مصاحبه با آیت الله سید حسین شمس

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


حضرت آیت الله سید حسین شمس مدرسى دقیق و چهره اى آشنا در حوزه علمیه مقدس و در دید پویندگان ظرایف مباحث اصولى در حوزه علمیه قم مى باشد.

وى اندیشه هاى[ اصولى] مرحوم محقق اصفهانى را با واسطه مرحوم آیت الله میلانى - یکى از شاگردان مبرز مرحوم محقق اصفهانى مشهور به کمپانى - به حوزه علمیه کنونى منتقل مى کند وازاین رو درسهائى ایشان قابل توجه است .

آیت الله شمس نمونه خوب یک تلاشگر شیفته دانش است که بدوراز هاى و هوى زمانه سالهاى درازى را در راستاى تحصیل و تدریس گذرانده است واز آن سالهاى پر رنج اندوخته هاى پربارى به همراه دارد که بر پویندگان راه دانش رهنمودهاى رهگشایى مى تواند باشد. وى همچون دیگران لکن با آگاهى و تیزبینى روشن آموزشى کنونى حوزه را پشت سرگذاشته و برکاستیها و فزونیهاى آن اندیشیده و در پى راه چاره نیز بر آمده است . وازاین رهگذر پیشنهادهاى پرثمرى به دست اندرکاران حوزه هاارائه داده است که با کمال تاسف کمتر بدان توجه شده است

نشریه[ حوزه] که از پیشترها بااندیشه هاى اصلاحى حضرت آیت الله شمس آشنایى داشت بر آن شد که به شکلى آنها را به گوش حوزه هاى علمیه برسانندازاین رو باانجام یک گفت و شنود کوتاه کوشید تا گوشه هایى از تجربیات بسیار وى را به حوزه هاى علمیه منتقل کند تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

همان گونه که از متن گفت و شنود پیداست حضرت آیت الله پافشارى بجایى روى اصلاح کتب درسى بازنگرى در وضع حقوق وامور مالى حوزه ها تبدیل انگیزه هاى تدریسى ازاصل[ عنوان] به اصل[ نیاز] اخراج متون درسى از گردونه[ فقه واصول] و گسترش آن به تمام جوانب معارف اسلامى بازگرداندن حوزه هاى علمیه به فلسفه وجودى خویش و کنار گذاشتن آفت[ زندگى کده اى] آن و دهها موضوع دیگر مى کند که شایسته است دست اندرکاران حوزه و توجهى بایسته کنند زیرا جو کنونى که بر حوزه هاى علمیه واندیشه طلاب جوان و کوشا حاکم است زمینه مطلوبى براى یک جهش ضرورى و مورد نیاز حوزه ها و جامعه اسلامى در جهت تنظیم مدیریتى پر بازده ایجاد کرده است که اگراز آن بهره کافى گرفته نشود نمى توان انتظار داشت حوزه هاى علمیه جوابگوى نیازهاى زاینده جهان اسلام با توجه به حرکت کنونى اسلام درراستاى نقش آفرینى جهانى باشند.

ازاین رو حوزه هاى علمیه نبایداین آخرین روزنه امیدى را که در پى انقلاب اسلامى ایران در مقابل جهان گشوده شده است دست کم گیرند. اگر حوزه هاى علمیه نتواننداسلام را آن گونه ارائه دهند که جهان تشنه کنونى را سیراب سازدواز نابودى نجات دهد چنین تلقى خواهد شد که اسلام پاسخگوى نیازها نیست .

امید که راهنمایى اساتید با تجربه و آگاه دست اندرکاران حوزه ها را به طرحى نو و هماهنگ با نیاز جامعه اسلامى کنونى رهنمون گردد.

[حوزه] 
 

مجله حوزه : لطفا دوران طلبگى خاطرات و دشواریها و اساتیدشان برایمان بفرمائید: 
استاد: بنده این رشته و لباس را دوست داشتم و با همین انگیزه در سن زیر بیست سالگى وارد حوزه شدم . شب اول کهر فتم مدرسه نواب رفتم . در آن جا پیش شخصى به نام آقاى با تقواامثله و شرح امثله را خواندم صرف میر را پیش یکى ازاساتید حوزه خیلى خوب خواندیم مى نوشتیم و حاضر مى کردیم . شرح لمعه و قوانین را محضر آمیرزااحمد مدرس خواندم کتاب مکاسب قسمت بیع و خیارات و کفایه را خدمت مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینى خواندم . مکاسب محرمه را نزد آقاى میرزا جواد آقاى تهرانى خواندم و مدت کمى هم درس خارج آقا شیخ هاشم قزوینى رفتم بعداز آن به خاطراین که معقول تهران آمدم . در تهران منظموه را نزد آقاى قاضى که ازاساتید مدرسه مروى بودند خواندم و اسفار پیش آقاى رفیعى خواندم . در تهران در مدرسه سپهسالار پشت مدرسه مروى ساکن بودم . دراین دو سالى که در تهران بودم از نظر مالى خیلى ضعیف بودم . فکر مى کنم مزاجم را در همان جااز دست دادم . براثر تنگدستى ضعیف شدم . دو ماه مریض گشتم و براثر ضعف فراوان گوشهایم کر شده بودپ. بعضى ازاساتیداطلاع پیدا کردند و مرانزد دکترى راهنمایى کردند که هم طبابت مرا مى کرد و هم پول دوایش را مى داد بهمین جهت که در آن دوره تشکیلاتى براى اهل علم نبود تااز جهت درس واز جهت زندگى و مالى اداره کند. بسیارى ازاهل علم مقاومت نمى کردند واین رشته را رها مى کردند و پى کارى مى رفتند. هرکس مى بایست خودش زندگیش را فراهم کند. لذا براى همه مقدور نبود قهرا زندگى براى بسیارى سخت بود.

