سابقه انقلابى معیارارزش

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


در خاطره نامه انقلاب از مدح ها و ستایش ها مى توان سخن راند.از مقاومت ها ایثارها بر جاى فتادن ها جاودانه ماندن ها...امااین ترانه هاى پاک که عظمت انقلاب را مى نوازد آنگاه که با پى جوئى عوامل بقاء حاکمیت آن همراه نباشداگر مزه شیرین جشن هاى انقلاب ما را در خود فرو برد واز واقعیت هاى اجتماعى بدور سازداگر مراسم جشن و سرور در خیابان ها و میدان هاى شهرها - و نه در دل ما - بر پاى گردند فردا با فرداهاى نه بسیار دور نظاره گر جشن هایى به سبک مراسم سالگردانقلاب هاى روسیه و چین در میدان هاى کرملین و سرخ و یا جشن هاى پر خرج سالگرد کودتا ( انقلاب !) دراتیوپى در کنار ملیونها قحطى زده آن کشور خواهیم بود. 

ازاین رو بایسته است در ششمین سالگرد فتح ایثار و مقاومت مردمى که ترانه هاى عظمت آن را نواختند نقاط قوت و ضعف برجستگى و عظمت مایه هاى خطر زاى آن را به نقد و تحریر سپاریم . و نباید آن مجموعه از یادآوریهاى شادآور به بهاى فراموشى ضعف هاى موجودانجام یابد. زیرا تبیین هدف ها وارزش هاى انقلاب سازنده است و بدون نقادى و ارزیابى هاى مجدد مبارزه اى در جدائى از روح انقلاب است و همچون کالبد مرده اى را مى ماند که دیر یا زود با جدایى روح عفونت آن را فرا مى گیرد

دراین میان چنین باور داریم که[ سابقه انقلابى] دراصولى ترین پایه هاى ارزشى انقلاب جاى دارد و مناسب است دراین شماره از[ سرمقاله] درباره آن به بحث بنشینیم . چون در شرایط کنونى که ما براى جایگزینى کادرهاى اجرایى و فرهنگى کشور نیازاساسى به ارزیابى دوباره داریم سخن از موضوع یاد شده اهمیت بسزایى دارد.

از طرف دیگر با نگرشى به نهضت صدراسلام و تجربه دوران اخیر یعنى تاریخ مشروطیت روشن مى گردد که چگونه با دورى ازاین اصل انحراف در مبارزه واهداف آن انجام گرفت واهرم هاى انقلاب که تداوم بخش آن بوده و باارزشهاى انقلاب الفت روحى داشتند و آنرا بخوبى شناخته و خود را در دوران مبارزه ساخته و پرداخته بودند از صحنه کنار زده و چگونه فرصت طلبان و بدسابقه ها بر مسند قدرت سربر آسمان سائیدند و مالک الرقاب مردم شدند و پیشتازان مخلص و جهادگران مومن درانزواى کامل قرار گرفتند

ازاینرو بایستى بر[سابقه انقلابى] تاکید ورزید و به مبانى ارزش و جایگاه واثرات آن پرداخت و محدوده ارزشى آن را روشن ساخت .

بدیهى است این ارج گذارى بدان معنى نیست که پیشگاهى در مبارزه سکوى جاه طلبى و مال جوئى قرار گیرد و چنین گمانى خطااست که پیشتازان انقلاب این حق را دارند که ازاموال عمومى بهره اى افزون برند و یا آنرا وسیله شهرت طلبى خویش نمایند زیرا پیشتازى در انقلاب سهم الارث نیست که این یا آن مطالبه اش کنند بلکه مسئولیت و ارزشى روحانى است که بایستى در پیکره انقلاب خود را نشان دهد.

واینک با طرح گوشه اى از مسائل پیرامون این مهم امید آن داریم که مجموعه ارزشهاى انقلاب جایگاه خود را یافته و تحولى نظرى و عملى مناسب را در جامعه مان بیابند. 

