نوع مقاله : مقاله پژوهشی
تلاش پیگیر علم پیشگان در کسب علم و دانش همواره مورد تشویق و ترغیب مکتب حیات بخش اسلام بوده است قرآن کریم به شکل هاى گوناگونى آن را مطرح کرده است . گاهى آن را ملاک امتیاز و برترى شمرده مى فرماید:[ قل هل یستوى الذین یعلمون والدین لایعلمون انما یتذکر اولواالاباب]1[بگواى محمد آیا کسانى که دانش دارند با کسانى که بى دانش اند یکسانند؟ کسانى پند پذیرند و حق دریابند که خرد دارند] و در جاى دیگر تعالى و طى مدارج والاى انسان را در دو جهان در پرتو فروغ علم میسر مى داند[ یرفع الله الذین امنوا منکم والذین اتواالعلم درجات] 2 [خداوند کسانى از شما را که ایمان آورده اند بلند مقام گرداند و آنان را که دانشى دارند درجه ها بخشد].
اسلام این ارج و بهاء را بر آن علمى مى نهد که از دو ویژگى برخوردار باشد.نخست در سینه پاک عالمى گرد آمده باشد که خویش را به زینت[ اخلاق الهى] آراسته و دیگراینکه در مسیرارزشهاى متعالى انسان به کار آید. با نبود هریک ازاین دو علم همچون آب عذب و فراتى خواهد بود که از لجن زار گذشته و در مرداب فرو ریزد. که در نهایت انسان راازاوج[ احسن تقویم] به قعر[ اسفل سافلین] 3 سقوط خواهد داد. واین است که قرآن کریم این گنجینه معارف الهى آنجا که هدف ازارسال و بعثت نبى اکرم (ص ) را تبیین مى کند همواره علم و تزکیه را هم دوش مى آورد. 4 همچنان که این حقیقت در سخنان این حضرت نیز نمایان است . چه وى اگراعلام مى دارد :[بالتعلیم ارسلت ]5 [ براى تعلیم فرستاده شدم] نیز مى فرماید :[بعثث بمکارم الاخلاق و محاسنها] 6 [ براى مکارم و نیکیهاى اخلاق برانگیخته شدم] و همینسان اگر [علمنى ربى فاحسن تعلیمى] [ پروردگار مرا تعلیم داد چه نیکو تعلیمى] را بر زبان مى آورد در کنار آن[ ادبنى ربى فاحسن تادیبى] 7 [ پروردگارم مرا تربیت کرد چه نیکو تربیتى] را نیز گوش زد مى کند.
.بدینسان هنگامى که علم باارزشهاى اخلاقى و هدفهاى انسانى همراه گردد داراى قدر و منزلت خواهد بود و در شمار معیارهاى برترى دراسلام قرار خواهد گرفت و همین گونه مقام وارزش عالم در سایه این است که همگام با تلاشى پیگیر در تحصیل علم و دانش تلاشى افزون در تطهیر و پاکى درون داشته باشد.این است علم و عالمى که از او سخن رفت .
ازاین رو بر آن شدیم تا جهت طالبان علمى که قدم همت بر ساحت حوزه نهاده اند تا لهیب عطش فطرت دانش طلبى خویش را با زمزم معارف الهى تسکین بخشند و روح افسرده و محبوس خود و جامعه را بر[ رهوار مکارم] نشانند بااستفاده از آیات قرآنى واحادیث اوصیاءالهى و نیز گفتار و رفتار عالمان ربانى مطالبى را که در پیشبرداین هدف والا موثر بوده و راه کسب علم با فضیلت را مى شناساند به گونه اى گذرا عرضه مى کنیم
در آغاز سرلوحه سخن را حدیث شریف[ عنوان بصرى] قرار مى دهیم :
شیخ شمس الدین محمد بن مکى از شیخ احمد فراهانى (ره ) و وى از عنوان
بصرى پیرمرد نود و چهارساله اى که عمرى را در پى کسب علم به دنبال این و آن بوده است . چنین نقل مى کند که[ عنوان بصرى] مى گفت : سالها بود براى تحصیل علم با مالک بن انس رفت و آمد مى کردم چونکه امام صادق[ ع] به مدینه مشرف شدند با آن حضرت رفت و آمد نمودم و دوست داشتم ازایشان علم فرا گیرم همچنانکه از مالک فرا مى گرفتم روزى حضرت به من فرمودند: من فردى مورد توجه هستم و بااین وصف در هر لحظه اى از شب و روز به اوراد واذکارى مشغولم مرااز کار خود باز مدار و مانند قبل نزد مالک برو وازاواستفاده کن .
