نوع مقاله : مقاله پژوهشی
توفیق نشر مجله حوزه را به دفتر تبلیغات اسلامى تبریک مى گویم .اینجانب مانند همه افرادیکه علوم اسلامى را در حوزه علمیه قم فراگرفته اند خود را فرزند آن حوزه مى دانم واز آن زمان که اولین کتاب( صرف) یعنى( امثله) را در آن حوزه شروع کردم تاامروز به سرنوشت آن حوزه و همه حوزه هاى علوم اسلامى به شدت علاقه داشته ام . همواره مى خواستم بدرستى بفهمم که دراین حوزه ها چه مى گذرد واین مراکز عظیم علمى در جهان فرهنگى بسیار پیچیده و غنى امروز کدامین پایگاه و چه نوع نقشى را دارند و وظایف و مسئولیتهاى آنها چیست و یا چه باید باشد
پیروزى انقلاب اسلامى درایران حوزه هاى علوم اسلامى این سرزمین را با مسئولیتها و مسائل بسیار عظیمى مواجه نموده و نقش آنها را به مراتب بیش از نقش یک مرکز فرهنگى ساخته است .امروزازاین حوزهااین انتظار بزرگ مى رود که آنها با همه مسائل امروز که اداره یک جامعه به آگاهى عمیق از آنها نیازمنداست سر و کار داشته باشند و با شجاعت و دقت فراوان با همه این معضلات دست و پنجه نرم کنند.این انتظار صد در صد منطقى است و باید هم برآورده شود.
آنها که دردمندند و مسائل زمان را مى فهمند مى دانند که وقوع تحولات فکرى جدید در حوزه هاى علمیه به دلیل ورود برگشت ناپذیر علماى دین در صحنه اداره جامعه امروزامرى صد در صداجتناب ناپذیر و ضرورى گردیده و بدینجهت تحلیلهاى بعضى از مقالات گذشته مجله( حوزه) را باید خیلى خیلى جدى تلقى کرد. باید دانست که عمده ترین مسائل فکرى امروز جمهورى اسلامى ایران همین مسائل است و راه آینده این نظام جدید وقتى بدرستى روشن مى شود که به تعبیر مقاله( آفاق فکرى) حوزه ها( حضور در زمان) پیدا کنند آنهم حضورى به تمام وجود و همه سرمایه ها و همه امکانات .
یک بخش ازاین مساله بسیار مهم( حضور در زمان) پرداختن حوزه هاى علمیه به( مذاکرات بین الادیان) مى باشد و من مى خواهم مطلبى دراین زمینه بنویسم .
( مذاکرات بین الادیان) غیراز( منازعات و مجادلات بین الادیان) است . در منازعه و مجادله هدف بر زمین زدن طرف و محکوم نمودن اواست ولى در مذاکره هدف اینست که انسان طرف را درست بفهمد و خود را نیز درست به او بفهماند تا هر دو طرف بتوانند آنچه را که احسن واتقن است انتخاب کنند. منازعه و مجادله به خصومت و درگیرى مى کشاند ولى( مذاکره) بر روشن شدن حقیقت و در نتیجه به شکوفائى بیشتر فکر واحساس مى انجامد وانسانها را تواناى این مى سازد که در یک داد و ستد معقول و شیرین فرهنگى با یکدیگر زندگى کنند .
اینجانب را عقیده اینست که امروز براى جمهورى اسلامى ایران مذاکره باادیان بزرگ جهان مانند مسیحیت یهودیت (نه صهیونیسم ) بودیسم و هندوئیسم یک اقدام بسیار ضرورى است واقدام کننده به این امر نیز دستگاهى غیراز حوزه هاى علمیه نمى تواند باشد. حوزه هاى علمیه ما باید باادیان بزرگ دنیا به مذاکره به پردازند.ازاین مذاکره چندین فائده بزرگ حاصل مى شود.
واین فوائد آنقدر مهم است که مى توان گفت جلب آنهااثر بزرگى در سرنوشت جمهورى اسلامى دارد.
این فوائد بر دو قسم اند فرهنگى و سیاسى واینک به توضیح هر کدام از آنها مى پردازیم .
