نوع مقاله : مقاله پژوهشی
( 71 )
دستورالعمل ها (7)
زادالسالک
نامه اى ازعالم متبحر فیض کاشانى
قسمت دوم
و محصل آنچه ایشان پیامبر وائمه معصومین مى کرده اند وامر بان مى فرموده اند چنان که از روایات معتبره بطریق اهل البیت ( علیهم السلام ) مستفاد مى شودازامورى که سالک را لابداست از آن واخلال بان بهیچ وجه جایز نیست بعداز تحصیل عقاید حقه بیست و پنج چیزاست .
اول : محافظت بر صلوت خمس :اعنى گزاردن آن دراول وقت بجماعت و سنن و آداب پس اگر بى علتى و عذرى ازاول وقت تاخیر کند یا بجماعت حاضر نشود یا سنتى از سنن یاادبى از آداب آن را فرو گذارد الا نادرااز سلوک راه بیرون رفته و با سایر عوام که در بیداى جهالت و ضلالت سر گردان مى چرند واز راه و مقصد بیخبرند وایشان را هرگز ترقئى نیست مساوى است .
دوم : محافظت بر نماز جمعه و عیدین و آیات بااجتماع شرائط الامع العذرالمسقط 48 که اگر سه جمعه متوالى ترک نماز کند بى علتى دل او زنگ گیرد بحیثیتى که قابل اصلاح نباشد. 49
سوم : محافظت بر نماز معهوده رواتب یومیه که ترک آن را معصیت شمرده اندالا چهار رکعت از نافله عصر و دو رکعت از نافله مغرب و تیره که ترک آن بى عذرى نیز جایزاست . 50
چهارم : محافظت بر صوم ماه رمضان و تکمیل آن چنانچه زبان رااز لغو و غیبت و دروغ و دشنام و نحو آن و سایراعضا رااز ظلم و خیانت و فطور رااز حرام و شبهه بیشتر ضبط کند که در سایرایام مى کرد.
پنجم : محافظت بر صوم سنت که سه روز معهوداست از هر ماهى که معادل صوم دهراست چنانچه بى عذرى ترک نکند 51 واگر ترک کند قضا کند یا بمدى ا زطعام تصدق نماید. 54
ششم : محافظت بر زکوه بر وجهى که تاخیر و توانى جایز ندارد مگر عذرى باشد مثل فقد مستحق یاانتظار مستحقین و نحو آن .
هفتم : محافظت برانفاق حق معلوم از مال: اعنى مقرر سازد که هر روز یا هر هفته یا هر ماه چیزى بسائل یا محروم مى داده باشد بقدر مناسب مال چنانچه اخلال بان نکند واگر کسى را نیز بر آن مطلع نسازد بهتر است :( والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم) 53 ففى الحدیث انه غیرالزکوه . 54
هشتم : محافظت بر حجه الاسلام چنانچه در سال وجوب بفعل آورد و بى عذرى تاخیر روا ندارد.
نهم : زیارت قبور مقدسه پیغمبر وائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) خصوصاامام حسین ( علیه السلام ) چه در حدیث آمده که زیارت حسین ( علیه السلام ) فرض است بر هر مومن که هر که ترک کند حقى از خدا و رسول ترک کرده باشد 55 و در حدیث دیگر وارداست که هرامامى را عهدیست بر گردن اولیاء و شیعه خود واز جمله تمامى وفاى بعهد زیارت قبورایشان است . 56
دهم : محافظت بر حقوق اخوان و قضاى حوائج ایشان چه تاکیدات بلیغه در آن شده بلکه براکثر فرائض مقدم داشته اند. 57
یازدهم : تدارک نمودن هر چه از مذکورات فوت شده باشد وقتى که متنبه شده باشد مهماامکن .
دوازدهم :اخلاق مذموه مثل کبر و بخل و حسد و نحو آن رااز خود سلب کردن بریاضت و مضادت واخلاق پسندیده مثل حسن خلق و سخا و صبر غیر آن بر خود بستن تا ملکه شود.
سیزدهم : ترک منهیات جمله واگر بر سبیل ندرت معصیتى واقع شود زود باستغفار و توبه وانابت تدارک نماید تا محبوب حق باشد( ان الله یحب التوالبین 58 وان الله یحب کل مفتتن ثواب) . 59
چهاردهم : ترک شبهات که موجب وقوع در محرماتست و گفته اند :( هر که ادبى را ترک کنداز سنتى محروم مى شود و هر که سنتى را ترک کندازفریضه اى محروم مى شود).
پانزدهم : در مالا یعنى خوض نکردن که موجب قسوت و خسران است و فى الحدیث( من طلب مالا یعنیه فاته ما یعنیه) 60 واگراز روى غفلت صادر شود بعداز تنبه تدارک نماید باستغفار وانابت ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون واخوانهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون 61 و تا ترک مجالست بطالین و مغتابین و آنهائى که سخنان پراکنده گویند و روز مى گذرانند نکنداز مالا یعنى خلاص نشود چه هیچ چیز مثل این نیست درایجاب قسوت و غفلت و تضییع وقت .
