نوع مقاله : مقاله پژوهشی
بحث( لزوم حکومت اسلامى) در شماره گذشته با ذکر دلیل هاى عقلى و نقلى طرح گردید و در پایان با کاوش در سیره پیامبر وامامان معصوم مساله پیگیرى شد. هم اکنون شماادامه آن را مى خوانید.
(حوزه)
لزوم حکومت اسلام 2
امام حسن( ع)
جریان پى گیرى تشکیل حکومت اسلامى و کوتاه کردن دست جباران از حاکمیت مردم پس از شهادت على (ع) قرار مى گیرد و امام پرچم خونین این رسالت را بدوش مى کشد و پس از تنظیم سپاه و بوجود آوردن تشکل نوین در لشکر معاویه چنین مى نویسد
فالیوم فلیتعجب المتعجب من توثبک یا معاویه على امر لست من اهله لابفضل فى الدین معروف ولااثر فى الاسلام محمود... فدع التمادى فى الباطل وادخل فیما دخل فیه الناس من بیعتى فانک تعلم انى احق بهذاالامرمنک عندالله و عند کل اواب حفیظ.
امروز جاى آن است که از دست اندازى تو بدین مسند در شگفت فرو روند چرا که تو بهیچ روى شایسته این منصب نیستى نه به داشتن فضیلتى اسلامى و نه به گذاشتن اثرى نیک و پسندیده ... پس پى گیرى باطل را فروگذار و چونان مردم به بیعت من درآى . چه تو خود مى دانى که من بکار خلافت از تو شایسته ترم .
اما پس از آن که جنگ را به آن چگونگى بى سرانجام دید صلح و مراقبت براعمال معاویه رااصلح دانست و در مقابل اعتراض یارانش فرمود:
(والله او وجدت انصارا لقاتلت معاویه لیلا ونهارا). 75
بخدااگر یار و همکار مى داشتم روز و شب دست از پیکار با معاویه نمى کشیدم .
همه تلاشهاى پیشوایان الهى در شکلهاى مختلف براساس واقع نگرى و با توجه به شرایط زمانى در یک جهت بوده است .
امام خمینى در جهت گیرى حرکت امام حسن( ع) فرموده است :
(معاویه یک شاه بود و حرت امام حسن( ع) براى برانداختن بساط سلطنت او در شام مبارزه کرد و تا توانست کوشش کرد و وقتى یک دسته اوباش نگذاشتن موفق شود با شرایطى دست از جنگ کشید). 76 - 77
امام حسین( ع):
امام حسین( ع) نیز براى بر چیدن بساط ننگین و فسادگستر بپا مى خیزد و حماسه عظیم کربلا را بوجود مى آورد او در تبیین گوشه اى ازاهدافش مى فرماید:
ایهاالناس ان رسول الله( ص) قال : من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهدالله مخالفا لسنه رسول الله یعمل فى عباد الله بالا ثم والعدوان فلم یغیر ما علیه بفعل ولا قول حقا على الله ان یدخله مدخله .
اى مردم ! رسول خدا فرموده است : کسى که بنگرد ستمگرى بحقوق الاهى و احکام دین تجاوز مى کند و پیمان خدا را مى شکند و با سنت پیغمبر مخالفت مى ورزد و با بندگان خدا براسا ظلم و گناه رفتار مى نماید و براى تغییر روش چنین زمامدار به گفتار یا بکرداراقدام نکند بى گمان او را به مان جائى مى برد که آن ستمگر را مى برد.
و آنگاه که با سپاه حر بن زیاد ریاحى مواجه مى شود پس از خواندن نماز عصر بپا مى خیزد و مى فرماید:
ایهاالناس ان تتقواالله و تعرفواالحق لاهله یکن ارضى لله و نحن اهل البیت اولى بولایه هذاالامر من هولاالمدعیین .
