نوع مقاله : مقاله پژوهشی
در شماره پیشین گفتیم که این نوشتار از دو زاویه به جنگ نظر خواهدافکند: 1 فقهى 2 سیاسى . بخش نخست آن در شماره پیشین بحث شد واینک جنگ رااز نظرگاه سیاسى مورد بررسى قرار مى دهیم :از آنجا که تجاوز عراق به ایران نمودى از سیاست خارجى و بین المللى آمریکاست در آغاز به مطالعه سیاست خارجى آمریکا مى پردازیم .
سیاست خارجى آمریکا
آمریکا بعداز دست یافتن به اهرمهاى صنعت و تکنولوژى به ذخائر و بازار و ماوراء مرزهاى خود براى به چرخش در آوردن چرخهاى عظیم صنعتى چشم طمع دوخت که حیات کشور صنعتى همچون آمریکا به این دو بستگى داشت . در سال 1954 یک کمیته سناى آمریکا به این نتیجه رسید که اگر آمریکااز دست رسى به کشورهاى سرشاراز مواد معدنى محروم شود اهمیت حیاتى این کشور تا حد بسیار خطرناکى تهدید خواهد شد. 1درباره نقش بازار جهانى براى محصولات کارخانه هاى آمریکا وودرویلسون WoodroW Wilson که درانظار عمومى مردم آمریکا و قهرمان بزرگ آرمانهاى دموکراتیک و خودمختارى ملى قلمداد شده است چنین مى گوید:
[اگر مى خواهیم دچار خفقان اقتصادى نشویم به بازار مبادلات خارجى جهان راه پیدا کنیم نیروى غیر قابل مقاومت ملت باید براى فتح بازرگانى جهانى آزاد شود]. 2
سیاست پردازان آمریکااحساس مى کنند حفظ امپراطورى صنعتى نیاز به پى ریزى یک سیاست بین المللى دقیق و فعال دارد که این سیاست در فرهنگ امپراطورى آمریکا[ ماموریت جهانى] و یا[ مسئولیت جهانى] نام دارد که براساس این تز آمریکا به خود حق مى دهد به دیگر سرزمینها پا بگذارد و با لطایف الحیل از بازار و ذخائر آن سرزمینها بهره گیرى کند.اگر چه این حرکت به نابودى میلیونهاانسان منجر شود اهمیتى ندارد. آنچه اهمیت دارد تامین مواد خام و بازار عرضه براى کارخانه هاى غول پیکر و محصولات آنهاست که بمثابه تزریق خون به بدن امپراطورى است .
آقاى برز زنینسکى عضو شوراى سیاست پردازى وزارت امور خارجه آمریکا مى پرسد:
تحت چه شرایطى ما باید در کار کشورهاى دیگر مداخله کنیم یااز مداخله خوددارى نمائیم ؟ خود جواب مى دهد:[ تعیین اصل وقاعده اى براى این امر بسیار مشکل است اما بطور کلى مى توان گفت که هر جا عدم مداخله آمریکا موجب تزلزل ثبات در منطقه اى گردد از نظر آمریکا مداخله موجه شناخته مى شود. مداخله ما بایداز جهت ارزش دنیائى و بین الملل آن مورد قضاوت قرار گیرد نه از جهت نتایجى که در داخل کشور خاصى به بار مى آورد.این اصل مداخله ما را مشروع مى کند و پافشارى ما را درایجاد ثبات منطقه اى در جنوب شرقى آسیا مجاز مى شمارد]. 3
آمریکا سیاست بین المللى خود را براین اساس بنیان نهاده است و سالیان سال است که صاحبان اصلى ثروتهاى بى کران را لایق این همه ثروت عظیم نمى داند به گفته سناتورفولبرایت :
این دستگاه سایر ملت ها را کم و بیش[ محجور] مى شناسد آنها را کسانى مى داند که عقلشان درست به کار خودشان نمى رسد و باید براى آنان مصلحت اندیشى کرد. 4
اگر ملتى بپاخیزد و فریاد برآورند که ماقیم نمى خواهیم ما مصلحت اندیشى دیگران را لازم نداریم بگذاریداز ثروت خداداى خود بهره ببریم به جرم اخلال در نظم وایجاد مانع در راه تمدن محکوم به مرگ خواهند شدو شبکه هاى تبلیغاتى وابسته آنان را ملتى وحشى و بدوراز تمدن و بنیادگرا مى خوانند که بگفته فولبرایت : ملتى که ارتش قوى تر داشت آن را دلیل مى گیرد که مردم بهتر سازمانهاى بهتر اصول بهتر و بطور کلى تمدن بهترى هم دارد زیرا قدرت را نشانه برترى مى گیرد.
ایران در برنامه سیاست خارجى آمریکا
ایران بخاطر موقعیت جغرافیائى واستراتژیکى و ثروت سرشار در برنامه سیاست خارجى آمریکا جاى گرفت . آمریکا بعداز جنگ جهانى اول مثل اسب مست سم به زمین مى زد و شیهه مى کشید واز پى فرصت مناسبى مى گشت تاامکان تاخت و تاز بیابد. به همین خاطر در پناه پرچم ضداستعمارى به انگلستان مى تاخت .از جمله بر قرارداد 1919 که ایران را در دایره نفوذاقتصادى و سیاسى انگلیس محدود و محصور مى مکرد ملک الشعراء بهار مى نویسد:
من خود در یکى از ملاقاتهااز وزیر مختار آمریکا شنیدم که مى گفت : قرار داد را بهم بزنید و دولت انگلیس را جواب بگوئید آنوقت بدولت آمریکا مراجعه کنید قول مى دهم هر قدر پول بخواهید بشما خواهند و مستشار هم خواهند فرستاد و مالیه و نظام و معادن شما را هم اداره خواهند کرد. 6
آمریکا تلاش پى گیر خود را براى دستیابى به ذخائر عظیم ایران واز بین بردن قدرت و نفوذ بریتانیاى کبیر آغاز کرد. زیرا کنترل اقتصاد لجام گسیخته صنعتى میدان وسیع براى فعالیت هاى اقتصادى و سرزمینى زرخیز با معادن غنى و سرشاراز مواداولیه را مى طلبید تا اینکه جنگ جهانى دوم تعادل قوا را در تمام جهان بسودامپریالیم آمریکا برهم زد و آمریکا را بر تخت سلطنت امپیالیسم ها جاد داد و منشور آتلانتیک سند رسمى این امپریالیسم است .این حادثه بزرگ تاریخ باعث شد که آمریکا میدان دار معرکه شود و کشورهاى زرخیز از جمله ایران را زیر سلطه خود در آورد و سالیان دراز بى عنان حکومت کرد بى محابا ثروت این کشور مظلوم را به یغما برد و مغول وار براجساد نحیف این ملت تاخت و چرخهاى کارخانه هاى غول آساى خویش را با دست رنج و ثروت خداداى این ملت گرداند تااینکه دراین شب سیاه و ظلمت کده دهشتناک مردى از تبارابراهیم بر بت بزرگ حمله و رشد واقتدار و شکوت کاذب او را در هم شکست و مردم محروم و زجر کشیده فوج فوج به او گرویدند وانقلابى بزرگ براساس قوانینى روح بخشى الهى و نفى هر نوع سلطه بیگانه نهادند و آمریکا راازاین کشور ستم زده بیرون راندند و برحکومت غارتگرانه او براى همیشه خط بطلان کشیدند و شاهرگ حیاتى او را در منطقه استراتژیکى خلیج فارس قطع کردند.
موضع آمریکا در برابرانقلاب
ایران طعمه اى نبود که این حیوان دنیا خور به آسانى از آن دست بشوید و دندان طمع بکند که[ شاهرگ حیات او بود]اسناد و مدارکى که ازاین اهریمن سفاک بر جاى مانده است براهمیت و حیاتى بودن ایران براى آمریکا اشاره دارند.از جمله در یکى ازاسناد لانه جاسوسى آمده است :
ایران براى یک آینده قابل پیش بینى بسیار مورد توجه ایالات متحده خواهد بود. موقعیت مکانى این کشور به تنهایى ضامن این پیش بینى است . ایران کشور عمده منطقه سپر (ترکیه ایران پاکستان ) میان اتحاد شوروى و شبه جزیره سرشاراز نفت عربستان مباشد. تا زمانى که نفت خاورمیانه براى غرب اهمیت حیاتى دارد دوستى ایران واجداهمیت شاید براى ایالات متحده است آمریکا منافع بسیار مهم دیگرى نیز درایران دارد ایران محل وسایل اطلاعاتى آمریکاست که با فایده بى همتایى که دارد در هیچ مکان دیگرى قابل تقلید نیست 7
به همین خاطر بعدازاینکه مردم ایران با شجاعت و پایمردى ایران رااز چنگ آمریکا در آوردند برژینسکى مى گوید:
بنظر من موقعیت استراتژیکى ایران آنچنان براى غرب اهمیت دارد که آمریکا بایستى بهر ترتیب که شده و با دست زدن به هراقدامى حتى اشغال نظامى جلوى اینکه غرب ایران رااز دست بدهد بگیرد 8 .
سیاست پردازان آمریکا طبق اصول واستراتژیک سیاست خارجى آن کشور بر آن شدند که مقاومت مردم را در هم شکنندو دستان پینه بسته آنان رااز شیرهاى نفت و دیگر ذخائر عظیم کوتاه کنند. براى رسیدن به این هدف دام ها گستردند که به اجمال برخى از آنان را بر مى شماریم :
1- ترور فیزیکى و شخصیتى
در پگاه پیروزى رجال علم و فضیلت و کارگردانان این حرکت ژرف را هدف قرار دادند و ترور فیزیکى و شخصیتى محبوب ترین و کاراترین چهره ها را آغاز کردند زیرا آنها فکر مى کردند بااز بین بردن رجال فکرى و سیاسى این حماسه جاوید انقلاب را در کمبود نیرو و مردم را در یاس و ناامیدى فرو خواهند برد.
