نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیأت علمى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى دفتر تبلیغات اسلامى
چکیده
کلیدواژهها
تاریخ معاصر ایران، بویژه دورانِ پهلوى، به جهت خفقانى که حاکم بوده، آکنده از ابهامهاست، بخشى از آن ابهامها پس از سقوطِ رضا شاه، روشن شد، ولى با ادامه حکومت پهلوى، باز بخشى از آنها باقى ماند. مىتوان گفت، از بخش مربوط به علما و موضع گیریهاى سیاسى اجتماعى آنان ابهام زدایى نشده است. زیرا تاریخ نگاران دوران پهلوى، انگیزهاى براى این کار نداشتند، یا خود مخالف علما بودند و یا دربار به کسى اجازه نمىداد که حقایق و زوایاى تلاشها، حرکتهاو رویاروییهاى عالمان و پیروان آنان روشن شود.
پس از انقلاب اسلامى، تلاشهایى صورت گرفت و اسنادى از منابع گوناگون منتشر شد، اما باز کارهاى زیادى است که باید انجام پذیرد و کسانى که مىتوانند و شمّ تاریخى قوى دارند، ضرورى است که گام در این عرصه بگذارند، به تحلیل بپردازند و یا آن چه را از رویدادها دیده و شنیده و با منابع موثق در ارتباط بودهاند، بازگویند و به روشن گرى بپردازند.
اکنون به دو رویداد مهم، که به گونهاى به روشن شدن زوایاى نامه دو تن از آیات عظام نجف به رضاشاه کمک مىکند، اشاره مىکنیم:
1. جریان جمهوریت: احمدشاه قاجار پیش از ترک ایران، سردار سپه )رضاخان( را به نخست وزیرى گمارد.
سردار سپه، پس از مدتى شعار جمهوریت را به میان آورد. وى بر این قصد بود که پس از افتتاح مجلس پنجم، در زمستان 1302 شمسى و در آغاز 1303، رئیس جمهورى خود را اعلام کند که با مخالفت علما، بویژه مدرس روبهرو گردید.
در یازدهم فروردین به قم رفت تا با علماى تبعیدى از عراق: سید ابوالحسن اصفهانى و میرزاى نائینى، و زعیم حوزه علمیه قم، شیخ عبدالکریم حائرى، دیدار کند.
پس از این دیدار و جلسهاى که با علما داشت، به تاریخ 12 فروردین 1303، در اعلامیهاى به مسأله جمهوریت پایان داد و خواستار رفع موانع براى اصلاحات و ترقیات مملکت گردید. به تاریخ 13 فروردین 1303، علماى سه گانه: سید ابوالحسن اصفهانى، نائینى و حائرى در بیانیهاى اعلام کردند: در دیدار نخست وزیر از قم و جلسهاى که بر گذار شد، چون جمهوریت مرضى عموم نبود و با مقتضیات مملکت، مناسبت نداشت، الغاء آن خواسته شد.1
و در همین جلسه، علما از نخست وزیر مىخواهند که هرچه زودتر زمینه اجرایى اصل دوم متمم قانون اساسى فراهم آید و پنج تن از علماى طراز اول، براى نظارت بر قوانین مجلس، معرفى شوند. و نیز ناظر شرعى بر مطبوعات، تعیین شود.2
2. قیام علماى اصفهان به رهبرى حاج آقا نوراللّّّه و خواستههاى آنان: 1.اصلاح نظام اجبارى. 2. انتخاب پنج تن از علماى طراز اول براى نظارت بر قوانین مجلس. 3. تعیین ناظر نشریات. 4. جلوگیرى از منهیات. 5.جلوگیرى از نشریات مضر و تعطیل مدارس بیگانه. 6. احیاى محاضر شرعى.3
