نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
درآمد
از جستارهاى بس مهم، نه تنها در حوزه مسائل فکرى ومفهومى، بلکه مهمتر از آن، در فرایند زیست اجتماعى و سیاسى، همانا چگونگى تعامل و مناسبات بین مردم و دولت است. مشروعیت وکارآمدى دولتها، شکل ومحتواى آنها، پیشرفت و پسرفت جامعه، عزت و ذلت مردم، شادابى و پژمردگى ملتها، پیوند ناگسستنى بااین مناسبات دارد. دراین باب هرچند سخن به فراوانى گفته شده و تحلیلهاى دراز دامن ارائه گردیده است، ولیکن فضا ومکان بر افزودن همچنان گشوده است. و شاید دلیل و علتاش این است که از سویى هنوز بین گفتار و رفتار فاصله وجود دارد و واقعیتهاى اجتماعى، زیستى، سیاسى و اقتصادى جامعههاى انسانى، نیازها، ضرورتها و کمبودهاى فراوانى را در این عرصه نشان مىدهد; واز سوى دیگر، حیات اجتماعى و سیاسى شناور و تحول پذیر است و در فرایند تحول پذیرى، برآمدن فراز و فرودها طبیعى مىنماید. از این رو نوشتار فراروى، ناظر برهمین بحث است و مساله وپرسشى را که دنبال نموده و بازمىنماید »تواناسازى مردم از سوى دولت و یا رهبرى« است.
پیش از آنکه سازوکار تواناسازى مردم، کالبد شکافى گردد، یاد کرد دو نکته لازم به نظر مىرسد:
1. سرمایه مالى ومادى، اصطلاحى است که هرچند بهصورت آکادمیک توسط کارل مارکس مطرح شد ونقش تعیین کننده آن در توانمند سازى، رشد و انباشت سرمایه بازگوگردید; لیکن بشر از دیر باز با این نوع سرمایه آشنا بوده وبه نقش وسهم تعیین کننده و انحصارى آن در پیشرفت و توانایى مردم ودارندگان آن اذعان داشته است. حتى تا چند دهه پیش، سرمایه مادى و مالى، عامل اصلى توسعه و توانمندى به شمار مىرفت. تا اینکه در دهه اخیر و بخصوص پس ازدهه 60، این یقین به گمان دگر شد ونقش سرمایه انسانى به عنوان عامل کلیدى و تعیین کننده رشد وپیشرفت وتوانمندى ملتها و کشورها، برجسته وتثبیت گردید و سرمایه مادى ومالى از جایگاه انحصارى فرد، فرود آمد. طورى که در سالیان اخیر، توسط بانک جهانى در 192 کشور مطالعاتى انجام گرفت و رهیافت آن، این واقعیت را بازگو کرد که سرمایه مادى)فیزیکى( و مالى به طور متوسط 16ً، سرمایه طبیعى 20ً، وسرمایه انسانى64ً ثروت وقدرت یک کشور را تشکیل مىدهد و در توسعه آن سهیم است.
ازدهه 70 بدین سوى، به نقش نوع دیگر از سرمایه، که بهرهورى ومولدیت گونههاى دیگر سرمایه وبویژه سرمایه انسانى درگرو آن است، آگاهى پیدا مىشود وآن سرمایه اجتماعى است. امروز باور بر این است که درهم آمیختگى گونههاى سرمایه و بخصوص سرمایه انسانى و اجتماعى، عامل اصلى توانمندى و پیشرفت جامعههاى انسانى است. داستان سرمایه دینى و مذهبى به گونه دیگر است وچون سرمایههاى یاد شده، خط سیر واحدى را دنبال نکرده است; یعنى در برهه و بازه زمانى، سرمایه مذهبى و دینى عامل پیشرفت وتوانایى شمرده مىشود و در برهه و بازههاى دیگر زمانى به عکس آن باور مىگردد واین تصویر شناور، همچنان ادامه دارد.1
نگاه ونگرش اسلام نسبت به سهم و نقش هر چهار نوع سرمایه یاد شده، برخلاف روندى است که از آن یاد گردید. به این معنى که اسلام از همان آغاز، نقش همپوشان انواع سرمایه، بخصوص درآمیخته شدن سرمایه انسانى و اجتماعى را در فرایند پیشرفت وتوانمند سازى مردم و ملتها بازنموده واثبات مىکند.
2. گرچه تقسیمها، اصطلاحها وسازوکارهاى سرمایهها که دراین نوشتار بازنموده شدهاند، بعینه در کلام وسیره امام خمینى وجود ندارد; اما عناصر، سازهها ومصادیق سرمایههاى نامبرده مثل اعتماد، آگاهى، نفت، دانش، تجربه ومهارت، اقتصاد مولد و پرهیز از مونتاژ، صنعت، بیدارى و بینایى، مسؤولیتپذیرى، همکارى، آزادى وعدالت، همدلى، اسلام و... . در سیره عملى و فکرى ایشان به روشنى بازتابیده است و دراین نوشتار نیز بازگو گردیدهاند. از اینرو محتواى گفتارها ورفتارهاى امام خمینى را مىتوان درقالب یاد شده گنجانید.
تواناسازى مردم
روشن است که دولت و مردم وظایف، مسؤولیتها و حقوق متقابل فراونى نسبت به همدیگر دارند که از مهمترین آنها مىتوان از عزتمندى وتوانمندشدن مردم یاد نمود. بنابراین، در این جستار سازوکار و عوامل توانمند سازى مردم و جامعه، بویژه از سوى دولت بر بنیاد اندیشههاى امام خمینى تبیین و توضیح داده مىشود.
در شمار عوامل محبوبیت و پیروزى وتوفیق امام خمینى در رهبرى مردم وانقلاب، مىتوان توجه به »عزت و توانمند شدن مردم« در مهندسى و ساماندهى حیات اجتماعى ومدیریت سرنوشت سیاسىشان را از کلیدىترین بر شمرد.
امام خمینى، به حقیقت پیوستن و کاربردى شدن این مهم را در گرو توسعه وتولید چهار نوع سرمایه در جامعه ازسوى همگان و بهطور خاص از سوى دولت مىدانست. چهار نوع سرمایهاى که درکلام، نگاه و رفتار ایشان، با زبانى مخصوصِ به خود ایشان، بازتابیده است، عبارتاند از: سرمایه انسانى، سرمایه اجتماعى، سرمایه مالى ومادى، سرمایه دینى - مذهبى.