فوائد فرهنگى
ما معتقد هستیم که اسلام یک آئین جهانى است و معناى این سخن اینست که جهان بینى وایدئولوژى اسلام را مى توان به انسانهاى همه عصرها و همه جامعه عرضه کرد و به عبارت دیگر عناصر تشکیل دهنده جهان بینى و ایدئولوژى اسلام در عقول وافکار همه انسانها پایگاه دارد واگر درست بیان شود انسانها صحت و حقانیت آنرا در مى یابند و در خود نسبت به آن حالت پذیرش احساس مى کنند تااینجا مطلب روشن است ولى سخن دراینست که امروزاکثریت مردم روى زمین پیرو یکى ازادیان بزرگ دنیا هستند و عقول وافکار آنها تحت تاثیر جهان بینى ها و ایدئولوژى ها آن ادیان مى باشد و ظرف ذهن آنها با عناصر آن جهان بینى ها وایدئولوژى ها قالبگیرى شده است براى چنین مردمى چگونه و با چه زبانى مى شوداسلام را بیان کرد؟این سئوال مهمترین مطلبى است که باید بدان پرداخته شود.
نگارنده را عقیده اینست که بیان اسلام براى پیروان ادیان بزرگ دنیا تنها در صورتى مى تواند موثر و مفید باشد که این بیان در شکل مقایسه اى انجام شود.
بیان مقایسه اى آن نوع از توضیح است که براثر آن انسان مخاطب این توانائى را پیدا مى کند که عناصر فکرى جدید را که به وى عرضه مى شود با عناصر فکرى که خود قبلاداشته بسنجد و دریابد که ازاو خواسته مى شود کدام عنصر فکرى خود را رها کند و به جاى آن کدام عنصر فکرى جدید را بگذارد نسبت میان آنچه عرضه مى شود و آنچه خود وى دارد چیست و کدام یک از آنهاازاعتبار منطقى و یاارزشى بیشتر برخورداراست 3
به عبارت دیگر ما وقتى با یک مسیحى یا یهودى یا بودائى یا هندو مواجه مى شویم و او را دعوت به اسلام مى کنیم . باید بتوانیم براى او روشن کنیم که مثلا تصویراسلام از مساله خدا واسماء و صفات او چیست و تصویرادیان آنهاازاین مساله چیست و در مقام مقایسه این دو تصویر با یکدیگر اعتبار منطقى وانسانى کدام یک از اینها بیشتراست و کدام یک ازاین دو تصویر عقل و دل انسان را به رضایت واطمینان بیشترى مى رساند مثلا تصویراسلام واین ادیان از خود انسان از جهان طبیعت از جامعه انسانى از تحولات تاریخى واز همه مسائل عمده دیگر که تمام وجودانسان متفکر را به خود مشغول مى دارد تنهااین نوع از بیان است که مخاطب را به تفکر و سپس داورى توانا مى سازد و تلاش ما را مثمرثمر مى گرداند و گرنه القاء و تلقین یک جانبه مطلب چون به علت عقاید قبلى مخاطب با مقاومت طبیعى وى مواجه مى شود و نتیجه اى نخواهد بخشید و جز آب در هاون کوبیدن نخواهد بود. 4
اگر مطلب فوق را بپذیرید نوبت به این سخن مى رسد که باید عناصر تشکیل دهنده جهان بینى وایدئولوژى دین اسلام وادیان دیگر در یک جدول مقایسه اى تدوین و تنظیم شوداین تدوین و تنظیم از چه راه مى تواند محقق شود؟ تنها راه عملى شدن این مهم اینست که علماى اسلام و علماى ادیان بزرگ دنیا در کنار هم بنشینند و با مذاکرات و گفتگوهاى دوراز نزاع و مخاصمت هر کدام محتوا و شکل عناصراساسى جهان بینى و ایدئولوژى خود را در یک جدول مشخص سازند و سپس بااشتراک در سعى جدول مقایسه اى را تنظیم کنند که نشان دهد کدام مطلب در مقابل کدام مطلب قرار دارد.
ممکن است کسى بگوید براى تنظیم یک جدول مقایسه اى چو نیازى به علماى ادیان دیگر هست . علماى اسلام خودشان این جدول مقایسه اى را تنظیم مى کنند. باید عرض کنم چنین کار یکطرفه از دو نظر موفق نخواهد بود و ما را به نتیجه نخواهد رساند.
