نوع مقاله : مقاله پژوهشی
اصول اعتقادات [ اسلام] به اتفاق همه دانشمندان اسلامى از هر مذهب و مسلک عبارت است از: توحید نبوت معاد و در همه مذاهب اسلامى فقط اعتقاد به این سه اصل پایه واساس و ملاک مسلمان بودن یک فرد شناخته شده وانکار یکى از آنها (مستقیم یا غیر مستقیم ) و یا تنهااعتقاد نداشتن به آن خروج ازاسلام تلقى شده است .
البته در هر یک از مذاهب براى اینکه کسى پیرو آن مذهب بشمار آید عقائد دیگرى هم شرط است .اما در مسلمان بودن شخص واینکه پیکره اى ازامت اسلامى بشمار آید دخالت ندارد. و ما در طى چند مقاله در بحث مرزاسلام و کفر تا حدودى این مساله را بیان کردیم . و در آینده از زاویه دیگرى این مساله را مورد بحث و بررسى قرار خواهیم داد. روشن است که چنین اندیشه اى تا چه اندازه مى تواند درایجاد جو تفاهم و دوستى واتحاد و برادرى در بین مسلمین و بلند نظرى در برخورد باافکار و آراء گوناگون و آشکار شدن حق و حقیقت موثر بوده و ریشه بسیارى ازاختلافات و کینه توزیهارا بخشکاند.
ولى متاسفانه یکى از گرفتاریهاى ما مسلمانان در طول تاریخ این بوده که بعضى ازاشخاص و یا فرقه هاى مسلمان در عمل خلاف این روش را پیموده اند واز روى نادانى و جهالت و یا عناد و لجاجت تعصب هاى بى جا تنگ نظریها خودمحوریها و یا تحریکات بیگانگان ازاسلام چنین مى پنداشته اند که تمامى آنچه را که خود بدان معتقدند جزواصول اعتقادى اسلام است و باید ملاک کفر واسلام دیگران قرار گیرد. در نتیجه بجاى برخورد صحیح و منطقى با آراء مخالف و پیشه کردن طریق استدلال و برهان به حربه اتهام و تکفیر روى آورده و کوچکترین مخالفت با عقائد خویش را بااین حربه و چماق پاسخ مى داده اند. و حتى به این عمل خویش بعنوان نوعى از تعصب در دین و حمایت از آن افتخار مى کرده اند. درحالیکه تعصب در دین و حمایت از آن معنایش این نیست که چماق اتهام و تکفیر را جایگزین منطق واستدلال نمائیم . هیچگاه حامیان واقعى دین و متعصبان بحق چنین سیره و روشى نداشته اند. 1 حتى در رابطه با ملحدان و کافران که جز کفریات چیزى بر زبان آنان جارى نمى شده است .امام صادق[ ع] آنچنان برخورد صحیح و منطقى دارد که[ ابن ابى العوجاء] ملحد وقتى بر خورد تندى از مفضل مشاهده مى کند.از وى سئوال مى کند که تو پیرو چه کسى هستى اگر پیرو جعفر بن محمدى امام صادق[ ع )او با ما چنین برخورد نمى کند واز این گفتار تندتر (کفرآمیزتر)از ما مى شنود بدون عصبانیت گوش مى کند و سپس پاسخ مى دهد.
و بدینگونه با عمل امام[ ع] مفضل را مورد بازخواست قرار مى دهد. ولى متاسفانه اینگونه برخوردهااندک و یا متروک گشته و دراکثر موارد حربه اتهام و تکفیر جاى استدلال و منطق را گرفته و تعجیل و خشونت جایگزین سعه صدراسلامى شده است . و براین اساس است که در طول تاریخ اسلام کمتر شخصیت مصلح و دردمند و با فضیلتى را مى یابید که ازاین جام تلخ[ تکفیر] جرعه اى ننوشیده باشد. و به گفته استاد شهید مرتضى مطهرى :
[وقتى که على[ ع] تکفیر بشود تکلیف دیگران روشن است . بو على سینا خواجه نصیرالدین طوسى صدرالمتالهین شیرازى فیض کاشانى سید جمال الدین اسدآبادى واخیرا محمداقبال پاکستانى از کسانى هستند که ازاین جام جرعه اى به کامشان ریخته شده است].
همچنین شهید قاضى طباطبائى در مقدمه اى که بر کتاب[ جنه الماوى] دانشمند بزرگ مرحوم کاشف الغطا نگاشته است مى گوید:
با بررسى در زندگانى دانشمندان و نوابغ بزرگ و رهبران اسلامى این نکته بخوبى روشن مى گردد که هیچیک از آنان ازاین آفت بزرگ و تحقیر کننده مصون نمانده اند و بسیارى از شخصیت هاى فرزانه از هجوم تیرهاى اتهام و تنگ نظرى و مانند آن جان سالم به در نبرده اند. و سخنان ناروایى را در زندگى یا پس از مرگ به آنان وارد ساخته اند. و بجز چند ساله صدراسلام که جنگها و درگیریها در خارج از مروهاى اسلام و در راه گسترش اسلام بود از آن پس بیشترین جنگها و درگیریها داخلى است واین درگیریها را که ریشه یابى کنیم در برخى از آنها به یک اختلاف فکرى در مساله اى از مسائل اسلامى برخورد مى کنیم که این اختلاف بااینکه حل آنهااز طریق گفتگو و بحث امکان پذیر بوده و خللى به اصول عتقادات ایجاد نمى کرده است ولى در عین حال موجب این گشته که دسته اى دسته دیگر را تکفیر کنند و بر سر آن به جنگ و ستیز بپردازند.
جبهه بندى خوارج در مقابل على[ع] درگیریهاى اشاعره و معتزله سنى و شیعه ظاهریین و متکلمین متکلمین و فلاسفه و ... که بخش مهمى از حوادث دردناک تاریخ اسلام را تشکیل مى دهد از همین نوع است .
و بر سراین مشاجرات و نزاعها چه خونها که ریخته شد. چه سرها که بر باد رفت . چه قلبها که جریحه دار شد. و چه استعدادها که بیهوده و در مسیرهاى انحرافى مصرف شد. و چه ... و چه ... و دراین بین دشمنان اسلام و مسلمین بودند که سود مى بردند چرا که زهر طرف که شود کشته سود آنان است.
