ویزگیهاى درس اخلاق و آداب شاگردى آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


در نوشتار پیشین از ضرورت اخلاق و پیشینه تاریخى آن در حوزه هاى علمیه سخن رفت و در مقاله گذشته از[ ضرورت استاد و راهنما دراخلاق] و[ ویژگیهاى استاداخلاق] بحث شد.اینک موضوع قابل ملاحظه دیگرى که بدان مى پردازیم [ چگونگى درس اخلاق و آداب شاگردى آن] است .

روشن است که محدودیتهاى نوشتارى نمى گذارد تمامى ما فى الضمیر استاد و راهنماى اخلاق بیان شده و مبحث او پخته گردد. نشستها و آموزشهاى گفتارى لازم است تااستاد و شاگرد رو در روى یکدیگر قرار گرفته و با فرصت و آسانى مقصود خود را بیان دارند.اینجاست که درسهاى گفتارى اخلاق ضرورت یافته و سخن از ویژگیهاى درس اخلاق و آداب شاگردى آن مطرح مى شود.ازاین روى در پرتو معارف اسلامى و بهره مندى از تجربه پاکان راه طى کرده به تبیین برخى از آنها پرداخته و بقدر توان در بررسى آن مى کوشیم . باشد که این برترین امتیاز حوزه هاى

علمیه (تهذیب اخلاق و نظام تحصیلى ) هر چه باشکوهتر و شایسته تر رسالت [خودسازى] را به انجام رساند و مدخل پرواز ملکوتى را به روى سالکان حقیقت و معنویت بگشاید.

ویژگیهاى درس اخلاق
1. گرانبارى
درس اخلاق بایداز مطلب و آموزش سرشار باشد یعنى عصاره ساعتها کوشش و تحقیق استادى توانا در برابر فرصتى که شاگرد سپرى مى شود عرضه گردد.

آبشارى باشد که جانها را طهارت و طراوت بخشد و دل را در چشمه سار حکمتش سیراب کند. چونان صحیفه لقمانى حیات بقلبها دهد و آیینه وار سیماى انسانیت را در پیام آسمانى تصویر کند.ازارشاد و آموزش تشویق و توبیخ برهان و بصیرت سنت و سیاست حکمت و حکومت تهدید و ترغیب معاش و معاد عقیده و جهاد دین و دانش انذار و بشارت آکنده باشد. کشتى نجات از کام امواج[ فتنه ها] آیینه شناخت[ خود] و آهنگ معرفت[ خدا] گردد. از بصر به بصیرت ازابهام به یقین آورد.

این باور ناصواب را که: [درس و پنداخلاقى تذکرى صرف و گفتارى چند با آهنگ مخصوص است و نیاز به تحقیق ندارد] باید به بایگانى نسیان سپرد چرا که آموزش اخلاقى اگراز تحقیق واستوارى شایسته بهره مند نبوده و توانایى اشباع هرگونه اندیشه اى را نداشته باشد چگونه مى تواند به تاثیرگذارى و داعیه سازى دست یابد؟

اگر توان زدایش هرگونه شبهه را پیرامون مبحث خود نداشته و با مسامحه و بدون وسواسیت تحقیقى از کنار مسائل تربیتى بگذرد کجا مى تواندادامه پیام رسالت باشد پیامى که شیوه تربیتى وابلاغش بر برهان واستدلال قانع کننده استواراست .

لقدارسلنا رسلنا وانزلنا معهم الکتاب والمیزان... 1
ما فرستادگان خویش را با نشانیهاى روشن و پیغامهاى راست و رسا فرستادیم و باایشان کتاب و تراز و نازل کردیم .

در جاى دیگر خط و مشى پند دهى پیامبر[ص] را چنین ترسیم مى کند.

فاعرض عنهم وعظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بلیغا. 2

ازایشان رو گردادن و آنان را پند واندرز ده و با آنها سخن بگو رسا و بااثر که در دلشان ژرف آید و کارگر شود.

و نیز مى فرماید:

ادع الى سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن... 3
با حکمت واندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با آنان با بهترین وجهى استدلال و مناظره کن.

رهنمودهایى که قرآن در شیوه ابلاغ وارشاد مى دهد همگى براستوارى رسایى و روشنى پیام تکیه دارد. چنانکه کلماتى مانند: حکمت بلاغ مبین بینات نصیحت موعظه حسنه (جادلهم بالتى هى احسن ) و ... نشانگراین خط و مشى است .

بنابراین همانگونه که درسهاى دیگر حوزه مانند: منطق واصول با این که سالهااندیشه وران به تحقیق و تحلیل آن پرداخته و در تبیین مباحث آنها کوشیده اند اکنون با دقت و پژوهش دنبال مى شود شایسته است که مسائل اخلاقى اسلام با همه پیچیدگى و اهمیتى که دارند و سوکمندانه تاکنون پژوهش بایسته اى پیرامون مباحث آنهاانجام نگرفته است بطور وضوح تحقیق شده و عرضه گردد.

امید که توانایانى کمر همت بسته و گامهاى نخستین را دراین راستا بر دارند حد و مرز هر یک از بحثهاى اخلاقى را به روشنى بیان داشته و جایگاه آنها را در منابع اصلى معارف اسلامى نشان دهند.استادانى که بر کرسى درسهاى اخلاق در حوزه مى نشینند نیز با حوصله واهمیت بحثهاى گرانمایه را عرضه کنند و مددیاراین تحقیق و تبیین شایسته اخلاق اسلامى گردند.

