عالمان دین و امنیت اجتماعى در تاریخ معاصر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

نوشتار حاضر، درباره مسأله مهم و حیاتىِ امنیت اجتماعى و نقش عالمان دین، بویژه در بازه زمانى دوره قاجار بدین سوى، نگاشته شده است. وبدین منظور، نخست امنیت اجتماعى فرایندى دانسته مى‏شود که عاملان و کنش‏گران )بالفعل وبالقوه( اطمینان خاطر و رضایت نسبت به وضعیت کنونى و آتیه هویت و حیثیت فردى و جمعى خویش داشته و نیز ظرفیت وتوانایى تولید، حفاظت و استمرار بخشیدن به تمامى تلاشها و دستاوردهاى هویت و حیثیت ساز را در زمینه‏هاى گوناگون در رویارویى با تهدیدها و بازدارنده‏هاى درونى و بیرونى دارا باشند. طبعاً، امنیت در این صورت، برساخته عوامل و مؤلفه‏هاى متنوع بوده که دراین نوشتار، آنها را ذیل دو مؤلفه کلیدى: مؤلفه‏هاى نرم افزارى و مؤلفه‏هاى سخت افزارى قرار داده و معرفى مى‏نماید. مهم‏ترین کارهاى عالمان دین درساحَتهاى مؤلفه‏هاى نرم، همانا تقویت و حمایت از سرمایه اجتماعى، مبارزه با اندیشه‏هاى انحرافى و تفرقه افکنانه، و توسعه و پرورش نیروى انسانى است. اقدامها و سیاستهایى که عالمان دین، در بُعد مؤلفه‏هاى سخت امنیت اجتماعى انجام داده‏اند، به دو دسته تقسیم شده است: اقدامها و کارهاى سازنده، زیر ساختى و فرایندى در حوزه صنعت و اقتصاد و حمل و نقل و دیگر اقدامها و کارهاى بازدارنده و سلبى که در قالب تحریم تلاشها و کالاهاى استعمارگران و مبارزه مسلحانه با آنها انجام گرفته بازگو شده است. البته تمامى این مسائل در ارتباط با امنیت اجتماعى ارزیابى و تحلیل مى‏شود.

کلیدواژه‌ها


درآمد

همگان باور دارند که انسان مى‏اندیشد و بر انگیخته مى‏شود و همین دو، بنیاد هویت و حقیقت او را مى‏سازد. از سوى دیگر، به حرکت درآمدن و رویش این دو ویژگى انسانى، در گروِ نیازها و خواسته‏هاى اوست. و مجموعه اینها، تدبیر و استمرار حیات انسان را در صورتهاى فردى و اجتماعى ممکن ومیسور مى‏سازد. پیداست که میان نیاز و خواست تفاوت وجود دارد و از این روست که هماره میان آن دو، همسویى و همپوشانى دیده نمى‏شود; همان طور که در مواردى سازگارند و کامل کننده یکدیگر، در پاره‏اى موارد، ناسازگار و بازدارنده یکدیگرند و چنانچه خواسته‏هاى آدمى، یکسان و یکنواخت و ثابت نیست، نیازهایش نیز چنین است.

امنیت - فردى، اجتماعى، ملى، اعتقادى و... - از نیازهاى ثابت و حیاتى براى انسان است که در هر شرایطى، لازم و ضرورى به شمار مى‏رود. نکته مهم در این باب، همانا، مرجع و چگونگى برآورده شدن این نیاز است. از آن‏جایى که امنیت، صورتهاى مختلف دارد، روشن است که مراجع برآورنده و زمینه‏ساز آن نیز متفاوت مى‏گردد.

در جستارِ حاضر، که ناظر بر امنیت اجتماعى است، هرچند تمامى لایه‏هاى جامعه، مانند: دولت، مردم، نهادها و گروه‏هاى اجتماعى و مدنى، نسبت به آن مسؤولیت دارند و از آن جهت که امنیت از شمار نیازهاى عمومى است، ناگزیر نقش و سهم دولت، دربرآوردن آن پررنگ است; اما درکنار آن، گروه‏ها، اصناف و قاعده جامعه است که نیز نقش ارزنده، مهم وتعیین کننده دارند و در جامعه اسلامى و دینى، به طور طبیعى دین و عالمان دین بمانند نهاد و عوامل قاعده جامعه، از اثر گذارترین آنها در فرایند فراهم سازى امنیت اجتماعى به شمار مى‏روند. در این نوشتار، تلاش شده است که از همین نگاه، کارکرد عالمان دین در بازه زمانى مشخص، یعنى از عصر قاجاریه بدین سوى، نگریسته شود.

 

امنیت اجتماعى

امنیت اجتماعى را از زاویه‏هاى ایجابى و سلبى، نرم افزارى و سخت افزارى نگریسته‏اند و با کالبد شکافى مفهومى، تفاوتهاى میان امنیت اجتماعى با امنیت دولتى و فردى قائل شده‏اند. براى امنیت اجتماعى، تعریفهاى گوناگون ارائه شده است مانند: تأمین امنیت مادى و معنوى فرد، امنیت فرد در حیات جامعه، شبکه امنیتى که حیات جمعى را براى افراد فراهم مى‏آورد، پاسدارى از هویت، نسبت متعادل رضایت‏مندى شهروندان از کارآمدى و مشروعیت نظام سیاسى و... .1 اگر چه این تعریفها، امنیت اجتماعى را از حیث مرجع تأمین کننده و دامنه، متفاوت مى‏کند و لیکن، از نظر محتوا، ماهیت و هدف و نیز واقعیت امنیت اجتماعى در عینیت زندگى درهم تنیدگى و همسانى میان همه وجود دارد. با توجه به این تعریفها، مى‏توان امنیت اجتماعى را فرایندى دانست که عاملین و کنش‏گران - بالفعل وبالقوه - اطمینان خاطر و رضایت نسبت به وضعیت کنونى و آینده هویت و حیثیت فردى و جمعى خویش داشته و نیز ظرفیت و توانایى تولید، حفاظت و استمرار بخشیدن به تمامى تلاشها، کارها و دستاوردهاى هویت و حیثیت ساز را در زمینه‏هاى گوناگون، در رویارویى با تهدیدها و بازدارنده‏هاى درونى و بیرونى، دارا باشند. البته سازوکار و سطح و سقف رضایت مندى و توانایى و ظرفیت سیّال خواهد بود.

روشن است که فراهم سازى و عینیت دهى به امنیت اجتماعى، به معناى یادشده، در دو ساحَت: نرم افزارى و سخت افزارى درخور توجه است. از این رو، نقش و کارکرد عالمان دینى را در این دو ساحَتْ بررسى مى‏کنیم:

 

مؤلفه‏هاى نرم افزارى

مؤلفه‏هاى نرم افزارى امنیت اجتماعى گوناگون است. در این‏جا مؤلفه‏هایى که با این جستار مناسبت دارد، باز گو و بازخوانى مى‏شود.

 

یکم. سرمایه اجتماعى

پیش از آن‏که ارتباط سرمایه اجتماعى، با امنیت اجتماعى بازگو و شناسایى گردد، نخست مقصود از سرمایه اجتماعى به اختصار بیان مى‏شود. دانشمندان براى سرمایه اجتماعى تعریفهایى که دربرگیرنده ارزشها، باورها و هنجارهاى تسهیل و تقویت کننده تعاملات، در مقیاس جمعى است، ارائه کرده‏اند.2 با توجه به آنها مى‏توان گفت: مقصود از سرمایه اجتماعى، شبکه‏اى از ارزشها، رفتارها، هنجارها و نهادهایى است که آستانه و اندازه همکارى و همبستگى را میان افراد افزایش و توانایى جمعى جامعه را در استفاده از منابع و امکانات در راستاى رسیدن به اهداف مشترک تولید و توسعه داده است.

