نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیأت علمى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى دفتر تبلیغات اسلامى.
چکیده
کلیدواژهها
درآمد
انسانها، در زندگى شخصى، تلاش مىورزند برجستگان و صالحان را اسوه زندگى خود قرار دهند. اسوه قرار دادن صالحان، مردان درست کردار و کسانى که در اوج تعالى اند، امرى است جارى و رایج در زندگى بشر، البته گاه در گزینش اسوگان، راه خطا رفته و مىروند; اما آنچه در نظرشان هدف بوده و هست، برابرسازى رفتار خود، با رفتار کسانى است که آنان را اسوه مىانگارند.
از اسوههاى راستین مسلمانان، رسول خدا(ص) و ائمه اطهار بودهاند که هر کس به درستى و از روى نیت ناب و بىغش، آنان را اسوه زندگانى و رفتار خود قرار داده است، در راه روشنِ بهروزى و سعادت قرار گرفته است.
معصومان، در رفتار و فراز و نشیبهاى گوناگون زندگى، پاکى و راستى خود را، با پیروى از روشهاى نابِ الهى و انسانى، نشان دادهاند.
گام زدن در راهى که آنان براى زندگى خود برگزیدهاند و اسوه قرار دادنِ آنان، در ترویج ارزشهاى معنوى، بسیار اثرگذار است; از این روى خداوند، ابراهیم و پیروان آن حضرت1 و رسول خدا را اسوه معرفى کرده است 2.
اسوه قرار دادن معصومان در زندگى، باید در همه عرصهها و زوایا باشد. بر پیرو راستین است که به دقت به زندگى آنان بنگرد و سبکها و روشهاى آنان را در عرصههاى گوناگون، از جمله در چگونگى کسب درآمد و هزینه کرد آن، چراغ راه قرار دهد.
بخشى از سبک و روش آنان در معیشت، در سخنان آن بزرگواران، بازتاب یافته و بخش مهم دیگر، که مطالعه و تحقیق ما در این مقال در آنباره است، در سیره عملى جلوهگر شده است.
سیرههاى معیشتى معصومان در دو عرصه زیر، در خور درنگ و بررسى است:
1. به دست آوردن درآمد.
2. هزینه درآمد.
بخش مهم و بنیادین سبک زندگى، به دست آوردن درآمد و هزینهکرد آن است. از این روى، رهبر معظم انقلاب اسلامى، به وجود آمدن تمدن نوین اسلامى را، با به حقیقت پیوستن این دو بخش مىداند:
بخش ابزارى، که همانا پیشرفت علمى کشور باشد، مانند: علم، اختراع، صنعت و... و بخش حقیقى که متن زندگى را در بر مىگیرد که همان سبک زندگى است:
»سبک زندگى... بخش حقیقى و اصلى تمدن است، مثل مسأله خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف... مسأله کسب و کار، رفتار در محل کار.3»
با همین نگاه که به سبک زندگى، بخش حقیقى و اصلى تمدن است، سبک زندگى معصومان در دوره 250 ساله، در پىریزى بنیانهاى این بخش مهم مىتواند بسیار نقشآفرین باشد. از آنجا که سیرى در همه زوایا و سبک زندگى آن بزرگواران در مقالى کوتاه، ممکن نیست، در این فرصت به گوشهاى از راههاى به دست آوردن درآمد و هزینه کردِ آن مىپردازیم.
راههاى به دست آوردن درآمد
با دقت روى سیره معیشتى معصومان، به روشنى درمىیابیم که حرکت آنان در راه به دست آوردن درآمد بر مدار کار بوده و دورى و پرهیز از هر گونه سستى و تنبلى و زهد منفى و آسیب زننده به کار و بهرهگیرى از دسترنج.
آنان، پىگیرانه، با اندرز و راهنمایى، دیگران را از سستى و تنبلى و کلِّ بر جامعه بودن، باز مىداشتهاند.
رسول خدا، انسانهاى تنبل و کلِّ بر جامعه را ملعون و نفرین شده مىداند:
»ملعونُ من ألقى کلّه على الناس4.»
هر کس بار خویش به دوش مردم افکند، ملعون است.
آن حضرت، افراد را از مفت خورى و بهره بردن از درآمد دیگران نهى مىفرمود و از دریافت صدقه بازمىداشت:
»إن الصّدقه لاتَحِلُّ لمتحرِّف و لا لذى مرّه سوى قوى فتنزّهوا عنها.5»
صدقه بر پیشهور و کسى که بنیه سالم و قوى دارد، حلال نیست، پس، از گرفتن آن بپرهیزید.
آن گرامى، به افراد، یاران و پیرامونیان سفارش مىفرمود، دست به سوى دیگران دراز نکردن و از دیگران صدقه نگرفتن براى اداره زندگى و رفع نیازها، براى شما بهتر است از این که روز قیامت، در حالى محشور شوید که لکههاى صدقه بر چهرهتان دیده شود.
در همین باره خطاب به فردى مىفرماید:
»هذا خیرُ ان تجىءَ یوم القیامه و فى وجهک کدوحُ الصّدقه6.»
این براى تو نیکوتر از آن است که روز قیامت، در حالى وارد محشر شوى که به صورتات لکههاى صدقه دیده شود.
در آن دوران، کارها و راههاى کسبِ درآمد محدود بوده است. کارهاى صنعتى، مانند آهنگرى، و... ویژه اقلیتهاى مذهبى بوده7 و شغلهایى که رایج بود و مسلمانان مىتوانستند عهده دار آنها باشند، مانند: کارگرى، کشاورزى، تجارت و... مسلمانان پى گیرانه، به آنها مىپرداختند.
کارها و شغلهایى که در سیره معصومان دیده مىشود، از این قرار است:
1. کار و کارگرى
معصومان، بسیار مؤمنان را به کار سفارش مىفرمودند و از آنان مىخواستند، زندگى را با کار سامان دهند و از بیکارى بپرهیزند.
افزون بر این در کارنامه امام على(ع) کار براى دیگران نیز دیده مىشود. پیش از این که به نمونههاى روشن از گفتار و رفتار معصومان در اینباره اشاره کنیم، بایسته است به دو نکته مهم درباره اوضاع اقتصادى و سیاسى مسلمانان صدر اسلام اشارهاى داشته باشیم:
یک. مسلمانانى که از مکه به مدینه مهاجرت مىکردند، مکیان، به آنان اجازه نمى دادند اموالشان را با خود ببرند. از این روى مسلمانانِ مهاجر، از نظر مالى و معیشتى، به سختى زندگى مىکردند. با این که مردم مدینه، انصار، به آنان کمک مىکردند; امّا یارى رساندن آنان، تمام نیازهاى مهاجران را برآورده نمىساخت. این سختى، تا سال هفتم هجرى ادامه داشت. گاه رسول خدا، از گرسنگى، سنگ به شکم خود مىبست8.
دو. رسول خدا، با قبیلههاى مختلف مدینه و یهودیان آن شهر، پیماننامهاى امضا کرد که در حقیقت قانون اساسى حکومت نبوى است9.
یهودیان مدینه و مسلمانان، در سایه حکومت نبوى، به گونه مسالمتآمیز زندگى مىکردند، از یکدیگر قرض مىگرفتند براى یکدیگر کار مىکردند و...
نبرد بنى نضیر، هنگامى رُخ داد که رسول خدا(ص) براى دریافت قرض از یهودیان، جهت پرداخت دیه چند نفر، نزد یهودیان رفته بود و یهودیان، در صدد کشتن آن حضرت برآمدند10.
الف. اهتمام رسول خدا به کار و کارگرى: رسول خدا در صدد ایجاد فرهنگ و تمدنى جدید در جامعه بود، فرهنگى که در پرتو آن بتواند ملتى را از بدبختى و گرسنگى نجات دهد. و این فرهنگ، فرهنگِ کار و تلاش و دورى گزینى از سستى و تنبلى بود که رسول خدا، به شدّت در پى گستراندن و نفوذ دادن آن به بدنه جامعه بود.
بیکارى و ارتزاق از کار و دسترنج دیگران با هدفى که رسول خدا در پى به حقیقت پیوستن آن بود، بسیار زاویه داشت و به آن آسیب مى زد; از این روى، مسلمانان را به کار وامىداشت و بر آن اصرار مىورزید:
به فرموده امام صادق(ع) شخصى از اصحاب رسول خدا که در تنگناى شدید مالى بود، با پافشارى همسرش، نزد رسول خدا رفت تا از ایشان درخواست کمک کند. همین که این شخص را رسول خدا دید، با اینکه هنوز چیزى بر زبان نیاورده بود، بدون این که آن حضرت وى را مورد خطاب قرار دهد، فرمود:
»من سألنا أعطیناهُ و من استغنى أغناهُ الله.
فقال الرّجل: ما یعنى غیرى فرَجَعَ الى امرَأته فأعلَمَها.
فقالت: إنّ رسول الله بشر فأعلِمهُ.
فأتاه. فلمّا رآه رسول الله(ص) قال: من سألنا أعطیناهُ و من استغنى اغناهُ الله.
حتّى فَعَلَ الرّجلُ ذلک ثلاثا ثم ذهبَ الرّجل فاستعار مِعوَلاً ثمّ اتَى الجبلَ، فصَعِدَهُ فَقَطَعَ حَطَباً ثم جاءَ بِهِ فباعَهُ بنصفِ مدًّ من دقیقً فَرَجَع به فأکلَهُ. ثم ذهب من الغَد، فجاءَ باکثَرَ من ذلک فباعَهُ فلم یزَل یعمَلُ و یجمعُ حتى اشتَرى مِعوَلاً ثمّ جَمَعَ حتّى اشترى بَکرَین و غلاماً ثمّ أَثرى حتّى أیسَرَ فَجاءَ الى النّبى(ص) فَأعلَمَهُ کیفَ جاءَ یسألَهُ و کیف سَمِعَ النّبى(ص).
فقال النبى: قلتُ لک: من سَألَنا أعطیناه و من استغنى اغناهُ الله11. »
هر که از ما سؤال کند به او عطا کنیم و هر که بىنیازى جوید، خدا بى نیازش کند.
مرد با خود گفت: مقصود رسول خدا، جز من نیست.
به نزد همسرش آمد و به وى خبر داد.
همسرش گفت: رسول خدا هم بشر است ]و از حال ما خبر ندارد[ او را آگاه ساز.
مرد خدمت رسول خدا آمد. حضرت چون او را دید فرمود: هر که از ما سؤال کند، به او عطا مىکنیم و هر که بىنیازى جوید، خدا، بىنیازش کند.
تا سه بار آن مرد چنین کرد.
پس برفت و کلنگى را عاریه گرفت و به سوى کوهستان شد و بالاى کوه رفت و قدرى هیزم برید و بیاورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد و بخورد. فردا هم رفت و هیزم بیشتر آورد و فروخت و همواره کار مى کرد و مى اندوخت، تا خودش کلنگى خرید، باز اندوخته کرد، تا دو شتر و غلامى خرید و ثروتمند و بىنیاز شد. آنگاه خدمت رسول خدا آمد و گزارش داد که چگونه آمد و چه از رسول خدا شنید.
رسول خدا فرمود: به تو گفتم: هر که از ما سؤال کند، به او عطا مىکنیم و هر که بىنیازى جوید، خدا بىنیازش کند.
رسول خدا روى کار کسانى دقت داشت، از کارشان مىپرسید. اگر کسى پیشه و حرفهاى نداشت ناراحت مىشد و از بىپیشگى و بیکارى پرهیز مىداد و آن را آسیب زننده به دین مىدانست.
ابن عباس مىگوید:
»قال رسول الله(ص) اذا نظر الى الرّجل فأعجبه قال: هل له حرفة
فان قالوا: لا.
قال: سقط من عینى
قیل: و کیف ذاک یا رسول الله؟
قال: لان المؤمن اذا لم یکن له حرقه یعیش بدینه12.»
هر گاه رسول خدا(ص) به کسى نگاه مىکرد و از او خوشش مىآمد، مىپرسید: آیا حرفهاى هم دارد؟
اگر مىگفتند: خیر.
مىفرمود: از چشم من افتاد.
پرسیده شد: چگونه است این، یا رسول خدا؟
فرمود: اگر مؤمن حرفهاى نداشته باشد، با دیناش زندگى را مىگذراند.
همین ارزش دادن به کار و کارگرى است که آن بزرگوار، دست سعد انصارى را که از کار، زبر و خشن شده بود، بوسید:
»أن رسول الله، صلى الله علیه و سلم، لَمّا أقبَلَ من غَزوة تبوک استقبَلَهُ سعدُ الانصارى فصافَحَهُ النبى، صلّى الله علیه و سلّم، ثُمَّ قال لَهُ: ما هذا الَّذى أکبتَ)أخشن( یدَیک؟
فقال یا رسولَ الله أََضرِب بالمَرّ و المِسحاة فاُنفِقُهُ على عیالى.
فَقَبَّلَ یدَهُ رَسولُ الله(ص) و قال: هذه یدُ لا تَمَسّها النّار.13»
رسول خدا، چون از غزوه تبوک برگشت، سعد انصارى، به پیشواز آن حضرت رفت. پیامبر، دست در دست وى نهاد. آنگاه از سعد پرسید:
چه چیزى دستان تو را این سان خشن ساخته است؟
گفت: اى رسول خدا، من با ریسمان و بیلچه کار مىکنم و مخارج خانوادهام را مىپردازم.