عنوان مى گوید: من از سخن آن حضرت غمناک گشته واز خدمتشان خارج شدم با خود گفتم اگر حضرت در من خیرى مى دید مرااز رفت و آمد و کسب فیض منع نمى کرد.
سپس به مسجد رسول الله (ص )رفته و سلام عرض کردم دو رکعت نماز خواندم و دست ها را به دعا بلند نموده عرض کردم[ اسالک یاالله یاالله ان تعطف على قلب جعفر ( علیه السلام ) و ترزقنى من علمه مااهتدى به الى صراطک المستقیم] 8
و در حال غمناکى به خانه برگشتم چون قلبم لبریزاز محبت حضرت شده بود دیگر نزد مالک نرفتم و جز براى نیازهاى واجب از خانه بیرون نمى آمدم تااینکه صبرم تمام شد. در یکى از روزها بعداز نماز عصر به قصد منزل آن حضرت بیرون آمدم به خانه حضرت رسیده اجازه خواستم خادم حضرت بیرون آمد و گفت:[ ما حاجتک ؟] گفتم : عرض سلام برامام گفت :ایشان در حال نمازند پشت درب نشستم چیزى نگذشت که خادم برگشت واظهار داشت[ ادخل على برکه الله ] وارد شده سلام عرض کردم پس از جواب سلام حضرت فرمودند: [ اجلس غفرالله لک] . نشستم حضرت مدتى ساکت شدند و سر بزیرانداختند سپس سر برداشته فرمودند: کنیه ات چیست ؟ عرض کردم :ابوعبدالله فرمودند[:ثبت الله کنیتک و وفقک یااباعبدالله ما مسئلتک ؟]. در دلم گفتم اگرازاین زیارت و سلام جز همین دعاى حضرت نبود در آن خیر بسیار نهفته بود. سپس حضرت سر بر آورده و فرمودند:[مامسئلتک] ؟ عرض کردم از خداوند متعال خواستم قلب شما را بر من مهربان کند واز علم شما بهره مند سازد امیدوارم که خداوند اجابت کرده باشد آنگاه حضرت فرمودند:
یااباعبدالله : لیس العلم بالتعلم انما هو نور یقع فى قلب من یریدالله تبارک و تعالى ان یهدیه فان اردت العلم فاطلب اولا فى نفسک حقیقه العبودیه واطلب العلم باستعماله واستفهم الله یفهمک... 69
علم به آموختن نیست لیک آن نورى است که خداوند در دل هر کس که اراده هدایتش را داشته باشد قرار مى دهد. پس اگر خواهان علم هستید ابتداء حقیقت بندگى را در جان خود طلب نما و دانش رااز هر رهگذرى بکار گیرى آن کسب نما واز خداوند درک و فهم را درخواست کن او تو را دانا خواهد گرداند
اینک در پرتواین حدیث شریف تا آنجا که در کنجایش این مقال مى باشد به بیان[ حقیقت علم] و[ شرط رسیدن] به آن مى پردازیم .
1- حقیقت علم
[ لیس العلم بالتلمم انما هو نور یقع فى قلب من یریدالله تبارک و تعالى ان یهدیه]
با تامل دراین سخن روشن مى گردد که مرادازاین علم غیراز علوم رسمیه اى است که در مدارس تحصیل مى شود و یااز نشستن در پاى کرسى درس مطالعه کتابها و جستجو در آثار دانشمندان به دست مى آید چه اینها تنهاالفاظ واصطلاحاتى است که براى تفهیم و تفهم بکار مى رود و علم حقیقى چیزى غیرازاینها مى باشد این الفاظ واصطلاحات زمینه ساز آن نورى است که ما آن را[ حقیقت علم] مى نامیم .
