آفاق فکرى برونحوزه اى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


 

بخش دوم
محمد رضا حکیمى
10 فلسفه سیاسى و روش حاکمیت دراسلام
پس از توفیق تشکیل[ جمهورى اسلامى] درایران حاکمیت دراین سرزمین از آن مذهب واسلام گشت لیکن ما هنوز به مردم نگفته ایم که[ فلسفه سیاسى] و[ روش حاکمیت دراسلام] چیست .البته مطالبى گفته شده است . سهنرانیهاى القا گشته است . و[ قانون اساسى] 1 تدوین یافته است . لیکن چنانکه مطلعان توجه دارند چیزى به صورت[ فلسفه سیاسى مدون] هنوز عرضه نشده است . هنوز شکل[ مدیریت اجتماعى] از نظر مبانى اصیل اسلامى تبیین و توضیح نگشته و در دستور کار قرار نگرفته است . همچنین[ اخلاق علمى] دولتمردان و مسئولان و مجریان در حاکمیت اسلامى نیز تصریح و تاکید نشده و تدوین نیافته است . 2 معیارهاى لازم براى حفظ[ شخصیت انسانى] نیز چنانکه باید در عمل مشهود نگشته است . البته امام - گاه گاه - دراین باره ها تذکراتى به مسئولان و دولتمردان و روحانیان شاغل و مجرى داده اند و بر مسائلى تاکید فرموده اند لیکن چون این مسائل در جریان عملى حاکمیت مسائلى بسیار اصلى و بسیار مهم است باید بیش ازاین مطرح باشد و باید تشریح و تدوین و عرضه گردد و در برنامه و دستور کار دولت و دیگر مجریان قرار گیرد بلکه باید به صورت [مواد قانونى] تصویب شود و به اجرا درآید و مورد بازخواست باشد. آنچه درباره احقاق حق محرومان و رفع استضعاف از مستضعفان بویژه مستضعفانى مالى - فرموده انداگر در حد موعظه و تذکر باقى ما ند و به صورت[ قانون] در نیاید و به مرحله[ طرح اجرایى] و[ اجرا] نرسد با موانع گوناگونى که در کار هست همه مى دانیم که به محوارزشهاى انقلاب و هدم آرمانهاى اسلام منتهى خواهد گشت .

مسئله[ شخصیت انسانى] نیز که مورداشاره قرار گرفت از مسائل بسیار مهم است .این مسئله باید مور[توجه عملى] و[ رفتارى] حاکمیت کشور باشد و به] توجه قولى] و[ گفتارى] بسنده نشود.بایداز بالاترین مقام تایک مامور جزء مسلح و غیر مسلح از نهادهاى پدیده آمده پس از انقلاب یا دیگر جاها همه و همه به رعایت این موضوع (شخصیت انسانى ) مقید باشند. ما هر کار بکنیم و هر گونه رفتار نماییم به نام[ اسلام] و[ انقلاب] تمام مى شود. و ما باید بدانیم که یکى ازاساسى ترین ویژگیها و خصیصه هاى حکومتهاى دینى و حاکمیتهاى انبیایى احترام به شخصیت انسانى وارزشهاى انسانى است انسان در حاکمیت اسلامى یا برادر دینى رجال حاکمیت است ( امااخ لک فى الدین ) یا همتاى نوعى آنان ( او نظیر لک فى الخلق ) این است .

ما مذهبیها سالهااین مطالب را گفته ایم از[ نهج البلاغه] و[عهدنامه مالک اشتر] دم زده ایم و در منبرها و سخنرانیها همواره از روشهاى عالى حاکمیت دراسلام سخن رانده ایم و جامعه را علاقمند به اینگونه حاکمیت کرده ایم ...اکنون نیز تا جایى که بخواهیداین مطالب به صورتهاى گوناگون و در ساعتهاى زمانى بسیار از رسانه هاى گروهى و دیگر منابر و مجالس پخش مى شود و چه فراوان از بودجه مملکت واموال عمومى صرف این عرضه ها والقاها مى گردد... بااین حساب و با توجه به این واقعیات موجود و با در نظر گرفتن مسئولیتهاى بزرگ در برابر دین و تعهد و آبرو واعتبار آیا نباید در مقام عمل به همه این مسائل توجه شود؟ آیا کسانى به هرنام حق دارنداین امور را نادیده بگیرند؟...

این است که روحانیت ( که خود رااردوى محافظ اسلام وارزشهاى اسلامى مى داند و امروز قدرت اجرایى و مقامات سیاسى نیز در دست اوست ) باید به این مسائل آبرویى اسلام اهمیت بسیار بدهد و به اجراى آنها تقیدى عمیق و همه جانبه داشته باشد.و دراین کار بزرگ زحمت نظارتى پاک و متعهدانه و فراگیر را بر عهده بگیرد. روزگارى روحانیت به[ خوب بیان کردن] مطالب قانع بود و بسنده مى کرد. در منبرها خطابه ها درسها و جلسه ها مسائل انسانى و مقاصداجتماعى و مبانى اصلاحى واصول اخلاقى را خوب بیان مى کرد و دراین باره ها داد سخن مى داد. لیکن امروز نمى توانداینگونه باشد. بلکه امروز باید به[ خوب عمل کردن] بپردازد زیرا قدرتى اجرایى در دست اوست .امروزاگر بنگریم که با بازار[خوب بیان کردن] و خطبه خواندن و داد سخن دادن گرم است به خطر زیانى بزرگ و جبران ناپذیر نزدیک خواهیم گشت . آن روز قدرت در دست دیگران بود کارى که مى شد کرد همان سخن گویى و سخنرانى و تبلیغ علیه[ نظام حاکم] بود امروز روحانیت خود نظام حاکم است .امروز روز عمل به همان گفته ها و نشان دادن و ثابت کردن صدق آن دعوتها و تبلیغها و شعارهاست

به هر حال اینها[ اشاراتى] است به مسائل مهم و حیاتى و]تنبیهاتى] است در زمینه غفلتها و سستگیریهایى گران 2 که تا دیر نشده است باید در آن باره ها فکر کرد واقدام نمود. و مقصد و آرمان چیزى نیست جز حفظ این نعمت بزرگ الاهى ( تشکیل حاکمیت اسلامى درایران عزیز) و تعالى بخشى به سطوح گوناگون آن والتو فیق من الله تعالى والتایید من صاحب الناموس عجل الله فرجه الشریف .