پیامبر دستِ سعد را بوسید و گفت: این دستهاست که آتش دوزخ به آن نمىرسد.
ب. على(ع) و کار: آنچه از سیره و زندگانى معصومان نشر یافته و بر زبانها جارى است، زهد و سادهزیستى و عبادت است. در حالى که آن بزرگواران، در عرصههاى دیگر نیز پیشتاز و اسوه بودهاند. در کنار اهتمام شدید به زهد و سادهزیستى و عبادت، تلاشها و برنامهریزیهاى اجتماعى و سیاسى، بیان احکام و ترسیم دقیق خطوط کلى و راهبردى اسلام و سیره و سنت نبوى، توجه ویژه به تولید ثروت داشتهاند. آنان براى برآورده ساختن هزینههاى زندگى و باز بودن دستشان براى کمک رسانى به نیازمندان و... سخت تلاش مىکردند و خود را به رنج مىافکندند.
امام على(ع) در این میدان، سرامد بود و براى برآوردن هزینه زندگىاش کار مىکرد. حضرت خود مىفرماید:
»جُعتُ یوماً بالمدینة جوعا شدیداً، فخرجت اطلب العمل فى عوالى المدینة فاذا أنا بأمرأه قد جمعت مدراً، فظننتها تریدُ بَلَّهُ فأتیتها فقاطعتُها علیه: کلّ ذنوب على تَمرَةً، فَمددتُ سِتَّهَ عَشَرَ ذنوباً حتى مَجَلَت یداى ثمَّ أتیت الماء، فأصَبتُ منه، ثمَّ أتیتها فقلتُ: بکفى هذا، بین یدیها - و بسط الراوى کفّیه و جمعها - فعدّت لى سِتّةَ عَشَرَةَ تمرة، فأتیتُ النبى(ص) فأخبرته، فأکل معى منها14»
روزى، گرسنگى چنان بر من چیره شد که براى کار، به محلههاى بالاى مدینه بیرون رفتم. زنى را دیدم که قدرى کلوخ جمع کرده و بنا دارد آنها را خیس کند. با او قرارداد بستم که در برابر هر دلو آب، که از چاه بکشم، یک دانه خرما بدهد. شانزده دلو کشیدم، تا این که دستانم، تاول زد. پس به لب آب رفتم و دستم را شستم، آنگاه به نزد آن زن رفتم و دستم را جلو بردم. زن به من شانزده دانه خرما داد. نزد پیامبر(ص) آمدم، جریان را به ایشان گفتم. پیامبر با من از آن خرما خورد.
کار على(ع) براى دیگران، افزون بر کارهایى بود که براى منزل انجام مىداد، مانند جمعآورى هیزم، آوردن آب و...
امام صادق(ع) مىفرماید:
»کان امیرالمؤمنین، صلوات الله علیه، یحتَطِبُ و یستَقى و یکنُسُ و کانت فاطمة، سلام الله علیها، تطحَنُ و تَعجِنُ و تخبِز15.»
امیرالمؤمنین(ع) از کارهاى منزل، آوردن هیزم و آب، و نظافت را بر عهده داشت و حضرت زهرا)س( آسیا کردن گندم و خمیر کردن آرد و پختن نان را.
على(ع) در آغازِ تشکیل خانواده، تا مدتها به سختى زندگى را مىگذراند. داستان ایثار خانواده مولى و کمک خانوادگى، به اسیر، مسکین و یتیم، که در سوره انسان، آیات 10 - 8، بازتاب یافته، بیانگر قناعت این خانواده بزرگ و فقر جامعه اسلامى است.
جالب است که بدانیم براى تهیه همین غذا، که آنسان ایثارگرانه این خانواده به مسکین مىدهد، حضرت سه من جو از مرد یهودى گرفت که در ازاى آن حضرت زهرا)س( براى مرد یهودى، نخ بریسد.
16از سفارشهاى رسول خدا(ص) به زنان، غزل و ریسندگى بود، تا از این راه در برآوردن درآمد براى هزینههاى زندگى، شریک باشند17. فاطمه زهرا)س( به این سفارش جامه عمل پوشاند و در کنار همسر بزرگوارش، افزون بر کارهاى خانه، آسیاب کردن گندم، پخت نان، تهیه غذا، اداره فرزندان و... نخ مىریسید، تا از مزد آن، بخشى از هزینههاى زندگى را برآورده سازد.
بله، زندگى امام على و فاطمه زهرا، بر کار و تلاش و بهرهگیرى از دسترنج خود سامان یافته بود. على(ع) براى اداره زندگى شبانه روز، تلاش مىکرد. آبیارى نخلستان دیگرى در شب و در برابر آن دریافت مقدارى جو. و در منزل هم، فاطمه زهرا)س( آن را آسیاب مىکرد و نان مىپخت18 که آن را هم خود، به تنهایى استفاده نمىکردند، بلکه دیگران را نیز از آن بهرهمند مىساختند، ایثار به معناى واقعى کلمه.
و نیز نقل شده است: على مقدارى جو، از مرد یهودى گرفت19 و براى تضمین پرداخت بهاى آن، روپوش فاطمه زهرا را، گرو گذاشت20، تا کار کند و بهاى جو را به یهودى بدهد و روپوش فاطمه زهرا را از او بگیرد.
در مدینه، شرایط بسیار سخت بود. حال و روز اصحاب رسول خدا، بویژه مهاجران، از نظر معیشتى، خوب نبود و در تنگنا به سر مىبردند. حتى رسول خدا از این وضع استثنا نبود. در خبرى، وارد شده که فاطمه زهرا، مقدارى نان براى رسول خدا برد، پیامبر به دخترش گفت: اکنون، سه روز است که گرسنهام21.
على(ع) کار را عار نمىدانست، بلکه آنچه در نگاه حضرت، عار بود و ننگ، تنبلى و کسلى و دست نیاز دراز کردن به سوى دیگران بود. او حتى براى مرد یهودى، به کارگرى پرداخت.
در تاریخ و سیره آن حضرت آمده است:
»ان علیاً(ع) آجرَ نفسه من یهودى لیستَقى الماءَ کلَّ دلو بتمرَةً و جمع التَّمَراتِ و حَمَلَهُ الى النبى(ص) فأَکلَ منه22»
على، خود را به اجاره مرد یهودى درآورده بود، تا آب از چاه بکشد، در برابر هر دلوى، یک دانه خرما، پس از به پایان رساندنِ کار، خرما را گرد آورد، به نزد پیامبر خدا برد و آن حضرت از آنها خورد.
این مطلب در کتابهاى روایى اهل سنت، نقل شده است و فقیهانِ آنان، آن را دلیلِ بر بى اشکال بودن کار براى یهودى و غیر مسلمان دانستهاند23.
ج. کار براى بىنیازى از دیگران: کار، بىنیازى از دیگران و عزت انسان را رقم مىزند. کار، زمینه را براى رهایى از دلمردگى، نوکرى، چاپلوسى و... فراهم مىسازد. کار، براى به دست آوردنِ روزى حلال، به انسان نشاط و توان مىبخشد.
معصومان، براى بىنیاز شدن از دیگران، رهایى از آسیبهاى فراوان بىکارى و بىپیشهاى، و برآوردن نیازهاى زندگى از راه حلال، کار را سرلوحه زندگى خود قرار داده بودند و دیگران را نیز به این رمز عزت فرا مىخواندند و برمىانگیختند.
راوى مىگوید: در یکى از روزهاى بسیار گرم، امام صادق(ع) را دیدم که از مدینه خارج شده و در پى انجام کار است. عرض کردم: فرزند رسول خدا! در چنین هواى گرمى، به دنبال کار هستید و خود را به سختى مىاندازید؟
امام فرمود:
»یا عبدالاعلى خرجتُ فى طلب الرّزق لأستغنى عن مثلک.24»
اى عبدالاعلى، براى طلب روزى خارج شدم که از کسانى مانند تو بىنیاز شوم.
عزتمند زندگى کردن، تنها در پرتو کار ممکن مىگردد. کار راه را براى درخواستهاى حقارتآمیز مىبندد. با کد یمین، نیازها را برآوردن، انسان را از انجام کارهاى به دور از شأن انسانى، دور و دورتر مىسازد.
این گونه کار را امام صادق(ع)، تلاش براى آخرت مىداند:
»لیس هذا طلب الدّنیا هذا طلب الآخرة.25»
این، تلاش براى دنیا نیست، بلکه تلاش براى آخرت است.
2. دامدارى
دامدارى و دامپرورى، از پیشههاى مهم براى به دستآورى درامد و تولید ثروت است. در اسلام بخشى از زکات، که بسیار در پدید آوردن اقتصاد سالم، رفع نیازها، ساخت ابنیههاى سودمند به حال عموم مردم و... کارساز است و نقشآفرین، از راه دامدارى برآورده مىشود.
از اهتمام، توجه و علاقه و پىگیرى این پیشه پر برکت، در سیره رسولان الهى و ائمه اطهار و اولیا، نمونههاى بسیار وجود دارد و در تاریخ زندگى آن بزرگواران بازتاب یافته است.
الف. پیامبران الهى و دامدارى: در قرآن، در سرگذشت حضرت موسى(ع) آمده است:
»قال إنّى ارید ان اُنکحک إحدى ابنَتَى هاتین على ان تأجُرَنى ثمانى حِجَج...26»
گفت: من مىخواهم از این دو دخترم، یکى را به ازدواج تو درآورم، بر این پیمان که هشت سالى مزدورىام کنى.
رسول خدا(ص) مىفرماید:
»ما بعث الله بنیاً الاّ راعِى غنم27»
خداوند، هیچ پیامبرى را نفرستاد، مگر این که وى شبانى کرده است.
و نیز فرمود:
»بُعِثَ موسى و هو راعى غَنَمً و بُعِثَ داوُد و هو راعى غَنَم و بعثتُ و أنا أرعى غَنَم اهلى28. »
موسى برانگیخته شد، در حالى که گوسفند مىچرانید و داوود نیز برانگیخته شد، در حالى که شبان بود. من نیز از سوى خدا فرستاده شدم، در حالى که گوسفندان خاندانم را مىچرانیدم.
و نیز امام باقر(ع) نقل مىفرماید:
» قال النبى(ص) انّى کنتُ أنظُرُ الى الإبل و الغنم و انا أرعاها و لیس من نبى الّا و قد رعى الغنم و کنتُ انظر الیها قبل النّبوَّه29. »
رسول خدا مى فرمود: من به شتر و گوسفند مىنگریستم و درباره آنها فکر مىکردم و آنها را مىچرانیدم و هیچ پیامبرى نیست مگر این که شبان بوده و من پیش از نبوت به شتر و غنم مىنگریستم و درباره آنها فکر مىکردم.
امام رضا(ع) درباره ویژگیهاى رسول خدا(ص) مىفرماید:
»أنّه کان یتیما فقیرا راعیا اجیرا.30»
رسول خدا، یتیم بود، فقیر، شبان و کارگر.
بخشى از درآمد رسول خدا، از راه دامدارى بوده است. در منابع تاریخى از شخصى به نام ابوسالم یاد مىشود که براى رسول خدا شبانى مىکرده است.
31ب. دامدارى معصومان: معصومان به دامدارى و دامپرورى، اهمیت ویژه مىدادهاند.
در روایاتى که از رسول خدا، به دست ما رسیده است، آن حضرت گوسفند را برکت دانسته و مردم را به نگهدارى از آن تشویق فرموده است.
»لَمّا خلق الله المعیشةَ جعل البَرَکةَ فى الحرثِ و الغَنَم32. »
هنگامى که خداوند وسائل معیشت را آفرید، برکت را در کشت و گوسفند نهاد.
و فرمود:
»اِتَّخِذوا الغنم فإنَّ فیها برکة.33»
گوسفنددارى کنید که برکت در آن نهاده شده است.
و فرمود:
»ان الله عزّ و جلّ انزل ثلاث برکات: الماء و النّار و الشّاة34»
خداوند، سه برکت بر بندگاناش فرو فرستاد: آب و آتش و گوسفند.
حضرت، افزون بر تشویق مسلمانان به گوسفنددارى و دامپرورى، خود نیز، گوسفند و شتر نگهدارى مىکرد و از آنها بهره مىجست:
ابوسعید خدرى مىگوید:
»کان رسول الله(ص) یعلفُ الناضحَ و یعقِلُ البعیرَ و یقِمُ البیتَ و یحلِبُ الشاة...35»
رسول خدا شتر را علف مىداد و پاى آن را مىبست و خانه را جاروب مىکرد و گوسفند را مىدوشید...
امیرالمؤمنین، على(ع) با برکت دانستن گوسفند، از کسانى که در منزل گوسفند نداشتند، مىپرسد: چرا در خانه شما برکت نیست. از جمله در زمان ورود به منزل خواهرش، ام هانى، وقتى مىبیند در منزل ایشان گوسفند نیست، مىپرسد: چرا برکت ندارید.
36در خبرى صحیح آمده است: على(ع) در سفرى که در دوران عثمان، به حج داشته است، همراه خود شترانى را برده و خود به تیمار آنها مىپرداخته است37. حضرت در منزل، شتر داشته است که علوفه آن حیوان را روى پوستینى مىریخته که تنها فرش خانه بوده است:
»ما کان لنا الّا إهابُ کبشً أبیتُ مع فاطمة باللیل و یُعلَفُ علیها النّاضح.38»
در منزل چیزى نداشتیم، جز پوستینى که شبها با فاطمه روى آن مىخوابیدیم و روزها روى آن علوفه شتر را مىریختیم.
