ارزیابى مسئولیت حوزه هاى علمیه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


سخن از رنجى است دیر پاى که چون شعله اى شمع وجوداندیشمندان درد آشناى هشیار را سوزانده است . سخنى است آشنا که ده ها سال و شایدبیتر است که از ناى مصلحان دلسوز و عالمان آگاه به گوش جان رسیده است ولى هزاراسف ! که در طول این روزگار مرهمى شایسته و بایسته براین رنج فریاد برانگیز نهاده نشده است تا آنجا که این فریاد آشناى ناشنوده انگاشته شده امروز خود مشکلى دیگر شده است چرا که گویى ساکنان خانه به فریاد بى امان دردمندى که دمادم رنج خویش را فریاد مى زندانس گرفته اند و بى تفاوت از کنارش مى گذرند

در چنین شرایطى فریادگر را چاره اى نیست جز آنکه فریادى عمیق تر و آهنگى هشدار دهنده تر بسراید تا مگر تحولى بیافریند و دارویى بیابد. و ما را نیز راهى جزاین نیست .

امروز که حرکت شکوهمند امت اسلام به رهبرى امامى آگاه و پر صلابت خاطره عظمت و جلالت درخش اسلام را در تاریخ زنده کرده است و سایه سیاه سیطره (ظل الشیاطین ) را در هم شکسته است . و بناى نظام نوین و کرامت آفرینى را براساس اسلام بنیان نهاده است بى تردید مهمترین ویژگى چنین حرکتى خاستگاه ایدئولوژیکى و باورهاى عقیدتى آن است و آزادى و کرامت انسان و استقلال و نفى وابستگى واجراى عدالت اجتماعى که عمده ترین شعار و ایده این حرت اسلامى بشمار مى رود بى شک نشات گرفته ازاصول و مباین مذهبى و عقیدتى امت اسلامى است.

عالمان اسلامى از دیر باز براین باور بوده اند که تنها برنامه تکامل فردى واجتماعى انسان احکام اسلام و حقایق قرآن است . و براین عقیده بوده اند که هیچ نیاز راستینى در زندگى انسان وجود ندارد مگر اینکه اسلام آن را مورد توجه قرار داده است و آن نیاز را برآورده است واین باور همان حقیقتى است که قرآن بدان تصریح کرده است :

[لارطب ولایابس الا فى کتاب مبین] 1 .
وامروزانقلاب اسلامى با حرکت توفنده خویش توانسته است که این باورهاى بلند وارزشهاى متعالى را به جهان ابلاغ نماید و نیز موفق شده است که قلبهاى بیشمارى را به اسلام مایل و متوجه گرداند واین ها همه مایه خشنودى و تحسین برانگیزاست .

آیا براستى همه پیشروان و پیشگامان این حرکت عظیم اسلامى شناخت همه جانبه و عمیق از مسائل اسلامى وانطباق آنها بر موضوعات مستحدثه نوین اجتماعى را دارند؟

 

سخن ازنگرانیها !
اما دراین میان نگرانى هایى نیز وجود دارد و آن این است که آیا براستى همه پیشروان و پیشگامان این حرت عظیم اسلامى شناخت همه جانبه و عمیق از مسائل اسلامى وانطباق آنها بر موضوعات[ مستحدثه] و نوین اجتماعى را دارند؟ آیا آنها خواهند توانست ایده ها و شعارهاى خود را در مرحله عمل پیاده نمایند؟ آیا آنها فرصت خواهند یافت تا قبل از سرخوردگى و یاس مشتاقان اسلام کام تشنه جویندگان حقیقت و آزادى و !استقلال رااز زلال احکام اسلام سیرآب سازند؟ یا خیر جا دارد که یادآور شویم طرح چنین نگرانیهایى در گذشته نیزاز سوى اندیشمندان دردشناسى چون شهید باهنر صورت گرفته است ایشان پس از طرح این عنوان:[ روحانیت قبل ازانقلاب و بعدازانقلاب] مطلب را چنین ادامه مى دهد :چرا گرایش جوانها به اسلام و به روحانیت قبل ازانقلاب و بعدازانقلاب تفاوت کرده است ؟ مااین مسئله را مسلم نمى گیریم ولى ... لااقل نوعى سئوال و نگرانى نسبت به بعضى از جناحهاى روحانى و مذهبى وجود دارد و همین سئوالها واعتراضها باعث به وجود آمدن چنین سئوالى گردیده است ... بالاخره واقعیتى در خارج مى بینیم حالا دراثر موج تبلیغات باشد و یا هر چیز دیگر... که باید براساس یک تحلیل هر چه فشرده علت این توقف و تردید را جستجو کرد.

در دوران قبل از پیروزى ایدئولوژى مبارزه محدود بود ولى بعداز پیروزى مبارزه به ایدئولوژیى گسترده نیاز داریم توضیح اینکه : در گذشته انقلاب براى تفاهم یک روحانى و نسل جوان چند تا شعار در خط مبارزه کافى بود بایستى با نفوذ بیگانه در کشور مبارزه کرد اختلافات طبقاتى ظلمها و استثمارهاى اتماعى باید در جامعه ریشه کن گردد استبداد بمیرد و اسلام احیا شود و رژیم یرا نمى خواهیم واستقلال و جمهورى اسلامى مى خواهیم .

این شعارهاایدئولوژى مبارز هبود و لذا هر جوانى که این شعارها را پذیرفته بود و در هر روحانى که معتقد به این شعارها بود مى توانستند با هم تفاهم داشته باشند. بنابراین شعارهاى ایدئولوژى و مکتب در جریان انقلاب و مبارزه همیشه محدوداست به بت شکستن واز قفس آزاد شدن ولى در مرحله دوم وقتى به پیروى رسیدیم ایدئولوژى از آن محدودیت خارج مى شود و وسعت و گستردگى یى به وسعت و نیازها و مشکلات زندگى از فردى واجتماعى فرهنگى سیاسى واقتصادى پیدا مى ند مثلا شکل خواسته ها و سئوالها و دگرگون مى شود.

