ارکان مدیریت در حوزه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


نوشته حاضر سومین نگاه ما به آسمان بلند و پر ستاره حوزه هاى علمیه و سازمان روحانیت است حوزه اى که خاستگاه هدایتگران تاریخ زادگاه علمى و معنوى روشنگران راه تعالى انسان حوزه اى که رسالت دار پیام پیامداران الهى و پاسدارارزشهاى والاى قرآنى و تحقق بخشنده حکومت خداوندى است .

حوزه اى که تابش شمع هاى روشن تاریخ را فروغ جاودانگى بخشیده است و قلبهاى تپنده بیدار را خون گرم آگاهى و تعهد واحساس چشانده است .

چشم اندازمان در دو نگاه گذشته ارزشهاى والا و مسوولیتهاى گران حوزه ها و سازمان روحانیت بود نگاهى سرشاراز تعظیم و تحسین که آمیخته با نگرانیها مى نمود!

 نگرانى از میزان توان تحمل پیام پیامداران الهى و رساندن آن به نسلهاى تشنه و سرگشته زمان نگرانى و آفتها و کاستى ها و ندیدن نیازهاى واقعى و نشناختن زمان آنگونه که باید و سرانجام نگرانى از فاصله هاى موجود میان آنچه هست و آنچه باید باشد و میان آنچه انجام پذیرفته است و آنچه بایدانجام پذیرد!

در فراز ونشیب این پویش ها بود که غبار غم نگرانیها بر مژگان خاطرمان نشست ولى در نگاهمان برق امید و نوید نیز درخشید.

سخن ازنگرانى ها به میان نیاوردیم تا بذر شوم یاس را در قلب ها بکاریم و بدخواهانمان را به سرور نشانیم ! بلکه سینه کبود نگرانى ها رااز آن رو با نیش قلم شکافتیم که در وراى سایه سنگینش طلوع صبح صادق تعالى و تکامل هر چه بیشتر حوزه را نظاره گر باشیم و بدخواهنمان را بنمایانیم که عمر سرور مغرضانه شان به کوتاهى شب است .

و دراین راستا بود که در کنار بیان کاستى ها و نابسامانیها راه حل مشکلات و دستیابى به تکامل و تعالى را نیزارائه دادیم و گفتیم که : حوزه و سازمان روحانیت براى حل مشکلات دیرینه خویش و کسب شایستگى و توان بیشتر تحمل بار مسوولیتهاى نوین به مدیریتى شایسته آگاه مدبر ژرف نگر و فراگیر نیازمنداست .

اهمیت تبیین ارکان واصل مدیریت حوزه ها در بحثهاى گذشته ضرورى ترین حرکت مورد نیاز حوزه ها و سازمان روحانیت را[ تشکل یافتن مدیریتى فراگیر] دانستیم واکنون در کادرمسایل شکل گیرى مدیریت نیز ضرورى ترین گام واصلى ترین قدم را مشخص نمودن ارکان واصول و ضوابط کلى مدیریت حوزه ها مى شناسیم . زیرا هر نوع مدیریت و سیستم رهبرى و تصمیم گیرى و خط دهنده اى داراى بازده اى متناسب با همان مدیریت و با همان سیستم است مدیریتى که بر ارکان قویم استوار باشد و سیستمى که براصول علمى و دقیق بنا گردد داراى بازده اى مطلوب و پر ثمراست و  مدیریتى که اندیشه هاى توانمند و صاحب سهم و لایق در آن تبلور نیافته باشد و سیستمى که بااصول و ضوابط نامشخص و تنقیح نشده بکارادامه دهد داراى میوه اى نارس و مولودى ناقص است .

بنابراین اگر خواهان آنیم که از درخت کهن و تناور حوزه ثمرى شیرین و بى آفت بچینیم باید خصوصیت مدیران و نوع مدیریت وارکان و ضوابط آن را تبیین کنیم .

پایه اى ترین سنگ بناى مدیریت :  درمقطع کنونى اگر تشکیل سازان مدیریت حوزه ها و سازمان روحانیت را بنیان نهادن بناى عظیم و گسترده اى بر پنهاى میراث غنى فرهنگى کهن حوزه ها تلقى کنیم مى توان[ تبیین ارکان مدیریت و تعیین مدیران] را به مثابه بنیان نهادن اولین سنگ بناى سیستم نوین نظام حوزه ها بشمار آورد. و آن را به مفهوم برداشتن اولین گام بسوى حل مشکلات دیرینه و حرکت بسوى اوجمندیها دانست .

واگر چنین تلقى کنیم - که واقعیت نیز چنین است - معماران نظام نوین حوزه باید بیشترین دقت و حوصله و تیزنگرى و بازاندیشى را در بنیان نهادن اولین خشت و پایه اى ترین سنگ بناى مدیریت - یعنى تعیین ارکان تشکیل دهنده مدیریت حوزه ها - بکار گیرند. تااولین خشت به استوارى و عدالت برجاى نشیند واز کجى و کوته نگرى و بسته ذهنى و انحصارطلبى بدور باشد.

طراحان نظام نوین باید قبل از برداشتن اولین گام عملى در صحنه تشکیل مدیریت اعضا وارکان آن را و سمت و سوى حرکت را مشخص نمایند تا حرکتشان اصول و حساب شده صورت پذیرد. توجه به این حقیقت است که ما را بر آن داشت تا قبل از طرح هر مطلبى به تبیین ارکان تشکیل دهنده مدیریت حوزه و سازمان روحانیت بپردازیم واعلام نماییم : مدیریت حوزه درصورتى مى تواند نظام ساز و نظام آفرین و تعالى بخش باشد که بر چهار محوراستوار گردد:

چهار محور یاد شده همان ارکانى است که در نوشته قبل به اخصتاراشاراتى بدان داشتیم و تفصیل و توضیح آن را بدین نوشته وانهادیم .

1- جایگاه ولى فقیه در تشکیلات مدیریت حوزه و روحانیت در بینش اعتقادى شیعه[ ولى فقیه] از برترین جایگاه معنوى و حاکمیت اجتماعى برخورداراست زیرا شیعه ولایت فقیه را در زمان غیبت معصوم[ ع] درادامه ولایت ائمه معصومین[ ع] و رسول اکرم[ ص] و در نهایت منسوب به شارع مقدس مى داند و ریشه اصلى چنین عقیده اى در عمق وجدان حوزه ها راه دارد و حوزه ها سرسخت ترین مدافعان آن و پایبندترین افراد به اصل مذکور مى باشند و در حقیقت اصحاب حوزه به عنوان تبیین گران اصول و مبانى و مفاهیم اسلامى خوداستنباط کننده این اصل و طرح کننده آن در جامعه اسلامى بوده اند و لازمه تردید ناپذیر چنین استنباط واعتقادى شناخت ولى فقیه - یا شوراى رهبرى - بعنوان اصلى ترین رکن مدیریت حوه و روحانیت است .