از سویى، رشد، توسعه و تعالى هر جامعه، در گرو سه نوع سرمایه است: سرمایه مادى و مالى، سرمایه انسانى و سوم سرمایه اجتماعى. از سوى دیگر، بهره ورى و به بار نشستن سرمایه مالى - مادى و سرمایه انسانى، به شدت وابسته به نفوذ و پهناى سرمایه اجتماعى در درون جامعه است; به طورى که در صورت نبود سرمایه اجتماعى، با آن دو، هیچ مشکل و بازدارنده‏اى را از فراروى جامعه نمى‏توان برداشت. در نتیجه، حرکت جامعه به سمت تعالى و توسعه، نه تنها به کندى مى‏گراید; بلکه متوقف مى‏شود. علت این وضعیت نیز این است که افزایش و نهادینه شدن سرمایه اجتماعى، به زایش و رویش امنیت اجتماعى مى‏انجامد. و امنیت اجتماعى نیز، بستر و عامل تعیین کننده و حیاتى براى بالندگى سرمایه‏هاى انسانى، مالى و مادى است. براى نمونه، در یک سازمان آموزشى و یا شرکت تولیدى، هرگاه بودجه مالى و امکانات و تجهیزات لازم و مناسب کاملا فراهم باشد و نیروى انسانى ورزیده، ماهر و متخصص نیز وجود داشته باشد و لیکن روحیه امانت دارى، راستى، اعتماد و همکارى صفر و یا نزدیک به صفر باشد، سازمان و یا شرکت یاد شده بهره ورى نداشته و به هدفهاى مورد نظر، دست نخواهد یافت. همین گونه هرگاه در جامعه‏اى ضریب همیارى و همبستگى، به هراندازه که بیش‏تر باشد، به همان اندازه اطمینان واحساس آرامش ذهنى و روانى افزون‏تر خواهد شد و توانایى مردم در حراست و پاسدارى از هویت و دستاوردهاى فکرى و فرهنگى و... در رویارویى و هماوردى با تهدیدها و بازدارنده‏هاى درونى و بیرونى، طبیعى و غیر طبیعى، بیش‏تر و پایدارتر مى‏شود. به تعبیر دیگر، سرمایه اجتماعى از یک سوى، فرایند جامعه پذیرى و اجتماعى سازى ارزشها، هنجارها و روشها را تقویت و آسان مى‏سازد )این مهم، در مرحله گذار جامعه‏ها، که خطر گسستهاى اجتماعى فراوان است، بسیار حیاتى است و خطر فروپاشى را کاهش مى‏دهد و در مقابل، همبستگى را افزایش مى‏بخشد(; و از سوى دیگر، نظارت وکنترل اختیارى و رضایت مندانه رفتارها و تبادل اطلاعات را آسان، گسترده و مقبول مى‏سازد. پیداست که نظارت و بازرسى رضایت مندانه و آسان سازى مبادله اطلاعات، از عوامل سازنده در ایجاد امنیت اجتماعى به شمار مى‏آید.

اینک که نسبت سرمایه اجتماعى با امنیت اجتماعى روشن گردید، این نکته را یادآور مى‏شویم که منظور از نقش و یا کارکرد عالمان دین در ایجاد وتوسعه امنیت اجتماعى، از مسیر سرمایه اجتماعى، امورى از این گونه است:

1. بازشناسى و توجه به سزاوارترها و ضرورتهاى اجتماعى جامعه از سوى عالمان دین، و این که بى تفاوت از کنار آنها نمى‏گذرند. البته در هر دوره‏اى سزاوارترها، برتریها و بایسته‏ها متفاوت است.

2. پس از بازشناسى ضرورتها، تبلیغ آنها در بین مردم و اجتماعى سازى آنها به اندازه توان.

3. استنباط و تبیین مجموعه مفاهیم و هنجارها و قواعد رفتارى‏اى که مهم‏ترین شاخصه و کارکرد آنها ایجاد اعتماد و همبستگى اجتماعى باشد و نیز تلاش عملى براى بروز و ظهور یافتن و به حقیقت پیوستن آنها در همگراییها و پیوندهاى انسانى.

بیان مجموع این کارکردها از سوى عالمان برجسته در بازه زمانى یادشده، به این معنى نیست که تمامى عالمان این دوره چنین بوده و نموده‏اند و یا در تمامى لایه‏هاى حیات اجتماعى، این گونه ارزشها، هنجارها و باورها، به تجربه و آزمون درآمده و در وجهه و عرصه خارجى پیوندها و بده‏بستانهاى اجتماعى به تمامى مشهود است; زیرا وضعیتها، اندیشه‏ها، جریانها و نمونه‏هاى مخالف و حتى معارض نیز وجود داشته است و دیده مى‏شود.

اکنون، پاره‏اى از نمونه‏هاى سرمایه اجتماعى که در اسلام به آنها توجه و برآنها تاکید شده و در کارنامه عالمان دینى نیز بازتابیده است، یاد مى‏کنیم.

1. هنجارها و نهادها

هنجارها، همان قواعد و الگوهاى رفتارى است که از سوى گروه و جمعى از آدمیان با تفاوتها و تمایزهایى که ممکن است داشته باشند، بمانند مرجع و معیار رفتار پذیرفته شده و بدان عمل مى‏نمایند. هنجارها، بیش‏تر، دو گونه‏اند; هنجارهاى رسمى و غیر رسمى. به مجموعه این هنجارها، نهاد نیز گفته مى‏شود که ناظر به برآوردن نیازهاى بنیادى و اساسى جامعه است.3 از شمار مهم‏ترین هنجارهاى رسمى، همانا قانون و قانون‏مندى رفتاراست که هردو براى تأمین امنیت اجتماعى نقش حیاتى و تعیین کننده دارد.

اعتماد از هنجارهاى غیر رسمى به شمار مى‏رود، که در آسان‏سازى و تولید همکارى و همبستگى اجتماعى ونیز تواناسازى و هم‏افزایى جمعى جامعه نقش بسیار کلیدى دارد. البته اعتماد افقى - عمودى، و برون گروهى و ارتباطى. اعتماد، هنگامى به وجود مى‏آید و در فرایند فعالیت پدیدار مى‏گردد که کنش‏گران، یکدیگر را پدیده‏هاى مستقل، صاحب اختیار و اراده آزاد، داراى شعور، ذى حق و مسؤول بدانند و بپذیرند. در این صورت است که شبکه‏اى از روابط ارگانیکى و زنده میان افراد شکل گرفته وضامن پویایى وپایایى حیات اجتماعى مى‏گردد.

بى شک، یکى از میدان‏داریهاى عالمان دینى در دوره قاجاریه و پس از آن در راستاى امنیت اجتماعى، همانا حرکت به سمت قانون‏گذارى در کشور و قانون‏مندى رفتار بود. شمارى از عالمان تنها به قوانین شرع بسنده مى‏کردند، مانند شیخ فضل اللّه نورى و آن را در تدبیر امور و سامان‏دهى اجتماعى کافى مى‏دانستند و جمعى دیگر، مانند میرزاى نائینى در کنار شرع و براساس آن، خرد انسانى را در قانون‏گذارى والزام آور بودن آن معتبر ولازم مى‏دانستند. ولى همگان در وجود قانون و ضرورت عمل به آن و حاکمیت قانون اتفاق داشتند. کارهایى که در این زمینه انجام دادند، مانند: روشن‏گرى و تحلیل شرعى و قانونى مشارکت زنان در مسائل سیاسى و اجتماعى، تبیین شرعى و قانونى مسأله مربوط به حقوق و کارمزد نمایندگان مجلس، ترسیم جایگاه دولت در فرهنگ اسلام، ارزیابى اصل مساوات در فرایند قانون‏گذارى، تصحیح نظام مالیات و گرفتن مالیات، اصلاح نظام ارباب رعیتى واقتصاد کشاورزى.4

براهل دانش وتجربه پوشیده نیست که یکى از سازوکارهاى قانون مندى رفتار و دستاورد آن; یعنى تقویت امنیت اجتماعى، حضور فعال دستگاه قضایى سالم در حیات اجتماعى جامعه است. سلامت این دستگاه از یک سوى، به نیروهاى عالم، هشیار وپرهیزگار بستگى دارد و از سوى دیگر به مجموعه کارها، قانونها و آیینهاى رسیدگى عادلانه و انسانى آن بسته است. به همین منظور، شهید مدرس، طلاب با استعداد را تشویق مى‏کرد که در عدلیه و یا وزارت معارف، به خدمت بپردازند و مى‏گفت:

»اگر شما نروید وکوتاهى کنید نا اهلان جاى شما را مى‏گیرند، دستگاه قضایى هرج ومرج ومملکت دچارعدم امنیت مى‏گردد. وقتى مملکت امنیت و آسایش نداشت، هیچ چیز در آن مملکت وجود ندارد.»5

امام خمینى، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، که هنوز چند ماهى از آن نگذشته بود، حیاتى ترین اقدام و برنامه را در این مى‏بیند که قانون اساسى کشور تدوین شود. از این روى، با سرعت وارد عمل مى‏شود و مسؤولان و شخصیتها را از تهران به قم فرا مى‏خواند و از آنها مى‏خواهد که هرچه سریع‏تر، قانون اساسى جدید را تدوین و بنگارند. براى این مهم، مجلس خبرگان قانون اساسى شکل مى‏گیرد و قانون اساسى در زمان کوتاهى تدوین مى‏گردد و سپس امام دستور برگذارى انتخابات در مورد قانونى اساسى وجمهورى اسلامى را صادر مى‏کند و آن را به رأى مردم مى‏گذارد و پس از پذیرش وحمایت اکثریت قاطع ملت (98 2%)از آن، جامعه را به سوى انتخابات هدایت مى‏نماید. به این ترتیب قانون‏گرایى در جامعه نهادینه مى‏گردد و شعور وآگاهى و اراده و اختیار و حق انتخاب مردم، محترم شمرده مى‏شود و روح اعتماد و خودیافتگى بر جامعه حاکم مى‏گردد.