حقیقت علم عبارت است از علمى که عالم در پرتو آن به گونه اى آشکار به دریافت حقایق و واقعیتها و هدایت بسوى راستیها و درستیها نائل آید.این علم که در بینش امام صادق ( ع )از آن به [نور] تعبیر شده داراى دو ویژگى است .
الف- در نور هیچ نقطه ابهامى وجود ندارد همینگونه علم وقتى حقیقى خواهد بود که نه تنها شک و تردید در آن راه نیافته بلکه بسر حد یقین رسیده باشد.
ب -ویژگى دیگر نور روشنگرى است همینگونه علم حقیقى مى باید روشنگر حقایق از غیر آنها باشد. و ظلمتهاى فکرى را که سبب گمراهى و هلاکت انسان مى شوداز بین برده و شک و تردید که پایه هاى اعتقادى را سست مى گرداند از دارنده علم بزداید و در پرتو آن ثبات فکر و عقیده را به او بخشد و نیز طریق هدایت را فرا راه او روشن ساخته و او را به سوى حق و حقیقتها سوق دهد 10 و به روشد و کمال انسانى که سرانجام آن نجات و رستگارى است برساند 11 ازاین روى مى بینیم که در روایت وصف[ هدایت] براى علم بگونه اى مسلم گرفته شده است که آن را تنها در سایه علم میسر دانسته 12 و بى بهره از علم دوراز طریق هدایت معرفى شده است . 13
به حق علم بااین دو ویژگى نورى است که خداوند به عالمان شایسته عنایت مى کند تا بدین وسیله راه درست و طریق کمال را بیابند و جامعه رااز جهل و ضلالت برکنار دارند.
اینک در توضیح بیشتر[ حقیقت علم] آنچه را که عالم جلیل القدر مرحوم مولى احمد نراقى[ اعلى الله مقامه] دراین باره بیان داشته است دراینجا مى آوریم وى مى نویسد:
مخفى نماند که آنچه از علوم و معارف واسرار که آدمى بواسطه تطهیر نفس و تصفیه آن فهیم مى گردد نه مانند آن علومى است که از مزاولت کتب رسمیه وادله عقلیه گرفتاران طبیعت محبوسان زندان وهم و شهوت مى فهمند بلکه آنها علوم حقیقیه نورانیه است که انوار الهیه والهامات حقه ربانیه مستفاد شده اند و چندان ظهور و جلاء نورانیه و صفا از براى آنهاست که قابل شک و شبهه نیستند واین علمى است که حضرت فرمودند : انما هو نور یقذفه الله فى قلب من یرید وامیر مومنان در کلمات بسیارى اشاره فرمودند از آن جمله مى فرمایند: در وصف راستین از علماء ... هجم بهم العلم على حقیقه البصره و باشروا روح الیقین واستلانوا مااستوعره المترفون وانسوا مااستوحش الجا هلون و صحبواالدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلى اولئک خلفاءالله فى ارضه وادعاه الى دینه آه آه شوقاالى رویتهم 14 ... ولیکن مادامیکه صفحه دل از نقوش اخلاق ذمیمه پاک نگردداین قسم علم و معرفت در آن مرتسم نشود... و چگونه مى تواند شد که در ناپاک منزل علوم حقه شود در حالیکه افاضه علوم بر دلهااز عالم لوح محفوظ بوساطت ملائکه مقدسه است که وسائط فیض الهى هستند و پیغمبر صلى الله علیه واله فرمود :[لا تدخل الملائکه بیتا فیه کلب] پس هرگاه خانه دل مملواز صفات رذیله که سگان درنده هستند باشد چگونه ملائکه که حمله علوم و معارفند داخل شوند؟ وازاینجا معلوم مى شود که کسانى که عمر خود را صرف تحصیل علم از طریق مجادلات کمالیه واستدلالات فکریه نموده اند و از تزکیه نفس از صفات ذمیمه غافل مانده اند...از حقیقت علم بیخبر و سعى ایشان بى ثمر و آنچه را تحصیل کرده اند و علم پندارند بر خلاف واقع است زیرا که علم حقیقى را بحجت و سرورى و صفا و نورى باشد. 15
2- شرط رسیدن به حقیقت علم
در پرتواولین قسمت از حدیث مزبور با حقیقت علم آشنا شدیم . و اینک توجه خود را معطوف مى داریم به دیگر قسمتى که شرط رسیدن بدان حقیقت را به ما مى آموزد.اینگونه که امام ( ع )ابتداء مسئله عبودیت را بیان مى دارد و همزمان با آن دو مسئله[ به کارگیرى علم در مقال عمل] و[ یارى جستن از خداوند] را نیزاشاره مى فرماید. که با شروع به تفصیل هر یک سیر مقال را دنیال مى کنیم .