2-اختلاف بین شیعه و سنى
سیاست گردانان پشت پرده آمریکا به تجربه دریافته بودند که بزانو درآوردن مسلمانان با حربه کهنه استعمار یعنى اختلاف بین شیعه و سنى میسور خواهد بود. به همین خاطر ناقوس شوم اختلاف را جغدآسا بر بام این کشور مظلوم بصدا درآوردند. دراین راستا غوغاى کردستان و گنبد را آفریدند تا مگرازاین راه بتوانند به اهداف خود دست یابند وصوف بهم پیوسته انبلاب آفرینان رااز هم بگسلند. در آشتانه هفته وحدت خبرگزاریها گزارش دادند روزنامه واشنگتن پست از قول یکى از مقامات آمریکائى نوشت :
قدرتهاى بزرگ بایدانقلاب اسلامى را که در حال گسترش در میان مسلمانان است و مى رود تا یک میلیارد مسلمان را در سراسر جهان با هم متحد کند زنگ خطرى براى خود به حساب بیاورند و سرسختانه با آن به مبارزه برخیزند و نگذارنداین موج همه مسلمانان را در برگیرد و آنها را متحد نماید.اگر مسلمانان با هم متحد شوند کیان قدرتهاى بزرگ جهان بخطر مى افتد.
استراتژیست هاى آمریکا براى نیل به این مقصود درگیریهاى خونین کردستان و گنبد را که خود کارگردانى مى کردند بنام مبارزه اهل سنت با حکومت مرکزى که شیعه هست وانمود مى کردند در حالیکه حقیقت غیرازاین بود. نه سنى با شیعه مبارزه اى داشت و نه شیعه با سنى . بلکه این آمریکا بود که با هر دو مبارزه داشت . قلب حقایق را در سندى که از آنها بجاى مانده است بخوانید:
بنظر مى رسد که سنى هاى ایران کمتر شیفته این انقلاب اصولاشیعى در ایران هستند. دولت موقت علاوه بر مشکلات جارى با کردها که اکثریت قاطع آنها سنى هستند همچنین با مخالفت قابل توجه از جانب دیگر مناطق سنى نشین نیز روبرو شده است . آخرین واقعه ( بغیراز سنندج ) هنگامى که نیروهاى ضدانقلابى (تقریبااغلب از سنى هاى محلى ) در 26 اسفند پست ژاندارمرى را در جزیره بندرعباس تسخیر کردنداتفاق افتاد .
طراحان واشنگتن امیدها به طرح بسته بودند و دلارها در راه این طرح خرج کردند اما با آگاهى مردم و رهبریهاى داهیانه امام تیرشان به سنگ خورد.
3- محاصره اقتصادى
فرزندان پرشور و رنجدیده این مرزو بوم در صبح آزادى مرکز جاسوسى علیه ملت مظلوم را با شجاعت وصف ناپذیرى اشغال کردند و براى اولین بار اینطور جسورانه او را مغتضح کردند و چهره کریه و زشت او را که در پس نقاب حقوق بشر و دمکراسى پنهان شده بود براى مردم محروم دنیا نمایاندند. دراین هنگامه آمریکا با هم پیمانانش براى شکستن قامت بلنداین ملت و به کرنش وادار کردن قهرمانان یکه تازه این خطه محاصره اقتصادى را بمورداجرا گذاردند امااین ملت که گرسنگى را سالیان دراز تجربه کرده بود باالگو قرار دادن[ شعب ابیطالب] از این تنگنا سرفراز و پیروز بدر آمد.
4-کودتا
کودتا از طرحهاى شوم و ضدانسانى پنتاگون است که پنجه هاى خونین کودتاهاى پنتاگون تا کنون هزاران هزارانسان را در رساسر دنیا به کام مرگ فرو برده است .
آمریکا بعدازانقلاب اسلامى وقتى که عمر خود را در گذرگاه باد دید پنجه هاى اهریمنى پنتاگون را بکار گرفت تا مرگ حتمى خویش را در سرزمین حماسه سازان اندکى بتاخیر اندازداما غافل ازاینکه این حرکت ناپخته مرگ او را به جلو انداخت .
5- جنگ
در شگردهاى زنجیره اى آمریکا علیه انقلاب اسلامى جنگ یعداز عدم موفقیت و نافرجامى کودتا پیش بینى شده بود.یعنى اگر کودتا نتوانست اهداف آمریکا را تامین کند و دوباره ایران را بزیر چتراستعمارى او درآورد جنگ خونین باید آغاز مى شد.[ ناصر رکنى] یکى ازاعضاى مهم کودتاى[ نوژه] دراعتراف تلویزیونى اعلام کرد:
براى ساقط کردن انقلاب دو طرح وجود داشت یکى کودتا دیگرى جنگ . بعداز بحثهاى بسیار تصمیم براین شد که ابتداء طرح کودتا پیاده شود واگر چنانچه موفق نشد جنگ آغاز گردد 11 .
طبق نظراستراتژیت هاى آمریکا چون کودتا نافرجام بوده است جنگ باید آغاز مى شد. دراین برهه از زمان دو مساله مهم بود که باید براى آن راه حلى پیدا مى شد:
1.زمینه سازى جنگ
2. درگیرى یک کشور همسایه باایران بنیابت از آمریکا
1- زمینه سازى جنگ
مغزهاى نظامى پنتاگون براى اجراى این ترفند شوم و بکارگیرى ماشین جنگى امپراطور علیه ملتى که تنها گناهش ثروت سرشار و سرزمین استثنائى بود به زمینه سازى پرداختند. تمام امکانت تبلیغاتى خود را دراین مسیر هدایت کردندو به افکار عمومى جهانیان با نیرنگ هاى خاص تبلیغاتى واستفاده از روانشناسى و جامعه شناسى پیشرفته اینگونه القاء کردند که آمریکا و دوستان او در منطقه خاور میانه و حوزه حلیج فارس ناگزیرند بااین درگیر شوند تا صلح و ثبات در منطقه حکم فرما شود.این شگرد تبلیغاتى به این انگیزه بود که طرفدارى آمریکااز قراردادهاى بین المللى و آزادى انسانها زیر سئوال نرود واحساست مردمى که خاطرات تلخى از جنایات این امپراطور جنگ افروز در ویتنام و دیگر کشورهاى جهان دارند بر نینگیزد. دراینجا به گوشه اى ازاین شگرد تبلیغاتى در راه آماده سازى زمینه جنگ اشاره مى کنیم :
ترسیم چهره خشنى از سیاست خارجى ایران
ایران ازانقلاب اسلامى به این سو مورد بغض و کینه آزمندان بر جهان بویژه آمریکا قرار گرفته و در لیست سیاه جاى مى گیرد. سرویس هاى امنیتى به طرح مقابله با حرکت عظیم انسانهاى خداجوى این مرز و بوم مى اندیشند واز جامعه خداجوى شناسان و سیاست مداران براى از بین بردن و فراموشاندن آن از ذهنها کمک مى گیرند. در همین راستا از سیاست خارجى ایران در جهان بویژه کشورهاى عربى چهره خشن و وحشت انگیزى ترسیم مى کنند و سیماى ایران در مطبوعات عرب بعنوان یک نیروى( توسعه طلب) و همواره( تهدید کننده) و[ متجاوز] رسم مى گردد و وجودایران انقلابى براى کشورهاى همسایه بعنوان یک خطر جدى که آهنگ تسخیر آن کشورهارا دارد مطرح مى شود.
هدف ازاین تبلیغات تحریک کشورهاى منطقه علیه ایران و برانگیختن حس ناسیونالیستى امت عرب و تاراندن جوانان مشتاق انقلاب اسلامى از انقلاب اسلامى واهداف انسانى آن بود به همین خاطر سازمان سیاه به اقداماتى دست مى زند که به بعضى از آنهااشاره مى کنیم :
1 تشکیل سازمانها و گروههائى که هدف خود را آزادى بحرین اعلام کنند و طى مصاحبه و کنفرانس هاى مطبوعاتى این خط مشى را تبلیغ و ترویج کنند.
2. حمله به سفارتخانه هاى عربى در تهران که این دو دقیقاانجام گرفت .
3. هماهنگ با حرکات فوق درایران رسانه هاى گروهى کشورهاى عربى منطقه از جمله خبرگزارى خلیج اعلام مى کند:[ بدنبال تشنج میان کشورهاى خلیج وایران وزیر دفاع کویت وارد بحرین شده است .اضافه مى کند که این تشنجات به دنبال اظهارات رهبران مذهبى ایران ! بخاطر تبعیض علیه شیعیان و تقاضاى الحاق مجدد بحرین که زمانى استانى از ایران محسوب مى شد بالا گرفت] 12 .این مسافرت وزیر دفاع کویت به بحرین درست 48 ساعت بعدازانتشار هشدار روزنامه[ الثوره] ارگان حزب بعث عراق به ایران صورت گرفته است .این روزنامه مى نویسد:[ به ایران هشدار مى دهیم که درامور داخلى کشورهاى منطقه خلیج فارس و بازى با آتش پرهیز کند] وادامه مى دهد که:[ دستهاى جنایتکارى که بسوی هر گوشه اى از سرزمینهاى عربى دراز شوند خنجرى تیز را فرا راه خود خواهند یافت] و مى افزاید:[ قدرتهاى حاکم برایران باانتشار بیانه هاى تحریک آمیز و طرح ادعاى ارضى بر بحرین با آتش در خلیج فارس بازى کرده است] 13 .
