نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نامه اى از حکیم متاله فقیه متبحر محمد بن آقا ملامحمد رفیع گیلانىمعروف به[ بیدآبادى] حکیم متاله عارف واصل فقیه بیدار دل مرحوم آقا محمدابن آقاملا محمد رفیع گیلانى مشهور به بیدآبادى ازاعاظم حکماء و بزرگان عرفاء حوزه هاى علمیه در قرون اخیراست .
آفاق زندگى این بزرگ مرد فراتراز آن است که دراین سطور بگنجد و گسترده فضائل او در قلمرو و قلم بیاید. تنها به گوشه اى از آثار وجودى اواشارتى کرده تا خوانندگان به اهمیت و والایى این دستورالعمل بیشتر آگاه گردند.
پدراو ملا محمد رفیع گیلانى که از فضلاى گیلان و برخورداراز ورع و اجتهاد بوده است از گیلان به اصفهان هجرت و در آنجا وفات کرده است
(آقا محمد) در دامن چنین پدر و در بستر علمى - تربیتى حوزه اصفهان آن زمان که رونقى بسزا داشت به تحصیل علم و کمالات پرداخت .او با ذهن وقاد و روح حق جویش در درس بزرگان فقهاء حکماء و عرفاء آن زمان حضور بهم رسانیده و حقایق حکمى و علمى را بخوبى فرا گرفت .
او علم را با عمل بگونه اى آمیخت که در زهد و ورع و تقوى سرآمد زمان خود و حتى صاحب کرامات گردید. در تواضع و زهداو داستانها نوشته اند. با آنکه در زمان خودازاعلام و مورد توجه خاص و عام بود بگونه اى که مقامات حکومتى آن زمان در تلاش براى تقرب به او بودند زندگى ساده و بى پیرایه و سختى راانتخاب کرده بود. همین زهد و سخت زیستى و روى گردانى از متاع دنیوى وجوداو را شایسته پذیرش فیوضات ربانى گردانید. در دورانى که زندگى بر مردم سخت شده بود و مردم اصفهان از نظر معیشت در تنگنا قرار گرفته بودند به مدت شش ماه براى همدردى با مردم خوراک خود و خانواده اش هویج خام یا پخته قرار داده بود و با شادمانى و حرص به خوردن آنها مى پرداخت . ساده زیستى و تواضع او بگونه اى بود که با وجود آن همه مقام و موقعیت از سوار شدن برالاغ رعیتى و رفتن بیرون با آن ابائى نداشت.
پرتوى از آفاق وجودى او: در دوران زندگى پر برکتش افزون بر تربیت شاگردانى بلند مقام (که نام آنها خواهد آمد) دو کار مهم و بى نظیرانجام داد.
الف :احیاء حکمت متعالیه یا فلسفه صدرایى . فلسفه صدرالمتالهین در آن دوران مورد توجه نبود.او شاگردانش را متوجه این گنجینه گرانبها نموده و بااین سرچشمه سرشاراز علوم و معارف عرشى آشنا کرد. زمانى نگذشت که کتب ملاصدرا بوسیله[ ملا على نورى] دست پرورده [ آقا محمد] جزء متون عالى درسى در حوزه اصفهان و حوزه هاى دیگر گردید.
استاد مطهرى در کتاب خدمات متقابل اسلام وایران دراین باره چنین مى گوید:
[ اندیشه هاى[ صدرا] تدریجا شناخته شد و روآمد ظاهرا آن دهانه فرهنگ که این آب جارى زیرزمینى از آنجا کاملا ظاهر شد و بر همه پدیدار گشت مرحوم آقا محمد بیدآبادى است] .
درباره چگونگى احیاءاین فلسفه و نقش آن در حوزه هاى علمیه سخنان دلپذیرى است که مقام دیگرى مى طلبد.
ب : پى ریزى عرفان شیعى یا شرعى : برخى از مورخین تاریخ حکمت[ آقا محمد] را بنیانگذار روش عرفانى نوى مى دانند که از ویژگى هاى خاصى برخوردار بوده است .این شویه عرفانى بوسیله مرحوم سیدمهدى بحرالعلوم و مرحوم کربلایى و ملاحسینقلى همدانى نشر و تکامل یافت .
