نوع مقاله : مقاله پژوهشی
رشد استعمار و بروز چهره جدید آن به عنوان [استعمارنو] و دست بازى استعمار گران به حوزه هاى مختلف سیاسى اقتصادى فرهنگى در بین کشورهاى استعمار زده جهشهاى نوى را باعث شده است . و چهره هاى بیدار و متفکراین کشورها در پى ریزى دژهاى استوارى برآمده اند که بتواند در برابر سیل بنیان کن جهان خوارگى و آزاستعمارگران تاب بیاورد. براى تامین این آرمان محافل کنگره ها و پیمانهاى گوناگونى را پى ریخته اند واتحادیه ها همبستگى ها تشکل هاى سیاسى اقتصادى و فرهنگى بسیارى را ترتیب داده اند.
محور و شالوده این تشکل ها متنوع است : مشترکات فرهنگى منافع سیاسى همسایگى نژاد قومیت و ...از جمله این محورها هستند.
کشورهاى اسلامى بیشتراز سایر ملیت هاازاین موج[ بیدارى گرائى] تکان خورده اند. در دهه هاى اخیرازم سوى[ مصلحان امت اسلامى] مسئله وحدت فرقه هاى گوناگون اسلامى در طیف وسیعى طرح و پیگیرى شده است .
زمینه همکارى و همسوئى نیروها در بین مسلمانان مساعدت از سایر ملل است محور و شالوده اتحاد کشورهاى اسلامى از عمومیت و گستردگى و شمول واستوارى واستحکام فزون ترى برخورداراست .اسلام به عنوان یک آرمان مشترک که ریشه در تار و پود تک تک مسلمانان دارد مى تواند شالوده محکمى براى بناى وحدت اسلامى باشد و مى توان براین شالوده بنیان مرصوص و دژاستوارى را در مقابل دشمنان مشترک بنا کرد.
مسلمانان که اعضاى پیکر واحدى هستند پس از گذشت قرنهااینک بخود آمده اند و به مطالعه ثمرات تلخ تنازعات فرقه اى نشسته اند.
از روزى که تبر تفرقه بر[ شجره طیبه] وحدت مسلمین فرود آمد و ریشه هاى بهم پیوسته آن رااز هم گسست وشاخه هاى شاداب آن رااز هم جدا کرد تا تنور منافع آزمندان بدان گرم شود براهل قبله چه ها که نرفت ! سیادت مسلمین پایمال غرور و نخوت اروپائیان گشت ! عزت و شکوت واقتدار آنان در[ صرصر] فرهنگ آلوده غرب نابود شد و ثروت وامکانات و منابع مسلمین به تاراج رفت و در داخله ممالک اسلامى چه خونها که ریخته نشد! و چه توانهائى که از مسلمین دراصطکاکهاى فرقه اى به هدر نرفت !
سرزمینهاى اسلامى که روزگارى گلهاى[ محبت] و[ اتحاد] در آنها ببار مى نشست تبدیل به شوره زارانى گشت که جز خس و خار کینه و بدبینى در آنها دیده نمى شد.ابرهاى تیره[ تفرقه] [ گرماى] اتحاد همبستگى را از گستره سرزمینهاى اسلامى سترد و سرما و یخبندان[ تشتت] و[ تنازع] را جایگزین[ تالیف] و[ تعاون] ساخت . طوفان تنازعات در سراسر ممالک اسلامى وزیدن گرفت و تمامى مظاهر آبادانى رشد صلاح امن و شکوفائى را در هم کوبید. بناى شوکت و عزت مسلمین را ویران ساخت و دروازه هاى نفوذ ناپذیراین ممالک را بر روى[ بیگانگان هار و آزمند] گشود. نیروى مسلمین صرف این تنازعات شد و در کشاکش این درگیریها فرسوده گشت . میراثهاى علمى و فرهنگ آنها در آتش تفرقه و تشتت سوخت و نابود شد و ثمرات تلخ و پى آمدهاى ناگوارى عاید مسلمین گشت .
دراینجا قبل از هر سخنى نگاهى داریم براین پى آمدهاى تلخ که از این تنازعات نصیب مسلمانان گشته است .
پى آمدهاى تلخ تنازعات فرقه اى :
1- فرسایش نیروى انسانى مسلمین اصطکاک هاى که دراثر تعصبهاى کور در بین فرق اسلامى پدید آمده است نیرو و توان زیادى را مسلمین به تحلیل برده است و باعث قتلها و غارتهاى متعدد و کشتارهاى دسته جمعى بسیارى در نقاط مختلف ممالک اسلامى در دوران این تنازعات گشته است . مسلمین بجاى آنکه در صف واحد و در کنار هم علیه دشمنان مشترک بسیج شوند علیه یکدیگر به نبرد برخاسته و در مقابل هم ایستاده اند.