ناگفته نماند که این[ ادعاى ارضى بر بحرین] از طرف فردى بد سابقه و غیر مسئول به نام سید صادق روحانى در مصاحبه با روزنامه بامداد اعلام شده بود توجه کنید:
روحانى گفتند:
ما حساب کردیم که فعلا یک برگه اى دست ماهست که بتوانیم مردم بحرین را نجات دهیم واحکام اسلام را در آنجا پیاده کنیم و آن برگه این بود که استقلال بحرین توسط مجلس تصویب شد که قانون نبود لذا ما پیشنهادمان به شیخ بحرین این بود که ظلم و ستم نکند اجکام اسلامى رااجرا کند واگر آن کار را نکرد ما همان دعوا را داریم و بحرین مال ایران است و ما زود مى توانیم آنجا را بگیریم زیرا مردم آنجا با ما موافق هستند واین پیشنهاد را به وسیله کنسول براى سیخ یحرین فرستادیم 14
با توجه به این سخنان و حرکتهاى مرموز در داخل ایران که بى شک سرنخ آن در دست آمریکا بود تنور حملات سیاسى به ایران بعنوان یم قدرت توسعه طلب و تهدید کننده امت عربى با آتش بیارى سران مرتج منطقه و بوق هاى تبلیغاتى استکبار جهانى هر لحظه داغ تر مى شود.
رادیو بى سى از قول سخنگوى دولت بحرین گزارش مى دهد:
اظهارات اخیر بعضى از روحانیون ایران مبنى برامکان احیاى ادعاى مالکیت ایران بر بحرین مداخله مستقیم درامور داخلى بحرین و سایر کشورهاى منطقه خلیج فارس تلقى مى گردد 15 .
ایران به عنوان یک کشور توسعه طلب و دشمن عرب در سر فصل اخبار روز کشورهاى عربى وابسته جاى مى گیرد و سفرهاى دیپلماتیک پادوهاى آمریکا در منطقه به شدت افزایش مى یابد. مطبوعات قاهره در 29 سپتامبر سرمقاله هاى خود را به این امراختصاص مى دهند و هشدار شدید اللحن مصر به ایران که از طرف حسنى مبارک معاون رئیس جمهور مصر پیش از ترک[ عمان] اعلام شده بود به عنوان مهم ترین خبر روز در روزنامه هاى آن کشور به چاپ مى رسد:[ مصر در برابر هر نوع اقدام غیر مسئولانه ایران جانب کلیه کشورهاى عربى را خواهد داشت] .الاهرام مى نویسد:[ ساده لوحانه است اگر تصور شود که آیت الله خمینى به تنهائى علیه منطقه خلیج فارس توطئه مى کند]. روزنامه جمهوریه در مقاله خود مى نویسد: مصر به تعهداتش در مقابل کشورهاى عربى در مقابل ایران در
هر شرایطى عمل مى کند 16
مى بینید اظهار نظر یک شهروندایرانى بااینکه از طرف دولت جمهورى اسلامى اعلام شده بود که[ادعاى مالکیت بر بحرین اظهار نظر شخصى است و به هیج وجه ایران ادعائى درباره بحرین ندارد] 17 به عنوان موضع دولت جمهورى اسلامى تلقى مى گردد و بلندگوهاى استعمارى این مطلب را با شیطنت خاصى اعلام مى کنند.
رادیواسرائیل در تاریخ 58/07/5اعلام کرد:[ پریزدنت انورالسادات درباره تهدیدات ایران دایر بر پس گرفتن بحرین گفت : معون خود حسنى مبارک را در هفته گذشته به سلطان نشین[ عمان] اعزام داشته است] 18 و در همین رابطه فهداعلام کرد:ایران بحرین و کویت و سایر کشورهاى عربى را در خلیج (فارس ) تهدید مى کند 19 .
آمریکا بااین تز سوء چهره خشنى از سیاست خارجى جمهورى اسلامى در نزد ملتها ترسیم کرد و زمینه یک جنگ خونین را پى ریخت و هزاران هزارانسان را قربانى امیال شیطانى خود نمود.
2-درگیرى یک کشور همسایه با ایران به نیابت از آمریکا
درسى که امپریالیسم آمریکا از تجربه خونین ویتنام گرفت باعث شد که در سیاست جنگى پنتاگون تحولى پدید آورد وارتش را از دخالت نظامى مستقیم در بیرون از مرزها منع کند. زیرا خوب آموخته بود که شرکت در مبارزات علنى ضد شورشگرى تلفات سنگینى به آمریکا وارد مى آورد و مخالفت مردم آمریکا را هم در پى خواهد داشت و علاوه براینها عاملى براى خروش ملتها خواهد بود. طبق این فرمول سیاسى آمریکا نمى توانست خود بطور مستقیم علیه ایران وارد معرکه شود واز آن طرف براى بدست آوردن منافع از دست رفته اش جنگ یک ضرورت داشت . دراینجا بود که مغزهاى نظامى پنتاگون باید به یک راه حل اساسى دست مى یافتند که رسیدن به این راه حل با توجه به مهره هاى آمریکا در منطقه خلیج فارس که وجودشان بستگى به محافظت از منافع آمریکا داشت آسان مى نمود.
یعنى طبق طرح طراحان پنتاگون این جنگ سرنوشت باید با پول و سرباز مردم مظلوم مسلمان در راه حفظ منافع آمریکا برافروخته مى شد که زمینه این جنگ خونین را با شگردهاى تبلیغاتى آماده کرده بودند و به مردم عرب منطقه اینگونه القاء کرده بودند که این جنگ نشات گرفته از تضاد عرب و فارس است . به همین خاطر این عربان بودند که باید تاوان جنگ را مى پرداختند واین آنها بودند که باید به نیابت از سربازان آمریکائى قلب برادران مظلوم و ستمدیده خود را هدف گلوله قرار مى دادند. دراین مرحله بود که مى بایست یکى از کشورهاى منطقه به عنوان قهرمان ملت عرب پرچم ناسیونالیسم عربى را که روزى در دست سربازان قهرمان مصرى در جنگ علیه اسرائیل بود در جنگ علیه ایران ضد صهیونیسم بدست مى گرفت واز توان ضد صهیونیسم بدست مى گرفت واز توان ملت عرب بجاى مبارزه بااسرائیل براى نابودى جمهورى اسلامى و کشتن عاشقان قدس بهره گیرى کند. کشور عراق براى این مهم برگزیده مى شود.[پرژینسکى]دراین باره مى گوید:[ صدام با رهنمود و هدایت آمریکا دست به اشغال نظامى ایران زده بود] 20 . فاینشنال تایمز چاپ لندن از قول یک شخصیت عراقى اعلام کرد:[ مااساسا به نیابت از سوى ایالات متحده آمریکا بود نابود کردن رژیم آیت الله خمینى برخاسته بودیم واینکار یک خدمت رایگان از سوى ما به آمریکااست] 21
چرا عراق مامور جنگ مى شود؟
گر چه آمریکا به تمام مهره ها و کشورهاى تحت سلطه اش در منطقه این ماموریت را مى دهد منتهى عراق را بطور مستقیم وارد معرکه مى کند و امکانات نظامى دیگر کشورهاى مرتجع عرب را پشتوانه جنگ قرار مى دهد. دراینجا به برخى از علل ماموریت عراق از طرف آمریکا اشاره مى کنیم :
1-اختلافات دیر پاى ایران و عراق
شاه اسماعیل در سال 914 هجرى 1508 میلادى به منطقه بین النهرین (عراق فعلى ) حمله برد و بغداد را در 20 جمادى الثانى 914 هجرى 16 اکتبر 1508 به تصرف خود در آورد. تا سال 916 هجرى 1510 میلادى کلیه سرزمین عراق فعلى را تصرف کرد. 22 جنگهاى خونین ایران و عثمانى بیست سال به طول انجامید تااینکه در تاریخ رجب 963 29 مه 1555 پیمان صلحى بین ایران و عثمانى در شهر آماسیه (آسیاى صغیر) منعقد شد. بموجب قرارداد آماسیه ایالت هاى آذربایجان وارمنستان شرقى و گرجستان شرقى دراختیار دولت ایران قرار گرفت و گرجستان غربى وارمنستان غربى و بین النهرین ( عراق عرب ) به دولت عثمانى واگذار شد. 23 . شاه طهماسب تا آخرین روز حیات خود روز چهارشنبه 15 صفر 984 هجرى 14 مه 1976 میلادى قرارداد آماسیه رااحترام گذاشت و روابط دو کشورایران و عثمانى بدون بر خوردهاى نظامى ادامه داشت . از زمان انتعقاد قرار آماسیه در 29 مه 1555 تا ششم مارس 1975 که قرار دادالجزیره بین شاه ایران و صدام حسین با میانجى گرى هوارى بومدین رئیس جمهورالجزایرامضا شد 18 قرارداد رفع اختلافات مرزى در طول 420 سال بین ایران و همسایه غربى آن منعقد گردید. 24 آمریکا با توجه به این
اختلاف عمیق و ریشه اى مرزى که بواسطه بى لیاقتیهاى رژ یمهاى حاکم بر عراق وایران و دخالت هاى مرموز قدرتهاى بزرگ بشکل زخم کهنه اى بر پیکر دو کشور مسلمان در آمده بود نیشترى دردناک توسط رژیم بعث براین زخم کهنه فرود آورد تااینگونه وانمود کند که جنگ عراق با جمهورى اسلامى نشات گرفته ازاین اختلافات دیرینه است و هیچگونه ربطى به آمریکا ندارد. در حالیکه حقیقت غیر ازاین بود.انگیزه در هم کوباندن انقلاب اسلامى بود و مطرح کردن اختلافات مرزى بهانه اش بیش نبود.
