تاریخ چیست؟

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


مقدمه
چنانکه خوانندگان محترم توجه دارند[ علم تاریخ] از جمله دانشهاى پر سودى است که هم اکنون بصورت ابزار نفوذ مستکبرین جهان در سراسر دنیا در آمده است . آنان علم تاریخ را به عنوان ساده ترین و در عین حال مرموزترین وسیله صدور سلطه وایدئولوژى خود برگزیده اند و با جعل و تحریف حوادث تاریخى ملتها کوشش در کانالیزه کردن افکار و اندیشه آنان دارند. واین در حالى است که مااز علم تاریخ و نیز تاریخ اسلام چندان چیزى نمى دانیم

در شماره هاى 12 و13[ حوزه] کوشش بر آن شد که باارزش واهمیت علم تاریخ آشنا شده و نقش موثر علوم تاریخى در تعیین سرنوشت سیاسى انسانها را بنمایانیم چنانکه کوشیدیم[ رابطه تحقق جهانى اسلام با خود آگاهى تاریخى مسلمین] را تبیین کنیم .

درادامه آن مقالات اکنون مقاله دیگرى را تحت عنوان[ تاریخ چیست ؟] در پیشرو دارید که برگردانى است از یک متن عربى.

مقاله حاضر مى خواهد مفهوم[ تاریخ] را مشخص کرده و تعلق آن به حوزه [علوم] [ادبیات]و یا[هنر] را معین نماید و پس از بحث و بررسى زیاد و گردآورى نظریات دانشمندان باختر زمین به این نتیجه مى رسد که تاریخ از مقوله[ علم] است و[ تاریخنگارى] از مقوله هنر و ادبیات .

سپس در پایان مقاله اصول عمده تبدیل مواد خام تاریخى (حوادث ) را به یک متن و نوشته منظم تاریخى ارائه نموده است . نویسنده شیوه موفق[ تاریخنگارى] را در چهار مرحله خلاصه و به رعایت چهاراصل منوط نموده و سخن را به پایان مى رساند.

امید آنکه این مقاله براى خوانندگان عزیزاز نظر آشتیان با [مفهوم تاریخ] و مباحث جنبى مربوط به آن و نیزاز زوایه دید آشنائى با دیدگاههاى آنانکه[ تیول تاریخ و تاریخنگارى] را در جهان معاصر منحصرا بعهده دارند مفیدافتد

[حوزه]

این مقاله از کتاب[ علم التاریخ] ترجمه و نگارش[ عبدالحمید السمادى] استادانشکده ادبیات دانشگاه قاهره به فارسى برگردانیده شده است . کتاب یاد شده تحت شماره 7از جمله نشریات[ لجنه التالیف و الترجمه والنشر] تحت عنوان[ خلاصه العلم الحدیث] مى باشد. 
 

الف - کشمکش بر سر مقوله تاریخ: 
در سالهاى اخیر سخن کمتر کسى از دانشمندان علوم انسانى به اندازه سخن دکتر[ ج . ب . بیورى] درباره[ تاریخ] موجى از بحث کشمکش وجدل بدنبال داشته است .

بیورى اعلان داشت که[ تاریخ یک علم است نه زیاد و نه کم] .او این سخن خود را ضمن انجام سخنرانى افتتاحیه اى که درسوم نوامبر سال 1903 میلادى صورت گرفت بیان داشت و به عنوان باصطلاح تحدى و مبارزه طلبى دوبار آن را تکرار کرد. بدون تردید این مبارزه طلبى با استقبال اندیشمندان روبرو گردید چرا که پهلوانان اندیشه و تفکر را مى بینیم که در دو صف متضاد قرار گرفته و به این مبارزه طلبى پاسخ گفته و در میدان مبارزه حضور یافتند.

دانشمندان و فلاصفه طبیعى در یک صف قرار گرفته و کوشش نمودند تا اثبات نمایند که تاریخ چیزى[ کمتراز علم] است . در مقابل شخصیتها و چهره هاى ادبى را مشاهده مى کنیم که تلاش کردند تا ثابت نمایند [تاریخ بمراتب چیزى بالاتراز علم] است .

فلاسفه طبیعى کسانى هستند که مشغول پژوهش در جهان طبیعت مباشند و دراثبات نظریه خودشان درباره تاریخ مى گویند: مقوله[ تاریخ] با مقوله[ علوم] تفاوتهاى بسیار دارد چرا که تاریخ امرى جارى و[ غیر ثابت] مى باشد و قابل تصرف مشاهده و رویت نمى باشد نیز موارد و پژوهششهاى تاریخى تجربه پذیر نبوده و در چارچوب آزمایش نمى گنجند و هر یک از وقایع و حوادث تاریخى فقط یکبار آن هم با ویژگیهاى خاص خود بوجود مى آیند و در تاریخ زمینه ها و ظروفى را نمى توان تصور نمود که وقایع تاریخى بگونه تکرارى در آنجا دوباره واقع شوند. روى این اصل است که وقایع تاریخى را نمى توان بگونه اى دقیق دسته بندى کرد چنانکه نمى توان در تاریخ به چیزى از قبیل تعمیمات و قوانین کلى علمى (که در دانشهاى دیگر رایج است ) دست یافت . و مواد تاریخ از چیزهائى ترکیب یافته و پدید آمده است که نهایتى براى آن اجزاء پدید آورنده نمى توان تصور نمود و در میان مورخین و نیز هیچگونه اتفاق نظر براى بازشناسى وقایع مهم و غیر مهم تاریخى وجود ندارد واین در حالى است که وجود عنصر تصادف در تاریخ هرگونه ارزشگذارى قبلى را منتفى مى کند و هرگونه کوششى را که در جهت انتظام بخشیدن بحوادث واقعه و پیشگوئى از حوادث آینده باشد خنثى مى سازد.