حاکمان جور براى تثبیت حکومتشان هر روز مساله اى را دستاویز قرار داده و به کمک عمال وایادى خود بدان دامن مى زند تاافکار مردم رااز مسائل اصلى واساسى منحرف کنند و به آسانى و خیال راحت دخائر مادى و معنوى مسلمین را به یغما ببرند.
متاسفانه دراین میان عده اى ناآگاه را مى بینیم که دراین دام گرفتار آمده و ندانسته آب به آسیاب دشمن مى ریختند. بویژه چند ساله قبل انقلاب به حقیقت اوج این مسائل بود. رژیم تبهکار پهلوى و اربابانش که از قیام مردم در سال 42 بوحشت افتاده بودند و دست بهر اقدامى براى نابود کردن مهره هاى اصلى انقلاب مى زدند شاهد بودیم که چگونه از حربه[ تکفیر] با شیوه بسیار مرموزانه تراز گذشته بود آنهم بر سر مسائلى که نوعا سالها بین علماى اسلام مطرح بوده و نظرات متفاوتى ابراز شده و درباره آن بحث هاى گوناگون شده است ولى کسى مورداتهام بى دینى قرار نگرفته واین در حالى است که خطر کفر جهانى و صهیونیزم بن المللى اصل اسلام را تهدید مى کند.
گر چه هشدارهاى بموقع امام عزیز در آن وقت و برخورد صحیح و هوشیارانه یاران او که لبه تیزاین تکفیرها متوجه آنان بود توانست به اندازه زیادى ازاثرات این توطئه ها بکاهد. ولى براى رژیم چندان هم بى ثمر نبود. و چند سالى در سایه همین اختلاف و نزاعها توانست به سلطه جابرانه خودادامه دهد. و بااربابانش به قتل و غارت ملت مظلوم بپردازد و هر کسى را به بهانه وهابیت ضد ولایت و مشابه آن در تنگنا قرار دهد و کانال مبارزه رااز مسیراصلى خود خارج کند. و اگر کسى فکر کند با پیروزى انقلاب اسلامى این مساله ریشه کن شده خیال خامى است و ناشى از عدم شناخت ریشه هاى این مساله خواهد بود.
آرى توطئه ها و زمینه چینى هاى ایادى استعمار نقش اساسى در تحریک و براه اندازى تکفیر را دارد اما جهالت و نادانى خودبینى حقد و حسادت تعصبهاى بى جا و ... عوامل دیگرى هستند که هر کدام سهمى در پیدایش تکفیرها واتهامات در تاریخ داشته و دارند و در تداوم انقلاب ممکن است این حربه با همان انگیزه و هدف اما با شیوه ها و دستاویزهاى دیگر بوسیله افرادى چه بسا ناآگاه مورداستفاده قرار گیرد تا فرزندان انقلاب راازانقلاب جدا سازد و فرصت طلبان جاى آنها را پر کنند وانقلاب را به انحراف و یا شکست بکشانند
این هشدارامام را بشنویم که در جمع فقهاء شوراى نگهبان فرمودند:
[ امروز ما گرفتار دو جریان هستیم یکى آن جریان است که همین که به نفع مستضعفین و محرومین سخن گفته مى شود واز کاخ نشینها و غاصبین حقوق مردم صحبتى مى شود مى گویند:این همان کمونیزم است . و جریان دیگر اینکه وقتى گفته شود خودسرانه به تقسیم زمین یا گرفتن اموال ننمائید مى گویند: طرفدارى از سرمایه دارها و فئودالهااست . در حالى که همانطور که مى دانیداسلام نه با سرمایه داران موافق است و نه با کمونیزم]... .
بدیهى است که دستاویزها یکى دو تا نیست و به همین جا ختم نمى شود. بلکه هر روز موضوعى تازه را شاهدیم چنانکه سخن از[ وحدت مسلمین] و [ هفته وحدت] که ضرورت آن بر کسى پوشیده نیست و براى حفظ آن شخصیتى همچون على بن ابیطالب[ ع] سالها متحمل سختیها و رنجها مى شود و بزرگان دین امثال سید جمال الدین حسینى و یارانش و آیه الله بروجردى [ره] و همفکرانش و در عصر کنونى حضرت امام[ مدظله العالى] 4 زحمتها کشیده و خون دلها خورده اند و جزء مهمترین آرزوهاى آنان بوده است .
بعضى از آن را بدعت در دین و برخى دیگر[ ضد ولایت] واهل بیت مى دانند. وازاین طریق به کوبیدن انقلاب و شخصیتهاى آن مى پردازند.
و یا یک اظهار نظر در رابطه بااینکه[ فقه] را باید با توجه به حوادث زمان و نیازهاى اجتماعى و تحولات آن مورد بررسى قرار داد. و باب اجتهاد بر اساس اصول پیشینیان همچنان مفتوح است فورا دستاویزى دیگر براى اختلاف و تفرقه و کوبیدن و تکفیر کردن پیدا مى شود. و فقه پویا و سنتى مطرح مى گردد و به محافل و منابر و مطبوعات کشانده مى شود و یا گاهى موافق نشدن با یک عده و یا مخالفت با یک جمع مخالفت بااسلام و حوزه و فقه و فقاهت بشمار مى آید آنچنان که گویى آنها تمام اسلام و دین فقاهت هستند.