2. ارزشها

ارزشهاى دنیوى و اخروى، مادى و معنوى، معرفتى و رفتارى فراوانى در اسلام تبیین و تثبیت و ارائه گردیده است که برونداد عملیاتى سازى آنها در جامعه استحکام و گسترش همبستگى اجتماعى است. مثل راستى و صداقت، خوشبینى و خوش رفتارى، داشتن روحیه تعاون و همکارى در امور، که به مصلحت وخیرآدمیان است. وفادارى و پاى‏بندى به تعهدات و پیمانها، رازدارى و عیب پوشى، خدمت نمودن ومحبت ورزیدن به دیگر انسانها، نظم و مشورت، صله ارحام، حقیقت جویى، فراخواندن به خوبیها وبازدارى از بدیها، نفى بردگى وبندگى انسان از انسان، ممنوعیت ومذمومیت سخن چینى، تجسس وغیبت، حرمت اضرار به دیگران، تبعیض زدایى، ستم ستیزى وعدالت گسترى و در یک کلام هر آن‏چه را براى خویش مى‏طلبى براى دیگران نیز خواهان باش و هر چیزى را که بر خود روانمى دارى و نمى‏پسندى بردیگران نیز روا مدار، استقلال وآزادى، عدالت اجتماعى وآزادگى واستعمار زدایى و... از ارزشهاى مهم واستقرار بخش همبستگى اجتماعى است که در عملکرد عالمان دینى به روشنى جلوه‏گر است.

جنبش وحرکت ضد استعمارسیاسى، اقتصادى وفرهنگى سید جمال الدین اسدآبادى، نهضت مشروطه به رهبرى عالمان حوزه در ایران و نجف و انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى، همه رسالت ومسؤولیت توسعه و گسترش چنان ارزشهایى را در مقام فکرى و رفتارى بر عهده داشته‏اند.

سیره امام خمینى در درازاى زندگى پر بار سیاسى، اجتماعى، علمى، اعتقادى، مبارزاتى و حتى خصوصى، بازنمود روشن از ارزشهاى یاد شده است که در قلّه همه آنها عدالت خواهى، ستم ستیزى وعزت طلبى قرار دارد. از این روى، همه را بدان سوى فرا مى‏خواند:

»علماء مى‏بایست عدالت و ظلم را شناخته وستم را در زوایاى اقتصادى وسیاسى و اجتماعى آشکار کرده وبدون سهل انگارى و پرده پوشى در برابر آن بایستند. این دستور مربوط به گذشته نیست وهمه نسل‏هاى امروز وفردا را دربر مى‏گیرد»6

همچنان در سیره عملى ور فتارى امام خمینى، چه پیش از پیروزى انقلاب اسلامى و چه پس از آن، و در دوران رهبرى سیاسى ایشان، ارزش خوش بینى وخوش رفتارى با دیگران، حتى با مخالفان سیاسى و اعتقادى و نیز سیاست جذب اکثرى و دفع اقلّى بازتاب و نمود روشن وبرجسته‏اى دارد.

امام، از بیدارى نسل جوان و رشد وبالندگى نهضت روشنفکرى دینى ودانشگاهى اظهار امیدوارى مى‏کند و نسبت به آینده آنها در جهت گسترش آزادى و عدالت وارزشهاى اسلامى و انسانى از سوى آنها در جامعه خوشبین است. و از بدبینى نسبت به آنها و بخصوص میان دو گروه اثرگذار، یعنى روحانیت و دانشگاهیان )که ازسوى عده‏اى، خواه روحانى وخواه دانشگاهى، پیش و پس از انقلاب اسلامى، دامن زده مى‏شد( برحذر مى‏دارد وخود وارد میدان مى‏شود و اعتماد، همدلى و خوش بینى را میان آنها به وجود مى‏آورد و جامعه را از آشفتگى و ناامنى نجات مى‏دهد و در این زمینه مى‏گوید:

»من به تمامى جناح‏هایى که به اسلام خدمت مى‏کنند، چه جناح روحانى... . و چه جناح‏هاى دیگر... . به همه اینها علاقه دارم...»7

ادوارد براون، در تبیین وبیان نقش و سهم برجسته عالمان دینى دوران مشروطیت در تقویت و تحکیم پاره‏اى از ارزشهایى که به امنیت اجتماعى مدد مى‏رساند، همانا تاکید و پاسدارى آنها از ارزشهایى چون پیشرفت و آزادى خواهى مى‏داند و مى‏گوید:

»یکى از جنبه‏هاى بارز انقلاب ایران آن است که روحانیون خود را در طرفى قرار داده‏اند که پیشرو وآزادى خواه است، فکر مى‏کنم که این امر، تقریبا، در تاریخ جهان بى بدیل است.»8

3. باورهاى فراگیر ومشترک

جهان بینى و ایدئولوژیهایى که دامنه و پوشش فراگیر دارند و وابستگیهاى منفى زبانى، نژادى، صنفى و فرقه‏اى در آن نادیده و زدوده شده است، از گنجایى بالایى براى اجرایى شدن و ماندگارى برخوردارند چون احساس وابستگى به هویت و حیثیت همه جانبه، فرازمانى - مکانى، فرا نسلى و جنسیتى را در انسانها تقویت و تولید مى‏کنند که به طور طبیعى، این واقعیت موجب همگرایى و تقریب، تعدیل منافع فردى وجمعى، افزایش فعالیتهاى همگانى و پیوستگى‏هاى اجتماعى مى‏گردد.

عالمان دینى که به درستى اسلام و جهان پیرامونى آن را مى‏شناختند، هماره بر اندیشه‏هایى تاکید مى‏کردند وایدئولوژیى را اسلامى مى‏خواندند که موجب هم افزایى، همدلى وهمبستگى مسلمانان بود، مثل ایدئولوژى و اندیشه توحید، امت اسلامى، تقریب مذاهب، جامعه نمونه دینى، تمدن اسلامى و آزاد اندیشى. و بر اساس آنها، سیاستهاى راهبردى را پیش مى‏گرفتند که رهیافت تفاهم زایى و همکارى و تعاون را به دنبال مى‏آورد وبا اندیشه‏هاى تخریبى و انحرافى که به فرقه سازى وتفرقه در میان امت اسلامى مى‏انجامید، به رویارویى بر مى‏خاستند، چون نیک مى‏دانستند که تحجر دینى، اندیشه‏هاى انحرافى و فرقه سازیها، با مبانى و مقاصد اسلام ناسازگار است و امنیت اجتماعى جامعه را تهدید مى‏نماید و به استبداد دینى و بسته شدن بابِ تفکر و پیشرفت مى‏انجامد و ازسویى هم، زمینه چپاول و استعمار را براى دشمنان دین و ملتهاى اسلامى هموار مى‏سازد. بنابراین، این دسته از عالمان دینى، در جبهه درونى، پیوسته در حال مبارزه با تحجروانحراف و بدعت دینى و در جبهه بیرونى با استعمار و استکبار، در رویارویى بودند، به نمونه‏هایى اشاره مى‏کنیم:

امام خمینى، شیعه وسنى را به وحدت، که اصل فطرى و دینى است فرا مى‏خواند و وجود اندیشه‏ها و جریانهاى چندگانه فقهى را در میان آنان، ناسازگار با ایدئولوژى تقریب واندیشه توحیدى نمى‏داند; بلکه آن را نماد آزاد اندیشى برآمده از تفکر توحیدى مى‏یابد که در صورت دگر شدنش به معیار وملاک اندیشه و انگیزه، پیوند برادرانه را میان نژادها، زبانها، رنگها وگروه‏هاى گونه گون انسانى استوار مى‏سازد.

