نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مدارا از ماده درى، به معناى ملاطفت،1 و نرمى، تغافل و خطاپوشى، نپروراندن کینه،2 بردبارى و سازگارى و بخشایش از سر فهم و همراهى آگاهانه است. به دیگر سخن، مدارا به معناى کنار آمدنِ همراه با جود و بزرگوارى و جوانمردى، در عین توانایى است. در برابرِ تحمل که همراهى از سر فرودستى و ناتوانى و در برابر شدت و خشونت و انعطاف ناپذیرى.
این واژه، با تسامح،و سمح، صفح، عفو، لین، حلم وکرامت هم افق است.3
مدارا، از ارزشهاى اخلاقى است که در همه حوزههاى فکرى فرهنگى و سیاسى وخانواده و اداره جامعه کار برد دارد.
قرآن، مدارا وگذشت را از رموز پیشرفت دعوت پیامبر در رویارویى با دشواریهاى راه شمرده است.4 از سرمایههاى پرارزش پیامبر(ص) براى پیشبرد دعوت توحیدى در قلب دنیاى شرک و تعصبات جاهلى، آراسته بودن آن حضرت، به حِلیَه حلم و بردبارى بود.5 پیامبر(ص) در پرتو تدبیر و مدارا توانست بدون کوتاه آمدن از معیارهاى اصلى، هم بسیارى از مشرکان را به اردوگاه توحید وارد سازد، و هم با یهودیان و ترسایان به توافق برسد و در کانون رقابتها و درگیریهاى قبائلى اوس و خزرج، نظامى دینى و جامعهاى برین در مدینه پى ریزد و آیین اسلام را درمیان شهروندان مدینه به اجرا درآورد.
پیامبر(ص) مىفرمود:
»ان الله امرنى بمداراة الناس کما امرنى باقامة الفرائض.»
خداوند مرا فرمان داده با مردم مداراکنم، آن گونه که به پا داشتن واجبات فرمان داده است.
پیامبر(ص) مدارا را نشانه خردمندى و دوراندیشى، و شتاب و تسرع درقضاوت و بى توجهى به خواست مردم را علامت کم خردى و بى مایگى وکم ظرفیتى دانسته است:
»اعقل الناس اشدّهم مداراة للناس و اذّل الناس من اهان الناس»6
عاقل ترین مردم کسى است که بیشترین مدارا را با مردم دارد و خوارترین مردم کسى است که آنان را تحقیر مىنماید.
سیره پیامبر(ص) در دعوت دینى و در اجراى آیینهاى گوناگون شریعت، با رفق و مدارا همراه بود و کارها را با نرمى پیش مىبرد.7
سیره پیامبر، در این راستا به گونهاى بود که بسیارى از افراد تندخو و لجوج، دست از تندخویى، خیرهسرى و کژراهه روى برداشتند و به جمع یاران رسول خدا پیوستند.8
مداراى با شهروندان از حقوق اولیه مردم برحکومت است و بیش از هر وسیله دیگرزمامداران را دراداره جامعه و همراه کردن مردم با خود یارى مىرساند.
دولت اسلامى، به منزله پدر و رعیت به منزله فرزندان خانواده بزرگ ملتاند و تکریم وحفظ آبرو و جان و مال و ناموس شهروندان از وظایف اولیه نظام است. این مهم بدون اعتماد و حسن ظن به مردم، انجام نمىشود. دولتِ با اقتدار و مردمى، از وجود افراد مخالف درجوار خود واهمه ندارد و در برخورد با آنان مرزهاى قانونى را درهم نمىشکند و مسائل را با آسانگیرى و چشم پوشى از پارهاى لغزشها حل مىکند.
رفق و سعه صدر حاکم، وى را از شتاب زدگى و داورى غیرقابل جبران دور مىدارد و زمینه بازگشت و جبران را براى مخالفان سیاسى و یا افراد روان پریش و هنجارشکن فراهم مىسازد و نیز مردم را در همدردى با وى برمىانگیزاند. و رفق وگذشت زمامداران از خطاى شهروندان، به انسجام ملى و اطاعت پذیرى آنان کمک مىکند. ریشه بسیارى از درگیریها و فروپاشى نظام اجتماعى و وحدت ملى در حساسیتهاى نابجا و از میان رفتن روحیه ى رفق و مدارا و بى اعتمادى و سخت گیریهاى بى مورد حاکمان نسبت به رعایا نهفته است. خشم و خشونت، خیرهسرى طرف مقابل را برمى انگیزاند; اما احسان و مدارا، چه بسا به خیرسرى و کژراههروى پایان مىدهد. هرچه میزان مداراى حکومتگران در برابر لغزشها و ناراستیهاى شهروندان، بیشتر باشد، از دامنه نفاقها و کارشکنیها کاسته مىشود و روحیه تعاون وهمکارى در مردم فزونى مىگیرد و این حرکت دوسویه، در قوام و بقاى جامعه کارساز است.
چه بسا این سخن حکیمانه امام على(ع): »با مردم مدارا کن تا از مکر و تزویر آنها در امان مانى.» اشاره به این سیاست باشد. یکى از عوامل مهم فروپاشى حکومتها، حتى حکومتهاى بسیار مقتدر، ریشه در تندروى و برخورد نابخردانه آنها با مردم دارد که نمونههاى بسیارى مىتوان براى آن ارائه داد. عموم مورخان ناشکیبایى و تندروى سلطان سنجر سلجوقى در برابر نافرمانى ترکان غز را در پرداخت مالیات، از علل شکست دولت مقتدرسلجوقى، از ترکان غز و نابودى شهرهاى آباد خراسان، بویژه نیشابور در سده ششم شمردهاند. به نوشته ظهرالدین نیشابورى در سلجوقنامه، بنا به اصرار و تأیید امرا به انتقام از غزها »از هفت آب» گذشته به سمت ایشان رفت:
»چون سلطان بدان حدود رسید، زنان و اطفال خویش را در پیش داشتند و به زارى و خوارى تضرعکنان پیشباز آمدند و از هر خانه هفت - من نقره قبول کردند که بدهند سلطان را برایشان رحم آمد و غنائم بازخواست گردانیدن و عنان را به عطاف دادن. اما حکومت سلطان پیر شده و تقدیر آسمان، خلاف تدبیر ایشان آمد.»9
پیامبر خدا(ص) مدارا را از اصول کشوردارى برشمرده است:
»لاتَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلاّ لِرَجُلً فِیهِ ثَلَاث خِصَالً وَرَعُ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِى اللّهِ وَ حِلْم یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَه وَ حُسْن الْوِلَایَةِ عَلَى مَنْ یَلِى حَتّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ»10
پیشوایى مردم، جز با داشتن سه ویژگى سزاوار نیست: تقوایى که رهبر را از گناه بازدارد، بردبارى که خشم او را فرو نشاند و مدیریت شایسته.
على(ع) نیز، مدارا با شهروندان را از بن مایههاى سیاست شمرده است.11 سیره آن بزرگ در برخورد با فریب خوردگان، و نیز در گرداورى واحبات مالى، بر مدارا و رفق استوار بود; روشى که اربابان مذاهب اسلامى آن را درس آموز شمرده و مردم را به پیروى سیره آن حضرت فرا خواندهاند.12
امام خمینى، رفاقت دربرابر مؤمنان و شدت عمل در برابر کفار و بیگانگان را دو ویژگى مهم قرآن براى جامعه ایمانى13 شمرده است.14 و تأکیدکرده است: اساس کار پیامبران بررفق و مدارا و بشارت استوار بوده و رفتار مهرورزانه و نرم، زمینه ساز آمادگى دلها براى اطاعت پذیرى است.
پیامبران براى دستیابى به قدرت، دست به شمشیر نبردهاند، بلکه براى برداشتن بازدارندههاى راه تکامل انسانها، گاه از زور استفاده کردهاند.15
امام، مدارا و محبت را در نرم شدن دلها و پیشرفت دین، بسیار اثرگذار مىداند، اثرى که هیچ گاه نمىتوان آن را در درشت گویى و خشونت دید. امام از تجربه خود مىگوید. تجربهاى که از دوران رضاخان، از درس اخلاق خود در مدرسه فیضیه داشت. این تجربه را این سان بازگو مىکند:
»در مسائل، ملایمت و جهت رحمت، بیشتر از خشونت، تأثیر مىکند. من در زمانِ اختناق رضاخانى، وقتى در مدرسه فیضیه صحبت مىکردم، آن گاه که از جهنم و عذاب الهى بحث مىکردم، همه خشکشان مىزد، ولى وقتى از رحمت حرف مىزدم، مىدیدم که دلها نرم مىشود و اشکها سرازیر مىگردد و این تأثیر رحمت است. با ملایمت، انسان بهتر مىتواند مسائل را حلّ کند، تا شدت.»16
دایره مدارا در منظر امام بسیارگسترده است. رفق و آسان گیرى، هم راه خود سازى وتهذیب نفس را هموار مىکند، هم در پیوند و پیوستگى با دیگران کار برد دارد، هم در اجراى احکام دین و هم در گسترش نیکیها و بازداشتن مردم از کارهاى ناروا.
امام خمینى درشرح مدارا سخنان ناب و راه گشا دارد. در نگاه ایشان، مدارا و رفق، ضد عنف و شدت و شتابزدگى است. و بر این باور است که مبارزه از سر خشونت و شتاب زده با منکر، گاه نه تنها ما را به مقصود نمىرساند که به منکر و حرام بدترى خواهد انجامید و براى کاستن از تلخى امر به معروف و نهى از منکر، آن را باید با شیرینى رفق و مدارا و حسن خُلق همراه ساخت:
»آن طور که با رفق و مدارا ممکن است انسان تصرّف در قلوب مردم کند و آنها را خاضع و رام کند، ممکن نیست با شدّت و عنف، موفق به امرى از امور شود. فرضاً که با شدّت و سلطه، کسى اطاعت از انسان کند; چون قلب او همراه نشود. از خیانت، انسان مأمون نخواهد شد. ولى رفق و دوستى، دل را رام کند که با رام شدن آن، تمام قواى ظاهره و باطنه رام شود; و فتح قلوب از فتح ممالک بالاتر است. خدمتهاى از روى صداقت و جانفشانیها، همه از فتح قلوب است. با فتح قلوب، فتح ممالک نیز شود. فتوحات اسلامیّه، در اثر فتح قلوب نظامى اسلامى بود، و الّا با آن عِدِهّ و عُدّه، این پیشرفتها غیر ممکن بود. بالجمله رفق و مدارا، در پیشرفت مقاصد، از هر چیز مؤثّرتر است، و چنانچه در مقاصد دنیایى چنین است. در مقاصد دینى از قبیل ارشاد و هدایت مردم رفق و مدارا از مهمّات است که بدون آن، این مقصد شریف عملى نخواهد شد.»17
نقش مدارا در وحدت مسلمانان و همگرایى شهروندان
مدارا، گروهها را به هم نزدیک و از پراکندگى، که ویران گر و تباه کننده است، جلوگیرى مىکند. اگر در دورانهاى مختلف این اصل پاس داشته مىشد، بسیارى از اختلافها، درگیریها و پراکندگیها در بین مسلمانان و پیروان مذاهب اسلامى پدید نمىآمد و آن همه آثار سوء به جاى نمىگذارد. از این روى فقهاى شیعه روى اصل تقیه مداراتى، تأکید کردهاند.
