نوع مقاله : مقاله پژوهشی
در مقالات پیشین از حربه تکفیر پیامدها ریشه ها و شیوه برخورد مکتب و گذشتگان نیک سیرت سخن گفتیم .
و دراین نوشتار به بررسى راه حل این معضل جامعه اسلامى مى پردازیم . ولى قبل از هر چیز باید بدانیم پیشگامى در حل این گونه مسائل که حفظ کیان اسلام و عزت و شرف مسلمانان بدان بستگى دارد جزء فلسفه وجودى عالمان دین و حوزه هاى عملیه مى باشد. چون علماء دین به عنوان جانشینان پیامبران وائمه معصومین[ع] مسوولیت پاسدارى از اسلام وارزشهاى والاى آن را بر عهده دارند و آنان علاوه بر شناختن معارف اسلامى و شناساندن ن به مردم بایستى در طلیعه مبارزه با بدعتها ناهنجاریهاى اجتماعى و حفظ حیثیت دینى افراد حضور یابند.
البته در حوزه هاى علمیه گذشته افراد زیادى این مسوولیت مهم را به خوبى انجام داده و همانند سدى نفوذ ناپذیر در برابر بدعتها واتهامات و نسبتهاى نارواایستاده اند و به عنوان مرزبانان حقیقى اسلام خود را ملزم به اعتدال در گفتار و رفتار مى دانسته اند. در سایه مراقبت آنان تحقیقات علمى رشد قابل توجهى نمود و آراء و نظریات گوناگون و حتى منحصر به فرد در مسائل مختلف اسلامى در محیطى آرام و بدوراز جار و جنجال اسلامى در محیطى آرام و بدوراز جار و جنجال مورد نقد و بررسى قرار گرفت . ولى متاسفانه این شیوه عمومیت نداشته و حتى در برخى از زمانها جواتهام تکفیر بر جامعه حاکمیت پیدا مى نمود و هم اکنون نیز جامعه هاى اسلامى کم و پیش دچاراین مشکل هستند.
بنابراین بر علماا متعهد و حوزه هاى علمیه است که با کوله بارى از تجربه هاى گذشته و به کارگیرى شیوه هاى مناسب با زمان برخوردهاى نامناسب و تکفیر گونه را ریشه کن نموده و دراعتدال و سالم سازى جو فکرى و فرهنگى جامعه گامهاى اسلامى و بویژه مجامع علمى و تحقیقاتى شکوه و عظمت اسلامى را بازیابند وارزشهاى از بین رفته احیاء گردد.
اینک با توجه به ریشه هاى فرهنگى سیاسى اقتصادى واخلاقى حربه تکفیر و با توجه به پى آمدها و مضار آن که در مقاله هاى گذشته بدان پرداخته ایم و بااستفاده از دستورات اسلام و سیره گذشتگان نیک اندیش اقدامات ذیل را به عنوان گامهاى عملى در حل این مهم پیشنهاد مى نمائیم :
1. شناختن و شناساندن پىآمدها و مضار حربه تکفیر.
2. دشمن شناسى و تلاش در راه منع استفاده دشمنان از حربه تکفیر.
3.اهمیت دادن به تهذیب نفوس از هواهاى نفسانى و وسائس شیطانى ( که در برخى از موارد سبب بهره گیرى از حربه تکفیر مى شود)
4. شناخت زبان و مقاصد یکدیگر (چون برخى از تکفیرها دراثر عدم شناخت زبان و مقاصد یکدیگر بوده است .
( 5. شناسائى مرزهاى اعتقادى ( اسلام و کفر تشیع و تسنن و...).
6. دفاع از تکفیر شدگان به ناحق .
7. شناخت مذاهب نسبت به یکدیگر و در نتیجه مذاهب اسلامى و بر طرف شدن سوء تفاهمات و توهمات .
آنچه دراین هفت ماده یاد شد لازم ترین و در عین حال مشکل ترین وظیفه اى است که امروزه بر دوش هرانسان آگاهى براى ستیز با جو تکفیر سنگینى مى کند و در حقیقت مهمترین راههاى مبارزه با جز تکفیر وایجاد جو سالم و منطقى بکارگیرى این هفت ماده مى باشد ازاینرو دراین مقاله به اختصار به هر یک از آنهااشاره مى کنیم :
1. شناخت پى آمدها:
با توجه به آثار سو تکفیر و مفاسد اجتماعى سیاسى واخلاقى آن که برخى از آنها را در گذشته بر شمردیم نخستین گام حوزه هاى علمى و علماء متعهد در راه مبارزه با چنین جوى شناختن و شناساندن مفاسد و پى آمدهاى زیانبار آن به جامعه اسلامى است . زیرا بیمار تااحساس درد نکند به مداوا نمى پردازد و مرضهائى همانند سرطان که بى درد و رنج رشد مى کند زودتر صاحبش را به وادى هلاکت مى کشاند.
