مصاحبه با آیه الله سید محمد حسین فضل الله

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


آیت الله سید محمد حسین فضل الله صداى رساى مقاومت سرو سرافراز پایدارى طنین پرصلابت حق جویى تندیس آرزوها وامیدهاى انباشته و خشم مجسم مظلومیت لبنان .

فضل الله مرزبان همیشه بیدار عقیده نگهبان با روى بلندایمان و بیرقدار بیرق برافراشته حق خواهى لبنان .

فضل الله نام همه آن قرین حزب الله پاکترین حماسه سازان جبهه مظلومیت دلیرترین ایثارگران خطه فداکارى و راستترین فریاد لبنان .

سید محمدحسین فضل الله مرد طرح واندیشه مرد قلم و نگارش مرد شعر وادب مرد سخن و خطابه مرد رزم و مبارزه مرد اجتهاد و فقاهت .

نام فضل الله با نام لبنان آمیخته است و با درگیریهاى سیاسى و نظامى آن خطه از وطن اسلامى واین صدالبته بجاست و بموقع .اما فضل الله قبل از آن که مرد رزم باشد مرداستنباط است واجتهاد مرد فقاهت و حوزه . سالیان زیادى در حوزه نجف
 

زانوى تلمذ زده مدارج کمال را پشت سر گذاشته بر کرسى تدریس تکیه زده و شاگردان زیادى پروریده است .

فضل الله مرداندیشه است و واقع بینى نه تقدیس بى جا مى کند و نه تنقیص بى مورد خوبیها را مى ستاید و نابایسته ها را نکوهش مى کند.

وقتى سخن از نظام حوزه است رواها را فراموش نمى کند و برنارواها هم چشم نمى بندد با شجاعت ابراز عقیده مى کند و رک و راست آنچه را که بایدانجام گیرد بى پرده از پرده برون مى افکند.

نظام مرجعیت را مى ستاید و آن را قدرتى لازم و ضرورى مى شمارد اما آن را نیازمند به تحولى اساسى و بنیادى مى داند تا فقه مقلد بتواند با قدرت و توان برامور اشراف داشته باشد و قیادت دینى یا سیاسى را بنحو مطلوب انجام دهد.

کتب درسى حوزه ها را تا هماهنگ با زمان مى داند و آن را به تغییرى بنیادى مفتفر مى بیند. و براین باوراست که کتب درسى باید تنظیمى دوباره یابد واین بار براصول آموزش و تعلیم .

نظام درسى حوزه ها را نارسا مى داند و فارغ التحصیلان آن را نه عالم اسلامى که تنها یک متخصص مسائل فقهى و حقوقى مى شمارد و براین اعتقاد است که باید نظام حوزه ترتیبى پیدا کند که فارغ التحصیلان آن به تمام معنى عالم اسلامى و آشنا به علوم دینى باشد.

روش حوزه ها را براپ پرورش رهبران فکرى و سیاسى جوامع اسلامى بسیار ناقص مى بیند و معتقداست که در طول تاریخ اگر حوزه ها رهبرانى هم تحویل اجتماع داده اند باید علت را در تلاش شخصى و ویژگیهاى آن قائد جست و نه نظام حوزه .

سیدمحمد حسین فضل الله گرچه مصاحبه هاى فراوانى با مطبوعات جهان انجام داده است لکن اینجا سخنى دیگراست و از وادى دیگر.

دراین مصاحبه فقیهى با مجله سخن گفته است که با تمام وجود نظام حوزه را لمس کرده و در آن رشد یافته است و آنگاه آموخته هاى خویش را به بوته آزمایش نهاده و با شاغول واقعیت سنجیده است . بایسته هاى آموزه ها رااز نبایسته ها باز شناخته و آن بخش از معارف را که براى قیادت و رهبرى امت اسلامى مفیداست از آن بخش از آموخته ها که بازدهى جز وقت کشى ندارد جدا کرده است .ازاین رو توصیه هاى این مرد علم و عمل فقه و قیادت و دانش و هدایت براى رهروان راه رهبرى بسیارارزشمنداست و آموزنده و براى حوزه ها که امروزه بیرق قیادت را بدوش آشیده اند خواندن آن ضرورى و لازم است .امید که ازاین گفتگوى پربار بهره گیریم .

[حوزه]
 

حوزه : با تشکراز فرصتى که به ما دادید.ابتداء مطابق معمول اولین سئوال رااز شرح زندگى و دوران تحصیل شروع مى کنیم به این امید که ما و خوانندگان را ازانبوه تجربیات خاطرات واطلاعات این دوران بهره مند سازید.
استاد: من در سال 1354 ه.ق در شهر نجف اشرف بدنیا آمدم . پدرم سیدعبدالروف فضل الله از علماى بزرگ بود که نزدیک به سى سال در آنجااقامت داشت . پدربزرگ من سید نجیب الدین فضل الله نیز از علماء و مراجع بزرگ بوده من تمام درسهاى مقدمات و سطوح را نزد پدرم فرا گرفتم . تنها جلد دوم کتاب کفایه الاصول را نزد مرحوم حاج شیخ مجتبى لنکرانى خواندم و سپس یک دوره بحث خارج اصول را نزد آقاى سید محمد روحانى حاضر شدم . پس ازایشان بیشترین مدت را در درس آیه الله خوئى گذراندم . درسهایى را که نزدایشان خواندم . عبارت بودنداز: دو دوره کامل اصول و در فقه کتاب بیع و خیارات مکاسب و کتاب تقلید و طهارت و قسمتى از کتاب صلاه . درس خارج را در سال 1371 ه.ق . شروع کردم ضمنا مدت 2تا 3 سال در درس مرحوم حاج شیخ حسین حلى [ ره] حاضر شدم.

افزون براین در درسهاى ایشان در تعطیلات ماه رمضان هم شرکت مى کردم . همچنین مدت دو سال در درس آیه الله سید محمود شاهرودى حاضر شدم . و یک سال و نیم در درس آیه الله حکیم [ره] . در تعطیلات مانند ماههاى تابستان و روزهاى پنجشنبه و جمعه به درس مرحوم آمیرزا حسن بجنوردى در بحث هاى قواعد فقهیه مى رفتم.

آیه الله خوئى در مسجد حضراء و آیه الله حکیم در مسجد عمران و شیخ حسین حلى در مقبره مرحوم میرزاى نائینى و آیه الله شاهرودى در مسجد هندى و مرحوم بجنوردى در خانه اش درس مى دادند. شمنا در آن موقع همزمان شاگرد واستاد بودم از یک سو در درسهاى علماى بزرگ حاضر مى شدم واز طرف دیگر کفایه لمعه و رسائل را درس مى دادم . همچنین در فعالیتهاى فرهنگى وادبى نجف شرکت مى کردم . شعر هم مى سرودم .البته فعالیتهاى فرهنگى وادبیم در حدى بود که با درسهایم مزاحمت و معارضه نداشت .

داراى سه دیوان شعر هستم . که 2 جلد آن چاپ شده است به نامهاى [یاضلال الاسلام] که رباعیات است و[ قصاعئد للاسلام والحیوه] و دیوان خطى دارم
 

به نام[ فى قضایاالوجدانیه والادبیه ].

در سال 1985 ه. که انقلاب در عراق علیه رژیم سلطنتى به سرکردگى عبدالکریم قاسم روى داد. جماعه العلماء در نجف فعالیتهاى خود را آغاز کرد و من با آنان بودم . و هنگامى که مجله. [ الاضواء] را منتشر کردیم مرحوم شهیدسیدمحمدباقرصدر سرمقاله پنج شماره آن را با عنوان [رسالتنا] نوشت و من سرمقاله دوم را با عنوان[ کلمتنا] نوشتم و این مقالات را من حتى پس از توقف آقاى صدراز نوشتن افتتاحیه به مدت 6 سال ادامه دادم واین سرمقاله ها را بعدها در کتابى به نام [قضایانا على ضوءالسلام] جمع کرده و چاپ کردم .

حوزه : آیا شمااز موسسین جماعه العلماء بودید.
استاد: خیر من از موسسین آن نبودم اما با آنان همکارى داشتم . لکین من از موسسین مجله الاضواء بودم که بهمراه آقایان سید محمدباقر صدر شیخ محمدرضا جعفرى شیخ عبدالهادى فضلى و شیخ محمدکاظم حلفى که کارهاى فنى وادارى مجله را به عهده داشت مجله را پایه گذارى کردم .

با مرحوم سیدمحمدباقر صدر در تشکیل حرکت سیاسى در عراق همکارى مى کردم و با هم مشورت مى کردیم . من در زمینه مسائل سیاسى و دعوت به تشکیل حکومت اسلامى از سال 1958 م . و یا قبل از آن فعالیتهایى داشتم و با کشورهاى خلیج و دیگر کشورهاى عربى روابطى داشتم . مى توانم بگویم که این فعالیت و حرکت را مى توان اولین جنبش و فعالیت سیاسى شیعى در محدوده کشورهاى عربى دانست - گواین که جنبش و فعالیتى در ایران وجود داشت - لیکن جنبش مااولین جنبش در میان کشورهاى عربى بود

حوزه : آیا تشکیلات و فعالیتهاى شما صرف مشورت در مسائل سیاسى بود یا آن که منتهى به تشکیل حزب و گروه بندى سیاسى شد؟
استاد:البته منتهى شد به فعالیت سیاسى و طبیعى است که ضیعه اى در نهایت امر مطرح شد همانا ضیعه حزبیت بودالبته این حزب با دستگاه مرجعیت (مرجعیت
 

آیه الله حکیم [ ره] )ارتباط همکارى نزدیکى داشت . و در آن بعضى ازایرانیها و پاکستانیها بودند.

حوزه : درباره فعالیتهاى نویسندگى خود در نجف براى ما صحبت فرمائید.
استاد: در نجف من کتاب[ اسلوب الدعوه فى القرآن] را نوشتم سپس در سال 1966م . به لبنان منتقل شدم .اولین منطقه اى که در آن سکونت گزیدم منطقه نیمه بود این منطقه از مناطقى مردمى است که داراى اکثریتى مسلمان و شیعى مى باشد که در قلب مناطق مسیحى لبنان قرار دارد.