دو ویژگى گوهرى وبنیادى سرمایه که در نبود آن دو، چیزى به نام سرمایه به حقیقت نمىپیوندد و موجودیت عینى نمىیابد، عبارتاند از: »پویش« و »زایش« یا به دیگر سخن »حرکت« و »مولدیت« که این دو ویژگى، در تمامى گونهها واشکال سرمایه وجود دارد. و به طور دقیق، بدین جهت عامل و عنصر توانا سازى و توانمندى به شمار مىرود.
سرمایه دینى - مذهبى
سرمایه دینى و مذهبى، هرچند از حیث منبع و سرچشمه و نیز مقصد و غایت، با سه نوع سرمایه نامبرده دیگر تفاوتهایى دارد; امّا از جهت کارکرد توانا زایى وحرکت آفرینى واینکه لایههاى حیاتِ فردى و اجتماعى آدمیان، بستر پرورش و بالندگى است، یکسان و همانند است. این نوع سرمایه، رابطه چند سویه وتکمیلى با دیگر گونههاى سرمایه دارد و مىتواند داشته باشد. افزون برآن که قلمرو نفوذش فراگیرتر از آنها قرار مىگیرد.
سرمایه انسانى، سرمایه اجتماعى، وسرمایه مالى - مادى نسبت به پارهاى از اصول و ضروریات حیات انسانى، مثل: عقلانیت، عدالت، حقانیت، اخلاق ومعنویت خنثى و بى طرف هستند و هرکدام کارکرد و محصول متناسب خود را تولید مىکنند، بى آنکه به تولید، توسعه وتقویت آن اصول وضروریات توجه داشته باشند.
سرمایه دینى - مذهبى، بویژه در سیماى اسلامى - توحیدى آن معنویت و اخلاق، عدالت همه سویه)نه تنها عدالت ناظر بر شرایط پیش از فعالیت و یا معطوف به پس از عمل و متمرکز بر محصول فعالیت، بلکه نافذ وناظر بر تمامى فرایند عمل و فعالیت آدمى( عقلانیت متنوع متکثر وحقانیت )نه صرفا هواخواهى آن، بلکه بیش از همه بر برپادارندگى حق و حقانیت( را چونان هنجار حاکم بررفتار و معیار و مبناى عملکرد سرمایههاى سه گانه یاد شده معرفى و در عینیت هرکدام، عملگر مىسازد. از این رو است که در رفتار و گفتار امام خمینى، بر اسلام بیش از هرچیزى تاکید فراوان رفته است. ایشان رضایت خدا و اسلام را چونان هنجار و معیار عمل معرفى مىکند:
»هرکس بر اساس این معیارهاى اسلامى با مردم حرکت کند، مورد قبول و محبوبیت مردم خواهد بود... در اسلام، معیار، رضایت خداست ونه شخصیتها. ما شخصیتها را با حق مىسنجیم ونه حق را با شخصیتها، معیار حق وحقیقت است«2
ایشان باور دارد که در سایه اسلام و این نوع سرمایه، همه چیز، از جمله سرمایههاى سه گانه دیگر نیز، فراچنگ مىآید، استوار مىگردد و ادامه مىیابد و عزتمندى و پیروزى در همه زمینهها و عرصهها چهره مىگشاید.
»اسلام، انسان را آزاد خلق کرده است وانسان را مسلط بر خودش و بر مالاش وبر جاناش و بر نوامیساش خلق فرموده است... . «3
»اسلامى بودن، بیش ازایرانى بودن بین افراد ملت ایران روابط مستحکم برقرار کرده است. «4
»ملى کردن نفت پیش ما مطرح نیست. ما اسلام را مىخواهیم، اسلام که آمد، نفت هم مال خودمان مىشود. «
از این رو:
»دوچیز پیروزى براى ما آورده است... یکى، ایمان و اسلام و یکى وحدت کلمه... . «5
وحکومت اسلامى را برابر حاکمیت عدل در تمامى ساحَتها مىداند:
»ماکه مىگویم حکومت اسلامى، مىگویم حکومت عدالت... «6
»علم، به تنهایى فایده ندارد. علم با معنویات علم است... درخلال علم، که تحصیل مىکنید، معنویات را تحصیل کنید.«7
سرمایه انسانى
از دیگر گونههاى سرمایه که جهت توانمندى سازى مردم وتأمین ودستیابى آنها به حقوق سیاسى، اجتماعى، اقتصادى وفرهنگى شان لازم و ضرورى است، تولید و توسعه سرمایه انسانى است. منظور از سرمایه انسانى، همانا مجموعه مرکب از دانشها، فنون، مهارتها و تجربههاى سامان یافته فرد آدمى است که او را در رسیدن به هدفها و خواسته هایش، قادر و توانا مىسازد. مصادیق و زیرمجموعه سرمایه انسانى، طیفى از عناصر وعوامل را مىسازند که در این جستار، به برخى از آنها اشاره مىگردد.
1. دانش وفن: چنانکه بازگو شد، دانش و علم از عناصر بس مهم و اثرگذار سرمایه انسانى است، طورى که با وجود آن:
نخست آن که، بهرهورى کار و تلاش و رفتار و به پیرو آن بهرهورى منابع، چند برابر مىگردد که در جهان معاصر، علت پویایى و پایایى، ماندگارى و استوارى، اثرگذارى وتوانایى افراد و ملتها در گرو بهرهورى کار و تلاش آدمى است.
دو دیگر، خلاقیت ونوآورى، نه تنها در عرصه نظریه و فکر، بلکه در باب روش وشیوه، ساختار وابزار، به زایش ورویش مىانجامد. پیامد اینگونه نوآورى، همانا افزایش مرزهاى کمى و کیفى دانش، تقویت وتنوع فن آورى و مهارتها، پرهیز از مونتاژو سرهم بندى وکپى کردن در صنعت وتولید، کاربردى شدن علوم وپیوند آن با واقعیتهاى زیستى واجتماعى است، که خود نمود ونمادى از توسعه ظرفیتها و توانمندیهاى افراد انسانى است.
