نوع مقاله : مقاله پژوهشی
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوستکه آشنا سخن آشنا نگه دارد
دراوج حادثه بودیم واز عمق فاجعه بى خبر! آنگاه که گلهاى مخزن اسرار رااز کنارمان ربودند ما فرار جغدان را جشن گرفته بودیم و در گریه مان لبخند فتح بود و دراشکمان ترانه پیروزى .
امااینک که از آن تکان به خود آمده ایم و مى اندیشیم بار گران آن واقعه را در مى یابیم و دراین میان عروج سید کاروان آن شهیدان [آیت الله بهشتى] جانگدازتراست واسفبارتر که ایشان از معدود معماران اصلى این انقلاب بودند واز طراحان و مجریان قوى آن وافسوس که دراین زمان در سوگ اوئیم و نه در محضر وى .
لیک اندر مرگ مردان بزرگ عالمى گرید بر آید عالمى لاجرم در مرگ مردانى چنین گفت بایداى دریغا عالمى اکنون در سالگرد تکرار آن خاطره ازاو سخن مى گوئیم که در یادش بازگشتى است به تاریخچه نهضت و رجعتى لازم به خویشتن واقعى انقلاب .از آنرو که بررسى زندگى واندیشه هاى بنیانگذاران و رهبران نهضتها تبیین یک بیوگرافى عادى نیست بلکه تحلیل یک تاریخ مجسم است . بویژه تا زمانیکه این حرکتها تپش دارند و حرکت سازند درسى به رهروان راه مى دهد که با نیان انقلاب به چه مى اندیشیده اند؟ چه آرمانهائى را اهداف عالیه انقلاب تلقى مى کردند؟ و چگونه عمل مى نمودند؟ واین خود حفاظتى جدى از نهضت است که ثبات قدم در کجاست ؟ و عدول از طریق در چه مواضعى انجام یافته یا در حال شکل گرفتن است ؟
آنچه دراین مختصر مشاهده مى کنید مرورى است بر جهت گیرى کلى حرکت مبارزاتى شهید بهشتى . به باور ما محصول تلاش آن بزرگوار در یک کلام نهفته است و آن کادر سازى براى انقلاب . و دراین سطور قصد بر آن است که این سمت گیرى نماینده شود و رهنمودهاى شهید و شیوه عملى ایشان تبیین گردد تا درسى براى مجریان و مبلغان باشد.
تربیت نیرو شهید بهشتى در نهضت ملى شدن صنعت نفت حضور فعال داشت و به آن تلاش امیدوارانه نظر مى نمود. شکست آن جریان در واقعه کودتاى 28 مرداد او را به این اندیشه کشاند که در تحلیل و چرائى این واقعه بیندیشد. خودایشان حاصل این کنکاش را چنین بیان مى کند:
[در هر حال بعداز کودتاى 28 مرداد دریک جمع بندى به این نتیجه رسیدیم که در آن نهضت ما کادرهاى ساخته شده کم داشتیم]... 1
این تحلیل جهت گیرى فعالیتهاى ایشان را مشخص کرد.ازاینرو تمام همت خود را بر آن گمارد که نیروهائى لایق و قوى براى انقلاب بسازد. [شهید باهنر] در تبیین این تلاش وافر مى گوید:
جهت دومى که ایشان (شهید بهشتى ) روى آن زیاد کار مى کرد ساختن نیروى انسانى بود. براى یک جامعه اسلامى ایشان تبلیغات عمومى را کافى نمى دانست و معتقد بود که نیروى اساسى لازم براى نظام باید ساخته بشود و لذااز طریق تاسیس مدارس تشکیل انجمنها ایجاد کلاسهاى منظم آموزشى - آزاد یا سازمان یافته گروهى - جهت ساختن افراد مفیدى براى نظام اقدام مى کرد و توفیق خوبى داشت. 2
