کتب درسى حوزه هاى قدیم

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


یادآورى 
در شماره پیشین شمارى از منابع رجالى را با مقدمه اى در جریان منبع جعل تحریف وانگیزه هاى آن مطرح کردیم .اینک و در جهت تکمیل آن بحث برخى از منابع رجالى[ عامه] را مطرح مى کنیم با پیش آمدى گذرا در ضرورت رجوع به این منابع .

[حوزه]

شناسائى برخى از منابع رجالى 
در دانش رجالى ( شرح حال نگارى ) چونان بسیارى از علوم اسلامى دانشمندان شیعى پیشتاز بوده اند و پیشرو و در گذرگاه زمان دراین میدان تحقیقهاى بلندى سامان داده و آثار بزرگى آفریده اند. محقق عالیقدر مرحوم سید حسن عبدالله ابن جبله بن حیان بنیان نهاد.ازاین روى سخن سیوطى که آغازگرى دانش رجال را به شغبه نسبت مى دهد پذیرفته نیست چرا که شعبه به سال 260 رخت از جهان بربسته و حال آنکه عبدالله ابن جبله به سال 216 جهان را بدرود گفته است. مرحوم صدر سخن سیوطى را درارتباط با آغاز نگارش دانش رجال در میان عامه دانسته است امااگر چنین باشد نیز درست نیست چرا که بخارى متوفى به سال 256 در رجال آثار بزرگى داشته و دو کتاب وى تا کنون نیز موجوداست .

پژوهشگر بزرگ مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى فرموده اند: براساس آگاهى ما آغاز نگارش شرح حال نیمه دوم قرن اول است بوسیله عبیدالله ابن ابى رافع که کتابى در نامهاى کسانى از صحابه همراه على[ ع] در جنگهاى جمل صفین و نهروان 2نگاشت . به نام: تسمیه من شهداءالجمل و صفین والنهروان معه ( ع )

بهر حال دانشمندان پژوهشگران[ عامه] نیز دراین میدان وسیع کاوشها و تحقیقات ارزشمندى سامان داده اند که محققان و دانشمندان اسلامى به هیچ روى از مراجعه به آنها بى نیاز نیستند.این نیاز را مى توان ازابعاد مختلفى مورد توجه قرار داد.امروز بازشناسى دقیق و عمیق سیره پیامبر یکى از ضرورتهاى فورى جامعه ماست که بار سنگین آن بدوش حوزه هاى علمیه است چرا که سیره پیامبر جزئى از سنت است و مسلما یکى از منابع عظیم شناخت مکتب و تاثیر آگاهى از آن دراستنباطهاى فقهى و مسائل مربوط به انفال خمس غنائم اموال دولتى و غیره بسیار مهم است و سرنوشت ساز. واصولا بایداین تاثیر تاریخ دراستنباطهاى فقهى مورد توجه حوزه باشد و آنچنانکه تا کنون مورد غفلت بوده نباشد. بگفته مجتهد جامع ژرف اندیش فقیه عالیقدر حضرت آیت الله العظمى منتظرى: در فهم فقه اسلامى روایات رجال شناسى نقش اساسى دارد. باید محیط امام صادق را شناخت محیطى را که روایت را فرموده است باید بشناسیم تا بتوانیم بفهمیم که امام صادق چه گفته است .بالاخره در فقه شناخت تاریخ نیز لازم است شناخت دقیق تاریخ اسلام جنگها صلحهاو... لازم است.

و براى شناخت سیره هیچ چاره اى جز تحلیل و نقد چگونگى هاى ناقلان و روایان و گزارشگران حادثه ها نیست که بسیارى از آنان از رجال عامه اند و باید در منابع رجالى آنان این چگونگیها را یافت و با اطلاع از واقعه ها و گزارش هاى زندگى آنان به استنتاج درباره آنها پرداخت . آمیختگى آثار تفسیرى روائى فقهى مذاهب گوناگون و تاثیر و تاثرهاى موجود یکى دیگرازانگیزه هاى لزوم رجوع به منابع عامه و کاوش در سلسله هاى وصول به این منابع است . شناخت این تاثیر و تاثرها و سیر جریانهاى فقهى و آگاهى از چند و چون فتاوى فقهاء و شرح حال فقیهان بویژه فقیهان قرن اول زاویه هاى تازه اى را در پیشدید محقق و مستنبط مى نهد که با آن مى تواند بر بسیارى از مشکلات چیره گردد.

تکیه مرحوم شیخ طوسى در نگارش [تبیان] بر[ تفسیرطبرى] براى کسى که اندک تتبعى در مطالب آن داشته باشد جاى تردیدى نیست و مجمع البیان نیز که بر شیوه شیخ تنظیم گشته وازانواراو روشنائى گرفته همین حال را دارد. منقولات این دو تفسیر گران ارج و بلند مرتبه از رجال عامه و منابع اهل سنت بدان حداست که مرحوم شیخ یوسف بحرانى درارتباط با[ مجمع البیان] فرموده است :[ اکثرالنقل فیه عن مفسرى العامه ولم ینقل من تفسیراهل البیت[ ع] الاالقلیل من تفسیرالعیاشى و على این ابراهیم القمى] .2 گرچه این سخن مرحوم بحرانى درست نمى نماید و برخى از محققان در آن به نوعى تفریط معتقد شده اند و با شمارش کسانى که دراین تفسیراز آنها نقل شده به این تنیجه رسیده اند که : روایان اقوال و آثار عامه دراین تفسیر کمتراز شیعه است 4اما بهر حال این نشانگر تاثیر عظیم جریان فرهنگى عامه دراین تفسیراست .

البته ما هرگزاین شیوه را نقص تفسیر نمى دانیم بلکه به آن بعنوان امتیاز وارج تفسیر مى نگریم چرا که این بزرگان مجتهدانى نقاد سخن بودند. و با پژوهش دراین منابع سره رااز ناسره باز مى شناختند و مى نگاشتند. مرحوم طبرسى مى گوید:[ واعلم ان الخبر قد صح عن النبى و عن الائمه القائمین مقامه .ان تفسیرالقرآن لا یجوزالا بالامرالصحیح والنص الصریح] 5 . و درباره تبیان فرمورده است:[ قد تضمن من المعانى الاسرارالبدیعه واختصن من الا لفاظاللغه الوسیعه و لم یقنع بتدونها دون تبیینها و لا بتمیقهادون تحقیقها و هوالقدوه استضى ء بانواره] 6 .

بنابراین اینگونه عالمان دریادلان بلند نظرى بودند که پژوهش و تحقیق یکسونگرى را وانهاده به منابع گوناگون مراجعه مى کردند و بهره مى جستند.این است چگونگى این دواثر عظیم در تفسیر و نقش آندو در تفاسیر بعدى نیز روشن است .

