نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نامه اى از عالم متبحر فیض کاشانى
دریاى مواج معرفت و عرفان جزر و مدهاى فراوان داشته است و دراین میان درهاى شاهوار و مرواریدهاى گرانبها رااز صدف ها به ساحل آورده واز آنجا به دورتر و دورتر تا بیابان هاى خشک و لم یزرع و کویرهاى برهوت انسانى به ارمغان برده شده است .
یکى از حلقه هاى زیباى این سلسله کسى است که به حق استادش نام [فیض] را بر وى نهاد.[محمد بن مرتضى] مشهور به[ ملا محسن فیض کاشانى] در سال 1007 متولد و در 1091 وفات یافت . وى دراین مدت متجاوزاز صداثر نفیس بر جاى گذارد. پس از وى هر کس که به تاریخ گذشتگان پرداخته و یا به مناسبتى نام وى را به میان آورده والاترین ستایش هاى ممکن راازاو نموده است . شیخ[ حر عاملى] در[ امل الامل] در ستایش از وى و جامعیت ویژه اش چنین مى نویسد:
[کان فاضلا عالما ماهرا حکیما متکلما محدثا فقیها محققا شاعرا ادیبا حسن التصنیف من المعاصرین] 1 .
و[ محدث قمى] ازاو چنین یاد مى کند:
[ امراو در فضل و طول باع و کثرت اطلاع بر فروع واصول واحاطه به مراتب معقول و منقول و کثرت تالیف و تصنیف و جودت تعبیر و توصیف اشهراز آنست که ذکر شود]. 2
و[ علامه امینى] در ترجمه و شرح زندگاین علمى علم الهدى (فرزند فیض ) مى گوید:
[او فرزند کسى است که علمدار فقه پرچمدار حدیث مشعلدار فلسفه گنجینه عرفان و کوه عظیم اخلاق وامواج خروشان علم و معرفت است] . 3
واکنون دراین نوشتار مختصر با توان اندک قدرت آن نیست که مجموعه پرتوهاى فکرى - روحى فیض را ترسیم نمائیم .ازاینرو به اشاره هاى اجمالى به گوشه هائى از شخصیت فکرى - عرفانى وى بسنده مى کنیم :
1-استادان و شاگردان :
وى از خوشه چینان محضراستادانى بوده است چنان : پدر بزرگوارش شاه مرتضى سید ماجد بحرانى مولى خلیل قزوینى صدرالمتالهین شیرازى نواده شهید ثانى (شیخ محمد بن حسن بن شهید ثانى ) محمد صالح مازندرانى و ...
لیکن در تکوین شخصیت فکرى و روحى وى صدرالمتالهین شیرازى نقشى اساسى و زیربنائى داشته است .
نکته قابل توجه در زندگى تحصیلى فیض آنست که مدت تحصیلات عالیه وى در شیراز واستفاده وى از[ صدرالمتالهین] بیش از 6 سال نبوده است . مرحوم سید محمد مشکاه در مقدمه گرانبار خود بر[ محجه البیضاء] نگاشته اند:
[مکان توقفه فى شیراز واستفادته من المولى صدرالمتالهین شیرازى و تزوجه با بنته فیما بین سنه1027 و سنه1033 ] 5 .
ازاینرو مى توان اوج استعداد فیض را در پذیرش علوم و معارف و پیمودن قله هاى کمال علمى و عملى دریافت که گونه دراین مدت کوتاه براى خود سرمایه اى جاودانى ساخت .
شاگردان :
فیض به واسطه علاقه واشتغال به تالیف و دورى وى در سنین تدریس از حوزه هاى رایج آنزمان (ماننداصفهان و شیراز و ...) نتوانسته است چون استادانش صدرالمتالهین و ... در تربیت شاگردان توفق تام یابد. لکن چند نفرى از صاحبان علم و معرفت رااز شاگردان فیض آن[ فیض] بر شمرده اند چونان فرزند دانشمندش علم الهدى مجلسى دوم سید نعمه الله جزائرى و قاضى سعید قمى و ... 6
2- تالیفات :
نوشته هاى فیض را متجاوزاز صداثر دانسته اند 7 و پاره اى به حدود دویست اثر رسانده اند. 8
فیض رساله اى در فهرست کتاب هاى خود نوشته و مقاصد خود رااز تالیف هر کتاب و میزان حجم آن نگاشته است .