هجرت من به لبنان تقاضاى گروهى از مومنین گروهى از مومنین لبنان از مراجع نجف بود و مراجع تقلید (آیه الله حکیم و خوئى ) نیز مرا به عنوان وکیل اعزام کردند.

دراین منطقه ساختمانى که عبارت بود از: مسجد و حسینیه و سالن اجتماعات و کتابخانه عمومى و بیمارستان و حوزه علمیه اى به نام[ المعهدالشرعى الاسلامى] تاسیس کردم .ازاین حوزه علمیه بسیارى از علماء و روحانیون کنون لبنان فارغ التحصیل شدند.از آن جمله : مرحوم شیخ راغب حرب و شیخ رضا و دیگر علماى جوان که هم اکنون در لبنان به فعالیت مشغولند.

دراین مدرسه تا سطح رسائل و مکاسب درس داده مى شد و خودم تدریس خارج فقه کتاب[ مستمسک العروه الوثقى] و خارج اصول را به عهده داشتم و همچنین رسائل و مکاسب و کفایه را هم تدریس مى کردم و هم اکنون نیز به جهت کمبوداساتید به تدریس رسائل و کفایه مشغولم . در فعالیتهاى عمومى در میان شهرهاى شیعى و سنى نشین لبنان در رفت و آمد بودم و در آنها در مناسبتهاى دینى واجتماعى به سخنرانى مى پرداختم واز دوراول واز هنگامى که به لبنان هجرت کردم پیشنهاد تشکیل حکومت اسلامى در لبنان را مطرح کردم زیرا به این فکرایمان داشته و فعالیتهاى اسلامى خود را بر مبناى تشکیل حکومت اسلامى درلبنان آغاز کردم .

طبیعى است که آقاى سیدموسى صدر که با همدیگراز قدیم در نجف دوستى و آشنایى داشتیم نیز فعالیتهاى داشت البته روش فعالیت ما با یکدیگر تفاوت داشت . زیرا من اسلام را به صورت سیاسى آن مطرح کردم و او معتقد بود که هنوز زمان مطرح کردن آن فرا نرسیده است و لذا طرح آن را مصلحت نمى دید.

 

حوزه : آیا شما در مجلس شیعى اعلاء شرکت کردید؟
استاد: خبر من شرکت نکردم .البته من دراینجا وحدت درصفوف اسلامیان شرکت کردم لکن ترجیح دادم که روش کارم مانند حوزه هاى علمیه باشد یعنى از وابستگى سیاسى به هر گوه و دسته اى خوددارى کردم .ازاین رو ازاول مناصبى هم چون مفتى قاضى رئیس محکمه و نائب رئیس مجلس شیعى اعلاء را نپذیرفتم هم اکنون نیز اگر براى ریاست مجلس شیعى اعلى توسط اکثریت مردم پیشنهاد شود از پذیرفتن آن سرباز خواهم زد زیرا من در زندگانیم همواره روش مردمى و حوزه اى را که از داشتن ارتباط با دولت . حتى اگراین ارتباط اندک و جزئى باشد - دورى گزیده ام .

دراین مدت خود به نوشتن کتابهایى مشغول بوده ام در نبعه (سال 197576م .) هنگامى که به مدت شش ماه توسط نیروهاى مسیحى به محاصره در آمدیم - نبعه منطقه اى است اسلام در قلب مناطق مسیحى نشین .این منطقه در آغاز جنگ داخلى لبنان توسط نیروهاى مسیحى به محاصره در آمد و مدتها در زیر بمباران آنان قرارداشت و تمام اهالى آن نیز از آنجا رانده شدند. در آن مدت در آنجا با مردم زندگى مى کردم وامور مادى معنوى معیشتى بهداشتى واجتماعى مردم رااداره مى کردم .

دراین مدت در نور شمع کتاب مى نوشتم کتاب[ خطوات على طریق الاسلام] و کتاب[ الاسلام و منطق القوه] و[ الحوار فى القرآن] .

پس از آن که نبعه توسط نیروهاى فالانژ اشغال و سقوط کرد من از آنجا خارج شده و در جنوب لبنان ماندم . به جبل عامل آمدم و در آنجا مدت یکسال ماندم و سپس به بیروت آمدم و در صاحیه جنوبى بیروت به فعالیتهاى حوزه ادامه دادم . در آنجا فعالیتهاى خود را در زمینه هاى متعددى ادامه واداره[ المعهدالشرعى الاسلامى] را که حوزه درس بود واز قبل بعهده داشتم ادامه دادم و ضمنااداره موسسات اجتماعى دیگرى مانند[ مبره آیت الله الخوئى] (موسسه اى است خیریه براى سرپرستى ایتام واکنون هفتصد یتیم شیعه را اداره مى کند. سرمایه اولیه این موسسه را آیت الله خوئى تامین کرده اند به همین اعتبار به این نام خوانده مى شود.) را
 

بعهده دارم . همچنین حوزه علمیه اى تاسیس کردم . ضمنا موسسه دیگرى جهت سرپرستى ایتام به نام( مبره الامام زین العابدین[ ع] ) درمنطقه هرمل نزدیک شهر بعلبک تاسیس کردم . همچنین بیمارستانى در جنوب لبنان در دست ساختمان دارم .از طرحهاى دیگر[ مکتب الخدمات الاجتماعیه] است که به گرفتاریها و نیازمندیهاى مستضعفین زنان بیوه و بى شوهر و یتیم و دیگر مستمندان و فقراء و مجرومین رسیدگى مى کند.این موسسه کارمندانى رااستخدام کرده است که با مراجعه به خانه ها و محل سکونت افراد کم بضاعت و مستمند نیازمندیهاى آنان را بررسى و برطرف مى کنند.این کمکها عبارتنداز: حقوق ماهیانه و کمکهاى نقدى جنسى و داروئى (براى مریضها) کمک جهت ازدواج و تحصیل و در صورت لزوم بسترى کردن افراد بیمار در بیمارستان این دفتر امروز با بودجه سالیانه اى در حدود 12 میلیون لیره لبنانى به کار خودادامه مى دهد. همچنین سرپرستى و نظارت بر سه حوزه علمیه را بر عهده دارم یک حوزه علمیه درصور و دیگرى در بیروت و سومى در بعلبک . در آنجااشخاصى هستند که از طرف من امور طلاب را رسیدگى مى کنند و من بودجه لازم را دراختیار آنان قرار مى دهم .

تعداد طلاب در بیروت نزدیک به 120 نفر و در صور نزدیک 40 - 50 نفر و در بعلبک 80 نفر ضمنا دو حوزه درس براى خواهران داریم یکى در بعلبک و دیگرى در صور که مجموع طلبه هاى آن 15 نفر مى باشد. همچنین ما به نهضت مقاومت اسلامى کمکهاى معنوى و مادى فراوانى مى کنیم و در راه تبلیغ اسلام نوار ویدئو که در آن خطبه هاى نماز جمعه و دیگر سخنرانیها ضبط شده است براى موسسات و جمعیتها در مناطق مختلف جهان مانند:اروپا واسترالیا و آفریقا به صورت رایگان ارسال مى داریم.

در جنوب لبنان مدرسه اى به نام[ مدرسه القرآن الکریم] جهت یاد دادن و تجوید قرآن و حفظ آن تاسیس کرده ام و سعى مى کنم امکانات این مدرسه راافزایش داده تا بتواند دیگر علوم قرآن را به دانش آموزان خود بیاموزد.

اما فعالیتهاى اجتماعى : در فعالیتهاى سیاسى در لبنان به نحو وسیعى شرکت جستم و سرپرستى حرکت اسلامى در لبنان را به عهده گرفته ام .این حرکت که امروزه در شکل[ حزب الله] مى باشد ارشادات معنوى و مذهبى خود رااز من دریافت
 

مى کند.البته این اضراف و سرپرستى تنها در جنبه هاى مذهبى مى باشد و هرگزاز جنبه رسمى و سیاسى ریاست این گروه را بر عهده نگرفته ام بااین که مسوولیت نظارت عام بر حرکت اسلامى در لبنان و دفاع از مسائل و خواسته هاى آنان را به عهده دارم .البته همانطورى که گفتم من تنها مسائل مذهبى و توجیهات وارشادات اسلامى آنان را به عهده داشته ام لیکن به خاطر همین فعالیتهاى اسلامى بود که چهار بار مورد سوءقصد نافرجام قرار گرفتم از طرف بعثیهاى عراق و از سوى دیگر گروهها که آخرین آن انفجارى بود که در منطقه بئرالعبد روى داد و بعدها معلوم گردید که این توطئه با همکارى سازمان جاسوسى آمریکا A I C اسرائیل و عربستان بوده است .

و در همین اواخر خاطرات ویلیام کیسى رئیس سازمان سیا منتشر شده دراین کتاب آمده است که عربستان مبلغ سه میلیون دلار جهت مخارج انجام این توطئه پرداخته است .