اى مردم !اگر تقوى پیشه کنید! و حق را براى اهل آن بشناسیدخدا از شما راضى خواهد بود. ما خاندان محمد( ص) به حاکمیت و فرمانروائى سزاوارتریم تااین مدعیان دروغین . 79
سفیر بیدار دل و قهرمان ارجمندامام حسین حضرت مسلم بن عقیل در دربارابن زیاد فریاد زد که :
(شایستگى خلافت از آن ماست پس از شهادت على( ع) خلافت دراین خاندان بوده است و هماره حکومت و خلافت از آن ماست) . 80
امام خمینى درانگیزه رسالت مسلم مى فرماید:
( امام حسین( ع) مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامى تشکیل دهد. واین حکومت فاسد رااز بین ببرد).
امام سجاد:
تلاشهاى امام چهارم مجاهدتهاى توانفرسا و حوادث مختلف روزگارش یکى از ظریف ترین و عبرت انگیزترین بخشهاى زندگى امامان شیعه است . امام باید رسالت راادامه دهد و مشعل بیدارى را در دل توده ها بپاى دارد ولى محیط خفقان و سیاه ستم آن چنان وحشتناک است که توان هرگونه اقدام علیه آن را ناممکن مى نمایند.امام صادق( ع) در ترسیم جو حاکم بر زمان امامت چهارم( ع) مى فرماید:
( ارتدالناس بعدالحسین الا ثلاثه ابوخالدالکابلى و یحیى ابن ام الطویل و جبیر بن مطعم) .
پس ازامام حسین( ع) به غیرازابوخالد کابلى و یحى ابن ام الطویل و جبیر بن مطعم همه از راه برگشتند.
امام در چنین جوى باید راه راادامه دهد و چنین کرد تااینکه بگفته امام صادق( ع):
(ثم اتى الناس لحقوا و کثروا)
سپس - با بیدارگرى هاى امام و یارانش - مردم به آنان پیوستند و جمع شیعه انبوه گشت . 82
امام در محیطى بدینگونه سیاه و تاریک و آکنده از رعب و وحشت دست به روشنگرى مى زند و سالوس تزویر و ریا را درهم مى درد و چهره هاى پلید و وابسته به جباران را به محاکمه مى کشد.او در قالب دعا عالیترین مضامین الهى را مى گسترد و جامعه را به نظام صالح و حکومت حقه رهبرى مى نماید. رهبران عدالت گستر را مى شناسند و خاطرات عاشورا و شهادت را زنده مى دارد و حماسه عظیم واهداف آن و مظلومیت جانسوزاهل بیت را بیادها مى آورد.
و بدینسان حکومت ستمگر و فاسدامورى را در پیشدید مردم و در وجدان انسانها به محاکمه مى کشد.
دراین رابطه دعاها گریه ها انفاقها برده آزادسازیها و... در زندگى امام در پى بردن به حرکتهاى : عقیدتى اجتماعى سیاسى امام قابل تامل و توجه است .