تاریخ سرزمینهاى اسلامى مشحون است ازاین صحنه هاى چندش آور و رقت بار واسف انگیز. دراینجا به چند نمونه ازاین وقایع اشاره مى کنیم :
الف : با شدت یافتن اختلافات فرقه اى ممزوج شده این این اختلافات با حب و بغضها وانتقام جوئیهاى سیاسى و برداشتهاى عوامانه از مسائل شعله هاى درگیرى و تنازع و کشتار زبانه مى کشید و صدهاانسان مسلمان بى گناه را طعمه خویش مى ساخت واینهمه باعث مى شد تا هر فرقه بنام دفاع ازارکان عقیده و مذهب خویش و ترویج[ مذهب حقه]! فرقه دیگر را بخاک و خون بکشد. دراین میان شاهان که براى تثبیت اقتدار سیاسى خویش از هیچ عملى روى گردان نبودند درایجاداین تنازع ها نقش چشم گیرى داشتند. آنها گاهى به مقتضاى سیاست ! مخالفان خود را به دسته هاى[ چیگیین] 1 مى سپردند تا زنده زنده دریده شوند. و دیگر گاه عصایان به تنگ آمده ازاستبداد شاهى را به بهانه اختلافات مذهبى به تبرداران مى سپرده اند. در همین راستاست که:
در سال .910 ه ق شاه اسماعیل ... بر شهر طبس تاخت ... و هفت هزار تن از مردم آنجا را به جرم سنى بودن از دم تیغ گذراند2 . و[ سلیم خان اول در سال .920 ه ق فرمان داد تمام پیروان مذهب شیعه را که در ولایات عثمانى بسر مى برنداز هفت ساله تا هفتاد ساله یا بکشند یا بزندان اندازند. بگفته مورخان چهل هزار تن از شیعیان به فرمان وى کشته شده و پیشانى باقیرا به آهن گداخته و داغ کردند] 3
هنگامى که مسائل عقیدتى به جاى آنکه در حوزه ها و مجامع علمى به بحث و نقد کشیده شود به دست مشتى جاهل و عوام - که تنها براساس احساسات تند و کور و بى هدف حکم مى کنند افتاده باشد هر[ رجاله] اى بخوداجازه مى دهد که بر مسند قضاوت بنشیند و حکم قتل صادر کند. و چنین است که در تاریخ مى خوانیم
در هرات به علت تعصب عبیدالله خان ازبک ... هر روز به حکم آن خان بى ایمان پنج شش کس بواسطه تشیع به اقوال جهال در چهار سوق هرات کشته مى شدند و روستائیان بى دیانت ... با هر کسى که عداوتى داشتند او را گرفته نزد قاضى مى بردند که این مرد در زمان قزلباش لعن ابوبکر و عثمان کرده است . به سخن دو گواه جاهل قاضى به قتل آن مظلوم حکم مى گردد. 4
در چنین موقعیتهائى !اعمال خشونت بار هدف و مقصد مشخصى ندارند مرزهاى اختلاف و دوست و دشمن آنچنان که باید مشخص نیستند و در چنین جوى کمتر کسى از خود مى پرسد که چرا چنین باید کرد؟ براساس کدام ملاک و معیار فقهى واسلامى مى توان به قتل و غارت فلان فرقه دست یازید؟ وسیل خون راه انداخت ؟ دراینگونه فضاهاست که صحنه هایى این چنینى پدید مى آید.
پس از حمله غزان به نیشابور در سال 548 ه.ق آنقدراز مردم را کشتند که در جامع شیعى نیشابور کشتگان در خون ناپدید شدند. راوندى دراین باره چنین مى نویسد:
چون غزان برفتند مردم شهر را به سبب اختلاف مذاهب حقاید قدیم بود. هر شب فرقتى از محلتى حشر مى کردند و آتش در محلت مخالفان مى زدند تا خرابه ها که از آثار غزان مانده بود اطلال شد و قحط و وبا بدیشان پیوست تا هر که از تیغ و شکنجه جسته بود به نیاز بمرد .
در درگیریهاى یاد شده فاجعه در بعد ظاهرى آن محصر نیست و درد و مصیبت از عمق بیشترى برخورداراست .از پاى فتادن هزاران هزارانسان نماى بیرونى این حوادث وحشتناک است و آثار بر جاى مانده از آن بسى هولناکتر. بسیارىازابهامهاى حل ناشده در بین فرقه هاى اسلامى حتى تا زمان کنونى ریشه هائى آگاهانه و ناآگاهانه از آن وقائع را در درون خود دارند. تصویر چهره اى موحش از پیروان فرقه دیگر باز مانده چنین برخوردهائى است .این طائفه دینى از آن فرقه دیگر شکوه ها مى راند و بذرانتقام را در دل نسل آینده مى کارد و نسل آینده نیزاز حوادث خونبار براى نسل پسین سخن مى گوید و چنین مى شود که نفرت فرقه اى جزء فرهنگ ملى یک قوم در مى آید و[ تالیف] و[ تعاون] را نا میسر مى سازد.
2- نابودى میراثهاى فرهنگى : آتش اختلافات فرقه اى دامن میراثهاى فرهنگى را نیز در بر مى گرفته است . و در کشاکش این درگیریها گوهرهاى گرانسنگ فرهنگى یا طعمه آتش تعصب مى گردیده با به عمد غبار بى اعتنائى بر آنهاافشانده مى شده است . دانشمندان و آثار مکتوب هر قومى شالوده فرهنگ آن ملت بشمار مى آیند واین هر دواز آتش اختلافات مصون نمانده اند و در معرکه تنازعات فرقه اى به تکفیر و تخریب کشیده شده اند به نمونه هایى ازاین تخریب فرهنگى مرور مى کنیم.
الف : بى اعتنائى به پاره اى ازاندیشه ها و خلاقیت ها و آثار علمى بخاطراعتقادات فرقه اى از مشخصات دوران تنازعات مذهبى در جوامع اسلامى است . نظامى عروضى گوید:
[چون فردوسى شاهنامه را تمام کرد به محمود عرضه داشت سلطان با رجال دستگاه خود تدبیر کرد که فردوسى را چه دهیم ؟ گفتند: پنجاه هزار درهم واین خود بسیار باشد که او مردى رافضى است و معتزلى مذهب ... و سلطان محمود مردى متعصب بود و در او این تخلیط بگرفت و مسموع افتاد] .