طرح جمهورى اسلامى درباره زمین چیست ؟ تکلیف زمینهاى مزروعى کشاورزى و زمینهاى شهرى چگونه است ؟ جمهورى اسلامى درباره صنایع مادر صنایع بزرگ صنایع کوچک نقش کارگران در مدیریت شورائى حقوق کارگران وارزش کار و نسبت سودى که به کار تعلق مى گیرد تا سرمایه ... چگونه مى اندیشد؟ دادگاهها مجازات مراتب مختلف یک جرم و جنایت به چه شکلى است ؟ و...

بعدازانقلاب در برابر دریائى این سئوالها قرار مى گیریم اینجا دیگر نیازمند به یک ایدئولوژى گسترده و قانونى بس وسیع مى باشیم . با چند تااصل ثابت و مشخص نمى توان بهمه این نیازها پاسخ گفت . تا دیروز و پریروز کارخانه ها مزرعه ها وزارتخانه ها فرهنگ ارتش و دادگاه ها.. در دست ما نبود و لذا هیچ گونه مسئولیتى در برابر آنها نداشتیم ... در دست ما نبود و لذا کوچکترین آئین نامه و یا ماده قانونى که تدوین مى شود یک مرزش اسلام و مرز دیگرش نیازانقلاب و نیاز جامعه است و چشم هاى فراوانى نگران این است که درایدئولوژى خویش را چگونه عرضه مى کنیم . (شهید باهنردرادامه مطلب گوشه اى از ناهماهنگى ها و نارسایى هاى اقتصادى و قضایى را مطرح نموده و تباین و گاه تضاد عملکردها با شعارها را یادآور شده و چنین مى گوید): آیا اینها - مردم و نسل جوان - نباید بپرسند که ایدئولوژى اسلام مدون نیست معیار و حساب ندارد؟ و یا بگویند هنوز نتوانسته اند بفهمند که ایدئولوژى اسلام چیست ؟ پس ما در برابراین ایدئولوژى غیر مدون که نمى دانیم چه باید بکنیم و خط سیرمان به چه جهتى است چگونه وفادار باشیم ؟.

 

سخنى دیگراز:نگرانیها 
اکنون مى خواهیم نگرانیهاى بحق این شاهد تاریخ را زاویه اى دیگر موردبررسى قرار دهیم و سخنى رااز (پروفسور عبدالجواد فلاطورى ) بیاوریم . ویژگى سخن او نه بدان جهت است که ( استاد دانشگاه کلن آلمان در رشته هاى فلسفه و حقوق و کلام و علوم اسلام 
 

است و مسوول آکادمى علمى اسلامى در شهر کلن است .) بلکه آنچه سخن او را عمق بخشیده و دیدگاه او را وسعت داده است شخصیت حوزه اى و سابقه طولانى او با حوزه اصفهان مشهد و تهران و آشنائى تنگاتنگ او با حال و هواى حوزه ها و نیز رجال علمى واساتید آن مى باشد

دکتر فلاطورى در میزگردى که به منظور بررسى مسائل فرهنگى تشکیل شده بود در عبارتهاى آغازین سخنش چنین مى گوید :... همانطور که دراین جلسه مطرح شده مى خواهیم ببینیم اسلام چه مى تواند به جهان امروز عرصه کند و چطور مى تواند عرضه کند؟.

... یکى ازاساتید علوم سیاسى دانشگاه ما در شهر کلن بنام آقاى پروفسور (متس )از من براى گفتگو درباره این پدیده نوجهانى ( انقلاب اسلامى ایران ) دعوت کرد...او گفت :انقلاب اسلامى ایران براى اولین بار در مقابل تمام ارزشهاى فرهنگى ما در غرب علامت سئوال قرار داده است یعنى مافکر مى کنیم که در فرهنگ ما عیب و نقصى بوده که نتواسته در دنیا موفق بشود و در واقع این یک عکس العملى است در مقابل جریان فرهنگى ما و به عبارت دیگر در واقع اینیک نوع شکستى براى فرهنگ غرب به حساب مى آید.

او مى خواست بداند که حالا اسلام خودش در مقابل این ارزشهایى که مى خواهد بشکند یعنى ارزشهاى مطرود وى در قلمروهاى حیاتى و سیاسى یا فرهنگى و یا در امور دیگر چه مى تواند به دنیاارائه نماید.

مسله دوم این بود که بعدازانقلاب اسلامى در یکى از سخنرانیهاى خود درباره اقتصاداسلام که در یکى از محافل بزرگان اقتصاد کشور آلمان انجام شد. پس از سخنرانى یکى از آنها به بنده گفت : حقیقت این است که بناى اقتصاد شرق و غرب به این صورتى که هست اگر تغییر بنیادى نپذیرد شاید ده سال بیشتر نتواند دوام بیاورد و ما به دنبال یک راه دیگر و یااستمدادازافکار دیگرى هستیم .

یعنى این مرداقتصاددان انتظاراین را داشت که اسلام بتواند حرکت جدیدش راه سومى را دراقتصاد به آنها نشان بدهد. و یا دراین راه به آنها کمک کند اوانتظار عرضه مطالب اقتصادى نوینى دراسلام داشت .

مطلب سومى که طرح بنده را تاکید مى کردامرى بود راجع به کل جریان غرب در هنگام و بعداز پیروزى انقلاب و آن توجه واقعا محسوس جوانها و جوامع به اسلام و به حوادث و به موفقیتهاى به نام اسلام بود منظوراین نبود که همه قصداسلام آوردن داشتند بلکه خستگى و سرخوردگى و لزدگى و همه این حالاتى که ما راجع به جوانها در غرب سراغ داریم و تقریبا داشت به اینهاامیداین را مى داد که قدرت تازه اى پیدا شده است که پاسخ گوى خواسته هاى آنهاست و یا لااقل چون توانسته است دو جریان عالم گیرى که دنیا را بین خود تقسیم کرده اند به زانو در آورد راه تازه اى در مقابل نایزمندان به آن گشوده است و همین مسئله بود ه نزد بزرگان سیاست ه غرب حکم ناقوس خطر وحشتناکى را داشت که با دقت به جستجوى راه مقابله با آن پرداختند.

