نوع مقاله : مقاله پژوهشی
مذهب سازى
...در پى بررسى از[ آفات علم] به آفتى جدید مى رسیم که همواره دامنگیر صابان دانش واندیشه که دلهاى پاک و منزه نداشته و ندارند مى گردد یعنى :
[مذهب سازى]
به تمام وسعت معناى کلمه .
و چه ضایعاتى که ازاین رهگذر درامر دین و دنیاى مردم پدید آمده و مى آمد.
... واینکه با هم بخوانیم این فصل را:
درد این نیست که جمعى بخاطر جهل به بیراهه مى روند بلکه این است که[ علم] ابزار تحریف و عامل انحراف و سبب اضلال مى گردد. بجاى فراخواندن به سرچشمه مشغول کردن به آبراه هاى فرعى
بجاى آن که بر بام بلند حقیقت برآورد مردم را ایمان ها را در بیغوله هاى تاریک مسلک سازى ها و فرقه بازى ها نگهداشتن !
و در واقع بجاى دعوت به[ خدا] دعوت به[ خود]است ( البته براى چنین کسان خدا همان خوداست و خودشان خدایشان :اخذالهه هواه ...).
از راه طرح فکرى و نوظهور و معتقدانى بدعت آمیز و فکرى دوراز بزرگ راه جذب مشترى کردن بازاریابى کردن و دکان گشودن .
آیا در پس هر نداى مسلکى خاص حقیقتى نهفته بوده ؟ یا آن که خود و شهرت طلبى خود را پنهان ساخته بودند؟
دین سازان آیان به دین خود پاى بند بوده اند؟
آیا فرقه بازان خودشان حرمت امامزاده مجهول النسب خود ساخته شان را نگاه مى داشته اند؟
و آیا کسانى که از چنین مسلک ها و فرقه ها[ پیروى] کرده و مى کنند به حق در پى یافتن حق و تبعیت از آنانند یا آنکه پوششى براى اباحى گرى خود یا خواسته هاى دل یا تامین مقاصد خویشند؟
به صراحت مى توان ادعا کرد که دعوت ها همه صرفا مبناى علمى و هدف حقجوئى و حقیابى هم ندارد. گاهى[ اهواء نفسانى] و تمایلات حیوانى و خواسته هاى دیگر محرک اصیل واولى است و جنبه علمى و وجهه علمائى فقط پوشش است .
و تبعیت ها و در پى افتادن ها و سینه زدن ها هم هکذالله
علم ابزار گمراهى
البته که علم بى تقصیراست
گناه به دوش آنان است که علم را علمى مى سازند براى جلب افکار و جذب مردم واز دانش [ سوءاستفاده] مى کنند حتى در پیشبرد ضد علمى ترین اندیشه ها و ضدارزش ترین برنامه ها.
کسانى که در فکر رهایى از هرگونه قید و بند و محدودیت هاى مکتب و مذهب حق اند همین که بیینند دانشمندانى پیدا شده اند که ماتریالیست و منکر خدا و دین و وحى و معاند به آنان مى گروند.
نه به عنوان پذیرفتن یک تفکر فلسفى
و نه به عنوان مقابله با - مثلا - یک اندیشه موهوم
بلکه بخاطر یافتن بلندگو و حلقومى که بى بندوبارى آنان را[توجیه علمى] کند و برایشان مبنا و فلسفه بتراشند
به تعبیر دیگر نه[ حبا لمعاویه] بلکه بغضا لعلى [ ع] .
نه ایمان به معبد مادیت بلکه پشت پازدن به تعهد مکتب و معنویت . زیرا دعوت ها
گاهى بر محور[ انکار غیب] و متافیزیک و رد ماوراء ماده است .
درالحادهاى قرن حاضر ماتریالیسم فرویدیسم اگزیستانسیالیسم و نیز تفکراتى که مبنایش این است که: انسان از هیچ است و به سوى هیچ مى رود و در پرانتز ولادت تا مرگ باید هر چه مى تواند کامجویى کند ...اینان به ارزش واقعى انسان کافرند. حتى اگرازاصالت انسان و نقش او در هستى هم دم مى زنند هدفشان بالا بردن مقام انسان نیست بلکه کاستن از مقام خداست . خداگونه معرفى کردن انسان (طبق دیدگاه آنان ) در واقع محمل پوششى براى انسان گونه معرفى کردن خداونداست .
مگر نه این است که الحاد جدید سلاح هایى چون اندیشه دانشمندان زیست شناس و صاحبنظران علوم تجربى و برنامه هاى عوام فریب احضارارواح دارند؟
در تاریخ نمونه هاى فراوان یافت مى شود که تئوریهاى علمى دانشمندان و آراء علماء مبناى بسیارى از کجروى ها و بیراهه رفتن ها شده است . یا آگاهانه یا ناآگاهانه ...