بالاتر و مهمتراز همه آنچه که تاکنون گفته شد مسئله آزادى اراده انسانها و نقش شخصیتهاست که هرگونه تلاشى را در جهت[ علم و یا علمى کردن] تاریخ نقش بر آب مى کند بلکه آن را نوعى کوشش بیهوده و مسخره جلوه گر مى سازد.

استاد و. س . جونز 2 مى گوید:

اینکه ما گمان کنیم تاریخ نیز بمعنى دقیق و درست کلمه علم است بسیار فکر نادرست و سخیفى است.

شخصیتها و رجال ادبى نیز معتقدند تاریخ چه براصول علمى استوار باشد و چه نباشد در هر حال چیزى بالاتراز مفهوم رایج علم داشته و شاخه اى از هنر بشمار مى آید. چرا که علم به هر میزانى از رشد هم رسیده باشد در مورد تاریخ نمى توان چیزى افزون بر مشتى استخوان پوسیده تحویلمان دهد. واگر خواسته شود که این استخوانهاى پوسیده زنده شوند چاره اى جز دخالت نیروى توانمند و شاعرانه تخیل وجود ندارد. تنهاازاین طریق است که مى توان بر مجموع استخوانهاى پراکنده و پوسیده روح دمیده و آنها راانتظام بخشیده و بحرکت در آورد.از این جهت تاریخ پرورده نیروى تخیل ماست .

بنابراین هرگاه شاعرى بدان نپردازد و نیروى خیال کسى آن را زنده نسازد 
 

بر مورخ نثر نویس و زبردست است که نهایت هنرورزى و ظرافت را در نگارش و پرورش تاریخ بکار برده و آن را قالبى پسنیده و جامه اى شایسته ارائه بدهد و بگونه یک نیروى حرکت بخش به جهان بشر عرضه بدارد.

رجال ادب درباره تاریخ حتى سخنى بالاتر وازاین نیز گفته اند. آنها چنین باور دارند که : آنچه درباره بى طرف بودن علم و شخصیتهاى را در مورد مورخى که سروکارش با نفوس بشرى است که ویژگى شان حساسیت است پذیرفت .

استاد[ ج .م . ترویلیان] 3 مى گوید:

کسى که خودفاقداصالت و حماسه باشد با حساسات دیگران باور نخواهد کرد چون او هرگز توانا نخواهد بود که احساسات دیگران را درک کند.

ازاین پس قلمرو جدل و نزاع گسترش افزونترى یافته و حملات اوج بیشترى مى گیرد. چون رجال علم و رجال ادب دیگر به حملات هماهنگ و مشترک خود علیه دکتر بیورى اکتفا نکرده بلکه درداخل صفوف خود یکدیگر را نیز مورد حمله قرار داده وازاین طریق چیزى شبیه یک مثلث را در مورد تاریخ پدید آورده اند درست مانند دو شطرنج بازى که هر دوشان در صفحه شطرنج [ شاه] را هدف گرفته باشند.

ب -حل کشمکش و ثبوت علمیت تاریخ: 
لکن پس از همه این منازعه ها پرده از چهره یک حقیقت در مورد تاریخ برداشته شد واز وراى آن حقیقتى به عنوان کشف تازه خودنمائى کرد آن کشف تازه این بود که همه این منازعه ها مجادله ها و اختلافات یک منازعه و[ اختلاف لفظى] است .

بنابراین اگر نخست الفاظ و حدود معانى آنها روشن شود چه بسا کمترین اختلافى در میان نماند. چون دو واژه[ علم] و[ تاریخ] هر دو مبهم و پیچیده هستند ازاینرو اگر در مقام بحث و جدل معناى هر یک از آندو واژه روشن نشود امکان واحتمال دارد که هر یک از طرفین بحث و جدل آن را در معانى ویژه اى بکار ببرند که دیگرى از آن ناآگاه بماند و در نتیجه اختلاف در میانشان پیدا شود و هر کدام طبق تعریفى که از[ علم] دارند تاریخ را داخل مقوله علم و یا خارج از آن تلقى کنند.

لرد آکتن 4 در تعریف علم مى گوید:

علم عبارتست از گرد آمدن دسته بزرگى از وقایع شبیه هم بگونه اى که از گرد هم آمدن آنها یک نوع یگانگى ویژه اى در شکل مبدا و یا قانون پدید آید و بماامکان بدهد تا بطور قطعى و یقینى وقوع و پیدایش وقایع مشابه دیگرى را در شرایط و ظروف خاص و معین پیش بینى بکنیم.