دراین تحلیل نکته اساسى وجود دارد که شهید بهشتى تبلیغات عمومى را چندان موثر نمى یافت و به جاى روى آورى به چنین مجامع و جذب عوام به درون جلسات و مدارس راه یافت تااز آن طریق هسته هاى اصلى انقلاب را بیافریند واز آن هسته ها نیروهاى جدید متولد گردند و تا در مجموع در تخریب رژیم طاغوتى و پدید آوردن نظام جدید از آن نیروهااستفاده گردد.[ شهید رجائى] یکى از محصولات مبارک این تلاشهاى دکتر بهشتى بود. خود رجائى ازاین جلسات کیفیت تکوین و آرمان آن چنین یاد مى کند
[ما با آقاى دکتر بهشتى یک جلسه هفتگى داشتیم که ایشان 15 نفر را انتخاب کرده بودند که تعلیمات مکتبى را در جلسه مذهبى به ما مى گفتند و ما درس را مى گرفتیم آماده مى کردیم بعد هم بازگو مى کردیم و آماده مى شدیم که در آینده خودمان گرداننده هاى کلاسهاى دیگر باشیم]. 3
مى بینید که چگونه دراتقاهاى در بسته و مخفى و بدوراز هیاهو و جنحال حرکتهاى اساسى پایه ریزى مى شده است . گر چه اینکارها رد پا بر جاى نمى نهاد و زبان را براى اندرکاران مى یافتند:
از رهگذر خاک سر کوى شما بودهر نافه که در دست نسیم سحرافتاد
نمونه دیگررا در جلسه هاى روز دوشنبه آن شهید مى توان یافت :
[در سالهاى 55-57 جلسه اى در روزهاى دوشنبه در منزل ایشان برقرار بود که در آن
چند تن از تحصیل کردگان رشته اقتصاد از جمله آقاى دکتر نمازى (وزیر سابق اقتصاد و دارائى ) بررسى مشترکى را بر روى کتاب کاپیتال مارکس انجام مى دادند و در طول یکسال و نیم حدود 90 صفحه از جلد اول این کتاب بررسى و نقد شد]. 4
واین نمونه و نمونه هاى مشابه نشانه اى از توجه آن بزرگواراست به آینده نظام اسلامى از جهت نیرو و طرح کارى که پاره اى از مبارزان آن را به فراموشى سپرده بودند و با بواسطه دورى دستاورد از آن سرباز مى زدند.اما دکتر به مبارزه برنامه ریزى شده اعتقاد داشت و همواره اظهار مى کرد:
[من طرفدار مبارزه مبتنى بر برنامه ریزى هستم و مبارزه بدون برنامه ریزى را کافى نمى دانم]. 5
برنامه ریزى دراز مدت شهید بهشتى از کسانى نبود که انتظار آن را داشته باشد که در اولین برخورد ابوذر و سلمان بسازد.از توجه داشت که تحولات روحى و فکرى غالبا تدریجى اند و بایستى مربى عامل زمان را در ساختن روان و فکر به حساب آورد. براساس این تلقى بود که دلخستگى از تبلیغ دین براى وى ایجاد نشد. بسیارى بودند که پرشور و گداز وارد صحنه مى شدند واین سو و آن سوى به وعظ و خطابه و تشکیل محافل و جلسات همت مى گماشتند.اما با برخورد با ناملایمات و ناسازگاریها و کم توجهى ها از میدان بدر مى رفتند و کلا و هدایت نسل معاصر خودشان ناامید مى شدند. شهید بهشتى این بیمارى را[ کسالت شتابزدگى] مى نامید و آن را مرضى شایع تلقى مى نمود. 6او تاکید داشت که باید دید عمل چگونه است .اگر عمل صالح باشد ثمره خود را بر جاى مى نهد و آثار طیبه آن آشکار مى گردد.
این خود نوعى خودخواهى است که ما مصر هستیم نتیجه کار خودمان را حتما در زمان حیات خودمان ببینیم . عمل صالح بایدانجام داد و عمل صالح جاى خود را باز مى کنداگرامروز نکرد فردا واگر فردا نشد فرداهاى دیگر 7 .
این تلقى راه را براى کارهاى مداوم ایشان در ساختن و تربیت نیروها باز مى کرد. هر قلعه اى هر چند به ظاهر مستحکم را قابل فتح مى دید واین از یکسو در قدرت روحى واعتماد به نفس ایشان جاى داشت . واز سوى دیگر در دورى از عجله و شتابزدگى .