تقیه مداراتى، عبارت است از همراه شدن با مخالف به خاطر وحدت مسلمانان و جامعه اسلامى. مدارا در برابر زمامداران، پیروان فرق و مذاهب اسلامى و نیز مدارا در برابر مخالفان اهل بیت از مصادیق تقیه مداراتى است.
شیخ انصارى (1281ق( تقیه مداراتى را از زیر مجموعه تقیه خوفى و آن را مستحب دانسته است.18
امام خمینى، تقیه مداراتى را عدیل تقیه از سر ترس شمرده است وآن را دستورى واجب مىداند.19 دراین نگاه، همراه شدن با پیروان دیگر مذاهب در انجام پارهاى از کارها و ترک پارهاى از اجزاء واجب به خاطر وحدت وهمدلى مشروع مىشود.
امام براى مشروعیت تقیه مداراتى، افزون برعمومات تقیه، به روایات خاصه نیز استدلال کرده است، ازجمله: اخبارى که مردم تشویق شدهاند ازبیماران پیرو دیگرمذاهب اسلامى عیادت کرده و درتشییع جنازه آنان شرکت جویند. درروایت هشام کندى آمده است:
»قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه(ع) یَقُولُ إِیاکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلًا نُعَیَّرُ بِهِ فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْء ِ یُعَیَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ کُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَیْهِ زَیْناً وَ لاتَکُونُوا عَلَیْهِ شَیْناً صَلّوا فِى عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لایَسْبِقُونَکُمْ إِلَى شَیْء ً مِنَ الْخَیْرِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ وَ اللّه مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْء ً أَحَبّ إِلَیْهِ مِنَ الْخَبْء ِ قُلْتُ وَ مَا الْخَبْء ُ قَالَ التّقِیةُ»20
شنیدم امام صادق (ع) مىفرمود: بپرهیزید از کارى که ما با آن کار سرزنش مىشویم. همانا فرزند، بد با کار بدش، پدر را در معرض نکوهش قرار مىدهد. براى کسانى که به آنان دل بستهاید، ]ائمه[ زینت باشید، نه مایه شرمندگى. با آنان ]دیگر مسلمانان[ درمیان قبیلههاىشان نماز بگزارید، به عیادت بیمارانشان بروید، در تشییع جنازه مردگانشان حاضرشوید. آنان نباید در کارهاى نیک بر شما پیشى بگیرند; زیرا شما به کارهاى نیک سزاوارترید. سوگند به خدا، پروردگار به چیزى بهتر از خبأ پرستیده نشد. پرسیدند خبأ چیست؟ فرمود تقیه.
امام خمینى در دلالت روایت بر رفق ومدارا مىنویسد:
»ظهور روایت، در مقامِ تشویق انجام عمل برطبق نظریات آنها و خواندن نماز در مساجد ایشان است و بى شک خواندن نماز در مساجد پیروان دیگر مذاهب، مستلزم ترک برخى از اجزاء و یا شرایط و یا انجام برخى از موانع است. با این وصف، حضرت فرموده: این عمل بهترین عبادت است و این عبادت دفع استبعاد و صحت عمل است.»21
امام به استناد تقیه مداراتى فتوا داده است:
»نمازگزاران مىتوانند به پیشنمازانِ غیرشیعه، از شافعى وحنفى ویا حنبلى ومالکى مذهب اقتدا کنند و نیازى نیست نماز را دوباره بخوانند.»22
رفتار همگرایانه، زمینه پیوند و حسن ظن وحس مثبت اندیشى را میان شهروندان فراهم مىسازد و نمىگذارد تفاوتهاى مذهبى وقومى وسیاسى شهروندان به عقده، تنازع و رویارویى بینجامد. پیروان مذاهب اسلامى، بستگى شدید به مذهب و راه و رسم خود دارند و با تقدس و احترام به آن مىنگرند. و شهروندان باید از هر رفتارى که با دل بستگى آنان و نگاه احترامآمیز به مذهب شان در ناسازگارى باشد، بپرهیزند. رفتار از روى ادب و احترامآمیز به باورها و دل بستگیهاى پیروان مذاهب، و در آرامش فکرى وتعامل اجتماعى مردم با یکدیگر، اثرگذار است و راه را بر فتنه انگیزى و فتنه انگیزان، خواهد بست.
در سالهاى پیش از انقلاب اسلامى، برخى از شیعیان دراثر اختلاف فتاوى در نمازهاى جماعتى که در مسجد النّبى، مسجدالحرام و دیگر مساجد به امامت علماى اهل سنت، گزارده مىشد، شرکت نمىکردند و شمارى از حجگزاران شیعى نیز در پى تفاوت دیدگاهها در رؤیت هلال ماه ذى الحجه، گاه مراسم عید قربان را با تقدیم و یا تأخیر برگذار مىکردند واین خود میان مسلمانان جدایى مىافکند.
در چنین گیرودارى، فتواى امام خمینى دراحترام گذاردن به عقاید مذهبى شهروندان واقتدا به پیشنمازان حنفى و شافعى مذهب و نیز پیروى از دولت میزبان درموسم حج و رفتار از روى رفق و مدارا، زمینههاى پیوند بهترمیان شهروندان، پیرو دیگر مذاهب اسلامى، در داخل کشور و همبستگى امت اسلامى رافراهم آورد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى، در جمع کارگزاران فرهنگى و اجرایى حج، توصیه مىکند:
»شما از این طرف مراقب باشید، بدانید تحریک عواطف مذهبى برادران اهل سنت کار بسیار غلط و گناه است; این را به عنوان یک اصل بپذیرید. یک نقاط اختلافى وجود دارد. تکیه بر روى این نقاط شعله ور کردن آتش تعصبات در این نقاط اختلاف، این درست همان چیزى است که امروز سازمانهاى جاسوسى آمریکا و اسرائیل دنبالش هستند، این همان چیزى است که آنها مىخواهند. بعضیها، ناخواسته و بدون جیره و مواجب مىشوند مزدور آنها. همان کارى که او باید پول بدهد و به دست بیاورد، آن را بدون این که از او اجر و مزدى بگیرند برایش دارند انجام مىدهند و خشم الهى و سخط الهى را براى خودشان فراهم مىکنند.»23
مدارا در اجراى برنامههاى اقتصادى
امام على (ع) مدارا با شهروندان درامور مالى و مالیاتى را زمینهساز آبادانى بیت المال و همراهى مردم با حکومت مىداند; از این روى، کارگزاران مالیاتى را به رفق و مدارا با مردم سفارش مىکند. در نامه 53، به مالک اشتر والى مصر، دستور مىدهد:
»اگر ]مردم[ از سنگینى مالیات شکایت کردند، یا از آفتى که به کشت رسیده، یا آبى که کشتهاشان بریده، یا باران بدانها نباریده، یا بذر زمین بر اثر غرق شدن، یا بى آبى تباه گردیده، بار آنان را سبک گردان، چندان که مىدانى کارشان سامان پذیرد بدان. و آن چه بدان بار آنان را سبک گردانى بر تو گران نیاید، چه آن اندوخته بُوَد که به تو بازش دهند، با آبادانى که در شهرهایت کنند و آرامشى که ولایتها دهند; نیز ستایش آنان را به خود کشاندهاى و شادمانى که عدالت را میان شان گستراندهاى، حالى که تکیه بر فزونى قدرت آنان خواهى داشت، بدان چه نزدشان اندوختهاى: از آسوده ساختن خاطر آنان و به دست آوردن اطمینان، که به عدالت تو خو گرفتهاند و به مداراى تو آشنا گردیده و بسا که در آینده کارى پدید آید که به عهده آنان گذارى، با خاطرِ خوشش بپذیرند و خرده نگیرند. که چون شهرها آبادان بُوَد، هرچه به عهده مردم آن نهى، بَرَد; و زمین جز با تنگدستى ساکنان آنان، ویران نشود.»24
حضرت در نامهاى دیگر، به مأمور برگرفتن زکات یادآور مىشود:
»چون به قبیله رسى، بر سر آب آنان فرود آى و به خانه هاشان در مَیاى. پس آهسته و آرام سوى ایشان رو، تا به میان آنان رسى و سلامشان کن و در درود گفتن، کوتاهى مکن. سپس بگو: بندگان خدا، آیا خدا را در مالهاى شما حقّى است، تا آن را به ولىّ او بپردازید؟ اگر کسى گفت: نه، متعرض او مشو; و اگر کسى گفت آرى، با او برو، بى آن که او را بترسانى، یا بیمش دهى، یا بر او سختگیرى، یا کار را بر او سخت گردانى.»25
امام خمینى نیز، از دولتمردان مىخواهد در مطالبات مالى با شهروندان با مدارا رفتار کنند; چه شرایط روحى و معنوى مردم متفاوت است; آماده کردن زمینههاى ذهنى و روانى واجتماعى و تکریم مردم و مشارکت دادن آنان دربرنامهها، به دولت کمک مىکند، تا شهروندان نظام را از خود بدانند و الزامات مالى خود را از روى رغبت بپردازند. امام در مقایسه میان مأموران اداره مالیات منطقه خمین )دوره رضا خان( با ماموران مالیات صدر اسلام ابراز مىدارد:
»وقتى که... من بچه بودم رئیس مالیهاش هم خرّاص بود... . از مردم به زور چیز مىگرفت... ! نه اینکه همان مالیات را... و مأمور هم »قُلّق» )رشوه( مىخواهد. و کدخدا... . مأمورین هم وقتى مىرفتند مردم را عذاب مىکردند و آن طور نبود که حضرت امیر دستور مىدهد که بروید صدا کنید... . بگویید. . زکاتتان را دادهاید یا ندادهاید؟ اگر گفتند دادهایم، برگردید بیایید. و آنها هم تخلف نمىکردند. وقتى یک حکومت آن طور شد و مردم در مقابل خدا مسؤول شدند و خداوند را شاهد دیدند، آنها هم تخلف نمىکردند و آنها هم مالیاتى را که باید بدهند مىدادند; زکات را مىدادند; خمس را مىدادند... . همه بدانیم که عقل هم اقتضا مىکند به همان طورى که اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود. حکومتها... وقتى که در صدر اسلام مأمورین را مىفرستادند، همان که سردار بود، همان که استاندار بود، امام جماعت هم بود... مردم او را به عدالت مىشناختند که به او اقتدا مىکردند و با او نماز مىخواندند. و همان هم جنگ مىرفت و مردم هم به او اعتنا مىکردند. اگر یک همچو چیزى بشود و ما بتوانیم که یک دستگاه دولتىاى که دولت اسلامى باشد، با مردم باشد... چه قدرخوب است.»26
گذشت از هنجارشکنان سیاسى، زمینه ساز اصلاح وجبران
عفو و گذشت به هدف اصلاح و بازگشت رشد نایافتگان، ناسازگاران سیاسى، فریب خوردگان و حتى غرض ورزان به صف دیگر شهروندان، از مصادیق بارز مداراست.
