تاثیر جهان بینى در استنباط احکام

نوع مقاله : مقاله پژوهشی



سئوال : آیا جهان بینى تاثیرى دراستنباط احکام دارد؟ قلمرو تاثیر آن چه مقدار و نقش آن دراستنباط واجتهاد در چه حداست ؟

جواب : پاسخ این سئوال اساسى نیازمند بحث و بررسى طولانى است ما به بررسى کوتاهى که پاسخگوى سئوال باشد بسنده مى کنیم امیداست محققان واندیشمندان اسلامى دراین زمینه مطالب گسترده ترى را عرض بدارند.

در مرحله اول باید منظوراز جهان بینى را فهمید و جایگاه آن را در مجموعه مکتب واصول عقیده شناخت . براى شناخت جایگاه آن در پیکره مکتب ناگزیراز بیان مقدمه اى مى باشیم .

اسلام مکتبى است منطقى و منسجم بگونه اى که بین همه اجزاء آن رابطه و ترتب برقراراست با تامل در مجموعه عقاید دستورات اسلام این رابطه بخوبى مشخص و تاثیر و تاثر متقابل آنها روشن مى شود.

به همین دلیل چنانچه هر یک از مسائل اسلامى در جایگاه خود قرار نگیرد نتیجه مطلوب را نخواهد داد خواه در بعد عقیده و خواه در بعد عمل باشد.

همانگونه که ایمان به بعضى از احکام اسلام و کفر به برخى دیگر محکوم است شناخت درست احکام اسلامى بدون ارتباط بااجزاء دیگراین پیکره نیز ناممکن و موردامضاء نخواهد بود زیرا همین ارتباط و پیونداحکام با یکدیگر بار و معناى و یژه اى به آن حکم مى بخشد.

براین اساس اسلام را مى توان از باب مثال به درختى تشبیه کرد که داراى ریشه و تنه و شاخه ها و نوعى میوه است در پیکره این درخت اجزاء چهارگانه : ریشه تنه شاخه میوه لازم است و هر کدام نقشى ویژه را در حیات و بقاء و نمو درخت ایفا مى کنند وارتباط شگرفى را از هستى درخت بما نشان مى دهند.

ریشه آن مواد حیاتى رااز زمین مکیده واز راه تنه به شاخه مى رساند شکوفه آن به شاخه نیازمنداست و در نهایت رشد ثمره در گروادامه کار و حیات شاخه هااست .

اسلام رااگر به این درخت تشبیه کنیم و پیوند وارتباط عقاید و احکام را همچون درختى با مجموعه ارکان آن بدانیم شایداشتباه نکرده باشیم زیرااسلام در مجموعه جهان بینى وایده ئولوژى خود همه اجزاء یک پیکرند و شناخت یکى ازارکان آن بدون شناخت دیگر آن مجموعه ممکن نخواهد بود چنانکه بدون وجود یکى ازارکان آن (مثلا ریشه ها) ثمر نخواهد داد.

به بیان دیگر جهان بینى بااحکام و نظامات اسلامى همانند رابطه رشته تسبیح است که حافظ پیوستگى و هماهنگى وارتباط دانه هااست .

آیات و روایات بسیارى گواه براین اصل است . بذکر چند نمونه آن اکتفا مى کنیم :

ارتباط نماز با عقاید واخلاق :

[یاایهاالذین آمنواارکعوا واسجدوا واعبدوا ربکم وافعلوا الخیرالخیر لعلکم تفلحون] 1 
اى ایمان باوران : رکوع و سجود کنید و پروردگار خود را خالص پرستید و نیکوکار باشید امیداست که رستگار شوید.

این آیه مى رساند که در بسترایمان نماز و پرستشى که فلاح را بدنبال داردانجام مى گیرد.

[ اتل مااوحى الیک من الکتاب واقم الصلوه ان الصلواه تنهى عن الفحشاء والمنکر ولذ کرالله اکبر والله یعلم ما تصنعون] 2 .
آنچه را که از کتاب آسمانى بر تو وحى شده تلاوت کن و نماز را به پاى دار چه اینکه نماز باز دارنده هر عمل زشتى است و بدان که ذکر خدا بزرگتر و خدا بهرچه مى کنید آگاه است .

نماز در دامن تلاوت کتاب و قرین بودن با وحى درست اقامه مى شود و نهى از زشتى بدیها منکرات را نتیجه مى بخشد.