در جائى که طرز برداشت[ لرد آکتن] از مفهوم علم این چنین است پس جاى تعجب نخواهد بود که به این پرسش ما:[ آیا تاریخ علم است ؟] پاسخ کاملا منفى بدهد.

در حالیکه علم هر چند که در وراى تعمیمات و کلیات خود همیشه در حال کنجکاوى و بحث بوده و همیشه با قوانین تماس دارد و آزمندى همیشگى دارد که توان پیش بینى برایمان بارمغان بیاورد ;ولى بااین حال شایسته نیست که آن را در آنجا که از رسیدن باهداف و آمالش ناتوان باشد از محتواى نام و صفت خود خالى و عارى کنیم .

در[ هواشناسى] محال است که ما به یک دسته قوانین[ تعمیم داده شده] نسبت به همیه فضا و هواها (و بویژه هوائى همچون هواى انگلستان ) برسیم چرا که آن قوانینى که براسا آنها تعاقب مبان پرتو خورشید و وقوع توفان صورت مى گیرد کاملا ناشناخته است و نیز پیشگوئى هواشناسان از نظر صحت و سقم بسته بمیزان دقت و کنجاوى ضخصى آنهاست . ولى بااینحال کسى انکار نمى کند که[ هواشناسى] نیز رشته اى از[ علوم] مى باشد. واین بدان جهت است که ارائه یک تعریف جامع و مانع و ساده از مفهوم علم امرى کاملا ممکن مى باشد که مثلا در تعریف آن گفته شود :علم عبارتست از یک نوع شناخت و آگاهیهاى منظم دسته بندى شده و قانونمند.

روى این تعریف در نسبت دادن عنوان[ علم] براى هر موضوعى همین مقدار کفایت مى کنند که انسان با پژوهش خود در آن موضوع بتواند چیزى از حقیقت را کشف کند و هوشمندانه هر نوع حقیقت از چشم دورمانده اى را بیرون بکشد مشروط براینکه دراین پژوهش واکتشاف برخورد ناقدانه و جستجوگرانه داشته واز هرگونه پیش فرض و پیشداورى و پیروى هواى نفس پرهیز نماید.

بطور کلى در صدق عنوان علم به یک موضوع و[ عالم] به یک شخص وجود سه عنصر[ تصنیف] [ تبویب] و[ تقنین] ضرورى بنظر مى رسد. 5[ یعنى هرگاه یک سلسله آگاهیهاى پیوسته منظم و محوردار به شیوه تبویب و دسته بندى درست گرد هم آمده و یک یا چنداصلى کلى و شامل را نسبت بموارد و مصادیق آن موضوع نتیجه بدهد در واقع یک علم ویژه پدید آمده است .

ج- مفاهیم و معانى مختلف تاریخ: 
یا توجه به مطالب پیشین است که ما هیچگونه مجوزى براى عجله جهت حذف[ تاریخ] از زمره علوم نداریم چنانکه در هیچ موضوع علمى دیگر نیز حق نداریم چنین شتابى را بخرج بدهیم .

اگراین ملاکهاى چندگانه یعنى کاشف حقیقت پیوستگى محوى وقایع برخورد ناقدانه و جستجوگرانه با مسائل واجتناب از پیشداورى و عدم پیروى از هواى نفس که اندکى پیش به آنهااشاره کردیم در مقام عمل به برخى از موضوعات انطباق کامل پیدا نکرد بطور طبیعى آن موضوع از شمار علوم بیرون رفته و یک شیى ء شایسته اعتناء علمى بشمار نمى آید. آیا شما چنین مى پندارید که تاریخ نیز چنین چیزى است ؟ البته هرگز تاریخ ازاین مقوله به شمار نمى آید چرا که تاریخ از این نظر که به بشر تعلق دارد و بشر نیز داراى طبیعت و ویژگیهاى ثابت خود مى باشد و نسبت به محیط جغرافیائى زندگى خود تسلط و حاکمیت دارد براصول و قوانینى استواراست که ارزش آن اصول را دست کم مى توان با قوانین واصول حاکم بر ذرات پیچیده هسته اتمى و الکترونهاى گریزان موجود در طبیعت مقایسه نمود.

تاریخ از عمل انسان و اثرات عمل او به عنوان یک پدیدهء تغییر ناپذیر گفتگو مى کند چننکه از محیط جغرافیائى که انسان در آن زندگى مى کند به عنوان پدیده دگرگون ناپذیر بحث مى کند.

آیا براین اساس محتواى آن چه مى توان باشد و چه مضامینى را مى تواند در بر بگیرد؟

این سوال ما را وادار مى کند که درباره[ مفهوم] لفظ تاریخ به بررسى بپردازیم . یک تفحص واستقراء ساده به ما نشان مى دهد که واژه[ تاریخ] در چندین معناى گوناگون و دوراز هم کاربرد دارد دراین میان اگراز برخى معانى بسیار ظریف و نکته سنجانه این واژه صرف نظر کنیم کاربرد آن در سه معناى عمده خلاصه مى شود که هم اینک در مورد بحث قرار مى دهیم :

1- واژه تاریخ از باب مجاز بمعناى[ بستر حوادث روزگار] بکار برده مى شود. وقتى از[ تاریخ سازان] سخن مى گوئیم طبعا مقصود پدید آورندگان مى شود. وقتى از[ تاریخ سازان] سخن مى گوئیم طبعا مقصود پدید آورندگان و نویسندگان کتابهاى تاریخى نیستند بلکه مردان بزرگى منظور مى باشند که با کارهاى خود مجراى شئون جان را تغییر داده اند مانندابراهیم عیسى موسى محمد(ص ) اسکندر قیصر وامثال آنها. چنانکه وقتى از[ حاکمیت تاریخ] سخن گفته مى شود قدرت تاثیر کتابهاى پژوهشى و مدرسى در نظر گرفته نشده بلکه منظوراز آن میزان تاثیر و حاکمیت شرایط زماین روى پدیده هاى تاریخ است .