در تهران که بودم درس مرحوم آقاى خوانسارى هم مى رفتم فقه واصول مى فرمودند. دو سال تهران بودم . بعد آمدم به قم . یکسال واندى در قم بودم . در قم فقه درس آقاى طباطبائى مى رفتم . تااین که تابستان شد سفارش کردند به خراسان برگردم براى ازدواج .البته درست نشد وقتى برگشتم به قم دوباره سفارش کردند برگشتم واین مورد درست شد. وقتى براى ازدواج رفتم آقاى میلانى آمده بودند که مشهد بمانند چون ما وضع ایشان را شنیده بودیم و خیلى تعریف مى کردند گفتیم : خوب حالا نجف 
 

آمده اینجا پس چرا به قم برویم .ایشان بیست سالى که مشهد بودند بنده درسش مى رفتم بیشتر درسم را پیش ایان خواندم درس خارجم را پیش ایشان خواندم .

مجله حوزه : آیا شما تدریس هم کرده اید وبه نظر شما ویژگى یک تدریس خوب چیست ؟ 
استاد: بنده ازاوائل یعنى مقدارى از تحصیلم که گذشته بود مشغول تدریس ادبیات شدم بعد کفایه و مکاسب درس مى گفتم و مدت زیادى هم است که اشتغال به تدریس خارج دارم . واما خصوصیت یک تدریس این است که اولااستاد خوش پخته باشد و به مطالبى که مى گوید: خودش رسیده باشد.

ثانیا: در تدریس باید دو مطالعه داشته باشد یکى براى فهمیدن و یکى براى این که چگونه به شاگردالقا کند. و ثالثا درس را طولانى نکند نقل اقوال بکند اما نه طولانى و مفصل . و بعد درباره اقوال صحبت کند و بعدش هم مطلب خودش را بگوید طلبه ها را کسل نکند.اگر بتواند باید در تدریس تسریع کند کارى کند که درسش ملال آور نباشد. نیم ساعت یا کمى بیشتر باشد. مثل همان روشى که آقاى منتظرى دارند. من درس ایشان رااز رادیو گوش کردم . مى خواستم ببینم در تدریس چطور هستند. وقتى گوش کردم دیدم که ایشان عین آقاى بروجردى درس مى گویند. آقاى بروجردى این جور درس مى گفتند اول روایت باب را مى خواندند بعد شروع مى کردند به بیان سند روایت طبقات رجال روایت بعداز آن هم به نقل کلمات علماء قدیم مى پرداختند. نظرایشان این بود که چون قدما قرب به زمان ائمه داشتند ممکن است مطالب سینه به سینه به آنان رسیده باشد و به ما نرسیده که آنهم در فهم مطالب دخیل خواهد بود. مقصود بایداین جور باشد البته خوش بیانى هم لازم است که دست انسان نیست .

مجله حوزه : در مورد خصوصیات اساتیدتان مقدارى برایمان توضیح دهید.
استاد:از مرحوم حاج سیداحمد مدرس شروع کنم .ایشان چهره الهى شناخته شده با تقوا و پرهیزکارى بود. زندگى ایشان این طور مى گذشت که مقدارى زمین زراعى در نزدیکى مشهد داشتند تا وقتى که توانایى جسمى داشتند خودشان مى کاشتند و جمع آورى مى کردند واز وجوهات استفاده نمى کردند. اما مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینى رضوان الله علیه ایشان یکى از مردان پاک و شجاع بود. وقتى من ایشان را دیدم سطح درس مى گفتند: رسائل مکاسب و کفایه درس مى گفتند. مرد خیلى خوش بیانى بود. مى توانم بگویم بیان بیش از مطلب بود. درس خیلى ساده مى کردند. با طلبه ها خیلى خوش برخورد و با ملاطفت بود.ایشان از کسانى بودند که در قضیه مسجد گوهرشاد وى را گرفته بودند و به تهران آورده بودند.

واما آقاى میرزا جواد آقاى تهرانى [ مکاسب محرمه] را پیش ایشان خواندم .ایشان در قید حیات هستند.اگر دیده باشید مردى خوش اخلاق مودب خوش برخورد و خیلى وارد درامور هستند.اهل تفکر هستند. مرد کاملى هستند.ازاین جهات مرد شریفى است . کمتر مثل ایشان از نظراخلاق و برخورد با اشخاص و رفتار دیده ام .

واما مرحوم آیت الله میلانى - رضوان الله تعالى علیه - جامع همه چیز بود. صفات و ملکات خوبى داشت . مرد متفکرى بود.ایشان 23 سال شاگرد حاج آقا محمد حسین اصفهانى بود. سیزده سال هم نزد آقاى نائینى درس خوانده بودند. در فقه واصول خیلى قوى بودند.ازاساتیدى که دیدم مثل ایشان کم دیدم . داراى ملکات نفسانى خیلى خوبى بودند. بسیار مودب و دو زانو در مجلس مى نشست . هیچ وقت از کسى بدگوى نمى کرد حتى از کسانى که به ایشان کم محبت بودند عفت زبان داشتند. بسیار محتاط دراعمال و کردارش بودند.انسان وقتى در مجلس ایشان دو ساعت هم مى نشست ایشان از هیچ سوال نمى کرد. کى چه هست ؟ کى چطور شد و نقدى وانتقادى از کسى نمى کرد ابدا مگرانسان ازاو سوال مى کرد که او پاسخ مى داد والاایشان هیچ نمى گفت .