وقتى ارسطو نظریه مى دهد که:[ جمعیت هائى طبیعتا آزاد به دنیا مى آیند و عده اى هم متولد مى شوند تا برده باشند]. 1
وقتى افلاطون داراى نظریه آقائى بزرگان و بردگى بردگان است و [جمهوریت] خود را بر آن مبتنى مى سازد. 2
وقتى فیلسوف نام آورى همچون ارسطو مى گوید:
[یونانیان ازاقوام دیگراشرفند واگر آنها را به بندگى بگیرند رواست که : آزادگان باید به فراغت به وظایف انسانیت و کسب معرفت و تفکر بپردازند و کارهاى بدنى را به بندگان واگذارند که در حکم بهائم و به منزله آلات وادوات اند]... 3 .
آیا نمى توان نژادپرستى و عقیده به برترى نژادى را ریشه در راى دانشمندان دید؟
مگر نه این که عقیده به چنین برترى در مورد نژاد یهود و پیدایش صهیونیسم نیز طبق نظر دانشمندان این قوم به وجود آمده است ؟
مگر نه این که[ هربرت اسپنسر] 4 و تعدادى از فلاسفه از نظریه داروین به عنوان وسیله اى براى بالا بردن موقعیت ماتریالیسم و قطع پیوند با هر چیزى به نام روح غیب ماوراء ماده وحى و ...استفاده کردند و بزرگترین نتیجه ماتریالیسم انکار خدا و قیامت بود و دیدگاه حیوانى نسبت به انسان ؟! 5 .
گر چه دامنه[ مذهب سازى] به عنوان یکى از آفات علم بسیار گسترده و شامل همه علوم و مکاتب واندیشه هاى قدیم و جدید فلسفى و سیاسى عرفانى واعتقادى و ...
مى شود لیکن محور سخن بیشتر در وادى مکتب و قلمرو عقائداست .ازاین رو ناچار دامن کلام را جمع مى کنیم و در عرصه محدودترى به بررسى مى نشینیم .
خاستگاه فرقه ها
علوم دینى که باید سبب وحدت مردم و رفع شبهات و مبارزه با بدعت ها و تحریف ها باشد گاهى سبب اختلاف افکنى و تحریف و مذهب سازى شده است . این نقض غرضى است آشکار.
بالاخره علم [ وبال] است یا[ کمال] ؟
دریغ که این عامل کمال سبب و بال گردد. چگونه مى شود که از سوى صاحبان علم و حاملان دانش دین [ انشعاب] در مکتب پیش مى آید؟البته این آفت در همه ادیان و مکاتب وجود دارد و دراسلام هم !...
در خیلى ازاینها رد پاى[ حب دنیا] و[ حب ریاست] را مى توان دید.
در برخى موارد عجله درابزار نظرات و شتابزدگى در نقد آراء واظهار راى از سوى نالایقان و خامان سبب ساز[ فرقه] ها مى گردد.
انگیزه هواى نفس و رسیده به مقام هاى مادى را هم نمى توان نادیده گرفت آن که حوصله و تقوا و پشتکار رسیدن به موقعیت اجتماعى رااز طریق صحیح آن واز راه تلاش بى وقفه علمى و تهذیب نفس مستمر ندارد گاهى راه[ میان بر] مى زند و باابداع مسلک و مذهبى مریدانى گرد مى آورد و بساطى به هم مى زند و دل ها و دیده ها را به سوى خود متوجه مى کند.
اینگونه دکانداران کم نبوده اند مع الاسف !
گاهى نیز کسانى ساده لوح حتى با حسن ظن و نیت نیکو در دام کسانى مى افتند که آن دام گستران براى دست یافتن به مقاصدشان ازانسان رئیس و آقا و قطب و مکتب دار و پرچمدار مى سازند.
مگر نه این که بسیارى به خاطر دست نیافتن به یک گوهراصلى سراغ بدلى مى روند؟ مگر نه این که براى در محاق قرار دادن حقى گاهى باطلى را علم مى کرده و مى کنند؟ چه بسیار بساطها گسترده مى شود تا بساط دیگرى را جمع کنند.
چه بسیار درها و خانه ها و بیت ها گشوده مى گردد تا در خانه اى و باب بیتى بسته
شود. سرى به تاریخ بزنیم :
در عصراموایان و عباسیان مسائل فکرى واعتقادى و فلسفى بسیارى مطرح بود و دریچه جهان اسلام به روى دنیاى آن روزگار و دانشمندان آن عصر باز بود.