دراینجا به نمونه هائى از روشنگرى امام( ع) در رابطه با شخصیتها و مراقبت بر جریانها و صلابت آفرینى و عزت بخشى به یاران مى آوریم :
عبدالله بن عطاء مى گوید:
باامام در مسجد بودیم عمر بن عبدالعزیز آمد من گفتم :این فاسق بر مردم حکومت مى کند!امام فرمود پس ازاندکى مى میرد آنگاه اهل آسمان براو مى گریند. 83
امام در یک موضع گیرى بسیار تند وافشاگرانه اى یکى از متنفذترین چهره هاى وابسته به دربار عبدالملک را که از مهمترین سر رشته داران فکر و فرهنگ حاکم بود به بادانتقاد مى گیرد و در نامه اى بلند عالم دربارى محمد بن مسلم الشهاب زهرى را مورد سرزنش قرار مى دهد. 84 و بالاخره به یارانى که از ستم روزگار به ستوه آمده بودند مى فرماید:
(فما تمدون اعینکم ؟ لقد کان من قبلکم ممن هو على ماانتم علیه یوخذ فتقطع یده و رجله و یصلب):
نگران چه چیز هستید؟! آنچه بر سرشما مى آید بر پیشینیانتان نیز بود آنها را مى گرفتند دست و پایشان را قطع مى کردند و آنگاه بردار مى آویختند. 85
آنگاه براى ایجاد صلابت و نستوهى در یاران این آیه را تلاوت مى کند:
( ام حسبتم ان تدخلواالجنه ولما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم) : 86
گمان کردید که به بهشت در آیید بدون آزمایشهایى که پیش از شما بر گذشتگان آمد؟
و دریک سخن بلند و سرشاراز تعلیم وارشاد به یارانش مى فر ماید:
کفاناالله وایا کم کیدالظالمین و بغى الحاسدین وبطش الجبارین ایهاالمومنون لایفتننکم الطواغیث واتباعهم من اهل الرغبه فى الدنیا المائلون الیها المفتونون بها المقبلون علیها و على حطامها الهامد هیثمها ا لبائد غدا. 87
خداوند توطئه ستمکاران و تجاوز حسودان و سخت گیرى زورگویان رااز ما و شما کفایت کند.
اى مومنان ! مبادا طاغوتها شما را فریب دهندو پیروانشان آن دنیا پرستان و دنیاگرایان و دنیا فریفتگان و آنان که به آن کالاهاى پوسیده و نشخوارش دل داده اند شما رااز حق باز گردانند.
بدین گونه پس از جریان عاشورا نخستین گام در راه آرمان تشیع یعنى تحقق دادن به نظام اسلام وایجاد حکومت علوى به وسیله آن حضرت برداشته شد. برخى از یاران امام به وضع عجیبى کشته شدند. برخى از یاران امام به وضع عجیبى کشته شدند و عده ئى آواره و دوراز شهر و دیار واسیر زندانها گردیدند و خودامام نیز بارها مورد تعرض و آزار و شکنجه مخالفان قرار گرفت . 88 و عاقبت نیز در سال 95 هجرى بوسیله ولید بن عبدالملک خلیفه اموى مسموم گشته به شهادت رسیده است89
امام باقر وامام صادق( ع):
امام باقر( ع) در حالى بارسنگین امامت و رهبرى مسلمانان را به دوش مى کشد که جمعى گرد آمده بودند و شیعه دوباره احساس شخصیت مى کرد.امام( ع) و حرکت را مى آغازد و با گذشت زمان و بوجود آمدن زمینه هاى مناسب حقایق را مى گستراند و جامعه را باابعاد حکومت علوى آشنا مى سازد. یاران امام نیز به تلاشهاى وسیع و پردامنه ئى دست مى یازندو بدینسان مطلعى تازه در تبلیغات سپیده گشاى شیعه بوجود مى آید. و دامنه دعوت آن چنان مى گسترد که علاوه بر مناطق شیعه نشین مانند کوفه و مدینه مناطق جدیدى به قلمرو طرز تفکر شیعه افزوده مى گرددکه دراین میان خراسان جلوه ویژه دارد.