بیماریهاى اجتماعى نیز همانند سرطان رشد کرده واندک جامعه را به نابودى و هلاکت سوق مى دهد. تاریخ گذشته ما گویاى حوادث غم انگیزى است که براثر تکفیرهاى نابجا وایجاد حو مسموم از پیشرفت و آزادى اندیشه هاى خلاق و مبتکر جلوگیرى به عمل آمد واکثر جوامع اسلامى به رکود فکرى دچار شدند. تنازعات فرقه اى جایگزین صفا و صمیمیت گشت و اینها سبب شد مجد و عظمتى را که مسلمانان در سایه همبستگى و روحیه اخوت اسلامى به دست آورده بودند از هم پاشیده شود و مسلمانان و اعضاى این مجموعه بى توجه به هلاکت خویش به نابودى سایراعضاء مشغول گردیدند. در چنین جوى بود که نصایح پیامبر گرامى اسلام[ ص] فراموش شد قلم ها و قدمها علیه یکدیگر به کار رفت جنگهاى خانمانسوز و خونین به اسم دفاع از دین و مذهب برپا گردید و بحث هاى سطحى و غیر لازم اصولى شمرده شد. هر یک دیگرى را بدعت گزار کافر ملحد و ... قلمداد کرد واز تکفیر و طرد و لعن یکدیگر براى پیشبرداهداف خود استفاده کرد. یکى دیگرى را[ رافضى] خواند و آن یک مارک[ ناصبى] را بر پیشانى مخالف خود فرود آورد. بر سراین مشاجرات و منازعات خود فرود آورد. بر سراین مشاجرات و منازعات خونها ریخته شد سرها بر باد رفت قلبها جریحه دار شد استعدادهایى بیهوده و در مسیرهاى انحرافى مصرف شد کتابخانه هااز بین رفت آثارارزنده و میراث گرانبهاى گذشتگان نابود شد. جو جمود حاکم گشت افکار خلاق وابتکارات علمى و فنى مهجور شد .
دراین میان دشمنان اسلام بودند که سود بردند. چرا که از هر طرف کشته شود سود آنان است تفصیل این پى آمدها را در گذشته طى دو مقاله بیان کردیم که خوانندگان را بدانجاارجاع مى دهیم 1 . توجه به این مفاسد و نتایج زیانبار نقش مهمى را در کاهش جو تکفیرایفاء مى کند. بنابراین بر عالمان دینى و حوزه هاى علمى است که به این مفاسد توجه داشته و جامعه را نیز متوجه کنند و در راه زدودن آن گامهاى موثرى بردارند.
2. دشمن شناسى :
همانگونه که در بحث ریشه ها وانگیزه هاى تکفیر گفتیم دشمنان اسلام یکى از مهمترین عوامل ایجاد جو تکفیر و پیدایش آن مى باشند. آنان با دامن زدن به زمینه هاى اختلاف و تنازع تشاجر را در جوامع اسلامى ایجاد کرده و زمینه تکفیر را فراهم ساخته و به بهره ورى از آن پرداخته اند. نمونه هایى را دراین زمینه در بحث استعمار و تکفیر بیان کردیم و در آنجا بدین نتیجه رسیدیم که امروزه نیز دشمنان اسلام ایجاد جو بدبینى واتهام بین مسلمانان را بهترین راه مقابله بااسلام تشخیص داده و براى آن اهمیت ویژه اى قائلند. یکى از مجلات غربى چنین مى نویسد:
[...بهترین چیزى که نوید جلوگیرى از گسترش انقلاب شیعه را مى دهد رد رسمى مذهب تشیع توسط سنى هاست]. 2
اگر بخواهیم مورد هجوم مجدد دشمنان واقع نشویم و آن مصائب گذشته که با توطئه دشمنان براى اسلام و مسلمانان ایجاد شده بود تکرار نگردد باید دشمن شناسى را در کنار خداشناسى به مردم تعلیم دهیم زیرا تا هنگامى که مردم فاقداطلاعات سیاسى لازم از توطئه ها و نیرنگها و شگردهاى دشمنان باشند نه تنها قدرت مقابله با ترفندهاى استعمار را ندارند که خطر گرفتار شدن در دام آنان را تهدید مى کند.