حوزه : شمااز چه وقت با حزب الله همکارى وارتباط داشته اید؟
استاد: همکارى من از هنگام پدید آمدن آن بود به این نکته اشاره مى کنم که حزب الله تشکیلات و سازمان رسمى معینى ندارد بلکه افراد مسلمان امت اسلامى آن را به وجود آوردند و من هرگز به عنوان فردى حزبى نبوده ام بلکه من از موقعیت خود بر جریانهاى اسلامى نظارت داشته و آنها راارشاد مى کنم و آنچه را که وسائل ارتباط جمعى جهانى از من بعنوان[ مرشد روحى حزب الله] یاد مى کنند تنها ناشى ازاین است که اغلب این برادران مبارز و مومن در نمازهاى جمعه و جماعت که به امامت تشکیل مى شود و یا در درسها و سخنرانیهاى من حاضر مى شوند که این را تداعى مى کند که من سمت رهبرى آنان را به عهده دارم . من از این تهمتى که تبلیغات استعمارى جهان به من مى زنند و مرا مسوول انفجار مقر فرماندهى نیروهاى آمریکائى در لبنان (مارنیز) و یا فرانسویها و دیگران مى دانند استفاده کردم واز فرصتى که پیش آمد و تمام وسائل ارتباط جمعى جهان اعم از آمریکایى انگلیسى فرانسوى روسى ژاپنى چینى یا کشورهاى اروپاى شرقى را بر روى من باز کرد غالبا خبرنگاران آنها براى روزنامه و یا تلویزیونهاى خود با من مصاحبه کردند و درباره جمهورى اسلامى ایران و سیاست اسلامى و مذهب شیعه مطالبى پرسیدند و من ازاین فرصت
 

استفاده مهمى کردم . در عین حالى که آنان سعى در وارونه جلوه دادن مسائل و آلوده کردن چهره مرا داشتند توانستم نداى اسلام را به تمام جهان برسانم .

حوزه : شمااز چه تاریخى در بئرالعبد مستقر شدید واین منطقه چه خصوصیاتى را دارد که شما آن را انتخاب کردید؟
استاد:از سال 1977 میلادى . محله بئرالعبد قسمتى از منطقه جنوب بیروت (ضاحیه ) مى باشد که داراى اکثریتى شیعى مى باشد زیرا شیعه پس از رانده شدن از منطقه نبعه و دیگر مناطق مسیحى به این منطقه آمده و در آن سکونت گزیدند.اهمیت منطقه بئرالعبد و شهرت آن به خاطر وجود مسجدامام رضا[ ع] و نیروهایى که در آن به فعالیت مى پردازند مى باشد.این مسجد به نام[ مسجدالثوره] مسجدانقلاب و یا به تعبیر بعضى [ قم بیروت] نام گذارى شده است .

حوزه : آیا ممکن است درباره اساتید خود و خصوصیات اخلاقى واجتماعى آنان براى ما سخن بگوئید؟
استاد: من هم اکنون آمادگى گفتگو و صحبت دراین باره را ندام زیرا باید درباره مراجعى بزرگ صحبت کنم واین گونه گفتگو نیاز به وقت و فراغت بیشترى دارد که امیدوارم در فرصت دیگرى انجام پذیرد.

حوزه : لطفا درباره نوشته ها و آثار علمى و فرهنگى واسلامى خود براى ما سخن بگویید.
استاد: درمورد کتابهایم من بطور عموم در نوشتن کتابهاى اسلامى تخصص دارم . کتابهائى را که من تاکنون نوشته ام و آنها را به چاپ رسانده ام عبارتنداز:[ اسلوب الدعوه فى القرآن الکریم] که در نجف نوشتم و همانجا به چاپ رسید و سپس مکرا در بیروت تجدید چاپ شد. جزوه هایى به نام[ الدین والاخلاق والقانون] و کتابهائى به نام [ الحوار فى القرآن] و[ الاسلام] و [منطق القوه] و[ خطوات على طریق الاسلام] را
 

نوشتم . ضمنا مجموعه اى از بحثها را تحت عنوان[ مفاهیم اسلامیه عامه] نوشتم که تاکنون ده جلد آن چاپ مى شد به نام[ رساله التاخى] که تاکنون چهار جزوه آن چاپ شده است .

دو دیوان شعر تاکنون از من چاپ شده است که به نامهاى[ فى ضلال الاسلام] و[ قضائدللاسلام والحیوه] مى باشد. دیوان سومى را نیز نوشته ام به نام[ فى ضلال الشهاده] . همچنین کتاب[ مع الحکمه فى خط الاسلام] که سرمقاله هاى مجله الحکمه است که توسط من بمدت یکسال در بیروت انتشار یافت جمع آورى و چاپ شده است . همچنین کتابى که اول در نجف چاپ شد و سپس در بیروت به آن اضافاتى نموده و آن را چاپ کردم کتاب[ قضایانا على ضوءالاسلام] مى باشد.

مچنین کتابى دارم به نام [على خطى کربلا] که مجموعه سخنرانیهاى ماه محرم مى باشد. همچنین تفسیر قرآن دارم که تا کنون به بیست جلد رسیده و هیجده جلد آن چاپ و منتشر شده و جلد نوزدهم آن نیز در حال چاپ است و جلد بیست آن را مشغول نوشتن هستم که تاکنون بهسوره توبه رسیده ام .این تفسیر تفسیرى است نوین و به روشى تازه و به سبک تفسیر[ فى ضلال القرآن] سید قطب بااین تفاوت که نمایانگر نظراهل بیت[ ع]وشیعه مى باشد·

کتابى دیگر دارم بنام (تأملات فى مسیرة العمل و العاملین) که مجموعه اى است از بحث هاى سیاسى، فکرى و اسلامى که در آن ، درباره روش فعالیتهاى اسلامى بحث کرده ام ، که در آینده نزدیک به چاپ خواهد رسید.

همچنین مقاله هاى متنوعى، در زمینه هاى مسائل اسلامى در مجلات و روزنامه ها از من به چاپ رسیده است.

حوزه : در مورد نظام متداول در حوزه هاى علمیه آیا معتقدید که این نظام در شرایط کنونى جهان مفید خواهد بود؟

استاد: من معتقدم که حوزه با نظام کنونى آن قادر به انجام وظایف خود در جهان اسلامى نمى باشد زیرا نظام تدریس در حوزه به نحوى است که تنها فارغ التحصیلان آن افرادى هستند که متخصص در شریعت اسلامى مى باشند و نه دراسلام آنگونه که ملاحظه مى کنیم مى بینیم دروس عقاید مورداهمیت قرار نمى گیرد لذا نمى بینیم
 

پیشرفت و نوآورى و علم به وجود آمده باشد و یا در مورد فلسفه که هرگونه نوآور را فاقداست و یا تفسیر قرن هرگز درس اساسى در حوزه بشمار نمى آید. نمى بینم در حوزه درسهایى در بررسى ادیان جهانى باشد طلبه ها هیچ گونه اطلاعى از یهودى و یا نصراتى و یا بودائى و یا مذاهب هند ندارند. در حوزه بحثهایى درباره بررسى مذاهب اسلامى نداریم ما در حوزه بعنوان جزئى از جهان اسلام مى خواهیم ببینیم نظر دیگر مذاهب اسلامى از جهات عقیدتى مذهبى و شرعى درباره ما چیست ؟

ما در حوزه بحثهایى درباره جریانهاى فکرى و سیاسى معاصراز قبیل مارکسیسم ملى گرایى و ... نداریم .ازاین رو مشاهده مى کنیم حوزه با روش کنونى هرگز نمى تواند براى جامعه علماثى مسلمان مسلمان که قادر به حل مشکلات آنان باشد تقدیم کند.اما آنچه را که مشاهده مى کنیم که افرادى از حوزه هاى علمیه فارغ التحصیل شده و رهبرى جامعه خود را به دست گرفته اند این اشخاص در واقع با سعى کوشش و تجربیات شخصى و فردى خود توانستند به این مقام برسند و نه از میان نظام کنونى حوزه . لذا ما معتقدیم که در عین حالى که باید جهت عمق درس حوزه باقى باشد بطورى که طلبه را براى رسیده به مرحله اجتهاد آماده نماید و بتوانیم مجتهدینى جهت استنباط احکام شرعى به حوزه ها تحویل دهیم تااین حرکت مستمر قطع نگردد معتقدیم و تاکید مى کنیم که ضرورى است که درسهاى حوزه توسعه داده شده به نحوى که طلبه پس از پایان مراحل درس حوزه حداقل اطلاعات عمومى را دارا باشد. همانطورى که یک دانش آموز در دبیرستان مجموعه اى از معلومات در علوم مختلف را به دست مى آورد تااو را آماده تخصص در رشته معینى در دانشگاه نماید. همین گونه هم در حوزه باید عمل شود که ابتداء طلبه معلومات متفاوتى بدست آورده و سپس با تکیه بر آن معلومات در رشته معینى از قبیل فلسفه و یا غیراز آن تخصص و خبرویت پیدا کند. تا بدین وسیله بتوانیم در درگیریهاى فکرى که میان کفر واسلام وجود دارد ایستادگى کرده و با آنها مبارزه نمود و بر آنها فایق گردیم .

حوزه :از صحبتهاى شما این گونه استفاده مى شود که شما معتقدید که نظام حوزه باید نظامى هم چون الازهر باشد واین با آزادى تدریس واستقلال حوزه تعارض دارد!
 

استاد:البته این ضرورى نمى باشد که حتما باید نظام حوزه همچون نظام الازهر بوده باشد بلکه مى توانیم جوانب مثبت این نظام کنونى را گرفته و جوانب منفى آن را رد کنیم . مثلا مى بینیم در حوزه طلبه ملزم است کتابهاى معینى در زبان و قواعد عربى منطق فقه اصول بلاغت و غیره را بخواند به همین روش آزاد مى توانیم طلبه ها را به خواندن کتابهایى در تفسیر فلسفه علم کلام و بررسى ادیان و مذاهب واداریم و سعى کنیم که کتابهایى معین را نیز دراین رشته ها نوشته و در دسترس آنان قرار دهیم . بطورى که وقتى طلبه داخل حوزه مى شود احساس کند همانطورى که درس فقه از دروس اساسى است درس علم کلام بررسى مذاهب وادیان و ... نیز از دروس اساسى او مى باشد. البته با حفظ آزادى تدریس .