»یک دسته‏اى از مسلمانان شیعه هستند ویک دسته‏اى از مسلمانان سنى. یک دسته حنفى ویک دسته‏اى حنبلى... . اینها دلیل اختلاف نیست. ما نباید باهم اختلاف وتضاد داشته باشیم. ما همه باهم برادریم. شیعه و سنى باید از هر اختلافى احتراز کنند.»9

پس ازاشغال عراق از سوى آمریکا و متحدینش، تلاشهاى فراوانى به عمل آوردند تا آتش رویارویى و ستیز را میان نیروهاى مسلمان، بویژه شیعه و سنى، شعله ور ساخته و گرم نگهدارند و با دامن زدن به ناامنى از این طریق، فرصت و زمینه‏هاى بیش‏تر را براى حضور وآزادى عمل در جهت تأمین منافع سیاسى، اقتصادى و امنیتى خویش فراهم آورند. مرجعیت بیدار شیعه، آیت‏اللّه سید على سیستانى، وارد میدان شد و سیاستهاى تفرقه افکنانه دشمنان اسلام را خنثى کرد. ایشان تاکید مى‏ورزد ودستور مى‏دهد که تمام نیرو وتوان جوانان مسلمان در راه نابودى استعمار و صهیونیزم به‏کار گرفته شود، نه در رویارویى با پیروان دیگر فرقه‏ها. این تدبیر و سیاست، موجى از ستایش و حمایتهاى مردمى، طرفداران حقوق بشر، مصلحان و روشنفکران و حتى عالمان بزرگ اهل سنت را به همراه داشت.10

شهید صدر، چونان عالمان و مصلحان پیشین: میر حامد حسین هندى، علامه سید شرف الدین وعلامه سید محسن امین و... اسلام را همان ایدئولوژى ومکتب فراگیرى وهمه سویه معرفى مى‏کند که توانایى بسیار بالایى در ایجاد وحدت میان مسلمانان دارد. ایشان حکومت سنى را حکومتى مى‏داند که بر بنیاد اسلام استوار بوده وبر سیره ابوبکر و عمر و على حرکت مى‏کند و دفاع و همراهى با چنین حکومتى را وظیفه هر مسلمان، اعم از شیعه وسنى مى‏داند ونمونه‏هاى تاریخى فراوانى را یاد آور مى‏شود که عالمان شیعه در حمایت از چنین حکومتى فتواى جهاد علیه دشمنان اسلام داده‏اند. ایشان بر اساس چنین نگرشى باز، حکومتهایى که در آن روزگار در کشورهاى اسلامى حاکم بودند، مثل رژیم بعث عراق را اسلامى نمى‏دانست، چون عملکرد آنها را ناسازگار با سیره شیخین مى‏دید.

ایشان در پیامى که در مورد جنگ تحمیلى عراق علیه ایران صادر کرد، یادآور شد:

»پیام من به شما فرزندان على و حسین و فرزندان ابوبکر و عمر این است که مبارزه میان حکومت شیعه و سنّى نیست. حکومت سنّى که خلفاى راشدین رهبران آن بودند، سبب شد که امام على (ع) شمشیر خود را بردارد و با رهبرى ابوبکر با مرتدین بجنگند... . امّا حکومت امروز حکومت سنّى نیست. هر چند که باند مسلّط بر امور از نظر تاریخى به تسنّن منتسب است; چرا که حکومت سنّى به معناى حکومت شخصى که از پدر و مادر سنّى زاده شده باشد، نیست، بلکه به معناى حکومت ابى بکر و عمر است که امروز فرمانروایان ستمگر عراق آنها را در تمام اعمال خود زیر پا گذاشته‏اند.»11

ایشان در باب همدلى وهمراهى عالمان سنى با شیعه و عالمان شیعه با سنى، در رویارویى و مبارزه علیه استکبار و تفرقه یاد آور مى‏گردد:

»هناک علماء من اکابر علماء السنّه افتوا بوجوب الجهاد وبوجوب القتال بین یدى ثوار آل محمّد(ص).»12

عالمان بزرگ اهل سنّت به واجب بودن جهاد و پیکار همراه انقلابیون آل محمّد فتوا داده‏اند.

از باب نمونه، ابوحنیفه فتوا به واجب بودن جهاد به همراهى با نهضتهاى علوى داد و خود نیز در یکى از نهضتهاى علوى شرکت کرد.

این سیره و آموزه از سوى عالمان برجسته اسلام شناس وجهان شناس شیعه و سنى، در درازاى تاریخ ادامه داشته است. ناموران و بزرگانى چون: آقا سید مصطفى کاشانى و فرزند ایشان سید ابوالقاسم کاشانى، سید محمّد تقى خوانسارى، شیخ الشریعه اصفهانى، سید على داماد، میرزاى شیرازى، سید محسن حکیم، شیخ محمّد حسین کاشف الغطاء، میرزا محمد حسین نائینى و... در میدان مبارزه حاضر شدند و با دشمن به ستیز برخاستند.

- در سالهاى 1914 - 1918م نیز با ورود نیروهاى انگلیسى به سرزمین عراق و اشغال بصره توسّط آنها، عالمان شیعى به حمایت از حکومت سنّى فتواى جهاد دادند و بسیارى از آنان در صحنه پیکار با دشمن حاضر شدند.

شهید صدر در این باره مى‏نویسد:

»انّ الحکم السنّى الّذى کان یحمل رایة الاسلام قد افتى علماء الشیعه - قبل نصف قرن - بوجوب الجهاد من اجله وخرج مئات الآلآف من الشیعه و بذلوا دمهم رخیصا من اجل الحفاظ على رایة الاسلام ومن اجل حمایة الحکم السنّى الذّى کان یقوم على اساس الاسلام.»13

عالمان شیعى در نیم قرن پیش، به حمایت از حکومت سنّى، که پرچم اسلام را به دست گرفته بود، فتواى جهاد دادند و صدها هزار شیعه به صحنه جنگ رفتند و به خاطر حفظ پرچم اسلام و پشتیبانى از حکومت سنّى، که براساس اسلام استوار بود، سخاوت‏مندانه خون خود را بر زمین ریختند.

آیت اللّه سید حسین بروجردى، از مراجع بزرگ و بیدار شیعى، به درستى دریافته بود که هرگاه رهبران جامعه همدلى و همسویى داشته باشند، انسجام در قاعده جامعه نیز استوار مى‏گردد و امنیت اجتماعى سامان پیدا مى‏کند; از این روى بر بنیاد باورها وایدئولوژى بلند اسلامى، گامهاى استوارى در جهت ایجاد اعتماد و تقریب میان شیعه وسنى بر مى‏دارد ودارالتقریب اسلامى را درمقام اندیشه و عمل تقویت وتوسعه مى‏بخشد. شاهد آن نامه‏هایى است که بزرگان الازهر: عبدالمجید سلیم; شیخ جامع الازهر و شیخ محمود شلتوت، به ایشان نگاشته‏اند )مجله رساله الاسلام شماره 218 4/2) و اهمیت جایگاه ایشان در این امرمهم بازگو شده است. متن نامه شیخ محمود شلتوت:

»بسم اللّه الرحمن الرحیم. آقاى بزرگوار! برادر ارجمند امام بروجردى - قم ایران

سلام اللّه علیکم و رحمه اللّه.

اما بعد: قبل از همه چیز از سلامتى گرانبهاى آن برادرارجمند جویا بوده و دعا مى‏کنم که آن بزرگوار همیشه مصدر و منبع برکات براى مسلمین و وحدت کلمه آنان باشد. خداوند عمر شما را طولانى کند و پیروزى و موفقیت را نصیب شما گرداند.

فرصتى را که با مسافرت برادر علامه و مکرم من استاد قمى، ایده اللّه فى جهاده المشکور، پیش آمده مغتنم مى‏شمارم تا نامه‏اى به ساحَت آن جناب نوشته واز کوششهاى شما تقدیر کنم. واز خداى بزرگ و توانا خواستارم که آن‏چه را که براى خیر واصلاح مسلمین آرزو مى‏کنید تحقق بخشد و شما را در کوششها و زحمات اصلاح طلبانه در راه جمع کلمه مسلمین وایجادالفت و محبت بین قلوب آنان بیش از پیش موفق فرماید.

