نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار دانشگاه فردوسى مشهد
چکیده
کلیدواژهها
تعریف مسأله
امام خمینى، با رهبرى داهیانه، مدیریت و هدایت بىمانند خود، انقلاب اسلامى را به پیروزى رساند و نظام حکومت ایران را بر اساس اندیشه دینى پایهگذارد و با گذار از مرحله تثبیت نظام، آن را به مرحله تمدنسازى رساند.
امام خمینى، بدون یارى گرفتن از قدرتهاى منطقهاى و فرامنطقهاى بر اساس اندیشههاى ناب و ارائه آنها به مردم، مردم را به دنبال خود کشاند.
او، تمام تحولات و دگرگونیهاى شگفت را چه در ایران، چه در منطقه و جهان، با کمک مردم و تکیه بر آنان ایجاد کرد. سؤال اساسى این مقاله آن است که در اندیشه سیاسى امام خمینى، پیوند مردم و حکومت اسلامى چگونه است؟ و چگونه مىتوان این پیوند را تقویت و ماندگار کرد؟
مقدمه
انقلابها، از جمله تحولات اجتماعى - سیاسى هستند که در بسترى خاص و با توجّه به شرایط جامعه به وجود مىآیند و متناسب با تلاش طرفداران آن، ممکن است تکامل یافته و ممکن است در یک مرحله، از حرکت بازمانند و یا شکست بخورند; زیرا انقلاب از آغاز تا رسیدن به اهداف خود، باید مراحل چهارگانه را طى کند، این مراحل عبارتاست از:
1. مرحله نهضت: اولین مرحله انقلاب، نهضت است. نهضت به معناى حرکت و جنبش براى اهداف اجتماعى - سیاسى است.1 این مرحله از انقلاب، تحولى در ذهن یک شخص پدید مىآید و براى تحقق آن، او را وادار به تلاش و کوشش مىکند که شمارى نیز با او همراه مىشوند. در این مرحله، حرکت بسیار محدود خواهد بود و ممکن است نظام حاکم در همان مرحله با ایجاد بازدارندههایى از قبیل: دستگیرى، تبعید، زندانى و اعدام رهبر و... حرکت را بازایستاند، یا نابود کند.
2. مرحله انقلاب: اگر نهضت بتواند به راه خود ادامه دهد و با طرح شعارهاى همه پسند، اکثر جامعه را با خود همراه سازد و نظام سیاسى حاکم را بدون استفاده از قدرت خارجى و کودتا سرنگون کند، در چنین شرایطى به این تحول اجتماعى، انقلاب گفته مىشود. در این مرحله انقلاب، طرفداران نظام حاکم، با به کار بستن تمام تواناییها و ابزار از سرنگونى نظام جلوگیرى مىکنند و با کشتارهاى گسترده، تبعید و... مانع از سقوط نظام مىشوند. بسیارى از انقلابها در این مرحله شکست مىخورند.
3. مرحله نظام سازى: اگر انقلاب بتواند بازدارندهها را پشت سر بگذارد و نظام حاکم بر جامعه را از هم فرو پاشاند، باید اقدام به ایجاد نظام حقوقى بر اساس اهداف و اندیشههاى خود نماید و قانون اساسى کشور را بر این اساس تدوین و براى تحقق اهداف قانون اساسى، همه نهادهاى سیاسى، نظامى، حقوقى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و... مورد نیاز خود را بنیان بگذارد و نیروهاى سازوار با اندیشهها و اهداف را در این نهادها جاى دهد، تا در مدیریت جامعه توفیق یابد.
4. مرحله تمدن سازى: اگر انقلاب بتواند مرحله نظام سازى را پشت سر بگذارد، براى ماندگارى در تاریخ، نیازمند به تمدن سازى است، یعنى باید اندیشههاى خود را در تمام زمینههاى مورد نیاز بشر، در معرض دید جهانیان قرار دهد و با تلاشهاى علمى، فرهنگى حساب شده این اندیشهها را در بقیه کشورها تبلیغ و رفته رفته آنها را نهادینه کند تا براى حفاظت از نظام انقلابى در برابر دشمنان داخلى و بین المللى خود، به یک عمق استراتژیکى دست یابد که دشمنان از هجوم و نابودى آن مأیوس شوند.
تفاوت و امتیاز انقلاب اسلامى
گرچه روند مراحل انقلاب اسلامى، همانند دیگر انقلابهاست، اما از نظر ماهیت، اهداف، سیاستها، انگیزهها و... تفاوت جدّى با دیگر انقلابها دارد.
امام خمینى، با توجّه دادن به این که انقلاب اسلامى ایران تحفه الهى و هدیه غیبى از جانب خداوند بوده است،2 حکومت اسلامى را داراى ویژگیهاى متفاوت دانسته است:
»حکومت اسلامى، یک نوع حکومت مشروطه است، مشروطه از این جهت که حکومتکنندگان در اجرا و اداره، مقیّد به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنّت رسول اکرم(ص) معیّن گشته است. مجموعه شرط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود، از این جهت حکومت اسلامى حکومت قانون الهى بر مردم است.»3
و نیز قانون گذارى در چهارچوب شریعت اسلامى را از ویژگیها و تفاوتهاى نظام اسلامى با دیگر حکومتها شمرده است4 و تکامل و پیشرفت را در پیروى از آنها مىداند:
»معتقدیم که قانونگذارى براى پیشرفتها در اختیار خداى تعالى است، همچنان که قوانین هستى و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است که توسط انبیاء به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسلیم او در برابر سایر انسانهاست.»5
در اندیشه سیاسى امام، ویژگى دیگرى که حکومت اسلامى را در میان حکومتها ممتاز نموده، مردمى بودن و شکل گیرى حکومت به دست مردم است:
»به مجلس و دولت و دستاندرکاران توصیه مىنمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزارى به آنان، خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان، که نور چشمان ما و اولیاء نعم همه هستند و جمهورى اسلامى رهآورد آنان و با فداکاریهاى آنان تحقق پیدا کرد و بقاء آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید.»6
انگیزه مردم در همراهى با انقلاب
گرچه نهضت اسلامى، از حوزه علمیه قم و به رهبرى امام خمینى آغاز شد، ولى در مرحله تبدیل شدن به انقلاب و مرحله نظامسازى، همراهى اکثریت مردم ایران را با خود داشت. از طرفى باتوجّه به تنوع ادیان، مذاهب و اقوام در ایران، نمىتوان تصور کرد که آنان همه، یک انگیزه داشتهاند، بلکه انگیزههاى مختلفى در همراهى مردم با انقلاب دخالت داشته است. اکنون شناخت این انگیزهها براى همراه بودن مردم و پیوند آنان با حکومت اسلامى، ضرورى است. امام خمینى، انگیزههاى مردم را چنین تحلیل نموده است:
»اساس این نهضت )اسلامى( از دو جا سرچشمه گرفت: یکى از شدّت فشار خارجى و داخلى و چپاولگریهاى خارجى و داخلى و اختناقهاى فوقالعاده که ظرف پنجاه و چند سال، ایران، ملت ایران یک روز خوش ندید... و یکى دیگر، آرزوى ما براى یک حکومت اسلامى و یک حکومت عدل که یک رژیمى در مقابل رژیمهاى طاغوتى باشد، و ما مسائل اسلامى را مثل صدر اسلام در ایران پیاده کنیم.»7
بنابراین، پیوند مردم و حکومت در سه بخش درخور بررسى است.
بخش اول: عوامل پیوند
مقصود از عوامل پیوند مردم و حکومت، همان انگیزههاى همراهى آنان در انقلاب است که مىتوان آنها را در دو بخش بررسى کرد:
1. عوامل دنیوى - معیشتى
با توجّه به اینکه حکومت پهلوى، حکومتى وابسته به بیگانه و استبدادى بود و آزادیهاى مردم را سلب کرده بود و انواع ستمها از قبیل: ستم سیاسى، ستم اقتصادى، ستم اجتماعى، ستم فرهنگى و... را نسبت به مردم روا مىداشت، عوامل دنیوى پیوند و همراهى مردم با انقلاب را مىتوان چنین بیان کرد:
1 .1. برقرارى عدالت اجتماعى
ضرورت تعامل و همکارى میان انسانها سبب شده است، تا انسانها به تنظیم مقرراتى نیازمند باشند که با رعایت آنها هرکسى به حق خودش برسد. به چنین شرایطى که حق هرکس رعایت بشود، عدالت مىگوییم. عدالت، یعنى قانع شدن به حق خود و دستاندازى نکردن به حقوق دیگران. این همان اعتدال است که در واژه عدل آمده8 و در قرآن برقرارى این گونه عدالت در جامعه از جمله وظایف پیامبران الهى برشمرده شده است.9
بر همین اساس در اندیشه سیاسى امام خمینى، نیز فلسفه تشکیل حکومت، اجراى عدالت میان مردم مىباشد:
»اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر اَزَش تجلیل کردهاند، نه از باب اینکه حکومت یک مسألهاى است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابنعباس مىگوید; ارزش حکومت به قدر این کفش بىقیمت هم پیش من نیست، آنکه هست اقامه عدل است.»10
در این سخن، اشاره امام خمینى، به گفتوگوى ابن عباس و امام على(ع) است که در توضیح آن باید گفت: ارزش هر پدیدهاى را با نقشى که آن پدیده در راه رساندن انسان به اهداف خود دارد مىسنجند. بنابراین، در نگاه امام على(ع) حکومت ارزش ذاتى ندارد تا براى نفس رسیدن به قدرت و حکومت، تلاش شود، یا اینکه براى حفظ قدرت به هر قیمت کوشش شود، بلکه حکومت ارزش مقدمى و ابزارى دارد، یعنى حکومت تا هنگامى ارزشمند است که از طریق آن بتواند حق از دست رفتهاى را باز ستاند، یا ظالم و متجاوزى را سر جاى خود نشاند. در نگاه امام على(ع) فلسفه حکومت در دو هدف کلى خلاصه مىشود، یکى احقاق حق و دیگرى از بین بردن باطل.
ابنعباس نقل مىکند: هنگام حرکت به سوى بصره براى سرکوبى تجزیه طلبان در منطقه ذىقار وارد خیمه امام على(ع) شدم، دیدم حضرت مشغول دوختن کفش خود است. عرض کردم: کارهاى مهمترى داریم؟ به من اعتنا نکرد، تا اینکه لنگه کفش را دوخت و کنار هم گذاشت و پرسید:
»ماقیمة هذا النعل فقلت: لا قیمةَ لها! قال: والله لَهِىَ أَحَب إِلىَّ من إِمرَتِکم، إِلاّ أَن أُقیم حقّاً، أَوأَدفع باطلاً»11
بهاى این نعلین چند است؟
گفتم: بهایى ندارد.
فرمود: به خدا این را از حکومت شما دوستتر دارم، مگر آنکه حقّى را برپا سازم یا باطلى را براندازم.