یکى از برهههاى مهم تاریخ معاصر، که زوایاى ناگفتهاى دارد و روشن شدن آنها مفید و کارساز است، قیام حاج آقا نوراللّه و مهاجرت وى به قم است که امام خمینى از آن بارها یاد مىکند.4 شهید بهشتى معتقد است که این جریان، در روحیه مبارزاتى امام خمینى تاثیرى ژرف داشته است.5
علماى نجف بر آن شدند که همراهى و موافقت خود را با این قیام نشان دهند. در این هنگام، دربار به تلاش برخاست که به گونهاى نگذارد این صدا و اعلام همراهى به ایران برسد. یکى از آقازادگان در این دسیسه، به دربار یارى رساند و حمایت علماى نجف را ناکام گذارد. گواه بر موافقت علماى نجف با قیام حاج آقا نوراللّه، نامه منتشر نشدهاى است که از آیات عظام: اصفهانى و نائینى به جاى مانده است. در این نامه بخشى از تعاملات علماى نجف با رضاشاه در جریان جمهورى، روشن مىشود و این تصور را که علماى نجف، فقط به خاطر حمایت سردار سپه از آنان براى بازگشت به نجف، وى را در قضیه جمهورى حمایت کرده و با دیدار و دادن اطلاعیه وى را یارى دادهاند که از مخمصه جمهوریت نجات یابد، نادرست مىنماید. علما خواهان اجراى قوانین اسلام و عمل به اصل دوم متمم قانون اساسى مشروطه بودند که این مطلب به روشنى در نامه حضرات آیات اصفهانى و نائینى که قرار بوده در هنگام قیام حاج آقا نوراللّه6، به دست شاه برسد، بازتاب یافته است.
زمان نگارش
قبل از آوردن متن نامه، لازم است نکاتى را درباره زمان نگارش و اینکه چه شد این نامه به ایران نرسید، باز گوییم:
1. در پائیز سال 1306، همزمان با قیام حاج آقا نوراللّه، علماى نجف، نشستهایى داشتهاند که در آن نشستها، سخن از عدم حضور پنج مجتهد در مجلس شوراى ملى بوده است و در نتیجه همگان بر این راى بودهاند، قوانینى که تاکنون به تصویب رسیده، جنبه قانونى ندارد و خلاف است.
قونسول ایران در نجف در 12 آذر 1306 در تلگرافى به وزارت خارجه، این مطلب را گزارش کرده است.7
2. در این برهه زمانى، آقا سید ابوالحسن اصفهانى و میرزاى نائینى، جلسههایى داشته و درباره مسائل روز ایران به بحث و تبادل نظر مىپرداختهاندکه در پارهاى از آنها آیت اللّه بروجردى که از سفر حج برگشته و در نجف چند مدتى اقامت گزیده بوده، شرکت مىکرده است. در یکى از این جلسهها، با توجه به نفوذ آقاى بروجردى در منطقه لرستان، پیشنهاد مىشود از مردم لرستان خواسته شود که در مخالفت با حکومت قیام کنند.8
3. آقا سید ابو الحسن اصفهانى، در آغاز قیام حاج آقا نور اللّه، به تاریخ 12 ربیع الثانى 1346، نامهاى در حمایت از قیام حاج آقا نور اللّه به قم ارسال مىکند. از این نامه بر مىآید که گویا ایشان به رضاخان هنوز اعتماد داشته است و مشکل را از پیرامونیان وى مىدانسته است.9
به همین جهت و با توجه به اخبارى که به آنان مىرسید، تصمیم گرفتند دو نماینده به ایران بفرستند تا همراه با نامه، مسائل را به روشنى بیان نمایند.
مخبر السلطنه، نخست وزیر وقت رضاخان، این موضوع را از قول وى نقل کرده است.10 قرار بوده دو نماینده از طرف آیات نجف، براى مذاکره به ایران بیایند و این نامه را نیز به رضاخان تحویل بدهند.