موضوعاتى که دستاویز قرار گرفته و مى گیرد زیاداست که هم اکنون در صدد بیان همه آنها نیستیم فقط اشاره اى بود به اهمیت بحث و لزوم آن در میان اندیشمندان .از آن طرف موضع گیریهاى اصولى و صحیح هم در تاریخ اسلام هست که در موقع و جایگاه خود بهترین و مناسبترین شیوه ها در مبارزه با بدعت ها بوده است و نه تنها مشکلى براى مسلمانان نیافریده بلکه مشکلها را حل نموده و مدعیان دروغین را رسوا کرده است که بجاى خود بیان خواهیم کرد. واین نوع شیوه و موضع گیرى داراى حدود و ضوابط ویژه اى است که باید نهایت دقت واحتیاط در جوانب آن رعایت کرد. ولى سخن ما دراین مقاله بیشتراز تکفیرهایى است که متاسفانه مواردش هم کم نیست و پى آمدهاى زیانبارى را بدنبال داشته گر چه در آغاز بیشترین اتهامات و تکفیرها فرقه اى بوده و مذهبى مذهب دیگر را متهم مى نموده است ولى با گذشت زمان این شیوه حتى به افراد یک مذهب هم سرایت نموده است بگونه اى که اتهام شیعى شدن در بین اهل سنت و سنى شدن در بین شیعیان وامقال آن در ردیف تکفیر قرار گرفت و دامنه اتهامات گسترش یافت گر چنانچه برخورد صحیح واساسى بااین مساله نشود همچنان گسترده تر خواهد شد. و هر موضوعى دانسته یا ندانسته دستاویز برخى ازافراد و یا گروههاى نادان قرار خواهد گرفت و شخصیتهاى دینى و یا سیاسى دیگرى را
قربانى تیرهاى زهرآگین دشمنان اسلام خواهد کرد.ازاین رو لازم است که به طرح این مساله و بیان ریشه ها و نمونه هاى تاریخى و پى آمدهاى سوء آن و بیان موضع اسلام وارائه راه حلهاى اساسى پرداخته و توجه خاص مبذول گردد.
اینک بررسى و تحقیق دراین امر مهم را با ذکر برخى از پى آمدهاى منفى آن شروع مى کنیم تااهمیت مبارزه با تکفیرگرایى روشن تر گردد.
آثار سوء تکفیر:
وجود جو تفسیق و تکفیر در جامعه اسلامى مفاسداجتماعى سیاسى و اخلاقى زیادى در بر دارد که مهمترین آنها عبارتند:
1
- هتک شخصیتها:
در متون اسلامى ما آنقدر به حیثیت و آبروى مسلمان اهمیت داده شده که حفظ آبرو و حیثیت مسلمان همچون خون او محترم مى شمارد. و آنچنان که ریختن خون مسلمان محکوم است با آبرو و حیثیت مسلمان بازى کردن و لکه دار نمودن نیز محکوم است . و شکى نیست که در جو تفسیق و تکفیربه آسانى آبرو و شخصیت مسلمان بسان آب بر زمین ریخته مى شود وبه آن اهمیتى داده نمى شود بویژه در هنگامى که احساسات بر خرد پیروز گردد و غبار همهمه و هیاهو همراه با عنوان دفاع از دین و مذهب بر جامعه سایه افکند کسى بفکر حیثیت مسلمانى نبوده و آبروئى که سالها کسب شده بازیچه دست این و آن قرار مى گیرد و متاسفانه دیده شده که چقدر از بزرگانى که حاصل سالها تحقیق و تتبع و کسب شهرت معنوى آنان در حوزه ها و جامعه با یک طرح نو و بااظهار نظر در مسائل اعتقادى که در آن متفرد بوده اند به هدر رفته و گاهى سب و لعنشان زبانزد خاص و عام گردیده است .اینگونه مسائل وقتى به محیط عوام زدگان و ... کشیده شود بشکل حاد و سختى جلوه مى کند و مساله بهمین جا ختم نشده و گاه سبب تجاوز به مال و جان او را فراهم آورده تا جائى که برخى از افراد براى ریختن خون او تقرب بخداى یکتا مى جویند.
2-ایجاد روحیه بدبینى :
محیطى که از آرامش فکرى برخورداراست افراد با همدیگر مهربانند و با روحیه اى شاد و با پشتکار و دلگرمى مشغول فعالیت هستند و نیرو واستعداد خود را در راه تعالى و کشف حقایق پنهان و درابهام مانده اسلام بکار مى اندازند. ولى در محیطى که در آن جو تفسیق و تکفیر برپا شود و هر یک در جهت تضعیف کردن دیگرى بر آید محیط سالم فرهنگى تبدیل به جهنم سوزانى مى شود که در آن تخم ناامنى کاشته شده وافراداعتماد خود را نسبت به هم از دست داده واگر سخن حقى را هم بگوید دیگر آن را بر باطل توجیه مى کند در نتیجه این بدبینى اثر متقابل داشته و به همین جا متوقف نمى گردد و همچون بیمارى مسرى تمام زوایا و جوانب زندگى طرفین را در بر مى گیرد و در نتیجه فضائى بوجود مى آید که افراد همدیگر را قبول نداشته و هر یک دیگرى را متهم مى کند. واثرش همان زیر پا گذاشتن آراء وافکار دیگران و دیگر پى آمدهاى تکفیر خواهد بود
3- گم شدن هدف :
آنچه که در جو تفسیق و تکفیراز بین مى رود خود حقیقت و هدفى است که تمامى اندیشمندان اسلامى در راه تحقق آن تلاش و کوشش کرده و مى کنند. چون در آن صورت که لازم است در مسائل اساسى و ضرورى پرداخته شود. و جوانب آن را بررسى و پژوهش کنند اما محققین در پى اثبات و نفى مسائل فرعى و غیر ضرورى و در پاسخ به اتهام ها به بحث و بررسى پرداختند راه گم شده واز هدف بازمانده اند. جوینده اى که بطرف آرمانى در حرکت و یا در راه کشف حقیقتى در تلاش است و کسانى هم از چپ و راست بوسیله سنگ اندازیها و تهمتها در صدد بستن راه وى هستند اگر آن پوینده وقت خود را صرف پرداختن به جواب آنان کند اولین چیزى که قربانى مى گردد خود آن ایده و هدف است .ازاین رو در مسائل مهم اجتماعى و مذهبى موقعى که مساله اى رنگ سیاسى بخود گرفته و دست آویز حربه هاى سیاسى و تهمتهاى این و آن شده است بیشترین مغزها و فکرها و قلمها صرف دفاع و یا حمله به یکدیگر گشته و همه بدنبال پیدا کردن نکته ضعف ها و کوبیدن طرف مقابل خواهند شد. در چنین محیطى نه تنهااصل آن مساله روشن نشده بلکه برابهام آن افزوده شده است . در صورتى که اگر با[ جدال احسن] و بحثهاى علمى و متین درباره اش بحث مى شد ابهام و غباراز چهره آن حقیقت زدوده شده بود وافراد دچار سردر گمى نمى گشتند.