در بینش امام خمینى، هدف از حکومت، تربیت و رشد مردم است. حدود الهى براى تربیت و پویایى وکمال مردمان تدوین شده، نه انتقام جویى.27 حاکم اسلامى اگر گاه دست به تازیانه و شمشیر مىبرد، به قصد اصلاح است، نه تشفى دل. بسان طبیب دلسوز که هم از مرهم استفاده مىکند و هم از تیغ، و تا کار به نهایت نرسد، نباید از تیغ استفاده کرد.28
امام خمینى، مالک اشتر را الگوى کارگزار مطلوب معرفى کرده که در برابر اهانت فردى نا آگاه و سبکسر، با بزرگوارى و تغافل از ماجرا گذشت و موضوع را پى نگرفت. این خود اصلاح و انقلاب روحى فرد هتاک و بى ادب را به دنبال داشت.
از آغاز پیروزى انقلاب اسلامى، گروهها وفرقههاى گوناگونى درمعارضه با اساس نظام دینى، لواى مخالفت برافراشتند و با اغواگرى و گستراندن بساط فریب و نیرنگ، فضاى کشور را مسموم و امنیت روانى واجتماعى را از شهروندان سلب کردند.
با این حال، و با همه زخمهایى که این کسان و گروهها بر پیکر جامعه زدند، امام به دست اندرکاران امور انتظامى وامنیتى سفارش مىکرد با رفتار انسانى و دوستانه و اسلامى،29 زمینه بازگشت اینان را به دامن اسلام وانقلاب فراهم آورند و با روشهاى آشتى جویانه، افراد ستیزه جو و ناراضى را با نظام همراه سازند. درهنگامههاى گوناگون مخالفتها و ترورهاى سیاسى بزرگان و کارگزاران نظام در آغاز انقلاب، امام تأکید داشت همه افراد در برابر دادگاه برابرند و نگاه قاضى به افراد باید از تبعیض به دور باشد.30 تا پیش از اثبات جرم، دادگاه باید غیرعلنى برگذار شود و آبروى افراد مصون بماند;31 چه خداوند خواسته آبرو و حیثیت افراد مصون بماند. از این رو براى اثبات جرائمى مانند زنا شرایط بسیارى قرارداده است32. افزون برنگهداشت آبروى افراد اشاعه فحشا و گناهان پنهان نیز جایز نیست.33
امام، همیشه توصیهاش بر این بود که در مجازات مجرمان زیاده روى نشود و اگر به مجرمى که براى اعدام مىبرند کسى سیلى زد، او مىتواند قصاص کند.34
امام خمینى، بسیار مراقب بود که مباد فضاى انقلابى حاکم برجامعه، رهبران و مردم انقلابى را از مرزهاى شریعت دور سازد و ماموران اجرایى دربرخورد و مجازات مخالفان از حدود خدا تجاوز کنند.35
و بر این نکته تأکید داشت که مجرمان حق دارند در محکمه از خود به دفاع برخیزند و در مدت بازداشت از غذا و استراحت مناسب برخوردار باشند و معامله با آنان، اسلامى وانسانى باشد36.
امام در این دستورها و توصیهها، به آیات قرآن، سیره پیامبر و امیرمؤمنان در برخورد با افراد معارض استناد مىجست:
»پیامبر(ص) پس از غلبه برکفار قریش درمکه، همه مخالفان وکسانى که با وى جنگیده بودند، جز تعدادى اندک را بخشید.»37
»مشرکان از کارهاى ناپسند و غیرانسانى خود در حق مسلمانان ابراز پشیمانى کردند و سلاح بر زمین گذاشتند و رسول خدا از گذشته شان چشم پوشید. »38
امام على (ع) نیز مقتداى دیگر امام در برخورد با مخالفان بود.
امام در چگونگى برخورد با معارضان نظام، به سیره امیرمؤمنان درجنگ جمل و صفین و نهروان استناد جسته و آن را براى همه جامعههاى بشرى درس آموز شمرده است.39
»امیرالمؤمنین (ع) آغازگرجنگ نبود و تا چندین نفرکشته نمىشدند، دست به مقابله نمىبرد و در وقت شروع جنگ نیز، مداهنه نکرده و با خوارج و سپاهیان معاویه با قاطعیت برخورد کرد.»40
جنگ افروزان در جمل، عرصه را بر على (ع)، امیرالمؤمنان تنگ کردند. پاسداران بى دفاع بیت المال را در بصره کشتند و اموال مسلمانان را غارت کردند و به وى اعلان جنگ دادند.
امام على (ع) با سپاهى از مهاجر وانصار از مدینه روانه بصره شد. به پیمان شکنان چندین بار پیشنهاد صلح وآشتى داد، ولى آنان از سر غرور، از آن سرباز زدند41 و نبرد را آغاز کردند.42 على(ع) پس از اتمام حجت با آنان به نبرد برخاست و سپاه دشمن را از هم فروپاشاند. شکست خوردگان ابراز پشیمانى کردند. امام، برخلاف خواسته شمارى از سپاهیان خود که در آرزوى تقسیم غنائم واموال به جاى مانده صحنه نبرد بودند، زن و فرزندان معارضان را اسیر نگرفت و فراریان را دنبال نکرد و دست به اموال آنان نبرد. و تنها اسب و سلاح به جاى مانده درلشکرگاه را تقسیم کرد.43 اسیرى را نکشت و همه تسلیم شدگان را عفو کرد. به گزارش معاذبن عبدالله تیمى:
»امام به جوانان قریش حاضر در نبرد گفت بازگردید، تا با قوم خود کنار آییم و یا به من بپیوندید.
على(ع) خودش ندا داد: هرکس سلاح بر زمین نهد، درامان است و هرکس وارد خانه خود شود، در امان است. و به خدا سوگند هیچ کس را بخشنده تر وکریم تر از او ندیدهام.»44
امام اعلان کرد: دو طرف نبرد مىتوانند کشتههاى خود را به خاک سپارند. او خود کشتهشدگان سپاه خود را با جامه به خاک سپرد.45 جوانان قریش حاضر در کارزار را بخشید و مروان حکم را، که زخمى شده بود، عفو کرد.46 و نیز عبدالله بن زبیر را که زخمى شده بود، بخشید.47
امام، عبدالله بن عباس را به کارگزارى بصره برگمارد و به وى سفارش کرد با مردم مدارا پیشه کند.48
ام المؤمنین عایشه را نیز عفو کرد و او را به مدینه فرستاد:
»چون امیرالمؤمنین تصمیم گرفت به کوفه برود، به عایشه پیغام فرستاد و دستور داد به مدینه برود. و چون عایشه آماده شد، على(ع) بر چهل زن عمامه وکلاه خود پوشاند و شمشیر از دوش آنان آویخت و دستور داد: از عایشه در طول راه حفاظت کنند و درسمت چپ و راست و از پشت سرش حرکت کنند. عایشه در طول راه مىگفت: خدایا خودت جزاى على بن ابى طالب را بده که چنین کرد و چهل مرد را همراه من گسیل داشت و حرمت پیامبر را درباره من رعایت نکرد. ولى چون به مدینه رسیدند، آن زنان عمامهها و کلاه خودها را از سر برداشتند و شمشیرها را کنار گذاشتند و همراه او وارد خانهاش شدند و چون عایشه چنان دید و دانست آنان زن هستند از دشنامهایى که به على داده بود، پشیمان شد وگفت: خداوند به پسر ابوطالب جزاى خیر عنایت کند که حرمت پیامبر را درمورد من رعایت کرده و پاس داشته است»49
امام خمینى، در برخورد با مخالفان زندانى، به سیره امام در رسیدگى به احوال و غذاى ابن ملجم مرادى، پس از ضربه زدن به امیرمؤمنان استناد مىجوید.50
امام در نابود کردن غدههاى سرطانى واصلاح ناپذیر جامعه، به جنگ صفین مثل زده که حضرت با جنگ افروزان اموى به شدت مقابله کرد و فراریان را بخشید.51
مدارا با کارگزاران رژیم شاه
امام، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، همه کارگزاران رژیم شاه، جز شمار اندکى از مفسدان وکشندگان مردم را بخشید. ادارات دولتى وارتش و شهربانى تعطیل نشد وکارمندان گذشته در نظام جدید به کار گرفته شدند.
پارهاى از گروهکها، پس از پیروزى، انحلال ارتش را مطرح و شعار خود قرار دادند و به پندار خود خواستار تشکیل ارتش خلقى شدند.