در هر حال حقیقت این است که وقتى من بعدازانقلاب این مطالب را درارتباط با هم در نظر مى گرفتم از طرفى امیدوار و خوشحال بودم و از طرف دیگرافسرده و بیمناک ! خوشحال ازاین جهت که موقعیتى براى اسلام در غرب بوجود آمده است که تاکنون در طول تاریخ خورد شرق و غرب (شرق اسلامى و غرب مسیحى ) وجود نداشته است ولى تاثر وافسردگى و بیم من ازاین بود که آیا حاملان و مسوولان انقلاب واسلام اساسا آمادگى این را خواهند داشت که در حال اضر با فوریت جدى یعنى قبل از بوجود آمدن یاس و سرخوردگى تمام انتظارات این سه گروه نامبرده یا لااقل براى نمونه نیمى یا بخشى از آنرا برآورند یا خیر نخواهند توانست ؟

آرى حقیقتى رااز دو زاویه و دو دیدگاه نگریستم . دیدگاهى که نظر به نیروهاى درونى جامعه اسلامى داشت و نظرگاهى که نگاهش به احساس و اندیشه هاى جوامع دیگر بود بااین خصوصیت که در هر دو دیگاه نگرانى و دلواپسى راجع به کارآیى انقلاب وانقلابیان در صحنه جامعه خویش و نیز صحنه جهانى بروشنى آشکار بود!

مخاطب اصلى کیست ؟ 
بله نگرانى ها بسیاراست و سخن دراین مقوله نیز بسیارتر ولى مى خواهیم بدانیم مخاطب واقعى این فریادها کیست . مسوول رسیدگى به این نگرانیها کدام سازمان و گروه است . و در حقیقت نکته اصلى سخن ما در همین است که مسوول واقعى و مخاطب این هشدارها را مشخص نمائیم تا ازاین رهگذار کاستى ها را بهتر بشناسیم و نیز راه درمان را بیابیم .

سخن ازانقلاب است انقلاب اسلامى اسلامى که روحانیت جدا نیست و روحانیتى که خاستگاهش حوزه هاى علمى است پس در حقیقت مخاطب اصلى بیان این نگرانى ها (روحانیت و حوزه )است . و به بیان دیگر اگر کاستى و کمبود و نقصى وجود دارد که مایه اضطراب و نگرانى آگاهان هشیار شده است ریشه آن را باید درسازمان روحانیت و نظام حوزه جستجو کرد!

 

حوزه ها مخاطب اصلى بیان نگرانیها 
بدیهى است که (حوزه و سازمان روحانیت ) در مجموع داراى ارزشهاى والا و مشخصات گرانقدر و غیرقابل انکارى است و گذشته روشن و پرافتخارى را پشت سرگذارده است که در جاى خود مورد بررسى قرار گرفته است و در آینده نیز بر کرسى تحلیل خواهد نشست وارج نهاده شده است و خواهد شد. ولى از آنجا که حوزه با تمام ارزشهایش ام نواقص و مشکلات و نارسایى ها بدور نیست واز سوى دیگر بى توجهى و سهل انگارى در حل مشکلات و رفع نواقص و کاستى هایش خطر جبران ناپذیر (و چه بسااضمحلال حوزه ) را در پى داشته باشد نیابد توصیفها و مدیحه سرایى ها سرپوشى بر روى ه دردها و کاستى ها شود وابعاد روشن و نورانى حجاب خویش گردد بلکه باید با تلاشى خلصانه و واقعگرایانه حجابهاى نور را شکافت تا به معدن عظمت و شایستگى مطلق نزدیک و نزدیکتر شد.

و چه صریح و آشکار آورده است استاد شهید که:[ براى ما کافى نیست که دائمااز گذشته انقلاب سخن بگوییم و خودمان را به این سرگرم و دلخوش کنیم که روحانیت چنین و چنان کرده است گذشته گذشت اکنون مى باید براى آینده فکر بکنیم] 4 .

آرى باید درباره وضعیت حاضراندیشید که با گذشته کاملا متغایر است . و نیز باید درباره آینده اى فکر کرد که با حال تفاوتهاى بسیار خواهد داشت .

 

جایگاه حوزه در عصر تولد دوباره اسلام : 
در روزگارى که پس از قرنها تاریکى انحطاط و حاکمیت جور مشرق زمین در شفیق خونین صبح[ استقلال و آزادى] نشسته است . و در عصرى که اندیشه هاى سرخورده از فرهنگ عفن غرب و فلسفه خیالى واستبداد آفرین شرق متوجه آرمانها وایده ها و عملکردهاى[ اسلام به حکمیت رسیده] شده است ! و در موقعیتى که محافل علمى و سیاسى و مذهبى جهان شاهد هنگامه تولد دوباره اسلامند و محرومان و مستضعفان جهان دل به پیام اسلام خوش داشته و چشم به درخشش انقب اسلامى دوخته اند حوزه چگونه جایگاهى خواهد داشت ؟! و چه مسئولیتى را بر دوش خواهد کشید!