توجه به نیازهاى فکرى - روحى شهید بهشتى به این واقعیت توجه داشت که انسانها پیچ و مهره نیستند تا درد و درمان یکسان داشته باشند. هرانسانى کلید رمز خاص خود را دارد. و راه گشودن این صندوق اسرار تماس مستقیم و رویاروى است .ازاینرو مشاهده مى کنیم که در مجامع مختلف حضور مى یافت واشخاص را بر حسب نیازهاى روحى - فکرى تربیت مى نمود و مى ساخت.[ شهید شاهچراغى] نمونه اى ازاین وقایع بسیار را نقل مى کند:
[من و دو نفر دیگراز برادران همراه استاد بودیم . برادرى که روح تند و آتشین داشت ازاو پرسید: در تعطیلات چه کتابى بخوانم ؟ در پاسخ کتاب[ جهادالنفس] از جلد یازدهم وسائل الشیعه را توصیه کرد در حالیکه به برادران دیگرى که روح انقلابى کمترى داشتند و به مسائل اخلاقى بیشتر مى پرداختند کتاب[ جهاد با دشمن] وسائل را تاکید مى نمود]. 8
سعه صدر در ساختن انسانها این اصل رااز دیده دور نمى داشت که آنان توان ابراز طرح اندیشه هاى خود را در مقابل وى بیابند از مطلق کردن خود حذر داشت و به گونه اى جدى مى گفت :
[خیال مى کنید وقتى مى گوئیم از شما بچه ها مى آموزیم شوخى یا تعارف مى کنیم ؟]! 9
این روحیه به یاران و شاگردان ایشان امکان آن را مى داد که از طرح ابهامهاى درونى و پیشنهادها و آرمانهایشان اجتناب نورزند و در محضر وى عقده هاى فکرى - روحى شان را بگشایند. معاشران مرحوم دکتر ازاین خصیصه ارجمند وى حکایتها دارند. یکى از آنان مى گوید:
[ اگر در جلسه اى عده اى نشسته بودند و مسئله اى مطرح مى شد علاقه مند بود که هر کس دراین جلسه حضور دارد اظهار نظر کند و عجیب این بود که در موقع نظر دادن دیگران آن چنان گوش مى داد که طرف فکر مى کرد در حال بیان جالبترین مساله است و بااین گوش دادن و علم الحرکات خودش شدیدا به آن صاحب نظر بال و پر مى داد. مخصوصااگر جوانى بود و حرف مى زد با حرکاتش آن جوان را تشویق مى کرد که مرتب نظر بدهد]. 10
وى با آنکه معتقد بود که باید[ مشى اصولى] داشت و تخطى از معیارها را نپذیرفت و به تعبیر خودشان :
[در موردارزشها باید سخت گیر باشیم آنجا نمى توانیم صلحى کلى باشیم]. 11
اما در تبلیغ والقاى اصول وارزشها انعطاف و وسعت مشرب را باور داشت و مبلغان و مربیان رااز خشونت و تندى بر حذر مى داشت .او مى گفت :
[در برخورد با سوالات وابهامهاى ذهنى افراد و بخصوص جوانان این شیوه بلند کردن عصا را کنار بگذارند تا فرد بتواند بدون دغدغه سوال واشکال خود را طرح کند زیرااینگونه دغدغه ها چون موریانه ایمان افراد را مى خورد واز درون آنها را تهى مى سازد]. 12
کار جمعى شهید بهشتى از معتقدان تلاشهاى گروهى بود واعتقاد داشت که انسانها در درون جمع رشد خود را مى یابند.او جمع را[وجود سیال فرد] تلقى مى نمود 13 و همت بر آن مى گماشت که نیروهاى مسلمان به این بهره وجودى دست یابند.ازاینرو مى بینیم که بسیارى از تشکیلات و نهادهاى اسلامى در روى آورى به کارهاى جمعى مدیون تاکیدات و ارشادات آن بزرگوار بوده اند. و خود آن شهید دراین زمینه پیشقدم بود و بخشى عظیم از مجموعه فعالیتهاى وى در درون جمعها و فعالیتهاى گروهى ساخته و پرداخته شده اند.
رهنمودهاى استاد در تمامى کارهاى گروهى قابل توجه و مورداستفاده است زیرا مایه ارشادات ایشان درامور تشکیلاتى تنها در قالب احزاب و سازمانهاى سیاسى اسلامى منحصر نمى ماند بلکه تمامى حرکتهاى جمعى را در بر مى گیرد.ازاینرو تمامى نیروهائى که در کارهاى جمعى قرار دارند و یا به این سرى فعالیتها علاقه مندند بایستى به این توصیه هاى استاد توجه کنند واز لغزشها و پرتگاههاى آن مصونیت یابند و به فوائدش دسترسى جویند.