2- نقش فقها در تشکیلات مدیریت حوزه  در طول تاریخ گذشته حوزه هاى علمیه همواره زعامت و رهبرى و هدایت آن متوجه فقهاى عظم بوده است و در دورانهاى مختلف به میزان امکانات خویش در تنظیم و حفظ نظام معنوى و فرهنگى واقتصادى حوزه ها کوشیده اند و در حقیقت عمده ترین عامل بقا و تداوم حوزه ها - و به تبع آن فرهنگ غنى اسلام - در بستر زمان و در متن جوامع اسلامى زعامت و   نظارت و هدایت فقهاى آگاه و آراسته به زهد و وارسته از هوى بوده است .

با توجه به این نکته که در گذشته به لحاظ محدودیت زمینه فعالیتهاى اجتماعى وامکانات مادى و نیز محدودیت نیازهاى فرهنگى جوامع اسلامى - و یا عدم احساس آن نیازها - ضرورت تشکیل سازمانى گسترده براى مدیریت حوزه ها و سازمان روحانیت و حرکتهاى فرهنگى آن به نظر نمى آمده واحساس نشده و یا لااقل به مرحله اجرا در نیامده است وازایو روفقها تنها محور مدیریت حوزه ها بشمار مى آمده اند - آنهم فقهایى که داراى مرجعیت عامه بوده و توان اداره حوزه رااز جهت اقتصادى نیز داشته اند .

زعامت و رهبرى حوزه در گذشته اگر چه تک محورى بوده است و تنها بر محور مدیریت مرجعى متشخص یا چند تن ازفقها مى چرخیده است ولى آنان دراعمال مدیریت خویش از خود نگرى و خودرایى بدور بوده اند و براى تصمیم گیرى در مسایل مهم حوزه بااستادان و صاحب نظران دیگر به شور مى نشسته اند ولى ضرورت زمان و نیازهاى گسترده اجتماعى امت اسلام و زمینه هاى بیشمار فعالیتتهاى فرهنگى وامکانات به دست آمده نوین در سایه انقلاب اسلامى مسوولیتها و کارآیى هاى نوینى رااز حوزه ها و روحانیت مى طلبد که تنها در پرتو مدیریتى سازمان یافته و متشکل و منسجم و علمى و فراگیر مى توان شاهد آن بود مدیریتى که فقها و متخصصان فقهى اسلام رکنى ازارکان قویم آن بشمار آیند نه تنها رکن آن .

چنین باورى به معناى سبک انگارى امر فقاهت و بى حرمتى به حریم والاى فقها نیست بلکه بزرگ شمردن مدیریت حوزه ها و جدى گرفتن تاثیر [تضارب افکار و رویارویى اندیشه هاى گوناگون] در تکامل و تعالى علمى و معنوى و کارآیى اجتماعى آنست .

3- نقش مدرسان عالى رتبه در تشکیلات مدیریت حوزه ها یکى ازارجمندترین ارزشهاى حاکم بر نظام اخلاقى حوزه قدر و   احترامى است که جویندگان علم و کمال براى استادان و مدرسان خویش قائلند و این از یکسو به خاطرارجى است که اسلام براى معلمان قائل شده است و از سوى دیگر به جهت تاثیر سازنده اى است که مدرسان درساختار نظام فکرى و علمى و معنوى واخلاقى حوزه ها داشته اند و دارند.

ارزشى را که حوزه ها براى مدرسان متعهد و روشن نگر و آگاه قائل است یک احترام صورى نیست بلکه احترام به علم واندیشه و تعهد وایمان و تلاش ژرفنگرى است و عالى ترین مصداق چنین ارج نهادنى آنست که سومین محرو و رکن مدیریت حوزه ها مدرسان آگاه و روشن بین شناخته شوند.

نقش اندیشمندان حوزه اى در تشکیلات مدیریت حوزه  عنوان یاد شده اگر چه به شکل محورى مجزا آورده است ولى در حقیقت ما آن را بخشى از رکن سوم بشمار مى آوریم زیرا حوزه داراى اندیشمندان و مدرسانى است که داراى تحصیلات عالى حوزه اى و دانشگاهى مى باشند و به تعبیرى دیگر داراى آفاق فکرى و درون حوزه اى و برون حوزه اى هستند و در مراکز مختلف فکرى و فرهنگى به کارهاى علمى و تحقیقى و آموزشى اشتغال دارند واسمااز مدرسان حوزه بحساب نمى آیند ولى در واقع از آگاهى و دانش و توان کافى برخوردارند و آنان نیز باید در ساختار نظام مدیریت حوزه موثر و داراى نقش باشند.

آنچه ما را بر آن داشته است که نسبت به این اندیشمندان حسابى جداگانه باز کنیم و بر آن اصرار ورزیم و وسعت نظر و زمان شناسى و ابتکار و خلاقیت بیشتر کسانى است که با نظام علمى حوزه هاى دینى و نیز مراکز علمى دانشگاهیو مجامع فرهنگى برون حوزه اى آشنایى دارند. اینان از یکسو در محیط علمى و معنوى حوزه هاى دینى رشد یافته واز سرچشمه زلال معارف قرآنى واخلاق اسلامى بهره جسته و براسا مبانى اصیل فرهنگ اسلام بینش یافته اند واز سوى دیگر با   علوم و تجربه ها و مزایا و شگردها نوین تحقیقى و آموزشى دانشگاههاى داخل و خارج کشور و حال و هواى حاکم بر دانشگاهها واندیشه هاى نسل پر تحرک و آینده ساز جامعه آشنایى تنگاتنگ دارند.

واصولا آشنایى رجال روحانى واندیشمندان مذهبى با محیطهاى علمى و فرهنگى برون حوزه اى به آنان بینشى وسیع تر و نگرشى عینى تر مى بخشد و در نتیجه نیازهاى فرهنگى و فکرى و معنوى جامعه را زودتر و عمیق تر در مى یابند و درارائه طرحهاى جامع و فراگیر وایجادانطباق کارآیى حوزه با نیازهاى زمان از توانایى بیشترى برخوردار مى گردند.

ارتباط فکرى و علمى یک اندیشمند با مراکز مختلف فکرى و فرهنگى و پژوهشى به قوت فکر و وسعت نظر مى بخشد به شرط آن که قبل از حضور یافتن در محیطهاى گوناگون فرهنگى مبانى فکریش براساس اصول و ارزشهاى اسلامى استحکام لازم را پیدا کرده باشد.