آیا جزاین است که جهان واژه ( اسلام روحانیت و حوزه ) را واژه هایى مترادف و زنجیره هایى بهم پیوسته و ناگستنى مى شناسد! و آیا جزاین است که ذهنیت اکثریت قاطع دوستان و دشمنان ما چنین است که اسلام راستین محمدى در حاکمیت اسلام متبلوراست و حاکمیت اسلام در حکومت اسلامى (جمهورى اسلامى ) متجلى است و حکومت اسلامى برانقلاب اسلامى متکى وانقلاب اسلامى بر مدار روحانیت اسلام مى گردد و روحانیت اسلام بر محور حوزه ها مى چرخد و خلاصه اینکه بقاى اسلام و عظمت و آبروى و حاکمیت اسلام و پیروزى و شکست آن مستقیما متوجه[ حوزه و روحانیت] است ! و یا جزاین است که چنین جایگاهى را خودما نیز براى حوزه قائلیم و بااینکه[ انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون] 5 را عمیقانه باور داریم ولى این را نیز مى دانیم که :

والله جنودالسموات والارض و کان الله علیما حکیما 6 . و هوالذى ایدک بنصره و بالمومنین 7 . 
و بى تردید[ حوزه] جندى است از جنودالله که باید به نور قرآن وارزشهاى متعالى اسلام مسلح شده و به ستیزى بى امان و مبارزه اى بى پایان با ظلمت و شرکت و فساد و بیدادگرى در سراسر جهان برخیزد. حوزه خود را مدافع اسلام مبین احکام الهى مرشد جامعه اسلامى مسوول هدایت مردم و حفظ قرآن و مبانى اصیل عقیدتى و شرف و عزت اسلام مى شناسد.

حوزه مدعى است که اسلام را بایداز حوزه فرا گرفت . بایداحکام خدا رااز (فقهاى آگاه حوزه )اخذ نمود. باید تفسیر و حدیث واخلاق و اقتصاد و حرکتهاى اصلاح طلبانه و رهایى بخش رااز حوزه آموخت و آنکس که نظرش معتبر و قابل اجراست فقیهى است که از حوزه برخاسته و بر ملاک شیوه هاى اصولى فقه اجتها نموده است . بسیار خوب ! ولى آیااین باورهاى بلند واین جایگاه رفیعى که دوست و دشمن و حتى خود ما نیز براى حوزه معتقدیم به همین باورها و شعارها تمام مى شود یا آنکه جایگاهى به رفعت قله هاى داشتن مسئولیتى به سنگینى و گستردگى و عمق ریشه کوهها به دنبال دارد. و بر دوشها مى نهد!

 

جایگاه رفیعتر و مسئولیتهاى بزرگتر 
امروز چه ما بخواهیم و چه نخواهیم دنیاانقلاب اسلامى را نشات یافته از حوزه مى داند و نیز حکومت را هم از آن حوزه مى شناسد. گر چه ممکن است برخى از روحانیون منزوى و بى تعهد و کوتاه اندیشان بى تحرک که گرفتارانجماد فکرى و بى عرضگى ذاتى هستند بخواهند حوزه رااز نظام حاکم و روحانیت رااز حکومت سیاست . درذهن خود دور نگهدارند و رابطه اى میان این دو قائل نباشند و سرنوشت و عملکرد و آینده این دو رااز یکدیگر جدا بپندارند ولى نه چنین بوده و نه چنین خواهد بود. چرا که امروز دشمنان داخلى و خارجى اسلام (حکومت اسلامى ایران را حکومت آخوندها) مى نامند و دوستان ما نیزاز آن جهت به (جمهورى اسلامى ) پایبندند و معتقدند و در راه دفاع از آن مال و جان ایثار مى کنند! که حاکمیت رااز آن فقاهت و روحانیت اصیل و حوزه امام صادق [ ع] مى دانند. درست است که همه افراد حاضر و شاغل در حوزه و همه روحانیون سراسر کشور دست اندرکار مسائل اجرایى حکومتى نیستند و اشید چنین افرادى هنوزاکثریت روحانیون را تشکیل دهند (که البته عدم دخالت آنان به دلیل ناراضى بودن آنها نیست بلکه گروهى به دلیل اعتقاد به لزوم ادامه تحصیل و کسب بیشتر معارف اسلامى و برخى به دلیل بى برنامگى روابط حوزه و مشاغل و نیازهاى جامعه و دسته اى به دلیل عدم کارآیى کافى و نیز دلائل دیگرى که باید جداگان همورد بررسى قرار گیرد) ولى اکثریت قاطع اینان همان کسانى هستند که از رزم گاه محراب و سنگر منبر و... مردم را به تشکیل حکومت الهى و حاکمیت قسط و عدل دعوت نموده اند و مردم را با حکومت نمونه على بن ابیطالب ( ع ) آشنا ساخته و همه جااز ظلم و ستم حکومت طاغوت سخن گفته اند. و سرانجام نظام حکومت جور را بر هم ریخته اند و در  نهایت احکام اسلام را بر مردم حاکم ساخته اند.

واینها گذشته امروز بسیارى از پستهاى حساس حکومت در دست برخاستگان از حوزه است چه مااعتراف بکنیم و چه بر زبان نیاوریم آنانکه باید بدانند مى دانند و تاریخ نیز شاهداست و ثبت خواهد کرد که بزرگترین امکانات مادى و معنوى دراین مقطع تاریخى دراختیار [ اسلام روحانیت و حوزه] قرار گرفته است .امکاناتى که در طول تاریخ نظیرش را نمى توان شاهد بود.

حوزه اکنون در جایگاهى قرار دارد که ریزترین حرکتش را دنیا مى نگرد. سخناش را دنیا مى شنود و نظریاتش را میلیونهاانسان به کار مى گیرند.