از این روى، امام خمینى، هشدار مىدهد که نوسازى نباید از طریق مونتاژ دنبال گردد:
»ما در برنامه صنعتى کردن مملکت ونوسازى ایران، هرگز چون امروز سراغ مونتاژ نمىرویم. ما در ایران صنایع مادر ایجاد خواهیم کرد ونوسازى را به بهترین وجه انجام خواهیم داد....«8
سه دیگر، فرایند کارآفرینى، تقویت، تنوع و تسریع پیدا مىکند و سه عنصر بهرهورى، نوآورى و کارآفرینى موجب ومولد خود اتکایى، خودگردانى و خویش مدیریتى فرد و جامعه مىگردد. وزمینه شکل گیرى وآزاد شدن انواع سرمایهها را فراهم مىآورد وضریب بازدهى سرمایهها و نیز امنیت آنها را افزایش مىبخشد. اشتغال ودرآمد مکفى رابراى نسلها فراهم مىسازد. رشد وتوسعه پایدار و همه جانبه درون زا را ایجاد و تضمین مىنماید. برونداد وخروجى منطقى و وجودى این وضعیت، عزتمندى و توانمندى مردم خواهد بود، چنانکه خود محصول توانایى نیز هست.
امام خمینى، علم ودانش را از آنِ همه و ملک مشاع همگان مىداند وبر این مبنى، یاد گیرى وفراگیرى، توزیع و نشر آن را مسؤولیت ورسالت همگانى مىخواند. وسواد آموزى را به صورت یک نهضت درمى آورد وعزتمندى ملت و دور ماندن از بلاها وآسیبها را وابسته به داشتن این سرمایه مهم مىبیند.
»در علم وتقوا کوشش کنید... . علم مال همه است... . تمامى خواهران و برادران با سواد، براى یاد دادن بپاخیزید. «9
»باید کوشش درراه علم وبه دست آوردن تخصص در رشتههاى مختلفه، اساس فعالیت دانشجویان عزیزباشد... وکشور ما، با کوشش شما، خودکفا شود«10
»اینجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول، وپدران ومادران و دوستان آنها درمرحله دوم وبه دولتمردان وروشنفکران دلسوز براى کشور در مرحله بعد وصیت مىکنم که: دراین امر مهم; آموزش وتحصیل علم و نشر آن، که کشورتان را از آسیب نگه مىدارد، با جان ودل کوشش کنید. «11
2. بینایى وبیدارى: دو سازه کلیدى و تعیین کننده در سرمایه انسانى، بینایى وبیدارى است.
بینایى، یعنى درست وبه موقع اندیشیدن، درک و فهم سالم از محیط بیرونى و پیرامونى، ارزیابى دقیق وروشن ومستمر ازمنابع و امکانات آماده وبالفعل وممکن الحصول خویش، داشتن چشم انداز نسبت به موقعیت آتیه وپیش روى.
بیدارى برابر است با خوب ودرست عمل کردن، منشاء اثر بودن و اثرگذارى، واکنش به موقع داشتن، تولید وایجاد تقاضاى صحیح وسازنده در محیط زیستى و اجتماعى و نیزبرآوردن و عرضه آنها به تناسب منابع وامکانات، نیازها وضروریات حیاتى. وهمچنین ایجادارتباط و تعامل سازنده با محیط بیرونى ودرونى.
روشن است افراد و جامعهاى که از این دو ویژگى بهره مند هستند، هماره بیگانه با افراط وتفریط، تحجر و ذهن گرایى بوده و در مسیر اعتدال واعتلاء درحرکت خواهند بود. وضریب مقاومت و رویارویى آنان با آفات وگرفتاریها و نیز قدرت درمانگرى شان نسبت به امراض و آسیبهاى متنوع افزون وبالنده است. از اینروست که در تفکر اسلامى و قرآنى بر آن دو ویژگى تاکید فراوانى رفته است.
»وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدّنْیا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللّهُ إِلَیکَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الأرْضِ إِنَّ اللّهَ لا یحِبّ الْمُفْسِدِینَ« القصص، 77
»وَهُدُوا إِلَى الطَّیبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِیدِ« حج، 24
»هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةُ لِقَوْمً یوقِنُونَ« جاثیه، 20
وعالمان روشن بین وبیدار اسلامى، آن را بخشى از هویت انسانى انسان خواندهاند. امام خمینى مىگوید:
»مساله آگاهى وبیدارى سیاسى مردم ما وهویت اسلامى آنها و معیارهاى اسلامى است. «12
3. حقمندى ومسؤولیت: رفتار وتعاملات انسانها برساخته و تابع نوع نگرش و بینش نسبت به ماهیت آدمیان است. هرگاه انسان، تنها موجود حقمند دانسته شود، در فرجام و در سطح فراگیر و عمومى، توازن در برخورداریها از مواهب حیاتى، به سود مجموعههاى محدود و معدود )افراد و دولتها( بههم مىریزد. واین مجموعه محدود، هماره، به بهانه حق مندى تمامى خیرها و خوبیها را مال و ملک خویش دانسته و براى خود مىطلبند، بى آن که دیگران را ببینند و براى آنها نیز طالب و خواهان باشند، چنانکه در غرب و بویژه در قلمروهایى که ایدئولوژى لیبرال، حاکم است، نسبت به دیگران وملتهایى که پیرو ایدئولوژیهاى غیر لیبرال هستند، شاهد هستیم. پیامد این ایستار ونگرش تجاوز و استعمار خاموش، گسترش ناامنى و بى نظمى براى دیگران است. هرگاه انسان، تنها موجود مکلف و مسؤول شناخته شود، ناگزیر برایندش استبداد و جبریت بیش نیست. روشن است که استبداد و جبریت و نیز نابرخورداریها، تجاوز و به هم ریختن توازن زیستى، و رفتارى و ارتباطى میان مردم و ملتها به شدت سرمایه انسانى را در مقیاس کلان و فراگیر آسیب مىرساند.