البته به این نکته نیز باید توجه کرد که آزادیى که ما در حوزه داریم آزادى بى نظم و ترتیب مى باشد. مثلا وقتى شخصى وارد حوزه مى شود هرگونه اطلاعى از سابقه تحصیلات و سطح معلومات و یا سابقه سیاسى فکرى او نداریم و چه بسااین فرد جاسوسى مزدور باشد وازاین گذشته هیچ گونه نظارت و سرپرستى بر نحوه تدریس او نداریم .اماآنچه که امروز متداول است که ازاین افراد در زمانهاى معینى امتحان گرفته و سپس براى آنان حقوق ماهیانه و شهریه قرار داده مى شود این امرى است عادى و بى اهمیت .ازاین رو ضرورى است که به حوزه نظم و ترتیب خاصى بدهیم بطورى که آزادى درس و بحث را تضمین کرده ولى در عین حال بایداین آزادى در ضمن ضوابط معینى قرار بگیرد تا کسى به آزادى تجاوز نکند. مثلا بسیارى از معممین را دیدیم که به قم و یا به نجف یا حوزه دیگرى آمدند یکى دو سال درس خواندند و سپس لباس روحانیت را به تن کردند و به شهر و یا کشور خود مراجعت کردند و مردم آنان را در اعداد علما به حساب مى آوردند (من دون اى رقیب ولاحسیب ) و بدون آن که هیچ مرجع خاصى و یااداره اى این روابط را تنظیم و تحت نظر داشته باشد

حوزه : آیا شمااین برنامه را در حوزه هاى علمیه لبنان که تحت نظارت شماست پیاده واجراء کرده اید؟
استاد: سعى کردیم قسمتى از آنها رااجراء کنیم اما بخاطر مشکلات فراوانى که در
 

سر راه پیاده کردن این برنامه قرار دارداز قبیل چند دستگى سیاسى و وارد شدن عناصر سیاسى دراین ونه مسائل باعث شد که به نتیجه مطلوب نرسد.

حوزه : در عین بى برنامگى حوزه هاى علمیه ملاحظه مى کنیم که تاثیر حوزه ها در زمینه هاى سیاسى - فرهنگى از نقش دانشگاهها بیشتر بوده است این پدیده را چگونه تفسیر مى کنید؟
استاد: شاید آزادى در حوزه عامل مهمى درایجاداین تاثیر باشد. البته ما دراین زمینه باید تمامى عناصر مثبت و منفى را به حساب آورده و مورد بررسى قرار دهیم درست است که حوزه هاى علمیه رهبرانى بسیار مهم در زمینه هاى سیاسى و فکرى پرورش داده است لیکن همزمان هزاران جاهل و بى سواد را که فاقد هرگونه رشد فکرى - سیاسى مى باشند نیز تولید کرده است . هنگامى که ما رهبران روحانى پیشرو و روشنفکر و آگاه را مورد بررسى قرار مى دهیم در کناراین افراد نسلى از عمامه بسران را مشاهده مى کنیم که بارى بسیار سنگین بر دوش حوزه واسلام و مسلمانان بشمار مى آیند در حالى که ما در میان فارغ التحصیلان دانشگاه (حتى اگر چه اندیشه عمیقى را دارا نباشند) حداقل تحصیلات منظم و تخصصى خود را فرا گرفته اند. براى نمونه ما در میان فارغ التحصیلان دانشگاه هرگزافرادى را نمى یابیم که از رشته تخصصى خودآگاهى (گر چه این آگاهى اندک و در حد معلومات عمومى باشد) نداشته باشند. در حالى که ما معممین وافرادى که عهده دار مسوولیتهاى مذهبى مى باشند را مى یابیم که حتى از آگاهیهاى شرعى و ضرورى خود بى بهره اندالبته ما این خصیصه راانکار نمى کنیم که روش درسى در حوزه هاى علمیه طلبه ها را عمق فکرى و شخصیت علمى برخوردار مى سازد بنحوى که این روش به طلبه هااین فرصت را مى دهد که بااستاد خود به بحث و گفتگو پرداخته و نظرات خود را بیان کنند واین روش باعث رشد فکرى و پرورش شخصیت علمى طلبه مى گردد و همین روش است که توانست رهبران فکرى بزرگى را براى ما فراهم آورد لکن در عین حال نقاط ضعف بسیارى دراین روش تدریس وجود دارد.ازاین رو هنگامى که قصد مقایسه میان حوزه و دانشگاه را داریم باید نکات مثبت و منفى هر دو روش را در نظر بگیریم نه آن که با دیدى یک طرفه مسائل را بررسى کنیم .

 
حوزه : پس ازاین همه گفتگو شما تاکنون چهارچوبى از نحوه روش تنظیم برنامه درسى حوزه دراختیار ما قرار نداده اید!
استاد: به نظر نمى آید که در گفتگویى این چنین بتوانیم برنامه تفصیلى و مشروحى راارائه دهم آنچه را که مطرح کردم تنها تصورات و کلیات بود. بدین صورت که موطف هستیم ابتدا نیازهاى متغیر و متفاوت فرهنگى جامعه اسلامى و مبلغین و رهبران و فقهاءاسلامى را در نظر گرفته (بخصوص با در نظر گرفتن شرایط روز که فقهاء امروزه درج وامع اسلامى مسوولیت سنگینى بعهده دارند) و سپس بر طبق آن نیازها و خواستها برنامه ریزى شود یعنى ابتداء درسها به صورت معلومات عمومى وضع شود. مثلا همان گونه که کتابهایى در زمینه منطق و بلاغت داریم باید کتابهایى در زمینه بررسى مذاهب اسلامى و یا بررسى ادیان گوناگون و یا در تفسیر قرآن داشته باشیم که این کتابها را در آغاز و مراحل اولیه بصورت معلومات عمومى دراختیار طلاب قرار داده و بتدریج و در مراحل بعد سطح علمى و تخصصى آن راافزایش دهیم .

حوزه : نظر خود را درباره کتابهاى درسى که هم اکنون در حوزه هاى علمى متداول است بیان بفرمایید.
استاد: به نظر مى آید که حوزه ها نیاز شدیدى به تغییر دراین کتابها دارند. روش هر کدام ازاین کتابها بر طبق سبک متداول در زمان مولفین آن همچون شهیداول دوم[ ره] و یا شیخ انصارى و یا محقق خراسانى و غیره مى باشد. مثلا من ادعاء مى کنم که کفایه نمایانگر نوعى ازانواع تعبیر مخل مى باشد بنحوى که در آن اختصار و فشرده گویى وایجاز به مرحله اخلال به معنى و گنگى مطلب مى رسد.البته این نحوه نوشتن موجب نقص و عیبى در مرحوم آخوند نمى باشد زیرا وى کتاب خود را به زبان عربى به گونه اى به رشته تحریر در آورد و سعى کرد با حداقل کلمات والفاظ (به روش خود) معانى فراوانى را تفهیم نماید. همینطور در کتابهاى مرحوم شیخ انصارى که از بار علمى و فنى بالایى برخورداراست لیکن نیاز به روش تازه و
 

تجدید نظرى در نوشتن و ترتیب مطالب آن با رعیات عمق علمى و تحقیقى موجود در آن را داریم . یعنى این کتاب نیاز به بازنویسى دارد زیرا مطالب و قواعد علمى در آن به نحوى درهم آمیخته است که طلبه پس از خواندن کتاب نمى تواند در ذهن خود و بصورت منظم و علمى اصول و قواعد معاملات در مکاسب را به خاطر بسپارد همچنین در دیگر کتابهاى فقهى متداول مانند: لمعه .این کتاب بر طبق مبانى اصول فقه متداول در زمان شهید بن[ ره] و نیازهاى آن وقت نوشته شده است و پس از آن اصول فقه در زمینه مبانى استدلال پیشرفت فراوانى کرده است .ازاین رو ما نیاز به کتابهایى داریم که در آن دو جنبه مورد توجه قرار گرفته باشد :

1.کتابها واستدلالها و مبانى اصولى آن باید بر طبق قواعداصول فقه متداول و مورد قبول اصولین متاخر به تدوین درآید.

2. بسیارى از فروع زائد و خارج از محل ابتلاء مسلمانان معاصر از کتابها حذف گردد زیرا براى نمونه شهید بن[ ره] کتاب لمعه خود را بنابر نیازهاى وجود در آن وقت نوشته در حالى که آن فروع محل ابتلاء امروزه از میان رفته و فروعات جدیدى موردابتلاء قرار گرفته است که نیاز به پاسخ دارد.ازاین رو ما مجبوریم مسائل فراوانى رااز کتابهاى فقهى حذف کنیم و مسائل جدید و موردابتلاء را جایگزین آن کنیم . مثلا هنگامى که کتاب الشرکه را در هر یک از کتابهاى فقهى مطالعه مى کنیم نمى توانیم اطلاعات فقهى لازمى را در آن زمینه کسب کنیم و قدرت بر پاسخ به سوالات مردم از شرکت را داشته باشیم زیرا روش و کار شرکتهاى امروز با شرکتهاى گذشته تفاوت بسیارى دارد.ازاین روز ما نیازمند کتابهاى فقهى تازه اى هستیم که طلبه با مطالعه آنها خود را با واقع بیشتر منطبق دیده و بداند که قادراست پاسخ گوى آنها بااستدلال به روشهاى علمى متداول است . لذااحساس مى کنیم که باید تمام کتابهاى اصولى و فقهى را تغییر داده تا با شرایط فعلى و پیشرفتهاى جوامع بشرى مطابقت پیدا کند البته با رعایت ضوابط کتاب و سنت . توجه به این نکته ضرورى است که هرگزاین تغییرات در حوزه و کتابهاى آن به وجود نخواهد آمد مگر آن که حوزه از صورت کنونى آن به درآمده و در قالب موسسه و تشکیلات منظمى اداره گردد. بطورى که افراد و گروهى متخصص به وجود آید که کار آنها بررسى آخرین پیشرفتها در زمینه کتاب نویسى و روشهاى تدریس باشد تا بتوانند با در نظر گرفتن روش مناسب کتاب مناسب را براى طلاب حوزه آماده کنند.. 1. این روشى است که
 

امروزه در تمام مراکز علمى جهان انجام مى پذیرد و ما مشاهده مى کنیم که تمام دانشگاههاى جهان هر ده سال تمام روش درسى و کتابهاى و مضامین و محتویات آنها رابر طبق نیاز روز تغییر مى دهند بدین وسیله است که حوزه مى تواند خود را با پیشرفتهاى جهانى همگام کرده و علمائى تربیت نماید که نیازاندکى به تلاش جهت مرتبط کردن آنان به عصر و دوران خود را داشته باشد.