آقاى خوانسارى علیه الرحمه هم همینطور عالمى بود خیلى کم صحبت و کم حرف . هیچ وقت از کسى انتقاد یا بدگویى نمى کرد غیبتى نمى کرد. من یادم نمى رود یک وقتى آقاى میلانى در قضیه[ انجمن ایالتى و ولایتى] به تهران تشریف آوردند. علماء جمع شده بودند براى اصلاح کارها. بعضى از آقایان آن جا رساله اى نوشته بودند و گفته بودند که آقاى میلانى گلایه کرده اند که ما رساله نوشتیم .ایشان گفته اند که چرا فلانى رساله نوشته .این پیرمرد آنقدر ناراحت شده بودند که گفت : من از فلان کسى تشکر نمى کنم من کى گفتم شما رساله ننویسید. آقاى میلانى در هیچ موضوعى وارد نمى شدند - مثلا براى شخصى یااشخاصى حرف بزنند منظور تعبیراین بود. وقتى مى خواستندانتقاد کنند که او خلاف گفته مى فرمود: من از فلان کس تشکر نمى کنم . من کى گفتم تو رساله ننویس .

مجله حوزه : آیا شما شاگرد مرحوم آشتیانى هم بودید؟ 
استاد: بنده وقتى تهران آمدم مرحوم آشتیاین درقید حیات بودند. جستجو مى کردیم ایشان را که برویم خدمتشان معقول بخوانیم .ایشان مدرس مدرسه سپهسالار قدیم بودند. مدرس رسمى آنجا بودند.البته ایشان مدرسه نمى رفتند طلبه ها مى رفتند خدمت ایشان درس مى خواندند. بنده رفتم منزل ایشان یادم مى آید در جلسه اى که من رفتم درس رسائل بود و در جمله[ اعلم ان المکلف اذاالتفت الى حکم شرعى]... بودند.ایشان یک ساعتى درباره این مطلب صحبت مى کردند مطالب مختلفى مى گفتند. یک مرد عجیبى بود سرشاراز حافظه مطالب زیاد خیلیاز مطالب سرشار بودند. در یک سطح عالى مى گفتند و صحبتهایى مى کردند که بدرد طلبه هاى آن جا نمى خورد.ایشان شخصى بود که خیلى مطالب داشت لکن نمى توانست آنها را بفهماند و شاگرد بخصوصى هم پیدا نکرد.ازایشان خواستم معقول شروع کنم مریض بودند. گفتند:انشاءالله حالم بهتر بشود لکن به همان مرض به رحمت ایزدى رفتند. ما بیشترازاین به خدمت ایشان نرسیدیم .

مجله حوزه : مرحوم آقاى میلانى در مدرسه هاشان یک شیوه مخصوصى بکار گرفته بود. نظر شما دراین مورد چیست ؟
استاد: دراین مورد بنده وارد نبودم .ایشان مدرسه هایى درست کردند و برنامه گذاشته بودند. لکن به نظر ما طراحان برنامه خیلى خوب نبودند و دست اندرکاران افراد مطلع و کاملى نبودند که این کارها را بکنند و بنده در برنامه هایشان شرکت نمى کردم .

 

مجله حوزه : با توجه به وضع حوزه هاى فعلى به عقیده شما نیاز به تحولى هست یا نه ؟ 
استاد: یادم مى آید خدمت آقاى میلانى بودیم خدمت ایشان عرض کردم : جناب عالى که اهل درس هستید اهل پرورش هستید شما ده پانزده نفراز کسانى که از ظراخلاق واستعداد سالم هستند انتخاب کنید و به اینان دستور بدهید درس بخوانند و فقط درس اصول و فقه بخوانند بگوئید: مااز شما درس خواندن مى خواهیم و شما کارى به غیر درس نداشته باشید. و شما هم زندگى آنان رااداره کنید. دیرى نخواهد گذشت که ما داراى مقدار معتنابهى مجتهد شده ایم و در هراستانىیک مجتهد خواهیم داشت . بنده الان هم معتقدم که این کار باید بشود.

مثلا آیت الله منتظرى و دیگران اهل هستند واز نظر وضع مالى هم مى توانند پانزده یا بیست نفر را جدا کنند بعنوان درس خواندن جزوه هایان را ببینند راهنمایى کنند.اگراین کار بشود در آینده مجتهدهاى متعددى خواهیم داشت که مى توانند تدریس کنند.الان که کمبود استاداست سرش همین است . طلبه که به حوزه مى آید به سلیقه خودش کار مى کند. هر درس که مى رود باب سلیقه خودش است . با هر کس که مى خواهد مباحثه کند با سلیقه خودش است . رشته را مى خواهدانتخاب کند با سلیقه خودش است .اینان را باید راهنمائى کرد تا درس بخوانند و مجتهد شوند.اگراین کار بشود نتیجه کاملى گرفت مى شود. سالیان دراز درس فقه اصول و فلسفه مى خوانند آخر هم استاد خوب نداریم . باید کارى کرد که آنانى که نتوانستند درس بخوانند یا درس خواندند و ملا هم شدند ولى کسى دورش را نگرفت و دراین جا تدریس نمى کرد برود شهرستانها. یک وقتى یکى از آقایان که در سپاه قاضى بود برگشت آمد این جا مى خواست آن جا را ول کند. گفتم چرا نمى خواهى دو مرتبه بروى . گفت آقایى گفته تضییع عمرتان مى شود بیا توى حوزه . خود آن آقا را مى شناختم به آن آقا گفتم : خود شما که کار نمى کنید چرا دیگران را باز مى دارید؟ گفتم شماالان در حوزه چکار مى کنى ؟ برو و آن جا روى تختخواب بخواب و به مردم بگو بیاییداز من مساله سوال کنیداین کار را که مى توانى بکنى . چرا خودتان که نمى روید دیگران را هم از کار باز مى دارید؟ازاینان زیاد هستند که الان درس نمى خوانند یا درس را خواندند و محتاج نیستند یا درس نمى خواننداینان مسلما مورد مواخذه قرار مى گیرند. باید به سراغ اینان رفت . باید پرسید شما چه بازدهى در حوزه دارید؟ در حوزه چکار مى کنید؟ حقوقتان را که از حوزه مى گیرید بچه مجوزى صرف مى کنید) بنده معتقدم که حوزه مثل کارخانه اى است که باید تولید کند و بیرون بدهد.اگر اینجور نباشد همین نابسامانیها هست .اگرافرادى که درس نمى خوانند بروند چقدراز نظر مالى صرفه حوزه است !از آن طرف مردم هم نیازمند روحانى هستنداستانى هست که ده تا آخوند بدردبخور ندارد.