نه تنها نماز که یکى از فروع دین است اخلاقیات اسلامى را بدنبال دارد و خودسازى و تزکیه را فراهم مى سازد که موجب تثبیت و تقویت عقاید در جان مومن مى گردد.

قال على (ع)[السحودالجسمانى هو وضع عتائق الوجوه على التراب و استقبال الارض بالراحتین والکفین واطراف القدمین مع خشوع القلب و اخلاص النیه . والسجودالنفسانى فراغ القلب من الفانیات والاقبال بکنه الهمه على الباقیات و خلع الکبر والحمیه و قطع العلائق الدنیویه والتحلى بالخلائق النبویه] .
سجده کردن بدنى گذاشتن جاهاى نیکوى روهاست برخاک و روى آوردن به زمین با دو کف دست و کنارهاى دو پا همراه خشوع دل و پاکى نیت .

ولى سجده نفسانى ( که روح سجده است ) رها بودن دل ازامور فناپذیر و روى آوردن با تمام وجود به امور جاودان و کندن کبر و تعصب بى جا و قطع همه علائق دنیوى و آراسته شدن به اخلاق نبوى است.

ارتباط روزه بااخلاق و جهان بینى

[یاایهاالذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الدین من قبلکم لعلکم تتقون] 4 
اى ایمان داران بر شما روزه نوشته شد همانگونه که بر پیشینیانتان نوشته شده بود.امیداست که[ خدا مدار] گردید.

انسان گرویده به خدا و آخرت مى تواند روزه اى بگیرد که[ تقوى] را نتیجه بخشد. روزه است که با زنده کردن لامسه اجتماعى مومن و چشیدن درد گرسنگى او را آماده انفاقات مالى و نجات فقراء و مبارزه با نابسامانیهاى اجتماعى واقتصادى مى کند.

قال الصادق (ع)[انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى والفقیر و ذالک ان الغنى لم یکن لیجد مس الجوع فیرحم الفقیر لان الغنى اراد شیئا قدر علیه فارادالله عزوجل ان یسوى بین خلقه وان یذیق الغنى نیل الجوع والالم] ( الحدیث ). 5
همانا روزه را خدا واجب کرد تا بوسیله او نیازمند و بى نیاز مساوى گردند.از طرفى چون ثروتمندان درد گرسنگى را بخاطر رفاهى که دارند نمى چشند تا بفکر فقرا بیفتند خداونداراده کرده است که تساوى بین مردمان برقرار کرده : به ثروتمندان گرسنگى و درد را برساند.

ارتباط حج و ولایت
روشن است که اذکار واعمال و آداب وارده در فروع عبادات همه در جهت تقویت توحید وایجاد کرامت هاى اخلاقى در وجود مومن است که نیازى بذکر آن نیست . ما فقط دراین نوشتار به برخى نصوصى که دراین زمینه ( ارتباط و پیوستگى بین اجزاء مکتب ) آمده است اشاره مى کنیم .

درارتباط ولایت با بقیه اجزاءاسلام آیه[ الیوم اکملت لک دینکم] کافى است که مى رساند بدون ولایت دین ناقص و دیندارى پذیرفته نمى شود.

و در روایات بسیارى است که نماز حج عبادات بدون ولایت پذیرفته نمى گردد واین اصل بدیهى نزد شیعه است که روایات بسیارى دراین باب آمده است . 6

همین سان است ارتباط بقیه فروع و نظامات اسلامى - که استخراج آن کار فقیه است - بااصول عقاید واخلاق اسلامى که با مطالعه[ آیات الاحکام] این مطلب بخوبى فهمیده مى شود.

بنابراین فقیه باید با درک عمیق و شناخت مجموعه عقاید و با توجه به اصول جهان بینى اسلامى دستور سعادت زیستى و هدایت خواهى رااز مجموعه احکام و مقررات اسلامى استنباط کند.