مبانى ارزش
در بینش اسلامى پیشتازى درایمان جهاد هجرت و...ارزش هاى مسلم و آشنا بشمار مى روند و با مرورى کوتاه بر منابع اسلامى این نکته را به سهولت مى توان دریافت .

قرآن مجید گر چه مومنان بعداز[فتح مکه] را مایوس نمى سازد و با تعبیر: [کلا وعدالله الحسنى] جاذبه خویش را وسعت مى بخشد اما براین نکته نیز تاکید مى ورزد:

[ لایستوى منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئک اعظم درجه من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا]. 1 
بدون شک آنانکه پیش از پیروزى کارزار کرده واز جان و مال گذشته اند مانند دیگران نیستند.

ازاینرو یکى ازمنزلت هاى على[ ع] را در سایه این پیشگامى و سبقت درایمان واسلام مى توان جست و در فرهنگ شیعى ارزشمندى بزرگان چون سلمان ابوذر و... در پناه این پیشتازى در پیوستن به امامان عصر خویش قابل تفسیر و توجیه بوده است و براین نکته در روایات معصومان تصریح گردیده است

از سوى دیگر ماهیت ناهنجار[ بنى امیه] دراین فرصت طلبى و مسلمان نمائى واسلامى شدن هاى موسمى جاى دارد.ازاین رو مى بینیم که على[ ع] معاویه را چنین مخاطب قرار مى دهد:[ ولاالمهار کالطلیق] 3 و یا در نامه اى دیگر مى فرماید:[ از کدامین زمان سرپرستان مردم و حاکمان امت شده اید! در حالیکه از هرگونه سابقه اى در راه برپائى واستمرار حکومت اسلامى - بى بهره اید] 4 .

این باور ذهنى مسلمانان صدراسلام درارزش نهادن به سابقه موجب انتقاد قرار دهند. در دادخواستى که یاران پیامبر تنظیم و موارد خلاف وى را در آن یادآورى نموده بودند براین نکته تصریح شده است که وى حکومت را در دست کسانى قرار مى دهد که نه سابقه همدمى با رسول خدا [ص] را داشته و نه از تجربه اى برخوردارند]. 5 واین نکته خود حکایتى روشن است از بینش آنان که با تربیت پیامبر شکل گرفته بود و به آن بها مى دادند وارزش سابقه ایمان را درانتخاب مسئولان اجرائى اصل مى دانستند

ازاینرو نتوان درارزش نهادن به پیشگامان ایمان وانقلاب درنگ نمود. چگونه مى توان آنان را که در شبهاى سیاه و سرد ظلمت و جور به پاسدارى از نور و زمزمه آهنگ محبت بهاران پرداخته اند با گروهى مساوى دانست که در کنجى خزیده و به خواب زمستانى فرو رفتند و با دماى تابش خورشید بهارى سراز دخمه ها برداشتند و آفتاب پرست شدند!

چگونه مى توان آنان را که در دوران مبارزه آبدیده و مقاوم شده اند و سختى هاى بسیارى پشت سر گذاشته اند و درک فهم بیشترى نسبت به ارزش هاى انقلاب واسلام دارند با کسانى که به اندک تهدید و هراسى میدان را خالى کرده اند و فهم عمیقى از تعالیم اسلام نداشته و ندارند یکسان بگیریم .

آفاق و آثار منزلت 
ارزشمندى[سابقه ایمانى وانقلابى] در پرتو آثار مثبت آن در تداوم و تضمین بقاءانقلاب اثرات ژرفى را بر جاى مى نهد.این ابعاد و آثار را در مورد زیر با روشنى کامل مى توان مشاهده کرد:

1-ابعاد روحى و معنوى :حضور در جبهه ایمان در شرائط دشوار صیقلى است که زنگاره ها را مى زداید و جلاء درون را بهمراه دارد. آنانکه زمانى در گروایمان و انقلاب دل باختند که نان و مقامى به همراه نداشت با رنج ها و سختى ها سر بردند و رضاى خدا را دلخوشى خود دانستند اینان در روح و روان و زدایش جان از آلودگیها از توان قویترى بهره مندند.