تئوریسین تشکیلات اسلامى [ شهید بهشتى] معتقد بود که اصول پایه [جمع اسلامى] بر سا قاعده استواراست :
1. جمع و تشکیلات پاسدارارزشها باشد و نه پاسدار خود.
2. سرگرم کننده افراد نباشد. بدین معنى که افراد رااز ذکرالهى باز ندارد بلکه افراد در درون جمع در حال شدن و ساختن باشند و به تعبیر خودایشان [ مسیر حرکت آهنگ عبادت را داشته باشد].
3. کار جمعى مستلزم صرف نیرو وامکانات است و لذا باید بدرد مردمبخورد نه آنکه بارى بر دوش آنها بنهد.
و در یک کلام جمع و سازمان و تشیکلات نه بت باشند و نه لهو و نه لغو. 14
این اصول معیار ارزیابى هر[ فعالیت جمعى] است . و شرکت کنندگان دراین کارها باید تلاش خودشان را بااین اصول محک زنند و دریابند که آیا جمعى اسلامى اند یا خیر؟
نکته دیگر که ایشان در[ کار جمعى] توصیه داشت و به آن اهمیت مى داد این واقعیت بود که بایستى این حرکتها به حل ضعفهاى شخصى بیانجامد. و به تعبیر خودشان :
[ تشکیلات براى ساختن ناقصهاست] 15 لذا باید مجموع افراد به رفع ضعفهاى خود بیندیشند و همت گمارند. و گر نه فعالیت جمعى ازاثر ساقط مى شود.ایشان مى فرمودند:
[ این ضعفها تا ضعف شخصى است یک گناه است ولى وقتى در یک جمع بود گناه مضاعف است و عقابش هم مضاعف است . هم عقاب این دنیایش مضاعف است و هم عقاب آن دنیایش مضاعف است چرا که نتیجه زحمات فراوان انسانهاى تلاشگر در راه خدا با یک چنین ضعفهاى به هدر مى رود و حبط و ضایع مى شود]. 16
ایشان بعداز پیروزى انقلاب بر ضرورت وجود یک نهاد تشکیلاتى فراگیر تاکید داشتند و آن را براى تربیت کادرهاى اسلامى واجب مى شمردند. تاسیس[ حزب جمهورى اسلامى] براساس این باور بود.
در تحلیل از شرایط جدید پیش آمده مى فرمودند:
[ اگر ما براى خودسازى انسانهاى یک جامعه انقلابى بخواهیم با همان شیوه آگاهى دادنهاى فردى و حتى گروهى و دعوت اشخاص به عمل صالح اکتفا کنیم بدون آنکه به کل جریان بیندیشیم و توجه کنیم در یک چنین حالتى افراد به سمت مکتب مى آیند وازایمان و عمل صالح هم در درجات مختلف برخوردار مى شوند ولى حرکتشان و آمدنشان همواره با موانع و مشکلات و ناهمسازیهاى فراوان روبروست ! بطورى که فکر نمى کنند در یک نظام جدید قرار گرفته اند و حرکت مى کنند و چنین تصور مى کنند که هنوز شرایط و شکل حرکت چیزى است شبیه شرایط قبل از پیروزى انقلاب]... 17
سپس در توضیح آن شرایط قبل از پیروزى فرموده اند که در مثل سالهاى 55 - 52 اگر شب و روز تلاش مى شد و دو یار مسلمان و مبارز پیدا مى کردید کلى خوشحال بودید ولى اینک لازم است که آهنگ غالب را در جامعه بسازیم . و بااین تمهیدات به این نتیجه مى رسند:
[نیروها باید طورى هدایت بشوند و بگونه اى سامان پیدا کرده وسازماندهى شوند که به ایجاد یک جریان قوى و نیرومند منتهى گردند]... 18
و یا فرموده اند:ضرورت انکار ناپذیراین مقطع انقلاب این است که تلاشها به جاى اینکه موضعى باشند گسترده منسجم باشند. 19
در همین جا به اشاره این سخن را طرح مى کنیم و مى گذریم که دست اندرکاران و علاقمه مندان نهضت بیندیشند که حرکتهاى تشکیلاتى اسلامى - از شروع انقلاب اسلامى تا کنون - چه دستاوردى را داشته اند و نقاط قوت و ضعف آن جریانها بررسى شود. و ضمنااین مساله مورد توجه جدى قرار گیرد که در[ نظام امت وامامت] احزاب و سازمانهاى اسلامى چه جایگاهى دارند؟ و آیا فوائد حضور غلبه دارد و یا مضار آن ؟ و دراین تحلیل بایستى مبانى مکتبى شرایط موجود و وقائع احتمالى آینده مورد محاسبه قرار گیرد و در جمع بندى گنجانده شود.