من دراینجا به چنداصل مهم که جزء جوهره حاکمیت دینى است و بدون آنها[ حاکمیت دینى] لفظى خواهد گشت بى محتوى اشاره مى کنم تا یادآوریى باشد 

هم براى روحانیت مجرى و هم براى روحانیت ناظر و هم دیگر مجریان و همچنین آگاهیى باشد براى همه قشرهاى اجتماع :

1احترام گزارى به شخصیت انسانى .

2اجراى دقیق عدالت اجتماعى .

3 حرکت واقدام از موضع ارشادى .

4 حرکت واقدام از مواضع انقلابى دراجراى عدالت اجتماعى .

5 نشر وسیع واصولى و متناسب و خردمندانه مبانى تربیتى .

6الزامى ساختن زهد و ساده زیستى در زندگانى همه مسئولان .

7 محکوم ساختن روابط و حاکم ساختن ضوابط.

8 عدم اعمال تبعیض دراجراى قوانین و در رفتار بامردم . 3

9 گماردن انسانهاى با شرافت و متین و عالم و مودب و متقى و بى نظیر. و چشم برگرفته از لذتها و خواهانیهاى مقام به کار عظیم قضاوت .

10ارشاد والزام سراسر دستگاه قضایى به رعایت دقیق حقوق حقداران و حفظ جانب محرومان و رفع ستم از ستمدیگان (بویژه ستمدیدگاه مالى ) وابزار شخصیت و قدرت در برابر مالداران و مترفان و وسیله انگیزان و بى اعتنایى به توقعها و توصیه ها...

11 رسیدگى دقیق - در همه جا - به وضع مالى واموال توانمندان و توانگران و رسیدگى دقیق به وضع محرومان و بى در آمدان و بیکاران و از کارافتادگان و عاجزان وسائلان واز چشم بدوران .

12 برتردارى عملى (نه تنها موعظه اى و گفتارى ) شخصیت زیر دستان و محروم شدگان .

13 صرف اموال عمومى در مصالح اصلى مردم و آنچه به توده هاى محروم سراسراین خاک سود مى رساند و ترک اسراف دراین مورد و حذف زواید و تشریفات و نشریات و سبک و بى محتوى و عکسها و پوسترهاى زاید و منع اسرافکاریها دراین موارد و ...

14 راستین و سخت واقدام جدى درباره احتمار و محتکران و گرانفروشى و گرانفروشان و نجات دادن جامعه از زیر بار ظلمهاى کمرشکن مالى که به دست جمعى محدوداعمال مى گردد. و همچنین اعمال مراقبت سخت به وسیله افرادى امین بر خریدهاى خارجى .

15 دقت و مراقبت و همدلى و خوشرفتارى درباره نسل جوان و برخورد مناسب با آنان درباره مسائل فکرى و مشکلات زندگى ایشان .

16اهمیت بخشى ویره به ایجادامکانات و زمینه هاى مناسب براى حضور و حفظ عفت و پاکدامنى و منش والا در نسلهاى جوان و برخورد آگاهانه و غیر عوامانه و غیرارتجاعى با مسائل نسلهاى جوان و گوش دادن و دل دادن به درد دلها و سخنان آنان .

17توجه خاص به امور و منابع و مرافق و نیازهاى فرهنگى و وسایل رفاهى کشاورزان و مشکلات آنان .

18اهمیت بسیار دادن به بهسازى اوضاع کارگران و رفع انواع ستمهاى معمول از آنان واداى حق واقعى این طبقه بزرگ و شریف و خدمتگزار کل جامعه .

19سامان صحیح دادن به اوضاع ناهنجارادارات و موسسات دولتى و رسیدگى به نابسامانیهایى که آنها خود دارند و نابسامانیهایى که براى مردم مى آفرینند.

20تاکید بر حضور صحیح و مناسب تربیتهاى درست و ظریف و نافذ مذهبى در خانواده هاى دینى .

21رسیدگى فنى و آگاهانه و مبتنى بر خرد و شناخت به اوضاع بسیار اسفبار مطبوعات و کار تالیف و نویسندگى و نشر مذهبى (و آنچه به این نام صورت مى گیرد). و همچنین رسیدگى به اوضاع کلى رسانه ها و دیگراقدامات تبلیغى واشخاص گویندگان و مبلغان در داخل و خارج کشور.

22ارج نهى با شناخت و متخصصانه و متعهدانه به مسائل هنرى و حفظ میراث فرهنگى و گماردن کسانى وارد - یا تهیه دیدن کسانى وارد - براى این کار.

23سامان دادن به اوضاع شهرها وامان عمومى - بویژه اماکن مذهبى از نظر نظافت و بهداشت و رفتار مردم و ماموران ... و زیبایى و خرمى و ... با تبلیغ و تربیت واقدام و سخنرانى و نصب تابلوها... که اینها همه جزء ضروریات یک جامعه مبتنى براحکام والاهى و سنت انبیایى و تعالیم دینى است .