2-ایدئولوژى حزب بعث
از آنجا که قدرتهاى بزرگ در طول چپاول و غارت سرزمینهاى اسلامى به کارآئى اسلام در مقابله با نقشه ها و طرههاى خود پى برده انداقدام به ایجاد مذاهب و مکتبها براى جذب مردم و دور نگهداشتن آنهاازایدئولوژى راستین اسلام کرده اند که جزب بعث را مى توان ازاین قماش مکتبها و مسلکها برشمرد. بنیادهاى حزب بعث مبتنى بر: 1ناسیونالیزم عربى 2 رسالت ابدى ملت عرب 3 عربى بودن اسلام مى باشد. براى شناخت ماهیت حزب بعث به گوشه اى ازافکار و عقاید میشل عفلق مسیحى ارتدوکس که یکى از بنیان گذاران حزب بعث است اشاره مى کنیم میشل عفلق درباره اسلام مى گوید:[ اسلام انگیزه انفجارى موهبتهاى عربى علیه اوضاع آن زمان بود و حضرت محمد(ص ) بعنوان یک نابغه عربى که ازاوضاع نابسامان آن زمان رنج مى برد بوسیله هوشیارى و نبوغ ذاتى خود مساله رسالت عربى وانسانى بزرگ امت عرب قرار دارد] 25 .
ازاین سخن میشل عفلق اینگونه استفاده مى شود که او معتقد به اسلام بعنوان یک دین الهى نبوده است و پیامبر را یک پیامبرالهى نمى داند. درباره قومیت عربى که یکى ازارکان حزب بعث را تشکیل مى دهد مى گوید:( هدف از قومیت این است که اعراب با پیوستگى و اتحاد یک نیروى عظیمى را بوجود آورند تا بتوانند مرکزادبى و مادى خود را در عرصه سیاست جهانى همانگونه که دراوایل صدراسلام و خلافت اموى و عباسى بود بازپس بگیرد). 26ازانبوه نظریات میشل عفلق که به نمونه اى اندک از آنهااشاره کردیم به این نتیجه مى رسیم که حزب بعث در صدد تشکیل یک امئراطورى بزرگ است .منتهى مبناى این امئراطورى اسلام نخواهد بود بلکه ناسیونالیسم نژادگررایانه از قبیل نازیسم هیتلرى است که جنابات هیتلرى آنها در طول حکومت سیاه حزب بعث گواه این مطلب است .آمریکاازاین حزب که ساخته و پرداخته دست پنهان قدرتهاى استعمارى بود دراینچنین موقعیت حساس در جهت اهداف[ انترناسیونالیزم مخفى] خود بهره گیرى مى کند و حزب بعث که پایگاه مردمى نداشت فرصت را مغنم شمرده بعنوان قیم ملت عرب و بسط قلمرو عرب شعله جنگ را علیه ایران اسلامى برافروخت .
3- وزش نسیم انقلاب در عراق
آیین اسلام که از تمام مسلمانان در سرتاسر جهان با نژادها و زبانهاى گوناگون پیکر واحدى ساخته است بگونه اى اعضاى این پیکر بهم پیوسته و بیکدیگر مربوطند که کوچکترین حرکتى در هر یک از اعضاء تحولى در کل پیکر بوجود مى آورد.
طبق همین معیار رستاخیزى که درایران بوقوع پیوست نمى توانست دیگر کشورهاى اسلامى ژا تحت تاثیر قرار ندهد. سیدنى مورنینگ هرالد روزنامه پرتیراژاسترالیائى دراین باره مى نویسد:
اسلام از مرزهاى جغرافیائى عبور مى کند و مکاتب سیاسى و رژیمهاى ملى را پشت سر مى گذارد و کشورهاى مختلف شاهد تحرک سیاسى رشد یابنده اسلامى هستند. 27
پرواضح است این دگرگونى در کشورهایى سریعتر رخ مى دهد که از نظر شرایط همسان با مراکزاصلى تحول باشند. کشور عراق بخاطر حوزه علمیه نجف اماکن مقدسه پیوند مردم با علماء بیدار و آگاه شیعه ظلم و ستم شدید حزب بعث مردمى نبودن حکومت و پیوند تاریخى فرهنگى و سیاسى دو ملت امید بیشترى بود که سریعتر به کاروان انقلاب بپیوندد. به همین جهت رژیم بعث بهسرکوبى دوست داران انقلاب پرداخت حس العلوى مشاور صدام و سردبیر مجله الف باء در یک افشاگرى اعلام کرد: صدام گفت :[ من دست روى دست نخواهم گذاشت تا آنان علیه من انقلاب به راه بیندازند من درابتداء باقر صدر را مى کشم تا دیگراز مخالفین خبرى نباشد]. 28 و همزمان بااین حرکت داخلى در سر تا سر نوارمرزى به اعتشاش و حرکتهاى ایذائى علیه مردم مسلمان پرداخت در همین راستا آمریکا بنابراصل دومینو 29 Dominoرژیم بعث عراق را وارد کرد که نایره جنگ را برافروزد بوجود بیاورد. حزب بعث براى حفظ حکومت بیاورد. حزب بعث براى حفظ حکومت فاشیستى خود و بازگرداندن سلطه دوباره آمریکا به ایران مظلوم فرمان کرکسهاى پنتاگون را بدون کم و کاست بمورداجراء گذارد و هزاران هزار انسان بى دفاع را در آتش کین خود سوزاند.اینک به تشریح این قصه دردناک مى پردازیم : 1- غوغا آفرینى در کردستان و خوزستان 2- لغو قرار داد الجزایر 3- برافروختن شعله هاى جنگ .
غوغا آفرینى در کردستان و خوزستان
قدرتهاى بزرگ به هرکجا که راه یافته اند در کنار نقشه بردارى از معادن و ذخائر زیرزمینى به مطالعه و پژوهش درباره مذهب زبان نژاد و روحیات مردم آن سرزمین پرداخته اند.این حرکت بدین منظوراست که راههاى حفظ منافع استراتژیکى و رسیدن به نفت و دیگر ذخائر زیرزمینى را دریابند. استعمار در دوران سلطه اش درایران مذهب زبان نژاد و روحیات اقوام مختلف ایران را بطور دقیق مورد مطالعه قرارداده است . بعداز پیروزى انقلاب اسلامى با شناختى که قوم کرد داشت شعار خود مختارى را توسط عوامل[ کرد] خود که جیره خوارى و وابستگى آنها به سازمانهاى جاسوسى دنیا شهره روزگاراست اعلام کرد.این همان خود مختارى است که بعداز توافق شاه و رژیم بعث عراق به دستور آمریکا بشدت سرکوب مى شودالبته دراین ماجرا به مهره ها صدمه اى وارد نمى آید.این ملت مظلوم کرد هستند که قربانى مى شوند. با نگاهى به تاریخچه خود مختارى در کردستان در مى یابیم که کردها متاسفانه وجه المصالحه مقاصد و نیات ابرقدرتها و رژیم هاى وابسته براى دستیابى به منافع و مقاصدشان قرار گرفته اند. عملکردانگلستان استعمارگر پیر در رابطه با کردهاى عراق مبین این نوع رفتار و طرز نگرش سودجویانه است که تحلیل گران سیا نقل کرده اند:
اگر چه سیاست خارجى بریتانیا مخالف تمایلات تجزیه طلبانه کردها نبود ولیکن کشف نفت در جنوب ایران وامکان پیدایش نفت در شمال عراق عملا بر علیه حمایت بریتانیااز کردستان مستقل عمل کرد. کشف نفت در سال 1927 در منطقه کرکوک که امتیاز آن به آمریکائیها واروپائیها داده شده عملا تمایلات غربیها را براى حمایت از جنبش استقلال طلب کرد متوقف کرد. 30
این بار شعار خودمختارى براى درهم شکستن مقاومت ملت مسلمان ایران و دسترسى دوباره آمریکا به شیرهاى نفت و حفظ منافعش در منطقه بکار گرفته مى شود و رژیم عراق که سوگند وفادارى به آمریکا خورده است آتش بیار معرکه مى شود و دامن خود را مى گسترد تا نوکران کهنه کاراستعمار از آن علیه ایران مظلوم بهره گیرند. آمریکا خوب مى داند نمى تواند تنها با چکاندن ماشه کردستان مردم ایران رااز پاى در بیاورد به فکراتحاد تمام قومیت ها بویژه کردها و ترک ها واعراب استان زرخیز خوزستان که شاهرگ حیاتى انقلاب اسلامى بر مى آید. به یک سند که در برگیرنده پیشنهادهاى وابسته دفاعى آمریکا درایران است توجه کنید:
کردها ممکن است از قدرت کافى براى تضمین[ خودمختارى] بیشتر براى خود در غرب ایران برخوردار باشند اما در حال حاضر فکر مى کنیم که آنها قادر به بسط قدرت و نفوط خود در جهت براندازى دولت نیستند. اگر کردها آذربایجانیها اعراب و سایر گروههاى قومى تلاشهاى خود را هماهنگ واز یکدیگر حمایت کنند بعقیده ما آنهاامکان موفقیت دارند.اگر پالیزبان در دو ماه آینده بتواندارتش را در کردستان خنثى کند ( این امکان است ) و توده بخاطراضمحلال بیشتراقتصاد امام خمینى را رها کند آنگاه پالیزبان (نه لزوما کردها) ممکن است بعنوان یک رهبر جدید مورد قبول واقع شود. وابسته دفاعى همچنان معتقداست که مساله کردها بخودى خود نمى توان تخته پرشى براى سرنگونى رژیم فعلى خمینى باشد 31 .