مراجع راستین پاسخگوئى به نیازها و حل معضلات و رفع شبهات [ ائمه] بودند. ولى وقتى خلفا نمى خواهند پیشوایان معصوم ازاهلبیت مطرح باشند مطرح باشند چه باید کنند؟ جز ساختن مراجعى ساختگى ؟ جز تراشیدن دانشمندانى خودى و وابسته و حواله دادن مردم به راى آنان ؟
البته روحیه شهرت طلبى و مقام دوستى و عنوان خواهى سران فکرى و مراجع اعتقادى روساى برخى مذاهب هرگز دوراز نظر نیست .
این از یک سو.
از دیگر سو وقتى چهره پر فروغ ائمه شیعه در زهد و عبادت و وارستگى و تهجد و سلوک معنوى خورشیدسان همه جا را روشن مى کرد براى مخالفان چه راهى باقى بود جز آن که در مقابل معنویات و عرفان اولیاء راستین خدا چهره هاى زاهد ماب و مقدس بسازند و علم کنند؟! صوفیگرى درویشى خانقاه رهبانیت سفیان ثورى ها و ... چیزى جز گشودن درى انحرافى در قبال عرفان ناب و زهد خداپسندانه ائمه اهلبیت بود؟
مگر گریه هاى تصنعى و غش کردن هاى دروغى در روزگاران و هم اکنون کم بوده و هست ؟...
[فرقه سازى] و[ خرقه بازى] منحرفان در واقع بازتاب این حالت است که مى خواسته اند سرى در سرها داشته باشند و بگویند:[ ما را هم ازاین نمد کلاهى] اینجاست که نداى هشدار دهنده قرآن در گوش مى پیچد که : [فانى توفکون] ؟ 6 .
کجا مى برندتان ؟... چشم بگشائید که گولتان نزنند!
البته گاهى نیز فرقه اى چنین بوجود مى آمده که کسى یا کسانى ریشه دار واصولى کار مى کرده اند و سوءنیت هم نداشته اند لیکن در کیفیت فهم و برداشت از نصوص وادله متفاوت بوده اند.اختلاف فقها در آراء فقهى ازاین دست است انشعابات در فرقه شیعه نیز اکثرا - این حالت را داشته است 7 . و گاهى هم ریشه اى کاملا مادى و دنیاطلبانه داشته است . همچون پیدایش[ واقضیه] که عده اى از وکلاى امام کاظم[ ع] پس از شهادت آن حضرت براى بالا کشیدن اموال هنگفتى که دراختیارشان بود منکر
مرگ امام شدند وادعا کردند که آن حضرت نمرده بلکه زنده است و مانند عیسى به آسمان عروج کرده است تا اموال موجود را به این بهانه به امام رضا علیه السلام ندهند . 8 ...
به تعبیر علامه طباطبائى :
اختلافات پدید آمده درامر دین پدیده ظلم و سرکشى حاملان دین و علماى آشنا به کتاب مبین بود نه در نتیجه فطرت انسان ها... براساس تجاوز آشنایان به مذهب و صاحبان کتاب بود که پس از روشن شدن اصول معارف دین و تمامیت حجت به خاطر ستم و سرکشى شان پدید آمد... 9 .
تاثیراهواء و خواسته هاى دل را دراین باب نمى توان دست کم گرفت . وقتى در تحلیل مسائل دینى و تبیین اصول و فروع مکتب[ راى شخصى] نقش اساسى را داشته باشد باید درانتظار راههاى فرعى و بیراهه هاى گمراه کننده بود.
امیرمومنان از همینگونه[ اعمال راى] ها در مسائل انتقاد مى کند و ازاختلاف آفرینى ها براساس آراء زبان به شکوه مى گشاید :ترد على احدهم القشیه ... 10 .
و مگر همینگونه به هم آمیختن حق و باطل و مشوب ساختن اذهان [فتنه آفرین] نیست که حضرت که حضرت امیراز شروع فتنه ها که مى گوید تکیه روى آن مى کند؟ و مى فرماید:[ انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع]... 11 .
آنگونه که اشاره شد سرانگشت سیاست هاى بیگانه و عوامل نفوذى استعمار را در داخل کشورهاى اسلامى و قلمرو حضور مسلمانان نیز مى توان در مذهب سازى وایجاد تفرقه هاى مسلکى به وضوح مشاهده کرد. فرقه گمراه و فتنه انگیز[ قادیانى] که در بلاد هند توسط[ غلام احمد قادیانى] درقرن اخیر به وجود آمد و سرسپرده استعمارانگلستان بود ازاین قبیل است همچنانکه فرقه استعمارى و مزدور بهائیت درایران با سرانگشت همان سیاست بریتانیا پدیدآمد. 12
شیطان به شکلهاى گوناگون به صورت آدمى و غیر آن در پدید آمدن این تشعب ها نقش دارد. روساى منحرف مذاهب فاسد که با علم و عمد فرقه مى سازند تا آسیاب دشمن را بچرخانند شیطانند چه بصورت وهابى باشد یا بابیگرى و بهائیگرى یا کسروى گرى یا هر مزدورى دیگر در لباس مذهب 13 .