امام همچنان در کار آگاهى گسترى و بیدارى آفرینى پیش مى رود و زمینه را آنگونه آماده مى سازد که طى یک بیان شکوهمندى ستمگران و جباران رااز حاکمیت معزول داشته به گمراهى گسترى و کفر محکومشان مى سازد و مى فرماید:
( ان ائمه الجور واتباعهم لمعزولون عن دین الله والحق): 91
امامان جور و پیروانشان از دین و خدا و حق معزول هستند اواز هر فصتى براى پرده برگیرى از جنایات حاکمان و تشریح فشارهائى که از سوى قدرتهاى مسلط زمان برامام و یارانش وارد مى آید استفاده مى کند. و در جواب کسى که از چگونگى حال امام سئوال مى کند مى فرماید:
همانند بنى اسرائیل هستیم که مردانمان را مى کشند و زنان ما را زنده نگه مى دارند 92
بدین گونه بتدریج چهره معترضانه و برخورد صریح امام باقر( ع) آغاز مى گردد تااینکه هشام براى نشان دادن قهر و جبروت حکومتش امام را به شام مى طلبد و در محفلى آراسته از رجال و سران مملکت امام را مى خواهد. مسائلى مى گذرد که هشام مصمم به قتل امام مى شود. وامام به صراحت پیرامون رهبرى رهبران حق و چگونگى اداره اجتماع اسلامى و... سخن مى راند. امام را به زندان مى افکند.امام در زندان به روشنگرى مى پردازد و بالاخره هشام مجبور مى شودامام را آزاد کند تا به مدینه باز گردد. ولى پیشاپیش در میان شهرهاى بین راه دستورى مى دهد که هیچکس حق ندارد بااین قافله مغضوب معامله کند. و به آنان آب و نان دهد. و طبق برخى روایات کارگزاران حکومت شایع کرده بودند که این دو امام باقر و فرزندش -از دین برگشته اند و نصرانى هستند93 .
نکته دیگر که در زندگى سراسراقدام و حرکت امام پنجم قابل تامل است امید آفرینى آن حضرت نسبت به حکومت علوى است . ابوحمزه ثمالى مى گوید:امام فرمودند :(خداوند براى تشکیل حکومت سال .7 را معین کرده بود ولى با کشته شدن امام حسین( ع) به .14 تاخیر افتاد و چون دوستان این راز راافشاء کردند خداوند موعدى قرار نداد)
بیاناتى ازاین قبیل در آن شبهاى سیاه حکومت اختناق و فشار کشنده تشکیل نظام علوى را چونان رویائى دل انگیز و فروغى امیدبخش بر دل ستم کشیده شیعه مى افکند و حرکت مى آفریند. و درنهایت امام ( ع) پس از 19 سال حرکت در جهت سازماندهى مومنان و رهبرى امت و ایجاد و تشکل و حفظ و تداوم آن در پایان عمر خویش آخرین ضربه کوبنده را بر پیکره نظام اموى وارد مى آورد و به امام صادق( ع) وصیت مى کند تا قسمتى از مالش را براى 10 سال عزادارى در منا صرف کنند 95 تا به گفته علامه امینى مردم در آن اجتماع بزرگ اسلامى با پیشواى حق و رهبر دین آشنا شوند و راه هدایت را پیش بگیرند و به پیشوایان حق بپیوندند.
آنگاه امام صادق( ع) پرچم هدایت را به دوش مى گیرد و آگاهیها را مى گستراندو در فضاى پریشان و غمزده کشوراسلامى که فقر و جنگ چنان صاعقه اى بر مردم فرود مى آمد و چهره هاى مشهور فقه و کلام و... مانند حسن بصرى و دیگران به بهره ورى در دستگاه خلافت تبدیل مى شدند بارامانت الاهى را به دوش مى گیرد وامامت را هر چه گسترده تر و حاکمیت را هر چه روشنتر به مردم مى رساند. و در همین رابطه با تربیت شاگردانى با فضیلت به تبیین و تطبیق و تفسیر مکتب مى پردازد و تشکیلات عظیمى را براى مبارزه با جباران زمان شکل مى دهد.
امید آفرینیها و آینده نمائیهاى امام باقر( ع) 97 وامام صادق( ع) 98 در دل شیعیان نسبت به حکومت و ولایت آن چنان امیدى را موجب شده بود که هشام بن سالم مى گوید زراره به من گفت :( بر فراز پایه هاى خلافت کسى غیراز جعفر را نخواهى دید). 99
امام( ع) درانبوه جمعیت عرفات بپا مى ایستد و به چهار سوى با صداى بلنداین پیام را تکرار مى کند:
( ایهاالناس ان الله کان الامام ثم کان على بن ابى طالب ثم طالب ثم الحسن ثم الحسین ثم على بن ا الحسین ثم محمد بن على ثم هه)! . 100
هان مردم ! پیامبرامام بود پس از آن على بن ابى طالب و حسن و حسین و على بن الحسین و محمد بن على سپس من .