زیرا روحیه بى نیازى توکل وارتباط با مبدا غیبى را در نهان خویش یافته اند.امدادهاى الهى را در سیر مبارزه نظاره نموده و به آن ایمان آورده اند در نتیجه موجب آن گشته که از موانع بگذرند و مبارزه را با عرفان عجین سازند و در حیات اجتماعى خودسازى را طلب نمایند. ریاضت در خلوت را تنها راه نپندارند و خدمت و مخلصانه به مردم رااز رضاى حق جدا بحساب نیاورند.

2 -دوست یابى و دشمن شناسى : در شناخت دوستان و دشمنان به آنانکه از گذشته بى خبرند و در دام حوادث جارى قرار دارند اعتماد فراوان نتوان داشت .اوراق تجربیات در سینه هاى پیشگامان مبارز جاى دارد و دراستمرار حرکت اینانند که دوستان و دشمنان را در چهره هاى نوین مشاهده کرده و تشخیص مى دهند.

با برخوردارى ازاین ویژگى است[عمار] جنگ صفین راادامه بدر احد مشاهده مى کند و با دیدن پرچم [عمر و عاص] مى گوید:[ ما در سه جنگ بااین رایت شوم جنگیده ایم و این جنگ از آن سه دشوارتر نیست]

واین تماس مداوم با تاریخچه و سیر حرکت مبارزات اجتماعى است که[ مدرس] چهره رضاخان را در پرده هاى عوام فریبى روشنفکرى وطنخواهى و ... مى یابد واو را خطرى اساسى در حیات مبارزات مشروطیت تلقى مى کند و برخوردهاى امام خمینى و یاران صدیق ایشان در سالهاى پیشین و پسین انقلاب شاهدى است بر صحت این اصل که در آمیختگى با مبارزات اجتماعى دوستان و دشمنان خدا و مردم را مى توان شناخت .

3- مقاومت در مقابله با توطئه ها: چهره هاى آبدیده در کوران مبارزات از برخوردانفعالى در برابر دشمن و مصالحه و مماشات با آنان مصونند. رعب دشمن در دل آنان کمتر جاى دارد. گذراندن روزهاى دشوار بردبارى و شکیبائى را به آنان آموخته است .این نکته را در خاطر سپرده اند که رخدادهاى گذرا همواره به سود نیست و گاه و بیگاه بادهاى ناموافق نیز وزیدن مى گیرد واین در درون آنان نه هراسى مى افکند و نه تردیدى . زیرااین را دریافته اند که در شکست و پیروزى از هویت انسانى به پاسدارى نشسته اند.ازاینرو یکى از پیشگامان رنج و درد[ عمار] مى گوید:[ اگر به هزیمتمان وادارید و ما را به کناره هاى درختان خرماى یمن - بحرین - برانید همچنان براین عقیده که ما بر حق و شما بر باطل هستید].

4-احساس ارزش هاى انقلابى : پاسداران از سنگرهاى شرافت انقلاب در جبهه هاى پیشین فتح و پس از آن اهداف انقلاب را در خویش مشهودتر لمس مى نمایند.

آنکس که چرائى انقلاب را دراوراق و نوشته جات مى جوید و یااز خاطرات دیگران بهره مى برد با آنانکه کتاب مجسم انقلاب است در یک کفه جاى ندارند.

آن فرد یا گروه ارزشها واهداف آتشین انقلاب را در تعبیرهاى خشک و سرد قوانین مکتوب مى یابند واینان در کوره هاى مذاب مبارزه و جهاد. و چنین است که آنکسان در مبارزه با ظواهر فساد انقلاب را بسنده مى بینند واین گروه ایجاد تحولات بنیادى در ساختارهاى فرهنگى اجتماعى واقتصادى را جستجو مى نماید - هر چند مبارزه با ظواهر فساد را صحیح و روا مى شمرند.

