نوع مقاله : مقاله پژوهشی
[سلطه نظامى]
جهان اسلام در پى عقده حقارتى که از حمله مغول در اعماق جانش جاى گرفته و شکست خویش را باور کرده بود در مقابل حملات هماهنگ اروپائیان زیر عنوان جنگهاى صلیبى واقوام و قبایل چادرنشین خزر ترک از یک و بقایاى مغول نتوانست پایدارى کند.
از طرف دیگر با متلاشى شدن حکومت عثمانى و شروع جنگهاى داخلى - طوایفى و مذهبى - در بین مسلمانان جهت مبارزه و تلاش آنان از جهان مسیحیت و همکاران آن در شرق و شمال شرقى جهان اسلام به درون دنیاى اسلام کشانده شد. و بزرگترین و پایدارترین نیروى بازدارنده هجوم غرب از بین رفت .
این تراژدى بزرگ تاریخى با پیدایش راههاى تجارتى جدید کشف آمریکا و غارت سرمایه هاى عظیم آن قاره و دراختیار گرفتن نیروى بخار توسط اروپائیان کامل شد. واروپااز طریق دماغه امید و اقیانوس هند قاره اروپائیان کامل شد. و با تصرف کشورهاى حاشیه اى و جزائراستراتژیک دراقیانوس اطلس اقیانوس هند واقیانوس کبیر پایگاههاى نظامى ایجاد کرد و به این وسیله دنیا را دراختیار گرفت . و راه را براى غارت جهان در شکلهاى مختلف گشود. براین اساس [ امپریالیسم نظامى] سرلوحه انواع مختلف غارت و چپاول در جهان گردید.
اروپائیان تا سالهاى متمادى کشورهاى تحت سیطره خویش را بااعزام نیروى نظامى و سرکوب ساکنان آنها دراختیار گرفتند و حافظت کردند. و در طول این مدت با غارت سرمایه هاى کشورهاى مزبور بنیه اقتصادى خویش را بالا بردند. و با دزدیدن منابع علمى و تحقیقاتى بازده تلاشهاى محققان و دانشمندان جهان سوم را در اختیار گرفتند. وازاین راه دنیاى وحشى اروپا را با علم و تمدن آشنا ساختند و جهان سوم رااز نتیجه زحمات خود محروم کردند و خلا عظیم علمى بین اروپا و جهان تحت سیطره بوجود آوردند.افزون بر اینها با فرصتى که داشتند افراد چاپلوس و متملق را شناسائى کردند تا در فرصتهاى مناسب از وجود آنان در راستاى اهداف غارتگرانه خود استفاده کنند.
امپریالیسم نظامى بااینکه در پى بیدارى ملتها دست به عقب نشینى تاکتیکى زد ولى در پاره اى از موارد که جنبه استراتژیک داشت نظیر بعضى از جزایر کم وسعت در دریاهاى آزاد یا مناطق کوچک در گذرگاههاى حساس حضور نظامى خویش را حفظ کرد. و چنین پیداست که به هیچ عنوان نمى خواهد دست از آنها بکشد. جزایر مالیناس که عنوان[ زن آهنى] را به نخست وزیر بریتانیاارزانى داشت شاهد گویاى این سماجت امپریالیسم نظامى است .
عقب نشینى امپریالیسم نظامى در واقع دست کشیدن از حوزه نفوذ خود نبود بلکه تغییر روشى بود که حساسیت ساکنان جهان تحت سیطره از حضور نظامى کشور دیگر را تعدیل مى کرد و به امپریالیسم فرصت مى داد تااز پشت صحنه جهان رااداره کند.این تغییر روش با سپردن اداره کشورها به ارتشهاى بومى و کنترل آنها با سیاستهاى ویژه عملى گردید.