باید توجّه داشت عدالت ابعاد گستردهاى دارد: عدالت در گفتار12، عدالت در رفتار، بویژه با مخالفان خود13، عدالت در شهادت دادن14، عدالت در برقرارى صلح15 و... ، ولى عدالتى که بیشتر مورد توجّه مردم است و سبب پیوند آنان با حکومت مىشود، عدالت اجتماعى است که در موارد زیرنمود پیدا مىکند:
1 .1 .1. عدالت در تقسیم امکانات
یکى از ابعاد عدالت اجتماعى که مردم انتظار اجراى آن را دارند این است که سرمایهها و ثروتهاى کشور عادلانه تقسیم شود و در استفاد از ثروتهاى عمومى تفاوتى میان مردمان گذاشته نشود. شمارى با نام خواص، بهره مند و دیگران محروم نباشند. تفاوتى بین پایتخت نشین و روستا نشین نباشد، زیرا این امکانات، ثروت عمومى و خزانه ملى است، بنابراین باید بدون تبعیض، همه مردم از آنها برخوردار باشند وهر نوع برخورد تبعیض گونه با آن ظلم و دست اندازى به حقوق دیگران به شمار مىآید. دغدغه امام، نسبت به تقسیم عادلانه امکانات کشور به اندازهاى است که تأکید مىکند:
»حق ندارد حاکم و ولى امر، یک ناحیه را بیشتر به آن توجّه کند تا ناحیه دیگر. حق ندارد یک طرف کشور را زیادتر از طرف دیگر کشورآباد کند و حق ندارد حتى یک جایى را کمتر از جاى دیگر، فرض کنید که خیابان کشى یا آسفالت کند.»16
با به قدرت رسیدن امام على(ع) شمارى از یاران آن حضرت چنین پیشنهادى را به آن حضرت دادند که بخشى از بیتالمال را در اختیار خواص جامعه، که از مخالفان حضرت بودند، قرار دهد، تا آنان مخالفت نکنند و پس از تثبیت حکومت، عدالت را اجرا کند.17 ولى امام على(ع) در برابر این نظریه ایستاد و آن را چنین نقد فرمود:
»أَتَأْمُرُونِّى أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ! وَاللهِ ما أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیر، وَمَا أَمَّ نَجْمُ فِى السَّمَاء نَجْماً. لَوْ کَانَ الْمَالُ لِى لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ، فَکَیْفَ وَإِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللهِ. أَلاَ وَإِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِى غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرُ وَإِسْرَافُ، وَهُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِى الدُّنْیَا وَیَضَعُهُ فِى الآْخِرَةِ، ویَکْرِّمُهُ فِى النَّاسِ ویُهِینُهُ عِنْدَ اللهِ. وَلَمْ یَضَعِ امْرُؤ مَالَهُ فِى غَیْرِ حَقِّهِ وَلاعِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ إِلاَّ حَرَمَهُ اللهُ شُکْرَهُمْ وَکَانَ لِغَیْرِهِ ودُّهُمْ. فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ یَوْماً فَاحْتَاجَ إِلى مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَدِینً وَالْأَمُ خَلیلً»18
مرا فرمان مىدهید تا پیروزى را با ستم کردن به کسانى که والى آنان هستم، به دست آورم؟ به خدا قسم که این کار را نخواهم کرد تا آنکه جهان به پایان رسد و ستارهاى در آسمان به دنبال ستارهاى دیگر بر آید. اگر مال از آن من بود همگان را برابر مىداشتم )که چنین تقسیم سزاست( تا چه رسد که مال، مال خداست. بدانید که بخشیدن مال به کسى که مستحق آن نیست، با تبذیر و اسراف یکى است، قدر بخشنده را در دنیا بالا برد و در آخرت فرود آرد. او را در دیده مردمان گرامى کند و در نزد خدا خوار گرداند. هیچکس مال خود را آنجا که نباید نداد و به نامستحق نبخشید، جز آنکه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود و دوستىشان از آن دیگرى بود. پس اگر روزى پاى او لغزید و به یارى آنان نیازمند گردید، در دیده ایشان بدترین یار است و لئیمترین دوستار.
1 .1 .2. عدالت در واگذارى فرصتها
یکى دیگر از ابعاد عدالت اجتماعى مورد انتظار، عدالت در واگذارى فرصتهاست، مانند: استخدام در ادارات دولتى، واگذارى پستها و مسؤولیتهاى حکومتى، گزینشها و واگذارى فرصتهاى اقتصادى از قبیل: موافقتهاى اصولى در ایجاد کارخانه، واردات و صادرات کالا و... رعایت عدالت در این امور نقش بسزایى در پاسداشت حقوق مردم از ناحیه حکومت دارد.
مسؤولان باید توجّه داشته باشند که افراد براى به دست آوردن فرصتها و تضییع حقوق دیگران، به ظاهرسازى روى مىآورند و دست به فریب کارى مىزنند، از همین روى، امام على(ع) به مالک اشتر هشدار مىدهد که فریب این ظاهر سازیها را نخورد:
»ثُمَّ لاَیکُنِ اخْتِیارُکَ إِیّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ وَاسْتِنَامَتِکَ وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنّ َالرِّجَالَ یتَعَرَّضونَ لفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنّعِهِمْ وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ.»19
در گزیدن این کاتبان تنها به فراست و اطمینان، و خوشگمانى خود اعتماد مکن که مردم براى جلب نظر والیان، به آراستن ظاهر مىپردازند، و خوش خدمتى را پیشه مىسازند.
امام راحل، همواره بر این نکته تأکید داشت که توصیه و سفارش، از هیچ یک از منسوبین ایشان پذیرفته نخواهد بود. به همین منظور، به مسؤولان هشدار مىدهد که مبادا عدّهاى به دلیل انتساب به ایشان در واگذارى فرصتها و پستها دخالت کنند و حقوق دیگران را به خود اختصاص دهند. در نوزدهم اسفند57، در حالى که کمتر از یک ماه از پیروزى انقلاب گذشته بود، در نامهاى کوتاه; اما بسیار پرمعنى به نخستوزیر دولت موقت اعلام کرد:
»منسوبان و نزدیکان رهبر انقلاب، حقّ هیچگونه سهمخواهى و دخالت در امور جارى کشور را ندارند. جناب آقاى نخستوزیر، لازم است به جمیع وزارتخانهها و ادارات دولتى اخطار نمایید; کسانى که از منسوبین و یا اقرباى اینجانب هستند و براى توصیه اشخاص و یا نصب و عزل اشخاص به مراکز مربوطه مراجعه مىکنند، به هیچ وجه به آنان ترتیب اثر ندهند. منسوبین و نزدیکان مطلقاً حقّ دخالت در اینگونه امور را ندارد. والسلام.»20
1 .1 .3. اجراى قانون براى همه
اجراى قانون به گونه یکسان براى همه مردم وتفاوت نگذاشتن میان قانون شکنان، یکى از مسلمات شریعت اسلامى است که در آیات قرآن بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. به این معنى که هیچکس مصونیت اجتماعى ندارد، تا قانون شامل او نشود. خداوند حتى به شخص پیامبر(ص) هم هشدار مىدهد که چنانچه خط قرمزها را رعایت نکند، او هم مؤاخذه مىشود:
»وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.»21
به تو و همه پیامبران پیشین وحى شده که اگر مشرک شوى، تمام اعمالت تباه مىشود و از زیانکاران خواهى بود.
در اینجا، براى روشن شدن مسأله مساوات در برابر قانون و بیان این که چگونه حکومت موفق به تحقق عدالت در اجراى قانون مىشود، در سه محور مساوات را شرح مىکنیم:
3 .1. فراتر از قانون نبودن خواص
درنگاه امام راحل، حکومت اسلامى، حکومت قانون و بر پا کردن عدل و ایجاد برابرى میان تمام افراد است. هیچ فردى اجازه ندارد که به خاطر موقعیت و یا به خاطر برخوردارى اش، خود را فراتر از قانون بداند:
»ما عدالت اسلامى را مىخواهیم در این مملکت برقرار کنیم، اسلامى که در آن هیچ ظلم نباشد، اسلامى }که در{ آن شخص اولش با آن فردِ آخر، همه، على السّوى در مقابل قانون باشند.»
در روایات بر این مسأله تأکید شده است که جایگاه اجتماعى شخص، مانع اجراى قانون نمىشود، بلکه باید قانون را براى همه اجرا کرد.
امام صادق(ع) فرمود:
»انّ رسولَ الله(ص) أتى بِأمرأة لَها شرف فى قومِها، قد سرَقت، فأمَر بِقطعِها، فَاجتَمع ألى رسول الله(ص) ناسُ مِن قریش، و قالوا: یا رسول الله تقَطع أمرَأة شریفة مِثل فُلانة فى خطَرً یسیر، قال: نعم، انّما هلک مَن کان قبلکم بمثل هذا، کانوا یقیمون الحدود على ضُعفائهِم و یترَکون أقویاءُهم و أشرافهم فهَلکوا»22
زنى با شخصیت در قبیلهاش را نزد رسول خدا آوردند که دزدى کرده بود. رسول خدا دستور اجراى حد سرقت داد. عدّهاى از قریش نزد رسول خدا جمع شدند و گفتند: اى رسول خدا! دستِ زن با شخصیتى مثل فلانى را به خاطر شیىء ناچیزى قطع مىکنى؟ رسول خدا فرمود: بله! پیشینیان شما به خاطر همین نوع کارها نابود شدند. آنان حدود را براى ضعیفان اجرا مىکردند و قدرتمندان و بزرگان را رها مىکردند که نابود شدند.
بنابراین، به خوبى روشن است که در حکومت اسلامى برخوردار بودن از جایگاه اجتماعى سبب نمىشود که شخص حقوق بالاتر و بیشترى از دیگران داشته باشد و مصونیت اجتماعى پیدا کند.
23. نپذیرفتن میانجى گرى در اجراى قانون
یکى از نمودهاى روشن عدالت در اجراى قانون آن است که قانون به خاطر سفارش و توصیه از سوى اشخاص متوقف نگردد. امام، براى آن که این گونه میانجىگریها را از ساحَتِ حکومت اسلامى دور کند، و این کارها را از ریشه بخشکاند، یادآور شد:
»اگر چنانچه نخست وزیر هم یک وقت ظلمى کرد، ملت به دادگاه شکایت مىکند و او را به دادگاه مىبرند و جرم او اگر ثابت شد به جزاى اعمالاش مىرسد.»23
در زمان رسول الله(ص) همین گونه مسائل، اتفاق افتاد که چنین گزارش شده است:
امام باقر(ع) مىفرماید:
»کان لأُمّ سلَمة زوجة النبى(ص) أمَة فسرَقَت مِن قوم فاُتى بهاَ النّبى(ص) فکلّمَته أمّ سلَمة فیها، فقال النبّى(ص): یا أمّ سلَمة هذا حدّ مِن حدوُدِالله عزّ و جلّ لایضیع، فَقَطعها رسول الله)ص»(24
همسر رسول خدا، ام سلمه، کنیزى داشت که دزدى کرده بود، او را نزد پیامبر آوردند. امّسلمه درباره او پادرمیانى کرد، رسول خدا فرمود: اى امسلمه! این قانونى از قوانین خداوند است که نباید ضایع شود و حدّ را اجرا کرد.
بنابراین، در اجراى قانون و یا چگونگى آن، هیچکس حق پادرمیانى ندارد، حتى اگر نزدیکترین فرد به رهبر جامعه باشد.
3 .3. اجراى دقیق قانون
براى پیاده سازى عدالت میان مردم، باید در اجراى قانون از تفریط و افراط پرهیز شود. مجریان قانون، حق ندارند، نه چیزى از دستور قانونى کم کنند و نه چیزى بر آن بیفزایند; زیرا حکومت، نگهبان حقوق قانونى تمام مردم است. امام خمینى، طبق قانون فقه اسلامى به مجریان قانون هشدار داد که اگر در اجراى قانون، کم و زیادى انجام دهند و سبب ظلم بر کسى گردند، باید مجازات شوند:
»در اجراى حدود نباید از آن حدودى که حق تعالى فرموده است پایینتر عمل بشود و نباید زیادتر. حتى آن کسى را که الآن محکوم به قتل شده است و دارند مىبرند در جایش که او را بکشند، هیچکس حق ندارد، حتى یک کلمه درشت به او بگوید، اجراى حکم خداست. اگر کسى یک سیلى به او زد، او حق دارد در همانجا یک سیلى به او برگرداند و باید دیگران هم کمک کنند تا او قصاص بکند. اگر یک درشتى کرد آن کسى که یک درشتى کرده است، تعزیر لازم دارد، باید قوه قضائیه تعزیر کند او را.»25
مبناى این سخن امام، روایاتى است که روشن مىکند براى حفظ حقوق مردم باید در اجراى قانون دقت شود، حتى ذرّهاى از آن چه که شخص مستحق پیامدهاى قانونى است نباید بیشتر در حق او اجرا شود و اگرکسى فراتر از حدّ قانونى مؤاخذه شود، او حق دارد که تقاص کند، براى نمونه:
امام باقر(ع) فرمود:
»انّ امیرالمؤمنین: أمَرَ قنبراً أن یضرِب رجُلاً حدّاً فغَلظَ قنبَر فَزادَه ثلاثة أَسواط فاَقادَه على(ع) مِن قنبر ثلاثة أسواط»26
امیر المؤمنین به قنبر دستور داد درباره مردى حدّ را اجرا کند. پس قنبر عصبانى شد و سه تازیانه بیشتر زد! امام على(ع) آن شخص را نشاند و آن سه تازیانه را درباره قنبر اجرا کرد.
بنابراین جاى هیچ عذر و توجیهى براى این که مجریانِ قانون، خود را فراتر از قانون بدانند و به حقوق دیگران تعدى کنند، باقى نمىگذارد. بى تردید، رعایت نشدن این امور از سوى حکومت سبب مىشود حکومت از حمایت و همراهى مردم نیز بى بهره بماند.