بر عکس دو تصویر پیش، بینش و نگرشى که انسان را حقمند و مکلف به صورت توأمان مىداند، از گزند هردو آفت نامبرده درامان مىماند; زیرا در نتیجه آن، تمامى خیرها و خوبیها همانگونه که براى خویش خواسته مىشود، پیش از آن براى دیگران نیز طلبیده و خواسته مىشود. ودرواقع سیماى حقیقى و واقعى حقوق شهروندى بر بنیاد این نگره، نگرش و ایستار نمود مىیابد. از این روست که اسلام مولد و مؤید چنین بینش ونگرش به ماهیت انسان است ورسول گرامى اسلام مىفرماید:
»لایومن احدکم حتى یحب لاخیه مایحب لنفسه«13
بر بنیاد این نگرش، طیفى از حقوق، تکالیف ومسؤولیتها را در حوزهها و ساحَتهاى گوناگون، در سیره فکرى و عملى امام خمینى باز گو مىکنیم، مانند: آزادى بیان اندیشه واعتقاد، آزادیهاى مدنى، حق تعیین سرنوشت، پاسدارى از حریم خصوصى افراد، رشد وتکامل و...
آزادى: آزادى مسؤولانه در عرصه اندیشه، باور و بیان، از ارزشمندترین سرمایههاى انسانى به شما مىررود که نبود آن برابر است با زوال انسانیت و کرامت او. در سایه آزادى مسؤولانه است که استعدادها و ظرفیتها شناسایى شده و به فعلیت مىرسند، رقابت سالم و همیارانه در ساحَت اندیشه وعمل عملگرى گردد. همگرایى، نه تنها در قالب سیستمى آن، بلکه به صورت اجتماعى، فرهنگى و اعتقادى نمایان ونهادینه مىشود. نظارت و اجتماعى شدن ارزشها وهنجارها از سوى مردم و در قاعده جامعه، بهطور خودیارانه و همیارانه، نه از بالا و به گونهاى دستورى و بخش نامهاى استقرار و استمرار مىیابد. شیوهها و سبکمتفاوت زندگى در صحنه زیست اجتماعى، سیاسى، اقتصادى ودینى حضور یابیده وموقعیت وبهره مندى آنها از مواهب زندگى براساس میزان فعالیت و مشارکت شان در ساختن جامعه، تعیین وتأمین مىگردد، نه بر بنیاد طبقه اجتماعى، روابط و نسبتهاى خونى، نژادى، قومى، جنسى وجنسیتى، خانوادگى ومحلى. در چنین ایستارى است که حقوق شهروندى به تجربه عینى و عملى در مىآید وتوانمندى وتوانا سازى مردم وملت محسوس وملموس مىگردد.
امام خمینى، آزادى و دیگر حقوق شهروندى را از ارزشهاى اسلامى و از وظایف حکومت اسلامى مىداند. ایشان شکل حکومت اسلامى را برآمده وبرساخته انتخاب آزادانه مردم مىداند و وظیفه دولت و رهبران را تواناساختن مردم و ملت در انتخاب کردن و شدن مىداند، نه انتصاب نمودن.
»حکومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما از رویه پیامبر اکرم(ص) و امام على(ع) الهام خواهد گرفت ومتکى به آراى عمومى ملت خواهد بود وشکل حکومت، با مراجعه به آراى ملت تعیین خواهد گردید... درجمهورى اسلامى زمامداران باید ضوابط اسلامى را درجامعه ودر همه سطوح، به دقت رعایت کنند... به آراى عمومى، در همه جا احترام بگذارند. هیچگونه دخالت و یا تسلط اجانب را در سرنوشت مردم نباید بپذیرند...«14
امام خمینى، از آزادى مسؤولانه رسانهها، تشکلات، تجمعات، احزاب ونهادهاى مدنى حمایت کرده و مىگوید:
»مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند. هرگونه اجتماعات واحزاب از طرف مردم، در صورتى که مصالح مردم را به خطر نیندازند، آزادند واسلام در تمامى این شؤون، حد ومرزآن را تعیین کرده است... «15
»همانطورىکه مکرراً عرض کردهام، انتخابات در انحصار هیچکس نیست; نه در انحصار روحانیون است و نه در انحصار احزاب است ونه در انحصار گروهها است. انتخابات، مال همه مردم است... مردم سرنوشت شان دست خودشان است... براى اینکه امور سیاسى مخصوص یک طبقه نیست. «16
ایشان، آزادیهاى یاد شده و همچنین تکثر فرهنگى و فکرى، تبادل وآزادى افکار و مهمتر از همه، نقد پذیرى وانتقاد به فرهنگ عمومى را عامل پیشرفت و رشد و توانمندى جامعه ومردم ونیز فاصله گرفتن از افراط و تفریط، تمامیت خواهى و مطلق انگارى مىداند، نه موجب تفرقه و عقب ماندگى.
»... ولى این بدان معنى نیست که همه افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفته ام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده وتشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا وسازنده، باعث رشد جامعه مىشود... هیچ کس نباید خود را مطلق ومبراى از انتقاد ببیند... . باتبادل افکار واندیشههاى سازنده، مسیر رقابتها را از آلودگى وانحراف وافراط وتفریط باید پاک نمود. «17
امام خمینى، آزادیها وارزشهاى سیاسى ومدنى، اجتماعى و اقتصادى، فرهنگى واعتقادى که فهرست بلند ودراز دامنى را مىسازند وپارهاى آنها در بالا یاد شده است، از شمار حقوق مسلم انسانها مىداند که در داشتن و تأمین آنها هیچ تفاوت وامتیازى بین فقیر و غنى، رهبر ورهرو، دولت وملت، زن و مرد، اقلیت واکثریت وجودندارد.
