نوع مقاله : مقاله پژوهشی
روحانى یک عالم دینى است که در راه تزکیه و تعلیم و تلاوت و فرا خواندن آیات خدا بر مردم مى کوشد. و در حقیقت کار پیامبران راادامه مى دهد.
هوالذى بعث فى الامبین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه . 1
روحانى مسئولیت تلاوت آیات خدا بر مردم تزکیه مردم دادآموزش اسلامى به مردم و نشان دادن راه زندگى سالم و سعادت آفرین به مردم را بر پایه تعالیم خدا بر عهده گرفته است .
ایفاى این مسئولیت این مسئولیت خطیر وسازنده به وسیله روحانى ایجاب مى کند که روحانى خودش اهل علم باشد خودش درباره قرآن و اسلام درس بخواند مطالعاتى داشته باشد کتاب و سنت را بفهمد و چون مى خواهد دیگران را تزکیه کند اول باید خودش را تزکیه کند در راه تقوى باشد خود را بسازد عادل و با تقوى خداترس و داراى مکارم اخلاق باشد.
و چون مى خواهد دیگران را بسازد و به آنها یاد بدهد باید خود یک آدمى باشد داراى جوهر سازندگى و یادگیرى سازندگى و یادگیرى خودش یک کار دشواراست .
و چون ساختن مردم و یاد دادن به مردم علاوه بر آگاهى به اسلام قرآن سنت سیره پیغمبر و عترت[ سلام الله علیهم اجمعین] نیاز دارد به اینکه : آدم خود مردم و زمان خودش را هم درک کند.
ما تا زمان خودمان را نشناسیم ما تا محیط خودمان را نشناسیم تا مردم خودمان را نشناسیم نمى توانیم مردم را در راه اسلام دعوت کنیم و آموزش بدهیم و بسازیم پس باید محیط و زمانش را هم درک کنیم .
روحانى باید مردمى باشد
روحانى کسى است که بااین اندوخته ها و بااین سرمایه در بین مردم و در رابطه با متن مردم زندگى و کار مى کند.
اگرامام جماعت است صبح و ظهر و شب یا ظهر یا شب توى مسجدش با مردم است با مردم عبادت مى کند براى مردم صحبت مى کند مردم ازاو سئوالات مى کنند دائما در تماس مستقیم با مردم است .
اگر منبرى است واعظ و سخنران است باز هم توى همین مردم و توده ها سخنرانى مى کند سخنرانیش به یک قشر معین مربوط نیست به همه مربوط است .او سخنرانى نیست که بیاید حرفش را بزند و برود حرفش را مى زند یا همان وقت با مردم است . یا شبش مردم مى آیند توى خانه اش دم خانه اش با وى معاشرت دارند.
روحانى و مردم مثل ماهى مى ماند و آب روحانى با مردم و در مردم زنده است بدون مردم و دوراز مردم نمى تواند رسالتش راایفا کند.
علاوه براین روحانى در جامعه ما یک نقش دیگر هم خود به خود بر عهده دارد و آن : خدمت بى منت به مردم است مردم ما! بخواهیم یا نخواهیم از روحانى محلشان انتظار دارند که اگر گره اى در کارشان پیدا مى شود قدم بگذارد جلو گره گشائى کند مشکلى پیدا مى شود حل کند.
یادم مى آید در نجف آباداصفهان یک عالم مردمى فعال محبوب به نام مرحوم آقاى حاج ابراهیم رحمه الله علیه زندگى مى کرد.
خوب یادم مى آید که آن وقتها ما طلبه جوانى بودیم و دوست داشتیم این الگوها را خوب بشناسیم از آنها چیز یاد بگیریم پرسیدیم : خوب وضع آقاى حاج ابراهیم در میان مردم نجف آباد چطوراست ؟
گفتند: مردم آقاى حاج ابراهیم رااز صمیم قلب دوست دارند.
- چطور؟
- چون ایشان هم امام جماعت است هم واعظاست و هم خادم است .
به مردم خدمت مى کند بعد گفتند:از باب مثال برایت مى گوییم ایشان گاهى بعداز نیمه شب مثلا دوى بعداز نیمه شب یک کسى مى آید در خانه اش را مى زند: آقاى حاج شیخ ؟
- بله ؟
- بازنم دعوامان شده توى خانه ریش سفیدهاى فامیل نتوانستند دعوا را حل کنند کار بالا گرفته ناچار به شما زحمت دادیم لطفا بیائید بینمان رااصلاح بدهید.
آقاى حاج شیخ ابراهیم هم باکمال خوشرویى با کمال خوشحالى پا مى شود مى آید آنجا و مى نشیند و مى گوید:
- خوب یک چائى درست کن تا با همدیگر بخوریم و مى نشیند تا صبح اختلاف آنها را حل مى کند و نماز صبح را مى خواند و مى رود.