استاد آشتیانى دراین باره چنینمى گوید:
[آقامحمداز نوادر دوران اخیر و در علم و سلوک داراى مقامى رفیع و کم نظیراست و در تحریر مسائل عرفانى داراى قلمى رسا و روان و شیوا و در فارسى نویسى چنان مسلطاست که درانسان اعجاب بوجود مى آورد. سلسله عرفاء متشرعه ساکنان اعتاب مقدسه مثل آقا میرزا على آقاى قاضى و سیداحمد تهرانى کربلائى مشهور به واحدالعین و ملاحسینقلى همدانى و سیدمهدى بحرالعلوم و آقا سید مرتضى کشمیرى و آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى عراقى و غیراینهاازاکابر عرفاء به[ آقا محمد] منتهى مى شود و[ آقا محمد] شعله تابناکى بود که مستعدان را به سلوک راه معرفت و توحید هدایت نمود و شرح فصوص و مصباح الانس و تمهیدالقواعد و دیگر آثار در عرفان نظرى را دراصفهان تدریس مى نمود. و حقیر گمان بلکه یقین دارد که میرزا عبدالجواد شیرازى عارف مشهوراز شاگردان[ آقا محمد]است . ما مدتهااین فکر بودیم که آیا سلسله مدرسان عرفان در عصراخیر بعداز میرزا عبدالجواد به چه شخصى منتهى مى شود؟ بعداز مراجعه به آثار مختصرى که فعلااز[ آقا محمد] در دست داریم (و شواهدى دیگر) فهمیدیم که آن حضرت در عرفان سرآمد متاخران است] .
درباره ویژگیهاى شیوه عرفانى او مطالبى ظریف و سودمنداست که مقام دیگر مى طلبد تنها دراینجا به یک مطلب اشاره مى کنیم .
وصف شیوه عرفانى او را به شرعیت نه بدین معنااست که[ عرفان] پیش ازاو خلاف شریعت بود که آن عرفان نیز خاستگاهش قرآن و گفتار نبوى بوده است بلکه در شیوه عرفانى[ آقا محمد] ظواهر مکتب و عمل به آن معبر شهود حقایق و رسیده به لقاءاست و ساختار و ساختمان این شیوه را سنت پیامبراهل البیت و قرآنى که زبان آن آل رسول اند تشکیل مى دهد.
[آقا محمد] در فقه نیز از مقام شامخى برخوردار و داراى حوزه درسى مهمى بوده است . نماز جمعه را واجب عینى مى دانست و براى اقامه آن - چون دراصفهان نماز جمعه برگزارمى شده است و باید بین دو نماز جمعه حداقل یک فرسنگ فاصله باشد - به قریه رنان از بلوک ماربین اصفهان رفته و در آنجا نماز جمعه بجا مى آورده است .
دست پروردگان او نفس مسیحائى[ آقا محمد] وجودهاى مستعد را به حوزه درسى خود جذب و معادن وجودى آنان را کشف و جهت داده و آنان را بر زندان تن مسلط کرد.او هم اندیشه هاى ژرف نگر تشنه را علوم و معارف دقیقه سیراب و هم دل هاى سوخته را با دمیدن کیمیاى عشق کامیاب مى ساخت .ازاینرو شاگردانى در حوزه
درسى و پرورشى او تربیت شدند که هر کدام از ستارگان درخشان تاریخ حوزه هاى علمیه اند. برخى ازاسامى آنها را در اینجا مى آوریم .
1- حکیم بزرگ[ ملا على نورى] (م 1264).
2- ملا محراب گیلانى حکیم و عارف مشهور (م 1217).
3- حاج محمدابراهیم کلباسى فقه واخلاقى بلند مرتبه .
4- میرزاابوالقاسم مدرس خاتون آبادى (م 1202).
5- سیداسماعیل ابن سید مرتضى ابن سید نورالدین على جزایرى .
6- آقا میرسیدعلى ابن میر محمد باقر میرحمد صادقى .
7- میرزا محمد مهدى شهیدى .
8- آقا سیدصدرالدین محمد دزفولى که گویند جانشین آقا محمد بوده است .
9- ملا عبدالکریم اشراق قاینى .
10- سیدحسین قزوینى صاحب معارج الاحکام و فقیه بزرگ حوزه هاى تشیع از دستورالعملهاى باقى مانده بر مى آید که ایشان نیز راهنمائى هاى اخلاقى و دستورالعملهاى عرفانى از[ آقا محمد] مى گرفته است .