رژیم بعث عراق براساس این تز همزمان گروههاى وابسته را در طول نوار مرزى باارسال اسلحه هاى مدرن مجهز و علیه جمهورى اسلامى بر مى انگیزد. به اسناد و مدارکى که دراین زمینه از جاسوسان آمریکا در ایران بجاى مانده است توجه کنید:
هر هفته دولت عراق از طریق قبایل کرد سورژیل (سورچى ) که حکم سواره نظام دولت عراق را دارند کمکهاى نظامى و غیره براى کردهاى ایران ارسال مى کند 32 .
و در یکى ازاسناد با طبقه بندى بکلى سرى حاوى متن پیام وابسته دفاعى عراق در لندن به وزارت دفاع بعث در بغداد مى باشد. گزارش شده که بدنبال مذاکرات وابسته دفاعى عراق در لندن و فردى بنام برزان ( احتمالا برزان حسین برادر صدام ) با بختیار و مذاکره بختیار با سردار جاف مقرر گردیده که بختیار در معیت سى افسر فرارى شاه عازم عراق گردد 33 .
رژیم بعث عراق تنها به کردستان اکتفا نمى کند بلکه در خوزستان آتش بر مى افروزد و در حساس ترین نقطه استراتژیکى به کمک آمریکا مى شتابد. به یک سند مهم که از سوى سفارت عراق در پاریس به اداره کل ضداطلاعات عراق نوشته شده توجه کنید:
کاملا سرى و خصوصى
شماره 113 - ح 28
تاریخ 1979/09/5
به : فرماندهى اطلاعات ارتش
موضوع : ملاقات با مبارزین عربستان (خوزستان)
1- طبق دستوراتى که از طرف شما به ماابلاغ شده دیروز به نماینده اطلاع دادیم که کوشش مى کنیم مقادیر بیشترى اسلحه و مهمات در اختیارشان بگذاریم و حاضریم کمکهاى مالى تقدیم آنها کرده و همه گونه نیازهاى آنها را برآورده کنیم مشروط براینکه هیچگونه اقدام و یا نقشه اى را بدون مشورت با ما انجام ندهند.
2- بطوراصولى بااین نظر مخالفتى نکرد و گفت :این امر قابل درک است اماامکان دارد بعضى ازاعمال فردى صورت بگیرد که نمى توانند آنها را کنترل کنند.اوافزود: بنظر من بایدالان ازاوضاع فعلى بهره بردارى کرد و فورا دست بعملیاتى زد زیرا روحیه ارتش ایران از هم پاشیده است وامکان دارد به نتایجى برسیم بدون اینکه نیاز به مداخله مستقیم نظامى از طرف ما باشد. دراین موضوع اظهار نظرى نکردم و گفتم درباره این مساله فرماندهى سیاسى باید تصمیم گیرى کند.
3-یک لیست از سلاح و مهمات مورد نیازشان را بما تقدیم کرد به پیوست ضمیمه است .او درخواست کرد که محموله ها در سه نوبت بهمان صورت که سابقاارسال شده است ارسال شود وازارسال بوسیله واسطه ها خوددارى شود چون این روش ضمانت بخش نیست .
4- مساله تمرین دهندگان را بااو در میان گذاشتم .اوازاعزام آنها ابراز تشکر کرد گفت که آنها وظیفه خود را بشکل رضایتبخشى انجام مى دهند او به اختلافاتى که بین آنها و تمرین دهندگان فلسطینى روى داد اشاره کرد و دلیل آن را عدم فرمانبردارى فلسطینیهااز عراقیها ذکر کرد زیرا فلسطینیها دلیل مى آوردند که فرماندهى جداگانه اى دارند و دستورات خود رااز آن فرماندهى مى گیرند. نماینده از ما خواست که براى این مشکل با سازمان الفتح راه حلى پیدا کنند.
5- پیرامون تماسها و جلساتى که با دانشجویان منطقه که هم اکنون دراروپا بسر مى برند داشته ما را خبر کرد و گفت : آنها آمادگى خود را براى بسیج نیروهایشان در جهت پیروزى مساله از خود نشان دادند و حاضر شدند در زمینه هاى تبلیغاتى دست به فعالیت بزنند واگر لازم شود به وطنشان باز گردند واسلحه حمل کرده و به مقامات ملحق شوند خواهشمنداست پس از رویت این گزارش نظراتتان را با سرعت ممکن بماابلاغ فرمایند.
با تشکر سرگردعلى امین
معاون وابسته نظامى در پاریس
به پیوست لیست اسلحه و مهماتى است که نماینده تقدیم کرده است :
50 مسلسل سنگین 5 مسلسل متوسط 20 مسلسل سبک 25 سرنیزه 10 هفت تیر با صدا خفه کن 2 خمپاره 10 موشک انداز 10 آتشبار 50 مین ضدتانک 50 مین ضدنفر 30 قالب باروت 50 نارنجک و 10 نارنج پلاستیکى ویژه نابود کردن تاسیسات نفتى 100 نارنجک محرقه آتشبارهاى سوزنده و 1000 فیوز 34 .
لغو قراردادالجزایر
صدام در تاریخ 1359/06/26 در مقابل مجلس عراق پیمان مارس 1975 الجزایر را که بین عراق وایران امضاء شده بود بدون اعتباراعلام کرد.این حرکت رااز دو نظر مورد بحث قرار مى دهیم :
1.از نظر قراردادالجزایر
2.از نظر کنوانسیون 1969 وین
در ماده 4 و 5 قراردادالجزایر آمده است:[ طرفین معظمین متعاهدین تایید مى نمایند که مقررات سه پروتکل و ضمائم آنها مذکور در موارد 1 و 2 و 3 عهدنامه حاضر که پروتکل هاى فوق الذکر بدان ملحق و جزء لایتجزاى آن مى باشند مقرراتى قطعى و دائمى و غیر قابل نقض بوده و عناصر غیر قابل تجزیه یک راه حل کلى را تشکیل مى دهند نتیجتا خدشه به هر یک از عناصر متشکله این راه حل کلى اصولا مغایر با روح توافق الجزیره خواهد بود] 35 .
ماده 5 در قالب غیر قابل تغییر بودن مرزها واحترام کامل به تمامیت ارضى دولت طرفین معظمین متعاهدین تایید مى نمایند که خط مرز زمینى و رود خانه اى آن [لایتغیر و دائمى و قطعى مى باشد] 36 .
با دقت دراین دو ماده بویژه درالفاظ دائمى قطعى غیر قابل نقض غیر قابل تغییر بودن به این نتیجه مى رسیم که قراردادالجزایر بر پایه محکمى استواراست و لغو قرارداد بطور یکجانبه به هر بهانه اى که باشد مردود خواهد بود. بخصوص مسکوت گذاشتن تعمدى لغو قرارداد از نظر حقوقى دلیل محکمى است که به هیچ وجه لغو یکجانبه قرارداد پذیرفته نیست . در ماده 56 کنوانسیون 1969 وین آمده است : (اعلام فسخ یا خروج در مورد معاهده اى که در آن مقرراتى راجع به خاتمه فسخ یا خروج وجود ندارد)
1- معاهده اى که در آن مقررات مربوط به اختتام وجود ندارد و در آن پیش بینى نشده است که مى توان آن را فسخ کرد یااز آن خارج شد قابل فسخ نیست یعنى نمى توان از آن خارج شد مگراینکه :
الف : ثابت شود که طرفها قصد داشته اند امکان فسخ یا خروج را قبول کنند.
ب : حق فسخ یا خروج را بتوان در ماهیت معاهده مستتر دانست .
2- هر طرفى باید قصد خود را دائر بر فسخ معاهده یا خروج از آن بر طبق مقررات بنداول اقلا 12 ماه قبل اعلام نمایند 37 .
قراردادالجزایر نمونه بارز ماده 56 کنوانسیون وین است زیرا:
1- دائمى قطعى غیرقابل نقض است .
2- مقررات مربوط به اختتام در قراردادالجزایر پیش بینى نشده است .
رژیم عراق بدون در نظر گرفتن کنوانسیون وین که خود از امضاء کنندگان و تلاش گران آن بوده است قراردادالجزایر را بدون اطلاع قبلى در 17 سپتامبر 1980 در جلسه مجمع عمومى عراق لغو آن را اعلام کرد. همان روز طى یادداشت شماره14024/7/1/5 مورخ 17/9/1980 از طریق دیپلماسى آن را به اطلاع جمهورى اسلامى ایران رساند.
پس لغو یکجانبه قراردادالجزایراز طرف کشور عراق بر خلاف مقررات معاهده الجزایر و کنوانسیون وین است . در ماده 42 کنوانسیون آمده است:[ هیچ معاهده اى را جز بر طبق مقررات خود معاهده یا بر طبق مقررات کنوانسیون حاضر نمى توان پایان داد فسخ کرد و یااز آن خارج شد] 38 .
شعله هاى جنگ برافروخته مى شود.