»حکومت اسلامى یک همچو حکومتى است که حاکماش با آن ادنى ]پایینترین[ فردش در حقوق مثل هم است... درجمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمىتوانند با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزى کنند ویا درزندگى روزانه امتیازى براى خود قائل شوند. «18
امام خمینى، بر بنیاد اسلام وفقه اسلامى، همانطورىکه حوزه عمومى را ملک مشاع همگان مىدانست و حق تصمیم گیرى، دخالت، مشارکت، مهندسى و ساماندهى آن را، نه تنها حق، بلکه مسؤولیت و تکلیف همگانى مىدانست. در مقابل، حوزه خصوصى را محیط و قلمرو مربوط به فرد مىیابید که هیچ کس جز خود فرد حق تسلط، تصرف وتصمیم گیرى درمورد آن را ندارد. وهرگونه تحسس، تجسس ودخالت در آن را از سوى دیگران و بخصوص دولت خلاف موازین شرعى، عقلى، حقوقى و اخلاقى مىدانست. این مطلب در سخنان ایشان، در دیدارى که با مسؤولان وزارت کشور و استانداران در سال 1361 داشته، به خوبى بازتاب یافته است:
»نباید با مردم طورى کرد که مردم در خانههاىشان مطمئن نباشند، در زندگىشان، در تجارتشان در کسبشان مطمئن نباشند. دولت اسلامى، باید مردم را مطمئن کند در همه چیز. در سرمایههاشان در کسبشان، در کارخانههاشان، در همه چیز، مردم در آرامش باشند و دولت، ابداً نمىتواند که تأذى بکند به آنها و نباید تأذى بکند. و اگر یک کسى تأذى کرد، آن تأدیب خواهد شد«19
در فرمان هشت مادهاى نیز همین امور مورد سفارش امام خمینى قرار گرفته است. روشن است که این نوع نگرش ورفتار به توانمند سازى، سعادتمندى و استقلال مردم و ملت، مىانجامد.
4. استقلال: از دیگر عوامل، سازه و سازندههاى سرمایه انسانى که تأمین کننده و به وجودآورنده توانایى و عزتمندى مردم وملت است، استقلال را مىتوان نامبرد. روشن است که تابعیت و وابستگى سیاسى، اقتصادى و بخصوص فکرى و اعتقادى، جز تقلید و پیروى را براى افراد و ملتها به همراه نداشته ونمى آورد. فرد مقلد و ملت و مردم پیرو، هماره از دیگران عقب ترند وتجربه توسعه وپیشرفت، خلاقیت ونوآورى وخویش گردانى را نمىتوانند داشته باشند. رهیافت طبیعى این ایستار، ناتوانى وبازماندن از دستیابى به حقوق و منزلتهایى است که شایسته آن هستند. تغییر این وضعیت به سمت و سوى مثبت در گرو استقلال است)البته استقلال به معناى قطع روابط، تعامل و همکاریهاى علمى وفنى واقتصادى و سیاسى و... با دیگران نیست، بلکه زدودن تقلید وتابعیت وخنثى بودن در مقابل دیگران است. ( از اینروست که امام خمینى، آنهمه توجه وتاکید بر استقلال ونفى وابستگى دارد. چون نیک مىداند که در نبود استقلال، سرمایه انسانى در درون یک ملت به رویش و زایش نمىرسد و مردم، هیچگاه عظمت، عزت وتوانایى را تجربه نخواهند کرد.
»ثبات تابع قدرتمندى واستقلال است وما قدرتمندى مىخواهیم و استقلال. قدرتمندى به این است که نظاممان را ازگرفتارى که آمریکا برایش پیش آورده، نجات بدهیم ویک نظام متکى بر ملت ما ایجاد بکنیم، نه یک نظام متکى بر مستشارهاى آمریکایى. «20
سرمایه اجتماعى
گفته شد که انسانها حقوق، وظایف ومسؤولیتهایى دارند که فراهم آمدن و عملیاتى شدن آنها هم محصول ومولود توانایى وتوانمندى مردم و جامعه است و هم مولِد وزاینده توانایى آنها; منتهى در دو سطح و مرحله. از سوى دیگر تواناسازى مردم و رسیدن به توانمندى، نیازمند تولید وتوسعه مجموعهاى از سرمایههاست که از مهمترین وکلیدىترین آنها سرمایه اجتماعى، با عمق و شعاع فراگیراست. بهرهورى عملکرد سرمایه مادى - مالى و سرمایه انسانى در گروحضور فعال سرمایه اجتماعى است; زیرا سرمایه مالى - مادى و نیز سرمایه انسانى افراد را در انجام تکالیف و مسؤولیتهاىشان ونیز دستیابى به اهداف وحقوق آنها در مقیاسهاى فردى توانمند مىسازد; اماسرمایه اجتماعى توانمندى جمعى جامعه را در پیش برد اهداف، حقوق و مسؤولیتهاى مشترکشان فراهم آورده وارتقاء مىبخشد. از اینرو سرمایه اجتماعى، نسبت به انواع دیگرسرمایه اهمیت و اولویت پیدا مىکند. جهت روشنایى بیشتر درباب سرمایه اجتماعى یادکردکوتاه پارهاى از دیدگاهها لازم به نظر مىرسد.
سرمایه اجتماعى، هرچند ریشه وپیشینه در گذشتههاى دور دست زندگى انسانى - اجتماعى دارد ولیکن، بهصورت فنى وتخصصى ودرقالب ادبیات ومفاهیم جدید وبهصورت آکادمیک از دهه 1970 - 1961 م وارد گفتمانهاى علمى در حوزه علوم انسانى، مثل اقتصاد، جامعه شناسى، سیاست و مدیریت گردیده است و کسانى چون: گالن لورى اقتصاددان، جاکوب، بوردیو، پاسرون، پرتز، رابرت پوتنام، جیمز کلمن و فرانسس فوکویاما آن را به کار برده و توسعه دادهاند. بویژه بوردیو، کلمن، پاتنام و فوکویاما، در اهمیت و گسترش بخشیدن به آن سهم بیشترى دارند.