استاد آشتیانى مى نویسد:
[در فن تالیف استادى ماهراست و همه آثاراو با ولعى که مولف به تالیف دارد
سودمنداست واز جمله دراز نویسانى نیست که به ندرت در آثارشان مطلب قابل توجهى پیدا شود] 9 .
درقسمتى دیگر چنین آورده اند:
[ این مرد بزرگ و محقق عظیم الشان به واسطه دورى از مراکز قدرت و احترازاز موانع توفیق اوقات خویش را صرف کارهاى علمى نمود و در نتیجه آثار نفیش و گرانبهائى از خود باقى گذاشت] . 10
3- فیض از مروجان حکمت متعالبه :
مکتب فلسفى[ حکمت متعالیه] ازاین بخت برخوردار بود که موسس آن (صدرالمتالهین )از توانمندى حیرت انگیزى درابرازاندیشه هاى بلند خویش بهره مند بود. واز سوى دیگر شاگردان قوى براى مکتب خویش یافت . شاگردانى که آب حیات رااز چشمه خضر دریافت کردند و در زیباترین شکل و با بهترین قالب متصور آن را در عره افکار فلسفى جهانى قرار دادند. و دراین میان سهم فیض انکار نکردنى است . وى بااستعداد شایان خود واستفاده سالیان پیاپى از محضر ملاصدرا و داشتن روابط خانوادگى و تبعا فرصت هاى بیشتر براى بهره ورى ازاستاد توانست که اندیشه هاى والاى حکمت متعالیه را در خود هضم کند. و باافزودن شاخ و برگ و تزئینات و در پاره اى از مواردابتکاراتى نوین جلوه اى نو به این مکتب بخشد. و در مجموعه کتاب هاى فلسفى عرفانى و حتى تفسیرى و حدیثى وى حضور حکمت متعالیه مشهود و عیان است .
4- تطبیق فلسفه با شریعت :
غناى معارفى اسلام فلسفه قدیم را در خدمت شریعت در آورد واز آنجا که اسلام دین اندیشیدن است و فلسفه نیز در خدمت اندیشه راه تطبیق حکمت و فلسفه با شریعت باز شد. و دراین میان فیض کاشانى سهمى اسامى داشت . سیدمحمد مشکاه مى نویسد:
[ الفیض ... بسطالتطبیق واکمل مزج الفلسفه فى الشریعه وان شئت فقلت : خطب الفسلفه للشریعه[ الکندى] فاجابته و عقد علیها[ الراغب] و زوجها[ الغزالى] واستنتج منهما[ الملاصدرا] و رباه الى ان بلغ الکمال[ ملامحسن الفیض]...[ 11.
و خود فیض بر تلاش عظیم دراین راستا تاکید مى ورزد و در بیان علت هاى تدوین یکى از کتب خویش چنین مى نگارد:
[و منهااراداتى ان اجمع بین طریقه حکماءالاوائل فى الحقائق و الاسرار و بین ما ورد فى الشرایع من المعارف والانوار فیما وقع فیه الاشتراک لیبین لطالب الحق آن لا منافاه بین ماادرکته عقول العقلاء... و بین مااعطته الشرائع والنبوات]... 12
5- ترویج احادیث و نگارش تفسیر:
فیض با نوشتن سه تفسیر معروف خود [مصفى اصفى صافى] نقبى به اقیانوس بى کران معارف قرآنى گشود. تفسیر صافى وى همواره مورد بهره ورى عالمان و فضلاء و طالبان دانش پژوه قرار داشته و دارد. و در پاره اى موارد متن درسى طلاب حوزه علمیه بوده است . و تفسیر دیگر وى ( اصفى ) با تمام فشردگى وایجاز سزاوار آن است که آشنایان به ادبیات عرب تلاوت قرآن را با مطالعه این نفسیر بیامیزند تا قرائت کتاب آسمانى از محدوده ثواب اخروى فقط خارج گردد.