آنچه گفتیم درباره ارتباط حقیقى اصول عقاید واحکام واخلاق اسلامى بود.این مجموعه اضافه بر پیوستگى حقیقى نقشى اساسى در تحقق و انجام صحیح[ ارتباط تحققى] با یکدیگر دارند چرا که نظام اقتصادى اسلامى را نمى توان بدون تحقق نظام اخلاقى پیاده کرد. زیرا بسیارى از دستورات کارسازاقتصاداسلامى مبتنى بر وجود عناصراخلاقى است . و نیز نظام حکومتى سیاسى اسلام را بدون نظام اخلاقى نمى توان درست پیاده کرد و یا بدون نظام اقتصادى آن قابل بقاء نخواهد بود. همانگونه که ایجاد اخلاق درست اسلامى نیز اقتصاد صحیح را مى طلبد.

[فان الفقر منقصه للدین و مد هشه للعقل وداعیه للمقت] 7
فقر و نادارى کاهش دهنده دین سرگردان کننده خرد و کشانده به خشم خدااست .

و نیز همه این نظامها بدون ایمان عمیق مردم به اصول اعتقادات برقرار نمى شود واگر برقرار شد دوام پیدا نخواهد کرد.

براین اساس باید فقیه نه تنها در شناخت واعتقاد به اصول دین از مقام والایى برخوردار باشد بلکه عناصر ویژه اى ازاین اصول را که در استنباط نقش بسزائى دارد باید بخوبى بشناسد.این عناصر جهان بینى اسلام را تشکیل مى دهند چون جهان بینى:[قواعد برخاسته ازاصول عقاید است] نه چنانچه گمان شده خوداصول عقاید. جهان بینى نحوه نگرش شخص به جهان و موجودات است که نتیجه شناخت واعتقادات آن مى باشد.

به عبارت دیگر جهان بینى بینشهاى کلى و سیستمهاى فکرى زیربنائى هستند که نقش عمده را در تعیین و شکل و جهت و نیز معنادار کردن و ارزش بخشیدن به تلاشهاى زندگى یا تهى کردن آنهااز معنى وارزش بازى مى کنند.

به همین دلیل جهان بینى باید در همه اعمال وافکارانسان مراعات شود و بر مشى علمى و عملى مومن اشراف داشته باشد.

اکنون پس ازاین مقدمه وارد بحث اصلى شده و توضیح در طرح پیوند عقاید واحکام و تفاوت اصول دین و جهان بینى را در بحث جداگانه اى مى طلبیم .

دراین نوشتار به بیان برخى از قواعد که در مشى نظرى بویژه استنباطاحکام باید مورد توجه قرار گیرد واز جهان بینى اسلام به دست مى آید اشاره اى گذرا مى کنیم .

 

 

عقل گرائى .
اسلام مکتبى است نزول یافته از جانب بخشنده خردها (واهب العقول )از اینرو دین عقل است و تمام موازین و دستورات آن هماهنگ با عقل است حکمى را که خلاف عقل باشد نمى توان ازاسلام دانست . براین اساس یکى از منابع استنباط عقل است و در ردیف سنت واجماع و کتاب مى باشد. و بخش مهمى از کتب اصولین را مسائل عقلى تشکیل مى دهد - حسن و قبح عقلى مستقلات عقلیه ملازمات عقلیه - دراین بخش به اثبات رسیده است چنانکه اصل شریعت توسط عقل باثبات رسیده توحید و نبوت جزاز طریق عقل ثابت نمى گردد

قال الصادق (ع):[ان العاقل لدلاله عقله الذى جعل الله قوامه و زینته و هدایته علم ان الله هوالحق وانه هوربه . و علم ان لخالقه و ان له کراهیه وان له طاعه وان له معصیه] الحدیث . 
از طرف دیگر در بینش اسلام آنانى که عقل شان را بکار نمى گیرند [شرالدواب] خوانده شده اند. و مهمترین عامل جهنمى شدن جهنمیان تعقل نکردن آنهااست . 8

پیامبر به امام على[ ع] که بقول شیخ الرئیس ابوعلى سینا در یاران پیامبر[ کالمعقول بین المحسوس] است مى فرماید.

[یا على اذا تقرب الناس الى الله بانواع البر تقرب الیه بالعقل تسبقهم] 9
هنگامى که مردم باانجام خوبیها بخدا نزدیک مى شوند تو اى على - بکمک عقل بر آنها پیشى گیر.

روایات دراهمیت عقل و نقش عقل و بکارگیرى آن بسیاراست ما به برخى از

روایات که نمایانگر نقش عقل دراستنباط و کارهاى فکرى است اشاره اى گذرا مى کنیم .