بسیارى از روحانیین آماده به خدمت براى خدمات مردم زندگى مى کنند بدون اینکه ساعت معین داشته باشند همیشه دراختیار مردم هستند.
اینها خصلتهاى اساسى یک روحانى است .
دراین بازار تهران یک بچه بازارى نفت فروش در زمان رضاخان قلدر آنوقتى که روحانیت تحت فشار بود آن وقتى که درصدد ریشه کن کردن روحانیت بودند تصمیم مى گیرد:[حالا که روحانیون رااینقدر تحت فشار قرار مى دهند من مى آیم درس مى خوانم و روحانى مى شوم] .
این هم خودش یک شجاعت است ایشان مى آید درس مى خواند نفت فروشیش را هم مى کرده درسش را هم مى خوانده تا کم کم یک مقدر طلبه درس خوانده اى مى شود تصمیم مى گیرد: بچه هاى دیگر بازار و کارگرها و بچه هاى الان عده اى شان جزوافراد موثر در تداوم انقلاب اسلامى ما هستند و در سال 1341 - 42 دراداره و سازماندهى نیروهاى انقلاب نقش اساسى داشته اند.
این آقا روزهاى جمعه بچه هاى کوچک را مى برده بیرون شهر پیک نیک دنگى راستى هم دنگى خودش هم دنگ مى داده آنجا با هم برایشان حدیث مى گفته با آنها نماز مى خوانده مى گفته این بچه ها روزهاى جمعه تعطیل هستند خوب هست براى اینها برنامه داشته باشیم که اینها فاسد نشوند.
اینها برنامه روحانیت است در رابطه بااسلام .
روحانى باید سیاسى باشد
روحانیت یک وظیفه دیگر هم پیدا مى کند و آن وظیفه این است که : چون اسلام دینى است مشتمل بر سیاست و سیاست از دیانت و حتى از عبادت جدا نیست عبادتش هم سیاست است : نماز جماعتش نماز جمعه اش نماز عیدش حتى حجش همه اینها حالا جهاد امر به معروف و نهى از منکر که در جاى خودش اینها هم داخلش الهام بخشى و عمل سیاسى وجود دارد.
روحانى عالم اسلام در رابطه با سیاست هم مسئول است . یک وقتهائى بود بیگانگان آنهائى که مى خواستند روحانیت از صحنه اداره جامعه و سیاست غائب بشود تا بتوانند کارهایشان را بکنند اینها یک فکر ضد اصلامى را تو جامعه ما رونق داده بودند و آن این است که : آقا روحانى چکار به کار سیاست دارد؟ فلانى خیلى روحانى جلیل القدرى است اصلا کارى به کارهاى مردم ندارند!
به برکت این انقلاب به برکت خوداسلام به برکت قرآن به برکت رهبرانقلاب به برکت علماى بزرگ و جلیل القدرى که قبل از آن اعلام کرده اند که :
روحانیت و دیانت با سیاست کار دارد خیلى هم کارد دارد این توطئه خنثى گردید من اینجا نه به مناسبت حضور برادر عزیزم آیت الله آقاى حاج سید محمدباقر خوانسارى که امام جماعت اینجا هستند بلکه به مناسبت علاقه قلبى که به مرحوم آیت الله العظمى مرحوم آقاى حاج سید محمد تقى خوانسارى رضوان اله علیه داشتم این رایاد مى کنم .
مرحوم آیت الله حاج سیدمحمد تقى خوانسارى رضوان الله علیه در قم یک مرجع و یک مدرس عالیقدر و مورداعتماد عموم بودند و نماز جماعت ایشان جزو باشکوهترین نمازهاى جماعت بود چه در مدرسه فیضیه چه در بیرون مدرسه فیضیه .
ایشان در سالهاى 1330 تا 32 در همان سالهاى نبرد ملت قهرمان ما با استعماراروپائى و غربى رسما وارد میدان شدند تا نشان دهند که مرجعیت و روحانیت و قدس و تقوى را تعهد در برابر وظایف سیاسى ایجاد مى کند نه بى تفاوتى واز کنار مسائل عبور کردن .
ما پیشگامانى این چنین داریم همینطور به جلو بروید و بروید. ولى همه مان مى دانیم که نقش سازنده گسترده در رابطه با حضور وسیع روحانیت در مبارزات اجتماعى در پى قیام انقلابى متداوم و پى گیر و سرسختانه سال 1341 به رهبرى امام خمینى صورت گرفته . ایشان همه تلاشها و زحمات گذشته را توانستند شکر گذارى و قدرنمائى کنند و با پیشتازى و پیشگامیشان به این طلسم وافسانه باطل جدایى دین از سیاست و روحانیت از سیاست پایان دهند. و روحانیت اکثریت قاطعش در همه جا وارد عرصه سیاست و میدان نبرد و مبارزه شد.