عبودیت و بندگى
[ فاطلب اولا فى نفسک حقیقه العبودیه]
بى شک علمى که حقایق را بر وصف یقین براى عالم روشن گرداند و در تاریکیها و ظلمتها شمع راه باشد علمى که حیات این جهانى را بستر کمال و زندگى آن جهانى را با رستگارى و سعادت همراه گرداند. و به تعبیر حدیث مذکور علمى که خود[ نور] بوده و هدایتگر به سوى نور باشد این علم نتیجه تجزیه و ترکیب و تجرید و تعمیم عقلى نمى تواند باشد لذا تنها با مطالعه و ممارست کتابها بدست نمى آید.
علم نورى است که از جانب خداوند بر قلب بندگان[ لایق] و[ شایسته] فرود مى آید.ازاین رو بر خوردارى از آن در گرو دست یافتن به این [شایستگى] است که باالهام از کلام امام ( ع ) در سایه رسیدن به[ حقیقت عبودیت] حاصل مى گردد. و نیز در پرتواینکه طالب همزمان با فراگیرى الفاظ واصطلاحات راه بندگى معبود را پیش گیرد. و دراین طریق به مقام والاى[ عبودیت] نائل آید. مقامى که از همه قید و بندهاى غیرالهى رها گشته و حاکمیت خدا را در عالم درون و برون خود مجسم ساخته است . همه ارزشها را جلوه اى ازارزش بندگى مى بیند و آنها را براساس همین محور جستجو مى کند. دراین صورت علت تامه - تعلم همراه با عبودیت - براى بهره مند شدن از نورالهى محقق مى شود و حقیقت علم براى او حاصل مى آید.
دراین باره عالم ربانى سید حیدر آملى [رضوان الله تعالى علیه] که خود در شماراین افراد مى باشد چنین مى نویسد:
[ پس از مراجعت از سفر مکه در شهر ملکوتى نجف اقامت گزیدم و مشغول ریاضت و خلوت و طاعت و عبادتى که بیشتر و سخت تر و بلندتراز آن ممکن نبود گردیدم . به همین جهت از پى آن ریاضات و عبادات از جانب خداوند تعالى و حضرات غیبى او دراین مدت معانى و معارف و حقایق بر قلیم ریزش وافاضه یافت که شرح و تعریف آن به هیچ وجهى امکان پذیر نیست] 16
این حقیقت است که در آیات و بسیارى دیگراز روایات آمده است .اگر چه اختلاف در تعبیر بین آنها وجود دارد و در برخى[ تقوى] و در بعضى [ اخلاص] و در پاره اى[ تخلق باخلاق الله] شرط رسیدن به نور علم دانسته شده است . ولى در حقیقت هر یک ازاینها جلوه و پرتوى از[ حقیقت عبودیت] است که در حدیث عنوان بصرى بیان شده بود. براى روشن شدن این امر به ذکر برخى از آیات و روایاتى که[ عبودیت] را در چهره یکى از موضوعهاى مزبور شرط دریافت[ حقیقت علم] دانسته اند مى پردازیم .
عبودیت در چهره تقوى
در قرآن آیات بسیارى دلالت براین دارد که خداوند تقوى پیشگان را نیروئى عطا مى کند که به کمک آن بتوانند حقایق و راستیها را دریابند. چنانکه مى فرماید.
[ اى گرویدگان اگر براه تقوا بروید خدا شما رااز علم والهام نیروئى دهد که با آن حق و باطل درستى و نادرستى رااز هم باز شناسید].