هفتاد و سه فرقه
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
(حافظ)
بروزاختلاف هاى فکرى و عقیدتى در[ امت محمدى] داستانى غم انگیز و جانگاه دارد. ماجرا به پس از رحلت رسول خدا بر مى گردد.
محور و ماهیت اختلاف ها مسائلى بود همچون : امامت و خلافت فدک مدعیان و پیامبرى کارهاى عثمان و قتل او جنگ امیرالمومنینى با مخالفان در جمل و صفین و نهروان حکمیت قضا و قدر واستطاعت حسن و قبح ذاتى مسائل اعتقادى واسماء و صفات خدا عدل و جور مشیت واراده خیر و شر توحید رویت بداء عصمت شرائط نبوت جبر واختیار و ... 14 .
آن یک دستى امت در عصر رسول با رحلت آن گرامى از میان رفت و همچون ادیان گذشته فرقه هاى متعداد و رنگارنگى در میان مسلمانان پدید آمد. چیزى که بنا به نقلهائى خود رسولخدا هم آن را پیشبینى و پیشگوئى کرده واز هفتاد و سه فرقه یک فرقه را[ اهل نجات] و بقیه را گمراه واهل آتش معرفى نمود. لیکن کدام مذهب است که پیروان خویش را همان[ فرقه ناجیه] و گروه بر حق و رستگار حساب نکند؟[ کل حزب بمالدیهم فرحون] 15 .
گراز بسیط زمین عقل منعدم گردد گمان به خودنبرد هچکس که نادانم
(سعدى )
روایت است که پیامبراسلام[ ص] فرمود:
امت موسى پس ازاو به هفتاد و یک فرقه تقسیم شد که یک گروه نجات یافته بودند.امت عیسى پس ازاو هفتاد و دو فرقه شدند که یک فرقه اهل نجات و بقیه در دوزخ اند و[ ان امتى ستفترق بعدى على ثلاثه و سبعین فرقه منها ناجیه منها ناجیه وائنتان وسبعون فى النار]... 16
و شعر حافظ در بیراهه رفتن هفتاد و دو ملت اشاره به این حدیث است .
محققان و مولفانى چند از دیربازر به معرفى این فرقه ها پرداخته اند 17 لیکن تا چه حد مى توان به اینگونه کتب که قدیمترین زمانها تاکنون نوشته شده اعتماد کرد و شناساندن ها را خالى از غرض ورزى و بى حرف و مناقشه دانست محل[ تامل] است . 18
هر چند ممکن است یک دیدگاه یک خط فکرى یک اظهار راى مخالف عموم ناهماهنگ با مشهور نوعى انشعاب مسلکى یا فرقه جدا به حساب آید و هر حرف جدید یک مذهب لمداد شود یا تبدیل به یک گروه جداازامت گردد ولى اینگونه نظرها و برداشت هاى فردى گاهى چنان متعصبانه و مصرانه و لجوجانه و با سماجت مطرح مى شود و هواداران چنان دو آتشه سنگ آن را به سینه مى زنند که رفته رفته یک مذهب ساخته مى شود و [ذوقیات شخصى] سراز فرقه و مسلک جدید در مى آورد.
البته کار[ بدعت گزاران] و[ سنت شکنان] را هرگز نبایداز نظر دور داشت . بنا به اهمیت موضوع و نقش عظیم[ بدعت] . درایجاد تفرق هاى دینى و مذهب سازى به این مساله کمى بیشتر مى پردازیم و چهره[ اهل بدعت] را در آیینه آیات و روایات مى نگریم .
بدعت گذاران
عالمان راستین درادامه خط ائمه رسالت حفظ دین و صیانت مکتب و پاسدارى از مرزهاى عقیده و نفى بدعت ها را بر عهده دارند.
این مرزبانى مقدس هم به صورت یک [تکلیف] بیان شده است هم به شکل یک[ خبر] که عالمان ربانى چنین مى کنند همواره و همه جا.