حوزه : شهید صدر این برنامه را با نوشتن کتابهاى [ المعالم الجدیده] و[ الاصول على المنهج الحدیث] آغاز کرد لیکن این کتابها نتوانستند خود را به عنوان کتباهاى درسى رسمى در حوزه هاى علمیه جایگزین دیگر کتابها کنند!
استاد: شاید مساله پذیرفتن کتابى به عنوان کتاب درسى در حوزه علمیه ازاعتباراتى هم چون کفایت و برجستگى و یا عدم آن نشات نگرفته باشد. شایداز موقعیت و مقام مولف نشات گرفته باشد. مثلا آخوند خراسانى و شیخ انصارى در هنگامى که از موقعیت بزرگى در حوزه برخوردار بودند توانستند بااستفاده از موقعیت خود واز عمق بحثهاى علمى در کتابهاى خوداستفاده کرده واین رواج بى نظیر را بدست آورند. شاید آقاى صدر[ ره] هنگامى این کتابها را به نگارش درآورد که هنوز حوزه علمیه قم و نجف (زیرا که این حوزه سالهاى آخر حیات خود را مى گذارد) آن گونه که در شان ایشان (به معنى اثباتى آن ) بود توجهى نداشت .ازاین رو وى نتوانست در موقعیت خود این کتابها را تثبیت نماید. علاوه براین شایداین کتاب به نظر گروهى داراى نقائصى هم باشد گواین که این نقائص را وى از خوبیها و مزایاى کتاب بحساب مى آورد.این کتاب ( الاصول على المنهج الحدیث ) توانست تمام عناوین کوچک و مسائل جزئى دراصول را تحت عنوان آورده و درباره آنان بحث کند.ازاین رواین کتاب یکى از بهترین کتابهاى علم اصول بشمار مى رود که با نظم و ترتیب خوبى نوشته شده است لیکن این کتاب در همان حال متضمن یک عیب مى باشد. بدین معنى که در هر کتاب و حلقه موضوع مورد بحث به پایان نرسیده بلکه قسمتى از آن بحث شده و قسمت دیگر آن به کتاب بعدى ارجاع داده شده است . مزیت و خاصیت کتابهاى درسى مانند: معالم اصول فقه مظفر کفایه رسائل و غیره این است که طلبه یک مساله را شروع و در همان کتاب ختم مى کند در حالى که در
 

مورد کتاب شهید صدر طلبه هنوز مرحله پایانى از بحث نرسیده گفته مى شود که دنباله بحث در حلقه آینده و یا در درس خارج خواهد آمد بطورى که طلبه پس از درس به یک نتیجه گیرى کلى که بتواند خواسته او را (حداقل در آن مرحله از بحث ) برآورده واو رااقناع کند نخواهد رسید. بنظر من این عیب بسیار بزرگى است و لیکن این کتاب اگرازاین عیب اصلاح گردد یکى از بهترین کتابهاى اصول بشمار خواهد آمد زیرااو جامع تمام آراء و نظریات علماء پیشتر مانند: شیخ انصارى و آخوند خراسانى و میرزاى نائینى و شیخ محمدحسین اصفهانى و آقا ضیاء عراقى و خوئى مى باشد.این کتاب یکى از جدیدترین کتابهایى است که تا کنون به روش علمى در علم اصول نوشته شده است .

حوزه :از جواب شما این گونه استفاده مى شود که تنها راه تغییر روشهاى درسى و حوزه علمیه آن است که نویسنده کتاب در بالاترین مراتب علمى از لحاظ طبقه بندى حوزه قرار داشته باشد.
استاد: نه این را نمى گویم بلکه نظرم این است که این کتابهاى درسى را شرایط خاصى عیین مى کند. مثلا کتاب[ منطق] و[ اصول فقه] مرحوم مظفر در شرایطى در نجف بعنوان کتاب پذیرفته شد که در بسیارى در حوزه به این نتیجه رسیده بودند که پیشتر مطالب معالم قدیمى شده و مبانى اصولى آن را کسى قبول ندارد واین کتاب از کتابهاى 4بائده بشمار مى رفت . همچنى کتاب[ منطق] وى بدین خاطر کتاب درسى قرار گرفت که کتابى در منطق وجود نداشت . زیرا حاشیه نمى توانست کتابى باشد که طلبه بتوانداز آن نظریات واصول علم منطق را بیاموزد.ازاین رو هنگامى که این دو کتاب در[ کلیه الفقه] تدریس شد یعضى از آن بعنوان کتاب درسى استفاده کرده و بتدریج تدریس آن رایج گردید. لذا ملاحظه مى کنید که کتابهاى درسى حوزه هرگزاز سوى گروهى متخصص براى حوزه تعیین نمى گردد بلکه بعضى از آنها به طور تصادف و یا به جهت موقعیت برجسته نویسنده آن و یا به خاطر نیاز واحساس کم بود حوزه کتاب درسى قرار مى گیرد.ازاین رواین انتخاب فاقد هر گونه جنبه نظم و ترتیب علمى بوده و ظاهرى مشوش و بى نظم به خود گرفته است و گرنه چه معنى دارد که اولین کتاب درسى در منطق کتاب حاشیه باشد. حاشیه تنها
 

تعلیقاتى است بر کتاب تهذیب و خود تهذیب هرگز نمى تواند بعنوان متنى منطقى کتاب درسى قرار گرفته و طلبه هااز آن نظریات منطقى بدست آورند و شاید نصادف و یا خواست یکفرد که او را مناسب دیده این کتاب را در زمره کتابهاى درسى قرار داده است . و همچنین کتاب[ باب حادى عشر] چگونه است که این کتاب که بیان گر طرز تفکر واندیشه رایج در زمان صدوق[ ره] بوده بعنوان تنها کتاب کلامى حوزه مورداستفاده قرار گیرد. در حالى که مشاهده مى کنیم شیخ مفید [ره] باانتقاد شدیداز صدوق[ ره] معتقداست که صدوق در موقعیتى قرار نداشته است کهمسائل حوزه هرگزاز روى بررسى و مطالعه برنامه ریزى نمى گردد.ازاین رو مااز حوزه هاى علمیه دعوت مى کنیم که اگر قصد کوتاه نمودن راه و کم کردن زحمات بیهوده و برطرف کردن بسیارى از تنگناها را دارند تنها راه آن ایجاد هیئتها و گروههاى متخصص و خبره مى باشد که بتوانند روش تدریس مناسب و کتابهاى درسى را پس از بررسى ! تشخیص داده وافرادى را وادار به نوشتن کتاب مناسب کرده و یا در صورت عدم نیاز از کتابهاى موجوداستفاده کنند.

حوزه : هیئتهاى متخصصى که فرمودید تنها وقتى مى تواند کار خود را آغاز وادامه دهد که از سوى مراجع تقلید مورد تایید قرار گیرد.

با توجه به فضاى فرهنگى واجتماعى کنونى حوزه هاى علمیه آیا تصور مى فرمائید که چنین تحولى پدید آید؟
استاد: ما همیشه گفته ایم که یکى از گرفتاریهاى مرجعیت این است که مرجعیت همواره بعنوان فرد مطرح بوده است و نه بعنوان تشکیلات و سازمان واین گرفتارى و معضل بزرگى است که تنها یک فرد که هیچ گونه برجستگى و کفایتى ندارد جو آن که از دیگر مردان در فقه واصول آگاهتر ( اعلم )است از هرگونه اطلاعى درباره واقعیات بدوراست از هرگونه اطلاعى از روشهاى علمى بحث و تدریس بدوراست نه تنها بدور است بلکه حتى به خود هم این زحمت را نمى دهد که درباره این مسائل بررسى و تحقیق نماید ازا در عین حال در همه مسائل نیز دخالت کرده و تنفیذ یا رد مى کند.این گرفتارئى است که به طبیعت نظام مرجعیت و عملکرد آن مربوط است . اما
 

آنچه را که ما باید به آن توجه داشته باشیم آن است که ما میان مرجعیت و تقلید خلط کرده ایم . ما تصور مى کنیم که هر مقلدى باید مرجع تقلید مردم در تمام مسائل زندگى آنان باشد و قلد بایداعلم مردم در فقه واصول بوده باشد. چه بساافرادى باشند که اعلم مردم به فقه واصول بوده لیکن همین شخص عاجزازاداره خانه خود مى باشد زیرا که اواز هنگامى که درس خواندن را شروع کرده است در محدوده مخصوصى بوده و این نحوه زندگى او را بگونه اى بار آورده که قدرت فهم و درک واقع راازاو سلب کرده است .این شخص را چگونه مى توانیم مرجع تقلید قرار دهیم البته با قطع نظراز جنبه هاى سیاسى ما هم اکنون درباره حکوومت و سیاست و ولایت صحبت نمى کنیم - نه حتى در مسائل حوزوى چگونه چنین شخصى مى تواند سرپرستى و نظارت بر درسهاى حوزه نماید در حالى که کمترین آگاهى از روشها و طریقه هاى تدریس را ندارد و تنها نقشى را که دارد آن است که آنچه را که از قبل تدریس مى کرده اند به آن وابستگى پیدا کرده و آن راادامه دهد.ازاین روست که مى گوئیم : تنها راه حال این مشکلات آن است که مرجعیت را به صورت موسسه و تشکیلات در ورده و بر آن سازمان دهى دهیم . باید گروهى از کارشناسان و متخصصین خبره دراین زمینه را تشکیل داد و دراختیار مرجع قرارداد. بطورى که او حق دخالت در هیچ کارى را پیش از نظر خواهى و مشورت با آن گروه نداشته باشد.اما مشکل این است که همواره مشاور مرجع تقلید یکى از نزدیکان به مسائل شخصى او مى باشد بطورى که تمام حوزه مجبورند براى انجام کارهاى خود به او مراجعه کنند افرادى که شاید اصلااطلاع و آگاهى در مسائل حوزه هم نداشته باشند. در واقع در مسیر حرکت مرجعیت با مردم خطا و اشتباهى رخ داده است . این است که ما را وا مى دارد بگوییم که یا باید وظیفه مقلد را تنها فتوى دادن قرار دهیم و موضع اداره حوزه را به گروههاى تخصصى دیگرى واگذاریم و یا آن که گروهى مشورتى را در کناراو قرار داده تا مورد مشورت مقلد قرار گیرند بطورى که او حق ابراز نظر واعلان مساله اى را تنها پس از مشورت و بررسى با آن گروه داشته باشد.