همین الان صدها روحانى جوان در صحنه هاى نبرد در بیشتر جبهه ها حضور دارند و در کنار برادران دیگرشان مى رزمند.
یک برادر پاسدار به من گفت : در آن روزهائى که دراین شهرهاى خط آتش واین مراکز خط آتش با برادرها فرصت داشتم چقدر زیبا بود و به قلبها آرامش مى داد وقتى که من دیدم در سنگر پهلویى من برادر پاسدارم راجع به نمازش دارد سئوالات مى کند که (مثلا) من دراین حالت چگونه نماز بخوانم و دیدم همسنگراو یک روحانى جوان است که دارداو مسئله عبادت و نمازش را دراین حال نبرد بیان مى کند.
روحانى بایداجتماعى باشد
حضور تمام عیار روحانیت در صحنه زندگى اجتماعى براى خود رحانیت بارها مسئولیتهاى جدیدى را به همراه آورده روحانى حالا باید صبح تا شب کار بکند آن موقع صبح تا شب دراختیار مردم مى بود گاهى مراجعه کننده داشت واحیانا گاهى هم فرصت مطالعه یا آرامش داشت حالا روحانى باید صبح تا شب کار کند صبح تا شب آماده باشد مسئولیتها سنگین شده است دراین دوران انقلاب دراین دوران ممتد بین سال 1341 تا حالا که 1359 هست دراین هیجده سال به تدریج روحانیین وارد میدان و معرکه شدند عده اى ( هم ) به دنبال آنها وارد شدند.
درسال 1357 در آن چند ماه اخیر که باید ملت ما یک جا و یک پارچه در مقابل مزدوران رژیم بایستد همه تان شاهد بودید که بیشتر مساجد ما پایگاه رزم و نبرد بود. مردم آنجا دور هم جمع مى شدند روحانى و روحانیت محل قاطى با مردم دوشادوش مردم کار داشت حرکت داشت فعالیت داشت .
البته چون واقعیتها را مى خواهم همانطور که بوده مطرح کنم : در همان موقع هم گاهى جوانها گله مى کردند که روحانى محل ما آنطور که باید حرکت ندارد همکارى ندارند ولى اینهااستثناها است .
روحانیت باید دراموراجرائى حضور داشته باشد
در سال 57 به خصوص از ماه رمضان به بعد حضور روحانیون با مردم در صحنه هاى نبرد روز به روز گسترده تر مى شد تا پیروزى بهمن 57 با پیروزى بهمن 57 روحانیت احساس کرد نظام طاغوتى مزدور سرنگون شده رژیم منفوراز بین رفته امااین را هم احساس مى کرد: که خیلى خوب پس از پیروزى حالا مسائل زیادى هست که تا دیروز به عده رژیم بود حالا به عهده کیست ؟
مردم محل مردم هر محل از روحانى محل انتظاراتى داشتند خیلى از این آقایان روحانیین تماس مى گرفتند مى گفتند: آقا همین مردمى که در طول انقلاب شب تا صبح کار کردند کارشان را رها کردند راهپیمائى کردند تدارکات فراهم کردند پلاکارت نوشتند شعار تهیه کردند نیروها را آماده کردند خوب اینهاامروز مسائلى دارند اینها بطور طبیعى به ما مراجعه مى کنند همانطور که دیروز به ما مراجعه مى کردند حل مشکلاتشان رااز ما مى خواهند گرفتاریهایشان را مى خواهند ما حل کنیم تکلیف چیست ؟
اولا با همکارى مردم واین روحانیین در مساجد و محلها کمیته هاى انقلاب تشکیل شد کمیته هاى انقلاب چکار مى کرد؟ همه تان یادتان هست که کمیته هاى انقلاب چکار مى کرد؟
کمیته هاى انقلاب بسیارى از جاهاى خالى حکومت را در آن دوره پر کرده بود.
امنیت محل ها را کى ها تامین مى کردند؟ همین کمیته هاى انقلاب .
بسیارى ازاین آقایان مى گفتند ما شب نیمه شب مى رویم اینور و آنور: ببینیم پاسدارهاى کمیته ها مشکلى ندارند نیازى ندارند سر جاشون هستند.اگر کسى نیست کى باید جایشان بیاید نصف شب گشت مى دادند وظیفه شان راانجام مى دادند.