4-ایجاد فضاى استبدادى :
یکى دیگراز پى آمدهاى تکفیر ایجاد حاکمیت استبداداست .استبدادى که همیشه از یک سلطه فرهنگى و زورمدارانه شروع مى گردد. بدانجهت که نظریات محققین و صاحب نظران در آن سوى مورد آماج حمله و تهمت قرار مى گیرد و شخصیت افراد صالح دستاویزافراد ناآگاه مى شود. در آن صورت است که دیگرانى از شخصیت و موقعیت خود بترسند و نتوانندابراز عقیده کنند. زیرا طبیعى است که عده اى بااستفاده از جو مذهبى واستفاده از پوشش مذهب و دفاع از دین و آئین افکار خود را بر مردم تحمیل کردهو به اسم دین خفقان فکرى را را حاکم سازند همانطور که در عصر سیاه اموى و عباسى دیدیم که بعنوان دفاع از مذهب و دین علیه مذهب حقیقى وارد نبرد شده و رقباى خود را به این وسیله خلع سلاح مى کردند.
بعنى پس از تکفیر و طرد آنهااز جامعه سرانجام خونشان را بزمین مى ریختند.
استبداد دینى بمراتب بدتراز سایراستبدادها مى تواند موثرافتد چون افراد جرات مبارزه با ظلم را در خود مى یابند ولى پرده برداشتن از باطلى که در لواى مذهب و حق خود را پنهان کرده کارى بس طاقت فرسااست .
در همین رابطه مرحوم نائینى[ ره] در ذیل آیه شریفه [ اتخذوااحبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله]... 5 بعداز آنکه استعباد را به دو قسم تقسیم مى نماید استعباد مبتنى بر زور و قدرت و دیگرى استعباد مبتین بر خدعه و تدلیس چنین مى فرماید:
[ ازاینجا ظاهر شد جودت استنباط و صحت مقاله بعضى از علماء فن که استبداد را به سیاسى و دینى منقسم و هر دو را مرتبط و حافظ یکدیگر و با هم توام دانسته اند. و هم معلوم شد که قطع این شجره خبیثه استبداد سیاسى و تخلص ازاین رقیت خبیثه استبداد دینى که وسیله آن فقط به التفات و تنبه ملت منحصراست در قسم اول اسهل و در قسم دوم در غایت صعوبت و بالتبع موجب صعوبت علاج قسم اول خواهد بود]...
5-از بین روحیه تحقیق :
وقتى که اندیشمندان در یک جامعه ببینند هر کس فکر نوى ارائه کند که با نظریه رایج آن عصر موافقت نداشته باشد براحتى او را کنار مى گذراند. و در برخى از مواقع تا سرحد تفسیق و تکفیر بااو مبارزه و برخورد مى شود.افراد محقق در آن جامعه از ترس تکفیر کارهاى تحقیقى کرده اند که در آن به فکرى نو دست یافته اند از ترس تکفیر پنهان کرده وانتشار نمى دهند. و در نتیجه استعدادها در زمینه هاى مختلف هرز مى رود. روحیه تحقیق و تتبع درافراد کشته مى شود. چون استعادها در فضایى زنده و پویا شکوفا مى گردد. همانند آب که در بستر جوشش و حرکت صفا یافته و بر طراوتش افزوده مى گردد و در محیطى که در آن خفقان علمى وجود دارد محقق عرصه اى براى پرواز نمى بیند به تدریج یاس بر بر روحیه ها حاکم شده واستعدادها رو به زوال مى رود.
6- مستور ماندن برخى از مطالب علمى :
یکى از آثار سوءاین مساله مستور و مکتوم ماندن برخى از مطالب بزرگ علمى است . یعنى براثر ترس از تکفیر و تفسیق بسیارى از حقائق و علوم ارزنده اى که بوسیله علماء بزرگ برشته تحریر در آمده است جز براى عده اى قابل استفاده نبوده و چه بسیارازاسرار و معارف علوم که با فوت صاحبش مدفون گشته است ودیگران ازاستفاده آن بى بهره مانده اند. بعنوان نمونه مى بینیم در قرونى که جو ضد فلسفه و یا حساسیت علیه عرفاء بر حوزه ها غلبه داشت چه بسیاراندیشه هایى (فلسفى عرفانى و ...) که هیچ گاه عرصه اى براى تبیین و تشریح آن پیش نیامد. و عده اى ازاین افراد که توانستنداثرى گرانقدر دراین زمینه بیافرینند در زمان حیات خود مورد تشویق قرار نگرفته بلکه مورد حمله و هجوم هم واقع شدند.
7- گشوده نشدن عقده ها:
ازاثرات منفى دیگر جو تکفیر در جامعه متراکم شدن عقده هاى اعتقادى در دل و درون است و مسلم است که بمضون آیه کریمه[ لااکراه فى الدین]... 7 با زور و جبر عقیده اى را براشخاص نمى توان تحمیل کرد. و با شمشیر نمى توان بجراحى عقده ها و معضلات فکرى پرداخت و اینها باید با بحث واستدلال واقناع عقلى حل گشته و گشوده گردد. و موقعى که فضاى جامعه چنین باشد که شخص قدرت بیان مشکل فکرى خویش را نداشته ترس از تکفیر مانع ازابرازش مى شود. عقده ها در دل متراکم گشته و شخص همیشه از وجود آنها در رنج است و بحران فکرى دائمااو را در کشاکش موجها به این سو و آن سو کشانیده و همیشه باافکار و اوهام خویش در ستیزاست واین از کشنده ترین اضطرابهاى درونى مى تواند باشد. زیرا با فلسفه وجوداو درارتباط است . وسرانجام ممکن است بصورت عده اى خطرناک درآید واندام جامعه را به خطراندازد و در سوى تفریط و تند روى گام بردارد که در آغاز ممکن بود با مرحمهاى حکمت و موعظه بدرمانش پرداخت ولیبراثر تاخیر وازدیاد نیازمند به جراحى خطرناکى شود که سرانجامش معلوم نیست .