بنابراین براى نجات از توطئه هاى دشمنان همواره بایداز ساده اندیشى و حسن ظن نسبت به آنان دورى گزیده و بر هوشیارى و بیدارى خود بیفزائیم . بگونه اى که بتوانیم توطئه هاى دشمن را در هر شکل و رنگى شناسائى نموده و آن را خنثى نماییم .
چنان که این هوشیارى را در زندگى برخى از پرچمداران اسلام و فقهاء عظام مى یابیم که چگونه با تیزبینى و تیزهوشى توطئه هاى دشمنان را که با ظاهرى بسیار فریبنده و دلسوزانه بوده شناسائى کرده و به مسلمانان هشدار مى داده اند. به عنوان نمونه وقتى آمریکا بعداز همه جنایات به وسیله نوکراسرائیل و فاشیستهاى مسیحى و گرفتن سرزمینهاى مسلمانان در فلسطین و آوارگى ملیونها تن براى رد گم کردن (کنفرانس بحمدون ) را مطرح مى کند و هدفش توجه دادن اذهان مسلمانان به این مساله است . خطرى که اعراب و مسلمین و مسحیان را تهدید مى کند کمونیسم است نه آمریکا و خواستار مبارزه جمعى ادیان الهى با [ الحاد شرق] مى شود واز شخصیت هاى شیعى از جمله علامه محمدحسین کاشف الغطاء دعوت به عمل مى آورد. ولى این مرد بصیر و باهوش با فراستى که از نور خدا منشا گرفته است متوجه خطر مى شود و با نوشتن نامه اى سرگشاده به کنفرانس با عنوان ( المثل العلیا فى الاسلام لافى بحمدون ) 3 پرده ازاین فریب دشمن بر مى دارد و جنایات غربیها را متذکر مى شود که اگر قراراست کنفرانسى تشکیل شود باید علیه خود شما باشد چون بیشترین خسارتها را تاکنون مسلمانان از ناحیه شما متحمل شده اند نه از دیگران . 4
هم اکنون با توجه به ضربه اى که دشمنان ازانقلاب اسلامى متحمل شده و مى شوند روز به روز دشمنى و کینه جهان کفر وابرقدرتها نسبت به اسلام و مسلمانان بیشتر مى گردد چنان که از نوشتار و گفتار واعمال آنان پیداست هدف اصلى آنان از همه توطئه ها و دسیسه ها ضربه زدن به کیان اسلام است واین را مرحوم[ سیدجمال الدین] در یک قرن گذشته به مسلمانان هشدار داد و فرمود:
[...هر مسلمانانى باید بداند که انگلیس قصد دارد دین اسلام را بر اندازد. و مسلمانان را در همه جاى کره زمین نابود سازد.اگر چه این کار شدنى نیست]... 3
امروز آمریکا شوروى و فرانسه و ... با سیاست فوق هم داستانند وازاظهار آن نیزابائى ندارند آشکارااعلان مى دارند: خطر اصلى بنیادگرائى اسلامى است ( اسلام حقیقى ) و باید براى مبارزه باآن متفق شویم و براى رسیدن به این منظور از مهمترین شیوه هاى آنان دامن زدن به اختلاف مذهبى وایجاد جواتهام و بدبینى بین مسلمانان است و در همین راستااست که دشمن سعى دارد تمامى اختلافات قومى ملى سیاسى بین مسلمانان را به اختلاف دینى و مذهبى سوق دهد.