در خبرى آمده که راوى مىگوید:
»کنت قاعدا فمَرّ ابوالحسن موسى(ع) و معه بَهمه39»
نشسته بودم موسى بن جعفر ]که کودکى بود[ از جلوى من گذر کرد، و برّهاى با او بود.
از این خبر استفاده مىشود که امام صادق(ع) در منزل گوسفند داشته و از این برکت برخوردار بوده است.
اسحاق بن جلاب، در خبرى بیان مىکند:
»اشتریت لأبى الحسن(ع) غنماً کثیرة. فدعانى فأدخلنى من اصطَبلِ داره الى موضعً واسعً لاأعرِفُهُ. فَجَعَلتُ اُفَرِّقُ تلک الغنم فیمن امَرَنى به. فَبَعَث إلى أبى جعفر و الى والدته و غیرهما ممّن أَمَرَنى40. »
براى امام هادى(ع) گوسفندان بسیارى خریدم. سپس مرا خواست و از اصطبل منزلاش، به جاى گستردهاى برد که من آن جا را نمىشناختم و در آنجا، دستور داد گوسفندانى را جدا سازم. آنگاه دستور داد آنها براى پسرش ابوجعفر و مادر او، و دیگران، فرستاده شود.
اینها نمونههاى اندکى بود که ارائه شد. همین نمونهها، مىسزد که الگو قرار بگیرد و جامعه اسلامى و فردا فرد باورمندان به راه و روش معصومان، از این نعمت بزرگ خداوندى و به تعبیر معصومان »برکت» استفاده کنند، تا در پرتو این برکت، به اقتصاد و معیشت مردمان در فراز و فرودها، آسیبى وارد نیاید.
کشاورزى
کشاورزى، در عصر نخست و پس از آن، از ستون فقرات اقتصاد عمومى بود. از این روى قرآن کریم، از کسانى که در نابودى »کشت» مىکوشند، در ردیف تبه کاران نام مىبرد:
»و اذا تولّى سعى فى الارض لیفسدَ فیها و یهلک الحرث.41»
چون باز مىگردد، مىکوشد تا در زمین، به تبهکارى پردازد و کشت را نابود کند.
رسول خدا، از سوى خدا، مأموریت مىیابد که براى ساماندهى معیشت مردم و آبادانى سرزمین اسلامى، مسلمانان را به کشت و زرع، تشویق کند. بر این اساس، رسول خدا تلاش مىورزد، مردم را به این کار مهم برانگیزاند و اهمیت درختکارى و زراعت را بنمایاند و روشن سازد.
از جمله گفتارهاى آن حضرت، در باب اهمیت درختکارى و زراعت، این فراز رخشان و زیباست:
»ما من مسلم یغرسُ غرساً او یزرعُ زرعاً، فیأکل منه انسان او طیرُ او بهیمة، الّا کانت له به صدقة.42»
هیچ مسلمانى نیست که درختى در زمین بنشاند، یا زراعتى را کشت کند و انسان، یا پرنده، یا چرندهاى از آن بخورد، مگر این که براى او صدقهاى محسوب شود.
رسول خدا، پس از آن که به مدینه وارد شد، روزى خطاب به مردمان آن سرزمین فرمود:
»انّکم بأقل الارض مطراً فاحرثوا فأنّ الحرث مبارک43. »
در سرزمین شما، کمتر باران مىبارد، با وجود این، کشت کنید که کارى پربرکت است.
این سفارشهاى دقیق و راهگشا، که به حقیقت پیوستن آنها، به طور طبیعى بر ثروت عمومى مىافزود، به طور جدى از سوى ائمه اطهار، یکى پس از دیگرى، به کار بسته شده و پىگیرانه، دنبال گردیده است. آن بزرگواران، از این راه برنامه معیشتى خود را سامان مىداده و به ثروت عمومى و بر دامنه تولید مىافزودهاند، بویژه با وقفِ بخش مهمى از دسترنج خود، در راه افزایش ثروت عمومى و تولید داخلى و کاستن از بار مالى جامعه و حکومت و کم کردن شمار بینوایان و تهى دستان، گامهاى بلند، ثمربخش و استوارى برمىداشتهاند.
امیرالمؤمنین، على(ع):
امام، در دورانى که از صحنه سیاسى به دور بود، به آباد کردن زمین، پدید آوردن چشمه، در منطقه »ینبُع» از نواحى مدینه پرداخت. زمینهاى بسیارى را آباد کرد و نخلستانهایى را پدید آورد.
نمونههاى بسیارى از کار و آبادگریهاى على(ع) وجود دارد که به پارهاى از آنها از زبانِ فرزندان معصومِ آن حضرت و دیگران اشاره مىکنیم، تا براى همگان، بویژه مولى دوستان و پیروان راستین آن امام همام، درسآموز باشد و نقشه راه در ساماندهى به سبک زندگى اسلامى و وَحیانى:
- امام صادق(ع) فرمود:
»کان امیرالمومنین(ع) یضرب بالمرّ و یستخرج الارضین و أنّه أعتق الف مملوک من کدّ یده.44»
امیرالمؤمنین، على(ع) بیل مىزد، زمینها را آباد مىکرد و آن حضرت از درآمد دسترنج خود، هزار برده خرید و آزاد کرد.
- در خبرى آمده است:
»... و قال له رجل و رأى عنده وَ سقَ نوى ما هذا یا أباالحسن؟ قال مِائَةُ الفِ نخلً ان شاء الله فغرسَه فلم یغادَر منه نَواة واحدَة فهو من اوقافه...45»
مردى، وقتى نزد حضرت، یک بارِ شتر هسته خرما دید، گفت: اى ابوالحسن، اینها چیست؟
امام فرمود: صد هزار نخل خرما، اگر خدا بخواهد.
حضرت آنها را کاشت و همه آنها، بدون استثنا، سبز شدند و در ردیف اوقاف آن حضرت قرار گرفتند.
- امام جعفر صادق(ع) مىفرماید:
»قَسَّم رسول الله(ص) الفَىءَ فاصابَ علیاً ارضا فاحتَفَرَ فیها عینا فخرج منها ماء یَنبَعُ فى السّماء کهیئة عُنُق البعیر فجاء الیه بذلک البشیرُ فقال بشرّ الوارث، هى صدقة بتّاً بتلا فى حجیج بیت الله و عابرى سبیله لاتُباعُ و لاتُوهَبُ و لاتورَثُ فمن باعها، او وَهَبها فعلیه لعنة الله و الملائکة و النّاس أجمعین و لایقبل الله منه صرفا و لا عدلا و سمّاها ینبُع46. »
رسول خدا(ص) غنایم را تقسیم کرد، قطعه زمینى به على رسید. على زمین را کند، تا به آب رسید و بسان گردن شتر، از آن آب به آسمان فوران کرد. کسى آمد که به آن حضرت مژده دهد، حضرت فرمود: وارث را مژده بده. این صدقهاى است قطعى و مسلم براى حاجیان خانه خدا و مسافر راه آن. نه فروختنى است، نه بخشیدنى و نه ارث بردنى.
پس هر که بفروشد، یا ببخشد، لعنت هدا و فرشتگان و مردم، همه، بر او بادا. و خداوند از او نه مستحبى را پذیرد و نه واجبى. و حضرت آن را عین ینبع نامید، یعنى چشمه جوشان.
تلاش امام على(ع)، تنها براى برآوردن نیازهاى شخصى و خانوادگى نبود. آن حضرت، با توجه به قناعت، زهد و سادهزیستى مثال زدنى، نیاز به آن همه تلاش در حفر چاه و کاشت نخل و... نداشت، بلکه در اندیشه ریشه کن کردنِ فقر و نمایاندنِ راهِ درست براى زندگى عزّتمندانه در جامعه بود، که با کار روى زمین و جارى سازى چشمهها، و وقف زمینهایى را که آباد و چشمههایى را که جارى ساخته بود، این مهم، همانا ریشه کن کردن فقر و نمایاندن راه درست براى زندگى عزتمندانه، به حقیقت پیوست. اکنون به گوشههایى از این تلاش گسترده امام، اشاره مىکنیم:
صدقات
صدقه در روایات، به چند معنى آمده است: انفاق واجب، یا زکات و دیگرى انفاق مستحبى که بین مردم مشهور است و معنى سوم، اموال وقفى که براى خدا و در راه خدا وقف و مصرف مىشود. منظور ما در این جا، همین معنى است. همانگونه که اشاره شد، على(ع) زمینهاى بسیارى را آباد و آنها را وقف کرد و سهمى براى سرپرستان و متولیان آنان قرار داد:
1. صدقات مدینه:
الف و ب. چاه قیس و شجر. از امام صادق(ع) در منابع گوناگون نقل شده که رسول خدا چهار قطعه زمین به على(ع) داد: فقیرین، چاه قیس و شجر47.
فقیر را به چاههایى که به هم پیوستهاند و کم آب و دهانه قنات معنى کردهاند.
48از کتابِ مصنّفِ ابن ابى شیبه استفاده مىشود که فقیرین)فقیزین ثبت شده( همان زمین قیس و شجر است49.
ابن شبّه، در هنگام برشمردن صدقات على(ع) در مدینه، از فقیرین، واقع در منطقه عالیه50، یاد کرده و نامى از قیس و شجر، نبرده است. این نشان مى دهد که فقیرین، همان قیس و شجر است.
در وصیت نامه امام از فقیرین در ردیف صدقات در راه خدا یاد شده است51.
ج. چاه ملک: در منطقه قنات مدینه.
د. ادیبه: در اِضَم52. إضَم، مهمترین وادى بین مدینه و دریاست. إضم، خشکرود و یا وادى است که مدینه در آن واقع است. به این وادى، در نزدیک مدینه، قنات گویند53. ابن شبَّه مىنویسد:
»حسن، یا حسین، فرزند على(ع)، همه زمینها را براى هزینه جنگ، فروخت54. »
اکنون در منطقه مسجد شجره، بخشى از این چشمهها وجود دارد که به ابیار على مشهورند.
2. ینبع(بغیبغات) چشمههایى در منطقه ینبع:
الف. خَیف اراک.
ب. خَیف لیلى.
ج. خَیف بسطاس
بغیبغه، چاهى است که نیاز به ریسمان زیاد ندارد. اینها را امام وقف کرد. تا این که وقتى سرپرستى آنها به امام حسین(ع) رسید، حضرت ایشان، آنها را در اختیار عبدالله بن جعفر قرار داد، تا از میوههاى آنها استفاده کند، از درآمد آنها قرضهاى خود را بپردازد و کمکى باشد به هزینه زندگىاش و جلوگیرى کند از این که دخترش را به ازدواج یزید بن معاویه در بیاورد.
نوشتهاند که اینها را عبدالله بن جعفر به معاویه فروخت و در دست خاندان وى بود، تا این که عباسیان به حکومت رسیدند و داراییهاى حاکمان، در اختیار آنان قرار گرفت. عبدالله بن حسن بن حسن، در این باره با ابوالعبّاس سفّاح گفت و گو کرد. نتیجه این گفت و گو این شد که وى آنها را به حالت اولیه، که همانا صدقه باشد، برگرداند.
355. پایین ینبع: على(ع) چشمههاى فراوانى در پایین منطقه ینبع، پدید آورد56 که عبارتاند از:
الف. عین ابى مسلم.
ب. عین ابى نیزر.
ج. عین بحور، یا بُحَیر.
4. دیگر مناطق ینبع. چشمههاى دیگرى نیز در منطقه ینبع براى امام یاد کردهاند:
الف. عین الحدیث.
ب. عصیبه57.
این دو چشمه را از صدقات حضرت در ینبع آوردهاند. موسى بن عبدالله اصغر، افزون بر آنچه ذکر شد و اراک و خَیف لیلى، سه منطقه دیگر نیز در ردیف چشمههایى که حضرت در این منطقه، با دست کنده، جارى ساخته و وقف کرده، آورده است:
ج. کشش.
د. روضه.
ه. معلات. مراد، معلات الصفرا، در وادى یلیل است.
58اینها بخش مهمى از داراییهاى امام على(ع) به شمار مىرفته که با کار، احیاء و به چرخه تولید بازگردانده است. در وصیت نامه امام، به بسیارى از اینها اشاره شده که البته پارهاى از آنها، به نامهاى دیگرى شناخته شدهاند.
امیرالمؤمنین على(ع)، همانگونه که در عرصههاى بسیار، اسوه تمام است، در عرصه کار و تلاش، مىبایست براى همه شیفتگان و علاقهمندان و پیروان، اسوه باشد و روش، راه و سبک زندگى علوى، در سبک زندگى آنان، در امور معیشتى و مالى، چراغ راه.
حضرت، با کار، نه تنها خود را از فقر و گرسنگى رهاند، که چنان بر دامنه دارایى خود افزود که با انفاق، صدقه و زکات به زندگى دیگران نیز سامان بخشید و در صف مقدم زکاتدهندگان قرار گرفت.
59»لقد رأیتنى اربط الحجر على بطنى من الجوع فى عهد رسول اللّه(ص)، و ان صدقنى الیوم لأربعون الف دینار.»
روزى مرا مىدیدى که همراه رسول خدا(ص) بودم، از گرسنگى، سنگ به شکمم مىبستم و اکنون مرا در حالى مىبینى که زکات دارایىام به چهار هزار دینار مىرسد.