دراین قسمت سخن را بدرازا نمى کشیم بدانجهت که این کاربرد و استعمال غلطى است لکن متاسفانه بگونه[ مجازى] ناچاراز بکار بردن آن مى باشیم چرا که به یک باره نمى توان واژه اى راابداع کرد که توانائى اداى چنین مفهومى را داشته باشد.

2-معناى مهم دیگر واژه[ تاریخ] عبارتست از تدوین و نگارش اخبار و داستانهاى مربوط به وقوع حوادث روزگاراعم ازاینکه همه آن حوادث باشد یا برخى از حوادث .

کاربرد تاریخ دراین یک کاربرد[ حقیقى] و مستقیم مى باشد و هیچ ابهامى ندارد در عین حال یکى از مهمترین کاربردهاى این واژه بشمار مى آید.

در توضیح این مطلب باید توجه داشته باشیم که هر چیزى تاریخ ویژه خود را دارد مانند: تاریخ اسلام تاریخ پیامبران تاریخ کشورها و ... و نیز تاریخ هنر تاریخ علم تاریخ ادبیات و تاریخ هر چیز دیگر.

بطور کلى هر موضوع و پدیده اى در جهان داراى تاریخ ویژه خود مى باشد که گویاى چگونگى تغییر و تبدیل و تکامل آن در طول زمان و آثار و نتایج بجاى مانده از آن مى باشد.

بااینکه کاربرد واژه تاریخ دراین معنا هم حقیقتى و هم رایج مى باشد لکن موجب نوعى آشفتگى واشتباه شده است این خلط واشتباه را مى توان در وراى هرگونه بحث و مناقشه اى که درباره این موضوع که : [آیا تاریخ علم است یا هنر؟] صورت بگیرد مشاهده کرد.این بدان خاطر است که وقتى گفته مى شود تاریخ عبارت از بازگوئى وقایع و داستانهاست طبعا در حوزه انشاء وادبیات وارد مى گرددانشاء و ادبیات نیز بدون تردیداز مصادیق[ هنر]است . لکن درست تراین است آنگاه که تاریخ باادبیات و نگارندگى مطرح مى شود براى بیان و تعبیر از آن واژه دیگرى بجز تاریخ یا نگارش وانشاء بکار برده شود و آن عبارتست از واژه[ تاریخنگارى] که به نگارش و تدوین تاریخ دلالت مى کند نه به خود آن . با بکار بردن واژه[ تاریخنگارى] بجاى واژه تاریخ دراین موارد آن خلط واشتباه بر طرف مى شود. چون [تاریخنگارى] در واقع از مقوله هنراست و[ تاریخ] از مصادیق علوم .

3- با توضیحى که در بالا داده شد زمینه پرداختن به تشریح و بازگوئى معناى سوم واژه تاریخ که مهمتر و دقیق تراز دیگر موارد کاربرد آن مى باشد آماده گردید.

در ریشه یابى معانى معادل یونانى واژه تاریخ واشتقاق اولیه آن به این نتیجه مى رسیم که این واژه دراصل یونانى خود بمعناى[ بحث و بررسى] یا[ آموزش از طریق بحث] یا[ شناختى که از رهگذر بحث به آن نایل شوند] مى باشد. بنابراین مفهومى که در درون واژه تاریخ خوابیده همان بررسى بحث و جستجوى حقیقت است . تاریخ براساس این معنا یک[ علم] است . 7

د- موضوع علم تاریخ و جایگاه آن در میان علوم ؟ :
دراین صورت که تاریخ بمعناى زمان شناسى و ضبط حوادث روزگار و بطور کلى[ بحث و بررسى] روى وقایع و حقایق مى باشد یا باید به عنوان یک[ علم] شمرده شود یا هیچ چیز لذا سئوالات گوناگونى دراینجا پیش مى آید ماننداینکه : تاریخ از نوع کدام علم است ؟ درباره چه چیزى بحث و بررسى مى کند؟ موضوع آن چیست ؟ مقصد و شیوه آن چى و چگونه است ؟

اینها یکدسته مسائلى است که دراین مقاله نمى توان بگونه تفصیلى به بررسى آنها پرداخت بنابراین بگونه بسیار فشرده به هر یک از آنها مى توان پاسخ داد:

1.اولا تاریخ از نوع کدام علم است ؟ لازم است توجه داشته باشیم که تاریخ همچون علم هیئت نیست که بتوان بگونه اى مستقیم معاینه و مشاهده نمود همانگونه که همانند علم شیمى نیست تا بتوان آن را تجربه و آزمایش نمود تاریخ علم نقد و پژوهش است . نزدیکترین و شبیه ترین علوم و به علم تاریخ دانش[ زمین شناسى] مى باشد.

