نوع مقاله : مقاله پژوهشی
یورش فرهنگ منحط سابق سهمگین بود و سخت آزاردهنده ! پاسداران[ پاکیهاوارزشها] در دریایى از واهمه و دلواپسى فرو رفته بودند و پلید مداران زشتى گستر در تلاشى بى پروا علیه باورهاى دینى مردم !
فرهنگ و هنر در بستر هرزگى لمیده و آزادى و تمدن در آغوش برهنگى غنوده بود.ارزشها در تنگناى حیات خویش به سختى نفس مى کشیدند و خوبیها در رثاى خود زانوى غم بغل گرفته بودند. آنچه بر فضاى آن روز گسترده بود هاله اى از ناامیدى بود که در نگاه پرحسرت مومنان موج مى زد واشکى که در[ حضورغریبانه] دلباخته گان قداست و پاکى خویش را مى نمود! بنیان افکن آداب سنن فرهنگ دین و زبان این مرز وبوم را مورد تهدید جدى قرار داده بود. فساد و بى بند و بارى چون خوره حمیت و غیرت دینى و وطنى جوانان را مى خورد و آنان را در وادى بى فرجام [پوچى و بى هدفى] راهى تسلیم و بردگى مى ساخت . پوشش دینى و ملى به بهاى سنگین[ عفت کشى] جاى خویش را به برهنگى[ جسمى و فکرى] مى داد. تقلید و تسلیم مقوم زندگى مى گشت .استقلال فکرى به مسلخ برده مى شد و ذوقها وانتخابات تحت الشعاع تبلیغ والقاء قرار مى گرفت و آنچه که از آن روزگاران به میراث باقى ماند: نسلى گمشده و سرگردان بود که توان گزینش از وى گرفته شده نه برگذشته خویش واقف است و نه روحیه تقلیدى کنونى خود را مى شناسد و بالاتر آن که توان اندیشیدن رااز دست داده وارزشهاى ارائه شده دینى و مذهبى را نمى فهمد.
روحیه یاد شده اگر چه در بین قشر وفادار و مرتبط با کانونهاى تبلیغى و تهاجمى[ غرب] شیوع دارد و در بخش بزرگى از مردم که باورهاى دینى آنان رااز هجوم فکرى و تربیتى غرب مصون داشته چندان نمود ندارد. لکن حضور گروه اول در جامعه اسلامى و ارتباط آنان با بخش هظیمى از کردم و خطرى که ازاین حضور بر کیان جامعه پیش بینى مى شود پاک اندیشان دلسوز را بر آن داشت که براى رفع این مشکل تلاش کنندامااین کوششها یکسو نیست و صاحبنظران و مجریان از وحدت نظر و عمل برخوردار نیستند واین خود معظمه اى در راه سیاست پرورشى کشوراست - گروهى به این اندیشه اند که باید سیاست شدت و خشونت را پیشه گرفت وارتفاع مورااستاندارد کرد! لباس متحدالشکل را رواج داد! طرح مدل خاص لباس را جزء مواد درسى دانش آموزان دختر و پسر قرار داد و...اینان به ظاهرامواج مى نگرند و غرش سهمگین باطن غربزدگى را نمى بینند به این گمانند که خشایارشاوار مى توانند با تازیانه براین طوفان بکوبند و آن را رام سازنند از درک این واقعیت عاجزند که گنداب خود باختگى هزاران منفذ دارد و یکى را که ببندى از گوشه دیگر سر در مى آورد .
از سوى دیگر گروهى را مى یابیم که با طعنه به حرکتهاى اصلاحى مى نگرند و آن را به مسخره مى گیرند نیش و کنایه مى زنند واعمال گروه اول سوژه هاى مناسبى را بدست اینان مى دهد تا جهت اثبات تلقى خود برهان و نمونه ارائه دهند.اینان نیز یک سوى سکه را مى بینند واز کاوراى آن بى خبرند. باید بدانیم که اگر در هجوم فرهنگى غرب یک سکو رااز دست دهیم در تهاجم ثانى سکوهاى فراوانترى رااز کف خواهیم داد. جاهلانه به تفسیر گرایشهاى فسادآلود نپردازیم و آن را برخاسته از[ الناس حریص على مامنع] ندانیم .این رغبتها در مایه هاى غریزى نهفته است که تمدن فسادآلود مغرب زمین بر لهیب آن مى افزایداین زراعتى است که از بذر فاجران غربى در کشتزارانسان زمینى و نه ملکوتى سر برمى آورد
ازاینرو بباید راه دیگر را یافت و تعقیب نمود. مرداب غربزدگى را در کنار مبارزه با پشه هاى گزنده اطراف آن همراه کرد که اگر مرداب رااز ریشه نخشکانى و همت را به قلع و قمع حشرات موذى مصروف دارى هیچگاه ما را به پایان نمى برى واگر براى این حشرات فکرى نکنى و بخواهى مثلا به مبارزه بنیادى بپردازى نیش مداوم آن موذیها تو رااز کار مى اندازند واز پاى در مى آئى !