امپریالیسم باایجادارتشهاى کلاسیک در جهان سوم مسوولیت حفظ حوزه اقتدار خویش را به آنان سپرد. واز آنان به عنوان بازوهاى عملى در جریانات نظامى سود جست .این تغییر روش نتایج پر بار و پرثمرى براى امپریالیسم ایجاد کرد که به پاره اى از آنها بطوراجمال اشاره مى شود:
1- تجارتى ساختن اسلحه
در زمان حضور حاکمیت مستقیم امپریالیسم ازاسلحه به عنوان وسیله حفاظت و حراست و پاسدارى از جریان تجارت بهره بردارى مى کرد. ازاین رو مجبور بود براى تولید آن سرمایه قابل توجهى از جیب خود خرج کند. و ضرر نابودى واز بین رفتن اسلحه را تحمل کند. در گزارش انجمن جهانى پژوهش در صلح استکهلم در سال 1971 میلادى میخوانیم :
[بزرگترین مصرف کننده جنگ افزار درافریقا تا پیش ازاستقلال بخشیدن به مستعمرات افریقایى خود پرتغال بود و درگیرى این کشور در این منطقه شایان توجه است لا جنگى که پرتغال از سالهاى ه اوایل دهه شصت علیه نهضتهاى آزادیبخش مستعمرات خود بدان دست زده بود بار سنگینى را بر دوش اقتصاد آن کشور تحمیل مى کرد که اگرارسال مستمر اسلحه و تجهیزات واعطاى کمک از ناحیه شرکاى پرتغال در[ ناتو] نبود تحمل آن براى آن کشورامکان نداشت 40 بین 50 درصد بودجه ملى پرتغال به امور دفاعى تخصیص یافته و بیش از سه چهارم این بودجه 1دفاعى صرف هزینه هاى نظامى نیروهاى آن کشور درافریقا مى شود]
امپریالیسم با تغییر روش نه تنها براى حفاظت مستعمرات نیاز به صرف بودجه اى چنین سنگین پیدا نکرد بلکه اسلحه را به بزرگترین و پر مصرف ترین کالاى تجارى مبدل ساخت . وازاین راه ثروتهاى هنگفتى بدست آورد و شمار زیادى از نیروى انسانى خود را به اشتغال کشاند.
امروزه مخارج نظامى کشورهاى جهان سوم بسیار بالا است و پول زیادى براى بدست آوردن اسلحه صرف مى کنند و در رابطه با کشورهایى که اختلافات مرزى یا بلوکى بدارند درصد بالایى از بودجه کشورشان را تسلیحات و مخارج نظامى مى بلعد بطورى که درپاره اى از موارد مجبورنداز بودجه آموزشى و عمرانى و حتى تغذیه کشور بکاهند و در عوض امکانات مالى خویش را براى خریداسلحه صرف کنند.
از طرف دیگر تجارتى شدن اسلحه موجب شد که تولید کنندگان اسلحه و صاحبان صنایع نظامى در کشورهاى صنعتى به یک قدرت تصمیم گیرنده خطرناک تبدیل شوند. و بتوانند با روى کار آوردن دولتهاى طرفدار خویش براى گسترش بازاراسلحه جنگ را در جهان توسعه دهند. و بشر را براى همیشه از صلح و آرامش محروم سازند. مطالعه آمارهاى خریداسلحه و در صد بودجه هایى که کشورهاى جهان سوم به خریداسلحه تخصیص مى دهند براى درک عمق فاجعه و بدبختى ساکنان دنیاى تحت ستم بسیار مفید و لازم است.
2-ایجاد کانونهاى بحران
هر تولیدى نیاز به مصرف داردازاین رو عمر تولید مرهون بقاء و وجود مصرف است بطورى که اگر در مورد کالایى مصرف از بین برود و علاقه مصرف کنندگان از آن برید شود آن کالاارزش خود رااز دست مى دهد و سرمایه گذارى براى تولید آن کارى بیهوده و عبث خواهد بود و هیج عاقلى به چنین سرمایه گذارى رغبت نشان نخواهد داد. براین اساس امپریالیسم براى داشتن بازار مصرف براى کالاهاى نظامى خود نیاز به کانونهاى بحران دائمى دارد تا بتواند با تحریک هر کدام از دو طرف بطور جداگانه عطش خریداسلحه را در آنان زیاد گرداند و بازار همیشگى براى فروش اسلحه درست کند.
امپریالیسم با براه انداختن اختلافات مرزى یا بلوکى ارتشهاى بومى را که با شیوه هاى مختلف تحت کنترل دارد در یک ترس و واهمه دائمى از همسایگان نگه مى دارد و بااین روش زمینه لازم براى خریداسلحه را در آنان ایجاد مى کند و با دادن اسلحه اى به یک طرف طرف دیگر را مشتاق خرید مى کند و با برآوردن نیازاین مشتاق کاذب طرف مقابل را به خرید جدید علاقه مند مى سازد و بااین نیاز دورى و زنجیره اى براى همیشه بازار فروش اسلحه را گرم نگاه مى دارد.