( 28 )

11 سیاست اقتصادى اسلام در تامین عدالت اجتماعى
شعار خورشید سان[ ان الله یامر بالعدل والاحسان] همواره در سرلوحه افتخارات اسلامى جاى دارد. در دین انبیا و حاکمیت اولیا عدل به منزله سراست در تن . همچنانکه اگر سر نباشد تن مرده است اگر عدل نباشد حاکمیت دینى مرده است . عدالت اجتماعى رکن بزرگ حرکات و جنبشهاى پیامبران است .اینکه مى گوییم مردم براى اسلام قیام کردند باید در نظر داشته باشیم که اسلام هم براى مردم قیام کرد یعنى براى اجراى عدالت و قسط. خداوند متعال پیامبران را فرستاد و دین خود را تعلیم داد تا عدالت اجرا گردد و قسط حاکم باشد.این سخن صریح قرآن است :

لقدارسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط... 4
- ما پیامبران خویش را با گفته ها و آثار روشن فرستادیم و کتاب و مقیاس نیز همراه آنان کردیم تا بنیاداجتماع انسانى براجراى دقیق عدالت استوار گردد...

صاحب[ المفردات] مى گوید:

القسط هوالنصیب بالعدل ...

- قسط سهم وبهره عادلانه است .

بنابراین فلسفه اجتماعى و مبناى اقتصادى دین این است که همه مردم جامعه حتى گمنام ترین فرد و بیوسیله ترین کس و دورافتاده ترین روستا سهیم عادلانه خویش را ببرند واین سهم دراختیار آنان قرار گیرد واز حلقوم زورمندان و توانگران و محتکران و مال طلبان و وسیله داران و سرشناسان در آید و به حقداران برسد.

روحانیت ما باید رساله ها مقاله ها جزوه ها و کتابهایى عمیق و مستند و در عین حال ساده و مردمى (یا به گونه هاى مختلف براى سطوح مختلف ) درباره[ عدالت اجتماعى دراسلام] و سیاست اقتصادى اسلام بنویسد و تدوین کند و نظراسلام را دراین باره بوضوح منعکس سازد. و به جاى دفاع برخى کسان از مالکیتها - آنهم دفاع بى قید و شرط 5 سخنى هم از عدالت اجتماعى به منظور دفاع از محرومان بگوید و پاى سخن خود بایستد و قشر تکاثر طلب مانع آفرین رااز خود طرد نماید. و خلاصه بگوید که دراسلام عدالت اجتماعى هست یاالعیاذبالله - نیست ؟ واگر هست چگونه است وراه اجراى آن چیست ؟ و حل مشکل[ فقر] و محرومیت به چیست ؟ آیا تنها و تنها موعظه است یا خیر قانون است واجرا؟ با توجه به اینکه آنچه تاکنون در این باره هاابراز شده است برخى عملى نیست و برخى به مرحله عمل نیامده است .

طلاب عزیز و جوان ! طلاب بیدار و دلسوخته ! مى بینید که باید فکرى کرد. مى نگرید که تنها یک جبهه نیست که باید در آن حضور داشت . حفظ دین خدا وارزشهاى آن نیازمند به درگیریهاى بسیاراست هم با طاغوتان سیاسى و هم با طغوتان مالى . و در جاى خود روشن است که[ طاغوتان مالى] از [طاعوتان سیاسى] بدترند.

شما به آنچه تاکنون به مردم گفته شده است و در تاریخ و مدارک ثبت است 6 نظرى بیفکنید!این گفته ها و وعده هااز میان نمى رود بلکه مى ماند واز ما پاسخ مى خواهد. روحانیت در برابر آنها مسئول است . ما همه در برابر آنها مسئولیم .این انقلاب آبروى اسلام را گرو گذاشته است تا مردم را به اینهمه حضور و مبارزه و فدا دادن و جهاد کردن واداشته است .

من دراینجا براى توجه و بیدارى چند نمونه از سخنان امام بزرگوار را یاد مى کنم (و همه مى دانیم که سخنان امام از این مطالب آکنده است .

( هنگامى که در حومه پاریس چند تن از جوانان فرانسوى - دختر و پسر - با دسته اى گل به حضورامام مشرف مى شوند واظهار مى دارند که ما بااطلاع از حرکت انقلابى شما به عنوان یک رهبر بزرگ اسلامى به دین اسلام علاقه مند شده ایم امام به نام سخنگوى عظیم القدراسلام - دین جاودان شرق و گران ارج ترین میراث جریان انبیایى تاریخ این مطالب راابراز مى دارند:

1. من امیدوارم که حکومت اسلامى درایران تشکیل شود و مزایایى که در حکومت اسلام هست بر بشر روشن گردد تا بشریت بفهمد که اولااسلام چگونه است و روابط بین حکومت و ملتها چه روابطى است و طرزاجراى [عدالت] به چه صورت است و شخص اول مملکت در زندگى با رغبت هیچ فرقى ندارد.ار چنانچه بعضى از مزایاى اسلام را مردم بفهمنداول که خلیفه مسلمین است زندگى عادیش در عرض فقیرترین افراد و پائین تراز آن است . و[ عدالت اجتماعى] و برنامه هایى را که اسلام اجرا مى کند به مصلحت[ تمام طبقات] است .این نوع حکومت سابقه ندارد. 7

اینک دنباله سخنانى ازامام :

2. پیغمبر خودمان که تاریخش نزدیک است و همه آقایان لابد مى دانند یک شخصى بود که از همین توده ها و جمعیتها بود و با همینها بود از بدو بعثت تا آخر. با قدرتمندها و باغدارها و ملک دارها و سرمایه دارها همیشه در جدال بود. 8

3. من مى دانم که به شما ظلمها شده است نه فقط به شما بلکه به همه قشرهاى ملت طلم شده است لکن شاید کارگرها بیشتر مورد ظلم و ستم واقع شده اند... 9

4. ما آن روز عید داریم که همه مستمندان و مستضعفان ما به زندگى صحیح رفاهى و تربیتهاى صحیح اسلامى وانسانى برسند. 10

5. شما بیایید (خطاب به شوراى نگهبان ) احکام الاهى رااجرا کنید. باید قوانینى وضع بشود که حقوق محرومین و فقرا به آنها باز گردانده شود.این وظیفه شماست . 11