در ثانى حوزه مصداق مثل معروف[ شهر بى در و دروازه] است امتحان ورودى مى کنند و آن وقت رها مى کنند و بعدازاین مسئولى نیست که تفحص ازال طلاب نماید که آیا طلاب چه مى خوانند؟ به وظائف یک طالب علم در حوزه عمل مى کنند یا نه ؟ سوال نمى شوداز کجا آمده ؟اهل کجاست ؟ انگیزه اواز تحصیل چیست ؟ بایداین کارها بشود تااز بعى از ضررهائى که ممکن است به اسلام برسد جلوگیرى شود. چه این که ممکن است افرادى بعنوان جاسوس بیایند. دشمن در صدد تامین آتیه است و مى خواهد آخوندهاى دربارى درست کند که هر چه دشمن بخواهدانجام دهند و با زبانها و قلمهاى زهرآگین صدمه به پیکراسلام یا تشیع بزنند. لذا باید مراقب حوزه بود و دید آنان که درس مى خوانند چطور مى خوانند آیا شایستگى درسى که مى روند دارند یا نه واگر ندارند آنان را راهنمایى کنند آیا شایستگى درسى که مى روند دارند یا نه واگر ندارد آنان را راهنمایى کنند تا عمرشان تلف نشود باید طلبه هاامتحان بشوند سالى یک یا دو مرتبه امتحان بشوند.امتحان هم جورى باشد که که مشوق طلبه باشد. واز چیزهایى که نبایدانجام شود جلوگیر باشد و مانع از درسهایى باشد که لازم نیست بخواند. مثلا فرض کنید خارج مى خواهد امتحان بدهدازش جزوه مى گیرند. خوب جزوه گرفتن کارى ندارد انسان مى توانداز کسى دیگر بگیرد و مطالبش را بنویسد ولى وقتى جزوه را آورد و گذاشت بگوید بخوان اینها را و شرح بده .اگر توانست این کار را بکند معلوم مى شود که اهل درس خارج است و بدرد مى خورد. یا در سطح بگوینداز کجا تا کجا مطالعه کن بپرس و بعد بیا و شرح بده .اگراین کار را کرد معلوم مى شود اهل است مى تواند درس بخواند اهل فهم است ولو بالفعل همه رااز حفظ نداشته باشد. باید در حوزه ها مقدارى کنترل باشد. پذیرفتن اهل علم با شرایط خاصى باشد تا منسجم باشند و فردا بشود روى آنان کار کرد.امتحان ورودى تنها کافى نیست . مى شود خیلى از کارها کرد و با رابطه ارتباطات حوزه حوزه شد. آنچه که مى ماند براى طلبه و مى شود [طلبه] رااز[ بطله] تشخیص داد همان امتحانى است کع عرض کردم .الان در مشهد شروع کرده اند و تااندازه اى هم نوفق و و خوب بوده است . بنده امسال آن جا بودم بسیار منظم و خوب و مرتب بود. سال دومشان است و موفق هم بوده اند.

مساله دیگرى که بنده معتقدم باید در حوزه رواج داشته باشد که سابقا هم بوده درس اخلاق است . درس اخلاق درس خواندن را تنظیم مى کند. اگر کسى از نظراخلاق اصلاح شده باشد به وظیفه خودش عمل مى کند. وظیفه دینى اش را عمل خواهد کرد. درس اخلاق ضرورت داردالبته باید کسى بگوید که با سواد باشد بعد هم از نظر تقوا و پرهیزگارى مورداعتماد باشد.این جهت در حوزه ها دیده نمى شود و حال آن که نقش مهمى نسبت به اهل علم دارد.

مجله حوزه : در مورد کتب درسى و درسهایى که باید در حوزه خوانده بشود چه نظرى دارید؟ 
استاد:اگر در مورد کتابها کارى نظیر کار مرحوم مظفر در مورداصول انجام بشود خوب است . کفایه کتاب بسیار خوبى است اما کتاب مشکلى است رمزاست مکاسب و رسائل خیلى زاید دارد. نقل اقوالهایى است که خیلى درست نیست .اگر بشوداینها را با همان سبکى که مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانى نظر داشتند - مرحوم مظفر شاگردایشان بودند واز ایشان گرفته اند - که بحثهاى اصولى باید منظم بشود مباحث الفاظ مباحث عقلیه مباحث حجت باید مجزا بشود تا معلوم شود طلبه ها چه مى خواهند بخوانند.اگر کسى پیدا بشود رسائل را جورى خلاصه بکند که زایدش را بیندازد نه لازمش را. و همچنین مکاسب را ساده تر بنویسد خیلى بهترازاین است همچنین اگر کسى پیدا بشود رسائل را جورى خلاصه بکند که زادیدش را بیندازد نه لازمش را. و همچنین مکاسب را ساده تر بنویسد خیلى بهترازاین است همچنین اگر کسى کفایه را مشروح تر و مبسوطتر بنویسد البته بهتر خواهد بود ولکن بر فرض هم درست نکنند باز همینها را  اگر کسى درست بخواند بطورى که ازاستاد بى نیاز بشود خوداینها کفایت مى کند.