مجله ژون آفریک مى نویسد:
عربستان هنگام استقبال از صدام درست یکماه و نیم مانده به شروع جنگ هدیه شاهانه اى به وى دادند و آن گزارشى بود تهیه شده از سوى دستگاههاى سرى آمریکا که در آن اوضاع اقتصادى واجتماعى و نظامى ایران تشریح شده بود. حتى بیشتر ازاین در سند واقعیات دقیقى درباره وضع ارتش ایران تعداد نفرات آن مواضع آن و تجهیزات آن هنوز قابل بهره بردارى مى باشد واطلاعات مختلف دیگر که بسیار محرمانه به او دادند خلاصه یک نقشه کامل تهاجم تهیه شده بود 39
رژیم عراق به بهانه اینکه دولت جمهورى اسلامى ایران درامر تحویل و تحول زمینهائى که تعلق ملى آنها متعاقب علامى گذارى مجدد 1975 مرز زمینى تغییر یافته است تعلل مى نماید در روز 17 شهریور 1359 (7 سپتامبر 1981) با عملیات نظامى مبادرت به اشغال این زمینها نمود و 26 شهریور 1359 (8 سپتامبر 1980) عهدنامه 1975 را به طور یکجانبه لغو نمود و پس از یک هفته در تاریخ 31 /06/1359(22 سپتامبر 1980) به حمله گسترده و همه جانبه پرداخت . رژیم بعث انگیزه حمله به پاسگاه زین القوس و مناطق دیگر در ساعت 14 روز 17 شهریور 1359 را نقض قرارداد 1975الجزایراز طرف ایران اعلام کرد در مقاله پیشین بى پایه بودن این ادعا را ثابت کردیم .
دراینجا دو سئوال مطرح مى شود:
1- آیا نقض قرارداد مى تواند مجوز حمله مسلحانه باشد؟
2- طبق اعتراف رژیم عراق نیروهاى مسلحه اش در ساعت 12 روز 17 شهریور 1359اراضى مورد نظر را به تصرف خود در آوردند و به مقصود رسیده اند. پس حمله سرتاسرى به خاک جمهورى اسلامى ایران از هوا و دریا و زمین در تاریخ 59/06/31 و تصرف کیلومترهااز خاک ایران به چه مجوزى بوده است ؟
روشن است حمله مسلحانه به این انگیزه که ایران نقض قرارداد الجزایر کرده است بر پایه محکمى استوار نیست واز نظرگاه قرارداد الجزایر نیز مردوداست زیرا قراردادالجزایر پیش بینى هاى لازم را نموده است و راه هاى حل اختلافات احتمالى را بطور واضح بیان کرده است و حتى در صورت عدم توافق در مذاکرات طرفین توسل به یک دولت ثالث و داورى پیش بینى شده است .
ماده 6 :1- در صورت اختلاف درباره تفسیر یااجراى عهدنامه حاضر و سه پروتکل و ضمائم آنها این اختلاف با رعایت کامل مسیر خط مرز ایران و عراق مندرج در موارد 1 و 2 فوق الاشعار و نیز با رعایت حفظ امنیت در مرزایران و عراق طبق ماده 3 فوق الذکر حل و فصل خواهد شد.
2-این اختلاف در مرحله اول طى مهلت دو ماه از تاریخ درخواست یکى از طرفین از طریق مذاکرات مستقیم دو جانبه بین طرفین از طریق مذاکرات مستقیم دو جانبه بین طرفین معظمین متعاهدین - حل و فصل خواهد شد.
3- در صورت عدم توافق - طرفین معظمین متعاهدین ظرف مدت سه ماه- مساعى جمیله یک دولت ثالث دوست توسل خواهد جست .
4- در صورت خوددارى هر یک از طرفین از توسل بمساعى جمیله یا عدم موفقیت مساعى جمیله اختلاف طى مدت ى ماه از تاریخ رد مساعى جمیله یا عدم موفقیت آن از طریق داورى حل و فصل خواهد شد
علاوه میثاق پاریس که از تاریخ 24 ژوئیه 1929 لازم الجراء شده است در ماده 1 توسل به جنگ را جهت حل اختلافات بین المللى محکوم مى نماید. و در ماده 33 منشور ملل متحد آمده است:[ طرفین هر اختلافى که دوام آن ممکن است باعث تهدید حفظ صلح وامنیت بین المللى گردد باید قبل از هر چیز حل آن رااز مجراى مذاکرات بازرسى - میانجیگرى - آشتى - داورى - تصفیه قضائى - مراجعه به موسسات یا قراردادهاى منطقه اى و یا به وسائل مسالمت آمیز دیگرى به انتخاب خود جستجو نمایند.
ماده 37 منشور[ : هرگاه طرفین یک اختلاف که از سنخ مذکور در ماده 33 مى باشند نتوانند آن را به وسایل مندرج در آن ماده حل نمایند باید آن را به شوراى امنیت ارجاع کنند] 41 با توجه به آن چه گذشت حرکت عراق هیچگونه توجیه قانونى و منطقى ندارد و در نتیجه رژیم بعث طبق قوانین بین الملل متجاوز و جنگ افروزاست . دراینجا براى روشن شدن مطلب به تعریف[ تجاوز] و[ متجاوز] مى پردازیم :تجاوز چیست و متجاوز کیست ؟
تجاوز دراصطلاح سیاست تعدى و کاربرد نیروى فیزیکى در مرزها برون مرزى و درون مرزى کشورهاى دیگر مى باشد در 3 ژوئیه 1933 در کنوانسیونى که توسط افغانستان الستونى لاتوما ایران لهستان رومانى ترکیه و جمهورى شوروى برقرار شد.
تعریف آگرسیون بدین ترتیب تصویب شده که در هر یک از حالات زیر صادق است .
1-اعلام حالت جنگ علیه دولت دیگر
2- هجوم مسلحانه بدون اعلام رسمى جنگ .
3- هجوم مسلحانه بدون اعلام جنگ به اراضى نیروهاى بحرى و نیروى هوائى کشور دیگر.
4- کمک در دسته بندى مسلحانه که دراراضى دولت دیگر انجام شده باشد و حمله به مملکت دیگر. 42
در قطعنامه 1974 سازمان ملل متحد تجاوزاینچنین تعریف شده است :
ماده 1-[ تجاوز عبارت است از کاربرد نیروى مسلح بوسیله یک دولت علیه حاکمیت تمامیت ارضى یااستقلال سیاسى دولت دیگرى یا به هر طریق دیگرى که منافات یا منشور ملل متحد به نحوى که از تعریف حاضر استنباط مى گردد داشته باشد.]
ماده 2- [در نظراول نقض منشور بوسیله مبادرت به کار بردن نیروى مسلح بوسیله دولتى براى تحقق عمل متجاوزانه کافى است .]
ماده 3- هر یک ازاعمال مذکور درذیل اعم ازاینکه اعلان جنگ شده باشد یا نه در صورتى که منطبق با مقررات پیش بینى شده در ماده 2 باشند موجب تحقق شرایط یک عمل متجاوزانه مى گردند.
الف - تهاجم یا حمله به سرزمین دولتى بوسیله نیروهاى مسلح دولت دیگر یا هر نوع اشغال نظامى ولو موقت که ناشى از یک چنین تهاجم یا یک چنین حمله اى باشد.
ب - بمباران سرزمین یک دولت بوسیله نیروهاى مسلح دولت دیگر یا کاربرد هر سلاحى بوسیله یک دولت علیه سرزمین دولت دیگر 43
جواهر لعل نهرو در تعریف متجاوز مى گوید:[ روسیه شوروى توصیفى را مطرح ساخت که بنابر آن اگر شوروى نیروهایش را به داخل مرزهاى کشور دیگر بفرستد یا سواحل کشور دیگرى را در محاصره بگیرد متجاوز به شمار مى آید. روزولت رئیس جمهور آمریکا و کمیته اى که از طرف جامعه ملل تعیین شده بود نیز[ متجاوز] رابه همین شکل توصیف مى کردند]
44 . پس طبق این تعریفى که از[ تجاوز] و[ متجاوز]ارائه کردیم شکى باقى نمى ماند
که رژیم عراق بخاطر غوغا آفرینى در داخل کشور جمهورى اسلامى و آغاز جنگ سرتاسرى مصداق کامل و روشن متجاوزاست .
دفاع مشروع
جنگ پدیده اى است زشت و ناگوار و جغد جنگ ارمغانى جز ویرانى و قتل بهمراه ندارد.از آنجا که غول جنگ صلاح مرگ و نیستى در مى دهد جهانیان ازاو گریزان و متنفرند. عمق این تنفر تا بدانجااست که قدرتها جهنمى و جنگ افروزان بین المللى انگیزه لشکرکشیها و خونریزیهاى خود را [ جنگ براى پایان دادن به جنگ] و[ ساختن دنیاى مناسب براى دموکراسى] و[ تامین آزادى ملل کوچک] و[ خودمختارى و استقلال] اعلام مى کنند.این شعارها به این خاطراست که جنگ و جنگبارگى در فرهنگ انسانى جایگاه مقدسى ندارد. نگرشى جهانیان را به جنگ مى شود بخوبى درابیات ملک الشعراى بهار دریافت که گفته :
فغان زجغد جنگ و مرغواى او که تاابد بریده باد ناى او بریده باد ناى او و تاابدگسسته و شکسته پرو پاى اوزمن بریده یار آشناى منکز و بریده باد آشناى اوچه باشداز بلاى جنگ صعبتر از بلاى او که کس امان نیابدشراب او زخون مرد رنجبر و زاستخوان کارگر غذاى او45
بااین همه از دیر باز تئورى[ جنگ عادلانه] و[ دفاع مشروع] در میان ملل دنیا از جایگاه مقدسى برخوردار بوده است درقدیمى ترین نوشته هاى هندى مواردى یافت مى شود ماننداین عبارت که:[ نباید به جنگ متوسل شد مگراینکه از طریق راههاى مسالمت آمیز به نتیجه نرسند این اندیشه که در حقیقت الهام بخش بعضى از مولفین یونان باستان از قبیل سقراط افلاطون وارسطو بود بنحو مشخص ترى در آثاراین فلاسفه توضیح و تعریف گردید و نامبردگان جنگهاى علیه ظلم و ستم و همچنین جنگ دفاعى را مجاز و مشروع دانسته و تحت عنوان[ جنگ عادلانه] توصیف نموده اند.اما در واقع در رم قدیم بود که ایده[ جنگ عادلانه] بعنوان یک مفهوم مستقل حقوقى توسط مارکوس تولیوس سیسرون مطرح گردید. سیسررون جنگهایى را عادلانه تلقى مى کند که بخاطر یک آرمان و هدف [حقه] انجام مى شوند و دفاع مشروع را در زمره این آرمانهاى حقه بشمار مى آورد] 46 .