حدیث معروفى که از رسولخدا با عبارت هاى متفاوت روایت شده که همواره در هر نسلى در هر قرن و عصرى مردى و مردانى ازاهلبیت رسالت در دفاع از حق و نفى بدعت ها و زدودن تحریف ها و پیرایه هااز پیکره دین قیام مى کنند خبر دادن از موضع متعهدانه علماى زبده و مهذب و شجاع است . جمله این روایت که :
یحمل هذاالدین فى کل فرن عدول ینفون عنه تاویل المبطلین و تحریف اغالین وانتحال الجاهلین کما ینفى الکیر خبث الحدید . 19
و نیزاین حدیث ازامام صادق[ ع]:
[...ان فینااهل البیت لى کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تاویل الجاهلین] 20 .
و آنجا که فرمان مقابله با بدعت هاست از جمله این حدیث رسول الله[ ص] :
[...اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهرالعالم علمه فمن لم یفعلیه لعنه الله] 21 .
بدعت یعنى وارد ساختن آنچه از دین نیست در دین .
بدعت ها یااعتقادى است یا عملى .
یا آشکاراست یا پنهان .
اگر بهائیت یک بدعتى آشکار و دست پرورده سیاست بیگانه است گروهها و حزب هاى بى نام و نشان فرقه هاى بى تیتر و تابلو که مقاصد دیگرى را دنبال مى کنند و نوعى بدعت پنهانى اند یا سیاسى یا فرهنگى یااعتقادى و ... حتى سیاسى !
ساختن فرقه اى و سپس دنبال اسناد و پشتوانه علمى و فکرى از علوم مختلف گشتن براى تثبیت و توجیه آن نوعى تحریف است که ظریف عمل مى شود و طررانى رهزن در مسیراندیشه ها وایمان ها کمین مى کنند.
همواره قلعه دلها و گنج ذهنها و زمینه باورها طمعکارانى را به فکر فرو مى برده که چگونه بر آنان استیلا یابند و ذخائرش را به نفع خویش به کار گیرند.
تکلیف و رسالت علماى راستین مرزبانى از عقیده ها و حفاظت از ایمان هاست .
اگر سیاست بازان مذهب ساز به معادلات سیاسى دلخوشند و پایبند ربانیون به[ معادلات تکلیفى] معهدند و ملتزم .
حضرت رسول مى فرماید:
تفرقه افکنان در دین که دسته دسته گشتند همان صاحبان بدعت هایند و اصحاب هواها.
توبه اینان پذیرفته نیست من از آنان بیزارم و آنان از من بیگانه اند:
[ ان الدین فرقوا دینهم و کانوا شیعا هم اصحاب البدع واصحاب الاهواء لیس لهم توبه انا منهم برى ء وهم منى براء]... 22
و کدام ضربه بر پیکر دین خطرناک تراز[ بدعت] ؟
به فرموده حضرت امیر[ ع] :
چیزى همچون بدعت ها ویرانگر دین نیست .
[ما هدم الدین مثل البدع] 23 .
آیااز[ آفت] انتظارى جزاین است ؟
قرآن و بدعت در دین
زیر ساخت مذهب هاى ساختگى [ بدعت] است .
بدعت هم در شالوده[ مذهب سازى] جاى مى گیرد هم در پیکره و نقشه این بنا هم در مصالح وابزارش هم در نماى بیرونى اش هم در نقاشى و آب و رنگش ...
بدعت آمیزه اى است از لجاجت بر سر باطل تعصب ناروا هواپرستى مفرط ضعف عقیده به مبدا جهل به رنگ علم سماجت در گمراهى دروغ آراسته وافتراء بر خدا و رسول .
این فتنه درادیان پیشین و پیروان انبیاء سلف هم بوده است که قرآن با لحنى تنداز آن یاد مى کند.
کافى است واژه هاى : کذب افتراء ضلال افک سحر تکذیب صد عوج و ... را در قرآن پیگیرى کنید تا لحن آیات را ببینید.
قرآن کسانى را که بر خدا دروغ مى بندند ندانسته و جاهلانه یا آگاهانه به اضلال مردم مى پردازند راه خدا را کج و بندگان خدا را گمراه مى کنند از ستمکارترین افراد مى شمارد.
از آنان که دست نوشته هاى[ خود] را[ دین خدا] قلمداد مى کنند
از کسانى که در راه برگرداندن مردم از عقائدشان مى کوشند
ازاهل کتابى که تلاش در بیراهه کشاندن مردم دارند از تفرقه افکنان در دین
ازاختلاف پراکنان در مکتب و ... نکوهش مى کند.
انبوهى از آیات نورانى قرآن درباره این[ راه تاریک] بدعتگذاران پیش روى ماست . بررسى و دقت در هر یک گشاینده اسرارى فراوان و عهده دار بیان گوشه اى از عبرت ها و هشدارها و خطرهاست .