8- سرخوردگى :
در برابر جریانات انحرافى وافراد منحرف که به عقیده ما داراى دیدگاههاى غیر مکتبى واسلامى هستند.اگر برخوردى توضیحى وارشادى آن هم بشیوه هاى نیک و غیر مستقیم نداشته باشیم و به آنان جهت اصلاح و آگاهى خویش میدان ندهیم واز همان ابتداء در هر کس کوچکترین انحرافى سراغ داشتیم چماق تکفیر را بر فرقش فرود آورده و طردش کنیم طبیعى است که این عمل موجب سرخوردگى آنان ازاسلام و پیوستن به مکاتب غیراسلامى خواهد شد. با سیرى کوتاه در زندگى افرادى که در جوامع اسلامى منادیان مذاهب غیراسلامى والهى هستند یا نوعى انحراف را ترویج مى کردند و مى کنند در مى یابیم که بسیارى از آنان زمانى در کسوت مذهبى بوده وانحراف هاى کوچکى داشته اند لکن براثر سالم برخورد نکردن و موضع گیرى ناصحیح در برابر برخى ازاشتباهات داشتن سبب طرد آنان از محیط مذهبى شده است و چون نیرو واستعداد همراه خلاقیت و ابتکار و نوآورى راکد نمانده به این طرف و آن طرف کشیده شده و احیانااین خلاقیت وابتکار را در راهى بکار برده که مااو را عملا بدان جهت داده ایم بعنوان نمونه قبل ازانقلاب شاهد بودیم که برخى افراد براثر داشتن فکرى و یا بجرم داشتن یا خواند نبرخى از کتب و مقالات که به نظر بعضى جزء کت ضاله بود از محیط تحصیلى طرد شده و بدام جریانات انحرافى افتادند. داستان این حدیث طولانى است . تو خود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل !
9- منزوى شدن نیروهاى مفید:
یکى دیگراز آثار زیانباراین مساله منزوى شدن نیروهاى خلاق و مبتکر و محقق است چه بسیارافراد کار آمد و کاردان و محققى که در طول تاریخ براثر تکفیر و تفسیق منزى شدند که اگر برخورد صحیح با آنان مى شد مى توانستند نیروهاى بسیار مفیدى در خدمت به اسلام و مسلمین باشند. ولى براثر برخورد ناصحیح و تکفیر و تفسیق آنهااز جامعه علمى و فرهنگى مطرود گشته و به گوشه غربت پناه برده و تکلیف خود را تمام شده تلقى کردند و یا براى انجام مسئولیت شرعى به کارهاى فرعى و جنبى مشغول گشتند. واحیاناارضاءاین غریزه تحقیق و نوآورى را در کارهاى مادى و دنیوى به هدر دادند. ما باید با تمام توان تلاش نمائیم تا استفاده ازاین حربه را متوقف کنیم تا نیروهاى بیشترى رااز دست ندهیم .
10- چاپلوسى و تملق :
طبیعى است که انزواى نیروهاى مفید روى کار آمدن نیروهاى چاپلوس و تملق گو را بدنبال دارد چون در جامعه افرادى هستند که همیشه در تکاپوى بدست آوردن مقام و منزلت اجتماعى بوده و یاازاین راه مى خواهند به نان و نوائى برسند. وازاین ره بجائى نبرده و قدرتى ندارند در رنجند. وازاینکه ره بجائى نبرده و قدرتى ندارند در رنجند. واز طرفى چیزى در بساط ندارند که آنها را بمقاصدشان برساند نه علم و دانشى دارند که فضل دوستان بسراغشان آیند. و نه هنرى که از تخصصشان استفاده جسته و بهدف نزدیک شوند. چنین افرادى غالبااز علم و دانش بى بهره اند و همیشه درانتظار لحظاتى هستند که نیروهاى مفید منزوى گشته واز جامعه کنار روند واینها دست بکار شده و با انواع تمجیدها و چاپلوسیها و شیوه هاى دیگر خودشان را به دست اندرکاران و یا مسئولین دلسوز نزدیک کنند و با بزرگ جلوه دادن کارهاى آنان و یا پوشاندن نکات ضعف در آنها نفوذ کنند واز طرفى در میان مسئولان گاهى ضعف هاى اخلاقى ازاین قبیل به چشم مى خورد که از تعریفشان توسط دیگران خرسند شده واز کسانى که کارهاى کوچکشان را بزرگ جلوه دهند وازاشتباهاتشان پرده پوشى کنند خوشحال مى شوند و این دو دسته نسبت بهم خدمات متقابلى راانجام مى دهند واین است راز رو آمدن بعضى از نیروهاى چاپلوسى دراجتماع
11-ایجاد روحیه قشرى گرى :
وقتى که شخصیت افراد مفید هتک شد واستبداد دینى بر جامعه حاکم مى شود و مردم بجاى بصیرت و تفقه در دین پاى بند ظواهر مى گردند. و پاى رفتن از پلکان معانى بلند قرآنى را در خود نمى بینندازاینرو مسلک حنبلى گرى اشعرى گرى ظاهرى گرى و یااخباریگرى به معناى حادش در چنین محیطى رشد کرده و هرکس را که بر خلاف فهم آنان از آیات و روایات برداشتى داشته باشد مخالفت اسلام مى دانند. و سرچشمه اش در همین شیوه فکرى یعنى اسلامى که از بصیرت و تفقه بدور مانده باید جستجو کرد. زیرا در چنین محیطى بجاى بحث و کنجکاوى ظاهرگرایى و سطحى نگرى و تکفیر حاکم است .
12- سوءاستفاده دشمنان :
از چنین جامعه اى چه کس یا کسانى سود مى برند؟ بدیهى است دشمنان ما ازاین فضاى مسموم بدون کوچکترین سرمایه گذارى بیشترین استفاده را مى برند چون باهتک شخصیت افراد مفید و مبارز رقباى سیاسى خود رااز صحنه بیرون کرده و بااز بین رفتن روحیه تحقیق و نوآورى مردم را به ظاهرى از دین مشغول داشته و آنها رااز طرح مسائل ضرورى واساسى باز مى دارند و با دسته بندى و جبهه گیرى افراد در مقابل یکدیگر جنگ زرگرى براه انداخته تا مردم هدف اصلى را فراموش کرده و آنان به آسانى به مقاصد شوم خود برسند.