حوزه امروز پیام:[ اقرء باسم ربک الذى خلق] را بر[ حرا]ى ایران سروده است وامت محمد[ ص] را با سروش:[ یاایهاالمدثر قم فانذر] به سوى قبله گاه موحدان بسیج کرده است تا مرکز توحید رااز بتهاى شرکت شرق گرایان و معلقات فرهنگ پوچ و زشت غرب گرایان پاک کند. و حاکمیت و حکومت فرهنگ جاهلى غرب را مغلوب سازد و پرچم[ ان الارض یرثها عبادى الصالحون] را بر بام گسترشگاه زمین 8 برافرازد. و کنگره هاى کاخ سیاه و سرخ جباران و مفسدان را فرو ریزد و آتش هزار ساله آتشکده استثمار واستعمار و نژادپرستى را براى یکمرتبه و همیشه بمیراندو مشعل جنگ ستارگان را که در دست مجسمه تزویر بر بالاى قبر آزادى انسان مى سوزد خاموش سازد و سنگ تیره تزویر را بشکند و آزادى و شرافت وانسانیت فراموش شده رااز زندان تمدن ماشینى رها سازد.

وه ! چه جایگاه عظیمى که بر حراى دلها فرود مى آید. و در پرتو جرقه اندیشه اش غروب خورشید زورمدارى غرب وافول قمرهاى مصنوعى کمون اولیه شرق به روشنى دیده مى شود.

براستى این همه جایگاه بلندى است که براى دیدنش کلاه اندیشه از سر مى افتد و براى نوشتنش از درازى راه قلم از پاى مى افتد!

ولى هان ! که این جایگاه بلند عشرتکده و فراموشخانه نیست 
 دید با نگاهى است در معرض هزاران تیو و برگذرگاه هزاران طوفان بنیان کن .

اوجگاهى است بر فرق اندیشه هاى بلند که باید نشید ( الاسلام یعملو و لا یعلى علیه ) را بر کرسى اثبات نشاند.

این جایگاه بلند این امکانات گسترده واین موقعیت استثنائى تاریخ براى آن نیست که سبک مغزان بى دانش و طماعان فرصت طلب به مال و مقام دلخوش کنند و سرخوش دارند. بلکه براى آنست که اندیشمندان بصیر و خردمندان پربینش و آگاهان دردمند و دردمندان مصلح از سنگرى بلندتر بر میدانى وسیعتر نظارت کنند مظلومان و محرومان بیشترى را در گوشه و کنار جهان دریابند و طاغیان بیشترى را مغلوب سازند. نیازهاى عمیق ترى را بشناسد و گاههاى واقع بینانه ترى را بردارند. و تنها قانع نباشند که بر بال ملائک گام مى زنند و... و حکومت از آنان است ! بلکه با جسم و جانشان این حقیقت را دریابند که جایگاهى بدین فرازى و امکاناتى بدین فراخى و موقعیتى چنین استثنائى مسئولیتهایى را بدنبال دارد که توان پیامبران مى خواهد. و شکیبى را مى طلبد که فرمان : [ واستقم کماامرت] ش مویها بر سر سپید مى سازد! و پشت تحل دو نیم مى دارد!

به چه دلخوش داشته ایم ؟!
تو گویى این کلام على(ع) نگاهش از قرنها پیش به این لحظه ها بوده است که مى فرماید:[ ااقنع من نفسى بان یقال امیرالمومنین و لا اشارکمه فى مکاره الدهراواکون اسوه لهم فى جشویه العیش] (9). ( آیا قانع و دلخوش باشم به همین که مرا(امیرالمومنین ) مى خوانند و مى نامند!در صورتیکه مردم را در مشکلات روزگارشان شریم نیایم و در تحمل سختى ها و مبارزه با تلخکامى ها پیشتاز و پیشرو آنان باشیم !).

گرچه کلام على[ ع] در رابطه با تلخى ها و مشکلات مردم و همدردى با آنهاست ولى حق آنست که مااین کلام را در مورد خویش تعمیم بیشترى دهیم واز خود بپرسیم : آیا قانع شویم که انقلابى از حوزه نشات گرفته است و دیگر درباره تداوم آن و نیازها و مشکلات آن نیندیشیم آیا قانع شویم به اینکه طاغوت رااز سرزمین خویش بیرون رانده ایم . و مردان صالح را به کرسى حکومت نشانده ایم واسلام را قانون قرار داده ایم . و دیگر نیندیشیم که احکام فقهى ما در زمینه هاى قضاء واقتصاد و روابط خارجى و... مربوط به سالهاى بى حکومتى است و براى بر زمان حاضر نیاز به تحل و تلاشى عظیم و سریع دارد!

آیا دل خوش باشیم که ( وحدت حوزه و دانشگاه ) صورت گرفته است و امروز حوزه مى تواند در همه مراکز فرهنگى بى هیچ مانعى وارد شود و ایده ها وافکار خویش را بازگوید ولى هرگز فکر نکنیم که چگونه باید در روح و جان و باور نسلها راه یافت که حق بر مغزهاشان سنگینى نکند و با تحمیل خفته ! خود را به شنودن وا ندارند! و گوش هاشان با ما نباشد و دلهاشان به جاى دیگر!

آیا دل خوش باشیم که ( فرهنگ غرب ) را بیرون رانده ایم در حالیکه هنوز روانشناسى و جامعه شناسى علوم سیاسى واقتصادى و هنر ما عمیقا وابسته است و رنگى از (اصطلاحات و تعبیرهاى کوتاه ) بر سر وروى آنها پاشیده شده است !.

