نوع مقاله : مقاله پژوهشی
در شماره نهم مجله بحثى با عنوان[ پى آمدهاى جدایى دین از سیاست] طرح شد. در آن مقاله به یکى ازاین پى آمدها یعنى اثرپذیرى استنباط و تاثیر مستقیم اندیشه جدایى در نحوه حکم کردن در مسائل سیاسى واجتماعى واقتصادى اشاره گردیداما روپن است که آن مقاله تمام اثرات جدایى دین از سیاست را طرح نکرده و منتظر فرصتى براى ادامه و طرح پى آمدهاى دیگر جدایى بود که این رفیق حاثل گشت و اثرپذیرى تبلیغ و پیدایش مکاتب و گرایش به آنها و دیگراثرات در این شماره طرح گردید .
امیداست که طرح این مباحث آگاهى بیشتر و تشکیل سازمان و مدیریتى قوى و منسجم در حوزه هاى علمیه گردد و طلاب جوان به نقش تاریخى خویش بیشتر واقف گردند.
[حوزه]
2- اثر پذیرى تبلیغ
تبلیغ در طول تاریخ همواره ازاهمیت ویژه اى برخوردار بوده و بزرگترین نقش را در عروج وافول تمدنها و ملیت ها داشته است . و امروزه نیز با پیچیده تر شدن وسائل تبلیغ مهمترین نقش را در فریب یا هدایت ملت دارد و بخش عظیمى از بودجه سالانه کشورها را به خود اختصاص مى دهد
دراسلام تبلیغ از قداست خاص و جایگاه ویژه اى برخوردار مى باشد و به عنوان یک تکلیف شرعى و جهاداجتماعى شمرده مى شود چه اینکه وسیله ابلاغ رسالت جهانى اسلام واساسى ترین مسئولیت عینى هر فرد مسلمان مى باشد. واز طرف دیگر رمز پیشرفت و زنده ماندن اسلام در تبلیغ نهفته است و دراین رهگذراست که اسلام در دامن خود خطبهاى بزرگ و بسیارى را پرورش داده . تا آنجا که عده اى از آنها به نام خطیب معروف شده اند.از قبیل : خطیب تبریزى 1 خطیب حصفکى 2 خطیب بغدادى 3 خطیب خوارزمى 4 خطیب اسکافى 5 .
این همه اهمیت و نقش حیاتى تبلیغ ما را بر آن مى دارد که در وهله نخست به بررسى عوامل رکود و نارسایى آفرین درامر تبلیغ پرداخته و سپس به پى جویى تبلیغ موفق و شناسایى ویژگى هاى آن بپردازیم .
ازاینرو توجه به مساله بویژه براى حوزه ها که بزرگترین رسالت آن را تبلیغ تشکیل مى دهد لازم و ضرورى است .
تاریخ گذشته حوزه نشان مى دهد که ما در تبیین مسائل اسلامى و تحقق واجراى احکام اسلامى موفق نبوده ایم و نتوانسته ایم در بخش عظیمى از تاریخ از شیوه ها وامکانات تبلیغى به نحواحسن استفاده کنیم وامت اسلامى را با تربیت اسلامى آشنا سازیم . ناموفقى نسبى روحانیت درامر تبلیغ بویژه بر روى نسل جوان معلول امورى بوده است که مهمترین آن را باید زائیده اندیشه جدایى از سیاست و آگاه نبودن از زمان و عینیت هاى اجتماعى و فرهنگ حاکم بر جامعه در میان جمعى از روحانیون دانست . بدانجهت لازم است که رابطه تبلیغ و سیاست روشن گردد واثرات منفى جدایى موردارزیابى قرار گیرد.