اولا از این نظر موفق نخواهد بود که پیروان ادیان بزرگ دنیا به ما این حق را نخواهند داد که جدول عناصر دینى آنها را ما تنطیم و تدوین کنیم و معتقد خواهند شد که ما چون در درون فرهنگ دینى آنها قرار نداریم مطالب آنها را درست نفهمیده ایم و یااز روى تعصب دینى آنها را تحریف نموده ایم و بااین برداشت که آنها خواهند داشت اعتمادشان به ما جلب نخواهد شد و در نتیجه با جدول تنظیمى ماازاول با مقاومت منفى روبرو خواهند شد در حالیکه وقتى علماى دینى خود آنها در تنظیم چنین جدولى دست داشته باشنداین کار در میان آنان ازاعتبار برخوردار خواهد شد. و با دیده اعتماد بدان خواهند نگریست .
ثانیا حقیقت اینست که اطلاعات فعلى حوزه هاى علماى اسلام از نظریه ها و تفسیرها و بیان هاى جدیدى که در دو قرن اخیر درادیان بزرگ دنیا پیدا شده محدود مى باشد مثلا در جهان مسیحیت امروز نظرهاى جدیدى در باب عقایداساسى مسیحیان جهان دارد در جهان مسلمین ناشناخته مى باشد از باب مثال یکى ازاین نظرهااین است که شرح حال مربوط به حضرت عیسى که در عهد جدید ( انجیل هاى چهارگانه ) آمده روایت یک حادثه واقعى تاریخى نیست بلکه یک بیان سمبلیک مى باشد که غرض از آن رساندن یک (حقیقت معنوى مربوط به سرنوشت انسان) به مخاطبان این کتب مى باشد همچنین یک نظر جدید دیگراین است که بر خلاف عقیده رائج سابق مسیحیت ایمان آوردن به حضرت عیسى راه منحصر به فرد نجات انسانها نیست و ادیان بزرگ دیگر دنیا نیز که بر محور( خدا) شکل گرفته اند هر کدا راهى براى نجات انسان و وصول کمال معنوى مى باشند .
نظرهاى تازه دیگرى چه در عالم مسیحیت و چه در عالم ادیان دیگر بزرگ دنیا بوجود آمده که نگارنده نه از همه آنهااطلاع دارد و نه در اینجا در مقام بیان همه آن قسمت که در آن مطلع مى باشد هست غرض این است که حرفهاى تازه زیادى در عالم این ادیان به وجود آمده که علماى اسلام وقتى بدرستى از آن آگاه مى شوند که مذاکرات مستقیم با صاحبان خوداین نظرهاانجام گیرد و خود آنها تقریر کنند که چه مى خواهند بگویند. دراین زمینه کتاب ها و مقالات زیادى به زبانهاى عمده و رائج دنیا نوشته شده که متاسفانه چیزى از آنها به فارسى ترجمه نشده و در زبان عربى نیزاین ترجمه ها و یااحیانا تالیف ها بسیار کم است پس اولین فائده فرهنگى مذاکرات بین الادیان این است که علماى اسلام را در امر عرضه کردن اسلام به پیروان ادیان بزرگ دنیاى امروز بصیر و توانا مى سازد و کوشش هاى آنها را دراین امر قرین موفقیت مى نماید.
دومین فائده بزرگ فرهنگى این مذاکرات این است که مااز طریق این مذاکرات در چگونگى تقریر مسائل و موضوعات مشترک میان این ادیان معلومات و تجربه هاى جدیدى کسب مى کنیم معناى این سخن این نیست که مااز طریق این مذاکرات مثلا در مساله ( تصویر خدا دراسلام) مسایل دیگراسلامى تجدید نظر مى کنیم هرگز نمى خواهم این را بگویم بلکه مى خواهم بگویم مثلا در مسائلى ازاین قبیل که انسانشناسى فرهنگى جامعه شناسى و روانشناسى درباره( میل دینى انسانها و جامعه ها) چه مى گویند سخنان کسانى چون( اگوست کنت) ( دورکهیم) و (فروید( (فویرباخ) و( مارکس) و( سارتر) و( راسل) و بسیارى از زمامداران دیگر دنیا که در برابر دین ایستاده اند تا چه اندازه در جهان امروزازاعتبار علمى و یا فلسفى برخوردار مى باشند و آخرین پاسخهاى این سخنان چه مطالبى هستند دراین مسائل علماى ادیان دیگر به ویژه مسیحیان نظرها و تجربه هاى کاملا جدیدى دراختیار دارند اطلاع ازاین نظرها و تجربه ها براى علماى اسلام بسیار مفید و حتى ضرورى است .