دو نماینده آیات نجف
برابر سندى در کنسولگرى ایران در بغداد به تاریخ 12 آذر 1306ش. این دو نماینده اعزامى، آیت اللّه سید حسین بروجردى و حاج شیخ احمد شاهرودى بودند. اینان قرار بود از طریق قصر شیرین به ایران بیایند که دستور بازداشت آن دو و گرفتن مدارک همراهشان و بازگرداندن آنان به نجف صادر شد.11
آیت اللّه بروجردى، به سال 1345، به سفر حج مشرف مىشود و پس از انجام مناسک حج، به سال 1306 / 1346 شمسى در بازگشت، به زیارت عتبات عراق مىرود. حضور وى در نجف، هشت ماه طول مىکشد.12 این حضور، همزمان مىگردد با مهاجرت علماى اصفهان به رهبرى آقا نور اللّه اصفهانى به قم. در جلسهاى که آیات عظام در نجف،داشتهاند، پیشنهاد مخالفت مردم لرستان با حکومت مطرح مىشود و با توجه به نفوذ آقاى بروجردى در میان مردم لرستان، این وظیفه متوجه ایشان مىشود.13 گزارشهایى از آن جلسه و دیگر جلسههاى آیات عظام، به دربار رضاخان مىرسد. از این روى، پس از مرگ حاج آقا نور اللّه )دى ماه 1306)، آقاى بروجردى هنگام ورود به ایران، دستگیر و در ستاد ارتش )ارکان حرب( در تهران، به مدت دو ماه زندانى مىشود. در همین زمان امیر لشکر عبد اللّه طهماسبى در فروردین 1307ش. در منطقه لرستان کشته مىشود.14
در مجلس ختم وى، در بروجرد، رضاخان شرکت مىکند. در آن مجلس، رضاخان، یه یکى از بزرگان خاندان طباطبایى، مىگوید: سیدحسین بروجردى کیست؟
وى مىگوید: به این نام کسى را نمىشناسم. رضاخان، دوباره تکرار مىکند.
وى مىگوید ما یک آیت اللّه آقاسیدحسین بروجردى داریم که از مراجع بزرگ و فقهاى نامدار و علماى طراز اول است!
از این جاست که رضاخان پى به عظمت و بزرگى آیت اللّه بروجردى و نفوذ او در منطقه لرستان مىبرد، از این روى، خیلى سریع دستور آزادى ایشان را مىدهد.
آقاى بروجردى، پس از آزادى، به زیارت حضرت رضا(ع) مىرود و در بازگشت، چند ماهى در قم رحل اقامت مىافکند و سپس رهسپار بروجرد مىشود.15 حضرت ایشان، در قم به موضوع دستگیرى و... به طور سربسته و اختصار اشاره کرده است. در مصاحبه مجلّه حوزه با آقاى واعظ زاده خراسانى و دیگران16 و یاداشتهاى شهید مطهرى، اشارهاى به این موضوع شده است:
»مرحوم آیت اللّه بروجردى مىگفت: وقتى مرا پیش پادشاه وقت بردند به عنوان یک مقصر، هرچه در دلم فکر کردم دیدم عظمت او مرا نمىگیرد و تحت تأثیر قرار نمىدهد. »17
در باره دستگیرى شیخ احمد شاهرودى گزارشى در دست نداریم. ایشان مؤلف کتاب مدینة الاسلام روح التمدن است.18 جز این که شاهرودى، به نقل کمرهاى، در دیدارى که با مرحوم حائرى پس از بازگشت از نجف داشته است، از شیوه برخورد ایشان با موضوعات اختلافى بین روحانیون و دربار، انتقاد کرده و حائرى نیز به اشکال وى پاسخ داده است.19
تلاش دربار براى جلوگیرى از حرکت نمایندگان آیات به سوى تهران
در برابر تلاش علماى نجف براى اصلاح امور ایران و لغو نظام اجبارى و تأیید حرکت و قیام حاج آقانوراللّه و فرستادن نماینده به ایران، و تشکیل جلسههایى در این باره، دربار نیز به تلاش بر مىخیزد که به گونهاى علماى نجف را از این کار بازدارد و بین آنان و علما و مردم ایران فاصله بیندازد. در همین راستا کسانى را به کار مىگیرد، تا به اهداف خود برسد. از جمله محمود، فرزند میرزا مهدى آیت اللّه زاده خراسانى را به نجف مىفرستد. آقا میرزا مهدى خراسانى که در نجف بوده به پسرش کمک مىکند، تا این مأموریت را به خوبى انجام دهد و بتواند با هماهنگى با دربار، مانع فرستادن نماینده از سوى آیات عظام نجف، به تهران شود.