[ انما یدرک الخیر کله بالعقل لا دین لمن لا عقل له] 10
همه خوبیها - که در راس آنه احکام الهى است - با کمک عقل درک مى شوند. آن را که عقل نیست دین نیست .

[ العقل رسول الحق] 11

عقل پیامبر حق است از طریق عقل مى توان بحق رسید.

[ العقوال ائمه الافکار] 12

خردها پیشوایان اندیشه هااند.

[کفاک من عقلک مااوضح سبل غیک من رشدک] 13

دراهمیت عقل همین بس است که راه هادى فریب رااز رشد بتو مى نمایاند.

[ اعقلواالخیراذا سمعتموه عقل رعایه لاعقل رواه العلوم کثیر و رعاته قلیل] 14 
آن هنگام که اخبار را مى شنوید آنرا در خور بیاندیشید نه آنکه فقط حفظ و نقل کنید چه ناقلان علوم بسیار و نیک اندیشان نادر مى باشند.

این قسمت را با نقل روایت معروفى که عقل را پیامبر درون و هم تراز قرآن در حجیت مى داند به پایان مى بریم .

[ الامام الکاظم : یا هشام ان لله على الناس حجتین : حجه ظاهره و حجه باطنه فاما

الظاهره فالرسل والانبیااء والائمه[ علیه السلام] و ان الباطنه فالعقول]. 15

هان هشام خدا را بر مردم دو [حجه] است:[حجه] آشکار و حجه نهان حجه آشکار خداوند پیام آوران اند و حجه نهان او خردها.

از روایات عقل چنین بر مى آید مجتهد کسى نیست که حفظ معلومات کند و درس زیاد دهد بلکه مجتهد آن است که در مسائل و قضایا خوب تعقل کند مرز دقیق اصول و فروع آنها در تطبیق بدرستى درک کند. و بالاتر ازاین مجتهد آن است که حتى در یک قضیه نه تنها صحت و سقم آن قضیه را دریابد بلکه باید صحت و سقم اجزاى قضیه و مقدار درستى و نادرستى اجزاء صغرى و کبرى را بخوبى بفهمد.

[لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر و لکن العاقل من یعرف خیر الشرین] 16

واقع نگرى
خداوند خالق واقعیات است .انسان یک واقعیت است . دنیا که بستر زندگى اواست پراز واقعیات است براین اساس نمى شود قانون زندگى او مجردازاین واقعیات وضع شود. حوادث و جریانهائى که در خارج تحقق مى پذیرد گاه جنبه دومى ( عنوان ثانوى ) موثر در چگونگى حکم اند چنانچه بعنوان اولیه دخیل دراستنباط احکام اند.

استاد مطهرى در مقدمه جهان بینى دفتر

دوم واقع گرائى را جزء[ مقوم ذاتى] اسلام یعنى از عناصر مهم تشکیل دهنده جهان بینى اسلام شمرده و مى گوید:

اسلام دین حقیقت گرا و واقع گرااست لغت اسلام به معناى تسلیم است و نشاندهنده این حقیقت است که اولین شرط مسلمان بودن تسلیم واقعیت ها و حقیقت ها بودن است . هر نوع عناد و لجاج تعصب تقلیدهاى کورکورانه جانبداریها خودخوانیها از آن نظر که بر خلاف روح حقیقت خواهى و واقعگرائى اسلام است محکوم و مطروداست

اصل دیگر که برخاسته ازاصل بالاست زندگى گرایى اسلام است چون زندگى مادى یک واقعیت است . رهبانیت و گریزاز زندگى دراسلام محکوم شده:[لارهبانیه فى الاسلام] پیامبراکرم که اسوه انسانهااست . بشرى همانند بقیه افراداست مى خورد مى آشامد ازدواج مى کند [ قل انماانا بشر مثلکم] 18 و در هر موردى که انحراف[ دورى از زندگى] در جامعه اسلامى بروز مى کرده پیامبر وائمه به شدت با آن بمبارزه بر مى خواسته اند که در جاى خود آمده است .

براین اساس اسلام رسیدن به آخرت را به اعراض از زندگى مادى نمى داند بلکه مومن مسلم بایداز متن واقعیات و زندگى به آخرت برسد و همین دنیا بستر کردار نیک مومن است واو بایداز همین واقعیات توشه برگیرد.