به راستى انسان براى[ حق روى] دراعمال و رفتار کمال پوى خویش نیازمند مشعل هدایت از سوى پروردگار مى باشد و چون که راستیها و کجیها مرز[ ذهن واندیشه] را در مى نوردد وافکار را در قلمرو حق و باطل در مى آورد انسان براى[ حق واندیشه] نیز - که مبتنى بر دریافت حقیقتهااست - نیازمند به نیروى هدایتگرالهى مى باشد. باالهام از آیه یاد شده و دیگر آیات 18این نیرو در سایه تقوى و بندگى خداوند بدست مى آید روایات نیزاین را به روشنى بیان مى دارد. در سخنان حکمت آموز جناب خضر به حضرت موسى[ علیهماالسلام] مى خوانیم : [یا موسى ... وطن نفسک على الصبر تلقى العلم واشعر قلبلک بالتقوى تنل الللم[ 19
[ اى موسى ... خودت را براى صبر مهیا ساز علم را خواهى یافت و قلبت را با تقوى زنده کن به حقیقت علم نائل خواهى آمد]...
عبودیت در چهره اخلاص
روایت بسیارى علم و حکمت را یکى از آثار خلوص معرفى کرده واخلاص را شرط رسیدن به حقیقت علم (حکمت ) مى داند. که به ذکر دو نمونه بسنده مى کنیم :
پیامبراکرم (ص ) مى فرماید:[ من اخلص لله اربعین یوما فجرالله ینا بیع الحکمه من قلبه على لسانه] 20
[کسى که چهل روز خود را براى خدا خالص کند خداوند چشمه هئا حمت را از قلبش بر زبان وى جارى مى گرداند].
امام صادق[ ع] مى فرماید [مااخلص العبد الایمان بالله[ عزجل] اربعین یوما الا[ عزوجل] فى الدنیا و بصره داء ها ودواء ها فاتببت اللحکمه فى قلبه وانطق بها لسانه] . 21
[ هیچ بنده اى نیست که چهل روزایمان به خدا به خدا را خالص گرداند مگر آنکه خداونداو را نسبت به دنیا زاهد سازد و درد و داروى دنیا را به او بنمایاند و حکمت را در قلبش پا برجا کند و زبانش را بدان گویا سازد]. 22
عبودیت در چهره اخلاق
به راستى جایگاه[ حقیقت علم] اندیشه و دماغ نیست . بلکه قلبهاى پاک وپاکیزه اى مى باشد که با روش صحیح اخلاقى صیقل یافته و زنگار ظلمتها و پلید یهااز آن زدوده شده است .ازاین روى توجه به ارزشهاى اخلاقى در دست یابىبه حقیقت علم نقشى اساسى دارد چون با پاک داشتن نفس و تهذیب باطن از صفات ناپسند شیطانى قلب براى دریافت و پذیرش نورالهى مهیا مى گردد و بااین وصف انسان شایستگى رسیدن به این نور را پیدا مى کند. چنانکه امام على ( ع ) مى فرماید:
[لیس العلم فى السماء فینزل الیکم و لا فى تخوم الارض فیخرج لکم ولکن العلم محبول فى قلوبکم تادبوا باداب الروحانیین یظهر لکم] 23
[ دانش در آسمان نیست تا بسوى شما فرود آید.و در درون زمین پنهان نگشته تا براى شما خارج گردد بلکه در قلبهایتان نهفته مى باشد به آداب روحانیون تربیت یابید تا براى شما آشکار گردد].
مرادازادب دراین روایت آراسته شدن به محاسن و مکارم اخلاقى است چنانکه مرحوم طریحى (ره ) مى نویسد: فى الحدیث[ کان على ( ع ) یودب اصحابه] اى یعلمهم العلم و محاسن الاخلاق . 24 و نیز مراداز [روحانیین] ملائکه الله مى باشد. بنابراین منظورامام ( ع )این است که به خلق وادب ملائکه الهى آراسته شوید. ملائک براین صفات آفریده شده اند: 1-از طغیان شهوات و پیروى هوى و هوسها مبرا هستند. 2- عملى از آنها صورت نمى پذیرد
مگر آنکه خداوند به آن امر کرده باشد. 3- فقط تسیلم ذات مقدس پروردگار و مطیع محض او بوده و خالصانه بر طریق عبودیتند.