امام با انحرافى و توطئهآمیز خواندن این شعار، از نظامیان حمایت کرد.52 و تضعیف ارتش را حرام شمرد.53 امام، با این تصمیم درست و دقیق و آیندهنگرانه، بدنه ارتش را با نظام اسلامى پیوند داد و نظامیان با دلگرمى و پشتوانهاى بس استوار، از تمامیت ارضى کشور در برابر یورش و حمله حزب بعث عراق به ایران دفاع کردند. این شیوه حکومت، شگفتى جهان را برانگیخت. امام از جرم نیروهاى نظامى و افراد شهربانى به جز موارد ویژه درگذشت و به روشنى و هوشمندانه اعلام کرد:
»اما قضیهاى که فرمودند راجع به عفو... آنهایى که خیانتکار بودند، آنها را مجازات کردند و خواهند کرد. و اما ارتش، ژاندارمرى، و همین طور سایر طبقات دیگر، از قواى انتظامى، شهربانى... اگر... خداى نخواسته مرتکب یک جرم صغیرى... شده باشند، این را عفو کردیم. و خداوند تبارک و تعالى به واسطه برگشت آنها به دامن اسلام و برگشت آنها به دامن ولى عصر)س( آنها را عفو فرمود و ما به تبع امام زمان )س( عفو عمومى نمودیم... و خداى نخواسته مرتکب بعضِ صغایر ذنوب شدند ]گذشتیم[. خداوند همه شما را عظمت، عزت و قدرت عنایت کند.»54
امام، در همان اوان پیروزى انقلاب اسلامى، به دست اندرکاران دستور داد: براى دستگیرى کسانى که مورد پى گرد هستند، از نیروها و مأموران فهمیده، هوشیار و دین آشنا بهره بگیرند تا مبادا نفوذیها، به دستاویز دفاع از انقلاب، با مردم با خشونت و غیر اسلامى برخورد کنند و مردم را از دین بِرَمانند.55 و تأکید داشت که ماموران به هیچ روى نباید افراد را خود سرانه بازداشت کنند.56 بایستى در دستگیریها دقت لازم را به خرج دهند که اسلام رضایت ندارد که انسان بى گناه، ساعتى در حبس بماند.57
در آغازین روزهاى پیروزى، با حساسیت، پى گیر بازداشت شدگان بود.
به فرمان ایشان، کسانى که دستشان به خون مردم آلوده نشده بود و به کشور خیانت نکرده بودند، نمىبایست در زندان بمانند.58
در جریان انقلاب، شمارى از سران و جنایتکاران رژیم شاه، در کمیته استقبال امام، بازداشت بودند. امام خمینى مردم انقلابى و وابستگان شهدا را از تعرض به دستگیرشدگان باز مىداشت. درباره تیمسار رحیمى )فرماندار نظامى تهران و مسؤول قتل هزاران بى گناه( گفته بود: تا محاکمه نشده نباید بى احترامى شود.59
بسیارى از امراى بازداشت شده ارتش و ژاندارمرى و شهربانى، که دستشان به خون مردم آلوده نشده بود، آزاد شدند.60 امام درباره نصیرى رئیس ساواک هم سفارش کرده بود: محاکمه شود. نصیرى پس از محاکمه و اعتراف به جنایتهاى خود، اعدام شد.61
غذاى افراد کمیته استقبال، پیرامونیان امام و دست اندرکاران امور انقلاب، ساده بود. امام نیز از همان غذا استفاده مىکرد واز همان غذا نیز به بازداشت شدگان داده مىشد:
»یکى از افراد بازداشت شده از سران رژیم سابق گفت: من از این غذاها نخوردهام براى من مرغ بیاورید. این مطلب را به رهبر عظیم الشأن انقلاب گفتیم. امام هم فرمودند: هرچه دوست دارند نزدشان ببرید. شب بچهها مجبور شدند از بیرون برایش زرشک پلو، با مرغ تهیه کنند.»62
امام، در اسفند 58 همه متهمان وابسته به رژیم منفور پهلوى، از نظامى و غیرنظامى و نیروهاى امنیتى، که دستشان به خون بىگناهان آلوده نشده بود، مورد عفو قرار داد و اعلام کرد: کسى حق تعرض به آنان را ندارد.63
امام مراقب بود درمصادره داراییهاى وابستگان به رژیم پهلوى، موازین شرعى رعایت شود و تأکید داشت: اگر دادگاهى اموال بى گناهى را مصادره کند، از معاهدهاى که ما با اسلام کردهایم جدا افتاده است.64
بنابر فتواى امام، اموالى که به وسیله دادگاههاى انقلاب مصادره مىشد، اموال شخصى افراد نبود; بلکه مربوط به بیتالمال و زمینهاى مواتى بود که رژیم منحوس پهلوى بدون این که حقّى داشته و مالک باشد، به دیگران فروخته بود و ضبط این گونه داراییها و زمینها، روى موازین شرعى انجام مىگرفت.65
رفتار امام باحزب خلق عرب
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، دستههاى سیاسى گوناگونى، به دستاویز دفاع از خلق وآزادى، به رویارویى با نظام و امام پرداختند. پارهاى از این گروهها، براى به کرسى نشاندن اهداف خود دست به سلاح بردند. امام درآغاز با آنها، راه رفق و مدارا پیش گرفت. به سران آنها اندرز داد و با استدلال و برهانهاى استوار، کژراهه روىشان را نمایاند. امام و یاران، با همه گرفتاریهایى که اوان پیروزى و تشکیل نظام نوپاى جمهورى اسلامى داشتند، از روشنگرى، آنى دریغ نکردند، با سران گروهها به طور خصوصى نشستند، سخنان آنان را شنیدند و در حد توان خواستههاشان را، تا آن جا که با معیار شرع و منافع ملى سازگارى داشت، برآوردند، و با آنان اتمام حجت کردند و توانستند با این روش، شمار بسیارى از دلبستگان و وابستگان به این دستههاى سیاسى را به آغوش ملت بازگردانند.
در آغاز انقلاب اسلامى، سازمانى به نام حزب خلق عرب درخوزستان به دعوى دفاع از حقوق اعراب خطه خوزستان، در برابر جمهورى اسلامى پرچم مخالفت برافراشت. این فرقه کوچک، با پشتوانه بیگانگان، بویژه یارىگریهاى معنوى، اقتصادى و نظامى حزب بعث عراق، در منطقه نفت خیز جنوب به فتنه گرى پرداخت.66 و با استفاده از ساده لوحى و ناآگاهى شبیرخاقانى و شمارى از فرزندان وى،67 توانست در بهار 1358 در خرمشهر غائله ایجاد کند و خواستههاى نامشروع حزبى خود را به نام ملت عرب به مردم تحمیل سازد.
این گروه با هجوم به مراکز ادارى و نظامى و انفجار لولههاى نفت، راه را بر دخالت نظامیان عراق درایران هموارکرد.68 امام اشرار وکسانى که لولههاى نفت را منفجر مىکردند، مفسد خواند و از دادگاههاى انقلاب خواست تا با آنان به عنوان محارب و مفسد فى الارض برخورد کنند.69
فتنه انگیزى حزب خلق عرب و همکارى با صدام درطول جنگ ادامه پیدا کرد. امام درسال 64 به دادستان کل کشور دستور داد، با اشرارى که درلواى قومیت گرایى، با صدام همکارى مىکنند، شدت عمل به خرج دهد.70
نظام اسلامى، حساب توده مردم عرب خوزستان را از حساب شمارى مزدور جدا کرد. حتى با فریب خوردگان، از در دلسوزى و هدایت گرى وارد شد و اشتباههاى آنان را به چیزى نگرفت و با عفو فریب خوردگان، به همه آرامش خاطر داد. امام آقاى شبیر خاقانى را از خوزستان به قم آورد و به وى محبت کرد و دست اشرار را از وصول به وى کوتاه ساخت.71
شیخ محمدطاهر، از حزب خلق تبرى جست72 و غائله با هوشیارى امام و پیروى دقیق نیروهاى مردمى، دولتى و انتظامى از سیاستها و رهنمودهاى امام، به خوبى به پایان رسید.
برخلاف سیاستها، تبلیغها، دسیسهها و تفرقه افکنیهاى دشمن، مردم عرب زبان خطه خوزستان و خرمشهر با مقاومت در برابر متجاوزان، پندارهاى واهى دشمنان و بعثیها را در همراهى اعراب جنوب با خود نقش برآب کردند و عده بسیارى از آنان در رویارویى با متجاوزان بعثى به شهادت رسیدند.73
امام و غائله حزب خلق مسلمان
حزب خلق مسلمان، پس از پیروزى انقلاب اسلامى به دعوى آزادى و پیشرفت ایران پا به میدان سیاست گذاشت74 و رفته رفته چهره واقعى خود را نشان داد و کسانى را به حلقه خود وارد ساخت که وابستگى آنان به آمریکا، جاى هیچ شک و شبههاى نبود. با نفوذ و پیوستن عناصر وابسته به آمریکا و سیا، مانند مقدم مراغهاى75، به این حزب، حرکت آن علیه نظام شتابِ بیشترى گرفت. راه قدرت طلبى را پیش گرفت و به جمع مخالفان سرسخت و وابسته نظام پیوست. این گروه سیاسى با همنوایى با گروه فرقان و چریکهاى فدایى خلق، پرچم معارضه با نظام اسلامى را برافراشت76 و با قانون اساسى و ولایت فقیه، به رویارویى برخاست.77 شمارى از سران حزب که با سلطنت طلبها در ارتباط بودند، براى همراه کردن مردم بویژه آذربایجانیها، خود را مقلد و پیرو آقاى سید کاظم شریعتمدارى مىشمردند و ادعا مىکردند براى دفاع از حقوق مردم به صحنه آمدهاند. این گروه سیاسى فعالیت خود را علیه رهبرى نظام و نهادهاى انقلابى و ائمه جمعه کشور، بویژه آذربایجان شدت بخشید. شهر تبریز را به آشوب کشید و با زور سلاح، رادیو، تلویزیون و ادارات دولتى را چند روزى اشغال کرد.78 ایجاد فتنه و فضاى رعب و آشوب در قم، برنامه دیگر این حزب بود. حزب خلق مسلمان براى نشان دادن قدرت و نا امن جلوه دادن کانون انقلاب، وایجاد درگیرى، شمارى از مردم نا آگاه را با همکارى سلطنت طلبان وتجزیه طلبان کردستان79، به دستاویز حمایت از شریعتمدارى به قم آورد و به آنان سفارش کرد بر ضد نظام شعار بدهند و به رهبر نظام توهین کنند. سران فتنه، درصدد بودند میان پشتیبانان اصلى انقلاب اختلاف ایجاد کنند و با جارى کردن خون، راه هرگونه همبستگى میان پیروان اهل بیت را از میان بردارند و میان آذربایجان و تهران دیوار بى اعتمادى پدید بیاورند.
