسب حقایق و ترویج فضایل استقمت ورزیده و بالاخره از لحاظ عظمت نفس به چه پایه و مقامى شامخ رسیده اند.انسان باید بسیار با همت و بلند نظر و عظیم النفس که در تمام دوره زندگى از همه لذایذ مادى و خوشیهاى دنیوى بگذرد و با سختى و تنگى زندگى شب و روز براى خدا در راه کسب و نشر علم کوشش کند و در تمام مراحل عمر قدمى از طریق تقوى و زهد برکنار نرود و در جمیع شوون زندگى خدا را حاضر و ناظر و قاهر داند و به یاداو و به راه او قدم و قلم بزند. عنایت و توفیق الهى نیز باید به حدى کامل برحال کسى شامل آید تا بتواند عمر گرانمایهرا در راهى چنین به پایان برد و نفس خود را به چنان پایه اى برساند]... 54

در تاریخ اسلام و حوزه هاى علمیه عالمان و بزرگان بااخلاص بودند که رسیدن

به مرجعیت و زعامت ذره اى در دل ایشان جاذبه نداشت . بااین که اسباب شهرت و نام آورى براى بسیارى ازایشان فراهم بوده لحظه اى به فکراین موضوع نیفتادند.ازاقبال یاادبار مردم متاثر نگشتند. علاقه اى به نوشتن نام خود بر بهترین و دقیق ترین آثار علمى خود نداشتند. تااین که کسى رااز خود برتر مى یافتند به آسانى تمامى منصبها و مقامات خود را به او تقدیم مى داشتند.

راستى چقدر تفاوت است میان این گونه مخلصان و سبک بالان پاک دل با آنان که زیربار محنت صدها نوع رنگ تعلق و ننگ هوس گفتارند. شخصیت سرنوشت پاداش و فرصت دنیا و آخرت خود را به ثمن بخس انگیزه هاى مادى و منافع زودگذر و همى مى فروشند.

جا دارد گفتار را با کلام بلندى ازامیرالمومنین[ ع] به پایان بریم که سخت شایسته اندیشیدن است :

الدنیا کلها جهل الا مواضع العلم والعلم کله حجه الا ما عمل به والعمل کله ریاءالاماکان مخلصا خلاص على خطر حتى ینظرالعبد بما یختم له 57 . دنیا همه اش جهل و نادانى است مگر جایگاههاى علم و علم تمامش حجت و مسوولیت آوراست مگر آنچه بدان عمل شود. و تمامى عمل در معرض ریاء و بى ارزش است مگر آن مقدار که الص و ویژه حق باشد. واخلاق نیز در معرض خطراست تااین که انسان ببیند عاقبتش چه مى شود.