همفراین جاسوس انگلیسى ها مى گوید: به من گفته شد که[ موضوع مهم براى تو در ماموریت آینده دو نکته است :
1 یافتن نقاط ضعف مسلمانان که ما را در نفوذ به آنها وایجاد تفرقه واختلاف بین گروهها موفق کند زیرا عامل پیروزى ما بر دشمن شناخت این مسائل است .
2 پس از شناخت نقاط ضعف اقدام به ایجاد تفرقه واختلاف ضرورى است هر گاه دراین کار مهم توانائى لازم رااز خود نشان دهى باید مطمئن باشى که در شمار بهترین جاسوسان انگلیس و شایسته نشان افتخار خواهى بود]... 8
آثار و پى آمدهاى سوء بیش ازاینهااست .امااز آنجا که هدف ما در این نوشتار تذکر و هشداراست به همین اندازه بسنده مى کنیم و امیدواریم که با ذکراین چند نمونه توانسته باشیم تااندازه اى اهمیت و عمق این مساله را براى خوانندگان عزیز بیان نمائیم و به لطف الهى در طى مقالات آینده بیشترین سعى ما در بیان [جایگاه تفکیر در اسلام] نمونه هاى تاریخى ریشه ها و عوامل ارائه راه حل و طریق مقابله بااین مساله خواهد بود.
نمونه هاى تاریخى تکفیر
حربه تکفیر گرچه در میان همه ادیان و مذاهب کم و بیش جریان داشته و دارد و متاسفانه گروهى ازاطاعت و نادانى عده اى سوءاستفاده کرده و به جاى بحث هاى آگاه کننده و مستدل ازاین شیوه بهره بردارى کرده اند اما چون بحث درباره تکفیر دراسلام است ما نمونه هایى در همین محدودارائه کرده و به یادآورى بخشى از آن رعایت اختصار واهمیت وانواع آن اکتفا مى کنیم :
تکفیر در صدراسلام
در حیات پیامبر گرامى بدان جهت که از نفوذ و اقتدار فراوانى برخوردار بود و حضرتش حرکت هاى جاهلانه و مغرضانه را نظارت کامل و مهار مى کرد این حوادث کمتررخ نمود ولى نمونه هایى به وقوع پیوسته است ملا قضیه[ ولیدبن عقبه بن ابى معیط]است که وى درسال نهم هجرت براى جمع آورى زکات بسوى قبیله بنى مصطلق فرستاده شده بود.
وى براساس کینه و عداوتى که از گذشته بااین قبیله داشت ازاین حربه بهره بردارى کردو مسلمانان را علیه آنان تحریک کرد و به این عنوان که آنان ازاسلام خارج شده و در پى جنگ با مسلمانان است قصد انتقام جویى را داشت که خوشبختانه پیامبر آگاه گردید و توطئه او را خنثى کرد 12
البته هر چه از زمان حضور پیامبر فاصله مى گیریم این مسئله بر شکل حاد و حادتر به وقع پیوسته و موجب دسته بندى ها وایجاد فرقه هاى گوناگون گشته است .
و شاید شنیع ترین واسفبارترین نمونه تکفیر در صدر اسلام تکفیر مولى متقیان وامیرمومنان على بن ابیطالب[ ع] است که توسط خوارج گروهى نادان و مقدس ماب انجام گرفت و موجب گمراهیها کشتارهاى فراوان گشت .
اینان پیش از آنکه على را ترور کنند شخصیت او را هتک کردند و اتهام هاى کفر خروج از دین و مانند آن براو وارد ساختند و راه را براى دشمنان اسلام همچون معاویه بن ابى سفیان باز نموده تا آنجا که وى دستور سراسرى مى دهد که باید بر منابر و در روزهاى عید و نماز جمعه على را لعن کنند واین بدعت زشت را به صورت سنت معمول در آورند و آنچنان این دستور فراگیر شد که خطیب جامع[ حران] خطبه مى خواند و چون خطبه اش به پایان مى رسد واز سب و دشنام[ ابوتراب] (کنیه على) [ ع] چیزى نمى گوید ناگهان مردم از هر سو فریاد بر مى آورند که آه سنت سنت سنت را ترک کردى 13 . و نیز آنچنان على[ ع] را بیگانه از اسلام معرفى نموده و عده اى را تحت تاثیر قرار داده اند که وقتى خبر شهادت او را در محراب شنیدند با شگفتى پرسیدند! مگر على نماز هم مى خوانده است.
این حربه تکفیر به همین جا ختم نمى شود و امام حسن وامام حسین هم مورداهانت و تهمت و خروج از دین قرار مى گیرندو شریح قاضى ها دست به کار فتواى قتل مى شوند واز[ انگ] خروج از دین کمک مى جویند.
و مسلمانان را براى حفاظت از دیانت واسلام دعوت به قیام مى نمایند. این سیره[ سئیه] ادامه مى یابد. و هر یک ازائمه معصوم رویا روى این حربه قرار مى گیرند.امام باقر و صادق ( ع ) توسط هشام بن عبدالملک تکفیر واتهام نصرانیت زده مى شوند 14 . وامام هفتم توسط خلیفه عباسى هارون الرشید.
تکفیرهاى مربوط به اختلافات فکرى
الف- جبر واختیار:
گر چه طرح این بحث در محیط سالم اهداف سیاسى و شوم نهفته باشد موجب مصائب بسیار و سوءاستفاده هاى فراوان مى گردد. همانطوریکه چنین شد و با طرح مسئله جبر واختیار عده اى ازاهل سنت بنام اشاعره طرفدار جبر شده و عده اى دیگراز آنان بنام معتزله طرفداراختیار و در مقابل هم صف آرائى نموده و به تخطئه و تکفیر یکدیگر پرداختند.