بهترین دلیل و روشن ترین برهان ادعاى یاد شده وجوداندیشمندانى اندیشه پرور چون استاد[ مطهرى] و[ بهشتى] و[ باهنر] و[ مفتح] .. در صحنه مسایل فکرى واجتماعى روزگار معاصراست چرا که ؟امروز ما خودشاهدیم بسیارى از موج هاى فرهنگى خیزنده قبل ازانقلاب با تحقق انقلاب از خیزش و حرکت بازمانده است ولى اندیشه هاى استاد مطهرى پس از تحقق انقلاب اسلامى و رهایى اندیشه هاى جوان از زنجیر فرهنگ هاى استعمارى تازه شناخته مى شود موج مى گیرد اوج مى یابد و حرکت مى بخشد و سیرآب مى سازد. واین نبوده و نیست مگر به خاطر جامعیت فکرى استاد نسبت به علوم حوزه اى و برون حوزه اى که به او وسعت نظر و تعمق و دورنگرى و ریزبینى و حساسیت و نیازشناسى خاصى را بخشیده است واین است که او به هنگام جارى ساختن زلال قلم و شهد سخنش نسلهاى تشنه ده ها سال آینده خویش را به نظر آورده است و سرود پایبندى به حقیقتهاى ناب واصول اصیل فرهنگ اسلامى را براى آنان سروده است . و زنگ خطر وجود تحریف گران وسطحى نگران و   منافقان بى فرقان را زودتراز همه براى تحذیر و بیدارباش نسلها به صدا در آورده است و رنجنامه خود رااز بى ضابطگى و فرسودگى شیوه هاى تحقیقى و تبلیغى و آموزشى حوزه ها و سازمان روحانیت در طومار غبار گرفته تاریخ به ثبت رسانده . و با آفتهاى ریشه سوز درخت کهن حوزه و روحانیت به ستیز برخاسته است .

آن روز که با کمال تواضع و خلوص (داستان راستان ) مى نویسد برخى از نامداران و خزانه داران اصطلاحات فقه واصول که احکام زنده اسلام را دست و پا بسته و به صورت علوم غریبه واجناس عتیقه در قفسه ذهن و قفس اندیشه شان نگهدارى مى کردند گفتن تفسیر قرآن و درس نهج البلاغه و تاریخ اسلام رالله کسرشان مى پنداشتند!

و آن روز که کتاب[ روش رئالیسم] را پاروقى مى زند و خدمات متقابل اسلام وایران و حقوق زن دراسلام و ... را در جامعه مطرح مى کند شاهد خلاها و نیازهایى است که بسیارى از حوزه ایان آن رااحساس نمى کرده اند و نمى شناخته اند و ضرورتش را نمى یافته اند.

و آن روز که سخن از نابسامانى نظام آموزشى و پژوهشى واقتصادى حوزه به میان مى آورد و براى درمان کردن گوشه اى از دردها را ترسیم مى کند کسانى به معارضه بااو بر مى خیزند و سخنانش را توهین به حوزه و وسیله نابودى حوزه ها تلقى مى کنند 1 و هرگز عمق احساس و کلام استاد را نمى یابند آنگاه که احساس در وجودش مى جوشد و شعور دراندیشه اش مى بالد و سخن از باورش مى تراود که:[ ثابت نگاهداشتن سازمان روحانیت در وضع فعلى نیز به انقراض آن منتهى خواهد شد]2 و[اگراین درخت کنده شود دیگر هیچ کس قادر نخواهد بود نهال جدیدى به جاى آن بکارد] 3 و[ اگراین پرچمدارى از دست روحانیت گرفته شود و به دست - به اصطلاح روشنفکر! بیفتد یک قرن که هیچ یک نسل که بگذرد اسلام بکلى مسخ مى شود زیرا حاصل فرهنگ اصیل اسلامى در نهایت باز هم همین گروه روحانیون متعهد هستند] 4

دراین مقطع ما بر آن نیستیم که اندیشه هاى استاد را تحلیل کنیم   

بلکه منظورمان نشان دادن این واقعیت است که معمولا (رجال روحانى واندیشمندان حوزه اى آگاه به علوم ه برون حوزه اى و دانشگاهى ) از وسعت نظر و همه سونگرى و زمانشناسى و نیازشناسى بیشترى برخوردارند اگر چه قضیه را به شکل موجبه کلیه نپذیریم . دلیل ما تنها شخص استاد مظهرى[ ره] نیست بلکه نمونه هاى دیگر درستى ادعاى ما در شخصیتهایى چون شهید بهشتى و باهنر و مفتح[ ره] متبلوراست که جلوه و درخشش حضورشان در صحنه هاى گوناگون فکرى و فرهنگى و سیاسى قبل و بعدازانقلاب برهمگان واضح و آشاراست و نقش فعال و سازنده موثرشان قابل تردید وانکار نیست .

بى شک متفکران و آگاهان واندیشه سازانى چون اینان همواره در فکر اصلاح نظام حوزه و تکامل و تعالى آن بوده و طرحهاى عمیقى نیز داشته اند که گوشه اى از آن طرحها وایده ها را در نوشته ها و سخنرانى هاشان منعکس کرده اند ولى افسوس که قدراینان قبل از تحقق انقلاب اسلامى آن گونه که باید شناخته نشد و مجالى براى پیاده کردن طرحها وارائه نمودن اندیشه هاى خود و راهى براى حضور در مدیریت حوزه ها و سازمان روحانیت به دست نیاورند! و پس از تحقق انقلاب فرصت آغاز چنین حرکت مقدس را نیافتند واز آشیان بلند باورهاشان به سوى پروردگارشان اوج گرفتند و آشیان را براى دیگر بلندپروازان قوى اندیشه خالى گذاردندَ واکنون برماست که از همه روشن اندیشان صالح و آگاه در تشکیلات مدیریت نظام آفرین و سازمان بخش حوزه هاى علمى و سازمان روحانیت بهره گیریم

4- ضرورت حضور طلاب در تشکیلات مدیریت حوزه  رکن چهارم مظلوم ترین رکنى است که در طول زمانهاى متمادى از صحنه مدیریت و تاثیرگذارى در روند حوزه ها و نیز سرنوشت فرهنگى خویش به دور مانده است و همواره افکار واندیشه ها وایده هاى خود را بدون داشتن پشتوانه اى اجرایى در گوشه و کنار گاه و بیگاه مطرح   کرده است و پیشنهادهاى سازنده اش در لابلاى سطرها و یا در شیار مغزها و صفحه خاطره ها به رسوب فراموشى نشسته است .

حضور طلاب در تعیین سرنوشت خویش مسئله ایست که تاکنون عملا مورد بى توجهى قرار گرفته و نقش فعال و خلاق و مبتکر و جریان آفرین آن نادیده انگاشته شده است !

البته مااذعان داریم که آنچه در گذشته مانع تحقق یافتن تشکیلات سازمان یافته حوزه و روحانیت بوده است و به تبع آن زمینه حضور طلاب در تعیین سرنوشت فرهنگى واجتماعى شان رااز میان برده 1 عبارت است از:

الف : فقدان امکانات لازم مادى واجرایى .

ب : خطراستیلاى بیگانگان و حومتهاى طاغوتى جبار بر سیستم حوزه ها.

ج : عدم احساس شدید نیازهاى گسترده اجتماعى و وجود نداشتن زمینه هاى تبلیغى جهانى .

و نیز دلائل دیگرى که همه را مى توان در یک عبارت خلاصه کرد: فراهم نبودن همه جانبه مقتضیات وامکانات و وجود داشتن خطرات و آفات گوناگون .

اما خوشبختانه در عصر حاضر همه آن مشکلات و موانع مرتفع شده است و مشکلات احتمالى هم باید با برنامه ریزى و دقت نظر و حسن انجام و تدبیر کافى از میان برداشته شود.