بانک جهانى سرمایه اجتماعى را مجموعه عناصرى مىداند که کمیت وکیفیت تعاملات اجتماعى را ارتقاء مىدهد.21
پاتنام، سرمایه اجتماعى را از طریق مولفههاى معرفتى)اعتماد، ارزشها( و ساختارى)روابط ومشارکت( آن به تصویر درآورده وآن را مجموعهاى از هنجارها و ارزشها وشبکههاى ارتباطى مىداند که کنش جمعى وهمکارى اجتماعى را جهت دستیابى به منافع دو سویه کنش گران، تسهیل نموده وکارایى جامعه را بهبود مىبخشد.22
فالک وپاتریک، سرمایه اجتماعى را برایند تعاملات اجتماعى که امکان یارى رساندن به بهزیستى مدنى واقتصادى رادر یک جامعه باهدف مشترک وهمسو فراهم مىآورد، معرفى مىکنند.23
بوردیو، سرمایه اجتماعى راوسیله ومنبع بالقوه و بالفعل شبکهاى از روابط نهادینه شده اجتماعى مىداند که براى هریک از اعضایش پشتوانه اجتماعى فراهم آورده ودراختیارآنها قرارمى دهد.24
جیمز کلمن، سرمایه اجتماعى را درسیماى کارکردش مىنگرد و معرفى مىنماید به همین دلیل هنگامى که از آن سخن مى گوید، بیشتر معطوف به پیامدهاى اجتماعى و ارتباطىاش مىشود و آن رادرسایه نمونهها و مثالهاى متعدد پردازش مىکند. ایشان سه مولفه کلیدى را درسرمایه اجتماعى نشان مىدهد: اعتماد، تعهد وانتظار که هر سه در پیوستگیها و دادوستدهاى انسانى - اجتماعى بازتاب و بازنمود دارند و موجب آسان سازى کنش اجتماعى مىگردند. از اینرو هنگامى به وجودمى آید که روابط میان افراد به شیوهاى دگرگون مىشود که کنش را تسهیل مىکند.25
فوکویاما، که سرمایه اجتماعى را در سطح بزرگتر اجتماع مطرح مىکند، آن را مجموعهاى از ارزشها و هنجارهاى غیر رسمى و خاصى مىداند که همکارى و تعامل اجتماعى را میان افراد جامعه تقویت کرده و برمىانگیزد.26
نانسى برونى و توماس بوسیرت، سرمایه اجتماعى را در دوسطح فردى واجتماعى به تصویر مىکشند. در سطح فردى سرمایه اجتماعى را وسیله و منبع فعالى مىدانندکه امکان دسترسى شخص را به منابع دیگر فراهم ساخته و او را در افزایش وارتقاء سلامت وتکامل شخصیتاش یارى مىرساند. ودر سطح اجتماعى وجمعى سرمایه اجتماعى را منبع و وسیله درهم تنیده و بههم پیوستهاى مىدانند که افراد را توانا مىسازد، با به کارگرفتن وبستن منظم وسازمان یافته آن به اهداف جمعى واجتماعى برسند; طورىکه در نبود چنین منبع ووسیلهاى، دستیابى به چنان اهداف جمعى ممکن ومیسور نمىگردید.27
از مجموعه تصاویر ارائه شده درباب این مفهوم، به این رهیافت مىرسیم که مقصود از سرمایه اجتماعى شبکهاى درهم تنیده ازروابط، ارزشها، رفتارها، باورها، و هنجارهاى است که آستانه و اندازه همکارى، همیارى و همبستگى را میان افراد افزایش مىدهد و آسان مىسازد و توانایى جمعى جامعه را در استفاده از منابع و امکانات در راستاى رسیدن و تحقق اهداف مشترک تولید، تقویت وتوسعه مىبخشد. بنابراین، سرمایه اجتماعى از ویژگیها، پیوندها و دادوستدهاى انسانى است ودر فرایند زندگى اجتماعى به زایش و رویش مىرسد.
امام خمینى، به خاطر بصیرت و بیدارى سرشار ونیز به دلیل آموزههاى اصیل اسلامى، که ناظر بر این نوع سرمایه است، به نیکى و درستى این واقعیت را دریافته بود و بر تقویت و توسعه سرمایه اجتماعى تمرکز فراوان مىنمود. ارزشها، هنجارها، باورها ورفتارهاى چون قانونمندى، اعتماد، مشارکت، مشورت، فرهنگ کار همگانى، نقد پذیرى، پاسخگویى وخدمات رسانى، از مؤلفههاى مهم و اساسى سرمایه اجتماعى به شمار مىروند که در سیره عملى و فکرى امام خمینى بازتاب وسیع وحیاتى دارند. ایشان هر نوع وابستگى محدود ومحدود کننده که به پیوندها، احساس تعلق، همبستگى و همیارى در مقیاس ملت و امت اسلامى وانسانى آسیبب وارد مىنماید و به تخریب آن مىانجامد را ناروا وحرام مىداند وآن را عامل شکست و ذلت مىبیند.
امام خمینى باور و عمل به اسلام و انسانیت را از عوامل تولید سرمایه اجتماعى وپیروزى ملت ایران مىداند:
»کوششهایى شدتا گروههاى مختلف ملت را بههم پیوست... همه دیدند در پناه وحدت کلمه ودر پناه قدرت اسلام این پیروزى را تحصیل کردند... . اى اشخاصى که داد از ملیت مىزنید... شما دارید رمز پیروزى ملت را از دست مىدهید... «28
»در این نفسهاى آخر عمر، امیدم به طبقه جوان و دانشجویان خارج و داخل، اعم از روحانى و غیرهمى باشد... . طبقه جوان روشن بین درخارج وداخل، روابط خود را مستحکم ومحکم در زیر پرچم اسلام، که تنها پرچم توحید است، یکدل و یکصدا از حق انسانیت وانسانها دفاع کنند«29
امام خمینى خدمت ومحبت به مردم را عامل تقویت و تولید اعتماد در جامعه; هم اعتماد مردم به دولت و هم اعتماد مردم به یکدیگر مىداند که بروندادش، رستگارى و اصلاح ملت ودولت وافزایش توانایى جمعى جامعه است.