1 .1 .4. برخورد با غارت گران اموال عمومى
یکى دیگراز ابعاد عدالت اجتماعى، برخورد با افرادى است که به اموال عمومى دست اندازى مىکنند. مردم انتظار دارند دستگاههاى نظارتى به گونهاى عمل کنند که از حق کشى و چپاول بیت المال جلوگیرى شود و اگر در موردى خیانتى انجام گرفت، چنان قاطع و سریع برخورد شود که تأثیر بازدارندگى داشته باشد. با این کار، مردم حکومت و مسؤولان را مدافع حقوق خویش مىبینند ودل گرم مىشوند و پیوند بیشترى پیدا مىکنند.
در این باره، امام خمینى، همواره به مسؤولان کشور سفارش مىکرد. در روز عید غدیر، خطاب به کارگزاران، از سیره حکومتى امام على(ع) این نمونه را بیان مىکند:
»از ایشان }على (ع){ نقل شده است که حساب بیتالمال را مىکشیدند. چراغى روشن بود، شمعى روشن بود و کسى آمد با ایشان حرف دیگرى مىخواست بزند، شمع را خاموش کردند و فرمودند که: این مال بیتالمال است، تو مىخواهى حرف دیگرى بزنى. ما چه کنیم به بیتالمال مسلمین؟ وظیفه حکومتها چیست با بیت المال مسلمین؟ مسأله این نیست که در آن وقت و در حکومت حضرت امیر باشد، این دستور است در طول تاریخ براى کسانى که متکفّل حکومت هستند که تا اندازه ممکن در بیت المال تصرف نکنند، یک درهمش در آن طرف حساب دارد.»27
دقیق بودن در مصرف بیتالمال در اندیشه دینى یک مسأله نهادینه شده است. آن چه امام راحل براى حفظ بیتالمال و جلوگیرى از غارت آن بیان کرده است، در روایات فراوانى مورد تأکید قرار گرفته است. در یک مورد گزارشگران ویژه امام على(ع) درباره یکى از مدیران او گزارش دادند که نسبت به گرفتن مالیات کوتاهى کرده است. امام(ع) در نامهاى به او نوشت:
»وَ إِنِّى أُقْسِمُ بِاللهِ قَسَماً صَادِقاً، لَئِنْ بَلَغَنى أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَىءِ الْمُسْلِمِینَ شَیئاً صَغِیراً أَوْکَبِیراً، لَأَشُدَّنَّ علیک شَدةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ، ثَقِیلَ الظَّهْرِ، ضَئِیلَ الْأَمْرِ»28
و همانا من به خدا سوگند مىخورم، سوگندى راست. اگر مرا خبر رسد که تو در فَیىء مسلمانان اندک یا بسیار خیانت کردهاى، چنان برتو سخت گیرم که اندک مال مانى و درمانده به هزینه عیال و خوار و پریشانحال شوى.
موارد دیگرى نیز درباره برخورد امام على(ع) با والیانى که دست اندازى به اموال عمومى کرده بودند، گزارش شده است.29
1 .1 .5. حفظ اموال مردم و دورى از اسراف
از عوامل مهم پیوند مردم با حکومت، نوع برخورد مسؤولان با اموال و امکانات حکومتى است. به این معنى که مردم اموال و امکانات حکومت را که در اختیار مسؤولان است از خود مىدانند و دولتمردان را حافظ و امانتدار آن اموال و امکانات. بنابراین، هیچ نوع اسراف و زیاده روى در مصرف این اموال و امکانات را برنمىتابند و بى شک اگر آگاه شوند ویا گمان ببرند که این اموال به دست آنان حیف و میل مىشود، از عاملان آن به شدّت به خشم مىآیند و حالت انزجار و تنفر پیدا مىکنند. از این روى دقت کارگزاران در حفظ اموال عمومى و پرهیز از اسراف و تبذیر، به گونه طبیعى، انگیزه مردم را در حمایت از حکومت بالا مىبرد و پیوندشان را با نظام بیشتر مىکند.
امام خمینى، ضمن یک آسیبشناسى جدّى در این زمینه مىگوید:
»حتى مطبوعات باید این توجّه را داشته باشند که چیزهایى که براى ملت مفید نیست در روزنامهها ننویسند، کاغذ مصرف این نکنند، وقت صرف این نکنند. باید رادیو، تلویزیون، توجّه به این معنى داشته باشد که این از بیت المال مسلمین است... باید اشخاصى که مقاماتى که هستند ملاحظه کنند که به اندازه ضرورت خدمتگزار بگیرند، نه به اندازه دلخواه و این معنى را باید همه ما بدانیم که دلخواههاى ما آخر ندارد.»30
اسراف، در آیات31 و روایات زیادى مورد نکوهش قرار گرفته است. براى نمونه: راوى از امام صادق(ع) درباره کمترین اندازه اسراف پرسید و امام(ع) این چنین جواب فرمود:
»قلتُ لأبى عبدِ الله: أدنى ما نهى عَن حدِّ الإسراف؟ فقال: إِبذالُکَ ثوب صونِک، و إهراقُک فَضل إنائک، و أکلُکَ التّمر و رَمیکَ النّوى هاهنا و هاهنا.»32
به امام صادق(ع) عرض کردم: کمترین حدّ اسراف چیست؟ فرمود: دورانداختن جاى عطرت، ریختن آب اضافه آشامیدنىات، و دور انداختن هسته خرمایى که خوردهاى.
و نیز در ذیل آیه:
»یَا بَنِى آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدً وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبّ الْمُسْرِفین»33
اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و ]از نعمتهاى الهى[ بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمىدارد.
امام صادق(ع)فرمود:
»آیا تصور مىکنى که خداوند به کسى ثروت داده است از باب احترام و توجّه ویژه به اوست و به کسى که نداده است از باب تحقیر و توهین به اوست؟ نه! چنین نیست، بلکه ثروت مال خداوند مىباشد و به عنوان امانت در اختیار انسان مىباشد و به آنان اجازه داده است معتدلانه بخورند، معتدلانه بنوشند، معتدلانه بپوشند، معتدلانه ازدواج کنند و معتدلانه مرکب سوار شوند و مازاد آن را به فقیران مسلمان بدهند و کمبودهاى آنان را جبران کنند. بنابراین، کسانى که چنین مىکنند آنچه مىخورند و مىنوشند و سوار مىشوند و ازدواج مىکنند حلال است و بیشتر از آن براى آنان حرام است.»
سپس امام(ع) فرمود:
»اسراف نکنند که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد. آیا چنین تصور مىکنى خداوند کسى را با مالى که به عنوان امانت در اختیارش گذاشته است، حق دارد اسبى با ده هزار درهم بخرد، با این که اسب بیست درهمى او را کفایت مىکند؟»34
1 .2. تأمین نیازها و حقوق اولیه مردم
یکى از عوامل مهم پیوند مردم با حکومت این است که حکومت، نیازها و حقوق اولیه مردم را از قبیل: کار، اشتغال، دارو، درمان، تغذیه، مسکن و... را به اندازه معقول و منطقى تأمین کند نه در حدّ ایدهآل.
امام خمینى، درباره این مسائل که به معیشت و زندگى مردم مربوط مىشود بسیار حساس و دغدغه مند بود و اگر نادرستىاى در این زمینه مشاهده مىکرد، به سختى برمى آشفت و هشدار مىداد:
»از قرارى که مکرر به من گفتهاند، الآن یک دستهاى سودجو در بازار هستند که اینها قیمتهاى بسیار گران روى اجناس گذاشتهاند. این یک مطلب غیرانسانى است... . این ملت که اکثرشان عبارت از این طبقه پایینى است که نمىتوانند خودشان را اداره کنند، اینها بودند که ما را رساندند به این پیروزى. حالا نباید آن تاجر معتبرى که دخالت در این امور نداشته است، براى اینها ایجاد مزاحمت کند.»35
امام على(ع) در نامه به مالک اشتر، پس از دستوراتى راجع به طبقات محروم جامعه و... . نسبت به کسانى که با معیشت مردم بازى مىکنند، چنین دستور مىدهد:
»وَاعْلَمْ - مَعَذلِکَ - أَنَّ فِى کَثِیًرمِنْهُمْ ضِیقاً فَاحِشاً، وَشُحّاً قَبِیحاً، وَاحْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ، وَتَحَکّماً فِى الْبِیَاعَاتِ، وَذلِکَ بَابُ مَضَرَّةً لِلْعَامَّةِ، وَعَیْبُ عَلَى الْوُلاَةِ. فَامْنَعْ مِنَ الْإِحْتِکَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) مَنَعَ مِنْهُ. وَلْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً سَمْحاً: بِمَوَازِینِ عَدْلً، وَأَسْعَارً لاَتُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالْمُبْتَاعِ، فَمَنْ قَارَفَ حُکْرَةً بَعْدَ نَهْیِکَ إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ، وَ عَاقِبْهُ فِى غَیْرِ إِسْرَافً.»36
و با این همه، بدان که میان بازرگانان بسیار کساناند که بدمعامله و بخیلاند و در پى احتکارند و به دنبال سود خود هستند و کالا را به هر قیمتى که خواستند مىفروشند. این سودجویى و گرانفروشى زیانى است براى همگان و عیب است بر والیان. پس باید از احتکار جلوگیرى کنى که رسول خدا(ص) از آن منع فرمود و باید خرید و فروش آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد، با نرخهاى )رایج بازار( نه به زیان فروشنده و نه خریدار و آنکه پس از منع تو دست به احتکار زند، او را کیفر ده و عبرت دیگران گردان و در کیفر او اسراف مکن.
آرى وقتى فقر و نیاز به زندگى مردم سرایت کرد، نباید از مردم انتظار دیندارى داشت، تا چه رسد به حمایت و دفاع از حکومت. در روایات اسلامى درباره فقر و پیامدهاى آن بسیار هشدار داده شده است، به عنوان نمونه امام على(ع) خطاب به فرزندش مىفرماید:
»یا بُنَىَّ إِنِّى أَخَافُ عَلَیکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ - فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةُ لِلدِّینِ مَدْهَشَةُ لِلْعَقْلِ دَاعِیةُ لِلْمَقْتِ.»37
پسرم از فقر بر تو ترسانم، پس از آن به خدا پناه ببر، زیرا فقر موجب ضعف دیندارى و ناکارآمدى عقل و برانگیختن دشمنى مىشود.
بله، روشن است که یکى از انتظارهاى مهم مردم از حکومت و حاکمان، برآوردن نیازهاى زندگى است. مردم با حکومت چنین عقدى نبستهاند که در هر شرایطى پشتیبان باشند. از همین روى، کارگزاران نظام، در هر شرایطى باید نگاه جدّى امام راحل به تأمین معیشت مردم، بویژه قشر آسیب پذیر را به خوبى مورد نظر داشته باشند، تامردم به روشنى دریابند اگر کارگزاران در مواردى هم نمىتوانند راه زندگى آسان و راحت را براى آنان هموار کنند، امّا پىگیر و پرتلاشاند، تا مردم به زندگى آسان و رفاه معقول و منطقى دست یابند:
»دولت، واقعاً باید با تمام قدرت، آن طورى که على(ع) براى محرومین دل مىسوزاند، این هم با تمام قدرت دل بسوزاند براى محرومین مثل یک پدرى که بچههایش اگر گرسنه بمانند چطور با دل افسرده دنبال این مىرود که آنها را سیر بکند. یک دولت تابع امیرالمؤمنین باید اینطور باشد.»38
سخن امام راحل درباره دل سوزى حضرت على(ع) اشاره به این جریان است که گزارشگران ویژه و عیون حضرت در بصره به امام گزارش دادند که استاندار آن حضرت، عثمانبن حنیف، به مهمانى فردى رفته است که غذاهاى متنوع سر آن سفره بوده است. امام(ع) ضمن توبیخ استاندار خود و توصیه به اینکه در زندگى خود ساده باشد و براى حل دشواریها و گشودن گرههاى زندگى مردم تلاش کند، فرمود:
»أَأَقْنَعُ مِنْ نَفْسِى بِأَنْ یُقَالَ: هذا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ، وَلاَ أُشَارِکُهُمْ فِى مَکَارِهِ الدَّهْرِ، أَوْ أَکُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِى جُشُوبَةِ الْعَیْشِ»39
آیا بدین بسنده کنم که مرا امیر مؤمنان گویند و در ناخوشایندهاى روزگار شریک مردم نباشم؟ یا در سختى زندگى - نمونهاى - برایشان نشوم؟
وقتى مردم وضع زندگى و معیشت کارگزاران را بسان وضع زندگى و معیشت خود ببینند، تحمّل سختیهاى معیشتى بر آنان آسان مىشود; زیرا بر صداقت و دل سوزى مدیران آگاه مىشوند و بر پیوند و همکارى با حکومت تلاش مىورزند.