 

حوزه : به نظر شما چه روشهایى براى پیشبرد و به نتیجه رساندن تبلیغات اسلامى مفیدتر مى باشد؟
استاد: در موضوع تبلیغات اسلامى کلمه اى است در قرآن که با معناى آن در علم بلاغت تناسب دارد و آن کلمه[ حکمت] است . که به معناى[ وضع الشى فى موضعه] قرار دادن هر چیزى در جاى مناسب خود و یا[ مطابقه الکلام لمقتضى الحال] هماهنگ بودن کلام با شرایط گفتگو. قصداز مطرح کردن مساله [حکمت] این است که ما بتوانیم بهترین روشها و راههایى را که بوسیله آنها بتوانیم به عقل و واقع مردم نفوذ کنیم دریابیم .ازاین رو ما مجبوریم همانطورى که براى ساختن راه نقشه کشى مى کنیم باید براى رسیدن و نفوذ درافکار مردم نیز نقشه کشى کنیم . لذا باید بهترین راهها را با در نظر گرفتن طبیعت اوضاع و شرایط موجود و آن گونه مسائلى که مى تواند در فکر و باطن مردم تاثیر کند یافت تا بدین وسیله باعث پذیرش مردم گردد و بتواند آنها را قانع کند. مثلا چه بسا مجبور باشیم در محیطهاى مردمى با آنان با روشهاى عاطفى و نه عقلى روبرو گردیم و یا چه بسا در مواردى مجبور باشیم براى راسخ کردن عقاید خود دراذهان توده هاى مردم از راه مبارزات سیاسى وارد شویم زیرا مبارزات سیاسى نیز یکى از راههاى تبلیغ بشمار مى آید و چه بسا مردمى که تنهااز راه مبارزات و کار سیاسى شما به حرفهاى شما گوش فرا مى دهند. مثلا مى توانیداز راههاى سیاسى سیاست اسلام را به آنها بیاموزید و همچنین در جنبه هاى فرهنگى .ازاین رو باید تبلیغ پرجوش و تحرک بوده و بر مسائلى تکیه کنید که موجب تحریک و توجه مردم گشته و نیازهاى آنان را برطرف کند. براى نمونه گاهى ممکن است در هنگام تبلیغ اول از عقاید صحبت کرد و سپس وارد مسائل فرعى شد لیکن این روش ممکن است مورد قبول بعضى از مردم قرار نگیرد.ازاین رو باید با آنان مثلا درباره مشکلات اجتماعى و یا زندگى داخلى و خصوصى او صحبت کرد. براى ما ضرورى است که ابتدا روشهاى تبلیغ را بررسى کرده و تمام آنچه را که مى تواند احساسات و توجه مردم را به خود جلب کند پیدا کرده واز آن راهها اسلام را به مردم عرضه کنیم . مهمترین روش آن است که وضعیت مردم و محیط آنان و شرایط کلى جامعه و آنچه را که به آن مرتبط است در نظر گرفته وازاین طریق وارد شد.از این رو
 

مبلغ انسانى است که داراى این ویژگى است که نفسیات مردم و وضع اجتماعى و سیاسى جامعه را برسى کرده تا بتواند در زمینه تبلیغ موفق باشد.

حوزه : عادت در حوزه هاى علمیه این گونه است که معمولااشخاصى که به دروس خودادامه مى دهند از تبلیغ و وعظ وارشاد دورى مى گزینند نظر شما دراین مورد چیست ؟
استاد: ما معتقدیم که این یک گناه است زیرااگراین موضوع منشاش این باشد که او خطیب و مبلغ را در سطحى پایین تراز خود دانسته و خطابه را موضوعى غیراسلامى دون شان خود و علماء مى داند پس چه قضاوتى درباره رسول خدا[ص] و یا على[ ع] و یا دیگرامامان[ ع] مى کند که هر کدام شرایطشان اقتضاء مى کرد به تبلیغ و خطابه مى پرداختند. در واقع خطابه و سخنرانى یکى از راههایى است که انسان مى تواند نظریات وافکاراسلام را به مردم برساند. من معتقدم این طرز تفکر ناشى از حالت غرور و نفس و خودخواهى و بزرگ بینى غیراخلاقى است که انسان تصور مى کند شان و مرتبه او بالاتراز مبلیغین و وعاظ و مرشدین است . من تصور مى کنم این حالت یا ناشى از ضعف درونى اوست که خود را عاجزاز ایراد سخنرانى و خطابه مى بیند لذا به این بهانه روى مى آورد که سخنرانى و تبلیغ با مقام فقیه تناسب ندارد و یا آن که در حالتى از رویاهاى خود بزرگ بینى و غرور قرار دارد که حاضر نیست در برابراسلام و مردم تواضع کرده و با آنها به سخن گفتن بپردازد.

حوزه : شماالان در شرایط جنگى هستید. آینده لبنان را چگونه پیش بینى مى کنید؟
استاد: هنگامى که ما نشات و آغاز لبنان را بررسى مى کنیم خواهیم دید که لبنان اولین روزنه اى بود که کشورهایى اروپایى فشار رااز آنجا برخلافت عثمانى شروع کردند.بدین جهت که در لبنان گروهى از مسیحیان زندگى مى کردند و کشورهاى اروپایى مانند: فرانسه وانگلیس به بهانه حمایت و پشتیبانى ازاین اقلیت مسیحى در داخل کشورهاى اسلامى استفاده کرده واز حکومت عثمانى براى آنان امتیازاتى بدست آوردند. و پس از زوال حکومت عثمانى در منطقه جبل لبنان دولت کوچکى
 

تشکیل گردید که در برگیرنده مسیحیان و دروزیها و گروهى اندک از مسلمانان بود و سپس سیاستهاى استعمارى قسمتهاى دیگرى از لبنان را که مسلمانان نشین بود همانند:ایالت طرابلس در شمال لبنان و بقاع در جنوب را ضمیمه این دولت کردند و هدف آنها ازاین عمل آن بود که اگر مسلمانان را در دولت واحدى ضمیمه مسیحیان نمایند دولتهاى استعمارى ازاین راه بهتر مى توانند در مسائل مسلمانان منطقه دخالت کنند و بدین وسیله دروازه هاى کشورهاى اسلامى بر روى آنان گشوده خواهد شد و خواهند توانست با تبلیغات مسیحى (تبشیر) از یک سو مسیحیت راانتشار داده واز سوى دیگر با دعوت و تبلیغ به بى دینى و علمانیت و ملى گرایى باعث تضعیف اسلام گردند. گذشته ازاینها اصاله لبنان بعنوان مرکز و پایگاهى براى جمع آورى اطلاعات و جاسوسى در خاورمیانه و همچنین بعنوان پایگاهى براى فعالیت در منطقه و جهت دادن به حرکتهاى ضداسلامى و تخریبى و تضعیف بنیه کشورهاى اسلامى تشکیل شده است . مثلا هنگامى که استعمار قصدایجاد درگیرى میان مسلمانان و مسیحیان در منطقه را دارد تا بدنى وسیله بتواند مسیحیان را علیه مسلمانان و شورانده و آنها را وادار به عکس العمل وابراز شخصیت و هویت کرده و خواستار حقوق و مزایاى اقلیمى و مذهبى گردند.استعمار مسلمانان و مسیحیان لبنان را تحریک نموده تا به جان هم افتاده و بدین و سیله مسیحیان مصر و سودان تحریک شده و خواستار تامین حقوق و جدایى از کشورهاى اسلامى گردند. و بدین وسیله باایجاد جنگ مسیحى واسلامى از راه نمونه کوچک آن در لبنان کل منطقه را به آشوب مى کشند و نظیر همین مساله را میان سنى و شیعه در لبنان از راه بعضى درگیریها میان دو طائفه همانند جنگ اردوگاهها و یا بعضى جنگهاى سیاسى دیگر بدست آورند تا بدین وسیله جنگ سنى و شیعه راه انداخته و سنیان منطقه را به طرفدارى از سنیان لبنان و شیعیان منطقه را به طرفدارى از شیعیان لبنان به جان هم انداخته و تمام اینها رااز راه نمونه کوچک آن در لبنان انجام مى دهند. و همچنین استعمار در لبنان به مطبوعات آزادى فراوان داده تاازاین راه نیز بتواند آرامش و جو سیاسى منطقه را به تلاطم درآورد و یااز راه آزادى مطبوعات بتواند تمام طیفها و گروهها را جمع آورى کرده و بدین وسیله شرق و غرب بتواند جریانات منطقه را تحت نظر داشته و تحولات آنها را بررسى کنند.ازاین رو این آزادى برا مطبوعات در لبنان آزادى به نفع مردم نبوده بلکه آزادیى است در جهت منافع سازمانهاى جاسوسى واطلاعاتى براى نمونه هنگامى که استعمار
 

قصد بررسى طیفهاى طرفدارانقلاب اسلامى درایران را دارد نیاز به آمدن به ایران و بررسى آنها را ندارد بلکه کافى است که به این طیف در لبنان آزادى عمل و فعالیت داده و سپس طرز تفکر و عمل کرد و نحوه مبارزه و دیگر مسائل آنان را بررسى نمایند.1 ازاین رو لبنان بهمین خاطر وجود آمد که از یک سوى از آنجا بتوان کل منطقه را تحت نظر و بررسى داشت واز سوى دیگر بتوان از کثرت و تنوع دطوایف استفاده کرده و منطقه را به آشوب و ناامنى کشانید. در لبنان هفده طایفه وجود دارد. سه طایفه عنوان اسلامى دارند که عبارتند از: در روز سنى شیعه و بقیه طوایف مسیحى هستند و هر یک ازاین طوایف منطقه معین و مجلس ملى و منافع مخصوص به خود را دارند. دقت مى کنید که لبنان را بعنوان سرزمینى براى همه طوایف نساختند بلکه صرف یک هم پیمانى میان این طوایف به وجود آوردند تا حداقل در هر ده سال آشوبى را در منطقه بپا کنند و در واقع ازاو بعنوان بمبهاى ساعتى استفاده کنند. لذا در لبنان بااین که اسلام توانست وجود خود را بصورت فعال و خوبى عرضه کند لیکن ما معتقدیم که طبیعت بازیهاى سیاسى جهانى اقتضاء مى کند که وضعیت کنونى در لبنان تا مدتى طولانى ادامه پیدا کند زیرا شرایط جهانى امکان هرگونه تغییر کلى را در لبنان روا نمى بیند.