امام، که به روشنى از نقشههاى فتنه گران آگاهى داشت و دستهاى آلوده را در آن مىدید، تلاش ورزید مردم را از فتنه گران جدا کند و نقشه فتنهگران را فراروى آنان بنمایاند. از این روى، بیانیهاى صادر کرد و نقشه دشمن را نقش بر آب کرد. امام در این بیانیه، هوشیارانه از مردم خواست احترام همه مراجع و شخصیتهاى مذهبى را داشته باشند و با افراد ناآگاه که دستاویز فتنه گران واقع شدهاند، با مدارا رفتار کنند و با مودت ورزى آنان را به اشتباه خود آگاه سازند:
»من این را اعلام مىکنم که اگر کسى به من سَبّ بکند، فحش بدهد، عکس من را پاره کند، احدى حق ندارد که به او تعرض بکند. حرام است تعرض کردن به کسى که به من سَب کند، به من فحش بدهد، عکس مرا پاره کند، مرا بزند، هر کارى بکند. احدى حق ندارد در این وقتى که ما گرفتار هستیم در این مصیبت بزرگ، با او مقابله کند، تا اینکه به زد و خورد برسد و غائله ایجاد بشود. امروز آرامش ما مىخواهیم. غائله نباید ایجاد بشود. باید همه با هم دست به هم بدهید و ایجاد غائله نشود. همه دست به هم بدهید. آرامش خودتان را حفظ بکنید. و همه توجه به این داشته باشید که این گرفتاریهایى که الآن براى ملت ما پیش آمده است، این گرفتاریها رفع بشود. این را من به همه ملت مىگویم: به کردها عرض مىکنم، به بلوچها عرض مىکنم، به ترکها عرض مىکنم. به فارسها عرض مىکنم، به سیستانیها عرض مىکنم... به عربها عرض مىکنم، به همه ملتها عرض مىکنم. امروز اسلام در مقابل کفر واقع شده. قضیه ایران نیست، قضیه اسلام است... همه باید اختلافاتشان را کنار بگذارند و با ما موافقت بکنند. سر یک امور جزئى چرا باید با هم اختلاف بکنند؟»80
تندرویها و روشن شدن مواضع خصمانه حزب خلق مسلمان علیه انقلاب اسلامى، در کنار مداراى امام با مخالفان، شمار بسیارى از هواداران و حتى شمارى از بنیان گذاران حزب را از حزب جدا کرد81.
در بلواى قم هم افراد فریب خورده نیز با مشاهده رفتارِ با رفق و مدارا و کریمانه امام، نظام، مردم و طلاب قم با آنان، از رفتار نا بجاى خود پشیمان شدند و فهمیدند در فتنهاى سیاه و پیچیده گرفتار آمدهاند و نا خواسته آب به آسیاب دشمن مىریزند. هواداران حزب خلق مسلمان به تدریج به صف موافقان امام وانقلاب پیوستند و در دفاع از کشور، فداکاریها از خود نشان دادند. و با آشکار شدن ماهیت ضد انقلابى حزب براى مردم، مسلمانان غیور آذربایجان و مردم انقلابى مناطق دیگر، به مخالفت با حزب خلق مسلمان برخاستند و ریشههاى اختاپوسى آن را قطع کردند.
امام خمینى ومهار فتنه حزب دموکرات وکومله
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، گروه تجزیه طلب کومله و حزب دموکرات درآذربایجان غربى وکردستان علیه جمهورى اسلامى دست به سلاح بردند82. هیأتى از سوى دولت موقت در 30 بهمن 1357، براى مذاکره با دموکراتها وارد مهاباد شد. فرداى آن روز (1 اسفند( دموکراتها پادگان مهاباد، از زیر مجموعه لشکر64 ارومیه را تصرف کردند و صدها قبضه سلاح را به غارت بردند. به دنبال آن، شهرهاى غرب کشور نا امن شد. پادگانهاى بانه و پیرانشهر و سنندج، محاصره و بسیارى از شهروندان عادى و سربازان و نظامیان، به جرم وابستگى به نظام اسلامى درشهرها وگذرگاهها کشته شدند.83 دموکراتها، براى به تسلیم واداشتن مدافعان انقلاب، زنان وکودکان بى گناه را به گروگان مىگرفتند84 و دست مدافعان نظام در دفاع از خود بسته بود. حزب بعث عراق با همه وجود از تجزیه طلبان پشتیبانى مىکرد و سردمداران عراق آن را پنهان نمىکردند.85 سازمان خلق بلوچ نیز حمایت خود را از تجزیه طلبان دموکرات اعلان کرد. مرداد ماه 1358 حزب کومله و دموکرات به پاوه حمله بردند و به قتل عام هواداران انقلاب دست زدند. دموکراتها راهها را بستند واجازه نمىدادند امدادگران مجروحان را از صحنه نبرد بیرون ببرند. هزاران نفراز زنان و مردان کرد درهراس از دموکراتها در انتظار کمکهاى دولت بودند. دهها نفر از بیماران وکادر درمانى بیمارستان شهر، به دست دموکراتها کشته شدند86 شگفت آن که برخى از روزنامههاى وابسته نیز از اشرار جانبدارى مىکردند87 و دانشگاه تهران نیز به ستاد کمک رسانى تجزیه طلبان تبدیل شده بود.88
امام، نخست تجزیه طلبها را اندرز داد واز آنان خواست سلاح خود را بر زمین بگذارند و دست از یاغى گرى بردارند و به آغوش اسلام برگردند; ولى دموکراتها سرمست از پیروزیهاى موقت، بر دامنه دستاندازیها و حرکتهاى قهرآمیز خود افزودند. امام، وقتى دید، رفق و مدارا و رأفت اسلامى و اندرز و پندهاى دلسوزانه، در دلِ سنگِ گردانندگان فرقه دموکرات و کومله، کارگر نیست، آتش خشم خویش را بر آنان فرو ریخت. با مفسد فى الارض خواندن آتش افروزان و تجزیه طلبان و یغماگرانى که به نام آزادى و دفاع از خلق جنایت مىکردند، و زدن مُهر کفر و نفاق به پیشانى سران این گروههاى خون آشام، عرصه را بر آنان تنگ کرد و به نیروهاى مسلح دستورداد امنیت را به کردستان و پاوه برگردانند.
امام آن دسته از کارگزاران دولتى را که در سرکوبى اشرار مسامحه و این دست و آن دست مىکردند، تهدید کرد: اگر وارد میدان نشوند، خود به تهران آمده وانقلابى رفتار خواهد کرد.
»من اعلام مىکنم به این قشرهاى فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جاى خودشان ننشینند، ما به طور انقلابى با آنها عمل مىکنیم. مولاى ما، امیرالمؤمنین، سلام اللّه علیه، آن مرد نمونه عالَم، آن انسان به تمام معنى انسان، آنکه در عبادت آن طور بود و در زهد و تقوا آن طور و در رَحم و مروت آن طور... با مستکبرین و با کسانى که توطئه مىکنند شمشیر را ]مىکشید و[ مىکشت... . خداى تبارک و تعالى، در موضع عفو و رحمتْ، رحیم است و در موضع انتقام، انتقام جو. امام مسلمین هم این طور بود، در موقع رحمت، رحمت; و در موقع انتقام، انتقام. ما نمىترسیم از اینکه در روزنامههاى سابق، در روزنامههاى خارج از ایران، براى ما چیزى بنویسند... . ما مىخواهیم به امرخدا عمل کنیم، و خواهیم کرد. أَشِدّاءَعَلَى الکُفَّارِ رُحَمَاءَ بَیْنَهُمْ.89. این توطئه گرها در کردستان و غیر آن در صف کفار هستند، با آنها باید با شدت رفتار کرد. ژاندارمرى با شدت رفتار کند; ارتش با شدت رفتار کند... . اگر مسامحه بکنند، با شدت رفتار مىکنیم. مسامحه حدودى دارد... . دادستان انقلاب، موظف است مجلاتى که بر ضد مسیر ملت است و توطئهگر است، تمام را، توقیف کند، و نویسندگان آنها را دعوت کند به دادگاه و محاکمه کند. موظف است کسانى که توطئه مىکنند و اسم »حزب» روى خودشان مىگذارند، رؤساى آنها را بخواهد و آنها را محاکمه کند. ما باز تا چندى مهلت مىدهیم به این قشرهاى فاسد; و این اعلام آخر است و اگر چنانچه در کار خودشان تعدیل نکنند و به ملت برنگردند و دست از توطئهها برندارند، خدا مىداند انقلابى عمل مىکنم. مىآیم تهران و رؤسایى که مسامحه مىکنند، با آنها انقلابى عمل مىکنم... . عذرها را کنار بگذارید! بروید فاسدها را سرکوب کنید، بروید توطئه گرها را سرکوب کنید; مسامحه نکنید! دولت مسامحه نکند، ارتش مسامحه نکند، ژاندارمرى مسامحه نکند، پاسداران مسامحه نکنند.»90
مدافعان اسلام و انقلاب از سراسرکشور براى نجات محاصره شدگان، روانه پاوه شدند و شهید مصطفى چمران، با اندک یارانِ از جان گذشته، قهرمانانه مقاومت مىکردند و پیش از رسیدن نیروهاى کمکى، با دلاورمردیهاى مردان مرد از سپاه پاسداران ونیروهاى انتظامى موجود توانست پرچم اسلام را بربلنداى قلههاى پاوه برافرازد و پوزه دشمن جرّار را بر خاک بمالد.