1 .3. حفظ کرامت انسانى مردم
از عوامل مهم پیوند مردم با حکومت، حفظ کرامت انسانى آنان از سوى حکومت است. کرامت واژهاى عربى است که در فارسى معادل مناسبى براى آن نیافتهاند. مقصود از کرامت این است که انسان داراى حرمت است و حق دارد در جامعه محترمانه زندگى کند و مدیران و مجریان حکومت، حق ندارند با گفتار و یا رفتارشان، حیثیت و حرمت او را که حق انسانى اوست، با خطر مواجه سازند. همان گونه که پیشتر، سخن امام خمینى را یاد کردیم که شخص مجرمى که براى قصاص مىبرند نباید سخن ناروایى به او گفته شود.40
1 .3 .1. کرامت ذاتى
کرامت انسانى داراى مراتبى است که اولین مرتبه آن، کرامت ذاتى است; یعنى همان چیزى که سبب برترى او از سایر موجودات شده است. در قرآن از آن این گونه یاد شده است:
»وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرً مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً.»41
ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم; و آنها را در خشکى و دریا، )بر مرکبهاى راهوار( حمل کردیم; و از انواع روزىهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم; و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کردهایم، برترى بخشیدیم.
مفسران، این برترى را به سبب دارا بودن عقل، قدرت سخن، صورت زیبا، بدن معتدل، توانایى بر تدبیر زندگى دنیوى و اخروى و تسلط بر آنچه بر زمین است، به خدمت درآوردن بقیه حیوانات و توانایى بر اختراعات و امورى از این دست دانستهاند.42
1 .3 .2. کرامت اکتسابى
اما مرتبه برتر کرامت انسان، کرامت اکتسابى است. مقصود از کرامت اکتسابى، احترامى است که انسان با اختیار و تلاش خود آن را به دست مىآورد. در فرهنگ اسلامى، کسب کردن امورى مانند: علم،43 ایمان،44 تقوا45 و ارزشهاى اخلاقى - الهى، به معناى دست یافتن به کرامتهاى برتر انسانى است.
البته روشن است که کرامتهاى اکتسابى، سبب هیچ گونه امتیاز حقوقى و اجتماعى براى دارنده آن نیست. شخصى که به چنین کرامتى دست یابد، موجب برترى و امتیاز او از نظر حقوقى نسبت به دیگران نمىشود; زیرا در جامعه اسلامى، همه افراد در برابر قانون و حقوق اجتماعى، برابرند. آیات قرآن نیز، درصدد بیان امتیاز معنوى نزد خداوند است، نه درصدد بیان امتیاز حقوقى و اجتماعى آنان.
1 .3 .3. کرامت حقوقى
منظور از کرامت حقوقى، آن چیزى است که انسان با پذیرش عضویت در یک جامعه و کشورى از تمام حقوق زیستى در آن بهره مند مىگردد; مانند انسانى که عضو کشور اسلامى است تمام حقوق شامل او مىشود. در بهره مندى از این نوع حقوق، میان مسلمان و غیر مسلمانى که تابعیت نظام اسلامى را پذیرفته است و یا اگر تابعیت نظام اسلامى را ندارد، همپیمان با نظام اسلامى است، تفاوتى نیست. در روایات اسلامى، کرامت حقوقى غیر مسلمان در جامعه اسلامى نیز، مورد تأکید قرار گرفته است، از جمله:
رسول خدا(ص) فرمود:
»مَن ظلَم مُعاهِداً أو إنتقَصهُ أو کلّفَه فوق طاقتِه أو أخَذ منهُ شَیئاً بغَیر طیبِ نفسً فإنّا حَجیجهُ یومَ القیامة»46
هرکس به معاهدى47 ستم روا دارد، یا از او عیبجویى کند و یا بیش از تواناش به او تکلیف کند، یا از او چیزى بدون رضایتاش بگیرد، در روز قیامت من دشمن او خواهم بود.
در روایت دیگر از آن حضرت آمده است:
»مَن قذَف ذِمّیاً حدَّ لَه یوم القیامة بِسیاطً مِن النّار»48
هرکس به ذمى49 تهمت بزند در روز قیامت با تازیانههاى آتشین مجازات خواهد شد.
نیز رسول خدا(ص) فرمود:
»مَن آذى ذِمّیا فإنّا خَصمُه و مَن کُنتُ خَصمه خَصَّمتُه یوم القیامه»50
هر کس به ذمى آزار رساند، پس من دشمن او خواهم بود و هرکس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنى خود را نسبت به او آشکار خواهم کرد.
امام خمینى، در ابتداى انقلاب اعلام کرد که اقلیتهاى مذهبى در حکومت اسلامى، آزادند و مىتوانند آزادانه اعمال مذهبى خود را انجام دهند.51 و بالاتر از این یادآور شد:
»اقلیتهاى مذهبى، نه تنها آزادند، بلکه دولت اسلامى موظّف است ازحقوق آنها دفاع کند.»52
تأمین آزادیهاى قانونى در زندگى شخصى و اجتماعى مردم در شمار حقوق اجتماعى و حفظ کرامت حقوقى آنان است و در موارد لزوم، تنها قانون محدودکننده آزادى مردم مىتواند باشد، نه سلیقه افراد و مأموران دولت. از همین رو امام خمینى، در فرمان هشت مادهاى خود آورده است:
»هیچکس حق ندارد به خانه یا مغازه یا محل کار شخصىِ کسى، بدون اذن صاحب آنها وارد شود، یا کسى را جلب کند، یا به نام کشف جرم، یا ارتکاب گناه، تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردى اهانت نموده و اعمال غیرانسانى - اسلامى مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگرى به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند و یا براى کشف گناه و جرم، هرچند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید، یا اسرارى که از غیر به او رسیده، ولو براى یک نفر، فاش کند. تمام اینها جرم ]و[ گناه است... . آنچه ذکر شد و ممنوع اعلام شد در غیر مواردى است که در رابطه با توطئهها و گروهکهاى مخالف اسلام و نظام جمهورى اسلامى است که در خانههاى امن و تیمى براى براندازى نظام جمهورى اسلامى و ترور شخصیتهاى مجاهد و مردم بىگناه کوچه و بازار و براى نقشههاى خرابکارى و افساد فىالارض اجتماع مىکنند و محارب خدا و رسول مىباشند که با آنان در هر نقطه که باشند و همچنین در جمع ارگانهاى دولتى و دستگاههاى قضایى و دانشگاهها و دانشکدهها و دیگر مراکز با قاطعیت و شدّت عمل، ولى با احتیاط کامل باید عمل شود.»53
1 .4. رعایت حقوق و رضایت مردم
حکومتى که حقوق مردمان را مورد توجّه قرار دهد و مردم نیز خدمات حکومت را در جهت بهره مندى از حقوق خویش در زندگى ببینند، با رضایت از آن حمایت و پشتیبانى مىکنند. امام خمینى، از همین نگاه به کارگزاران نظام توصیه مىکند که با توجّه به حفظ حقوق و منافع مردم، سعى کنند رضایت مردم را به دست آورند تا همواره از حمایت آنان برخوردار باشند:
»توجّه دارند آقایان که تا ملت در کار نباشد، نه از دولت و نه از استانداران هم، کارى بر نمىآید. یعنى همه دستگاههاى دولتى به استثناى ملت، از او کارى بر نمىآید. از این جهت، همهمان و شما آقایان همه و آنهایى که در اختیار شما هستند، همه، باید کوشش بکنید که رضایت مردم را جلب بکنید در همه امور.»54
جلب رضایت مردم از جمله عوامل مهم براى حفظ پیوند مردم و حکومت است. براى آن که این مهم اتفاق بیفتد، حکومت باید در جهت حفظ حقوق فردى و اجتماعى مردم بکوشد و از امورى که سبب ایجاد زحمت و فشار بر مردم مىشود، بپرهیزد. امام خمینى، به کارگزاران توصیه مىکند:
»ایجاد زحمت براى مردم و مخالف وظیفه عمل کردن، حرام وخداى نخواسته گاهى موجب غضب الهى مىشود. همه شما به پشتیبانى ملت احتیاج دارید. با پشتیبانى مردم، خصوصاً طبقات محروم بودکه پیروزى حاصل شد و دست ستمشاهى ازکشور و ذخایر آن کوتاه گردید. واگر روزى از پشتیبانى آنان محروم شوید، شماها کنار گذاشته مىشوید و همچون رژیم شاهنشاهى ستمکار، به جاى شما ستم پیشگان پستها را اشغال مىنمایند. بنابراین حقیقت ملموس، بایدکوشش درجلب نظر ملت بنمایید واز رفتار غیر اسلامى انسانى احتراز نمایید.»55
در نگاه امام، بهترین راه براى حفظ حقوق اجتماعى مردم آن است که حاکمان خود را خدمتگزار مردم بدانند و با چنین انگیزه و هدفى بر آنان حکومت کنند:
»خدمتگزار باشید به این ملتى که آن دستهاى خیانتکار را قطع کرد و این امانت را به شما سپرد. شما الآن امانت بزرگى از دست این ملت تحویل گرفتید... مادامى که این طور باشید، ملت پشت شماست و مادامى که ملت همراه شما باشد، هیچ آسیبى به شما و به کشور نمىرسد... روزى که شما احساس کردید که مىخواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید مىشوید، بدانید که مردم معلوم مىشود از شما رو برگرداندهاند»56
امام خمینى خود نیز در سراسر زندگى براى خدمت به مردم و احقاق حقوق فردى و اجتماعى آنان، زندان، تبعید و سختیهاى بسیارى را تحمّل کرده بود و بعد از پیروزى انقلاب، همه تلاش خود را براى همین منظور به کار گرفت. با این حال، در خدمت به آنان احساس کوتاهى مىکرد و در وصیتنامه خود از مردم اینگونه عذرخواهى کرد:
»از خداى رحمان و رحیم مىخواهم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهىها و قصور و تقصیرها بپذیرند»57
امام، خدمات حکومت به مردم را افزون بر آن که سبب پیوند قلبى مردم با حکومت و رضایت مردم از دستاندرکاران نظام مىداند، از دیدگاه ارزشى و معنویت دینى، آن را در افق رضایت و خشنودى الهى، که عالى ترین هدف براى هر مسلمان است، مىنگرد و عامل بقاى حکومت معرفى مىکند:
»کارى بکنید که دل مردم را به دست آورید، پایگاه پیدا کنید در بین مردم، وقتى پایگاه پیدا کردید خدا از شما راضى است، ملت از شما راضى است، قدرت در دست شما باقى مىماند و مردم هم پشتیبان شما هستند»58
امام، یکى از راه کارهاى به دست آوردن رضایت مردم را این گونه بیان کرده است:
»کوشش کنید که پایگاه ملى براى خودتان درست کنید. این، به این است که گمان نکنید که شما صاحب مقام هستید، منصب هستید و باید به مردم فشار بیاورید. هر چه صاحب منصب ارشد باشد باید بیشتر خدمت گزار باشد، مردم بفهمند که هر درجهاى که این بالا مىرود، با مردم متواضع تر مىشود... ملت ادراک کند که ما خیر او را مىخواهیم، وقتى آن را ادراک کرد، ملت هم پشتیبان ماست... و در این خدمت گزارى بدانید که هم رضاى خدا را تحصیل کردید و هم رضاى ملت، که رضاى خداست، تحصیل کردید.»59
1 .5. پاسداشت عزّت و غرور ملى
در تفکر امام، احترام به ارزشهاى ملى در راستاى اسلام و دین دارى مورد توجّه است و حکومت اسلامى، موظّف به پاسداشت آن است. عزّت داشتن اجتماع و عزیز بودن آن چه که از افتخارات انسانهاى یک جامعه به شمار مىآید، هرگز نباید از سوى حکومت نادیده گرفته شود; زیرا عزّت و ذلّت، همان گونه که درباره افراد جارى است درباره جامعه نیز جارى است. انسان مؤمن، نباید کارى بکند که به ذلّت و حقارتاش بینجامد; چون مؤمن با خداوند پیوند مىخورد و از این پیوند به عزّت مىرسد، و از آنجا که ذلّت مؤمن نوعى ذلّت براى دین خداوند است، پذیرش ذلّت بر مؤمن روا نیست.