تبلیغ و سیاست
حضور دراجتماع واطلاع از حوزه تبلیغ شناخت نیازمندیها و آگاهى از علل و ریشه دردها سنگ زیرین تبلیغ موفق و مفید بوده است . زیرا لازمه جوابگویى به مشکلات و مسائل مستحدثه شناخت آنها مى باشد واین امر جز با حضور در صحنه هاى سیاسى اجتماعى امکان پذیر نمى باشد.اگر هدف از تبلیغ هدایت مردم است ( که چنین است ) پس بایداعتراف کرد که سیاست دو پدیده مرتبط با هم و تکمیل کننده یکدیگرند. همانگونه که تربیت زمینه ساز سیاست است سیاست نیز گسترده تربیت مى باشد و خاستگاه هر دو یکى است والا در صورت جدائى این در پدیده بدون شک هر دوابتر و ناکام خواهند بود.
مبلغى که در متن سیاست قرار دارد همواره تبلیغش بر محور مسائل سیاسى و ریشه اى جامعه دور مى زند و هیچگاه خود و دیگران را سرگرم مسائل فرعى نمى کند.او به خوداجازه نمى دهد که به مبارزه با معلولها و مسائل دست دوم و دست سوم مشغول شود و چون نقش مصادرامور و حکومت را در جامعه و در تبیین مسائل واجراى احکام مى داند از اینرو به این مسائل اهمیت ویژه اى داده و براى پیاده کردن از آنها تلاش خستگى ناپذیر و چشمگیرى دارد .
همواره چنین تبلیغى باعث خدمت یااصطلاح در جامعه بوده است و بنیان کارهائى عظیم را پى نهاده است بدین جهت است که مى خوانیم در همان زمانى که شاگرد سید جمال نقل میکند که وقتى پاى صحبت خطباء مى نشینیم سخنان آنان ارتباطى با واقعیات جامعه و حیات انسانى نداشت :[ لا تمس الحیاه بوجه] . مى بینیم سید جمال الدین اسد آبادى خطبه هایى ایراد مى کند که تکان دهنده تخت سلاطین و بیدادگر مستضعفان نبوده است .علت امر چیزى جز آشنایى وى به جامعه ها و درد مردم و راه هاى درمان نبوده است .این آگاهى به همراه زبان گویا و قلب قوى موجب تاثیر تبلیغات او به اعماق وجدان ها و اندیشه ها گشته و حرکتهاى مثبتى را در تاریخ به وجود مى آورد.از اینرو بایستى یک مبلغ توانائى این گونه تبلیغ و سخن گفتن را با آگاهى از مسائل جهانى و حضور در صحنه هاى مختلف اجتماعى به دست آورد تا سخنان او که براساس نیازهاى مردم مى باشد نیز بگونه اى عرضه شود که بر دلها ننشسته و دراعماق وجودانسانها رسوخ کند و گرنه در صورت انزواطلبى و گوشه گیرى از سیاست و واقعیتهاى جارى همان قضیه واعظى مى شود که پس از سرح زیادى پیرامون عقب ماندگى مسلمین و بیان دردها و نابسامانیها علت همه اینها را منحصر در یک چیز مى کند که آن استفاده از قاشق و چنگال باشد و نتیجه مى گیرد که براى رفع نابسامانیها و جبران مافات بایستى بگونه سنتى غذا خورد که ترک آن در نمود.
اینگونه ذهنیت و تبلیغ طبیعى یک چنان حرکت انزواطلبانه و به دور از مسائل اجتماعى است مه قادر بر تبلیغ صحیح واستنباطى این گونه نیست اینگونه فردى نمى تواند مسائل را درست و دقیق ببیند و قضایا را ریشه یابى کند و نقش حکومتها را در وقایع بیابداینگونه افراد نمى توانند مبلغ تشیع خونین باشند چه اینکه اساساامتیاز تشیع و فلسفه وجودى اجتهاد و تقلید در شیعه همین تناسب با زمان و جوابگویى حوادث و تحولات است که جز در پرتو حضوراجتماعى و آگاهى از مسائل و جریانات تاریخى اجتماعى وجود نمى یابد
اینکه فقهاء فتوابه حرمت تقلید( ابتدائى )ازمیت داده اند قابل دقت و توجه بیشترى است . و شاید ناظر بهمین جهت باشد.