نظیراین بیان حدیث دیگرى ازامام است که امامان گذشته را یک یک مى شمرد و چون به نام خود مى رسد سکوت مى کند. 101
در کتاب الحجه( اصول کافى) و نیز در جلد( 47 بحارالانوار) ازاین گونه احادیث که ائمه به صراحت یا به کنایه امامت خویش را مطرح ساخته و بدان دعوت نموده اندبسیار مى توان یافت .
نکته دیگر در دوران امامت صادق( ع) توجه به شعر متعهد و بهره ورى از شاعران مومن و مجاهد درابلاغ امامت است . در قرنهاى اول و دوم هجرى شاعر متعهد بیک مسلک برجسته ترین و موثرترین را در ترویج مسلک خویش مى توانست داشته باشد. شاعران طرفدار بنى امیه با ترفندهاى گوناگون خلافت را حق مشروع این دودمان وانمود مى کردند. در مقابل این جریان منحرف فرهنگى شاعران ستیزخوى علوى در قصایدشان مظلومیت اهل بیت را فریاد مى کردند وامامت فرزندان على( ع) را دراشعار خود مى گستردند. 102 نمونه هاى بسیارى ازاین شعرهاى ارجمند و هنرمندانه را مى توان دراشعار: کمیت دعبل سید حمیرى 103 و ... یافت .
محمد بن عبدالله حمیرى در ضمن قصیده اى مى گوید:
(ولایته هى الایمان حقا فذرنى من اباطیل الکلام) (ولا والله لاتزکوصلاه بغیر ولایه العدل الامام): 104
در حقیقت اسلام صحیح همان حکومت على( ع) است و ولایت او. من به سخن هاى باطل گوش نمى دهم به خدا سوگند در غیر حکومت عادل هیچ نمازى چنانکه باید باشد نیست .
توجه به اینگونه حرکتهاى ستم سوز و حماسه ساز بود که منصور داونیقى مى گفت :
( این همان استخوانى که در گلوى خلفا گیر کرده است نه مى توان تبعیدش کرد و نه مى توان کشتش .اگر مااز یک شجره نبودیم بخاطر عیب گیریهایش در خصوص ما و تلخ زبانیهایش درباره ما بلائى بر سرش مى آوردم که عاقبت خوشى نداشته باشد). 105
خلاصه اینکه امام پنجم و ششم درادامه راه رسیدن به هدف والاى تشکیل حکومت علوى و بر چیدن بساط ظلم و ستم با نشر مبانى و مسائل اعتقادى و گسترش فقه راستین در مقابل جریانهاى فقهى موجود و نشر علم اخلاق و تربیت صحیح معنوى و در مقابل راهزنانى بنام پیرو قطب و حماسه گسترى وایجاد فلسفه حرکت علیه ستم - بگونه اى غیر مستقیم از طریق تربیت و تائید سادات علوى و جهت دادن به حرکتهاى خونین نظیر قیام زید بن على 106 و... واستفاده از شاعران متعهد - ستیزه گران بى باکى که با تازیانه شعر شمشیر همیشه بران آل( ع) را پاس مى داشتند. توانستند گامهاى موثرى در راه هدف بزرگ در هم شکستن همینه ستم پیشه گان وایجاد حکومت الله بردارند107 تا آنجا که به گفته برخى از متفکران ژرف نگر پس از شهادت امام صادق( ع) با توجه به آگاهیهاى بوجود آمده صادق( ع) با توجه به آگاهیهاى بوجود آمده در ذهنیت مردم امام هفتم( ع) به حرکتى از دست حرت عاشورا مى اندیشید.
