شیوه نویسندگى و نگارش

نوع مقاله : مقاله پژوهشی



مشکلات خط واملاء فارسى
بدنبال بحثى که درباره املاء و نگارش فارسى داشتیم خوب است پاره اى از مشکلاتى که در خط واملاء فارسى وجود دارد بیش از پیش باز نمائیم تا لزوم توجه بیشتر به املاء فارسى روشن شود.

خط فارسى امروز دنباله همان خط کوفى و نسخ زبان عربى است 1 که بمرور زمان ساده شده است و به صورت انواع نسخ واز جمله نسخ تعلیق یا نستعلیق وانواع آن درآمده است که مشکلاتى رااین خط در بر دارد که شمرده مى شود:

مشکل اول :اعراب در خط فارسى وجود ندارد و در نتیجه یک کلمه چند جور خوانده مى شود چنانک کلمه ( همسر) را مى توان اقلا ده جور تلفظ کرد البته تلفظ درست آن یک نوع است ولى بعلت نبودن اعراب نمى توان از نادرست تلفظ کردن آن جلوگیرى نمود. در زبانهاى لاتین مانند فرانسه و انگلیسى و ...اعراب به صورت حروف مصوت در داخل حروف صامت وارد شده و هجاهایى را بوجود آورده است که از ترکیب آنها هجاها و کلمات ساخته شده است . مانند: bon vogage یعنى سفر بخیر یا . Good MoRning صبح بخیر که اولى فرانسوى و دومى انگلیسى است و تلفظ آن بکمک حروف مصوت آسان است . در زبان عربى هم بعلت اعراب تلفظ کلمات مشکل نیست مانند: والله على کل شى ء قدیر.اما در زبان فارسى نه اعراب داخل کلمات است و نه خارج از آن در نتیجه لغت نویسان قدیم براى جلوگیرى ازاشتباه لغات را بدین صورت ضبط مى کردند:

اضغاث احلام : بفتح اول و ضاد و غین معجمتین و ثاى مثلثه بمعنى دسته اى گیاه خشک و تر با هم آمیخته چه اضغاث جمع ضغث بالکسراست . و احلام بالفتح و حاى مهمله بمعنى خوابها جمع حلم که بالضم است بمعنى خواب . پس مجموع اضغاث احلام بمعنى خوابهاى پریشان که تعبیر درست نداشته باشند بجهت اختلاطاحوال معقول و غیرمعقول . (نقل از غیاث اللغات )

واکنون نیز بااعراب مى گذارند یا حروف لاتین مى نویسند که در تلفظ آنهااشتباهى پیش نیاید مانند فرهنگ فارسى معین و فرهنگ نفیسى و...

مشکل دوم : دراین است که حروفى که از زبان عربى وارد زبان فارسى شده است با حروف زبان فارسى صداى مشترک دارد مانند: (ط = ت ) (ذ = ض = ظ = ز) (ص = ث = س ) (ق = غ ) (ح = ه) و فارسى زبانان بین آنها با حروف زبان فارسى به فرقى قائل نیستند و مخرج خاصى براى تلفظ آنها در زبان خود ندارند. در نتیجه نوشتن کلماتى مانند:احتمال - نصر - نثر - نسر - ظفر - ضغائن وامثال آنها براى فارسى زبان بدون تعلم و یادگیرى ریشه واشتقاق آنها کار ساده اى نیست .

مشکل سوم : نوشتن کلماتى است که متشابه اند مانند: گزاردن ( = بجاى آوردن واداکردن مانند: خدمتگزار - حقگزار - نمازگزار و ...) و گذاردن (= گذاشتن بمعنى : نهادن - وضع کردن مانند: قانونگذار) خوار(=ذلیل ) خار (تیغ گل ) خوان (سفره ) خان (لقبى است ترکى و بمعنى مرحله و منزل هم آمده است ) خویش و خیش و خاستن و برخاستن و خواستن 2 - و ماننداینها که عموما معانى متفاوتى دارند - و تشابه لفظى آنها مایه اشتباه مى شود.

مشکل چهارم :اتصال وانفصال کلمات است که باعث آشفتگى درامر نگارش کلمات مخصوصا کلمات مرکب مى شود چنان که کلمه علاقه مند را برخى بغلط: علاقمند مى نویسند. - و کلماتى مانند: سایه ها - نامه ها - جامه ها را برخى بصورت : سایها - نامها - جامها مى نویسند که نادرست است و موجب اشتباه با کلمات دیگر مى شود - یا مانند کلمات مرکبى که پساوند آنها راباید متصل نوشت مانند: گلزار - چمنزار - خاکسار - کوهسار که برخى بغلط آنها را جدا مى نویسند.

یا کلمات مرکب در زبان فارسى - که اصولا زبان ترکیبى است - جدا مى نویسند و باعث اشتباه مى شود مانند: کتابخانه - دانشکده - تختخواب - رختخواب - پزشکیار - وامثال اینها که جدا نوشتن آنها درست نیست زیرا یک واحد گفتارى و نوشتارى است . یا متصل نوشتن (به = حرف اضافه ) به کلمه بعد بویژه اگراسم خاص باشد که نادرست است مانند: به خانه رفتم (بصورت بخانه رفتم ) به تهران آمدم (بصورت بتهران آمدم ) (به حسن گفتم ) به صورت نادرست بحسن گفتم .اما در جلوى افعال باید (باء زینت یا تاکید) را متصل نوشت مانند: بنویس - بخوان - بیفکند - بینداز - بایستاد - بنشست 3 یا حرف استمرار (مى ) که دراول ماضى استمرارى و مضارع اخبارى افعال فارسى مى آید و باید جدا نوشته شود مانند: مى رفت - مى آمد - مى گویم - مى نویسم و غیره.