و ما دراین نوشتار به نقد تلقى اول پرداخته ایم واین نه به معناى پذیرش نظریه گروه دوم است بلکه بیان بخشى از واقعیتها و بایدها در[ سیاست پرورشى] است به این امید که در فرصتى دیگر به تکمیل بخش دیگراین بحث توفیق یابیم .
سیاست دفاعى تا کنون شایعترین و معمولترین سیاست پرورشى کشور مبتنى بر سیاست تدافعى بود: درانتظار روشهاى جدید تبلیغى دشمن نشستن و آنگاه باابلاغ بک بخشنامه یاارائه یک سخنرانى جامعه رااز گرایش به[ روش تبلیغى دشمن] تحذیز کردن ! تکرار کسل کننده و بى پایان چنین تک و پاتک پرورشى بازدهى جزاین نداشت که اسلام را مخالف با هر نوع[ نویى] و[ تجدد] معرفى کند مذهبى که ذوقها و گزینشها را نفى مى کندو زیبا جویى و تنوع گرایى انسان را به هیچ مى انگارد وانسان را موجودى خشک و بى احساس مى پندارد!
سیاست بى فرجام فوق در مدارس و دبیرستانها و نیز درادارات دولتى و سازمانهاى وابسته در شکل بسیار نامطوب و منفى جلوه کرده است . تبدیل شدن مربیان تربیتى وانجمهاى اسلامى به ناظرات دولتى و کنترل چى دانش آموزان مدارس و کارمندان دولت و فراموش شدن رسالت عظیم تربیت و پرورش در کشاکش مداوم مربیان وانجمن هاى اسلامى با متخلفان و ناقضان سیاست تربیتى دولت نتیجه نامیمونى است که سیاست پرورشى تدافعى بر ما تحمیل کرده است .ارائه طرحهاى جدید تبلیغى از سوى دشمن و صدور بیانیه ها وابلاغیه هاى واکنشى از سوى دست اندکاران تکرار خستگى زیایى است که انقلاب اسلامى را در بعد پرورشى مشغول کرده است و ضمیمه شدن روزانه و دائمى[ پدیده اى] برانبوه[ پدیده هاى] انحرافى و مساله دار در زیمنه تربیتى و مشکلتر ساختن دست اندرکاران مسائل پرورشى تاوانى است که اجبارا در برابر سیاست یاد شده مى پردازیم . سوال اصلى که دراینجا مطرح است این است که آیا مى توان در برابر باور واعتقادات انسانى - گر چه باطل و ناحق از دستورالعمل و صدور بیانیه و بخشنامه سود جست ؟ دستورالعمل وابلاغیه مقام بالاتراز بازدهى ناقص در محدوده محتواى آن و تنها در موارد
احتمال افشا شدن تخلف کار دیگرى مى تواندانجام دهد؟
ساده انگارى است اگر بپذیریم که مشکل انحراف در زمینه[ پوششى] یا در زمینه[ پویشى و رفتارى] مى توان با بخشنامه و دستورالعمل حل کرد. این نوع مسائل - بجز در بخش محدود عناددار مبتنى بر مخالفت بانظام - در باورها واعتقادات ریشه دارد. و راهى جز تغییر ریشه اى پذیرشهاى یاد شده را نمى پذیرد.و براى دستورالعمل و بخشنامه جایى دراین زمینه وجود ندارد.البته این سخن به مفهوم بى توجه شدن دولت به مسائل خلاف عفت عمومى جامعه در مدارس وادارات دولتى بلکه در کل جامعه نیست.