واما در حدیث فیض از پیشوایان ششگانه حدیث شیعى قرار دارد.این پیشوایان حدیث با نام[ محمدین الاوائل] و[ محمدین الاواخر] شناخته شده اند. محمدین اوائل عبارتنداز 1 محمد بن یعقوب کلینى . 2 محمد بن على بن بابویه (شیخ صدوق ). 3 محمد بن الحسن الطوسى (شیخ طوسى ). و محمدین اواخر: 1 محمد بن مرتضى (فیض کاشانى ). 2 محمدباقر مجلسى . 3 محمد بن الحسن الحرالعاملى .
فیض با تالیف[ وافى] در جمع احادیث کتب اربعه و حذف مکررات و افزودن توضیحات یکى از بهترین کتب حدیث را تقدیم جوامع اسلامى نموده است .
6- اوج فقاهتى فیض :
فیض در فقاهت از مرتبه اى والا بهره مند بود. و با آنکه پیرو مسلک اخبارى بود وانتقادهاى شدیدى را بر مجتهدین وارد مى نمود (به ویژه در کتاب[ سفینه النجاه] که در بیان مدارک احکام و رد شیوه اجتهاد نگاشته است ) داراى درجه اى رفیع در فقاهت واجتهاد بشمار مى رود. بر کتاب مشهور فقهى وى به نام[ مفاتیح] شرح از سوى دانشمندان نوشته شده و آن را به ایجاز لفظ و عمق معنى ستوده اند.او در طرح فتواهاى خلاف مشهورابائى نداشت اندیشه هاى وى در مسائل فقهى چنان : عدن تنجیس متنجس طهارت اهل کتاب طهارت عصیر عنبى بعداز غلیان تنجس نیافتن آب مطلق به مجرد ملاقات با نجس و ... مشهوراست .
نظریه وى در مسئله غنا حساسیت هاى فراوانى را برانگیخت . وى ادله حرمت غنا را به افراد شائع در زمان ائمه منحصر نموده و مى نویسد:
[ الذى یظهر من مجموع الاخبارالوارده و یقتضیه التوفیق بینهما اختصاص حرمته و حرمه ما یتعلق به من الاجر والتعلیم والبیع و الاستماع والشرى کلها بما کان على النحوالمعهودالمتعارف فى زمن بنى امیه من دخول الرجال علیهن و]... 13 .
لیکن این مسلک فیض وسیله توجیه اراذل واوباش در ترویج هرزه گرائى قرار گرفت و به نوشته سید نعمت الله جزائرى :
[دراین زمان کسى را نمى یابى که به واسطه گوش فرا دادن به غنا بر وى بر آشوبى مگر آنکه در جواز غنا و شنیدن آن به فتواى این عالم استناد ى کند]. 14
7- بر فراز قله هاى عرفان واخلاق :
براى فیض در والائى تالیفات اخلاقى و عرفانى نتوان همسنگ فراوانى یافت . به ویژه دراخلاق به شیوه غزالى از متخصصان آن بشمار مى آید و این قصورى از حوزه هاى علمیه شیعى است که در معرفى شخصیت تربیتى فیض در بین جوامع اسلامى و غیراسلامى کوتاهى ورزیده اند.او در دو زمینه مذکور داراى تالیفات فراوانى است واز آنجمله :احیاءالاحیاء موسوم به[ محجه البیضاء] [ کلمات مکنونه] [ عین الیقین] [ علم الیقین] و...
استاد آشتیانى مى نویسد:
فیض در عرفانیات تسلط کامل داشت و برخى از کتب عرفانى را تدریس مى کرده است . قاضى سعید قمى در عرفان از تلامیذ فیض است ... بر ما معلوم نشد که آیا فیض درالهیات استاد دیگرى غیراز ملاصدرا که منغمر و متمحض در عرفان و تصوف باشد داشته است یا نه ؟اگر چه همان اندازه از مبانى متصفوه که در آثار ملاصدرا موجوداست براى مطالعه عالیترین آثار عرفانى کافى است و شخص مستعدى مثل فیض مى تواند به مدد همین مطالب بر مشکلات عرفانى فائق آید]. 15
لیکن در طرائق الحقائق وى و شیخ بهائى را مرید و سپس خلیفه شیخ محمد مومن سدیرى معرفى نموده و مشائخ وى را به سید محمدنور بخش مى رساند. 16 و ملااحمد نراقى در کتاب[ خزائن] با نقل از رساله محقق میرزا محمداردبیلى مشائخ عرفانى او را به سیدمحمد نور بخش منتسب 17 مى نماید. تحقیق این مطلب نیازمند به بررسى گسترده ترى است که دراین نوشتار کوتاه نمى گنجد.