آنچه در باب تفسیر آمد در روایات فقهى تا حدودى صادق است و در اقوال فقهاء مسئله حساس تر و جدى تراست این است که مرحوم آیه الله بروجردى مى فرموده اند[ بدون مراجعه به فتاوى فقیهان عامه اجتهاد تام نیست] .استاد دانشمند آقاى ستوده دراین زمینه چنین فرمودند: آیه الله بروجردى مى فرمودند: پنج نفراز فقهاء فقه شان از همه ممتازاست که عبارتنداز علامه شهیدین محقق فخرالدین و جهتش این است که احاطه به فتاوى اهل سنت دارند. فتاوى اهل سنت بسیارى ازاوقات قرینه براى فهم روایات دارد7

مرحوم استاد شهید آیه الله مطهرى در ضمن مزایاى شیوه فقهى آیه اله بروجردى فرموده اند: معرفت رجال حدیث شیعه و سنى از یک طرف و اطلاع بر فتاوى و فقه سایر فرق اسلامى از طرف دیگر موجب مى شد که گاه اتفاق مى افتاد حدیثى طرح مى شد وابتدا یک معنا و مفهوم از آن به نظر مى رسید ولى بعد معظم له تشریح مى کرد که این شخص که این سئوال را ازامام کرده اهل فلان شهر یا فلان منطقه بوده و در آنجا مردم تابع فتواى فلان فقیه از فقهاى عامه بوده اند و آن فتوادر آن محیط شایع بوده است . پس ذهن وى مسبوق به چنان سابقه اى بوده و مقصود وى از سئوال این بوده که سئوال کرده و جواب شنیده است . وقتى که معظم له این جهات را تشریح مى کرد مى دیدیم که معنا و مفهوم سئوال و جواب عرض مى شود و شکل دیگرى به خود مى گیرد. 8

ازاین روى امام امت بهنگام شمارش مقدمات لازم براى اجتهاد آگاهى بر فقه عامه و آشنائى با فتواهاى فقیهان عامه را یکى از مقدمات مى داند. 9 و بگفته یکى از دانشمندان متتبع[ چه بسیار موارد که مراجعه به متون فقهى مکاتب اسلامى دیگر و ملاحظه آراء و تحلیلات فقهاى آن مذاهب به خاطر داد و ستد فرهنگى که تا قرون هشتم و نهم میان نظام فقهى ما و آن مکاتب ها بوده است زمینه سخن و جوانب بحث را در حدى فوق انتظار روشن مى سازد. طبعا مصادر کار باید براى پژوهنده معلوم و دامنه تحقیق مشخص باشد]. واین یک واقعیت است و براى دست یافتن به این هدف باید منابع آن فقه ها را مورد نقد و تحلیل قرار داد و روایات و رجال اساتید آنها را به نقد کشید. خوشبختانه سلف صالح ما اسوه ارجمند و بلند نظراین راهند و کتابهاى فقهى و تفسیرى عالمان پیشین ما گواه محکم این حقیقت است . عالمان ما متون فقهى و تفسیرى و حدیثى عامه را پیش عالمان محدثان و متخصصان آنها مى خوانده اند واجازه نقل روایت دریافت مى کردند و بدین سان بر گسترده معلومات خود مى افزودند و به مسائل و حوادث با دیدى وسیع از جایگاهى بلند مى نگریستند.

مرحوم شهیداول دراجازه نامه مفصل خود به فقیه بزرگوارابن خازن حائرى مى نویسد:[ مصنفات و روایات عامه را از بیش از چهل تن از مشایخ اجازه از عالمان آنان در مکه مدینه بغداد مصر دمشق بیت المقدس مقام ابراهیم خلیل[ ع] روایت مى کنم . من صحیح بخارى صحیح مسلم مسندابى داوود جامع ترمذى مسنداحمد موطا مالک مسنددارقطنى مسندابن ماجه مستدرک حاکم و دیگر کتابهائى را که اگر یاد کنم سخن بدرازا کشد روایت مى کنم] 11 .

اینکه عالمان شیعه و سنى در سده هاى پیشین در محضر یکدیگر درس مى آموختند واز یکدیگراجازه نقل مى گرفتند و در تحقیقات و تتبعات به آثار یکدیگر توجه مى کردند مطلبى است که با مراجعه به شرح حال عالمانى چون شیخ علامه حلى شهیدین سیدرضى سید مرتضى و دقت در آثار آنها جاى تردید باقى نمى ماند. حتى آثارى که در شرح حال ها مى نگاشتند گاهى از یاد کرد عالمان فرق اسلامى امتناع نمى ورزیدند رافعى از عامه شاگرد شیخ منتخب الدین از بزرگان شیعه در[ التدوین فى ذکراخبار قزوین] 12 تراجم بسیارى از عالمان شیعه را آورده است . رجالى محقق و پژوهشگر بزرگ شرح حال نگارى میرزا عبدالله افندى[ ریاض العلماء] را در دو بخش نگاشته .بخشى ویژهء عالمان شیعه و بخش دیگر عالمان سنى . 13

ازاینها که بگذریم در شناخت عالمان و راویان شیعه نیز منابع آنان براى آگاهى از چگونگى برخوردها و قضاوتها بسیار ضرورى است و شاید نکات قابل توجه و بسیارى دراین منابع باشد که نظیر آنان در منابع شیعى یافت نشود. رجالى محقق آقاى شبیرى زنجانى درارتباط با[ لسان المیزان] فرموده اند:[ پاره اى از مشکلات منحصرا به وسیله آن حل مى شود].

وافزون براینها مراجعه به منابع یگدیگر و آگاهى ازکم و کیف آنها و مبتنى ساختن قضاوتها و داوریها بر حقیق و تتبع راستین و نه شنیدنیهاى بى پایه یکى از راههاى عملى و پرثمره رسیدن به وحدت اسلامى است که آرمان بلند مصلحان امت اسلامى است و هدف والاى جمهورى اسلامى ایران .

اینک به معرفى اجمالى برخى از منابع رجالى[ عامه] مى پردازیم بدان امید که گامى کوتاه باشد در جهت اهداف یاد شده و تاکیدى برضرورتهائى که گفته شد.

منابع رجالى اهل سنت :
چنانکه پیشتریاد کردیم محققان رجالى پیشینه نگارش رجال در[ عامه] را به قرن سوم هجرى رسانده اند. 14 عالمان سنتى از آن پس درابعاد مختلف دانش رجال کتابها و آثار بزرگى را بوجود آورده اند برخى آثارى ویژه رجال بعضى از کتابها پدید آورده اند. همانندالتعریف برجال الموطا محمد ابن یحیى تمیمى (م - 410)اسماء شیوخ مالک محمدابن اسماعیل شبیلى (م 436).التعریف بشیوخ البخارى حسین بن محمد غسانى (م 498). رجال صحیح مسلم ابن منجویه (م 428). رجال ابى داوود حسین ابن محمد غسانى .الجمع بین رجال الصحیحین محمدابن طاهر مقدسى (م 507). الکمال فى اسماءالرجال عبدالغنى ابن عبدالواحد حنبلى (م 600). که جامع راویان (صحاح سته )است و محور بحثهاى رجالى پس از خود.

و گروهى پیرامون :اسماء مشتبه موتلف کتاب نوشته اند ماننداین ماکولا این نقطه ذهبى ابن حجر.

