جنگ در آیینه مبانى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


دراین نوشتار جنگ ایران و عراق را از دو زاویه به ترتیب فقهى و سیاسى در طى دو شماره مورد بحث و دقت نظر قرار مى دهیم . در ابتداء براى آماده شدن زمینه بحث دواصل اساسى را که اسلام در سیاست خارجى خود مد نظر دارد و روابط بین المللى خود را بر آن دو استوار ساخته است ارزیابى و تحلیل مى کنیم :

1- صلح و همزیستى مسالمت آمیز.

2- دفاع .

صلح و همزیستى مسالمت آمیز.
فترتى که از ماموریت پیامبران پیشین در زمین تا ظهور پیامبر اسلام پدید آماده بود باعث از هم گسستگى زندگى بشر واز بین رفتن صفا و دوستى شده بود تا آنجا که: [خون را جز خون نمى شویید]. خون ریزى عرصه گیتى را بر ساکنین آن تنگ کرده بود. زندگى تنها در سایه شمشیر معنى مى داد. تنها قدرت و زور بود که قانونى جلوه مى نمود. غارت از راههاى رسمى امرار معاش بود. جهان در آتش جنگهاى تفوق طلبانه و حیوانى مى سوخت . على ابن ابیطالب اوضاع جهان را در این  فترت طولانى اینگونه توصیف مى کند :

...وتلظ من الحروب ... و شعارهاالخوف ودثارهاالسیف 1 . 
جنگ همه جا شعله ور بود ترس دلهاى مردم را فرا گرفته بود و پناهگاهى جز شمشیر نداشتند .

در چنین روزگارى بود که چراغ پرفروغ وحى الهى بر شبستان سرد و تاریک جهان آویخته شد. و پیامبراسلام طبق فرمان خداوندى آیین بى همتاى خود را اعلام کرد و صلح و همزیستى مسالمت آمیز را که نداى وجدانى تمام ملل دنیا بود براى پایان زندگى خونین بشر به جهانیان عرضه کرد و همزیستى مسالمت آمیز را از اصول اساسى حکومت جهانى خویش قرار داد و سیاست خارجى و بین المللى دولت اسلامى را بر آن استوار ساخت و به پیروان خود دستور مراعات و عمل به آن را داد.

صلح جهانى ازاهداف اصلى و استراتژیک پیامبران الهى است زیرا آنها موقعى موفق به اجراى برنامه ها و قوانین الهى و پیاده کرده قسط و عدل در جامعه واز بین بردن کینه و آز خواهند شده که همه انسانها در صلح و آرامس زندگى کنند.از طرفى در ادیان الهى ملاک روابط با دیگر ملل دنیا به فرموده على بن ابیطالب (ع) [همانندى در آفرینش] 2است . به همین علت مسلمانان نباید بگذارند عواطف انسانى پایمال تعصبات عقیدتى بشود که قرآن به رعایت این اصل مهم وانسانى فرا خوانده است :

لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطواالیهم ان الله یحب المقسطین . 3 
خداوند نهیتان نکرده است ازاینکه با آن کسانى که با شما در دین پیکار نکرده و نه از دیارتان آواره کرده اند نیک رفتارى و دادگرى کنید چه خدا دادگران را دوست مى دارد.

در جامعه اى که روابط براساس عواطف انسانى و دادگرى باشد محیط مناسبى است براى تبادل افکار و عرضه منطقى دین و رشداستعدادها که این خود زمینه یک دولت جهانى را براساس مبانى الهى بوجود مى آورد. به همین علت است که خداوند به پیامبرش امر مى کند:

وان جنحوا للسلم فاجنح لها 4 . 
اگر دشمن تمایل به صلح نشان داد تو هم تمایل نشان بده و صلح را بپذیر.

خداوند به پیامبرش دستور مى دهد که تشنج زدائى کند و جنگ را که یک بیمارى و وزراست از صحنه جامعه بزداید و به انسانها شیرینى و گوارائى صلح و آرامش را بچشاند و موظف است که به این امر مهم جامعه عمل بپوشاند بویژه آنگاه که دشمن هم بدان تمایل نشان مى دهد. با نگرش به سیره پیامبر به این مطلب پى مى بریم که آن حضرت در طول زندگى سیاسى خود به این اصل استراتژیک در روابط دیپلماسى پایبند بوده است و در هر فرصتى که پیش مى آمده است روابط [حسنه] را پى مى ریخته است .اینک به چند مورد دراینجااشاره مى کنیم :

1- منشور مدینه 
در فرازهائى از منشور مدینه که نمایانگر تلاش پیغمبر[ ص] در راه برقرارى روابط حسنه با یهودیان مدینه است مى خوانیم :

الف - یهود مدینه (بنى عوف ) با مومنان در حکم یک امت شناخته مى شوند بااین تفاوت که یهود مطابق دستور دین خود عمل مى کند و مسلمانان هم مطابق دین خود هم پیمانان یهود در حکم خود یهودند مگر کسانى که ستم و تجاوز کنند.

ب مسلمانان ویهودیان در انجام مراسم دینى خود آزاد خواهند بود.

ج - در موقع پیشامد و جنگ هر کدام ازاین دو دیگرى را در صورتى که متجاوز نباشند علیه دشمن کمک خواهد کرد.

د هرگاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعى خواهند کرد. 5

صلح جهانى از اهداف اصلى و استراتژیک پیامبران الهى است.
2- جنگ بدر 
ستم پیشه گان فریش بعداز 13 سال آزار واذیب پیامبر و یاران او اینک با تمام نیرو براى دهم کوباندن حکومت کوچک مدینه که به همت والاى پیامبر[ ص] و یاران مظلوم او پا گرفته است بسیج شده اند دو لشگر روبروى هم قرار گرفته اند پیامبر[ ص] باز دست به شمشیر نمى برد (بااینکه آنها عرصه گیتى را براو ویارانش تنگ کرده اند) بلکه تلاش پى گیر و مخلصانه خود را براى عدم درگیرى و خون ریزى آغاز مى کند. واقدى این واقعه رااینگونه مى نگارد:

از محمد بن جبیرین مطعم برایم نقل کردند که مى گفت چون قریش در بدر فرود آمدند پیامبر[ ص] عمر بن خطاب را پیش ایشان فرستاد و فرمود: برگردید و نجنگید دست به شمشیر نبرد خون نریزند غیراز شما دیگران بیایند با من درگیر بشوند و بجنگند و مزاحمت کنند براى من آسان تر و محبوتر از آنست که 
 شماها با من بجنگید و من با غیر از شما درگیر شوم بهتراست ازاینکه با شما درگیر شوم 6 .

3- صلح حدیبیه
پیامبر (ص ) و یاران آهنگ خانه خدا کردند براى زیارت و طواف برگرد خانه و بیعت با خداى یکتا بدون ابزار و آلات جنگى بلکه با شتران و گوسفندان قربانى براه افتادنداما مشرکین ماجراجو و جنگ افزوز مانع فرود کاروان خداجوى پیامبر به حریم امن خدائى شدند. پیامبر خراش ابن امیه کعبى را پیش قریش فرستاد که هدف پیامبر را به آنهااعلان کند و بگوید که ما براى عمره آمده ایم و همراه ما قربانى است و مى خواهیم بر خانه طواف کنیم وازاحرام بیرون آییم و برگردیم ولى آنها که جنگ را پیشه ساخته بودند شتر خراس بن امیه عبى را پى کردند و قصد داشتند که او را بکشند که عده اى از خویشان او را بکشند که عده اى از خویشان او مانع شدند. پیامبر[ ص] عثمان را فرا خواند و فرمود: پیش قریش برو و به آنها خبربده که ما براى جنگ با هیچ کس نیامده ایم ما براى زیارت آمده ایم و حرمت آن را بزرگ مى شمریم و همراه خود قربانى آورده ایم . عثمان نزد قریش رفت و هدف پیامبر[ ص] را تشریح کرد و آنها را به آرامش دعوت کرد ولى آنها در جواب گفتند:امکان ندارد که بگذاریم محمد و یارانش به مکه در آیند تااینکه پیامبر[ ص] یاران را به تجدید بیعت فرا خواند. یاران استقبال با شکوهى ازاین پیشنهاد کردند و تا حد مرگ با پیامبر بیعت کردند این رفراندم عظیم به گوش قریش رسید به شور نشتند و خردمندان آنها پیشنهاد مصالحه کردند.این پیشنهاد تصویب شد و نماینده اى نزد پیامبر فرستادند که قرار داد صلحى به امضاء رسد نماینده قریش پیش پیامبر آمد وایشان رااز تصمیم قریش مطلع کرد. پیامبر به گرمى دست خویش را براى ترک مخاصمه و برقرارى صلح بسوى آنها دراز کرد و قرارداد صلح بسوى آنها دراز کرد و قرارداد صلح با توافق طرفین تنظیم گردید7 .

4- فتح مکه 
پیامبر با قدرت و همینه خاصى بطور غافلگیرانه براى جلوگیرى از خون ریزى خانه خدا را با بانگ روح بخش[ الله اکبر] فتح کرد. بر خلاف دیگر فاتحان بزرگ تاریخ با قدرت تمام از خون ریزى و توهین به افراد جلوگیرى کرد و صلاى صلح و آرامش واحترام به یکدیگر را در داد:

الیوم یوم المرحمه الیوم اعزالله فیه قریشا. 8 
امروز روز رحمت و مهربانى است روزى است که خداوند قریش را عزیز و گرامی خواهد داشت .

آیااین چند نمونه که بر شمردیم گواه محکمى نیست براینکه اسلام جنگ را یک بیمارى مى داند و به صلح و همزیستى مسالمت آمیز اصالت مى دهد؟ بر خلاف پندار مستشرقین : دین اسلام دین شمشیر نیست بلکه دین صلح و آرامش است و جنگهاى پیامبر و یاران در راه برقرارى امنیت و صلح و آرامش و داع از کیان اسلام بوده است . گواه براین مطلب سریه و جنگهاى پیامبر (ص) در دوران حکومت آن حضرت است .

دفاع
دفاع از مقدس ترین واژه هائى است که در فرهنگ انسانى جاى گرفته است و همه انسانها با دیداحترام به آن مى نگرند و زندگى خود را در پناه آن برافراشته اند. قانون دفاع بر تمام ابعاد زندگى انسان سایه افکنده است و جزء لاینفک زندگى او شده است . فطرى بودن این قانون را تاریخ انسان ثابت مى کند که انسان در گذر زمان در برابر حوادث ناگوار و هجوم تبهکاران هستى سوز به دفاع از خویش پرداخته است .این امر برخاسته از عشقى است که او را به زندگى جمعى کشانده است تا بتواند در پرتو جامعه از خطرات مرگ زا مصون ماند. انسانها در طول فراز و نشیب تاریخ زندگى به این نتیجه رسیده اند که سلامت جامعه و رشدافکار و پیشرفت علم و صنعت و پایمال نشدن حقوق انسانى بستگى کامل به رابطه عمیق با سیستم دفاع دارد که بطور هوشیارانه از جامعه حراست کند و در مقابل کوچکترین هجمه اى عکس العمل مناسب و معقول را انجام دهد وادیان الهى که قوانین و مقرارتشان سازگار با روح انسانى است در راه استحکام و تقویت این امر کوشیده اند. حرکت دفاعى پیامبران گواه این مطلب است . على بن ابیطالب (ع) پیامبراسلام (ص) رااینگونه وصف مى کند :

والمعلمن الحق والدافع جبیشات الاباطیل 9 . 
دین حق را بحق آشکار کرد از نادرستیها و باطلها جلوگیرى نمود.