آنکه دستش از حیات و وقایع کوتاه است حکمتش براى مردم این زمان غیرقابل پذیرش است و گرنه صرف انتقال به حیات جاویدان که نمى تواند مانعى ازاستفاده و تبعیت ازاستنباطات آن فرد باشد.
شیخ الطائفه یعنى شیخ طوسى[ ره] در کتاب ارزشمند[تلخیص الشافى] تصریح مى کند که عالمان بزرگ شیعه همواره به تجهیزات فکرى زمان مجهز بوده و چگونگى اوضاع زمان وافکار مردم و جریانات عصر واقتضاى زمان را درانتخاب شیوه استدلال و ماده دلیل اصل مى دانستند. 8ازاین روست که عالمان ربانى و متعهد داراى این ویژگى بوده اند.استاد شهید مرتضى مطهرى[ ره] در مقدمه کتاب ارزشمند( عدل الهى ) چنین مى نویسد:
[ این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته مقاله یا کتاب نوشته ام تنها چیزى که در همه نوشته هایم آنرا هدف قرار داده ام حل مشکلات و پاسخگویى به سئوالاتى است که در زمینه مسائل اسلامى در عصر ما مطرح است] . 9
تبلیغ براى همیشه و همه جا و همه کس لازم نیست از راه تکلم و سخن باشد چه بسا با روشهائى دیگر بتوان بهتر و سریعتر به هدف نزدیک شد به عنوان نمونه هنر مى تواند در بالابردن کیفیت تاثیر تبلیغ بسیار کارساز باشد استفاده ازامکاناتى مانند نقاشى نمایشنامه فیلم رمان روزنامه مجله تشکیلات مى تواند بسیار مورد استفاده قرار گیرد. چه بسیارامکانات و روشهائى نو وجود دارد که به هدفهایى مقدس کمک کرده و داراى خاصیتى بیشتر و راسخ تر در نفوس مى باشد ولى مبلغ در صورت جدایى و دورى از دنیاى روز از آنها بهره اى نمى گیرد. سیره معصومان دراین زمینه بهترین الگوست که نشان مى دهند آنان به بهترین اسلوب ممکن مردم را دعوت به حق نموده و حقایق را به آنان بگونه اى رساندند که حجتى براى مردم باقى نماند.
بنابراین براى تبلیغ موفق شناخت انسان و نیازمندیهاى فرد و جامعه و جغرافیاى تبلیغ واستفاده ازامکانات بهترامرى ضرورى است . و تنها تسلط بر متون اسلامى واطلاعات قدیم و علومى این چنین بدون توجه به مسائل روز و آشنائى به احتیاجات و ضرورت ها کافى نمى باشد. و آنگونه که شایسته است امروز بایستى روحانیت به جهاد تبلیغى و اعتقادى به دوراز خطابهاى عاطفى واحساسى و یا به صورت یکنواخت و تکرارى دست زده و با بهره بردارى بجا و کامل ازامکاناتى که به برکت جمهورى اسلامى دراختیار قرار گرفته است حرکت روشنگرانه وسیعى را رهبرى نمایند که دیگر زمینه اى براى رشد ونموافکار پوچ و ظاهر فریب باقى نماند.
ازاینرو لازم است که دراین زمان در کنار هر رساله عملیه دهها رساله اجتهادى و فنى در زمینه سیاسى اقتصادى اعتقادى براساس درک و نیاز مردم نوشته شود و دراین راه از تمامى امکانات براى نشر تفکر توحیدى و تحقق جامعه اى این چنین استفاده گردد.
کوتاه سخن آنکه : همانگونه که اسوه هاى تاریخ نشان دادند براى تربیت نسلها شناخت نیازمندیهاى آنان و فهم زبانشان و زمان گرائى ضرورتى اجتناب ناپذیر مى باشد و در یک تبلیغ اساسى ریشه یابى بحرانها ضعفهاو قوتها و درک رموز موازات سیاسى اقتصادى و نظامى استکبار وابرقدرتها و صهیونیزم ضرورى است آنانکه نسبت به مسائل جهانى و توطئه هااز چنین قدرتى برخوردار نباشند آسیب پذیرى شان قطعى است .