و نیز فرمود:
»و ان صدقة مالى لتبلُغُ اربعین الف دینار60. »
زکات دارایىام، به چهل هزار دینار مىرسد.
به طور معمول، هر دینار، ده درهم ارزش داشته است، گویا منظور حضرت، همه دارایى و درآمد بوده است; یعنى مالى که متعلق زکات است، به چهل هزار دینار مىرسد.
بلاذرى مىنویسد:
»کانت غلّه على اربعین الف دینار، فجعلا صدقة، و انه باع سیفه و قال: لو کان عندى عشاء ما بعته.61»
غلّه درآمد على به چهل هزار دینار مىرسید و على آن را صدقه قرار داد و شمشیر خود را فروخت و گفت: اگر نزد من غذاى شب بود، آن را نمىفروختم.
آنچه از سبک زندگى امام على در باب چگونگى امرار معاش ذکر شد، براى همگان، بویژه پیروان راستین آن امام همام، بسیار درسآموز، گرهگشا و عزتآفرین خواهد بود. اگر به درستى امام را اسوه و چراغ راه خود قرار دهند، نه تنها خود که جامعه شیعى و فراتر از آن، جامعه اسلامى، دچار فقر و فاقه نخواهد شد.
این سان امرار معاش و برآوردنِ هزینههاى زندگى، در کارنامه دیگر امامان نیز، جلوهگر است که البته تاریخنگاران و سیرهنویسان، آنگونه که بایسته است به آن نپرداخته و توجه نکردهاند و این مقوله مهم را در کانون توجه قرار ندادهاند که امامان(ع) چسان و از چه راهى امرار معاش مىکرده و هزینههاى زندگى خود و کمک به دیگران و دستگیرى از نیازمندان را برآورده مىساختهاند.
از بخششهاى آنان فراوان سخن به میان آمده و از گامهاى بلندى که در رفع گرفتاریها و گره گشاییهایى که از مشکلات دیگران داشتهاند و هزینهکردِ اموالى در راه اعتلاى کلمه حق; اما این که اموال را از چه راهى به دست مىآورده و هزینه مىکردهاند، کمتر سخن به میان آمده و مورد بررسى و دقت قرار گرفته است. در حالى این مقوله، یعنى چگونگى کسبِ درآمد و تلاشِ آنان در راه تولید ِ ثروت، با کار روى زمین و احیاى چشمه و دامدارى، در هر دورهاى براى شیعیان، علاقهمندان به آن بزرگواران، مىتواند درسآموز و راهگشا باشد و آنان را در سیر درستِ کسب درآمد، قرار بدهد و از سربارِ جامعه بودن و پىگیرى راههاى زود بازده; اما زیان بار و غیر مولد، دور سازد. سبک زندگى اسلامى، بدون کسب درآمد از راه درست و هزینه خردمندانه آن، پا نمىگیرد، جلوهگر نمىشود و در زوایاى جامعه نفوذ نمىکند و چتر نمىگستراند. از این روى، دقت و درنگ روى این مقوله، براى جامعه اسلامى - شیعى، با الهام و الگوگیرى از زندگى اولیاى خدا، امامان معصوم، که ترجمان و نمایانگر زندگى وَحیانى رسول خداست، بسیار راه گشاست. اکنون که با زوایایى از سیره رسول خدا(ص) و على(ع) در کسب درآمد و هزینه آن آشنا شدیم، این زاویه از سبک زندگى دیگر معصومان را در کانون توجه قرار مىدهیم:
امام حسن مجتبى(ع):
امام حسن مجتبى(ع) براى امرار معاش و برآوردنِ هزینههاى زندگى، گام در راهى گذارد که امام على(ع) گذارده بود.
در دوران برکنار بودن امام از دایره کشوردارى و کار روى زمین و بهرهبردارى از مزرعههایى که آباد کرده بود، امام حسن، در جایگاه فرزند ارشد امام، در کنار پدر بود و به کار کشت و برداشت مشغول و گاه در مأموریتهاى بزرگى از سوى خلفا، شرکت مىجست و در دوران خلافت امام، از شخصیتهاى اثرگذار و نقشآفرین در حکومت بود، چه در عرصههاى نبرد و چه در عرصههاى سیاسى و کشوردارى.
پس از به شهادت رسیدن امام، مدتى زمام امور کشور را در دست گرفت، تا این که سرانجام، به ناچار از حکومت کنارهگیرى و زمام آن را رها کرد. پس از کنارهگیرى از حکومت و صلح با معاویه، عمر آن بزرگوار، ده سال پایید. در این ده سال در مدینه به سر برد و از جمله کارهایى که به انجام آنها پرداخت، رونق بخشى به حاصلِ سالها رنج و زحمت پدر و مولاى خود على بن ابىطالب بود.
حضرت، تلاش ورزید آنچه از زمینهاى آباد و چشمههاى جارى از پدر به جاى مانده، به میراث گذارده شده و یا وقف گردیده، به بهترین وجه، نگهدارى کند و بر دامنه حاصلخیزى و درآمد زایى آنها بیفزاید و از این راه، هم نیازهاى مادى زندگى خود، فرزندان و خاندان على بن ابىطالب را برآورده سازد و هم نیازِ نیازمندان و هم هزینههاى لازم براى اعتلاى کلمه حق.
امام، با سرپرستى دقیق موقوفات و صدقات و میراث على بن ابىطالب، زندگى آبرومندانهاى براى خود و فرزندان امام على(ع) فراهم ساخت.
امام مجتبى(ع) با رونق بخشیدن به این املاک و اراضى و چشمهها که نام یکایک آنها در وصیت نامه امام و تاریخ، به روشنى ذکر شده است و املاک مادرى که به ارث به ایشان رسیده بود و در اختیارش بود، به تولیدِ ثروت پرداخت و نگذاشت اهل بیت و وابستگان، در گردونه دشمنیهایى که با ایشان مىشد، در تنگناى مالى بیفتند.
سخاوتمندیها و بخششهاى حضرت ایشان، بسیار و زبانزد عام و خاص بود. هر کس، نامى از آن حضرت مىبرد، بعد از زهد و عبادت، از سخاوت آن حضرت سخن به میان مىآورد و اطعام مردم و فقیران.
این رفتار و فضیلت بزرگ، بیانگر درآمدهاى شخصى بوده که حضرت داشته است. یعنى حضرت، افزون بر موقوفاتى که سرپرستى و تولیت آنها را بر عهده داشته و باید در راه مورد نظر واقفان: حضرت على و حضرت زهرا هزینه مىشد، خود حضرت نیز درآمدهاى شخصى داشته و براى رفع نیازِ نیازمندان، هزینه مىکرده و یا بخششهاى گستردهاى که انجام مىداده که این سان در کارنامه و سیره عملىاش جلوهگر شده و خاص و عام از آن سخن به میان آوردهاند، اگر از اموال شخصى اش نبود، بىگمان این گونه زبانزد نمىشد و جلوهگر نمىگردید.
در اینجا مناسب است که به وصیت نامه امام على و فاطمه زهرا، درباره چگونگى عمل با دارایى شان پس از مرگ، اشاره کنیم، تا یکى از سرچشمههاى مهم درآمد امام روشن شود:
»الامام فى وصیة بما یعمَل فى امواله، کتبها بعد منصرفه من صفّین -: هذا ما امر به عبدالله على بن ابىطالب امیرالمؤمنین فى ماله ابتغاءَ وجه الله لیولِجَهُ به الجنّة و یعطیهُ به الأمَنَة.
فأنّه یقوم بذلک الحسن بن علی یأکل منه بالمعروف و ینفِقُ منه بالمعروف. فأن حدثَ بحسن حدث و حسین حىّ قام بالأمر بَعده و اصدره مصدره.
و إنَّ لإبنَى فاطمهَ من صدقة علىًّ مثلُ الذى لبنى على و انّى انَّما جعلتُ القیام بذلک الى ابنَى فاطمهَ ابتغاءَ وجه الله و قُربة الى رسول الله و تکریماً لحرمته و تشریفاً لوُصلَته.
و یشترط على الّذى یجعَلُهُ الیه أن یترُک المالَ على اصوله و ینفِقَ من ثمره حیث أَمِرَ به و هُدِى له، وَ أن لا یبیعَ من أولاد نخیلِ هذه القُرى وَ دِیّةً حتّى تُشکلَ ارضُها غِراسا.
و مَن کان من إمائى اللّاتى أطوف علیهِنَّ لها ولَدُ، او هى حامل فتمسک على ولدِها و هى منِ حَظِّه، فان ماتَ ولدُها و هى حیةُ و هى عَتیقة قد أُفرِجَ عنها الرِّقّ و حرَّرَها العِتق.62»
از وصیت آن حضرت است که با مال او، چه کنند. آن را پس از بازگشت از صفین نوشت: این چیزى است که بنده خدا، على پسر ابوطالب، دستور مىدهد، درباره مال خود، و بدان خشنودى خدا را مىخواهد، تا وى را به بهشت درآورد و آسودهاش دارد.
از آن وصیت است:
حسن بن على نگهدارى مال مرا عهدهدار شود. خود از آن مصرف کند و به دیگرى ببخشاید، بدان سان که شناخته است. -و شرع آن را روا ساخته است - اگر براى حسن حادثهاى پدید آید و حسین زنده باشد، او پرداختن بدین کار را شاید، وصیت را انجام دهد، چنانکه باید.
دو پسر فاطمه -حسن و حسین - را از صدقه على همان است که از آنِ دیگر پسران است. من انجام این کار را به عهده پسران فاطمه مىگذارم، تا خشنودى خدا را به دست آرم و به فرستاده او نزدیکى جویم و پاس حرمت او و خویشاوندى او را بدارم.
و با کسى که این کار را بدو واگذار کرده، شرط مىکند که اصلِ مال را به حال خود نهد و از میوه آن انفاق کند، چنانکه بدو فرمان دادند و راه را نشان داده; و این که نهالهاى تازه خرما بُنانِ این دهها را نفروشد، تا بسیار شود و یافتن راه در خرماستان -و شناختن آن - دشوار.
و هر یک از کنیزانم را که با او بودهام، اگر فرزندى بُوَد یا باردار باشد، کنیز را به فرزند دهند، و بهره او حساب کنند. اگر فرزندش بمیرد و کنیز زنده باشد، آزاد است. کنیز بودن از او برداشته و او آزادى خویش را داشته.
ابن ابى الحدید، در شرح این وصیت نامه، نکتههاى در خور توجهى را یادآور مىشود، از جمله مىنویسد:
»این که حضرت در وصیت نامه مىنویسد: »و انّ لابنى فاطمه من صدقة على مثل الذى لبنى على» از آن جهت است که ممکن است کسى گمان کند آن دو چون سرپرست و ناظر مصرف آن صدقات هستند، از این که سهمى چون دیگر فرزندان داشته باشند، محروم هستند و باید منافع آن بین دیگر فرزندان که سرپرستى صدقات را بر عهده ندارند، تقسیم شود.63»
اما وصیت نامه فاطمه زهرا)س(:
ابوبصیر مىگوید: امام باقر(ع) به من فرمود:
»ألا أقرئک وصیة فاطمه(ع)
قال: قلت: بلى.
قال فأخرج حُقاً او سَفَطاً فأخرج منه کتاباً، فقرأه:
بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما أوصت به فاطمه بنت محمد رسول الله(ص) أوصَت بحوائطها السبعة: العراف، و الدّلال، و البُرقه و المِیثب و الحُسنى و الصافیه و مال اُم ابراهیم الى على بن ابى طالب فان مضى على فالى الحسن فان مضى الحسن، فالى الحسین، فان مضى الحسین فالى الاکبر من ولدى. شهد الله على ذلک: المقداد بن الاسود و الزبیر العوام و کتب على بن ابى طالب64. »
ابوبصیر مىگوید: امام باقر(ع) فرمود: مىخواهى وصیت نامه فاطمه زهرا)س( را بر تو بخوانم؟
من گفتم: بلى.
ابوبصیر مىگوید: ابوجعفر(ع) جعبه کوچکى، یا سبد کوچکى آورد و نوشتهاى از آن بیرون آورد و خواند: به نامِ خداوند بخشنده مهربان. این وصیت نامه فاطمه، دختر محمد رسول خداست. وصیت کرد: تمام هفت نخلستانِ: عراف، و دَلال، و بُرقه، و میثَب، حُسنى، و صافیه و باغچه مادر ابراهیم، ماریه قبطیه، بر عهده على ابن ابىطالب قرار بگیرد ]سرپرستى، بهرهبردارى از آنها و اجراى وصیت[ و اگر على از دنیا برود، بر عهده حسن و اگر حسن از دنیا برود بر عهده حسین و اگر حسین از دنیا برود بر عهده بزرگترین از فرزندانم خواهد بود که سرپرست اجراى وصیت باشد. شاهد این وصیت خداست و مقداد بن اسود کندى و زبیر بن عوام و کاتب سند، على بن ابیطالب.
این داراییها، نخلستانهاى آباد و پرثمر، چشمههاى جارى و جوشان، که در اختیار امام بود و از آن بهره مىبرد و به دیگران، بهره مىرساند، غیر از داراییها و ثروتى بود که به طور طبیعى، امام در طول زندگى به دست آورده بود و یا از شرکت در جنگها، چه در روزگار خلفا و چه در دورانِ امام على(ع)، بسان دیگر شرکتکنندگان و فرماندهان سپاه اسلام، سهم مىبرد و مواجبى داشت.