همانگونه که دانش زمین شناسى درباره وجود کنونى زمین تحقیق و پژوهش مى کند تا گذشته هاى آن را بشناسد و بداند که چگونه از آن وضع به حالت کنونى تغییر وضعیت داده است یک مورخ نیز در علم تاریخ از آن وضع به حالت کنونى تغییر وضعیت داده است یک مورخ نیز در علم تاریخ آثار به جاى مانده از پیشینیان را مورد پژوهش و بررسى قرار مى دهد تا از آن رهگذر و در حدامکان اوضاع کنونى جوامع بشرى را تفسیر کند. همانطوریکه یک دانشمندان زمین شناسى مواداساسى کارپژوهش خود را تفسیر کند. همانطوریکه یک دانشمند زمین شناسى مواداساسى کار پژوهش خود را تا آنجا که از گزند حوادث مصون مانده باشد در دامن طبیعت مى یابد وازاین رهگذر دلایل معدودى را در جهت شناخت تغییرات زمین در گذشته بدست مى آورد مورخ نیز همینطوراست . یک مورخ براى شناختن حوادث گذشته به آثار مادى پروندها واسناد یا آداب و رسومى که بنا به تصادف واتفاق از گزند حوادث روزگار محفوظ مانده باشد اعتماد و تکیه مى کند.

این آثار اسناد و آداب و رسوم حقایق ملموس و موجودى هستند که در زمان حاضر کار پژوهشى مورخ بر آن محور دور مى زند.اینها مواد دانش او هستند. واین مواد به خودى خودارزى ندارندارزش آنها تنهااز این نظراست که بر وقایع گذشته بگونه رویاروى نمى باشد بلکه به برکت پرتوى است که اندیشه شخص پژوهشگر بر آن مى افکند. چون هر چند مورخ کوشش مى کند تا همه عوامل واسباب اشتباه و خطا نسبت به اسناد و مدارک موجود رااز سر راه خود بر دارد و چکیده صاف و زلال حقیقت را به چنگ آورد بااین همه کارش کامل و تمام نیست زیرا آن وقایع و آثار تاریخى معمولا با نظریات اراده ها و فعل وانفعالات گوناگون در هم پیچیده شده است که این وقایع در آن محیط وقوع یافته اند. .

این نظریات و عقاید خواسته ها و فعل وانفعالات حقایقى هستند نقش بسته بر روح بشر و بطور کلى از قلمرو دید مستقیم و مباشر بیرون مى باشند حتى نسبت به کسانیکه این وقایع را مشاهده نموده اند و یا این مدارک واسناد در میان آنها قرار داشته است .

مورخ در نهایت - و پس از ملاحظه مدارک واسناد - ناچاراست که عوامل پنهانى و نامرئیى را که محرک انسانها براى عمل هستند برسى کند و بشناسد یعنى این حقایق روحى و معنویى را که بگونه جاودانه بر چهره زمان نقش بسته اند را دریابد.

2. دوم اینکه : آیا تاریخ از چه چیزى بحث و گفتگو مى کند؟

پاسخ فشرده آن این است که : تاریخ درباره آثار واسناد باقیمانده از گذشته بحث مى کند و در پرتو آنها وضعیت فعلى را تفسیر مى نماید.

3. سوم اینکه : موضوع علم تاریخ چیست ؟

در پاسخ این سئوال شایسته است که گفته شود تاریخ بگونه مطلق و بدون آنکه به چیزى نسبت داده شود موضوع ویژه و مضخصى ندارد تنها[ یک نوع روش بحث است] . موضوع علم تاریخ آنگاه معین مى گردد کهبه یک چیزى اضافه شود و وصفى ازاوصاف را بخود بگیرد. براین اساس است که شئون دولتها و نظامهاى پیشین جوامع موضوع[ تاریخ سیاسى] و مسائل و شئون معابد در گذشته موضوع [تاریخ معابد] محسوب مى شود. و همچنین تاریخ پدیده هاى دیگر .

بنابراین هیچ وصفى ازاوصاف مربوط به احوال انسان و جامعه انسانى وجود ندارد مگر آنکه نوعى تاریخ ویژه براى خود دارد و قلمرو علم تاریخ به تمام مصالح بشرى تعمیم پیدا مى کندلذا هر واقعه اى که از انسان صادر شود و یا براو عارض شود و هر چیزى که در ساختن او و یا ویرانگرى اش دخیل باشد در قلمرو مباحث تاریخى وارد مى شود. پس شایسته است که گفته شود:علم تاریخ هیچ موضوعى از شئون مربوط به زندگى انسان را فروگذار نمى کند.