3- پیدایش مکاتب و گرایش به آنها
ساخت وجودى انسان به گونه ایى است که نیازمند به مکتب و آئینى است که رهنمون وى در زندگى باشد ازاینرو مشاهده مى کنیم هرانسانى در زندگى تابع یک دستورالعمل و سلسله قوانینى است که آنرا مذهب وى مى نامیم . واین نیاز و در نتیجه تبعیت یک امر فطرى بوده که براى فرد ز جامعه غیر قابل اجتناب مى باشد.اما آنچه قابل توجه است اینست که کدام مکتب و کدامین آئین بایسته و شایسته راهبرى مردم بوده و مى تواند بخوبى از عهده این کار برآید؟
اگراسلام تنها مکتب زندگى و تنها مکتب براى زندگى است ؟( که چنین است ) پس بایستى تمامى احتیاجات انسانى را جوابگو باشد واگر در بعدى نتوانست چنین باشد دنباله روى و جواب گیرى از مکاتب دیگرامرى اجتناب ناپذیر خواهد بود چه اینکه واقعا نتوانسته باشد جوابگو باشد یا مبلغین آن نتوانسته باشند آنرا عرضه نمایند به خاطر آنکه مبلغان و مکتب شناسان از مسائل مستحدثه بى خبر باشند و نسبت به مسائل روز و جریانات جارى نیز بى توجه از جوابگوئى به مسائل عصر و مشکلات نسل طبعا ناتوان خواهند بود و همین بى توجهى کافى است که جوانان براى دست به سوى یافتن به پاسخ مشکلات خود دست به سوى مکاتب شرق و غرب دراز کرده یا دست کم از خود نظرى داده و به راهى جز راه وحى گام بردارند.
چه بسیار گرایشات وانحرافاتى که زائیده این بى خبرى و بى اطلاعى از احکام حیاتبخش اسلام نسبت به موضوعات مختلف بوده است . و چه بسیار تفکرات التقاطى که دراثر نیافتن پاسخى مناسب براى چراهاى بى شمار و خلا در زمینه هاى مختلف بوجود آمده است چه اینکه آگاهى از سیاست و حضور در صحنه هاى سیاسى براى فرد خلاقیت و بینشى بوجود مى آورد که دسیسه هاى حکومتها را پیدایش بعضى مکاتب مى فهمد و امکان مقابله صحیح و خنثى نمودن آن سیاست بازیها را پیدا مى کند زیرا که نقش سیاست را در پیدایش آن مکتب بخوبى فهمیده است و نه تنها گرفتارش نشده بلکه قادر بر شناساندن چهره واقعى آن مکتب و مکتب سازان واز بین بردن اثرات آن مى باشد واین توانائى تنها در پرتو سیاست فهمى امکان پذیر مى باشد و بایستى با تاسف از خود سئوال کنیم ! که امروز چند کتاب جامع پیرامون مسائل سیاسى و حکومتى مدیریت اقتصاد و ... پاسخگو به نیازهاى مختلف زمان و ذهنیتهاى مختلف در دست داریم ؟ بااین وضع چگونه مى توان امید به عدم گرایش نسل جوان به مکاتب گوناگون را داشته باشیم . آنانکه هنوز با همان ذهنیتهاى گذشته خود سیر مى کنند و هنوز نقش سیاست ها را در مکتب سازى وفرقه سازى ها نیافته اند و دچار همان تنیدهاى ذهنى مى باشند بى شک قادر به شناخت آن پیچیدگى ها نبوده و نه قادر به شناخت آن پیچدگى ها نبوده و نه تنها قادر به شناخت آن پیچیدگى ها نبوده و توان خنثى نمودن دسیسه ها را ندارند که گاه ابزار دست سلطه جویان قرار گرفته و نردبانى براى نفوذ فرهنگ هاى بیگانه و ترویج افکار غرب و شرق خواهند بود. دراین زمینه شواهد بسیارى موجوداست . ما تنها به یک شاهد زنده و نو بسنده مى کنیم که نشانگراین است که چگونه دورى از سیاست و فرو رفتن در کتابخانه ها و نبودن کتابى که معرف تشیع پویا و ستم ستیز باشد سبب انحراف یک دانشمند دانشگاهى شده و عامل انتساب نظراتى به دورازاسلام - به اسلام مى شود. (فاجعه بدتر آنکه این کتاب بخاطر نبودن کتابى در زمینه تفکر سیاسى اسلام به عنوان کتاب سال برگزیده مى شود).