2. مراعات استعداد و توان دریافتى شاگرد
مطلب اخلاقى نباید روح شنونده را خسته کند واز توان و کشش او بیگانه یا برتر باشد. آن که اندیشه اش راادراک بدیهیات مى لنگد کى تحمل افکار بلند معنوى و روحى را دارد؟ تا کسى روحش به مرتبه شایسته از شناخت تعبد و دریافت حقایق نرسیده است عرضه مسائل سنگین و دشوار براو خطاست زیرا باعث انحراف وى مى گردد.

هر یک از صفات اخلاقى داراى مراتب و مراحلى است . مراتب بالا مدخل برخى از مسائل عرفانى است . ضمن رعایت ترتیب در بررسى این صفات گنجایش و سطح فهم شاگرد نیز باید مراعات گردد.

امام سجاد[ ع] مى فرماید:

حدثوالناس بما یعرفون و لاتحملوهم مالا یطیقون فتغرونهم بنا.4
آنچه مردم توان فهمش را دارند به ایشان بگویید و چیزى که تحمل آن ندارند براندیشه ایشان بار نکنید که دراینصورت آنان را به وسیله ما مغرور و فریفته خواهید ساخت .

در ره عشق نشد کسى به یقین محرم رازهر کسى بر حسب فهم گمانى داردبا خرابات نشینان زکرامات مگوىهر سخن وقتى و هر نکته مکانى دارد 5
از طرف دیگر نیز نباید براى اندیشه هاى بلند که توان بیشترى جهت فهم و دریافت حقایق و معارف دارند مطلب تکرارى پیش پاافتاده و کم سود مطرح کرد چرا که فرصت و عمرایشان ارزشمندترازاین بهایى است که به چنگ مى آورند.

رسول اکرم[ ص] مى فرماید:

انا معاشرالانبیاءامرنا نکلم الناس على قدر عقولهم. 6
ما گروه پیامبران ماموریم که با مردن به اندازه خردشان سخن بگوییم .

درس اخلاق باید آنچنان با حال و هواى شنونده مطابق و سازگار باشد که مانند آب گوارا در گلوى تشنه او نفوذ کند و به روحش طراوات بخشد. نه چنان باشد که بخاطر کم مایگى و سادگى مطلب چیزى دستگیر شاگرد نشده و خاطرش راافسرده کند و نه چنان دشوار و پیچیده باشد که باعث ابهام و سر درگمى او گردد.ازامام صادق[ ع] بیاموزیم که مطلب را تا جایى ادامه مى دهد که در خور گنجایش و فهم شنونده است و آنجا که قدرت درک دراو نمى یابد زبان بکام مى گیرد و سکوت مى کند.

سفیان مى گوید:ازامام صادق[ ع] پرسیدم :

بین لى امرالواح والقلم والمداد فضل بیان و علمنى مماعلمک الله فقال یاابن سعید لولاانت اهل للجواب مااجبتک.
پس از بیان مطالبى فرمود:

قم یا سفیان فلاامن علیک. 7
امامان معصوم[ ع] در بیان هرگونه موضوعى اعم ازاخلاقى یااعتقادى سطح فهم شنونده را در نظر گرفته و بقدر آمادگى او سخن مى گفتند. چنانکه امام على[ ع] نیز هنگامى که کمیل براى فرا گرفتن دعاى حضرت خضر دعاى کمیل به خدمت حضرتش رسید مى فرماید:

[ اى کمیل طول صحبت و خدمت تو موجب شد که ترا بچنین نعمتى و کرامتى سرافراز گردانم] 8 .

بنابراین همان گونه که امامان[ ع] واقع بینانه گنجایش روحى و فکرى شنونده را در نظر گرفته و سخن را بدینسان بر مى گزیدند استادان اخلاق نیز باید نخست نیاز و توان شاگرد را دریافته و به مقتضاى حال او پند دهند و بحث را مطرح سازند.

3. تنوع و شاداب
از آن روى که رسالت دراخلاق[ جذبه و تاثیرگذارى] است بایداز یک نواختى و ملال آورى بدور باشد و خاطر شاگرد را خسته نکند.

لحظات درس آنچنان جذاب و خوش خاطره بگذرد که تا فرصت دیگر شاگرد را در فضاى معنوى خود نگاه دارد. همواره در یاد وى بماند و در برخوردها و حالات گوناگون چونان خاطره اى راه گشا یادآورى شود. درسى که افسردگى آورد و شاگرد پایان آن راانتظار کشد یقینا موثر نخواهد بود در یاد نمى ماند و روزنه اى نمى گشاید.از رسول اکرم[ ص] روایت شده است که فرمود:

ان موسى لقى الخضر[ ع] فقال :اوصنى فقال الخضر یا طالب العلم ان القائل اقل ملاله من المستمع فلاتمل جلسائک اذااحدثتهم... 9
موسى[ ع] با خضر برخورد کرد و به وى گفت : مرا نصیحت و سفارش فرما. خضر گفت :اى دانش طلب باید بدانى که گوینده کمتراز شنونده دچار ملال خاطر و خستگى روحى مى گردد بنابراین آنگاه که با همنشینانت سخن مى گویى نشستهاى خود را خسته کننده و ملال آور نساز.