ب : دامنه این تنازعات به شیوه هاى متفاوت و در رژیمهاى مختلف ادامه مى یافت فرهنگ اسلامى را مورد تهدید قرار مى داد به گونه اى که نقل مى کنند: دراواخر رژیم صفوى نگهدارى مثنوى مولوى در خانه همراه با خطر دائمى بود. 7
ج : چنان که یاد شد آثار مکتوب هر ملتى بخش مهمى از فرهنگ آن ملت بشمار مى آید از بین رفتن انبوهى ازاین آثار مکتوب در تنازعات فرقه اى ضربه اى جبران ناپذیر بر فرهنگ اسلامى وارد کرده است چه بسیار نسخه هاى نفیسى که در تاراج هاى تعصب آمیز فرقه اى لگد مال گردیده است ! یا در آتش سوخته و یا به آب ریخته شده واز بین رفته است . به گفته مولف[ مجمل التواریخ] سلطان محمود غزنوى پس از فتح رى چنین مى کند:
... بسیار دارها بفرمود زدن و بزرگان دیلم را بر دوخت کشیدند و بهرى را پوست گاو دوخت و به غزنین فرستاد و مقدار پنجاه خروار دفتر روافض و باطنیان و فلاصفه از سراهاى ایشان بیرون آورد و زیر درختهاى آویختگان بفرمود سوختن... . 8
و کتابخانه عظیم فاطمیان که بنا به روایتى دو ملیون شماره کتاب داشته است پس از جنگهاى داخلى و یورش ترکان به سوى پایتخت این کتابخانه به یغما مى رود. براى سربازان از جلد کتابها پاى افزار ساختند دو پشته انبوه از کتابهاى پاره پاره پدید آوردند. که بر تلهاى کتاب شبیه بود. پس ازاین یورش دوباره کتابخانه احیاء شد و کتابهائى که ممکن بود جمع آورى شد تا آنکه صلاح الدین ایوبى کتابخانه را تحت تسلط گرفت و کتابهائى را که با مذهب تسنن سازگار نبوداز میان برد و برخى را فروخت 9
3استفاده بیگانگان از مناقشات فرقه اى- همواره یکى از عوامل اصلى ایجاداختلاف و شعله ور شدن وایجاد کینه در میان مسلمانان بیگانگان و دشمنان سوگند خورده اسلام بوده اند.
از طرف دیگر بیگانگان بر کرانه دریاى امکانات و منابع مسلمین به نظاره مى نشسته و مى نشینند تا آن هنگام که آب را گل آلود یافتند از آن ماهى بگیرند واز آشفته بازاراختلافات داخلى بنفع خود سود جویند هنگامى که فرستاده آخرین[ سیدنا] (رکن الدین ) در دربار [ هیزى سوم] حضور یافت و براى دفاع از طریقه اسماعیلى و دفاع مغول کمک خواست اسقف و پنچستر چنین گفت :
[بگذاریداین سگان همدیگر را بدرند و نسل هم را کاملا براندازند آنوقت ما بر خرابه هاى بلادایشان بنیان آیین کاتولیک رااستوار سازیم و در آن صورت دنیا یک چوپان و یک گله بیش نخواهد داشت] . 10
از سوى دیگر گاهى چنان دیگ تعصبات فرقه اى به غلیان مى آمد واوج مى گرفت که فرقه اى ترجیح مى داد براى نابودى فرقه اى دیگر دست به دامن بیگانگان بیاویزد واز دشمن مشترک براى نابودى فرقه مقابل کمک جوید.
مى دانیم که با هجوم مغول به بغداد مرکزیت چند سده اسلامى در آن شهر از بین رفت و تلفات و خسارات جبران ناپذیرى به بار آمد.[ این بطوطه ] سیاح مشهور گوید:[ در هجوم تاتار به عراق .24 هزار نفراز اهل علم هلاک گشتند]. 11
متاسفانه دست عصبات مذهبى دراین امر دخیل بوده است . غالب مورخان نقش ستعون پنجمى ابن علقمى وزیر[ المستصم] را در هدایت مغولان به بغداد و همکارى با آنان تایید کرده اند وى به داشتن تمایلات شیعى مشهور و معروف بوده است تکه اى از کتاب[ حبیب السیر] را دراین باره مرور کنیم :
پسر مستعصم ابوبکر به حمایت اهل سنت متوطنان کرخ را که شیعه مذهب بودند غارت کرد و بسیارى از سادات را اسیر ساخت و به خوارى هر چه تمامتر محبوس گردانید [ ابن علقمى که بواسطه مشارکت در مذهب جانب مردم کرخ را داشت منتظر انتقام مى بود واز غصه این شبى را به فراغت به بستراستراحت نمى غنود... بالاخره خلیفه به استصواب ابن علقمى از شهر بیرون خرامیده و به بارگاه هلاکوخان شتافت و هم در آن ایام به قتل رسید]. 12
متاسفانه مسلمین به شرایط جهانى جامعه اسلامى کمتر نگریستند و [روابط داخلى] را براساس[ تنگ نظرى دینى] نهادند.اینان داندانهاى تیز و طمعکاراز مفسدان رااز خارج و داخل به فراموشى سپردند و دیگران ازاین خوان یغما و بهره بردند و[ کرسى سیادت] رااز جامعه اسلامى باز پس گرفتند.
لزوم توجه براین شرایط خارجى است که امام على[ ع] را وا مى دارد که در برابر سوال نابخردانه در مورد خلفاى پیشین موضعگیرى کند. امام[ ع] صحنه جنگ جمل را مقدستراز آن نمى داند که درباره پرسش فردى از توحید به پاسخ بنشیند واعتراض معترضان را که[ جنگ] را با [مسائل علمى آلودن] روا نیست نادیده مى نگرد و جواب مى دهد که اساس جنگ براى همین امراست .اما در[ جنگ صفین] آنگاه که یک تن از [بنى اسد] دراین زمینه سوال مى کند که[ چرا خلافت رااز شما گرفتند و دیگران بر حضرتتان پیشى یافتند] امام على[ ع] مى گوید:
...انک لقلق الوضین ترسل فى غیر سدد. اى برادر تو همچون کسى هستى که به اندک شبهه اى مضطرب مى شوى و مهار مرکب خرد را بى جارها مى کنى (در جاى خود سخن نمى گویى در حالیکه ما با دشمن خود به زد و خورد مشغولیم تو پرسش مى کنى )
و پس از جملاتى کوتاه او را به تعمق در واقعه موجود و حادثه مصیبت بار جامعه اسلامى - فتنه ابن ابى سفیان - فرا مى خواند. واین خود موعظتى مى شود براى او و دیگران که در کشاکش تضادهاى بنیادى طرح مسائل اختلافى درونى - آنهم به شیوه ناپخته - رها ساختن سرزمین اسلامى در زیر چکمه هاى مفسدان و منحرفان است .این درسى است از على [ ع] و ما و دیگران که تاریخ براى[ عبرت] و[ پندآموزى] است واگر بحث در[ واقعه گذشته] و[ انحراف در نوردیده] بخواهد زمینه حکمرانى مفسدان معاصر با بهمراه آورد نافى غرض خویش است . بحث در خلافت براى[ اثبات استمرار ولایت] است و آنگاه که[ ولایت امروزین] در خطر باشد چه سود که ثابت شود در فلان تاریخ فلان خلیفه به غصب بر مسند نشسته است یا به حق ؟
و دقیقا بواسطه این تلقى است که امام على[ ع] از مشورت و معونت خلفاى معاصر دریغ نمى ورزد. بویژه در زمان خلافت خلیفه دوم و سوم با بسیارى ازاین پشتیبانى هاى فکرى از آنحضرت مواجه مى شویم . نمونه نیک آن در قضیه جنگ باایران بود که خلیفه دوم قصد داشت خود در آن جنگ شرکت کند.اما آن حضرت موشکافانه و بمانند یک تحلیل گر سیاسى - نظامى وقایع موجود را براى وى بررسى مى کند واو راازاین حرکت باز مى دارد. نکته جالب توجه دراین مکالمات نقش سیاسى است که آن حضرت براى خلیفه دوم مى یابد و بیان مى دارد. وجود پاره اى اختلافات آن امام را به غرض ورزى وا نمى دارد.امام( ع) [ او را رشته حاکمیت اسلامى] تلقى مى کند که اگر باقى باشد دانه ها در گرد یگدیگر حفظ مى شود واگر پاره گردد جامعه مسلمین از هم مى پاشند و آنگاه به هیچ نحوه نمى توان آن را جمع کرد!امام ازاو مى خواهد که تو قطبیت خود را در جامعه اسلامى حفظ کن ! 14
این واژگان بلند را بنگرید!