من به شما مژده مى‏دهم که گامها و قدمهاى ما در راه تقریب این گامها و قدمهایى که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تایید مى‏فرمایید و به آن بزرگ‏ترین توجه واهتمام و عنایت را مبذول مى‏دارید، بخواست و لطف خداوند و در سایه دعاى خیر شما، که بدرقه راه ماست، در راه پیشرفت موفقیت آمیزى پیش مى‏رود... .»14

 

دوم. مبارزه با اندیشه‏هاى انحرافى

بیش‏تر، هر نظام اجتماعى بر اساس مجموعه‏اى از آموزه‏ها و اعتقادات شکل و سامان مى‏یابد که دامنه و شعاع رفتارها و همکاریها و همراهى‏ها و اثرگذاریها روى یکدیگر را معین ومعرفى مى‏کند ومردم آنها را پذیرفته و بدان عمل مى‏نمایند. در جامعه‏هاى اسلامى، اسلام چنین آموزه‏ها و اعتقاداتى را ارائه ویا تأیید مى‏کند. در جوامعى که دین به تنهایى نقش تعیین کننده ندارد و نظام اجتماعى برآمده از مجموع عوامل و عناصرى است که دین یا اسلام، یکى از مهم‏ترین آنهاست، باز هم اسلام در ترسیم وتعیین وتأیید چنان آموزه‏هایى سهم پررنگى خواهد داشت. در چنین حالتى جریانهایى که از این عوامل و یا آموزه‏ها سوء استفاده مى‏کنند; یعنى احکام، معارف، اعتقادات و... که با محتوا، مقاصد و مبانى اسلام ناسازگار است و هیچ ریشه‏اى در وحى الهى ندارد، رنگ آمیزى نموده و به نام اسلام و امر وحیانى معرفى مى‏نمایند. این امر سبب مى‏شود:

نخست آن که، میزان کارآمدى دین اسلام، که یکى از عوامل تاثیر گذار در تامین امنیت اجتماعى است، در جهت هدف یادشده کاهش یابد.

دودیگر، اطمینان و آرامش خاطر ذهنى واعتقادى افراد را مى‏ستاند وزمینه آشفتگى و ترس را فراهم مى‏نماید. در چنین وضعى مبارزه با اندیشه‏هاى انحرافى وبازدارى از رشد اجتماعى آنها، گذشته از آن که پاسدارى از دین است، حرکتى است در جهت ایجاد حراست از امنیت اجتماعى.

در دوره قاجاریه وپس از آن، پاره‏اى از اندیشه‏هاى انحرافى بازسازى و بازتولید و پدیدار گردید که بخشى از آنها، به صورت جریان در آمد، مانند: شیخیه، باطنى گرى، بابیت، بهائیت، موعودگرایى دروغین، و نیز جریانهاى التقاطى مدرن. در برابر این تهاجم و ناآرامیهاى فکرى، که در نتیجه، ناآرامى اجتماعى پدید مى‏آورد، عالمان راستین و اسلام شناس که از شمار رسالتهاى سنگین و کلیدى آنان، پاسدارى از دین وآرامش جامعه است، ساکت نماندند و با روشهاى اثرگذار با آنها به رویارویى برخاستند. براى نمونه آن گاه که استعمار انگلیس در قالب باستان شناسى، نژاد گرایى را در ایران دامن زد و چنین القاء کرد که ایرانى برابر است با آریایى بودن و رژیم دست نشانده شاهنشاهى، زردشتى گرى را افتخار وهویت ایران دانست و با بازسازى ملى گرایى و کورش سازى مى‏خواستند تعصبات وبرتر بینیهاى نژادى و خشونتهاى کور را زنده کنند، شهید مطهرى در آن هنگامه، به درستى سیاست گسست زا و تفرقه انداز دشمن استعمارگر را شناسایى کرد و در مبارزه با آن، با بیانى روشن و رسا و دلیلهاى استوار، از »خدمات متقابل اسلام و ایران» سخن گفت و با تحلیل منطقى نشان داد که گوناگونى نژادها، یک امر طبیعى براى تمام جامعه‏هاست و دامن زدن به این مسأله، سیاستى استعمارى است براى اختلاف افکنى و رویارویى قومى و ایجاد فضاى نا امنى در جامعه ایران:

»امروز در جهان، ملل گوناگون وجود دارد. آن چه آنها را به صورت ملت واحد درآورده، زندگى مشترک و قانون و حکومت مشترک است، نه چیز دیگر، از قبیل نژاد و خون و غیره. فعلاً در دنیا ملتى وجود ندارد که از نظر خون و نژاد از سایر ملل جدا باشد. مثلاً ما ایرانیها که سابقه تاریخى نیز داریم و از لحاظ حکومت و قوانین، داراى وضع خاصى هستیم، آیا از لحاظ خون و نژاد، از سایر ملل مجاور جدا هستیم؟ مثلاً ما که خود را از نژاد آریا و اعراب را از نژاد سامى مى‏دانیم، آیا واقعاً همین طور است، یا دیگر پس از این همه اختلاطها وامتزاجها، از نژادها اثرى باقى نمانده است؟ حقیقت این است که ادعاى جدا بودن خونها و نژادها، خرافه‏اى بیش نیست. نژاد سامى و آریایى و غیره به صورت جدا و مستقل از یکدیگر، فقط در گذشته بوده است; امّا حالا آنقدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است که اثرى از نژادهاى مستقل باقى نمانده است... به هر حال، در عصر حاضر، دم زدن از استقلال خونى و نژادى، خرافه‏اى بیش نیست.»15

آن گاه ایشان زردشتى گرى را جریانى در جهت سیاست استعمار دانسته و مى‏نویسد:

»تبلیغات زرتشتى گرى نیز که این روزها بالا گرفته و مد شده، یک فعالیت سیاسى حساب شده است... هدف شان روشن و معلوم است.»16

در دوران قاجاریه نیز، شاهد برآمدن و باز رویش وگسترش بسى جریانها وفرقه‏هاى انحرافى مانند شیخیه، بابیت، بهائیت و... مى‏باشیم که پاره‏اى از آنها پیشینه وریشه تاریخى طولانى نیزدارند که در این روزگار زمینه بازسازى و میدان‏دارى دوباره آنها فراهم آمده است. پیامدهاى رفتارى و اجتماعى این جریانها در مجموع مسائلى از این دست است:

1. ایجاد اختلافهاى مذهبى.

2. اشاعه وگسترش اباحى گرى.

3. گرم شدن تنور تکفیر.

4. پدیدار شدن بدعت.

5. خرافه گرایى دینى.

موارد یاد شده، مسؤولیت ناپذیرى اجتماعى را مى‏گستراند و فضاى خشونت و ناامنى در جامعه پدید مى‏آورد. به این ترتیب، عواملى که در فرایند تحکیم و تولید امنیت اجتماعى تاثیرگذار وتعیین کننده‏اند، بى فروغ مى‏شوند و در عمل امنیت اجتماعى آسیب پذیر مى‏گردد. عالمان راستین و روحانیت بیدار با شناخت وضعیت پیش آمده و آگاهى از خطر تهدیدکننده آنها، هریک باروش مخصوص و مناسب به مبارزه بر مى‏خیزند تا امنیت دینى و فرهنگى و اجتماعى را برقرار سازند.

میرزاى قمى با صوفى گرى مبارزه مى‏کند و مى‏نویسد:

»چندان که سعى کردیم که بفهمیم که آیا طریقه این جماعت، به آن‏چه به ما رسیده است، با شریعت موافقت دارد، به هیچ وجه نیافتیم و جمع ما بین شرع و سخن ایشان ممکن نیست... آن‏چه معاین است از مشایخى که عصر ما مرشد بوده‏اند، مثل مشتاق على و مقصود على و نورعلى و امثال آنها، که مریدان ایشان در شأن ایشان غلوّ داشته‏اند... محقق شد که متصف به همه ناخوشیها بوده‏اند... و معلوم شد که به غیر از عوام فریبى و دنیا پرستى و ریاست عوام کالانعام و بى مبالاتى در دین و بى خبرى از احکام شرع مبین، از براى ایشان نبوده...»17

علامه نراقى در ارزیابى جریانهاى صوفى گرایى به این نتیجه مى‏رسد که بایستى بین عرفان مثبت و سازنده، که سیر وسلوک وپاک سازى سیرت وصورت بر بنیاد دستورات قرآن و سنت معتبره رسول گرامى اسلام و سخنان ائمه معصومین انجام مى‏گیرد و عرفان منفى و ویران‏گر، که در واقع وارونه سازى حقایق قرآن وسنت پیامبر (ص) و معصومین است، آفت دین ودنیا دانسته و آثار تخریبى و انحرافى را بر آن بار مى‏کند، فرق گذارد و براى هر کدام، حساب جداگانه‏اى بازکرد.

»مخفى نماند که این همه صحیح است و لیکن شیخ و مرشدى اکمل و اتم از نبى و ولى و ائمه طاهرین (ع) نتواند بود. و آن‏چه شاید و باید در کلمات ایشان حاصل است و استخراج آنها از کلمات و اشارات ایشان اصعب نیست از شناختن شیخ و فرق میان شیاد و استاد.