در تاریخ آمده است، به سال 26 هجرى، در دوران خلافت عثمان، که آفریقا به دست سپاه اسلام فتح شد، یکى از فرماندهان، امام حسن مجتبى بوده است65. و نیز در فتح مازندران، به سال 30 هجرى، از فرماندهان سپاه اسلام بوده است66.
دقت و درنگ روى زندگى امام و چگونگى برآورده ساختن نیازهاى مادى خود و خانواده و بهرهرسانى به دیگران، نکتههاى روشن و درسآموزى را فراروى انسان مسلمان مىگذارد و به روشنى مىنمایاند که کار و تلاش، براى کسب روزى حلال و هزینهکردِ آن بر اساس آموزههاى وَحیانى، سبک زندگى را دگرگون مىسازد و زندگى سالم، در پرتو اقتصاد سالم را رقم مىزند.
امام حسین(ع):
آنچه از چگونگى امرار معاش حضرت مجتبى بیان کردیم، در زندگى امام حسین نیز جلوهگر است. سفره گستردهاى که على بن ابىطالب، با کار و تلاش، گستراند و آبادانیهایى که رقم زد، براى فرزندان آن حضرت، زاد برزاد، مایه آرامش بود و زمینهساز کار و تلاش و آبادانى و آبادگرى.
امام حسین وقتى قدرتِ جسمى یافت و توانِ کار، نخلستانهاى آباد و چشمههاى جارى پدر و باغها و نخلستانهاى جدّ بزرگوارش، رسول خدا(ص) را فراروى دید و زمینههاى بس مناسب براى کار و درآمدزایى و تولید ثروت.
او که فکر و ذهناش، با آموزههاى وَحیانى درباره کار و ارزش آن، درآمیخته و عجین بود، کار و تلاش پدر را براى کسبِ روزى حلال مىدید، دامن همت بر کمر زد و کار را سرلوحه زندگى سالم خویش قرار داد که ثمره پربرکت آن، به روشنى در زندگى آن حضرت و در بخششها و برآوردنِ هزینههاى رویارویى با حکومتِ ستمپیشه و جنایتکار اُموى، بویژه یزید بن معاویه، دیده مىشود.
امام سجاد(ع):
پس از فاجعه دردناک و غمانگیز کربلا و آسیب جبرانناپذیرى که بر اهل بیت رسول الله وارد شد و ستون واستوانه آن فرو ریخت و برپادارندگان آن در یک روز، در خون خود غلطیدند، براى شخصى که خاندان به جاى مانده بود، راهِ بَس دشوارى فراروى بود.
آن بزرگوار، افزون بر رهبرى معنوى، برآوردن نیازهاى مادى خود و خانوادههایى که سرپرستان خود را در شبیخون یزیدیان به حریمِ اهل بیت، از دست داده بودند، از وابستگان و غیروابستگان، بر عهده داشت.
او مىبایست، افزون بر کار و تلاش براى خانواده و سر و سامان دادنِ به زندگى شخصى، در آن روزگارِ سختِ پس از آن رویداد سهمگین، با سرپرستى و نظارت و پىگیرى دقیق موقوفات على بن ابىطالب و فاطمه زهرا، نمىگذاشت اهل بیت به تنگنا بیفتند و فقر و فاقه، گریبانشان را بگیرد و راه نفوذ دشمن و از هم گسستگى را در خاندانِ نبوى پدید آورد.
امام صادق(ع) مىفرماید:
»جدّم على بن الحسین، هر بامدادان به دنبال کسب و کار از خانه بیرون مىآمد. روزى شخصى به حضرت مىگوید: اى پسر رسول خدا کجا مىروى؟
جدم در پاسخ مىفرماید: اتَصَدَّقُ لعیالى. مىروم تا براى خانوادهام، صدقه تهیه کن!
آن شخص مىپرسد: آیا صدقه طلب کنى؟
جدّم در پاسخ مىفرماید:
»من طلب الحلال فهو من الله صدقة علیه. »
هر کس که ]بار و کاسبى[ کسب مال حلال کند، آن مال از جانب خدا، صدقه براى اوست.67»
امام باقر(ع):
کار روى زمین و بهرهگیرى از دامن آن براى اداره زندگى، سنت حسنهاى بوده که امامان، به آن پاىبندى ویژهاى داشتهاند. در زندگى تک تک امامان، این ویژگى برجسته دیده مىشود که آنان، با همه راههایى که براى امرار معاش، فراروىشان گشوده بوده، دست از کار روى زمین نمىکشیدهاند و همه تلاششان بر این بوده زمینى را آباد کنند، نخلستانى را به بار بنشانند و به ثمردهى برسانند.
امام باقر(ع) افزون بر سرپرستى موقوفات على بن ابىطالب و فاطمه زهرا، و مراقبتهاى ویژه از آنها، خود نیز کشاورزى مىکرد و کار را بر راحتى برترى مىداد. على بن منکدِر مىگوید:
»در نیمروزى گرم، از مدینه بیرون و به سوى ناحیهاى رهسپار شدم.
ابوجعفر محمد بن على را دیدم که در مزرعهاش کار مىکرد. با خود گفتم: سبحان الله! پیرى از پیران قریش، در این گرما، در طلب دنیا تلاش مىکند.
باید او را موعظه کنم. نزدیک شدم و سلام گفتم. ابوجعفر، نَفَسزنان، سلام مرا پاسخ داد.
گفتم: خداوند امور تو را اصلاح کند. پیرى از پیران قریش، در این گرما، با این حال، براى دنیا تلاش کند. شایسته نیست. اگر در این حال، اجل سرآید و پیک مرگ درآید، چه خواهى کرد؟
ابوجعفر فرمود:
»لو جاءنى الموت و انا على هذه الحال، جاءنى و انا فى ]طاعة من[ طاعة الله عزّ و جلّ. اَکفّ بها نفسى و عیالى عنک و عن الناس و انّما کنت اخاف لو جاءنى الموت و انا على معصیة من معاصى الله. »
اگر پیک مرگ با این حالت درآید، مرا در طاعت و بندگى خدا خواهد دید; چرا که من با این تلاش و کوشش، خودم و خانوادهام را از دراز کردنِ دستِ نیاز، به سوى تو و دیگر مردم، بازمىدارد.
على بن منکدِر مىگوید: به امام عرض کردم:
»صدقت یرحمک الله. اردت أن أعظک و وعظتنى68»
خداوند تو را رحمت کناد. خواستم تو را اندرز دهم; امّا تو مرا اندرز دادى.
در منابع تاریخى و روایى آمده است که امام باغهایى داشته و در آنها به کشاورزى مىپرداخته است.
69امام، از درآمدى که داشت بر گستره و دامنه املاک خود مىافزود، تا براى خود و فرزنداناش، راهِ درآمدى باشد و زمینهاى براى کار. از جمله زمینى از هشام بن عبدالملک، به هزار دینار و ملکى از سلیمان بن عبدالملک70 و زمینى در منطقه عُرَیض، واقع در وادیهاى شرقى مدینه خرید71.
امام، با کوشش، که زبانزد همروزگاران آن حضرت بود و خاص و عام از آن سخن گفتهاند، اقتصاد سالمى را براى خود و خانوادهاش و استفاده نیازمندان، پىریزى کرد.
امام صادق(ع):
امام در کنار پدر بزرگوارش و همراهى و همگامى با آن حضرت، کار آزموده شد و راههاى کسب درآمد سالم را آموخت. آن حضرت، چه در دوران حیاتِ پدر و چه پس از حیات ایشان، از راه کشاورزى، بخش مهمى از نیازهاى زندگى خود را برآورده مىساخت و از دیگران دستگیرى مىکرد.
امام، افزون بر اداره زمینهاى مزروعى و نخلستانهایى که از پدر به جاى مانده بود و کسب درآمد از آنها و موقوفاتِ على بن ابى طالب و فاطمه زهرا، کار در مزرعه عُرَیض72 در نزدیکى شهر مدینه، در منطقه »عین زیاد» نخلستان بزرگى داشت که به گفته آن حضرت، درآمد سالانه آن، چهار هزار دینار بوده که بیشتر براى رفع نیازِ نیازمندان، هزینه مىشده است.
نمونهها و شواهد بسیارى از سیره معیشتى حضرت در دست است که بیانگر کار و تلاش آن حضرت روى زمین و در نخلستانها، براى برآوردن نیازهاى زندگى و بهرهگیرى از دسترنج خود است:
1. در خبرى آمده است که مصادِف، غلام امام، در هنگام چیدن خرما از نخلستان امام، به سائل کمک نمىکند و مىگوید: خدا به تو بدهد.
امام، او را از این کار بازمىدارد و مىفرماید: دست کم، به سه نفر از سائلان و فقیران، بایستى کمک شود73.
2. اما در هنگام برداشت گندم از مزرعه خود، به غلامان خویش سفارشهایى مىفرماید74.
3. امام، براى کار در مزرعه، افزون بر غلامانى که داشت، کارگرانى را هم به کار مىگرفت. خیلى مقید بود که مزد کارگران را پس از به پایان رسیدنِ کار، پرداخت کند. از این روى، به غلاماش، معتب، تأکید مىفرمود که پیش از خشک شدن عرق این کارگرها، مزدشان بایستى پرداخت شود.
475. امام، طلب روزى حلال را باعث خشنودى خدا مىدانست و مىفرمود: با این که کسانى را دارم که به جاى من کار کنند، اما در مزرعهام چنان کار مىکنم که عرق بریزم76.
5. اسماعیل بن جابر شاگرد امام صادق، مىگوید: امام صادق را دیدم که در مزرعهاش در حال باز کردن راه آب، با بیل بود و لباسى کرباسى و خشن پوشیده بود77.
امام کاظم(ع):
امام، در دورانى زندگى مىکرد و مىبایست رسالتِ الهى خود را جامه عمل بپوشاند که علویان و در رأس آنان شخص ایشان، از سوى دستگاه حاکم، در تنگنا و زیر فشارِ سیاسى، اقتصادى و اجتماعى بودند. امام براى این که تنگناى مالى، علویان را از تلاش و حرکتهاى انقلابى بازندارد و زمینگیر نسازد، هشیارانه سازمان وکالتِ مالى را پىریزى کرد. با این سازماندهى، خمس، زکات، نذورات و صدقات، درآمد موقوفات و هدایا، از سرتاسر بلاد اسلامى، به سوى امام سرازیر شد. این سازماندهى وکالت مالى، در آن دوره و برهه، چنان نقشآفرین بود که به هارون الرشید گزارشهاى بسیار رسیده بود مبنى بر این که اموالى از شرق و غربِ سرزمینهاى اسلامى، به سوى موسى بن جعفر(ع)، سرازیر مىشود و وى آنها را در خزانههایى نگهدارى مىکند، از این روى، هارون، آن حضرت را احضار و خطاب به ایشان گفته بود:
»به ما گزارش شده که از مردم، خراج دریافت مىکنى.»
امام در پاسخ فرمود:
»الذى بعث محمدا بالنبوه ما حُمل الىّ درهماً و لادیناراً من طریق الخراج.
لکنّا معاشر ابى طالب، نقبل الهدیة التى احلها الله، عزّ و جلّ، لنبیه فى قوله; لو اُهدى لى کراع لَقَبِلتُ و لو دُعیتُ الى ذراع لأَجبتُ و قد علم امیرالمؤمنین، ضیق ما نحن فیه و کثرة عدوّنا و ما منعنا السلف من الخمس الذى نطق لنا به الکتاب فضاق بنا الامر و حرّمت علینا الصدقة و عوّضنا الله، عزّ و جلّ عنها الخمس فاضطررنا الى قبول الهدیة78. »
به خدایى که محمد(ص) را به پیامبرى برانگیزاند، به سوى من درهم و دینارى از راه خراج، فرستاده نشده است. لکن، ما خاندان ابى طالب، هدیه را مىپذیریم، همان که خداوند بر نبى گرامىاش حلال فرمود، خود آن حضرت فرموده است:
اگر برایم پاچه گوسفندى بیاورند، مىپذیرم و اگر دعوتم کنند به خوردن دست گوسفندى، اجابت مىکنم.
خلیفه مىداند، تنگنایى که ما در آن قرار گرفتهایم و فراوانى دشمنان ما را. پیشینیان خمس را از ما باز نمىداشتند، همان که کتاب خدا بدان گویاست که ویژه ماست.
امر بر ما تنگ شده، صدقه هم بر ما حرام گردیده و به جاى آن، خداوند براى ما خمس قرار داده که آن هم از ما بازداشته مىشود و اکنون، ناگزیریم، هدیه را بپذیریم.
امام، براى اداره زندگى شخصى، یا همه سختگیریها و عائلهمندى، دغدغه خاصى نداشت که بر بناى قویم و استوارى تکیه داشت: موقوفات امام صادق، امام على و فاطمه زهرا. و خود در امور کشاورزى ید طولایى داشت و تلاش گسترده در کاشت و برداشت.
گزارشها و خبرهاى گوناگونى از کارِ امام روى زمین و کاشت و برداشت، مزرعهدارى و باغدارى و امرار معاش از این راه، وجود دارد، که پارهاى از آنها را در این جا یادآور مىشویم:
1. حسن بن على بن ابى حمزه، از پدرش نقل مىکند:
»رأیت ابالحسن(ع) یعمل فى ارض له قد استنقعت قد ماه فى العرق. فقلت له: جعلت فداک، أین الرجال؟
فقال: یا على! قد عمل بالید من هو خیر منى فى ارضه و من أبى.