.امید آن است که رسیدگى به حال مستضعفین و مستمندان کشور که قسمت اعظم ملت مظلوم را در بر مى گیرد در راس برنامه ها قرار گیرد و در[ نخستین مجلس شوراى اسلامى] طرحهایى جدى در رفاه حال این طبقه محروم داده شود تا در پیشگاه خداوند متعال بعضى از دیون خودتان را به این طبقه عزیز که جان خود را براى اسلام و آزادى واستقلال کشور در طبق اخلاص گذاشته و پیروزى را براى انقلاب اسلامى به ارمغان آوردند ادا کرده باشید... طرحها و پیشنهادهایى را که مربوط به عمران و رفاه حال ملت خصوصا مستضعفین است انقلابى و با سرعت تصویب کنید. 12

8. باید مسائل اسلامى حل شود دراینجا و پیاده بشود. باید مستضعفین را حمایت بکنند باید مستضعفین تقویت بشوند زیرو رو بشوند مستکبر باید مستضعف بشود و مستضعف باید مستکبربشود نه مستکبر به آن معنى بلکه همه باید با هم برادر و دراین مملکت همه با هم باشند.

ما هم همین سخنان را مى گوییم نه یک کلمه کم و نه کلمه زیاد...

امروز همه مى دانیم که امام یکى از بزرگترین شخصیتهاى تاریخ اسلام و شرق است . آیا ما - صرف نظراز همه امور دیگر - مکلف نیستیم که آبروى این مرد بزرگ و آبروى کلام او و وعده هاى او را به صورتى سزاورا حفظ کنیم ؟

این بود نمونه هایى مختصر از کلام امام که براى تذکر نقل گردید. بارى روى سخن با طلاب جوان روشن بیدار بود عرض مى کردم که باید فکرى کرد. و براى اجراى[ عدالت اجتماعى] گامى برداشت . و نظر بسیار بسیار مردمى اسلام را از زیر پوششهایى ساخته شده در آورد و عرضه داشت و مورد عمل قرار داد.

براى مقصود عظیم واسلامى وانقلابى یاد شده باید از جمله اقتصاد - جدید را شناخت (آنهم براى همین رسالت و تعهد نه مقصدى دیگر) و آن را به وسیلله کسانى که جانبدار محرومانند و درد دردمندان را حس مى کنند و رابطه اى با توانگران ندارند و در حوزه ها تدریس کرد. باید مسائل[ کار] و[ کارگرى] را در جهان صنعت شناخت و مورد مطالعه قرار داد و فرق آن را با[ اجاره] فهمید... باید فاصله تولیدى واقتصادى[ کارفردى] و[ کارجمعى] را تشخیص داد و فرق آن را از نظر دور نداشت . بایداز[انقلاب صنعتى] و تاثیر ماهوى آن در جریان تولید و تمثیر وسود بخوبى آگاه بود. بایداهمیت فوق العاده کار باابزار را به حساب آورد و باید با شرف انسانى وانسانیت اسلامى به نیازهاى طبقه زحمتکش و به تامینهاى آنان فکر کرد و در آن باره اقدامات نمود و قوانین گذراند.اگر پیامبراکرم[ ص] دست کارگر را مى بوسیده است اکنون باید دید به هنگام ناتوانى نیازمندى ضعف آسیب رسیدگى از کارافتادگى که دیگر کارگر نمى تواندامیال مالى آقایان را تامین کند با وى چگونه رفتار مى شود؟! آرى باید خود را به جاى زحمتکشان گذاشت و نیاز آنان را چون نیاز خود دانست و زن و فرزند آنان را چنان زن و فرزند خود دید و بیمارى و دردکشى آنان را چون بیمارى و دردکشى خویش حس کرد. باید شیعه على[ ع] بود و على وار خادم محرومان بود و مدافع حقوق آنان و دشمن محرومیت آفرینان و آشتى ناپذیر با آنان ... باید در حاکمیت انقلاب این چنین بود واین چنین عمل کرد. و حقوق توده هاى وسیع کارگر را به نامهاى[ ظاهر الصلاح] دانسته یا ندانسته ذبح کرد. باید مسائل اقتصاد روز را بهره کشى و بهره دهى را در قالب واقعى خود که قالب زمان است و منطبق با واقعیات نوین حیات بشرى[ حوادث واقعه] است بیان کرد و نشان داد نه در قالب[ وقایع سابقه] .اجتهاد در[ وقایع سابقه] اجتهاد نسیت تقلیداست .اجتهاد در[ حوادث واقعه] اجتهاداست .

امروز مسائل اقتصادى را نشناختن (یا نخواستن شناخت ) و به صورت مسائل قدیمى بیان کردن و جانب هایى را حفظ کردن به معناى از میان بردن قدرتهاى تهولى وانطباقى اسلام است در حقوق واحکام و مدیریت و سیاست و به منزله این است که با وجود هواپیما واستفاده مسلمین از آن سخن از سفر کردن باالاغ بگوئیم و همان چهارچوبه را بپذیریم . پاره اى از بحث ها واظهار نظرها درباره مسائل گوناگون نوین (حوادث واقعه ) واز جمله مسائل اقتصادى منطبق با همین مثال است . و من این را براى تذکر و تنبه عرض مى کنم نه غرضى دیگر

و به خوبى پیداست که اتخاذ روش غیر شناختى وارتجائى مذکور و دفاع از آن از سوى برخى کسان به معناى نقص دراصل فقه یا عیبناکى روش عظیم فقاهت واجتهاد نیست بلکه این چگونگى به معناى نقص در پاره اى شناختها و درکها و برداشتها و تلقى ها والقاهاست که امیداست درست شود.