»آن چیزى که سبب، یا اسباب ضعف دولت وجدایى مردم از دولت هستند آن عبارت از کیفیت عمل همه دستگاههاست... . باید اینها درخدمت مردم باشند وبه مردم لفظاً و عملاً حالى کنند که ما خدمتگزاریم... وقتى مردم ببینند کسى مشغول خدمت است دیگر دعوا ندارند... . هم صلاح خود شماست وهم صلاح کشور شماست و هم صلاح ملت است که شما بامردم دوست باشید... «30
امنیت، نه تنها نیاز، بلکه بیش از آن یک ضرورت و از مقومات حیات فردى و اجتماعى به شمار مىرود که تنها در سایه آن هرگونه پیشرفت و عظمت و سعادت امکان پذیر مىگردد. وافزون بر آن، خود شاخص وضریب قدرت وتوانمندى یک ملت است. امام خمینى، اثرگذارى سازنده و مستقیم سرمایه اجتماعى بر زایش وپایدارى امنیت ملى و اجتماعى را انکار ناپذیردانسته و آن را ضامن تأمین امنیت درجامعه مىداند:
»آگاهى مردم ومشارکت و نظارت وهمگامى آنها با حکومت منتخب خودشان، خود، بزرگترین ضمانت حفظ امنیت درجامعه است. «31
مشارکت از دیگر هنجارها و اصولى است که اجتماعى سازى ارزشها ورفتارها را درجامعه تسریع وتقویت مىکند و ضریب همبستگى و انسجام اجتماعى را افزایش مىدهد. هم پذیرى و همیارى را نهادینه مىسازد و نظارت وکنترل جمعى بر فرایند فعالیتها و تصمیم گیریها را اجرایى و عملیاتى مىنماید. خروجى وبرایند امور یادشده، همانا تولید و توسعه سرمایه اجتماعى است.
امام خمینى، بر مشارکت مردم درتمامى عرصهها تاکید فراوان دارد و آن را نه تنها عامل توانمندى جامعه ومردم و مشروعیت بخش قدرت مىیابد، مهمتر و افزون برهمه، آن را ضامن کارآمدى دولت وحکومت، که عصاره قدرت اجتماعى است، مىخواند; چه اینکه با تحقق مشارکت مردم از تصدى گرى، قیم مأبى، دخالت مالکانه دولت در تمامى حوزهها و بخصوص در ساحَتهایى که ملک مشاع همگان است، بازدارى به عمل مىآید ومردم خود انجام وظیفه نموده وبه فعالیت مىپردازند. ودر مقابل، با کوچک شدن حجم دولت، قدرت خدمات رسانى ومدیریتى او افزایش پیدامى کند:
»یک دولت، تا مشارکت مردم نباشد نمىشود اداره صحیح بشود... دنبال این نباشید که هى هرچیزى را دولتىاش کنید. نه. دولتى در یک حدودى که معلوم است قانون هم معین کرده است ولیکن مردم را مشارکت بدهید، بازار را شرکت بدهید.«32
قانون، از شمار هنجارهاى رسمى که همگرایى سیستمى را تولید وتقویت مىکند وبه افراد جامعه امکان دستیابى به منابع و عوامل بالندگى جمعى را فراهم مىآورد.
امام خمینى، به شدت از قانون و قانونمندى رفتار در تمامى حالات، سطوح و عرصهها حمایت مىکند وهیچ کس را برتر از آن نمىنشاند. قانون را تابع عدالت و عامل رشد و پیشرفت جامعه معرفى مىکند.
»ما مىخواهیم یک حکومتى داشته باشیم که این حکومت قانون را ملاحظه بکند و قانونى باشد. آن حکومتى که تمام قوانین بشرى را زیر پا بگذارد وهرجورى بخواهد با یک ملتى عمل بکند، ما با او مخالفت داریم. ما مىخواهیم حکومتى باشد مثل حکومت اسلام که غیر از قانون، هیچ چیزى دیگر حکومت نکند... آنهم قانون عدل، قانونى که براى رشد بشر است، براى صلاح بشر است. «33
امام خمینى، بازدهى و بهرهورى سرمایهها را در گرو سرمایه اجتماعى مىداند و رهنمود مىدهد تا بین سرمایهها، همگرایى ایجاد بشود. درمَثَلْ دانشگاهیان و روحانیون را دو نماینده ونماد تعیین کننده سرمایه انسانى معرفى مىکند; اما نگران ازهماوردى این دو گروه تعیین کننده است. از اینروى، تاکید بر وحدت و همدلى آنها دارد.
»تکلیف مهم آنى است که متوجه این است، این قشر یعنى روحانیون ودانشگاهىها، آنکه مغز متفکر جامعه است، همین دو طایفهاند... «34
یا شیعه وسنى که نمادهایى از سرمایه مذهبى هستند وامکان گرفتار شدنشان در تنشهاى فرقهاى وجود دارد، رهنمود مىدهد تا ارزشها وهنجارهایى زنده نگهداشته بشود که آنها را بههم نزدیک وهمدل بسازد. مثل: تمسک به اسلام و سرزمین و نیز امورى که تعلق واحساس وابستگى فراگیر ایجاد مىنماید:
»در اسلام، بین شیعه وسنى ابدا تفرقه نیست، بین شیعه وسنى نباید تفرقه باشد، باید وحدت کلمه را حفظ کنید... این مملکت مال همه ماهست... . مال اقلیتهاى مذهبى... مال مذهبیون ما... مال برادران اهل سنت... . «35
به این ترتیب، امام به نقش وکارکرد سرمایه اجتماعى تا بدانجا اهمیت مىدهد که اقدام در این راستا را از مصادیق رضایت خداوند معرفى مىکند.
»به هر حال، یکى از کارهایى که یقینا رضایت خداوند متعال در آن، است تألیف قلوب وتلاش درجهت زدودن کدورتها ونزدیک نمودن مواضع خدمت به یکدیگر است. «36
سرمایه مادى - مالى
مقصود از سرمایه مالى ومادى، مجموعهاى از امور مانند: منابع زیست محیطى و طبیعى زیرزمینى، روى زمینى و هوایى، موقعیت جغرافیایى، شرایط اقلیمى، دستیابى و تسلط وتملک به آبهاى آزاد، مساحت سرزمینى، کمیت جمعیتى، و افزون براینها در جهان نوین واقتصادهاى مدرن ذخایر ارز و طلا، تکنولوژى وتجهیزات صنعتى وتولیدى و... از شمار سرمایه مادى ومالى مىباشند. به طور طبیعى کشورهایى که از بهترین شکل ممکن این منابع، از حیث کمى و کیفى، بهرهمند هستند، استعداد و زمینه توانمندى آنها به شرط حضور و عملگر شدن سرمایه انسانى و اجتماعى فوق العاده بالا خواهد بود.