امام علیه السلام در هیچ زمانى این نکته را پنهان نداشته است که انحراف مسیر ولایت خوشایندوى نبوده است اما هیچگاه حقیقتى او رااز دیدن حقائق دیگر باز نمى دارد.
این برخوردها و نمونه هائى چون آن درسى است و بایستى به گوش جان شنید که[ اختلاف سلیقه و تفکر] دیده حقیقت بین راازانسان نرباید. آنانکه[ سینه چاکان زمینه هاى تفرقه انگیز مذهبى] هستند کسانى اند که هنوز در[ جاهلیت نظام قبیله اى] زیست مى کنند و جهان را درابعادد واقطار واقعى اشى تصور نمى کنند.اینک نه استکبار جهانى از[ ایران] و[ روم] آن زمان ضعیف تراست و نه فرقه هاى مذهبى از جامعه آنروزین اسلامى قدرتمندتر!
بایستى منشا این حوادث را دریافت و سیل مخرب تفرقه رااز سرچشمه خشکاند. باید محاسبه نمود که براستى ریشه این همه تنازع و تفرقه و درگیرى هاى جاهلانه کجاست ؟ آیااختلافات عقیدتى مى تواند زمینه اصلى این گونه پى آمدهاى تلخ باشد؟
آیا فرق مختلف اسلامى بحکم عقیده و آرمان اصیل خود به این همه درگیرى کشیده شده اند؟ راستى آیا عقاید فرق اسلامى این همه با هم تباین دارند؟ یا نه !اختلافات عقیدتى تنها بهانه اى بوده است در دست کارگزارانى که سلامت منفعت خود را در تشتت جماعت مسلمین مى دیده اند؟ به گفته مصلح مجاهد علامه سیدعبدالحسین شرف الدین :
این مطامع سیاسى است که این دو (شیعه و سنى ) رااز هم دور کرده است .
و باز هم به قول ایشان:[ بسیارى ازاختلافات سنى و شیعه پایه درستى ندارد بلکه سرچشمه آنها دروغها واتهاماتى است که در شرایط زمانى خاص پیدا شده است و قدرتهاى سیاسى گذشته آنها رااشاعه داده اند]. 15
آتش بیاران این معرکه - تنازعات فرقه اى - کیانند؟ دراینجا به برخى ازاین[ حماله الحطب] ها و کارگزاران تنازعات فرقه اى اشاره مى کنیم .
1- صهیونیزم جهانى ویهودیان سلطه طلب . جهان خواران آزمند که سوداى حاکمیت یافتن بر جهان را در سر مى پرورانند هر جا و در هر فرصتى در پى این بوده اند که معرکه هاى ساختى ایجاد کنند و دراین میان به تثبیت پایه هاى قدرت و نفوذ خود در سرزمینهاى مختلف بپردازند صهیونیزم او مظهر آز و طمع اروپائیان آزمند یکى ازاین کار گزاران تنازعات است .
کاشتن بذراختلاف و درگیرى در درون کشورهاى جهان بدست عوامل مرموز سیاسى و بااستفاده ازانگیزه هاى مختلف دینى قومى نژادى و براى فرسوده کردن توان داخلى دولتها از جمله اهداف صهیونیزم است و به ذکر دو نمونه دراین راستا بسنده مى نمائیم :
الف : در یکى از مواد پروتکل پنجم سران صهیونیزم آمده است :
...ولکنا مع ذلک لسنا فى حاجه الى الخوف من اى خطر ماد منافیامان بفضل البذورالعمیقه لکراهیتهم بعضهم بعضا و هى کراهیه متاصله لایمکن انتزاعها لقد بذرناالخلاف بین کل واحد و غیره فى جمیع اغراض الاممیین الشخیه والقومیه بنشرالتعصبات الدینیه والقبله خلال عشرین قرنا.. 16.
...بااینهمه ما در سایه اختلافات عمیقى که بین ملل و فرق مختلف وجود دارد و بسادگى رفع نخواهد شد از هیچ خطرى بیم نداریم ما در سراسر ممالک جهان بذراختلاف پاشیده ایم و به اختلافات قومى و نژادى و تعصبات دینى از بیست قرن پیش تااینک دامن زده ایم.