اگر معانى بلند و عمیق تربیتى با تعابیر زیبا و خوش آهنگ مطرح شود ضرب المثلهاى بجا حکایات متناسب آیات واحادیث بموقع تحلیل و توجیه شایسته و دیگر صنایع لفظى و معنوى بکار گرفته شود بهتر بر جانها مى نشیند و در یادها مى ماند. شاگرد را نیز تا پایان درس با نشاط همراه خود مى کشد.

امیرالمومنین[ ع] مى فرماید:

ان هذه القلوب تمل کما تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحکم. 10
روح بمانند بدن خسته مى گردد پس براى زدودن ملالت روح در پى حکمتهاى طرفه و نو برآیید.

دانشهاى تازه و شگفت آور که به دل لذت و خوشى دهد تعبیرها و نکته هاى نشاط برانگیزى که شاگرد را زنده و گرم کند بکار گیرند.

درباره نشستهاى آموزشى ازابن عباس نقل شده است که هرگاه از بحثهاى علمى و یک نواخت خسته مى شدند مى گفتند: [حمضونا حمضونا] سپس دراخبار واشعار و مطالب گوناگون غوطه ور مى شدند 11 . نیز نقل شده است که شاگردان شیخ بهایى روزهاى تعطیل بیش از روزهاى درس از وى بهره مند مى شدند زیرا شیخ بهایى روزهاى تعطیل ازانواع دانشها اخبار شنیدنى و تحفه اشعار برگزیده و حکایات جذاب سخن مى گفت . با این تنوع و شادابى که در شیوه آموزشى خود پدید مى آورد زمینه بهره ورى از دانشهاى جدید نشاط و شکوفایى را براى روزهاى درسى و فراگیرى علم فراهم مى آورد. 12 .

بنابراین درس اخلاق باید سرشاراز مطالب گوناگون و تازه باشد تا شادابى و جذبه در تمام لحظات درس سایه افکن شده و نبض شاگرد به آهنگ درس بزند.

4. تاثیرگذارى
درسى که داعیه تربیت وارشاد دارد کمترین انتظارى که از آن مى رود تاثیر گذارى است یعنى باید به گونه اى باشد که شنونده را به فضاى پیام خود بکشد و در تیررس خطابش قرار دهد و بسان وجدان با او سخن بگوید. زبان حالى باشد که موجب انقباض وانبساط وى شود و احساس او را برانگیزاند. شورانگیزى و داعیه سازى رسالت اصلى درس اخلاق است یعنى خواه ناخواه باید شنونده را متاثر سازد و شوق به نیکى را دراو برانگیزد.

امام على[ ع] مى فرماید:

انفع المواعظ ماردع. 13
سودمندترین پندها آن است که در مخاطب نفوذ کند و آتش عشق به رستگارى و درستکارى را در وى برافروزاند.
زمزمه گفتاراخلاق باید لطیف ترین ترجمان احساسات درونى شنونده باشد. دلهاى سخت را نرم کند و عواطف انسانى را برانگیزاند. آنچنان رسا و بااثر باشد که در دلها ژرف آید و کارگر شود.امام على[ ع] مى فرماید.

المواعظ صقال النفوس و جلاءالقلوب. 14
پندها صیقل جانها و شکوفا کننده دلهاست .

ارشادهاى اخلاقى در حقیقت برگردان و تبیین دیگرى از کلام خداوندى است . همانگونه که آیات قرآنى در شنونده تاثیر مى گذارد مطالب اخلاقى نیز باید چنین باشد. قرآن در آیات گوناگون بر ویژگى تاثیرگذارى خود تکیه مى کند و آن رااعلان مى دارد:

واذا تلیت علیهم آیاته ایمانا و على ربهم یتوکلون. 15
و چون آیات قرآن را برایشان بخوانند برایمانشان افزوده شود و به خداى خویش توکل کنند.

لوانزلنا هذاالقرآن على جبل الرایته خاشعا متصدعا من خشیه الله... 16
اگراین قرآن را بر کوه نازل مى کردیم مشاهده مى کردى که کوه از ترس خدا خاشع و ذلیل و متلاشى مى گشت .

واذا سمعوا ماانزل الى الرسول ترى اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربناامنا فاکتبنا مع الشاهدین. 17
هنگامى که ( اصحاب نجاشى ) آیات نازل شده بر پیامبر[ص] را شنیدند بسبب آنچه از حق شناختند اشک از چشمانشان روان شد و گفتند: پروردگارا ما گرویدیم پس ما را در شمار گواهان خویش بنویس .

مردم با شنیدن آیات به سجده مى افتادند تسبیح و تقدیس خدا مى کردند گریه کنان بر زمین چهره مى سائیدند واز خشوع و نرم دلى سرشار مى شدند. بنابراین پیام اخلاقى نیز باید چونان سرچشمه خود(قرآن ) داراى چنین تاثیر و قدرتى باشد که حال شنونده پس از شنیدن غیراز حال او پیش از شنیدن باشد.