مدیریت و مسئولیت ایشان به عامل[ مدیریت] بهاى فراوان مى داد و معتقد بود:
[ بخش عمده اى از پیشرفت و موفقیت یک جامعه مرهون بالا بودن سطح کیفى و کافى بودن وضع کمى مدیریت در آن جامعه است]. 20
براى تحصیل مطلوب فوق به پرورش نیروهاى انسانى تاکید داشتند تا سمتهاى ارائى را بر عهده گیرند و خلا کمى و کیفى مدیریت سالم از بین برود. زیرا باورایشان آن بود که سیستم مدیریت اسلامى سیستم در بسته نیست بلکه باید راه براى ایفاى نفش تمامى نیروهاى لایق و کارآمد باز باشد و به بیان خودشان
[ هرم جامعه ما میدان و فضاى باز براى تکامل و پیشرفت انسانهاست . هر فردانسانى خودش را دراین هرم شناور مى بیند و دراین شناورى ممکن است یک کسى که آن بالا قرار گرفته آرام آرام عقب بماند و آنقدر بیاید پایین تا برسد به قاعده هرم و نیز یک کسى در پایین هرم قرار گرفته سریع و شتابان حرکند برود تا راس هرم] . 21
استاد در جهت بروزاستعدادهاى خلاق موجود در جامعه به واگذارى مسئولیت به نیروهاى جوان معتقد بود تاازاین طریق توانهاى ذخیره آنان نمایان گردد و در دراز مدت
ضعف انقلاب از لحاظ کادرهاى اداره کننده آن رفع ایشان از کسانى بود که سرسختانه ازاین نظریه دفاع مى نمود که نباید به نام بى تجربگى بخشى عظیم از نیروهاى مردمى را ساختن جامعه خود محروم ساخت .
شهید بهشتى از تجربه مثبت خود در بکار گرفتن این نیروها چنین مى گوید:
یک اصل دیگر نیز هست که جوانها و نیز صاحبان مهارت باید به آن توجه کنند.البته من نظر شخصى ام را مى گویم واین را در حوزه مسئولیتهایم دارم عمل مى کنم . چند جا عمل کرده ام واز نتیجه اش هم راضى هستم و آن این است که ما افراد باایمان بااستعداد و لایق را که هنوز تجربه و کاردانى و کارآیى و مهارتى کافى ندارند مى آوریم سرکارها مى گذاریمشان و حاضریم یک مقدار تاوان و خسارت بى تجربگى آنها را بدهیم تا در جریان عمل ساخته بشوند... بنده این کار را در دبیرخانه شوراى انقلاب تجربه کردم و راضى هستم والان همان جوانها کارگردانهاى واقعى مجلس شوراى اسلامى شده اند.از نظر مدیریتهاى ادارى و قوه قضائیه تجربه کردم ... این تجربه هائى است که داریم و در یکى دو جاى دیگر هم عمل شده و دوستان را راضى کرده و دشمنان را ناراضى22
این تفکر و تجربه علاوه بر رفع خلا در سیستم مدیریت و پرورش نیروهاى انسانى در جریان عمل ثمره اى ژرف را در درون خود دارد زیرا از مشکلات انقلابهاى جهانى آن است که پس از گذر سالیانى ازانقلاب و تثبیت آن نهضت در درون کادرهاى تابت خود مى گردد. واین پدیده روحیه مجریان را[ شاهگون] مى سازد بگونه اى که پست و مقام را ملک طلق وارث آباء واجدادى خویش تلقى مى کنند.
همگان شاهدیم که چگونه درانقلابهاى عظیم و گسترده چون انقلاب شوروى و چین مدیریت و مسئولیت اجتماعى در داخل هرم سابق آن ماندگاراست و نسل پیشین همچنان یکه تازاین مناصبند و مقامات در اختیار پیرانست و پا لب گوران !
آنچنان که خود بستوه آمده اند و نهضت جوانگرائى را شروع کرده اند و برخى از مناصب را به جوانهاى از پنجاه به بالا تفویض نموده اند و ...