به هرحال ... حیات فقه ما و تداوم یابى چاره ساز بودن آن براى زندگى انسانى و مسائل حیات بشرى به شناخت[ حوادث واقعه] و حل آنها واشراف در آنها و پیداکردن پاسخ براى آنها به عنوان[ حوادث واقعه] بستگى دارد نه به واژگون کردن موضوع[ حادثه واقعه] به صورت[ واقعه سابقه] و سپس پاسخ دادن به آن به همان کیفیت ( و به خیالى خام عقربه زمان را به عقب راندن ).این چنین روش باعث اماته علم دین و میراندن فقه است و خوداعتراف است ( ضمنى یا جزء آن ) به ناتوانى و ناپویایى فقه نه این که احیاى فقه باشد و زنده نگهدارى آن این چند نکته ( در مورد فرق میان[ حوادث واقعه] و[ وقایع سابقه] و[ اجتهاد صورى] و[ اجتهاد حقیقى] و نادرست بودن تحویل[ موضوع حادثه واقعه] به[ موضوع واقعه سابقه] ) براى اهل فن و طلاب فاضل تیز هوش تیز نگر و آنان که در کاراجتهاد یا در صدد آنند به عرض رساندم

دراینجا لازم مى بینم دو نکته مهم دیگر را نیز یاد کنم :

1 آگاهان و غیرتمندان و علاقه داران به دین سالهاى سال ازاین شعارانحرافى واستعمارى و ضداسلامى که دین از سیاست جداست رنج مى بردند و را آن مبارزه مى کردند.از کسانى که دین از سیاست جداست رنج مى بردند و با آن مبارزه مى کردند.از کسانى که در برابراین انحراف مبارزه بسیار کرد یکى مرحوم سیدحسن مدرس بود - رحمه الله علیه .. بسیارى دیگر نیزاز گویندگان و نویسندگان و متفکران و واعظان دراین باره کوششهاى بسیار کردند و رنجهاى گران بردند. 14 موضع امام و سخنان امام که خود دراین باره معروف است و فضلى است درخشان ...

اکنون باید روشن کنیم که مقوداز کلمه یااصطلاح[ سیاست] دراین شعار مقدس [ دیانت ما عین سیاست ماست] 15 ... چیست ؟ آیا مقصود کسب قدرت است (بطور مطلق و بى قید و شرط] بااجراى مدیریت ؟ مسلم است که مقصوداجراى مدیریت صحیح اسلامى براى مقصوداصلى که همان اداره صحیح و سالم و عالادنه اسلامى جامعه است و مدیریتى است از نوع مدیریت زاهدانه الاهى و دراین مدیریت عدالت اجتماعى و رفع ظلمهاى مالى اصلى است بویژه هنگامى که ما تعبیر[ انقلاب] را بر آن بیفزایم

2 همانگونه که وقتى مى گوییم دین و سیاست یکى است مقصود سیاست صحیح و حق اسلامى است نه سیاستهاى باطل طاغوتى و هویدایى مالکیت هم همینگونه است . مالکیتهایى که در سایه سیاستهاى باطل و طاغوتى پدید آمده و رشد کرده است نمى تواند در حاکمیت اسلامى پذیرفته باشد. همانگونه که آن حاکمیتها و سیاستها باطل و ظالمانه و محکوم است آن مالکیتها و تجارتها نیز باطل و ظالمانه و محکوم است . ما نباید میان مبارزه[ طاغوت مالى] فرق بگذاریم زیرا که انقلاب - به طبیعت خود - میان این دو فرق نمى گذارد بلکه دومى را مهمتر واصولى تر مى داند. و این حقیقتى است بزرگ که امام جعفر صادق[ ع] به ما تعلیم فرموده است :

ان النس ماافتقروا ولااحتاجوا ولا جاعوا ولاعلاوا الا بذنوب الاغنیاء...
- فقر فقیران احتیاج محتاجان گرسنگى گرسنگان و برهنگى برهنگان همه و همه به گردن اغنیا و توانگران است ... 16

و دراین باره چه بسیار تعالیم واحادیث رسیده است . یارى این است تعالیم مردمى اسلام . بنابراین اگر کسى اکنون از روشهاى مالى دوره طاغوت حمایت کند مانند آن است که از روشهاى سیاسى آن دوره حمایت کرده است . و به هویدایى است سخن او زیانبار و سرد کننده شعله انقلاب و آفریننده یاس در جامعه خواهد بود به همان اندازه ابقا بر روشهاى مالى گذشته و دفاع از آنها نیز زیانبار و سردکننده شعله انقلاب و آفریننده یاس در جامعه خواهد بود...اگر با مستکبران درافتادیم واینهمه وقت و مال و خون داده ایم چرا فقط به مستکبران سیاسى بسنده کنیم و شاخه عمده واصلى استکبار یعنى مستکبران مالى را فراموش نماییم چرا؟

و خلاصه اى بزرگان امروزاسلام و[ انقلاب] نیاز به اجراى عدالت اجتماعى و رفع تبعیض واستضعاف دارد فکرى بکنید!

اىطلاب جوان غیور بیدار گامى بردارید !

اى مدرسان فقه ... جوهراجتماعى وانسانى تعالیم اسلام را - هر چه بیشتر و مردمى تر - بیابید و در آنها غور کنید و آنها را عرضه دارید! چه روزى ازامروز سزاوارتر که همه امکانات تقنینى اسلام بیان گردد؟ و مسلمانان ایران با ساختن جامعه اى انسانى و عادل در جهان سر بلند گردند؟ هان به سوى مستضعفان - در عمل - بگرایید واز آنان در همه صورت حمایت کنید و مالکم لاتقاتلون فى سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان ؟...

12اسوه اى براى طلاب جوان
سخن به درازا کشید. واین به دلیل دردهاى بسیارى است که هست و چه بسا برکتى بوداز روح شهیدى تعهد آشنا و تکلیف شناس که اکنون به ادامه گفتار درباره وى مى پردازم . براى اینکه مقصودهاى من دراین باره بخوبى روشن گردد و مسائلى را با طلاب جوان و جویاى خودسازى و قوام پذیرى در میان نهاده باشم آنچه را در نظر دارم در ضمن چند بخش به غرض مى رسانم .