على بن ابیطالب که ادامه دهنده راه انبیاى توحیدى است فلسفه پذیرش جکومت بر مردم را در جکله اى کوتاه و زیبا چنین بیان مى کند:

والله لهى احب الى من امرتکم الاان اقیم حقااوادفع باطلا. 10 . 
 ابن عباس بخدا سوگنداین کفش بى ارزش برایم از حکومت بر شما محبوب تراست مگر بااین حکومت حقى را به پا دارم و یا باطلى را دفع کنم .

با مطالعه تاریخ انسان به این مطلب دست مى یابیم که اگر دفاع در نهاد و سرشت انسان جاى نگرفته بود و عقل او را به این امر راهنمائى نمى کرد کره زمین که براى بهره ورى سالم انسان خلق شده توسط غارتگران به فساد کشانده مى شد: [لعولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض] 11

البته دفاعى که عقل به آن حکم مى کند واسلام هم آنرا پذیرفته واز ارکان حکومتش قرار داده است . تنها در قوه قهریه متجلى نمى شود بلکه آخرین راه علاج آنگاه که تمام راههاى مسالمت آمیز به بن بست رسید باید به آخرین چاره اندیشید بگفته حکیم طوس :

گنه کرده را پند پیش آوریمچو دیگر کند پیش آوریم 12
این حرکت موافق سنت تدافع است که بااین حرکت از حس زورگوئى و فزون طلبى که عامل تحریک و تضییع حقوق است جلوگیرى کند تا توازن اجتماعى محفوظ بماند که در پرتو آن صلاح و آزادى دست افشاند و فساد و خرابى و بندگى بال و پر ریزد.

این بخش از بحث را بخاطراهمیتى که دارد تحت عناوینى چند مى نگاریم :

1- دفاع از آیین 
حفاظت و پاسدارى از آیین بویئه آیین حیاتى و زندگى سازى همچون اسلام امر ضرورى و لازم است که اگر دین بدون پشتوانه دفاعى و سیستم دقیق حفاظت باشد نمى تواند قد برافرازد و در کشاکشهاى اجتماعى باقى بماند واهداف انسانى خودش را مطرح کند. زیرا برنامه هاى اسلام و نگر شاو به جامعه وانسان با سیادت کاذب قدرت مداران سلطه جو و استعمارگر نمى سازد و آنهااقدام به نابودى این دین الهى خواهند کرد و نخواهند گذاشت قوانین الهى پا بگیرد و مستحکم شود بله اگر دینى مى بود که به اجتماع و بنیان آن کار نداشت مى شد بگوئیم که احتیاجى به قوه دفاعیه ندارد امااسلام براى دگرگونى جامعه وانقلاب اساسى در شالوده اجتماع وضع شده است بطور جداز طرف قدرتهاى سلطه گر مورد تهاجم واقع خواهد شد. بر همین اساس اسلام پیش بینى این امر مهم را کرده است و پیروان خود را به تشکیل یک سیستم دفاعى دستور داده است: [واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل] 13 .

خداوند جعل قانون مى کند. قانون[ قتال] با کسانیکه اسلام خواهى را جرم مى دانند و کشتن دارندگان این اندیشه متعالى را مجاز. ضرورت این قانون براى حفاظت از عالى ترین برنامه زندگى که وجه همتش نجات اسانیت از منجلاب و ساختن انسان الهى است ازامور بدیهى و بر هیچ عاقلى پوشیده نیست .اگر ضرورت این قانون را نومنین به ادیان الهى حس نمى کردند امروز نامى و ذکرى از خدا برده نمى شد: ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیهااسم الله کثیرا. 16

با نگرشى به تاریخ صدر اسلام به تهاجم گسترده مشرکین وایادى آنان به مکتب انسان ساز اسلام پى مى بریم . خداوند در قرآن اهداف شوم آنان را اینگونه بیان مى کند: [لایزالون یقاتلوکم حتى یردوکم عن دینکم] 14 . مشرکین پیوسته با شما نبرد مى کنند تا آنکه شما رااز دینتان برگردانند.این خطرى است که بنیانهاى تفکر واندیشه توحیدى را مورد تهدید جدى قرار داده است بهمین جهت اعلام مى دارد: [کتب علیکم القتال] 15 حکم جهاد بر شما مقرر گردید.

اگرامروز که فساد دامن جوامع بشرى را گرفته است بارقه اى از معنویت دیده مى شود بخاطر فروغ کم سوى ادیان الهى است که توسط انسانهاى مومن به آن پاس داشته مى شوداگراین دفاع نبود از توحید و معنویت امروز خبرى نبود.

2- دفاع از مظلوم
مظلوم و دفاع از آن از دیر باز عمق روح بشریت را بخود مشغول داشته است . صحنه گرفتارى مظلوم در چنگ ظالم از غم انگیزترین صحنه هاى زندگى انسان بشمار مى رود که روح انسان را به تلاطم و عصیان وا داشته است . ناله اندوهناک مظلوم از جگر خرشترین ناله هائى است که بشر تا کنون شنیده است .این غم گران او را وادشته است که به دفاع از مظلوم برخیزد و کینه درونى خویش را نسبت به ظالم بنمایاند. فریاد دردمندانه على بن ابیطالب: [کن للمظلم عونا و لظالم خصما] 17 یک فریاد وجدانى است که پیامبراسلام[ ص] را وامى دارد که در سن بیست سالگى در پیمان دفاع از مظلوم شرکت بجوید و با تمام وجود به آن عشق بورزد. قصه ازاین قراراست: [ در عصر جاهلیت مردى از بنى زبید] کالائى به[عاص بن وائل] فروخت . [عاص] کالا را تحویل گرفته بود و بهاى آن را نمى پرداخت .تلاش مرد غریب بى اثر ماند تااینکه ناامیدانه بالاى کوه [ابو قبیس] رفت و ریاد برآورد:اى مردان قریش بداد ستمدیده اى دوراز طایفه و کسان خویش برسید که در داخل شهر مکه کالاى او را به ستم مى برند. زبیربن عبدالمطلب این فریاد را شنیده غم سراپاى وجودش را فرا گرفت که چطور مى شود هر کس قدرت داشته باشد مصون باشد اما حقوق افراد ضعیف و غریب پایمال بشود. چاره اى اندیشید. قریش را در جریان گذاشت واز آنها خواست که از مظلوم دفاع کنند. یعضى از طوایف حرف او را شنیدند واز پیشنهاداواستقبال کردند و لذا نمایندگان طوایف، بنى هاشم، بنى عبدالمطلب، [ بنى زهره بن کلاب] و[ بنب تیم مره] و[ بنى حارث بن فهر] در خانه عبدالله بن جدعان تیمى جمع شدند. پیامبراسلام از طرف [بنى هاشم] در آن جمع شرکت جسته بود.این گروه پیمان بستند که براى یارى هر ستمدیده و گرفتن حق وى همداستان باشند واجازه ندهند که در مکه به احدى ستم شود. دراولین اقدام حق [زبیدى] را از [عاص بن وائل] گرفتند و نیز دخترى را که نبیه بن حجاج از مرد خثعمى با زور گرفته بود از وى پس گرفتند.

رسول خدا پس ازبعثت درباره حلف الفضول ( پیمان دفاع از مظلومین ) مى فرماید:

لقد شهدت حلفا دار عبدالله بن جدعات لودیت الى مثبه لاجببت و مازاده الاسلام الا تشدیدا.
در سراى عبدالله بن جدعان در پیمانى حضور یافتم که اگر دراسلام خم به مانند آن دعوت مى شدم اجابت مى کردم و اسلام جزاستحکام چیزى بر آن نیفزوده است . 18

این حرکت انسانى در عصر جاهلیت و بى حکومتى گواهى است روشن بر اینکه دفاع از مظلوم یک امر وجدانى و فطرى است که در بین ملل عقب افتاده و بدوراز تمدن و فرهنگ که زندگى را در سایه شمشیر سپرى مى کردند مقبول افتاده و داراى مرتبه اى بلند بوده است .

این مساله آنقدراهمیت دارد که على بن ابیطالب ( ع)[ دفاع از مظلوم] را برنامه حکومت خود مى داند واز مردم براى تحقق این امر مهم کمک مى طلبد:

ایهاالناس اعینونى على انفسکم وایم ا الله لا ثصفن اصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزامته حتى اورده منهل الحق و ان کان کارها . 19
اى مردم بمن براى اصلاح خودتان کمک کنید. سوگند بخدا داد مظلوم رااز ظالم مى گیرم وافسار ظالم را مى کشم تا وى را به آبخورگاه حق وارد سازم اگر چه مایل به این کار نباشد.

براین اساس دفاع از مظلوم نشات گرفته از وجدان بیدارانسانها است که اسلام این امر وجدانى را تایید وانسانها را به زدودن ظلم از پیکر جامعه و دفاع از مظلوم تشویق کرده است و مسلمانان را موظف کرده است که دراین راه بکوشند.

3- دفاع از وطن 
روحیه اسانها بگونه اى است که به زادگاهشان عشق مى ورزند و حق طبیعى خود. مى دانند که از حد و مرز آن پاس بدارند و در برابر هجوم غارتگران کینه توز پایمردى کنند. به همین انگیزه دست به تشکیل حکومت مى زنند تا بوسیله آن از محدوده کشور دفاع کنند که مبادا دشمن خاک آنان را مورد تاخت قرار دهد که موجب سرافکندگى آنان شود زیرا بتجربه دریافته اند که ستاره بخت ملتى آنگاه افول مى کند که دشمن کینه توز به موطن آنها راه یابد و نایره جنگ را در داخل خاک آنان یبفروزد که على بن ابیطالب (ع) در این رابطه چنین مى گوید:

فواالله ما عزى قوم قط فى عقر دارهم الا ذلوا.
سوگند بخداى هر ملتى در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گیرد حتما ذلیل خواهدشد.

این حقیقتى است که ملتها با تمام وجود آن را حس کرده اند براى پایمال نشدن عزت و شوکت خویش در برابر هجوم بیگانه مردانه ایستاده اند.گواه این مدعى تاریخ ملتها و فرهنگ آنهاست . فرهنگ ملل دنیا که در گسترده خاصى حد و مرز جغرافیائى نمى شناسد صفات مشترکى دارند که یک یاز آن صفات مشترک که منزلت والائى در فرهنگ هر قوم دارد[پایمردى در برابر هجوم ستمگران و دفاع از مرز و بوم] است . بیگانه زدایان در میان اقوام گوناگون جهان مقام برجسته اى دارند و آنها را بعنوان قهرمانان آن مرز و بوم مى شناسند و نسل هاى بعدى از آنها بنام قهرمانان وطن یاد مى کنند.