امام خمینى از موجودیت سرمایههاى مادى ومالى فراوان ومتنوع در ایران و جهان اسلامى ونیز نقش وسهم تعیین کننده آنها در پیشرفت و رشد کشور، استقلال و عزتمندى مردم به خوبى واقف و آگاه بود. همچنین تخریب وچپاول آن را از سوى استکبار واستعمار خارجى و استبداد داخلى درک کرده بود و به موقع، خطر را به ملت گوشزد مىنمود. از اینرو، بر حقوق مالکیت مردم بر این منابع، کار وکوشش جمعى خود مردم، مدیریت وبرنامه ریزى دقیق وسالم جهت تخصیص بهینه منابع وتوزیع امکانات، بهرهورى فعالیت، توجه به اقشار آسیب پذیرجامعه، مبارزه مستمر با فساد مالى و ادارى و سیاسى، هماوردى ومقاومت در مقابل استعمار و انحصار، اعتماد به نفس وبه فعلیت رساندن نیرو و ظرفیتهاى درونى و خودى تاکید داشت واز آن حمایت مىکرد. به تعبیر دیگر از سیره فکرى و رفتارى ایشان به روشنى مىتوان مدل وراهبرد توسعه و پیشرفت دانش بنیاد عدالت محور - مولد درون زا را دریافت. و در جانب سلبى پرهیز و ستیز با اقتصاد مصرفى، غیر مولد و صدقهاى از شاخصههاى تفکر ایشان در این باب است.37
امام، این نگاه و باور وانتظار را که دولت همه کاره باشد و از منابع فراوان خدادادى پول درآورد و بین مردم توزیع بکند، نادرست وعامل فقر، عقب ماندگى ووابستگى ملت وکشور مىداند. ازاینرو به مردم انگیزه و رهنمود مىدهد تاهمگان فعال شده و احساس مسؤولیت نمایند و با نهادینه سازى فرهنگ کار وفعالیت جمعى، توانایى مدیریت و ساماندهى سالم وکارآمد و درون زا، امور کشور و سرنوشت خویش را به دست بیاورند. واز این طریق استقلال وتوسعه مملکت را بیمه نمایند:
»مساله این نیست که دولت بتواند کار بکند، یک قشر از مردم بتوانند، نمىتوانند. باید هرکس در هرکجاهست مشغول بشود به خدمت، تا اینکه بشود این کار را انجام بدهیم... بلکه ایران به دست همه درست بشود... . بیکار نباشید کار بکنید... مبادا یک وقتى کم کارى بشود وما نتوانیم، شما نتوانید مملکتتان را اداره کنید، بعد بگویند اینها احتیاج به قیم دارند... باید همه دست به دست هم بدهید این مملکت را اداره بکنید... واین اقتصاد را سالم کنید واین چرخها را به راه بیندازید. کارخانهها باید به همت شما راه بیفتد وقتى به راه افتاد، منفعتاش هم مال مملکت خودتان وخودتان است. «38
در بینش امام، تکنولوژیهاى نوین و صنعتى شدن از عوامل وعناصر مهم توسعه و پیشرفت هستند، اما نه به طور مطلق وکپى شده و وارداتى و گذر کردن قطعى وحتمى از مراحل وگونههاى تکنولوژى و صنعت که چند کشور پیشرفته از نظر تاریخى گذرانیدهاند. بلکه با توجه و تناسب به نیازها واولویت درونى جامعه ونیز بومى و درونى سازى صنایع و فن آوریها:
»در برنامه صنعتى کردن مملکت نوسازى ایران هرگز چون امروز سراغ مونتاژ نمىرویم. ما درایران صنایع مادر ایجاد خواهیم کرد... . ما نیازهاى تکنولوژى خود را از هر منبعى که مفیدتر براى کشور مان باشد، تأمین خواهیم کرد. «39
امام خمینى، اقتصاد تک منبعى وتک محصولى را پیشرو و مولد وبه نفع استقلال مردم نمىداند، بلکه سیاست چند محصولى ومنبعى را دنبال وپیشنهاد مىکند، تا اقتصاد تولیدى و درون زا گردد واستقلال وخود کفایى تأمین بشود.
»شاید همین نفت براى اداره مملکت ما کافى است. این هم لازم نیست این قدر که حالا درمى آید، درآید. به مقدار عقلایى به فروش برود وبه مقدار عقلایى خرج بشود... . ما، نه چاههاى نفت را مىبندیم ونه درهاى مملکت را به روى خود مىبندیم ونه کشور را به بازار مصرف هرچه که غرب مىسازد ومى خواهد به ما تحمیل کند، تبدیل مىکنیم. ما از نفت استفاده خواهیم کرد واما دلیلى ندارد که همیشه صادرکننده آن باشیم. ما چیزى که نداریم وبه آن نیازداریم از خارج مىخریم، ولى چرا خود تولید کننده ما یحتاج خود نباشیم؟ سیاست ماهمیشه بر مبناى حفظ آزادى و استقلال وحفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فداى چیزى نمىکنیم. «40
ایشان نتیجه ومحصول چنین راهبرد ومدل توسعه و رشد درجانب ایجابى و سلبى را عظمت و آبادانى ورفاه دنیا و آخرت مردم، به طور توأمان معرفى مىکند:
»ماهم دنیارا آباد مىکنیم و هم آخرت را... زندگى مادى شما را مىخواهیم مرفه بشود، زندگى معنوى شما را هم مىخواهیم مرفه باشد، روحیات شما را عظمت مىدهیم... «41
نتیجه:
رهیافت این جستار این است که:
1. اسلام دین چند ساحَتى و ارگارنیک بوده وناظر بر ابعاد گوناگون زندگى بشر است.
2. خواهان عزتمندى وتواناسازى مردم در جهت دستیابى به حقوقى که شایسته داشتن آناند و نیز رسیدن به کمال مطلوب و رساندن آنها به سعادت دنیوى و اخروى است.
3. تأمین چنین هدف مهم و سترگ را بمثابه رسالت همگانى معرفى نموده است، هرچند در این مسیر رهبرى جامعه و مردم به طور عام و دولت به صورت خاص، مسؤولیت ویژه و سنگینى بر عهده دارند.
4. این تواناسازى و توانمندى که مؤلفهها و سازهها وسازه کارهاى متنوع دارد، بر بنیاد عدالت وانسانیت استوار است.
5. در سیره عملى و فکرى امام خمینى چنین بینش ونگرش اسلامى به روشنى بازتابیده است.