امام خمینى با فریب خوردگان حزب دموکرات با رفق و مدارا برخورد کرد. جنایات هولناک دموکراتها، کشتار بى رحمانه، سبعانه و فجیع مردم، سربازان و پاسداران انقلاب، امام را بى تاب و ناشکیبا نساخت و در رویارویى با اشرار، از مسیر عدالت و انصاف جدا نکرد. شهروندان کُرد، در شهرهاى کردستان وآذربایجان غربى، در پناه نیروهاى ارتش و سپاه درامنیت زندگى مىکردند. تجزیه طلبان با پناه گرفتن درمیان مردم عادى و بى طرفِ شهرها و روستاها، به روى نیروهاى نظامى و امنیتى آتش مىگشودند. دست نیروهاى انقلاب از وصول به دموکراتها کوتاه بود. دموکراتها واعضاى کومله، در حّقِ سربازان و پاسداران و مردمان عادى، شقاوتهاى بى مانندى انجام دادند. جوانان برومند و فداکار بسیارى به دست کومله شکنجه و با فجیع ترین وضع به شهادت رسیدند. تجزیه طلبان به نام مردم کُرد دسترنج مخالفان خود را به آتش مىکشیدند و زنان را به گروگان مىگرفتند.91
نیروهاى انقلاب، که با مردم درارتباط بودند، نتیجه گرفتند در صورت سلب حمایت افراد اغفال شده از شورش گران، شورشیان قادر به مقاومت طولانى در برابر نظام نخواهند بود. آنان براى رسیدن به این هدف، به آگاهى بخشى و کار فرهنگى روى آوردند و با روشنگرى و نمایاندن دستهاى پشت پرده و نیتهاى پلید و پشتیبانان جهانى و منطقهاى ضد انقلاب، راه درست و ناب و مایه سعادت دنیا و آخرت و عزت و سربلندى را به مردم نشان دادند و زمینههاى جدایى آنان را از فرقههاى وابسته به بیگانگان و صهیونیزم جهانى فراهم ساختند. روحانیان، بسیجیان، سپاهیان آگاه و غیور، با استفاده از رادیو، شعار نویسى بر در و دیوار، روزنامه، تریبونهاى نماز جمعه و گفتوگوهاى سازنده درمدارس وانجمنهاى اولیا و مربیان، کوشیدند تا به مردم منطقه بفهمانند دموکراتها و کوملهها و دیگر گروههایى که به سوى مردم آتش مىگشایند و با نظام اسلامى به رویارویى برمىخیزند، براى رضایت استکبار حاضرند دست به هر جنایتى بزنند.92
حضور هماهنگ فضلاى جوان حوزه و معلمان و دانشجویان روشنفکر و متعهد در مدارس و آموزشگاهها و مجالس پرسش و پاسخ و گفتوگوهاى رویاروى با جوانان، در جدا شدن مردم از اشرار بسیار موثر بود.
شهرها و روستاهایى که جنایتکاران دموکرات درآن پناه مىگرفتند، از سوى ارتش و سپاه هدف قرار نگرفتند. در رویارویى مدافعان انقلاب با اشرار کردستان، بى گناهى کشته نشد، خانهاى غارت نگردید، چشمهاى ویران نگشت و... .
زندانیان کومله و دموکرات درزندان از همان غذایى استفاده مىکردند که محافظان آنان، و نیز در زندان کتاب، روزنامه، مجله در اختیار داشتند و از امکانات بهداشتى و رفاهى برخوردار بودند. با وجود خشونت و جنایتهاى بى حد و حصر دموکراتها درباره سربازان و پاسداران انقلاب اسلامى، دموکراتهاى دستگیرشده زخمى، مورد عطوفت قرار مىگرفتند و پس از مداوا و به دست آوردن تندرستى محاکمه مىشدند. نیروهاى مؤمن به انقلاب به درون زندان رفته و براى روشنگرى، با آنان به بحث و گفتوگو مىپرداختند و با استدلال و برهان آنان را به اشتباهات خود آگاه مىساختند.
خانوادهها، به جرم پیوستن فرزندى ازخانواده به گروه هاى ترور، مورد بازخواست قرار نمىگرفتند و بسان دیگر خانواده از مزایاى اجتماعى و معیشتى دولت بهره مند بودند. این رفتار پیامبرانه، جمع بسیارى از جوانان پرحرارت و فریب خورده را به دامن انقلاب اسلامى بازگرداند. کمیته امداد و بهزیستى و جهاد سازندگى، با وجود ناامنى و خطر مرگ، با همه امکانات موجود به خدمت رسانى در مناطق کُرد نشین مشغول بودند. مقایسه جنایتهاى حزب بعث عراق درحق مردم کُرد زبانِ شمال عراق و تخریب خانهها، و چشمهها، نسل کشى و... . با رفتار مهرورزانه جمهورى اسلامى با کُردهاى شهروند خود، در گرایش مردم به انقلاب اسلامى مؤثر بود.
امام دردیدار با گروهى از مردم کردستان، بر عمران وآبادانى کردستان تأکید کرد.94 و جهاد سازندگى همه تواناییهاى خود را براى رسیدگى به رفاه وآسایش مردم در کُردستان وآذربایجان غربى به کارگرفت. جهادگران با وجود نا امنى و تهدید دائمى عوامل دموکرات و کومله، بدون سلاح به مردم محروم کُرد خدمت مىکردند و شمار بسیارى ازداوطلبان خدمت در جهاد سازندگى درحال خدمت وآبادانى روستاهاى دورافتاده، به دست اشرار به شهادت رسیدند.
عبدالرحمن قاسملو )رئیس حزب دموکرات( گفته بود:
»کارى که جهاد سازندگى درجدا کردن مردم کردستان از دموکراتها ایفاکرد سپاه پاسداران نکرد.»
امام، هیچگاه از بازگشت فریب خوردگان به آغوش اسلام و انقلاب ناامید نشد. امام بارها، راه بازگشت را براى آنان بازگذاشت و بارها چتر عفو و رحمت بر سر آنان گشود:
»برادران کردستانى من! عزیزان من! کسانى که گول خوردید از این سران خودفروخته، برگردید به اسلام، اسلام عفو دارد، اسلام براى همه است، اسلام باب رحمت است. برگردید به دامن اسلام. دست برداریداز این حزبها; از این گروههاى فاسد. اسلام با شما با عطوفت رفتار مىفرماید و با خائنان با خشونت. خائنان را سرکوب مىکند، با شمشیر، با اسلحه و به شما رحمت مىکند و با شما مدارا مىکند. باب رحمت باز است، باب عفو باز است. بیایید به باب رحمت حق... .»95
برخورد کریمانه فرزندان برومند انقلاب، با مردمان شافعى مذهب کُرد واحترام به مذهب و فرهنگ بومى آنان، موجب شد شهروندان درکردستان وآذربایجان غربى و کرمانشاه به کمک انقلاب بیایند و با تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد96 دوش به دوش پاسداران انقلاب با اشرار مبارزه کنند.
پیشمرگان مسلمان کُرد در راه مبارزه با تجزیه طلبان صدها شهید درراه خدا تقدیم کردند.
امامان جمعه و جماعت کردستان نیز در مبارزه با تجزیه طلبان فعالیتهاى ثمربخشى از خودنشان دادند و شمارى از آنان دراین راه به دست دموکراتها به شهادت رسیدند. شهید شهرى کندى امام جمعه مهاباد، اولین شهید محراب آذربایجان غربى، از آن جمله است. وى احزاب دموکرات و کومله را بیگانه با ملت و فرهنگ و مذهب مردم ایران و باغى و متجاوز خواند و با آیات وروایات مستند ثابت کرد افرادى که به نام کُرد علیه نظام اسلامى دست به سلاح بردهاند، نه تنها از اسلام جدا هستند و با آن میانهاى ندارند که برخلاف قرآن از اطاعت اولو الامر، سرپیچیده و باغى شمرده مىشوند.
برخورد امام با کودتاگران نوژه
دربهار 1358 برخى ازارتشیان و خلبانهاى ارتش جمهورى اسلامى در دام توطئهاى آمریکایى گرفتار شدند و به اغواى سلطنت طلبان و شاپور بختیار )م: 1370) آخرین نخست وزیر شاه، درصدد برآمدند علیه انقلاب کودتا کنند. برنامه آن بود که شمارى از افراد برانداز به همدان بروند و به بهانه مقابله با هواپیماهاى جنگى عراق پرواز و مراکز حساس نظام جمهورى اسلامى را بمباران کنند،97 امام را از میان بردارند و سلطنت طلبها را بر سرکار آورند98. حملههاى ایذائى عراق به ایران، زمینه را براى این ماجراجویى خونین فراهم ساخته بود. به اعتراف دستگیرشدگان، رهبران کودتا براى پیروزى خود از کشتن هزاران نفر، بلکه از کشتن میلیونها نفر از بىگناهان نیز روىگردان نبودهاند99.
آمریکا به کودتا چیان قول داده بود سازمانهاى بین المللى دربرابر قتل عام مردم ایران به دست آنان سکوت خواهند کرد. این توطئه به همت خانوادهها و خلبانهاى وفادار به انقلاب کشف شد100 و عمده عناصر فریب خورده در 59/4/18، دستگیرشدند101.
افزون برآمریکا، انگلیس و حزب بعث عراق نیزبا کودتاگران همکارى مىکردند.102 عمده بازداشت شدگان از افراد فریب خورده بودند و متوجه شدند در دام توطئهاى بزرگ گرفتار آمدهاند.