امام هفتم وامام هشتم :
از همان آغاز مسئولیت امام هفتم امام تحت مراقبتهاى شدید قرار مى گیرد.ارتباط امام با علویان و حمایت مادى و معنوى از آنان تایید واقعه فخ 110 و حمایت از آن و هجوم مردم به سوى امام 111 که مى رفت تا نطفه یک حرکت دگرگون ساز را پى ریزى کند باعث شد که امام را هیچ فرصت ندهند و زندانى کنند.
112مورخان نوشته اند:
( سخن چینان و خبرگزاران به رشید رساندند که مردم خمس اموالشان را به موسى بن جعفر( ع) مى برند و به امامت و رهبرى اواعتقاد دارند واو هم در تدارک خروج علیه توست . سخنهاى دیگرى نیز به رشید گفتند تااهمیت مسئله و حساسیت موضوع بیش از پیش او را ناراحت کرد).
اینک به برخى از برخوردهاى امام با خلفاءاز زمانش اشاره مى کنیم تا روشن شوداین همه حساسیت براى چه بود وامام چه مى گفت و چه مى خواست که هماره ازاین زندان به آن زندان منتقل مى شد تااینکه سرانجام به گفته ابوالفرج اصفهانى براثر شکنجه و به قول مسعودى براثر سم شیهد شد
(مهدى) خلیفه عباسى پس از پدرش منصور بنابر وصیت وى و براى ایجاد جو مناسب جهت ادامه حاکمیتش تصمیم مى گیرداموال به زور غصب شده مردم را باز پس گرداند. دراین نمایش امام را نیز دعوت کردند. امام چون دیداین حرکت را به رخ وى مى کشند فرمود:
( اگر قراراست جبران ستمگریهائى که بعمل آمده است بشود چرا حقوق مورد تجاوز ما بازگردانده نمى شود؟ مهدى پرسید: حقوق غصب شده شما چیست ؟امام فرمودند: ( فدک) ! مهدى گفت : حدود آن را براى من بیان کن تا باز پس گردانم .
امام تمام قلمرو و حکومت آن روز را بعنوان مرزهاى فدک مشخص مى کند. آنگاه رنگ از چهره مهدى مى پرد و مى گویداینها خیلى زیاداست باید درباره آن اندیشه کنم . 114 مشابه این گفتگو راامام با هارون نیز دارد. 115این گونه برخوردها بروشنى نشانگر هدف بزرگ امام یعنى تشکیل حکومت وایجاد نظام صالح الهى است . و نیز بیانگر اینکه : فاطمه اطهر(س) چرا و براى چه از فدک دم مى زد؟ و براى بازگرداندن آن تلاش مى کرد.
حاکمان ستمگر زمان امام این هدف حضرت را بخوبى مى دانستند.این است که مهدى عباسى به امام مى گوید :(آیا مرااز خروج خویش درایمنى قرار مى دهى) 116 و هادى عباسى امام را مدتى به زندان مى افکند و هارون بدون توجه به وصیت پدرش - در برابراهل بیت پیامبر روش مسالمت آمیز داشته باش 117 امام هفتم را به زندان مى افکند و براى حفظ ظاهر و جلوگیرى از طغیان مردم بر سر قبر پیامبر آمده و چنین مى گوید:
( اى پیامبر! من از تو درباره کارى که مى خواهم انجام دهم عذر مى خواهم . برآنم که موسى بن جعفر را به زندان بیفکنم زیرااو مى خواهد در میان امت تواختلاف افکند و خونریزى به راه اندازد). 118
واین است که امام قسمت زیادىازامامتش را در عمق زندانها و تاریکى سیاه چالها و در میان غل و زنجیرها 119 بسر مى برد.