امام صادق(ع) فرمود:
»إِنَّ اللّه فَوَّضَ إِلَى المُؤمِنِ اُمورَهُ کلَّها وَلَم یفَوّض إِلَیهِ أَن یکونَ ذَلیلاً»60
بىتردید خداوند عزّوجل تمام امور مؤمن را به او واگذار کرده است، ولى این مسأله را به او واگذار نکرده است که ذلیل باشد.
همین گونه حکومت و مدیران جامعه باید به اجراى سیاستهایى بپردازند و دلمشغولى آنها باشندکه عزّت اجتماعى و غرور ملى مردم و شهروندان از میان نرود; زیرا پاس عزّت اجتماعى مردمى که از عزّت اسلامى نیز برخوردارند، افزون بر وظیفه ملى، مسؤولیتى دینى و الهى است. در فرهنگ اسلام، عامل عزّت، خداى عزیز است و اطاعت از او و اجراى دستورها و آموزههاى عزّت بخش او، که در آخرین پیام وَحیانىاش، یعنى قرآن بیان شده است. رسول خدا(ص) در تبیین این واقعیت فرموده است:
»إنّ ربّکم یقوُل کلّ یومً: أنَا العَزیز، فمَن أرادَ عِزَّ الدّارَین فَلیطعِ العَزیز»61
بىتردید پروردگارتان هر روز مىفرماید: تنها عزیز و شکست ناپذیر من هستم; پس هرکس مىخواهد در دنیا و آخرت عزیز باشد، تنها باید از عزیز اطاعت کند.
البته افراد ممکن است براى رسیدن به عزّت اشتباه بکنند; به دنبال غیر خدا راه بیفتند و ا ز هرکس اطاعت کنند، تا شاید به عزّت دست یابند، ولى در نهایت ذلیل مىشوند نه عزیز; چون دیگران هم هرچه دارند از خداوند است و آنان فقیر محض مىباشند. امام سجاد(ع) این واقعیت را چنین بیان مىفرماید:
»وَ رَأَیتُ أَنّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَى الْمُحْتَاجِ سَفَه مِنْ رَأْیهِ وَضَلّة مِنْ عَقْلِهِ. فَکمْ قَدْ رَأَیتُ یا إِلَهِى مِنْ أُنَاسً طَلَبُواالْعِزّ بِغَیرِک فَذَلّوا»62
و مىدانم که تقاضاى نیازمند از نیازمند، لغزش فکرى و کمعقلى است. اى خداى من چه بسیار دیدم انسانهایى را که عزّت را از غیر تو طلب کردند، ولى خوار شدند.
بنابراین، سیاستمداران و مدیران جامعه، چنانچه به خاطر اهداف شخصى یا برترى جوییهاى جناحى و یا به سبب تشخیص نادرست به راه خطا بروندوبه عزّت اجتماعى مردم و جامعه لطمه بزنند، بدون شک هم حقوق اجتماعى مردم را پاى مال کردهاند و هم سبب دورى مردم از حکومت مىشوند و باید پاسخ گو باشند.
2. عوامل دینى - معنوى
آنچه تاکنون بیان شد عوامل دنیوى و معیشتى بود که تأمین آنها مردم را با حکومت پیوند مىداد. اما عوامل دیگرى نیز در پیوند مردم با حکومت نقش دارد که از آنها با عنوان عوامل دینى - معنوى یاد مىشود.
2 .1. پیاده کردن ایدههاى اسلامى
گرچه پیش از انقلاب، اسلام در اعتقادات مردم حضور داشت و مردم مسلمان بودند، ولى دین حاکمیت نداشت. یکى از انگیزههاى اصلى مردم در انقلاب استقرار حاکمیت دین و پیاده شدن آموزههاى حیات بخش و عزّت آفرین اسلام بود. بنابراین، به حقیقت پیوستن این ایدهها، که احساس دینى ملت را سرشار مىکند، نقش مهمى در پیوند مردم با حکومت دارد. حال اگر حکومت گران، دست به اجراى برنامهها و سیاستهایى بزنند که به کم رنگ شدن مهم ترین ایده اجتماعى مردم، یعنى اسلامیت نظام بینجامد، بى تردید، مردمى که با اعتقاد به دیانت اسلام و با هدف اعتلاى دین در جامعه تمام مشکلات و سختیها را تحمّل کردهاند، دل سرد مىشوند و انگیزه خود را در همراهى و پیوند با حکومت از دست مىدهند. از همین روى، تلاش و دل مشغولى مدیران نظام، به پیاده سازى روشهایى که تحقق ایدههاى دینى مردم را در پى داشته باشد، به پیوند مردم و حکومت و استوارى آن کمک مىکند.
امام، در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى محمد على رجایى، بر این نکته تأکید کرد که رئیس جمهور کشور اسلامى، باید عملکردش در پیاده سازى اسلام به گونهاى باشد که بتواند به تمام افرادى که به او رأى دادهاند، پاسخ گو باشد:
»اگر آراى شما پنج میلیون بود مسؤولیتتان کمتر بود، حالا که سیزده میلیون بیشتر است مسؤولیت شما، حجماش زیادتراست، براى این که شما جواب یکى یکى از این افرادى که به شما رأى دادند و شما را به عنوان رئیس جمهور اسلام، رئیس جمهورى کشور اسلامى تعیین کردند، هر یک از اینها فردا مىآیند شما را مىگیرند، جواب از شما مىخواهند }که{ من شما را تعیین کردم رئیس جمهورى اسلامى باشید و اسلام را در این کشور تأیید کنید و پیاده کنید.»63
امام خمینى، به کارگزاران هشدار مىدهد که از کشمکشهاى حزبى بپرهیزند تا هم بتوانند در پیاده کردن اسلام موفق گردند و هم خود حفظ شوند:
»امروز براى حفظ اسلام باید ما از همه چیزهایى که در ذهنهاىمان هست و کدورتهایى که فرض کنید یک وقتى داریم، دست برداریم. براى خدا باهم باشیم. اگر اینطور شد، شما حفظ خواهید شد.»64
و نیز هشدار مىدهد:
»مقصود این است که در حکومت اسلام، اسلام و قانون اسلام حکومت کند، اشخاص براى خودشان و به فکر خودشان حکومت نکنند»65
2 .2. حفظ ارزشهاى دینى
عملیاتى شدن ایده هاى اسلامى در جامعه، بدون پاسدارى از ارزشهاى دینى کفایت نمىکند. اسلامى شدن نهادهاى اجتماعى وقتى نتیجه بخش خواهد بود که در میان مرد م و متن جامعه آموزهها و الگوهاى اسلامى مورد عمل باشد. این کار نیاز به برنامهریزیهاى فرهنگ ساز از یک سو و تلاشهاى پىگیرانه براى جلوگیرى از عوامل مخرّب و رصد کردن شگردها و ترفندهاى فرهنگى، از سوى دیگر دارد. بى تردید انجام این امور بر عهده حکومت و مدیران فرهنگى جامعه است. چنانچه از طرف دستاندرکاران، بى توجهى به آن دیده شود، چهره مردمى نظام کم رنگ خواهد شد.
امام خمینى، یکى از مهم ترین اهداف حکومت اسلامى، که کارگزاران باید به سمت و سوى آن حرکت کنند و براى دست یابى به آن برنامه ریزى نمایند، گسترش فرهنگ ارزشى معنوى اسلام مىداند:
»اسلام، براى تأمین معنویات آمده است. معنویات اگر تحقق پیدا کرد، مادیات معنوى مىشود و به دنبالاش هست. اسلام مادیات را به تبع معنویات قبول دارد. مادیات را مستقلاً قبول ندارد. اساس، معنویات است. یک کشور با معنویاتاش کشور است.»66
از نگاه امام، فلسفه اجراى قوانین اسلامى در جامعه، اصلاح شدن انسانها و ساخته شدن انسانهاى ارزشى و معنوى است و حکومت اسلامى، براى مردم باید چنین خدمتى را ارائه کند:
»فرق ما بین حکومتهاى دیگر با حکومت اسلامى این است که آنها حکومت را مىخواهند براى این که غلبه کنند بعضى بر بعضى و سلطه پیدا کنند یک عده بر عدهاى دیگر. اسلام این منظورش نیست. اسلام نمىخواهد کشور گشایى کند. اسلام مىخواهد که همه را بِکِشد طرف یک عالم دیگرى، همه را تربیت انسانى بکند.»67
2 .3. مبارزه با فساد
از جمله امورى که در رژیم منحط گذشته اسباب ناراحتى و نارضایتى مردم مسلمان شد، فساد در ابعاد گسترده آن بود; فساد سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و... البته آن چه مردم بیشتر از آن آگاه بودند، فساد فرهنگى بود که مظاهر مبتذل آن را با چشم مىدیدند.
امام، با انگشت گذاشتن بر عامل اصلى در این فسادها، یعنى دستگاه حاکم و در رأس آنها شخص شاه و نیز بى مسؤولیت نشان دادن مجریان رژیم در مبارزه با فساد، مردم راآگاه کرد و خشم خاموش مردم را نسبت به آن رژیم بر انگیخت.
تأمل در فرایند شکل گیرى انقلاب، نشانگر آن است که در جامعه اسلامى ایران یکى از عواملى که مىتواند مردم را از حکومت جدا کند و یا بر عکس سبب پیوند مردم با حکومت گردد، روشن بودن موضع نظام و کارگزاران با مسأله فساد است. اگر مردم تلاش مسؤولان را در مبارزه با فسادهایى که با باورها و ارزشهاى اسلامى در تعارض است، مشاهده کنند، به خاطر باور و احساس دینى خود پیوند خود را با نظام حفظ و استوارتر مىکنند. برعکس، بى توجهى به این مهم موجب آزرده شدن مردم و بریدگى از نظام و مسؤولان مىشود. در اینجا درباره هر یک از فساد سیاسى و فرهنگى و مالى، به سخنانى از امام اشاره مىکنیم:
2 .3 .1. فساد سیاسى
فساد سیاسى، وقتى به وجود مىآید که کارگزاران حکومت، مسؤولیت خود را در برابر مردم فراموش کنند. در این صورت، به واقع براى مردم کار نمىکنند، بلکه همه توجّه و کارکردشان در جهت کسب منافع و دست یابى به امیال و خواستههاى شخصى و یا حزبى خودشان است.
امام حکومت را آن گاه در خط درست و اسلامى مىداند که با کارکردش بتواند رضایت مردم را کسب بکند. ولى اگر چنین نباشد، مبتلا به فساد و انحراف سیاسى است و نوعى طاغوت است و مردم از آن دور مىشوند:
»اگر اعمال ما هم یک اعمال طاغوتى باشد، براى خود باشد نه براى ملت، دعوا کنیم سر خودمان نه مصالح ملت، این همان طاغوت است; منتهى به یک صورت دیگرى درآمده، امّا طاغوت است. طاغوت هم مراتب دارد; یک طاغوت مثل رضا خان و محمد رضا خان و امثال آنهاست و یک طاغوت هم مثل ماهاست»68
2 .3 .2. فساد فرهنگى
امام خمینى، معتقد است که در گذشته، حوزه فرهنگ باآفت غرب زدگى و فساد غربى از یک سو و تحجر اندیشى متدیّنانه، از دیگر سو، روبهرو شده است و به همین سبب، خسارت سختى بر آن وارد آمده است. پس باید با کنار زدن سلطه فرهنگى غرب و نقد فرهنگ، به اصلاحات فرهنگى دست بزنیم:
»تا حالا همه چیزمان تقریباً غربى بود. بر همه ماست که از این غرب زدگى بیرون آییم; افکارمان را عوض کنیم، تا وضعیت فرهنگى مان عوض بشود»69
از دیدگاه امام، براى مبارزه با فساد فرهنگى، بهترین راهکار، ایجاد تحول فرهنگى است; یعنى بازگشت به فرهنگى اصیل که هویتى اسلامى - انسانى دارد. احیاى این فرهنگ، با گوهر اسلامى و انسانى و عقلانى، که بر پایه آموزههاى وَحیانى اسلام استوار است، تجلّى بخش و ظهور ساز امورى، مانند: استقلال و نفى هرگونه سلطه، خودباورى و حفظ ارزشهاى اصیل انسانى، پیشرفت و تمدن سازى واقعى و... مىگردد.