پیش از این که گزارش مختصرى از اسناد این جریان را ارائه کنیم، یاد آورى این نکته مهم است که میرزا مهدى، فرزند آخوند خراسانى در جریان بازگشت آیات اصفهانى و نائینى از ایران به عراق نقش داشته است. وى، با شیخ جواد جواهرى به نمایندگى از حضرات آیات اصفهانى و نائینى به بغداد مىروند تا پیام آنان را به ملک فیصل برسانند و از وى بخواهند وسائل بازگشت آنان را به عراق فراهم سازد. ملک فیصل در 26 رجب 1342 نامهاى براى آقایان اصفهانى و نائینى، به وسیله همین دو تن مىفرستد. به هر حال، این دو تن تلاش مىکنند و زمینه بازگشت آیات عظام را به عراق فراهم مىسازند.20
محمود خراسانى، گزارش تلاشهاى خود و پدرش را به وزیر دربار، عبدالحسین تیمور تاش، مخابره مى کند.21
ورود فرستاده دربار به نجف
محمود آیت اللّه زاده خراسانى، بعد از ورود به نجف، در 7 آذر 1306، در تلگرافى به وزیر دربار مىنویسد: روز شنبه اول جمادى الثانى برابر با 4 آذر 1306 به سلامتى وارد نجف اشرف شده و لدىالورود، آیتین اصفهانى و نائینى را محرمانه دیدار کردم و رفع نگرانى و الغاء شبهه شد.22
سه روز بعد، در 10 آذر 1306، در نامهاى دیگر به وزیر دربار مىنویسد:
»در این دو روزه، مکتوبى از حضرت آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى، دامت برکاته، زیارت گردید که بسیار مؤید عرایض فدوى بود و تعریف مراحم همایونى23... از قرار مسموع، آقایان اصفهانى و نائینى قاصدى محرمانه با مکاتیبى، ارسال نجف اشرف نمودند. آنچه تفحص کردیم، مطالب مکاتیب، هنوز مفصلاً کشف نگردیده و هر چه هست استغاثه و بد گویى از حضرت اشرف عالى است. و حضرتین آیتین، بعد از رسیدن قاصد و مکاتیب تصمیم اتخاذ فرمودهاند که: آقاى حاج آقا حسین بروجردى را با آقاى حاج شیخ احمد شاهرودى، نماینده به طرف تهران بفرستند. چون مکاتیب بر وفق مرام نیست، فورى به کارپرداز بغداد اطلاع داده که تلگرافاً عرض نماید چنانچه صلاح نمىدانید، آمدن حاج آقا حسین بروجردى را، فورى یا توسط کارپرداز اطلاع داده شود که نگذارد حرکت نمایند... »24
در 12 آذر ژنرال قونسولگرى دولت ایران در بین النهرین بغداد، طى دستورى محرمانه از قواى سرحدى قصر شیرین مىخواهد چنانچه این دو نفر عازم ایران شدند، آنها را دستگیر و جمیع نوشتجات را ضبط و آنان را به بین النهرین اعاده نمایند.25
در نامهاى محمود خراسانى در 13 آذر 1306 به وزیر دربار از تلاشهاى حضرت آقا - یعنى پدرش میرزا مهدى - براى قانع کردن آیتین سخن گفته است و این که آقایان مکاتیب را تغییر دهند و پذیرفتند »آنچه را که راجع به نظام اجبارى مرقوم داشتهاند الغاء نمایند»26
قونسولگرى ایران در نجف، در تلگرافى به وزارت خارجه به تاریخ 15 آذر 1306 اطلاع مىدهد:
»قرار بود روز دهم آذر، دو نماینده آیات عظام حرکت کنند که به حاجى آقا حسین بروجردى رسانیدند که دولت از رفتن شما به ایران ناراضى است و ایشان هم گفتند: من حاضر نیستم بروم. از این جهت حرکت آنها به تأخیر افتاده است. »27