[ نویسنده در فصلى که به آن عنوان[ شهادت] داده عده اى ازائمه رااینگونه معرفى مى کند:
از جریانات سیاسى کناره گرفتند و عمر خود را به تقوى و تحقیق گذراندند و درادامه چنین مى گوید:این فاجعه (شهادت امام حسین ) مى تواند در متن خاص فرهنگ ایرانى نه به خاطر رگه هاى ناسیونالیستى ... بلکه به خاطر آمیختگى در فرهنگ عامه بااسطوره قبل ازاسلام خون سیاوش آن چنانکه در شاهنامه فردوسى آمده اهمیت و ابعاد بزرگترى به خود بگیرد در سروده هاى دینى اهل حق علوى بیان شده است که چگونه روح اعلاى انسان کامل از طریق هابیل به جمشید وایرج واز آنجا به حسین[ع] منتقل شده است.
منظورازاین نقد هرگز محاکمه نویسنده نیست بلکه یااذعان به نقاط قوت کتاب هدف ذکر نمونه اى براى بیدار باش و شاهد صدقى بر گفتار مذکور مى باشد. آیا مى توان همیشه و همه جاانفعالى برخورد نمود؟ و به نویسندگان انتقاد کرد که چرا چنین گفته اید و چنان نوشته اید؟ آیا مکتب شناسان مسئول عرضه صحیح مکتب نیستند؟ و آیا اسلام را درابعاد گوناگونش توانسته ایم عرضه کنیم ؟ مگراین سخن ائمه نیست که :
مااخذالله على اهل الجهل ان یتعلموا حتى اخذ على العلماءان یعلموا (11)
اگر دراین زمینه نوشته هایى تازه و شیوا مردم فهم و مبین وجود داشت آیا باز هم کتاب سال دراین زمینه دراین سطح معرفى مى شد؟ اگر مکتب شناسان در همه صحنه ها حضور مردمى داشتند واسلام و پرورش یافته هاى آن را معرفى مى کردند آیا باز هم زمینه ائى براى گرایش به مکاتب و مذاهب کذائى و رشد آنها در جامعه ها باقى مى ماند؟! چه اینکه علماء موظف به این کار و مبارزه با بدعتها مى باشند:
اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهرالعالم علمه فمن لم یفعل لعنه الله . 12
و همانطور که کلمه[ بدع] دراین حدیث ظهور در شمول دارد بدعت منحصر دراعتقادات نیست بلکه کل شئون زندگى را فرا گرفته و آداب سیاسى واجتماعى روابط فرهنگى اقتصادى مدیریت و ... را نیز شامل مى شود عالمان دین به حکم این مسئولیت موظفند مرزبان مکتب توحید باشند که لازمه این مرزبانى حضوراجتماعى و آگاهى از مسائل جارى است .
نویسنده کتاب[ نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت] چنین تصویرى از مرحوم شیخ انصارى ترسیم نموده است :
[آنقدرى در شرکت درامور عمومى بى میل بود که حتى ازاینکه بابیه را مرتد و سزاوار مجازات اعلام کند تن زده و گفته است که من به کنه حقایق این طائفه واسرار و سرائر مسائل الهیه این فئه کماهى حقها مطلع نیستم] . 13
ما بدون قضاوت پیرامون صحت و سقم این نوشته آنچه را تاکید مى کنیم این است که اگر علماء به دنبال دروس خود و تقواى جزئى و فردى خود باشند و به دوراز مسائل جامعه و جوانان و نیازهاى زمانى باشند گرایش به مکاتب والتقاطى گرى امرى طبیعى خواهد بود.