و صدها و هزارهاى آیاى دیگر( که به یارى خداوند یک یک باید مورد بررسى قرار گیرد) که همه آنچه گفته شد و آنچه گفته نشد در یک سئوال مى گنجد که :

آیا خوشحال باشیم که عصر عصر تولد دوباره اسلام و حاکمیت اسلام و اقبال به سوى اسلام است در حالیکه (حوزه )امروز ما با (حوزه )دیروز ما فرق چندانى نکرده است و تحولى بنیادى رخ نداده است با آنکه ده ها سال قبل استاد شهید شمع وجودش مى سوخت و مى گفت :

انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و هم چنان پیروزمندانه به پیش برود مى باید باز هم روى دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد اگراین پرچمداراز دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکر بیفتد یک قرن که هیچ یک نسل که بگذرد اسلام به کلى مسخ مى شود زیرا حاصل فرهنگ اصیل اسلامى در نهایت باز هم همین گروه روحانیون متعهد هستند به این دلیل لازمست روحانیت رااصلاح کرد نه اینکه آنرااز بین برد ثابت نگاهداشتن سازمان روحانیت در وضع فعلى نیز به انقراض آن منتهى خواهد شد این مطلب را حدود ده سال است که بارها و بارها تکرار کرده ام و گفته ام که : روحانیت یک درخت آفت زده است و باید با آفتهایش مبارزه کرد اما کسى که مى گوید دست به ترکیب این درخت نزنید معناى سخنش این است که با آفتهاى آنهم مبارزه نکنید واین باعث مى شود که آفتها درخت رااز بین ببرند آن کسى که مى گویداصلااین درخت را بایداز ویشه کند اشتباه بزرگى مرتکب مى شود زیرااگراین درخت کنده شود دیگر هیج کس قادر نخواهد بود تا نهال جدیدى به جاى آن بکارد به این ترتیب آینده انقلاب اسلامى ایران پیوند زیادى به آینده روحانیت دارد 10!

چگونه مى توان خشنود و خرسند بود که ما آفتهاى بیگانه هجومنده از بیرون را نابود کرده ایم در حالیکه زخمهاى ده ها ساله و آفتهاى دیرپاى درونى خویش را مرهمى ننهاده و نیشترى نزده ایم واگر هم چسب زخمى گذارده ایم مقطعى بوده است و بى حساب و کتاب و چه بسا سرپوشى شده بر کارها و تحولاتى که باید بشود و نشده است !

چگونه مى توان آرام نشست واز بیم علف هرزگان در کمین نشسته و جمود فکران بى سلقه که چون ملاباجى هاى پانصد سال پیش فکر مى کنند دم فرو بست و سخن از تحول و تکامل و تشکل و مدیریت حوزه به میان نیاورد که مبادا روزى علف هرزه هاى فراوان تراز کل بوته ها آب و نانشان بریده شود و فرصت طلبان بى محتواى همه جا حاضر مشتشان باز گردد. و دانه درشتهاى میان تهى کوس رسوائیشان بر بام قیافه هاى عالم مابانه شان به صدا درآید!

چه باید کرد! جزاینکه مرثیه اى بر سکوت و رکود بخوانیم و بگویم که اى شهیدى که شاهد ده ها سال فریاد علیه آفتها و آفت زدگى ها علیه بى نظمى و نابسامانیها علیه ناهماهنگى و عوامزدگى ها بودى اکنون ما شهادت مى دهیم که سالها و سالهااز فریاد تو مى گذرد ولى هنوز فریاد تو همانند روزاول تازه و شنیدنى است نوى خود رااز دست نداده است زیرا که از آن روز تا بحال کارى که مى بایست صورت نگرفته است همان دروازه هاى باز هنوز بى نگهبان است و علفهاى هرزه نیش دار هنوز امکانات را مى بلعند هنوز قاریان دستار بر سر کنار مقبره ها واستاد فقه و فلسفه و تفسیر به ظاهرهر دوازاصحاب (حوزه ) علمند!

و خلاصه هنوز هم مى گویند: نظم در بى نظمى است ! با آنکه پیشواى تحول آفرین تاریخ اسوه نمونه و آبروى[ حوزه] بارها و بارها هشدار داده است و (حوزه )را به نظم و تشکل فرا خوانده است :

امام امت در تاریخ 1360/11/22 در قسمتى از پیام خویش به مناسبت سومین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى چنین فرموده است :

یکى ازامور مهمى که مورد توجه بزرگان و علماء حوزه علمیه قم بوده است لیکن عمل مثبتى درباره آن انجام نگرفته ایجاد نظم وانصباط در حوزه هااست که لازم است از حوزه علمیه قم شروع شود.به طور جدى و اساسى عمل شود.البته این امر براى حفظ حوزه هااز ورود عناصر منحرف از حیث عقائد واخلاق واعمال ازاهم وظائف شرعى است که به عهده همه خصوصا فضلاء و علماء و مدرسین مى باشد... شک نیست که قدرتمندان فعال را تضعیف کنند واین امر براى آنان میسور نیست مگر با رخنه کردن عناصر فاسد در حوزه ها که از داخل موجبات تباهى واز کارافتادن این پدیده الهى را فراهم آورده و خداى نخواسته بتدریج و در دراز مدت ملت رااز آنها مایوس و روى گردان کنند و همه مى دانیم که اگر خداى نخواسته حوزه هااز عهده تربیت فقها و علما و خطباى موجه و مورد علاقه مردم بر نیایند و بطور هرج و مرج و بدون برنامه صحیح و ضابطه اسلامى عقلائى حوزه هااداره نشوند باید همه منتظر فاجعه شکست جمهورى اسلامى واسلام بزرگ باشیم واگراکنون با همت همگان از سر چشمه فساد جلوگیرى نشود فردا و فرداها دیراست و بسا باشد که به جایى رسد که از قدرت هم خارج شود.