11- میرزاى قمى صاحب قوانین الاصول دستورالعملى از[ آقامحمد] خطاب به ایشان باقى مانده است .
12- ملا نظرعلى گیلانى .
13- بعضى ملامحمد مهدى نراقى را نیزاز شاگردان[ آقا محمد] شمرده اند.
آثار و تالیفات او شیوه او نوشتن کتاب نبوده است او به تالیف کتب انفس مى پرداخت معارف و حقایق را در صفحه خرد ولوح دل خود گرایان و عاشقان با قلم قدسى روح ربانى خود مى نگاشت .
ازاینرو آثار قلمى و کتابهاى کاغذى اندکى ازاو باقى مانده است همین آثار قلمى باقى مانده نیز بیشتر دستورالعملهائى مى باشند که براى راهیان سلوک نوشته است . آثارى را که مااز آنها آگاه شدیم بقرار ذیل است .
1- رساله مبدء و معاد: این رساله در برخى فهرست ها بنام رساله توحیدیه ضبط شده است و در جلد چهارم منتخباتى از آقار حماى الهى ایران بچاپ رسیده است .
2- تفسیرى درباره قرآن : که با قلمى بسیار زیبا بزبان عربى نگاشته شده است .
(کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران - نسخه شماره 1854. فهرست دانشگاه 448:8 گویا درس تفسیراو در مدرسه حکیم اصفهان بوده است ).
3- رساله[ حس و دل] مجلس نسخه هاى خطى :5 1779 در پنجاه و سه برگ .
4- رساله اى در سیر و سلوک : در پاسخ میرزاى قمى صاحب قوانین به عربى . فهرست ادبیات دانشکده ادبیات (165:1).
5- رساله اى در سیر و سلوک فارسى : نامه اى است که در پاسخ سیدحسین قزوینى از بزرگان فقهاء هم عصر خویش (صاحب معارج الاحکام ) نوشته شده است .
6. رساله اى در طریق تخلیه و تحلیه و آداب سلوک حواشى و تعلیقاتى براسفار و برخى کتب حکمى و عرفانى داشته اند که در دسترس بعضى شاگردان او بوده است . و به آن حواشى در آثارشان استناد کرده اند. بعنوان نمونه ملا عبدالله زنوزى در لمعات الهیه .425 مطلبى را در تفسیر معناى حیات از حواشى اسفار[ آقا محمد] به نقل از شاگرد برجسته او[ ملاعلى نورى] آورده است .
براى آشنائى بیشتر با زندگى این بزرگمرد (به کتاب هاى : روضات الجنات ج 7.624 منتخاباتى از آثار حکماءالهى ایران ج 4 تاریخ حکماء و عرفا.151اعیان الشیعه ج 45.321 تذکره القبور طرائق الحدائق ج 3.483 مکارم الاثار ج 1 خدمات متقابل اسلام وایران .594. مراجعه شود.
بسم الله الرحمن الرحیم یا اخى و حبیبى ان کنت عبدالله فارفع همتک و وکل الیه امر مایهمک
اى برادر و دوست من اگر بنده خدایى همت بلنددار و کارهائى که نزد تو مهم است واز سلوک بازت داشته و تو را مشغول کرده است به او واگذار تا توانى همت خود را عالى نما[ لان المرء یطیژ بهمته کمایطیرالطیر بجناحیه] . 1
(زیرا آدمى با همت خود پرواز مى کند واوج مى گیرد چنانچه پرنده با دو بالش ).لام همت آنم که زیر چرخ کبود
یعنى به تاملات صحیحه 3 و کثرت ذکر مرگ خانه دل رااز فکر غیر خالى کن .
یک دل دارى بس است یک دوست تو را.
[ الیس الله بکاف عبده 4 وما جعل الله الرجل من قلبین فى جوفه] .
(شگفتا: آیا خداوند بنده اش را بس نیست . خداوند در درون مرد دو قلب قرار نداده است ).
و ما عبدتک طمعا فى جنتک و لا خوفا من نارک بل وجدتک اهلا لذلک فعبدتک 7 به طمع بهشت یا ترس از آتش عبادت تو نمى کنم چون شایسته سپاسى سپاست مى گزارم .