آیا[ یقولون على الله الکذب] کارى جز بدعت گذارى و مذهب سازى است ؟
آیا[ افترى على الله کذبا] چیزى جز بافته هاى دانایان دوراز خدا و تافته هاى بدعت آمیز آنان در به انحراف کشیدن دین صحیح مردم و آئین آسمانى است ؟
آیا[ تصدون عن سبیل الله ویبغونها عوجا] چیزى جز تحریف اسلام و نقب زدن به ضلالت بر سر راه مسلمانان و به بیراهه کشاندن آنان و دستکارى در[ صراط مستقیم] است ؟
از آنهمه آیات نمونه هایى آورده مى شود و پیگیرى تفسیرى و دقت و تجزیه و تحلیل آنها به عهده خود شما:
[فمن اظلم ممن افترى على الله کذبا لیضل الناس بغیر علم] 24 .
[فمن اظلم ممن گذب على الله و کذب الصدق اذجائه] ؟ 25
[ الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا]... 26 .
[ویصدون عن سبیل الله ویبغونها عوجااولئک فى ضلال بعید] 27 .
[ولاتقعدوا بکل صراط توعدون و تصدون عن سبیل الله من آمن به وتبغونها عوجا]... 28 .
[ ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا لست منهن فى شى] 29
[فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله] 30
[قدکان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد عقلوه و هم یعلمون] 31 .
ود کثیر من اهل اکتاب لویردوکم من بعدایمانکم کفارا حسدا من عندالنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق... 32 .
[ الم تراللى الذین اوتوا نصیبا من الکتاب یشترون الضلاله و یریدون ان تضلواالسبیل] 33 .
[وان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ماهومن الکتاب و یقولن هو من عندالله وماهو من عندالله و یقولون على الله الکذب و هم یعلمون] 34 .
و مااختلف فیه الاالذین اوتوه من بعد ماجاء تهم البینان بغیا بینهم 35 .
[و لا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لیفتروا على الله الکذب ان الذین یفترون على الله الکذب لایفلحون] 36 .
و... آیات متعدد دیگر 37 .
آن که به خود حق مى دهد ذهنیات و بافته هاى خویش را بنام[ دین] جا بزند خواسته یا ناخواسته موجب تفرقه درامت مى گردد.
آن که بهره اى از [علم کتاب] دارد به قصد گمراه ساختن مردم ضلالت را مى فروشد و با عقائد مردم بازى مى کند.
آن دستى که مطالبى را مى نویسد و به اسم دین و خدا به خورد مردم مى دهد خائن است .این لحن تهدیدآمیز و ملامتگر نکوهش کننده قرآن کافى نیست که انسان را دراظهارنظرها وابداع راى ها وارائه تفسیرهاى مد روز در تحلیل دین به درنگ و تامل وا دارد؟این حفره تباهى بر سر راه اهل علم بیشتر خطر مى آفریند.
واین دره سقوط آشنایان به مکتب را به کمک وسوسه هاى شیطانى و نفسانى بیشتر به کام خود مى کشد و عامل نجات از آن هم [ خداترسى] و [پرواپیشگى] و حزم واحتیاط است .
در روایات
گمراهى همیشه با چهره اى روشن پیش نمى آید.
ضلالت بسیارى اوقات نقاب هدایت به رخ مى کشد و بیراهه پرچم [راه] بر دوش مى نهد.
و تاجر فریب و فساد براى اغواى مشتریان به دورغ و دغل دست مى یازد تا بر سر آنان کلاه نهد یااز سرشان کلاه برگیرد.
[بدعت] نیز که شاخه اى از مذهب سازى است بیشتر زیر علم آیه اى از قرآن یا سنتى از رسول یا فتوائى از فقهاء طرح مى شود و بسیاراتفاق مى افتد که[ درو نمایه تباه] را با[ ظواهر فریبا] مى آرایند. و چه نیکو و زیباامیر مومنان به این نکته و شیوه اشاره دارد که :
کم من ضلاله زخرفت بایه من کتاب الله، کما یزخرف الدرهم النحاس بالفضه المموهه 38 .
چه بسیار گمراهى که با آیه اى ازقرآن آراسته مى شود آنگونه که درهم و سکه قلب را با نقره زراندود مى آرایند!
ولى به هرحال زشتى کار به حدى است که شدیدترین نکوهش ها در روایات معصومین درباره آن وارد شده است .
بدعت زمینه ساز شرک و کفراست .
آن که ازافزودن پیرایه به عقائد واحکام اسلام ابا و هراسى ندارد از کجا که دراصل دین تشکیک نکند و کفر نگوید؟!