بنابراین مجتهد در دستیابى به احکام اسلامى باید به این اصل مهم توجه کند و به دوراز هرگونه پیشداورى واقعیت هاى اجتماعى و سیاسى را بشناسد و آنچه را که در استنباط مقررات اسلامى موثراست رعایت کند.

زیرا حوادث واقعه که موضوع استنباط فقیه مى باشد چیزى جز واقعیات خارجى اجتماعى نیست . فقیهى که با حقیقت هاى هستى و جامعه اش آشنائى ندارد چگونه مى توانداحکام آن رااستنباط کند.از طرف دیگر در استنباط[ احکام واقعه] یکى از مسائل مهم آن شناخت موضوع است به همین جهت فقیهى که واقعیات جامعه را به خوبى مى شناسد پیاده کردن احکام براى او چندان دشوار نخواهد بود.

اینکه در روایت آمده است:[مجارى الامور بیدالعلماء بالله الامناء] تا فقیه با واقعیات روزمره آشنائى نداشته باشد جریان امور را نخواهد فهمید.

جامعه گرایى 
یکى دیگراز عوامل تعیین کننده در چگونگى استنباط براى مجتهد [جامعه گرایى] است . تفاوت برداشت از جهان بینى اسلام نسبت به [جامعه گرایى] یا[ فردگرایى] نقشى اساسى در فتواى مجتهد دارد.

به عبارت دیگر کسانى که جامعه گرایى را یکى ازاصول اساسى در جهان بینى اسلام تلقى نکرده اند به شناخت کاملى ازاسلام و روح کلى آن دست نیازیده اند.

خاستگاه[ جامعه گرایى] اسلام توحید مى باشد که جامعه انسانى را به یگانگى و یک پارچگى در یک نظام اجتماعى و هماهنگ تکاملى دعوت مى کند.

اسلام در آن واحد که نداى توحید روانى و درونى در پرتوایمان به خداوند متعال و یگانه پرستى ذات یگانه او را داده است فریاد توحیداجتماعى در پرتو جهاد و مبارزه با ناهمواریهاى اجتماعى را بلند کرده است .

در بخش نظامات و دستورات اسلامى همین معنا بطور آشکار نمایان است نماز روزه زکات خمس حج جهاد همه و همه نشاندهنده جامعه گرایى اسلام مى باشد نماز با جمع و جماعت و جمعه و در مسجد جامع است و ترک جماعت و جمعه آن مورد مذمت است . روزه در نظام اسلامى لمس گرسنگى گرسنگان است . زکات و خمس وانفاقات مالى براى بهبوداجتماع و ریشه کن کردن نابسامانیهاى اجتماعى است .

حج آن پیوستن به دریاى مواج مسلمانانى است که در پایگاه وحدت گرد آمده اند و نداى توحید در داده اند به همین دلیل اعمالش دسته جمعى و تجربه دیگرى از نفى فردگرایى مى باشد.

در بخش هاى دیگر این جامعه گرایى نیز مشهوداست:[ یدالله مع الجماعه] در فعالیت هاى اجتماعى و نیکوکارى ها دستور داده شده است . اذکار وادعیه اسلامى نشانى از جامعه گرایى را دارد:[براى چهل مومن دعا کنید] [ چهل مومن آمین بگوئید] [ در مسجد جامع حاجت بخواهید] و ازاین قبیل در تمام دستورات اسلامى فراوان است .استاد مطهرى دراین زمینه مى گوید:

مقررات اسلامى ماهیت اجتماعى دارد حتى فردترین مقررات از قبیل نماز روزه چاشنى اجتماعى در آنها زده شده است . مقررات فراوان اجتماعى سیاسى اقتصادى حقوق جزائى اسلام ناشى ازاین خصلت است همچنانکه مقرراتى از قبیل جهاد وامر به معروف و نهى از منکراز مسئولیت اجتماعى اسلام ناشى مى شود.