بدین سان طالب علم حقیقى میبایست این صفات را در نقش خویش جایگزین کند تا نورالهى بر قلبش بتابد و آئینه تجلى علم خدائى گردد. دراین هنگام علم وى به صورت موهبتى الهى در آمده و در زمره عالمان ربانى در مى آید. چون عالم ربانى آن است که همسان با تلاش مداوم خود در تحصیل علوم و معارف به صفات ربوبى زیور یافته و حقیقت علم رااز جانب رب دریافت کرده باشد.
دراین باره عالم ربانى مرحوم شهید ثانى[ رضوان الله تعالى علیه] که خود شهداین حقیقت را به کام دل برده است در کتاب قضاء آنجا که[ اجتهاد] را تعریف مى کند مى نویسد
:نعم یشرط مع ذلک کله ان یکون له للفقیه قوه یتمکن من رد الفروغ الى اصولها واستنباطها منها وهذه هى العمده فى هذاالباب والا فتحصیل تلک المقدمات قد صارت فى زماننا سهله لکثره ما حققه العلماء والقهاء فیها و فى بیان استعمالها وانما تلک القوه بیدالله تعالى یوتیها من یشاء من عباده على وفق حمته و مراده و لکثره المجاهده والممارسه لاهلها مدخل عظیم فى تحصیلها[ والذین جاهدوا فینا لنهدینم سبلنا وان الله مع المحسنین] .
آرى بااین همه مى بایست فقیه از[ نیروئى] برخوردار باشد که به کمک آن بتوانداصول و فروع را در مقایسه سنجش قرار دهد و آنها را با قوه فهم خود دریابد. و آنچه دراین باب اساسى مى باشد همین نیروى استنباطاست واگرنه فراگیرى مقدمات مزبور در زمان ما آسان است چه اینکه آنچه علما و فقهاء درباره آن مقدمات و روش بکارگیرى آنها تحقیق کرده اند بسیار مى باشد. و براستى که آن[ نیرو] در دست قدرت خداونداست و بر طبق حکمتش به افراد لایق و شایسته عط مى کند. البته کسانى که در درس کوشش دارند تلاش و کوشش مداوم آنان نقش بزرگى در کسب این[ نیرو دارد.
بدین ترتیب چنانچه برگشته به چهره عالمانى نظر دوزیم که در کسب علوم گوناگون و در بحث ها و مجادله ها عمرى را گذرانده اند ولى همراه با آن درون را پاک نکرده اند افکارشان به گونه علمى[ ادعائى] و دوراز حق و واقع خواهیم یافت . 26
[ اقرایت من اتحدالهه هویه واضله الله على علم وختم على سمعه وقلبه و جعل على بصره غشاوه فمن من یعث دالله .اقلا تذکرون] 27
[دیدى آن کس که پسند خویش را خداى خود گرفت ؟ و با وصف علم خدا وى را گمراه کرد و مهر نشنیدن حق بر گوش او و درنیافتن را در دل او نهاد و پرده اى بر چشم اوافکند پس جز خداوند چه کسى او را راه نماید؟ آیا پند نمى پذیرید؟]
با توجه به این آیه سرنوشت اینگونه افراد با دو بدبختى نکبت بار همراه خواهد بود:
1- علمى که باید مشعل پر فروغى دریافتن راه سعادت و رستگارى گردد و طریق هدایت و نور را فرا راه فرد عالم بگشاید وسیله اى براى رسیدن به آرزوهاى حیوانى واهداف ضدانسانى شده و در نهایت مایه گمراهى وى خواهد گشت . خویش خود را در گرداب و منجلابى افکنده که سرانجام آن جز هلاکت در قد قتله جهله وعلمه معه لاینفعه . 28 [ چه بسیار دانشمندى که نادانى اش او رااز پاى در آورد و دانشش او را سودى نبخشد] و نه تنها خود دراین گرداب غرق گشته بلکه جامعه اى را نیز بدان گرفتار خواهد ساخت تا جائى که على[ ع] مى فرماید:
[زله العالم تفیسدالعوالم ]. 29 لغزش عالم جهان را فاسد مى کند.