وقتى قراراست روحانى بیاید توى گود به قول معروف باید لخت بشود بیاید توى گود براى همه سنگینیها و دشواریها و مسئولیتها آماده باشد
به این ترتیب روحانیت شانه اش روز به روز زیر بار مسئولیت هاى سنگین تر قرار مى گیرد. دادگاههاى انقلاب تشکیل شد روحانیون پذیرفتند که در این دادگاه ها قاضى باشند حکم کننداحکام دشوار و سخت را براى خودشان دشمن بتراشند.
بسیارى ازکسانیکه دراین دادگاههاى انقلاب به اعدام یا زندان محکوم شدند حالا دوستان و بستگان و نزدیکانشان نسبت به آن روحانى که قاضى آن دادگاه انقلاب بوده احساس خشم و کینه مى کنند و بدگوئى مى کنند ولى آیااینهااز میدان در رفتند؟ یا مسئولیتشان را پذیرفتند و عمل کردند؟
آیااگر روحانى مى خواست جنت مکان زندگى کند بهتر نبود که بعداز پیروزى انقلاب بگوید: خیلى خوب افتخار پیروزى انقلاب را که همه براى ما هم سهمى قائل هستند و به ما هم از این افتخارات سهم بالائى مى دهند برویم کنار که همچنین جنت مکان و خوشنام باشیم .
خیال مى کنیداین را روحانیون سرشان نمى شد یا خیال مى کنید این قضات دادگاههاى انقلاب که این همه مسئولیت الهى و مردمى سنگین را بر عهده گرفته اند به ایشان حقوقهاى کلان داده مى شد؟ تا چندى قبل اصلا به اندازه خرجیشون هم نمى شد به آنها حقوق بدهد چندى قبل ما سازمانى دادیم بااینکار و تازه بالاترین رقم حقوقى که به یک قاضى دادگاه انقلاب داده مى شد معادل است تقریبا با حقوق اولیه یک قاضى معمولى که در دادگسترى خدمت مى کند.
البته مى شد هم بگویند آقا چکار داریم به کار کمیته هاى انقلاب برویم توى آن مسجدمان و مردم هم که مى آیند و به ما محبت دارند و احترام مى گذارند و خوشحال هستند.اما چرااینها توى کمیته هاى انقلاب ماندند؟ براى اینکه مى خواستند آنها بمانند.
براى اینکه اینها به علت اعتمادى که مردم به اکثرشان دارند مى توانند به وسیله جمع کردن قوا و نیروها باشند.
چند نفراز روحانیین هم شانه اشان رفت زیر بار مسئولیت سنگین عضویت در شوراى انقلاب خوب اینها راستى خودشان هم عاشقانه خواستاراین بودند که عضو شوراى انقلاب باشند؟!
اینها مى دانستند که قبول مسئولیت عضویت در شوراى انقلاب چه بارهاى سنگین را بر دوش آنها مى گذارد.
مى دانستند که دیگر باید با زندگى و زن و بچه و خانه و همه چیز خداحافظى کنند تا بتوانند مسئولیت را با کار شبانه روزى ایفا کنند
اینها را مى دانستند واین را هم مى دانستند که عضویت شوراى انقلاب نه حقوق دارد نه مزایا و نه هیچى دیگر فقط خدمت بود. هیچیک ازافراد شوراى انقلاب براى سمتى که داشتند ومسئولیتى که داشتند چیزى دریافت نکردند بعدها چند نفرشان که وزیر شدند بعضیهاشان حقوق وزارتشان را دریافت کردند. آنهائى هم که آن موقع وزیر نبودند هیچى تا آخر. چه اینها را به سوى این مسئولیتها جذب مى کرد؟ بینش اسلامى زنده امروز که دین از سیاست جدا نیست و روحانیت باید همچنان با مردم براى همیشه در صحنه بمانند تااصالت و هویت اسلامى انقلاب واستقلال ومعنویت کامل انقلاب از دخالت عوامل مرئى و نامرئى بیگانه تضمین شود.
من به عنوان نمونه عرض مى کنم که در حدود شاید ماه تیر سال 58 بود چهار پنج ماه از شروع پیروزى انقلاب و شاید هفت ماه از تشکیل شوراى انقلاب مى گذشت چون شوراى انقلاب تشکیل شده بود براى مسئولیتهایش خدمت امام عرض کردم : که مسئولیتهاى فراوانى به دوش ماها بود که زمین مانده بود اگراجازه مى دهید فعلا کارها دارد راه مى افتد ما برویم سراغ آن مسئولیتها امام فرمودند: نه شما و نه دوستانتان حتماباید بمانید و حضور داشته باشید.
در پایان متذکر شویم که دراین مقاله امانت رعایت شده و فقط در بعضى موارد براى بهتر شدن عبارات جاى فعلها را تغییر داده و یا مطالبى اندک در داخل کروشه آورده ایم .