مسائلى از آن نوع که در بالا توضیح دادیم مسائل مشترک ادیان واز جمله اسلام مى باشد و چون به ویژه علماى مسیحیت از سیصد سال قبل به این طرف در محیط علمى و صنعتى غرب باانواع نظرهاى مخالف اساس دین و دیندارى مستقیما روبرو بوده اند بر حسب ابتلاء واجبار به کاوشهاى عمیقى دراین نظرها پرداخته اند آنان کوشش نموده اند پاسخ این آراء الحادى را در خود مردمشناسى جامعه شناسى و یا روانشناسى و علومى از این قبیل بپایند و موفقیتهاى زیادى نیز دراین زمینه کسب کرده اند. امروز براى یک روشنفکر غربى سخنان ضددینى کسانى چون( اگوست کنت) و یا( دور کهیم) و یا( فروید) و( مارکس) چندان جاذبه اى ندارد در حالیکه براى روشنفکران جوامع شرقى هنوزاین حرفها یک جاذبه قوى دارد و مانند نقل و نبات است . علت این واقعیت این است که در جوامع غربى به همت علماى دینى آن جوامع به نحو موثرى پنبه آن مطالب زده شده و با روش هاى متداول در علوم انسانى (قطع نظراز فلسفه و عرفان ) نشان داده شده که این سخنان حداکثر مى تواند فقط یک نظریه باشد که نظریه هاى معارض دیگرى در برابر آن قرار دارد و نه اینکه آخرین سخن باشند در سیصد سال گذشته عده زیادى از علماى دینى مسیحیت و یهودیت وارد میدان علوم تجربى وانسانى شدند و تخصص دراین رشته ها را با تخصص در علوم دینى جمع کردند وازاین راه توانستند عداوت عمیقى را که میان علم و دین به علت اوضاع خاص قرون وسطى پیش آمده بوده از میان بردارنداین جامعیت همان چیزى است که در گذشته علماى اسلام داشته اند که کسانى چون خواجه نصیرطوسى وابن سینااز نمونه هاى بارز آن هستند.
از موضوع دور نشویم آنچه درباره یک مساله اساسى مشترک میان ادیان الهى یعنى مساله حس دینى انسانها و جوامع گفتیم نظائر فراوان دارد و من فقط یک مثال را بیان کردم . و در همه این مطالب تحقیقات فراوانى صورت گرفته که باید علماى اسلام قبل از هر چیز براى آگاهى درست از آنچه به ویژه در علوم انسانى مى گذرد و سپس براى توانمندى جهت بیان دین براى توده هاى عظیم روشنفکران جوامع خوداین تحقیقات را دراختیار داشته باشند. ما براى سخن گفتن از خدا به زبان فلسفه و عرفان سرآمد جهان هستیم ولى در آن قبیل تحقیقات و بیان مساله خدا به زبان علوم دیگر نیاز به کسب آگاهى هاى جدید داریم و کلیداین آگاهى ها آن عده از علماى ادیان بزرگ دنیا مى باشند که بیش از دو قرن است در آن وادیها گام نهاده اند و در مذاکره وارتباط با آنهااست که این میراث علمى مى تواند به حوزه هاى علوم اسلامى منتقل شود و ما به این میراث نیاز داریم .
دراینجا ذکر یک مثال را مفید مى دانم . به بینیداز جمله روانکارانى که کتب او درایران مشتریان فراوان پیدا کرده و به این جهت اغلب کتابهاى او به فارسى ترجمه شده آقاى( اریک فروم) است . کسانى که با کتابهاى این مرد آشنا هستند مى دانند که او یک فرد معتقد به( خدا) در آن مفهوم دینى که ما داریم نیست . آیا کسى از خود پرسیده است . چرا کتابهاى او درایران اینقدر خواننده دارد واین خوانندگان از چه تیپ فکرى هستند؟ من این طور مى فهمم که( اریک فروم) دراغلب کتابهاى خوداز( انسانیت والا) حرف مى زند که ما فوق( محیط زدگى و خودمحورى) است واز طرفى عده زیادى در جامعه ما وجود دارند که متاسفانه بااسلام واقعى آشنا نیستند. ولى واقعا مى خواهند برتراز محیط زدگى و خودمحورى زندگى کننداین عده زبانحال و نیاز درونى خود را در تحلیلهائى از گونه تحلیلهاى آقاى فروم مى یابند و بدینجهت به این کتابها علاقه دارنداما همین افراد کتب مذهبى را که درست همان هدف برتر نمودن انسان از محیط زدگى و خودمحورى را با زبان قدیمى فلسفه و تحت عنوان خدا محورى را تعقیب مى کنند نمى خوانند واین کتابهاى برایشان جالب نیست خوب اینها انسانهائى هستند که گر چه اهل مطالعه هستند ولى بهر دلیل که باشد قالب هاى ذهنى آنها قالب هاى فلسفى سنتى نیست بلکه قالب هائى است که بیشتر با تحلیل هاى روانى سازگارى دارد. مااگر مسئله خدا و دین و سرنوشت انسان و قیامت و همه مسائل دیگرازاین گونه راه با زبان تحلیل روانى به این انسانها عرضه کنیم مطمئنا براى آنها بسیار جالب خواهد بود و آنها نیز با حقیقت اسلام آشنا خواهند شد ولى با زبانى دیگر و در قالبهاى ذهنى دیگر. براى دسترسى به این زبانها و قالبهاى جدیداست که ما به تجربه هاى دیگران نیاز داریم .