2- دیگراینکه حواس که ابزار معرفت و قلب که منبع و چشمه جوشان معارف است . مهر گشته واز موهبت نورالهى که شرط اساسى براى دریافت حقایق بى بهره خواهد ماند. و در نتیجه اندوخته هاى ذهنى وى که تنها از طریق ممارست یا کتب و کاوشى در آنها بدست آمده است اطمینان بخش و یقینى نمى باشد بلکه چه بسا سراب گونه او را فریته و در نوعى جهل مرکب فرو خواهد برد شاهد براین گفتار نامه محى الدین عربى به فخر رازى است که در بخشى از آن چنین مى نگارد:
یکى از آشنایان تو که مورداطمینان مى باشد و نیز نظر نیک به تو دارد به من خبر داد که روزى تو را در حال گریستن مشاهده کرده است او و کسانیکه نزد تو حاضر بوده اند ازاین حالت سوال کردند تو در جواب گفته اى : مسئله اى را که مدت سى سال بدان معتقد بوده ام هم اکنون برایم روشن گردید که حقیقت امر برخلاف آن چیزى است که تاکنون بدان عقیده داشتم .ازاین روگریان گشته ام . و نیزافزوده اى : چه بسا این فکرى که هم اکنون در ذهنم پدیدار شده است هماننداول پس از گذشت مدتى خلاف آن به فکرم رسد. پس اى برادر چرا خویش را در ورطه تفکرات صرف غرق ساخته اى و در طریق مجاهدتها و ریاضتهائى که رسول الله (ص ) شرعى دانسته قدم نمى گذارى ؟!اگر مبارزه با نفس را در پیش گیرى از علوم و دریافتهائى که خداوند به بندگان شایسته عطا مى کند بهره مند خواهى شد30
این همه حکایت از آن دارد که علم آنگاه حقیقتى خواهد بود که عالم در پرتو پاکى نفس و عبودیت معبود از نور و بصیرت الهى برخوردار گردد و با بهره از آن به ادارک و کشف حقایق برسد.
ب - بکارگیرى علم
[واطلب العلم باستعماله]
همان گونه که ارزش عمل وابسته به علم مى باشد همین سان ارزش علم نیز در سایه عمل روشن مى گردد. 31 چه اینکه این ارزش در پرتو علم حقیقى به وجود مى آید و علم حقیقى آن است که عمل زا باشد. 32 زیرا انسان هنگامى که بدرستى علم به چیزى پیدا کرده و به آن یقیین کند این یقین او را به عمل بر طبق عملش وادار مى کندازاین رو آن علم و معرفتى کع عمل زا نباشد حقیقى وارزش نخواهد بود 33 بلکه اندیشه اى مبهم بوده که باعث پیدایش شک و تردید مى شود و موجب آن مى گردد که انسان از پاى گذاشتن در صحنه عمل خوددارى کند. همان گونه که علم حقیقى ناگزیر عمل را به دنبال خود دارد. عمل نیز زاینده وافزایش دهنده علم است . چون که بهراندازه انسان در مسیر عمل گام بردارد خداوند بهمان نسبت علم و دانش او راافزون گرداند. چنانچه پیامبر اکرم[ ص] مى فرماید:[ من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم] 34
[ هر آنکس به آنچه مى داند عمل کند خدوانداو را بدانچه نمى داند دانش عطا کند]
ج - درخواست از پروردگار
واستفهم الله یفهمک
دیگر عاملى که براى دریافت حقیقت علم نقش دارد و شرط رسیدن به آن دانسته شده است توجه به[ دعا] و طلب از خداوند مى باشد.اگر چه این مسئله اى جداى از مسئله[ عبودیت] نیست . لیکن چون در حدیث از باب ذکر خاص بعداز عام - به آن اشاره شده است به اختصار گوئیم به حق آنگاه که حقیقت علم پرتوى از نورالهى باشد که مى بایست از جانب خداوندافاضه گردد و تعلیم و تعلم تنها زمینه ساز دریافت آن نور باشد ناگزیر[ دعا] در کسب آن موثر خواهد بود.