اسلام که قوانینش مانا جاودانه و هماهنگ با فطرت و سرشت انسان است این اصل انسانى را پذیرفته و در صدر برنامه هاى دفاعى خود قرار داده است .دراسلام حفظ مرزها و ثغور کشور از فرائض است و تخلف از آن یک جرم بزرگ محسوب مى شود شاهد براین مدعى سیره حکومتى على بن ابیطالب (ع) است . على بن ابیطالب (ع) رهبر حکومت اسلامى که در قلمرو خاصى حکم مى راند وقتى که مى بیند سیستم دفاعى کشورش از کارائى لازم برخوردار نیست و حساسیت خود را در مقابل حوادث از دست داده است و مردمى که ستون فقرات این سیستم دفاعى را تشکیل مى دهند به سستى و تجمل پرستى رو آورده اند و بجاى تلاش در راه حفظ مرزها و کشور همانند عروسان حجله نشین شده اند به بهانه زمستان و یا تابستان به دفع غارتگران نمى پردازند تا آنجا که نیروهاىمعاویه بدون مانع و رادعى به شهر مرزى انبار یورش مى برند فرماندار شهر را به فجیع ترین وضع مى کشند و مرزبانان رااز آن سرززمین بیرون مى کنند و به خانه زن مسلمان و غیر مسلمان (که در پناه اسلام زندگى مى کند) وارد مى شوند دستبند گردن بند و گوشواره هاى آنان را بزوراز تنشان بیرون مى آورند و شهر را غارت مى کنند در حالیکه یک قطره خون هم از آنها ریخته نمى شود. »

بااندوهى فراوان و فلبى مملواز درد و خشمگین از سیستم دفاعى کشور فریاد مى زند:

فلوامرا مسلما مات من بعد هذااسفا ما کان به ملوما بل کان به عندى جدیرا 20 . 
اگر به خاطراین حادثه غم انگیز و دردناک مسلمانى از روى تاسف بمیرد نه تنها ملامت نخواهد شد بلکه چنین چیزى به نظر من سزاوراست .

على بن ابیطالب (ع) مى خواهد بگوید:اگر کشورى نتوانداز مرزهاى خود محافظت کند دشمن باغى بر آن کشور بتازد و به غارت بپردازد مرگ ازاین چنین زندگى ذلیلانه بهتراست .اگرانسانى به این غم بمیرد براو ملامتى نیست .

شاهدى دیگر:امام على[ ع] کمیل بن زیاد نخعى فرماندار[ هیت] را بخاطر ناتوانیش در شکستن شوکت دشمن و حفظ مرز حوزه ماموریتش مورد ملامت و سرزنش شدید قرار مى دهد. 21

با توجه به این نمونه هائى که ذکرش رفت به این نتیجه مى رسیم که حفظ کشور از دست یازى دشمن به آن از ضرورى ترین وظایف هر مسلمانى است واختصاص به زمان حکومت معصوم هم ندارد که با قاعده[ الغاء خصوصیت] واستمرار و جهان شمولى قوانین الهى در همه عصرها قابل اجرا است و مسلمانان موظف به انجام آن هستند. به همین جهت است که امام سجاد[ ع] بااینکه در عصرى زندگى مى کند که دیکتاتورترین و ستمگرترین چهره ها حکم مى رانند اما توجه خاصى به مرزهاى کشوراسلامى دارد و درباره مرزداران دعا مى کند.

و حصن ثغورالمسلمین بعزتک واید حماتها بقوتک واسبغ عطایاهم من جدتک ...
 پاینبدى جمهورىاسلامى به دواصل اساسى، صلح و دفاع
جمهورى اسلامى که با حرکت حماسه آفرین مردم میهن اسلامى ایران برهبرى داهیانه امام خمینى دراین مرز و بوم پا گرفت این نظام بنابر خواست مردم ایران قوانینش از خورشید نورافشان قرآن واسلام پرتو گرفت .از جمله قانون صلح و دفاع اسلام دراصل (152) قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران متجلى شده است :

[سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران براساس نفى هرگونه سلطه جوئى و سلطه پذیرى حفظاستقلال همه جانبه و تمامیت ارضى کشور دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهاى سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استواراست] . و در[ اصل]146 قانون اساسى آمده است :

[ استقرار هرگونه پایگاه نظامى خارجى در کشور هر چند بعنوان استفاده صلح آمیز باشد ممنوع است] .

دولتمردان جمهورى اسلامى ایران با قوانین روح بحش اسلام سیاست بین المللى خود را تنطیم کردند و دراولین گام به اجراى آن کمر بسند. دراین رابطه به بخشى از عملکرد دولت جمهورى اسلامى ایران اشاره مى کنیم :

در باب صلح و همزیستى مسالمت آمیز 
جمهورى اسلامى ایران که اولین روزهاى پس از پیروزى انقلاب خود را مى گذرانید علاقمند به حفظ آرامش منطقه برقرارى روابط برادرانه با همسایگان مسلمان خویش بمنظور جلوگیرى از دخالت نیروهاى خارجى در منطقه خلیج فارس بود و براین اساس مبادارت به اقداماتى از قبیل موارداحصاء شده در زیر نمود:

1- تقلیل پرسنل کادر ثابت ارتش در رده هاى فرماندهى وافسران .

2- لغو قراردادهاى خرید تجهیزات و وسائل نظامى و تبدیل این قراردادها براى خرید وسائل کشاورزى و غیر نظامى .

3- خروج از پیمان سنتو.

4- اخراج بیش از 40 هزار نفراز کارشناسان و مستشاران نظامى آمریکائى .

5- جمع آورى دستگاههاى استراق سمع و جاسوسى آمریکائى ازخاک ایران .

6- متوقف نمودن طرح احداث پایگاه نظامى عظیم چاه بهار.

7- خروج نیروهاى ایرانى از عمان .

8- فراخواندن پرسنل نظامى ایران که براى تحصیل علوم نظامى به کشورهاى غربى اعزام شده بودند.

9- فرا خواندن وابسته هاى نظامى ایران از کشورهاى خارجى .

10- انحلال پاره اى از قسمتها و واحدهاى نظامى ارتشى 23 .

11-برقرارى روابط مسالمت آمیز با تمام دول دنیا بغیراز دولتهاى جنگ افروز و نژادپرست .

آیااین خط مشى در سیاست بین المللى حرکت بسوى صلح و همزیستى مسالمت آمیز نیست ؟ آیااین حرکت عمل به روش پیامبراسلام (ص ) نیست ؟ جواب در نزدانسانهاى منصف مثبت است زیرا هرانسان منصفى با تامل در آنچه که گذشت به این مطلب اعتراف خواهد کرد که ایران کشورى است که بطور واقعى و حدى صلح و همزیستى مسالمت آمیز را مى طلبد.

در باب دفاع 
حرکت دفاعى جمهورى اسلامى ایران در گستره وسیعى که مرز که جغرافیائى نمى شناسد مطرح است در صبح پیروزى این حرکت انسانى در حد توان آغاز شد و تاکنون بطور جدى . و فعال در سراسر جهان ادامه داشته است . به همین علت مورد غضب قدرتهاى جهانى واقع شده است و تا امروز در آتش کین آنها سوخته است اینک به شمارى از عملکرد دولت اسلامى ایران دراین رابطه اشاره مى کنیم :

1- در هم کوباندن حرکت هاى مسلحانه که بااهداف تجزیه ایران و براندازى جمهورى اسلامى ایران شکل گرفته بودند.

2- قطع نفت و قطع ارتباط با دولت آمریکا بخاطر دفاع از محرومان جهان وایران .

3- قطع نفت و قطع ارتباط با آفریقاى جنوبى بخاطر دفاع از مظلوما آن قاره .

4- قطع نفت و قطع ارتباط با دولت اشغالگراسرائیل بخاطر دفاع از کیان اسلام و مظلومان فلسطین .

5- کمک به جبهه مقدس افغانستان بخطار دفاع از کیان اسلام و ملت مظلوم آن دیار.

6- دفاع از حرکت و جنبش محرومان دنیا بر علیه ظلم واستبداد.

7- همراهى و هم سوئى با سازمانها و کنفرانسهائى که در راه دفاع از مظلومان و محرومان تلاش مى کنند. 24

8- دفاع قهرمانانه ازاسلام وایران بزرگ در برابر تهاجم گسترده آمریکا توسط دولت بعثى عراق .

جمهورى اسلامى ایران با نگرشى که به جنگ دارد جنگ را یک بیمارى و وزر مى داند. دنیائى بدوراز کشمکشهاى نظامى و جنگ افزوزیها مى طلبد. بر همین اساس سیاست انسانى خود را براین مبنا پایه گذارى کرده است و تلاش گسترده اى را در سطح جهان آغاز کرده است و هر جا سخنى از عدم خونریزى و جنگ است بطور فعال نقش ایفا مى کند.این نظام براى تحقق این آرمان انسانى بعداز طلوع جهان افزوزانقلاب اسلامى ایران رااز بلوک بندیهاى نظامى خارج کرد و دست دوستى و مودت بسوى تمام دول غیر محارب از جمله عراق دراز نمود .

از آنجاکه این حرکت انسانى با سیاست جنگ افزوزى و سلطه گرى قدرتهاى بزرگ در تضاد بود باید یک طرف قضیه ساقط مى شد که بطور طبیعى با توجه به حاکمیت قانون جنگل و قدرت و تسلیحات مدرن آنها و شبه هاى عظیم تبلیغاتى که دراختیار آنهااست این ایران بود که باید ساقط مى شد. قدرتهاى بزرگ در راس آنها آمریکا آتش جنگ را برافروختند و عراق را بخاطر اختلافات مرزى که با ایران داشته است و مرزهاى طولانى که با ایران دارد و سراغ داشتن روحیه ماجراجوئى در سران آن و تضادى که حزب بعث بااسلام دارد و نزدیکى عراق به ذخایر نفت و پالایشگاه عظیم آبادان انتخاب کردند و وارداین معرکه نمودند واو هم بازیچه سیاست جنگ افروزى پنتاگون واقع شد و تهاجم گسترده خود را علیه ایران اسلامى شروع کرد وایران ناخواسته در برابر جنگ نابرابر قرار گرفت.

فریاد مظلومانه او به گوش هیچ کس فرو نرفت . تلاش عظیم او براى جلوگیرى از هجوم غارتگرانه حزب بعث بتحریک آمریکا از راههاى مسالمت آمیز بى ثمر ماند لاجرم به حکم عقل و شرع مى بایست از خود دفاع کند اینک به تشریح جزئیات انحراف عراق ازاصول انسانى واسلامى و پایبندى جمهورى اسلامى به اصول اسلامى وانسانى مى پردازیم :

عراق ناقض قرارداد الجزایر 
متعاقب اجلاس سران دول صادر کننده نفت ( اوپک ) که از چهارم تا ششم مارس 1975 درالجزایره تشیکل گردید اعلامیه مشترکى از سوى ایران و عراق در خصوص نحوه حل اختلافات فیمابین دو کشور براساس رعایت اصول احترام به تمامیت ارى و تجاوز ناپذیرى مرزها و عدم دخالت در امور داخلى یکدیگر بشرح ذیل منتشر شد:

1 مرزهاى زمینى خود را براساس پروتکل قسطنطنیه مورخ سال 1913 و صورتجلسه هاى کمیسیون تعیین مرز مورخ سال 1914 و صورتجلسه هاى کمیسیون تعیین مرز مورخ سال 1914 تعیین کنند.

2 مرزهاى آبى خود را براساس خط تالوگ تعیین نمایند.