5- حفاظت انقلاب از رخنه فرصت طلبان :از مشکلات عمومى حرکت هاى مردمى حضور مهمانان ناخوانده اى است که پس از پیروزى در کسب قدرت و حاکمیت به تلاش بر مى خیزند که سفره هاى آماده هماره هوس برانگیزند اما آنگاه که احتیاج به کد یمین و عرق جبیین باشد چه بسیاراشتهاها که خشک خواهد شد.

ازاین رو بایستى انقلاب در کنار جاذبه قوى درانسان سازى از هجوم این جریان خطرناک محفوظ بماند. واین جز باارزش نهادن به منزلت پیشتازان انقلاب امکان پذیر نیست .

در صدراسلام حذف یاران اصلى پیامبر[ ص] میدان را به حریفانى چون ابوسفیان ها مى دهد که در مجمع عمومى بنى امیه در زمان خلیفه سوم فرصت را در بهره بردارى وایجاد حاکمیت موروثى آماده دیده و آن را توصیه نمودند. و یا در روزگارى که از ما دور نیست انقلاب مشروطیت چنین پایان اسفبارى را مى یابد و فرنگ رفته هاى غربزده واز همه چیز بى خبرها دست بدست داده انقلاب مشروطیت را بجائى بردند که مى خواستند.

6- پذیرش مردم : جامعه به چهره هاى متلون اعتماد فراوانى ندارد. برپا کنندگان انقلاب انتظار آن را دارند که مسئولان خود رااز کسانى بیابند که سالها در کنار آنان رنج درد و محرومیت ها را لمس کرده باشند و چنین است که هویت انقلاب را دراینان مى جویند و آنان را یار خویش مى شناسند. با توجه به این اصل است که مى بینیم در دشوار[ جنگ جمل] که هنوز على[ ع] در مدینه جاى داشت و مخالفان وى در بصره به جمع نیرو مشغول بودند و حاکم کوفه ( ابوموسى اشعرى ) که شوقى دریارى امام نداشت آن حضرت با[ ابن عباس] در تعیین نماینده ویژه خود به کوفه به مشورت مى پردازد واین عباس که در زیرکى و کاردانى بهره اى فراوان داشت در پاسخ مى گوید:[ ما را گسیل دار که او دراسلام پیشینه فراوان دارد و در جنگ بدر حضور داشته است .اواگر با مردم کوفه سخن گوید مردم در حمایت از تو بر آیند] . یعنى سابقه ایمان ایجاداطمینان بیشترى براى مردم فراهم مى کند.

انقلاب و جذب ها
حرکت هاى اجتماعى در جاذبه خویش زیست مى کنند و آنگاه که این کشش سر به افول نهد غروب خورشیدانقلاب نیز آغاز شده است .

ازاین رو شبهه اى نیست که نبایستى انقلاب امیدهاى روى آورده را نامید سازد و یاازایجاد زمینه هاى مناسب براى بروزاستعدادهاى پنهان سر به پیچد!امااگر دراین جذب ها مواد قابل حل را از میکرب هاى مخرب تشخیص ندهد سراشیبى سقوط انقلاب آغاز شده است .

براین اساس ضرور مى نماید که در جذب نیروها دقت کافى درامور زیر انجام یابد:

شناسائى نیروها: آرمان حرکت هاى اصلاحى ایجاد تحول در حوزه وجودى تمامى انسانها.ازاینرو موسى دراصلاح فرعون طمع مى بندد و پیامبر[ص] دراسلام ابوجهل .امااین روشن است که خواسته هاى حیوانى مانع از آنست که تماس انسانها برارزشهاى الهى پایبند گردند.

انقلاب اسلامى ما نیزاز قانون عام فوق مستثنى نیست که گر چه عشق به اصلاح انسانها را در دل دارد اما نتوان تمام امیدها را به بار نشاند.ازاینرو بایستى در جذب نیروها به شناسائى آنان دست یازید که در محک آزمایش به صفوف[ تابعان] بپیوندند. قرآن دراین راستا با تعبیرى ژرف و والا این پیوستگى عناصر مومن را بیان مى دارد:

[ والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار والدین اتبعوهم باحسان] 10 .
واین خود نشانه اى است بر آنکه نیروهاى پیوسته به انقلاب بایستى در جایگاه[ احسان] خود را نشان دهند تاارزش یابند. و دراین میان در عرصه مشکلات انقلاب حاضر شدن واز خویشتن مایه گذاردن از جایگاه ویژه اى بهره منداست . زیرا که این حضورى است در صحنه زمانى پیشتازان انقلاب وامروزه کسانى که مدعى این پیوستگى اند بایستى در جبهه هاى مختلف پیکار خود را نشان دهند با میدان هاى جنگ الفت روحى و تماس جسمى داشته باشند واز آنچه توان دارند در خدمت به انقلاب کوتاهى نورزند.

در پى مال و نان برنیایند و شهرت طلبانه به طرح خویشتن نپردازند و در یک کلام تقصیر خویش را در همگامى ننمودن باانقلاب در دوران مبارزه با توبه اى تمام عیار جبران ساخته و وجود خویش را درانقلاب ذوب نمایند.

حوزه جذب : در محدوده عاطفى انقلاب بااتعطاف وسیعترى مى توان عمل نمود برخوردهاى خشن و تند - جز در شرائطى خاص - نادرست است . کسانى که قاطعیت انقلاب را در چهره هاى درهم کشیده و پیشانى چین افکنده جستجو مى کنند راه نادرستى را پیشه نموده اند بایستى چهره محبت و رحمت انقلاب را در سعه صدر و روى گشاده به نمایش گذارد.اگر جامعه انقلاب در دورن خود جز به شدت غلظت نیندیشد خطاى سابق را بى کفاه بپندارد و تازیانه انتقام را براین و آن فرود آورد چگونه مى تواند سول خد راالگوى خویش بحساب آورد و دعوى[ رحمه للعالمین] را بنماید.

اما در زمینه سپردن مسئولیت ها دقت و ظرافت بیشتر ضرورى است و در این محدوده مسئولان اصلى و حوزه هاى عمده اداره انقلاب از حساسیت ویژه اى برخوردارند. سهل انگارى در پیشینه مثبت مبارزاتى انقلاب را با آفت هاى خطرناک مواجه مى سازد. گر چه رشد تولید و پیشرفت اقتصادى و غناى علمى و ... دراهداف انقلاب جاى دارند اما آنگاه که دراین میان نظام ارزشى نادیده انگاشته شود انقلاب در قتلگاه صنایع سودزا مزراع سر سبز و دارالتحقیق هاى متعدد دفن خواهد شد!

ازاین رو در سپردن مسئولیت هاى عمده نداشتن[ سوء پیشینه] را نمى توان کافى دانست که سخن در جواز کسب نیست بلکه اداره کشوراست وانقلاب .

و دراین راستااست که در صورت نبودن متخصص در پست هاى کلیدى آموزش هاى ویژه نیروهاى مومن وانقلابى با گستردگى هر چه بیشتر انجام گیرد.

3 بقاء تاثر گذارى انقلاب :انقلاب با جاذبه خود نیروهائى را به سوى خود جذب و در تاسیسات و نهادها جاى داده است .این نیروهااگر تاثیرانقلاب را به گونه اى مستمر در خود نیابند رکود و رخوت در آنان راه مى یابد در تصویرى ناگوارتر حرکت مبارزاتى تحت تاثیر خصلت هاى منفى نیروهاى نوین قرار مى گیرد.اگر راس هرم انقلاب رهبرى مداوم خود را سست یا قطع کند این قاعده هرم است که بى راهنما پیش مى رود. ضعف ها و خصلت ها منفى شدت یافته و فسادها رخ مى نماید در نتیجه در میریت اصلى انقلاب نیز نفوذ نموده و در مجموعه سازمان بندیهاى نظام خود را نشان خواهد داد.

بنابراین در صورتى تاثیرگذارى انقلاب تداوم خواهد داشت که نیروهاى پرتوان و آگاه و با سابقه در راس کارها قرار گیرند.