منشور ملل متحد بموجب پاراگراف 3 ماده 2 و ماده 33 دول را مکلف به حل و فصل اختلافات بین المللى خوداز طریق مسالمت آمیزى مى نماید و توسل به تهدید یا به زور علیه تمامیت ارضى یااستقلال سیاسى هر دولتى را ممنوع مى نماید (ماده 2 پاراگراف 4 ) واز جمله استثنائاتى که به این ممنوعیت قائل است:[ حق طبیعى دفاع مشروع] مى باشد که موضوع ماده 51 منشوراست :
[ در صورتى که یک عضو ملل متحد مورد تجاوز مسلحانه واقع شود هیچ یک از مقررات این منشور به حق طبیعى دفاع مشروع انفرادى یااجتماعى تا موقعى که شوراى امنیت اقدام لازم براى حفظ صلح وامنیت بین المللى بعمل آورد لطمه وارد نخواهد آورد.اقداماتى را که اعضاء براى اجراى حق دفاع مشروع بعمل مى آورند باید فورا به شوراى امنیت اطلاع دهند. ولى این اقدامات بهیچوجه دراختیارات و وظایفى که شورا بر طبق این منشور دارد و بموجب آنها در هر موقع روشى را که براى حفظ و یااعاده صلح وامنیت بین المللى لازم مى داند مى توانداتخاذ کند تاثیرى نخواهد داشت]
با مطالعه دقیق در آثارى که[ دفاع مشروع] را تعریف و تشریح کرده اند بویژه ماده 51 منشور ملل متحد که ذکرش رفت و با مطالعه روى اسناد و مدارکى که گواه صادقى هستند بر تجاوزگرى رژیم بعث عراق به این نتیجه قطعى مى رسیم که حرکت جمهورى اسلامى در[ دو هزار واندى روز مقاومت] دفاع از تمامیت ارضى استقلال سیاسى و موجودیت و شرف خویش است و در عرف جهاینوقوانین بین الملل [ دفاع مشروع] نامیده مى شود و نکته اى را که نبایداز نظر دور داشت این است که ماده 51 منشور ملل متحد حق دفاع مشروع را محدود به عکس العمل در مقابل یک تجاوز مسلحانه مى نماید. براین اساس حمله سرتاسرى رژیم عراق به ایران هیچ توجیه قانونى ندارد.
صلح یا نبردى دیگر
زندگى را به آشتى و توافق سپرى کردن آرزوى دیرین جوامع بشرى است . انسانها دنیائى بدوراز کینه و آز مى طلبند. عقیده به روزى که [خورشید صلح خواهد درخشید و مصلحى حکومت[ صلح] را پایه گذارى خواهد کرد]از همین فطرت انسانى نشات مى گیرد. صلح واژه اى مقدس و دلپذیراست و صلح مداران مردان عزیز و مورد تکریم مردمان از هر نژاد و زبانى هستند.اما آزمندان که حیات خویش را در پرتو گرماى نائره جنگ مى جویند آنگاه که دیدند سلاحهاى مدرن و مرگ زا در مقابل پنجه هاى خونین محرومان جهان زنگ زده و کارآئى خود رااز دست داده اند شعار[ صلح]
سردادند و چهره کریه و ضدانسانى خود را در پس این واژه مقدس مخفى کردند و بااستفاده از شگردهاى تبلیغاتى خود را اذهان مردم دنیا[ صلح طلب] و ملتهاى محروم و مظلوم که مانع چپاول آنها بودند خرابکار ماجراجو تروریسم و وحشى قلمداد کردند و سلاحهاى دوران[ صلح] را که به مراتب مرگبارتراز سلاحهاى دوران[ جنگ] بود علیه ملتهائى که بزعم آنان وحشى تروریسم ماجراجو بودند بکار گرفتند. میلیونهاانسان را دراین دوران هشتناک و مخوف به خاک و خون کشیدند گواه صادق براین درد جانکاه قرن 28 جنگ خونین است که بعداز جنگ دوم توسط قدرتهاى[ صلح طلب]! بوقوع پیوسته است . همان قدرتهائى که سازمان ملل را بینان نهاده اند و ده ها قرارداد صلح امضاء کرده اند و سنگ حقوق بشر به سینه مى زنند و هواهان حل اختلافات از طرق مسالمت آمیز هستند. پس صلح همان جنگ است .اینک به اقتضاى زمان نامش تفییر یافته است . صلحى را که رژیم جنگ افروز عراق از آن سخن مى گوید به همین تزاستواراست . جمهورى اسلامى با درد واندوهى که از لبنان و فلسطین به دل دارد و درس تلخى که از سرگذشت غمبار مظلومان جهان فرا گرفته است نمى تواند شاهد قتل و عام فرزندان دلیراین مرزوبوم درپشت میزهاى مذاکره باشد. پس ایران تسلیم صلحى که ذلت و خوارى ملت دلیرش را در برداشته باشد نخواهدشد.
فریاد صلح از حلقوم جنگ افروزان
کارشناسان پنتاگون براین باور بودند که ارتش ایران بعداز انقلاب اسلامى کارآئى خویش را از دست داده است و توان مقابله باارتش قوى و منظم عراق را ندارد.رادیو آمریکا در تاریخ 59/08/28 طى تحلیلى پیرامون قدرت نظامى ایران و عراق اظهار داشت: از قرائن چنین بنظر مى رسد که از لحاظ کیفیت کلى نظامى عراق در مقایسه با ایران از قدرت بیشترى برخورداراست چنانکه پس از 18 ماهى که از آشفتگیهاى ناشى ازانقلاب ایران مى گذرد نیروهاى ایران در یک حالت بى نظمى واغتشاش بسر مى برند48 .
(درومیدلتون) کارشناس نظامى نیویورک تایمز در 23سپتامبر گذشته :
گروگانگیرى آمریکائیها و در نتیجه قطع کمک آمریکا به ایران این کشور را در مقابل ارتش عراق که بصورت قدرت نظامى حاکم بر منطقه درآمده بلادفاع گذاشته است . 49
این ارزیابیهاى غلط صدام را واداشت که عربده مستانه سر دهد و با 12 لشکر زرهى تا عمق خاک ایران بتازد.اما دیرى نپائید که قهرمانان صحنه نبرد با ضربت کارى عرصه را براو تنگ کردند و غرور سردار قادسیه را در هم شکستند. دراین هنگامه سردار خون آشام دریافت که باید با خفت و خوارى لباس سردارى رااز تن بدر کند. در چنین تنگنائى بود که به دستور آمریکا بوق صلح را به صدا در آورد.ایادى آمریکا که ازاوان جنگ تاکنون بى دریغ به رژیم جنگ افروز عراق کمک کرده اند هماهنگ با رژیم بعث جغدآسا فریاد صلح بر آوردند و هیاتهاى میانجیگرى تشکیل شد و سفرهاى فشرده سیاسى براى وادار نمودن ایران به صلحى که در بردارنده نجات سردار شکست خورده و ذلت ملت قهرمان ایران بود آغاز گردید دراینجا براى درک عمق صلح پیشنهادى و پى بردن به حقانیت موضع گیرى ایران به معرفى اجمالى طیف جنگ افروزان صلح طلب مى پردازیم :
1-رژیم اشغالگر قدس که اعلام مى کند:اسرائیل آماده است در رابطه با جنگ عراق وایران پایگاههائى را در خاک فلسطین اشغال شده به دولت آمریکا بدهد. واضافه مى کند:
آمریکا نمى تواند به خوداجازه مداخله دراین اوضاع را ندهد. 50 وقتى که استیصال مهره آمریکا را در جنگ مى بیند طرفدار پرو پا قرص صلح مى شود و مى گوید: عراق پیروزمندانه به نداى صلح پاسخ مثبت داده است ولى موضع ایران بگونه اى است که هرانسان عاقلى آنرا رد مى کند.51
2- رژیم مصر که به گفته طه یاسین رمضان معاون اول نخست وزیر عراق 12 تا 15 هزار سرباز مصرى را به جبهه هاى عراق فرستاده است در فروردین 63 طراحى براى صلح ارائه کرد. در همین رابطه رئیس رژیم مصر اعلام کرد : ماخواهان پایان یافتن سریع جنگ میان ایران و عراق هستیم 52
3- کویت که تاکنون دراین جنگ بى دریغ و سخاوتمندانه به عراق کمک کرده و مانند یک هم پیمان متعهد نظامى در تمام لحظات یار غم خوار رژیم بعث بوده است وزیر دفاعش دراسفندماه 62 اعلام کرد: [کویت تلاشهاى سیاسى در خلیج فارس براى پایان دادن به جنگ ایران و عراق رهبرى کرده است 53
4-اجلاس چهار روزه شوراى وزیران اتحادیه عرب مورخ 1364/01/18 على رغم مخالفت جبهه پایدارى همبستگى خود را با رژیم عراق اعلام کرد و طى بیانیه اى خواستار برقرارى صلح و آتش بس میان ایران و عراق شد. 54 .