امروز زمینه براى پدیدآوردن نظام نوین فرهنگى و پژوهشى و تبلیغى و اقتصادى حوزه از هر جهت مهیاست و مقتضى براى بنیان نهادن تشکیلات سازمان حوزه و روحانیت قوى است و زمان حضور طلاب آگاه و روشن نگر در شوراى مدیریت حوزه فرا رسیده است . و شاید دور نگهداشتن طلاب از صحنه مدیریت جامعه علمى و عقیدتى خویش دیگرامکان پذیر نباشد همان گونه که در جهان امروز دور نگهداشتن مردم یک جامعه رشد یافته از تعیین سرنوشت خویش ممکن نیست و جوامعى که امروز دربنداسارت استعمار واستبداد و خودرایى احزاب و گروههاى خاصى بسر مى برند در انحطاط فرهنگى بسر برده و   مستضعفانى هستند که روزى به استضعافهاى ناعادلانه پى خواهند برد و بپاخاسته و سرنوشت خویش را در دست خواهند گرفت .

مشکل ما اکنون این نیست که چرا تاکنون[ طلاب] در مدیریت نظام خانواده فکرى خویش سهیم نبوده اند مهم این است که دریابیم تحولات پدید آمده اجتماعى و سیاسى و فرهنگى زمینه حضور بیشتر و جدى تر طلاب را به وجود آورده است و آنرا به سرحد ضرورت رسانده است .

واین میوه ایست شیرین که تنهادراین فصل از زمان باید آنرا چید و حاصل پربرکتى است که دراین مقطع تاریخى باید آن را دروید و گذشته براى این منظور زود بوده است و آینده دیر خواهند بود و ما بى آنکه بخواهیم مدیران حوزه هاى دینى را که در گذشته ارج به نظام روحانیت تصیمى مى گرفته اند مورداشکال قرار دهیم براین باوریم که اکنون فصل بهار تحول است . فصلى است که اندیشه هاى طلاب جوان و هوشمند و آگاه حوزه بر درخت عظیم انقلاب جوانه زده جوانه هایى که در کمال شکوفایى خون بیدارى و بیدارگریشان را در رگهاى درخت و تناورانقلاب جارى ساخته اند و چه بسیار جوانه هایى که در وزرش تندبادها و هجوم ظالمانه استبداد واستکباراز شاخساران جدا گشته واوج گرفته و برقله ها نشسته و شمع تاریخ شده اند.

جوانه هایى که با پیشتازى و بى باکى وایثارگرى و مقاومت و هشیارى و آگاهى و فریاد گریشان و با پیرویشان ازامام عظیم صلاحیت خویش را شهادت داده اند واثبات کرده اند که علیرغم تصور بدخواهان رطوبت گرفتگان حجره هاى نمورنیند که کمین گرفتگان بیشه فرصتند و مردان راى و تدبیر واندیشه اند.

آرى فصل فصل جوشیدن و زمان زمان بیدارى است و آنانکه با خون گرمشان بر دیوارهاى فیضیه و دارالشفا سند پوچى و پوسیدگى نظام استبداد راامضا کردند و باایثار و تلاش و پشتکارشان طرح معمار پیر خردمند تاریخ را بر دیواره بلند زمان ترسیم نمودند اکنون برآنند تا در ساختار نظام نوین جامعه علمى خویش نیز حضور داشته باشند و بیدارى   

 

و هشیارى و آگاهى و خلاقیت خویش را دوباره شهادت دهند.

واین تنها یک خواستن نیست که یک ضرورت است ضرورتى که ازابعاد گوناگون قابل طرح و بررسى است :

الف : روح مدیریت اسلامى مستلزم حضور طلاب در ساختار مدیریت حوزه هاست .

همانگونه که در نوشته قبل به اجمال اشاره اى به انواع حکومتها و مدیریتها شد مدیریتهاى اجتماعى و سازمانى داراى تنوع زیادى است که از یک نظر مى توان آنها را به دو بخش تقسیم کرد:

الف : حکومت فرد گروه اشراف نجیب زادگان عالمان و دانشمندان و حکیمان و فرزانگان واحزاب سیاسى بر مردم .

ب : حکومت مردم بر مردم .

فرق شیوه اول مدیریت و حکومت با شیوه دوم دراین است که در شیوه اول مردم که قشر وسیع و گسترده جامعه را تشکیل مى دهند و مدیریت نسبت به آنهااعمال مى شود هرگز درانتخاب حکومت و شیوه ها و تصمیم گیرى هاى آن دخالت ندارند. و دیگران به نیابت از آنان مى برند و مى دوزند.البته (دیگران ) در حکومتهاى گوناگون فرق مى کند گاه یک نفر به عنوان شاه یا رئیس جمهور مادام العمر بر مردم مستبدانه حکم مى راند و گاه گروهى از حکیمان و فرزانگان و گاهى هم احزاب بااهداف گوناگون . آنچه همه این شیوه ها را در زیر یک خیمه جمع مى کند عدم حضور مردم در تشکیلات مدیریت اجتماعى است . و معمولا در دوران کم دانشى بشر اکثر حکومتها و مدیریتهاازاین گونه بوده است .

واما شیوه دیگر مدیریت و حکومت یعنى حکومت مردم بر مردم ازاین خصوصیت برخورداراست که توده هاى وسیع مردمى خود در تعیین نوع حکومت و حاکمان و قانون و قانونگذارى موثرند.

اصولااندیشه امکان چنین مدیریتى در جوامع بشرى در عصر تمدن آگاهیهاى فرهنگى قوت گرفته است و حکومتهاى گوناگونى بر ملاک دمکراسى وانتخاب مردم شکل گرفته است (که البته در چگونگى   پیدایش حکومتهاى به اصطلاح دمکراسى و نیرنگ ها و فریبکارى هایى که از ناحیه جناجهاى سیاسى و نژادپرست و خودکامه دراین نوع حکومتها صورت گرفته است مطالبى است قابل بررسى که مجال دیگرى را مى طلبد.)

اسلام به عنوان یک کلیت فردى واجتماعى که همه ابعاد زندگى انسان را مورد توجه قرار داده است در زمینه حکومت و مدیریت و ولایت دارى طرحها و ضوابطى است که عملا مردم و توده هاى وسیع اجتماعى را در تعیین سرنوشت خویش شرکت مى دهند. و با آنکه نمى خواهیم هرگز دمکراسى غربى را به اسلام بچسبانیم معتقدیم اسلام در مدیریت جامعه به آراء و افکارو نظریات و طرحها و خلاقیت هائمردم جامعه وامت اسلام نظر دارد. و حتى در زمینه رهبرى پیامبراسلام[ ص] که یک رهبرى انتصابى از ناحیه خداونداست وانتخاب مردم در مورد آن فرض ندارد خداوند در زمینه مسایل عام اجتماعى به پیامبرامر مى کند که راى و نظر مردم را جویا شود و آنان را در تصمیم گیریهاى مسایل اجتماعى دخالت دهد و مى فرماید [وشاورهم فى الامر] 5 با مسلمانان وامت اسلامى مشورت نما! و جالب است بدانیم که پیامبراکرم[ ص] قبل از نزول این آیه شیوه متقن مشاور را به کار مى گرفته است واز تک روى و خودرایى بیزار بوده است . 6

استاد شهید مطهرى (رضوان الله علیه ) در زمینه مطالب یاد شده بیان کوتاه و جامعى دارد و در زمینه سبک رهبران اجتماعى و سیاسى و نوع مدیریت آنان مى گوید:

در میان رهبرهاى اجتماعى و سیاسى بعضى هااساسا سبکشان یعنى آن چه که به آن اعتماد دارند. فقط و فقط زوراست یعنى به جز زور به چیز دیگرى ایمان واعتماد ندارند و منطقشان این است که این گروه شاخ از دو ذرع دم بهتراست ! یعنى غیراز زور را هر چه هست بریزند دور...