محمود خراسانى، در تلگرافى به وزیر دربار به تاریخ 17 آذر 1306 مىنگارد:
»دیشب قبله گاهى، روحى فداه، ]یعنى پدرش[ توانست آیت اللّه اصفهانى را قانع کند که ارسال نماینده به صلاح نیست و ایشان تلگرافى به قم ارسال کنند که علماى قم متفرق شوند.»28
با این حال، ژنرال قونسولگرى دولت ایران در بغداد، در نامهاى به وزارت خارجه مىخواهد که از آمدن آیت اللّه بروجردى و شیخ احمد شاهرودى به ایران جلوگیرى کنند.29 چون معتقد است گرچه نوشتههاى آنان تغییر کرده است، امّا همراه آنان اسناد و نوشتجاتى است.
با این همه تلاش که دربار انجام مىدهد، تا از حرکت دو نماینده آیات عظام به سوى ایران جلوگیرى کند، موفق نمىشود. حضرات آیات اصفهانى و نائینى نمایندگان خود را با نامه به سوى ایران گسیل مىدارند که آیت اللّه بروجردى دستگیر مىشود. از این روى، نامه آقایان به دربار نمىرسد، امّا متن آن در خاندان آیت اللّه اصفهانى باقى مىماند که بعدها، نوه ایشان سیدعبدالحیمد اصفهانى، در اختیار برادر فرهیخته جناب آقاى غلامرضا جلالى مى گذارد و آقاى جلالى آن را به کتابخانه آستان قدس اهدا مى کند. متنى را که اکنون ملاحظه مىکنید کُپى از روى نسخه اصلى است که آقاى جلالى، از نویسندگان ، اعضاى هیأت تحریریه مجلّه حوزه، در اختیار مجلّه گذارده است:
متن نامه علماى نجف
بسم اللّه الرحمن الرحیم
فرصت وصول مستدعیات دولت خواهانه به حضور مبارک ملوکانه، ادام اللّه تعالى سلطانه.
البته باید اجمالاً به عرض حضور مبارک رسیده باشد که هر یک از سلاطین با اقتدار عصر، که نواهاى ضد استقلال، ممالک شان را فاسد نکرده، براى جلوگیرى از سرایت این فساد و شقاقلوسى× در چه زحمتاند.
و البته به اقتضاء فرط نباهت و دوربینى و عاقبت اندیشیهاى اعلى حضرت همایونى، ذخیره فرمودن یک قوه کافیه ایمن از تزلزل براى آینده مملکت، مدّ نظر مبارک خواهد بود.
بحمداللّه تعالى، خداوند عالم عزت کبریائه، بالاترین قوه کافیه دائمیه ایمن از نقص و قصور به اعلىحضرت کرامت فرموده و آن قوّه مقدسه دیانت است که در مقابل این نواها، سنگى است دندان شکن و براى حفظ استقلال سلطنت در اعقاب لاحقه پشتیبانى است بس قویم و این قوه مبارکه را به ذات اقدس سپرده حفظ آن را به کفایت کافیه و فطرت طیب و طاهر اسلامى اعلى حضرت موکول فرمودهاند. و با این که حفظ این امانت الهیه، عزّ اسمه، از اهم مکنونات ملوکانه بوده و هست، مع هذا، آزادى در منکرات اسلامیه و اجتماعات بر ضدّ دیانت و نشر مقالات مضرّه در جرائد و تجرّى به هر جسارت، حتى به اقامه عزاى حضرت سید الشهداء، صلوات اللّه و سلامه علیه، که در تمام عالم بزرگترین شعار مذهب تشیع است و امثال اینها و انضمام آنها به اغفالات اخیر و منع کلیه مبلغین دیانت از تبلیغات شرعیه اسلامیه، مملکت را مشرف به اضمحلال نموده، حتّى حکّام و نظامىهاى بعض بلاد محروسه چنین گمان کردهاند که باید از شعائر دینیه اسمى هم برده نشود.