»باید ایرانى بسازیم که بتواند بدون اتکا به آمریکا و شوروى و انگلستان، این جهان خواران بین المللى، استقلال سیاسى، نظامى، فرهنگى، اقتصادى خویش را به دست گیرد و روى پاى خود بایستد و هویت اصلى خویش را به جهان عرضه کنند. افسوس که هنوز عدهاى از روشنفکران نمىتوانند دست از غرب یا شرق بکشند و این دو را سرمشق کارهاى خود قرار دادهاند. امیدواریم با تحول فرهنگِ حاکم اسلامى، این گروهِ به خود مشغول و از مردم بریده به خود آیند و اصالت خویش را دریابند و از وابستگى نجات پیدا کنند»70
امام خمینى، براى رسیدن به فرهنگ اصیل یاد شده، مبارزه با انحرافات فرهنگى را نیز ضرورى مىداند. فسادها و انحرافاتى که بیشتر بر اثر هجوم فرهنگى غرب، بر جامعه ایران تحمیل شده است. از همین روى، به مسؤولان نظام چنین وصیت کرد:
»اکنون وصیت من به مجلس شوراى اسلامى در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤساى جمهور مابعد و به شوراى نگهبان و شوراى قضایى و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاههاى خبرى و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که آزادى به شکل غربى آن، که موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مىشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است، و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح کشور حرام است. و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیرى از آنها واجب است. و از آزادیهاى مخرب باید جلوگیرى شود. و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامى و مخالف با حیثیت جمهورى اسلامى است، به طور قاطع اگر جلوگیرى نشود، همه مسؤول مىباشند.»71
2 .3 .3. فساد مالى
به همان اندازه که نظم و پاکى و سلامت دست اندرکاران نظام به لحاظ مسائل مالى و اقتصادى، سبب دل گرمى مردم به حکومت مىشود، به همان اندازه فساد مالى، عامل تنفر و دور شدن مردم از حکومت است. بویژه براى مردمى که وضعیت معیشتى سختى دارند، به هیچ روى، براىشان قابل تحمّل نیست، تا آنجا که به فرموده امام، چنین حکومتى باید منتظر شکست و نابودى خود باشد. ایشان در دیدار بارئیس جمهور، وزرا و نمایندگان مجلس، خطاب به آنان مىگوید:
»آن روزى که هر یک از شماها را ملت دید که از مرتبه متوسط مىغلطید به طرف مرفّه و دنبال این هستید که یا قدرت پیدا کنید یا تمکن پیدا کنید، ... و آن روزى که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت طلبى و از حیث مال طلبى، در کشور در وزیرها پیدا شد، در رئیس جمهور پیدا شد، آن روز بدانید که علامت این که شکست بخوریم، خودنمایى کرده ]است[»72
دل نگرانى امام از این مسأله، به اندازهاى بود که هر گاه دست اندرکاران حکومت، بویژه روحانیان به محضر ایشان مىرسیدند، امام، به آنان هشدار مىداد و از فرو غلطیدن به سمت و سوى قدرت خواهى و مال طلبى برحذرشان مىداشت:
»از اهم مسائلى که باید تذکر بدهم، مسألهاى است که به همه روحانیت و دست اندرکاران کشور مربوط مىشود و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمى که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند... اگر خداى نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر دادهاند، عمارت درست کردهاند و... ما باید حفظ کنیم آنهایى را که اسلام و جمهورى اسلامى را نگه داشتهاند و بعد هم نگه خواهند داشت، و حفظ آن به این است که زندگى ما عادى باشد.»73
2 .4. حفظ آرمانهاى انقلاب
حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، عدم سلطه پذیرى، آزادى، استقلال سیاسى، فرهنگى و... از آرمانهایى است که مردم به خاطر آنها به انقلاب روآوردند. حفظ این آرمانها، بویژه براى نسل اول و دوم، یعنى کسانى که انقلاب را جلو بردند و دفاع مقدس را به پایان رساندند، بسیار مهم است; زیرا براى به دست آوردن و حفظ آنها زندان رفتند، شکنجه شدند و در جبههها تا پاى جان ایستادند و خون دادند. اکنون اگرمشاهده کنند که نهادهاى نظام درباره این دستاوردهاى انقلاب، بى برنامه و یا کم توجّهاند، نسبت به حکومت دچاروادادگى و بىتفاوتى مىشوند و در نتیجه، نسل سوم و چهارم، که باید به دست این نسلها تربیت شوند، از شور و نشاط اجتماعى و احساس مسؤولیت در برابر حکومت دینى و مردمى خالى مىشوند و به گونه طبیعى، این فرایندبه کم رنگ شدن صبغه مردمى حکومت مىانجامد. از همین روى، امام خمینى، در این زمینه مىگوید:
»و وصیت من به همه آن است که با یاد خداى متعال، به سوى خودشناسى و خودکفایى و استقلال، با همه ابعادش، به پیش بروید... و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیدارى و هوشیارى و تعهّد و فداکارى و روح مقاومت و صلابت در راه حق مىبینم و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال، این معانى انسانى به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل، بر آن افزوده گردد.»74
2 .5. حفظ نظام جمهورى اسلامى
اقتدار حکومت به مقبولیت سیاسى آن است; یعنى برخوردار بودن از جایگاه اجتماعى و پیوند حداکثرى با مردم. راهبرد اساسى براى برآمدن به چنین جایگاهى آن است که مدیران حکومت، سیاستهاى نظام را در ساحَتِ فرد و اجتماع، با درایت و مدیریت صحیح و قوى، به اجرا درآورند و اهداف تعیین شده را محقق سازند. در این صورت، پیوند مردمى شکل مىگیرد و در نتیجه، نظام حفظ مىشود. بنابراین، رویه نخست حفظ نظام، صالح بودن نیروهاى نظام - شایسته سالارى - و کارکرد درستِ آنان است.
اما پیوند و حمایت و دفاع مردم از نظام، رویه دوم حفظ نظام است. یعنى از آنجا که نظام جمهورى اسلامى، نظامى برآمده از عمق باور مردم است و واگذارى مسؤولیتها، بر اساس شایسته سالارى و انتخاب مردم انجام مىشود و نیز خط و مشى و سیاستهاى کلى نظام، به نظارت و اشراف عالمى صالح، مدیرو بصیر و برخوردار از مقبولیت مردم واگذار شده است، حفظ نظام، نه تنها وظیفه شهروندى است، بلکه مسؤولیت دینى و ایمانى مردم مسلمان است. توصیههاى امام به مردم براى حفظ نظام به همین جنبه باز مىگردد:
»امروز بر ملت ایران، خصوصاً، و بر جمیع مسلمانان عموماً، واجب است این امانت الهى را که در ایران به طور رسمى اعلام شده و در مدتى کوتاه نتایج عظیمى به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقاى آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند.»75
در اندیشه فقه سیاسى امام، این جنبه از حفظ نظام به اندازهاى اهمیت دارد که هر شهروند مسلمان، باید با هر وسیله ممکن با انگیزه دینى انجام دهد:
»لو غشى بلاد المسلمین أو ثغورها عدوّ یخشى منه على بیضة الاسلام و مجتمعهم یجب علیهم الدفاع عنها بأیة وسیلة ممکنة من بذل الأموال والنفوس. لا یشترط ذلک بحضور الامام علیه السلام و أذنه ولا إذن نائبه الخاص أو العام، فیجب الدفاع على کلّ مکلف بأیة وسیلة بلا قید و شرط.»76
اگر دشمن به کشورهاى اسلامى یا نوار مرزى آنها هجوم آورد، به گونهاى که ترس به خطر افتادن اصل نظام و جامعه اسلامى باشد، بر مسلمانان واجب است به هر وسیله ممکن، چه با مال و چه با جان، از آن دفاع کنند. دفاع از نظام اسلامى، مشروط به زمان حضور امام، یا اجازه او یا اجازه نائب خاص او و یا نائب عام او نیست، بلکه بر هر مکلّفى واجب است به هر وسیله ممکن از نظام اسلامى دفاع کند.
بىگمان، در اینجا مهمتر از دفاع از نظام، شناسایى حرکتهاى تهدیدکننده نظام اسلامى است که گاهى دشمن آن را طراحى کرده و به دست خودیها به اجرا مىگذارد. این توطئه را با قدرت تحلیل سیاسى مىتوان خنثى کرد. یکى از مصادیق روشن این قضیه، سرکوبى خوارج است.
کارگزاران اصلى جریان مارقین، از قبیل: اشعثبن قیس، شبثبن ربعى و ابنالکواه بودند که پشت چهره قاریان قرآن و آنان که پیشانىشان از زیادى سجده پینه بسته و سیاه بود، پنهان شده بودند. آنان قصد براندازى نظام اسلامى را داشتند، ولى این سادهلوحان مىپنداشتند به وظیفه شرعى خود عمل مىکنند و باتوجّه به اینکه این گروه در جامعه به عنوان سنبل دیندارى و پیروى از سنت رسول خدا(ص) مشهور شده بودند، کسى جرأت نمىکرد علیه آنان دست به اقدامى بزند.
امام على(ع) اقدام خود علیه این گروه شبزندهدار، قارى قرآن، روزهدار و... را از افتخارات خود مىداند و مىفرماید:
»أَیهَا النَّاسُ فَإِنِّى فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَةِ، وَلَمْ یکُنْ لِیجْرُأَ عَلَیهَا أَحَدُ غَیرِى بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَیهَبُهَا، وَاشْتَدَّ کَلَبُهَا»77
اى مردم، من چشم فتنه را در آوردم، بعد از آنکه تاریکى فتنه همهجا را گرفته بود و همه را در معرض خطر قرار داده بود. کسى غیر از من جرأت چنین کارى را نداشت.
ابنابىالحدید مىگوید:
»فلولا أنّ علیاً إجتَرأ علَى سلّ السّیف فیها ما أقدَم أحدُ علیها»78
اگر على جرأت نمىکرد در برابر این گروه شمشیر بکشد، هیچ کسى چنین کارى نمىتوانست بکند.
هنگامى که حکومت امام على(ع) از طرف تجزیه طلبان مورد تهدید قرار گرفت، آن حضرت ضمن نامهاى به مردم کوفه از آنان براى حفظ نظام کمک خواست و حرکت تجزیه طلبان را چنین تحلیل نمود:
»وَقَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ، فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِیرِکُمْ، وَبَادِرُوا جَهَادَ عَدُوِّکُمْ، إِنْ شَأَ اللهُ عَزِّوَجَلَّ.»79
فتنه، اساس نظام را تهدید مىکند، پس به سوى رهبرتان بشتابید و در مبارزه با دشمنانتان پیشقدم شوید، اگر خدا بخواهد.
بخش دوم: نمودهاى پیوند مردم و حکومت
پیوند حکومت و مردم مسألهاى عاطفى و قلبى نیست که کشف آن مشکل باشد، بلکه نمودها و جلوههاى عینى دارد و مىتوان از طریق آنها این پیوند را کشف کرد. به بعضى از نمودهاى پیوند مردم و حکومت، که درکلام امام خمینى آمده است، اشاره مىکنیم.