شانزدهم : کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن را شعار خود ساختن که دخل تمام در تنویر قلب دارد.
هفدهم : هر روز قدرى از قرآن تلاوت کردن واقلش پنجاه آیه است 62 بتدبر و تامل و خضوع واگر بعضى از آن در نماز واقع شود بهتراست . 63
هیجدهم : قدرى ازاذکار و دعوات و رد خود ساختن دراوقات معینه خصوصا بعداز نمازهاى فریضه واگر تواند که اکثراوقات زبان را مشغول ذکر حق دارد واگر چه جوارح در کارهاى دیگر مصروف باشد زهى سعادت از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقولست که زبان مبارک ایشان اکثراوقات تر بوده است بکلمه طیبه لااله الاالله اگر چیزى مى خورده اند واگر سخن مى گفته اند واگر راه مى رفته اند الى غیر ذلک چه این ممد و معاونى قوى است مر سالک را واگر ذکر قلبى را نیز مقارن ذکر لسانى سازد باندک زمانى فتوح بسیار روى مى دهد تا مى تواند سعى نماید که دم بدم متذکر حق مى بوده باشد تا غافل نشود که هیچ امرى باین نمى رسد در سلوک واین مددى است قوى در مخالفت حق سبحانه و تعالى بمعاصى .
نوزدهم : صحبت عالم و سوال ازاو واستفاده علوم دینیه بقدر حوصله خود تا مى تواند که علمى بر علم خود بیافزاید( اکیس الناس من جمع علم الناس الى علمه) 65 صحبت اعلم از خود را فوزى عظیم شمرد و اگر عالمى یابد که بعلم خود عمل کند متابعت او را لازم شمرد واز حکم او بیرون نرود و پیرى که صوفیه مى گویند عبارت از چنین کسى است و مراداز علم علم آخرت است نه علم دنیا واگر چنین کسى نیابد و اعلم از خود نیز نیابد با کتاب صحبت دارد و با مردم نیکو سیرت که از ایشان کسب اخلاق حمیده کند و هر صحبتى که او را خوشوقت و متذکر حق و نشاه آخرت مى سازداز دست ندهد.
بیستم : با مردم بحسن خلق و مباسطت معاشرت کردن تا بر کسى گران نباشد وافعال ایشان را محلى نیکواندیشیدن و گمان بد به کسى نداشتن .
بیست و یکم : صدق دراقوال وافعال را شعار خود ساختن .
بیست و دوم : توکل بر حق سبحانه و تعالى کردن در همه امور و نظر براسباب نداشتن و در تحصیل رزق اجمال کردن و بسیار بجد نگرفتن در آن و فکرهاى دور بجهت آن نکردن تا مى توان بکم قناعت کردن و ترک فضول نمودن .
بیست و سوم : بر جفاى اهل و متعلقان صبر کردن و زوداز جا در نیامدن و بدخوئى نکردن که هر چند جفا بیشتر مى کشد و تلقى بلا بیشتر مى کند زودتر بمطلب مى رسد.
بیست و چهار:امر بمعروف و نهى از منکر بقدر وسع و طاقت کردن و دیگران را نیز بر خیر داشتن و غمخوارى نمودن و با خود در سلوک شریک ساختن اگر قوت نفسى داشته باشد والااجتناب از صحبت ایشان نمودن بامدارا و تقیه تا موجب وحشت نباشد.
بیست و پنجم :اوقات خود را ضبط کردن و در هر وقتى از شبانه روز وردى قرار دادن که بان مشغول مى شده باشد تااوقاتش ضایع نشود( چه هر وقتى تابع موقوت له است) واین عمده است در سلوک .
اینست آنچه ازائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) بما رسیده که خود مى کرده اند و دیگر آن را مى فرموده اند.
اما چله داشتن و حیوانى نخوردن و ذکر چهار ضرب کردن 66 و غیر آن که از صوفیه منقولست ازایشان ( ع ) وارد نشده و ظاهرا بعضى از مشایخ امثال اینها را بجهت نفوس بعضى مناسب مى دیده اند در سهولت سلوک بنابر آن امر بان مى فرموده اند و ماخذ چله شاید حدیث من اخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه على لسانه 67 باشد و ماخذ ترک حیوانى( لاتجعلوا بطونکم مقابرالحیوانات) و نحو آن و شکى دراین نیست که گوشت کم خوردن و در خلوت نشستن و بفراغ بال و توجه تام مشغول ذکر بودن دخلى تمام در تنویر قلب دارد و لیکن بشرط آنکه مانع جمعه و جماعت نباشد.
واز جمله امورى که عمده است در سلوک جریت است اعنى آزاد بودن از شوائب طبیعت و وساوس عادت و نوامیس عامه 68 چه سالک را هیچ سدى عظیم ترازاین سه امر نیست و بعضى از حکماءاینها را روساى شیاطین نامیده اند و هر قبیحى که از هر کس سر مى زند چون نیکومى نگرى بیکى از این سه منتهى مى شود. .