خریدهاى نظامى بى وقفه هند و پاکستان مصر واسرائیل رژیم سابق ایران و عربستان و دهها کشور همسایه با بلوک بندیهاى مخالف و موافق زاییده همین سیاست امپریالیسم است و باید در تحلیل خریدهاى نظامى هر کشورى در جهان سوم به معاملات نظامى کشور همسایه آن توجه کامل کردزیرا کشورهاى جهان سوم به خاطر ترس از همسایگان خویش خرید نظامى مى کنند.
3- تداوم تفرقه
تفرقه و درگیرى ها شیشه عمرامپریالیسم بشمار مى آید و بااز بین رفتن آن امپریالیسم به پایان عمر خویش مى رسد.[ نظام سلطه] براین واقعیت آگاهى کامل دارد.ازاین رو هیچگاه نمى گذارد جهان تحت ستم به اتحاد و هماهنگى راه پیدا کند. یکى از راههایى که امپریالیسم براى این منظور برگزیده است سیستم سلطه نظامى جدیداست . زیرا در این روش سوى موضع گیریهاى کشورهاى تحت سلطه را نظام بلوکى واقمارى قرار داده است و باالقاءاین اندیشه که در جهان پر واهمه و ترس حیات یک نظام تنها در چهار چوب بلوک بندیها ممکن است و تحویل اسلحه فقط در محدوده قدرت هاامکان پذیراست در عمل اتحادهاى مبتنى بر منافع مذهبى و ملى را غیر ممکن مى سازد و کشورهاى مشترک المنافع منطقه اى را تجزیه مى کنند و در مقابل هم قرار مى دهند و کینه و عداوت دائمى در بین آنان ایجاد مى کنند.
به عنوان نمونه بنگرید به کشورهاى عربى که با داشتن مذهب و زبان واحد و پیشینه وحدت سیاسى در قبل از آمدن استعمار امروز چگونه در مقابل هم قرار گرفته اند و هر گروه تلاش مى کند با صرف پولهاى بادآورده نفتى کشورهاى عربى دیگر را به بلوکى خاص بکشانند و عملا دشمن خویش را فراموش کرده اند و در عوض به سربازگیرى بلوک غرب یا شرق مى پردازند. خلع سلاح ایدئولوژى ملى و نظامى مصر اردن سازمان آزادى بخش فلسطین و دیگر کشورهاى عربى که روزى در مقابل اسرائیل مبارزه در مقابل اسرائیل مبارزه مى کردند توسط دلارهاى کویتى و سعودى فاجعه اى است که ازاین راه دامن کشورهاى عربى را گرفته است .
4- کمک به پیشرفت صنایع نظامى
صنایع نظامى از پرخرج ترین و گرانترین صنایع جهان است . و نیاز دائمى به تحقیقات وابتکارات دارد.ازاین رو سرمایه گذارى زیادى را لازم دارد که از عهده تمام کشورها ساخته نیست و تنها کشورهاى غنى و ثروتمند هستند که مى توانندازاسلحه به عنوان کالاى تجارتى استفاده کنند و آن را رونق بدهند. جهان ثروتمند براى حفظ ارزش تجارتى این کالا نیازمند پچیده و گران قیمت بازار فروش اسلحه را حفظ کند. به این منظور سرمایه گذاریهاى هنگفت تحقیقاتى و علمى صنعتى مورد نیاز جهان سرمایه داراست لکن جهان غنى و ثروتمند این سرمایه گذارى را با ترفندهاى ویژه اى از جیب ساکنان جهان سوم بیرون مى کشد و در واقع با سرمایه آنان اسلحه مى سازد و به خود آنان مى فروشد.ازجمله کارهاى قابل توجه دراین زمینه فروش سلاحهاى از رده خارج شده و ناهماهنگ با پیشرفت صنعت نظامى به جهان سوم با قیمتهاى زیاداست که بااین کار سرمایه لازم را براى تحقیقات و صنایع جدید بدست مى آورد.
امپریالیسم نظامى علاوه بر موارد بالا بهره هاى زیادى از تغییر روش برده که مهمترین آنها کنترل نظامى جهان از راه دور بود.این کنترل به جهان سرمایه دارى امکان داد تا منافع خویش را در جهان با پول و نیروى انسانى جهان سوم حراست کند.