8- جایگاه فیض در شعر و شاعرى :
از روزگار پیشین در جوامع اسلامى شعر وادبیات با تفسیر و حدیث و فقاهت پیوندهائى داشته و دارند. چه بسیاراز مجتهادان و عالمان اسلامى که نام آوران شعر بوده اند و بر تارک ادبیات غنى فارسى و عربى اشعار نغز و گرانمایه دانشمندان اسلامى چونان : سید رضى شیخ بهائى ملااحمد نراقى ملا هادى سبزوارى شیخ حر عاملى مولوى حافظ و... مى درخشد. و درایم میان فیض از چنین جایگاهى برخورداراست .او براى اندیشه هاى والاى عرفانى خود به قالب طبیعى آن[ شعر] پناه برد و غزلیات زیبائى از خویش به یادگار نهاد. هدایت در[ مجمع الفصحاء] تعداداشعار فیض را شش الى هفت هزار بیت نوشته لکن
در برخى از نسخ موجود تعدادابیات او به سیزده بیت بالغ مى شود. 818
در خاتمه بررسى اجمالى شخصیت فیض و براى حسن ختام از غزلیات فیض مدد مى جوئیم :
گفتنى مرا کن ذکر هو سبحانه سبحانه من از کجا و یاداو سبحاه سبحانه ... از پیش من کى مى رود از من جدا کى مى شودنسیان و یادش چون شود سبحانه سبحانه خود ذکراویم سربسر گر چه زذکرم بیخبروز خود نمى دانم خبر سبحانه سبحانه ذکرم من واو ذکراست شکرم من واو شاکراست عینم من واو ناظراست سبحانه سبحانه هم ذار و مذکوراو هم شاکر و مشکوراوهم ناظر و منظوراو سبحانه سبحانهجان مرا جانان بود جانم تن واو جان بود او کى زمن پنهان بود سبحانه سبحانه
معرفى متن :
علامه متتبع شیخ آقا بزرگ تهرانى ازاین رساله با عنوان[ زاد السالکین] یاد نموده اند 19 و دیگران آن را] زادالسالک] نام برده اند.
درانتساب رساله[ زادالسالک] به فیض جاى تردیدى نیست و به نوشته آقاى محمد تقى دانش پژوه این رساله در میان سالهاى 1040 1030 نگاشته شده است . 20
در برخى از نسخه ها بعداز حمد و ثناى الهى آمده است:[ ... و بعد از کیفیت سلوک راه حق پرسیده بودند]... 21 و در نسخه کتابخانه آیت الله نجفى مرعشى 22 و متن تصحیحى سید جلال الدین محدث ارموى:[ اما بعد این رساله اى است موسوم به زادالسالک در جواب سئوال یکى از برادران روحانى]... 9
واستاد متتبع محدث ارموى در مقدمه زادالسالک که با تصحیح و تعلیقات گرانمایه ایشان در سال 1332 به چاپ رسیده است نوشته اند: که این رساله در جواب یکى از دانشمندان معاصر نوشته شده است .امااز مدرک نوشتار خود و نام آن دانشمند سخنى به میان نیاورده اند.