جمعى درالقاب و تبارها وانساب همانند:ابى بکر شیرازى ابن جوزى ابى سعد سمعانى ابن اثیر جزرى قلم زده اند و برخى در موثقان و درستکاران و عده اى در نادرستان و ضعیفان آثارى بوجود آورده اند که در میان مجموع این آثار نمونه هاى تتبع تحقیق پشتکارى و همت بسیاراست .

قبل از آنکه به معرفى برخى ازاین آثار بپردازیم یادآورى مى کنیم که معرفى اینها و سودمند و مفید خواندن بعضى از کتابها بمعنى هماهنگى با محتویات کتاب نیست واین حقیقت تلخ را نیز مى توانیم پنهان کنیم که در موارد زیادى در جرح و تعدیل ها متاسفانه شیوه تحقیق وانصاف بکار بسته نشده و شیعى بودن و سر به آستان اهل بیت [ ع] ساپیدن به عناوین مختلف موجب جرح گشته است .این نه مقتضاى انصاف است و نه شیوه تحقیق راستین .اینگونه قضاوت کردن بقول ذهبى : [محو کردن بسیارى از آثار نبوى است] و محروم ساختن جامعه علم و دانش ازاسوه هاى ایمان واخلاص و علم و دانش .امید آنکه در هنگامه وزش نسیم دل انگیزاحکام الهى و معیارهاى اسلامى دراقالیم قبله آثار تعصب زدوده شود و تالیف اهل قبله زمینه تحقیق سالم و قضاوت رااستین را بیشتراز پیش فراهم آورد.

1 - التاریخ الکبیر محمدابن اسماعیل بخارى : 
کتابى است بزرگ شامل اطلاعاتى سودمند پیرامون راویان و محدثان از صحابه و تابعین و دیگران . بخارى خودازاسحاق ابن راهویه نقل مى کند که[ کتاب تاریخ] را پیش عبدالله ابن طاهر برده و به او گفته است : هان !امیر مى خواهى سحرى را بتو نشان دهم ؟ عبدالله ابن طاهر به کتاب نگریسته و شگفت زده شده است . 15ابوالعباس ابن سعید مى گوید: اگر کسى سى (30) هزار حدیث هم بنگارد از کتاب تاریخ بخارى بى نیاز نیست . بخارى بجز آگاهى وسیع از روایات واحادیث داراى اطلاعاتى گسترده در شناخت مشایخ و روایان نیز بوده است ازاین روى کتاب تاریخ وى که شرح حال و گزارش مفصل راویان است از دیر باز مورد توجه و عنایت بوده و محققان و شرح حال نگاران پس از وى بدان استناد جسته واعتماد کرده اند.

 بخارى مى گوید:[ من این کتاب را براساس حروف تهجى ترتیب دادم اما بیمن نام پیامبراز[ محمد] آغاز کردم و[ محمد]ها را براساس نامهاى پدرانشان منظم ساختم و چون از[ محمد]ها فراغت یافتم ازالف آغاز کردم و به[ یاء] پایان دادم . 16 بخش آخر کتاب مربوط است به صاحبان[ کنیه ها].این کتاب با تحقیق و تصحیح لجنه اى در حیدرآباد دکن با پاورقیهاى سودمند در تصحیح و ضبط نامها نسب ها اسماء مشتبه جرح و تعدیل افراد در 9 جلد منتشر شده است.

2-التاریخ الصغیر بخارى : 
این کتاب را بخارى ازاثر بزرگ و مفصل خود برگزیده و آن را بر خلاف اصل براساس سالهاى درگذشت افراد منظم ساخته است . بخارى دراین کتاب اخبار و حوادث مربوط به افراد را حذف کرده است و تنها بى گزارش هائى اکتفاء نموده که شامل قضاوتى در چگونگى افراد.این کتاب بااینکه گزینشى است از[ تاریخ الکبیر] ولى گاه قضاوتها داوریها و اطلاعاتى دارد که در آن و نیز دیگر کتابهایش یافت نمى شود.

التاریخ الصغیرابتداء در حیدرآباد هند در یک جلد منتشر شده است . و سپس محمدابراهیم زاید به سال 1397 آن را در دو جلد با چاپى منقح و زیبا منتشر کرده است .این چاپ همراه است با تحقیقات مفیدى در پانوشتها پیرامون توضیح شرح حال افراد ارائه منابع تحقیق ضبط اسماء و مقدمه اى سودمند در زندگانى بخارى و شیوه وى در جرح و تعدیل راویان . محقق در پایان جلد دوم فهرستى الفبائى از افراد ضمیمه کرده و بدینسان مراجعه به کتاب را سهل نموده است .

درباره مولف[ التاریخ الکبیر] واشاره اى به زندگانى بخارى و منابع شرح او را پیشتر آورده ایم (شماره 11.78).

3-الکنى والاسماء:
کتابى است مفید و سودمند مرتب شده براساس کنبه ها مولف کتاب را براساس حروف باب بندى کرده و آنگاه با مراعات حروف دوم در آن باب کنیه ها ترتیب یافته اند مثلا باب العین کنیه هائى که اول شان عین هست مانندابوعمرو پس از آن حرف (ل )از باب عین مانندابوعلى کتاب با نام پیامبر[ ص] و کنیه آن حضرت آغاز مى شود و پس از آن کنیه افرادى ازاصحاب که به کنیه مشهورند آورده مى شود و آنگاه کنیه افرادى که به اسم معروفند و پس از آن به ترتیب حروف الفباء تابعین و دیگران و در پایان هر باب مفردات آن باب آورده مى شود. پس از نقل کنیه ها نامهاى افراد بدقت بااستناد روشن مى شود و معمولا ذیل نامها روایاتى آورده مى شود با سلسله سند آن فرد تا پیامبر[ ص] که اینجا تیمن را روایتى مى آوریم 3 :

عن ابى سعیدالخدرى قال رسوال الله (ص): ان قوما یقرون القرآن لایجاوز تراقیهم یمرقون من الاسلام کما یمرق السهم من الرمیه . 17 
در پایان کتاب فهرست مفصلى است بر اساس حروف الفباء.این کتاب به سال 1322 بااشراف و نظارت گروهى بر اساس یک نسخه در حیدر آباد هند تصحیح و تحقیق و منتشر شده است .