یک سبک هم به تماوت اعتماد مى کند تماوت یعنى خود را به موش مردگى زدن خود را به بى خبرى زدن خود را به حماقت زدن این   هم یک سبکى است خوب یک عده اى بااین سبک کار خودشان را پیش مى برند...

بعضى در سبکشان فردى هستند یعنى تنها تصمیم مى گیرند بعضى اساسا حاضر نیستند تنها تصمیم بگیرند آن جایى هم که مطلب کاملا برایشان روشن است باز تنها تصمیم نمى گیرند واین مخصوصا در سیره پیغمبراکرم[ ص] عجیب است . پیامبر در مقام نبوت و درمقامى که اصحاب آن چنان ایمان دارند که مى گویند: تواگر فرمان بدهى خودمان را به دریا بیاندازیم مى اندازیم در عین حال مى خواهد سبکش انفرادى باشد و در مسایل تنها تصمیمبگیرد براى این که لااقل ضررش این است که به اصحاب خودش شخصیت نداده یعنى گویى شمااساسا فکر ندارید فهم و شعور ندارید شما ابزار و من باید دستور بدهم و شما فقط عمل کنید. 7.

پس از پیامبراسلام[ ص] مقام امامت ائمه معصومین[ ع] نیز مقامى است انتصابى ولى آنها هم با همه آگاهى و علم گسترده خدایى خویش مسئله مشورت واحترام به آراء دیگران رااز نظر دور نداشته اند و به پیروى از قرآن که همه مومنان را به مشاوره خوانده است واظهار داشته است [ امرهم شورى بینهم] 8 به نظرخواهى از صاحب نظران تحریص و تشویق نموده اند.

على[ ع]: اضربوا بعض الراى ببعض یتولد منه الصواب 9  رایها را بر یکدیگر عرضه کنید که راى درست این گونه پدید مى آید.

امام صادق[ ع] مى فرماید:

[والاستشاره عین الهدایه و قد خاطر من استغنى برایه]... 10 : نظر خواستن عین هدایت است و هر که خود رااز دیگران بى نیاز ببیند به مخاطره افتد. معصومین[ ع] در عمل نیزازاصل مشاوره حمایت نموده اند چنانکه [فضیل] گوید: یکبارامام جعفرصادق[ ع] درباره کارى راى مرا خواست گفتم : آیا چون منى تواند نظر مشورت به شخصى چون تو دهد؟امام فرمود: بلى آنگاه که از تو نظر خواهى شود. 11

این بیانها و آموزشها و تعبیرها همه براى تاکید برامر بسیار مهم و   حیاتى مشورت و نظرخواهى است بخصوص دراموراجتماعى اقتصادى سیاسى فرهنگى و ... واین همه براى پرهیز دادن است از خودرایى و تکروى در تصمیم گیرها واقدام ها. باید توجه داشت کمتر کار بااهمیتى بى نظرخواهى به سامانى در خور خواهد رسید نظرخواهى طبق تعالیم دین امرى ضرورى و سازنده و نگاهدارنده از خطاها و زیانها و سقوطها وانحطاطهااست . و ضرورت و لزوم این کار براى رهبران جامعه و مدیران و مسوولان اجتماعى و مقامات دینى شدیدتراست بلکه این کار براى آنان یک وظیفه است . هر کس در هر مقامى از مشورت کردن و نظرخواستن و بهره ورى از عقلها و آگاهیها و تجربه هاى دیگران و داشتن مشاوران شایسته وامین و خوشفکر و بازنگر یا گروههاى مشاوره اى و رایزنى مومن و متخصص و مورداعتماد و خردمند و بصیر و نابسته ذهن بى نیاز نیست . چه کسى ازاین کار بى نیاز تواند بود بااینکه مى نگریم امام معصوم - که بحق ازاین چیزها هم بى نیازاست - براى تعلیم ما و تربیت ما خود به مشورت و نظرخواهى مى پردازد... و آشکارا پذیرش آن را شعار قرار مى دهد :

[به من چنان گمان مبرید که درباره حقى که به من گفته شوداحساس سنگینى مى کنم یا در بند آنم که مرا بزرگ شمارید چه هر کس که از حقى که به او گفته یا عدالتى که به او عرضه شود احساس سنگینى کند عمل کردن به آنها براى او سنگین تراست بنابراین از گفتن سخن حق یااظهار نظر عادلانه خوددارى نکنید] 12

در هر حال یکى ازاصول قطعى و تردید ناپذیر تبین شده مدیریت اسلامى لزوم مشورت با نیروهاى تحت سرپرستى و ضرورت نظر خواستن از آنهاست زیرا در بینش اسلام انسانها پیچ مهره بى احساس ماشین جامعه و سیستم سازمانى و تشکیلاتى نیستند. آنها هم مانند مدیران احساس اندیشه ابتکار و خلاقیت و حق اظهار نظر دارند. و بایداظهار نظر آنان طبق شرایط واصولى منطقى شنیده و بررسى شود و در صورت اتقان و استحکام به مرحله اجرا در آید.

واز آنجا که[ طلاب] در حقیقت اصلى ترین و گسترده ترین   نیروهاى تحت اداره مدیریت حوزه اند و سازمان مدیریت حوزه عمده ترین هدفش سامان دادن برنامه ریختن هدایت نمودن و نظارت بر نیروهاى سرشار مادى و معنوى آنان است .اسلامى بودن مدیریت حوزه مستلزم حضور فعال طلاب ریشه یافته و روشن نگر در سیستم رهبرى و مدیریت حوزه است .

واگر کسانى این امر را غیر لازم یا غیرممکن قلمداد کنند بایداز آنان دلیل خواست و ریشه هاى ذهنیشان را جویا شد. چرا که ما حضور طلاب را در تاثیرگذارى بر شوراى مدیریت هم ممکن مى دانیم و هم لازم مى شماریم و کسانى که طلاب رااز نظر آگاهى سیاسى واجتماعى و فرهنگى واز جهت خلاقیت وسازندگى دست کم گرفته و حضور آنان را در سازمان مدیریت بى فایده یا مضر مى پندارند و با قرار دادن طلاب را در کنار فقها و مدرسان سبب بى حرمتى به حریم استادان گمان کرده اند سخت در اشتباهند. چرا که طلاب پرتلاش و آگاه و فضلاى روشن نگر و متعهد حوزه در عصر حاضر تیزنگرى آگاهى هشیارى لیاقت و صلاحیت خویش را به اثابت رسانده اند و آنانکه حضور چنین عناصر بیدار و متعهدى را در تصمیم گیرى هاى مدیریت حوزه بى ثمر پندارند پندارشان نیست مگر به جهت بسته ذهنى و ناآگاهى آنان از روح تعالیم اسلام و واقعیتهاى اجتماعى و خودبینى واحساس بى نیازى از دیگران . واگر مشورت نمودن پیامبر[ص] با مسلمانان بى حرمتى به حریم رسول خدا نبوده و نیست حضور طلاب به عنوان چهارمین رکن شوراى مدیریت حوزه بى احترامى به حرمت دیگران نخواهد بود.