حوزه :از شما نقل شده است که مردم را به تشکیل جمهورى اسلامى در لبنان دعوت مى نمائید.
استاد: ما مى خواهیم با جهان سخن بگوئیم و به آنها بفهمانیم که ایدئولوژى اسلام متضمن دین و دولت است .ازاین رو ما هرگونه تبلیغى ازاسلام را که نفى این را بکند مردود مى شماریم . مى خواهیم نخست مسلمانان رااین گونه آگاه کنیم زیرا ما هرگز قادر نیستیم اسلام را از کمونیسم ملى گرایى و یا مارکسیسم نجات دهیم مگر آن که اسلام را بطور کامل به مسلمانان عرضه کنیم .امااگر فعالیت ما در زمینه اسلامى تنها در جنبه هاى مبارزه بااستعمار باشد دراین مورد کمونیستها مدعى هستند که ما نیز بااستعمار مبارزه کرده و دراین زمینه سوابق ممتدى داریم واگر بخواهیم با مسلمانان از مسائل اقتصادى و حل مشکلات آنان سخن بگوییم مارکسیستها و کمونیستها نیز مدعى داشتن برنامه هاى طولانى دراین زمینه هستند.
 

گذشته ازاینها ممکن است جریانهاى ملى گرایى و وطن پرستى مسلمانان را به سوى خود جذب کند لذا معتقدیم که یکى از اشتباهات مبلغین اسلامى آن است که آنان مسلمانان را تنها به جنبه هاى عبادى و به بعضى از جنبه هاى اخلاقى و یا سیاسى که تنها نماینگر گوشه اى از واقعیات اسلام است دعوت کرده اند. مثلا هنگامى که تجربه آیه الله کاشانى و مصدق را بررسى مى کنیم مى بینیم تنها گرفتارى آن دو سخن گفتن از بریتانیا و نفت مى باشد در آن هنگام مسلمانان تنها از مساله بخصوصى که همان نفت بود سخن مى گفتند وازاندیشه درباره کل نظام بدور بودند و در واقع اصل و ریشه تمام گرفتاریهااز رژیمى بود که بعض از پیامدهاى حاکمیت آن مساله نفت بشمار مى رفت .ازاین رو دیدیم که هنگامى که اصل رژیم سالم ماند و تنها مسلمانان ایستادگى کند و آنان رااز میدان بدر ببرد. لیکن درمقابل هنگامى که جنبش حضرت امام خمینى[ حفظه الله] را ملاحظه مى کنیم مى بینیم که او پیکان خود را به سوى قلب رژیم نشانه گرفت و هنگامى که او مردم را علیه کل نظام و بر مبناى اسلام و حکومت اسلامى به طغیان واداشت رژیم قدرت مهار مردم رااز دست داده و نتوانست در برابر تمام مردم و در همه زمینه هاایستادگى کند.

ما معتقدیم که مسلمانان هرگز قادر به نجات خوداز چنگال تمام افکار سیاسى ضداسلامى والحادى و دیگراندیشه هاى انحرافى نبوده مگر آن که مااسلام را بطور کامل و بدون نقص به آنها عرضه کنیم .ازاین رو ما آگاهیم که دراین شرایط بسیار مشکل است که بتوانیم دولت اسلامى را در لبنان بر پا داریم لیکن ما قصدآگاه کردن مسلمانان را داریم و قصد داریم به آنها بفهمانیم که اسلام دینى است کامل و شامل و ممکن نیست یک فرد در آن واحد هم مسلمان باشد و هم کمونیست و یا مسلمان باشد و مارکسیست و یا مسلمان باشد و ملى گرا. گذشته ازاین هدف ماازاین طرح آن است که از تاثیر مسیحیان بر مسلمانان کاسته و بتوانیم مسیحیان را قانع کنیم که اعتقادات ما مسلمانان براین است که دولت اسلامى را جزئى از دین خود مى دانیم و ما داراى دین و مذهبى هستیم که از زمان پیامبر[ص] تاالان در حال اجراء و پیاده شدن بوده است . منتهى این تطبیق بیشتر در زندگى فردى و خصوصى افراد بوده است . اما شما مسیحیان داراى چنین مذهبى نیستند شما معتقدید که:[ آنچه از آن خداست براى اوست و آنچه از آن قیصراست براى او و ما در سیاست
 

دخالت نمىکنیم . پس بر شما مسیحیان است در وقتى که نه دولتى مذهبى دارید و نه قانون و نه سیاست و نه حکومت مذهبى نباید با ما مسلمانان در تشکیل دولت اسلامى بر طبق معتقداتمان مخالفت کنید.این آنچه است که ما داریم . همان گونه که شما زندگى در سایه حکومتهاى مارکسیستى و کمونیستى را مى پذیرید زندگى در سایه حکومت اسلامى را هم بپذیرید. در واقع هدف ماازاین مى خواهیم اسلام رااز حالت گروه و طایفه گرایى عشایرى خارج کرده و آن را به جریانهاى فکرى سیاسى و حقوقى مطرح و عرضه کنیم . گذشته ازاینها کشور لبنان از مزیتى برخورداراست که همان ارتباط بسیار گسترده آن با جهان مى باشد.ازاین رو هر آنچه که در آن مطرح شود در مدت کوتاهى تمام وسایل ارتباط جمعى جهانى آن را دریافت کرده و به آن اهمیت مى دهند. زیرا که غرب لبنان را دریچه و درگاه شرق بشمار مى آورد همان گونه که لبنان خود نیز درگاه و دریچه غرب در خاورمیانه بشمار مى نآید و بدین خاطراست که ما مى خواهیم از شرایط و وضعیت کنونى لبنان استفاده کرده و نداى اسلام را به غرب برسانیم و دراین چند ساله بحمدالله توانستیم با برقرار کردن روابط با روزنامه ها و وسایل ارتباط جمعى جهانى و شبکه هاى تلویزیونى و غیره حرفهاى خودمان رااعلام و طرحهایمان را براى روزنامه هاى آمریکایى واروپایى و چینى و ژاپنى و حتى مطبوعات و شبکه هاى تلویزیون کمونیستى اظهار کنیم . و خلاصه آن که هدف ماازاین طرح از یک سو آن است که مسلمانان را بااین فکر آشنا و تربیت کرده واز سوى دیگراین اندیشه و فکر را به مسیحیان و دیگران رسانده تا بتوانیم اسلام رااز روح فردگرایى و فرقه گرایى بدر آوریم .

حوزه : به نظر مى آید طرح شما باعث اختلافات عمیقى در میان علماء لبنان شده است !
استاد: بنظرم نمى آید که اختلاف بسیار عمیق و خطرناک باشد و تاکنون به مرحله درگیرى بااسلحه نیانجامیده است .اما مى گوئیم : میان ما اختلاف در دروش وجود دارد یعنى بعضى از علماء بصراحت خواستاراسلام هستند اما بعضیها هم با روشهاى سیاسى گفتگو کرده و مسائل و مشکلات طائفه را مطرح مى کنند. در هر
 

حال میان ما در نحوه عملکرد و روش و کیفیت این طرح اختلاف نظر وجود دارد لیکن این اختلاف هرگز به مرحله درگیرى نرسیده است زیرا ما ضوابط و معیارهاى اساسى دراین زمینه وضع کرده ایم تااز بروز درگیرى جلوگیرى شود .

حوزه : لطفا درباره کوششهایشان در جهت نزدیک کردن گروههاى شیعه صحبت کنید.
استاد: ما دراین راه سعى و کوشش مى کنیم و بحمدالله موفقیتهایى هم در زمینه تدوین ضوابطى جهت جلوگیرى از درگیرى و زد و خورد گروههاى شیعه با یکدیگر بدست آوردیم . بدین صورت که ضوابطى میان [ امل] و[ حزب الله] براین پایه وضع شده است که هر مقدار که اختلافات سیاسى میان آنان بالا گیرد این اختلاف نباید موجب بر داشتن سلاح یکى بر روى دیگرى شود و بدین خاطر درگیریهاى مهمى میان[ حزب الله] و [ امل] روى داد که در همه احوال جنگ و درگیرى رخ ندارد*.