3 بااین کار دو کشورامنیت واعتماد متقابل را درامتداد مرزهاى مشترک خویش برقرار خواهند ساخت . طرفین بدین سان متعهد مى شوند که در مرزهاى خود یک منترل دقیق و موثر بمنظور قطع هرگونه رخنه و نفوذ که جبنه خرابکارانه از هر سو داشته باشد اعمال کنند.

4 دو طرف توافق کرده اند که مقررات فوق عواملى تجزیه ناپذیر جهت یک راه حل کل بوده و نتیجتا بدیهى است که نقضى هر یک از مفاد فوق مغایر روح توافق الجزیره مى باشد.

بدین منظور وزیران امورخارجه ایران والجزایر و عراق چندین بار جهت تنظیم وامضاى اسناد حاوى توافق متناوبا درالجزیره و تهران و بغداد ملاقات نمودند وبالاخره دراجلاس 12 و 13 ژوئن 1975 بغداد اسناداین قرارداد به امضاء رسید. 25

ولى رژیم عراق براى نیل به اهداف ضدانسانى خود بر خلاف اصول انسانى واسلامى بطور یکجانبه اقدام به لغو قرارداد فوق الذکر مى کند و بااین حرکت ضدانسانى به همکارى دولت آمریکا مى شتابد و بااین حرکت سرسپردگى خود را به قدرتهاى جنگ افروز اعلام مى دارد.

اینک به نقض قرارداداز سوى رژیم عراق توجه کنید: صدام در تاریخ 59/06/26 در مقابل مجلس عراق پیمان مارس 1975الجزایر را که بین عراق وایران امضاء شده بود بدون اعتباراعلام کرد. 26 و مجلسى عراق شب همانروز طى یک جلسه فوق العاده تصمیم شوراى فرماندهى انقلاب عراق دائر بر لغو قرار دادالجزایر را تصویب کرد و رادیو عراق در تاریخ 59/06/29 لغو قرار دادالجزایر را نمایانگر قدرتمندى در جهت حاکمیت و حیثیت ملى عراق دانست27

وفاى جمهورى اسلامى ایران به قرارداد الجزایر 
ایران بعداز پیروزى انقلاب اسلامى به حکم قرآن: [اوفوا بالعقود] 28 و سیاست همزیستى مسالمت آمیز به قراردادالجزایر پایبند بوده و دقیقا آن رااجرا مى کرده است . در اینجا چند مورداز وفاى ایران به قراردادالجزایر واصرار دراجراى دقیق آن را ذکر مى کنیم :

1- در تاریخ 58/01/6 دراجراى پروتکل امنیت در سرحدات ارتش جمهورى اسلامى ایران طرح سیمرغ را که بمنظور جلوگیرى ازرخنه خرابکاران به خاک طرفین تهیه شده بود و در زمستان سال 1357 بعلت برف و بوران شدید متوقف شده واین توقف با شروع انقلاب اسلامى مدت مدیدى ادامه یافت را در بدو شروع شورشهاى شمالى عراق و کردستا ن یران مجددا به مقامات عراقى ارائه نمود. 29

2- مامورین عراقى در تاریخ 58/07/23 با دو دستگاه بودلوزر در حد فاصل علائم مرزى 6.22 و 68.22 به منظور تسطیح منطقه براى حفر چاه نفت واحداث کمپینک به خاک ایران تجاوز نموده طى سه فقره یادداشت بشماره هاى 70/08/18.33.424 مورخ 59/08/2 و 18.10516.33.424 مورخ 58/11/4 و 18.11730.33.424 مورخ 58/11/2 بااستناد به شرح مسیر خط مرزایران و عراق منضم به پروتکل مرز زمینى به سفارت عراق در تهران اعتراض بعمل آمد. 30

3-پس از بمباران روستاهاى مرزى ایران توسط هواپیماهاى عراقى دولت اسلامى ایران بدون اقدام متقابل و بمنظور کاهش تشنج استاندار آذربایجان غربى را جهت مذاکره بااستاندار سلیمانیه به عراق اعزام نمود 31 .

با توجه به ادله و شواهدى که قامه شد روشن شد که رژیم بعثى عراق قراردادالجزایر را بطور یکجانبه و بدون در جریان گذاشتن ایران لغو کرده است . حال ببینیم اسلام درباره نقض قرارداد چه مى گوید؟.

اهمیت وفاى به پیمان دراسلام
عهد و پیمان در نزد همه ملل دنیا محترم و مقدس است و خود را ملزم به مراعات آن مى دانند در عصر جاهلیت که عصر بى حکومتى و هرج و مرج بود و مردم در پناه شمشیر زندگى مى کردند و هرکس که قدرت نداشت پایمال مى شد عهد و پیمان امر مقدس و محترمى بود و مردم آن روزگار عمل به آن رااز وظایف خود مى شمردند.از جمله پیمان [حلف الفضول] را مى شود نام برد که پیامبر (ص) در آن شرکت نمود.اسلام هم به پیروان خود دستور داده است که به پیمانهاى انسانى که بااسلام مغایرت ندارد پایبند باشند و آن را محترم بشمارند. در قرآن آمده است : اوفوا بالعقود. 32

افوا بالعهدان العهد کان مسئولا 33 .

به عهد به پیمان وفا کنید که از عهد و پیمان سئوال خواهد شد.

والذینهم لا ماناتهم و عهدهم راعون . 34 
 کسانى از مومنان رستگار شده اند که به امانت ها و عهد و پیمان خود وفا مى کنند.

وفاى پیامبر[ ص] به پیمان و تعهد 
یکى از مواد صلح حدیبیه این بود: [هرگاه مردى از حکومت مکه به مدینه گریخت پیامبر فرارى آنان را باید به مکه برگرداند]. بعداز انعقاد قرار داد صلح دو نفر مسلمان به نام هاى 1ابوجندل 2 ابونصیر که از ظلم و شکنجه اهل مکه بستوه آمده بودند به مدینه گریختند و به آغوش اسلام پناه آوردند اما پیامبر طبق قرارداد صلح آن دو را تحویل قریش داد! 35

وفاى على بن ابیطالب ( ع ) به عهد و پیمان 
هنگامیکه على بن ابیطالب (ع) در جنگ صفین براثر فشارافراد ناآگاه از سپاهیانش به امضاء پیمان متارکه جنگ و سپردن جریان به دست[ حکمین] مجبور گشت و پس ازامضاى پیمان همان گروه فشار از کار خود پشیمان شده و به على بن ابیطالب اصرار ورزیدند که پیمان خود را نادیده گیرد و نبرد را آغاز کند.امام دراین موقع به پیشنهاد آنان دست رد زد و فرمود:

ویحکم ابعدالرضا والعهد نرجع اولیس الله یقول: (واوفا بالعهد) اذا اعاهدتم و لاتنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلهم الله علیکم کفیلاان الله بعلم ما تفعلون . 
واى بر شما آیا پس از بستن پیمان با رضایت طرفین از پیمان خود برگردم . مگر خدا در قرآن خود دستور نمى دهد به عهد و پیمانها وفادار باشید و یا مى فرماید: پیمانهاى خود را پس ازاستوار ساختن آن نشکنید در حالى که خدا را بر خود ضامن و نگهبان قرار داده اید خداوندازاعمال شما آگاه است. 36

اکنون که روشن شد: [وفاى به عهد و پیمان] ازاصول مسلم سیاست بین المللى اسلام است . و پیامبراکرم[ ص] و على بن ابیطالب به آن پایبند بوده اند و به عهد خود وفاء کرده اند. رژیم عراق که خود را مسلمان مى داند به چه مجوزى نقض پیمان کرده است ؟اگر راضى نبوده اند ازاین قرار داد چراامضاء کرده اند؟ و چرا سعدون حمادى وزیر خارجه عراق پس ازامضاى عهدنامه 519 مى گوید: [رضایت خود را که گذشته از اعتقاد به حل مسالمت آمیزاختلافات بین المللى اختلافات مرزى با همسایه خود ایران را نیز حل کرده ابراز مى داریم .این موافقتنامه کلیه اختلافاتى را که میان دو کشور معوق مانده بود و تقریبا دو کشور را به آغاز دیگرى مسلحانه کشانده بود حل نمود]. پس رژیم عراق هیچ دلیلى براى نقضى قراردادالجزایر جز ماجراجوئى و  فتنه گر و هم سوئى با قدرتهاى بزرگ جهانى نداشته است

 

نقض قرارداداز دیدگاه اسلام
اگر در بین ملل دنیا قرار دادها محترم نبود و هرگاه بطور یکجانبه نقض مى شد مجازاتى را به دنبال نمى داشت هیچ قراردادى پا نمى گرفت زیرا تضمینى نداشت و عقلا زیر بار کارى که تضمینى دراجرایش نبود نمى رفتند از آنجا که مى بینیم در طول تاریخ زندگى اجتماعى بشر عهد و پیمان برقرار بوده و ملتها با هر دین و مسلکى به آن گرایش داشته اند. وامنیت زندگى خود را در پناه آن برقرار مى کرده اند معلوم مى شود تضمینى داشته است و طرفهاى قرارداد نمى توانسته اند بطور یکجانبه فسخ قرارداد کنند. که این تخلف محسوب مى شده است و مجازاتى را بدنبال داشته است که حداقل طرف دیگر قرار داد مجاز به دفاع از منافع و حقوق خود بوده است . على ابن ابیطالب[ ع] دراین باره مى گوید:

لیس من فراپص الله شى الناس اشد علیه اجتماعا مع تفرق اهواى هم و تشتت آرائیهم من تعطیم الوفاء یالعهود و قد لزم ذلک المشرکون فیما بینهم دون المسلمین لمااستوبلوه من عواقب الغدر 38 .
هیچیک از فرایص الهى مانند وفاى بعهد و پیمان نیست که مردم جهان با تمام اختلافاتى که دارند نسبت به آن چنین اتفاق نظر داشته باشند. حتى مشرکان زمان جاهلیت علاوه بر مسلمانان آن را مراعات مى کردند. چرا که عواقب پیمان شکنى را آزموده بودند.

پس معلوم مى شود که[ پیمان] منافعى مفید و نقضى آن عواقب شومى را دربرداشته است .اینک به قرآن رجوع مى کنیم تا وظیفه اسلامى خود را در قبال عهد شکنان دریابیم :

وان نکثواایمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دینکم فقاتلواائمه الکفر . 39
هرگاه آنها سوگند و عهدى که بسته اند بشکنند و در دین شما تمسخر و طعن زنند دراین صورت با پیشوایان کفر و ضلالت کارزار کنید.

الاتقاتلون قوما نکثوا ایمانهم. 40 . 
آیا با قومى که عهد و پیمان شکستند کارزار نمى کنید؟.