پس ازامام هفتم( ع) درادامه راه پرچم خونبار این رسالت عظیم الهى به دوش امام هشتم است .امامت وى همزمان با یکى از مرموزترین و ستمباره ترین عنصر عباسى یعنى مامون خلیفه خون آشامى که چون سر برادرش را به دارالاماره اش آوردند به قاتل وى یک میلیون درهم جایزه داد و سر بریده برادرش را بر چوبى آویزان ساخت تا مردم او را لعنت کنند. 120
مامون از جمع بندى تجارب گذشته و عدم موفقیت امویان و خلفاى عباسى پیش از خود در نبردهاى نظامى و سیاسى با علویان دریافته بود که محبوبیت آل على وانقلابیون علوى دراین است که :اینان با تکیه بر تقوى و عدالت همیشه با حکومت اموى و عباسى به مبارزه برخاسته و یااتکاء به نیروى مردم از پشتوانه کافى برخوردار بودند.
مامون چنین مى پنداشت که محبوبیت جناح مخالف حکومت بخاطر آلوده نشدن به مسائل سیاسى است . بنابراین بهتراست اینان را به صحنه سیاست آورد و در کشاکش مسائل سیاسى قرار داد و با آلوده ساختن آنان مردم رااز حوزه رهبرى ایده آل آنها رانده و در نتیجه محبوبیت دینى و موقعیت اجتماعى آنها را خدشه دار ساخت .
از سوى دیگر مامون مسندخلافتش در طوس بود وامام( ع) در مدینه - مرکز حرکتهاى شیعى - واین خود براى مامون دلهره زا و هراس آور بود.ازاین روى مامون با طرح ولایت عهدى امام مى خواست : 1- محبوبیت اجتماعى و سیاسى واسلامى رهبرى علویان را خدشه دار کند. 2- رهبرى رااز کانون انقلاب و حرکتهاى ضد حکومتى بیرون کشد. 3 -با سنجش میزان توجه امام به حکومت و رهبرى وى را تحت مراقبتهاى شدید قرار دهد121.
امام که پس ازامتناع و در نتیجه عدم موفقیت در رد پیشنهاد مجبور به پذیرش ولایت عهدى شدهرگزاز نشر معارف الهى و روشن ساختن ذهنها نسبت به مسائل حکومت و ولایت و منزلت امامت و رهبرى 122 غفلت نورزید و مشعل هدایت را بپا داشته جامعه را بسوى حکومت صالحان رهنمون گردید. و شیعه را باامکاناتى که بدست آورده بوداز گوشه زندانها واز آوارگیها به صحنه اجتماع کشاند. نوع موضع گیرى امام در مقابل پیشنهاد خلافت واهدافى را که دنبال مى کرد همه در جهت روشن ساختن جایگاه امامت و رهبرى بود .
در یک گفتگوئى که مامون اصرار داشت امام خلافت را بپذیرد امام مى گوید:
(اگر خلافت از آن توست حق ندارى این جامه رااز تن خود بدر آورى و بر دیگرى بپوشانى . واگراز تو نیست پس چگونه چیزى را که مال تو نیست به من مى بخشائى) . 123
شکوهمندترین موضع گیرى امام در مورد رهبرى و ولایت برخورد ظریف و بیدارگرانه امام و بیان حدیث( سلسله الذهب) در نیشابوراست . 124 - 125
و دیگرامامان :
چنانکه پیشتر یاد شد جریان شیعى در دوران امام هشتم از گوشه زندانها و شهادتگاهها و ... تا پایگاه قدرت خلافت به پیش مى رود.ازاین روى زندگى امام نهم همراه است با یک جاسوس خانگى .