امام با هوشیارى توطئه را پى گرفت و بر دستگیرى ومجازات دست اندرکاران اصلى این فتنه آمریکایى به عنوان مفسدین فى الارض تأکید کرد:
»کسانى که خداى نخواسته یک انحرافاتى دارند، اگر قابل اصلاحاند با موعظه، با نصیحت، با هدایت اینها را اصلاح بکنند و اگر نیستند، پاکسازى بکنند. و آنهایى که در این مسائل، در این مسأله آخر همراه بودند، با این خیال فاسد کودتا، تمام اینها به حسب حکم قرآن حکمشان قتل است، بلااستثنا، یک استثنا درش نیست; هیچ کس حق ندارد که یک کسى را عفوش بکند، یک کسى را مسامحه با او بکند. اینها به حکم اسلام و حکم قرآن فاسد و مفسد هستند و ]براى[ اینها چهار حکم در قرآن هست که از همه کوچکتر کشتن است.»103
امام، پس از آن موافقت کرد با شرایطى به افراد فریب خورده تخفیف داده شود، از جمله احراز اغفال و اطمینان از خیانت نکردن آنان به کشور درفضاى دفاع مقدس وضدیت نداشتن با انقلاب اسلامى.104
فرمانده کل قوا، پس از مدتى، فریب خوردگان را بخشید وابراز ندامت و عذر آنان را در ناآگاه بودن از برنامههاى رهبران کودتا پذیرفت و به آنان اجازه داد به خدمت برگردند. به گزارشى، کسانى از این گروه، خطاى گذشته خود را با خون سرخ خود در مقابله با تهاجم صدام جبران کردند.105
احسان نراقى نماینده سابق ایران در یونسکو، که مدتى با خلبانهاى دستگیر شده این ماجرا در اوین زندانى بوده، از اعدام سرهنگ مهدیان از رهبران اصلى کودتا سخن به میان آورده است.106 وى در شرح هجوم عراق به ایران در شهریور 59 و رشادت نیروى هوایى در دفاع از کشور نوشته است:
»نجات یافتگان اقدام نافرجام نوژه که به زندانهاى طویل المدت محکوم شده بودند، باشروع جنگ سریعا توسط ]امام[ خمینى، یعنى همان کسى که خیال از بین بردناش را داشتند، مورد عفو قرارگرفتند و به عنوان خلبان شکارى بمب افکن، براى دفاع از کشور اعزام شدند. این افراد کمترین کوتاهى درجنگ روا نداشتند و حتى تعداد زیادى از ایشان در نبردهاى هوایى ازمیان رفتند و بدین ترتیب، آن دسته از مسؤولین جمهورى اسلامى را که پیشنهاد عفو آنها، به ]امام[ خمینى نموده بودند، رو سفید کردند. پاسداران اسلامى هم که در ابتداى جنگ، به شدت نسبت به این افسرانِ کاملا غربزده احساس نگرانى و تردید داشتند، بالاخره چند هفته پس از حمله عراق به ایران، شجاعت آنها و توانایى رزمى شان را به عنوان خلبان جنگى مورد ستایش قراردادند.»107
برخلاف رژیمهاى استبدادى که با پیوستن فردى نظامى به دشمن، همه اعضاى خانوادهاش از حقوق شهروندى محروم مىشوند، امام تنها خلافکار را مجرم مىشناخت و دیگر اعضاى خانواده او، از مجازات وى سهمى نداشتند. پس از اعدام کودتاگران نوژه، هیأتى براى رسیدگى به خانواده آنان مأمور مىشوند. در این هنگام، امام ابراز امیدوارى مىکند که بازماندگان اینان بتوانند در پناه اسلام و ملت اسلامى در رفاه روزگار بگذرانند و سعادت دنیا وآخرت خود را به دست آورند.108
یکى از اعضاى بیت امام نقل کرده است:
»درآغاز جنگ، گرفتن ویزا براى خروج از کشور دشوار وارز هم به شدت کم بود. یکى از خلبانها در آغاز جنگ، هواپیمایى را ربوده و به اسرائیل برده بود. برادرزاده و یا خواهرزاده خلبان، دانشجویى بود که براى ادامه تحصیل مىخواست به خارج برود و نگران خیانت خویشاوندش بود. وى را به وزیراطلاعات معرفى کردم و او با بزرگوارى گفت: ما به همسران افسرانى که به عراق و یا به جاهاى دیگرپناهنده شده، پاسپورت مىدهیم و به وى ویزا دادند.»109
رفتار امام با توطئه گران حزب توده
حزب توده (1320) از احزاب با سابقه مارکسیستى وابسته به شوروى بود. پس از انقلاب اسلامى، با استفاده از فضاى باز سیاسى، شروع به جذب نیرو و فعالیت کرد. این حزب، سیاستى همسو با شوروى داشت.110 به سال 1361، براثر رویدادى که امام آن را کرامت الهى نامید،111 روشن شد که حزب توده به کار جاسوسى براى شوروى و عراق و نفوذ در بدنه نظام وارتش مشغول است. اسناد غیرقابل انکار و گویایى دراین باره کشف شد و رهبران حزب به خیانت خود اعتراف کردند.112 از جمله اعترافات سران حزب، این بود:
»ما در حالى که از جمهورى اسلامى و از قانونیت خودمان صحبت مىکردیم، در عین حال، با تشکیل چاپخانه مخفى و بدون مجوز قانونى، دست به اعمال خلاف قانون مىزدیم. ما در شرایطى که جمهورى اسلامى، به خاطر حفظ موقعیت ارزى، خروج ارز را از کشور منع کرده بود، با این وجود چندین بار اقدام به خروج ارز کردیم. ما در زمانى که رزمندگان ایثارگر در جبهههاى جنگ، با نثار خون خودشان از هستى مىگذشتند و خون خود را فداى انقلاب مىکردند، نقشههاى جنگى و طرحهاى نظامى را به وسیله عنصرهاى نفوذى سازمان نظامى حزب به شورویها مىدادیم. سیاست ما در مورد جنگ هم همین طور بود.»113
گرچه نورالدین کیانورى دبیر اول حزب در خاطرات خود، وابستگى خود به شوروى را نپذیرفته و پنداشته که دستهاى انگلیسیها در انحلال حزب نقش داشته114، ولى پرونده این حزب فکرى - سیاسى، به روشنى وابستگى آن را نشان مىدهد و از وطن فروشى این حزب پرده برمىدارد و احتیاجى به دخالت کشورى دیگر براى اثبات وطن فروشى و انحلال آن نیست.
امام خمینى حزب توده را حزبى منافق صفت نامید که درپوشش دفاع از جمهورى اسلامى، درحق آن جنایت مىکند.115 حزب توده تعطیل شد، عدهاى از سران سیاسى و فکرى حزب از جمله نورالدین کیانورى واحسان طبرى و مهدى پرتوى دستگیرشدند. مسؤولان زندان اوین، افراد متفکرحزب را درکنار کتابخانه جاى دادند، به گونهاى که دسترسى آنان به کتابهاى سیاسى و مذهبى آسان باشد. شمارى از اعضاى سرشناس حزب توده پس از مدتى بازداشت، در زندان ابراز مسلمانى کردند.116
احسان طبرى )م: 1368) مغز متفکر و مهم ترین تئوریسین مارکسیسم درخاورمیانه از مذهب الحادى مارکسیسم، به اسلام بازگشت117 مدیران زندان اوین از آغاز دستگیرى طبرى، با وى با مدارا برخورد کردند و باب گفتوگو درباره اسلام را با وى گشودند.
طبرى، درباره اسلام و اندیشههاى متفکران اسلامى پژوهشهاى پردامنهاى را به انجام رساند و متحول شد و برخلاف گفتههاى کیانورى، نزدیکان وى، تحول فکرى طبرى را جدى و عمیق دانسته و دربارهاش ابراز داشتند: وى در بیمارستان و در لحظه مرگ هم روحیات مذهبى جدى از خود بروز داده است.118
طبرى، کتاب وزین کژراهه را درباره وابستگى و سیاستهاى غلط حزب توده منتشر ساخت و درجاى جاى آن از تحول فکرى خود از مارکسیسم به اسلام سخن به میان آورد.119 و نیز نقدى نوشت برکتاب: تاریخ نوین ایران، تألیف مورخ شوروى، میخائیل سرگه یویج ایوانف، و از تحلیلهاى یک سویه مارکسیستى نویسنده درباره تاریخ ایران پرده برداشت.
آشنایان و نزدیکان طبرى، مطالعه کتابهاى علامه طباطبائى و شهید مطهرى را درتحول فکرى وى مؤثر دانستهاند.
آقاى هادى دوستمحمدى، از استادان دانشگاه، در دیدار با طبرى درزندان، کتابهاى فراوانى از جمله قرآن ونهج البلاغه وکتابهاى علامه طباطبایى واستاد مطهرى را دراختیار وى دیده است. و طبرى درپاسخ پرسش وى درباره انگیزه مسلمان شدناش، گفته است:
»... خدا را شاکرم که براى من شرایطى ایجاد کرد که به فکر فرو بروم. چرا چشمهاى من بسته بود؟ چرا من فقط یک سرى کتاب خاص مىخواندم؟ من چرا؟ من که مدعى بودم یک شخصیت علمى و یک شخصیت جهانىام چرا؟ اصلاً کار به دین و مذهب علامه طباطبایى نداریم; او یک فیلسوف بود، چرا هانرى کربن از فرانسه بلند مىشود مىآید اینجا تا علامه طباطبایى را ببیند و با او صحبت و مصاحبت کند، ولى منِ دانشمند ایرانى، حتى یک بار با علامه طباطبایى تماس نگرفتم. چرا کتابهاى منطق دیالکتیک و کتب مارکسیستى را مىخواندم، ولى کتب مطهرى را به درستى مطالعه نکردم. اصلاً من چرا تفسیر نخواندم؟»من آثار علامه طباطبایى )م 1360) و شهید مطهرى )ش: 1358) را تهیه کرده ام و مشغول مطالعه هستم و به این نتیجه رسیده ام که تا الآن کور و کر بودم. این جملهاى که شما مىگویید: »حب الشىء یعمى و یصم» این را من دارم مىبینم که این طور بودم و الآن از نو متولد شدم و از نو زندگى را آغاز کردم... .
]آقاى دوستمحمدى مىگوید: [ به ایشان گفتم: شایعاتى بیرون هست که شما شکنجه شدهاید!
وایشان گفت: متأسفانه وقتى سیاست براى او به معناى شیطنت شد آن وقت دیگر همه چیز جایز خواهد شد. من با مطالعه، با آزادى و با آزادگى به این نتیجه رسیده ام و از خدا مىخواهم که مرا در آخرین دقایق عمرم، با همین حال از دنیا ببرد.»120
امام و سازمان مجاهدین خلق
سازمان مجاهدین خلق )منافقین( از جمله گروههایى بود که پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به رویارویى با نظام اسلامى برخاست. این گروه پیش از انقلاب، با روحانیون مبارز درارتباط بود و سعى داشت خود را به عنوان سازمانى اسلامى و انقلابى برجریانهاى انقلابى اسلامى تحمیل کند.
نمایندگان این سازمان، براى بیان دیدگاههاى خود، چندین بار با امام در نجف اشرف دیدار کردند. امام در این دیدارها از نزدیک، از زبان خود آنان، با خط مشى فکرى سازمان، بیشتر آشنا شد و آن را سازگار با آموزههاى دینى ندید. و آنان را از تندروى، غرور و جدا شدن از روحانیت برحذر داشت121 و خطاهاى فکرى و سیاسى شان را یادآور شد و از آنان خواست خود را بى جهت به کشتن ندهند.122
امّا گردانندگان و سران سازمان، به کژراهه رَوى ادامه دادند و به هشدارهاى دلسوزانه امام، وقعى ننهادند و بیش از پیش در باتلاق خود ساخته گرفتار آمدند. تا آن جا که در برابر نظام برآمده از عقیده و رأى مردم ایستادند.