نمونه تازه آن را مى توان به درگیریهاى گروه هاى وابسته در لبنان مثال زد. که برخوردهائى که بر محور سیاست هاى داخلى بین سران این گروها دور مى زند و عده اى ناآگاه را به دنبال خود کشیده است . دشمن از راه ایادى داخلى و تبلیغات کور و کر کننده سعى در مذهبى جلوه دادن این اختلافات دارد تا علاوه بر دامن زدن به جنگ مذهبى و گسترش آن به سایر جنحهاى غیر درگیر یک جریان منفى - مذهبى را پى ریزى کرده تا سالیان دراز این غائل همچنان ادامه پیدا کند. کوتاه سخن براى شناساندن دشمن به مردم واز بین بردن دستاویزهایى که ممکن است آن را بوسیله اى براى اختلاف و تنازع بین مسلمانان قرار دهد و براى بر طرف کردن تکفیرهاى بى مورد وایجاد تفاهم چه کسى سزاوارتراز حوزه هاى علمیه و عالمان ربانى است که دیدبانى امت به عهده آنان گذاشته شده است . واین همان وظیفه مسوولیت اصلى آنان است . بنابراین بر طلاب و علماء دینى است که در کنار سایر دروس فقهى
و اصولى و حل معضلات علمى دشمن شناسى را نیز بیاموزند و به مردم تعلیم دهند.
3. تهذیب نفس :
با توجه به این که بخش مهمى از تفسیق و تکفیرها ریشه روانى واخلاقى دارند واز هواهاى نفسانى بر مى خیزند یکى دیگراز گامهایى که باید در راه سالم سازى جامعه و محیطهاى تحقیقى و علمى برداشته شود ترویج فضایل اخلاقى و روحیه تقوا و مبارزه با رذائل اخلاقى و دسایس شیطانى است .این امر براى حوزه هاى علمى بیش از همه لازم است و باید مورد توجه قرار گیرد. چنان که امام خمینى (مدظله] بارها به این مهم توجه داده و در یکى از پیامهاى اخیر چنین مى فرمایند:
[... من چنانچه سابقا نیز گفته ام راجع به حوزه علمیه عقیده ام بر این است که باید به آن بیشتراز همه چیز توجه کرد. چرا که حوزه علمیه اگر درست بشود ایران درست مى شود واگر خداى نخواسته در حوزه علمیه فسادى بوجود آید ولو در درازمدت در سرتاسرایران آن فساد پیدا مى شود...
...اخلاق باید در همه جا و در همه دروس مورد توجه قرار گیرد و اعتقادم به این است که باید هر کس حوزه درسى بزرگ یا کوچکى دارد یکى دو دقیقه مقدمتا یا موخرتا درس اخلاق بگوید که طلاب بااخلاق اسلامى بار بیایند]... 6 .
ایشان با توجه به اهمیت اخلاق و نقش سازنده آن کوشش بسیار کردند تا تدریس علم اخلاق و تهذیب نفس را در حوزه هااحیاء کنند.
براى این هدف درسهاى بسیار گفته و سفارشهاى فراوانى فرموده اند. و در رساله معروف هب[ جهاداکبر] به اهمیت تحصیل علم اخلاق و تهذیب نفس براى حوزه هاى علمى و خطر سقوط حوزه در صورت زوال اخلاق اسلامى از آن و ضرورت توجه به اخلاق و تهذیب نفس اشاره مى کند و مى فرمایند:
[حوزه هاى علمیه همزمان با فراگرفتن مسائل علمى به تعلیم و تعلم مسائل اخلاقى و علوم معنوى نیازمنداست].... 7 .
بدیهى است نسبت به آن بخش از رذایل اخلاقى که رابطه بیشتر با موضوع دارند شایسته است توجه بیشترى مبذول گردداز جمله :
1. تکبر و تفوق طلبى :
تکبر و تفوق طلبى نه تنهااز بدترین رذایل اخلاقى است بلکه ریشه بسیارى از مفاسد دیگراست که هرامت و جامعه اى را به ورطه نابودى هلاکت مى کشاند.
مرحوم (کاشف الغطا) مى فرمایند:
.... تفوق طلبى سرچشمه حسد و حسد منشاء عداوت و عداوت سبب اختلاف واختلاف موجب پراکندگى و پراکندگى عامل اتوانى و ناتوانى علت ذلت و خوارى و ذلت و خوارى باعث زوال دولتها و نعمتها و نابودى و هلاکت امتهااست ...