مامون بى درنگ پس از شهادت امام هشتم با ترفند و حیله دختر خویش ام الفضل را به ازدواج امام نهم در مى آورد تا مراقبى دائمى از درون خانه برامام گمارده باشد. حضرت جواد به صورتهاى گوناگون زیر نظر دستگاه خلافت عمرخویش را مى گذراند و سپس امام هادى( ع) آنگاه امام حسن عسکرى( ع) پیوسته در همین موضع و هدف در سنگر مبارزات اعتقادى اجتماعى و سیاسى جاى مى گیرند.امام هادى( ع) زیارت عظیم (جامعه) 126 راانشاء مى کند که سرشاراست از معارف الهى و حکمتهاى اجتماعى و سیاسى و بیانگر پایگاه والاى رهبرى و ویژگیهاى ارجمند پیشوایان الهى و رهبران صالح . واز سوى دیگر با نامه ها و بیانیه ها از مواضع یاد شده حراست مى کند تا آنجا که امام جماعت حرمین به متوکل عباسى مى نویسد:
( اگر ترا به مکه و مدینه حاجتى است على بن محمد( ع) راازاین دیار بیرون کن که بیشتراین ناحیه را مطیع و منقاد خود گردانیده است) . 127
(این موضوع در زندگىامام حسن عسکرى( ع) آنقدراوج مى گیرد که مرحوم شیخ عباسى قمى( ره) نوشته است :از روایات ظاهر مى شود که آن حضرت بیشتراوقات محبوس و ممنوع از معاشرت بوده است 128 - 129.
بدینسان زندگى پیشوایان الهى وائمه اطهار سرشاراست ازاقدام و حرکت و تلاش در جهت تبیین اهداف عالیه اعتقادى و سیاسى واجتماعى اسلام . و چنانکه دیدیم همه تلاشهاى پیشوایان الهى در شکلهاى مختلف بر اساس واقع نگرى و با توجه به شرایط زمانى در یک جهت بوده است . یعنى بوجود آوردن یک نظام صالح و به گفته متفکر شهید آیت الله صدر: امامان یک هدف داشتند نهایت براساس شرایط زمان براى رسیدن به آن شیوه هاى گوناگون راانتخاب مى کردند130
در پایان این سخن را یادآورى مى کنیم که : یکى از برجسته ترین و درگیرانه ترین تعالیم ائمه( ع) مبارزه با ظلم در شکل تحریم همکارى یا ستمگران بود. 131امام موسى بن جعفر( ع) به زیاد بن ابى سلمه مى گوید:
(یا زیاد لان اسقط من شاهق فاتقطع قطعه قطعه احب الى من ان اتولى لهم عملااواطا بساط رجل منهم): 132
( اگراز بلندى کوهى فروافتم و قطعه قطعه شوم برایم خوشایندتر است ازاینکه براى( ستمگران) کارى انجام دهم با براى یکى از آنها بساطى بگسترانم) .
وامام صادق( ع) مى فرماید:
(من سوداسمه فى دیوان ولد( سابع) حشره الله یوم القیامه خنزیرا): 133
( هر کسى نامش را در دفتر دولتى بنى عباس ثبت کند خداونداو را در قیامت به شکل خنریر در آورد).
بااندى تامل در مضامین این روایات روشن مى شود که این همه در جهت در هم شکستن هیمنه ستم بود و رهبرى جامعه اسلام بسوى نظام صالح الهى .
در پایان مقال بیان روشنگرامام را در رابطه با هدف گیرى این تعالیم مى آوریم( ختامه مسک): ائمه فقط خود با دستگاههاى ظالم و دولتهاى جائر و دربارهاى فاسد مبارزه نکردند بلکه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده اند. بیش از پنجاه روایت در( وسائل الشیعه) و( مستدرک) و دیگر کتب است 134 که از سلاطین و دستگاه ظلمه کناره گیرى کنید به دهان مداح خاک بریزید هر کس یک مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد چنین و چنان مى شود خلاصه دستور داده اند که با آنها هیچ همکارى نشود و قطع رابطه بشود.
از طرف دیگر آن همه روایت که در مدح و فضلیت عالم و فقیه عادل وارد شده است 135 برترى آنها را بر سایرافراد مردم گوشزد کرده اند...اینها همه طرحى را تشکیل مى دهند که اسلام براى تشکیل حکومت اسلامى ریخته براى اینکه ملت رااز دستگاه دستمکاران منصرف و روگردان سازد و خانه ظلم را ویران کند و درب خانه فقهاء را به روى مردم بگشاید.