واما شوائب طبیعت مثل شهوت و غضب و توابع آن از حب مال و جاه و غیر آن( تلک الدارالاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض ولا فسادا).
واما وساوس عادت مانند تسویلات نفس اماره و تزیینات او واعمال غیر صالحه بسبب خیالات فاسده واوهام کاذبه و لوازم آن ازاخلاق رذیله و ملکات ذمیمه( قل هل ننبئکم بالا خسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فى الحیواه الدنیا وهم یحسبون انهم یحسنون صنعا). 70
اما نوامیس عامه مانند متابعت غولان آدمى پیکر و تقلید جاهلان عالم آسا واجابت استغوا واستهواى شیاطین جن وانس و مغرور شدن بخدع و تلبیسات ایشان( ربناارناالذین اضلانا من الجن والانس نجعلهما تحت اقدامنا لیکونا من الا سفلین) .
اما بعضى رسوم واوضاع در مانند لباس و معاشرت با ناس که در عرف زمان مقرر شده باشد متابعت جمهور در آن باید کرد بحسب ظاهر تا در پوستین این کس نیفتند چه امتیاز باعث وحشت و غیبت
مى شود مگر آنکه متابعت ایشان در آن مخالفت باامر مهم دینى که ترکش ضرر بسلوک داشته باشد که در آن هنگام متابعت لازم نیست مگراز باب تقیه وامثال این امور را براى بصیر زمان منوط باید داشت و هر که این بیست و پنج چیز مذکور را بر خورد لازم گرداند و بجد مى کرده باشداز روى اخلاص اعنى( ابتغاء لوجه الله لالغرض دنیوى عاجل) روز بروز حالش در ترقى باشد حسناتش متزاید و سیئاتش مغفور و درجاتش مرفوع پس اگراز اهل علم باشداعنى مسائل علمیه الهیه ازاحوال مبداء و معاد و معرفت نفس وامثال آنها بر گوشش خورده و دانستن آن را کما هو مقصد اقصى داند و کمال اهتمام بمعرفت آن دارد وازاهل آن هست که بفهمد روزبروز معرفتش متزاید مى گردد بالهام حق بقدر کسب استعدادى که از عبادت و صحبت علماء و سخنان ایشان او را حاصل مى شود والا صفاى باطنى و دعاى مستجابى و نحو آن از کمالات در خور سعى و توجه خود مى یابد و بر هر تقدیراو را قربى بحق سبحانه حاصل مى شود و محبت و نورى و محبت کامل و نور وافر ثمره معرفت است و معرفت گاه بحدى مى رسد که اکثرامور آخرت او را مشاهده مى شود دراین نشاه چنانکه از حارثه بن نعمان منقول است و حدیث او در کافى مذکوراست 72 و محبت هرگاه که اشتداد یافت و بحد عشق رسید و بذکر حق مستهتر گشت تعبیراز آن بلقاء و وصول و فناء فى الله و بقاء بالله و نحو آن مى کنند.
واینست غایت و غرض ازایجاد خلق چنانکه در حدیث قدسى وارداست (کنت کنزا مخفیا فاحبثت ان اعرف فخلفت الخلق لکى اعرف 73 و فى التنزیل وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون 74 قیل :اى لیعرفون وانما عبر عن المعرفه بالعباده لانها لا تنفک عنها وانما عبر عن اللازم بالملزوم لئلایتوهم ان المقصودایه معرفه کانت بل المعرفه الخاصه التى لا تحصل الا من جهه العباده7) چه معرفت راانواع متعدده و طرق متکثره است و هر معرفتى موجب قرب و وصول نمى شود چه اکثر عامه را نیز معرفتى از راه تقلید حاصل است متکلمین را نیز معرفتى از راه دلائل جدلیه که مقدمات آن از مسلمات و مقبولات و مظنونات ترکیب یافته هست و فلاسفه را نیز معرفتى از راه براهین عقلیه که مقدمات یقینیات مرکب شده هست و هیچ یک ازاینها موجب وصول و محبت نمى گردد پس هر که معرفت از راه عبادت او را حاصل شده او ثمره شجره آفرینش است و مقصودازایجاد عالم و دیگران همه بطفیل او موجود شده اند واز براى خدمت او
و لهذا در حدیث قدسى وارداست( خطابا للنبى صلى الله علیه واله وسلم که لولاک لما خلقت الافلاک) . 76
پس هر که همتى عالى دارد و در خود جوهرى مى یابد باید که بکوشد تا از راه عبودیت و تقوى و طهارت خود را به این مرتبه نزدیک سازد.
اگر بمقصد رسیدى زهى سعادت واگر دراین راه مردى زهى شهادت
در غروراین هوس گر جان دهم به که دل در خانه و دکان دهم
والتوفیق من الله العزیزالحکیم والحمد لله رب العالمین والصلوه على محمد واله اجمعین .