قرآن دستور مى دهد با آنان که نقض پیمان ترک مخاصمه و همزیستى مسالمت آمیز کرده اند و آسایش را در خطرانداخته و آتش جنگ و ستیز را شعله ور ساخته اند و دست به شمشیر برده اند کارزار کنید واز حقوق خود که توسط پیمان شکنان پایمال شده است دفاع کنید دراینجا اشارتى به سیره پیامبر( ص ) مى کنیم تا چراغى بر فرا راه باشد:

1- پیامبر بعداز تشکیل حکومت در مدینه قرارداد صلحى با یهودیان مدینه واطراف براى حفظ وامنیت منطقه منعقد کرد.اما یهودیان نقض بیعت کردند. یهودیان [ بنى نضیر] نقشه ترور پیامبر ریختند و عده اى از بزرگان ایشان مانند: [سلام بن ابى حقیق] و [ ابو عامد راهب] و [ حیى بن اخطب] به مکه شتافتند و با ابوسفیان هم سوگند شدند که تا زنده اند دست از پیکار با محمد بر ندارند. پیامبراین عهد شکنان را مجبور به جلاء وطن کرد و آنها را از وطنشان اخراج کرد و تمام اموال آنها را مصادره کرد41

2- ابوسفیان نیروى عظیمى را براى تصرف مدینه بسیج کرد.این نیروى عظیم چون سیلى ویرانگر به مدینه روى آوردند و مدینه را محاصره کردند. یهودیان بنى قریظه دراین لحظه حساس که هر آن امکان سقوط مدینه و قتل عام یاران پیامبر مى رفت پیمان همکارى با پیامبر(ص) و دفاع از مدینه را نقض کردند و با دشمن هم سو شدند و از داخل به تضعیف نیروهاى پیامبر پرداختند. 42 پس از جنگ خندق و پیروزى مسلمانان پیامبر و یاران قلاع بنى قخریظه را محاصره کردند. عرصه بر یهودیان پیمان شکن و ماجراجو تنگ آمد. خود را تسلیم پیامبر (ص) کردند. پیامبر سعد بن معاذرا مامور داورى درباره آنها نمود. داور بعداز بررسى ماله این چنین حکم نمود: [مردانشان کشته شوند واموالشان قسمت شود و فرزندان و زنانشان اسیر شوند]. رسوال خدا فرمود :

لقد حکمت فیهم بحکم الله من فوق سبعه ارقعه . 
راستى درباره ایشان به حکم خدااز بالاى هفت آسمان حکم کردى .

پیامبر(ص ) دستوراجراى حکم داور را صادر کرد. ماموران زن ها و فرزندانشان رااسیر واموالشان را مصادره کردند و مردانشان را که (حدود هفتصد نفر بودند) در یک روز گردن زدند. 43

3- پیامبر[ ص] که روحى لبریزاز مسالمت جوئى داشت پیمان ترک مخاصمت حدیبیه را با مشرکین جنگ افروز قریش منعقد کرد.این واقعه تحول عظیمى در منطقه بوجود آورد و مردم خسته و فرسوده از جنگ را در شور و شوق وصف ناپذیرى فرو برد. که ناگهان غریو مرگ زاى جنگ بلند شد. طایفه نفاثه از هم پیمانان قریش با کمک و همیارى قریش شب هنگام در آبگاه [ و نیز] به قبیله خزاعه هم پیمان رسول الله شبیخون زدند و بیست و سه مرداز آن قبیله را کشتند و بااین عمل شوم و جنایتکارانه قرار داد ده ساله ترک مخاصمت حدیبیه را بعداز هفده ماه نقض کردند. [بنى خزاعه] عمر و بن سالم خزاعى را براى دادخواهى نزد رسول خدا فرستادند. پیامبر[ ص] در حالى که میان یاران در مسجد نشسته بود عمر و خزاعى وارد شد و زبان به شکوه گشود واز پیامبر خواست که براى سرکوبى قریش بپاخیزد واشعارى غم انگیز و مهیجى سروداز جمله .

هم بیتونا یالوتیر هجداو قتلونا رکعا و سجدا 
آنان در [و تیر] بر ما که به خواب رفته بودیم شبیخون زدند و در حال رکوع و سجود ما را کشتند. 44

رسول خدا سخنان خزاعىرا شنید وازاعماق قلب اندوهگین شد و تصمیم به از بین بردن کانون فتنه گرفت . به این خاطر لشکر عظیمى را بسیج کرد تا براى همیشه آتش فتنه را و حالت نه جنگ و نه صلح را از بین ببرد تا صلح واقعى بر جامعه پرتوافکند.از آنجا که مى بایست این حرت عظیم و تاریخى بدون خونریزى انجام پذیرد نیروهایش را بطور غافلگیرانه و بدوراز چشم مشرکین قریش وارد عملیات کرد. در مدت کوتاهى موفق به فتح مکه شد و براى همیشه کانون فتنه گرى قریش را در هم کوبید45 .

حال که موضع اسلام را نسبت به پیمان و نقض آن بدست آوردیم با اندک تاملى روى جنگ ایران و عراق و با توجه به نقض قرارداد الجزایر از سوى عراق و همسوئى او با دشمنان جمهورى اسلامى به حقانیت جمهورى اسلامى دراین دفاع مقدس پى خواهیم برد زیرا موضع ایران در جنگ ازاین بعد که تا کنون بررسى کرده ایم مطابق با قرآن و سیره پیامبر ( ص ) و وجدانهاى بیدار است .

تجاوز عراق به ایران
آمریکا با پیروزى انقلاب اسلامى ایران یکى از حساس ترین مناطق استراتژیک جهان را از دست داد و دستش از ذخائر عظیم آن کوتاه شد. بدین جهت با ترفندهاى گوناگونى در صدد تصرف دوباره آن بر آمد که کمک به شورشیان داخلى 
 

 

حمله نظامى به ایران معروف به حمله طبس (4 اردیبهشت 1359) و رهبرى کودتاى نوژه (18 مرداد 1359) براساس همین سیاست بوده است .چون از هیچ کدام این ترفندها طرفى نبست نیرنگ دیگرى به کار بست و رژیم عراق را که داراى خصلتهاى ماجراجویانه بود وادار کرد که شعله هاى یک جنگ خانمان برانداز را بیفروزد واختلاف مرزى را بهانه کند. عراق که فریب تحلیل هاى پنتاگون (مبنى براز هم پاشیدگى ارتش ایران ) را خورده بود حمله خود را بطور وسیع آغاز کرد. گواه براین مطلب اسنادى است که اینک ارائه مى دهیم :

1- تجاوزات هوائى و زمینى و دریائى ارتش بعث عراق از تاریخ 1357/01/13 شروع شد که کل موارد تجاوز تا آغاز حمله وسیع و گسترده در تاریخ 1359/01/30 به 632 مورد رسیده بود. 46 دراینجا دو مورد از تجاوزات مرزى رژیم عراق را قبل از آغاز جنگ تحمیلى مى آوریم :

الف : صدام در تاریخ 1358/02/16 (در حدود سه ماه که از پیروزى انقلاب گذشته بود) با شلیک گلوله هاى توپ بطرف آبادیهاى[ کمینه] و [بیددراز] درگیرى هاى مرزى خود را علیه نظام جمهورى اسلامى آغاز کرد. 47

ب : روز دوشنبه 1359/03/14 چهار فروند هواپیمهاى جنگى عراق به عمق 20 کیلومترى خاک ایران تجاوز کرده واطراف سر دشت را بمباران کردند. 48

نمونه هاى ازاعمال خصمانه و تحریک آمیز رژیم بعثى عراق علیه جمهورى اسلامى ایران 
1-از بدو پیروزى انقلاب اسلامى ایران تحریات و تبلیغات مسموم رژیم عراق در داخل ایران آغاز شد. دراین رابطه مى توان توزیع اسلحه بین ضدانقلابیون و کمک مالى هب آنها و بمب گذارى در مناطق مسکوین و خطوط راه آهن و خرابکارى در تاسیسات نفتى و تعلیم عناصر خود فروخته در خاک عراق به منظور درایران بخصوص دراستان خوزستان نام برد.

2- اخراج دسته جمعى اتباع عراقى از جمله بدلیل شیعه مذهب بودن و یا علاقمند بودن به انقلاب اسلامى ایران که تعداداین پناهندگان که درسایه حمایت جمهورى اسلامى ایران بسر مى برند اکنون بالغ بر دهها هزار نفر مى باشند.اخراج این رانده شدگان در غیرانسانى ترین شرایط صورت گرفته است بطورى که عده اى از آنان در بین راه تلف گردیده اند. جالب توجه اینک رژیم جنایتکار عراق مردان جوان این خانواده ها را به اجبار و تهدید اعزام به جبهه هاى جنگ تحمیلى نموده و پیران و اطفال آنان را اخراج کرده و کلیه اموال آنان را مصادره کرده است .

3- صادر نمودن کارت شناسائى براى اعراب خوزستان که این مداخله فاحش رژیم عراق در شئون داخل ایران را نشان مى دهد.

4- در قطعنامه کنگره ملى عرب که در تاریخ 1359/01/7 در بغداد تشکیل گردید آمده است : [ دولت عراق طرفدار مبارزات مردم ایران بوده و علاقمند است که ایران از قید استعمار خارجى خلاصى یابد و اقلیت هاى قومى ایران به حقوق مشروع خود برسند!!

5-ایجاد مزاحمت و محاصره اقامتگاه علماى برجسته و روحانیون ایرانى که در عتبات مقدسه بسر مى برند.

6-ایجاد مزاحمت براى اعضاى سفارت جمهورى اسلامى ایران در بغداد حمله به محل سکناى آنها بدون رعایت موازین انسانى واخلاقى .

7- پناه دادن به بسیارى از نظامیان فرارى به عراق و وابستگاه رژیم گذشته ایران به کمک سازمان باصطلاح رهائى بخش خوزستان .

8- تاسیس رادیوهائى به زبانهاى فارسى ترکى ارمنى کردى ترکمنى بلوچى جهت تحریک اقوام ایرانى وایجاد تفرقه و فتنه ها مذهبى در داخل ایران . 49

طرح تجزیه ایران 
رژیم صهیونیستى عراق در پى آن بوده است که ایران را تجزیه کند تاازاین راه به قدرتهاى بزرگ خدمتى کرده باشد. که در اینجا به چند نمونه ازاسناد و شواهداشاره مى کنیم :

1- رژیم حاکم برعراق درسراسر خوزستان کردستان از جمله اهواز و خرمشهر دست به تشکیل سازمانها و گروههاى علنى و مخفى براى اندازى نظام جمهورى اسلامى زد. مرکز فرهنگى خلق عرب که دراوایل پیروزى انقلاب دراهواز تشکیل گردیده بد مستقیمااز کنسولگرى عراق در خرمشهر تغذیه و رهبرى مى شد تشکیل گروههاى مجعول به نام جبهه آزادیبخش عربستان (جبهه التحریر العربستان ) که با کمکهاى مالى و تشکیلاتى و آموزشى رژیم عراق انجام گرفت دهها جاسوس و تروریست پس از طى دورهاى آموزشى عراق و گرفتن پول وامکانات به خوزستان گسیل گردیدند.این عوامل دستگیر شده در دادگاههاى مربوطه اعتراف نمودند که از طرف عراق تجهیز و حمایت شده و مستقیما توسط کارشناسان خرابکارى و تروریستى عراق آموزش دیده و متعاقبا به اقداماتى نظیر منهدم نمودن لوله هاى نفت و پالایشگاهها و مساجد و حتى مغازه ها و خانه هاى مردم مبادرت نمودند. 49

2- متعاقب تجاوز آشکار رژیم بعثى عراق به خاک جمهورى اسلامى ایران واشغال پاره اى از مناطق و نقض تمامیت ارضى کشور رژیم عراق مجددا دست به تحریف حقایق تاریخى و جغرافیائى زده است واسامى مجعولى براى مناطق و شهرهاى جوزستان بکار برده است از جمله اهواز را [ الاحواز] خرمشهر را [ محمره] آبادان را[ عبادان] سوسنگرد را خفاجیه و بالاخره خوزستان را عربستان نامیده بدینوسیله مقاصد سوء دیرینه خود را نسبت به استقلال و تمامیت ارضى جمهورى اسلامى ایران نشان داده است50 .