اینان پس از پیروزى انقلاب اسلامى، با بهره بردارى از حسن سابقه رهبران گذشته، به بازسازى گروه خود پرداختند. غرور برخاسته از سابقه مبارزاتى و نفوذ تز اسلام بدون روحانیت دراندیشه رهبران و رخنه فساد و فحشاء در درون سازمان،123 مانع از پیوستن آنان به خط روشن امام گردید. این گروه، همه گروهها و نحلههاى فکرى اسلامى را مرتجع و عقب مانده مىخواند.
امام، براى به راه آوردن سران و اعضاى این گروه، بسیار کوشید و از آنان خواست با منطق و گفتوگو، با نظام روبهرو شوند و از راه اسلام و روحانیت جدا نشوند; امّا اینان، هیچگاه نتوانستند از حصار تنگ دیدگاههاى وهم آلود، و پندارهاى خود، راهى به بیرون بگشایند. و چنان عمق جدایىشان با مردم زیاد شد که بقا و موجودیت خود را در پیوند و ارتباط با دشمنان مردم و نظام جمهورى اسلامى مىدیدند. بخشى از این پیوند و ارتباط در همان اوان پیروزى انقلاب اسلامى آشکار شد. دستگیرى محمدرضا سعادتى (1360) عضو سرشناس و با سابقه سازمان به هنگام جاسوسى براى شوروى در اردیبهشت 58 موضع واقعى سازمان با نظام جمهورى اسلامى را روشن کرد و مسؤولان سیاسى، امنیتى نظامى را هشیار کرد که این گروه سیاسى را نامحرم بدانند.124 پس از آن که نقاب از چهره این گروه فرو افتاد و هویتاش روشن شد و پس از آن که صلاحیت مسعود رجوى )رئیس سازمان( براى ریاست جمهورى، رد شد، این سازمان، بیش از پیش، با نظام زاویه گرفت.
در مرداد1360، رجوى، سرکرده منافقین، با بنىصدر، به فرانسه گریخت125 و با پشتیبانى غرب، عملیات خرابکارانه علیه نظام اسلامى را ادامه داد که بیش از شانزده هزار از مردمان بىگناه و انسانهاى والا، به دست آدمکشان حرفهاى این سازمان آمریکایى - صهیونیستى در طول این مدت به شهادت رسیدند.126
امام خمینى، برابر روش و رویه همیشگى، به جوانان هوادار این گروه اندرز داد و از خانوادهها و روحانیان خواست با گفتوگو، اعضاى فریب خورده و ناآگاه را از فروافتادن دردام فتنه سران این سازمان باز دارند:
»باید در همه منابر به این جوانهایى که گول خوردهاند از این منافقین و امثال آنها، نصیحت بشوند دعوت به حق بشود. باید فهماند به ایشان که اینهایى که شما را دعوت مىکنند که به ضد جمهورى اسلامى قیام کنید، اینها با اسلام بد هستند، با اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بین ببرند. اینها یک روز با مقاصد اسلامى همراه نبودهاند. اینها نهج البلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند، براى این که نهج البلاغه و قرآن را از بین ببرند. و این جوانهاى بىاطلاع... ، دستخوش این تبلیغات سوء ِ اینها شدهاند و در مقابل ملت ایستادهاند.»127
امام از فرو افتادن جوانان دردام فریب افراد فتنهگر رنجور مىشد و دردمندانه از آنان مىخواست به دامن اسلام برگردند و راه خود را از مردم غیور و استکبار ستیز جدا نکنند.
امام، همیشه روى این موضوع پا مىفشرد که وابستگان به گروهکهاى محارب با نظام، اگر توبه کردند و آزادى شان خطر ساز نبود، آزاد بشوند و با افراد فاسد و مفسد با شدت برخورد بشود واگر به طور جدى توبه کردند، با ضمانت آزاد گردند:128
»امام... تلاش مىکردند که آنها ]افراد التقاطى وگمراه[ را به مسیر تقوا و فضیلت دعوت کنند. در بعضى از موارد من از واسطههاى مکررى بودم که از طرف ایشان پیغام مىفرستادم. امام به آنها التماس مىکردند که شما راه خودتان را از مردم و تودههاى میلیونى جدا نکنید.»129
خانوادههاى بسیارى به امام پاسخ مثبت دادند و با فرزندان گرفتارآمده در دام منافقین به گفتوگو پرداختند و از این راه، جوانان بسیارى با حقیقت آشنا شدند و به صف مردم پیوستند.130
خانوادههاى بسیارى از سرصدق و راستى، با نیروهاى انتظامى همکارى کردند. و حرکتهاى مشکوک افراد خانواده را زیر نظر گرفتند وکسانى که دستشان به خون آلوده شده بود، به مراکز امنیتى معرفى کردند.
احسان نراقى مىنویسد:
»میزان اعتماد و صداقت مردم نسبت به ]امام[ خمینى به حدى بود حتى خانوادهها خودشان فرزندانشان را به کمیتهها و پاسداران مستقردر شهرها و روستاها لو مىدادند.»131
اسلام شناسانِ جریان شناس و آگاه به ترفندها و نقشهها و نقشههاى گروهک منافقین در بازداشتگاهها، به روشن گرى و با فریب خوردگان این گروه، به بحث و گفتوگو پرداختند، تا مگر از راه تاریک و غیر انسانى که برگزیده بودند، باز گردند و گام در راه روشن حقیقت بگذارند. امام با سفارشها و دستورهاى مکرر، فضا را باز کرده بود و این فضاى باز را به گونهاى شگفت به درون زندانها جارى ساخته بود.
مسؤولان زندان، به طور جدّى کمر همت بسته بودند، تا هدف خیرخواهانه امام را، به حقیقت بپیوندند. شهید کچوئى و شهید اسدالله لاجوردى، از مسؤولان زندان، بسیار تلاش کردند تا اعضاى فریب خورده این گروه و دیگر گروهها را به آبشخور حقیقت بازگردانند که بسیار موفق بودند.132
کسان بسیارى از اعضاى منافقین در پى گفتوگوهاى روشنگرانه از سازمان بریدند و به نیروهاى انقلاب پیوستند. دانشجویان پشیمان شده ازکارهاى سیاه خود، توانستند درسایه حمایتهاى نظام، به دانشگاه برگردند و به مدارج عالى علمى نائل آیند.
شمارى از زندانیان، زندان را براى خودسازى و تهذیب نفس وآگاهى از مسائل غنیمت و فرصت مىشمردند و چنان شیفته دست اندرکاران زندان شده بودند که تز علمى خود را به جاى پدر و مادر و همسر به بازجوهاىشان هدیه مىکردند.133
رفق و مدارا، به خوبى نتیجه داد و سازمان مخوفى که با عِدّه و عُدّهاى که داشت مىتوانست سالهاى سال، شرارت آفرینى و آدمکشى کند، بسیارى از ناآگاهان را به بیغولههاى هراسانگیز و تباهى آفرین خود بکشاند و تهدید جدى براى نظام و ارکان آن باشد، از درون فروریخت و پایگاههاى خود را یکى پس از دیگرى از دست داد و براى ادامه حیات نکبتبار خود در کنار صدام قرار گرفت، تا در به تباهى کشیدن این سرزمین و نسلکشى، سهم و نقشى داشته باشد و از ملت مظلوم ایران انتقام بکشد که تاروپودش را از هم گسسته بود.
نتیجه
نظام جمهورى اسلامى و بنیانگذار آن در کنار موافقان از جان گذشته، مخالفان سخت جان، خشک مغز و کینهتوز نیز داشت که به رویارویى با نظام برخاسته بودند و دیگران را نیز به رویارویى فرا مىخواندند. در برابر این طوفان که این سوى و آن سوى سرزمین اسلامى ایران را فرا گرفته بود. دژ استوار مدارا بود که بر طوفان فائق آمد.
رفق و مدارا، مخالفان بسیارى را به موافقان پاى برجاى تبدیل کرد.
فریب خوردگان حزب خلق مسلمان که درسال 58 به قصد درگیرى با هواداران امام به قم آمده بودند، با شنیدن پیام مهروزانه آن روح بزرگ، از کرده خود پشیمان شدند و به صف هواداران انقلاب پیوستند.
امام در عین شدت عمل با عوامل اصلى کودتاى نوژه، با نظامیان فریب خورده با مدارا رفتارکرد و پس از مشاهده بازگشت آنان به صف امت اسلامى از جرم آنان در گذشت.
مداراى امام با اعضاى دستگیرشده حزب توده ایران و فضاى معنوى وانسانى که با رهنمودها و تأکیدهاى آن بزرگوار در زندانها ایجاد شد، سبب گردید، شمارى از اعضاى باسابقه این حزب مارکسیستى از صدق دل مسلمان شوند.
شمارى از اعضاى حزب دموکرات وکومله و مجاهدین خلق نیز با مدارا، دست از شرارت برداشتند و به دامن اسلام برگشتند و این برگشتها، چنان با شیب تند به وقوع پیوست که سران آنها نتوانستند، چارهاى بیندیشند و به سازماندهى بپردازند که از درون، تاروپودشان از هم گسست و شیرازهشان از هم فروپاشید و اعضایى که مدارا و مهروزى امام و یاران صدیق آن بزرگوار را در بازداشتگاهها و دادگاهها دیده بودند و خانوادههاى آنان، سد راه تجدید سازمان شدند و حربهها را، یکى پس از دیگرى از دست آنها گرفتند.
برخورد امام با کسانى که از سرعناد ووابستگى به دشمنان اسلام وایران، درمیان مردم فتنه گرى مىکردند، قاطعانه بود و مماشات با آنان را به زیان مردم مىشمرد. لیبرالهاى شیفته غرب و معارضان با شعائر دین، روحانیون تکفیرى، عناصر نفوذى و سرسپرده وشایعه ساز، سود جویان، ربا خواران، محتکران و گرانفروشان و سوء استفاده کنندگان از بیت المال، مرفهان بى درد و منادیان شعار جدایى دین از سیاست دراین ردیف جاى دارند.