و تحصیل این کار به هوس نمى شود بلکه تا نگذرى از هوس نمى شود. 8
ابى الله یجرى الامورالا باسبابها والاسباب لابد من اتصالها بمسبباتها ان الامورالعظام لاتنال بالمنى ولاتدرک بالهوى استعینوا فى کل صنعه باربابها و اتوالبیوت من ابوابها فان التمنى بضاعه الهلکى . 9
خداوندامتناع داردازاینکه کارهااز غیر مسیر واسباب آنها جریان یابد. ناگزیر اسباب به سرچشمه اصلى آنها (مسببات ) گره خورده است اهداف بزرگ با آرزوى بدون عمل بدست نیاید و با هوى و هوس تحصیل نشود. در هر فنى ازاهل آن کمک بگیرید. و هر کارى رااز راه آن وارد شوید.
چون مستعد نظر نیستى وصال مجو که جام جم نکند سود وقت بى بصرى بایداول از مرشد کل و هادى سبل هدایت جسته دست تولا به دامن متابعت ائمه هدى علیهم السلام زده پشت پا بر علائق دنیا زنى و تحصیل عشق [مولا] نمائى[ قل الله ثم ذرهم] .
پس هموم خود را واحد ساخته به قدم جد و جهد تمام پاى در جاده شریعت گذارد و تحصیل ملکه تقوى نماید یعنى پیرامون حرام و مشتبه و مباح قولا و فعلا و حالا و خیالا واعتقادا به قدر مقدور نگردد تا طهارت صورى و معنوى حاصل شود که شرط عبادت است واثرى از عبادت مترتب شود و محض صورت نباشد[ . انما یتقبل الله من المتقین] 10
[ولن تقبل نفقاتکم ان کنتم فاسقین] . 11
[ هرگزاتفاق هاى تان پذیرفته نشود مادامى که فاسق باشید].
[و ما منعه عن قبول صدقاتهم الا کونهم فاسقین] .
تنها مانع پذیرش صدقات آنها فسق آنها بوده است .
[لن یقبل عمل رجل جلباب من حرام] .
(کارى که پوسته اى از حرام داشته باشد هرگز پذیرفته نگردد).
[من اکل حرام لن یقبل الله منه صرفا ولا عدلا] 12
(آنکه حرام خورد خداوند هرگز بخشش و فدائى او را نپذیرد).
[ترک لقمه حرام احب الى الله من الغى رکعه تطوعا] 13 .
(گریزاز یک لقمه حرام نزد خدااز دو هزار رکعت نماز نافله دوست داشتنى تراست ).
[رد دانق من حرام یعدل سبعین حجه مبروره] . 14
(چشم پوشى از یک پول (یکدرهم ) برابر با هفتاد حج مقبول است ).
و به تدریح حوصله فهم وسیع شود[ و من یتق الله یجعل له فرقانا]15.
[واتقواالله و یعلمکم الله] 16 (آنکه خدامدار شود خداوند[ قوه تشخیص حق از باطل] به او عنایت کند. خدامدار شوید تا خداوند دانایتان گرداند).
دراین وقت دقیقه اى از وظایف طاعات مقرره و مندوبه را فرو گذار ننماید تا به مرور روح قدسى قوت گیرد.
نحن نوید روح القدس بالعمل الصالح والایمان بعضه من بعض .
(ما روح قدسى را با[ عمل صالح] تایید واستوار گردانیم .اجزاء ایمان بهم پیوسته و مترتب اند).
شرح صدرى بهم رسانده و پیوسته نور عبادات بدنى و نور ملکات نفسى تقویت یکدیگر نموده[ نور على نور] شود[ الطاعه تجرالطاعه] (فرمانبرى واطاعت بدنبال خوداطاعت و فرمانبرى آورد) و احوال سابقه دراندک زمانى به مرتبه مقام رسد و ملکات حسنه و اخلاق جمیله حاصل شود و عقاید حقه رسوخى کامل بهم رساند و ینابیع حکمت از چشمه دل به زبان جارى گردد. و به کلى رواز غیر حق بگرداند.
دراین هنگام هرگاه از زمره سابقین باشد جذبه[ عنایت] او را استقبال نموده خودى او را گرفته در عوض[ مالاعین رات ولااذن سمعت ولا خطر على قلب بشر] (آنرا که هیچ چشمى ندید و هیچ گوشى نشنیده و بر قلب آدمى خطور نکرده است ) کرامت فرماید و حقیقت[ انک لاتهدى من احببت] 17
(تو آنرا که بخواهى هدایت نمى کنى[ ( وان الهدى هدى الله] 18 ( هدایت از آن خدااست ) را بعینه مشاهده نماید.اذاارادالله بعبد خیرا فتح عین قلبه . 19
( هنگامیکه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد چشم قلب او را مى گشاید).