در تاریخ حوزه هاى علمیه نیز درسهایى منشا برکت بوده واز خود نام و آوازه اى بجاى گذاشته اند که از ویژگى تاثیرگذارى برخوردار بوده اند.

مرحوم مطهرى از صاحب دلى چنین یاد مى کند:

[... درک محضراو را میرزا على آقاى شیرازى همواره یکى از ذخایر گرانبهاى عمرم

که حاضر نیستم با هیچ چیز معاوضه کنم مى شمارم و شب و روزى نیست که خاطره اش در نظرم مجسم نگردد...او بحقیقت یک عالم ربانى بود... سخن دل رااز صاحب دلى شنیدن تاثیر و جاذبه و کشش دیگرى دارد... مواعظ واندرزهایش از جان برون مى آمد لاجرم بر دل مى نشست]... 18 .

و نیزاز درس اخلاق امام خمینى و تاثیرگذارى آن چنین مى نویسد:

درس اخلاقى که به وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى شد و در حقیقت در معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمى مرا سرمست مى کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه اى این درس مرا آنچنان به وجد مى آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیدا تحت تاثیر آن مى یافتم . بخش مهمى از شخصیت فکرى و روحى من در آن درس و سپس در درسهاى دیگرى که در طى دوازده سال از آن استادالهى فرا گرفتم انعقاد یافت . 19

مرحوم آقا نجفى راجع به درس مرحوم ملامحمد کاشى مى نویسد:

[به قدر یک ربع ساعت موعظه و نصیحت مى نمود که خیلى موثر واقع مى شد به طورى که مصمم مى شدیم بالکلیه از دنیا و مافیها صرف نظر کرده متوجه آخرت گردیم] 20 .

5. پرهیزازالقاىخرافات واوهام
اکنون که پس ازانقلاب بازار عرفان گرایى و کرامت سازى رواج یافته است و هر
کس به نام طریقت و معنویت پخت و پزى دارد رسالت درسهاى اخلاقى بسیار حساس شده است زیرا بایداز یک سواخلاق و معنویات ناب اسلامى را مطرح کند واز دیگر سوى پیرایه ها واوهامات رااز پیکر آن بزداید. دراین آشفته بازار حکایات شگفت کرامات معجزه وار و مدعیان ره طى کرده درس واقع بینانه درسى است که کویرهاى جان رااز سرچشمه هاى وحى شاداب کند و راه درست و روشن را به وضوح پیش پاى ساکنان بنهد. درس واقع بینانه نه تنها به رشد و زمینه سازى براى خرافات دمن نمى زند بله با مهارت و دقت مرز حقیقت و خرافه را مشخص مى سازد.از آن جهت که مسائل روحى انسان و گفتگو درباره جان و روان آدمى بسیار پیچیده و دشواراست آموزش اخلاقى واقع بینانه اطراف هر مبحثى را روشن ساخته واز هرگونه ابهام و مسامحه اى که ممکن است نتیجه معکوسى به بار آورد
دورى مى گزیند.

رعایت نظم و ترتیب
همانگونه که بسیارى از علوم و فنون داراى ترتیب و چینش مخصوص به خود هستند دانش اخلاق نیز بایداز دسته بندى ویژه بخود برخوردار باشد و رتبه هاى گوناگون مباحث که هر یک نسبت به دیگرى پایه واصل شمرده مى شود رعایت گردد.ارشاد و پندى موثراست که مراحل گوناگون آن قدم به قدم پیموده شود. نخست به مطالبى که نقش مقدمى داشته و زمینه فکرى و روحى را براى شاگرد آماده مى سازد پرداخته شود و سپس به مباحثى که پایه و رکن براى مسائل اخلاقى شمرده مى شود رسیده و در پایان مطالب ریزتراخلاقى مطرح گردد .

درسى که داعیه تهذیب نفس و تطهیر قلبها را دارد زمانى بدین نقش خود دست مى یابد که با مهارت و ترتیب درست عرضه گردد و براساس انتظارى که ازاثر هر بحث مى رود دسته بندى شود.

امام على[ ع] مى فرماید:

احسن الکلام مازانه حسن النظام و فهمه الخاص والعام. 21
بهترین کلام آن است که نیکو زینت داده شده باشد تا عام و خاص آن را بفهمند.

در سیستم آموزشى اخلاق نه تنها بایسته است که ترتیب کلى مباحث رعایت شود و فصلها با توجه به اهمیت و رتبه در پى هم بیایند بلکه در هر یک مباحث جزئى نیز مراعات چگونگى بحث و بکارگیرى اصول تبلیغى لازم است . در هنگام بحث از یک صفت اخلاقى پس از تبیین ماهیت و مفهوم بررسى پیامدهاى سوء و ره آوردهاى نیک آن ضرور مى نماید.

روى همین اصل نظام و ترتیب است که پیامبران بزرگ الهى در پند و اندرز انذار و تبشیر را مد نظر قرار مى دهند:

و ما نرسل المرسلین الامبشرین و منذرین. 22

فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین. 23
به اندیشه وادار و یادآورى و تذکار پیامدهاى خطرناک گناه رسالت معلم و راهنماى اخلاق است که با توجه به شرایط واقتضا و کشش درونى افراد با ترتیب و نظمى حکیمانه بایستى القاء شود. در همین رابطه قرآن از زبان حضرت
نوح[ ع] بیان مى دارد.