حوزه : به نظر شما حوزه هاى علمیه و طلاب و علماء پس از پیروزى انقلاب اسلامى واحیاء فرهنگ اسلامى چه مسوولیتى را به عهده دارند؟
استاد: ما معتقدیم که ارزش انقلاب اسلامى - با غمض عین از راى مردم دراو و در دولت اسلامى - دراین است که توانست اسلام و تشیع را به تمام کشورهاى جهان رسانده و مردم رااز آن آگاه کند زیرا با سیاستهایى که در قبال کشورهاى جهان به اجراء در آورد باعث گردید که مردم در پى حقیقت آن رفته واز ماهیت آن و طرز تفکر شیعه و آراء و نظریات آنان آگاه گردند. کارى که اگر ما صدها میلیون دلار خرج مى کردیم تا بتوانیم اسلام و تشیع را در دانشگاههاى جهان وانجمنهاى سیاسى مطرح کنیم قادر بر آن نبودیم .ازاین رو مااز آنانى که ما را مورد تهاجم و ناسزاگویى قرار مى دهند بهمان نسبت از آنانى که ما را مورد ستایش و مدح قرار مى دهنداستفاده مى بریم زیرا گروه اول مجبوراست از تو و افکار و عقاید و
 

گرفتاریها و مشکلات تو سخن بگوید لذا کسى نمى توانداین حقیقت را منکر شود که انقلاب اسلامى توانست اسلام و تشیع را با نیرویى قوى و موثر در تمام جهان مطرح کند. حال وظیفه ما دراین برهه از زمان آن است که از جو و شرایط موجود بیشترین استفاده را کرده و خود را در مقام رهبرى و هدایت جوامع بشمار آورده و باالهام از دو آیه شریفه[ قلنا لاتخف انک انت الاعلى] و[ لاتهنوا و لاتحزنوا وانتم الاعلون ان کنتم مومنین] در خود این روحیه راایجاد کنیم که ما قدرت بر رهبرى جوامع جهانى را داشته و داریم .ازاین رو باید بر آگاهیها و دانشهاى فرهنگى و علمى و سیاسى خود بیافزائیم تا بدین وسیله بتوانیم اسلام را با زبانى که جهان آن را درک مى کند ابلاغ و بتوانیم طلاب حوزه هاىعلمیه را سربازانى فداکار در راه اسلام تربیت کنیم واین گونه نباشد که حوزه علمیه ازاموال مسلمانان و سهم امام بر طلاب خرج کند و سپس آنان آزادانه درس خوانده و به اختیار خود محل سکونت و تبلیغ خود را انتخاب کنند. هرگز نبایداین طور باشد که او آزادى درس خواندن و یا نخواندن و یا تبلیغ و عدم آن را داشته باشد بلکه باید طلبه را بر این پایه پذیرفت که آنان مبلغین و داعیان اسلام بوده و در برابراین مسوولیت احساس وظیفه کنند.ازاین رو ما باید نحوه تطبیق این امر مهم را بررسى کنیم زیرا آن چه را که ما مسلمانان و بخصوص در محدوده تبلیغات شیعى فاقد آنیم همانا مبلغین آگاه مى باشد. معمولا مبلغین ما در مراکز و پایتختها جمع شده واز رفتن به روستاها و مناطق دور خوددارى مى کنند و یا آن که از مهد تا لحد در حوزه عملیه مانده و نه به کسى فایده اى و نفعى مى رسانند بلکه حوزه نیز از وجود آنان سودى عایدش نمى گردد. هر طلبه اى باید بفهمد هنگامى که خمس و یا سهم امام و یا زکاةو رد مظالم را دریافت مى کنداین بدان معنى است که اسلام بر وى آنان سرمایه گذارى مى کند وازاین رو بر هر کس که قادر به خدمت به اسلام است واجب است در مقابل آن سرمایه گذارى خدمات خود راارائه داده و تبلیغ کند. لذا ما باید در فکر روش و راهى باشیم که به طلبه ها بفهمانیم که اموالى را که از بیت المال دریافت مى کنند تنها بدین خاطراست که درس خوانده و به قوم خود مراجعت کرده و آنها را آگاه کنند.[ ولینذروا قومهم اذارجعواالیهم] پس ما باید براى انجام این هدف برنامه ریزى کنیم .

 

حوزه : به نظر شمااولویت در تبلیغات براى کدام یک از کشورها و مناطق جهان است
استاد: به نظر من کشورهاى عربى کمبود چشم گیرى دارند لکن از سوى دیگر باید به آفریقا فکر کنیم . آفریقا قاره آینده است واگر ما توانستیم آفریقا را جذب کنیم کار بسیار مهمى انجام داده ایم زیرا آفریقا به جهت دارا بودن ثروتهاى زیرزمینى و معدنى فراوانى که در زیر خاک خود دارد ازاهمیت بسزایى برخورداراست وازاین رو در آینده جهان نقشى مهم را داراست و لذا جهان استکبارى سعى در تسلط براین قاره و باز کردن جاى پا براى خود از راه ایجاد رژیمهاى دیکتاتورى و ضدمردى و به کرسى نشاندن حکام مرتجع و مزدور را دارد. ما مسلمانان جهان باید به فکر آفریقا باشیم زیرا آفریقا قاره آینده است .

حوزه : شما یکى از موسسین و شرکت کنندگان در مجله[ الاضواء] بودید تجربیات و پیشنهادات خود را در مورد پیشبرد و بالا برد سطح مجله حوزه بیان کنید.
استاد: در موردمجله الاصواء که مجله اى ماهانه بود من در سال اول نوشتن سرمقاله دوم مجله را بعنوان[ کلمتنا] بعهده داشتم و سرمقاله اول آن را مرحوم آقاى صدر بعنوان[ رسالتنا] بعهده داشت و سپس در سالهاى بعد مرحوم صدراز نوشتن امتناع کرد و من به مدت شش سال سرمقاله اول را بعهده گرفتم .

به اعتقاد من ارزش مجله الاضواء به این که توانست محیط و جو ساکن و راکد نجف را تحرک سیاسى اسلامى داده و باعث ایجاد یک جنبش اسلامى در حوزه نجف گردد.این تحرک سیاسى اسلامى از سوى مرحوم آیه اله حکیم که مخارج مجله را نیز تامین مى کرد مورد پشتیبانى و تایید قرار گرفت و شایدارزش آن نشریه بدان بود که فعالیتهاى خود را با مطرح کردن مسائل و خواستهاى مردمى که در محیط آن زندگى مى کردند ادامه مى داد. لذا با واقعیات محیط اطراف خود انسجام و هماهنگى کامل داشت . به عقیده من مجله اى را که بعهده دارید و حامل نام[ حوزه] مى باشد باید در درجه اول به تمام مسائل و موضوعاتى که در رشد و اعتبار حوزه دخیل است اعتبار واهمیت داده شود. مثلا مى توانید با خیلى از بزرگان و
 

شخصیتهاى فکرى حوزه مصاحبه کرده و نظرات آنان را درباره مشکلات و گرفتاریهاى طلاب حوزه اعم از مشکلات فکرى و مادى یا معنوى و یا تربیتى واصلاحى جویا شوید بگونه اى که طلبه حوزه احساس کند که مجله در فکر مشکلات او و بررسى راههاى حل آن مى باشد. همچنین مجله مى تواند موضوع نحوه تدریس در حوزه را مطرح کند همان گونه که در بعضى از سوالات شما دراین مصاحبه مشاهده کردیم . بدین صورت که در هر شماره یک سوال را با چند نفراز شخصیتهاى حوزه در میان گذاشته و پاسخهاى آنان را دریافت کرده و پس از نشر آن مجموعه پاسخ ها را مورد بررسى و تجزیه و تحلیل قرار داده تا بدین وسیله بتوانیداز آنها نتیجه گیرى واستفاده کنید.

از سوى دیگر چون این مجله در داخل جمهورى اسلامى به فعالیت مى پردازد ضرورى است که به مسائل و موضوعات فکرى سیاسى واسلامى توجه خاصى مبذول دارد تا نشریه شما بتواند با پیشرفتهاى فکرى جمهورى اسلامى هماهنگ گردد.

حوزه: مشاهده مىشود قسمتى از اصلاحات مذهبى مرحوم سید محسن امینى (ره) بخصوص در رابطه با نحوه برگزارى مجالس عزادارى و آنچه که در لبنان در این مراسم از قبیل قمه زنى و غیره روى مىدهد، به هدر رفته باشد. نظر شما در این خصوص چیست ؟

استاد:ما مدتى است که نظر خود رااعلام کرده ایم . ما به جنگ خستگى ناپذیر و بى امانى با موضوع قمه زنى پرداخته ایم زیرا معتقدیم که این عمل سیماى نورانى و روحانى قضیه امام حسین[ ع] و دیگر مسلمانان را خدشه دار و زشت مى نماید. چون قمه زنى روشى است که امروز مورد تمسخر و استهزاء جهانیان قرار گرفته واحساس به تخلف و عقب ماندگى را مى رساند و بخصوص آن که مشاهده مى شود که وسایل ارتباط جمعى و تلویزیوهاى جهان سعى در فیلم بردارى از مراسم قمه زنى کودکان خردسالان و عرضه آن در جهان را دارند تا بدین وسیله به اصطلاح چهره ضدانسانى شیعیان واین که این افراد چگونه خود و کودکان را آزار مىدهند نشان دهند.

ما بااین مسائل مبارزه کرده و خواهیم جنگید لیکن این مسائل معمولااز سوى طرفهاى معینى مورد حمایت مالى قرار مى گیرد و ما کوشش در بر طرف کردن آنها
 

داریم . ما در جنوب لبنان ازاین کار جلوگیرى کردیم لیکن گروهى این کار را تایید کردند. حتى گروهى درایران از عمل آنها پشتیبانى مى کنند لکن در هر حال ما بر ضدآنیم .

حوزه :این کارها را ما نیز در قم شاهدیم که از سوى گروهى از برادران عراقى انجام مى گیرد.
استاد: آرى این کارها در واقع به صورت عادت و سنت درآمده و لیکن ضرورى است که با آن به جنگ برخاسته واز آن جلوگیرى کنیم و حتى به نظر من اگر براى جلوگیرى ازاین کار نیاز به استفاده از قوه قهریه و زور باشد این استفاده واجب است .

حوزه :استادازاین که وقت گرانبهایتان را دراخبار ما گذاشتید و به سوالات ما پاسخ دادید متشکریم .

پاورقى :
تذکر:این گفتگو پیش از درگیریهاى حزب الله و جنبش امل انجام یافته است .