الف - جامعیت
مطهرى عالمى بود جامع صاحب تفکرى وسیع و منضبط و شناختى - تا حدود بسیارى - منطبق با زمان و نیازهاى واقعى زمان . مطالعات بسیار متنوع و بسیار پردامنه او ازاو دانشمندى ساخته بود مفید و منشااثر و تاثیر.اواز مجموعه معلومات خویش نشایستگى بهره مى برد و آن معلومات را بشایستگى عرضه مى کرد چه در سخنرانیهایش چه در درسهایش چه در کتابهایش و چه در مقالاتش آنچه او به صورت سخنرانى القا کرده است یا به صورت کتاب نوشته است از جمله گرامى ترین آثار فرهنگ گفتارى و نوشتارى اسلام است دراین روزگار کدام عالم و نویسنده اى است که آثارش نوعا غنى و سودمند باشد و جهت بخش ؟ و کدام عالم و نویسنده اى است که تااین اندازه انسجام بر مطالب عرضه داشته او حکم راند؟

مرحوم مطهرى همچنین یکى از حاملان صاحبنظر میراث فلسفه اسلامى بود. دراین مقوله آثارى بلند پایه از وى بر جاى مانده است . مانند گفتارى درباره مسائل مورد گفتگوى بیرونى وابن سینا و مقاله [نگاهى اجمالى به سیر فلسفه دراسلام] و ...

یک روز که قرار ملاقاتى داشتیم من به دانشکده الاهیات رفتم به اطاق ایشان . مشغول تدریس بودند. گویا درسى خصوصى بود براى تنى چند غیراز درسهاى رسمى کلاسى متن کتاب[ نجات] ( النجاه )این سینا بود. من بعمد وارد شدم - و نسبه ساده است لیکن ایشان مطالب و مسائل فلسفى را یا تسلطى تقریر و تحریر مى کردند که انسان را به یاد فلاسفه بزرگ قدیم مى انداخت فلاسفه خراسان قدیم .

ب - حضور در صحنه هاى سیاسى واجتماعى
مردى آگاه و متعهد چونان مطهرى که داراى آفاق فکرى برونحوزه اى بود 

نمى توانست تکالیف بزرگ سیاسى واجتماعى خویش را فراموش کند و در صحنه ها حاضر و فعال نباشد.اواز سالها پیش پوسته حوزه مابى را شکست و خود را در دریاى متحرک و آموزنده و بیدارگراجتماع افکند. اواز عناوینى که ممکن بوداز حوزه مدارى کسب کند چشم پوشید و هجرت الى التکلیف کرد و براى اداى تکلیف براهى محیط رنج آور تهران گشت و با دیگران و دیگران مصاحبت کرد واز همه جا و همه چیز با خبر شد. اواز بازار تا دانشگاه از هیچ جمعى و جمعیتى غافل نبود.از هر سوى حمله ى به باروهاى دین و مقدسات شروع مى شد او نیز به تدارک دفاع مى پرداخت .اینها همه از آثاراو وادوار زندگانى او بخوبى محسوس است . در بخشى دیگر نیز دراین باره اشاره اى خواهم کرد

. ج - آثار گستردگى ابداع
من دراینجا نمى خواهم به بیان ارجهاى آثارارجمند مطهرى بپردازم یا آنها را تحلیل کنم و دیگر نویسندگان و متفکران مذهبى را توجه دهم که آن آثار را بدقت بخوانند و آنها را سرمشقى بشناسند براى غناى عرضه و سلامت برخورد و فصاحت بیان واستقامت اندیشه و وضوح مقصود و تعهد والا و رسالت تالیف و گسترش مکتب ... نه نمى خواهم این کار را بکنم زیرا که این کار خود نیازمنداست به مقاله اى جدا بلکه کتابى مستقل . آثار مطهرى هر یک جایى را پر مى کند که خالى بوده است وارزش اینگونه آثار هنگامى بیشتر نمایان مى شود بر برخوریم ...

ایکاش مطهرى سالهاى سال زنده بود واز رده کتابهائى پرارجى که به یادگار گذارد (و فرهنگ اسلام و تشیع را به همان نسبت غنى کرد و نیاز نسل پویاى امروز را در موارد چندى بر آورده ساخت ) کتابهاى بسیار دیگرى براى ما مى نوشت

آثار مطهرى از چندین امتیاز برخوردار بود که من باجمال به آنها اشاره مى کنم :

1 نثر فصیح واستوار و روشن 17 .

2 عرضه منطقى و وزین و والا.

3اعتبار داشتن واستناد به ماخذ.

4انطباق با نیازهاى روحى واعتقادى و فکرى اجتماع .

5ابداع و تنوع در مواردى چند.

6 دریافت صحیح و برداشت درست .

وامورى دیگر که در آغاز همین بخش نیز یاد گشت .از جمله مسائل آموزنده در زندگى علمى مطهرى که مى تواند براى هر جوینده کمالى سرمشق باشد به ویژه براى طلاب جوان و دانشجویان یکى پر کارى ایشان بود و دیگر نوع مطالعه 18 .او وسعت ماخذ کارهاى او.

