نوع مقاله : مقاله پژوهشی
اهمیت اخلاق در سیره علماء
پژوهش درزندگى عالمان فرزانه که بجز علم و دانش از کمات معنوى و فضائل اخلاقى نیز برخوردار بوده اند براى ما بسیار ضرورى است . بویژه اگراین امر با توجه باانیگزه بازشناسى نکات دقیق اخلاقى و نیز دست یابى به نقش ارزنده آنها در کسب کمالات علمى و معنوى صورت پذیرد. چه در پى این نگرش در مى یابیم که رمز موفقیت این عالمان ربانى در زمینه رسیدن بدان مرتبه از کمالات و نیز در به انجام رسانیدن رسالت الهى و مسئولیتهاى فردى اجتماعى بیشتر دراین بوده است که همگام با کاوشهاى علمى به مسائل عالیه اخلاقى نیز توجه داشته و در راه تخلق و طهارت نفس مجاهدت مى نموده اند.
این ضرورت هنگامى بهتر آشکار مى گردد که بااندک تاملى خود را رهرو راهى مى بینیم که آن بزرگان پیموده اند. واین اندیشه ما را بر آن مى دارد همانگونه که در پى گسترش و تکامل اندیشه هاى استوار علمى آنان تلاش مى کنیم همینسان در زنده نگه داشتن کمالات و فضائل اخلاقى آنان نیز کوشا باشیم .
شیوه فوق علاوه بر پى بردن به شیوه زندگى عالمانى که از افتخارات تاریخ درخشان حوزه بشمار مى آیند ازارزش بالاتر و والاترى نیز برخورداراست و آن نقشى است که الگوها در تربیت و ساختن انسان دارند. چه اینکه بحق عالمان راستین اسلام هر ى الگو و نمونه اى هستند که مى توان نظام اخلاقى اسلام را در صحنه زندگى آنان مجسم دید.
بدینگونه این مقصود را در زندگى عالمانى جستجو مى کنیم که اساس زندگى آنان با تاسى به انبیاءالهى[ ص] وائمه معصومین[ ع] بر ارزشهاى اخلاقى بنا نهاده شده است .امید آنکه این روش در شناخت و بیان اهمیت مسائل اخلاقى موثرافتد.
دست یابى به همه اخلاقیات و حالتهاى معنوى که در زندگى عالمان الهى وجود داشته دشوار مى نماید. چرا که این اولیاءالهى بنابر خلوص نیتى که داشتند حالات واخلاقیات معنوى خویش را هرگز مطرح نمى کردند بلکه در صدد کتمان آنها بودند و بیان صفات نیک آنان بر منباى مشاهدات نزدیکان و خواص و یااز زبان شاگردان آنان مطرح مى گردد.البته بیان همین مقدار هم نیازمند صفحات بیشمارى است که دراینجا ما تنها به گوشه هایى ازاخلاقیات و معنویات بعضى ازاین عالمان اشاره مى کنیم.
2براى بیان[ اهمیت اخلاق سیره علماء] در چند بخش بحث را دنبال مى کنیم :ابتداا برخى از صفات و رفتارانسانى اخلاقى این پاکان را- که خود در حقیقت نشان توجه واهتمام ایشان به مسائل اخلاقى است -بیان نموده و به دنبال آن توصیه هاى ایشان را دراهمیت اخلاق مى آوریم . سپس سیرى گذرا در تالیفات این بزرگان خواهیم داشت :
حیات انسانى والهى و معناى وسیع و گسترده اش بر پایه حرکتها و نمودهایى شکل مى گیرد که منشاء آن رهنمودهاى پیامبران است و رهرو آن اولیاء ربانى .
قلمرواین حیات تنها به دورى گزیدن از محرمات و روى آوردن به واجبات بسنده نمى گردد بلکه شرط لازم اینگونه بودن تحقق بخشیدن و عمل به ارزشهاى والاى اخلاقى و حرکتى دائمى و پیوسته بسوى کمال مطلق مى باشد. بااین تفصیل با نگرشى به رفتار عالمان راستین زندگى آنان را تجلى گاه روشنى از حقیقت فوق مى یابیم چه اینکه دراولین نظر پى مى بریم مکارم وارزشهاى اخلاقى بوجود آورنده شالوده اعمال و رفتار آن بزرگان بوده است . و بررسى برخى ازاین اعمال و رفتار بدین منظوراست که اندکى ازاهتمام آنان را در تخلق به اخلاق الهى نشان دهیم . چه اینگونه اعمال و رفتار برخاسته از روحیات و ملکات نفسانى است و هر یک حاکى از خلقى در باطن است که در مجموع گویاى صفات و ملکات نیک درونى آنان مى باشد. واینک به برخى از نمودهاى بارزاخلاقى در زندگى این عالمان اشاره مى کنیم
شخصى از مرحوم[ شیخ جعفر نجفى] صاحب کشف الغطاء سئوال مى کند: چطور مى توان در تمام عمر مرتکب گناه نشد و معصوم بودن ائمه[ ع] چگونه است ؟ شیخ با لطافت خاصى که مشخصه عظمت روحى ایشان مى باشد جواب مى دهد:[ من که فردى غیر معصوم هستم چهل سال است یک مکروه انجام نداده ام تا چه رسد به معصوم] .
با نگاهى به این پاسخ در مى یابیم که انسان وقتى به ارزشهاى اخلاقى راسته گردد چگونه روح دورى از گناه دروى پیدا شده که حتى عمل مکروه هم انجام نمى دهد. و یا آخوند[ ملا عبدالله شوشترى] را مى بینیم که در یکى از دیدارهایش با شیخ بهائى وقتى شیخ ازایشان درخواست نماز جماعت مى کند
آنجناب اندک تاملى کرده و بى توجه به این درخواست به منزل مى رود. وقتى مى پرسند: چرا نماز را به جماعت نخواندید؟! با خلوص فراوان که از هزاران سخن و نوشته موثرتراست جواب مى دهد: دیدم چنان نیستم که اگر شیخ به من اقتداء کند در حالم تغییرى حاصل نشود لذااجابت ننمودم .
بى شک هدف از اینگونه مراقبتها و خود نگهداریها چیزى جز کمال یابى درسایه توجه به مسائل دقیق اخلاقى واهمیت دادن به آنها نیست .این است که مى بینیم شعاع این مراقبت و خودنگهدارى تا آنجا پیش مى رود که بجزاعمال و رفتار اندیشه و حالات درونى را نیز در بر مى گیرد.ازاینرو بزرگان پیوسته مراقبند که درون خویش را نیزاز ضدارزشهاى اخلاقى پاک کرده و دور نگه دارند. همینگونه خواجه نصیرالدین طوسى را مى بینیم که در مقابل ناسزاگوئیها خشمگین نگشته و با حفظ متانت اشتباه بودن صفات منصوب به خود را روشن مى سازد. 1
آرى پرورش در نظام اخلاقى اسلام و توجه به مسائل اخلاقى قرآن اینگونهبودن را به انسان مى آموزد زیرا که قرآن برخورد بندگان پاک و شایسته را با نادانان هرزه گو چنین تبیین مى کند:[...واذا خاطبهم الجاهلوه قالوا سلاما] 2
و در آیه اى دیگر مى فرماید:[... واذا مروا بالفغو مروا کراما] 3
برخورداین بزرگان وارسته نیز الهام یافته ازاین رهنمودهاى اخلاقى است .
از آنجا که نمودها و نمودهاى اخلاقى درابعاد مختلف زندگى عالمان بسیاراست . واین نوشتار گنجایش آن همه را نداردازاینرو مشى اخلاقى آنان را در چند محور به اختصار بررسى مى کنیم :
برخورد با علماء:
1- تواضع و فروتنى :
همواره اساتید بزرگ این خصلت عظیم را به شاگردان خویش توصیه نموده و خود در عمل نشان دهنده این صفت والا بوده و به حقیقت آن پى برده بودند که تواضع نه تنها بزرگى آنان را خده دار نمى کند بلکه آنها را بالا برده و مصداق فرمایش امام صادق[ ع] قرار داده که مى فرماید:[ ان فى السما ملکین موکلین بالعباد فمن تواضع رفعاه و من تکبر و ضعاه] 4 :
دو ملک در آسمان ناظر بر بندگانند هر آنکه روتنى کند مقام وى را بلند گردانند و آنکه بزرگ منشى نمایداو را پست نمایند .
این خصلت بزرگ و گرانبها که از یژگیهاى برازنده انسان الاهى است براى هر فردى زیبنده است لکن براى عالمان جلوه اى خاص دارد چرا که ازارزشى والاتر برخورداراست . واین جلوه خاص در روایات چنین بیان شده است که : تواضع عالمان و دانشمندان علاوه بر دارا بودن ارزشهاى اخلاقى بیان کننده فضل علمى آنان نیز مى باشد. و شخص عالم مانند درخت پر ثمرى است که هر چه ثمره اش افزون گردد شاخسارش فروتر خواخد بود.
ازاینرو عالمان بزرگ در برابر دیگر بزرگانى چون خود همواره فروتن و خاضع بودند. چنانکه درباره صاحب جواهر[ ره] نقل شده است : هنگام تدریس از نوشته هاى شیخ انصارى[ ره] استفاده مى نمود و شیخ انصارى نیز با شاگردان خود در درس صاحب جواهر مى شد و هیچگاه تصور این معنى را نمى کردند ه به فضل و شخصیت آنان لطمه اى وارد خواهد شد!
2-احترام و بزرگداشت :
از آنجا که در نظام ارزشى اسلام علم جایگاهى ارزشمند دارد عالمان و دانش پژوهان نیز مقامى رفیع داشته واحترام و بزرگداشت آنان از فضائل انسانى بشمار مى آید.
پرواضح است که این مقام و آن احترام ویژه عالمانى است که همراه با تحصیلات علمى از فضائل معنوى واخلاقى نیز بهرمند باشند.
بدینسان چگونه مى توان تصور نمود عالمانى که خود تربیت یافته این نظام الهى مى باشند ازاین حقیقت به دور بوده و نسبت به دیگر علماء راستین و آگاه عصر خویش احترام نگذارند بلکه مى بینیم برخى به هنگام شنیدن نام یکى از علماء زمان خود به پاس احترامش از جاى بلند مى شود. چنانکه[ حاج ملاهادى سبزوارى] نسبت به[ شیخ انصارى] اینگونه بوده و با تعبیر[ منه السلام والیه السلام و علیه السلام] از وى به احترام یاد مى کرد. 6 واین امر چون از مناعت طبع و بلند نظرى - که خوداز سجایاى نیک باطنى است 7 - سرچشمه مى گیرد در شمار فضائل اخلاقى قرار دارد.ازاین جهت مى تواند در کسب بسیارى از توفیقات الهى نتیجه بخش باشد.
همچنین دراحوالات آقا وحید بهبهانى[ شخصیتى که مجدداصول فقه در قرون اخیر بود] مى خوانیم :
از آقا سوال شد به چه وسیله به این مقام از علم و عزت و شرف رسیده اید ایشان در جواب نوشتند: من ابدا خود را چیزى نمى دانم و در شمارافراد موجود بشمار نمى آورم و آنچه ممکن است مرا به این مقام رسانده باشد این است که هیچگاه در تعظیم علماء و بزرگداشت آنان کوتاهى نکردم .
ممکن است این نکته در نظر ما بسیار کوچک بیاید که تعظیم دیگران چه اثرى در زندگى مو فقیت ما خواهد داشت . ولى غافل ازاینکه چه بسیار نات به ظاهر کوچک که اثرات بسیار بزرگى بر آنها مترتب مى شود.
3- حق پذیرى :
تسلیم شدن در برابر حقیقتها و واقعتیها کار ساده و آسانى نیست بخصوص اگر در جمع و آشکار صورت پذیرد.ازاینرو از هر فردى انتظار نمى رود همین که حقیقت و واقعیتى برایش روشن گردید بیدرنگ آن را بپذیرد. چه اینکه بسااین پذیرش با شکسته شدن شخصیت واز دست رفتن موقعیت و یا دیگر منافع وى همراه باشد. بلکه این امر تنهااز عهده افرادى بر مى آید که با رهنمودهاى اخلاقى اسلام درون را ساخته و در پرتو آن از نفس مطمئن و نیرومندى برخوردار شده باشند. نفى قوى که به شخص این توانایى را بدهد تا در همه شرایط و موقعیتها بتواند قید و بندها و تعلقات فردى واجتماعى و عنوانى را کنار زند و در برابر حقیقت سر فرود آورد و ملاک تاثیر پذیرى اش تها براساس حق و حقیقت باشد.
رسیدن به این فضیلت برجسته و والاى اخلاقى با تصور و تصدیق میسر نمى گردد. زیرا افراد بسیارى بوده و هستند که با خیال پردازى هاى ذهنى و تصور و تصدیقهاى عقلى به وجوداین فضیلت در ذات خویش اطمینان داشته اند لکن بهنگام روبرو شدن با واقعیتها لغزیده اند.البته اشکال درافکار و ذهنیات آنان نیست بلکه اشکال در آنجاست که حقیقت مى خواهد جامه واقعیت بخود بپوشد. بااندک تاملى پى مى بریم این نقص و کاستى در حقیقت برخاسته از ضعف تقواى درونى و عدم حاکمیت عملى و مکارم اخلاق در باطن انسان است
دراین میان سیماى تابناک عالمان فرزانه اى را مشاهده مى کنیم که با وجود همه فضائل اخلاقى این فضیلت در آنان درخششى خاص دارد که خود نشانى از باطن پاک و نورانى آنان است . چنانکه مرحوم[ سیدحسین کوه کمرئى] - که از مراجع تقلید و مشاهیر زمان خود و داراى حوزه درسى قابل توجهى بود - وقتى متوجه مى شود [ شیخ انصارى] - که در آنوقت شهرتى نداشت
و گمنام بود و بیش از دو یا سه شاگرد در درس وى حاضر نمى شدند - بهتر عمیق تر درس مى گوید تدریس را رها کرده خود و شاگردانش را به استفاده از محضر شیخ فرا مى خواند
تنها هدف این عالمان فرزانه از تعلیم و تدریس پرورش شاگردانى ورزیده و متبحراست ازاینروانجام دهد بدون در نظر آوردن شهرت و موقعیت خویش مقام تدریس را به وى مى سپارد.
بااندک تاملى در اینگونه برخوردها در مى یابیم که چقدر باید روح متعالى و نفس قوى باشد تا شخص بتوانداینگونه در برابر حقیقتها سر تسلیم فرود آورد. آیا ممکن است چنین روحى متعالى را جز در پیروان حقیقى اسلام و خود ساخته گان وارسته این مکتب که در پیمودن مدارج عالیه انسانى همت قوى داشته اند پیدا کرد؟ .
همینگونه عالم محدث[ ملا خلیل قزوینى] را مى نگریم که بعداز مباحثات علمى با مرحوم[ فیض] وقتى در مسئله نیک مى اندیشد و متوجه اشتباه خود مى شود بیدرنگ جهت عذرخواهى واعتراف به اشتباه از قزوین راهى کاشان مى شود. هنگامى که به درب خانه فیض مى رسد درب را کوبیده و چنین مى گوید[ یا محین قداتاک المسیئى] و بیدرنگ بر مى گردد تا مبادا خللى دراخلاصض بوجود آید 9 .
اینها و صدها نمونه ازاین نمودهاى پر گهراخلاقى که زندگى عالمان را جاودانه داشته است از چه چیزى حکایت دارد؟ بدون تردید حاکى از اهمیت و بها دادن به آنچه که پیامبر (ص) آن را جزءاهداف بعثت خویش بیان مى دارد یعنى اخلاق و متخلق به صفات الاهى .
4. برخورد با شاگردان :
بحق رابطه استاد با شاگرد و نحوه برخورد وى با آنان نقش بسزائى در شکل گیرى شخصیت علمى و عملى شاگردان دارد. همانسان که با رورى نهال علم دراندیشه شاگرد در پرتو آموزشهاى استاد تحقق مى یابد همینسان بافت درونى و باطنى وى بیشتراز حالات و رفتاراستاد الهام و تاثیر مى پذیرد. با توجه به این حقیقت عالمان بزرگ همواره به شیوه اى با شاگردان خود برخورد مى کردند که درس آموزاخلاق الهى بوده و در جهت سازندگى آنان موثرافتد تا همگام با کملات علمى باطن آنان نیز باارزشهاى انسانى رشد یابد. چنانکه دراحوال[ شیخ انصارى] مى بینیم ایشان وقتى در مسئله اى که بدان علم نداشت مورد پرسش واقع مى شد با صداى بلند مى گفت:[ نمى دانم] تا شاگردانش نیزاین را بیاموزند. واز صفت ناپسند[ توجیه گرى] که برخى بدان گرفتارند بر حذر بمانند10
این رفتارالهام یافته از رهنمود پیامبراسلام است که مى فرماید:[ ...ولا یستحى العالم اذا سئل عما لا یعلم ان یقول والله اعلم] . 11 . نبایستى عالم در جواب پرسش از آنچه نمى داند از گفتن[ خدا داناتراست] شرم نماید.
همچنین مرحوم سید[ عبدالهادى شیرازى] را مى نگریم که به هنگام تدریس یکى از شاگردانش اشکالى را مطرح مى سازد وایشان جوابى به آن اشکال نمى دهد.اما در خلوت چندین جواب محققانه به او عرضه مى کند. در جواب پرسش که چرا بر کرسى درس این جوابها را نفرمودید؟ مى گوید: [ترسیدم براى اظهار فضل و غالب شدن بر شارد باشد]!
نکته دیگر که در برخورد با شاگرد بسیار موثراست سعه صدر استاداست که تحمل شنیدن اشکالات و سخنان شاگرد را داشته باشد و به شایسته ترین شیوه حقیقت را براى وى روشن سازد. چنانکه درباره[ محقق خراسانى] صاحب کفایه الاصول مى خواینم :ایشان گر چه با برخى از شاگردان خود در تفکرات سیاسى اختلافاتى داشت لکن هنگامى که آنان نزد استاد مى آمدند واز وى یارى مى خواستند آن مرد بزرگ با نهایت گشاده روئى نیاز آنان را بر مى آورد و بیشتراز آنچه تقاضا داشتندانجام مى داد بطورى که شاگردان از نیکیهاى استاد شرمسار مى شدند .
این نمونه ها حاکى از توجه بى حداین بزرگان به مسائل اخلاقى مى باشد که در حقیقت رمز موفقیت این عالمان فرزانه را به مقامهاى عالیه فراهم آورده است .
5. معاشرت با مردم و خانواده :
از آنجا که عالمان وارسته از میان توده هاى مردم برخواسته اند فاصله بین خود و طبقات مختلف مردم احساس نمى کنند. و همواره سعى و تلاش خویش را براى رشد و تعالى جامعه بکار مى گیرند. و چون خود را در پرتو فرهنگ اصیل اسلام ساخته اند وقتى دراجتماع به هدایت مردم مشغول اند تمام تلاششان این است که با توجه به کلام امام صادق[ ع]: [کونوا دعاه الناس باعمالکم ولا تکونوا دعاه بالسنتکم] 12 با اعمال و رفتارارزش آفرین خویش مردم را بسوى فضائل اخلاقى و معارف اسلامى سوق دهند. چرا که این شیوه بهترین روش براى دعوت به نیکهیا است .
چنانکه در زندگى پیامبر[ ص] وائمه معصومین[ ع] بسیار سراغ داریم که یک بر خورد نیکو باعث گرویدن افراد زیادى به سوى مکتب کمال بخش اسلام مى گشت . بدین جهت بزرگان دین ازاین حقیقت بدور نبوده با کرداراخلاقى خود مردم را باارزشهاى اخلاقى رهنمود مى شدند.
دراحوالات[ مقدس اردبیلى] مى بینیم : در یکى از سفرها وقتى مردى که مقدس اردبیلى را نمى شناسد لباسهاى خود را براى شستن به ایشان مى سپارد آنجناب با کمال بزرگوارى قبول مى فرمایند. و وقتى مردم مى خواهند آن مرد را براین امر توبیخ کنند مى فرمایند:[ چرااو را ملامت مى کنید؟! حقوق برادران مومن بر یکدیگر بیشترازاینهاست] . 13
از آنجا که این مردان الهى فضائل اخلاقى در وجودشان بصورت[ ملکه] در آمده بود مظاهراین فضائل در همه ابعاد زندگى آنان گسترش داشت . لذا وقتى رفتارشان را در محیط خانوادگى مى نگردیم نمودهاى بارزاخلاقى را در آن نیز نمایان مى بینیم .ازاین نمونه رفتار مرحوم[ محمدتقى شیرازى] را مى نگریم که در خانه ازامر کردن خوددارى مى کند و به خوداجازه نمى دهد حتى به اهل خانه دستورى بدهد.
همینطور [ محقق خراسانى] را مى بینیم که در خانه براى آسایش همسرش به نگهدارى بچه ها مى پردازد 15 . گر چه ممکن است به ذهن بیاید که اینهاامورى عادى و کوچک است امانبایدازاین نکته غافل بود که بسیارى از فضائل و مقمامات در سایه همین امور بدست مى آید و تعالى روحى را براى انسان موجب مى شوند. چه اینکه محیط خانه بهترین موقعیت براى بروز صفات ناپسند زورگوئى بزرگ منشى و خودرایى مى باشد واگر شخص با چنین رفتارانسانى واخلاقى این صفات شیطانى رااز درون خود پاک نگرداند از توفیقات الهى که سرمایه همه فضائل است بى نصیب خواهد ماند.
اخلاق و حوزه هاى درسى علماء:
از دیرباز عالمان راستین همواره توجه و عنایت خاصى به مباحث اخلاقى داشته اند و تعلیم و تعلم اخلاق را رکنى از حوزه درسى خویش بشمار مى آوردند نه اینکه آن را در ردیف درسهاى حاشیه اى قرار دهند. حتى برخى از حکماى قدیم تنها[ اخلاق] را علم حقیقى مى دانستند واز آن به[ اکسیراعظم] یاد مى نمودند. واولین چیزى که تعلیم مى دادند این علم بود. 16
ازاینرو برخى از علماى ربانى به تشکیل حوزه هاى درسى مخصوصى براى تعلیم اخلاق همتى گماشتند و به تعلیم و تهذیب مشتاقان آن مى پرداختند. چنانکه درباره عارف کامل[ ملاحسینقلى همدانى] مى گویند ایشان گر چه کتابى در موضوع اخلاق تالیف نکرد لکن بیش از 300 شاگرد وارسته چونان : مرحوم سیدعلى طباطبائى (قاضى ) - میرزا جواد ملکى شیخ محمدتقى آملى و دیگران را در راستاى تخلق به اخلاق الهى به جامعه تحویل داد. درباره حوزه درسى ایشان چنین نوشته اند: شبها در تاریکى درس اخلاق مى گفتند و همواره عده اى از بزرگان که اهل باطن بودند در آن درس حاضر مى شدند. و غالبا صحبت پیرامون معرفت نفس عرفان و تهذیب اخلاق بود.
ازاین نمونه است آنچه را که استاد[ شهید مطهرى] درباره درس اخلاق حضرت امام مدظله نقل مى فرمایند:
[درس اخلاقى که بوسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمى مرا سرمست مى کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه اى این درس مرا آنچنان به وجد مى آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیدا تحت تاثیر آن مى یافتم . بخش مهمى از شخصیت فکرى و روحى من در آن درس و سپس در درسهاى دیگرى که در طى دوازده سال از آن استاد الهى فرا مى گرفتم انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و مى دانم . راستى که او روح قدس الهى بود]. 17
چگونه مى توان باور داشت که مباحث و درسهاى اخلاقى در شمار درسهاى حاشیه اى قرار گیرد در حالى که بزرگان اینگونه به آن اهمیت مى داده اند؟! آنچنانکه مى بینیم شخصى چون[ شیخ انصارى] با آن عظمت علمى و عملى در محضر جمال السالکین سیدعلى شوشترى[ ره] حضور مى یابد. واز محضر آن استادانسان پرور درس اخلاق مى گیرد. .
ج توصیه هاى اخلاقى عالمان :
تااینجا گوشه اى از عظمتها و فضیلتهاى روحى و اخلاقى برخى از عالمان دینى را در صحنه زندگى شخصى واجتماعى آنان بررسى کردیم که این خود نمودى از تجسم اخلاق در وجود آنان و نشان اهمیت عملى به اخلاق است . همچنین در پرتو آن دریافتیم که این بزرگان به جهت ارزش واهمیتى که دراخلاق وارزشهاى اخلاقى نمایان مى دیدند توجه خاصفى نسبت به آن مبذول مى داشتند. واین امر ( ارزشمندى مسائل اخلاقى ) آنان را وا مى داشت تا حقیقتى را که نه تنها دراندیشه بلکه در عمل بدان رسیده اند براى دیگران نیز بازگو کنند.
واز طرفى تکرار مسائل اخلاقى در سازندگى انسان موثراست . چرا که انسان همیشه در معرض توطئه هاى شیطان و غفلت قرار دارد.ازاینرو در مناسبتهاى مختلف در کتابها و رساله هاى اخلاقى در پایان و لابلاى درسها یا در جلسات و رفت و آمدهاى خصوصى و خلاصه به هر شکل ممکن دیگران را و بخصوص مشتاقان این راه را به حقیقت اهمیت اخلاق راهنمائى مى کردند و آنچه را که بدان در عمل رسیده بودند با زبان گویاى خویش بیان مى داشتند. در اینجااز باب نمونه گفتارى چنداز سخنان دلپذیر آن عالمان عامل واصل را مى آوریم
عالم گرانقدر شهید ثانى شخصیتى که درباره اش در کتاب[ روضات الجنات] چنین آمده است:[ ...این استاد بزرگوار در تخلق به اخلاق الهى و قرب منزلت چنان مى نماید که تالى تلو معصوم(ع) است و بلافاصله در رده پس از معصومان پاک قرار دارد] 18 .این عالم جلیل و گرانقدر در بیان اهمیت اخلاق
مى نویسد:
اعلم وفقک الله تعالى ... علیک بالجدوالتشمیر واعتنام ایام عمرک القصیر فى اقتناءالفضائل النفسانیه والوصول على الکمالات العلمیه فانها سبب لسعادتک الموبده و موجبه الکمال النعمه فانها من کمالات نفسک الانسانیه و هى باقیه ابدا لا تعدم کما تحقق فى العلوم الحکمیه و دلت علیه الایات القراآنیه والاخبارالنبویه فتقصیرک فى تحصیل الکمال فى ایام هذه المهله موجب لدوام حسرتک الطویله:
بدان ! خداوند تو را توفیق دهد... بر تو باد تلاش و همت واینکه از فرصتهاى زودگذر عمر خویش براى دست یافتن به فضائل انسانى غنیمت شمارى . همانا تحصیل این فضائل و ملکات سبب نیکبختى و کمال نعمت و سرور دائمى است زیرااین حقائق از کمالات نفسانى است . و نفس انسانى براى همیشه پایدار و فناناپذیراست . چنانکه این حقیقت در علوم و معارف حکمى محرز و مسلم گردیده و آیات قرآنى واحادیث نبوى بر آن رهنمون است . بنابراین کوتاهى در تحصیل کمال درایامى اینچنین کوتاه موجب حسرت و تاسفى دراز مدت و طولانى مى گردد19 .
عالم جلیل القدر مولا محمد صالح مازندرانى (شارح کتاب کافى ) که خود در فضائل علمى و عملى سرآمد بود در باب اهمیت اخلاق و توصیه به آن مى نویسد:
والعجب ان الناس ترکوا علم الاخلاق والعمل بما یقتضیه هذاالعلم واقتصروا على الاعمال الظاهره و ظنواانحصارالسعاده الاخرویه فیها ولایهتمون بتزکیه النفوس من مهلکاتها عشر ما یهتمون بازاله النجاسات عن اثوابهم و هو من مضلات الفتن ... و لکن اقبالهم على الفقه النما هو لقرب مسائله من الموحسوسات ... و لذلک طنوااحیتاجهم الى الفقه اشد من علم الاخلاق:
تعجب است که مردم علم اخلاق و عمل به آن را ترک نموده اند و گمان مى کنند سعادت اخروى دراعمال ظاهرى است و یک دهم آنچه که به پاکى ازنجاسات همت مى گمارند به تزکیه نفوس خود توجه ندارند واین از بلاهاى گمراه کننده است ... واگر مى بینیم مردم به مسائل فقهى بیشتر روى مى آورند به جهت نزدیک بودن این مسائل به امور محصوص مى باشد. و بدین لحاظ گمان مى کننداحتیاجشان به فقه بیشتراز علم اخلاق است 20
و دراین راستا عالم ربانى امام بزرگوارمان که خود نمونه انسان کامل واسطوره فضائل اخلاقى است چنین مى گوید:
حوزه هاى علمیه همزمان با فرا گرفتن مسائل علمى به تعلیم و تعلم مسائل اخلاقى و علوم معنوى نیازمنداست . راهنماى اخلاق و مربى روحانى و مجالس پند و موعظه لازم دارد. برنامه هاى اخلاقى واصلاحى تربیت و تهذیب آموختن معارف الهى که مقصداصلى بعثت انبیاء[ علیهم السلام] مى باشد باید در حوزه ها رایج و رسمى باشد... باید توجه داشته باشید هر قدمى که براى تحصیل علم بر مى دارید قدمى هم براى کوبیدن خواسته هاى نفسانى تقویت قواى روحانى کسب مکارم اخلاقى تحصیل معنویات و تقوا بردارید . 21
تالیفات اخلاقى علماء:
اهمیت وارزش اخلاق عالمان اسلامى را به تلاش وا مى داشت تا در هر رشته اى از علوم که مشغول تعلیم و تعلم بودند براى نشر تعالیم روحى واخلاقى اسلام نیز به تالیف کتب و رساله هاى اخلاقى بپردازند.
علماى معاصرائمه بیش از شش هزار و سیصد کتاب در حدیث تفسیر فقه اخلاق و ... تالیف نمودند که چهارصد تاى از آنها به خاطر امتیازاتى که داشتند به اصول اربعمائه شهرت یافتند. 22
و نیز وقتى به کتابهایى که بزرگان ما درسایر موضوعات تالیف نموده اند مراجعه مى کنیم کمتر کتابى مى یابیم که بخشى از آن به مسائل اخلاقى اختصاص نیافته باشد. همه اینها حاکى ازاهمیت خاص مسائل اخلاقى در نزد بزرگان است .
و چون دراینجا مجال آن نیست که کتب اخلاقى را یک یک بر شمرده و به بررسى آنها بپردازیم لذا به اختصار فهرستى از آنها را بیان مى داریم :
گوناگون باب بندى گشته است ازاین نمونه است :
خصال شیخ صدوق محاسن برقى طوائف الحکم آقا میرزااحمد آشتیانى امالى شیخ مفید مکارم الاخلاق شیخ طبرسى مصباح الشریعه منتسب به امام صادق[ ع] المواعظ شیخ صدوق مشات الانوار طبرسى و ...
2 کتبى که در آنها روایات اخلاقى در بابهاى مختلف گرد آمده و توضیح و تفسیر نیز شده است ازاین نمونه است :
لقاءالله میرزا جواد ملکى محجه البیضاء مرحوم فیض کاشانى نورالحقیقه و نورالحدیقه شیخ عزالدین الحسین بن عبدالصمداحیاا العلوم غزالى مرآه الرشاد ممقانى منیه المرید شهید ثانى الطریق الى الله شیخ حسین بحرانى جامع السعادات مرحوم نراقى مجموعه ورام ورام و...
3 کتبى که شامل اخلاق نظرى و پاره اى از مسائل اخلاقى عملى است گر چه در بعضى موارد به آیات و روایاتى نیزاستناد شده است :
اخلاق ناصرى خواجه نصیرالدین طوسى تهذیب الاخلاق ابن مسکویه اخلاق جلالى ملاجلال دوانى تحصیل السعاده فارابى اخلاقیات شفا ابن سینا آداب النفس سید محمد عینانى و ...
امید آنکه محققان و پژوهشگران کتب و تالیفات اخلاقى را طبقه بندى و فهرست بردارى کرده و تاریخچه آن راازابتدا مورد بررسى قرار دهند تا هر چه بهتر و بیشتر توجه واهتمام عالمان راستین نسبت به مسئله اخلاق نمایان گردد.
(والسلام )
وزندگى شیخ انصارى را بسیارى شنیده اند چه وضعى زاهدانه داشته است اگر نبود نمى توانست آن شاگردان بزرگ را تربیت کند و نمى توانست آن کتابهاى ارزنده را تحویل جامعه بدهد.
هصاحب جواهر چنان کتابى نوشته است که اگر صد نفر بخواهند بنویسند شایداز عهده برنیایند واین یک کاخ نشین نبوده است ...
یک منزل محقر داشتند و در یک اتاقشان به دالانى باز بوده است که از آن نسیم داغى مى وزیده وایشان مشغول تحریر جواهر بودند. از یک آدمى که علاقه به شکم و شهوات مال و منال و جاه وامثال اینها دارد این کارها بر نمى آید. طبع قضیه این است که نتواند.