هر ملتى این صفات رذیله را در خودش پرورش دهد راه نابودى را پیش مى گیرد همتهاى آنان مى میرد اراده ها سست مى شود و تفرقه و پراکندگى جاى اتحاد و صمیمیت را خواهد گرفت چنگال خونین استعمارواستثمار گلوى آنان را خواهد فشرد و دشمنان به آسانى بر آنان پیروز مى گردد. ولى ملتى که افکارشان متحد دلها بهم پیوسته دسته بدست هم داده و در مشکلات به یارى هم مى شتابند و ...چنین ملتى سربلند پایدار پرنعمت نیرومند پیروز ثروتمند مقتدر خواهد زیست . 8
وجود چنین صفتى موجب مى شود که شخص خود رااز دیگران برتر شمرده واندیشه ها و عقاید خود را صائب و بى عیب و نقص دانسته و تحمل خود را صائب و بى عیب و نقص دانسته و تحمل عقیده مخالف را نکند. در نتیجه براى نشان دادن برترى خود حدود وظایف شرعى وانسانى را زیر پا بگذارد واز هرگونه اتهام به راى و فکر مخالف خودابایى ندارد. این چیزى است که دامن هرانسان متکبر و تفوق طلب را آلوده مى کند. بنابراین بر عالمان و حوزه هاى علمیه است که در راه مستقیم پیامبران و مصلحان که منادیان عزت مسلمانان بوده اند حرکت کنند و نخست مراقب خود باشند وانگیزه هاى نفسانى را با نیروى عقل و تفکر مهار کنند چرا که: مومن همیشه مراقب خویش است و دو چشم در سر دارد و دو چشم در دل... 9
و حرکات و سکنات خود را نیک مى نگرد و در شبانه روز ساعاتى به محاسبه نفس واعمال گذشته خویش مى پردازد که چه کرده است و چه نتیجه اى در برداشته است و بر خلاف کارى هاى خوداشک ندامت مى ریزد و بدینسان نفس خود را تربیت مى کند. بخوبى آگاه است که زیربناى همه خودسازى هااین است که قیام و قعودش و تمام اعمالش[ لله] انجام گیرد.
2. روحیه عیب جوئى
از میان رذائل اخلاقى روحیه عیب جوئى نقش مهمى درایجاد جو تهمت و تکفیر داشته و دارد. زیرااین روحیه باعث مى شود که شخص حسن گفتار دیگران را ندیده و فقط نقایص در نظرش جلوه مى کند طبیعى است چنین حالتى زمینه بدفهمى در مسائل راایجاد کرده و باعث بدبینیها و تهمتها مى شود.ازاینرواسلام از ما خواسته است که روحیه عیب جوئى را در خوداز بین برده و نسبت به مسلمانان خیرخواه باشیم .
از امام صادق[ ع] روایت شده که پیامبر[ ص] در جمعى از مسلمان فرمودند:
[...یامعشر من اسلم بلسانه ولم یخلص الایمان الى قلبه لا تذموالمسلمین ولا تتبعوا عوراتهم فانه من تتبع عوراتهم تتبع لله عورته ومن تتبع الله تعالى عورته یفضحه ولو فى بینه]. 10
[ اى گروهى که فقط با زبان ایمان آورده و در قلب تسلیم نشده ایداز مسلمانان بدگویى نکنید و به جستجوى عیوب آنها نپردازید که هر کس به این کار دست یازد خداوند عیوبش را بر شمرد. و هر کس را که خداوند عیوبش را بر شمرد رسوایش سازد گر چه در خانه اش باشد].
اگراز مسلمانى انتقاد مى کنیم سعى ما براین باشد که جانب خیر و صلاح و موازین اسلامى را در نظر داشته باشیم . در بینش اسلامى مثل مومن در مقابل برادر دینى خویش مثل آیینه است که هم خوبى و هم زشتى را مى نمایاند. ولى متاسفانه برخى تنها زشتى ها را مى بیند ودیدگانشان از دیدن زیبایى ها و خوبى ها ناتوان و نابینااست .اینان بفرموده امام على(ع) :[ مگس گونه و بدنبال نقطه هاى چرکین مى گردند و اعضاء سالم را رها مى کنند] 11 .
عیسى بن مریم با جمعى از حواریون بر سگ مرده اى عبور کردند
[فقال الحواریون ع ماانتن ریح هذاالکلب فقال عیسى ( ع ) مااشد بیاض اسنانه]... 12
[ اطرافیان حضرت عیسى ( ع ) گفتند.این سگ چقدر بدبواست . آن حضرت رو به آنان کرد و گفت دندانهایش چقدر سفیداست].