3- یک دیپلمات عراقى در لندن فاش کرد: [قبل از شروع جنگ مورخ ژوئیه 1980 در جلسه اى که صدام حسین طارق عزیز عدنان خیرالله خیرالله طلفاح سعدون شاکر و سعدون حمادى شرکت داشتند توافق بعمل آمد که خیرالله طلفاح (دائى صدام ) فرماندار خوزستان باشد...از آن تاریخ به بعد ملاقاتهائى میان خیرالله طلفاح و برخى از شیوخ عرب اهواز که توسط سازمان امنیت بعث عراق در بغداد و عماره و بصره آموزش مى دیدند صورت گرفت] .

4- نعیم حداد معاون وقت رئیس جمهور عراق در مصاحبه مطبوعاتى که اواسط اردیبهشت ماه 1359 (مه 1980) بعمل آورده اظهار داشت: [عراق نسبت به تقاضاى خود در مورد بازگشت جزایراستراتژیکى ابوموسى تنب بزرگ و تنب کوچک به اعراب که در سال 1971 اشغال شد پافشارى خواهد کرد].

5- صدام در مصاحبه مورخ 1359/09/26 (7 دسامبر 1980) با سردبیران جراید کویت گفت : بازگرداندن سه جزیره یکى از شرایط مااست . جنگ ما بمنظور باز گرداندن حقوق اعراب است .

6- طارق عزیز (معاون نسخت وزیر عراق ) در آغاز هشتمین ماه جنگ تحمیلى اظهار داشت : وجود پنج ایران کوچک بهتراز وجود یک ایران واحد خواهد بود. وى گفت : مااز شورش ملتهاى ایران پشتیبانى خواهیم کرد و همه سعى خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم نمود.

صدام : مااز تجزیه وانهدام ایران ناراحت نمى شویم صریحااعلام مى داریم : در شرایطى که این کشور دشمنى بور زد هر فرد عراقى و یا شاید هر عربى مایل به تقسیم ایران و خرابى آن خواهد بود.

8- صدام در تاریخ 1359/03/27 (17 ژوئن 1980) بمناسبت سالگرد باصطلاح انقلاب عراق گفت: ما به مبارزات خلقهاى ایران علیه دیدگاههاى عقب افتاده و خودکامه و علیه جهت گیریهاى منحرفى که زیر پوشش مذهبى مخفى مى شوند ولى در روشهایشان به مرز کفر ورزیدن به پاک واصیل آن رسیدند درود مى فرستیم - ما به خلق مبارز عربستان (منظوراستان خوزستان ) که در راه آزادى و برابرى علیه دار و دسته نژاد پرستى که او رااز ساده ترین حقوق زندگى وامیدها محروم ساخته است و کاروانهاى شهیدانش را تقدیم مى دارد درود مى فرستیم. 752

با دقت و تامل دراسناد و مدارکى که بخش اندکى از آن ارائه شد و سیرى در خرابیها و ویرانیهائى که ارتش بعث عراق با ورود به خاک ایران در تاریخ 59/06/31 (22 سبتامبر 1980).

در طول هزار کیلومتر و عمیق 80 کیلومتر از خود باى گذاشته است و نگاهى به انسانهائى که قربانى هوس هاى جاه طلبانه رژیم بعث عراق شدند و بررسى وضع ارتش ایران و موقعیت مرزى و عدم آمادگى ایران در مقابل هجوم گسترده عراق و تحقیق بر روى تغییر و تحولات نظامى در عراق از جمله خرید تجهیزات مدرن نظامى و هواپیماهاى مدرن روسى میگ 25 و 27 و توپولوف و فراخواندن متولدین سالهاى 195556 را براى خدمت احتیاط 53 و تماس هاى متعدد با سران جنگ افروز شرق و غرب و عربده هاى مستانه سردار قادسیه[ ! مااز وضع خود و نتایج حاصله راضى هستیم و حسابهایمان تا بحال درست از آب در آمده است و نیروهاى عراقى در جبهه هاى بطول 550 کیلومتر بین 20 تا 110 کیلومتر در عمق خاک ایران پیشرفت کرده اند] 54 و یا در یک اعتراف تکان دهنده ابراز مى دارد: [عراق آغاز کننده جنگ بوده است] . 55 . به نتیجه قطعى و غیرقابل انکارى دست مى یابیم و آن اینکه عراق شعله هاى این جنگ خانمانسوز را برافروخته است وایران هیچ نقشى در برافروختن است و ایران هیچ نقشى در برافروختن این جنگ نداشته است و تنها گناهى که مى شود براى ایران تصور کرد این است که خواسته است مسلمان باشد. آیا مسلمانى گناه است ؟ وجدانهاى بیدار قضاوت کنند!؟

اکنون که روشن شد رژیم عراق این جنابت بزرگ قرن را آفریده است اسلام را به داورى مى طلبیم و قوانین خدائى را پیش رو مى گذاریم تا وظیفه خود را بعنوان یک کشور مظلوم در قبال ارتش بعث عراق بدست آوریم .از آنجا که قوانین جنگ در میدان جنگ و با در نظر گرفتن اوضاع اجتماعى مسلمین صدراسلام شکل گرفته اند و به قلب پیامبراسلام فرو آمده اند باید زمینه تشریع قوانین جنگ واوضاع مسلمین همزمان با جعل قوانین از طرف خداى یکتا را دقیقا بشناسیم . بدین منظور در اینجا به بررسى اوضاع مسلمین همزمان با جنگ بدر را بررسى مى کنیم تا عمق و روح قوانین مربوطه را درک کنیم، از آن روزى که پیامبراسلام (ص ) با یاران مجبور به ترک دیار خود ( مکه ) دند تا بروز جنگ خونین بدر یکسال و شش ماه طول کشید. دراین مدت حالتى که بین مکه و مدینه بود حالت بحرانى و غیر عادى بود. به این معنى که پیامبر ( ص ) و یاران بدور از دیار خود در مدینه حکومتى نوین بر اساس وحى آسمانى پى ریختند.اما دشمنان که از مکه رهبرى مى شدند بطور مدام به مدینه هجوم مى آوردند و آرامش پیامبر و یاران را سلب مى کردند. تمام سریه هاى پیامبر ( ص ) دراین مدت براى جلوگیرى از حملات دشمن و شناسائى آنها بود. براى بهتر روشن شدن مطلب وضع مسلمانان را دراین زمان بحرانى به ترتیب بیان مى کنیم :

1- مسلمانان که از وطن اخرج شده بودند و در مدینه دولت کوچکى تشکیل داده بودند مصداق آیه شریفه :

الذین اخرجوا دیارهم بغیر حق الاان یقولوا ربناالله. 56 
اولین آیه اى است که در تشریع جهاد بر پیامبر فرمود آمده است و وضع مسلمانان را قبل از جنگ بدر بیان مى کند.این محرومان از دیارشان اخراج شده اند چرا؟ بخاطراینکه گفته اند: [ربناالله] - گناهشان شعار [ربناالله] است .

2- پیامبر و یاران در مدینه و مسلمانى که در مکه مانده اند بخاطر آزار واذیت مشرکین قریش امنیت و آرامش ندارند. هر آن امکان دارد نیروهاى مرگ آفرین قریش بر سر آنها بریزند.

3- مسلمانان در هنگام هجرت هم مورد شکنجه و آزار قریش واقع شدند. حتى دختران پیامبر بااینکه با مشرکین درگیرى نداشتند اما از آزار واذیت آنها بى نصیب نماندند.ام کلثوم و فاطمه ( ع ) برشترى سوار بودند مشرکین شتر را رماندند و آن دو بزرگوار به زمین افتادند!.

4- مشرکین قریش بعداز 13 سال آزار واذیت و مصادره اموال و آواره کردن مسلمانان آتش جنگ بدر را براى نابودى این مظلومان آتش جنگ بدر را براى نابودى این مظلومان واز بین بردن آیین آنها برافروختند در حالى که مسلمانان آمادگى دفاع هم نداشتند به دو دلیل :

الف : پیامبر و یاران براى جلوگیرى از کاروان قریش واعلام موجودیت واعلام آمادگى در دفاع از شهر واطراف و شناسائى منطقه و قرارداد ترک مخاصمه با قبایل اطراف مثل دیگر سریه ها به سوى بدر روانه شدند. به همین خاطر عده کمى با پیامبر همراه شده بودند در حالیکه اگر پیش بینى جنگ را مى کردند نیروى مخلص و وفادار به پیامبر در مدینه واطراف زیاد بودند که همراه ایشان مى آمدند. گواه براین مطلب گفتار سعد بن معاذ رئیس قبیله اوس (که مرد بسیار خوب و مخلصى بود) است که به پیامبر[ ص] گفت : ملت ما فکر نمى کرد جنگ و درگیرى شود و گرنه سپاه مهمى همراه شما مى آمد و سعد گفت : بر فرض اگر خداى ناکرده شکست بخورید وضعى فراهم مى کنیم که شما خود را بمدینه برسانید و آن نیروى آماده در مدینه از شما حراست خواهد کرد.این دلیل است که پیامبر براى جنگ به این مهمى حرکت نکرده است ولى این جنگ برایشان تحمیل شد و آن هم روحیه جنگ افروزى قریش و غرور آنها و ... بود.

ب : دلیل دیگر براینکه مسلمانان آمادگى جنگ نداشتند و براى جنگ نیامده بود اعتراض و جدل بعضى از مسلمانان بود که مى گفتند: ما نمى خواستیم چنین بشود 57 (یعنى جنگ ). قرآن این قضیه را اینگون بیان مى کند:

وان فریقا من المومنین لکارهون یجادلونک فى الحق بعد ماتبین کانما یساقون الى الموت و هم ینظرون 58 
در چنین وضعى است که خداوند اولین یات زیبا و روح بخش جهاد را فرو مى فرستد. و سیاست جنگى اسلام را ترسیم مى کند: [ ان الله یدافع عن الذین آمنواان الله لایحب کل خوان کفور] 59

اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا وان الله على نصرهم لقدیر 60 .
رخصت جنگ به مسلمانان داده شده زیرا دشمن به آنها ستم کرده است خدا بر یارى مظلومان توانااست .

خداوند دراین موقعیت حساس و سرنوشت ساز با جعل قانون جهاد مسلمانان را ازتنگنائى که گرفتار شده بودند نجات داد و جعل قانون کرد که در پناه آن از هستى خود دفاع کنند اینک باالغاء خصوصیت و جاودانگى احکام و قوانین اسلام قوانین جنگ را که خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است در مورد جنگ ایران و عراق پیاده مى کنیم . طبق مدارک واسنادى که ذکرش رفت ایران مصداق کامل ظالم است .اوضاع اجتماعى ایران همزمان با حمله وسیع و گسترده عراق از جهت هائى شباهت بااوضاع اجتماعى مسلمانان صدراسلام دارد. آزار واذیت مردم نوار مرزى واخراج هزاران نفر مردم مظلوم عراق بجرم شیعه بودن و مصادره اموال آنان واخلال درامنیت و آرامش مردم ایران تحمیل جنگ ناخواسته و نابرابرایران مظلوم و به ویرانى کشیدن هزاران شهر و روستا و قتل و غارت مردم بیگناه واشغال سرزمین آنها و وارد ساختن میلیاردها تومان خسارت به اقتصاداین مرز و بوم . بااین حساب طبق قوانین جنگ عراق ظالم و جنگ افروزاست وایران طبق همین قوانین باید به دفاع بپردازد. بنابراین ورودایران به معرکه جنگ دفاعى مشروع و هماهنگ با قوانین الهى است :

قاتلوا فى سبیل الله یقاتلونکم. 61 .
بجنگید در راه خدا با آنهائیکه به شما حمله مى کنند و با شما سر جنگ دارند.