انى لکم نذیرمبین ان لاتعبدواالاالله انى اخاف علیکم عذاب یوم الیم . 24
یا خطاب به پیامبر مى فرماید:

فذکرانماانت مذکر. 25
پس درس اخلاق باید براساس نظم و ترتیب پى ریزى و گام بگام این راه پر پیچ و خم طى شود.این درس بزرگ استاد توانا با ذهنى منسجم و آشنائى به احوالات را مى طلبد که بتواند مطالب مفید به حال شنوندگان را بااسلوبى صحیح مرتب و عرضه کند.

در پایان این بخش از باب تذکر به برخى از ویژگیهاى درس اخلاق اشاره مى کنیم :

1. همانگونه که از کلمات واصطلاحات اخلاقى مانند: نصیحت موعظه انذار تبشیر هدایت وارشاد بر مى آید انگیزه راهنمایى باید خیرخواهانه واز روى اخلاص باشد.

قرآن از زبان حضرت نوح[ ع] نقل مى کند[ وانالکم ناصح امین] 26 .

2.از آن روى که موضوع اخلاق وارشاداز برترین وارجمندترین دانشهاست سزاواراست که بهترین ساعات شبانه روز براى درس اختصاص شود. ملاحسینقلى همدانى به مدت سى سال در صبحگان درس اخلاق مى گفت و سپس به درسهاى فقه واصول مى پرداخت .

3.استاد درارائه درس هیچگونه چشم داشتى بجزارشاد و هدایت شاگرد نباید داشته باشد و با توکل و رضاى خدا دراین راه تلاش کند.

4. محیط درس بایداز برخوردهاى مهربانانه آکنده باشد که این رمز موفقیت است چنانکه قرآن رمز موفقیت پیامبر بزرگ اسلام را در همین اخلاق نیکو و برخوردهاى مهربانانه دانسته است :

فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضو من حولک فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على الله ان الله یحب المتوکلین. 27 .
مرحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوى گردانید.اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از گرد تو متفرق مى شدند. پس چون امت بنادانى درباره تو بد کننداز آنان
در گذر واز خدا براى آنان طلب آمرزش کن و براى دل جوئى آنان در کارها باایشان مشورت کن لیکن آنچه خود تصمیم گرفتى با توکل به خداانجام ده خدا آنان که براواعتماد کنند دوست دارد و یارى کند.

در جاى دیگراز سیره پیامبر[ص] چنین تصویر مى دهد:

لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ماعنتم حریص علیکم بالمومنین روف رحیم. 28
همانا رسولى از جنس شما براى هدایت خلق آمد که از فرط محبت و نوع پرورى فقر و پریشانى و جهل و فلاکت شما براو سخت مى آید و بر آسایش و نجات شما بسیار حریص و بمومنان رئوف و مهربان است .

آداب شاگردى اخلاق
1. فروتنى وانعطاف پذیرى
حالت انقیاد و پذیرش در برابر علم و در محضر معلم زینت متعلم است . شرط بهره مندى از دانش و پندهاى تربیتى روحى نرم واندیشه اى رام داشتن است .اگر چه مستعد و تیزهوش باشى اما سزاوار نیست که از کمال خود لاف زنى و خود را در سایه خیال بافیهایت مسخ سازى . سرکشى از پذیرش حق و کناره گیرى از فروتنى در برابر پند تو راازاستعداد و ذکاوت ذاتیت نیز محروم مى سازد.

امام على[ ع] مى فرماید:

من اعرض عن نصیحه الناصح احرق بمکیده الکاشیح. 29
آن که پند خیرخواهى روى بگرداند به مکر دشمن گرفتار مى شود.

آدمى هر چند گرانقدر و تواناتر گردد نیاز به فروتنى و نرمخویى فزونتر مى شود.

چون پیمبر نیستى پى رو براهتا رسى از چاى روزى سوى جاهتو رعیت باش چون سلطان نه خودمردان چون مرد کشتیبان نه انصتو را گوش کن خاموش باش چون زبان حق نگشتى گوش باش 30
پیش داورى نیز آفتى براى تهذیب نفس و تطهیر قلب است یعنى : نباید پیشاپیش در نظر خوداصول مسلمى را بسازد واز آنها عدول نکند و همه چیز را در
ترازوى سنجش آنها بگذارد.

این خودرایى و خشک اندیشى نمى گذارد دل در کمند پند در آید و گوش آویزاندرزى شود.احساس بى نیازى از شنیدن راهنمایى دیگران و سرسنگین بودن در برابر درسها و هدایتهاى اخلاقى زمینه طغیان و سرکشى را آماده مى سازد. و قرآن سبب سرکشى انسان را[ بى نیاز پنداشتن خود] مى داند:

ان الانسان لیطغى ان رآه استغنى. 31
آدمى که خود را بى نیاز به پندارد طغیان مى کند.

مغرور شدن به توانایى اندیشه خود شایسته خردمند نیست .امام على[ ع] مى فرماید:

حق على العاقل ان یستدیم الاسترشاد فیترک الاستبداد . 32
شایسته و سزاوار خردمنداست که همواره راه راست بجوید و خود رایى را رها کند.