وقتى به ماخذ مطالعه وى مى نگرید با توجه به اینکه او به هرحال طلبه فاضلى بوداز حوزه قم به زحمات بسیارى که او کشیده است پى مى برید. تنوع مراجعه و گسترش مطالعه مربوطاست به داشتن شناخت و آگاهى ازابعاد تعهد و تکلیف و وضع زمان و جهان .این شناخت و آگاهى انسان متعهد را به تنوع و گستردگى در مطالعه واخذ دانش دیگران وا مى دارد.این است که در آثارایشان همه گونه ماخذ دیده مى شود از کتابهاى علمى سنتى تا کتابهاى دیگران و مجلات و متون گوناگون و حتى اگر لازم شد مزدیسناى مرحوم دکتر معین . واینهمه از بیدارى و تعهد شناسى است :

د-نثراستوار و روان
از نکات مهم دیگر درباره مطهرى که باید همواره به یاد طلاب جوان آورده شود. کار نویسندگى اوست .او دراین مورد باید بیقین براى آنان اسوه اى معتبر به شمار آید. چگونه مطهرى در درون حوزه توانست صاحب چنین نثرى بشود؟ نثرى که هیچ به حوزه نمى خورد به ویژه حوزه در آن روزگار ما در حوزه ها به کار تربیت نویسنده نپرداخته ایم ازاین رو نثر قابل توجهى نداریم با کمتر داریم . حوزه قم باید دست کم 20 نویسنده صاحب سبک و 200 نویسنده صاحب قلم و زبردست داشته باشد نویسندگانى آگاه فارسى دان تعهدشناس دردآشنا و ترقى آفرین . متاسفانه حوزه این چنین نیست بلکه مطهرى داراى نثرى بود خوب و سالم و روان واستوار کمتر ضعفهایى که در نثرهاى دیگراین دیده مى شود در نثراو به چشم مى خورد.این چگونگى باید طلاب جوان را وابدارد تا در پى تحصیل و تکمیل فن نویسندگى بشتابند وازاین راه خدمات خود را به اسلام و جامعه موثر و سودمند و جاودان سازند و باروهاى[ حق بزرگ] را پاس دارند و[ حماسه جاوید] را مرزبان باشند.

ه - روح لطیف شعرشناسى
این نیز یکى دیگراز ویژگیهاى این عالم بود.او اشعار لطیف را خوب مى شناخت ازاین نوع شعراز برداشت و در مناسبتهایى مى خواند. نمونه بارز آشنایى او با کار ذوق و هدر بررسیى است که درباره دیوان حافظ کرده است و به نام[ تماشاگه راز] انتشار یافته است .اواین جهت را نیز در راه پاسدارى از مرزهاى فکرى واعتقادى جامعه به کار مى برد و تجاوزگران بیمایه و فرودست به باورهاى فرهنگ والاى اسلامى را منکوب مى کرد .

تلطیف ذوق یکى ازامور لازم براى هر کسى است که باامور عقلى و روحى و علمى و تربیتى سرو کار دارد. خشن طبعى و خشک ذوقى دردسر بزرگى است براى خودانسان و دیگران به ویژه براى کسى که به گونه اى با کتاب و فهم سرو کار دارد. بسیارى از عالمان ما خوداهل ذوق و داراى طبع شعر بوده اند واز آنان دیوانها یااشارى در دست است مانند سید رضى سید مرتضى شهیداول شهید ثانى شیخ بهائى صاحب معالم قاضى نورالله شوشترى شیخ حر عاملى ملااحمد نراقى میرزا محمدتقى شیرازى

باید طبع لطیف داشت وگرنه براى تلطیف طبع خود کوشید و طبع را تلطیف کرد و ذوق را حساس و سالم ساخت . والبته از آن درراه صحیح و منظورهاى صحیح بهره گرفت .

و - نمونه اى از تعهد
در زیر و بمهاى کار و پیچ و خمهاى موضعگیرى واقدام تعهدگرایى و تعهدشناسى اشخاص تا حدود بسیارى دانسته مى شود. کسانى که در صدد خدمتند چه بسا بسیارى ازامور دیگر را فراموش مى کنند به ویژه نام طلبى و عنوان دوستى و شانمابى را. برخى دراندیشه خویش براى خود شانى مى یابند و چنان حرکت مى کنند که آن شان متصور و موهوم در هم نریزد. وازاینجاست که فراوانى از تکلیفهاى لازم را فرو مى گذراند و بدتر ازاین و زیانمندتراینکه فراوانى از کارهاى نا لازمراانجام مى دهند زحمتهاى نا لازم و خود گرفتنهاى بیهوده را تحمل مى نند واوراقى بیفایده را سیاه مى نمایند چه هزینه هایى و عمرهایى را که بر باد نمى دهند.

مظهرى به دلیل همان ذهن عالمانه و شخصیت اصیل و برخورد منطقى با مسائل وایمان به تکلیف و علاقه به خدمت و ذوق خدمت و درک واقعیات حیات اجتماعى و آشنایى با فرهنگ جامعه و مردم در مرحله شناخت موضعات کار خویش نیز توفیقى بزرگ به دست آورد و صمیمیتى ویژه ابراز داشت مطالعه مقدمه[ داستان راستان] نمونه والاى این شناخت و خضوع و متعهدانه را به ما نشان مى دهد. نشان مى دهد که عالمى با آن همه گرفتارى علمى و ... حتى از داستان نویسى و تالیف کتابى داستانى براى نوجوانان و کم سوادان غافل نیست . هم این ضرورت و نیاز را درک مى کند و هم به دنبال آن دست به اقدام مى زند. و ما در سیره پیشینیان خویش ازاینگونه بسیار مى یابیم . علامه بزرگوار مجلسى کتابهاى چندى به فارسى مى نگارد و حتى مسائلى از قبیل آداب حمام رفتن را به قلم مى آورد. عقل بشرى بزرگ خواجه نصیرالدین طوسى رساله هاى کوچک فارسى در عقاید واخلاق تالیف مى کند. سیدجمال الدین اسدآبادى به قصه نویسى مى پردازد (قصه هاى استاد.