ایشان افزوده اند:
[ از ثقه الاسلام شیخ آقا بزرگ طهرانى صاحب ذریعه مد ظله (ره ) شفاها و بلا واسطه شنیدم که مى گفت:[ این کتاب شریف مشتمل بر مطالبى است که مى توان از آنها به کلمه جامعه سلوک شرعى و دستور دینى تعبیر نمود. واظهار مى داشتند که وقتى که من نسخه این کتاب را دیدم و مندرجاتش رااز نظر گذرانیدم چنان تاثیرى در من کرد که نتوانستم به یک مطالعه قناعت کنم نسخه آن را بطور تلخیص در یک صفحه فهرست وار یادداشت و تهیه کردم تا خود و خانواده ام پیوسته از مطالعه در مضامین حقه آن بهره مند شویم و به دستورات شرعیه آن عمل کنیم] 23
شیخ آقا بزرگ تهرانى به تلخیص مذکوراز رساله درالذریعه اشاره نموده اند. 24
نسخه متن و پاورقى ها:
نسخه هاى متععدى از رساله[ زادالسالک] در دسترس است و لکن از آنجا که هدف ازاین بخش مجله در جنبه تاثیراخلاقى این رساله نهفته است از آوردن اختلافات نسخه ها خوددارى مى نمائیم و به متن مورداعتماد محدث ارموى بسنده مى نمائیم وایشان گر چه از نسخه هاى مورد رجوع خود مطلبى نگفته اند لکن در ضمن پاورقى هائى که بر متن افزوده اند روشن مى گردد که نسخه هاى متعددى دراختیارایشان بوده و یا به آن مراجعه نموده اند. هم چنین پاره اى از تعلیقات ایشان را بر متن آورده و باافزودن نام مشخص گردیده است . با تذکراین نکته که در برخى موارد که ایشان مراجع خویش را[ بحار قدیم] قرار داده بودند آن را با بحار جدید مطابق نموده و در داخل پرانتز آورده ایم .
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و سلام على عباددالذین اصطفى .
اما بعد این رساله طست موسوم به[ زادالسالک] در جواب سئوال یکى از برادران روحانى نوشته شده که از کیفیت سلوک راه حق پرسیده بود.
بدان[ ایدک الله بروح منه] 25 همچنانکه سفر صورى را مبدئى و منتهائى و مسافتى و مسیرى و زادى و راحله و رفیقى و راهنمائى مى باشد همچنین سفر معنوى را که سفر روح است بجانب حق سبحانه و تعالى همه هست .
مبداش جهل و نقصان طبیعى است که با خود آورده از شکم مادر: [والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا]. 26
و منتهایش کمال حقیقى است که فوق همه کمالات است و آن وصول است به حق سبحانه و تعالى:[ وان الى ربک المنتهى] [ یاایهاالانسان اتک کادح الى ربک کدحا فملاقیه] . 28
و مسافت راه درین سفر مراتب کمالات علمیه و عملیه است که روح طى آنها مى کند[ شیئا فشیئا] هرگاه بر صراط مستقیم شرع که مسلوک اولیا واصفیااست سایر باشد:[وان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه ولاتتبعواالسبل فتفرق بکم عن سبیله] . 29 واین کمالات مترتب است بعضى بر بعضى تا کمال متقدم طى نشود به متاخر منتقل نتوان شد چنانکه در سفر صورى تا قطعه مسافت متقدمه طى نشود به متاخر نتوان رفت .
و منازل این سفر سفات حمیده و اخلاق پسندیده است که احوال و مقامات روح است از هر یک به دیگرى که فوق آنست
منتقل مى شود به تدریج منزل او یقظه است که آگاهى است و منزل آخر توحیداست که مقصداقصى است ازاین سفر 31 و تفاصیل این منازل و درجات آن در کتاب[ منازل السائرین] 32 مذکوراست .