فقلت له: و من هو؟
فقال: رسول الله(ص) و امیرالمؤمنین و آبائى(ع) کلهم کانوا قد عملوا بأیدیهم و هو من عمل النبیین و المرسلین و الأوصیاء و الصالحین79. »
على بن حمزه مىگوید: امام کاظم(ع) را دیدم در مزرعهاش کار مىکند، در حالى که پاهایش خیس عرق بود.
بدو گفتم: قربانت گردم، کجایند کارگران؟
فرمود: یا على! کسانى به دست خود بر روى زمین کار مىکردند که از من بهتر بودند و نیز از پدرم.
گفتم: چه کسى؟
فرمود: رسول خدا(ص) و امیرالمومنین و پدرانم، همگى، با دستان خود کار مىکردند و کار کشاورزى، از کارهایى بوده که انبیاء، رسولان الهى و اوصیاء و صالحان بدان مىپرداختهاند.
2. محمد بن عبدالله بکرى مىگوید: براى گرفتن قرض از امام موسى بن جعفر(ع) به قریه نَقمى، در اطراف مدینه، که مزرعه حضرت در آنجا بود، رفتم. با حضرت در مزرعه دیدار و خواستهام را با ایشان در میان گذاردم80.
3. امام مزرعهاى داشته به نام »یسیریه» که على بن اسماعیل در هنگام سعایت از امام، مدعى مىشود: موسى بنجعفر، این مزرعه را به سى هزار دینار خریده است81.
4. بخشى از هبهها و بخششهاى امام، زمینهاى کشاورزى بوده است. امام، به افراد، به گونهاى کمک مىکرد که بتوانند روى پاى خود بایستند و آبرومندانه، زندگى خود را بگذرانند; از این روى به غلامان خود در هنگام آزادى، قطعه زمینى آباد مىبخشید، تا آنان پس از آزادى، به آسانى بتوانند هزینههاى زندگى خود را برآورده سازند و تولید ثروت کنند82. روى همین اصل، به فرزندش احمد، قطعه زمینى براى کشت و برداشت، اهدا کرد.
5. مصعب، در ضمن روایتى، یادآور مىشود که امام را دیده است که در نخلستان خودشان، در کار چیدن خرما بوده است83.
6. در روایتى آمده است: حضرت کفن خود را براى بانوى مؤمنهاى اهل نیشابور، به نام شطیطه فرستاد، و به وى پیام داد:
»این کفن را از پنبههاى مزرعه خودم تهیه کردهام84. »
این نمونهها و دهها نمونه دیگر، بیانگر رفتار اقتصادى سالم و ترازمند امام موسى بن جعفر است که از راه کشاورزى و نخلستان دارى، به تولید ثروت مىپردازد و هزینههاى زندگى خود، پیرامونیان و نیازمندان را برآورده مىسازد. و با این برنامهریزى دقیق معیشتى، جلوهاى از سبک زندگى اسلامى سالمِ تکیه بر کار و تلاش و کشت و برداشت را مىنمایاند.
امام رضا(ع):
نگاهى دقیق به زوایاى زندگى امام موسى بن جعفر و چگونگى برآوردن نیازهاى مادى زندگى و امرار معاش، که شمهاى از آن فرادید نهاده شد، مىتوان به روشنى راهى را که امام رضا(ع) براى برآوردن نیازهاى مادى زندگى پیش گرفته، دریافت.
تلاش رسول خدا و امامان، بویژه پدر بزرگوارش در راه ساماندهى اقتصاد سالم، تولید ثروت و برآوردن نیازهاى مادى با کد یمین و عرق جبین، چراغ و نقشه راهِ امام رضا بود براى پىریزى زندگى سالم در پرتو اقتصاد سالم.
امام موسى کاظم(ع) برابر وصیت نامهاى که از ایشان به جاى مانده، زمینهاى مزروعى و نخلستانهاى آباد و ثمرده را وقف فرزندان کرد85 که امام رضا، پس از شهادت پدر بزرگوارش، از آنها بهرهمند بود.
یاقوت حموى نیز از منطقهاى به نام خاخ)بین مکه و مدینه( نام برده که امام رضا(ع) درآنجا مزرعهاى داشته است86.
امام جواد، امام هادى و امام حسن عسکرى(ع):
روشن شد که امامان(ع)، یکى پس از دیگرى، اداره مادى زندگى خود را بر اسلوب دقیق و صحیح و برابر معیارهاى وَحیانى استوار ساختهاند، درباره شمارى از آن گرامیان، گزارشهاى کم و بیش دقیقى در باب کار و برآوردن هزینههاى زندگى از راه کشاورزى در دسترس بود که ارائه شد و درباره شمارى دیگر از آن بزرگواران، از جمله این سه امام همام، یا به سبب عمر کوتاه، یا به سبب فضاى اختناق آمیز و بازداشتن آنان از برخوردارى از زندگى عادى، اطلاعات کمى در اختیار است.
درباره امام جواد(ع) ابن جوزى)م: 597 ق( به نخلستانى اشاره مىکند که در آن، غلامانى به کار مشغول بودهاند87.
و افزون بر این، وصیتنامه امام نیز بیانگر املاک و داراییهایى است که امام از آنها برخوردار بوده است. امام سرپرستى املاک خود را در وصیتنامهاى، به عبدالله بن مساور مىسپارد، تا زمانى که فرزندش، امام هادى(ع) به حدّ بلوغ برسد:
محمد بن حسین واسطى مىگوید:
»انّه سَمِع احمد بن أبى خالد مولى ابى جعفر یحکى أنّه أشهَدَهُ على هذه الوَصیة المنسوخة.
شَهِدَ احمدُ بنُ أبى خالد مولى ابى جعفر أنّ أباجعفر محمّدَ بنَ على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب(ع) أشهدهُ أنّه أوصى الى على ابنِه بنفسه و أخواتِهِ و جَعَلَ أمر موسى اذا بَلَغَ الیه جَعَلَ عبدالله بن المُساور قائما على تَرَکته من الضّیاعِ و الاموال و النفقات و الرَّقیق و غیر ذلک الى أن یبلُغَ على بنُ محمّد، صَیَّرَ عَبدُالله بنُ المساورِ ذلک الیوم الیه، یقوُمُ بأَمرِ نفسه و أخواتِهِ و یُصیَّرُ أمرَ موسى الیه، یقوم لنفسه بَعدَها على شرط ابیهما فى صدقاتِهِ الّتى تَصدّقَ بها. و ذلک یومُ الأحد لثلاث لیال خَلَونَ من ذى الحجهِ سَنَةَ عشرینَ و مِاَئتین.88... »
واسطى مىگوید: از احمد بن ابى خالد، خادم ابى جعفر(ع) شنیدم که آن حضرت او را بر این وصیت نامه مکتوب، گواه گرفته است.
گواهى دهد احمد بن ابى خالد، خادم ابى جعفر، بر این که: ابى جعفر محمد بن على بن موسى بن جعقر بن محمد بن على بن حسین بن ابى طالب(ع) او را گواه گرفت که او به پسرش على وصیت کرد درباره امور خودش و خواهراناش و نیز امر موسى را زمانى که به او مىرسد. و عبدالله بن مساور را سرپرست املاک و مخارج و بردگان و سایر ترکه خود قرار داد، تا زمانى که على بن محمد به سنّ بلوغ برسد. آنگاه عبدالله بن مساوِر، آنها را به او تحویل دهد، تا او به کار خود و خواهراناش قیام کند و کار موسى را به خود واگذارد، تا او هم پس از آنان: على بن محمد و عبدالله بن مساور، به کار خود قیام کند و برابر وصیت پدر، درباره صدقاتى که مىدهد، عمل کند.
این وصیتنامه به تاریخ یکشنبه، سوم ذىحجه سال 220، نگاشته شد.
امام حسن عسکرى، تمام عمر خود را به اجبار و به دستور خلیفگان عباسى در سامراء سپرى کرد و از زندگى در سرزمین آباء و اجدادى و دسترسى به املاک، باغستانها و نخلستانهایى که از پدراناش به جاى مانده بود، بازداشته شد و اطلاع دقیقى از این که در سامراء، چگونه زندگى خود را اداره مىکرده است، وجود ندارد، احتمال مىرود از راه اجاره املاک خود در مدینه، امرار معاش مىکرده است.
تجارت
تجارت از ارکان مهم اقتصاد است. از دیرباز تاکنون، بخش مهمى از اقتصاد جامعه بشرى، از راه تجارت، برآورده مىشده است. و اسلام، به خاطر نقش محورى داد و ستد در تولید ثروت و رفاه عمومى، به تجارت اهمیت ویژه داده و با شرایطى آن را پذیرفته و بر رونق آن تأکید ورزیده است.
»یا ایها الذین آمنوا الا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الّا ان تکونَ تجاره عن تراض منکم.89»
اى کسانى که گرویدهاید، خواسته هاتان را میان خود، تباه مخورید، مگر سودایى باشد از سر خشنودىتان.
على(ع) مىفرماید:
»تَعرّضوا للتِّجارات، فَإنَّ لکم فیها غنىً عمّا فى أیدى النّاس و انّ الله عزّ و جلّ یُحِبُ المُحتَرِفَ الأمین.90»
به کارهاى تجارى پردازید، که بازرگانى شما را از مال دیگران بىنیاز مىکند. خداى عزّ و جلّ، پیشهور درستکار را دوست دارد.
حضرات معصومین، گرچه در این عرصه کم وارد شدهاند، امّا همان ورودى که براى چند تن از آنان به حقیقت پیوست و با نکتههاى درسآموزى که در باب تجارت بیان فرمودهاند، راه روشنى را فراروى مسلمانان و علاقهمندان به اقتصادِ سالم بر اساس آموزههاى وَحیانى، مىنمایاند.
آنچه از سیره رسول خدا(ص) در سفر تجارى آن حضرت، پیش از بعثت، بازتاب یافته، بسیار درسآموز است و بیانگرِ تجارتِ پاک و راه درستِ داد و ستد و بده بستان.
تجارت اگر به درستى انجام بگیرد و مسلمانان، رسول خدا و ائمه هدى را اسوه قرار دهند، سرچشمه بسیار زلالى است که آبادانى سرزمینهاى اسلامى را در پى دارد.
سفر تجارى حضرت رسول، که به گونه شراکت و مضاربه، با خدیجه بوده است91، آثار خوشایندى در همراهان، بویژه بر روى غلام خدیجه داشته و آنان را با تجارتِ پاک و بى غل و غش و جوانمردانه آشنا ساخته و در حقیقت، آن حضرت، در این سفر، بناى تجارتِ درست را گذارده است. همین روش و آموزههاى آن حضرت است که سپسها در روش تجارى مسلمانان اثر مىگذارد و در رفتار و کردار آنان، بازتاب مىیابد.
امام باقر و امام صادق(ع) که در بین ائمه، به کار تجارت، ورود پیدا مىکنند، این سیره و روش و آموزههاى وَحیانى را در این باب، به روشنى جلوهگر مىسازند و راهِ تجارت درست را مىنمایانند و به مردم، در عمل رهنمود مىدهند براى رسیدن به سبکى سالم در زندگى، تجارت سالم و پاک را پیشه کنند.
پس یکى از راههاى برآوردن نیازهاى مادى زندگى خود و پیرامونیان تجارت است. سودِ عادلانه و از روى انصافى که از این راه به دست مىآید، حلال و از درآمدهاى مشروع و سیره معصومان بر آن مهر تأیید زده است.
رسول خدا، محمد مصطفى(ص) به روایت امام صادق(ع) پس از رسیدن به مقام نبوت نیز، براى برآوردن نیازهاى زندگى، داد و ستد و خرید و فروش و در حقیقت کار بازرگانى داشته است:
»أنّ رسول الله(ص) اشترى عیرا أتت من الشّام فاستَفضَل فیها ما قضى دَینه و قسَمَ فى قَرابَته.92»
رسول خدا، کاروانى تجارى را که از شام آمده بود، خرید و از آن سود برد و با سود آن، بدهى خود را داد و بخشى را هم بین خویشان و نزدیکان، تقسیم کرد.
و امام باقر(ع) برابر روایتى که از امام صادق(ع) در دست است به کار بازرگانى ورود پیدا کرده است:
»قدم لابى(ع) متاع من مصر فصنع طعاما و دعا له التّجار. فقالوا: نأخذه منک به ده، دوازده
فقال لهم ابى: و کم یکون ذلک.
قالوا: فى عشرة آلاف، الفین.
قال لهم ابى: انى ابیعکم هذا المتاع، بأثنى عشر ألفا فباعهم مساومة93»
امام صادق مىفرماید: براى پدرم، از مصر کالایى به شهر وارد شد، میهمانى ترتیب داد و طعامى مهیا ساخت و شمارى از تاجران ایرانى را دعوت به طعام کرد. تاجران در این میهمانى، به پدرم گفتند: کالاى شما را به ده، دوازده خریداریم.
پدرم فرمود: یعنى به چه مقدار؟
گفتند: ده هزار، دوهزار.
پدرم به آنان گفت: این کالا را به یازده هزار مىفروشم. پس فروخت به آنان، بدون این که از رأسالمال، سخنى به میان بیاورد.
امام صادق(ع) براى برآوردن نیازهاى مادى زندگى، به تجارت روى مىآورد و سرمایه در اختیار کسانى از یاران خود مىگذارد، تا با آن به تجارت بپردازند.