4- از دست دادن قدرت و تسلط بیگانه
قدرت و بهره بردارى ازامکانات گوناگون وسیله دسترسى به اهداف متعالى و هدایت افراد و جامعه مى باشد.از نظراسلام قدرت وسیله اى است براى اجرا و تحقق ارزشهاى والاى انسانى . به همین جهت به دست گرفتن حکومت و قدرت یکى از خواسته هاى پیامبران الهى و مردان حق بوده و براى اهداف متعالى به کار مى رفته است و مبارزات آنان در همین جهت تفسیر مى شود. قرآن : علاوه براینکه به قدرت جنبه قداست بخشیده : (وانزلناالحدید فیه باس شدید...) 13 دستور مسلح شده به آن را داده است
[واعدوا لهم مااستطعتم من قوه]... 15 زیرا که بقاى دین و دین دارى منوط به فعال بودن واجرا شدن آن در جامعه مى باشد و زمانى چنین است که حاکمیت و قدرت سیاسى یا حداقل نظارت به وسیله دین باشد و در غیراین صورت قدرتى انتقال و با کناره گیرى از فعالیتهاى سیاسى و از دست دادن پستهاى مدیریت اجتماعى هرگونه قدرتى به مروراز دست مى رود و بااز دست دادن مصادرامور و سپردن آنهااز جمله فرهنگ و آموزش و پرورش ) به دست بیگانه دیگر نه مجالى براى رساندن و پیاده نمودن ارزشها مى ماند و نه حضورى براى دین نه حضور سیاسى و فرهنگى و نه اعتقادى و عملى در نتیجه زمینه سلطه بیگانگان از مکتب و انسانیت فراهم مى شود.اینکه ائمه فرموده اند: [اذا تغیرالزمان] 16 قابل دقت بیشترى است و بااین جمله اهمیت و نقش در دست داشتن قدرت و حکومت را نمایانده اند. با توجه به اهمیت این مساله واقعیت این است که ضعف تدبر و ناآشنائى از سیاست هم چنانکه مانع بدست آوردن قدرت مى گردد موجب از دست دادن آن نیز مى باشد که: آفة الزعامه ضعف السیاسه. 17
از دیر زمانى است که دشمن در پى نابودى واز هم پاشیدن اساس اسلام و روحانیت مى باشد و تنها در پرتو سیاست فهمى و سیاست دانى قادر بر خنثى نمودن توطئه ها خواهیم بود (سرهارد فورد جونس ) دیپلمات انگلیسى درایران این چنین مى گوید:
[ اگر ما بخواهیم دراین طبقه از دستگاه حاکمه ایران نفوذ کنیم باید مرکز دینى اصفهان را متلاشى سازیم و سپس بااعزام عده ایى درویش سید و ملااز هندوستان به مراکز دینى واماکن مقدس و متبرکه به تدریج دستگاه عالیه مذهبى این افراد را بر طبق دلخواه خوداداره نمائیم] . 18
[ همفر] پس از آشنائى و مکالمه با یکى از روحانیون چنین مى نویسند:
[ از همان لحظه نخست شخصیت والاى شیخ مرا مجذوب خود ساخت در دل گفتم اى کاش مسیحیت نیز به این حقائق آشکار پى مى برد امااز سوى دیگر مى دیدم که شریعت اسلام با آن سماجت و بلند نظرى و علو مقام در معرض آنحطاط و سقوط قرار گرفته و به سبب فساد و عدم لیاقت حکام مغرور و ستمگر و تعصب عالمان دینى و بى خبرى ایشان ازاوضاع جهان بدین روز سیاه افتاده است] .