انقلاب اسلامى نیز باید به این آفت بیندیشد و خود رااز آن دور سازد. و[ سیستم در بسته] و[ کادرثابت] را در شیوه مدیریت نپذیرد. در خاطر داریم و دارید که[ امام خمینى] در هنگام تعیین وزراى کابینه دولت شهید رجائى بر[ جوان بودن] آنان تاکید داشتند. پایه هاى اصولى این توصیه دگرگون نشده است . زیرااگر پیکره انقلاب از عروق متحرک و جوشان نسل جوان بهره مند نباشد. دیر یا زود آفت کندگرائى و بیحالى سایه گستر خواهد شد. و چاره راه دراجراى فرامین امام واستمرار تجربه شهید بهشتى وامثال اوست.
بذل آبرو شیوه خاص شهید در حرکت مبارزاتى (آرام مستمر و بنیادى ) با دشوارى فراوان توام بود. ساده دلان محافظه کارش مى خوانند و ظاغوتیان و بى دینان عظمت کار را در مى یافتند و به لطائف الحیل او را مى آزردند و دهها بهانه عوام رنگ کن در کار بود. معلمى زبان کفار در پایگاه حوزه ! مدیریت دبیرستان ! همدمى و همراهى با روشنفکران مسلمان در حراج بازار تکفیر و تفسیق ! و ...
و پس ازانقلاب که گردون اتهام شتاب یافت و شد آنچه شد!
اماایشان راه را یافته بود واز پاى نمى افتاد. وى شرایط واحوال را چنین تبیین مى کرد:
[ انقلاب براساس یک خصلت خاصى بوجود آمده است و خصوصیت انقلاب در آغازش این است که شتاب داشته باشد تا بتواند که حرکت خود را سریع انجام دهد. مناسب بااین فرهنگ شتاب روح شتاب در بسیارى مخصوصا در نسل جوان بوجود مى آید... ما بایداز فرهنگ شتاب به فرهنگ تعادل بیابیم و مى دانیداینجا معلوم نیست از خون زیاد کار بر آید و باز از پول و بذل ما هم کارى بر نمى آید. فقط یک چیز مى خواهد و آن آبروست که باید آبرو را کف دست گذاشت]... 23
و درادامه در بیان چرائى این واقعیت مى گویند:
[ اگر من بخواهم یک جوان تند را که براساس احساس پاک خودش تنداست به او
حرف بزنم متعادلش بکنم قطعا به من مى گوید[ لیبرال] بدینصورت مورداتهام او واقع مى شوم و در عین حال اگر یک موجود نشسته را بخواهم بگویم که برخیز! قیام ن انقلاب است . حرت است او به من مى گوید[ رادیکال] و مى بینیم از هر دو جناح مورد تهمت قرار مى گیریم و بایداینجا آبرو را بذل کرد تا بشود جامعه را به یارى خدا به سمت این تعادلى که مورد نظر قرآن است کشاند]. 24
این جوهره روحى موجب مى شد که بى توجه به تحریکات و دشنامها مسیر خود را تعقیب کند وازارائه برنامه و پرورش نیروهاى انسانى براى انقلاب لحظه اى غفلت ننماید.او در مقابل سوال کنندگان از وى که چرااز خود به دفاع بر نمى خیزد پاسخ مى داد:
[ این آیه از قرآن را نخوانده اى :ان الله یدافع عن الذین آمنوا]؟ ... دراین آیه خداوند یک وظیفه اى براى ما مقرر کرده و یک وظیفه اى براى خودش ... آن وظیفه اى که براى ما بیان فرموده است این است که حرکت ما بایداز جوهره ایمان سرشار باشد. وظیفه اى که براى خودش مقرر کرده است این است که اگر دید که عمل ما توام باایمان است از ما دفاع کند. بنابراین دفاع به عهده من نیست و جوهره ایمان به عهده من است] . 25