اى بسا ابلیس آدم روى هست

پس به هر دستى نباید داد دست

... براى بندگى خالص و پیمودن مقامهاى معنوى، تنها باید در پى راه امامان بود.»18

تجربه تاریخى، گواه این واقعیت است که پیروان یک شخصیت وجریان، غالبا به سه دسته تقسیم مى‏شوند: یک دسته بسى تندروانه نسبت به شخص رهبرى و آموزه‏هایش عمل وحرکت مى‏کنند و غلو آمیز نسبت به هر دو مى‏نگرند و یا مى‏گروند و هوادارى مى‏نمایند. اینان هیچ نوع انتقاد و بازاندیشى را بر نمى‏تابند و بامخالفان و منتقدان برخورد شدید داشته و از ابزار تکفیر استفاده مى‏کنند. دسته دوم معتدل و میانه رو هستند و با نگاه انتقادى دلبستگى خویش را نسبت به رهبرى وجریان به وجود آمده دنبال مى‏کنند. دسته سوم به دنبال استفاده ابزارى و منافع ومطامعى که دارند برمى گیرند و وامى‏گذارند، بر آن مى‏افزایند و از آن مى‏کاهند.

هواداران وپیروان شیخ احمد احسائى، رهبر فرقه شیخیه، از شمار دسته اول بودند و در به کرسى نشاندن پندارهاى استاد و مراد خود از هر حربه‏اى استفاده و مخالفان و منتقدین را به کفر متهم مى‏کردند.19

امّا در برابر، عالمان دینى در رویارویى با آنان، بر معیار حق وعدالت و به دستور این آیه شریفه عمل مى‏کردند:

»ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»20

علاّمه سید مجید گروسى با هواداران شیخیه با سعه صدر رفتار مى‏کرد و بر این باور بود که با گفت‏وگو و رفتار نیکو، بهتر مى‏توان گمراهان را از گمراهى و کژاندیشان را از کژاندیشى بازداشت و رهانید.21 ابوجعفر کرمانى با کریم خان، رهبر شیخیه کرمان از راه گفت و گو وارد شد و باورها و دیدگاه‏هاى او را به نقد کشید. شیوه آقا تقى بهبهانى در برخورد با شیخیه به همین گونه بود.22 استاد أعظم شیخ مرتضى انصارى نیز، به پیروان این گروه میدان کار و دخالت در امور حوزه را نمى‏داد.23

بى شک، یکى از دستاوردهاى روشن این تلاشهاى فکرى و مبارزه‏هاى میدانى عالمان دین با اندیشه‏ها و باورهاى انحرافى، که جامعه را به سوى آشوب و آشفتگى مى‏بَرَد، ایجاد امنیت فکرى براى مردم و کارآمدسازى دین درساماندهى حیات جمعى و برقرارى امنیت اجتماعى است.

 

سوم. پرورش نیروى انسانى کیفى

بى گمان میان توسعه نیروى انسانى و افزایش ضریب امنیت اجتماعى، رابطه مستقیم و عِِلِّى است. بدین معنى که هر چه در جامعه عامل انسانى رشد وتوسعه کیفى وکمى داشته باشد، به همان اندازه بهره ورى فعالیت آدمى )تولیدى، خدماتى، ارتباطى، گفتارى و رفتارى، معرفتى و... ( افزایش مى‏یابد. کارآفرینى و اشتغال تقویت و رونق پیدا مى‏کند. وارسى و زیرنظر داشتن رفتارها و نیز اجتماعى سازى هنجارها وارزشهاى درون نسلى وبیرون نسلى، روان مى‏شود و گسترش مى‏یابد، پویایى اجتماعى به وجود مى‏آید و پایدار و فراگیر مى‏گردد.

پیدایى چنین وضعیتى، توانایى جمعى جامعه را در دگر سازى تهدیدها به فرصت، ارائه خدمات رفاهى وآسایشى ونیز حراست وپاسدارى از هویت و حیثیت آن را افزایش مى‏دهد. و از سوى دیگر، زمینه‏ها و عوامل تنش، خشونت و رفتارهاى شرورانه اجتماعى را مى‏کاهد. منظور از پرورش ویا توسعه انسانى، همانا ترکیبى از سلامت روحى، جسمى، فکرى، آموزش، خردورزى، مهارتهاى ارتباطى و کلامى فراگیر و خردورزانه است.

وقتى از این دریچه، تاریخ معاصر را مى‏نگریم، مى‏بینیم عالمان دین کارهاى ماندگار و مهمى در عرصه گسترش و نهادینه‏سازى آموزش و پرورش و نیز ارائه خدمات درمانى و پزشکى انجام داده‏اند. اینان در تمامى ادوار و در بازه زمانى قاجاریه بدین سوى، پرورش نیروى انسانى را نه تنها امر مهم، بلکه یک اصل حیاتى و فریضه دینى مى‏دانستند و براى انجام این مهم هماره کوشا بودند. این تلاشهاى ثمربخش را در سه حوزه مى‏توان نگریست:

اخلاق ومعنویت

آموزش

بهداشت ودرمان

اینان بر پایه دستور اسلام به گسترش علم آموزى، مکتب خانه‏ها و مدارس و مراکز آموزشى را بنیان گذاردند و براى سلامت جسمى مردمان، سرمایه گذارى کردند و گامهاى استوارى در جهت تاسیس مراکز بهداشتى و درمانى برداشتند که این سنت، همچنان ادامه دارد. مدارس، درمانگاه‏ها و بیمارستانهاى بسیارى وجود دارد که به همّت و تلاش و سرمایه‏گذارى مراجع و عالمان دینى بنیان‏گذارى و دایر شده‏اند.

در مراکز آموزشى، تلاش مى‏ورزیدند با آموزشهاى نوین و کارآمد، نیروهاى انسانى مورد نیاز جامعه را بپرورانند، تا جایى که در دوره قاجاریه یکى از کارویژه‏هاى روحانیت، مسؤولیت آموزش و پرورش بود.

سید محمد طباطبائى، مردم را برمى‏انگیزاند تا از دستاوردهاى بشرى آگاهى یابند و از اکتشافهاى جدید و پیشرفته دنیا بهره ببرند. او، طلاب را به فراگیرى زبانهاى خارجى و آگاهى از حقوق بین الملل بسیار سفارش مى‏کرد و در حدّ توان زمینه‏هاى آن را فراهم مى‏ساخت. نخستین مدرسه با اسلوب آموزشى نوین، به دست ایشان در سال 1317ه. ق. بنیان گذارده شد.24 همچنین ایشان وشیخ فضل اللّه نورى، مدرسه وآموزشگاه به روش وسبک جدید براى بانوان بنیان گذاردند.

طرح دارالفنون نیز، پیش از همه از سوى حوزه مطرح شد. شیخ على استرآبادى از شاگردان صاحب جواهر، که دانشمندى ذوفنون بود، براى ایجاد آن طرحى به دولت داد که متأسفانه پذیرفته نشد.25 در زمینه مراکز آموزشى و نیز درمانى که به درایت عالمان دینى و حوزوى تأسیس شده است، منابع تاریخى بسیار است، ولى چون از موضوع این نوشتار بیرون است به آن نمى‏پردازیم.

همچنین عالمان دین براى سلامت روانى و روحى مردم، بر گسترش آداب ناب اسلامى، اخلاق و معنویت، همت مى‏گماردند و با قلم، زبان و رفتار آن را در لوح سینه‏ها مى‏نگاشتند و به این ترتیب، الگوى سلامت و امنیت را براى جامعه ترسیم مى‏کردند.

کتاب »معراج السعاده» علامه نراقى، از دوران قاجار تاکنون، در سپهر ارزشى و اخلاقى جامعه ایران نقشى کم نظیر داشته است. افزون بر این، عالمان، در قالب اندرزنامه، سلوک الملوک، نصیحة الملوک، تهذیب الاخلاق و داستانهاى تاریخى، افزون بر بیان معانى بلند با زبان ساده، در پى آن بودند که با روش مناسب داروى تلخ نهى از منکر را به حاکمان خود خواه بخورانند وبراى آنان و مردم درس انسان دوستى، آزادى، عدالت، حق مندى، برابرى، فقرزدایى و همرنگى و راستى مى‏دادند. و از آن جا که با قدرت‏مندان و پادشاهان، که خود را مالک جان و مال مردمان مى‏دانستند، نمى‏شد بى پرده و صریح سخن گفت و از رفتار زشت و ناهنجار بازشان داشت و به حق و معروف فراخواندشان، بهترین و کارآمدترین روش، بهره‏گیرى از قالب داستان، شعر و طنز بود که در این قالب از بدیها بازشان داشت و به خوبیها فراخواندشان.26

امام خمینى، تجربه شخصى خویش را در باره نقش تربیتى عالمان دینى و سلامت رفتارى افراد در جامعه چنین بازمى گوید:

»محلات، یک محلى است که من بعضى تابستانها مى‏رفتم... . احساس مى‏کردم که مردم محلات با مردم بسیارى جاها فرق دارند... . علمایى که در محلات بودند، علمایى بودند که افراد صحیح; وظایف ملایى‏شان را، وظایف دیانت‏شان را خوب عمل مى‏کردند، مردم هم به تبعیت آنها خوب شده بودند.»27

 

مؤلفه‏هاى سخت افزارى

امنیت، همان طورى که زوایاى نرم افزارى دارد، مؤلفه‏هاى سخت افزارى نیز دارد و چه بسا این چهره شناخته شده تر باشد مانند: نیروى نظامى و انتظامى، سطوح پیشرفته فن آورى، قدرت بالفعل و بالقوه اقتصادى، جمعیت و عمق سرزمینى و... پیوند هریک از اینها با امنیت اجتماعى بى تردید است که در جاى خود باید تحلیل وبازشناسى شود. امّا براى بیان کارکرد و نقش روحانیت و عالمان دینى در این ساحَت و پیوند آن با امنیت اجتماعى، مى‏توان از دو نوع اقدام ایجابى و سلبى نام برد.