نگاهى به آینده
ساده اندیشى و سهل انگارى در جذب نیروها تهدیدگرانقلابها بشمار مى روند. وانقلاب اسلامى بایستى بااین خطر به مقابله جدى بپردازد. و متاسفانه پاره اى از بى دقتى ها و یا سوء نیت ها را دراین زمینه مشاهده مى کنیم در مواردى در دعواى تخصص و تعهد مکتب به قربانى سپرده مى شود و تخصص نااهلان توجیه گراحراز پست هاى مهم به آنان مى گردد. پیشتازان در صحنه جهادازایام پیشین فتح به جرم آراء مستقل کنار گذارده مى شوند و جمعى از چاپلوسان به عناوین گوناگون در سمت هاى مختلف جاى مى یابند. پاره اى اختلافات سلیقه اى و پاره اى مبنائى پیشگامان انقلاب با یکدیگر باعث شده است که این روند سرعت بیشتر به خود بگیرند. طبیعى است که در چنین شرایطى مقام مافوق آسان تر مى بیند:از کسى که با خط و ربط سیاسى آشنا نیست مدد بگیرد امااز همیار مبارزه اى خوداستفاده ننماید. و دراین میان محافظه کاران ارزش قداستى ! خود را حفظ مى کنند. آنانکه در مخفى نگاه داشتن آراء مهارتى دارند و به حیثیت خود مى اندیشند و بس !اینان معتمدان این مقام و آن مقام شده و مى شوند.اما آنانکه مى فهمند واز صراحت لهجه برخوردارند به شیوه هاى گوناگون طرد و سرخورده مى شوند .

و روشن است اگراین روند شتاب گیرد آینده بسیار نامطمئن و خطرناک را مى آفریند. خطرى که در سیستم هاى اجرائى تقنیى قضائى و آموزشى خود را نشان خواهد داد. وامروزه رگه هائى از آن را نظاره مى کنیم .

بررسى این خطر در مجموعه مراکز یاد شده در فرصت این نوشتار نیست امااز آنجا 

که سخن آفات آینده انقلاب است به بررسى مختصراین تهدید در نهادهاى آینده ساز کشور حوزه ها و دانشگاهها بسنده مى نمائیم .

دانشگاهها: مبارزه براى انقلاب فرهنگى در دانشگاهها برخاسته از باورهائى بود که دانشجویان مسلمان از تفاوت عینیت ها با آرمانها احساس مى نمودند. دراین میان اولین گام با حذف عوامل مخرب و سنگرسازان در مراکز علمى انجام یافت .اما آینده گام با حذف عوامل مخرب و سنگرسازان در مراکز علمى انجام یافت .اما آینده دانشگاهها به حفظارزشهاى ایجاد گشته این انقلاب بستگى تمام دارد و متاسفانه مشکلات اجرائى واختلاف نظرها در سطح برنامه ریزان آینده اى نامطمئن و لغزان را متوجه دانشگاهها نموده است و گاه و بیگاه چنان وسعت مى یابد که به گفته یکى از دانشجویان مسلمان:[ آیا دوباره باید برگردیم واثابت کنیم که انقلاب فرهنگى و یا تداوم انقلاب فرهنگى ضرورت دارد یا ندارد؟] .

اما با تثبیت این حرکت در دانشگاهها توسطامام امت - در پیام تعیینى اعضاا جدید شورایعالى انقلاب فرهنگى اصول پایه این جریان استحکام یافت واکنون بایستى به اجراء وسیعتراین ارزشها در مراکز آموزشى و بویژه در دانشگاهها پرداخت و دراین جهت از پیشتازان این انقلاب بهره جست . پایه گذاران انقلاب فرهنگى با ذهنیتى آماده تر قادرند که ارزشهاى پیش بینى شده را به اجراء گذارند اما کسانیکه در متن این حرکت نبوده و یا جداى از آن سیر مى نمودند در تطبیق ارزشها با مشکلات وانحراف ازاصول دچار خواهند شد.