فوائد سیاسى
فوائد فرهنگى مذاکرات بین الادیان در آنچه گفته شد خلاصه نمى شود ولى براى اینکه سخن طولانى نشود به ذکر آن دو فائده بزرگ که توضیح دادم اکتفا مى کنم و به توضیح منافع سیاسى این کار مى پردازم .
ما براى تثبیت موقعیت سیاسى جمهورى اسلامى ایران در صحنه بین المللى نیاز شدیدى به این داریم که اولا پیشداوریهاى نادرستى را که براثر جنگهاى صلیبى و مانند آن دراذهان مردم غرب وجود دارد بزدائیم و ثانیااین مردم را با دست آوردهاى فرهنگى مذهبى انقلاب اسلامى ایران آشنا سازیم .این دو کار موجب مى شود که مردم کشورهاى غربى با جامعه کنونى ما که مى خواهد باارزشهاى نوینى جاى خود را در جهان باز کند با دید واقع بینانه ترى برخورد کنند و خواستها و واقعیتهاى جامعه ما را بدرستى درک کنند و آن را بصورت یک واقعیت پذیرا گردند. و به توانند با ما به اصطلاح ( زندگى مسالمت آمیز) داشته باشند (توجه کنید که سخن از ملتهااست و نه دولتها) دراینکه ایجاد چنین آمادگى در مردم غرب براى جمهورى اسلامى یک نیاز مبرم سیاسى مى باشد جاى شک نیست و آنانکه فکر مى کننداصلا نباید روى مردم غرب حساب کرد و تمام محاسبات را فقط روى مردم جوامع غیرصنعتى و غیرعلمى دنیا باید باز کرداشتباه مى کنند.امروز نیروى مادى جهان یعنى کلیدهاى علم و صنعت بیش از هر جاى دیگر در دست مردم غرب مى باشد و ما به این کلیدها سخت نیاز داریم و باید کارى کنیم که دارندگان این کلیدها ما را بصورت یک واقعیت البته یک واقعیت نیرومند و آزاده و با شرف به رسمیت بشناسند و حاضر شوند با ما زندگى مسالمت آمیزانسانى داشته باشند نه زندگى خصومت آمیز ناشى از پیشداوریهاى غلط.البته مردم محروم جوامع غیرصنعتى و غیرعلمى متحدان استراتژیک ما براى مبارزه علیه ستم بین المللى و برقرار نمودن یک موازنه انسانى در صحنه جهان هستند ولى این مسئله اصلا به معناى بیرون کردن مردم غرب از دایره محاسبات اساسى جمهورى اسلامى به آن معنا که یاد شد نیست
خوب حالا فکر مى کنید یکى از موثرترین طریقه ها براى زدودن پیشداوریهاى غلط سابقه دار که دراذهان مردم غرب علیه مسلمین و جامعه ما وجود دارد و راه شناختن آنها با دست آوردهاى جدید فرهنگى مذهبى انقلاب اسلامى چیست ؟
یکى از موثرترین طریقه هاى اینکار همین مذاکرات بین الادیان مى تواند باشد علماى دینى ادیان بزرگ دنیا در میان توده هاى مردم نفوذ فرهنگى دارند و بر خلاف آنچه عده اى خصوصا درباره کشورهاى مسیحى صنعتى فکر مى کنند هم اکنون علماى دینى مسیحیان بخش عظیمى از مردم این کشورها را به دنبال خود مى کشند به آنها غذاى فرهنگى و معنوى مى رسانند در کشورهاى صنعتى مسیحى و مذهب نه تنها نمرده است و علماى دینى از رده خارج نشده اند بلکه در دهه هاى اخیر روحیه دینى در مردم این کشورها تقویت شده و علماى دینى نیز گردانندگان این جریان هستند.