نظارت دائمى دولت نشاى از حقى است که اکثریت جامعه به وى داده است و براین اساس دولت براى حراست ازارزشها و باورهاى دینى و عرفى اکثریت جامعه ازاعمال کنترل و نظارت مداوم ناگزیراست . بلکه سخن دراین است که جلوگیرى ازاشاعه فساد و بازدارى قشرى خاص از تظاهر به خلاف باورهاى اکثریت راه چاره تلقى نشود و کنترل و حفاظت ارزشهاى اکثریت از محدوده خود خارج نگردد و جاى کاراصولى در زمینه تغییر باورهاى ارزشى رااشتغال نکندلااز آن گذشته این نوع کنترلها باید در شکلى اعمال شود که پى آمدهاى پرضررتر و مشکلات جدیدترى را در پى نداشته باشد و به بعضى ازانحرافات اعتبار مفهومى نبخشد. باکمال تاسف بایداعتراف کرد که پاره اى از تلاشها در زمینه اصلاح جامعه از چنین پیامدهایى مصون نماند.اشاره اجمالى به دوتااز آن پى آمدها خالى از بهره نخواهد بود و دست کم مى تواند تذکرى باشد براى آتیه !
1- سیاسى شدن مساله تربیتى در شرایط کنونى که خناسان و ستون پنجم دشمن در پى یافتن راههاى جدیدالقاء نارضایتى دراقشار مردم اند برخورد قانونى و حرکت آمرانه در زمینه مسائل تربیتى آتویى خواهد شد که در دست دشمن قرار گیرد. مشکل جامعه در زمینه پوشش ها رفتارها ارتباطات آداب و سنن وارداتى در درون جامعه پیش از آنکه مساله سیاسى باشد گروه تربیتى و پرورش است .اگر چه آن سوى دیگراین اعمال و رفتار که ریشه در دشمن شناخته شده غربى دارد دربست حرکت سیاسى است . و دشمن خارجى به موضوع پوششها و رفتارهااز عینک سیاسى مى نگرد.
لکن در درون جامعه برداشت و نیز برخورد دست اندکاران مسایل پرورشى است که از چنین مایه هایى معضل سیاسى در یک طیف وسیعى مى سازد. تلقى نادرست [ضدانقلابى] از پى گیران روش زندگى غربى ابزار کارآیى است که در اختیار دشمنان قرار مى گیرد ت ا از خیل بى تفاوتان فرو رفته در لاک زندگى[ وارداتى] نیروهاى مخالف نظام پرورش دهند. واگر دراین راستا موفق نشوند - که مى شوند - دست کم مى توانند به مساله فرهنگى و تربیتى مفهوم سیاسى بدهند. واین پى آمد در زبان رسانى کمتراز نتیجه فوق نخواهد بود.
لازم به تذکراست که تلقى فرهنگى از چنان مشکلى به این مفهوم نیست که در هیچ یک از خود باخته گان زندگى[ وارداتى] انگیزه سیاسى نیست و همه آنان با دید فرهنگى و تربیتى به این مساله نگاه مى کنند بلکه تاکید بر پرهیزاز گسترش چنین تلقى به کل شیفتگان فرهنگ[ وارداتى] است واین که مساله تربیتى مفهوم سیاسى پیدا نکند.
2- پیدایش اصطلاحات سیاسى پى آمد دیگرى که در برخورد قانونى با مشکل تربیتى بوجود مى آید پیدایش اصطلاحات سیاسى جدید در قاموس ضدانقلابیون علیه نظام اسلامى است . براى نظامى که هر نوع آزادى را براى مردم تامین کرده و در زمینه فکرى و سیاسى محدودیتى معارض باارزشهاى والاى انسانى قائل نگشته است یافتن واژه ها و مفاهیم سیاسى علیه آن مشکل و ناشدنى است .ازاین رو ضدانقلابیون مخالف با نظام اسلامى راهى جزارزش بخشى به پاره اى از حرکات مغایر [قداست و حرمت انسانى] ندارندالقاء مفهوم مترادف[ آزادى] به [برهنگى و بى بندبارى] جاى دادن روابط نامشروع و خلاف کرامت انسان در جایگاه روابط انسانى افسار گسیختگى در زمینه شهوت آلود غربى به زیباگرایى و زیباپسندى و ...!
وضع قوانین و صدور بخشنامه هاى ادارى بدون توجیه و تفسیر قابل قبول از سوى دست اندرکاران به تلاشهاى مخالف انقلاب در جهت رسیدن به مفاهیم جدید سیاسى کمک مى کند و به تعبیر دیگر بطور ضمنى تلاشهاى مزبور راامضاء مى کند. نمونه روشن چنین موضوعى را در لایحه[ مجازات تولید کنندگان و مصرف کنندگان لباسهاى مبتذل] مى توان سراغ گرفت .این قانون اگر چه لازم و ضرورى بود لکن به تبع خویش علائم و نشانه هاى گروهگهاى ضداسلام را تصدیق کرد و به آنها مفهوم سیاسى بخشید.اگراز روز نخست روشهاى کارآمد موفقى در زمینه تربیت و پرورش بکار گرفته مى شد اجبارهاى عملى به طرح و تصویب چنان لوایحى از بین مى رفت و ضرورتى نمى ماند تا براى جلوگیرى ازاشاعه فساد دست به تصویب قوانین زده شود که چنین پى آمدهاى منفى داشته باشد.