آن که سختى بدعت آمیز بگوید
یا عقیده اى بدعت آمیز داشته باشد
یا بدعتى را زنده کند؟
یا سنتى را بمیراند
یا دعوتى گمراه کننده داشته باشد
یااز بدعتگذاران ترویج و تبلیغ کند و باد به پرچم آنان بوزاند و آب به آسیاب آنان بریزد نزد خدوند مبغوض است و در قیامت جهنمى است واز راه حق بیرون است و
توبه اش پذیرفته نیست .
حداقل بدعتگذارى و مذهب سازى آن است که کسى راى و نظرى داشته باشد و مذهبى[ من درآوردى] عرضه کند و بر سر راه آن اصرار و تعصب بورزد.
به فرموده امام باقر[ ع] :
[ ادنى الشرک ان یبتدع الرجل رایا فیحب علیه و یغبض لیه] . 39
پایین ترین مرتبه شرک آن است که کسى یک[ راى] راابداء کند و بر سر آن با دیگران حب و بغض داشته باشد.
شبیه این سخن راابى العباس ازامام صادق[ ع] روایت کرده و مى گوید از آن حضرت پرسیدم : کمترین چیزى که انسان به واسطه آن مشرک مى شود چیست ؟ حضرت پاسخ فرمود:
[من ابتدع رایا فاحب علیه وابغض علیه] 40 .
و حلبى همین سئوال راازامام صادق مى پرسد که : کمترین چیزى که بنده اى به واسطه آن کفر مى شود چیست ؟ حضرت پاسخ مى دهد:
[ ان یبتدع شیئا فیتولى علیه ویبرء (یتبرء) ممن خالفه] 41 .
و نیز ابى ربیع ازامام صادق مى پرسد: کمترین چیزى که انسان رااز ایمان بیرون مى برد چیست ؟امام جواب مى دهد:
[ الراى یراه مخالفا للحق فیقیم علیه] 42 .
ایستادگى بر روى مواضع ناصحیح و نظرات مخالف حق و تعصب روى[ راى] باطل انسان رااز حوزه ایمانى خارج مى سازد.
این سخن به تعبیرات مختلف بصورت مکرراز رسولخدا نقل شده است که :
ایاکم والبدع فان کل بدعه ضلاله و کل ضلاله تسیرالى النار 43 .
در کتب حدیثى شیعه و سنت عنوان هاى مستقلى روى مساله بدعت قیاس راى دین سازى و... گشوده شده که همه حاکى از خطیر بودن آن و زیانهاى گسترده روحیه مذهب سازى و تفرقه در بنیان هاى دینى است 44 .
آیا براى مذهب سازان راه بازگشتى وجود دارد.
در روایات از عدم پذیرش توبه بدعتگذاران دین ساز سخن رفته است .
رسولخدا]ص] فرموده است :
[ ابى الله لصاحب البدعه بالتوبه] 45 .
خداوند هرگز توبه صاحب بدعت را نمى پذیرد.
و نیز از آن حضرت منقول است که :
[ ان الله غافر کل ذنب الا من احدث دینا و]... 46 .
خداوند هر گناهى را مى بخشد مگر عده اى را از جمله دین سازان را.
و آیا توبه مذهب سازان امکان پذیراست ؟ توبه گمراه کنندگان مردم به استغفار زبانى که نیست باید گمراه شدگان را به راه آورند آیا شدنى است ؟
روایت است که امام صادق[ ع] فرمود:
در گذشته هاى دور مردى بود که از راه حلال در پى دنیاافتاد نتوانست بدست آورد. از راه حرام هم دنیا طلبى کرد باز چیزى به دست نیاورد. شیطان پیش او آمد و گفت :
فلانى ! تو نه از راه حلال و نه از راه حرام نتوانستى دنیا به دست آرى . آیا تو را به کارى راهنمائى کنم که دنیایت افزون و پیروانت فراوان شود؟
گفت : آرى .
گفت : دینى بساز و مردم آن را به آن فرا خوان .
آن مرد چنان کرد و مردم ازاو پذیرفتند و پیروى کردند و ثروتى به هم زد. سپس اندیشه :این چه کارى بود که کردم ؟ دینى را بدعت نهاده و مردم را به آن خواندم ؟ براى من توبه اى نیست مگر آن که نزد کسانى که دعوتشان کرده ام بروم واز آن راه بازشان گردانم . همچنان پیش آنان مى رفت و به آنان مى گفت : آنچه که شما را به سوى آن خواندم باطل و بدعت است . به او مى گفتند: دروغ مى گوئى . بلکه حق است و تو در دینت شک کرده واز آن دست کشیده اى .
چون چنین دید زنجیرى به گردن خودافکند و گفت : هرگز آن را نمى گشایم تا آن که خداوند توبه ام را بپذیرد.