معروف است که غیلان دمشقى که طرفدار عقیده اختیار بود روزى به ربیعه الراى که منکراختیار بود رسید. و بالاى سرش ایستاد و گفت : [ انت الذى تزعم ان الله یحب ان یعصى] یعنى تو همان کسى که گمان مى برى خدا دوست دارد مردم او را معصیت کنند[ ربیعه الراى] بدون اینکه از عقیده خود دفاع کند به نقطه ضعفى در عقیده غیلان دمشقى متمسک شد و گفت:[ انت الذى تزعم ان الله یعصى قهرا] یعین تو همان کسى هستى که مى پندارى خداوند چیزى رااراده مى کندوانسانها چیز دیگر و خداوند مقهور خواست بندگان مى گردد... 15
چنین شیوه هایى نه تنها در جهت روشن شدن مباحث فکرى کمک نمى کرد. بلکه آتش نزاع و کینه راافروخته تر و حربه اى به دست دشمنان اسلام مى داد.
ازاینرو تاریخ نشان مى دهد که طرح اینگونه مباحث و مسائل براى روشن شدن حقیقت نبوده بلکه بیشتر براى تثبیت
حکومتهاى وقت بوده است لا لذا در زمان بنى امیه این مسائل مستمک محکمى بود براى سیاستمداران اموى و آنها براى توجیه ظلم و ستم هاى خوداز مسلک جبر طرفدارى مى کردند و طرفداران اختیار و آزادى انسان را بعنوان مخالفت با یک عقیده دینى مى کشتند یا بزندان مى انداختند تا آنجا که این جمله معروف شد.[ الجبر والتشبیه امویان والعدل والتوحید علویان] 16 .
ب- جانشینى :
اختلاف شیعه و سنى در مسئله جانشینى پیامبر[ ص] از سابقه دارترین مسائل اختلافى در میان امت اسلامى است . و شیعیان به پیروى از شخص على [ ع] وائمه معصومان سعى مى کردند که بااین مسئله با شکل منطقى و صحیح واز موضع هدایت وارشاد برخورد نمایند. وازایجاد درگیرى و بخورد در میان مسلمین خوددارى کنند. و چون شیعیان همیشه قویترین و سرسخت ترین دشمنان حکومتهاى فاسد و جائراموى و عباسى بوده واز هر فرصتى براى انتقاد واعتراض وایراد بر آنان استفاده مى کردند. متقابلا عمال حکومت هم بهر بهانه اى آنان را کشته بزندان و تبعید و شکنجه محکومشان مى نمودند.
و متاسفانه علماء دربارى براى آنکه آدمکشى و جنایتکارى این ستمگران را بحق جلوه دهند مذهب شیعه را تقبیح کرده و راه رسم آنان را تکفیر و خلاف حق معرفى و عده اى ناآگاه را هم بدنبال خود مى کشیدند.
و همواره این جریان ادامه داشته و هر روز در گوشه و کنار فاجعه اى بدنبال آن که سوزاندن کتابها کشتن شخصیتهائى همچون شهیداول و شهیدثانى قاضى نورالله شوشترى و ... و صدها مظلوم و بى گناه دیگراز جمله آنهااست . تا آنجا که استعمارگران توانستندازاین احساسات جریحه دار شیعیان سوءاستفاده کرد و به اختلاف بى نشیعه و سنى دامن زده بگونه اى که یکدیگر را تکفیر نموده و علنا جنگ شیعه و سنى را براه بیندازند.
اسفناکترین فاجعه ها در تاریخ اسلام و بزرگترین ضربه ها بر پیکر اسلام ازاین موقع شروع مى شود. و کمتر کسى است که گوشه اى ازاین فجایع را نداند. گر چه علما بزرگ و شخصیتهاى دینى دلسوزاز طرفین همواره سعى نموده اند که این جوف بدبینى و تکفیر را به یک جو سالم و برادرى تبدیل کنند. و بمقدار زیادى هم نوفق شده اند ولى از آنجا که ریشه هاى این مساله تمامااز بین نرفته امکان بروزاین گونه مسائل هست . چنانچه همین الان در گوشه و کنار جهان اسلام گاهى شاهداین نوع قضایا هستیم و دست استعمار را در پس آن به روشن مى بینیم .
ج- بحث حدوث و قدم :
طرح این بحث و قدم کلام خدا در طول تاریخ باعث اختلافها و نزاعهاى زیادى گشته و بر سر آن چه انسانهائى که متهم و تکفیر گشته و شکنجه شده اند. دراین رابطه غائله[ محنت] مى تواند شاهد گویائى براى این مسئله باشد. معزله در تثبیت و تایید حکومت مامون خلیف عباسى کوشا بودند. واز آن طرف مامون هم پشتوانه اى براى بیان و ترویج عقائد آنها بشمار مى آمد بازور دستگاه حکومتى مى خواستند که مردم عقیده آنها را در حادث بودن قرآن قبول کنند و هر کس که آن را نمى پذیرفت به آزار واذیتش مى پرداختند واین اختلاف زندانها و شکنجه ها و خونریزیها و بى خانمانیهائى را بدنبال داشت که جامعه مسلمین آن روز را بستود آورد و مردم همگى معتزله را مسئول این حوادث مى دانستند .
د- وحدت وجود و نظائر آن :
وحدت وجوداز جمله مسائل فلسفى است که از همه مسائل بیشتر موجب ایراد بر فلاسفه قرار گرفته . و درباره اش اظهار نظرها شده حتى این مساله به فقه هم کشیده شده و فقهاء با دقت هاى فقهى آن را مورد بررسى قرار داده اند که آیااعتقاد به آن موجب کفر هست یا نه و تا آنجا که ما دیده ایم وحدت وجود صدرائى را کسى نگفته موجب کفراست ولى در عین حال حتى ملاصدرا هم از تکفیر واتهام سالم نمانده است. معروف است[ ع] با حال توجه خاصى نفرین و لعن بر ملا صدراى شیرازى[ ره] مى کرد و مى گفت : اللهم العن ملاصدرا خود ملاصدرا که بزیارت آمده بود شنید وازاو پرسید آیا ملاصدراى چه عیبى دارد؟ گفت مگر نمى دانى ملاصدرا معتقد بوحدت وجود واجب الوجوداست ملاصدرا خندید و گفت آقا جان پس نفرینش کن که لازم است تو نفرینش کنى 17.