را مشاهده نمود و سالک مجذوب شود.
[ الهى ترددى فى الاثار یوجب بعدالمزارفا جذبنى بجذبه توصلنى الى قربک واسلکنى فى مسالک اهل الجذب و خذ لنفسک من نفسى مایصلحها] (معبودا مشغولیت من به آثار و مخلوقات تو دیدار را دور مى کند. پس مرا با[ جذبه اى] که به[ قربت] رساند واله خود کن و در مسیر[ اهل جذب] مرا قرار ده .از وجود بنده ات آنچه او را به اصلاح رساند برگیر).
[جذبه من جذبات الرب توازى عمل الثقلین] .
(کشش عشق زائى از کشش هاى پروردگار هم ترازو بااعمال جن وانس است ).
زسوداى کریمان هیچ کس نقصان نمى بیند.
"طالع اگر مدد کند دامنش به کف اربکشم زهى طرب ور بکشد زهى شرف"ما بدان منزل عالى نتوانیم رسید هم مگر لطف شما پیش نهد گامى چند
تا به دنیا فرک اسب و زین بودبعدازاینت مرکب چوبین بود تا هبوب نسایم رحمت او را به کدام یک از جزایر خالدات بحرین جمال و جمال که در خوراستعداد ولایق حسن سعى او بود رساند. [ ان لله فى ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها] مراتب فرموده منازل سیرالى الله و مجاهده فى سبیل الله است .
یاایهاالانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه] 20 ( اى انسان تو با سخت کوشى بسوى پروردگارت مى روى واو را بااین رنجها ملاقات مى کنى ).
بعدازاین[ ان الذین جاهداوا فینا لنهدینهم سبلنا] 21 .
(آنان که در حرکت بسوى ما تلاش کنند قطعا راه ها را به آنها بنمایانیم ) که معبر سیر فى الله است خواهد بود و ذکرش ضرور نیست بلکه مضراست .
در دیر مى زدم زدم من زدرون ندا برآمدکه تو در برون چه کردى که درون خانه آئىبه قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم چه به صومعه رسیدم همه زاهد ریائى[ الان الایمان منازل و مراتب لو حملت على صاحب الاثنین ثلثه یتقطع کما تتقطع البیضه على الضوء] 22 ( ایمان را درجاتى است . آنکه در رتبه دوم است اگر وظایف رتبه بالاتر براو بار شود منفجر گردد چنانچه تخم مرغ در نور و حرارت شدید منفجر شود).
رحم الله امرء عرف قدره و لم یتعد طوره.23
(خدا رحمت کند آنکه[ جاى] خویش بشناسد و پااز گلیم خود بیرون نگذارد).
تو چه دانى زبان مرغان راچون ندیدى شبى سلیمان را [فخذ مااتیتک و کن من الشاکرین] 24 (آنچه را خداوند به تو عنایت مى کند بگیر و سپاسگزاراین داده ها باش ).
و لئن شکرتم لازید نکم . ( اگر سپاس گذارید بیفزاییم ).
با که گویم اندرین ره زنده کوبهر آب زندگى پاینده کو
آنچه من گفتم به قدر فهم توستمردم اندر حسرت و فهم درست رحم الله امرء سمع قولى و عمل فاهتدى
(خدا رحمت کند مردى را که گفتار حقى بشوند و بدان عمل کند پس هدایت شود).
به یقین بدان به نحو مذکور هر که شروع در سلوک نماید در هر مرحله اى که اجل موعود رسد در زمره[ و من یخرج من بیته مهاجرا الى الله و رسوله ثم یدر که الموت فقد وقع اجره على الله] .
(آنکه از خانه براى خدا و رسول هجرت کند و در بین راه او را مرگ رسد پاداش او بر خدااست ) محشور شود.
گر مرد رهى رهت نمودم [والله یقول الحق وهو یهدى السبیل] . 26 (خدا حق گوید و به راه فطرت رساند).
آنچه حاضر بود به قلم آمد تا که را به کار آید.
هرکس که زشهر آشنائیست داند که متاع ما کجائیست جامى ره هدا به خدا غیر عشق نیستگفتیم : ذوق این بنده ندانى بخدا تا نچشى والسلام على من اتبع الهدى