کلام آخر همانگونه که درابتداى نوشتار گفته شد و دراستمرار آن مشاهده گردیده تلاش عمده شهید بهشتى در تربیت نیرو و تامین نیازهاى انسانى نهضت استوار بود و دراشکال مختلف به اجراى این هدف همت مى گماشت . بیهوده نبود که وقتى[ قربه باغى] به شاه مى گوید که[ بهشتى] را نمى شناسم ! شاه پاسخ مى دهد:[ ما مى شناسیم] ! 26استکبار جهاین و ایادى آن به ژرفائى تلاش وى آگاه بودند و به گمان خود انتقام گرفتند!اما تا دیر زمان یاد و پیام او برجاست و همگان را به تلاش و جهاد در آن راه فرا مى خواند. بویژه بر[ روحانیان] که هم صنفان اویند مسئولیت افزون است . که به گفته سعدى:[ حرم در پیش است و حرامى در پس اگر رفتى بردى واگر خفتى مردى]27از[ مدینه فاضله] سخنها رانده ایم و مى رانیم از توان اسلام دراداره جامعه قلمها زده ایم و مى زنیم از ضعف تئوریهاى غربى و شرقى حرفها گفته ایم و مى گوئیم و ... واینک داخل و خارج به انتظارند که چه مى کاریم و چه مى درویم ؟
از سوى به منابع بیکران فرهنگ اسلامى متصلیم واز سوى دیگر دریاى ذخائر نیروهاى انسانى را بهرماه داریم و بایداز آن بهره بریم واین نیام کار برنامه ریزى شده دارد آنچه از زمان اوج نهضت بر جاى مانده است و هم اکنون نیز وجه غالب تبلیغات را مى سازد.درد چندانى را دوا نمى کند. تبلیغات عمومى حشور در مجامع سنتى واستفاده آزاد تبلیغى از رسانه هاى گروهى و ... دراوضاع معاصرانقلاب راهگشائى موثر را ندارد. حضور شبه اجبارگونه در نهادهاى ادارى مراکز آموزشى وامثال آن نتایج معکوس بر جاى مى نهد و چه بسا نفرت آفرین باشد و ضد تبلیغ ! و متاسفانه کسانى چنین تصور دارند که رشد آمارى سخنرانیها و کلاس در اینگونه مجامع نشانه تلاش تبلیغى است ! گویااینان غفلت دارند و یا خود را غافل مى نمایانند. که تحولات روحى و رواین را نمى توان با نمودارهاى فیزیکى به نمایش در آورد.اجبار واکراه دانش آموزان کم سن و سال به شرکت در سخنرانیهاى تنظیم شده در سرماى زمستان و در داغى تابستان بر زمین یخ زده دبیرستانها و یا سنگفرش داغ آن مرکز آیا زمزمه مجبت را بر روان آنان مى نوازد! یا شیپور نفرت و تلخکامى از دیانت را
خلاصه آنکه چاره راه درارتباط مستقیم با نسل معاصراست و نه ارتباط از طریق بخشنامه و حضور مرده وار در سالنهاى تشریح !واین ارتباط را بایستى مستمر و غیر منقطع انجام داد و نه مخصوص به ایام خاص و زمان مرسوم تبلیغ .از تمامى فرصتها براى تماس با نسل مستعد سود جست واز مشکلات اعتقادى اخلاقى آن جماعت اطلاع یافت و به رفع آن همت گماشت واساس کار را بر آن نهاد که همانند شهید بهشتى ازاین نیروها[ نسل مدیرانقلاب] ساخته و پرداخته شود. تا در آینده از لحاظ مدیریت اسلامى در سطوح مختلف اجرائى در مضیقه قرار نگیریم . وافرادى کردان و متدین در مراکزادارى جاى گیرند به گونه اى که روحانیت از حضور مستقیم در آن واحدها خود را بى نیاز بداند و همت خود را به اعتلاى فرهنگ
اسلامى مصروف دارد. زیرا باور رهبرى انقلاب آن بود و هست که نقش اصلى روحانیت پاسدارى از دین است و نه لزوما دخالت در مسائل اجرائى و شرایط موجود را براساس ضرورتهاى انقلاب تعلیل مى فرمودند. واین جهت گیرى جز با کار مداوم جهت ساختن[ نیروهاى متدین و معتقد به اسلام و آشنا به آن] میسر نیست . و دراین راه تلاش جدى واساسى لازم است . و گرنه دیر یا زود با این اتهام جدى مواجه خواهیم شد که مناصب اجرائى را در تیول خود مى دانیم و به واگذارى آن به اقشار دیگر علاقه مندى نشان نمى دهیم و در آن زمان دفاع سخت است و دشوار.
سخن دراین مقام بسیاراست واین مقدار نیز به برکت انفاس قدسى شهید بهشتى به قلم آمد. خداوند رضایت وى را با تحقق آمالش توسط امت وامام فراهم آورد.ان شاءالله .
[حوزه]