 

1. اقدام ایجابى

داشتن اشتغال وامنیت شغلى، درآمد پایه وبسنده براى هزینه‏هاى مهم و حیاتى زندگى، توزیع منصفانه در آمدها و امورى از این دست، از شمار عوامل مهم و اثر گذار در کاهش ناهنجاریها واعمال شرورانه اجتماعى از یک سو; و افزایش اجتماعى شدن رفتارها و ارزشها و هنجارها از سوى دیگر است.

مى‏دانیم پدید آمدن چنین وضعیتى، در گرو فراهم سازى زیر ساختهاى صنعتى، تولیدى، اقتصادى ومالى و فرایندهاى سرمایه گذارى، کار آفرینى و... است. عالمان دینى، در این ساحَت نیز درایت داشته‏اند و در تسهیل این گونه امور معیشتى براى مردمان به جد همکارى کرده‏اند، به گونه‏اى که از طرح صنعتى سازى و استفاده از نوآوریهاى فنى، نه تنها استقبال کردند، بلکه باحمایت روحانیت و عالمان دین اجرایى گردید. براى نمونه در جریان ایجاد راه آهن قم تهران، حاج ملا صادق مجتهد قم، بر ضرورت گسترش شبکه راه آهن تأکید کرد و آبادانى وسر سبزى کشور و مملکت و فراوانى و ارزانى کالاها و ایجاد کار براى بیکاران را از آثار سودمند آن شمرد. همچنین روحانیون و عالمان مشهد و تبریز در جهت توسعه راه‏هاى حمل و نقل ریلى و راه آهن اعلام آمادگى و همکارى کردند.28 و نیز نخستین کارخانه‏هاى صنعتى، توسط مردان دیندار و با تشویق علما پایه گذارى گردید.

احیاء وبازنگرى در موقوفات، خراج، زکات، خمس ونیزاصلاح نظام مالیاتى وتقسیم اراضى زراعى و نیز استفاده از روشهاى علمى در بهره بردارى بهینه از منابع آبى کشور )مثل تقسیم زاینده رود( در جهت کاهش فقر و بیکارى و رفاه عمومى و تأمین اجتماعى و آبادانى از شمار کارهاى زیر ساختى عالمان دین در این ساحَت است.

میرزا محمدحسین نائینى بر اساس مبانى اسلام، اصول وقواعد کلى، اهداف و مقاصد شریعت و با استناد به سیره رسول اکرم (ص) و سیره و رهنمودهاى على (ع) که شاخصه‏هاى آن در نامه به مالک اشتر باز تابیده است، نظام مالیات را به روش نوین و در چارچوب معیارهاى شرعى کاملا همسو و سازگار با اسلام دانست و فراتر از آن، آن را مناسب ترین ساز وکار مالى جایگزین خراج و جزیه در جهت تأمین امنیت و عدالت اجتماعى قلمداد کرد:

»و ظاهر است که چنانچه در صدر اسلام، بعد از هجرت و قبل از فتوحات اسلامیه و استیلاى مسلمین بر اراضى خراجیه مفتوح العنوة، سیره مقدسه نبوت ختمیه (ص) بر بسط و توزیع مصارفِ لازمه نوعیه بر عمومِ مسلمین و معاهدین من الیهود و غَیرِ هم، به اندازه تمکّن و دارایى به نسبت متساویه، مستقرّ و التزام به آن هم، از شروط معاهده با معاهدین بود. و حتى تشریف فرمایى حضرتش به حصن یهودان بنى نضیر هم، براى مطالبه حصّه‏اى از دیه وارده، بر مسلمین بود که به موجب عهدنامه، دادنى بودند و بالاخره به نقض عهد نمودنِ آنان و جلا دادن شان مؤدّى گردید. همین طور در این عصر هم، چون اراضى خراجیه مفتوح العنوة، علاوه بر آن که عیناً مجهول است، استقرارِ یدِ مالکانه متصرفین و احتمالِ استناد آن به نقل صحیح شرعى بر فرض ِ معلومیت عین هم، مانع از اجراى احکام مقررّه در باب اراضى خراجیه است; لهذا وظیفه حالیه در تصحیح عمل مالیه منحصر است که بر طبق همان سیره مقدسه صدر اسلام مصارف لازمه نظم و حفظ مملکت و اخراجش از حلق غنیمان خارجى که به وسیله خیانتهاى مملکت فروشان بلعیده‏اند، صحیحاً تعیین شود و به تعدیل صحیح و ممیزى علمى به نسبت متساویه و به اندازه انتفاع از تمکّن و دارایى، بر طبقات ارباب مستغلات و تجارات و مواشى و غیرهم توزیع و از براى طبقات کارگزاران و متصدیان امور هم به اندازه لیاقتِ خدمت شان به نوع، مقرر و ایصال گردد»29

شهید سید حسن مدرس نیز، بر بنیاد همان مبانى وسیرت نبوى و علوى یادشده مالیات را شرعى واسلامى دانسته ویک ضرورت اجتماعى در جهت حفظ استقلال و امنیت اجتماعى جامعه اسلامى مى‏خواند. ایشان در سخنانى در مورخ 17جمادى 1329 در مجلس دوم، مالیات را ازشمار منابع مالى دولت برمى شمرد که بدون آن کشور سامان نمى‏گیرد:

»این مالیات، غیر از خمس و زکات است; بلکه اختیار آن به دست اولیاى امور است که براى پیشرفت کارهاى کشور به حسبِ مقتضیات زمان بر افراد وضع کنند... . . بعضى اشخاص، به عنوان ملى شدن، مالیات دولت را نمى‏دهند. مى‏خواهم در این موقع خبرى عرض کنم... در اسلام مجازات هست و یک مجازات درباره شخصى که مالیات دولت را نداده است، اجرا شده است. در زمانِ حضرت امیر (ع) یکى از اُمَناى مالیه توابع فارس مال بیتِ المال را خورد و فرار کرد. حضرت امیر (ع) امر فرمودند: خانه او را خراب نمایند. این مجازاتِ خانه خراب کردن براى کسى است که این مال مردم باشد و آن مال را بخورد. اشخاصى که بقایا دارند و از اداى مالیات استنکاف مى‏ورزند، خائن ملت و وطن فروشان غیرمستقیم مملکت هستند. اگر مالیات خود را مى‏دادند، رفع حوائج دولت مى‏شد و دولت مجبور به استقراض خارجى نمى‏گردید.»30

 

2. اقدام سلبى و بازدارنده

مهم‏ترین فعالیت سخت افزارانه عالمان دین به منظور فراهم سازى امنیت اجتماعى و ملى و اعتقادى، همانا مبارزه علیه استکبار واستعمار، اشغال وتجاوز بیگانگان، بوده است. این امر، بیش‏تر به صورت تحریم کالاها وپاره‏اى از معاملات اقتصادى، ممنوعیت تصرف و فروش اراضى براى مستکبران و متجاوزان و نیز مبارزه مسلحانه علیه آنها انجام گرفته است. نمونه‏هاى فراوانى از این گونه حرکتها و رویاروییها وجودارد که در این مقام، تنها چند نمونه را یادآور مى‏شویم.

آقاى نجفى از علماء و فقهاى بنام و نافذ عصر قاجار در اصفهان، حکم تحریم کالاهاى خارجى و غربى را صادر کرد و فرزندش آقا نوراللّه نیز این تحریم‏ها را ادامه داد، تا جایى که به نابودى چارلز مارلینگ; کاردار سفارت انگلیس در تهران مى‏انجامد. میرزاى شیرازى فتوا به حرمت استفاده از تنباکو را صادر کرد و این فتوا، در عمل، یک کمپانى بزرگ خارجى را ورشکست و زمین گیر ساخت. آیت اللّه کاشانى در جریان مبارزات مردم براى ملى سازى صنعت نفت، با هدف شکست استعمار انگلیس، اجناس خارجى را تحریم کرد.31

محمد حسین کاشف الغطاء، فروش اراضى فلسطین به یهودیان را به منزله جنگ با خدا و پیامبر (ص) وپایمال کردن دین اسلام اعلام کرد.