البته به اندک توجه خاطر مبارک به این پیش آمدها و تذکّر بعض قضایاى سابقه حضور مبارک واضح خواهد شد که مقصد اصلى در این اغفالات و فعالیتهاى مجدّانه در محو اسلامیت تمکّن در آینده از مکنونات دیرینه و رفع این مانع قوى و هدم این پشتیبان قویم استقلال سلطنت است و به اقتضاى تکلیفى که درحفظ و تقویت آن قوه موهوبه الهیه، عزّ اسمه، در عهده ذات ملوکانه است، عنایات دین پرورانه در اجراء مهّمات اساسیه معروضه مبذول و اسلامیت مملکت را احیاء خواهند فرمود، إن شاءاللّه.
اوّل: اصدارِ اوامر اکیده تخلف ناپذیر به اجراء دست خطهاى مبارکه صادره در جلوگیرى از منکرات اسلامیه و منع از کلیه اجتماعات بر ضد دیانت و نشر مقالات مضرّه در جرائد. منع از ورود جرائد و مجلّات متضمنه چنین مقالات که در خارجه طبع و به ایران حمل مىشود و اصدار امر متّحد المآل به جمیع حکّام و عسکریه بلاد محروسه درتعظیم شعائردینیه وتدارک بعض سوء تفاهمات إن شاء اللّهتعالى.
دوّم: اجراء فصل دوّم قانون اساسى که انتخاب پنج نفر از مجتهدین عظام را براى عضویت مجلس به طور قانونیت ابدّیه غیر قابل نسخ مقرر داشته و اساس حفظ اسلامیت مملکت متوقف بر این فصل است. و در موقع حرکت از دار الایمان قم، آنچه وظیفه داعیان در معرّفى بیست نفر مقتضى بود، اقدام شد. مع ذلک، تاکنون معوّق مانده، معلوم است حفظ اسلامیت مملکت را شخص اعلى حضرت به اقتضاء مقام سلطنت اسلامیه و اجراء قانون اساسى را هم رسماً در عهده دارند و با صدور مرحمتى غیر قابل تخلف به اجراء این فصل قانون اساسى خاطر مبارک در آینده از کلیه پیشآمدهاى سوء، آسوده خواهد بود إن شاء اللّه تعالى.
سیم: بذل توجهات دین پرورانه به اصلاح دائره معارف به طورى که ابناء مسلمین، که با فطرت پاک اسلامى پرورش یافتهاند، با عقائد صحیحه به این مکاتب و مدارس داخل مىشوند، بى دین و ضد مذهب و فاسد العقیده خارج نشوند.
و همچنین در علاج خرابیهاى حاصله از مدارسى که اجانب فقط براى افساد عقائد ابناء مسلمین و نصرانى کردن آنها احداث کردهاند. سابقاً هم این معنى استدعى شده بود و وعده فرموده بودند. اینک بر حسب بعض مراسلات واصله از طرف وزارت جلیله معارف، در هر دو امر اقدامى شده است. بدیهى است تکمیل این اقدامات به طورى که ابناء مسلمین از ورود به این مدارس فاسد نشوند، از اهمّ مبانى حفظ اسلامیت مملکت است و إن شاء اللّه تعالى به گماشتن معلّمین مذهبى در کلیه مدارس و تهذیب اصول تدریسات از موجبات فساد و سدّ ابواب فسادهاى مدارس اجنبیه اوامر دین پرورانه شرف اصدار و این ابواب فساد را به کلّى مسدود و دین و دولت و ملت و مملکت را از تبعات آنها آسوده خواهند فرمود إن شاء اللّه تعالى.