1. مشارکت در انتخابات
یکى از نمودهاى پیوند مردم و حکومت در کلام امام، حضور مردم در انتخابات است. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، از سال 57 تا کنون، مردم ایران سى و دو مرتبه پاى صندوقهاى رأى آمده اند; انتخابات ریاست جمهورى، مجلس شوراى اسلامى، خبرگان رهبرى و شوراها. تأملى اندک به این همه مراحل انتخاب و نیز میزان مشارکت مردم در هر یک از آنها، نمودى شفاف و روشن از پیوند مردم با حکومت و پشتوانه مردمى نظام اسلامى است:
»ملت را ببینید که چگونه پشتیبان شماست. به انتخابات نظر کنید مىفهمید که ایران پایدار خواهد ماند. ممکن است عدهاى در خارج مفت بگویند، ولى ملت واقعیتها را مىبیند. این مردم هستند که در صحنهاند و نباید کارى بشود که مردم متزلزل گردند.»80
امام خمینى، براى آن که چهره مردمى نظام و پشتیبانى مردم از حکومت همچنان استوار و پایدار بماند و این پیوند تداوم یابد همواره بر حضور مردم در انتخابات تأکید داشت و حتى در وصیت نامه خود براى آینده نیز بر این موضوع اصرار ورزیده است:
»وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات، چه انتخاب رئیس جمهور و چه نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و چه انتخاب خبرگان براى تعیین شوراى رهبرى یا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصى که انتخاب مىکنند، روى ضوابطى باشد که اعتبار مىشود; مثلاً در انتخاب خبرگان براى تعیین شوراى رهبرى یا رهبر، توجّه کنند که اگر مسامحه نمایند و خبرگان را روى موازین شرعیه و قانون انتخاب نکنند، چه بسا که خساراتى به اسلام و کشور وارد شود که جبران پذیر نباشد. و در این صورت همه در پیشگاه خداوند متعال مسؤول مىباشند. از این قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علماى بزرگ تا طبقه بازارى و کشاورز و کارگر و کارمند، همه و همه مسؤول سرنوشت کشور و اسلام مىباشند; چه در نسل حاضر و چه در نسلهاى آتیه، و چه بسا که در بعضى مقاطع، عدم حضور و مسامحه، گناهى باشد که در رأس گناهان کبیره است. پس علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد و الاّ کار از دست همه خارج خواهد شد. و این حقیقتى است که بعد از مشروطه لمس نمودهاید و نمودهایم. چه هیچ علاجى بالاتر و والاتر از آن نیست که ملت در سرتاسر کشور در کارهایى که محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد.»81
در سخنان امام، درباره انتخابات بر این نکته نیز تأکید شده است که انتخاب شوندگان، باید افرادى از میان مردم و دلسوز براى مردم باشند:
»اکنون که با عنایت پروردگار وهمت ملت عظیم الشأن، سرنوشت کشور به دست مردم افتاد و وکلا از خود مردم و با انتخاب خودشان، بدون دخالت دولت و خانهاى ولایات به مجلس شوراى اسلامى راه یافتند، و امید است که با تعهد آنان به اسلام و مصالح کشور جلوگیرى از هر انحراف بشود. وصیّت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات وکلاى داراى تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى، که غالباً بین متوسطین جامعه و محرومین مىباشند، و غیر منحرف از صراط مستقیم به سوى غرب یا شرق و بدون گرایش به مکتبهاى انحرافى و اشخاص تحصیل کرده و مطلع برمسائل روز و سیاستهاى اسلامى، به مجلس بفرستند. و به جامعه محترم روحانیت، خصوصاً مراجع معظم، وصیّت مىکنم که خود را از مسائل جامعه، خصوصاً مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلاى مجلس، کنار نکشند و بىتفاوت نباشند.»82
با در نظر گرفتن همین ویژگى است که مىتواند برگذارى انتخابات، بیانگر پیوند مردم با حکومت و پشتوانه مردمى آن باشد. زیرا اگر مانند رژیم گذشته، افزون بر نمایشى بودن انتخابات، منتخبین نیز افرادى بودند که ارتباطى با متن جامعه و مردم نداشتند، بلکه تمام فکرشان کسب موقعیت براى خود و خوش خدمتى به نظام شاهى و اربابان خارجى بود، بى شک چنین انتخاباتى هیچ نشانى از پیوند مردم با حکومت نمىتواند داشته باشد. زیرا به فرموده امام، در آن رژیم، فلان السلطنهها و فلان الدولهها و یا اشخاصى که از آمریکا یا از فرانسه آمده بودند، در یک انتخابات فرمایشى وارد مجلس مىشدند و مردم را از خودشان جدا مىدانستند.83
سخنان امام خمینى در تأکید بر مشارکت مردم در انتخابات بر اساس آموزههاى دینى است که در متون اسلامى، از هر فرد مسلمان خواسته شده است مراقب اوضاع سیاسى جامعهاى که در آن زندگى مىکند، باشد و در هر تحولى که در جامعه رخ مىدهد احساس مسؤولیت کند. درباره مسائلى که سرنوشت زندگى اجتماعى او را رقم مىزند، بىتفاوت نماند و در تعیین خط و مشى سیاسى مطلوب و مورد نظر خود مشارکت کند. از باب نمونه، امام على(ع) در نامهاى این احساس مسؤولیت و ضرورت مشارکت در امور اجتماعى و سیاسى را چنین بیان کرده است:
»الواجبُ فى حُکم اللهِ و حُکمِ الإسلام علَى المسلمینَ بعدَ ما یموتُ إمامهُم أو یقتَل، ضالا کان أو مُهتدیاً، مظلوماً کان أو ظالماً، حلالُ الدّم أو حرامُ الدّم، أن لایعملوا عمَلاً و لایحدِثوا حدَثاً، و لایقدّموُا یداً و لا رِجلاً، و لایبدَؤا بشىءً قبلَ أن یختاروا لأنفسِهم أماماً; یجمعُ أمرهم عَفیفاً عالماً ورِعاً عارفاً بالقضأِ و السّنةِ یجمعُ أمرهُم.»84
یکى از واجبات الهى و اسلامى بر مسلمانان این است که بعد از مرگ رهبرشان یا کشته شدن او، چه آن رهبر گمراه باشد یا هدایت شده و چه ظالم باشد و چه مظلوم، چه ریختن خونش حرام باشد و چه حلال، اینکه اقدام به هیچ کارى نکنند، هیچ حادثهاى نیافرینند، در کارى پیشقدم نشوند، مگر آنکه براى خودشان رهبرى بزرگ و برجسته انتخاب کنند، رهبرى که عالم و پاکدامن باشد، رهبرى که آشنا به قضاوت اسلامى و سنت نبوى باشد، تا یکپارچگى آنان را حفظ کند.
2. حضور در نماز جمعه
اگرچه نماز جمعه باتوجّه به شرایط آن، یک تکلیف شرعى است، ولى چون در ایران اسلامى برپایى نماز جمعه با این گستردگى از برکات انقلاب اسلامى است، جنبه سیاسى بودن آن به گونه کامل ظهور پیدا کرده است. امام خمینى، از آن این گونه تعبیر کرده است:
»نماز جمعه عبادت است، لکن عبادتى که مدغم در سیاست است.»85
و در اهمیت و نقش آن مىگوید:
»اسلام مردم را براى مقاصد بزرگ به این اجتماعات دعوت کرده است»86
در زمانى که نظام حکومت اسلامى در جامعه بر پاست و حاکم عادل و حق در رأس نظام حضور دارد، اقامه نماز سیاسى - اجتماعى جمعه دستور دینى است و حضور یافتن مسلمانان در آن یک تکلیف واجب شرعى است. و در روایات معصومین(ع) تا آنجا بر این حضور تأکید شده است که امام باقر(ع) فرمود:
»مَن تَرکَ الجمعة ثلاث جُمعً متوالیةً طبَع اللَّهُ عَلى قلبِه»87
هر کس سه جمعه پشت سر هم ]از روى بى اعتنایى[ نماز جمعه را ترک کند، خداوند بر قلب او مهر مىزند.
این همه تأکید و اهمیت از آن روست که حضور در نماز جمعه افزون بر انجام تکلیف شرعى و ارتقاى رشد سیاسى - فرهنگى مردم، نوعى مشارکت در تأیید هفتگى حاکمیت سیاسى اسلام است; و در حقیقت، پیوند مردم با حکومت به نمایش در مىآید و به این وسیله نظام عادل اسلامى تحکیم مىشود. حتى از نگاه مخالفان نظام و انقلاب نیز، حضور مردم در نماز جمعه نشان وفادارى آنان به نظام است; از همین روى، گروهک منافقین که اوایل دهه شصت سوداى براندازى نظام را داشت، یکى از برنامههاى این گروه مخوف ضربه زدن به پایگاه مردمى نظام; یعنى اجتماعات نماز جمعه بود و به شهادت رساندن امامان جمعه تبریز، کرمانشاه، شیراز و یزد، با همین راهبرد بود. با این تحلیل غلط که اگر این شخصیتهاى محبوب، از دور امامت جمعه خارج شوند، حضور مردم کم رنگ مىشود و این پایگاه مردمى فرو مىریزد. اما سرانجام خواست خداوند غالب شد:
»وإذ یَمکُرُ بکَ الّذین کفروُا لیُثبِتوُک أو یَقتُلوک أو یُخرِجوُک و یَمکرونَ و یَمکُرُ اللهُ و اللهُ خیرُ الماکرین»88
]به خاطر بیاور[ هنگامى را که کافران نقشه مىکشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا ]از مکه[ خارج سازند، آنها چاره مىاندیشیدند ]و نقشه مىکشیدند[ و خداوند هم تدبیر مىکرد و خدا بهترین چاره جویان و تدبیر کنندگان است.
به خاطر همین نقش و ظرفیتى که نماز جمعه در اعلام موضع سیاسى مردم و در تعیین و تأیید حاکمیت دارد و پیوند مردم و حکومت را نشان مىدهد، امام به مردم سفارش مىکند:
»از نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسى نماز است هرگز غفلت نکنند، که این نماز جمعه، از بزرگ ترین عنایات حق تعالى بر جمهورى اسلامى ایران است.»89
3. مشارکت در حل مشکلات نظام
مردم ایران، نظام اسلامى را نتیجه مجاهدتهاى خود و ثمره خون شهیدانى مىدانند که براى شکل گیرى آن جان خود را تقدیم کردهاند. از این روى، از سر تکلیف دینى پاى صندوقهاى رأى مىروند و مسؤولان مؤمن، متعهد و کاردانى را انتخاب مىکنند که علاوه بر نگهبانى از حقوق مردم، بتوانند پاسدار نظام و ارزشهاى آن باشند. بنابراین، طبیعى است که در رفع گرفتاریها، برداشتن بازدارندهها و حل دشواریهایى که براى نظام به وجود مىآید و یا دشمنان به وجود مىآورند، مشارکت کنند. گرفتاریهاى بزرگى مانند: شورشها و ناآرامیهاى داخلى، کودتاى نظامى، محاصره اقتصادى، جنگ تحمیلى و قائلهآفرینیهاى دیگرى که هر یک از آنها براى به زیر کشیدن حکومت کافى بود، امّا مشارکت مردم تمام این مشکلات را حل و توطئهها را خنثى کرد:
»شما دولتهاى خارج از ایران مىبینید که آن قدر مشکلات براى ما، ابرقدرتها پیش آوردند و ما را محاصره اقتصادى کردند و کمک همین ملت، آن توطئهها را خنثى کرد»90
به هر اندازه مشارکت مردم براى همراهى و پشتیبانى از حکومت و پیشبرد اهداف آن بیش تر باشد، وجهه مردمى حکومت و پیوند مردم و حکومت بیشتر آشکار مىشود و ماندگارى و موفقیت آن افزونتر مىگردد. از همین روى، امام به مردم توصیه مىکند:
»اما به ملت عزیز ایران توصیه مىکنم که... درمشکلات دولت جمهورى اسلامى با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبى گرامى از آن نگهدارى کنید.»91
و در موردى دیگر، وظیفه مردم مىداند که با مشارکت خود در عرصههاى گوناگون، حکومت را یارى کنند:
»در این حکومت اسلامى; کمک به متصدیان امر و دولتمردان وفادار به جمهورى اسلامى نیز، یک وطیفه اسلامى، انسانى، ملى است که امیدوارم ملت شریف و بیدار از آن غفلت نکنند.»92
اجراى این دستور، همچنان که براى مردم وظیفه ساز است، دولتمردان را نیز موظف مىکند تا مردم را از مشکلاتى که در اجراى برنامهها پیش مىآید آگاه سازند و براى برون رفت از آنها، از تواناییهاى مردم کمک بگیرند. و امّا بیش از همه، باید کارکرد و سلوک دولتمردان به گونهاى باشد که در مردم احساس مسؤولیت براى مشارکت با حکومت از بین نرود. به همین خاطر، امام، در نصیحتى پدرانه همراه با هشدارى دل سوزانه به مسؤولان مىگوید:
»باید جورى باشید که مردم مثل مادر شما را در آغوش بگیرند. الآن این جورند مردم، این را حفظاش کنید. مملکتتان با این ترتیب حفظ خواهد شد. هر روزى براى مملکت مشکل پیدا مىشود، حلاّلاش خود مردم ]اند[... این پشتیبانیهاى عظیمى که مردم مىکنند، و آن حضورى که خودشان دارند و خودشان هست. از خودشان مىدانند همه چیز را. ارتش را از خودشان مىدانند. همه چیز را از خودشان مىدانند. این باید حفظ بشود، تا حفظ بشویم، تا کشورتان حفظ بشود. و اگر خداى نخواسته، این از دست ما برود، ما برمىگردیم به آن طورى که اوّل بودیم. و من خوف این را دارم که ما نعمتى را که خدا به ما داده است، و همه اینها از جانب خداى تبارک و تعالى بوده است ما کُفران این نعمت را بکنیم، و عنایت خدا از ما منحرف بشود. ما خودمان اسباب این بشویم و ما بدتر از آنکه بودیم بشویم»93
4. پشتیبان ولایت فقیه
نظریه سیاسى امام خمینى، ولایت مطلقه فقیه است. اصل بنیادینى که امام توانست در پرتو آن انقلاب را مدیریت و به پیروزى برساند و کشور را در برابر همه توطئههاى داخلى و خارجى به سلامت به ساحل نجات راهنمایى کند. ولایت فقیه، ستون خیمه انقلاب است، به گونهاى که اگر این از بین برود، دیگر از انقلاب اسلامى جز اسم چیزى نخواهد ماند. از این روى، از همان روز اول، دشمنان نظام تلاش گستردهاى انجام دادند که آن را از بین ببرند. زمانى در یک تلاش هماهنگ به مردم القاء مىکردند که ولایت فقیه در اسلام سابقه ندارد، بلکه مجلس خبرگان آن را به وجود آورده است که امام خمینى در برابر این هجمهها موضع گرفت و گفت:
»قضیه ولایت فقیه یک چیزى نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است، همان ولایت رسول الله است و اینها از ولایت رسول الله هم مىترسند. شما بدانید که اگر امام زمان، سلام الله علیه، حالا بیایند باز این قلمها با او مخالفاند و آنها هم بدانند که قلمهاى آنها نمىتواند مسیر ملّت ما را منحرف کند.»94
و زمانى نیز بر بوق و کَرنا دمیدند که ولایت فقیه دیکتاتورى است که امام خمینى در برابر این هیاهو و حرکت نابخردانه ایستاد و گفت:
»اشخاصى که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامههاى اسلام، گمان مىکنند که اگر چنانچه ولایت فقیه در قانون اساسى بگذرد، این اسباب دیکتاتورى مىشود، درصورتى که ولایت فقیه است که جلو دیکتاتورى را مىگیرد. اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتورى مىشود.»95
امام، به مردم توصیه اکید کرد که:
»پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبى به مملکت شما نرسد»96
بنابراین پشتیبانى و حمایت مردم از ولایت فقیه و التزام به موضعگیریهایى که از سوى رهبرى براى پیشبرد اهداف و پیشرفت در سیاستهاى کلى نظام ارائه مىشود، نماد آشکار از پیوند مردم با نظام است.