دکترین نیکسون شکل تدوین یافته و کلاسیک چنین سیاستى است که معاون وزارت دفاع امریکا در سال 1970 آن را درارتباط باایران این گونه توضیح مى دهد:[ دکترین نیکسون این بود که ایران قدرتى شود که مى تواند در منطقه ثبات را براى حصول منافع غرب برقرار کرده و مجهز به تسلیحات نظامى بشود که دیگر مداخله نظامى مستقیم آمریکا مورد نیاز نباشد] 0
توماس جونز رئیس کمپانى [نورثروب] در دسامبر.1986 خطاب به بانکداران کالیفرنیا چنین مى گوید:
منافع و مصالح شمار زیادى از کشورهاى جهان بنحو لاینفک با منافع دراز مدت ایالات متحده امریکا وابستگى پیدا کرده است ... و نیازاین کشورها به دفاع از خود بدون احتیاج به اعزام نیروهاى نظامى آمریکا بدیهى و واضح است . به این دلیل است که دولت و کنگره امریکا تشخیص دادند که آمریکا مسوولیت دارد که به این کشورها اجازه دهد با پول و سرمایه خود سیستم هاى دفاعى کافى ازایالات متحده آمریکا خریدارى کنند0
این نوع اندیشه ابتدا دراروپا و باانتقال امپریالیسم ازاروپا به آمریکا بعداز جنگ جهانى دوم که موجب قدرت و سلطه جهانى آمریکا گردید در آمریکا و بین سردمداران آمریکایى بوجود آمد.این طرز فکر موجب شد که جهان استعمارى دست به تشکیل ارتشهاى بومى در جهان سوم بزند. بر همین اساس است که بنیان گذاران اکثرارتشهاى جهان سوم رااستعمارگران تشکیل مى دهند. به عنوان نمونه :
کشور کره جنوبى پس از پایان جنگ داراى قدرت نظامى مهمى شد در واقع آمریکاییها 16 سپاه که هر یک 200 میلیون دلار تمام شده بود تربیت و مجهز نموده و به[ سیگمان - رى] قول دادند که آن را به 22 برساند...
در کره شمالى نیز در مقابل کمونیستها به تقویت پرداخته روسها یک ارتش 450 هزار نفرى و چینى ها 350 هزار نفر بوجود آوردند بیش از یک هزار تانگ 800 طیاره بمب افکن که 500 دستگاه آن از نوع جت بودند بوجود آوردند. بدین قرار کره شمالییک پایگاه عظیم مقتدرى شد0
ونیز:
کمونیستها بر چین مسلط شدند و آمریکائیها نسبت به کشور سیام (تایلند) با علاقه خاصى نظرانداختند. گروه نظامى و تخصصى و تکنیسین با مبالغى هنگفت دلار به سوى کشور هجوم آوردند. یک ارتش 70 هزار نفرى به دست امریکائیان و با تجهیزات آمریکائى بوجود آمد 0
و درباره ارتشهاى کشورهاى عربى مى خوانیم:[ نیروهاى مسلح کشورهاى عربى را خارجیان تاسیس کرده و تعلیم داده اند] .
این قبیل گزارشها و سخنان در مورد پیدایش ارتشهاى جهان سوم در نوشته ها و کتب تاریخى بسیار دیده مى شود و همه بازگو کننده این واقعیت است که امپریالیسم پس از آن که تشخیص داد دیگر نمى تواند در کشورهاى تحت سلطه حضور مستقیم داشته باشد در جهره ارتشهاى بومى ظاهر شد و با نیروى انسانى جهان تحت ستم به پاسدارى منافع خود همت گماشت .
امپریالیسم با آن که خود در بیشتر کشورها ارتشهاى کلاسیک را بوجود آورده و بطور دقیق با منافع خود هماهنگ ساخته بودلکن از پیشگیریهاى لازم غافل نماند و براى آن ارتشهاى بومى را همیشه در اختیار داشته باشد طرحهاى مختلف و گوناگونى ریخت که به پاره از آنهااشاره مى شود:
الف - تداوم آموزش و پرورش ارتشها:
امپریالیسم نظامى آموزشهاى فنى و تخصصى سلاحهاى پیچیده را هیچ گاه ازانحصار خود خارج نمى کند و با توجه به تکامل مداوم صنایع نظامى احتیاج به آموزش و بازآموزى ارتشیان به یک نیاز دائمى تبدیل مى شود. ازاین رو بهانه مناسب و مستمر براى امپریالیسم بوجود مى آید تا نیروهاى زبده و کار آمد سرتاسر جهان تحت سیطره را در کشور[ مادر] جمع کند و ضمن آموزش فنون نظامى آنان را براى تصدى کارهاى کلیدى درارتشهاى بومى و پرورش دهد تا پس از مراجعت ارتش را در جهت حفظ منافع کشور[ مادر] بکار گیرند. و در صورتى که دولتى در یک شکور سرکار آمد و در فکر منافع ساکنان کشور خویش بود و به استقلال و آزادى اندیشید با یک کودتاى بساطش را جمع کنند. و فکراستقلال را براى همیشه از ذهن کشورهاى عقب نگه داشته شده دور کنند. واسارت را سرنوشت اجتناب ناپذیر ملتهاى تحت ستم قلمداد کنند.
امروزه کشورهائى که توسط ژنژالهااداره مى شوند بیشتراز کشورهائى هستند که توسطافراد غیرنظامى اداره مى گردند. دراین مورد امریکاى لاتین گوى سبقت را ربوده و کودتا در آن کشورها شکل مسخره اى پیدا کرده است . و دولتهااز فضاى لازم زندگى لکى محروم شده اند. بر همین اساس بایدافرادى که به تحلیل مسایل سیاسى مى پردازند مطالعه گسترده و عمیق روى ارتشهاى جهان سوم از نظرها موسسان و پایه گذاران مراکز تربیت و آموزش ضوابط و چگونگى تقسیم قدرت در ارتش سیستم اسلحه هاى به کار گرفته شده روابط باارتشهاى کشورهاى دیگر حور مستشاران خارجى پایگاه ارتش در میان مردم و در سیستم حکومتى و مواردى ازاین قبیل را داشته باشند.
ب- کنترل اسحله :
یکى از راههاى دیگر کنترل ارتشهاى بومى کنترل از طریق اسلحه است . امپریالیسم نظامى براى این که بتواندارتشهاى بومى را دراختیار خویش نگه دارد آنان را وابسته و نیازمند به سیستم سلاحى ویژه اى مى کند که تمام اجزاء وارکان آن در هماهنگى اجتناب ناپذیرى قرار دارد. وامکان جایگزینى مونتاژ تعمیرات و تهیه وسائل یدکى آن را از منابع دیگر غیر ممکن مى سازد. این نوع ارتشها تنها مى توانند در چهارچوب مشخصى که سازندگان اسلحه ارائه مى دهند کارآئى داشته باشند. و نمى توانند در خارج از آن چهارچوپ اسلحه ها را بکار گیرند جزاز راه تغییر دادن کل سیستم دفاعى یک کشور که با توجه به ضعف مالى حاکم بر جهان سوم امرى مشکل و توان فرسااست . در یکى ازاسناد لانه جاسوسى سفیرامریکا شاه را در زمینه وابستگى نظامى و عدم امکان جدائى از یک بلوک و جانشین کردن سلاح هاى بلوک این گونه توجیه مى کند:
[ ....در نتیجه سفیر مدادى برداشت و به شاه نشان داد که چگونه سیستم زمین به هوا و دفاع شکارى هر دو با هم باشند. و چگونه چنین هماهنگى مى تواند تنها در صورت بودن مرکزى که منترل موثر داشته باشد خواهد بود. و چگونه چینى مرکزى از قرار معلوم بخشى از سیستم حساس[ بلوشارک] که شاه خیلى روى آن اصرار مى ورزید ناچارا در دسترس کسانى که موشکهاى [سام] رااداره مى کنند خواهند بود.این دفعه به نظر رسید که مقصود حالى شد. و موقعى کهشاه با ضعف جواب داد: در سراتاسر کشور تکنیسینهاى روسى را در یک محوطه بسته نگه خواهیم داشت آشکار بود که او بالاخره فهمید آن طور کسان که او فکر مى کرد نمى توان تجهیزات نظامى روسى وامریکائى را به سادگى با هم مخلوط کرد یااین که از هم جدا نگه داشت]
این نوع وابستگى ها ناشى از ویژگیهاى است که امپریالیسم نظامى در ساختمان وسایل نظامى بکار مى گیرد تا در مواقع لازم که مى خواهداز طریق کنترل اسلحه بر کشور خریدار فشار آورد و مشترى نتواند کمبودهاى خویش رااز کانالهاى دیگر بدست آورد و مجبور شود در محور و بلوک فروشنده سلاح باقى بماند
امپریالیسم براى محکم کردن این بند وابستگى ضمن کنترل امکانات علمى وفنى و ممانعت از دسترسى مشتریان به آن به وارد کردن اسلحه هاى پیچیده تر و فنى تر به سیستم جهانى اسلحه مى پردازد تا تفوق و برترى خویش را حفظ کند و جهان خریدار را همیشه محتاج نگه دارد و آنان را به مشترى دائمى تبدیل کند.مشتریانى که با توجه به ساختاراسلحه ها تنها مى تواننداز یک فروشنده خرید کنند.این گونه تجارت موجب مى شود که اسلحه همیشه برگ برنده اى در دست فروشنده باشد تا در مواقع ضرورى از آن بعنوان اهرم فشاراستفاده کند.