چهارم: از آن جائى که وظیفه مقامیه نوع علماء اعلام، مراقبت در حفظ شعائر و نوامیس اسلامیه و موجبات توجه خاطر مبارک به دین پرورى و بذل رأفت و عطوفت پدرانه نسبت به عموم ملت را مقتضى است و براى حفظ قوه مبارکه دیانت که پشتیبان استقلال سلطنت است به منزله حاملین لواء آن قوّهاند، لهذا کسانى که اعدام آن قوه و برانداختن ریشه دیانت از مملکت اهمّ مکنوناتشان است تمام همّشان به انفصال روحانیت از سلطنت و خوابانیدن لواء آن قوه مبارکه مصروف و پیوسته به هر وسیله که از دستشان بر آید در موجبات منفوریت آن طبقه جلیله و انفصال شان از مقام اقدس کوتاهى ندارند و چنانچه خاطر مبارک را از معروضات متعرضین تجرید فرموده، به فراست و کیاست ملوکانه تأمّلى فرمایند، حضور مبارک مکشوف خواهد بود که آن معروضات خائنانه از چه سرچشمه تلخ آب خورده و مىخورد و عیاناً مشاهده خواهند فرمود که نوع علماء اعلام مرکز و بلاد جز توجه خاطر مبارک به دین پرورى و بذل رأفت و عطوفت پدرانه نسبت به طبقات ملّت و محبوبیت کامله اعلى حضرت در قلوب عموم ملت ایران و قاطبه مسلمین عالم و تاریخ احیاء دین و دولت شدن سلطنت میمونه پهلویه در نظر ندارند و به رغم معاندین دیانت، که دشمن ترین دشمنان استقلال سلطنتاند در حفظ مقام و موجبات تشویقشان در قیام به وظائف دولت خواهانه معروضه و استحکام روابط روحانیت به مقام منیع سلطنت بذل عنایت دین پرورانه خواهند فرمود إن شاء اللّه تعالى.
در خاتمه مستدعیات دولت خواهانه که مبنى بر اکتفاء به مهّمات اساسیه است چون علّو مقام آقایان عظام علماء اعلام اصفهان، دامت افاضاتهم و محّل توجه عمومى بودن ایشان، خلفاً عن سلف، البته حضور مبارک واضح است و به موجب مرقوماتى که سابقاً از ایشان رسیده بود به واسطه کثرت تجرّیات بر ضد دیانت براى جلب توجّهات مبارک به استحضار از حالت مملکت و استدعاء اصلاحات دینیه چنین مسافرتى در نظر داشتهاند و به واسطه این پیش آمد اخیر نظام اجبارى و کثرت ضجّه و ناله اهالى، قرار و ثبات از ایشان سلب شده، از روى فرط امیدوارى به دین پرورى و رأفت ملوکانه اعلى حضرت به عموم ملت اقدام نمودهاند. معلوم است مأیوسى ایشان، نه تنها یأس علماء اعلام و اهل اصفهان است، بلکه موجب مأیوسى عموم علما و قاطبه ملت ایران و مؤدى به مفاسدى است که اجمال آنها على حده معروض و بذل عنایت ملوکانه و رأفت پدرانه به قلع این مادّه فساد و مزید امیدوارى بخشیدن به عموم قاطبه ملت را سریعاً امیدواریم. ان شاء اللّه تعالى. ایام تاجدارى مستدام.
سلخ جمادى الاولى 1346
الداعى محمد حسین الغروى النائینى
الداعى ابوالحسن الموسوىالاصفهانى.