بهره گیرى ازاهرم جامعه : سیاست دومى که گاه بکار گرفته مى شود و عده زیادى طرفدار آن هستنداستفاده ازاهرم اجتماع در جهت محدود کردن حرکات[ غرب باورانه] پاره اى بى توجهان به ارزشهاى دینى و ملى اکثریت جامعه است .این سیاست مبتنى براین است که بر هنگى و بى توجهى به عفت عمومى پیش از آن که مشکل دولت باشد مشکل اجتماع است . بنابراین در حل آن بایداز جامعه کمک گرفت .این سیاست اگر در زمینه عملى ازارهم فشار بهره نگیرد و ناامن کردن زندگى[ غرب باورانه] را راه چاره تلقى نکند و به جاى آن به بسیج همگانى در جهت تغییرالگوهاى زندگى و بهره گیرى از مردم در راستاى تغییر باورهاى ارزشى قشر[ غرب باور]اجتماع دست یازد مى تواند در بخشهایى کامیاب گردد. لکن با تاسف فراوان آنچه که به نام بهره گیرى ازاهرم اجتماع در ذهنها نقش بسته است جنبه پرورشى مساله نیست و بیشتر حول تحت فشار قرار دادن قشر یاد شده در زمینه ترک زندگى غربى دور مى زند.این نوع بهره گیرى از جامعه به علاج ریشه اى مساله منجر نمى شود و بیشتر به عقب نشینیهاى از روى اکراه ختم مى گردد و پیداست که چنین عقب نشینى درانتظار فرصتهاى مناسب خواهد بود و بدنبال زمینه هاى رشد و تظاهر!
برپایى تظاهرات علیه بى حجابى و بدحجابى راه افتادن موتورسواران درخیابانها و حرکاتى ازاین قبیل بطور موقتى و براى چند روز مى تواند نمودهاى فساد و بى بند و بارى را کم کند و قشر عظیمى از مردم که از حرکات ناپسند بخش[ غرب گراى] جامعه در رنج و عذابند تسکین یابند. لکن چنین فعالیتها هیچگاه نمى تواند براى آن دسته از جامعه که سنتها و روشهاى غربى را باور کرده و معتقد شده است قابل درک باشند.این قشر پیش از آنکه جنبه مخالفت با نظام یا باورهاى اکثریت مردم را در نظر بگیرند اعتقدات و باورهاى خویش را ملاک عمل قرار مى دهند. بنابراین پیش از آن که محتاج ترس و وحشت باشند نیازمند آگاهى و بینش هستند. درداصلى این گروه در جهل و ناآگاهى به ارزشهاى خودى است و دواى آن قهراارائه صحیح باورهاى دینى و مذهبى بى پیرایه خرافات و افزودینهایى از قبیل عادات و رسومات قومى خواهد بود. پرهیزاز سخنگیریهاى غیر لازم و ارائه دین اسلام وارزشهاى اسلامى در شکل[ سهل و سمح] 1 آن توسط اجتماع مى تواند بهترین شکل بهره گیرى از مردم در جهت اصلاح قشر فاسد و بى بند و بار جامعه باشد.لکن براه انداختن نیروهاى فشار علیه باورهایى که بهر عنوان در ذهن واعتقاد گروهى جاى گرفته است آب درهاون کوفتن است که ترشحات آن چهره مذهب را کریه مى کند و مشکل را دو چندان !
و بهرحال باید باور داشت که:[ عادات و گرایشهاى فرد (که قبلا کسب شده اند) در برابر تغییر مقاومت نشان مى دهند هر چند بسارى ازافراد مى توانند شخصیت خود رااز بعى جهات خاصه با نشان دادن واکنش متفاوت نسبت به موقعیتهاى اجتماعى تغییر دهند ولى این عمال بندرت اتفاق مى افتد. و یکى از دلایل این امر آن است که غالباافراداز آنچه که ممکن است در موقعیتهاى مناسب رشد کند بشود]. 2 و همین رضایت[ از آن که هستند] موجب مى شود که در فعالیتهاى پرورشى بجاى کوبیدن و حمله کردن به وضع موجود چنین افرادى وضعیت متعالى موقعیت ارائه شده را براین افراد ترسیم کنیم . 3
چه باید کرد. یافتن راه حل مناسب دراین زمینه در گرو شناخت عمیق علل و انگیزه هاى تظاهر به بى بندوبارى فسادگسترى است .اگر چنین شناختى حاصل شود ایفتن روشهاى علاجى چندان مشکل نخواهد بود. آنچه که در شرایط کنونى مورد نیازاست مطالعه و بررسى علل گرایش به بى بندبارى است .