و بعضى فلسفه را جزء کفریات مى دانند و خواندن آنرا هم تجویز نمى کنند و شخصیتى همانند مجلسى[ ره] درباره فلسفه مى گوید:[ کسى که به کلمات فلاسفه رجوع کند واصول مطالبشان را فحص کند در مى یابد که اکثر آنها با شرایع پیامبران تطبیق نمى کند. واگر برخى اصول شرایع و ضروریات ادیان را بزبان مى آورند فقط از
ترس تکفیر مومنین مى باشد که مبادا بجرم کفر کشته شوند. فلاصفه تنها بزبان ایمان دارند و دلهایشان تسلیم نیست و بیشترشان کافرند]... 18 .
نمونه هائى از تکفیرهاى سیاسى :
در دوران اخیر که صحنه گردان این گونه اتهامات و تکفیرها بیشتر استعمارگران وایادى آنها بوده انداین بازار رایج بوده و مشتریان فراوانى را جلب کرده است .اینان با مطالعاتى که در روحیات مسلمانان کردند و نفوذ عالمان دین را در بیدارى جوامع اسلامى مشاهده نمودند. براى بى اعتماد کردن مردم نسبت به آنان دست به توطئه هاى جدید و ارائه مذاهب ساختگى مانند وهابیگرى بابیگرى کسروى گرى قادیانیگرى اسماعیلیگرى و ... زدند و براى رسیده به اهداف سیاسى و خائنانه خود رجال مذهبى سیاسى مورداعتماد و توجه مردم و روحانیون مجاهد عالى مقام را متهم به نوکرى خود نموده و بوسیله ایادى ناپاک خود با حربه تکفیر به سراغ آنهارفتند. تا با بدنام کردن آنان جامعه اسلامى از رهبرى مطمئن و وجیه المله بى نصیب گردد.
نمونه این تکفیرها در چندین ساله اخیر فراوان بچشم مى خورد واز آن جمله است تکفیر[ سیدجمال الدین حسینى اسد آبادى] این قهرمان مبارزه با استعمار.او را متهم به جیره خوارى انگلیس وهابیت و کفر نموده که خوداو چنین شکوه مى نماید:
[ هوالعالم بالسرائر - معلوم خلان بهتراز جان بوده باشد که طائفه انگریزیه اروسم مى خوانند و فرقه اسلامیه مجوسم مى دانند سنى رافضى و شیعه ناصبى بعضى ازاخیار چهار یاریه و هابیم گمان کرده اند و برخى ازابرارامامیه با بیم پنداشته اند.الهیان دهرى متقیان فاسق از تقوى برى عالمان جاهل نادان و مومنان فاجر بى ایمان انگاشته اند نه کافرم بخود مى خواند و نه مسلم از خود مى داند از مسجد مطرود واز دیر مردود حیران شده ام که بکدام آویزم و با کدام بمجادله برخیزم از رد یکى اثبات دیگر لازم وازاثبات احدى اعتقاد اخیار بر ضد آن جازم نه راه فرار که از دست این طائفه گریزم و نه جاى قرار که با آن فرقه ستیزم]... 19 .
و بدین صورت شخصیت سیاسى مذهبى او که مى توانست جوامع مسلمان و غیر مسلمان را نجات دهد را در پیشمردم لکه دار مى شود.
و یاران و رهروان راه او نیزاز چنین اتهاماتى جان سالم بدر نبردند.[ میرزا رضاى کرمانى] این عالم مجاهد واز جان گذشته را وقتى به پاى چوبه دار مى بردند دربرابر مردم مى ایستد و مى گوید:[ مردم بدانید که من بابى نیستم و مسلمان هستم] و شهادتین را بر زبان جارى مى کند و[ اناالله واناالیه راجعون] مى گوید سپس به مامورین اعدام مى گوید:[ این چوبه دار به یادگار نگهدارید من آخرین نفر نیستم]... 20
و درادامه همین شیوه از سوى استعمارگران وایادى آنها مى بینیم ساواک شاه با همکارى سازمانهاى جاسوسى دنیا مى کوشدافراد مبارز و انقلابى و شخصیت هاى برجسته دینى و سیاسى بخصوص رهبر کبیرانقلاب را با انگهائى همچون ارتجاع سیاه خارجى ضد ولایت منکر علم امام و ... در نهایت به کتفیر و لکه دار نماید. که با پیروزى انقلاب اسلامى پرده از روى بسیارى ازاین خیانتها و جنایتها واتهامات برداشته شده است و توجه شما را بسند سازمان اطلاعات که مربوط بسال 1351 شمسى است جلب مى کنم:
در آن سنداقداماتى که باید بر علیه امام خمینى و طرفداران ایشان صورت گیرد مفصل آورده شده و دستورالعماهائى در جهت بى حرمتى به امام عزیز بمنظور کاهش محبوبیت ایشان مورد بمورد براى مسئولان رده پائین شرح داده شد. و در آخر بعنوان اقدامات عاجل و ضرورى مى نویسد:
به کلیه وعاظ بایدابلاغ شود که موظفند بر روى منابر بصورت غیر مستقیم و بدون اینکه نام خمینى را رسما ببرنداعمال او و همدستانش را مورد تقبیح و تکفیر شدید قرار دهند... 21
آنچه تاکنون ذکر شد فقط مواردى معدود واشاره گونه اى بوداز نمونه هاى تکفیرهاى نابجااین حربه برنده دشمنان واستعمار و یا دوستان ناآگاه .
وامیدواریم که با ذکراین چند نمونه تاریخى و توجه دادن خوانندگان عزیز به برخى از پى آمدها توانسته باشیم تااندازه اى اهمیت و عمق این مساله را بیان نمائیم و به لطف خداوند متعال در طى مقالات آینده بیشترین سعى ما در بیان جایگاه تکفیر دراسلام همراه با نمونه هاى تاریخى دیگر ارائه راه حل و طریق مقابله با آن مى باشد.