هیچ دانى چه کسى گشت استادآن که شاگرد شد و عار نداشت دراین درگه بلنداو شد که افتادکسى استاد شد کو داشت استاد زکاریست اگر کار آگهى آگاه هم از شاگردى آموزگارى است .
آدمى بالفطره منعطف و تاثیرپذیر آفریده شده است .اگر به باورهاى نادرست و منفى بافیهایى که از خواجه مرادى و خود بزرگ بینى او سرچشمه مى گیرد آلوده نشود پند پذیر و هدایت شونده خواهد بود. دلیلى ندارد که از نور هدایت وارشاد پاک دلى بهره نگیرد و پیام خیرخواهى را نشنود.

چرا که اگرارشاداخلاقى رسا و درست انجام گیرد سحرگونه قلبها را تسخیر کرده و روحها را بر مى انگیزد.انسان معجونى از عواطف و عزیزه هاست با آنچه مى شنود و مى بیند و درک مى کند زندگى دارد.این خودسریها و سنگدلیهاى تازه رشد کرده است که مانع آن مى شود که آدمى در شعاع نور هدایت قرار گیرد.

امام على[ ع] در تاثیر مواعظ شیوا مى فرماید:

... فیالهاامثالا صائبه و مواعظا شافیه لو صادفت قلوبا زاکیه واسماعا واعیا وآراء عازمه والبابا حازمه ... 33 .
اوه چه مثلهاى صائب و رسائى و چه اندرزهاى دلنشین ولى بشرط آن که با قلبهاى پاک مواجه گردد و در گوشهاى شنوائى فرو رود و به رایهاى جازم و عقلهاى کاملى دست یابد.

دراین سخن کوتاه و گویاى مولا (ع) چهار شرط اصلى براى بهره مندى از مواعظ بیان شده است که هر یک از شرایط رکنى اساسى در آداب شاگردى اخلاق بشمار مى آید.

بنابراین تا درون از تعلقات ناشایست پاک نگردد و گوش دل براى شنیدن پیام خیرخواهانه مهیا نباشد و عزمى بسامان رساننده پشتوانه نشود و خلاصه اندیشه اى توانا و پابرجا راه را روشن نسازد کجا نصیحت و درس اخلاق مى تواند تاثیر بگذارد.

حضرت عیسى[ ع] مى فرماید

بحق اقول لکم :ان الزرع ینبت فى السهل ولاینبت فى الصفا وکذالک الحکمه تعمر فى قلب المتواضع ولاتعمر فى قلب المتکبر... 34 .
از روى حقیقت این سخن را با شما مى گویم : کشت در دشت نرم و آماده مى روید نه در روى سنگ . حکمت نیز چنین است در قلب فروتن شکوفا مى شود نه در قلب متکبر و جبار.

2. آمادگى روحى
راهنما واستاداخلاق یقینا عامل اصلى در کمال نیست بلکه این شاگرداست که باید قابلیت استعداد و آمادگى روحى داشته باشد بنابراین اگرانسانى فاقد آمادگیهاى لازم باشد امیدى به راهنمایى او نبوده واز تربیت وارشاداثرى نمى پذیرد.

بقول شیخ سعدى :

چون بوداصل گوهرى قابلتربیت را دراواثر باشدهیچ صیقل نکو نداند کردآهنى را که بدگهر باشد سگ بدریاى هفتگانه مشوىکه چو تر شد پلیدتر باشد 35
نور معرفت و فضایل اخلاقى به درونى مى تابد که آنجا را شایسته بیابد. قلبى که انباشته از شهوات و خاطرات است جایگاه نور دانش و هدایت نمى شود.

مرحوم فیض[ ره] دراین باره مى فرماید:

[جوینده دانش را شایسته است که : نخست درون راازاخلاق زشت واوصاف ناپسند پاک سازد زیرا دانش عبادت قلبى و نماز درونى است که آدمى به وسیله آن بخدا تقرب مى جوید. همانگونه که نماز بااین که وظیفه اعضاء ظاهرى است جز

با طهارت انجام نمى گیرد عبادت باطنى و سازندگى قلب نیز جز با پالایش درون ازاخلاق زشت واوصاف ناپسند انجام نمى پذیرد...

ازاین روى پیامبر[ص] فرموده است :

لاتدخل الملائکه بیتا فیه کلب
قلب جایگاه ملائکه و آثار رحمت ایشان است . صفات نکوهیده مانند غضب شهوت کینه حسد کبر عجب و ماننداینها مثل سگان پاره کننده هستند پس ملائکه چگونه وارد شوند جایى را که مملواز سگان است و نور دانش را هم خداوند بر قلبى نمى تاباند مگر بواسطه ملائکه 36 .

گر چه حکمت را به تکرار آورىچون تا نااهلى شوداز تو برى 37
تا آیینه دل صاف و پاک نباشد فضائل در آن نقش نمى بندد. شاگردى مکتب اخلاق و خودسازى آمادگى روحى و سنخیت باطنى مى خواهد. دانه هاى شفاف باران یکسان بر زمین مى ریزد اما به تناسب آمادگى که هر نقطه از زمین دارد گوشه اى لاله مى روید و گوشه اى خس بار مى دهد.این آهن است که باید خود را در حوزه جاذبه آهن ربا قرار دهد تا جذب کشش او شود.