براین اساس مجتهد دراستنباط این اصل را مورد توجه قرار مى دهد و در موارد بسیارى به عنوان[ تنقیح مناط] 21 از آن استفاده مى نماید و قاعده[ لاضرر و لاضرار] به عنوان قاعده دومى دراستنباط احکام دخالت مى دهد و حق جامعه را نسبت به حق فرد ترجیح مى دهد. واز همین رو مجتهد آگاه مصلحت جامعه را بر مصلحت فرد مقدم مى دارد و آنجا که میان حق جامعه و حق فرد[ تزاحم] باشد حق جامعه رااصل قرار مى دهد اگر چه براى فرد محدودیت هاى فراوانى از نظر حقوق سیاسى اجتماعى اقتصادى به بار آورد. تشکیل حکومت اسلامى و نیاز به رهبرى (ولى فقیه )از همین اصل سرچشمه گرفته است

آگاهى به زمان
آگاهى به زمان یا شناخت موضوعات احکام نقش بسیار مهمى در فتواى مجتهد دارد زیرا در فقه معیارهائى است که در هر زمان احکام و مسائل مستحدثه را بان مى توان استنباط کرد این خود نیز به آگاهى و شناخت از مسائل[ مستحدثه] دارد.ازاینرو عالمانى اجتهادگر مى باشند که آگاه به زمان و حوادث و تحولات اجتماعات بشرى باشند و موضوعات احکام را بخوبى دریابند و نابسامانیهاى جهان بشریت رااز نظراعتقادى سیاسى اجتماعى واقتصادى فهم کنند. و روابط و نظامات حاکم بر آنان را بخوبى درک کنند در آنصورت خواهد بود که ابهام و پیچیدگى بر آنان هجوم نخواهد آورد چنانکه امام صادق[ ع] - آنطورى که نقل گردیده - مى فرماید:

[ العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس] 22 
آنکس که آگاه به زمان باشد اشتباه ها براو هجوم نخواهد آورد

و در روایت دیگرى ازامام على[ ع] نقل شده است :

[حسب المرء... من عرفانه علمه بزمانه] 23
استاد مطهرى در ضرورت احاطه مجتهد بر موضوعات - که همان شناخت زمان است - مى گوید:

[ اگر کسىفتواهاى فقهاء را با یکدیگر مقایسه کند و ضمنا به احوال شخصیه و طرز تفکر آنها در مسائل زندگى توجه کند مى بیند که چگونه سوابق ذهنى یک فقیه واطلاعات خارجى اواز دنیاى خارجى در فتواهایش تاثیر داشته بطورى که فتواى عرب بوى عرب مى دهد و فتواى عجم بوى عجم فتواى دهاتى بوى دهاتى مى دهد و فتواى شهرى بوى شهرى .

این دین دین خاتم است اختصاص به زمان معین و یا منطقه معین ندارد مربوط به همه منطقه هاى و همه زمانهااست . دینى است که براى نظام زندگى و پیشرفت زندگى آمده است پس چگونه ممکن است فقیهى از نظامات و جریان طبیعى بى خبر باشد؟ به تکامل و پیشرفت زندگى ایمان نداشته باشد و آنگاه بتواند دستورهاى عالى و مترقى این دین حنیف را که براى همین نظامات آمده و ضامن هدایت این جریانها و تحولات و پیشرفتهااست کاملا و بطور صحیح استنباط کند. 24

براى یک مجتهد عرفان به زمان آنچنان باشد که بتواند حوادث و تحولات آینده را بخوبى پیش بینى کند و براساس آن تحولات و نیازها قوانین و دستورات لازم رااستنباط بکند و نه آنگاه که حوادث رخ داد از آن با خبر شود هنگامى که نتواند هیچ عکسى العملى نشان دهد.

امام على[ ع] بنابر آنچه در[ غررالحکم] نقل شده است مى فرماید:

[ اعرف الناس بالزمان من لم یتعجب من احداثه] 25 
آگاه ترین فردبه زمان آن فردى است که از رخدادها و حوادث تعجب نکند (یعنى آنچنان آگاه باشد و جریانات را بخوبى بشناسد که پیش بینى همه آنها را کرده باشد).