وى شرحى از رفتن به نجف را بازگو نموده و چنین مى نگارد:
[در غالب آن حوزه ها صفاى دل و پاکى ضمیر حکومت مى کرد. عالمان شیعه را بسیار پاکدامن و پرهیزکار یافتم .اما متاسفانه روح تجدد خواهى و هماهنگى با تحولات زمان در آنها مشهود نبود و تحولات
عالم هیچ تغییرى درافکارشان پدید نیاورده ... آنان کوچکترین اطلاعى از جریانات سیاسى جهان نداشتند واصولااندیشه دراین مسائل را عبث و بیهوده مى پنداشتند... باشد که بزودى سیل بنیان کنى آنان را بیدار کند]. 19
این برداشت یک فرد از بیرون حوزه است بااینکه روحانیت نفوذ شگرفى در مردم داشته واز قدرت عظیمى برخوردار مى باشداما متاسفانه به خاطر همین مساله که[ همفر] روى آن انگشت گذاشته است مسلمانان در گذشته نتوانسته اند علت اصلى مفاسد را نابود کرده و باانحطاط و عقب ماندگى خود مبارزه کنند.
5- خدمت به دشمن
خدمت ناخواسته و ناخودآگاه به دشمن از دیگر آثار جدائى از سیاست است .انسانى که حضور سیاسى نداشته واز آگاهى نسبت به خطوط سیاسى واجتماعى بى بهره است و خیلى زود ممکن است تحت تاثیر قرار گرفته و ندانسته و ناخواسته در جهت اهدف دشمن گام بردارد واین پى آمد لازمه چنین مشى انزواطلبانه اى است که فرد ناآشنا به سیاست و به دوراز مسائل سیاسى خیلى زود ممکن است دچارش شود.
مطالعه تاریخ نشانگر این مطلب است که چه بسیارافراد یا گروهى که به خاطر بى توجهى به دشمن و نشانختن حرکتها اهداف پیچیدگیها و روشهاى آن گرفتار دامى شدند که خود بدان راضى نبودند و چه بسیار سخنها و فعالیتهائى که بخاطر نداشتن شم سیاسى به سود دشمن و زیان دوست تمام شده است اختلافات فکرى و درگیریهاى اعتقادئو دامن زدن به آنها باعث ایجاد گروهها و فرقه هایى گشت که مسلمانان پیشتاز رااز قافله سالارى کاروان بشریت کنار زده و به انحطاط و عقب ماندگى سوق داد
چه بسیارافراد با وجهه و جریان هاى پاکى که در این دام گرفتار شده و پل اجراى اهداف شومى که دشمن به تنهایى ناتوان از پیاده کرده آنها بود گشتند.امام زین العابدین[ ع] در نامه ایى که به محمد بن مسلم زهرى ( از فقهاء مدینه ) نگاشته اند مسئولیت سنگین عالمان را گوشزد نموده وازاینکه اینان پلى براى اهداف پلید دشمن قرار گرفته اند نالیده اند.