مولف آن نیز سولر بااین عنوان : مولف الکنى والاسماء محمدابن احمدانصارى رازى دولابى معروف به دولابى که از عالمان حدیث شناسى و محققان تاریخ و رجال است . مرحوم مدرس تبریزى مى نویسد: محمدابن احمد دولابى از علماى حدیث و خبر واز دانشمندان تواریخ و سیره بود. در تاریخ موالید و وفات علماء مصنفات بسیارى دارد که محل رجوع و استفاده اهل فن مى باشد. 18

وى در شام و عراق به فراگیرى حدیث پرداخت واز محمد بن بشار و احمد بن عبدالجبار و ...احادیث را فرا گرفت واز آنها روایت کرد و خود نیز شاگردانى تربیت کرد و کسانى چون طبرانى وابوحاتم ابن حبان و دیگران از وى نقل حدیث مى کنند. 19

این خلکان مى گوید: در تاریخ تولدها و درگذشت ها آثارى سودمندى دارد وارباب این فن به اواعتماد کرده اند وى به سال 320 (310) درگذشت . 20

4- الجرح والتعدیل عبدالرحمن ابن ابى حاتم رازى .
جرح و تعدیل یکى از شاخه هاى مهم و حساس دانش رجال شناسى است . عالمان بسیارى دراین میدان تحقیق به پژوهش پرداخته و آثارى عرضه کرده اند کتاب مورد بحث کتابى است بزرگ وارزشمند در شناخت نادرستان و متعهمان به جعل و کذب و تحریف .

ذهبى مى گوید:اولین کسى که پیرامون جرح و تعدیل سخن گفته است یحیى ابن سعید بود و پس از آن یحیى بن معین واحمدابن حنبل و شاگردان اینان همانندابى زرعه وابى حاتم و بخارى .

ابى حاتم این کتاب را با توجه به[ تاریخ کبیر] بخارى نگاشته است و بر شیوه او نیز پیش رفته است . کتاب بخارى غالبا به جر و تعدیل روات نمى پردازد ابى حاتم با درک این نقیصه خواسته کتابى جامع باسزد و نیز داراى جرح و تعدیل روات . وى دراین کتاب بیشتر بر سه منبع متکى است : پدرش ابو زرعه و بخارى که از اول و دوم مستقیما با سئوال و جواب استفاده مى کرده واز سومى به واسطه پدرش .ابن ابى حاتم بجزاینها آراء واندیشه هاى دیگر پیشوایان جرح و تعدیل را نیز تتبع کرده و سعى نموده است چیزى دراین باب فرو نگذارد.

بالاخره این کتاب پایه و مایه همه آثارى است که پس ازابن ابى حاتم درباره جرح و تعدیل نگاشته است . حافظ مزى در مقدمه کتابش مى گوید: آنچه دراین کتاب ازاقوال پسشوایان جرح و تعدیل آمده است همه رااز کتاب جرح و تعدیل ابن ابى حاتم گرفته ام . 21

ترتیب کتاب :
کتاب با مقدمه ارزشمندى در ثبت نگارش سنت و لزوم آن بااستشهاد به آیات روایات احکام جرح و تعدیل قوانین روایت مى آغازد و آنگاه گزارش حال و چگونگى راویان براساس حروف الفباا شروع مى شود ابن ابى حاتم در نامها فقط حرف اول را مراعات کرده است واگر درباب روایان زیاد باشند آنان را براساس نامهاى پدران ترتیب مى دهد مثلا[ احمد]هائى که اول نام پدرانشان الف - ب و ...است و دراین ترتیب گاه بخاطر زیادى راویان نام جد نیز ملاحظه شده است . در پایان هر باب مفردات آن باب ذکر مى شود و بالاخره کتاب با شش باب در شناسائى کسانى که به [ ابن فلان] یا[ اخوفلان] شناخته مى شوند و نیز مبهمات از نامها پایان مى پذیرد. 22

با ترتیبى که کتاب تنظیم یافته مطالب آن زود یاب و دست یافتن به مقصود بسیار سهل است .این کتاب در حیدر آباد هند به سال 1271 با تصحیح و تعلیق و تحقیق در 9 جلد چاپ و منتشر شده است و پس از آن بارها به صورت افست نشر یافته است . جلداول این مجموعه را کتابى مستقل تشکیل مى دهد: با عنوان[ تقدمه المعرفه للجرح والتعدیل] .این کتاب بعنوان پایه کار و مقدمه اصل است که در آن مولف از نیاز به سنت واینکه شناخت به آگاهى ازاحوال روایان و بحثهائى پیرامون صحابه عدالتشان و جایگاه و فضیلتشان سخن رانده است.

مولف الجرح والتعدیل : 
عبدالرحمن ابن ابى حاتم محمد بن ادریس از محققان و دانشمندان و راوى شناسان و پیشروان جرح و تعدیل در فرهنگ اسلامى است . مرحوم مدرس تبریزى مى گوید:ابو محمد عبدالرحمن حافظ ملک رى ازاکابر علماء و عرفاء و در علوم متنوعه خصوصا در رجال بحرى بیکران بوده واز ابدالش مى شمارند در فقه واختلاف تابعین و صحابه مصنعفات بسیارى دارد. 23

ابن حجر مى گوید:[ اواز کسانى است که بلندى رتبت در نقل و شناخت فن راوى شناسى را با هم جمع کرده است] . 24

ابن ابى حاتم را شرح حال نگاران پس از وى غالبا به گسترش اطلاعات امانت در نقل اعتماد در تحقیق زهد و عبادت ستوده اند و تحقیقات و تالیفات رجالى را براساس نوشته هاى وى بنیان نهاده اند. 25

5 المجروحین یا[ معرفه المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین] : 
ابن حبان کتابى نگاشته با عنوان[ التاریخ الکبیر] که کتابیبوده است مفصل و بزرگ . آنگاه براى سهولت دستیابى به محتویان آن به اختصارش همت گماشت واز آن دو کتاب ساخت : یکى[ الثقات] و دیگرى[ المجروحین] . 26

المجروحین کتابى است مستند و مفید.ابن حبان . نام فردى را که مى آورد به دقت در تضعیف و جرح واو نقل اقوال مى کند و نظرش را مستند مى سازد.این کتاب از جمله منابع و ماخذ شرح حال نگاران پس از وى به شمار آمده و بدان اعتماد کرده اند. در کنار نقد و بررسى چگونگى افراد روایات ضعافى را که از آنان نقل شده نیز مى آورد و بدینسان کتاب مجموعه اى ازاحادیث و روایاتى است که به نظر وى ضعیف است . سبط ابن جوزى در کتاب[ موضوعات] بیشترین اتکایش بهمین کتاب بوده است واین نیز نشانگر ارج واهمیت این کتاب است . 27

ابن حبان درابتداء 20 قاعده را در تضعیف و جرح و رد رجال به بحث گذاشته و آنگاه اسم افراد را کاملا ذکر کرده است و پس از آن قضاوت درباره وى و سپس مستند قضاوت آراء پیشوایان جرح و تعدیل را نقل نموده است . آنگاه بدقت به نقد و تحلیل آنها پرداخته و حکم را صادر کرده است و پس از آن به نقل روایاتى مى پردازند. راوى نقل کرده و محدثان انکار کرده اند و در صحت آن تردید رواداشته اند. آقاى محمودابراهیم زاید محقق کتاب مى گوید:ابن حبان از بخارى نیز بسیار نقل مى کند بدون ابنکه نام وى را به میان آورد28 .