انگیزه و علل چنین گرایشى محدود نیست واین نوشتار بررسى همه جانبه آن را نمى تتابد و ناچار نگاهى گذرا باید داشت و مطالعه عمیقتر و دقیقتر آن را به دست اندکاران مسائل تربیتى واگذاشت .این اجمال مى تواند درامور ذیل جا بگیرد:
1- نیاز به اثبات شخصیت روشن ترین انگیزه چنین انتخابها در نیازانسانى به اثبات شخصیت است . هرانسانى مى خواهد[ بودن] خویش را به رخ جامعه بکشند و جامعه را درارتباط با[ حضور] خود به اعتراف وادارد. در صورتى که از راههاى صحیح[ بودن] خود را تثبیت نکنداز طریق انحرافى به ابراز شخصیت مى پردازد پوشیدن لباسهاى رنگارنگ و غیر متعارف انتخاب مدلهاى پوششى ناهنجار و خنده دار و دهها حرکت غیر طبیعى دیگر همه تلاشى است در جهت اثبات شخصیت !
آنچه که اصل است پذیرش وى از سوى جامعه است و دست کم اعتراف به وجودش ! و دراین راستااگر طریق دست و دلبازى حاتمى نبود ملوث کردن زمزم هم مى تواند چاره ساز باشد.
قشر[ غرب زده] جامعه ما براى اثبات وجود خویش شق دوم رابرگزیده است و دراین گزینش زنان و جوانان افراطى ترور زننده ترگام در میدان نهاده اند واین نیست مگر معلول احساس شخصیت درجه دومى دراجتماع از سوى این دو قشر!
فردى که با توجه به فرهنگ مسلط گذشته از موقعیت اجتماعى برترى برخوردار بود و در میدان[ تقلید]گوى سبقت رااز دیگران ربوده بود با تحقق انقلاب اسلامى یکباره خلع سلاح گشته و با تغییرالگوهاى ارزشى ناگهان فاقد هرگونه امتیاز و برترى شده است . چنین شخصى خود را وصله ناجوراین اجتماع مى بیند و راهى جز پافشارى به همان ارزشهاى فاسد گذشته را ندارد. و به تعبیرامام هادى( ع) [ من هانت علیه نفسه فلا تامن شره] بایداز آزارافرادى که به خویش کم بینى گرفتار آمده اند بیمناک بود 3 راه اصلاح این افراد گشودن زمینه مناسب براى دست یابى به ارزشهاى جدیداست واین که آنان را در مسایل اجتماعى به نوعى ذى نقش کنند. تهاجم علیه[ باورهاى گذشته] وى قبل از دست یابى[ باورهاى جدید] بازدهى جز مصممتر ساختن فرد در دفاع از[ باورهاى گذشته] نخواهد داشت .ازاین روى آنچه بیشتراهمیت داردارائه[ ارزشهاى جدید] بدون جهت گیرى قابل لمس در برابر[ارزشهاى کهن] است تا شخص پیش از آشنایى با (ارزشهاى جدید) در موضع دفاعى قرار نگیرد و به عناد و لجاج کشانده نشود. آنچه که امروز در مدارس اعمال مى شود روش موفقى نیست . دانش آموزى که در آغوش پدر و مادر[ غرب زده] پرورش یافته است قبل از آشنا شدن به[ ارزشهاى اسلامى] در نتیجه تهاجم به[ ارزشهاى گذشته] وى جریحه دار مى شود واز روز نخست خود را در جبهه مقابل مى یابد. پوششهاى غیر وطنى[ طیف غرب زده] نباید مربیان جامعه رااز موضع پرورشى و تربیتى به جبهه گیرى بکشاند. بلکه با گذشت واغماض تاکتیکى نیروهاى خویش را در جهت جاانداختن[ باورهاى دینى واسلامى] بکار گیرند زیرا بدیهى است وقتى ارزش جدید جاى خویش را در اعتقادات طرف گشود طردارزشهاى گذشته در نهایت سهولت انجام خواهد گرفت . چیزى که همیشه باید مورد توجه قرار گیرد پرهیزاز ضربه زدن به شخصیت افراداست بویژه در مورد بانوان و جوانان زیرا این دو قشر در برابر جریحه دار شدن شخصیت سریعتر و تندتر واکنش نشان مى دهند.