مقدمه لازم براى عوض شدن افکاراین مردم درباره جمهورى اسلامى عوض شدن افکار علماى دینى آنهااست واین ممکن نیست مگراز طریق همین مذاکرات بین الادیان از طریق نشستن بر سر یک میز و روشن ساختن واقعیات براى این علماى دینى .
در گذشته خصوصا خصومت مذهبى مسیحى علیه مسلمانان از طریق علماى دینى آنان برانگیخته شده است وامروز نیز رفع این خصومت فقط با دست آنان میسر خواهد بود توده هاى مردم چه در جوامع مسلمان و چه در جوامع غیر مسلمان همیشه بیش از هر گروه و طبقه تحت تاثیر علماى دینى خود بوده و هستند و زندگى مسالمت آمیز میان توده هاى این جوامع متفاوت جزاز طریق تفاهم میان این علماى دینى میسر نمى باشد واین مسئله جالب توجه است که دراین پنجسال که ازانقلاب اسلامى مى گذرد در میان مهمانانى که از خارج از کشور به مناسبتهاى مختلف به ایران دعوت شده اند تعداد شخصیتهاى مذهبى متاسفانه بسیار ناچیز بوده است و به نظر مى رسد به عمق این مسئله توجه نشده است .
مبتکراین مذاکرات که شرح آن رفت باید حوزه هاى علوم اسلامى باشد زیرا تنهااین حوزه ها هستند که علوم اسلامى را به صورت خالص و ناب در اختیار دارند و مى توانند آن را در چنین مذاکراتى عرضه بدارند و نیز این حوزه ها هستند که باید با تجربیات نوینى در باب عرضه دین به نسل آگاه و پرتوقع امروز چنانکه شرحش رفت در طى این مذاکرات آشنا شوند و بالاخره این حوزه ها هستند که باید در همه صحنه هاى فرهنگى مذهبى از حالت بسته بودن و یک بعدى دوران اخیر بیرون بیایند و به حالت جامعیت گذشته برگردند واین حوزه ها هستند که مى توانند پس ازاین نیز منشا خیرها و برکتهاى زیادى براى جمهورى اسلامى گردند و معناى همه این حرفهااین است که حوزه ها باید( حضور در زمان) داشته باشند. در پایان این نوشته ازاشاره بدین مطلب ناگزیرم که در گذشته پاره اى از محافل مسیحى مسلمانان را به مذاکرات بین الادیان دعوت کردند ولى مى بینیم - واز سالها قبل در گوشه و کنار دنیااین مذاکرات انجام مى گیرد - ولى مى بینیم مرد دانشمند و بیدارى چون شیخ محمد حسین کاشف الغطاء با آن مخالفت ورزیده و علت مخالفت خود را در جزوه اى تحت عنوان( المثل العلیا فى الاسلام لا فى بحمدون) منتشر ساخته است باید توجه کنیم که آن مرد بیداراعتراضش براین بود که شما مسیحیان مى خواهید خود رااز موضع قدرت و مسلمانان رااز موضع ضعف بر سر یک میز بنشانید و همین مذاکرات را هم جاده صاف کن استعمار قرار دهید اعتراض این مرد بزرگ در آن شرایط کاملا درست بود .
ولى امروز شرایط صد درصد عوض شده واگر حوزه هاى جمهورى اسلامى ایران به منظور رسیدن به چنان فوائدى دست به ایجاد چنین مذاکراتى بزنداز موضع قدرت این حرکت راانجام خواهد داد و نه از موضع ضعف و خواهد دانست که چه مى کند و دنبال چه اهدافى هست وابتکار عمل را نیز خود در دست خواهد داشت و مصداق سخن آسمانى قرآن کریم خواهد شد که فرموده است :
(قل یااهل الکتاب تعالواالى کلمه سواء بیننا و بینکم ان لانعبد الاالله ولا نشرک به شیئا و لایتخذ بعضنا بعضااربابا من دون الله فان تولوا فقولوااشهدوا بانا مسلمون) .
آل عمران 64.)