4. چهارم اینکه : هدف و مقصد تاریخ چیست ؟

ضمن بند 2 بطور فشرده پاسخ این سئوال نیز داده شد و گفتیم که تاریخ مى خواهد در پرتواسناد و آثار تاریخى و ضعیت کنونى جوامع را تبیین و تفسیر کندلا زیرا همه موادى که تاریخ روى آنها پژوهش و بررسى مى کند در حقیقت در حال حاضر موجود هستند و تاریخ درباره چیزى که هستى آن استمرار ندارد و بریده شده است بحث نمى کند. لذا بر پژوهشگر تاریخى شایسته است که براى رهنمونى اندیشه ها وافکار و مصالح مربوط به زمان حاضرارزش قائل شود و مباحث حودار با آنهاارتباط بدهد.

چون یک مورخ به هیچوجه نمى تواند خود رااز آن محیطى که در آن زندگى مى کند جدا سازد چنانکه وظیفه ندارد براى چنین کارى کوشش کند. مقصود او به عنوان[ مورخ] این است که[ خویشتن] و[ محیط خویش] را بدقت بشناسد.

خلاصه سخن اینکه همانطوریکه استاد[ بندتو کروتشى] 8 مى گوید: همه تاریخ عبارتست از تاریخ معاصر و هر کسى بطور واقعى و به حق عنوان[ مورخ] را با خود حمل مى کند در واقع یک[ فیلسوف] است چه بخواهد و چه نخواهد مااین سخن را در حالى مى گوئیم که معنى واقعى آن رااراده کرده ایم و هرگز قصد بازى باالفاظ را نداریم.

5. در پایان مى توان پرسید که آیاشیوه هاى علم تاریخ چیست ؟

طبیعت این پرسش بگونه ائباشد که در یک فرصت کوتاه این چنین و در چارچوب یک مقاله نمى توان پاسخ همه جانبه کننده کامل به آن داد بلکه لازم است دراین زمینه به کتابهاى مفصل مانند:[ مقدمه اى بر پژوهشهاى تاریخ] نوشته دانشمند فرانسوى[ لنجلواین] 9 [ منطق تاریخ] کومب 10 و غیره مراجعه شود.

ه - مراحل پژوهش تاریخى و شیوه نگارش آن ؟ :
بنابراین ما دراینجا فقط به ترسیم خطوط اساسیى که اکثر نویسندگان بر آن تکیه دارند به عنوان پاسخ سئوال یاد شده اکتفا مى کنیم .

تاریخ از دیدگاه[ علم] بودنش تفاوت بنیادینى با علوم دارد چنانکه پیشتر گفتیم علمى نیست که بر معاینه و آزمایش استوار باشد آن را مى توان علمى با ویژگى[ پژوهش و نقد] معرفى نمود و همینطوریکه [درویسن] 11 مى گوید:[ مواد علم تاریخ چیزهائى نیست که در گذشته وجود داشته واکنون وجودش باقى نمانده واستمرار ندارد بلکه مواد تاریخ رااشیائى تشکیل مى دهند که در گذشته موجود بوده و در حال حاضر نیز وجود ندارد یا بصورت گزارشها و روایات تاریخى یا بصورت آثار و بقایاى پدیده هائى که وجود داشته اند و یا به شکل نتائج حوادثى که حادش شده اند]. بنابراین بحث و پژوهش دراین مواد خام تاریخى سه مرحله دارد:

مرحله اول - گردآورى مواد پراکنده: 
نخست مورخ باید مواد خام پراکنده را که در رابطه با تبیین حوادث و وقایع داراى اعتبار هستند گردآورى کند.از طرفى چون وقایع و حوادث بسیار فراوانند و همه آنها را عملا نمى توان گردآورى و ضبط نمود. نکته دیگراینکه هر چند[ حوادث] هیچکدامش کاملا بى ارزش نیستند لکن داراى مراتب مى باشند و بسیارى از آنها داراى ارزش درجه دوم هستند. بنابراین در مقام گردآورى مواد خام براى نگارش تاریخ باید قاعده و ضابطه اى موجود باشد تااز آن راه بتوان وقایع و حوادث مهم رااز غیر مهم بازشناخت . آیا آن ضابطه لازم در نزد تاریخنگاران چیست ؟ شاید حتى دو نفر مورخ دراین مساله اختلافى یکسان نیاندیشند..

به عبارت دیگر اگر به تعدادى مورخین گفته شود که یک حرکتى از حرکات و یا حادثه اى از حوادث را توصیف نمایند درارزش گذارى شئون مختلف مربوط به آن حرکت و حادثه معمولا هیچگاه اتفاق نخواهد داشت .

 چنانکه مورخین گذشته آن بخش از حوادث را در تاریخ خود مى آوردند که یک پدید و حادثه نادر دراماتیک یا حماسى بوده باشد آنها در قالب اسلوبهاى ابتکارى و شگفت اعمال مردما نرا به تصویر کشیدند.

اما[ مورخین علمى] عصرحاضر بیشتر میل دارند که از میان موارد تاریخى پایان پذیر صرفا حقایقى را براى پژوهش برگزینند که احساس مى کنند به مساله تبیین چگونگى تکامل و تحول جامعه از حالتهاى ساده ابتدائى به حالت کنونى کمک مى کنند. مدارک واسناد خطى بزرگترین منبعى به شمار مى آید که به حصول این هدف کمک مى کند.