3-رقابت و مبارزه جویى رقابت تجلى دیگرى از نیازانسانى به شخصیت است . رقیب همیشه در تلاش است که خود را نسبت به طرف مقابل برتر نشان دهد. براین اساس از تمام توان خویش براى سبقت بهره مى گیرد. رقابت در کانالهاى منفى سرعت انحراف و زیان رسانى را دو چندان مى کند. در زمینه گسترش[ زندگى غربى] رقابت نقش کلیدى را داشته و دارد! وقتى [ غرب گرایى] ارزش تلقى گشت رقابت ابزارى مى شود دراخیتیار ارزشهاى [وارداتى] و موجب قرارگرفتن در یک سراشیبى غیرقابل کنترل !
در شرایط فعلى نیز رقابت در[ نمودهاى غربى] موفقیت خود رااز دست نداده است . گسترش پدیده[ وارداتى] مرهون رقابت است. بر این اساس راه پیشگیرى گسترش (پدیده هاى وارداتى) ایجاد زمینه هاى مناسب رقابتى در بخشهاى دیگر زندگى است . پیدایش[ هویتهاى جدید شخصیتى] مى تواند نیروهاى رقابتى جانعه را به کانالهاى سود ده و مفید رهنمون گرددایجاد[ هویتهاى شخصیتى] در زمینه هاى علمى وابتکارى ایثارگریها واز خود گذشتگیها و دهها مورد مفید دیگر به راحتى مى تواند جاى رقابت در[ زندگى تقلیدى] را بگیرد. البته پیداست منظور برقرار مسابقات در مورداحکام وامثال آن نیست زیرااین قبیل مسابقات که امروز باب شده است پیش از آن که آموزنده و خلاق باشد تجارتى سودآوراست و شبیه[ بلیط بخت آزمایى] با نام و عنوان(شرعى)!
بر دولت اسلامى است که با گسترش وایجاد زمینه هاى رقابتى[ در تولید و خلاقیت] نیروهایى را که هرز مى روند به مسیراصلى بکشاند. آنچه که بیشتر باید دراین مورد در نظر گرفته شود تامین[ شخصیت] رقیبان و تثبیت آنان دراجتماع است . معرفى قهرمانان خلاق و مبتکر در رسانه هاى [شصیت] فراهم کنند. و در یک کلام باید کارى کرد که در زمینه هاى علمى و فرهنگى وابتکارات جاذبه هایى نظیر[ ورزش] ایجاد کرد.
3-افت ارزشهاى معنوى . انگیزه دیگراین حرکات افت ارزشهاى معنوى درافراد[ غرب زده] است چنین شخصى با توجه به نوع تربیت و پرورش [ ارزشهاى معنوى] را نه تنهاارزش تلقى نمى کند که آنها را ضدارزش مى شمارد. تجلیهاى ارزشى در زمینه هاى معنوى براى فرد[ غرب زده] نا مفهوم و مبهم است . آنچه که براى وى اعتبار وارزش است چیزى در راستاى نیازهاى جسمى است . بنابراین طرح ارزشهاى معنوى آنهم در سطح بالا و غیرقابل فهم براى این افراد کارى است بى ثمر و عقبم ! و موجب گریز بیشتراز معنویات و ارزشهاى دینى است زیرا به گفته على[ ع]: الجاهل یستوحش مما یانس به الحکیم . 4
چیزى که مى تواند در زمینه اصلاح آنان مفید باشد طرح مسائلى است در محدوده رفع نیازهاى وى در حد یک موجود زنده و دست بالا در حدایجاد زندگى سالم و بى دغدغه !
ازاین روى طرح ثواب و عقاب اخروى براى آنان هیچ ثمرى نمى تواند داشته باشد و براى درک این قبیل مسائل راهى بس طولانى در پیش دارند. قدم نخست براى اصحلاح این افراد طرح مسائل[ انسانى - مادى] است نه[ معنوى انسانى] ! مربیان جامعه همیشه سخن حکمت آموز[ کلم الناس على قدر عقولهم] را در نظر بگیرند. دعاى کمیل دعاى توسل نمازجمعه و جماعات زیارات عاشورا و زیارت قبورائمه وامام زاده ها براى یک فرد مذهبى قابل درک است و براى فردى که توان چشیدن لذتهاى معنوى را ندارد جز تنزل دادن مذهب اسلام در حد مسیحیت اروپایى نیست !