ب : هشیارى تعهد و پیشگامى طلاب در تحولات اجتماعى اثباتگر ضرورت حضور آنان در صحنه مدیریت حوزه و روحانیت است .

یکى از موثرترین عوامل پیشبردانقلاب و فعالترین ملبغان و گسترش دهندگان افکار وایده هاى امام امت (مدظله العالى ) واز هشیارترین عناصر مدافع نهضت اسلامى طلاب جوان و فضلاى حوزه هاى دینى بوده اند که در سکوت سنگین دوران خفقان همواره یاد پانزده خرداد را   زنده نگاهداشته و نوارها واعلامیه هاى بیدارگرامام را دست به دست مى گردانده و رساله هاى امام را به عنوان رساله فقیه مجاهدى حق زعامت و رهبرى از آن اوست در جامعه نشر مى داده اند و همینان بودند که در برابر توهین بیگانگان به مقام رهبرانقلاب تاب نیاوردند و بپا خاستند و درسها را تعطیل کرده و گروه گروه به منزل فقها رفتند و در حالى که از ناحیه برخى عناصرامر به آرامش سکوت مى شدند از حرکت باز نایستادند و در نهایت فریاد خود را به فریادهاى میلیونى امت اسلام متصل نمودند .

در روزگار سکوت و سیاهى [ طلاب] از جمله پایگاهاى معدود مبارزاتى بوده اند که به دست طاغوت فتح نگردیده است تا آنجا که در سخت ترین شرایط حاکمیت جور قیامگر تاریخ آنان را چشم امید خود خوانده است و تلاش وایثار طلاب جوان راارج نهاده است که :

[درود بر جوانان غیور حوزه علمیه بیدار قم و سایر حوزه ها که با سرافرازى به نهضت روحانیت ادامه و رونق دادند]. 13

همین جا یادآور شویم که وقتى ما مى گوییم (طلبه ها) مقصود مااکثر آنان است و قشر معدود کوتاه نگر و بسته ذهن و کسل و سر در گریبان که گرفتارالقائات سوء جموداندیشان متحجرنداز موضوع سخن خارجند!

سخن این است که چنین اکثریت آگاه و پرتلاش و خلاق و متعهدى چگونه مى توانداز صحنه مدیریت نظام فکرى و پرورشى و معنوى خویش دور باشد یا دور نگاهداشته شود!

حق این است که این جبهه فکرى و فرهنگى با توجه به تعهد و لیاقتى که از خود نشان داده است به شکلى صحیح و معقول و حسابشده در مدیریت حوزه جاى داشته باشد.

ج : شکوفا شدن استعدادهاى نهفته طلاب واندیشیدن به مسایل عینى جامعه رهین حضور آنان در مسایل مدیریت جامعه علمى فرهنگى خویش است .

یکى از مشکلات نظام موجود حوزه هاارزیابى نشدن استعدادهاى   نهفته طلاب است که ناشناخته مانده و در نهایت بهره بردارى صحیح و منطقى از آن صورت نمى گیرد. و یکى از موثرترین شیوه هاى کشف استعدادها و شکوفا ساختن آن فراهم آوردن زمینه مناسب است و حضور طلاب در صحنه مدیریت علاوه بر شخصیت وارزشى که بدانها مى دهد آنان را به بیشتر اندیشیدن پیرامون مسایل اجتماعى خویش تشویق نموده و نوعى مسوولیت براى آنان پدید مى آورد و در چنین زمینه هایى است که بالهاى قوى پرواز پیروزمندانه خود را به تماشا مى گذارند.

د: حوزه زادگاه اندیشه و خاستگاه شخصیت و پشتوانه همیشگى هویت صنفى و فکرىو عقیدتى طلاب است . آنان نمى توانند نسبت به چگونگى مدیریت آن بى تفاوت باشند.

فرق آشکار حوزه هاى علوم دینى با مراکز فرهنگى دانشگاهى دراین است که یک دانشجو در مقایسه با یک طلبه مدت کوتاهى از عمر خویش را در دانشگاه بسر مى برد و هر مشکل و مسئله اى که در طول آن مدت داشته باشد با فارغ التحصیل نیندیشد چرا که تقریبا هیچ وابستگى به آن نخواهد داشت مگر معدودى از آنان که به استادى دانشگاه ارتباط پیدا کند که اینان در مقایسه سرنوشتشان دوباره بامسایل دانشگاه ارتباط پیدا کند که اینان در مقایسه با مجموع دانشجویان دانشگاه بسیار اندکند.

ولى یک طلبه از لحظه اى که گام در محیط حوزه مى گذارد ارتباط عمیق و ناگستنى و مقدسى را میان حوزه و باورها اندیشه ها وایده هاى خوداحساس مى کند احساسى که تا پایان عمرازاو جدا نمى شود.

طلبه پس از پیمودن مراحل گوناگون علمى چه در حوزه بماند و تدریس کند و چه به تبلیغ و ترویج مکتب بپردازد و چه نویسندگى را در پیش گیرد و یا معلم دبستان واستاد دانشگاه شود در هر جا و در هر حال خود را جزئى از پیکره عظیم حوزه مى شناسد و نسبت به سرنوشت آن نگران است و بالاتراز آن سرنوشت فرهنگ عقیدتى خویش را در رابطه با  

سرنوشت حوزه و روحانیت مى داند. تعالى و ترقى و تکامل آن را موجب عظمت یافتن اسلام و نزول وانحطاط آن را سبب افول تمدن اسلامى و خدشه دار شدن هویت صنفى خود مى شناسد.

این است که یک طلبه هشیار و بیدار و دردشناس و آگاه و یک روحانى متعهد و روشنفکر و واقع بین در طول عمر نگران وضعیت زادگاه علمى و خاستگاه شخصیت و هویت صنفى و فکرى و عقیدتى خویش است . و نمى تواند نسبت به سرنوشت آن و حرکت علمى و معنوى آن و روند تحولات آن بى تفاوت باشد.

این است که شهید بهشتى (رضوان الل علیه ) وقتى که پروانه خاطراتش بر گرد یاد شمع جاودانه تاریخ به طواف مى نشیند مى گوید:

[ یادم است که در سال 1326 که در قم با آقاى مطهرى و آقاى منتظرى و آقایان دیگر علاوه بر درس و بحث و کارهاى طلبگى مان همیشه به فکر سامان دادن به روحانیت و پربار کردن این نهاداسلامى اجتماعى بودیم] 14 ...