35 تامل دراین کلام ما را به سوى این دعوت مى کند که همزمان به آموختن الفاظ واصطلاحات براى شایستگى یافتن نور علم دست نیاز به سوى پروردگار بلند کنیم وازاو - که دانا به همه اسرار و حقایق مى باشد - نورى که در پرتو فروغ آن حقایق آشکار مى گردد درخواست نمائیم .این امرى است که بزرگان به آن توجه داشته وازاین طریق توانسته اند به دریافت بسیارى از حقیقت ها نائل آیند فیلسوف بزرگ عالم متله صدرالدین شیرازى[ اعلى الله مقامه] دراین باره چنین مى گوید:
فتوجهت توجها عزیزیا نحو مسبب الاسباب و تضرعت تضرعا جبلیا الى مسهل المورالصعاب فلما بقیت على هذاالحال من الاستتار و الانزواء والخمول والاعتزال زمانا مدیدا بعیدا اشتعلت نفسى لطول الجماهدات اشتعالا نوریا والتهب قلبى لکثره الریاضات التهابا قویا فغاضت علیهاانوارالملکوت و حلت بها خبایاالجبروت والحقتهاالاضواءالاحدیه و تدارکتهاالالطاف الالهیه فاطلعت على اسرار لم اکن اطلع علیهاالى الان وانکشفت لى رموز لم تکن منکشفه هذاالانکشاف من البرهان بل کل ما علمته من قبل بالبرهان عاینته مع زوائد بالشهود والعیان من الاسرارالالهیه والحقائق الربانیه...
توجهى که نظیر والتماسى و خاص به خداوند متعال فراهم آورنده امور نمودم چون زمانى طولانى به کناره گیرى از خلق و تنهائى و گمنامى باقى ماندم آتشى فروزان در جانم افروخته شد و نورى تابان قلبم را فروغ بخشید انوار ملکوت الهى بر آن سرازیر گشت واسرار نهفته جبروت و پرتوهاى ذات یکتا بر آن تابیدن گرفت در نتیجه به اسرارى اطلاع یافتم که تا آنوقت بدانها نرسیده بودم و رموزى برایم آشکار گردید که از راه برهان برایم روشن نشده بود بلکه تمام آنچه ازاین طریق بدست آورده بودم باافزایشى ازاسرارالهى و حقایق ربانى برایم عیان گشت .
بااین همه نباید فراموش کنیم که تحصیل علوم و کسب معارف همانگونه که پاکى درون را مى طلبد جدیت و تلاش در آموختن را نیز لازم دارد.ازاین روى طالب علم در عین توجه به امور باطنى و معنوى مى بایست تمام سعى خود را دراشتغالات علمى نیز بکار گیرد چنانچه با نگاهى گذرا به حیات علمى هر یک از علماا بزرگ این واقعیت را بخوبى آشکار مى بینیم . چه آنان با همه تلاشى که در تطهیر نفس و قرب پیدا نمودن به پروردگار داشته اند در تحقیق و مطالعه نیز کمتر همت بر بسته و دراین راه رنجهاى بسیارى را بر خود هموار نمودند. تا بدانجا که روز و شب نشناخته همواره چونان پروانه براى رسیدن به نور علم در تکاپو بوده اند. همین سان اگر به روایاتى که در کسب علم و دانش وارد گردیده است نظرى بیفکنیم به آشکاراین واقعیت را خواهیم یافت . چه روایات همانگونه که ما را براى دریافت علم به عبادت تقوى و ... دعوت مى نماید به تلاش و کوشش در درس نیز سوق مى دهد.اما صادق ( ع ) مى فرماید:( اطلبواالعلم ولو بخوض اللحج وشق المهج )36 طلب کنید علم را گر چه به فرو رفتن در دریا ها و خرد شدن جانها باشد
و نیز على ( ع ) مى فرماید:
لا یدرک العلم براحه الجسم 37 علم با آسایش تن بدست نمى آید
امید آنکه طالبان علم با توجه به این حقایق از حقیقت و نور علم بهره مند شده تا در پرتو آن خود و جامعه را در راه[ رشد] و هدایت قرار دهند.
والسلام