دراین میان به منابع دیگرى نیز مى توان اشاره کرد که مورخ را در رسیدن به اهداف پژوهشى خود یارى مى رسانند مانند آمارها بقایاى ساختمانها و قلعه ها صورتها و نقوش و حتى افسانه ها و روایاتى که دهان به دهان و سینه به سینه نقل مى شوند البته اسناد و مدارک خطى امتیاز و برترى ویژه اى نسبت به بقیه منابع تاریخ دارد روى همین اصل است که[ لنجوا و سنیوبوس] مى گوید :بدون مدارک و اسناد تاریخى نمى تواند وجود داشته باشد.

گردآورى درست منابع و مدارک و تاریخى داشتن نوعى ذوق فنى و هنرى عالى فهم و شم علمى لازمست چنانکه آشنائى به[ فقه اللغه] - زبانشناسى - و قرائت نقوش و کتیبه ها و دانش سیاسى (دیپلماسى )از جمله مقدمات ضروریى است که ما را نیازى به تفصیل سخن درباره آنها نیست .

مرحله دوم - نقد وارزیابى مواد:
هرگاه مرحله اول کار مورخ با گردآورى اسناد مدارک و منابع لازم به پایان رسید مرحله دوم آن آغازمى شود که مرحل[ نقد] نام دارد..

دراین مرحله بر مورخ است که عبارات اسناد و مدارک و منابع تاریخى را اعم از خطى و غیره بدقت مورد مطالعه قرار بدهد تااز این رهگذر به اصالت و صحت آنها واقف شود.

لازم است که شخص مورخ دراین مرحله ازار خود ابتدا همه اسناد و مدارک بویژه اسناد خطى را از هر نظر با نظر مناقشه نگاه کند و در محور مسائلى همچون صحت اصل اسناد میزان دقت به کار رفته در روایت و نقل آن و نوع دلالت عبارات آن از نظر قابل اعتماد و تصدیق بودن و غیره و نیزاز نظرگاه اینکه آیاانتساب این اسناد نسبت به صاحبان و نویسندگان آنها[ معقول] است یا نه کاملا بیاندیشد.

مرحله سوم- تاویل و تهذیب: 
مرحله سوم که خود مرحله اى است مقدم بر مرحله پرداز و آفرینش داستان تاریخى [ مرحله تاویل] نامیده مى شود.این مرحله از کار مورخ دشوارترین مراحل کاراوست . دراینجاست که باید نبوغ و استعدادهاى مورخ شکفته شود و آثارى جاودانه از خود به یاد بگذارد. مورخین نابغه اى همچون[ لیو بولدفن رنگى] 12 و[ فستل دى کلنچ] 13 [ف . و. میلند] 14 وامثال آنان به خاطرابراز توانائى دراین مرحله از کاراست که به موفقیت دست یافته اند. مورخ در مرحله تاویل بایداندیشه و خیال خود را به پرواز در آورد بدون آنکه از مرزهاى حقیقت گام فراتر گذاشته باشد.

همین پرورش و پرواز تخیل بود که دانشمند جانورشناس معروف[ کاویه] 15 را قادر گردانید که نمونه بدنهاى جانوران منقرض شده جهان باستان را بازسازى نماید.اواین کار را تنها براساس مشتى استخوان باقیمانده ازاین جانوران انجام داد.

کمبود آثار واسناد باقیمانده از زمانهاى گذشته تاریخ بویژه قرون وسطاى مسیحیت دراروپا و رواج جهل عادت به سرعت قضاوت و تصدیق درمسائل و قضایا شیوع افتراء و دروغ در آن زمانها در میان نویسندگان همچنین اختلاف سلیقه و طرز تفکر و روشهاى بکار گرفته شده براى پژوهش و نگارش تاریخ و تفاوت نوع معیشت در قدیم و حال حاضر مجموعااز جمله عواملى هستند که ضرورت بکار گرفتن نیروى تخیل تفکر و عاطفه در تاریخنگارى را به همراه[ عقل] ضرورى مى گردانندالبته این نوع اعمال را در تاریخنگارى مى توان بعداز مرحله تاویل یک مرحله جداگانه اى بشمار آورد که تحت عنوان[ آفرینش پردازش و ویرایش داستانهاى تاریخى] قابل ذکر مى باشد و در حقیقت آخرین مراحل تاریخنگارى یک دانشمند مورخ بشمار مى آید و آن را مى توان[ چهارمین مرحله] از کار مورخ شمرد.


پاورقى ها:
1. BuryGB19271861نامدارترین مورخ انگلستان در ربع اول قرن بیستم .اواستاد تاریخ معاصر در دانشگاه کمبریچ بود با اینحال بهترین نوشته هایش درباره یونان باستان روم و بیزانس مى باشد و در تالیف دو مجموعه تاریخى کمبریچ در زمینه تاریخ جهان باستان و سده هاى میانه شرکت داشته است .
2. Jeons SW 18821835 دانشمندانگلیسى مشخص در رشته منطق واقتصاد مى باشد. واز مشهورترین کتابهاى او [ اصول علم] را مى توان نام برد.
3.evelyanT mG درسال 1876 از مادر بزاد و بعدها باستادى رشته [ تاریخ معاصر] در دانشگاه کمبریچ نائل گردید.او نوشته هاى ارزشمندى دارداز جمله تاریخ انگلستان
4. Actin Lord19021834 دراروپااز مادر بزاد و مراحل رشد و آموزش خود را در آنجا گذراند آنگاه به عنوان استاد تاریخ معاصر در دانشگاه کمبریج منصوب گردید. فردى با هوش و خوش نفس بود و در مورد پیشرفت دانش تاریخ درانگلستان نقش موثر داشت . تالیف مجموعه[ تاریخ معاصر] کمبریچ براساس برنامه ریزى اصولى او صورت گرفت .
5.استاد ت . ه8. هکسلى Huxley HT مى گوید:[ مقصود من از علم هر نوع شناخت و آگاهى است که بر 
 