نبرد قهرمانانه با متجاوزین و زورگویان هماهنگ با وجدان انسانهاست واز عمق وجدان بیدار آنها سرچشمه مى گیرد. باید ستون فقرات دشمن متجاوز را در هم شکست تا هیچگاه[ فیلش هوس هندوستان] نکند - چه زیبا گفته است حکیم طوس :

خردمند را شاد و نزدیک دار جهان بر بداندیش تاریک دار دل و پشت بیدادگر بشکنید همه بیخ و شاخش زبن بر کنیدتو با دشمنت رو پرآژنگ داربداندیش را چهره بى رنگ دار62 
رژیم عراق دشمن اسلام 
ملت ایران براسا قوانین خداى جهان آفرین حرکت خود را آغاز کرد و باالهام از وحى الهى قوانینش را شکل داد و حکومتش رااستوار ساخت .این حرکت که طلسم شکست ناپذیرى ایدئولوژى شرق و غرب را در هم شکست و جهانیان را متوجه قوانین را متوجه قوانین روح بخش اسلام کرد حکومت گران ایدئولوژى ساز را بوحشت فرو برد و آنها را بیاد تاریخ پرشکوه صدراسلام انداخت . دراین هنگام که خطر را در پشت دیوارها و حصارهاى آهنین خویش احساس کردند. لذا در صدد بر آمدند که نورخدائى را که بر تاریکیها نور مى افشاند با باد دهان خاموش کنند که بحول و قوه الهى کارگر نیفتاد تااینکهرژیم عراق را مامور کردند تبر بر ریشه این درخت به گل نشسته زند[ .عراق به بهانه واهى اینکه دولت جمهورى اسلامى ایران درامر تحویل و تحول زمینهائى که تعلق ملى آنها متعاقب علامت گذارى مجدد 1975 تغییر یافته است تعلل مى نماید در ساعت 14 روز 17 شهریور 1359 (7 سپتامبر 1981) با عملیات نظامى مبادرت به اشغال این زمینها نمود. سئوالى که دراینجا مطرح مى گردد این است که رژیم عراق که بتصور خود به مقصود خویش (یعنى تصرف زمینهاى فوق الاشعار) رسیده بود دیگر چرا عهدنامه را فسخ مى نماید و حال که عهدنامه را فسخ کرده وادعاى مالکیت بر تمام شط العرب را دارد به چه دلیلى مبادرت به حمله سراسرى و همه جانبه و گسترده به خاک جمهورى اسلامى ایران مى نماید] 63 . آیااین حرکت غیر اصولى رژیم عراق مى تواند معنائى بجزاز بین بردن جمهورى اسملاى داشته باشد.

اگر واقعاهدفش رسیدن به متعلقات ملى عراق بود پس چرا به تحریک ملیتهاى ایران همت مى گمارد. به گفتار صدام در مقابل جمعى از نفرات ارتش ملى (جیش الشعبى ) که عازم جبهه هاى جنگ بودند توجه کنید: [ما به مردم خوزستان (نام مجعول عربستان بکار برده شده است ) بعنوان اقلیتى که ویژگیهایش در تاریخ از لحاظ ملى و قومى شناخته شده است و نیز به سایر ملیتهاى ایران به ویژه کردها بلوچ ها و همه وطن پرستان واقعى و شریف اعلام مى داریم که آماده ایم روابط محکمى با آنها بوجود بیاوریم تا بتواننداز حقوق ملى و قومى خویش بهره مند شده و با شرافت و امنیت مناسبات حسن همجوارى برقرار نمایند. ما آماده ایم هرگونه کمک از جمله سلاحى که مورد نیاز آنها باشد به آنها بدهیم] 64 .

با توجه به مطالب فوق و در نظر گرفتن ایدئولوژى حاکم بر حزب بعث عراق به این نتیجه مى رسیم که هدف استراتژیک ابر قدرتها به صحنه گردانى رژیم بعث عراق دراین هجوم گسترده نابودى اسلام بوده است . این را مى شوداز گفتار صریح[ طه یاسین رمضان] درمصاحبه با روزنامه الثوره مورخ دى ماه 1360 (ژانویه 1982) بدرستى فهمید:

[ این جنگ بخاطر عهدنامه 1975 و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شط العرب نیست .این جنگ بخاطر سرنگونى رژیم 
 

 

جمهورى اسلامى ایران است] . 65

دراینجارجوع مى کنیم به مبانى اسلام تا وظیفه مردم ایران را که اکنون در دولت جمهورى اسلامى متجلى شده است دریابیم پاسدارى اسلام از مهمترین وظایف دولت اسلامى است که در حقیقت دولت وسیله اى است براى ماندگارى و حراست از قوانین و مقررات اسلام .

براین اساس جمهورى اسلامى در مقابل هجوم گسرده صدام براى نابودى اسلام نمى تواند بى تفاوت باشد و نظاره گر زوال آیین پاک خدائى باشد. باید به دفاعى با شکوه دست یازد زیرا قرآن به این امر فرا مى خواند: هنگامیکه دشمنان تا دندان مسلح با قوه قهریه از آزادى مردم جلوگیرى مى کنند و نمى گذارند قوانین الهى پا بگیرد و زشتى و بدى رخ بندد [صد عن سبیل الله] و حقیقت را مى پوشانند و تلاش مى کنند آرمانهاى بلند نبى پوشیده بماند [و کفر به] واز بر پائى شعائرالله جلوگیرى مى کنند و بپا دارندگان آن را بزیر شلاق و تیغ مى کشند و مانع کرنش در مسجدالحرام مى شوند و پى در پى بر خدا جویان مى تازند تااز آیین خدائى دست بر دارند: [لایزالون یقاتلوم حتى یردکم عن دینکم ان استطاعوا]. دراین چنین شرایطى اى امت اسلامى[ کتب علیکم التقال] به قانن جنگ عمل کنید و پیکار خود را درراه دافع از آیین پاک آغاز کنید 66

با توجه به عملکرد رژیم عراق در طول حکومت فاشیستى حزب بعث بویژه بعداز پیروزى انقلاب اسلامى درایران رژیم عراق مصداق کامل آیه شریفه است و قتال بااو امر لازم و ضرورى است . پس ورودایران به معرکه نبرد با عراق دقیقا با موازین الهى سازگاراست . همانگونه که نبرد پیامبر با مشرکین دشمن اسلام دربدر با موازین الهى سازگار بود و طبق همین قانون انجام پذیرفت .

پایان جنگ از دیدگاه اسلام 
ملت ایران باالهام از کتاب خدا و سیرت رسول (ص ) مردانه در مقابل نامردان جنگ افروز قد برافراشت . طبیعى است که پایان آن هم با الهام از قوانین الهى انجام خواهد گرفت . خدا طبق قاعده در جعل قانون همه ابعاد قضیه را در نظر مى گیرد. قانون جنگ از دیگر قوانین جدا نیست . همانگونه که شرایط شروع آن را بیان کرده است شرایط پایان دادن به آن را هم دقیقا اعلام کرده است در قرآن مى فرماید:

وان طائفتان من المومنین افتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما على الاخرى فقاتلواالتى تبغى حتى تفى الى امرالله فان فائت فاصلحوا بینهما بالعدل واقسطواان الله یحب المقسطین. 67 .
خداوند دراین آیه سه دستور مهم براى امت اسلامى صادر مى کند و آنها را موظف مى کند دراجراى آن تلاش کنند:

1- هرگاه دو گروه از مومنین شروع به جنگ کردند یا در شرف شروع قرار گرفتند فورااقدام و بین آنها رااصلاح کنید[ وان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما].

2-اگر شما اقدام کردید و در راه صلح و آشتى تلاش کردید اما یکى از آن دو گروه حاضر نشد دست از جنگ و تجاوز بر دارد دراینجا شما مسلمانان موظف هستید باغى را سرکوب کنید: [فان بغت احدیهما على الاخرى فقاتلوا التى تبغى] .

3- اگر گروه باغى برگشت به امر خدا حال یا توبه کرد و یابه قدرت اسلحه شما بر گشت و تسلیم شد. بعداز خاتمه جنگ و سرکوبى باغى[ اصلحوا بینهما بالعدل] زیرا بعد از خاتمه جنگ مساله خسارت و مجازات متجاوز مطرح است . دادگاه بیاد در مساله غرامت و مجازات متجاوز عدل را مراعات کند.

دراینکه چرا در پى[ فاصلحوا] صدر آیه بالعدل نیامده است ولى در پى[ فاصلحوا] آخرى بالعدل آمده است زمخشرى مى گوید: در پایان جنگ مساله اى که مطرح مى شود خسارات و غرامت جنگى است . که به دادگاه عدلى که طرفین جنگ آن را قبول داشته باشند نیازاست . قاضى دراین داورى باید عدل را مراعات کند تااینکه حق ذى حق ضایع نشود.اما چرا در پى[ فاصلحوا] صدر آیه بالعدل نیامده است زمخشرى مى گوید: زیرا در مرحله اول درگیرى که آتش جنگ تازه برافروخته شده است و به آن مرحله اى نرسیده است که خسارت و غرامت جنگى مطرح بشود بنابراین نیازى بدادگاه و داورى نیست تااینکه به عدل رفتار شود پس [بالعدل] را لازم ندارد. چرا و [و اقسطوا] در آیه آمده است آیا تکراراست ؟ زمخشرى مى گوید: که ذکر عام بعداز خاص است و در همه جا باید رعایت قسط بشود یک قانون عمومى است68 .

از آنجا که رژیم بعثى عراق مصداق کامل باغى است آیه شریفه قانون برخورد بااین رژیم را واضح و روشن بیان مى کند.

جمهورى اسلامى بنابر وظیفه الهى خود و مراعات دستورات سه گانه آیه شریفه هنگامى که عراق دست به اسلحه برد و نقض مقررات بین المللى و معاهده 1975 را کرد تلاش وسیعى براى جلوگیرى از بغى انجام داد از مسلمانان دنیا درخواست کرد که نگذارند عراق آتش افروزى کند.

اما متاسفانه به این مساله حیاتى توجه نکردند. جمهورى اسلامى ایران طبق وطیفه الهى خود طى یادداشتهاى متعدد واعزام نماینده به عراق رژیم بعثى رااز تعدى و جنگ افروزى نهى کرد.اما رژیم عراق بنابر خصیصه جنگ طلبى که دارد اعتنائى به تلاش ایران در راه صلح و رامش نکرد و جنگ گسترده خود را آغاز کرد. جمهورى اسلامى ایران بامر خدا: [فان بغت احدیهما على الاخرى فقاتلوالتى تبغى] وارد معرکه نبرد شد واین نبرد راادامه خواهد داد: [حتى تفى الى امرالله] تا هنگامى که رژیم عراق به امر خدا گردن نهد و دست از ظلم و تجاوز بر دارد و در مقابل قدرت جمهورى اسلامى ایران تسلیم بشوداگر رژیم عراق برگردد[ فان فائت] که این برگشتن سه نوع تصور مى شود:

1- واقعا توبه کند واز گناه برگردد.