اما درسهاى دیگرى که باید خوانده شود فلسفه و عقایداست . خواندن عقیاداز یک جهت ارتباط با فقه و اصول دارد. فلسفه بى ارتباط بااصول نیست هر کس که فلسفه را کاملا خوانده باشد فهمش نسبت به اصول بیشتر خواهد بود.ازاول کفایه تا آخر آن بى ارتباط با فلسفه نیست . خوب است انسان یک دوره فلسفه بخواند چون دخیل در کتابهاى دیگراست . نظر به این که ما نمى توانیم فرهنگمان رااز جهت تعلیم و مطالعات از دیگر فرهنگها جدا کنیم چون جوانان براى ادامه تحصیل به خارج مى روند و مااز جهت تدریس خودکفا نیستیم و قهرا با فرهنگ خارجیان برخورد داریم واگر ما آنا را مسلح به سلاح علمى نکنیم قهرا تحت تاثیر فرهنگ خارج قرار خواهند گرفت و نیز کتابهاى خارج وارد مملکت ما مى شوداگر ما قبل از مطالعات آن کتابها جوانان را به اعتقادات مذهبى آشنا نکنیم مسلما تاثیر قرار خواهند گرفت .

یک وقت متوجه مى شویم بسیارى از نیروى انسانى رااز دست داده ایم . و این سرمایه هاى مملکت از دست مى رود. بنابراین باید روحانیون مباحث اعتقادى را بدانند واین بار را به دوش بکشند. همان طور که وقتى به عقب بر مى گردیم مى بینیم در هر دوره اى روحانیون علماء مذهب هر کدام به فراخور توان خود به جهاز علمى مجهز بودند و جواب گوى شبهه ها بوده اند.البته باید متذکر شد کسانى که مى خواهند در بحثهاى عقلى وارد شوند قبل از آن یک دوره اعتقادات مذهبى را بدانند که در غیر این صورت ممکن است شبهات در آنان اثر بگذارد. چون جاهایى دارد که اگر کسى واقعاایمان قوى نداشته باشد منحرف مى شود. مرحوم آقاى قزوینى نقل مى کردنداز آقا سید عباس شاهرودى که از علماء بزرگ بودند و معقول تدریس مى کردند.ایشان سوال کرده بودند کتابهایتان را چکار کردید. در جواب گفته بودند: من همه رااز بین بردم گفتم براى چه ؟ گفتند من مدتى بود که فلسفه مى گفتم یک روز داشتم شبه این کمونه را مى گفتم بعداز آخر که گفتم و رد کردم گفتم آقایان :این جا ما درس اعتقادات نمى خوانیم فلسفه مى خوانیم یکى از شاگردانم آمد گفت : مگر غیراز همین ها ممکن است باشد

گفتند: من از همان وقت کتابها را همه را متلاشى کردم واز بین بردم . گفتند: معلوم مى شود من موجب انحراف هستم .

غیرازاین ها براى روحانیون ضرورى است که مطالعات سیاسى هم داشته باشند در کنار درسها مطالعاتى هم داشته باشند چون فردااگر کسى بخواهد به اسلام خدمت کند فقه واصول تنها به درد نمى خورد. چیزهاى دیگرى هم باید بلد باشد.الان ملاحظه مى فرمایید که امام و دیگران هم مجتهد هستند لکن این مجتهد غیراز مجتهدان دیگراست . به درداسلام مى خورد. به درد جامعه مى خورد. بایدانسان بعنوان مطالعات جنبى مطالعات سیاسى داشته باشد.اگر نداشته باشد به درد جامعه نمى خورد. نمى تواند براى جامعه کار کند .

موضوع اخلاق و درس اخلاق را هم که گفتم .اخلاق بسیار لازم است .از این جهت که مان طور که بدن در موقع انحراف مزاج و غیر متعادل شدن آن مریض مى شود. روح هم هنگام بهم خوردن تعادل اخلاقیات و وقت غلبه رذایل اخلاقى و تضعیف شدن فضائل اخلاقى مریض مى شود و باید معالجه کرد. همانطور که معالجه بدن بستگى به تعادل مزاج و دارا بودن مقدار لازم از مواد براى ترکیب تعادل است روح هم بایداز نظراخلاقیات و فضائل و رذائل در حد متعادل باشد که از آن به عدالت اخلاقى تعبیر مى کنند و چون سرنوشت اعمال جوارحى بدست اخلاقیات است هرکدام از رذائل و فضائل غلبه کند اعمال بر طبق آن انجام مى شود. باید بصدد علاج روح بر آمد و علمى که مرض روح را بیان مى کند و راه علاج نشان مى دهد علم اخلاق است و تا روح هم معالجه نشود نبایدانتظار عمل خیر و نیک ازانسان داشت

درس تفسیر هم لازم است . خصوصا کسانى که نمى توانند خودشان تفسیر بفهمند و مبادى فهم را در دست ندارند. خلاصه تفسیر آشنایى با قرآن است و بوسیله آن انسان با بسیارى از علوم مثل ادبیات بمعنى الاعم تاریخ اصول عقاید و فقه آشنا مى شود چون منبع همه اینها قرآن است .