مقایسه امروز حوزه ها با قبل ازانقلاب که روحانیون از سیاست و نظر درامور کشور به واسطه تبلیغات و فشارها و کج فهیمیها منعزل و برکنار بودند بسیار نابجا و غلط است .گرچه ممکن است بعضى کج فهمها به این امر حیاتى مخالف باشند و با تز( نظم در بى نظمى است) با توهمات شیطانى دست به گریبان باشند لیکن اینان دراقلیت هستند. بالاخره همانطور که پاکسازى و تصفیه در همه ارگانهاى دولتى و کشورى و لشکرى لازم است در حوزه ها و دانشگاه ها که همگام با حوزه ها هستند و هر دو از ویژگى خاصى برخوردارند تصفیه و پاکسازى مهمتراست و با تصفیه این دو پایگاهى اسلامى و ملى محتواى جمهورى اسلامى به رشد و ترقى خود ادامه خواهد داد و باانحراف این دو انقلاب و جوهورى اسلامى از مسیر اصلى خود منحرف خواهد شد.11

 

ماچه مى خواهیم بگوییم ؟ 
ما در مقام آن نیستیم که بر سیماى روشن حوزه خدشه وارد آوریم و بر آن نیستیم که چون مغرضان بى تعهدارزشها و والاییها و آراستگیها و شایستگیهاى حوزه را نادیده انگاریم . بلکه سخت براین باوریم که بزرگترین عامل بقاء و سازندگى حوزه ها و تداوم حیات مبانى اسلامى و احکام الهى در جامعه کنونى ما تعهد تلاش تقوا اخلاص وایثار فرزندان راستین حوزه بوده است . واگر جزاین بود امروز نامى از اسلام و قوانین اسلامى و حوزه امام صادق[ ع] در جامعه ما باقى نمانده بود همچنانکه در برخى از جوامع اسلامى باقى نمانده است ولى سخن مااینست که مشعل تابان هدایتگران مى توان ده ها و صدها برابر نورانى تر وروشنى بخش تر باشد سخن مااین است که اگر موانع و مشکلات آن مرتفع شود و آفتهاى آن زدوده گردد و مسئوولیتهاى آن شناسایى شود مى تواند دورترین نقاط جوامع بشرى را در پرتو نور خویش روشن سازد و تااعماق قلب انسانها راه یابد. و شبستان تاریک زندگى هر محرومى را نور بخشد و بر خرمن هراستبداد واستعمارى آتش قهر قیام موحدان بیندازد.

 

حوزه و مسوولیتهایش
ما مى خواهیم بگوییم امروز وظیفه حوزه تنهاارشاد عوام نیست . وظیفه اش تنها بیان مسائل شرعى براى روستائیان و کسبه بازار نیست وظیفه اش تنها تحویل دادن یک منبر شیرین و جذاب نیست . حوزه در زمینه تبلیغ تنها وظیفه اش اعزام طلبه به روستاها نیست . و سرانجام حوزه تنها مسئولیتش بیرون دادن رساله عملیه آنهم به شکل موجود آن نیست .بلکه امروز جریانهاى عظیم تبلیغاتى و علمى و سیاسى در سطح جهان علیه اسلام واسلامداران براه افتاده است . و با مجهزترین امکانات و مجرب ترین شگردها و آزموده ترین روشهاى تبلیغى به ستیز بااسلام و حرکتهاى اسلامى برخاسته اند و حوزه امروز علاوه برارشاد عوام و بیان مسائل شرعى براى توده مردم واستفاده از منبر و محراب و نشراسلام در دورترین قراى کشور مسئولیتى صد کندان خطیرتر و مشکل تر و حساستر بر دوش دارد و آن مواجهه با جریانهاى هجومنده تبلیغى ضداسلام است .

و مهمتراز آن اینکه حوزه باید در صحنه جهانى اسلام را به گونه اى بیان کند که همه فرهنگها و قوم ها بیانش را درک کنند. حوزه باید در صحنه جهانى از حالت تدافعى به مرحله ابتکار و خلاقیت رسیده و دشمنان فکرى و عقیدتى و سیاسى خود را به موضع دفاع بکشاند.

امروز حوزه در برابر دانشگاهها و میلیونهااندیشه جوان و

تازه نفس و در برابر همه نیروهایى که در خط مقدم جبهه مى جنگند و در برابر همه موسسات فرهنگى و علمى و هنرى کشور مسوول است و باید آنها را به شکل صحیح و قابل قبول تغذیه علمى وایمانى واخلاقى بنماید.

و به گفته شمع جاوید تاریخ:[ حق این است که در برابر هر یک رساله علمیه که از طرف مراجع تقلید و روحانیت نوشته مى شود ده ها رساله علمیه و فکریه واصولیه واجتماعیه واقتصادیه و سیاسیه بر طبق احتیاج و درک و قبول مردم و شان زمان راجع به اصول و عقاید وافکار و مرام اسلام نیز نوشته شود]. ما مى خواهیم بگوئیم:[ حوزه هاى علمیه و محیطهاى روحانى ما مسئول پاسدارى ایمان جامعه اسلامى و دفاع ازاصول و فروع دین مقدس اسلام از دیدگاه مذهب مردم مسلمانند. دشوارى و سنگینى این مسئولیتها در همه زمانها یکسان نیست بستگى دارد به درجه تمدن و سطح فرهنگ جامعه و میزان آگاهى مردم به مسائل مختلف از یک طرف و درجه فعالیت نیروهاى مخالف از طرف دیگر].12

مامى خواهیم بگوئیم : اگر وضع امروز خود را با هشتاد سال پیش قبل از مشروطیت ایران مقایسه کنیم مى بینیم روحانیت آنروز مواجه بوده با جامعه اى بسته و راکد با جامعه اى که هیچگونه واردات فکرى نداشته جز آنچه از حوزه علمى دینى صادر مى شده است . فرضااز آن حوزه ها جز رساله اى علمى یا کتابهایى در حدود[ جلاالعیون] و حلیه المتقین و[ معراج السعاده] صادر نمى شده است آن جامعه نیز مصرف فکرى جزاینها نداشته است .