2- شکست بخورد و جبهه را ترک کند.

3- تسلیم شوداگر چه خودش را بحق و موضع گیریش را درست بداند.

شافعى دراین باره مى گوید: [الفى الرجعه عن القتال الهزیمه او التوبه او غیرها] 69

دراین مرحله بعنى بعداز خاتمه جنگ و بر طرف شدن حالت بحراین و کوتاه شدن دست ظالم[ فاصلحوا بالعدل] . مسلمانان باید دادگاهى تشکیل بدهند که مورد رضایت طرفین باشد تا آن دادگاه با قضاوت عادلانه خود صلح و آرامش را برقرار کند - عدل ایجاب مى کند که دادگاه خسارات جنگى رااز متجاوز و باغى بگیرد و متجاوز را به خاطراین حرکت ظالمانه اش به مجازات برساند که این عمل موجب رضایت خداست[ : ان الله یحب المقسطین] . و تنها راه جلوگیرى از جنگ و نزاع و برقرارى صلح است . زیرا وقتى که کشورهاى اسلامى بداننداعمال آنها مورد بررسى دقیق دادگاه عدل و مسلمانان آگاه قرار مى گیرد هیچگاه دست به تجاوز نمى زنند. هیئت هاى صلح که تاکنون به ایران آمده اند اگر به این آیه شریفه عمل مى کردند هزاران هزارانسان قرباین جنگ تحمیلى نمى شد. سران کشورهاى اسلامى اگر بجاى زیر فشار قراردادن ایران براى پذیرش صلح غیر عادلانه به بررسى جنگ ایران و عراق براساس این آیه شریفه مى پرداختند امروز منطقه در ناآرامى و آتش و دود بسر نمى برد. .

به چه ملاک و مبنائى ازایران مى خواهند که به صلح غیرعادلانه تن در دهد. به حکم قرآن ؟ یا به حکم سنت هم که خلاف این را مى گوید توجه کنید: سیصد و پنجاه نفر به رهبرى خالد بن ولیداز طرف پیامبر (ص ) ماموریت یافتند که به منطقه بنى حذیمه رفته و تبلیغ اسلام کنند. بعداز اینکه گروه تبلیغى به منطقه رسیدند. بنى جذیمه با خوش روئى از نماینده پیامبراستقبال کردند.اما ولید برخلاف دستور پیامبر و قوانین اسلام بدون علت دستور یورش به قبیله بنى جذیمه را صادر کرد و سى نفراز آنها را کشتند و خساراتى وارد آوردند. ولید پس از بازگشت به نزد رسول خدا رفت و گزارش کار خود را ارائه داد. پیامبر ازاین عمل غیرانسانى ولید سخت ناراحت شد و برخالد خشم گرفت واز اواعراض کرد و دستهاى خود را به طرف آسمان بلند کرد و گفت :

اللهم انى ابراالیک مما صنع خالد .
بار خدایا ازاین کار خالد بیزارم .

رسول خدا مقدارى پول از سران مکه قرض کرد و به على بن ابیطالب ( ع ) داد و فرمود: برو در منطقه بنى جذیمه و خونبهاى کشتگان را به آنان بده واگر مالى تلف شده است غرامت آن را بپرداز و على ( ع ) چنین کرد. و حتى پول ظرفى را که سگ در آن آب مى خورد و تلف شده بود پرداخت و برگشت. 70 .

آیا سران کشورهاى اسلامى که خود را پیرو سنت پیامبر[ص] مى دانند از یورش رژیم عراق به ایران مظلوم ناراحت شدند وازاواعراض کردند و براى جبران خسارتها و پرداخت خونبهاى قربانیان این جنگ تحمیلى عراق را تحت فشار قرار داده اند. به وجدان خود رجوع کنند و عملکرد خود را در طول جنگ خونین مطالعه کنند.افرادى که بنام علماى اسلامى در کنگره اسلامى بغداد در تاریخ 1364/02/3 شرکت کردند واعلام کردند [ایران فئه باغیه است] به چه ملاکى اینچنین فتوى دادند؟ آیا ملاکى بغیراز دستور مستقیم سیا و موساد در دست داشتند؟ مسلمانان قضاوت کنند.

بنابراین شرایطایران مبنى بر مجازات متجاوز و پرداخت غرائم جنگ و برگشت آوارگان عراقى به وطنشان براى پذیرش صلح دقیقا عمل به فرمان خدا[ فاصلحوا بالعدل] است . پس جنگ ادامه دارد تا صلح عادلانه تحقق پذیرد.

ورود به خاک عراق
در عرف کشورهاى دنیا ورود کشورى به خاک کشور دیگر امر زشت و ناپسنداست و در نزد آنان تجاوز و حرکت بر ضد تمامیت ارضى به حساب مى آید و قراردادهاى مرزى بین کشورهاى دنیا بر همین مبنااست . و جمهورى اسلامى ایران هم از کشورهائى است که به این اصل پایبنداست . در ماده 9 قانون مدنى ایران آمده است: [ مقررات عهودى که بر طبق قانون اساسى بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد در حکم قانون است] منشور ملل متحد از جمله عهودى است که جمهورى اسلام آن را تصویب و بعنوان یک قانون از تصویب قوه مقننه گذشته است . بنابراین باید به بند 4 منشور ملل عمل کند که مى گوید: [اعضاى سازمان در روابط بین المللى خوداز توسل به تهدیدات یااستعمال قوه خواه بر ضد تمامیت ارضى یااستقلال سیاسى هر مملکت خواه به هر نحو دیگرى که با مرامهاى ملل متحد متباین باشد خوددارى مى نماید]. 71 .

پس قانون: [اوفوا بالعقود] مى گوید: ایران نمى توان از مرز عبور ند و باغى را سرکوب کنداز طرفى قانون [ فقاتلوا التى تبغى حتى تفى ء الى امرالله] مى گوید: باغى را باید سرکوب کنید در هر کجا که باشد و این قانون به ایران اجازه مى دهد که به خاک عراق باغى وارد شود اینجا چه باید کرد؟ مى گوئیم: [اوفوا بالعقود] حکم اولیه است و [قاتلوا التى تبغى] یک حالت اضطرارى و به عبارت دیگر عنوان ثانوى است . و عناوین ثانویه بر عناوین اولیه حکومت دارند. مثل [اکل میته] در حالت اضطرار که دراین حالت کارى از [حرمت میشه] ساخته نیست . ارتش ایران براى از بین بردن کانون فتنه و به زانو در آوردن باغى و نجات دادن ملت مظلوم ایران از زیر آتش سلاحهاى مرگ زاى عراق و آزاد ساختن مردم مظلوم عراق از چنگ ددمنشانه حزب بعث راهى بجز ورود به خاک عراق ندارد و ناچار است که از مرز عبور کند. به گفته على بن ابیطالب ( ع) :( فاخرالدواءالکى) آخرین دار و داغ کردن است . این دفاع ظلم است نه کشورگشائى . دفع ظلم هم چیزى نیست که وجدانهاى بیدار آنرا نپذیرند. همانگونه که پیامبراسلام براى در هم کوباندن ظالم واز بین بردن کانون فتنه تا طائف تاخت و وارد سرزمین طائفه هوازن شد 72 - پس ورودایران به خاک عراق از باب دفع ظلم است واین مطابق با موازین شرع و عقل است .

والسلام


پاورقى ها 
1. نهج البلاغه صبحى صالح خطبه 89
2. مدرک پیشین نامه 53.
3.سوره ممتحنه /08
4. سوره انفال .61.
5. سیره ابن هشام چاپ بیروت ج 2.149.
6. مغازى واقدى ج 1.61 چاپ بیروت .
7. مدرک پیشین ج 2.611.
8. مدرک پیشین ج 2.821و822.
9. نهج البلاغه خطبه 72.
10. مدرک پیشین خطبه 33.
11. سوره بقره .251.
12. جاذبه فکرى فردوسى احمد رنجیر.252.
13. سوره انفال .60.
14. سوره بقره .217.
15. سوره بقره .216.
16. سوره حج .40.
17. غرر و در رآمدى ج 4.603 ح 7143.
18. التنبیه والاشراف .179 و 180. تاریخ یعقوبى ج 2.17.
19. نهج البلاغه خطبه 136.
20. مدرک پیشین خطبه 27.
21. مدرک پیشین نامه 61.
22. صحیفه سجادیه دعاى 27.
23. کتاب تحلیل بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه جمهورى اسلامى ایران ازانتشارات دفتر حقوقى وزارت امور خارجه بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 1097.
24. روزنامه جمهورى اسلامى شماره 248 و 371 و 1068.
25. کتاب تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه جمهورى اسلامى ایران بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 1092.
26. روزنامه جمهورى اسلامى شماره 956 و 1093.
27. روزنامه جمهورى اسلامى شماره 956.
28. سوره مائده /01
29. کتاب تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه جمهورى اسلامى ایران بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 1092.
30. مدرک پیشین .
31. مدرک پیشین .
32. سوره مائده /01
33. سوره اسرى .34.
34. سوره مومنون /08
35. سیره ابن هشام ج 2.321و323.
36. واقعه صفین .514.ارشاد مفید.143.
37. کتاب تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه جمهورى اسلامى ایران بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 1092.
38. نهج البلاغه نامه 53.
39. سوره توبه /12
40. سوره توبه .13.
41. سیره ابن هشام ج 3.199 به بعد و مغازى واقدى ج 1.176 و 364 به بعد.
42. سیره ابن هشام ج 3.232.
43. سیره ابن هشام ج 3.251و252.
44. سیره ابن هشام ج 4.32 به بعد.
45. سیره ابن هشام ج 4.48و49. مغازى واقدى ج 2.821.
46. کتاب تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه اسلامى شماره 1101.
47. روزنامه جمهورى اسلامى شماره 956.
48. کتاب تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه  جمهورى اسلامى ایران بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 1092و1097.
49. مدرک پیشین شماره 1981.
50. مدرک پیشین شماره 1907.
51. مجله الثوره الاسلامیه به نقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 1913.
52. کتاب تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه جمهورى اسلامى ایران بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 1098.
53. مدرک پیشین .
54. مدرک پیشین .
55. هفته نامه المجله بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 806.
56. سوره حج .40.
57. مغازى واقدى ج 1.48و49.
58. سوره انفعال .5و6.
59. سوره حج .38.
60. سوره حج .39.
61. سوره بقره .190.
62. جاذبه فکرى فردوسى .250.
63.کتاب تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه جمهورى اسلامى بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 1093.
64. مدرک پیشین شماره 1089.
65. مدرک پیشین شماره 1093.
66. سوره بقره .216و217.
67. سوره حجرات /09
68. کشاف زمخشرى ج 4.365.
69. کتاب ام شافعى ج 4.214.
70. مغازى واقدى ج 3.875تا882.
71.کتاب تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه جمهورى اسلامى بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى شماره 1092.
72. نهج البلاغه خطبه 168.
73. مغازى واقدى ج 3.885.