[..اولیس بدعائه ایاک حین دعاک جعلوک قطبااداروابک رحى مظالمهم و جسرا یعبرون علیک الى بلایاهم و سلماالى ضلالتهم داعیا الى ضلالتهم داعیاالى غیهم سالکا سبیلهم ؟ یدخلون بک الشک على العلماء]... 20
آیت الله شیهد محمد باقر صدر در نامه اى که به یکى از دوستانش مى نویسداز مجله الاضواء سخن مى گوید واین چنین از ضربه نا آگاهان سیاسى علیه حرکتهاى اصلاحى در حوزه مى نالد:
[واقعیت این است که[ الاضواء]الگوى مجله مجاهد در راه خداست اما براساس آنچه شنیده ام تعدادى از طلاب و به اصطلاح اهل علم یا کسانى که ازاطرافیان اهل علم محسوب مى شوند حملات وسیعى علیه این مجله آغاز کرده اند.این حمله وحشتناک است و براساس آنچه گفته مى شود باعث شده است که حیثیت و مقام موقعیت[ الاضواء] نزد برخى از بزرگان حوزه دگرگون و تحریف شود حتى تعدادى از کسانیکه در عرف آخوندى مقدسین یاافراد موجه نامیده مى شوند ازایراد شنیع ترین تهمتها به [ الاضواء] و کسانیکه در آن قلم مى زنندابائى نداشتند. و جانب ورع را رعایت نمى کردند نمى دانم سرانجام آن حمله چه خواهد شد؟ بعبارتى بهتر سرنوشت این حوزه که دراین وضعیت بسر مى برد به کجا خواهد رسید؟ واقعیت این است که حوزه در بالاترین حداز سوء و عقب ماندگى است به گونه ایى که انسان حتى ازاین هراس دارد که مبادا به خاطر نفس کشیدن هم مورد محاکمه قرار گیرد]. 21
6- از دست دادن تقوى سیاسى اجتماعى
علم و دانش در فرهنگ اسلام مسئولیت آوراست . به همان اندازه که اسلام براى علم و عالم ارزش قائل است به همان مقدار مسئولیت و تعهداتى سنگین بر دوش آنان نهاده است . دراسلام تنها دانشى ارزشمنداست که توام با عملى آگاهانه باشد نفس علم و آگاهى مسئولیت آوراست . زیرا چراغى است براى اینکه راه درست شناخته شود و در بهتر گام برداشتن و بهتر عمل کردن موثرافتد.ازاین روست که باید عمل بدنبالش بیاید و تقوائى را ایجاد نماید چه تقواى فردى اخلاقى و چه تقواى موضعى واجتماعى .
على[ ع] در جمله اى کوتاه تعهداتى که علماء نسبت به جامعه دارند گوشزد مى کند:
[... و ماخذالله على العلماءان لا یقاروا على کضه ظالم و لاسغب مظلوم] . 22
ازاینرو فردى که تنها در وضوء و غسل واداى حروف در نماز محتاط و دقیق است لکن در موضع اجتماعى تقید واحتیاطى ندارد و در هر ردیف قرار گرفت و جزء هر باندى محسوب شد برایش مهم نیست فرد بى بهره از تقواى اجتماعى است . عالم و روحانى که وارث انبیاءاست برایش معلوم است که کجا جا دارد شخصیت وى در تایید کدامین اردو و جناحى به کار مى رود که[ من جهل موضع قدمه] .
این تقواى سیاسى ایجاب مى کند که فرد متقى علم سیاست بداند و فقه سیاسى داشته باشد زیرا هیچ تقوایى بى علم به مقدمات آن حاصل نمى شود.
امروزاطلاعات عمیق و صحیح سیاسى و آگاهیهاى اجتماعى وبین المللى و شناخت مکاتب و مرامها وایسمها و فلسفه پدید آمدن آنها و رابطه آنها با قدرت و جهان خوارى همه و همه رابطه ایى مستقیم دارد با دیندارى و نگهبانى از دین و حفظ جوانان خوش دل و کم تجربه چه اینکه درامور سیاسى واجتماعى عامى به علم رجوع مى کند. عالم باید شعور اجتماعى و فقه سیاسى داشته باشد تا بتواند بر طبق علم و آگاهى واجب سیاسى اجتماعى راانجام دهد و حرام اجتماعى را ترک کند.
داشتن موضع اجتماعى هم مبتنى بر آگاهى و علم است و هم تعهد و دیانت .
دراینجا مقاله را با سخن گرانقدر و رفیع حجت الهى دراین زمینه بپایان مى بریم :
[ ابلغ خیرا و قل خیرا ولا تکن امعه قلت و ماالاممه قال : لاتقل انا مع الناس وانا کواحد من الناس انما هما نجدان نجد و تجد شر فلا یکن نجدالشراحب الیکم من نجدالخیر].
خیر را نشر ده واز نیکى دم بزن و[ امعه] نباش . پرسیدم :امعه چیست ؟ فرمود: نگو من مثل همه هستم و همراه جریانم و مانند یکى از این مردم .این دو راه و روش است راه خیر و راه شر نیاند راه شر را بر خیر برگزینى و آن را دوست بدارى . 23