آمریکا براى ایران بعداز شاه در نظر داشت از این اهرم فشار سود جوید. در یک راهنماى عمل براى ایران بعداز شاه ازاسناد لانه جاسوسى چنین مى خوانیم :
تعیین یک استراتژى آمریکا که به وسیله آن ما بتوانیم افکار نظامیان را براى پیروى از ابتکارات سیاسى امریکا تحت تاثیر قرار دهیم (یا لااقل کارى کنیم که اینهاازایجاد مانع خوددارى کنند)این بدان معنى خواهد بود که آنچه مى گوئیم و به چه کسى مى گوئیم فرمول بندى شود و تصمیم گرفته شود چگونه مااهرمهائى را که داریم (یعنى فروشهاى نظامى و خدمات ) بکار مى بریم 0
دراین راهنما علاوه بر آن که سفارش مى شود در اندیشه یافتن مزدور باشند توصیه مى گردد که ازاهرمهاى فشار مثل [فروشهاى نظامى] براى تحت تاثیر قرار دادن افکار نظامیان در جهت پیروى کردن ازابتکارات سیاسى آمریکااستفاده شود تاایران بعداز شاه را همچنان در بند خویش نگه دارند.
بااین حساب روشن مى شود که خریدهاى نظامى دقیقا به مفهوم وابستگى به کشور فروشنده در تمام ابعاد سیاسى نظامى اقتصادى و در پى آنان فرهنگى واجتماعى و آگاهان به مسائل سیاسى در بررسى هر پدیده سیاسى نبایداین موضوع را دست کم بگیرند. و توجه داشته باشند که در معادلات سیاسى واظهار نظر در مناقشات سیاسى در مجامع بین المللى یا منطقه اى اکثر کشورهااز خوداختیارى ندارند و تحث تاثیراین نوع اهرمهاى فشار هستند.
ج- داشتن مستشار:
یکى از راههاى دیگر کنترل ارتشهاى بومى اعزام مستشاران نظامى به دورن ارتشهاى بومى است .این مستشاران چه از طریق توجیه ها وارهنمائیها و چه از طرق اعمال نفوذ افکار نظامیان کشورهاى جهان سوم را نسبت به اهداف امپریالیسم متعهد مى کنند و آنان را به دفاع ازامپریالیسم وامى دارند.امپریالیسم با فرستادن این مستشاران دو کاراساسى انجام مى دهد نخست :القاء حس حقارت در میان نظامیان بومى و سپس در دست گرفتن مراکز کلیدى در ارتشها توسط مستشاران یا بومیانى که در بست دراختیار مستشاران هستند.
القاء حس حقارت در میان ارتشیان بومى و در نتیجه احساس احترام و اعجاب نسبت به کشور قدرتمند باعث مى شود که آنان همیشه خود را نیازمند بقا در گردونه امپریالیسم بیابند و منافع خویش را به منافع سلطه گران وابسته بدانند. وازاین رو احساس توانمندى وابتکار را از دست بدهند. و پیداست ارتشى که ایمان به خویش رااز دست بدهد هیچ کارى در جهت حراست از منافع وطن نمى کند و توان کوچکترین اعمال اراده و تصمیم رااز مى دهد و در خود لیاقت بدست گرفتن مراکز کلیدى و حساس ارتش را نمى بیند. و به کودکى تبدیل مى شود که همیشه در هر کارى خود را محتاج به حمایت مادر مى بیند.