ب : یکى از عوامل از هم پاشى حکومت مقتدر عثمانى یهودیان سلطه طلب بوده اند دراین باره آورده اند که :
[... نادیده نمى توان گذاشت که بخشى از یهودیان دنیاخواهد سلطه طلب که ... نقش اساسى را دراین ماجرا ( از هم پاشیدن حکومت عثمانى ) به عهده گرفتند... بهبران حزب[ اتحاد و ترقى[ [ جاوید] [ طلعت] از یهودیان بودند]. 17
این دو نمونه و موارد مشابه نشاندهنده آنست که صهیونیستم از زمان تشکل سیاسى آن تاکنون (وپیش از آن ناسیونالیست هاى یهودى و متعصبان آنان ) تلاش جدى در مناقشات[ مذهبى] از خود نشان داده اند.اینان زندگى در[ ارض موعود] را ز به چندبارگى کشورهاى اسلامى میسر نمى دیدند و دراینراه با[ وحدت اسلامى] و[ دولت مقتدراسلامى] به مبارزه پیگیر برخاستند.
امروزه نیز دست صهیونیسم بین الملل درانبوهى از[ تنازعات فرقه اى] مشهوداست . در جریانهائى چون کنفرانس طائف طرح جدائى شیعیان ازاهل سنت در کردستان ایران [ درگیریهاى مداوم مذهبى بین فرقه هاى مسلمان در لبنان] انبوهى ازانتشارات توهین آمیز علیه فرقه هاى اسلامى و ...رد عینى ایادى توسعه طلبان صهونیست را به وضوح مى تواند دید.
تفکر خطرناکى که در جنوب لبنان تبلیغ مى شد بااین عنوان : فلسطینیان از یهودیان اسرائیلى خطرناکترند چون آنان ناصبى اندواینان اهل ذمه !! و در مجامع شیعى دیگر نیزاین اندیشه را رواج مى دادند این تفکر جزاز ناحیه صهیونیستها از مغز کدامین مسلمان منصف ممکن است تراوش کند!اگر به فرض ازابداعات آنان نباشد مسلمااز ترویجات آنها بشمار مى رود.
تبلیغ این اندیشه زمینه اى بود براى اخراج فلسطینیان رانده شده از لبنان و در بدریهاى جدید. و دیدیم که این تبلیغ چندان بى تاثیر هم نبود.
بررسى میزان تاثیر[ صهیونیسم] درایجاداختلافات و فرقه اى نیازمند به تحقیقى گسترده است . و بر نویسندگان و صاحبنظران جوامع اسلامى ضرورى است که دراین واقعیت تلخ بنگرند و حقائق را براى[ امت اسلامى بااسناد و مدارک و تحلیل آن بازگو صهیونیسم نفرتى جانکاه دارد و مبین ارتباط سیاست تفرقه و کارگزاران آن باایادى صهیونیستى در ایجاد[ تقارب مذهبى] تاثیرى ژرف خواهد داشت .
2-حکومتهاىاستبدادى در داخله ممالک اسلامى امراء و پادشاهان در کشورهاى اسلامى که افسار گسیخته براین ممالک حکم مى رانده اند ازایجاد تنازعات فرقه اى ابائى مى رانده اند از ایجاد تنازعات فرقه اى ابائى نداشته اند آنها هرگاه که مى خواستنداز قدرت انبوه مردم مسلمان درراه اجراى مقاصد سیاسى خود سود جویند با استفاده ازاحساسات پر شور دینى و با تحریک احساسات مذهبى به اختلافات و دامن زدن به حمایت از فرقه اى مى پرداختند. در واقع آنان دلسوز به مذهب یا طریقت خاصى نبوده اند و تمسک به این یا آن فرقه جز براى اجراى نیات پلید خودشان نبوده است بدین جهت آنجا که سیاست اقتضا مى نمود به سختگیرى نسبت به فرقه اى خاص مى پرداختند واگر[ قواعد معدلت و رعیت پرورى]! اقتضا مى نمودازاین سخت گیرى دست مى شستند. به نمونه هایى از تاریخ دراین باب توجه کنیم :
الف : جلال الدین محمدیزدى در تاریخ عباسى در ذیل وقایع سال .1008 ه..ق آورده است :
[..دراواخر ماه صفراین سال به جهت زیادى و عدم اطاعت قانون ؟! جماعت سنیان سرخه را گرفتند و گوش و بینى ملایان ایشان را به جهال ایشان خوراندند و سیصد تومان هم برسم جریمه ازایشان گرفتند]. 18
و نیز درباره سیاست مذهبى شاه عباس اول آورده اند:
[...البته گاه به مقتضاى سیاست با مردم سنى شهرهائى که در خراسان از پادشاهان ازبک مى گرفت به مهربانى و مدارا رفتار مى کرد. و سربازانه متعصب خود رااز آزارایشان باز مى داشت چنانکه در سال 1009 ه.ق چون قلعه[ مروشاهجان] رااز نور محمدخان ازبک گرفت ... همین مرویان و کافه خلق آن دیار را بجهت مغایرت مذهب از طایفه قزلباش خائف و هراسان دید بنابراقتضاى قواعد معدلت و رعیت پرورى فرمان داد که به سبب اختلاف مذاهب متعرض کسى نشوند].
و درسال .1011 ه.ق قلعه [ اندخود] را در خراسان محاصره کرده بود. به مردم آن قلعه که بیشترازبکان و پیرو مذهب تسنن بودند پیغام فرستاد که:[ ... ما را طمعى دراین ولایت نیست ... و ما را با مذهب و ملت کسى کارى نیست ... شاید صدق این معنااز مردم[ مرو] و[ نسا] و [ ابیورد] خاطر نشان ایشان شده باشد که از تاریخى که به حیطه نصرف و تسخیراولیاء دولت قاهره در آمده در مساجد و معابداهل سنت و جماعت و طبقه شیعه هر یک به شیوه و شعار خود سلوک مى کنند به هیچ آفریده تکلیفى که مکروه خاطرایشان باشد نشده و نمى شود ...