این نکته مسلم است که در زمینه جذب اساتید متخصص با وسعت بیشتر مى توان عمل نمود.اینان - در صورتیکه به تخریب و تحریک نپردازند - مورداحترام علمى جامعه مان هستند.اسلام شعار دانش و زیستن علمى را در درون خود دارد وازاینرو مسئولان دانشگاهى وظیفه دارند که امکانات مادى و علمى ممکن را براى آنان فراهم آورند و در فضاى دانشگاه حرمت علمى آنان محفوظ بدارند. زیرا متخصصان فکرى در شرائط مساعد قادرند به ابداع و عرضه اندیشه ها وابتکارات نوین بپردازند واگر شکوفائى تمدن اسلامى را در قرون اولیه هجرى مى بینیم برخاسته از شور و شوق علمى است که اسلام آفریده بود وارج نهى به دانشمندان وامکانات علمى است که در آن دورانها فراهم بوده است .

اما در حوزه مدیریت ها وبرنامه ریزى دانشگاهى نمى توان این وسعت مشرب را پذیرفت .این استدلال نادرست است که مقبولیت در بین اساتیدایجاب مى کند که مدیریت هااز متخصصان - هر چند غیر متعهد یا کم تعهد - برگزیده شوند بازگشودن این دروازاه به آنجا ره مى پوید که امثال نزیه ها در دادگسترى شریف امامى ها در مجلس قانونگذارى و ... منزلت یابند.

اصولا آیا در شروع کار مسئولان اجرائى و قضائى در وزارتخانه ها دادگستریها استاندارى ها و ... در بین مسئولان عالیرتبه بجاى مانده از رژیم گذشته آن موسسات مقبولیت تام داشتند؟!اگر چه حسن پذیرش درایفاء مسئولین نقش اساسى دارد. اما مى توان در فرض وجود درایت و کفایت مقبولیت را آفرید وافزون بر آن چرا در میان به مقبولیت در بین استادان بسنده شده و به پذیرش مدیریت توسط دانشجویان اعتنائى نشود. مگر دانشجویان اهرم پایه دانشگاه نیستند؟ و در نهایت سئوال آنست که در فرض تضاد بین ارزش ها و مقبولیت ها کدامیک بایستى قربانى شوند!ازاین رو در حوزه مدیریت دانشگاهى تعهد و درایت و حسن سابقه ملاک لازم بشمار مى روند و اینان بایستى دراجراءارزش هاى اسلامى تاکید ورزند. و در حوزه اداره مدیریت از عناصر ناباب و فرصت طلب استمداد نطلبند واز پایگاههاى انقلاب در دانشگاهها استادان و دانشجویان مسلمان - مدد بجویند و با برخوردهاى عاطفى وایجاد سهولت وامکانات براى استادان متخصص به آنان تفهیم گردد که گر چه امکان اجراء نظریات آنان نیست و جامعه انقلابى به ارزشهائى مغایر با آن معتقداست .اما وجود علمى آنان را براى کشور محترم مى شمارد

حوزه هاى علمیه : شرایط بحرانى پس ازانقلاب و نیازهاى فرهنگى و اجرایى پیشتازان مبارزه رااز دورن حوزه ها به آن مراکز منتقل ساخت . واین گرچه یک ضرورت بود اما براى حوزه ها خسارت نیز بوده و هست . حضوراینان در حوزه ها به طیف طلاب و فضلاى مبارز و آگاه قوت و قدرت مى بخشید. آنان با گرم نگه داشتن مشعل هاى جهاد ارزشهاى انقلاب را به حوزه ها منتقل ساخته و با جذب و رشد نیروها در هماهنگى حوزه ها با فضاى اجتماعى کشور تلاشى مثمر مى نمودند.امااینک گر چه فجرانقلاب در پدید آوردن تقارن هاى فکرى حوزه و نیازى اجتماعى آثار مثبت فراوان نهاده است .اما با گذر زمان و کم رنگ شدن تاثیر و تاثرها خطرها خود را نشان خواهند داد.