والبته ارتباط سرنوشت حوزه با سرنوشت حوزه ایان یک ارتباط مادى نیست بلکه ارتباطى است معنوى و روحى . و نگرانى روحانیان نسبت به مسایل حوه یک نگرانى خشک نیست بلکه نسبت به مسایل دیدگاه و نظر و طرح و بنامه دارند و بدینجهت نمى توان آنان راازاندیشیدن و پیرامون مسایل عمیق جامعه فکرى و عقیدتى خویش باز داشت و ضرورت حضور آنان را در مدیریت نظام نوین حوزه نادیده گرفت .

این بود بیان گوشه اى از آنچه باید باشد و باید صورت پذیرد و متاسفانه هنوز تحقق نیافته است و صورت نگرفته است . و چه بسااکنون که ما دراین سطرها سخن از حضور طلاب در ساختار نظام مدیریت حوزه و سخن از تحول و تکامل به میان مى آوریم برخى از سطیح نگران و طالبان آرامش و لطافت مزاج که پیادیش هر موج رخوت شکنى بیمناکند فریاد[ واسلاما واحوزه ها]شان بلند شود و بدون هیچگونه اندیشه پیرامون واقعیتهاى زمان و عینیتهاى جهان اسلام به مبارزه با طرحها و پیشنهادهاى نوین برخیزندََ ولى ما راازاینان   واهمه نیست زیرا که لحن صخن و چهره اندیشه شان برایمان شناخته شده است .) و مى دانیم که رود تحقیقشان جز در مسئله (تطهیر بئر) جارى نمى شود و نتیجه موشکافى شان غیراز حل مشکل (شک در محدثیت پس از یقین به طهارت ) نمى باشد و مشى سیاسى شان رکود و تماوت است و دورترین هدف سازندگى وارشادشان عوام بازارى است و ژرف ترین شعارشان بى توجهى به مسایل جامعه و فرو رفتن در لاک خوداست و بالاترین هدفشان شغلى راحت و بى دردسر و معاشى مستمر و بى دغدغه است و برترین دعاشان ( اللهم ارزقنى من الحورالعین )است و به فرموده امام امت اینان کسانیند که اگراداره کردن یک نانوایى به عهده شان واگذار شود 15 عرضه آنرا ندارند.

لزوم تشکیل مدیریت و نیز حضور طلاب در نظام مدیریت حوزه اصلى است مورد قبول و تردید ناپذیر و باید در راه تحقق آن از هرگونه تلاشى دریغ نداشت .

نکته اى که در پایان این طرح باقى است و نیازمند توضیحى هر چند مختصراست این است که : مدیریت حوزه چگونه مى تواند بر محورارکان چهارگانه استوار گردد؟ و حضور و نحوه تاثیرگذارى ارکان مذکور در سیستم مدیریت حوزه چگونه میسراست ؟

نحوه حضور و تاثیرگذارى ارکان چهارگانه در تشکیلات مدیریت حوزه مطالبى را که پیرامون این موضوع مى آوریم فقط به منظوراینست که نشان دهیم حضورارکان چندگانه در یک مجموعه امکان پذیراست واستبعادى ندارد. و آنچه مهم است برنامه ریزى و طراحى است که بسیارى از مشکلات مسایل اجتماعى بشر را حل کرده است و گونه کامل و حساب شده تراین برنامه ریزى و قانونگذارى باید در تصمیم گیریهاى مدیریت شورایى فراگیر حوزه تبلور یابد.

بنابراین آنچه را دراین زمینه مى آوریم صرفا طرحى است راه گشا که مى تواند کامل کننده طرح کلى تشکیلات مدیریت باشد و دورنمایى رااز چگونگى حضور نیروهاى چهارگانه در مدیریت حوزه ترسیم نماید.

 1- نحوه حضور و نظارت ولى فقیه : آنچه مهم است اینست که ولى فقیه (یعنى رهبر جامعه اسلامى یا شوراى رهبرى ) عالى ترین رکن مدیریت نظام حوزه است . واوست که علاوه بر نظارت داراى ولایت نیز هست و به هنگام احساس ضرورت و در مواقع حساس و حیاتى و سرنوشت ساز خطوط اصلى را مشخص نموده و تصمیم نهایى رااتخاذ واعلام مى نماید.

موقعیت ولى فقیه در مدیر حوزه دقیقا با جایگاه و نقش ولى فقیه دررابطه با کل نظام جامعه منطبق است زیرا که نظام حوزه با همه ویژگى ها و مشخصات واهمیتى که دارد بخشى از کل نظام جامعه اسلامى بشمار مى آید.

حضور ولى فقیه بااختیارات برترى که از ناحیه ولایت داراست در عمل هیچگونه تعارضى منفى بااختیار و راى وانتخاب ارکان دیگر ندارد. و مدیریت شورایى رااز فراگیرى نمى اندازد و مدیریت به تک محورى و فرد سالارى کشیده نمى شود زیرا مشخصاتى که ولى فقیه را به عنوان رهبر جامعه اسلامى ممتاز گردانیده و متمایز ساخته است واز دیگران بازشناسانده و بر دیگران ترجیح داده است مانع از خودرایى و هواپرستى و جموداندیشى است . واو فقط در موارد حساس و خطیراست که به تصمیم گیرى نهایى اقدام مى نماید و دلیل تصمیمش را بیان مى دارد.

2- نحوه حضور و نظارت فقها و مجتهدان : فرق اساسى فقها با رهبر (یا شوراى رهبرى ) که ولایت و سرپرستى نظام جامعه را عهده داراست دراین است که مقام رهبرى داراى ولایتى خاص مى باشد واز حقوق بیشترى برخورداراست که نشات گرفته و مشخصاتى است که او رااز دیگر فقها متمایز ساخته است .

فقها و مجتهدان هم مى توانند شخصا در شوراى مدیریت حاضر شوند و بر روند کارها نظارت نمایند و هدایت کنند و هم مى توانندارتباط   

خویش رااز طریق نماینده یا نمایندگانى با شوراى مدیریت و مسایل جارى آن حفظ نمایند.

3- حضور مدرسان عالى رتبه :  اگر معناى لغوى (مدرس ) را در نظر بگیریم این لفظ شامل بسیارى از روحانیاتى که در حوزه مشغول تحصیل و تدریسند مى شوند از صرف میر گرفته تا کفایه و ... ولى آنچه منظور ما دراین مقطع است معناى لغوى (مدرس ) نیست بلکه معنایى است اصطلاحى که حدود آن چندان هم تبیین نشده است . ولى مى توان آنرا چنین تحدید کرد که منظوراز مدرسان کسانیند که (سطوح متوسط و عالى ) را تدریس مى کنند و یااینکه (مدرسان ) را فقط شامل تدریس کنندگان (سطح عالى ) بدانیم .

اگر مدرسان را چنین مجموعه اى فرض کنیم و تعداد آنها را در حال حاضر دویست نفر به حساب آوریم به وضوح مى توان یافت که حضور فرد فرد آنان در شوراى مدیریت و جلسات تصمیم گیرى کار مدیریت و تصمیم گیرى را مشکل و یا غیر ممکن مى سازد راهى را که براى حل این مشکل مى توان در نظر گرفت این است که با توجه به گنجایش محیط برنامه ریزى و تصمیم گیرى تشیکلات مدیریت و با توجه به تعداد مدرسان در زمانهاى مختلف باید مدرسان جداى از جلسات اصلى سازمان مدیریت کمیسیونهایى داشته باشند واز هر کمیسیون فقط نماینده یا نمایندگانى در جلسات اصلى و تصمیم گیرى شوراى مدیریت حوزه شرکت نمایند و موضع کمیسیون خویش رااعلام کنند.