بخش سوم: راهکار حفظ پیوند
همان گونه که نقش مردم در پیدایش نظام اسلامى بسیار کارساز بود و تعیین کننده، ادامه این نقش براى حفظ نظام ضرورى و بسیار کارساز است; از این روى، به بعضى از راهکارهاى حفظ پیوند مردم با حکومت در نگاه امام خمینى اشاره مىکنیم.
1. حضور حوزویان در صحنه اجتماع و حکومت
حوزویان و در رأس آنان امام، که خود از متن مردم برخاستهاند، آغازگر حرکت انقلاب و پایه گذار حکومت اسلامى و موتور پیش برنده آن بودند. این نیز روشن است که اساس و رمز موفقیت و پیروزى انقلاب، اقبال مردم مسلمان به حرکت انقلاب بود و این اقبال به خاطر اعتماد مردم به نهاد دینى مردمى حوزه و حوزویان شکل گرفت. ازهمین رو، به اعتراف دوست و دشمن، نقش روحانیت در نهضت اسلامى نقشى محورى بوده است. اینان بودند که تودههاى مردم را به صحنه مبارزه آوردند. البته روحانیت تنها دعوتگر نبوده است، بلکه در هر نهضت و انقلاب مردمى، این مرز و بوم، همواره علما و روحانیان، پیشگام مردم و حاضر در صحنه و مرد جهاد و مبارزه بودهاند. به فرموده امام راحل:
»در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى، علماء اسلام اولین کسانى بودهاند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمى اسلامى را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیشکسوت شهادت نبودهاند و بر بالاى دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگ فرشهاى حوادث خونین به شهادت نایستاده است. در پانزده خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزى، شهداى اولین از کدام قشر بودهاند. خدا را سپاس مىکنیم که از دیوارهاى فیضیه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژیم شاه و از کوچه و خیابان، تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت، تا خطوط مقدم جبههها و میادین مین، خون پاک شهداى حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است.»97
ویژگى جهاد و ایثار و پیشگامى و برانگیختن و بسیج کردن مردم علیه ظلم داخلى و خارجى، اختصاص به روحانیت ایران ندارد، بلکه به فرموده امام خمینى، در سراسر جهان اسلام چنین است; همیشه روحانیت در معرض حمله و در تیررس دشمنان اسلام بوده و هست:
»امروز نیز، همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاکستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضى اشغالى، به سراغ شیردلان روحانیتِ مخالف شرق و غرب و متکى به اصول اسلام ناب محمدى(ص) رفتهاند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهان خواران علیه یک روحانى پاک باخته است.»98
امّا اکنون با توجّه به این که حوزویان در میان مردم هستند، مىتوانند نقش بسزایى در پیوند مردم با حکومت ایفا کنند وحلقه وصل میان مردم و حکومت باشند. روحانیان در متن مردم زندگى مىکنند، در میان مردم نفوذ و طرفدار دارند، مردم به آنان اعتماد دارند، سخنان آنان براى مردم روشنگر است. این امور از جایگاه مردمى علما و روحانیان حکایت مىکند. از سوى دیگر، در بدنه حکومت و نظام نیز، حضور دارند. قرار گرفتن در چنین موقعیتى، این فرصت را به آنان مىدهد که از یک سو صداى مردم براى دولتمردان باشند و از سوى دیگر، درباره سیاستها و برنامههاى نظام روشنگرى کنند. این راهکارى مؤثر و کارآمد براى حفظ پیوند مردم با حکومت است.
بنابر این، وظیفه امروز حوزویان حضور در صحنه است. امام خمینى، باتوجّه به همین نقش حساس و بى بدیل، از روحانیت مىخواهند که به هیچ رو، و هیچ گاه، صحنه اجتماع و حکومت را ترک نکند:
»نکته آخرى که توجّه به آن لازم است اینکه روحانیون و علماء و طلاب باید کارهاى قضایى و اجرایى را براى خود یک امر مقدس و یک ارزش الهى بدانند و براى خود شخصیت و امتیازى قائل بشوند که در حوزه ننشستهاند، بلکه براى اجراء حکم خدا، راحتى حوزه را رها کرده و مشغول به کارهاى حکومت اسلامى شدهاند.
اگر طلبهاى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت در امور مسلمین را خالى ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسؤولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ، یقیناً مؤاخذه مىشود و هرگز عذر او موجه نیست. ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بىسابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این نخواهیم داشت.»99
شخص حوزوى در هر مرتبه از مراتب حوزوى که هست اگر بخواهد برابراین سخن امام، التزام خود را به پیروى از ولایت فقیه بیازماید باید ببیند چنانچه مخیر شود میان فعالیت و نشاط علمى در حوزه، که ارتقاى شخصى و شخصیتى او را تضمین مىکند و یا به مقتضاى نیاز جامعه و حکومت، در صحنه اجتماع و خدمت به نظام اسلامى حضور یابد، کدام را برمى گزیند.
2. بصیرت سیاسى مردم
بدون تردید یکى از راهکارهاى پیوند مردم و حکومت اسلامى آن است که مردم آگاهى و بصیرتى درخور به اوضاع و احوال جامعه و مسائلى که حکومت با آنها روبهرو است، پیدا کنند. مردمى که بصیرت سیاسى دارند، خطرهایى که حکومت را تهدید مىکند بهتر تشخیص مىدهند و کسانى را که آگاهانه و یا از روى نا آگاهى براى نظام خطر آفرینى مىکنند، به درستى باز مىشناسند. و همین گونه براى رویارویى با خطرهایى که از سوى دشمنان خارجى آفریده مىشود، آمادگى کامل ترى پیدا مىکنند; زیرا روشن است که انقلاب اسلامى، منافع قدرتهاى استکبارى را به خطر انداخته و در مواردى آنها را نابود کرده است، بنابراین، طبیعى است که با همکارى عوامل منطقهاى و یا داخلى خود، تمام تلاش خود را براى ضربه زدن به نظام اسلامى به کار گیرد. آن چه مىتواند توطئههاى پیچیده و خطرناک آنان را خنثى کند، دشمن شناسى است که با بصیرت سیاسى به دست مىآید. امام خمینى، حمایت خداوند را نیز مشروط به شناخت حیلههاى دشمن مىداند:
»به راستى اگر کسى فکر کند که استعمار روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ، تعقیب نکرده و نمىکند، ساده اندیشى نیست؟ مسأله کتاب آیات شیطانى کارى حساب شده براى زدن ریشه دین و دیندارى و در رأس آن اسلام و روحانیت است. یقیناً، اگر جهان خواران مىتوانستند ریشه و نام روحانیت را مىسوختند، ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و انشاء الله، از این پس نیز خواهد بود به شرط آنکه حیله و مکر و فریب جهان خواران را بشناسیم. البته این بدان معنى نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند در حوزههاى علمیه.»100
از سوى دیگر، مردمِ با بصیرت سیاسى، نقطه ضعفها و قوّتها و مصالح حکومت را به خوبى در مىیابند و با حضور به موقع در صحنه، از حکومت پشتیبانى مىکنند، چنانکه تا کنون این گونه بوده است. به هر اندازه بصیرت سیاسى مردم بیشتر باشد، بر قدرت و توان همکارى به موقع و به جاى آنان با حکومت افزوده مىشود و به همین میزان نیز از خطا و اشتباه و حرکتهاى نسنجیده که به ضرر نظام مىانجامد، دور مىشوند.
بنابراین، مسؤولان نظام به منظور بالا بردن پیوند و همکارى مردم، لازم است هر آن چه که سبب آگاهى و بصیرت افزایى ملت مىشود، در برنامهریزیها به کار بگیرند.
3. مردمى بودن مسؤولان
مردمى بودن، براى مردم کار کردن و دل سوزاندن و در خدمت مردم بودن، از جمله ویژگیهایى است که در سخنان امام راحل براى مسؤولان بسیار تکرار و تأکید شده است:
»حکومت اسلامى که ما مىخواهیم یک چنین چیزى ما مىخواهیم که آن کسى که در رأس است، او هم با مردم رفیق باشد و بنشیند و خودش را نگیرد، در بین مردم بنشیند با آنها صحبت بکند»101
پیوند مردم با حکومت، وقتى به درستى شکل مىگیرد که دولتمردان از ویژگى مردمى بودن برخوردار باشند، خود را آقاى مردم نپندارند و در خیال آقایى کردن نباشند و قرار گرفتن در پست و مقام اجتماعى را فرصت براى خدمت به مردم بدانند. اگر این گونه شد، دیگر هیچ دولتمرد و کارگزارى خود را از مردم جدا نمىبیند و از آن طرف، مردم نیز، او را از خود مىدانند و براى هرگونه پشتیبانى و همکارى با او آماده مىشوند:
»اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند، دوست باشند، اینها خودشان را خدمت گزارآنها بدانند آنها خودشان را پشتیبان اینها بدانند، هر دو به هم خدمت بخواهند بکنند، یک همچو ملت و دولتى، هیچ وقت شکست نخواهد خورد.»102
براستى، اساس استمرار و اقتداریک حکومت به پیوندى است که مردم با آن دارند و رمز برقرار شدن چنین پیوندى در همین ویژگیها نهفته است که امام براى دولتمردان و کارگزاران نظام بیان کرده است.
نتیجه
انقلاب اسلامى، پدیدهاى متفاوت از بقیه انقلابها، از حیث انگیزهها، اهداف، روشها و... مىباشد که بدون حمایت بیرونى و تنها با تکیه بر خداوند و حمایت مردم به پیروزى رسیده و در ادامه نیز، تنها با تکیه بر حمایت مردم مىتواند به راه خود ادامه دهد و حمایت و پیوند مردم با حکومت، در صورتى ادامه خواهد داشت که دولتمردان و کارگزاران حکومتى در شیوه حکومتدارى، با ویژگیهایى که در رهنمودهاى امام راحل بیان شده است، خود را بیارایند و درمسیراهداف مردمى و اسلامى انقلاب حرکت کنند.