خداوند به پیامبرى از پیامبران وحى کرد که : به فلانى بگو به عزتم سوگنداگر آنقدر مرا بخوانى که رگهایت جدا شود پاسخت نخواهم گفت تا آن که حتى کسانى را هم که به بدعت تو مرده اند به راه راست بازگردانى .
بدعت در کلام علوى
بدعت گزارى که خروج از[ راه] و دستکارى در دین و گمراه ساختن مردم را در پى
دارد و نتیجه نوعى انحراف در فکر و عمل عالمان غیر مهذب و دانشمندان دنیا دوست و شهرت طلب است نفرت خالق و خلق را پدید آورد.
ازسخنان فراوان امیرمومنان و درهم کوینده بدعت گذاران به چند جمله اکتفا مى کنیم . در یک جا سخن بدعت آمیز و دعوت گمراه گر را و صاحبان آنان را منفورترین خلایق نزد خالق بشمار مى آورد و مى فرماید:
[ ان ابغض الخلایق الى الله رجلان : رجل وع کله الله الى نفسه فهو جائر عن قصدالسبیل مشغوف بکلام بدعه و دعاء ضلاله]... 48 .
و بدترین انسان ها را پیشوایان بدعتگزار مى داند که هم خویشتن گمراهند و هم مایه بیراهه رفتن دیگران سنت کشانى اند احیاگر بدعت هاى مرده !...
[وان شرالناس عندالله امام جائر ضل و ضل به فامات سنه ماخوذه واحیا بدعه متروکه]... 49 .
و درباره مردم در دوران آشتفگى هاى سیاسى و کشمکش هاى فرقه اى بر سر حق و ناحق و راه و چاه و جابجائى[ معروف] ها و[ منکر]ها مردم را در دو گروه متمایز تقسیم بندى مى کند:
[واناالناس رجلان : متبع شرعه و مبتدع بدعه] 50 .
یکى پیرو آیین .
دیگرى بدعت گزار.
و در هشدار دهى نسبت به فتنه هاى در پیش و آشوب هاى کور و غوغا سالارى هاى تیره مى فرماید که نه هدف[ فتنه] ها باشید و نه پرچمدار [بدعت] ها:
[فلاتکونواانصاب الفتن واعلام البدع]... . 51
بدعت همواره راه را به سنت مى بندد.
بدعت ضلالتى است که نقاب هدایت به چهره مى زند تا بتواند فریب دهد و گر نه چهره واقعى اش کفر و نفاق و سنت شکنى و شرع سوزى است .
و چه زیبا در کلام علوى این ملازمه بیان شده است آنجا که در موعظه اى تکان دهنده سخن را به اینجا مى رساند که ریشه هایى که ما شاخه هاى آنیم از کف رفته است چه سود درماندن شاخه اگر ریشه را بخشکانند؟ در جائى مى توان امیدوارى و دلگرمى داشت که[ ریشه بجا باد اگر برگ و برى مى رود]! و مى فرماید:
[ومااحدثث بدعه الا ترک بهاسنه .
فاتفواالبدع
والزمواالمهیع (راه راست )
ان عوازم الامورافضلها وان محدثاتها شرارها]. 52
بدعت ها همراه ترک سنت است از بدعت ها بپرهیزید و در راه راست باشید برترین امور ریشه دارها و سابقه دارهاست و نوآورده هااز بدترین هاست .
چه بسا [ مطلق انگارى] خویش و دگم بودن روى دیدگاههاى خود انسان را به این ورطه هول بیفکند و غرور علمى و خودخواهى هاى نفسانى انسا نرا وادارد که دیگران را به[ قصور فهم] و عوامى و ضعف شعور متهم کند و سراز[ احداث بدعت] و[ تحریف شریعت] در آورد.
بگذریم .
دامن سخن را دراین بحث بر چینیم .
آن که بخواهد دراین باره ژرفنگرانه مطالعه کند از دقت در پیدایش فرقه هائى که دراسلام پدید آمده بى نیاز نیست تاریخ بروز اشاعره جبرى ها مرجثه صوفیه قادیانیگرى بهائیت وهابیت و ... و انشعاب هاى قدیم و جدید در میان پیروان فرقه ها و حزب ها و سازمان ها و مسلک هاى سیاسى و تشکل هاى گروهى و ... سرشاراز عبرت ها و آموزش هاست . سرگذشت[ مستر همفر] خواندنى است تاریخچه مذهب سازان و حدیث سازان و جاعلین و وضاعین آکنده از رنج و درداست ...
چه بر سراسلام آمده است ...
واینک در غوغاى مکاتب امروز و جریان هاى رنگارنگ - و حتى بى رنگ و نام و نشان - صیانت و پاسدارى مکتب و دین به عهده[ عالمان آگاه و شجاع] است .
این[ آفت] را در همینجا به پایان مى بریم .