این سخن درس بزرگى به ما و آنان مى آموزد که در مقام گفتن و نوشتن وانتقا کردن فقط نقطه ضعفها و عیب هاى اشخاص را نبینیم بلکه خوبیها و محاسن آنان را نیز در نظر بگیریم . این روحیه عیسوى اگر در جامعه رنگ عمل به خود بگیرد. بسیارى از مفاسداجتماعى در تقابل و رودر روئى افکار بر طرف خواهد شد.
از دیگر رذایل اخلاقى که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد تکیه بر ظن و گمان بجاى علم و یقین جدال و مراء بجاى بحثهاى علمى و منطقى حب و بغضهاى افراطى تعصب هاى بى جا و بى مورد تعجیل در قضاوت خودپسندى روحیه کینه توزى وانتقام و ...است با توجه به رعایت اختصاراین که ما در مقاله[ ریشه هاى تکفیر] به تفصیل بدینها پرداخته ایم از ذکر توضیحات بیشتر خوددارى مى کنیم براى توجه بیشتر به نقش رذایل اخلاقى و هوا و هوسهاى نفسانى در گسترش فضاى اتهام تکفیر در جامعه پایان این بخش را با نقل گفتارى از کلمات حکیمانه امام امت زینت مى بخشیم .
[ ...اگر تمام پیامبران الهى امروز در یک شهر گرد آیند هرگز با هم دوئیت واختلاف نخواهند داشت . زیرا هدف و مقصد یکى است دلها همه متوجه بحث تعالى بوده واز حب دنیا خالى است ... شاید دستهاى مرموزى براى برهم زدن حوزه هاى علمیه نفاق واختلاف ایجاد کنند و بوسائط مختلف تخم نفاق و شقاق بپاشند افکار را مسموم واذهان را مشوب کرده تکلیف شرعى درست کند. و بااین تکلیف هاى شرعى در حوزه هاى فساد بر پا نمایند. تا بدین وسیله افرادى که براى آتیه اسلام مفیدند ساقط گردند و نتوانند در آینده اسلام و جامعه ى اسلامى خدمت کنند.
لازم است آگاه و هوشیار باشید خود را بازى ندهید که تکلیف شرعى من چنین اقتضا مى کند. وظیفه شرعى من چنین و چنان است گاهى شیطان براى انسان تکلیف و وظایفى تعیین مى نماید. گاهى هواها و خواسته هاى نفسانى به اسم وظیفه شرعى انسان را به کارهائى وا مى دارد.این وظیفه شرعى نیست که کسى نسبت به مسلمانى اهانت کند.از برادر دینى بدگوئى نماید.این حب دنیا و حب نفس است]... 13 .
4. شناخت زبان و مقاصد یکدیگر.
آگاهى از مقاصد یکدیگر در کاهش جو تکفیر تاثیر بسزائى دارد. چون نایافتن اهداف و دورى ازاصطلاحات زمینه ساز بسیارى از تکفیرهاست . بویژه در علوم واندیشه هایى که بااصطلاح همراه است . مانند فلسفه و عرفان که نوع مسائل آن دو براثر صعوبت و برخوردارى از معانى بلند از فهم عموم خارج است و رسیدن به حقایق آن اندیشه و تعمق بیشترى مى طلبد.ازاین رو دراین گونه علوم باید به متخصصین آن مراجعه کرد واصطلاحات خاص آنان را فهمید.اظهار نظر بدون مراجعه به حاملان این علوم باعث طرد و لعن و تکفیرهاى بسیارى شده است به وضوح مى تواند گفت : عده زیادى از آنان که به لعن و تکفیر فلاسفه و عرفا پرداخته اند براثر عدم شناخت زبان واصطلاحات خاص آنان بوده است .
امام خمینى دراین زمینه مى فرمایند:
[گاهى وقتهااختلافاتى که بین اهل نظر و علم واقع مى شود براى این است که زبانهاى هم را درست نمى دانند. هر طایفه اى زبان خاص دارد... فلاسفه مثلا زبانى خاص خودشان دارند اصطلاحاتى خاص خودشان دارند عرفاء هم یک زبانى خاص خودشان است واصطلاحاتى خاص خودشان است و اصطلاحاتى خاص خودشان فقهاء هم یک اصطلاحات خاص خودشان دارند شعراء هم باز یک زبان خاص شعرى دارند]. 14
بنابراین اگر زبان واصطلاحات هر یک شناخته شود بسیارى از تکفیرها و تفسیق هایى که نسبت به این افراد داده شده است بر طرف مى گردد.