تو مپندار که مجنون سرخود مجنون شدلیلى بود زسمک تا به سماکش کشش
قلب سلیم و فطرت سالم است که از پنداخلاقى تاثیر مى پذیرد و شایستگى بهره مندى مى یابد. هنگامى که موسى[ ع] استاد و راهنماى خود (خضر) را مى یابداز وى تقاضاى وصیت و دستورالعمل مى کند. خضر[ ع] پیش از پرداختن به پاسخ آمادگى روحى را براى شنیدن توصیه هاى اخلاقى گوشزد مى کند.

...واعلم ان قلبک وعاء فانظر ماذا تحشوبه وعائک ؟... یا موسى وطن نفسک على الصبر تلقى الحلم واشعرقلبک بالتقوى تنل العلم ورض نفسک على الصبر تخلص من الاثم یا موسى تفرغ للعلم ان کنت تریده فانماالعلم لمن تفرغ له ... 38
بدان که قلب تو ظرف و جایگاه است بنگر که با چه چیزانباشته اش مى گردانى اى موسى خویشتن را براى صبر واستقامت آماده ساز تا به مقام حلم و خویشتن دارى دست یابى قلبت را با تقوى همراه ساز تا به علم و آگاهى دست یابى روح و جانت را با بردبارى و شکیبایى تمرین بده تااز آنگاه رهایى پیداکنى

اى موسى اگر خواهان علم و معرفت هستى خویشتن رااز هر چیزى فارغ و آسوده

خیال ساز زیرا علم و دانش از آن کسى است که خود را فارغ از هر چیزى دراختیار آن قرار دهد.

3. عزم واراده توانا
از ویژگیهایى که براى درس اخلاق شمردیم :[ تاثیرگذارى و داعیه سازى] بود اما باید توجه داشت که تنها عامل موفقیت داعیه ساز بودن درس نیست بلکه این عزم واراده شاگرداست که تاثیر وانگیزه پدید آمده را به انجام مى رساند و بدان تحقق مى بخشد.

براساس اصل اثرپذیرى انسان کسانى که از پندهاى اخلاقى وارشادى انگیزه مى گیرند کم نیستند اما آنان که توفیق عمل پیدا کرده و به مقصد مى رسنداندکند.این اراده مصمم است که انگیزه و دریافت را به تحقق مى رساند.

ناکامى و واماندگى بسیارى از سالکان راه تربیت ضعف و سستى در عزمها بوده است که در برابر موانع و دشواریها به زانو آمده و بریده اند.

درس مطلوب واستاد شایسته به تنهائى کارساز نیست شاگرد بایداز عزم واراده اى توانا برخوردار باشد و قدرت به کارگیرى پیامها را داشته باشد والاامید به کامیابى و موفقیت آن نمى رود.

قرآن ناکامى حضرت آدم[ ع] را در ضعف اراده و نداشتن عزم مى داند:

ولقد عهدناالى آدم من قبل فنسى و لم نجدله عزما 39 .
از پیش با آدم پیمان بستیم امااو فراموش کرد و درا و عزم و اراده توانا نیافتیم .

در برابر نکته ضعفى که از آدم[ ع] بیان مى شود عامل گستردگى قلمرو و پیروزى پیامبران صاحب شریعت را صفت[ الوالعزم] بودندایشان شمرده و آنها را بدین جهت مى ستاید:

واصبر کما صبرالوالعزم من الرسل ... 40 .
بردبارى و شکیبایى کن همانگونه که پیامبران الوالعزم شکیبا بودند.

امیرالمومنین[ ع] نیز پیامبران بزرگ الهى را براین صفت مى ستاید:

...ولکن الله سبحانه جعل رسله اولى قوه فى عزائمهم و ضعفه فیماترى الاعین من حالاتهم مع قناعه تملا القلوب والعیون غنى و خصاصه تملا الابصار والاسماع اذى ... 41 .

اما خداوند پیامبران خویش رااز نظر عزم واراده قوى واز نظر ظاهر فقیر و ضعیف قرار داد ولى توام با قناعتى که قلبها و چشمها را پراز بى نیازى مى کرد هر چند فقر و نادارى ظاهرى آنان چشمها و گوشها رااز ناراحتى مملو مى ساخت .

على[ ع] رمز پیروزى پیامبر[ص] را در بر پایى دین خداوند و داشتن صفت عزم مى داند:

قائما بامرک مستوفزا مرضاتک غیرنا کل عن قدم ولا واه فى عزم 42
پیامبر به امر و فرمان تو قیام کرد براى به دست آوردن خشنودى تو شتاب کرد بدون این که از پیشى گرفتن بماند و دراراده و تصمیمى که داشت سستى مى ورزد.

در روایتى که قبلااز مولا نقل کردیم یکى از شرایط بهره مندى از موعظه و پنداخلاقى را[ آارء عازمه] بیان فرموده بود.

4. حفظ احترام و قداست درس واستاد

پیدا کردن استاد و راهنماى لایق کارى بسیار دشواراست ازاین روى اگر توفیق یار شد و دست به دامن خضر راهى رسید باید گرانقدر و ارجمندش داشت .