از نیم نگاهى که بر طیف صلح طلبان انداختیم روشن شد که نغمه سرایان[ صلح] اورنگ با نان آمریکا هستند. پرواضح است [ صلحى] را که آنها براى تحققش دلارها خارج مى کنند و نعره ها سر مى دهند هیچ نوع شباهت ماهوى با صلح حقیقى ندارد.اساسا در فرهنگ این قوم تبهکار واژگان معناى اصلى خود را نمى دهند بلکه آن معنائى را مى دهند که سیاست پردازان امپراطورى اراده کنند.
شرایط صلح
درفرداى انقلاب اسلامى رژیم بعث عراق که آمیزه اى ازالحاد و عصبیت جاهلى است به دستور آمریکا و با سر پنجه جنگ افزارهاى شوروى وزیر پا نهادن مقررات بین المللى و قراردادالجزایر به سپاه جرار و بى رحم خود فرمان حمله داد.این سپاه بى لجام با ورود به خاک ایران دهها شهر وروستا را در هم کوبید و مردمان بسیارى را به سینه گورستان سپرد و کودکان و زنان بى شمارى را را آواره دشت و هامون ساخت روزها بر سر روزها گذشت واین ملت مظلوم در زیر لگدهاى قهرآلود سپاه وحشى عراق ضجه کرد بى آنکه وجدان صلح مداران بین المللى معذب شود. شراره توفنده آتش عصبیت جاهلى دل سنگ را مى شکافت اما دل هیچ یک ازاینان بر عمق این شرارت نسوخت . سازمانهاى عریض و طویل بین المللى بى شرمانه مهر سکوت بر لب زدند گوئى که هیچ اتفاقى نیفتاده بود.اما همین که ملت ایران در مقابل غداره بندان حزب بعث قد برافراشت و با خنجر آهیخته بر آنها یورش برد و مى رفت سپیده پیروزى بمد سعر و کله صلح طلبان خرفت و تماشاگران بى تفاوت صحنه هاى خونین جنگ در کشوراسلامى ایران پیدا شد امااین افراد مترسک هائى بیش نبودند. نقش اصلى و سر نخ جریان [صلح] در دست سیاست پردازان آمریکا بود. دولتمردان ایران با آگاهى از این مساله طرحهاى پیشنهادى[ صلح] را نپذیرفتند و طرح قانونى و منطقى خویش را در باب صلح بدین قراراعلام کردند:
1 محاکمه و مجازات جنگ افروز.
2 پرداخت غرامت جنگ .
3 برگشت آوارگان عراقى به وطنشان .
نمایندگان صلح طلب آمریکا وقتى که دیدند طرح ایران براى حل قضیه جنگ در حقیقت محاکمه آمریکا وافشاى چهره کریه اوست از آنجا که نتوانستند در مقابل طرح صلح ایران بخاطر منطقى و قانونى بودنش موضع گیرى کنند به نصیحت ایران پرداختند که بله شما گذشت داشته باشید تا صلح تحقق پذیرد. یعنى شمااز طرح خود بویژه بنداول آن چشم بپوشید. گویا قایان دادگاه نورنبرگ رااز یاد برده اند[ در سال 1945 پس از آنکه رهبران متفقین یعنى چرچیل ترومن واستالین در جریان کنفرانس پوتسدام درباره نحوه تقسیم آلمان و کشورهاى اشغال شده توسط هیتلر به توافق رسیدند تصمیم گرفتند تمامى رهبران و سران آلمان نازى را که عاملان جنگ جهانى دوم بوده و جنگ از ناحیه آنها شروع شده بود به پاى محاکمه کشانده و به مجازات برسانند. در همین رابطه دادگاه بزرگى در شهر نورنبرگ آلمان به ریاست هیاتهاى نمایندگى 4 کشور ترتیب یافت و 22 نفراز رجال سیاسى جنگى واقتصادى آلمان نازى محاکمه شدند و 15 اکتبر 1946 ( 23 مهر 1325) 11 نفر محکوم به اعدام شدند و 8 نفر به زندانهاى طویل المدت و 3 نفر نیز تبرئه شدند] 55 .
چطور متفقین از جمله آمریکااز مجازات جنگ افروزان نازى در نگذشتند اما مى خواهند که جمهورى اسلامى ایران از مجازات جنگ افروز و متجاوز در گذرد؟ یک بام و دو هوا! طبق مدارک واسناد موجود و اعتراف سران حزب بعث پس باید بااو براساس اصول اساسنامه دادگاه و نورنبرگ که در تاریخ 11 دسامبر 1946 در مجمع عمومى سازمان مل به اتفاق آراء تصویب شد رفتار شود. دربندالف ماده 6اساسنامه آمده است :
طرح ریزى و تدارک و آغاز و یاادامه یک جنگ تعرضى (تجاوزکارانه ) یا جنگى که بر خلاف عهدنامه ها پیمانها یا قراردادهاى بین المللى واقع شود جنایت علیه صلح و قابل مجازات است 56 .
همچنین راى دادگاه نورنبرگ علیه متهمین ضد صلح بطور دقیق رژیم عراق را در بر مى گیرد توجه کنید:
آغاز یک جنگ تجاوزکارانه نه فقط یک جنایت بین المللى است بلکه جنایت بسیار مهم بین المللى مى باشد که آن رااز جنایات دیگر جدا مى سازد. جنگ تجاوزکارانه تمام پستیها را در خود دارد 57 .
بنابراین به چه دلیلى دول نیا بویژه دولى که به عنوان میانجیگرى بین ایران و عراق دررفت و آمد هستندو براى[ صلح] تلاش مى کنند طرح ایران را نادیده مى گیرند.اگر آنها هدفشان تحقق صلح عادلانه و ریشه کن شدن تجاوزاست چرااساسنامه دادگاه نورنبرگ را بمورداجرا نمى گذراند؟ آیا دلیلى غیرازاین دارد که اگر بخواهند به اساسنامه دادگاه نورنبرگ عمل کنند و متجاوز را به محاکمه بکشند این آمریکااست که مورد موآخذه قرار مى گیرد. واین سیاست پردازان و هدایت گران سیاست خارجى آمریکا هستند که به سینه دیوار سپرده مى شوند واگر بخواهند در حد پایین ترى عمل کنندو سران آشوب طلب حزب بعث و دیگر شعله افروزان این جنگ را به عنوان متهمین ضد صلح مورد محاکمه و بازخواست قرار دهند باز هم این آمریکااست که مى بازد و براى همیشه دستان خودآلودش قطع مى شوند و فتح بابى مى شود براى محاکمات دیگر. مى بینم که اجراى اساسنامه دادگاه نورنبرگ بنفع هیچ یک از قدرتهاى بزرگ
نیست زیرا این آنها هستند که همیشه متجاوز ضد صلح اند.
اماایران علیرغم خواست قدرتهاى بزرگ بویژه آمریکا تصمیم گرفت پوزه بخون آغشته این حیوانات درنده خوى را به خاک بمالد و طومار عظیمى بر پا سازد و جنایتکاران حرفه اى را در پیشگاه انسانهاى مظلوم به محاکمه بکشد و با قدرت بى کران مردم خداجوى به تنبیه و مجازات متجاوزات بپردازد. براى رسیدن به همین هدف مقدس است که تاکنون رزم مردانه اش راادامه داده و سنگر به سنگر به تعقیب دشمن پرداخته است . پر واضح است که این نبرد مشروع و تعقیب متجاوز طبق هیچ یک از قوانین بین المللى مرز جغرافیائى نمى شناسد متجاوز باید تنبیه شود اگر چه در خانه خودش باشد که یک قانون انسانى و دفاع از حقوق بشر این را حکم مى کند. زیرااگر متجاوز بازخواست نشود و دولتها و ملتها عکس العمل لازم رااز خود نشان ندهند روزگارى شوم درانتظار بشریت خواهد بودو هیچ تضمینى براى پیمانهاى بین المللى صلح نخواهد بود.[ هارى ترومن] رئیس جمهور وقت آمریکا دراین باب سخنى دارد که اگر هدایت گران سیاسى خارجى آمریکا تعمدا آن را به بوته فراموشى سپرده باشند تاریخ بخوبى بیاد دارد [ هارى ترومن] در سال 1945 در توجیه وانگیزه محاکمه دار و دسته جنایتکار حزب نازى مى گوید: [تلفات سنگین انسانى در جنگ یک جرم نازیهاست و شروع بى دلیل جنگ از جانب آنان و گسترش دادن سریع آن به سایر کشورها جرم دیگر. آلمانیها جنگ را به دنیا تحمیل کردند واگر آغاز کنندگان اینگونه جنگها تنبیه و توبیخ نشوند هیچ تضمینى براى صلح جهانى که همه ما به آن پایبند هستیم وجود ندارد]. 58 .ایران دراین پیکار سرنوشت هدفى جز بدست آوردن حقوق از دسته رفته و تنبیه متجاوز ندارند.اینکه در بوق هاى تبلیغاتى مى دمند که ایران درصدد کشورگشائى است ترفندى دیگر براى مقابله باانقلاب اسلامى و تحریک کشورهاى منطقه علیه ایران است که انشاءالله ملت قهرمان ایران با رهبرى داهیانه امام خمینى از آن هم بسلامت خواهد گذشت .