سلطه گران از نوع شرقى و غربى آن براى دست یافتن به مراکز تصمیم گیرى ارتشهاى بومى و پاسدارى و حراست از منافع خویش چنین احساسى را درنظامیان بومى القاء مى کنند. و در این کاراز وجود مستشاران بهره فراوان مى برند.
این مستشاران علاوه بر آن که در خریداسلحه مراکز خریداسلحه قیمتهاى پرداختى آموزش هاى نظامى آداب و سنن نظامیان و تغییر و تبدیلهاى آنان دخالت مى کنند با فرصت مناسبى که دارند در شناسائى و استخدام افراد ضعیف النفس و چاپلوس مزاج براى حراست منافع کشور متبوع خویش کوش فراوان مى کنند.
بااین توضیح روشن مى شود چرا دراکثر کشورهائى که مردم از حکومت ناراضى هستند و قصد دگرگونى رژیم را دارند ارتش وارد عمل مى شود و پس از برقرارى آرامش کشور را در همان خطى که حکومت سابق بود قرار مى دهند و هیچ ضربه اى به منافع امپریالیسم نمى خورد. سفیر آمریکا ضمن یک تلگرام هوایى به مرکز کارهایى که انجام داده یا تصمیم داردانجام دهد چنین گزارش مى دهد:
من با کمال خوشحالى استفاده مى کنم تا دراین تلگرام هوایى در مورد مساله زیر با شما بحث کنم یعنى مساله راههایى که من ادامه مى دهم تااطمینان حال کنم که این هیئت اعزامى بصورت فعالى اهداف و مقاصدى را که دولت ایالات متحده امیدواراست درایران داشته باشد دنبال مى کند... من سعى کرده ام که تیم کشورى را بصورت یک تشکیلات یکپارچه و متحد در آورم . براى انجام این کار من جلسات روزانه اى براى این تیم ترتیب داده ام و مخصوصا رئیس مستشارى نظامى را دراین جلسات روانه شرکت مى دهم . نظر به این که او کنترل عظیم ترین عنصر ماموریت (یعنى بیش از 1300افسر نظامى ایالات متحده افراد نام نویسى کرده و کارمندان معمولى ایالات متحده ) را بدست دارد واداره پر خرج ترین برنامه را (یعنى 18 میلیارد دلار) به عهده دارد.
... من براى خودم یک نقش مستقیم بسیار بیشتر نسبت به افراد قبل از خود در مورد تهیه تجهیزات نظامى براى ایران دیدم . دراجراى این نقش من با شاه وافسران نظامیش یک طرح دراز مدت در مورداحتیاجات ایران در تجهیزات نظامى که بایداز آمریکا بدست آید تهیه کردم... 9
دراین سند میدان عمل مستشاران بخوبى نشان داده شده است و مقدار دخالت آنان در سرنوشت ارتشهاى جهان سوم بازگو گردیده است .اگر موضوع وجود هیئت هاى مستشارى آمریکایى در تمام ارتشهاى وابسته به غرب و هیئت هاى روسى درارتشهاى وابسته به شرق را هم براین ضمیمه کنیم درک مى کنیم که چرا جهان سوم هیچ وقت نمى تواند به عنوان نیروى سوم و بى طرف در جهان سیاست ظاهر شود. وجود هیئت هاى مستشارى بااین گستردگى آن هم در مراکز تصمیم گیرى در واقع به معناى وجود هیئت فرماندهان خارجى در ارتشهاى جهان سوم است. و چنین ارتشهایى تا زمانى که نتواند خودشان رااز کنترل آنان خارج کنند نمى توانند سد راه مصالح و منافع سلطه گران در دنیاى تحت ستم باشند بلکه بیشتر حافظ و پاسداراهداف خارجیان در منطقه خود خواهند بود. بى جهت نیست که آمریکاارتشهاى کشورهاى همسایه ایران را به نیروهاى جنگى تلقى مى کند که مى تواننداز طرف امریکا در خلیج فارس بکار گرفته شوند 0
تااینجا به پاره اى از روشهایى که سیستم سلطه نظامى براى کنترل ارتشهاى بومى بکار مى گیرداشاره شد وادامه آن در شماره هاى آینده در فرصت مناسب پى گیرى خواهد شد.