این نامه به خط و انشاء آیت اللّه میرزا محمدحسین نائینى است، چون اول ایشان امضا کرده و وجود عبارات مشابهى مانند »شقاقلوسى» که در دیگر نامههاى وى دیده مىشود، مانند نامه ایشان به تاریخ 7 ربیع الاول 1347/ اول شهریور 1307 که به رضا شاه نوشته سه نکته را یاد آورى مىکند:
»اول. خطر »فساد شقاقلوسى جمهوریت و بالشویکى به ملل مختلف...»
دوم. فتور و تزلزل در قوه مقدسه دیانت اسلامیه که براى حفظ استقلال سلطنت مهم است.
سوم. چون وظیفه حکومت حفظ دین و دنیاى مسلمین است، حفظ دین به غیر روحانیت باعث سقوط و بى عنایتى به طبقات روحانیین، اهم آمال کسانى است که خواهان نابودى عهد همایونى و مملکت هستند. »30
یک نکته از این سه نکته در نامه مشترک ذکر شده و مضمون نکته دوم هم در نامه آمده و نکته سوم راجع به مدارس جدیدى بوده است که خارجیان تأسیس مىکردند و در بهمن 1301 استفتایى از مرحوم نائینى شده و ایشان در پاسخ نوشتهاست:
»صلیبیان براى محو کلمه طیبه اسلام و قرآن مجید» در این مدارس تلاش مىکنند»
و در نامه مشترک نیز این خطر را گوش زد مىکند.31
درخواستهاى متعددى که از رضاخان دارند: نظارت بر مطبوعات و تعیین پنج مجتهد، که در هنگام حضور در قم آنان را معرفى کردهاند و دیگر خواستهها در این نامه و نامه نائینى بى پاسخ مىماند و رضاخان به تلاشهاى خود براى نابودى مظاهر اسلامى، ادامه مىدهد.
نتیجه
از آن چه ذکر شد، چند مطلب استفاده مىشود.
1. تاریخ نگاران، گزارش درستى از رویدادهاى تاریخى و مسائل مطرح شده در دیدار رضاخان با علماى سه گانه، ندادهاند; از این روى، تحلیلهاى انجام گرفته در این باره، نادرست و غیر واقعى است که نمونه آن جریان جمهورى خواهى رضاخان و اعلامیه وى و علماى تبعیدى به قم و شیخ عبدالکریم حائرى، در الغاء آن است که هیچ اشارهاى به خواستههاى علما و معرفى بیست مجتهد، براى تعیین پنج تن از میان آنان، به عنوان علماى طراز اول ناظر بر قوانین مصوب مجلس نشده است.
2. علما، بارها، بر تعیین ناظر بر مطبوعات و جلوگیرى از انتشار مجلات و روزنامههاى گمراه کننده و زیانبار داخلى و خارجى پاى فشارى داشتهاند و همین طور حساسیت نسبت به مدارسى که توسط بیگانگان بنیاد و راه اندازى شده بود، که تعطیلى آنها را بارها خواستار شده بودند.
3. علماى اصفهان در مخالفت با نظام اجبارى و جلوگیرى از منهیات شرع و گسترش فرهنگ دینى و اسلامى به قم مهاجرت کردند که حرکت آنان مورد استقبال شیخ عبدالکریم حائرى و علماى شهرهاى مختلف قرار گرفت.
4. علماى نجف تلاش کردند که دو تن از علما را: آیت اللّه سیدحسین بروجردى و شیخ احمد شاهرودى، به نمایندگى از خود، به همراه نامهاى براى حمایت از نهضت علماى اصفهان و خواستههاى آنان به ایران گسیل بدارند که با تلاش محمود خراسانى، فرزند میرزامهدى خراسانى، این حرکت ناتمام ماند و به سرانجام نرسید و آیت اللّه بروجردى، در مرز ایران و عراق دستگیر و مدتى در ستاد ارتش، تحت نظر قرار گرفت.