المجروحین در سه جلد با تحقیق و تعلیق محمودابراهیم زاید بوسیله دارالمعرفه بیروت منتشر شده است . محقق کتاب پانوشتهاى سودمندى در ضبط اعلام ارائه منابع تخریج احادیث و توضیح متن افزوده است . و بدینسان برارج واهمیت کتاب افزوده است . و بدینسان بر ارج واهمیت کتاب افزوده است . در کتاب نامها براساس حروف تدوین شده است و در پایان جلد سوم محقق کتاب فهرست نامها را بصورت الفباء آورده است .

مولف المجروحین: 
محمدابن حبان ابن احمد معروف به[ ابن حبان] فقیه محدث جغرافى دان و مورخ پراطلاع و سختکوشى است . در بست سجستان بدنیا آمد و براى کسب آگاهیهاى لازم به خراسان شام و مصر و عراق مسافرت کرد و مدتى در سرمقند به مسند قضاوت نشست آنگاه از سمرقند به نیشابور رفت واز آنجا به دیار خود بازگشت و در همانجا به تصنیف و تالیف همت گماشت تا به سال 354 در زادگاهش در گذشت . 29

او مردى پرکار و سختکوش بوده است . تالیفات بسیارى دارد و در موضوعات مختلفى آثار مهمى از خود به یادگار گذاشته است . کتابى در حدیث نگاشت بنام[ المسندالصحیح] که بسیارى آن را بر سنن ابن ماجه ترجیح داده اند. 30

6-میزان الاعتدال ابى عبدالله محمدابن احمد ذهبى . 
چنانکه پیشتر ذکر شد جرح و تعدیل یکى از شاخه هاى مهم و حساس دانش رجال است و تنى چنداز محققان شیعى و سنى دراین ارتباط آثار شایان توجهى سامان دده اند و در همین راستاست [ میزان الاعتدال] اثر مهم علامه شمس الدین ذهبى محققان این رشته اثر ذهبى را ستوده اند.

ابن حجر مى گوید: جامع ترین اثرى که دراین زمینه مى شناسم[ میزان الاعتدال] است . 31

کاتب چلپى مى گوید: میزان الاعتدال کتاب ارجمندى است در شناسائى ناقلان علم نبوى . 32

ذهبى این کتاب را پس از کتاب[ المقتنى فى المغنى فى الضعفاء] نگاشته و تنى چند از راویان را که در آنجا نیاورده اینجا ذکر کرده است که بسیارى از آن رااز کتاب[ الحافل المذیل على الکامل] ابن عدى آورده است . 33

ذهبى در مقدمه آن مى گوید:[ موضوع کتاب پیرامون نادرستان و ضعیفان هست واگر گاهى از راوى[ ثقه] سخن به میان آمده براى دفاع از اوست . (واضافه مى کند که): کتاب را براساس حروف حتى در نامهاى پدران مرتب ساختم تا دست یابى به آن آسان باشد رمزهایى براى کتابهاى روایات این راویانى که نقل کرده اند وضع نمودم .

کتاب من شامل نقد و بررسى چگونگیهاى کسانى است که عمدا دروغ مى گفتند و وضع حدیث مى کردند و کسانى که متهم به وضع و تزویر هتند و آنانکه به روایتشان اعتماد نمى شود کرد و آنانکه عدالتشان مورد خدشه است و محدثین ضعیفى که ضعفشان از ناحیه حفظ اوهام واشتباهشان هست . 24

ذهبى عباراتى را که نشانگر تعدیل یا تجریح است یادآورى کرده و آنگاه کتاب را شروع نموده است . ذهبى در تضعیف افراد اقوال ائمه جرح و تعدیل را بیان مى کند اما تنها به نقل اکتفاء نکرده بلکه به نقد و تحلیل نشسته واظهار نظر کرده است و در آغاز کتاب از[ ابان بن تغلب] نام مى آورد. و مى گوید: شیعى راستگوست پس ازاین سخن مى گوید: راستگوئى او براى ما و بدعت گذاریش براى خودش ! آنگاه در جواب کسانى که مى گویند: روایت اینگونه کسان را نمى شود قبول کرد و شما تعدیل کرده اید؟ مى گوید:اگراینگونه کسان ازاسناد روایات حذف شود بسیارى از آثار نبوى از بین مى رود واین مفسد روشنى دارد .[میزان الاعتدال] : در هشت بخش تنظیم یافته است

1- تراجم مردان و مردان و زنان براساس حروف .

2- کنیه ها که با واژه[ ابو] آغاز مى شود.

3- آنانکه با پدرشان شناخته مى شوند که با لفظ[ ان] یاد مى شود.

4- در نسب ها و تبارها.

5- نامهاى مجهول .

6- زنهاى مجهول .

7- کنیه هاى زنها.

8- زنهایى که روایت دارند واسمشان نیامده است مثلا با عنوان [والده خطاب] . 35

این کتاب درابتدا در حیدر آباد هند و سپس در چهار جلد با تحقیق على محمد بجاوى بوسیله دارالمعرفه بیروت منتشر شده است و در پایان جلد چهارم فهرست تفسیلى مجلدات آمده است .

7- تذکره الحفاظ شمس الدین محمد ذهبى 
شرح حال و گزارش چگونگیهاى روایان و عالمان و حافظان اسلامى کتابى است مفید و سودمند ذهبى این کتاب را براساس طبقات روات تنظیم کرده است که از طبقه اول روات تنظیم کرده است که از طبقه اول مى آغازد و در طبقه 21 پایان مى یابد. در شرح حال افراد به نقل اقوال پرداخته و آراء  مختلف را درارتباط با چگونگى افراد مى آورد. استادان مشایخ اجازه و شاگردان را نیز معترض مى شود. و در لابلاى شرح حالها به تاریخ و فیات بسیارى از معاصران آنها پرداخته واین یکى از مزایاى کتاب است و در پایان مشایخ خودش را آورده است . بر[ تذکره الحفاظ] سه نفر ذیل نوشته است که عبارتند:از

1- ابى المحاسن حسین دمشقى با عنوان ذیل تذکره الحفاظ.

2- محمدابن فهد مکى با نام:[ لحظ الالحاظ بذیل طبقات الفاظ].

3- جلال الدین عبدالرحمن سیوطى به نام[ ذیل طبقات الحفاظ].

تذکره دوباره در حیدرآباد هند چاپ شده و پس از آن با تحقیق و تعلیق عبدالرحمن بن یحیى معلمى در چهار جلد انتشار یافته است .

محقق کتاب طبقات روات را دقیقا مشخص ساخته و با رمزها نشان مى دهد که چند تن از مولفان صحاح ازاو نقل حدیث کرده اند. مثلا: ابوذرالغفارى 4 عدد صحیح و یک هفتم یعنى هفتمین شرح دراین کتاب و هفتمین از طبقه اول یا 155 4 عدد صحیح و دو پنجم عقیل بن خالدبن عقیل یعنى یکصدوپنجاه و پنجمین شرح حال کتاب و دومین از طبقه 5 که در صحاح روایت دارد.

پایان کتاب فهرستى دارد براساس حروف شامل تمامى کسانى که شرح حال و گزارش زندگیشان و یا تاریخ در گذشتشان در کتاب آمده است مجموعه اى که بوسیله[ داراحیاءالتراث العربى] افست شده است در سه مجلداست بهمراه[ ذیلها].