مطهرى دراین مقوله سخنانى دردمندانه در مقدمه [داستان راستان] گفته است که چون مى تواند درد گزار هر دردمند آگاه باشد آنها را نقل مى کنم :

 ...از ذکراین نکته نیز نمى توانم صرف نظر کنم ه درمدتى که مشغول نگارش یا چاپ این داستانها بودم بعضى از دوستان ضمن تحسین و اعتراف به سودمندى کتاب ازاینکه من کارهاى به عقیده آنها مهمتر و لازمتر خودار موقتا کنار گذاشته و به این کار پرداخته ام اظهار تاسف مى کردند و ملامتم مى نمودند که چرا چندین تالیف علمى مهم را در رشته هاى مختلف به یک سو گذاشته ام و به چنین کار ساده اى پرداخته ام . [... حتى بعضى پیشنهاد کردند که حالا که زحمت این کار را کشیده اى پس لااقل به نام خودت منتشر نکن ! من گفتم : چرا مگر چه عیبى دارد؟ گفتند:اثرى که به نام تو منتشر مى شود لااقل باید در ردیف همان[ اصول فلسفه] باشد این کار براى تو کوچک است . گفتم : مقیاس کوچکى و بزرگى چیست ؟ معلوم شد مقیاس بزرگى و کوچکى کار در نظراین آقایان مشکل و سادگى آن است کارى به اهمیت و بزرگى و کوچکى نتیجه کار ندارند.... 2

اگراین منطق واین طرز فکر مربوط به یک نفر یا چند نفر مى بود من دراینجااز آن نام نمى بردم متاسفانه این طرز تفکر - که جز یک بیمارى اجتماعى و یک انحراف بزرگ از تعلیمات عالیه اسلامى چیز دیگرى نیست - دراجتماع ما زیاد شیوع پیدا کرده چه زبانها را که این منطق نبسته و چه قلمها را که نشکسته و به گوشه اى نیفکنده است ؟ به همین دلیل است که ماامروزاز لحاظ کتب مفید و مخصوصا کتب دینى و مذهبى سودمند بیش ازاندازه فقیریم . هر مدعى فضلى حاضراست ده سال یا بیشتر صرف وق تکند و یک رطب و یا بسى به هم بیافد و به عنوان یک اثر علمى کتابى تالیف کند و با کمال افتخار نام خود را پشت آن کتاب بنویسد بدون آنکه یک ذره به حال اجتماع مفید فایده اى باشد امااز تالیف یک کتاب مفید فقط به جرم اینکه ساده است و کسرشان است 19 خوددارى مى کند

البته بسیارى ازاین مددعى فضلها هم خدا ند که دست به کتابنویسى و تالیف نزنند مگر وقتى مانند خود مطهرى مقدمات لازم را کسب کنند: نثر خوب و ذوق خوب درک نیاز و آگاهیهاى لازم زیرا که فاضل حوزه اى بودن غیراز نویسنده دینى واجتماعى بودن است .امر دوم را باید با کوششهاى بسیار - پس از فضل حوزه اى - کسب کرد که این خود مرحله دیگرى است .اگر در کسى این هر دو جهت جمع شد نمونه اى والا خواهد بود.

ادامه مقاله را در شماره آینده بخوانید

 
پاورقى ها
1. درباره[ قانون اساسى] باید یادآورى کرد که این قانون حاصل مجاهدات 20 ساله ملت و خون مقدس شهیدان بسیار است . و نباید هیچگاه مورد غفلت قرار گیرد. نباید برخى مواد آن که به سود محرومان و مستضعفان است سست گرفته شود. همواره باید به سینه قدرتمندان و ثروت داران و دنیاخواهوان على وار دست رد گذاشته شود.
2. و همچنین سستگریهایى مرموز با ساده لوحانه یا دنیاخواهانه و رفاه طلبانه در مورداجراى[ عدالت اجتماعى] ...
[ .3وآس بینهم فى الحظه والنظره - با مردم حتى در توجه کردن و دیدن مساوى رفتار کن[ .[! نهج البلاغه] صبحى الصالح .383 فیض الاسلام .886.
4. سوره حدید (57) آیه 25.
5. چون مالکیتهاى موجود - که یااز دوره طاغوت مانده است یا بر مبناى دوره طاغوت حرکت مى کند - بى قید و شرطاست دفاع از آنها هرگونه و به هر نام باشد دافع بى قید و شرط تلقى خواهد شد. واین اثر سوء را خواهد داشت .
6. با تامل و دقت مراجعه کنید به[ کلام امام] دفتراول : [مستضعفین مستکبرین] انتشارات امیرکبیر چاپ اول 1361.
7. صحیفه نور ج 3 ص 84 ازانتشارات وزارت فرهنگ وارشاداسلامى
1361.
[ .8کلام امام] دفتراول ص 64.
9و[ .10کلام امام] دفتراول ص 54 و 64.
11و[.12کلام امام] دفتراول ص 78 و 81.
[ .13کلام امام] دفتراول ص 51.
[ .14کلام امام] دفتراول ص 141.
15.این بنده نیز یکى از مبارزان سرسخت و مخالفان آرام ناپذیراین فکرانحرافى و تبلیغ استعمارى بوده است چه در گفتارها و چه در نوشتارها... و بسیارئا ز نوشته هاى ناقابل او در راه تفهیم و تحکیم اصل اینهمانى دیانت و سیاست پدیده آمده است .
[ .16مدرس نابغه ملى] ص 408.سال 1358.
[ .17وسائل الشیعه] کتاب الزکاه [ الحقوق فى المال سوى الزکاه]
18. درباره نثر وى و نویسندگى در بخش بعد نیز سخن خواهم گفت .
19. یکى از دوستان که مدیر موسسه مطبوعاتى بود که سالها مرحوم مطهرى با آن موسسه همکارى داشت مى گفت : بسیار مى شد که مرحوم مطهرى تلفن مى کرد و مى گفت[ : در روزنامه خواندم که فلان موسسه نشر یا فلان ناشر (ازانواع ناشران و موسسه هاى گوناگون نشر) کتابى به این نام منتشر کرده است آن را براى من بخرید]. و من تعجب مى کردم کهیک عالم دینى این کتاب را مى خواهد چه کند؟!
20. همان شان موهومى که یاد شد.