ولى در آغاز سال بعد... بى سبب به سربازان اجازه غارتگرى داد به فرمان وى اکابر و اعیان و قاضى و مفتى و بزرگان قصبه[ اندخود] را گرد آوردند و هر خانوار را بیکى از مردم اردوى پادشاهى سپردند تا چون اسیر با خود به عراق برند. 19
ب : شاه اسماعیل اول پس از شکست از سلیم خان - وقتى سلطنت خود را در خطر دید به مقتضاى سیاست در روش برخورد خود بااهل سنت تغییر عقیده داد و[ ...از آن پس در ترویج مذهب شیعه از سختگیرى و کشتار خوددارى کرد و به حکام ولایات دستور داد که خلق خداى را براى ترک و تبدیل مذهب نرنجانند]. 20
3- زمان شناسان عالم نما جاهلان متنسکى که ماسک علم بر چهره دارند مزدوران بى مزد دشمن آنها که ناآگاهانه به مثابه ستون پنجم دشمن عمل مى کنند زمان نشناسان متعصب که قلمرو دیدشان محدود منزل تا محراب است این گروه در همه زمانها و در همه جا هستند در مکه در محراب مساجد در تکیه ها در بیتها و برکرسیهاى تدریس ! آنان که موقعیت زمان واهمیت مساله را درک نمى کنند و به جاى خدمت به اسلام ناخودآگاه بدان خیانت مى کنند. آنان که در هفته وحدت بر طبل تفرقه مى کوبند و به نام ولایت على جنایت مى کنند و به نام او که مظهر وحدت بود منشا تفرقه مى شوند در حوزه هاى علمیه نیزازاین انسانهاى کوته بین زمان نشاس مى توان یافت آنان که بیشتراز خود على[ ع] سنگ ولایتش را بر سینه مى زنند اینان نه از تیزبینى على بهره اى برده اند و نه از دوراندیشى حضرتش توشه اى برگرفته اند نه راه على را مى شناسند و نه اهداف بلندش را و ولایتشان[ حبى] و[ گل مولائى] است .از درک اهمیت وحدت عاجزند و رشته اى را که خداوندامر به پیوستنش کرده است وى گسلند گروهى که على[ ع] درباره آنان فرمود:
... فاجتمع القوم على الفرقه وافترقوا على الجماعه کانهم ائمه الکتاب و لیس الکتاب امامهم . 21 آنان براى ایجاد تفرقه گرد هم مى آیند و متحد مى شوند واز جماعت مسلمین جدا مى گردند گویا ایشان پیشواى قرآن اند نه قرآن پیشواى ایشان.
آرى این گروه ناآگاهانه آلت قتاله دشمن مى گرده مسلمین وارد مى آیند. به دستور دشمنان اسلام به تشکیل کنفرانسهایى دست مى یازند که فرجامى جز تشدید تفرق مسلمین ندارد.اینانند که فتوا مى دهند:
[... ثواب کشتن یک سنى با ثواب قتل پنج کافر حربى برابراست] 22 . و[ ...پیروان تسنن از حریت اسلامى خارج اند و بدین سبب کشتن - مردانشان واجب و خرید و فروش زنانشان حلال است]... . 23
و در مقابل این فتواى جاهلانه گروهى دیگرازاین عالم نمایان فتوا مى دهند:[...کشتن هر فرد شیعه ایرانى برابر با کشتن هفتاد کافر حربى است]! . 42
شهید مطهرى در ضمن بیان داستانى ازاین کج اندیشى ها چنین یاد مى کند:[ چند سال پیش ار موسسه اسلامى حسینیه ارشاد دو سخنرانى ایراد کردم که عنوانش[ کتابسوزى اسکندریه] بود و بى پایگى آنرا روشن کردم یادم هست که بعداز پایان آن سخنرانیها از مومن مقدسى نامه اى دریافتم به این مضمون که تو چه داعى دارى که دروغ بودن این قصه را اثبات کنى !؟ بگذاراگر دروغ هم هست مردم بگویند زیرا دروغى است به مصلحت !! و تبلیغى است علیه عمربن الخطاب و عمر و بن العاص .این مومن مقدس گمان کرده بود که این همه بوق و کرنا که ازاروپاتا هند را پر کرده کتابها دراطرافش مى نویسند و رمانها برایش مى سازند و براى آنکه مسلم و قطعى تلقى شود در کتب منطق و فلسفه و سئوالات امتحانیه آن را مى گنجانند به خاطراحساسات ضد عمرى یا... قربه الى الله و براى خدمت به عالم تشیع و بى آبرو کردن مخالفان امیرالمومنین على[ ع] است .این اشخاص نمى دانند که در فضایى که این مسائل مطرح مى شود مساله اسلام مطرح است و بس]... . 25
آرى آنان که با پوشش علم و تقدس به ایجاد تفرقه مى پردازند نه عالم اند و نه دلسوز به مذهب و طریقت عالمان زمان شناس دلسوز نه چنین است .
از قول مرحوم آیه الله بروجردى[ قدس سره] نقل شه است که در یک جلسه خصوصى حدیث فرمود:
[ کسى کتابى نوشته و بى احترامى به برخى از خلفا نموده من دستور دادم آنها رااز بین ببرند حالا وقت نوشتن چنین کتابهایى نیست] . 26
واینک بر حوزه هاى علمى فریقین است که بااین عناصر به مقابله جدى بپردازند.اگر علماى متعهد و مسئول مسلمین سستى و کاهلى نمایند [ متنسکان] نادان و جاهلان صحنه گردان همچنان کارگردانى بازار آشفته تضاد فرقه اى را بر عهده خواهند داشت .اینکه در[ ملا]از وحدت سخن برانیم و در[ خلوت] آن کار دیگر راانجام دهیم سودى نخواهد داشت . گمان نکنیم که مجلس در خفا همواره پنهان مى ماند. شرایط کنونى به گونه اى است که هر نجوائى در محفلى فرداها در هزاران بوق تبلیغاتى به صدا در مى آید و با هزاران بوق تبلیغاتى به صدا در مى آید و هزاران پیرایه ساخته و پرداخته صاحبان آن مراکز به گوش مستمعان و دید خوانندگان خواهد رسید. هزاران بار منادیان وحدت از فریقین گفته اند که این دعوت به معنى کنار گذاشتن معتقدات نیست . واین را به عنوان یک اصل پذیرفته اند. اما بحث در کیفیت طرح مسائل اختلافى و زمان آن است . بحث در آن است که چه کسانى این مسئولیت را بر عهده دارند که انتقادهاى منطقى و علمى را بر مذاهب دیگر بر گونه اى که توهین آمیز. و خوار کننده نباشد بیان کنند. آیا هر... به عنوان اینکه رگ مذهبى اش گل کرده و به جوش آمده است این حق را دارد که با زبان و قلم براین و آن فرقه بتازد و آن را دفاع از[ ساحت خلفا] و یا[ مقام ولایت] بنامد!.
چه کسى باید:این[ ملعبه بازار] در نشریات و کتب و محافل چرند گونه را متوقف کند؟ آیا جز علماى فریقین کسى دیگراین وظیفه را دارد؟ هیچ کسى باانتشار تالیفاتى گرانقدر و مستند و منطقى چون [ الغدیر] [ احقاق الحق] [ عبقات الانوار] و ... مخالف نیست .اینان به حق شایستگى طرح این مباحث را داشتند اما سخن بر سر مجموعه عظیم دیگرى است که نان خود رااز[ تعصب عوام] مى گیرند و به آنان نام [شریعت و دیانت و ولایت] مى دهند] !
اگر دراین زمان تعلق واقعى و قلبى خود را به شعار[ وحدت اسلامى] به اثبات نرسانیم . فرداهااز ما هیچ سخنى را دراین زمینه نخواهند پذیرفت . و حوزه هاى علمیه مسئولان واقعى .این مهم هستند.
اقدامات عملى و عینى در راه همبستگى اینک براى به هم پیوستن صفوف از هم گسسته مسلمین چه باید کرد؟ آیا نوشتن مقاله وارائه تحلیل و داد بر آوردن دراهمیت وحدت به تنهائى بسنده است ؟ آیا نمى بایست در صدد جستجو وارائه طرحهاى عملى بود که فرق و مذاهب اسلامى در عین حفظ عقاید مذهبى خود بتوانند در صف واحدى قرار گیرند و بنیان استواراتحاداسلامى را بپاى دارند؟
فریاد گران وحدت و [طلایه داران] اتحاداسلامى در راه گامهایى را برداشته اند و راه هایى راازارائه داده اند و در راه ایجاد وحدت اسلامى دست به اقداماتى عملىو عینى زده اند از جمله :
1-امام خمینى در شهریورماه .1347 ه.ش طى فتوائى حکیمانه پرداخت زکات به مجاهدان مسلمان فلسطینى ( غیر شیعه ) رااجازه داد این فتوى تاریخى تاثیرى شگرف در تالیف قلوب مجاهدان فلسطینى داشت در کتاب نهضت امام خمینى دراین باره آمده است:[ شاید در تاریخ اسلام و در تاریخ شیعه براى اولین بار بود که مجتهدى وارسته و مرجعى متعهد پرداخت زکات را به مسلمانان غیر شیعه اجازه مى داد و به پشتیبانى از پارتیزانها و عملیات پارتیزانى برمى خاست .
این فتواى تاریخى میان امام و فدائیان جان بر کف فلسطین پیوندى ناگسستنى و جاذبه اى شگرف پدید آورد و بسیارى از فدائیان و مقامات فلسطینى را به شناخت امام و نهضت اسلامى او درایران وا داشت] . 27
2- شیخ محمود شلتوت شیخ و رئیس دانشگاه الازهر طى فتوایى اعلام کرد:[ آئین اسلام هیچیک از پیروان خود را ملزم به پیروى از مذهب معینى نکرده است و هر مسلمانى مى توانداز هر مکتبى که بطور صحیح نقل شده واحکام آن در کتب مخصوص به خود مدون گشته است پیروى کند و کسى که مقلد یکى ازاین مکتبهاى چهارگانه باشد منتقل شود] اضافه کرد:[ مکتب جعفرى معروف به مذهب امامى اثنى عشرى مکتبى است که شرعا پیروى از آن مانند پیروى از مکتبهاى اهل سنت جایز مى باشد] 28
این فتوا نیز گامى بود بلند در راه تالیف امت اسلامى وایجاد تفاهم در میان فرق مختلف اسلامى .
3- مصلح مجاهد علامه شرف الدین نیز یکى از[ طلایه داران] اتحاداسلامى است . و دراین راه گامهایى بلند برداشته است . وى[ جشن میلاد رسول را به روز 12 ماه ربیع الاول مى گرفت و جزء برنامه اواین بود که در آن روز پس از پایان یافتن مجلس خود به جشن اهل سنت و مسجد آنان مى رفت و به آنان تبریک مى گفت و با آنان در برگزارى این جشن اسلامى بزرگ مشارکت مى کرد]. 29
4-ابتکاراعلام[ هفته وحدت] از سوى آیت الله العظمى منتظرى .این حرکت سرآغازى براى پاره اى از برخوردهاى شخصیتهاى اسلامى وایجاد تعاون فکرى گردید.امید آن است که با پى گیرى و مراقبت همه جانبه اشخاص و نهادهاى ذى ربط این هفته مبارک به فراموشى سپرده نشود و هر سال براى تعاون و تقارب امت اسلامى دستاوردى جدید به ارمغان بیاورد.