 
دلیل واستنباط استوار باشد]. دکتر آلکساندر هیل Hill ALe مى گوید:[ هر نوع شناخت معقول علم بشمار مى آید]. و نیز[ علم آن آگاهى و شناختى است که در بدست آوردن آن اوضاع درست رعایت شده باشد .
کارل بیرسون sin Pe Ka گفته است : [وظیفه علم منحصر به دسته بندى وقایع و شناخت تتابع و نسبت میان آنهاست] این در حالى است که استادف . ج . دکارت t .Teegga JF علم رااینگونه تعریف کرده است:[ علم عبارتست از بحثهاى منظمى که روى تصرفاتى که در طبیعت انجام مى گیرد واقع شود].
6.واژه تاریخ در مقابل Histo بکار برده شده است لکن واژه [تاریخنگارى] در مقابل واژه عربى[ تاریخ] - بر وزن تحریف - و کلمه لاتینى aphy og Histo انتخاب شده است . واژه نخستین - تاریخ - در نزد نویسندگان مسلمان و عرب بمعناى علمى است که همراه با پژوهش و ضبط و تحقیق باشد. چنانکه سفیان ثورى گفته است:[ هرگاه راواین و گزارشگران در شیوه خود دروغ بکار ببرند درباره آنان به تاریخ متوسل مى شویم] - یعنى پژوهش مى کنیم اما تاریخ بمعناى دوم که همان[ تاریخنگارى] یا[ تاریخ] باشد در نزد نویسندگان مسلمان [گاه شناسى و حادثه شناسى] و ضبط وقایع معنى مى دهد یعنى اسلوب بیان و بازگوئى حوادث واقع شده در زمان براى دیگران است بنابراین از مصادیق[ هنر]است .
7.ممکن است حاصل و چکیده سخن نویسنده را دراین فقره چنین تلخیص کنیم :اگر تاریخ را بمثابه رودخانه اى فرض کنیم که از آغاز تاانجام جهان جریان دارد مواداین رودخانه بحث و بررسى توصیف تمام یا برخى از قسمتهاى این رودخانه نیز[ آموزش از طریق بحث] تحلیل و بازشناسى ماهیت آن هم تحصیل[ شناخت از رهگذر بحث] خواهد بود.
8. oce Benedettoc یک نویسنده مشهورایتالیائى است که در زمینه هاى تاریخ ادبیات و فلسفه کار کرده است .از مهمترین نوشته هایش مى توان کتاب[ نظریه و تاریخ تاریخنگارى] را نام برد.
9. Langlois YC مورخ فرانسوى (19291863) کتابهاى متعددى در منبع شناسى و منابع تاریخ فرانسه نگاشته است کتاب یاد شده در متن را با همکارى[ سنیوبوس] نگاشته است .
10.amp C SC یکى از صاحب نظرات مشهورانگلستان در زمینه علوم تاریخ است .
11. oyeen .D SJ 19941808از مورخین مشهور آلمانى است . بیشتر در زمینه شناسائى[ نیروها و عوامل محرک تاریخ] کار کرده است .
12..18861795 از مورخین بزرگ آلمان در مراجعه به منابع و متون اصلى تاریخى مهارت ویژه و شهرت داشته است . درباره تاریخ جدید اروپا کارهاى زیادى انجام داد بعدازاو بسیارى ا ز مورخین شیوه کارش دنبال کردند.
13. Fustel de Coulange(18891830 )استاد و مورخ فرانسوى است که در تاریخ یونان و روز و فرانسه قدیم تخصص داشته است . کتاب او بنام[ شهر باستانى] از بهترین کتب تاریخ است که در قرن 19 نوشته شده است .او دراین کتاب نقش مذهب رشد و تکامل یونان و روم قدیم را بررسى کرده و نشان داده است . anke Leopold Con
14( . Muitland .WF (19061850محقوقدان و مورخ انگلیسى است که با همکارى[ سیرف بولوک] مطلب مى نوشتند. کتاب:[ تاریخ حقوق انگلیس] ازاین جمله کتابهاست که بدلیل اسلوب جالب واستنادش به منابع اصلى امتیاز ویژه اى دارد.
15. ge Cuvien .Geo (18321769 متخصص در تاریخ طبیعى است . و کتاب بزرگ خود را دراین زمینه بنام:[ دیار جانوران بر حسب آفرینش آنها: مملکته الحویان موزعه على حسب تکوینها] نوشت . دراین کتاب به بررسى درباره جانوران موجود کنوین و جانوران منقرض شده جهان باستان پرداخته است.