 

مجله حوزه : در مورد روش موفقیت آمیز درس خواندن طلبه هااگر رهنمودى دارید بفرمائید؟
استاد: معتقد بنده این است که موج براى پیشرفت درس و شادمان بودن و باطراوت درس خواندن براى اهل عالم این است که مطالب را بفهمند. اگرانسان کتابها را فهمید بطورى که در آن کتاب به استاد نیاز نداشت این پایه مى شود براى مراتب بعدى و شخص خوشبخت و خوشحال از درس خواندن مى شود و با طراوت و شاداب مى گردد. تا مادامى که درس قبلى را نخوانده و به اندازه ازاستاداستفاده نکرده بالاتر نرود. سلسله مراتب درسى بایداین جور باشد.انسان که[ سطح] مى خواند باید مراد صاحب کتاب را آن طورى بفهمد که اگراستاد دو مرتبه بخواهد درس بگوید براى این شخص قابل استفاده نباشد قبل از حضور در درس همان درس را پیش مطالعه ند و بعد هم بنویسد و با کسانى که مثل خودشان یا قویتراز خودشان هستند مباحثه کنند.اگراین چنین درس بخوانند و یکدوره اصول در درس خارج بگذارنند مسلما بى نیازازاستاد خواهند شد واز نظر علمى مایه خواهند گرفت و خودکفااز رفتن به درس خواهند شد و مى توانند در صدد تحقیق برآیند و ماهر شوند.

اگراین جور درس بخواند خارج گفتن هم برایش مهم نیست . در خارج هم همین مطالب با بیان بالاتر و با نقد وانتقاداتى براینهااست .اگر کسى مى خواهد بجایى برسد این چنین درس بخواند.

علاوه بر آن پشت کار هم داشته باشد و عمر را تلف نکند. در نشست هاى بى جهت که در ضمنش هم گناه و معصیت است و شرکت نکند. در تلف شدن عمر خسیش باشد. نگذارد عمرش تلف بشود. واز جهت اعمال هم انسان مواظبت به واجبات و ترک محرمات کند.این خودش کمک است . یادم مى آید که از آیت الله میلانى - رضوان الله علیه - پرسیدند: راه مجتهد شدن چطوراست ؟ایشان مى گفتند: مرحوم آقاى نائینى مى فرمودند: نماز شب خواندن شرط اجتهاد نیست ولکن بى دخالت هم نیست . راه اصلاح انسان همین است که انسان دراوایل زندگى خودش را موظف کند به وظائف اسلامى . قهرااخلاق هم تعدیل مى شود.انسان هر جور که عمل کند اخلاق هم همانطور خواهد شد نظیراو در خودانسان هم منعکس مى شود.

 

مجله حوزه :امروزه در حوزه دو مشکل عمده دیده مى شود: یکى اینکه اساتید به درسهایى غیراز فقه واصول کمتر مى پردازند و دیگرى هم انتقال سریع اساتیداز یک مرحله درسى به مرحله بالاتر و در نتیجه استادى که در یک درس مسلط شده و بهتر مى تواند تدریس کند به درس بالاتر مى پردازد وطلبه ها رااز تلسط خود بى بهره مى سازد. به نظر شما علت این دو مشکل چیست ؟ 
استاد: فکر مى کنم اصول و فقه گفتن براى انسان آبرو مى آورد. هر قدرانسان در فقه واصول مالاتر باشد توى مردم توى حوزه آبرویش بیشتر مى شود و بیشتر بهش احترام مى گذارند. بهتر ملایش مى دانند والااگر کسى در فلسفه ملا باشداحترامش نمى کنند. در اعتقادات اگر مجتهد هم باشداعتناء بهش نمى کننداو را ملاش نمى دانند. مردم از آن اعراض مى کنند. طلبه هااز آن اعراض مى کنندام کسى که فقه واصول خوب بلد باشد مورداحترام در جامعه قرار مى گیرد مرجع مى شود استاد مى شود. در همه کارها به او مراجعه مى کنند دنیایش خوب است آخرتش هم انشاءالله خوب است . وامااگر در رشته فلسفه برود در رشته دیگر برود این طور مردم به اواهمیت نمى دهند.استقبال نمى کنند تشویق نمى کنند. سر مساله این است مثلا آقا شیخ مجتبى قزوینى در مشهد اعتقادات بحث مى کرد بلد هم بود بد نبود کسى اعتناءنمى کرد.ایشان فرد منزوى شده بودند بااین که در فن خودش مرد با سوادى بود. منظوراین که سر مساله همین است که خدمتتان عرض مى کنم .امروز آن چه که رواج دارد فقه واصول است و براى فردا هم فقه واصول به درد مى خورد به خاطر همین است که در وضع کنونى با توجه به نیاز شدید به تدریس عقاید در حوزه روحانیون ملا دراین فن کم وجود دارد.اگر همین افرادى که تفسیر تدریس مى کنند. در رشته فقه واصول درس مى گفتنداحترامشان بیشتر بود!!

اما در مورد دوم باید عرض کنم :انسان باید ببیند وظیفه اش چیست ؟ در حوزه چه وظیفه اى دارد؟ باید تدریس کند؟ و چه خلائى است که باید پر کند.اگر در سطح نیازاست سطح بگوید وظیفه راادا کرده است . خصوصا اگر خودش در خارج پخته نباشد نباید خارج شروع کند. به سبب این که موجب تضییع عمر دیگران خواهد شد.اگراز عهده مطالب بر نیاید مسلما موجب تضییع عمر دیگران خواهد بود. لهذا تاانسان خودش رااهل خارج گفتن نیابد بطورى که مظالب را آن جور که هست به شاگردها تفهیم کند نباید خارج بگوید. تا مى تواند نگاه به خلا کند هر جا خلااست آنجا را پر کند. درس خارج زیاداست .زیاد درس خارج گفته مى شود سطوح کم گفته مى شود واساتید مبرز کم دارد. مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینى پیرمرد بود. تا آخر عمرش رسائل و مکاسب درس مى گفتند بااین که ایشان اهل درس خارج گفتن بودند. پس بایدانسان نگاه کند خلاکجاست و چه باید بکند و حوزه چه نیازى به او دارد.باید نیاز حوزه را مراعات کرد.