بنابراین آگاهى به زمان براى مجتهد - بویژه در عصر حاضر که مسائل گوناگون مجتهد رااحاطه کرده است ازاهمیت ویژه اى برخورداراست . براى نمونه آگاهى مجتهداز مسائل حقوق بین الملل اقتصاد سرمایه دارى شیوه تولید توزیع استفاده جهان سرمایه دارى ازابزار تولید و نیروى انسانى نحوه بهره گیرى استکبار جهانى از دستگاههاى تبلیغاتى و جنگ سرد و دیگر مسائل حاد بین المللى که آگاهى هر یک در بخش احکام و مقررات اسلامى نقش بسزائى در نحوه استنباط مجتهداز ادله احکام دارد و چنانچه محتهدى که این آگاهى ها را داشته باشد از نظر فتوا و حکم تفاوت خواهد داشت و تعجب نیست که مى بینیم بخشى ازاختلاف فتوا در مسائل مستحدثه در شرایط کنونى ناشى از همین مساله مى باشد. براى نمونه دیدگاه امام خمینى را نسبت به زنان مسلمان ارزیابى مى کنیم امام در سخنرانى اخیر خود فرمودند:

[زنها مى توانند در کارهاى اجتماعى حتى اقتصادى و صنعتى دخالت کنند و وارد شوند]. 26

این فتواى دراوج اجتهاد و فقاهت را در کنار نظریه برخى دیگر مى بینیم که حتى شرکت زنان درانتخابات را خلاف اسلام مى دانند و در مجلس شوراى اسلامى از آن سخن مى گویند و آن را براى خودافتخار مى دانند.

این بخش از مقاله [ تاثیر جهان بینى دراستنباط] را به همین جا خاتمه مى دهیم وادامه عوامل دیگر را به شماره هاى آینده به خواست خداوند موکول مى کنیم امیداست که طرح این بحث زمینه اى براى نقد و بررسى عوامل تاثیر جهان بینى دراستنباط باشد و طرح ها و پیشنهادها و انتقادهاى بهترى را بهمراه بیاورد چه اینکه طرح اینگونه مطالب مى توان زمینه رشد و شکوفائى و خلاقیت و[ ان قلت و قلت] طلبگى را با سعه صدر بیشترى فراهم آورد.

[فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه] 26


پاورقى ها 
1. حج .77.
2.عنکبوت .45.
3. غررالحکم ج 2.165 چاپ دانشگاه ترجمه و شرح محقق خوانسارى .
4. بقره .
6. عن سدیر قال سمعت ابا جعفر( ع ) و هو داخل وانا خارج واخذ بیدى ثم استقبل البیت فقال : یا سدیرانماامرالناس ان یاتوا هذه الاحجار فیطوفوا بها ثم یاتونا فیعلمونا ولایتهم لنا و هو قول الله [وانى الغفار لمن تاب و آمن و عمال صالحا ثم اهتدى] ثم اوما بیده الى صدره] الى ولایتنا ثم قال یا سدیر فاریک الصادین عن دین الله ثم نظرالى ابى حنیفه و سفیان الثورى فى ذالک الزمان و هم حلق فى المسجد فقال : هولاءالصادون عن دین الله بلا هدى من الله ولا کتاب مبین ان هولا الاخابث لو جلسوا فى بیوتهم فجال الناس فلم یجدوااحدا یخبرهم عن الله تبارک و تعالى و عن رسوله[ ص] حتى یاتونا فنخبر هم عن الله تبارک و تعالى و عن رسوله[ ص] اصول کافى ج .312.2 5. محجه البیضاء ج 6.
7. نهج البلاغه فیض الاسلام .:1238 فقال علیه السلام لابیه محمد بن الحنفیه : یا بنى انى اخاف علیک الفقر فاستعذ بالله منه فان الفقر منقصه للدین مدهشه للعقل داعیه للمقت .
8.این قسمتى از حدیث طولانى است که در جلد 78.127 بحارالانوار آمده است مرحوم کلینى در خطبه مقدمه اصول کافى دراهمیت عقل مى گوید [کان العقل هوالقطب الذى علیه المدار و به یحتبح وله الثواب وعلیه العقاب .
9.
10.الحیاه ج 1.43.
11. همان مدرک .44.
12. همان مدرک .
13. همان مدرک .63.
14. همان مدرک .45.
15.اصول کافى . ج 1.25
16.الحیاه .63.
17. جهان بینى از سرى مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى (2).31.
18. کهف .110.
21. تنقیح مناط: یکى از روشهایى است که مجتهدا با بهره گیرى از دانش خود و متن دلیل حکم مناط و علت یک حکم را در حکم دیگر سرایت مى دهد.
22.الحیاه ج 2.296.
23. میزان الحکمه 4.234.
24.اصل اجتهاد دراسلام استاد شهید مطهرى .
25. میزان الحکمه ج 4.234.
26. سوره زمر .18.