مربیان جامعه باید در نظر داشته باشند که انسان یک[ شى ء] نیست که براحتى قابل تعویض باشد. ساختن و پرداختن یک مومن متعهداز یک بى ایمان لذت اگر کارى بس بزرگ است و صبرى[ایوبى] مى طلبد واستوارى [ اولوالعزمى] ! واین چنین است که ائمه[ ع] تربیت این گونه افرد را به معجزه تشبیه مى فرمودند قال العسکرى ( ع ):
ریاضه الجاهل وردالمعتاد عن عادته کالمعجز 5
4- پرخاشگرى در پاره اى از موارد روحیه[ پرخاشگرى] مى تواندانگیزه تظاهرات خلاف عفت عمومى باشد.این انگیزه را در بخشى از آن دسته بى بند و بارانى که به این مسائل از دید سیاسى مى نگرند مى توان یافت . دیدگاههاى سیاسى در زمینه بى بندوبارى دو وجه مشخص و ناهمگون دارد. پاره اى که در راس جریان قرار دارند به این مسائل از زاویه مخالفت اصولى با نظام مى نگرند و در واقع بى بند و بارى و حرکات خلاف عفت عمومى راابزارى در جهت رسیدن به اهدافشان تلقى مى کنند. برخورد بااین افراد که اکثرا در گروه سنى بالا قرار دارند باید شدیدوانقلابى باشد و هیچ گونه اغماض و گذشتى روانیست لکن قشر جوان جامعه بااین مسائل از ید براندزى نمى نگرند. آنچه که براى این قبیل افراد مطرح است نفس مبارزه طلبى و مخالفت خوانى است . مساله نظام براى این افراد مطرح نیست .این افراد در مخالفتهایشان[ خود] را مى جویند نه اهدافشان را! و به همین خاطر نقش[ سربازبى مزد] را براى گروه اول باز مى کنند. و به سخن دیگر سربازان گم نامى هستند که تنها جنگیدن را مى دانند در کدام جبهه مهم نیست !
آنچه که براى مربیان جامعه مهم است گرفتن این سربازان[ بى اجرو مواجب] از دست گروه اول است واین کار به سهولت انجام مى یابد. گشودن یک جبهه جنجالى و طرح نظرات افراد یاد شده عطش[ سیاسى و پرخاشگرى] آنان را رفع مى کند. و بعداز خالى شدن و آرامش یافتن مى توانند نیروهاى مفید گردند در جهت سازندگى به همین خاطراست که تاکید فراوان داریم در جهت ارج گذارى به[ حساسیت سیاسى جوانان] ! 6
تبلیغات سالم و موفق : مشکل اساسى ما در زمینه پرورش عدم برنامه ریزى صحیح تبلیغى است .اختلاف نظرهاى فقهى و برداشتهاى مختلف دینى از یک سو و بى توجهى به فنون تبلیغى پیشرفته از سوى دیگر حرکات تبلغى ما را سخت در منگنه قرار داده است و توفیق را بریده !
حرکت تبلیغى ما در برابر دشمن علاوه بر آن که جبنه دفاعى دارد و نه تهاجمى از ضعف مفرط برخورداراست . دشمن با بهره گیرى از روان شناسى و حساسیتهاى روانى واستفاده ازانگیزه هاى شهوى و جنسى کار آمدترین ضربه ها را مى زندو در شرایطى که در رایو و تلویزیون را دراختیار نداردبهترین بهره رااز آموزشهاى سمعى و بصرى مى گیرد. گسترش فیلم و نوار کاست از طریق ویدئن و ضبط صوت تبیلغ اهداف خویش از راه ایجاد رقابتهاى کاذب و بهره گیرى از روحیه پرخاشجویى و .. راههایى است که دشمن در جهت القاااندیشه ضدارزشى برگزیده است واین در حالى است که تکلیف فیلمها سریالها سرودها و موزیکهاى رادیو و تلویزیون همچنان مبهم است و حلیت و حرمت آن از معضلات !
در حالى که دشمن از زن این موجود مظلوم - در شکل زننده بهره مى گیرد وظرافتهاى زنانه او را وسیله ابلاغ پیام خویش قرار داده است بحث از حلیت و حرکت[ صداى زن] یا جواز و عدم جواز نظریه به[ موى مصنوعى] گرفتارى در تار عنکبوتى تنیده بر پاى خویش نیست ؟این سخن بدان معنى نیست که مسئوولان جمهورىاسلامى ایران به[ زن] از دید غربى و مصرف گرایانه بنگرند بلکه مقصود پرهیزازایهام کاریهاى فقهى است که نگذارد[ زن] به عنوان بخشى از جامعه اسلامى در حوزه هاى هنرى و تبلغى گام بگذارد.