آیت اللّه اراکى از شاگردان آخوند خراسانى، نقل مى‏کند:

»در آن زمان ]زمانى که میرزاى شیرازى حکم دفاع علیه تجاوز انگلیس صادر کرد[ مدتى آیت اللّه کاشانى را ندیدم، تا این که روزى ایشان را دیدم دو ردیف فشنگ بسته و یک تفنگ هم بدوش انداخته بود.»32

ستیز عالمان دین ومراجع دردآشناى تقلید شیعى با سلطه غارت‏گرانه استعمار و آشوب آفرینى آنان میان مردمان، چنان در تاریخ معاصر ایران مى‏درخشد که استاد دکتر على شریعتى از آن چنین یاد مى‏کند:

»تا جایى که من مى‏دانم، زیر تمام قرار دادهاى استعمارى را کسانى امضاء گذاشته‏اند، همگى از میان ما تحصیل کرده‏هاى دکتر، مهندس و لیسانسیه و همین ما از فرنگ برگشته‏ها. یک آخوند، یک از نجف برگشته اگر امضایش بود من هم مثل شما اعلام مى‏کنم که: آخوند دوست ندارم! اما از آن طرف پیشاپیش هرنهضت ضد استعمارى وهر جنبش انقلابى و مترقى، چهره یک یا چند آخوند را در این یک قرن مى‏بینیم، از سید جمال بگیر و میرزا حسن شیرازى و بشمار تامشروطه و... اولین بار اینها بودند که در برابر امپریالیسم مى‏ایستادند...»33

بى تردید، این مجاهدتهاى فتوایى و عملى، نقش اساسى در جلوگیرى از چپاول و به غارت رفتن ثروت و سرمایه‏هاى ملى و در نتیجه فقر و فلاکت مردمان و نا امنى‏هایى که استعمارگران در جوامع زیر سلطه پدید مى‏آوردند، داشته است.

بالاخره حرکت و قیام هوشمندانه و عزت ساز امام خمینى، که به بنیان‏گذارى حکومت اسلامى و تقویت بنیادهاى امنیت در جامعه دینى انجامید، مى‏توان الگویى فراگیر از به کارگیرى مؤلفه‏هاى نرم افزارى و سخت افزارى امنیت ساز عالمان دین، در جهت به حقیقت پیوستن و تأمین عدالت وامنیت اجتماعى یادکرد. البته کالبد شکافى این مرحله، نیازمند گشودن باب و جستارى مستقل است.

 

نتیجه

برایندآن چه بیان گردید، در محورهاى زیر مى‏گنجد:

1. امنیت در تمامى اشکال آن، از جمله امنیت اجتماعى، یک واقعیت یا فرایند چند بعدى و چند ساحَتى است.

2. براى فراهم سازى و تأمین امنیت اجتماعى متغیّرهاى متنوع و گوناگونى مدخلیت دارد که همه آنها با دو مؤلفه نرم افزارى و سخت افزارى جست‏وجو مى‏شوند.

3. در کارنامه عالمان ومراجع برجسته و زمان شناس شیعى در تمامى ادوار و بویژه در بازه زمانى یاد شده، هردو نوع مؤلفه و اقدام به روشنى دیده مى‏شود.

- انقلاب مشروطیت ایران، ادوارد براون، ترجمه مهد قزوینى، کویر، تهران، 1376.
- اندیشه ترقى و حکومت قانون، فرویدون آدمین، خوارزمى، تهران.
- اهل البیت تنوع ادواره و وحدة هدف، شهید سیدمحمدباقر صدر، مندرج در المجموعة الکامله لمؤلفات السید الصدر، ج11، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
- بنیادهاى نظریه اجتماعى، جیمز کلمن، ترجمه منوچهر صبورى، نشر نى، تهران، 1386.
- تاریخ بیدارى ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانى، نوین.
- تنبیه الامه و تنزیه المله، میرزا محمدحسین نائینى، تحقیق و تصحیح جواد ورعى، بوستان کتاب، قم.
- تنبیه الامه و تنزیه الملّه، میرزا محمدحسین نائینى، با توضیحات سیدمحمود طالقانى، شرکت سهامى انتشار، تهران.
- جامع الشتات، میرزا ابوالقاسم قمى، الرضوان.
- خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضى مطهرى، صدرا، تهران.
- خزائن ملا احمد نراقى.
- درآمدى به جامعه‏شناسى، بروس کوئن، محسن ثلاثى، توتیا، تهران، 1382.
- زندگى و شخصیت شیخ انصارى.
- سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایى، تهران، توس.
- صحیفه نور، امام خمینى، وزارت ارشاد اسلامى.
- کرام البرره، آقابزرگ تهرانى.
- ما و اقبال، دکتر على شریعتى، قلم.
- مجله حوزه، دفتر تبلیغات اسلامى، حوزه علمیه قم.
- مجله رسالة الاسلام.
- مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس، محمد ترکمان، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران.
- ولایت فقیه، امام خمینى.
پى نوشتها:
1. گفت وگو با دکتر اصغر افتخارى پیرامون »امنیت اجتماعى شده وگفتمان اسلامى». برگرفته از سایت: :ptth//ri.sssc.www/knil=-dibat11028641/tco/
211. بنیادهاى نظریه اجتماعى. و رک:
treboR()mantuP3991ehT’’suiorepsorPnacirmA’’ytinummoCN.tcepsorP.31
laicoS’’(a)sicnarFamayukuF9991latipacdnalivic’’yticoSrepapderevileDtaehtlanoitanretnIyrateoMdnufecnerefnoCnodnocesnoitareneGsmrofeR
.3. درآمدى به جامعه شناسى/110.
4. تنبیه الامه وتنزیه المله، میرزامحمدحسین نائینى/69، با توضیحات سیدمحمود طالقانى; مدرس در پنج دوره تقنینیه محمد ترکمان، ج23/1، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران; رسائل مشروطیت، زرگرى نژاد/159، کویر; لوایح آقا شیخ فضل اللّه نورى، به کوشش هما رضوانى/19، نشر تاریخ ایران، 1362; مجله حوزه شماره‏هاى: 135134 و136.
5. مجله حوزه، شماره 22/9.
6. ولایت فقیه، امام خمینى/100، موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینى.
7. صحیفه نور، امام خمینى، ج25 65 72/1.
8. انقلاب مشروطیت ایران، ادوارد براون، ترجمه مهدى قزوینى/128.
9. پیام هشتم رمضان 1400.
10. اخبار شیعیان، سال اول، پیش شماره27/1.
11. مباحث الاصول، شهید سیّدمحمدباقر صدر، ج151/1، مکتب الاعلام الاسلامى، قم، 1408.
12. اهل البیت تنوع ادواره و وحدة هدف، مندرج در المجموعه الکامله لمولفات السیدالصدر، ج70/11».
13. مباحث الاصول، ج152/1، قم، 1408، مکتب الاعلام الاسلامى.
14. مجله رساله الاسلام، شماره 2; مجله حوزه4443.
15. خدمات متقابل اسلام وایران، شهید مرتضى مطهرى/57.
16. همان/57.
17. جامع الشتات، میرزا ابوالقاسم قمى، ج773 761/2.
18. خزائن، ملا احمد نراقى 501 498.
19. کرام البرره، ج254/1.
20. سوره نحل، آیه 125.
21. نقباءالبشر، ج1212 3.
22. کرام البرره، ج333 219/1.
23. زندگى شخصیت شیخ انصارى/108.
24. تاریخ بیدارى ایرانیان، ج448/1.
25. همان، ج148/1.
26. سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایى، ج1051/3، توس، تهران.
27. صحیفه نور، امام خمینى، ج86/11.
28. اندیشه ترقى و حکومت قانون، فریدون آدمیت/159.
29. تنبیه الامه وتنزیه المله، تحقیق وتصحیح جوادورعى/130 127.
30. مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس، محمد ترکمان، ج230 32/1، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران.
31. سازمان اسناد ملى ایران، سند شماره290004795فیش ش00090640. ونیز رک: مجموعه اسناد 1325، کارتن ش3، پوشه ش3، موجود در اداره کل اسناد و آرشیو وزارت خارجه.
32. مجله حوزه شماره 3635، گفت وگو با آیت اللّه اراکى.
34. ما و اقبال، دکتر على شریعتى/84، قلم.