پس امروزاین توازن به شدت بهم خورده است امروز به طور مستمراز طریق دبستانها و دبیرستانها دانشگاهها موسسات آشکار و پنهان نشر کتاب وسایل ارتباط جمعى از قبیل رادیو تلویزیون سینماها روزنامه ها مجلات فرهنگى و ماهانه و سالانه کنفرانسها سخنرانیها و از طرق برخورد با مردمى که از سرزمینهاى دیگر آمده اند 

واز طریق مسافرتها به کشورهاى خارج هزاران نوع اندیشه به این جامعه صادر مى شود که اگر اندیشه هایى که از حوزه هاى علمى و دینى و یا وسیله شخصیتهاى مبرز مذهبى در خارج این حوزه ها صادر مى شود. بااینکه نسبت به گذشته در سطح بالاترى قرار گرفته است با آنچه از جاهاى دیگر صادر مى شود مقایسه شود رقم ناچیزى را تشکیل مى دهد و مى توان گفت نزدیک به صفر است !...این که هر فرد متدین آگاه ضرورت تجدید نظر در برنامه هاى حوزه هاى علمیه را شدیدااحساس مى کند.13

حوزه هاى علمیه مااگراز محدودیتهاى مصنوعى که خود براى خود به وجود آورده اند خارج گردند و بااستفاده از پیشرفت علوم انسانى جدید به احیاء فرهنگ کهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آنرا تکمیل نمایند و به پیش سوق دهند مى توانندازاین انزواى حقارت آمیز علمى خارج شوند و کالاهاى فرهنگى خود را در زمینه هاى مختلف معنوى فلسفى اخلاقى حقوقى روانى اجتماعى و تاریخى با کمال افتخار و سربلندى به جهان دانش عرضه نمایند.

 

مشکلات اساسى حوزه ها 
تا بدینجا سعى براین داشتیم تا گوشه اى از نیازهاى روزافزون امت اسلامى و موقعیت حساس و سرنوشت ساز(حوزه و روحانیت ) را ترسیم نمائیم و بخشى از وظائف حتمى و مسوولیتهاى سنگین حوزه را یادآورى کنیم و بر عدم هماهنگى لازم و تناسب قابل قبول میان عرضه و تقاضا و به تعبیر دیگر میان آنچه حوزه ارائه مى کند با آنچه جامعه واسلام و جهان مى طلبداصرار ورزیم . و در نهایت نشان دهیم که (حوزه ) به شدت نیازمند یک تحول عظیم و زیربنایى و سیستمى است و باید هر چه زودتر نظامى مقبول و نظمى معقول را درابعاد علمى و تحقیقى و تبلیغى آن محقق ساخت .

البته بدیهى است که براى تکامل بخشیدن به (حوزه )ابتدا باید 

مشکلات و نابسامانیهاى مختلف آنرا شناسایى کرد. و سپس مشکلات اصلى و زیربنایى و در واقع عله العلل را تبیین نمود و در رفع حل صحیح آنها کوشید.

نارساییهاى حوزه را در چند بعد مى توان جستجو کرد.
الف- مشکلات علمى و فرهنگى حوزه :تورم برخى از علوم به جاى تکامل آن تبدیل شدن دانشگاه علوم اسلامى به دانشکده فقه اصول استفاده از روشهاى محجور تحقیقى و...

ب- مشکلات آموزشى ناصحیح بودن متد و سبک آموزشى ادبیات مشخص نبودن رشته هاى مختلف علمى و هرز رفتن استعدادها نامشخص بودن آغاز و پایان سطوح درسى عدم وجود کنترل و میزان و معیار در پیمودن سطوح و مدارج مختلف عدم انطباق و هماهنگى کتابهاى درسى و محتواى آنها به نیازهاى زمان و...

ج- مشکلات پذیرشى باز بودن درهاى حوزه بر روى همگان حتى کنترل بیگانگان و مغرضان نداشتن کنکور ورودى عدم کنترل سوابق سیاسى و اخلاقى .

د- مشکلات اقتصادى روش ناصحیح وابتدایى تقسیم شهریه و...

ه- فقدان تشکیلات و مدیریت صحیح و همه جانبه .

عمده ترین مشکلات و نارسایى هاى حوزه را در تحت این چند عنوان مى توان مشاهده کرد که بررسى مفصل هر عنوان به تنهایى خود نیاز به چند مقاله جداگانه دارد. ولى در حال حاضر آنان که نزدیک دست بر آتش کاستى ها دارند به خوبى مى یابند که اولین گام در راه اصلاح و آفت زدائى و کمال بخشى حوزه ایجاد یک مدیریت قوى و مقبول و آگاه به زمان است . واگرازاین زاویه نگاه کنیم علت اصلى و زیربنایى مشکلى در سایه هرج و مرج و بى نظمى میسر نیست بلکه براى حل مشکلات و رفع موانع تکامل وایجاد یک تحول بنیادى و حسابشده و واقعگر نیاز به تشکل و نظم مبتنى بر وجود (مدیریت مستحکم و مقتدر)است . و در نهایت مى توان چنین نتیجه گرفت : براى رسیدن به حوزه ایده آل و دست یافتن به آرمانهاى بلند علمى و فرهنگى و مذهبى و سیاسى قبل از هر چیزایجاد یک مدیریت سالم و همه جانبه و بلنداندیش و دورنگر براى حوزه ها ضرورت دارد. که در پیرامون ضرورت و کیفیت و شرایط و موانع آن در مقاله آینده به یارى خداوند خواهیم پرداخت .

 


پاورقى ها 
1. سوره انعام .59.
2. شهید باهنر مسئله جوانان 13 تا 18 قم انتشارات دایره تبلیغات اسلامى چاپ دوم .
3. کیهان فرهنگى خرداد 63 شماره 3.
4. پیرامون انقلاب اسلامى شهید مطهرى .
5. سوره الحجر/09
6. سوره الفتح /04
7. سوره انفال .62.
8. مقصود زمین کعبه است که در روایات نقطه آغازین گسترش زمین معرفى شده است .
9. نهج البلاغه نامه 45.
10.امام و روحانیت صفحه 527 گردآورى دفتر سیاسى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى .
11. پیام امام بمناسبت سومین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى در مورخه 60/11/22.
12. شهیداستاد مطهرى پیرامون جمهورى اسلامى .31.
13.استاد مطهرى پیرامون جمهورى اسلامى .32.
14. مدرک سابق .34.