8-[المشتبه فى الرجال اسمائهم وانسابهم] شمس الدین ذهبى 
تحقیق درباره نامها القاب کنیه هاى روایان خود بخش بزرگى از راوى شناسى مى باشد. چه بسیار دیده مى شود که یک راوى سست و ضعیف در اثرابهام نام درست او بجاى یک راوى درستکار و درست تلقى مى شد و بر عکس و گاه همنامى در میان راویان باعث اینگونه مسائل مى گردید.از این روى عالمان و محققان راوى شناس از دیر باز دراین باره به چاره جوئى پرداخته و آثار بوجود آورده اند که بنامهاى[ الموتلف و المختلف] و[ المتفق والمفترق] خوانده مى شد.ازاینگونه مسائل عالمان راوى شناسى در سده هاى بعد به[ مشتبهات] و[ مشترکات] تعبیر کردند برخى از کسانى که دراین زمینه آثار بوجود آورده اند عبارتند از على ابن محمدابن فسا بخش عبدالغنى ابن سعید دارقطنى احمدابن على خطیب که ابن ماکولا همه اینها را گرد آورده و کتابى ساخته به نام[ الاکمال فى رفع الاریتاب عن الموتلف والمختلف من الاسماء و الکنى والانساب] کتاب ابن ماکولا مورد توجه محققان بعدى بوده و به آن اعتماد واستفاده کرده اند.

پس ازاین ماکولا ابن نقطه جنبلى دنباله آن را نگاشت 36 تااینکه ذهبى[ المشتبه فى الرجال] را نوشت . کتاب بر اساس نامها کنیه ها به باب هایى تقسیم شده است مثلا باب الف ب و ... و دراین ترتیب حرف اول و دوم و صوم را مراعات کرده است . بنابراین آبرى برابان مقدم است . ضبط اسماء غالبا بااعراب گذارى است و گاهى با حروف و محقق کتاب براى تکمیل آن دقیقا نامها و کنیه ها والقاب رااعراب گذارى کرده و کلمات را مشکول نموده است .این اثر ذهبى کتابى است سودمند و مفید و براى پس از وى از جمله منابع و مراجع این بخش از دانش رجال تلقى شده است .

المشتبه دو چاپ دارد: 1 چاپ لیدن به سال 1863 میلادى در 612 صفحه با پانوشتهاى مفید. 2 در دو جلد 755 صفحه با تحقیق و تعلیق على محمد بجاوى که در مصر بچاپ رسیده است .این چاپ پاورقیهائى دارد مفید در تطبیق منقولات ذهبى با مراجع مخطى و غیر آن واشاره به شرح حال برخى از رجال و نیز ضبط صحیح برخى از نامها و نیز فهرستهاى فنى گوناگون و مفید...

ذهبى مى گوید: [ این کتابى است مبارک و پر فایده در شناخت[ مشتبهات ] نامها نسب ها کنیه ها و لقبها و بسیارى ازاینها در سلسله سندهاى روایات قرار دارند. دراین کتاب سعى کرده ام به اختصار سخن بگویم] . 37

لازم بتذکراست که دراین باب عالمان و محدثان شیعى نیز کارهاى بزرگ وارجمندى انجام داده اند همانند:[ ایضاح الاشتباه] علامه حلى [ نضدالایضاح] [ توضیح الاشتباه والاشکال] محمد على فرزند محمدرضا ساروى مازندرانى.[ مشترکات الرجال] سید حسین قزوینى.[ هدایه المحدثین] محمد على کاظمى.[ هدایه المحدثین] محمد على کاظمى.[ جامع المقال] . طریحى[ تمییزالمشترکات] حجه الاسلام شفتى .

مولف تذکره الحفاظ: 
ابوعبدالله شمس الدین محمد ذهبى وى ترکمانى الاصل است که در دمشق سکونت داشت دانشمندى است سختکوش و پراطلاع و مورخى است پر کار و نیک نگار. وئبه سال 673 متولد شد و براى دست یافتن به دانش وسیع و دیداراستادان و مشایخ روایت شهرهاى بسیارى را در هم نوردید و به محضر بیش از 1200 تن رسید واز آنها حدیث شنید.

سبکى مى گوید:[ ذهبى محدث عصر خاتمه الحظاظ حامل لواى اهل سنت و جماعت در حفظ حدیث و رجال حدیث امام اهل عصر خود بوده است و با این همه مراتب عالیه که در علم حدیث و رجال داشته در تواریخ و سیر نیز مهارتى به سزا داشت] . 38

ذهبى در موضوعات مختلف اسلامى آثار بزرگى بر جاى نهاده است و در دانش رجال کتابهاى ارزشمند و تحقیقات پر دامنه اى را سامان داده است . ابن عماد مى گوید:[ ذهبى پیشواى جرح و تعدیل مردى مردستان درابعاد مختلف است] 39 .

 

9-تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانى 
این کتاب پیراسته و خلاصه شده[ تهذیب الکمال] حافظ مزى یوسف بن عبدالرحمن است .[الکمال] کتابى است بسیار بزرگ مفصل و پر دامنه حافظ مزى به پیرایش و تلخیص آن پرداخته و درانگیزه کارش چنین نگاشته است: حافظ عبدالغنى نامها رااستقصاء نکرده و شرح حال افراد را بخوبى تتبع ننموده است . پس از آن فرزندش با تکیه بر کتاب ابن عساکر شرح حال گروهى را به آن افزوده است . بااین همه اندکى از بسیار را گفته که بااشتباهان و توهمات ناهنجار مى باشد.ازاین روى من به یرایش اشتباهات وافزایش کاستیهایش دست یازدیدم و نامهاى بسیارى بر آن افزودم . 40

حافظ مزى در تحقیق و تالیف آن نزدیک به 8 سال تلاش کرده است و به سال 712 نگارش آن را پایان برده است . کار حافظ مزى را عالمان پس از وى بسیار ستوده اند و برخى گفته اند که ماننداین کتاب تالیف نشده و کسى را نیز توان نگارش چنان کتابى نیست . 41

ابن طولون گفته است:[ روشن است که محدثین بعداز حافظ مزى بر سر سفره این کتاب نشسته اند]. 42 بالاخره ابن حجر عسقلانى با توجه به برخى کاستیها وافزونیهاى غیر لازم به تهذیب و تکمیل آن همت گماشته و کتابش را[ تهذیب التهذیب] نام نهاده است و در مقدمه آن درانگیزه کارش چنین نگاشته است : در[ تهذیب الکمال] برخى از نامها بدون هیچگونه شرح حال آمده است و گاهى فقط به[ روى عن فلان روى عنه فلان اخرج له فلان] اکتفاء شده است . که این نه تشنه اى را سیراب مى کند و نه دردى را دوا.ازاین روى به اختصار و گزینش آن همت گماشتم و آنچه را در جرح و تعدیل مفید بود آوردم و آنچه باعث طولانى شدن کتاب بود حذف کردم . و بدینسان بیش از ثلث کتاب حذف شد.اما بااینهمه نمى خواهم اینها را نقص کاراو تلقى کنم چرا که بخداى سوگند کتاب او بى ماننداست43 .