علاقه واحترام به استاد احترام به دانش حیات شخصیت و کمال است . هر چه بهره مندى زیادتر گردد بزرگداشت راهنماافزونتر باید باشد و سپس بدل به علاقه شده و در نهایت سراز محبت و عشق درآورد.

شاگردانى که با علاقه و شیداوار پیام استاد و کوکب هدایت را شنیده اند در تاریخ انسانیت صاحب آثار شگفت و نام و آوازه گشته اند که روشن است این از روابط معمولى شاگرد واستاد چنین نشانه هایى پدیدار نگشته است .

رابطه راهرو با راهبر غیراز رابطه استادان و شاگردانى است که به راه و رفتن کارى ندارند و فقط در پى اندوخته هاى فزونتر ذهن هستند.

علاقه شیخ طوسى به سید مرتضى ملاصدرا به میرداماد ملاحسینقلى همدانى به سیدعلى شوشترى شاگردان ملاحسینقلى به وى علامه طباطبائى به محروم قاضى امام خمینى به شاه آبادى مطهرى به امام خمینى و صدها نمونه دیگر غیراز علاقه ها و رابطه اى است که هر دانش آموزى با معلم خود دارد.

استاداخلاقى که به شایستگى راهبرى کند حق حیات و شخصیت به شاگرد پیدا مى کند و در تمامى کمالات و فضایل او شریک مى گردد.

امام سجاد[ ع] مى فرماید:

اما حق سائسک بالعلم فالتعظیم له والتوقیر لمجلسه و حسن الاستماع الیه والاقبال علیه والمعونه له على نفسک فیما لاغنى بک عنه من العلم بان تفرغ له عقلک و تحضره فهمک و تزکى له (قلبک ) و تجلى له بصرک بترک اللذات و نقص الشهوات ... 43 .
حق آن که راهنما واستاد توست در فراگیرى دانش و معرفت بزرگ داشتن او واحترام گزاردن به مجلس او و نیکو گوش فرا دادن به سخنان او و کمک گرفتن ازاو بر ضدخواهشهاى نفس خود تا بتوانى آن اندازه از علم که ضرورت دارد فراگیرى .این است که باید نیروى عقلت را مهیا سازى و فهم خویش را آماده کنى و قلب را پاکیزه نگاه دارى و دیده را جلا بخشى واین همه با ترک لذات و کاستن از شهوات میسراست .

محضر و مدرس اخلاق آداب و قداستى ویژه دارد. همانگونه که دانش آموخته مى شود آداب شاگردى و شنیدن پیام اخلاق نیز باید فرا گرفته شود.

پند و پیام اخلاقى خود پیوندى است میان راهرو و راهبر.اگر شاگرد اخلاق از سرچشمه حکمت و تدبیراستاد سیراب شود و جان تشنه اش طراوت و شادابى یابد خودبخود علاقه مند و شیداى منبع حیات خویش مى گردد و اندرز و پنداو را به گوش جان مى خرد. با طهارت باطنى و حتى ظاهرى در محضراستاد حاضر مى شود.

این بود گوشه از وظایف راهنمایان اخلاق و درنگى کوتاه در ویژگیهاى درس اخلاق و بالاخره نیم نگاهى به آداب شاگردى و بهره مندى از کلاس تربیت .امید که توفیق یار شده و عزم واراده مدد کار تا گامى فرا پیش نهیم و دل به پیام راه طى کرده اى بسپاریم .

 
پاورقى ها
1. سوره حدید آیه 25.
2. سوره نساء آیه 63.
3. سوره نحل آیه 125.
4. الیحاه ج 1.151.
5. دیوان حافظ غزل 121.
6. تحف العقول 36 ترجمه فارسى .
7. تفسیر صافى ج 5.207.
8. انیس الیل در شرح دعاء کمیل .15.
9. منیه المرید .45 چاپ انتشارات اسلامى .
10. نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 89.
11. روضات الجنات ج 7.68.
12. همان مدرک .
13. نهج البلاغه حکمت 388.
14. غررالحکم ج 1.357.
15. سوره انفال آیه 12.
16. سوره حشر آیه 21.
17. سوره مائده آیه 3.
18. سیرى در نهج البلاغه .52.
19. سیماى فرزانگان ج 3.51.
20. سیاست شرق 188.
21. غررالحکم ج 2.463.
22. سوره کهف آیه 56.
23. سوره بقره آیه 213.
24. سوره هود آیه 26.
25. سوره غاشیه آیه 21.
26. سوره اعراف آیه 68.
27. سوره آل عمران آیه 159.
28. سوره توبه آیه 128.
29. غررالحکم ج 5.350.
30. مثنوى معنوى دفتر دوم بیت شماره 24513.
31. سوره اقرا آیه 87.
32. غررالحکم ج 3.401.
33. نهج البلاغه صبحى صالح 83.
34. الحیاه ج 2.318.
35. کلیات سعدى چاپ فروغى 153.
36. الحقایق .27.
37. مثنوى معنوى دفتر 2 بیت شماره 316.
38. بحارالانوار ج 1.227.
39. سوره طه آیه 115.
40. سوره احقاق آیه 35.
41. نهج البلاغه فیض الاسلام خ 234.
42. همان مدرک خ 71.
43. الحیاه ج 2.271 چاپ دوم