 
پاورقى ها
1. نهج البلاغه حکمت 26.
2. فرهنگ معین .
3. مجمع البحرین .
4. فرهنگ معین .
5. مجمع البحرین .
6. مقابیس الغه .
7. مفردات راغب .
8. غررالحکم چاپ دانشگاهى ج 1.79.
9. بحارالانوار ج 70.249.
10. همان مدرک .
11. اسرارالصلوه مرحوم ملکى تبریزى 168 منیه المرید.
12. کشف الاسرار.
13. بحار ج 7.207.
14. سوره اسراء آیه 84.
15. کشف الاسرار ج 5.613.
16. مفردات راغب .
17. سوره نساء آیه 38 و 142 سوره ماعون آیه 6 سوره بقره آیه 264 سوره انفال آیه 47.
18. مسنداحمل حنبل جزء پنج 428و429.
19کیمیاى سعادت ج 2.208.
20 همان مدرک 122 ثلاث علامات للمرائى : ینشطاذا رآه الناس ویکسل اذا وحده و یحب ان یمد فى جمیع اموره تلخیص الریاض ج 2.211.
21 همان مدرک .
22 همان مدرک .
23 .مشکوه الانوار .312.
24 این گونه انگیزه ها ضررى به صحت و درستى نیت نمى زند اگر چه شایست است ازاین گونه آمیخته ها هم پیراسته باشد.این انگیزه هاى مباح عامل اصلى در نیت قصد نیستند بلکه اساس همان اطلاعات و بندگى خداونداست .از آن روى که در منابع دینى چنین آثار و پیامدهایى بیان شده به انگیزه و نیت انسان راه مى یابد
آیات و روایات فراوانى بر درستى و صحت این گونه نیت دلالت دارد که برخى از آنها را یادآور مى شویم :
الف : على ( ع )در ضمن مراتب عبادت و نیتهاى آن نیتى را که به این گونه انگیزه هاى مباح ضمیمه شده باشد تایید مى کند:
ان العباد ثلاثه : قوم عبدواالله عزوجل خوفا فتلک عباده العبید و قوم عبدوالله تبارک و تعالى طلب الثواب فتلک عباده الاجراء و قوم عبدوالله عزوجل حباله فتلک عباده الاحرار وهى افضل افضل البعاده اصول کافى چاپ غفارى ج 2.68.
عبادت کننده ها سه گونه هستند: گروهى جهت ترس از کیفر اطاعت و بندگى مى کنند که این عبادت بردگان است . عده اى ثواب و پاداش عبادت مى کنند که این عبادت سودجویان و دادوستد کنندگان است . گروهى از روى دوستى خداوند بندگى مى کننداین عبادت آزادگان بوده و برترین عبادت است .
جمله وهى افضل العباده نشانگر درستى و صحت و نوع عبادات اولى است که به نیت رهایى از عذاب یا به دست آوردن بهشت انجام مى گیرد زیرا آن دو قسم باید فضل وارزش داشته باشند تا نوع سوم ارزشمندتر باشد.
ب : و همچنین على ( ع ) هنگام وقف برخى ازاموال خود چنین نوشت :
هذا مااوصى به وقضى به فى ماله عبدالله على ابتغاء وجه الله لیولجنى و یعرفنى به عن النار
و یصرف النار عنى یوم تبیض وجود و تسود بحار ج 70.187. رضاى الهى رسیدن به بهشت و نجات از آتش را مقصد خود معرفى مى کند.
ج : قرآن نیز مى فرماید :...وادعوه خوفا و طمعا رحمه الله قریب من المحسنین سوره قمر آیه 56.
در توصیف برگزیدگان خداوند مى گوید :...کانوا یسارعون فى الخیرات و یدعوننا رغبا و رهبا و کانوا لنا خاشعین سوره انبیاء آیه 90.
د: نظر فقهاء
مرحوم آیه الله حکیم مى نویسند:
برخى از علماء مانند: علامه فخرالدین شهیدین محقق ثانى صاحب موجز و ... ضمیمه کردن نیت را باانگیزه هاى مباح جایز نمى دانند و چنین کارى را منافى بااخلاص مى شمارند.البته باید سخن ایشان را بر جایى حمل کنیم که هر یک ازامور مباح مستقل در نیت بوده و عامل اصلى درانگیزه باشنداما گر تابع نیت اصلى ،یعنى قصد تقرب و رضاى خداوند باشنداشکالى نخواهد داشت .
بهر صورت ظاهراین است که چنین نیتى درست است و دلیل وجود ندارد که اخلاص را در نیت بگونه اى شرط بداند که منافات با ضمیمه شدن امور مباح باشد.اگر چه آن ضمیمه تابع قصد قربت باشد.
مستمسک العروه ج 6.20.
مرحوم صاحب عروه مى فرماید:
اگر غیراز ریاا چیزهاى دیگرى مانندامور مباح ضمیمه نیت شده و تابع قصد قربت باشداشکالى نخواهد داشت همان مدرک .
اگر غیراز ریاء چیزهاى جایز و شایسته ضمیمه نیت شود بگونه اى که تابع قصد قربت باشد اشکالى نخواهد داشت . تحریرالوسیله ج 1.157.
بنابراین هنگامى که انگیزه هاى مباح در عبادات اشکالى را پدید نیاورند در غیر عبادات بطریق اولى درست خواهند بود و مى توانند براى تحریک و ترغیب انسان ضمیمه نیت اصلى شده واو را تشویق کنند.
این چند آیه و روایت نمونه اى بوداز دهها روایتى که درستى نیت آمیخته باانگیزه هاى مباح را ثابت مى کنند.
25 اصول کافى ،ج 2.68.
26کشف الاسرار ج 10.574.
27 اربعین شیخ بهایى .223.
28روح المعانى ج 23.234.
29سوره زمر آیه 2.
30مجمع البیان ج 4.216 ذیل آیه 110 سوره کهف .
31لازم به یادآورى که مرادازاین شادمانى و سرور آن است که محرک اصلى انسان دراعمال شده و بااخلاص منافات داشته باشد و گرنه خوشحالى که بدون اختیار براى انسان پدید مى آیداشکالى نخواهد
داشت .
32حیات جاویدان ج 2.32.
33براى آگاهى از روایاتى که چنین اوصافى را براى علم بیان کرده اند مراجعه کنید به : اصول کافى ج 1.باب العلم ،میزان الحکمه ج 461.6 الحیاه ج 265.2 مستدرک الوسائل ج 1.103.
34 همان مدرک .
35 اصول کافى ج 1.47.
36بحار ج 2.108.
37. تحف العقول .
38. کنزالعمال ج 10.260.
39. غررالحکم ج 2.536.
40. بحار ج 3.73.358.
41. دیوان حافظ.94.
42.فوائدالرضویه مقدمه .
43. غررالحکم ج 6.181. 45. نهج البلاغه فیض ج 202.
46. همان مدرک حکمت 441.
47. تحف العقول 287. اصول کافى ج 1.19.
48. غررالحکم ج 4.330.
49. جامع السعادات ج 4.330.
50. همان مدرک ج 3.96.
51. سوره حشر آیه 18.
52. اصول کافى ج 2.453.
53. سوره هود آیه .1516.
54. وسایل الشیعه ج 1.51.
55. براى آگاهى از روایاتى که چنین تعبیرهایى دارند مراجعه کنید به : وسایل ج 51.1 اصول کافى ج 2.393.
56. فوائدالرضویه مقدمه .
57. بحار ج 71.242.
امام خمینى
وصیت اینجانب به حوزه هاى مقدسه علمیه آن است که کرارا عرض نموده ام که دراین زمان که مخالفین اسلام و جمهورى اسلامى کمر به براندازى اسلام بسته اند واز هر راه ممکن براى این مقصد شیطانى کوشش مى نمایند و یکى از راههاى بااهمیت براى مقصد شوم آنان و خطرناک براى اسلام و حوزه هاى اسلامى نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه هاى علمیه است که خطر بزرگ و کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه ها بااعمال ناشایسته واخلاق و روش انحرافى است و خطر بسیار عظیم آن در درازمد به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهى بر علوم اسلامى و جازدن خود در بین توده ها و قشرهاى مردم پاکدل و علاقه مند نمودن آنان را به خویش و ضربه مهلک زدن به حوزه هاى اسلامى و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب مى باشد.