ابن حجر پس از مقدمه اى در چگونگى کارش در فصلى رموز بکار گرفته شده در کتاب را تبیین مى کند و آنگاه اثر خود را به ترتیب حروف از [ الف] مى آغازد و به[ یاء] پایان مى دهد.

ابن حجر در آغاز[ الف] از احمد آغاز کرده است . در ترتیب اسمها نامهاى پدران نیز به ترتیب حروف تنظیم گشته است . مثلا:احمدابن حفص براحمدابن خالد و ... مقدم است .ابن حجر در نهم جمادى الثانى سال .1808 از نگارش آن فارغ گشته است .

[تهذیب التهذیب] کتابى است خوش ترتیب پر مطلب و داراى اطلاعات وسیع و سودمند. مجموعه آن در 12 جلد که جلد 12 کنیه ها را تشکیل مى دهد در حیدرآباد هند به سال 1327 هجرى با تحقیق و تصحیح گروهى منتشر شده است و همین چاب بارهاافست شده است .این چاپ موخره اى دارد در شناسائى کتاب و شرح حال مولف .

10-تقریب التهذیب : 
ابن حجر پس از تنظیم و تدوین[ تهذیب التهذیب] آنرا مختصر کرده است . و دراین اختصار بجز روایان[ صحاح سته] راویان کتابهاى دیگر مولفان صحاح را نیز آورده است و فصلى در نامهاى مبهم زنان افزوده است واین فصل را براساس نامهاى کسانى که این زنان از آنان روایت مى کنند ترتیب داده است . نامها به ترتیب حروف منظم گشته و دراین ترتیب حرف اول و دوم مراعات گشته است . نامهاى متعدد به ترتیب نامهاى پدران نیز تنظیم یافته سپس کنیه ها مى آید و آنگاه نام کسانى که به جد مادر یا عمو و ماننداینها نسبت داده مى شوند.

اینها نیز به ترتیب حروف است با مشخص ساختن نام اصلى آنها آنگاه یاد کرد زنهاست . و خاتمه کتاب.[ تقریب] کتابى است سودمند و مطالبش زودیاب . دراسماءافراد تنها به نام کسانى که از آنها روایت مى کنند اکتفاء شده تا در شناسائى فرد مفیدافتد طبقه راویان نیز مشخص گشته و به اختصار به جرح و تعدیل افراد نیز پرداخته شده واسماء و القاب بدقت ضبط شده است ابن حجر در مقدمه آن مى گوید:[پس از تهذیب الکمال ]تهذیب الکمال] برخى از برادران از من خواستند تااینکه کتابى بسازم شامل اسمهاى راویان بدون پرداختن به مطالب دیگر من این خواست رااجابت کردم و درباره افراد به کوتاهترین عبارت و عادلانه ترین و صحیح ترین قضاوتها بسنده کردم] . 44

سپس الفاظى را که با آنها چگونگى افراد در جرح و تعدیل نشان داده مى شود آورده و معیار در طبقه بندى روات را یادآورى کرده و رموز کتاب را نشان داده و کتاب را مى آغازد.

تقریب در دو جلد با تحقیق و تعلیق و مقدمه اى سودمند بوسیله عبدالوهاب عبداللطیف چاپ و منتشر شده است .

11- لسان المیزان 
این کتاب از جمله آخرین آثارابن عسقلانى است . داراى نظمى نیکو و ترتیبى شایسته است .ابن حجر[ میزان الاعتدال] را مورد مطالعه قرار داده و روایاتى را که در[ تهذیب الکمال] نبوده از آن استخراج کرده و بر آن کسان دیگرى افزوده واین افزودنیها را با حرف (ز) مشخص کرده است و آنگاه به کتابى ازابى الفضل بن الحسین دست یافته و از آن نیز کسانى راافزوده و با علامت (ذ) معین ساخته و بدینسان کتاب[ لسان المیزان] را سامان داده است. 45

ابن حجر کتاب را براساس حروف ترتیب داده هم نامهاى رجال و هم نامهاى پدرانشان را مثلا:اسماعیل ابن عیسى را براسماعیل ابن الفضل مقدم است . و بخش نهائى ویژه کنیه هاست و شناسائى اسماء مبهم . در آغاز کتاب ابن حجر در ضمن فصولى از مولفان رجال معیار و ملاک در جرح و تعدیل و زمینه هاى اختلاف حدیث و مسائل مربوط دیگر سخن گفته است .

لسان المیزان گویا در آخرین سال عمرابن حجر نگاشته شده و مولف به تجدید نظر در آن موفق نگشته است ازاین روى با همه اهمیتى که در جهت رفع برخى از مبهمات دارد خالى از نقص نیست . دراینجا شایسته است اظهار نظر محقق رجالى معاصر آقاى شبیرى زنجانى را بیاوریم وى در ضمن مقاله اى مى فرمایند:[ ابن حجر عسقلانى در وقت تالیف[ لسان المیزان] اگر چه کتابخانه مهمى دراختیار داشته که بسیارى از کتب شیعه - که خبرى از آنها نداریم - در دسترس وى بوده است از قبیل [تاریخ رى] شیخ منتجب الدین و[ تاریخ ابن ابى طى] و[ رال على ابن الحکم] و[ رجال ابوجعفرالصدوق] واین کتاب ازاین جهت بسیار مفید است و پاره اى از مشکلات منحصرا به وسیله آن حل مى شود لیکن این کتاب  [ لسان المیزان] را دراواخر عمر تالیف کرده و در سن 79 سالگى که معمولا وقت ضعف قوااست در سال وفات خوداز تالیف آن فراغت یافته است و گویا به تجدید نظر و مقاله با ماخذ موفق نشده است لذااغلاط بى شمارى در آن وجود دارد و کمتر صفحه اى است که چندین غلط فاحش مغیر معنا در نباشد و شایداصلا چنین صفحه یافت نشود. سپس نمونه اى از تحریف را آورده ادامه مى دهند: ابن حجر دراین کتاب نقلیات به نقل به لفظ مقید نیست و شاید ترجمه اى بدون نقل به معنا پیدا نشود و مذاق وى در نقل به معناى بسیار وسیع است . قسمتى از تحریفات کتاب ازاین دسته است و غلطهاى فراوان نسخه اىلسان لمیزان نیز حساب جداگانه اى دارد. بنابراین مقدمه تااین کتاب به پاره اى از قرائن تایید نشود نمى توانیم درباره آن اصل صحت جارى کنیم و بدان استدلال نمائیم . بلکه در هر موردى که کلام ابن حجر حاکى ازامرى 46است که ذاتا بعیداست مى توان گفت که اصل دراین قبیل امور خطاست .

بهرحال[ لسان المیزان] به سال 1329 در حیدرآباد هند در 7 جلد منتشر شد و پس از آن در بیروت افست شده است .