تاکى مى خواهیم به موسیقى - که زبانى است براى ابلاغ پیام و در بیشتراز موارد پر بردتراز زبان کلام - مفهوم مترادف غنا بدهیم ؟ چرا روى موسیقى مطالعه دقیق نمى شود تا مشخص گردد که موسیقى چیزى بیشتر از یک زبان نیست که هم مى توان با آن پیامهاى انسانى و معارف بلند و والاى الهى را رساند و مى توان پیام ابتذال و زشتى را مطرح کرد!اسف بارتراز آن راه بازنکردن رادیو تلویزیون مطبوعات و مجلات در قاموس[ ابزار تبلغى] حوزه هاى عملیه و جاى گرفتن منبر و سخنرانى در راس هرم و وسائل تبلغى است ! و نگران بارتر اکتفاء روحانیت به سخنرانى مذهبى و نوشته دینى در مواقع حشور در وسائل ارتباط جمعى !
چرا روحانیت به فیلم سرود موسیقى تاتر شعر و ... بعنوان ابزار تبلیغ نمى نگرد؟ مگر نه این است که استفاده ازاین وسائل استفاده ازابزار زمان است و عدم استفاده ازابزار پیشرفته زمان مساوى با شکست ؟ و به تعبیراستاد شهید مطهرى :
اگر کسى در مورد وسائلى که انسان را به هدفهاى صحیحش نزدیک مى کند بگوید نه من نمى خواهم ازاین وسائل استفاده بکنم و آنوقت کسىکه دنبال هدفهاى نامشروع مى رودازاین وسائل استفاده مى کندواین که دنبال هدفهاى مشروع مى رودازاین وسائل اتسفاده نکند چنین شخصى محکوم به شکست است . مثل اینکه شما بگوئید من
مسلمانم و مى خواهم هدف اسلامى را تعقیب بکنم مى خواهم جهاد بکنم و واقعا هم قصد شماالله است دیگرى در راه شیطان مى خواهد بجنگد در راه مادیگرى و فساد مى جنگد امااواز وسائلى که امروز پیدا شده است مثل توپ و تفنگ و خمپاره استفاده مى کند شما مى گوئید نه ! من به وسیله کار ندارم من مى خواهم با کارد و شمشیر بجنگم قطعا محکوم هستید هدف شما محکوم است . شما هدف خودتان را با دست خودتان محکوم کرده اید 7 .
روحانیت فکر نمى کند برگذرى مراسم سخنرانى براى عده اى معدوداز پیرمردان و پیرزنان در حالى که دشمن باارائه فیلمهاى مبتذل و فوق ابتذال جوانان را به فساد مى کشاند گم کردن [محل نزاع] است ؟ باید توجه داشت آنچه که مورد تهاجم تبلیغى دشمن است طیف[ مسجد رو] و مومن جامعه نیست زیرا اینان روئین تن هستند و غیرقابل نفوذ براى دشمن بلکه دشمن در صدد صید گروهى است که به مسجد از دیدگاه محل عبادت مى نگرند نه مرکز آموزش و تربیت و نسبت به پیامهاى شمعى و بصرى گوشى بدهکار دارند نه سخنرانیهاى دینى !
براین اساس باید گفت : مشکل اساسى ما در زمینه تبلیغ[ ابزار و روش ارائه] است نه پیام ! پیامهاى اسلام ازاستوارى و متانت تردید ناپذیر برخورداراست و در صورت ادارک نافذ و پابرجا! لکن مشکل در چگونگى این ایصال است . و تا زمانى که این مشکل از پیش پا برداشته نشود دسترسى به بخش غیرمتعهد جامعه ناممکن خواهد بودو نتیجه قهرى آن رها شدن این قشر در حوزه نفوذ دشمن ! و دراین صورت توقع اصلاح و تربیت توقعى بى جا خواهد بود و باید همیشه حکومت اسلامى در برخورد با آنان موضع کنترل چى و ناظر قهرى را داشته باشد واین خود ضعفى است غیرقابل اغماض !
امید که با گشوده شدن این میدان جدید و دست یابى بى گروه صالح جامعه به ابزار پیشرفته تبلیغ نظام پرورشى ما راازاین وضع دفاعى خارج کنند و باارائه پیامهاى روحبخش و رهگشاى اسلام ابتکار عمل را در زمینه ارائه زندگى ایده آل و مطلوب و پرورش انسانهاى صالح و مومن بدست بگیرد و شاهد باشیم روزى را که الگوى زندگى سالم از طریق جمهورى اسلامى ایران در جهان گسترش یابد.