هم اکنون بسیارند کسانى که مشکلات اجتماعى و سیاسى واقتصادى را درک نکرده یا در خود فرو رفته اند ازاین رو با تنیدن حوزه ها در درون خود کم تفاوتى در مسائل اجتماعى تک بعدى شدن حوزه ها در پاره اى از علوم اسلامى ارزش گذارى بر پایه بقاء عمر در حوزه ها و نه در خدمات اجتماعى و .... آفاتى است که به سوى حوزه ها روى خواهند آورد و با خلا حضور پیشتازان انقلاب عمق بیشترى پیدا مى نماید.

ازاین رو بایستى سابقه داران حوزه اى انقلاب تماس هاى مستمر خود را با حوزه ها قطع ننمایند و تحولات جارى دراین مراکز را تعقیب نموده و حضور خود را نشان دهند. و بازماندگان این نسل در حوزه ها با بحث و درس قناعت نورزند.[وقایع اتفاقیه] را با عینک تیزبینى مشاهده و منتقل سازند تا جوانقلاب در حوزه ها رکود نیابد. بایستى تجربه مشروطیت را در درون حوزه ها با دقت نگریست که چگونه پیشتازان حوزه اى مبارزه با درگیر شدن در مسائل اجتماعى از پایگاههاى خود در حوزه ها غافل ماندند و نیز حوزه ها با جدائى از مسائل اجتماعى آنان رااز خود بیگانه احساس نمودند و عمق اندیشى هاى جدائى از مسائل اجتماعى آنان رااز خود بیگانه احساس نمودند و عمق اندیشى ها نظرى در مراکز حوزه اى جلوه اى اساسى یافت و حیات اجتماعى نادیده انگاشته شد. و چنین بود که تحرک هاى اجتماعى در حوزه هاافول خود را نمود و با کودتاى رضاخانى واستقراراو جز شعله اى کم سو باقى نماند. بایستى این تجربه را در فرا راه خود داشت واز تکرار حوادث شوم مصونیت یافت .

در نهایت بایستى به یقین دانست که نهضت اسلامى با تپش ارزشهاى الهى انقلاب قادر خواهد بود که به زیستن ادامه دهد و نباید مشکلات روزمره اجتماعى روح این حرکت را سلب نماید و یا منحرف سازد.

اگر عوارض موجود داخلىو خارجى توجه کامل ما را جلب نماید و به گونه اى انفعالى بااین امور برخورد کرده و گام به گام سیاست عدول ازارزشها را دنبال کنیم این جریان به باتلاق خطرناکى مى پیوندد که درسیاست خارجى تکنوکراتها در پایان خواهد یافت .

ازاین رو تیزبینى در میازان حضورارزشهاى انقلاب در نهادهاى اجتماعى کشور ضرورى مى نماید. بایستى دلسوزان اسلام وانقلاب از هشدارهاى لازم دریغ نورزند و شرایط مساعدانعکاس این اندیشه ها بیش از پیش فراهم آید. و مسئولان امور با دقتى بیش از گذشته بر مراعات آرمانهاى مبارزه تاکید ورزند. و دراین راه خون شهیدان و نیایش سنگرداران بدرقه راه خواهد بود.انشاءالله .

[حوزه


پاورقى ها 
1. حدید/10 ( انفاق کنندگان و جهادگران پیش از فتح مکه با آنانکه در پسین آن به اتفاق و جهاد پرداختند مساوى نبوده و آنان رتبه اى افزون دارند).
2. مراجعه کنید به : بحار 22. الاختصاص شیخ مفید 66-64.
3. نهج البلاغه نامه 17. (مهاجران با آزادشدگان در فتح مکه برابرنیستند).
4. همان مدرک نامه 10.
5.الامامه والسیاسه ابن قتیبه دینورى 32.
6.الاختصاص شیخ مفید. 14.
7.اجمل شیخ مفید. 195.
8. مروج الذهب مسعودى 2.352.
9.الجمل شیخ مفید 140.
10. توبه .100. (پیشتازان مهاجر وانصار و آنانکه با حلقه اتصال [ احسان] با آن پیشگامان پیوند خورده اند).
11. کیهان 26 آذرماه 63 قسمتى از گفتار نماینده انجمن اسلامى دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران .