نوع مقاله : مقاله پژوهشی
لزوم حکومت اسلامى..
در آغاز بحث[ سیاست و حوزه هاى علمیه] گفتیم که بحث را در سه محور: 1 ضرورت احساس مسئولیت اجتماعى 2 شعائراسلامى و مسائل سیاس 3 لزوم حکومت دراسلام مطرح خواهیم ساخت و با توجه به همان وعده دو بحث نخست را در شماره هاى گذشته مطرح ساختیم .اینک قسمت سوم بحث را در دو مقاله متوالى عرضه خواهیم داشت که مقاله اول را دراین شماره و مقاله دوم را درشماره بعد خواهید خواند.
[حوزه]
بحث[ لزوم حکومت اسلامى] مبحثى گرانسنگ و در خوره تحقیق و تتبع است . گستردگى دامنه بحث و تحلیل عمیق وارائه مجموعه شواهد و مدارک و مستندات آن فرصتى بسنده تر و مجالى فراختر مى طلبد. آنچه در اینجا آمده است اندکى است از بسیار بویژه در بخش سیره امامان سعى بر آن بوده است که تنها برخى از نمودها و نشانه هاى عینى زندگى امامان دراین باره و در نهایت اختصار و فشردگى ارائه گردد.ازاین روى سعى شده است براى تکمیل و توضیح بحث در حد توان منابع و مدارکى ارائه شود.
امیداست خواننده محترم خود با توجه به آن مدارک و دیگر منابع اسلامى کاستیها و کمبودهاى بحث را جبران کند.
تشکیل حکومت وایجاد نظامى براى راهبرى انسان به سوى اهداف شایسته وى از دیدگاه اسلام تقریبا جزء مسائل اتفاقى مسلمین بشمار مى آید.
قرآن کریم بااثبات حاکمیت[ الله] واختصاص سالطه ها - تکوینى و تشریعى - با ذات اقدس الهى و نفى تمام حاکمیتهاى غیرالهى و فراخوانى انسان به پذیرش قوانین سعادت زا و شرک برانداز و دست رد زدن به قانون آفرینان فسادگستر در حقیقت بنیانگذاراندیشه تشکیل حکومت[ الله] بر پهندشت زمین است . !
[ ان ا حکم اللاللله امراان لا تعبدواالاایاه]: 1
فرمانى نیست مگر براى خداامر فرموده است که جز آن ذات پاک نپرستید.
[یریدون ان یتحاکمواالى الطاغوت وقدامرواان یکفروابه]: 2
تصمیم گرفته اند که محاکمه به طاغوت برند و حال آنکه دستور دارند که به وى کفر ورزند.
این آیه به دنبال دو آیه اى است که به گفته امین الاسلام طبرسى 3 خداوند در یکى مسئولیت رهبر و پیشوا و در دیگرى مسئولیت امت را در مقابل رهبر مطرح ساخته است . و پس از تبیین این حقیقت که باید حکمرانان به اداءامانت در جهت صلاح امت گام بردارند وامت براى عینیت حاکمیت رهبرى الهى مطیع و فرمانبردار باشند آهنگ و فصد کسانى را که در رفع مشاجرات به ستم پیشه گان پناه مى برده اند نکوهیده است . 4
روایات ذیل این همه روشنگراین است که قرآن کریم دراین آیات در پى طرح واجراى یک حاکمیت الهى است به دست پاکمردانى که صلاحیت جانشینى خداوند را دارا هستند 5 . وازاین روى قرآن کریم هرگونه حاکمیت واداره امور و قضاوتى را که براساس قوانین الهى نباشد مساوى با[ کفر] 6 و[ ظلم] 7 و[ فسق] 8 دانسته با پیامبر مومنان امر مى کند که به هنگام حکمرانى و قضاوت براساس شریعت خداوندى حکم کنند
[ اناانزلناالیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بمااراک الله:] 9
ما کتاب را بحق برایت فرو فرستادیم تا آنسان که خداوند نموده ات بین مردم حکم کنى .
بدینسان قرآن پایه گذرااندیشه تشکیل نظامى الهى بر نظامهاى نابخردانه جاهلى است .
دیدگاه عقل :
در میان همه موجودات جهان انسان این ویژگى را دارد که در برخى از کارهاى خود داراى اراده و قدرت انتخاب است . تعدد کارها گزینش راهها و شیوه هاى وصول به آرمانها دلیلى است روشن برانتخابگر بودن انسان . افزون براین انسان داراى قدرت تشخیص نیز مى باشد. به دیگر سخن انسان توان اندیشیدن و گزینش صالح واصلح از بین امور مختلف را هم داراست .از سوى دیگر انسان موجودى است اجتماعى و گریزان ازانزوا و فردگرائى . 10ازاین روى انسان در کنار همنوعش مى زید و براى رهائى از بن بستهاى زندگى راهى راانتخاب مى کند. واز آنجایى که همه افرادى که با هم زندگى مى کنند داراى قدرت انتخاب و تشخیص هستند و در نتیجه تشخصیها وانتخابهاى گوناگون راههاى مختلفى را بر مى گزینند اگر بخواهند در تلاشها و .. همسان باشند نخواهند توانست این همسانى را حفظ کنند. واگر هر یک به راه خودادامه دهند تصادم و تزاحم و تجاوز به حریم دیگران قطعى است چرا که به گفته متنبى :
الطلم فى شیم النفوسفان تجد ذاعقه فلعله لا یظلم
اگراین اندیشه بدبینانه را در مورد روحیه بشر نپذیریم ازاین نکته نمى شود غفلت کرد که در بسیارى ازانسانها مصالح فردى و تمتعات شخصى راهنماى حرکات اعمالشان مى باشد و در نتیجه اجراى این مصالح فردى و تلاش در فرا چنگ آوردن خواستهاى نفسانى توسط افراد جامعه وحدت اجتماع را در هم مى ریزند و جامعه را مبتلا به هرج و مرج مى سازند.
ازاین روى باید لجام گسیختگى افراد در جامعه مهار شود و مهار آن جز بوسیله قوانین اجتماعى و مشخص ساختن چهارچوب حرکتها و تلاشهاى انسان و مرزبندى بهره وریهاى وى امکان پذیر نخواهد بود. پر واضح است که این قوانین آنگاه در سلامت جامعه موثر خواهند بود که از صورت کلمات خارج شده تحقق عینى بیابند واین جز با وجود قدرت مجریه قوى و صالح و کارآمدى محقق نخواهد شد. واین همه بالاخره تنها در سایه حکومتى مقتدر و تشکیلاتى منسجم امکان پذیراست . خواجه نصیرالدین طوسى در تبیین ضرورت امامت و پیشوائى مى گوید: چون امکان شر و فصاد در میان مردم وارتکاب معاصى قائم است هرگاه آدمیان را رئیس قاهر بود که حق ظاهر گرداند و از باطل زجر کند تا شریعت که خداوند فرستاده انقیاد کنند تااز وقوع فتنه و ظهور فسادایمن باشند این معنى راامامت گویند12
شیخ الطائفه در تبیین این حقیقت مى فرماید:
جریان زندگى بشر هماره اینگونه بوده است که : هرگاه در میان مردم حاکمى قدرتمند و مسلط و عدالت گستر یافت مى شد و سلطه جویان در هم شکسته داد مظلومان از ستمگران مى ستاند کارها سامان مى یافت و فتنه ها خاموش مى گشت و زندگى مردم به زوال شایسته اش مى افتاد و مردم هب برکت وجود وى به صلاح و پاکى نزدیک مى شدند واز فساد دورى مى جستند. واز سوى دیگر هرگاه جامعه پیشوائى شایسته نداشت که زمام امور را بدست گیرد زندگى دگرگون مى شد زورمداران بر ضعیفان تسلط مى یافتند. بدینسان گردنکشى ها آغاز مى گشت و موج عصیان جامعه را فرا مى گرفت و فتنه و آشوب جامعه را به فساد مى کشاند و مردم از پاکى و قداست دورافتاده و به فساد روى مى آوردند. بدینسان عقل حکم مى کند که براى صلاح جامعه حاکمى باشد و آنکه بر خلاف این سخن گوید گفتارش ارزشى نخواهد داشت . 12
حکم عقلى فوق دلیل و معیار بسیار روشنى است بر مطلب و تمام کسانى که حجیت عقل را بعنوان یکى از منابع ادله پذیرفته اند چاره اى جز پذیرش آن نخواهند داشت زیرا قابل پذیرش نخواهد بود که خداوند به تمام مصالح انسانها در گذرگاه زندگیشان توجه نموده و براى شکل پذیرى انسانى رفتار و کردارانسان قوانین گسترده اى را وضع بنمایداما مسئله حکومت و حاکمیت و رهبرى و شیوه هاى اجرائى این قوانین را بدون توجه گذارد.
در دیدگاه روایات :
مى دانیم که[ سنت] یکى از منابع شناخت مکتب وابعاد گسترده آن در دیدگاه اسلام است . و در تعریف سنت مى گوئیم: [سنت] کلام و نقلى است بااسناد بیانگر قول یا فعل یا تقریر معصوم . 13
ازاین روى دراثبات مبحث مورد نظر برخى از روایات و گفتار معصومین را خواهیم آورد و آنگاه به جلوه هاى این حقیقت در عینیت زندگى پیامبران و پیشوایان الهى خواهیم پرداخت .
پیامبراسلام[ ص] مى فرماید:
[من خلع یدا من طاعه الله لقى الله یوم القیامه لا حجه له و من مات و لیس فى عنقه بیعه مات میته جاهلیه] . 14
[آنکس که از طاعت الهى دست کشد در روز قیامت بدون حجت خدا را ملاقات کند. و آنکس که بمیرد و در بیعتى نباشد به مرگ جاهلى مرده است] .
و در روایت دیگرى مى فرماید:
[من مات بغیثرامام میته جاهلیه]: 15
کسى که بدون امام بمیرد به مرگ جاهلى مرده است .
على (ع) پس از شنیدن تزانحرافى خوارج مبنى بر نفى حکومت هاى بشرى فرمودند:
[ الابد من امیر براوفاجر یعمل فى امریه المومن و یستمتع فیها الکافر]: 16
در جریان زندگى مردم ناچار باید حاکمى باشد (نیکوکار یا زشت کار) که در پناه حکومت مومن به وظائفش مى پردازد و کافر به بهره وریها و تمتعات خویش مشغول مى گردد.
و در جاى دیگر فرمودند:
[سبع حطوم اکول خیر من وال غشوم ظلوم و وال غشوم ظلوم ظلوم خیر من فتنه تدوم]: 17
درنده ئى شکمباره پرخور از حاکمى ستمگر و ظالم بهتراست ولى وجود حاکم ستمگر ظلم پیشه از هرج و مرج دامنه دار نافعتر خواهد بود.
این دو بیان ارجمند علوى نشانگرایناست که : در هرج و مرج و بى نظمى هاى اجتماعى امنیت از مومن و کافر سلب مى شود ولى در حاکمیت ستم مى توان انتظار نوعى امنیت را داشت و همین نیزا دیدگاه عاقلان او هرج و مرج بهتراست .
جابر بن یزید جعفى مى گویدازامام باقر(ع) سئوال کردم : مردم چه نیازى به پیامبر وامام دارند؟امام(ع) فرمود:
[لبقاءالعالم على صلاحه و ذلک ان الله عز و جل یرفع العذاب عن اهل الارض اذا کان فیها نبى اوامام]: 18
بجهت پایدارى جهان بر صلاح خویش واین بدین خاطر بوده است که خداوند عذاب راازاهل زمین بر مى دارد آنگاه که در زمین نبى یاامامى بوده باشد.
پر واضح است که اگر حاکمى توانمند با قوانین ارجمند و والا فزونخواهى و تکاثر طلبى انسان را جلو نگیرد انسانها در جریان زندگى هماره به حیطه نفوذ و حوزه اختیارات یکدیگر تجاوز مى کنند. و بدین سان جامعه به تفرقه هاى عزت سوز مبتلا گشته به غذاب الاهى یعنى ناامنى ها هرج و مرج ها مبتلى خواهد گشت زیرا به قول على (ع): 9
الفرقه عذاب : 19
تفرقه و جدائى خود عذابست .
امام صادق (ع) فرمودند:
لوکان رجلین لکان احدهماالامام و قال :ان آخر من یموت الامام 20
اگر بر پهندشت زمین دو تن بیش نباشند بى گمان یکى پیشواى دیگرى خواهد بود و آخرین کسى که از روى زمین رخت بر خواهد بست امام خواهد بود تا هیچگاه فردى براى توجیه زشتکاریهایش در پیشگاه خداوند به فقدان رهبراستدلال نکند.
در سخنى دیگرامام صادق(ع) فرمودند:
[زمین هرگزاز مردى از خاندان ما خالى نخواهد بود فردى که حق را مى شناسد و چون از حق بکاهند جلو خواهد گرفت و چون بر حق افزون کنند مانع خواهد گشت] . 21
و نیز فرمودند:
[ اگر بر پهنه زمین آگاه مردى پیشوا نباشد حق از باطل شناخته نخواهد شد. بدینسان زمین هماره راهنمائى خواهد داشت تا حق را زنده سازد] 22
امام رضا(ع) مى فرماید:
فان قال قائل : ولم جعل اولوالامر وامر بطاعتهم ؟ قیل لعلل کثیره منها:ان الخلق لما وقفوا ععلى حد محدود وامروواان لایتعدوا یلک الحدود لما فیه من فسادهم لم یکن یثبت ذلک ولایقوم الا بان یجعل علیهم امینا یاخذهم بالوقت عندما ابیح لهم و یمنعهم من التعدى على ما حظر علیهم الانه لولم یکن ذلک لکان احد لایترک لدته و منفعته لفساد غیره فجعل علیهم قیم یمنعهم من الفساد و یقیم فیهم الحدود ولاحکام . ومنها لانجد فرقه من الفرق ولامله من الملل بقوا و عاشواالا بقیم و رئیس لما لابد لهم منه فى امرالدین والدنیا فلم یجز فى حکمه الحکیم ان یترک الخلق مما یعلم انه لابد لهم منه ولاقوام لهم الابه: 23
اگراز علت جعل پیشوایان و سررشته داران امور و لزوم اطاعت آنان سئوال شود پاسخ آن است ه : جهات متعددى آن رااقتضا کرده است .از آن جمله اینکه براى مردم وظائف و حدودى معین شده است که از آن تعدى و تجاوز نکنند - چون تجاوز به این حدود جامعه را بفساد مى کشاند - و جلوگیرى از تجاوز به حدود قوانین جز با وجود حاکمى امین تحقق نخواهد پذیرفت زیرااگر چنین نباشد هیچکس حاضر نخواهد بوداز کامجوئى ها و منافع خویش بخاطر دیگران دست شوید.ازاین روى خداوند در میان مردم حاکمى قرار داد تااز فسادگسترى جلو گیرد و حدود و قوانین الهى را در میان آن بپاى دارد. !
علت دیگر آنکه : هر گوه و ملتى که در تاریخ مانده اند و زندگى کرده اند بوجود حاکم و رئیسى بوده است حاکمى که امور دنیوى واخروى آنان رااداره مى کرده است .
با توجه به این خداوند نباید نسبت به چیزى که مى داند مردم به آن نیازمندند و جز به آن امورشان قوام نمى یابد بى توجه بماند.
آنچه را تا بدینجا آوردیم قطره ئى بوداز دریاى موج خیز معارف آفتاب وش اهل بیت رهبرى و حکومت وابعاد آن . و مى دانیم امامت که در اصل بمعنئا مطلق پیشوائى است در فرهنگ اسلامى بیشتر به معناى
پیشوائى و رهبرى در شئون اجتماعى سیاسى و...اطلاق مى گردد. بویژه در مکتب تشیع هرگاه ازامام سخن بمیان مى آید نه تنهااداره امور اجتماعى بلکه راهنمائى وارشاد فکرى و آموزش دینى و تصفیه و تزکیه اخلاق و جهت بخش سیاسى و ... را نیزاز وظائف وى تلقى مى شود.
این است که عالمان گفته اند:
الامامه هى الریاسه العامه خلافه عن رسول الله فى امورالذین والدنیا بحیث یجب اتباعه على کافه الامم : 24
امامت ریاست عامه درامور دین و دنیا به جانشینى از رسول الله است بنوعى که اتباعش بر تمام امتها لازم است .
بدیگر سخن در بینش شیعى رهبرى سیاسى و آموزش دینى و تهذیب روحى و اخلاقى در خلافت و حکومت الاهى از یکدیگر جدا نیست .ازاین روى پیشوائى امت بمعناى پیشوائى دراین هر سه جهت مى باشد. بنابراین برخلاف نظر برخى سطحى نگران که امامت را صرفا یک صفت معنوى و روحى مى شمارند امامت در فرهنگ تشیع رهبرى امت درامور دنیائى و نظام زندگى واداره سیاسى واجتماع جامعه و تعلیم وارشاد معنوى و روحى و تبیین مشکلات فکرى واعتقادى آنان است .
نگاهى کوتاه به روایاتى که در شناخت امامت و توصیف امام نقل شده است مى تواند روشنگراین حقیقت باشد.از آن جمله تعبیرات پر محتوائى در موردامامت از قبیل :
رشته دین سامان مسلمانان شکوه مومنان بنیاداسلام رتبت پیامبران میراث جانشینان خلافت خداوندگار و جانشینى پیامبر 25 برترین رکن شریعت 26 سرچشمه حرکتها و محور تلاشها [27 قطب] بنیاد نیکیها و منبع جوشان فضائل و خیرات 28 متمم نعمت و نعمتى که در واپسین روز زندگى انسانها همه در پاسخگوئى بدان مسئولند. 29
واوصافى درباره امام نظیر:
فزون بخش ثروت عمومى مجرى مقررات و حدودالاهى پاسدار مرزها مدافع حریم خدا آفتاب فروزان ستاره غ راهنماى انسانها در تاریکى هاى شبهاى سیاه امین خدا در میان مردم به خشم آورنده منافقان ویران کننده بنیان کافران عزت آفرین مومنان شعله فروزان بر جایگاهى بلند راهنماى هدایت انسانها 30 ریسمان محکم الهى 31 صراط مستقیم هدایت 32 میزان ارزش و معیار سنجش حرکتها 33 و وسیله تقرب بخدا
ودر روایتهائى همبستگى جدائى ناپذیر فلسفه اعتقادى باامامت مطرح شده 35 و نیز دراحادیث بسیارى ثمره بخشى حرکتها واعمال انسان وابسته به پذیرش امامت پیشوایان الهى دانسته شده است 36 .
اینک بااین همه توصیف هاى شگفت و چهره نمائى درگیرانه ازامامت و امام باز هم مى شود تصور کرد که امامت صرفا یک منزلت معنوى است و امام هیچگونه مسئولیت اجتماعى و سیاسى و نظامى و ... ندارد.اگر امام اجراء کننده مقررات و ویرانگر بنیاد کافران و ...است آیااین همه جز باایجاد یک تشکیلات منسجم و حکومت الهى امکان پذیراست ؟!
بنابراین طرح امامت و حق ولایت از سوى ائمه چیزى جزادعاى حق حکومت و راهبرى انسان براسا قوانین الاهى نیست .
امام صادق (ع) در روایتى فرموده است :
همه امتیازات و نیز همه تعهدات پیامبر را على (ع) وامامان دیگر دارا هستند. 37
صدها روایت پراکنده در باب هاى مختلف از کتابهاى گوناگون بصراحت مفهوم امام وامامت در فرهنگ شیعى را زمامدارى واداره امورامت مسلمان دانسته وامامان اهل بیت را صاحبان حقیقى حکومت معرفىکرده است .
سیره پیامبران و تشکیل حکومت :
قرآن مجید دراهداف انبیاء ایجاد حکومت عدالت گستر و قسط آفرین را ذکر نموده است :
لقدارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم بالقسط وانزلناالحدید فیه باس شدید و منافع للناس : 38
پیامبران را به نشانه هائى روشن فرستادیم و به آنان کتاب و میزان - مکتب مجموعه قوانین و مقررات و ضوباط معیارهاى سنجش - فرستادیم تا مردم براى ایجاد زندگى براساس قسط و عدل بپاخیزند و آهن را فرستادیم که در آن صلابت شدید و منفعتهائى براى مردم است .
تکیه بر[ حدید] بعنوان عامل قدرت و در هم کوبنده موانع راه الله است واین بدان جهت است که پیامبران گرانباراز رسالت نجات و رهائى انسان و در جهت سودمندى مستضعفان و فرودستان و تعالى اندیشه آنان با بعثت و نبوت خویش تحولى عظیم را در جامعه بوجود مى آورند تا دنیا را بشکلى نو بسازند تا نابسامانیها را ریشه کن کنند تا بارهاى سنگین و ننگین نظامهاى استکبارى رااز دوش انسانها برگیرند و زنجیره هاى تفکرات پلید شیطانى را در هم درند وانسان رااز حقارتهاى تحمیل شده رهانده به عزت و کرامت شایسته رسانند.
پر واضح است که وقتى زورمداران و زراندوزان و راه بندان اندیشه انسانى که رسیدن به هوسها و آمال خویش را در جهل مردم و مالا در حاکمیت ستمگرانه شان مى دانند بااین تحول شگرف که آمریت هوس آلود و حاکمیت سلطه جویانه شان را در زوال مى بینند به مقابله برخیزد و با تمام توان براى شکست این حرکت بکوشند.
این است که پیامبران الهى پس ازارائه نشانه هاى روشن وایجاد جنبش عقیدتى و سیاسى و عرضه معیارهاى سنجش براى ایجاد حکومتى خدائى براى زدودن موانع راه دست به حرکت مسلحانه زده با ستم پیشه گان به نبرد بر مى خیزند:
وکایین من نبى قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لمااصابهم فى سعبیل الله و ماضعفوا ومااستکانوا والله یحب الصابرین: 39
چه بسااز پیامبران که خدا دوستان بسیارى همراه وى به نبرد پرداختند واز آنچه در راه خدا به آنها رسیده سستى نگرفتند و ناتوان نشدند و زبونى نکردند و خدا صابران را دوست مى دارد.
على (ع) فرمودند:
الخیر کله فى السیف و ماقام هذاالدین الا بالسیف اتعلمون ما مضى قوله تعالى وانزلناالحدید فیه باس شدید هذا هوالسیف: 40
نیکیها همه درسایه شمشیراست و آئین حق جز با شمشیر بپا نشود. آیا مى دانید معناى[ حدید] در آیه[ وانزلناالحدید].. چیست ؟ حدید شمشیراست .
و در روایت دیگرى على (ع) حدید را به مطلق[ سلاح] تفسیر فرموده است . 41
این آیه یکى از آیاتى است که فلسفه و علت نبوت و به نگاهى دیگر وظیفه مسئولیت پیامبران را مشخص مى سازد: گسترش عدالت ایجاد قسط و براى تحقق آن[ حدید]!
و روشن است که اگر پیامبران دراندیشه در هم شکستن سلطه ستمگران نبودند و نجات انسانها رااز نظام شیطانى آنان هدف قرار نمى دادند نه نیازى به شمشیر بود و نه نیروى مسلح و نه نبرد و درگیرى . صهرف تبلیغ معارف بدون اجراء آن در محیط اجتماع چه ضررى به مفسدان دارد که از گسترش آن جلو گیرند و در جهت خفه کردن فریاد رساى رهبران الهى بکوشند.اگر حاکمیت با ستم باشد و سلطه جویان و جباران فسادگستر فرمانروائى کنند چند جمله موعظه بدون هیچ گونه درگیرى چه اثرى خواهد داشت که آنان را وادار به مقابله کند چرا که به گفته آن شاعر:
یارى زحق مجوى که تا ظلم حاکم است حق نیز جز به یارى باطل نمى رود
در حاکمیت ستم این مردمند که ذبح شرعى مى شوند واموالشان با فتاواى وابستگاه به غارت مى رود. و تاریخ مظلومیت انسان و غارت اموال بنى آدم شاهدى است گویا بر این حقیقت .
بدینسان هیچ گونه تردیدى باقى نیست دراینکه : هماره پیامبران در کار در هم شکستن سلطه هاى نابخردانه و رذالت بار مشرکان سلطه هاى نابخردانه و رذالت بار مشرکان بودند تا بر ویرانه هاى آن حکومت الهى بنیان نهند وانسان را بسوى والائیها و بالائیها و رهائى از شرکت و فساد فراخوانند. قرآن بصراحت مى فرماید:
فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب والحکمه و آتینا هم ملکا عظیما: 42
بتحقیق خاندان ابراهیم را کتاب و حکمت دادیم و به آنها ملک سلطنت مادى و معنوى - عظیم دادیم .
علامه طباطبائى در تفسیر گران ارج[ المیزان] مى فرماید: مراداز[ ملک] تسلط به امور مادى و معنوى است که شامل نبوت و ولایت و هدایت و مالکیت بردگان و ثروتها مى گردد. 43
گزیده سخن اینکه دقت دراهادف انبیاا و شیوه برخورد آنان با قدرتهاى زمان و ... همه و هه نشانگراین است که آنان درپى ایجاد حکومتى الاهى تلاش مى کردند. جریان گزینش طالوت 44 قیام و حرکت موسى تعیین جانشین و حاکم از سوى موسى براى مدت اندک میقات 46 حکومت یوسف 47 داود 48 سلیمان 49 واقعیتها شورانگیز و درگیریهاى ستم سوز پیامبران شاهد زنده و گویائى است براین حقیقت که تبیین و تفصیل آن فرصتى گسترده تر مى طلبد.
پیامبراسلام و حکومت :
نگاهىگذرا به سیره پیامبر و چگونگى حرکتهاى سیاسى اجتماعى واقتصادى آن حضرت نشانگراین است که پیامبر در حوزه تفکراسلامى بنیانگذار سیاست اسلامى و حکومت الهى است . هنگامى که پیامبر با آیه:[ ولنذهر عشیرتک الاقربین] 50 ماموریت یافت تا نزدیکان خویش را به اسلام دعوت کند واز همان جا دعوت به آئین الاهى را بگستراند در میان آنان بپا خواست و فرمود: 4
من شما را بدو سخن - که در گفتن سبک و در عمل واجراء سنگین است - فرا مى خوانم بااین دو سخن شما فرمانرواى عرب و عجم خواهید شدو همه امتها بر حاکمیت شما گردن خواهند نهاد. و بااجراء و گسترش آن
- در روز قیامت - وارد بهشت مى شوید واز عذاب جانکاه الهى مى رهید. و آن دو سخن اینکه : به یگانگى خدا و رسالت من گردن نهید هر کس از شماامروز دعوت مرا بپذیرد و مرا دراهدافم یارى کند بمنزله برادر من خواهد بود و نیز وزیر و وصى و جانشین من .
نکته قابل تامل و توجه این است که پیامبرا ز همان آغاز گستره اهداف خود را از سپیده دمان حرکت در پیشدیداینان مى نهد یعنى حاکمیت بر ملتها و منقاد ساختن امتها تا آنجا که بر صحنه زندگى انسان و صفحه ذهن او هیچ حاکمیتى غیراز حاکمیت الله نباشد. واز همان آغاز کسى را مى طلبد که او همراه وى بار سنگین گسترش این رسالت واجرا و بپا داشتن آن را بدوش کشد و همان کس نیز در آینده و پس از وى راه او راادامه دهد واین اهداف را بپا دارد.
بدینسان مى نگرید که چگونه دراین بیان ارجمند پیامبر پس از جهانشمولى این عالیم و طرح مسئله توحید و رسالت خلافت و تداوم رسالت مطرح شده است . و وابستگى جدائى ناپذیر اینهااز همان آغاز گوشزد شده است . به این معنى که تداوم و رهبرى و فلسفه سیاسى وادامه حاکمیت و حکومت به هیچ عنوان قابل قابل اغماض و چشم پوشى نست . پیامبر که در آغاز حرکت اینگونه بر فلسفه سیاسیى پا مى فشارد در فرجام آن دگربار - پس از بارهاى بار - در غدیر خم با آن تمهیدات و مقدمات فراموش نشدنى براین مسئله تاکید مى کند و خداوند کریم پیامبر را هشدار مى دهد که عدم ابلاغ امامت و رهبرى بمعناى نفى رسالت واز بین بردن تلاشهاى 23 ساله اوست . 52
پیامبر پس از سالیان تبلیغ وارشاد در مکه آهنگ هجرت به مدینه مى کند و در آنجا براى تشکیل حکومت الهى واستقرار در مدینه بیانیه اى را بعنوان پیمانى در جهت زندگى مسالمت آمیز بین مسلمانان و دیگر طوایف موجود دراطراف مدیه صادر مى کند که مى توان آن رابه عنوان اولین قانون اساسى دولت پیامبر دانست . 53 آنگاه باایجاد سپاهى منظم و بستن پیمانهاى دیگر با طوائف و شکل دادن به شئون اقتصادى واجتماعى وانتخاب مرکزى براى دادخواهى و قضاوت وارسال نامه هاى گوناگون به پادشاهان و روساى ممالک زمان و نیروهاى سنگین و طاقت فرسا و ... نشان داد که در پى ایجاد حکومتى صالح با تشکیلاتى منظم و عزت آفرین است .
پیامبر در نامه اى به پادشاه عمان مى نویسد:
:درود بر پیروان هدایت شما را به آپین اسلام مى خوانم اسلام بیاورید و در پناه اسلام و در آرامش زندگى کنید. من فرستاده خداوند به همگانم اگرایمان آوردید شما را والى حوزه حکومت خودتان قرار خواهم داد و گر نه حاکمیت شما زایل شده و سپاه پیروزمنداسلام میدان حاکمیت شما را خواهند گرفت . و نبوتم بر حاکمیت شما چیره خواهد گشت . 54
مى نگرید که سخن از پذیرش اسلام است و حاکمیت آن و گرنه نبرد مسلحانه و رهائى مردم از ستم جباران وایجاد نظم الاهى و چیرگى حق بر باطل !
پیامبر با فرستادن سفیران وارسال نامه هاى سیاسى و ... به زعماى کشورها حرکت جدید و عظیمى را در جهت بوجود آوردن سیاستى سالم آغاز کرد. محمد عبدالله عنان مى گوید
این سفیران و نامه هاى پیامبر از کارهاى تازه وابتکارى دیپلماسى در روابط سیاسى است بلکه مى توان گفت : نخستین عملى است که اسلام دراین وادى بدان پرداخته است . 55
بدینسان پیامبر ضمن اینکه سفیرالاهى است درابلاغ مکتب و قانون گذارى در جهت هدایت انسان بسوى الله بنیانگذار دولت اسلامى و رهبر سیاسى و مرامى مردم نیز هست . در آیات مربوط به شخصیت پیامبر [ص] این دو منزلت بصراحت بیان گشته است . قرآن مجید در تبیین قانونگذارى وابلاغ مکتب مى فرماید :
محمد رسول الله والذین معه اشداا على الکفار رحماء بینهم: 56
محمد(ص) فرستاده خداست و آنان که با وى هستند بر کفار سخت خوى و بر خویش مهرورزند.
و نیز:
ماکان محمدابااحد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین : 57
محمد پدر هیچکدام از مردمان شما نیست لکن رسول خدا و خاتم پیامبران است .
و یا:
ما على الرسول الاالبلاغ: 58
بر پیامبر جزابلاغ نیست .
و در تمام آیاتى ازاین قبیل سخن از رسالت و قانون آورى است و نه چیز دیگر.
همچنین دررابطه بااثابت حاکمیت و ولایت و تصدى اموراز طرف آن حضرت مى فرماید:
النبى اولى بالمومنین من انفسهم : 59
پیامبر شایسته تراست به مومنان از خودشان .
یعنى مومنان در آنچه که حق دارند در زندگیشان تصرف کنند پیامبربدان شایسته تراست تا خود مومنان درابعاد گوناگون زندگى اقتصادى سیاسى حقوقى و ...
این آیه بیانگرابعاد ولایت و سرپرستى و دولتمردى پیامبراکرم است .امام باقر (ع) در تفسیر آیه مى فرماید[ :نزلت فى الامره] یعنى این آیه درارتباط با حاکمیت و حکومت وامارت پیامبراست . 60
در آیه دیگرى چنین مى خوانیم :
اطیعواالله واطیعواالرسول واولى الامر منکم : 61
خدا و رسول واولى الامر رااطاعت کنید.
در آیاتى که اطاعت رسول تکرار شده است اذعات از رسول اطاعت ازاوامر حکومتى و ولایتى آن حضرت است چرا که تبیین قوانین و تشریع احکام اطاعت از خداست . و دراین گونه آیات سخن ازاطاعت[ امر رسول] است یعنى اوامرى که یامبر با عنوان تصدى امور و حق دخالت در زندگى مومنان صادر مى کند باید مورد اطاعت و پذیرش قرار گیرد. 62
بنابراین پیامبر فقط ابلاغگر یک رشته تعلیمات اخلاقى و پند واندرز نبود تا خود واعظى باشد واندرزهایى بدهد و بگذرد! بلکه وى بنیانگذارى بود پر صلابت که[ جامعه اعلون] را پى ریزى کردو قرآن را بعنوان نظامنامه حکومت و حاکمیتش در پهنه زمین بگستراند و براى اجراى آن و گسترش حاکمیت الهى خلفاء و جانشینانش را تعیین و نصب فرمود.
بگذریم ازاندیشه هاى نا صحیح برخى از واقعیت نبینان سطحى نگر که مى گویند[ :شان انبیاء و جانشینان آنان اجل ازاین است که تشکیل حکومت دهند]!! شگفتااین شناخت ازانبیاء را چه مى شود نامید؟! درست نشناخت اسلام وابعاد آن ؟! کم توجهى به سیره پیامبران و حرکتهاى ستم سوز و عز آفرین آنان ؟! تحقیق نکردن در فلسفه و نظام اجتماعى اسلام و مسائل مربوط به روابط داخلى و خارجى ؟! نمى دانم .
ادامه این بیان نا صحیح را بنگرید[ : ائمه دین و جانشینان پیغمبران بعنوان وصایت در صورتى که مردم رجوع به آنها نکردند ماموریت ابتدائى براى تبلیغ احکام ندارند]! 63 باید پرسید فریادهاى طاغوت شکن حرکتهاى بت سرنگون کن و تلاشهاى فرهنگى عقیدتى سیاسى و ...امامان به چه عنوان بود؟ پیشوایان الهى که با تربیت فرزندان راستین اسلام و قرآن و هدایت حرکتهاى شورانگیز و شکننده سلحشورانى مانند[ زید بن على] و ... که خواب خوش جباران را بر آنان کابوس وحشتناک ساخته بودند به چه عنوان بوده است ؟
بارى اگر برخى از روى کم تعمقى در شناخت هویت اصلى اسلام اینگونه بیراهه رفته اندگروهى دیگر به داعیه روشنفکرى و آزاداندیشى از آن سوى بام به بیراهه غلطیدند و فریاد زدند که[ : اصولااسلام براى انیکه بشریت را آماده کند تا رسالت رهبرى جامعه اش را خود بدست بگیرد و براساس مقتضیات زمان حاکمیت مطلوب و زمان پسند را تشکیل دهد و چهارچوب و حدود مشخصى براى حکومت و حاکمیت و چگونگى انتخاب حاکم و ...ارائه نداد! و پیامبر نیز هرگز دست به چنین کارى بعنوان اسلام و پیامبرى نزد! که این کار در حوزه ماموریت او نبوده است] !
اما آگاهان و پژوهشگران بخوبى مى دانند که حقیقت غیرازاین است و اسلام آئینى است با طرحها و شیوه هاى والا در جهت جامعه ئى الاهى و محیطى سالم و حکومتى هماهنگ با فطرت پاک انسان .
تفصیل این اجمال را باید با کاوش در سیره پیامبر و نگرش نمونه هاى عالى سیاست الهى پیامبر جستجو کرد.
امامان و تشکیل حکومت اسلامى :
از آنجائى که زندگى سیاسى امامان بخاطر خفقان شدید حکومتهاى غاصب تاریکیهاى زیادى دارد واز سوى دیگر سرشاراز درگیریها و مبارزه ها است ناچاریم این قسمت از بحث را مقدارى گسترده مطرح سازیم و در ابتداى سخن از خوانندگان پوزش خواهیم .
ژرف نگرى در زندگى امامان و بررسى واقعیات زندگى آنان و جمع بندى موضع گیرى رهبران الاهى در مقابل قدرتهاى مسلط ایجاد شور و حماسه در یاران در برابر ستمها و شکنجه هاى جباران و ... همه و همه - چنانکه برخى از پژوهشگران اسلامى گفته اند - نشانگراین است که پیشوایان الاهى حکومت و حاکمیت واداره امور زندگى مردم را حق خود مى دانستند و براى باز پس گرداندن رهبرى و زمامدارى به چایگاه اصلى آن و تشکیل حکومت اسلامى تلاش مى کردند. پیش تر برخى از گفتارامامان را دراین مورد آوردیم اینک به پاره اى از نمودها و نشانه هاى این واقعیت صادق در زندگى ائمه اشاره کرده واندکى از موضع گیریهاى جباران و ستم خویان اموى و عباسى را در مقابل اهل بیت بازگو مى کنیم .
امیداست عالمان آگاه و روحانیون توانمند با بهره ورى از سرچشمه زلال معارف آفتاب گون فرزندان فاطمه[ س] این حقایق را براى آگاهى نسل هوشمند وانقلابى و مومن در پیشدید آنها نهند.
على (ع) و تشکیل حکومت :
على (ع) پس از رحلت پیامبر تلاش وسیعى را جهت روشن کردن ذهنیت مردم از واقعیت امر آغاز کرد. معاویه در نامه ئى امام را بخاطراین تلاش گسترده سرزنش مى کند و مى گوید:
[بیادت مى آورم روزى که همراه همسرت دست در دست فرزندانت براى دادخواهى و یارى جوئى به سوى خانه مهاجر وانصار مى رفتى] . 65
فاطمه اطهر(ص) دریارى همسر بزرگوار و رهبر عالیقدرش براى بیرون کشیدن فدک از چنگ غاصبان و روشنگرى نسبت به امامت و شخصیت والاى على(ع) تلاش عظیمى را آغاز کرد. بانوى اکرم اسلام در خطبه بسیار مهم و والایش ازامام و چگونگى کار آنان چنین یاد مى کند:
[ویحهم انى زعزعوها عن رواسى الرساله و قواعدالنبوه والدلاله و مهبط الروح الامین والطبین بامورالدنیا والدین ؟الا ذلک هو الخسران المبین:] 66
: واى بحال مردان شما چرا آنان خلافت رااز مرکز رسالت و بیت نبوت و محل نزول وحى بیرون بردند؟ و چرا ولایت و زمامدارى امت رااز آن مردلایق و آگاه ازامور دنیا و دین دور کردند؟ بى شک این زیان و خسارت روشنى است .
گروهى از یاران با وفاى امام پس از جریان سفینه بنى ساعده هسته مرکزى مقاومتى را در خارج مدینه ریختند که سرکوب گردید67 و گروهى دیگر در موقعیتهاى مناسب به روشنگرى و بیدارى دست یازیدند68اما چون تلاشهاى روشنگرانه در آن موقعیت زمانى به ثمر نرسید امام (ع) براى حفظاسلام و کیان امت درگیرى رویاروى را بیک سو نهاده و سکوتى آموزنده و دردناک را پیشه کردند سکوتى که پس از سالها و بهنگام تشکیل حکومت الاهیش از آن بااین تعبیر زیبا و غمبار یاد کردند
فصبرت العین قذى وفى الحلق شجى ارى تراثى نهبا: 69
پس با آنکه مى دیدم میراثم را بغارت مى برند مانند کسى که خار در چشمش نشسته و استخوان در گلویش شکسته بردبارى پیشه ساختم .
امام خوب مى دانست که جامعه نو پاى اسلامى با وجود دشمنان قدرتمند و ضربت خورده خارجى و با وجود عناصر تازه مسلمان بهیچ وجه تاب دو دستگى و کشمکش صفوف را ندارد. و کمترین رشنه ئى در پیکر استواراین جامعه مى تواند تهدیدى نسبت به اصل واساس آن باشد. واز سوى دیگر امام زاویه انحراف واقعیت از حقیقت را نیز بخوبیمى داند. بدینسان او که دلسوزترین و متعهدترین مسلمانان نسبت به مکتب و آرمانهاى آن است طبیعى است که اگر براى حفظ بنیادها و کیان آن سکوت مى کند این سکوت سکوتى باشد روشنگرانه .ازاین روى امام رسالت بیدارى آفرینى و روشنگرى نسبت به مقام و مرتبت خود و چگونگى حاکمان و حاکمیتها رااز دست نگذاشت .اگر براى حراست از تمامیت مکتب و جلوگیرى ازاضمحلال آن از دخالت فعال و حمایت دلسوزانه نسبت به جامعه مسلمانان دسن نکشیدواز پاسخ ها و راهنمائیهاى بسیارى درباره مسائل سیاسى و نظامى واجتماعى و غیره دریغ نورزیدازاعلان حق و جلوگیرى ازانحرافها و روشن کردن اذهان نیز دست نشست و بارهاى بار از حق خلافت خود سخن گفت و مظلومیت خود را فریاد کرد و فرمود: ؟
مازلت مظلوما منذ قبض الله رسوله حتى یوم الناس هذا : 70
من هماره از روزى که رسول الله از جهان رخت بر بست تا به امروز مظلوم بوده ام .
على (ع) در یکى از روزهاى زندگى مظلومانه اش کسى را دید که ناله مى کند و فریاد مظلومیت سر مى دهد فرمود:
هلم فلنصرخ معا فانى مازلت مظلوما : 71
بیا باهم فریاد کنیم که من نیز هماره مظلوم بودم .
تااینکه مردم بستوه آمدند و بپا خواستند وامام را به یارى طلبیدند تا حکومت را به مجرى اصلیش برگردانند وامام نیز پذیرفت و از آن بعنوان یک مسئولیت خطیر و وظیفه سنگین یاد کرد و چنین سخن گفت :
. لولا حضر الحاضر و قیام الحجه بوجودالناصهر وع ماخذالله على العلماءان لایقاروا على کظه طالم و لا سغب مظلوم لالقیت حبلها على غاربها: 72
اگراین وضعیت نکبت باراجتماعى و سیاسى بوجود نیامده بود 73 و به سبب وجود یارى حجت بر من اقامه نشده بود و خداى از دانشمندان پیمان نگرفته بود که بر شکمبارگى ستمگران و گرسنگى ستم دیدگان آرام نگیرندبى گمان زمام خلافت را بر گردنش رها مى ساختم.
وقتى زمینه آماده مى شود امام حکومتى الاهى را پى مى نهند و با موانع راه تحقق اهداف والایش به نبرد برمى خیزد تااینکه به گفته جبران خلیل جبران:[ بخاطر گسترش عدالت و قاطعیت دراجراى آن شهد شهادت مى نوشد].