و مسیراین سفر جد تمام و جهد بلیغ نمودن و همت گماشتن است در قطع این منازل به مجاهده و ریاضت نفس به حمل اعباء 33 تکالیف شرعیه از فرائض و سنن و آداب و مراقبه و محاسبه نفس آنا فانا و لحظه فلحظه و هموم را واحد گردانیدن 34 و منقطع شدن به حق سبحانه و تعالى:[ و تبتل الیه تبتیلا والدین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا] 36 و زاد راه این سفر تقوى است:[ و تزودوا فان خیرالزادالتقوى] 37 و تقوى عبارتست از قیام نمودن به آنچه شارع امر به آن فرموده است و پرهیز کردن از آنچه نهى از آن کرده از روى بصیرت 38 تا دل به نور شرع و صیقل تکالیف آن مستعد فیضان معرفت شوداز حق عزوجل : [واتقواالله و یعلمکم الله] 39 و همچنانکه مسافر صورى تا قوت بدن از زاد حاصل نکند قطع راه نتواند کرد همچنین مسافر معنوى تا به تقوى و طهارت شرعیه ظاهرا و باطنا قیام ننماید و روح را تقویت به آن نکند علوم و معارف واخلاق حمیده که بر تقوى مترتب مى شود و تقوى از آن حاصل مى شود (نه بر سبیل دور) براو فائض نمى گردد 40 و مثل این مثل کسى است که در شب تار چراغى در دست داشته باشد و به نو آن راهى را مى بیند و مى رود هر یک گام که بر مى دارد قطعه از آن راه را مى بیند و مى رود هر یک گام که بر مى دارد قطعه از آن راه روشن مى شود و بر آن مى رود و هکذا ... و تا گام برندارد و نرود روشن نشود و تا روشن نشود نتواند رفت آن دیدن به منزله معرفت است و آن رفتن به منزله عمل و تقوى : [ من عمل بما علم اورثه الله علم ما لم یعلم 41 العلم خ یهتف بالعمل فان اجابه والاارنحل 42 لا یقبل الله عملاالا بمعرفه و لا معرفه الا بعمل فمن عرف دلته المعرفه على العمل و من لم یعمل فلا معرفه لخ الاان الایمان بعضه من بعض] 43 و کذا عن الصادق علیه السلام ... و همچنانکه در سفر صورى کسى که راه نداند به مقصد نمى رسد هم چنین در سفر معنوى کسى که بصیرت در عمل ندارد به مقصد نمى رسد:[ العامل على غیر بصیره کالسائر على غیراطریق ایزیده کثره السیرالابعدا]. 44
و راحله این سفر بدن است و قواى آن و همچنانکه در سفر صورى اگر راحله ضعیف و معلول باشد راه را طى نتواند کرد همچنین دراین سفر تا صحت بدن و قوت قوى نباشد کارى نتوان ساخت . پس تحصیل معاش از این جهت ضرورى است و آنچه از براى ضرورتست به قدر ضرورت باید پس طلب فضول در معاش مانع است از سلوک و دنیاى مذموم که تحذیراز آن فرموده اند عبارت از آن فضول است که بر صاحبش و بال است واما قدر ضرورى از آن داخل امور آخرتست و تحصیلش عبادت و همچنانکه اگر کسى راحله را در سفر صورى دراثناى راه سر دهد تا خود سر مى چرد راه او طى نمى شود همچنین دراین سفر معنوى اگر بدن و قوى را بگذارند تا هر چه مشتهاى آنهااست به فعل آورند و به آداب و سنن شرعیه مقید نگرداند و لجام آن را در دس نداشته باشد راه حق طى نمى شود.
و رفیقان این را علماء و صلحاء و عباد سالکانند که یکدیگر را ممد و معاونند چه هر کسى بر عیب خود زود مطلع نشود اما بر عیب دیگرى زود واقف مى شود پس اگر چند کس با هم بسازند و یکدیگر رااز عیوب و آفات با خبر سازند زود راه برایشان طى مى شود واز دزد و حرامى دین ایمن مى گردند چه[ الشیطان الى المنفرداقرب منه الى الجماعه و یدالله على الجماعه] 45 .اگر یکى از راه بیرون مى رود دیگرى او را خبردار مى گرداند واگر تنها باشد تا واقف مى شود هیهات است . و راهنماى این راه پیغمبراست (صلى الله علیه و آله و سلم ) و سائرائمه معصومین (صلوت الله علیهم ) که راه نموده اند و سنن و آداب وضع کرده واز مصالح مفاسد راه خبر داده اند و خود به این راه رفته اند وامت را به تاسى بواقتفاى خود فرموده اند:[لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه . 46 قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله] . 47
و محصل آنچه ایشان مى کرده اند وامر به آن مى فرموده اند چنانکه از روایات معتبره به طریق اهل بیت علیهم السلام مستفاد مى شودازامورى که سالک را لابداست از آن واخلال به آن به هیچ وجه جائز نیست بعداز تحصیل عقائد بیست و پنج چیزاست :
( ادامه دارد)