محمد بن عُذافِر بن عیسى صرِفى کوفى نقل مىکند:
»قال: دفع الى ابو عبدالله(ع) سبعمأئة دینار و قال: یا عذافر، اصرفها فى شىء أمّا على ذاک ما بى شره و لکن احببت أن یرانى الله عزّ و جلّ متعرضا لفوائده.
قال عُذافر فربحت فیها مائة دینار، فقلت له فى الطواف: جعلتُ فداک، قد رزق الله عزّ و جلّ فیها مائة دینار.
فقال: أثبتها فى رأس مالى.94»
عُذافِر مىگوید: امام صادق(ع) هفتصد دینار طلا به من سپرد و گفت:
آن را به کار بینداز. این را داشته باش که من به سود آن حرصى ندارم، امّا دوست دارم که خداوند بزرگ و شکوهمند، مرا مشتاق روزى ببیند.
عُذافِر مىگوید: من با آن مبلغ، صد دینار سود بردم و بعدها ابوعبدالله را در حال طواف دیدم و گفتم: قربانت شوم. خداوندِ بزرگ و شکوهمند صد دینار طلا نصیب شما کرده است.
ابوعبدالله(ع) گفت: آن را جزءِ سرمایهام منظور کن.
ابى جعفر فرازى مىگوید:
»امام صادق غلام خود، مصادف، را فراخواند و به وى هزار دینار داد و فرمود:
تجهّز حتى تخرج الى مصر فانّ عیالى قد کثروا.
آماده شود و به سوى مصر حرکت کند که اهل و عیال من بسیار شدهاند.
مصادف، آماده شد و کالایى خرید و با کاروانى به سوى مصر حرکت کرد.
هنگامى که مُصادف و همراهان، نزدیک مصر مىرسند، با کاروانى، بیرون از مصر، رو به رو مىشوند و از آنان از وضع و حالِ کالایى مىپرسند که به همراه داشتهاند وکاروانیان مىگویند: از این کالا در مصر، چیزى نیست.
در این هنگام، همه با هم، هم سوگند و هم پیمان مىشوند که کالاهاى خود را به سود کمتر از یک دینار نفروشند.
وقتى کالاهاى خود را مىفروشند و پول خود را دریافت مىکنند، به سوى مدینه رهسپار مىشوند. مصادف، غلام امام، بر امام وارد مىشود، در حالى که با او دو کیسه وجود داشته و در هر یک هزار دینار.
مصادف رو به امام مىکند و مىگوید: قربانت گردم. این کیسه رأس المال و اصل سرمایه شماست و کیسه دیگر، سود آن است.
امام مىفرماید:
هذا الربح کثیر و لکن ما صنعته فى المتاع؟
این مقدار سود زیاد است، با کالا چه کردید؟
مصادف، گزارش مىدهد که با کالا چه کار کردهاند و چگونه با هم، همسوگند شدهاند.
امام مىفرماید:
»سبحان الله تحلفونَ على قوم مسلمین الّا تَبیعوهم الّا ربحَ الدّینارِ دیناراً. »
پاک و منزه است خداوند. بر ضرر گروهى از مسلمانان سوگند مىخورید که به آنان چیزى نفروشید، جز یک دینار سود، در برابر یک دینار.
سپس حضرت یکى از کیسهها را گرفت و فرمود:
»هذا رأس مالى و لاحاجهَ لنا فى هذا الرِّبح.»
این سرمایه من است و ما نیازى به این سود نداریم.
آنگاه فرمود:
»یا مصادفُ مجادَلَة السّیوُفِ أَهونُ ممن طَلَبِ الحلال. »
95اى مصادف، درگیرى با شمشیر، آسانتر است از طلبِ روزى حلال.
حرکت بازرگانان امت اسلامى در این خط و اسوه قرار دادن امام صادق در امر تجارت، بسیارى از گرفتاریهاى امروز جامعه اسلامى را برطرف مىکند.
این که بازرگانانى همسوگند و همپیمان شوند که کالایى را به برادران اسلامى خود از فلان مبلغ، به هیچ روى، کمتر نفروشند و مردم و خریداران نیازمند را در تنگنا قرار دهند که ناگزیر از خرید شوند، کارى است ناروا و امام صادق این روش را نمىپسندد و با همه نیازى که به سودِ معامله داشته است، از پذیرفتن آن خوددارى مىکند.
بله، تجارت و بازرگانىاى پسندیده است و مهر تأیید شارع را با خود دارد، که هیچگاه از یاد خدا خالى نباشد و فرد تاجر و بازرگان یاد خدا را همیشه آویزه گوش خود داشته باشد.
»رجال لاتلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر الله و اقام الصلوة و ایتاءِ الزکوة یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب و الابصار. »
96مردانى که هیچ سودایى و داد و ستدى، از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات سرگرمشان ندارد. از روزى ترسند، که دلها و دیدگان در آن دیگرگون شوند.
بیت المال
بخشى از هزینههاى زندگى امامان از بیت المال برآورده مىشده است. برابر آیات قرآن، بخشى از مصرفِ خمس97 و فىء، ذوىالقربى هستند98. معصومان، رسول اکرم، امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، و فرزندان معصوم ایشان، یازده امام، مشمول این آیاتاند و جزء ذوى القربى. به باور شیعه، ذوى القربى، پنج تن آل عبا، و معصومانِ بعدىاند.
ابن عباس، ذوى القربى را همه بنىهاشم مىدانست.99 بر اساس همین تفسیر، در زمان خلفا، که غنائم جنگى زیاد شد، سهم ذوى القربى قطع شد.
به نقل ابن عباس، عمر بن خطاب، پیشنهاد داد سهمى براى ازدواج به هاشمیان داده شود که با آن موافقت نشد.
100امّا در دوره خلیفه دوم، که دیوان تشکیل شد، سهمى از بیتالمال به امیرالمؤمنین و حسنین، بسانِ دیگر مسلمانان داده مىشد. البته به جهت پیوند امام حسن و امام حسین(ع) با پیامبر(ص) مقدار سهم آن دو، ویژه و پنج هزار درهم بود.
101در دوران خلیفه سوم، حاکم کوفه پولِ اندکى براى امیرالمومنین فرستاد و مدعى بود که آنچه براى ایشان فرستاده، فقط از سهمِ خلیفه کمتر است. حضرت در سخنى، حق اهل بیت را از بیتالمال، بیش از آن دانست و اعلام کرد پرداخت درست سهم اهل بیت، به پرداخت از بیتالمال، مشروعیت مىبخشد.
102در دوران معاویه، مقدارى از بیتالمال، به نظر مىرسد غیر از عطاى رسمى بوده و از آن به عنوان جوائز سلطان یاد شده، به امام حسن(ع) داده مىشد و حضرت آن را در بین نیازمندان پخش مىکرد.
103امام حسین(ع) چون خود را امام حق مىدانست، دوبار دست به مصادره اموالى زد که به شام، مرکز خلافت اموى، ارسال مىشد. یک بار در دوران معاویه104 و یک بار در زمان یزید بن معاویه105، زمانى که امام به همراه یاران، به سوى کوفه در حرکت بود.
در دورههاى امامان بعدى، بویژه امام کاظم(ع) سازمان وکالت ایجاد شد که با شهادت امام کاظم، چند تن از وکلاى آن حضرت، اموال را بازنگرداندند و مدعى شدند، حضرت از دنیا نرفته است106.
در این دورانها، شیعیان وظیفه داشتند وجوهِ شرعى خود را به امام معصوم برسانند و آنان نیز در موردهایى که صلاح مىدانستند، هزینه مىکردند.
هزینهکردِ درآمدها
از مسائلى که اسلام به آن اهمیت ویژه داده است، هزینهکردِ درست و خردمندانه درآمدهاست. در این آیین مقدس، چگونگى فرا چنگ آوردن درآمد، راهها، قاعدهها و ترازها و اصولى دارد و هزینهکرد آن نیز مىبایست برابر اصول و قواعدى باشد که سرپیچى از آنها، گناه و بىگمان مشکل آفرین است، هم براى خانواده و هم براى جامعه.
برابر راههایى که اسلام براى هزینهکردِ درآمدها نمایانده و فراروى دینباوران گذارده، انسان مسلمانان با پیمودن آن راهها، از تباهسازى، حیف و میل، بهرهگیرى نامشروع و نابخردانه، اسرف و تبذیر و... آنچه را با تلاش به دست آورده و درآمدهایى که در اختیار دارد، در امان مىماند و زندگى سالم و بانشاطى براى او رقم مىخورد.
1. هزینه در راهِ برآوردنِ نیازهاى زندگى: بخش اصلى درآمدهاى هر فرد، در راه برآوردن نیازهاى شخصى و خانوادگى هزینه مىشود. معصومان، بر این نکته تاکید داشتند که هر شخص، باید براى برآوردنِ نیازهاى روزمره زندگى خود و خانوادهاش تلاش ورزد. و هیچکس، به هیچ بهانهاى، حق ندارد از این وظیفه مهم، شانه خالى کند، حتى به بهانه عبادتِ خداوند متعال. در این مکتب، این گونه عبادت ارزشى ندارد و برخلاف قرآن و آموزههاى وَِحیانى است. رهبانیت در اسلام، به هیچ روى پذیرفته نیست. رسول خدا(ص) یاران خود را از این کار بازمىداشت، از جمله به عثمان بن مظعون، که ترک کار و عبادت را پیشه کرده بود، فرمود:
»یا عثمان لم یرسِلنى الله تعالى، بالرهبانیة و لکن بعثنى بالحنیفیة السّهلة السمحة.107»
یا عثمان، خداوند مرا نفرستاده است که به رهبانیت دعوت کنم، بلکه مرا برانگیخته است که دین و آیینى دعوت آن را اقامه کنم، آسان و بدون سختگیرى.
کار و تلاش براى برآوردن نیازهاى زندگى، عبادت است:
»قال النبى: العبادهُ سبعة اجزاء، اَفضَلُها طلب الحلال.108»
رسول خدا فرمود: عبادت، هفت جزء دارد، برترین آنها طلب روزى حلال است.
على بن حسین(ع) صبح خیلى زود، به سویى در حرکت بود، شخص پرسید: فرزند رسول خدا، صبح به این زودى کجا مىروید.
امام فرمود:
»اتصدّق لعیالى. »
صدقه براى اهل و عیالم گرد آورم.
راوى مىپرسد: صدقه به دست بیاورى.
حضرت فرمود:
»من طلب الحلال فهو من الله عزّ و جلّ صدقة علیه.109»
هر کس در پى روزى حلال باشد، این از سوى خدا، صدقه بر اوست.
هر کس، به هر بهانهاى کار را رها کند و در پى روزى حلال براى اهل و عیال خود نرود، و دیگران هزینههاى زندگى اهل و عیال او را برآورده سازند، ملعون است و از رحمت خدا به دور.
رسول خدا(ص) فرمود:
»ملعون ملعون من القى کلّه على الناس. ملعون ملعون من ضیع من یعول.110»
هر کس هزینه زندگى خود را بر دوش دیگران بیندازد و کلِّ بر مردم باشد، از رحمت خدا به دور است، از رحمت خدا به دور است. و نیز از رحمت خدا به دور است کسى که هزینه خانواده خود را برآورده نسازد.
کسى که از زیر بار برآوردن نیازهاى زندگى شانه خالى کند و براى رفاه و راحتى اهل و عیال خود به کسب و کار نپردازد، گنهکار است:
»کفى بالمرء اثما یُضَیِّعَ من یعُولُه111»
در گناه آلودگى مرد همین بس که از زیر بار برآوردنِ نیاز کسانى که هزینهشان بر عهده اوست، شانه خالى کند.
2. خویشان: برابر آموزههاى دینى، فرد مسلمان، افزون بر برآوردن هزینههاى زندگى زن و فرزند، وظیفه دارد به پدر و مادر نیازمند خود کمک کند و به ترتیب دیگر نزدیکان را در اولویت قرار دهد.
رسول خدا مىفرماید:
»ابدأ بمن تَعولُ الادنى فالأدنى.112»
به نان خورانت آغاز کن، نزدیکتر و سپس نزدیکتر.
حضرت در سخنى دیگر، به روایت حسین بن على، روشن مىفرماید نزدیکان چه کسانى هستند:
»ابدأ بمن تعول أُمَّک و أباک و اُختک و أخاک ثم ادناک فادناک و قال: لا صدقة و ذو رحم محتاج113»
از نان خورانت آغاز کن: مادرت، پدرت، خواهرت و برادرت و سپس نزدیکتر و نزدیکتر. صدقهاى نیست در صورتى که خویشان نیازمند دارى.
البته ناگفته نماند یارى رساندن به دیگران، نبایستى به نادیده انگارى نیازهاى زن و فرزند و کسانى که برآوردن نیازهاى زندگىشان بر عهده انسان است، بینجامد، مگر همه اهل منزل و اهل و عیال، با جان و دل، به این امر رضایت بدهند و ایثارگرانه، خود، سختیها و رنجها را برتابند، تا به دیگرى کمکرسانى شود.
رسول گرامى مىفرماید:
»و أفضل الصّدقة، صدقةُ عن ظَهرِ غِنىً و ابدأ بمن تعولُ و الید العلیا خیر من الید السُّفلى114. »
برترین صدقه، صدقهاى است که پس از بىنیازى باشد. و به نان خورانت آغاز کن. و دستِ بالا داشتن بِه از دست پایین.