12-تحریر تبصیرالمنتبه فى تحریرالمشتبه ابن حجر عسقلانى 
ابن حجر مى گوید:[ من کتاب[ المشتبه] ذهبى را ملاحظه کردم و در آن از چند سوى کمبود یافتم]:

1. مهمترین کمبود ضبط نامهااست چون ضبط نامها را بدقت و با حروف ضبط نکرده واینگونه ضبط دردى را دوا نمى کند.

2. دراختصار زیاده روى کرده .

3. بسیارى از تراجم را نیاورده است .

کتاب ذهبى در حقیقت تلخیص و تهذیب کتاب ابن ماکولا وابن نقطه است . بسیارى از تراجم دراین دو تاب هست که در ذهبى نیست .از روى تصمیم گرفتم زیاده گوئیهاى غیر لازم وى را مختصر کنم و زیاده رویهاى روى را دراختصار ترمیمى : نمایم من نامهاى مشهور رابدون ضبط آوردم و مشتبهات را با حروف مشخص ساختم واگر به ضبط اسمى نپرداختم بخاطر همانندى آن با نام پیشین خوداست به تمام منابع ذهبى مراجعه کردم و به منابعى که احتمال دادم که دست نیافته باشد نیز نگریستم و کتاب را براساس کتاب او ترتیب دادم و آنچه خود بدان افزودم آغازش را با[ قلت] و پایانش را با[ انتهى] مشخص ساختم] . 47

این کتاب با تحقیق على محمد بجاوى براساس سه نسخه تصحیح شده و در چهار جلد در مصر چاپ شده است . محقق بجز تحقیق متن وارائه اختلاف نسخه ها به منابع ابن حجر مراجعه کرده و منابع راارائه داده و برخى اختلافهاى موجود بین این منابع و کتاب را نشان داده است و در پایان فهرستهاى فنى سودمندى بدان افزوده است .

 

مولف تهذیب التهذیب
مولف تهذیب التهذیب و ...ابن حجر عسقلانى را بیشتر به اختصار معرفى کردیم و منابع شرح حالش را داده ایم شماره 11.78.


پاورقى ها 
1. تاسیس الشیعه .233.
2.الذریعه ج 10.80 مولفوالشیعه فى صدرالاسلام .18.
3. لولوه البحرین .347.
4. طبرس و مجمع البیان ج 2.36 به بعد.
5. مجمع البیان ج 1 (مقدمه ).13.
6. مجمع البیان ج 1(مقدمه )/10
7. مجله حوزه سال دوم شماره 3.63.
8. مرجعیت و روحانیت .241 مقاله مزایا و خدمات آیه الله بروجردى تکامل اجتماعى انسان .202 مطالعه و دقت در مضامین این مقاله توصیه مى شود.
9.الرسائل الاجتهاد والتقلید.99.
10. زمین در فقه اسلامى .13.
11. بحارالانوار ج 190191104 چاپ بیروت .
12. التدوین که کتابى است بسیار بزرگ و تحقیقى و سرشاراز فوائد رجالى تاریخى و .. متاسفانه هنوز چاپ نشده است دانشمند بزرگ فقید علم و تحقیق و پروهش مرحوم جلال الدین ارموى فهرستى ساخته است ازاسماء موجود در آن کتاب با مقدمه اى درشناسائى نسخه هاى موجود کتاب با مقدمه اى در شناسائى نسخه هاى موجود کتاب و چگونگى دست یافتن به آن .
13. متاسفانه بخش عظیمى ازاین کتاب در گذرگاه زمان ناپدید شده است واینک قسمت شیعه کتاب در 6 جلد با تحقیق و تصحیح آقاى حسنى منتشر شده است .امیداست کتابخانه آیه الله مرعشى تلاشى و پژوهش مولف گرانقدر راارج نهد و بقیه کتاب را بهمان شیوه منتشر کند.
14. کشف الظنون ج 1.839 582 1636 1917 مقدمه تقریب التهذیب ج 1.2 مقدمه میزان الاعتدال فهرست کتابهاى خطى دانشگاه تهران 485 555.
15. تاریخ بغداد ج 2.7 مقدمه فتح البارى .484.
16. مقدمه کتاب صفحه (1).
 17.الکنى والاسماء.87.
18. ریحانه الادب ج 1.239.
19. وفیات الاعیان ج 3.474 چاپ محمد محیى الدین .
20. مدرک پیشین براى آگاهى بیشتراز شرح حال وى رک : و فیات الاعیان ج 3.239 المنتظم ابن جوزى 6.169 تذکره الحفاظ ج 2.291 لسان المیزان ج 5.41 شذرات الذهب ج 2.260 الاعلام ج 5.308 چاپ چهارم معجم المولفین ج 8.255 میزان الاعتدال ج 3.17 هدیه العارفین ج 2.31 و ...
21. مقدمه الجرح والتعدیل صفحه (ید).
22. مدرک پیشین .
23. ریحانه الادب ج 2.286.
24. لسان المیزان ج 3.432.
25. براى آگاهى بیشتراز شرح حال وى رک : طبقات الشافعیه ج 2.238 لسان المیزان ج 3.432 تذکره الحفاض ج 3.46 شذرات الذهب ج 2.308 طبقات المفسرین .17 میزان الاعتدال ج 2.116 معجم المولفین ج 5.170 الاعلام ج 3.324 معجم المطبوعات 281.
26. مقدمه[ المجروحین] صفحه .(م ).
27. همان مدرک صفحه (ن ).
28. همان مدرک .
30. همان مدرک . براى آگاهى بیشتراز شرح ابن حبان رک : معجم البلدن ج 2.171 شذرات الذهب ج 3.16 تذکره الحفاظ ج 3.125 میزان الاعتدال طبقات الشافعیه 2.141 النجوم الزاهره ج 3.342 معجم المولفین ج 9.273 الاعلام ج 6.78 ریحانه الادب ج 7.463 دانشنامه ایران اسلام ج 3.488 و ... 29.الاعلام ج 6.78.
31. مقدمه تهذیب التهذیب .
32. کشف الظنون ج 2.1917.
33. مقدمه میزان الاعتدال ج /01/1
34. میزان الاعتدال ج /03/1
35. مقدمه محقق کتاب 1. ص[ ح] .
36.المشتبه مقدمه محقق .
37.المشتبه مقدمه محقق .
38. ریحانه الادب ج 2.277.
39. شذرات الذهب ج 6.154. براى آگاهى بیشتراز شرح حال وى : طبقات الشافعیه ج 5.216الدارالکامنه ج 3.338 شذرات الذهب ج 6.153 ریحانه تلادب ج 2.277 معجم المولفین ج 8.289 الاعلام ج 5.326 و ...
40و41. کشف الظنون ج 2.1509.
42.الاعلام ج 8.237.
43. مقدمه تهذیب التهذیب .
44. مقدمه تقریب التهذیب .
45. مقدمه لسان المیزان ج /04/1
46. یادنامه علامه امینى مقاله[ فهرست شیخ منتجب الدین] .42.
47. مقدمه کتاب .