در راستاى اقدامات یاد شده بایسته است که مسئولان و دست اندرکاران جامعه اسلامى و حوزه هاى علمیه با هدف تالیف امت اسلام واهل قبله اقداماتى عملى و عینى را معمول دارند و طریقت راهگشایان اتحاد اسلامى راادامه دهند.از جمله مى توان در جهت تشیید مبانى وحدت امت اسلامى اقدامات ذیل را معمول داشت :
1. شرکت گسترده علماء مذاهب در مجامع علمى سالم و طرح مباحث وایجاد روابط معقول و صمیمى در جهت تقریب افکار. این سنت حسنه در گذشته نیز در میان برخى از علماء معمول بوده است:[ حافظ آبرو] مولف مجمع التواریخ مى نویسد:
[میان جمال الدین المطهر( علامه حلى ) و مولانا نظام الدین عبدالملک مناظرات بسیار واقع شد. و مولانا نظام الدین احترام او عظیم کردى و در تعظیم او مبالغت نمودى و مباحثات ایشان از جهت استفادت وافادت بود نه بر طریق جدل و لجاج و عناد. و شیخ جمال الدین حسن بن المطهر هرگز بر طریق تعصب بحث نکردى و در توقیر و تعظیم صحابه - رضوان الله علیهم - مبالغت فرمودى واگر کسى در حق صحابه کلمه اى بدگفتى منع تمام فرمودى و رنجش کردى] . 30
2. چاپ و نشر کتب مذاهب در مراکز مذاهب دیگر دراین زمینه مرحوم آیه الله بروجردى به اقداماتى دست زد و توانست برخى از کتب بى اطلاعاتى و یا کم اطلاعاتى فرق اسلامى از منابع فرهنگى یکدیگر یکى از عوامل اساسى ایجاد شایعات و جو تهمت وافتراءاست . دور بودن از منافع به متعصبان این فرصت را مى دهد که تهمتها بر مخالفان ببندند و آن را به منابع فرقه دیگر نسبت دهند. و دراین میان نایاب نبودن آن منابع این امکان را به وجود مى آورد که بى پایگى آن افتراء ها و دروغ ها روشن و آشکار شود.اینرو لازم است که در چاپ و نشر منابع فرهنگى فرق اسلامى در تمامى مراکز علمى جوامع مسلمین تلاشى پیگیر به عمل آید.اگر تا دیروز رجوع به ماخذ دست پنجم و یا ششم عذرى مقبول به شمار مى رفت - بواسطه امکانات اندک چاپى و مشکلات حمل و نقل اینک با وجودامکانات وسیع مالى تدارکاتى عذر مقبولى نیست .اینک بر هیچ اندیشمنداسلامى روا نیست . اینک بر هیچ اندیشمنداسلامى روا نیست که انتقادات خود رااز مبانى و معتقدات فرقه هاى دیگر به اتکارى منابع خودى و یا منابع غیر قابل اعتماد به انجام رساند.این ضعف شیوه علمى است و بایستى جلوگیرى شود. واین جز با دسترسى به تمامى منابع براى اندیشمندان فرق اسلامى میسر نیست . و دراین راه مراکز فرهنگى وانتشاراتى مسئولیتى ویژه بر دوش دارند.
3. تبادل دانش پژوه به وسیله مراکز علمى مذاهب و تعلیم و تعلم مذاهب .
4. تدریس فقه مذاهب در حوزه هاى مختلف دینى به صورت تطبیقى ومقایسه اى دراین زمینه عالمان مذهبى به فراگیرى فقه مذاهب دیگر بر آیند تا در آن مذاهب نیز تبحر و ورزیدگى بیابند. چنانکه مى گویند:[ مرحوم علامه بحرالعلوم] فقه مذاهب چهارگانه را در مکه تدریس مى نمود. و بسیارى از فقهاى سلف در میان شیعه و سنى به این مهارت و ورزیدگى در [مسائل خلاف] و[ وجوه اشتراک مذاهب] شهرت داشتند. در میان معاصران مرحوم[ آیت تالله العظمى و بروجردى] از پیشاهنگان فقه تطبیقى و مقایسه اى بشمار مى رود واین شیوه مرضیه را در میان حوزه علمیه قم به یادگار نهادند و گروهى واز آنجمله[ آیت الله العظمى منتظرى] به این روش اهتمام وافر دارند.
در کناراین شیوه مى توان ازاستادان مذاهب دیگر دعوت کرد تا در مراکز علمى حوزه هاى ما به[ تدریس فقه مذهب خاص] خود بر آیند تا تا دانش پژوهان دینى از آن بهره ببرند و علاوه بر[ اجتهاد در فقه جعفرى] از[ فقه مذاهب اربعه] نیز آگاهى یابند.
5. ارتباط مداوم با تحولات فکرى جوامع اسلامى حوزه هاى علمى بایستى تماس بى وقفه با تراوشات فکرى اندیشمندان اسلامى را داشته باشند موج هاى اندیشمندان اسلامى را داشتهباشند موج هاى برخاسته در جهان اسلامى را سریع بیابند.انحراف و صحت آن را درک کنند. دلیل این ضعف ارتباطى مراکز علمى اسلامى از تحولات فکرى دیگر جوامع اسلامى آگاهى زودتر غربیان از خود مسلمانان است .
امروز بر حوزه هاى شیعى لازم است که در جریان مداوم افکاراسلامى در مصر لبنان سوریه پاکستان و ... باشند و سیراین تحولات را در نظر داشته باشند. شخصیت هاى اسلامى این مناطق و دیگر مراکز را بشناسند و باافکارشان آشنائى بیابند.این ضعف جبران ناپذیراست که یک طلبه شیعى حتى نام چند متفکراسلامى معاصر غیرشیعى را نداند!اگر در جامعه انقلابى ما. تفکرات واندیشه هائى عرضه مى شوند. گمان نکنیم که باب تحقیق در مسائل اسلامى فقط دراین نقطه از جهان مفتوح است و بس ! بسیارى از عامان در کشورهاى دیگراسلامى به قلم زدن تحقیق و تبلیغ مشغولند. بایداز آنچه آنان مى گویند نیزاطلاع یافت . واین اخبار واطلاعات را سریع دریافت . نه آنکه بعداز سالها به مجملى از آن دست بیابیم . و این مهم احتیاج به برنامه ریزى اساسى واصولى و ضربتى دارد. و تاخیر در آن روانیست . که این مساله درایجاد تقارب فکرى بین مسلمین ازاهمیت ویژه اى بهره منداست . و تاخیرش در تعویق آن ...
و در پایان این نوشتار این آرزو را در قلب هایمان بباورانیم و بر زبانهایمان بیاوریم :
به امید یگانگى و همبستگى هر چه بیشتراهل قبله و پدید آمدن دولت مقتدر و توانمنداسلامى در سراسر ممالک اسلامى .