این امور و جزاینها که باید بتفصیل بدانهااشاره کنیم موجب اختلاف در صورت مکتوب کلمات شده است . در سابق نیزاین اختلاف و ناهمگونى وجود داشته است چنانکه مرحوم احمد بهمنیار در مقاله املاء فارسى بدین اختلاف اشاره کرده مى گوید:[...اختلاف حیرت آورى که در رسم الخط کتابها و رسایل فارسى از قرن چهارم تا بدین عصر و حتى در رسم الخط یک کتاب که در یک زمان و به قلم یک کاتب نوشته شده است مشاهده مى کنیم نتیجه مضبوط و مدون نبودن قواعداملاء و طرز کتابت است که نویسندگان خود را در تصرف دراملاء و رسم الخط آزاد دیده و هر کدام بى آنکه فکراصلاحى داشته باشند شیوه و رسمى اختیار کرده و مقدارى بر هرج و مرج واشکال کتابت افزوده اند] 4 .

مرحوم بهمنیار در ذیل مطالب خود چند پیشنهاد کرده است که خلاصه آن را در زیر نقل مى کنیم :

1- تطابق مکتوب و ملفوظ که آنچه به تلفظ صحیح مى آید همان هم نوشته شود. مثلا آنچه در لفظ الف است در خط هم الف باشد و آن مقدار از حروف که متصل بهم و به صورت یک کلمه که متصل بهم و به صورت یک کلمه تلفظ مى شود در نوشتن هم متصل بهم باشد. و هکذا...

2-احتراز ازاشتباه تا حروف یا کلمات مشتبه بیکدیگر نشود مثلا کتابت : جامه ها و جامها به یک صورت نباشد.

3-اطراد قاعده که قواعدى که براى نوشتن کلمات وضع مى شود تا ممکن است استثنا نداشته باشد.

4- رعایت اصل که از دو رسم الخط صحیح آنرا که اصل کلمه را نشان مى دهداختیار کنند مثلا شب پره را شپره هم مى توان نوشت و هر دو صحیح است لیکن اگر شب پره نوشته اصل کلمه را هم نشان مى دهد که مرکب از دو لفظ (شب ) و (پره )است .

5-اختیاراشهر که از دو رسم الخط صحیح آنرا که بیشتر معمول است اختیار کنند.

6- حفظ استقلال خط که لغاتى که از زبانهاى دیگر داخل فارسى شده است مطابق قواعداملاى فارسى نوشته شود.

7- ملاحظه زیبائى که در وضع املاء و رسم الخط زیباى کلمه و لااقل زشت و ناهنجار ننمودن آن را به قدرامکان در نظر بگیرند.

8- ترجیح اسهل که از دو رسم الخط مختلف و صحیح آن را که نوشتنش آسانتر و حرکت دست و جنبش قلم در کتابتش روانتر و سریعتراست اختیار کنند.

در مقالات آینده درباره قواعد کلى املاء و موارداطلاق و مصادیقى که مورد نظر مرحوم بهمنیار بوده است و موارد دیگر بتفصیل سخن خواهیم گفت .

( ادامه دارد)


پاورقى ها 
1. خط کوفى در قرن اول اسلامى براى نگارش قرآن بکار مى رفت و خط نبطى یا نسخ بهمان شکل سابق در میان مردم و براى تحریرات غیر رسمى و معمول بود تا آنکه ابن مقله خطاط مشهور متوفى بسال 328 ه با نبوغ خود خط نسخ را به صورت نیکوئى در آورد و آنرا جزء خطوط رسمى دولتى قرار داد و خطى که امروز معمول است همان خطاصلى ابن مقله مى باشد.اما معروف است که ابن مقله خط نسخ رااز خط کوفى استخراج کرده است .
مرحوم دهخدا درباره این مطلب مى افزاید که واقع آن است که خط کوفى و نبطى رسمى هر دوازاوایل اسلام معمول بوده کوفى براى کتابت قرآن و نبطى در نوشتن مطالب رسمى استعمال مى شد.ابن مقله اصلاحاتى در خط نسخ نمود و آن را براى نوشتن قرآن شایسته و مناسب ساخت . ایرانیها نیزاین خط را براى کتابت قرآن مناسب یافتند و آن را به صورتهاى مختلف در آوردند. (ر.ک : لغتنامه دهخدا - ذیل لغت خط و مقاله املاء فارسى مرحوم احمد بهمنیار در مقدمه لغتنامه ).
2. خویش = خود - قوم خیش : گاوآهن خاستن و برخاستن : بلند شدن و خواستن : میل کردن .
3. در مصادر فارسى که با همزه مضمومه یا مفتوحه شروع مى شود مانند: افتادن وانداختن در بعضى صیغه ها مانند ماضى و مضارع بعداز باء زینت یا تاکید (ى وقایه یا میانه ) آورده مى شود تا تلفظ آن آسان باشد مانند: بیفتاد - بیندازد - بینداخت - بیفکن اما درافعالى که همزه مکسوره دارد تغییرى حاصل نمى شود مانند: بایستاد - بایستد - که گاه در نثر و نظم بصورت بیستاد هم آمده است .
4. ر. ک : لغتنامه دهخدا مقدمه صفحه 152.