 

مجله حوزه : با توجه به پیشنهادى که به مرحوم آیت الله میلانى کرده بودید مى خواستیم نظر شما را در مورد تسهیلات تحصیلى حوزه بدانیم .
استاد:اگر طبله بخواهد پیشرفت کند بایداز جهات مالى مسکن و امثال آن در مضیقه نباشداگر زمامداران حوزه نظمى برقرار کنند که بشود زندگى همه را تامین کرد بهتراست . طبله اى است که سطح مى خواند باید تامین باشد تا درس بخوانداز نظراداره زندگى بین خار خوان و سطح خوان فرق نگذارند. سطح خوان را هم از نظ لباس خوراک و مسن تامین کنند.اگراین جور نباشد ریخت و ریز زیاداست مثلا کسى با 1800 تومان نسبت به عائله باید همیشه مسافرت برود یا خداى نخواسته درسهایى برود که پول مى دهند.البته دراین جا بحمدالله نیست .اگر حوزه نظمى داشته باشد که بتواند محصلین واقعى را[ مکى الموثه] تامین مخارج از هر جهت بکند ریخت و ریز آن کمتر مى شود. و گرنه موانع زیادتر خواهد شد و به جایى نخواهند رسید. مثلا سیوطى خوان یا معالم خوان نبایداز نظراداره زندگى نسبت به دیگران فرقى داشته باشد.اینان هم فردا مثل دیگران سطح عالى خوان و خارج خوان خواهند شد. باید دیداز نظر موثه چطورى هستند باید مکفى الموثه کنند والا ادامه تحصیل نخواهد داد.

 

مجله حوزه : با توجه به سختیها و مشکلاتى که در زمان تحصیل در تهران کشیده اید مى خواهیم نظر شما را در مورد لزوم تحمل سختى براى طلبه ها بشنویم :
استاد: بنده معتقدم که طلبه دراوایل زندگى بایداز جهات متعددى مراعات کند.از جهات مزاجى خیلى مراقب باشد یک وقت ندارد و نمى کند خوب آن ندارد چه مى شود کرد. ولى باید مزاج را نگه داشت باید بهش رسید چون بدن وسیله کار شخص است نه بعنوان خوشگذرانى بلکه بعنوان ابزار کار.اگر بدن من سالم نباشد نمى توانم درس بخوانم فکر صحیح ندارم . نمى توانم به درداجتماع بخورم . تجربه اى که من در دوران زندگیم داشتم این است که باید بدن را نگه داشت . بهش رسیداز نظر خواب و خوراک مضیقه نکرد. به اندازه لازم نه بیش از لازم . بنده توصیه و سفارش به آقایان اهل علم مى کنم که دراول وروداگر بواسطه تنگدستى نباشد هیچ وقت خود را در مضیقه قرار ندهند و درست از نظر خواب و خوراک به بدن برسند. بنده الان سنم نزدیک به 60 سال است حالا که باید کار کنم مزاج ندارم چون مزاجم را آن وقت از دست دادم و سالیان درازى معالجه مى کردم .البته معلوم است که اگر براى انسان پیش آمدى شد باید تحمل داشته باشد باید صبر کند. در مشقات زندگى بایدانسان صبر کند. هر کسى در هر شغلى اگر بخواهد به مقامى برسد باید صبر داشته باشد و نباید زوداز میدان در برود.اگرانسان مشکلات درس خواندن را تحمل کرد مى تواند به جایى برسد والااگر بخواهد خوشگذرانى کند بجایى نمى رسد ممکن نیست . بنابراین باید به اندازه اى که بدن استراحت و خوراک را لازم دارد انجام دهد.البته شخاص فرق مى کنند یکى پنج ساعت بخوابد کفایت مى کند و یکى هفت ساعت هم کفایت نمى کند. حدش همین است که به اندازه اى باشد شخص صدمه نخورد و مزاج ضعیف نشود.

 

مجله حوزه : گاهى دیده مى شود وضع معیشتى بعضى از روحانیون بیشتراز شان یک روحانى است دراین مورد چه توصیه اى دارید؟
استاد:اگر کسى مى خواهد درس بخواند و تحصیل کند و ملاى به درد بخور بشود بایدمقدار لازم زندگى را که کمک تحصیل است داشته باشد لکن اگر کسى مى خواهد در میان اهل علم خوشگذرانى بکنداشتباه رفته است . نباید به مدرسه مى رفت باید به راه دیگر مى رفت . چون خوشگذرانى در آخوند خیلى کم است یعنى اگر کسى بخواهد زندگى اش از راه مشروع اداره بشود کم است . تک و توکى هستند که اهل منبر باشند اهل سخنرانى باشند که بروند جایى و کارى بکنند والااگر بخواهد بخواهد در حوزه بماند و زندگى خوب هم داشته باشد خیلى کم است که مشروع چیزى بدست بیاید. لهذا بایدطلبه هایى که مى خواهند درس بخوانند کارى کنند که موانع راه را بر طرف کنند. شرائط را موجود و موانع را مرتفع کنند. همان طورى که اگر شرایط زندگى نباشد نمى تواندادامه بدهد.اگر چنانچه دنبال زندگى با رفاهى هم بوداز تحصیل باز مى ماند نمى تواند تحصیل کند. دائما در فکر زندگى دنیایش خواهد بود فلان جا نقص پیدا کرده و اصلاح کنم و فلان جا و... کسى مى خواهد دنبال دنیا برود نمى تواند طلبگى راادامه بدهد و ملا بشود. مسلم این جورى خواهد بود. بزرگان مااین طورى بودند. من درباره یکى از بزرگان شنیده ام که لحاف مى دوخته و زندگى مى کرده است . بنابراین طلبه باید به مقدار مایحتاج تامین کند و دنبال بقیه نرود که عمرش را ضایع کند واز درس باز بماند. .