از این روى، رسول خدا به شدت نکوهش کرده کسانى را پیش از برآوردن نیازِ نان خوران و نزدیکان خود، به بذل و بخشش و یارى رسانى به دیگران مىپردازند.
در روایت آمده است: مرد انصارى، به هنگام مرگ، پنج، یا شش بنده خود را، که تنها سرمایهاش بود، آزاد کرده بود، در حالى که فرزندان خردسالى داشته است. رسول خدا وقتى از تنگناى زندگى بچههاى مرد انصارى و کارى که پیش از مرگ انجام داده، با خبر مىشود، مىفرماید:
»لو أعلمتمونى أمرَهُ ما تَرَکتکم تدفنوه مع المسلمین یترَک صَبیةً صِغاراً یتَکفَّفون النّاس.115»
اگر از کار او مرا آگاه مىساختید، اجازه نمىدادم او را با مسلمانى دفن کنید. او، بچههاى خردسالى را به جاى گذارده که مردم عهدهدار هزینه زندگانى آنان شوند.
3. یارىرسانى به دیگران: اسلام، به یارى رسانى به نیازمندان، بسیار سفارش کرده است. برابر آموزههاى وَحیانى، انسان مسلمان، موحد و دین باور، درآمدى که به دست مىآورد، پس از برآوردن هزینههاى زندگى خانواده خود و یارى رساندن به بستگان و نزدیکان، در صورت توانایى، باید به دیگر نیازمندان یارى برساند و معصومان را اسوه راه قرار دهد. سیره ناب تک تک معصومان، در یارى رسانى به نیازمندان، بهترین چراغ راه است که انسان مؤمن و علاقهمند به راه و روش آن پاکان را به سرمنزل مىرساند و جلوههایى از زیست شایسته را در زندگىاش جلوهگر مىسازد.
در اینجا تنها به یک نمونه اشاره و به آن بسنده مىکنیم. امام سجاد(ع) در برههاى که بى عدالتى و ستم امویان، مردمان را در لجّه فقر فرو برده بود و کسى فریاد نیازمندان را نمىشنید، در تاریکى شب از منزل خارج مىشد و کیسه آذوقه را بر پشت خود حمل مى کرد و به دَر خانه نیازمندان مىبرد.
این کار را حضرت به گونهاى انجام مىداد که هیچ یک از نیازمندان، نتوانستند بخششگر در دلِ تاریکى شب را بشناسند. پس از رحلت آن بزرگبخششگر، وقتى دیدند از آن کمکها خبرى نیست و از آن غذاها، دیگر کسى به دَرِ خانهشان نمىآورد، تازه دریافتند آن والامرد و دست بخشنده علىبن الحسین بوده است.
116در نقلى، آن حضرت صد خانواده را زیر پوشش داشته و به آنها یارى مىرسانده است.
117زهرى مىگوید:
»در شب سردِ بارانى، على بن الحسین را دیدم که بر پشت خود، آرد و هیزم حمل مىکند.
به حضرت گفتم: اى فرزند رسول خدا، اینها چیست که حمل مىکنید؟
حضرت در پاسخ فرمود: من قصد سفر دارم، براى آن سفر، توشه فراهم کرده و حمل مىکنم.118»
4. اصلاح بین شیعیان: از راههایى که معصومان براى هزینهکردِ درآمدها، به پیروان راستین صراط حق نشان دادهاند، اصلاحِ بین شیعیان و پایان دادن به درگیریها و نزاعهاى فلج کننده و ویرانگر است. این بزرگواران، با گام گذاردن در این راه، از درآمد خود، یا وجوهى که از اوقاف و... که در اختیار داشتهاند، تلاش مىکردهاند که به درگیریها و برخوردهاى غیر دوستانه و آسیب زننده به برادرى و همبستگى پایان دهند.
مُفضَّل مىگوید: امام صادق(ع) به من فرمود:
»اذا رأیت بین اثنین من شیعتنا مُنازعةً فافتَدِها من مالى119»
هر گاه میان دو تن از شیعیان ما نزاعى دیدى، از مال من فدیه بده.
یکى از این درگیریها را که مفضّل با مال امام به صلح و آشتى مىکشانَد و به آن پایان مىدهد، بدین شرح است:
»و عن ابى حنیفه سابق الحاج قال: مرّ بنا المفضّل و أنا و خَتَنى نتشاجر فى میراث. فوقف علینا ساعة ثم قال لنا: تعالوا الى المنزل فأتیناه فأصلَحَ بیننا باربعمائَةِ دِرهَم فَدَفَعَها الینا من عنده حتّى اذا الستوثق کل واحد منّا من صاحبه. قال: أما إنّها لیست من مالى و لکن ابوعبدالله(ع) أمرنى اذا تَنازَعَ رجلان من اصحابِنا فى شىء أن أصلح بینهما و أفتَدِیَها من ماله فهذا من مالِ ابى عبدالله.120»
ابوحنیفه مقدم حاج گوید: من و دامادم درباره میراثى نزاع مىکردیم که مفضّل به ما رسید. ساعتى پیش ما ایستاد و سپس گفت: به منزل من بیایید. ما رفتیم. و او، بین ما را به چهارصد درهم اصلاح و آن مبلغ را هم خودش به ما داد.
و از هر یک از ما، نسبت به دیگرى تعهد گرفت ]که ادعایى نداشته باشیم[ سپس گفت: بدانید که این پول، از آنِ من نبود، بلکه امام صادق(ع) به من دستور داده که هر گاه دیدى بین دو تن از شیعیان ما درگیرى درگرفته، بین آنان صلح برقرار کنم و از مال آن حضرت فدیه بدهم و هزینه کنم. پس این پول از امام صادق(ع) است.
5. آزادى بردگان: حضرات معصومین از جمله راههاى مبارک و انسانى که فراروى شیعیان و پیروان راستین خود و اسلام ناب گشودهاند، هزینهکردِ درآمدها در راه آزادى بردگان است. بردگان، کسانى بودند که در جنگها اسیر مىشدند و برابر رسم و قانونِ جنگى آن دوران، به بازار عرضه و به فروش مىرسیدند. از کارهاى ماندگار، مقدس و ستودنى معصومان خرید و پس از مدتى، آزاد کردن این بردگان بود. معصومان به خرید و سپس آزادى بردگان، بسیار اهمیت مىدادند; زیرا که:
الف. اسلام، در پى ریشه کن سازى بردهدارى بود و راههایى را فراروى مسلمانان و جامعه اسلامى گشوده بود که با یک شیب ملایم، به این پدیده پایان دهد. گاه براى آزادى بردهاى، بهاى زیادى باید پرداخت مىشد. با این حال معصوم و مسلمانان دست به کار مىشدند و با هر رنج و زحمتى بود، بها را پرداخت مىکردند و متعهد مىشدند و بنده را از قید اسارت رها مىساختند.
براى آزادى سلمان، مالک او، بهاى سنگینى را خواستار بود: کاشت پانصد نخل. رسول خدا و دیگر مسلمانان به یارى سلمان شتافتند و زمینه آزادى وى را هموار ساختند121.
از آنجا که اسلام، در پى ریشهکن سازى این پدیده بود، کفاره پارهاى از گناهان را آزادى بردگان قرار داد. در مَثَل، کسى که یک روز، روزه خود را بىجهت افطار کند و از روى عمد روزهاش را بخورد، باید یا شصت روز روزه بگیرد، یا شصت مسکین را سیر کند و یا بندهاى را آزاد سازد.
ب. آنچه در سیره معصومان دیده مىشود، خرید بردگان است، نه فروش. این هم بدان خاطر بود که مدتى آنان را تحت تربیت خود قرار دهند و با آموزههاى اسلامى آشنا سازند و آنگاه آزاد و به جامعه وارد کنند.
امام صادق(ع) از سیره امام على(ع) در اینباره، چنین گزارش مىدهد:
»إنَّ امیرالمؤمنین أعتق الف مملوک من کدِّ یده122. »
امیرالمؤمنین از دسترنج خود هزار برده آزاد کرد.
ما در یک بررسى، نام بیش از سى تن از موالى و آزاد شدگان امام على(ع) را بیرون آوردهایم که بیشتر آنان، روایتگر فضائل و سیره آن بزرگوارند. از جمله نمونههاى روشن این آزادشدگان، قنبر، غلام حضرت و میثم تمار است.
از نسل قنبر، شیعیان مخلص برخاستند و در دوران امام رضا(ع) بسیار شاخص بودند123.
و از نسل میثم تمار، بسیارى از متکلمان برجسته شیعه برخاستند124.
این مهربانى، خوشرفتارى و دغدغه آزادى بردگان، حتى در وقف نامه حضرت به زیبایى بازتاب دارد. امام در وقف نامه مىنویسد: بردگانى که روى زمین ینبع کار مىکنند، آزاد هستند، مگر چند تن از آنان که پس از پنج سال آزاد خواهند بود125. در واقع، برابر این وقف نامه، اینان هنگامى آزاد مىشوند که نخلستانهاى ینبع، نیاز به رسیدگیهاى ویژه نداشته باشد.
این راه رخشان و مهربانانه از سوى دیگر امامان نیز پیموده شد. این بزرگواران در تربیت بردگان و آشنا گردانیدن آنان با اسلام، اُنس دادنشان با قرآن و مکارم اخلاقى و سپس آزاد سازى آنان، تلاش گستردهاى داشتند، که به چند نمونه اشاره مىکنیم:
امام سجاد(ع) در پایان هر ماه رمضان، دست کم، بیست تن از بردگان و کنیزان خود را که خریده بود، آزاد مىکرد. و نوشتهاند بردهاى را بیش از یک سال در نزد خود نگه نمىداشت و گاه وى را در نیمه سال، آزاد مىکرد126.
نوشتهاند: امام سجاد(ع) کنیزى را که بر اثر بىمبالاتى، با ابریقى ایشان را زخمى کرده بود، بخشید و آزاد کرد127.
در روایت آمده است: امام محمد باقر(ع) در هنگام مرگ وصیت کرد: یک سوم از شصت غلامى که براى ایشان کار مىکنند، آزاد کنند و آزادشدگان، از کسانى باشند که وى را بیشتر آزار دادهاند128.
6. وقف: بناى سترگى را که اسلام براى جبران کاستیها، آسیبها، پیشرفت دانش و جلوگیرى از فقر مردمان پى ریخت، وقف است. و در گام نخست رسول خدا مشعل آن را افروخت و سپس فاطمه زهرا و على بن ابى طالب و دیگر معصومان، یکى پس از دیگرى. وقف، از سنتهاى نیک و بسیار اثرگذار در خانواده و جامعه است.
اسلام تأکید دارد انسان مسلمان و باورمند، بخشى از املاک و داراییهاى خود را براى رسیدگى به نیازمندان، بیماران، در راه ماندگان، هزینه تحصیلى طالبان علم و... وقف کند که این عمل عبادى، هم ملک و مال را از تباهى در امان مىدارد و هم سبب برکت و رونق اقتصادى جامعه اسلامى و هم، مایه سرفرازى و بىنیازى اولاد مىشود.
در همین مقال، از املاک، چشمهسارها و نخلستانهایى که رسول خدا، فاطمه زهرا و ائمه معصومین، وقف کرده بودند و فرزندان، در دورهاى پس از دورهاى، در آبادانى و بهرهبردارى درست از آنها، به تلاش برخاستند، به شرح سخن به میان آمد.
نتیجه
به شرح، سبک زندگى معصومان در کسب و کار، چگونگى تولید ثروت، اداره زندگى، رسیدگى به امور خیر، یارىرسانى به نیازمندان و... سخن گفتیم و سبک زندگى آنان را در بهرهگیرى از دسترنج خود، بدون تکیه بر دیگران نمایاندیم و تمام تلاش بر این بود، این بخش از سیره تابناک معصومان، که کمتر به آن پرداخته شده، روشن شود.
کشاورزى، دامدارى، تجارت و... از منابع درآمدى بوده که معصومان یکى پس از دیگرى برگزیدهاند و از این میان، بیشتر، کار روى زمین براى آنان از اهمیت ویژهاى برخوردار بوده; زیرا کشاورزى را برکت مىدانستهاند و زمینه بهرهگیرى مردمان بیشترى از آن وجود داشته است. در حقیقت، کشاورزى، باغدارى، نخلستاندارى هم تولید کار مىکرده و بسیارى به کار گرفته مىشدند و در این صورت زمینههاى بىکارى و در نتیجه فقر، از بین مىرفته و هم تولید ثروت مىکرده و مایه آبادانى زمین، روستاها و شهرها مىشده است. آبادانى زمین، پدیدآورى نخلستانهاى سرسبز و ثمردِه، حفر چاه و جارىسازى آب، کاشت گندم، پنبه و... حرکت و گامى بزرگ در راه خودکفایى اقتصادى و ریشه کن سازى فقر و اداره سالم و با نشاط زندگى بود که معصومان پیشه خود ساخته بودند.
و نیز نمایاندیم که چسان دسترنج خود را هزینه مىکرده و افزون بر برآوردنِ نیازهاى زندگى خود، خویشان، نزدیکان و نیازمندان، در فکر آینده فرزندان و نیازمندان جامعه اسلامى بوده و بخشى از زمینهاى آباد، نخلستانها و چشمهسارهاى جارى را وقف کرده و پاى بندى خود را به این سنت حسنه نشان دادهاند.