این شیوه موجب رشد یافتن طرح ها واندیشه ها و آسان تر شدن امر تصمیم گیرى و مشخص تر شدن مواضع و دیدگاههاست .

باز یادآور مى شویم که آنچه گفته شد تنها طرح و پیشنهادى است که مى تواند راهگشا باشد و تعداد فرض شده مدرسان فقط یک فرض است و بیانگر تعداد واقعى مدرسان فعلى حوزه نیست .

نحوه حضورآگاهان و اندیشمندان و متفکران و محققان حوزه اى در نظام مدیریت حوزه :  همانگونه که قبلا یادآور شدیم در نظام روحانیت شخصیتهاى اندیشمند و محقق و آگاهى حضور دارند که رسما در حوزه هاى علمى توقف ندارند و به اسم مدرس شناخته نمى شوند و به کارهاى تحقیقى انفرادى یا تدریس در دیگر مراکز فرهنگى و دانشگاهى مشغولند و یا توجه به آگاهى هاى گسترده آنان نسبت به مسایل مختلف علمى و پژوهشى واجتماعى حضور آنان در تشکیلات مدیریت حوزه امریست ضرورى .

نحوه حضوراینان بستگى به تعداد شخصیتهایى دارد که مى بایست در مدیریت راهیابند. در صورتى که تعداد محدود باشد بى شک حضور فرد فرد آنان میسر و ممکن است ولى در صورت فراوانى نفرات باید همان راهى را پیمود که در مورد مدرسان ) پیشنهاد شد.

4- نحوه حضور و تاثیرگذارى طلاب در مدیریت حوزه :  دراین زمینه دو نکته باید بررسى شود:

الف : ضوابط و شرایط حضور طلاب در مدیریت حوزه ها:

ب : نحوه حضور و تاثیرگذارى آنان در سازمان مدیریت حوزه ها:

در مورد ضوابط و شرایط عبارت هاى گذشته و تعبیرها واوصاف گوناگونى که براى طلاب آوردیم قدرى تعیین کننده و و راهگشات . مناسب ترین و جامع ترین تعبیرها تعبیر (رشد یافته )است یعنى کسانى معمولا شایستگى حضور درساختار نظام مدیریت حوزه را دارا هستند که شخصیت فکرى و علمى و معنوى آنان در حوزه از آن استشمام شود. زیرا طلبه اى که گامهاى نخستین خود را در محیط حوزه و روحانیت نهاده است هر چنداز آگاهى هاى عمومى واجتماعى و تحصیلات دیگرى هم برخوردار باشد باز با روح کلى حاکم بر حوزه هاى دینى و روند   

مسایل و نیازها و مشکلات عمده آن آشنا نیست . والبته چنین نیروهایى اگر داراى طرحى متقن و سخنى سنجیده باشند مى تواننداز طریق منتقل نمودن به کمیسیونهاى مختلف شوراى مدیریت نقش سازنده خویش راایفا نمایند و ضرورتى ندارد که در مسایل زیربنائى واصلى و برنامه ریزى حوزه مستقیم داشته باشند.

این که مى گوییم ضرورتى ندارد بدان خاطراست که حضور همه اینان بر حجم کار مى افزاید و کارآیى را پایین مى آورد.

مشکلى که دراین مرحله رخ مى نماید تعیین حدود و بدست دادن معیارى براى شناخت رشد و رشدیافتگى است . واین کارى است که (سازمان مدیریت ) پس از تشکیل یافتن باید بدقت آنرا بررسى کند. ولى براى آغاز کار مى توان مرزى را بشکل صورى مشخص نمود و دست کم اشتغال به (لمعه ) و یا (مکاسب ) را مرز قرار داد.

واما در زمینه نحوه حضور طلاب با در نظر گرفتن تعداد طلاب و عدم امکان حضور فرد فرد آنان در سازمان مدیریت به این نتیجه روشن دست مى یابیم که باید حضور آنان از طریق انتخاب نماینده صورت پذیرد.

مثل حضور مردم در سیستم اداره جامعه از طریق انتخاب نمایندگان مجلس شوراى اسلامى . بااین فرق که نمایندگان طلاب باید همواره با موکلان خود در رابطه فکرى باشند و نظر آنان را به شوراى مدیریت منتقل نمایند. واین شیوه به صورت مستمر و جدى تلقى گردد.

انتخاب نماینده بر طبق ملاکهاى مختلفى مى تواند تحقق یابد براساس استان یا سطوح درسى و یا براساس هر پانصد یا هر هزار نفر یک نماینده و یا بیشتر و ...

در هر حال انتخاب نماینده براساس استان و نیز در نظر داشتن تعداد طلاب هراستان راهى نزدیکتر به تحقق و کارآیى است .

آرمانهاى بلند  همه آنچه را آوردیم طرحى است پیشنهادى و راهگشا و به نظر ما ضرورى ولى همانگونه که در شماره پیشین اظهار نمودیم مجله [حوزه] مشتاق دریافت طرحها و پیشنهادهاى سازنده و تکمیل کننده و نیز بنیادى همه صاحب نظران واندیشمندان و طلاب خوشفکر و خلاق و آینده سازاست . و بدیهى است که در صورت استحکام واتقان طرحها و پیشنهادها آنرا منعکس خواهد نمود. بدان امید که در آینده اى نزدیک شاهد تحول عظیم و علمى و فرهنگى و معنوى حوزه هاى دینى باشیم واین تحول واین آرزو گر چه به نظر برخى بسیار بلند و دوراست ولى ضرورت زمات و آگاهى و دردمندى و دوراندیشى بسیارى از متفکران زمان شناس و دلسوز و فرزندان حوزه تحقق چنین آرمان مقدسى را نزدیک مى نماید.

پاورقى ها  1 رجوع شود به : یادنامه استاد شهید مرتضى مطهرى مقاله هشتم سیرى در زندگى علمى وانقلابى استاد. صفحه 346.
2. پیرامون انقلاب اسلامى استاد شهید مطهرى صفحه 184.
3. پیرامون انقلاب اسلامى استاد شهید مطهرى صفحه 184.
4. پیرامون انقلاب اسلامى استاد شهید مطهرى صفحه 184.
5. آل عمران - آیه 159.
6. تفسیرالمیزان ج 4 صفحه 56.
7. سیره نبوى استاد مطهرى .
8.الضورى - آیه 38.
9.الحیاه ج 1.
10.الحیاه ج 1 صفحه 165.
11.الحیاه ج 1.165.
12.الحیاه - گردانیده فارسى ج 1.309.
13. در جستجوى راه از کلام امام دفتر بیست و یکم . صفحه 45.
14. مطهرى مطهراندیشه ها ج 1 صفحه 63.
15. نقل به معنى از بیانات امام امت .