 

مجله حوزه : بعضى از طلبه ها که تازه وارد حوزه مى شوند در مورد عبادات و دعا و مستحبات گاهى راه افراط و گاهى راه تفریط مى پیمایند دراین مورد رهنمودى مى خواستیم : 
استاد: کسى که اول وارد مدرسه مى شود ذهن صاف و پاکى دارد. واقعا دست نخورده است و عبادات وادعیه شریفه هم جاذبه دارد چون ذهن این صاف است و جاذبه آنها زیاد به طرف آن مى گرود گر چه از طرف دیگر چون از نظر علمى بى بضاعت است صدمه بخورد. من معتقدم اینان را باید خیلى نصیحت کرد باید گفت : درس بخوانید واز رساله هم سوا نشوید. کسى از بنده سئوال کرد: چه کار باید بکنم گفتم : طلبه وقتى وارد حوزه شد باید درس بخواند و خوب هم بخواند واز رساله هم سوا نباشد که اعمالش طبق وظیفه شرعى باشد.اما دعا وامثال آن در خلال اینهاالبته مطلوب است لکن اگر کسى بخواهد بیشتر عمرش را دراینها صرف کند نه در درس کار خوبى نیست البته اهل صفا بودن اهل حال بودن بسیار خوب است لکن نباید طورى باشد که تحصیل علمى اش هم صدمه بخورد.

 

مجله حوزه : تسریع درازدواج را شما یک عامل موفقیت مى دانید یا نه ؟ 
استاد:ازدواج شرعاامر مطلوبى است و طلبه باید نگاه کند آیا با ازدواج مى تواند به تحصیل ادامه بدهد یا نه .اگرازدواج ضرر به تحصیل اش نمى زند واز نظر زندگى مى تواند طورى تامین کند که به درسش صدمه نخورد خوب است والا باید صبر کند تا بجایى برسد که بتواند تامین زندگى بکند آن وقت ازدواج مى کنند و بعد زندگیشان اداره نمى شود حقوق حوزه براى شخصى که سطح مى خواند کم است بنابراین مجبور است از راه دیگر تامین کند.

 

مجله حوزه : شما که با یک واسطه واز طریق مرحوم آیت الله میلانى نظریات آقا شیخ محمد حسین اصفهانى را بدست آورده اید مى خواستیم در مورد سبک ایشان توضیحى بفرمایید؟
استاد: مرحوم جاج شیخ محمد حسین اصفهانى هدم بنایى و تجدید بناى دیگر نکرده است . واگر کرده باشد خیلى کم است و مانند شیخ انصارسى که مطالب را دگرگون کرده نمى باشد.البته ایشان مطالب را مستدل بیان مى کنند. هر صغرایى را تحت کبراى خودش قرار مى دهند و آن را بر صغرى منطبق مى کنند. مطالب ایشان موجز و تعبیراتشان تحت اصطلاحات علمى نهاده است لهذا فهم مطالبشان براى خیلى ها مشکل است واگر فضلاء به مطالب ایشان آشنا شوند محک خوبى براى ملایى شخص است .

 

مجله حوزه : در مورد جنگ تحمیلى نظر شما چیست ؟ 
استاد:این جنگ جنبه دفاع از حریم اسلام و مسلمانان دارد و براى دعوت به اسلام نیست تا گفته شود لازم به اجازه امام است واین جنگ دفاعى بر همه مسلمانان واجب است واختصاص به اشخاص خاصى ندارد.

 

مجله حوزه : در پایان اگر توصیه و نصیحتى براى طلبه ها دارید بفرمایید: 
استاد: طلبه هاازاوایل طلبگى که وارد مى شوند مواظب خودشان از جهت مزاجى و نیز حال پیدا کردن باشند. چون اگرانسان بتواند آن روحیه جوانى را نگه دارد آن صفا را نگه دارد براى سالیان بعدى به موفقیت براى پیشرفت درارهایش رسیده است . کسانى را مى بینیم به جایى و مقامى رسیدند که چیزهایى داشتند.از مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانى نقل مى کنند که فرموده بودند: سه چیز را من ترک نکردم : یکى نماز شب و یکى هم زیارت عاشورا و سومى را بنده یادم رفته است که چهبود.انسان اگر بخواهد واقعا با معنویت حرکت کند در درس توفیقات معنوى پیدا کند باید راه بندگى برود. بنده خدا باشد و در صدداداى وظیفه باشد و دراداى وظیفه کوتاهى نکندلا یک وقتى کسى مى پرسید: چه کسى اهل بهشت مى شود؟ بنده گفتم :اگر کسى واجباتش راانجام دهد و محرمات را ترک کنداین اول کسى خواهد بود که بهشت مى رود. واهل علم شایسته است که این جور باشند. واقعا پاى بند باشند به این که واجبات را عمل کنند و محرمات را ترک کنند.اگر نسبت به مستحبات و آداب وقتى داشته باشد صرف کند چه بهتر والا طورى نیست . آن چه که ضرورت براى همه بخصوص اهل علم دارد آوردن واجبات و ترک محرمات است . البته داشتن توسلات هم خیلى دخیل خواهد بود در پیشرفت انسان .انسان عوض این که عمرش را در نشست هاى بیهوده و باطل صرف کند عمرش را در این راه صرف کند] .

 

مجله حوزه :ازاین که لطف فرمودید و به سئوالات مجله پاسخ دادید متشکریم . 
 

 

امام خمینى
اگر کسى وارداین جلسه بشود نمى داند که آیا رئیس جمهور کدام است نخست وزیر کدام است کشاورزاست ؟

ملت ما تا مادامى که همین حال را دارد حال راهیان کربلا را دارد این رو به رشداست .اگر خداى نخواسته یک وقت یک لغزش پیدا کنند... همان مسائل سابق است و همان اعلیحضرتهاى سابق .