نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
تعالى گرایى، حسى درونى و تابشى روحانى در قلب و روح آدمى است. این حس بزرگ و پر از مجد و بها و عظمت در فطرت انسان; مرد و زن، نهاده شده است. انسان با این حس مقدس مىخواهد به سرچشمه برسد و به منبع همه کمالات متصل گردد و بشود آن که باید باشد.
گرایش به تعالى در انسان، حاکى از حقیقت دیگرى هم هست و آن این که در وجود انسان، امکانات و قوهها و استعدادهایى قرار دارد که مىتواند به تعالى دست یابد; یعنى گرایش به تعالىخواهى به سبب امکانى است که در جوهر آدمى قرار دارد. زیرا کشش وجودى، دلیل بر امکان ذاتى است که در درون انسان نهفته است.
دیگر این که زن و مرد به طور یک سان از آن بهرهمند مىباشند و به آن گرایش دارند. اما این خواسته فطرى انسان یا از سوى مسلکهاى انحرافى به انحراف گراییده است و یا به خاطر بازدارندههاى درونى و بیرونى، تشخص مثالى و وجودى نیافته است. مربیان و انبیاى الهى، به همین منظور ارسال گردیدند و در حرکت تعلیمى خویش کوشیدند تا با این امکان ذاتى، آن امر وجودى انسانى را محقق نمایند.
عالمان دین، به عنوان حاملان رسالت انبیا، همین مسؤولیت عظیم را برعهده دارند، تا تعالیم الهى را به جان بشر منتقل نمایند و تعالى انسانى را تحقق بخشند. از همین روى، در مرکز ثقل فراگیرى اندیشه دینى، یعنى حوزههاى علمیه، این هدف اساسى به عنوان مدل راهنما قرار دارد.
در این نوشتار، رسالت حوزههاى علمیه را در تحقق تعالى و تعلیم آموزههاى دینى به جامعه زنان، مورد بررسى قرار مىدهیم. چنانکه اشارت رفت، زنان، داراى همه کششها وگرایشها به تعالى هستند. حوزههاى علمیه در راستاى تعالى بخشى به این نیمه پیکره انسانیت، چه رسالتى بر عهده دارند؟ و براى به حقیقت پیوستن این معناى بلند، چگونه و با چه شیوهاى باید تعالى معنوى و تعلیم آموزههاى الهى را به انجام رسانند؟ این مقولهاى است که در این نوشتار آن را پى مىگیریم و مورد بازاندیشى و تبیین قرار مىدهیم.
مفهوم شناسى واژهها
مفهوم تعالى
کلمه تعالى از علو گرفته شده که به معناى بالادست و والاجایگاه است. بلندبودن، رفیع بودن و دراوج قرارداشتن کاملاً مفهومى تشکیکى دارد; زیرا رفعت و بلندى توقفى ندارد. تعالى، سیرى بىنهایت است و هر نهایت که حاصل گردد، ابتهاج و لذتى دارد وصف ناشدنى و غیر قابل وصف و بیان.
نکته دیگر در مفهوم تعالى آن که تعالى، وصفى روحى است، نه جسمانى و در نتیجه، تعالى وصفى الهى است که در وصف نمىآید.
»تَعَالَى الله عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیرا»
از اینکه خدا در وصف بیاید، برتر است. برترى بسیار بزرگ ]که آن هم قابل ادراک نیست. [
در نتیجه مىتوان این نکته بدیع را دریافت که تعالى انسان، در مسیر فیض ربانى و الهى است و چیزى جز فراهم آوردن اسباب قرب و نزدیک شدن به خدا نیست و این امر، با تعلیم و دریافت آموزههاى قدسى، که ابزار تعالى است، حاصل مىگردد. بى گمان زن در تعالى روحى و علمى، قادر است به والاترین مقام دست یابد و حتى براى مردان الگو باشد. قرآن در مقام بیان منزلت مریم مىفرماید:
»فَتَقَبَّلَهَا رَبّهَا بِقَبُولً حَسَنً وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ یا مَرْیمُ أَنَّى لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءَ بِغَیرِ حِسَاب.ً»1
پس، پروردگارش مریم را از او به پذیرش نیکو پذیرفت و او را نیکو برآورد و زکریا را به سرپرستىاش گماشت.
هر بار که زکریا در محراب به نزد وى مىرفت، در برابرش، روزىاى مىیافت. مىگفت: اى مریم! تو را این از کجاست؟ گفت: این از جانب خداست که خدا به هر کس خواهد بى شمار روزى مىدهد.
منزلت او به آن حد رسید که فرشتگان را به شهود قلبى و عرفانى مشاهده مىکرد و آنها با مریم سخن مىگفتند و سخنان وى را مىشنیدند:
»إِذْ قَالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُکِ بِکَلِمَةً مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ»2
ملائکه به مریم گفتند: اى مریم! همانا خداوند به تو بشارت داده به کلمهاى از جانب خودش که اسم او عیسى بن مریم است.
ملائکه به او مژده برگزیدگى دادند:
»وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»3
اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.
»یا مَرْیمُ اقْنُتِى لِرَبِّکِ وَاسْجُدِى وَارْکَعِى مَعَ الرَّاکِعِینَ»4
اى مریم! عبادت خدا بنما و سجده نما و با رکوع کنندگان باش.
بنا بر این شایسته است به استعداد و ظرفیت بالاى زنان در مسیر پویش معنوى و تعالى روحى به درستى توجه گردد و با برنامهریزى، از این سرمایه انسانى بهره ورى شود. چرا که نگاه تعالى گرایانه به زن، به معناى واقعى تعالى; یعنى تکامل علمى و روحى زن، نقشى بى بدیل در ایجاد فضاى انسانى و معنوى جامعه دارد و این، یک ضرورت حیاتى براى جامعه اسلامى است.
مفهوم تعلیم
کلمه تعلیم، مصدر باب تفعیل است، که در لغت، به مفهوم آموزش دادن وعلم را به دیگرى منتقل نمودن است.
»تعلیم، به معناى آموختن، یعنى انتقال معلومات از معلم به متعلّم»5
در واقع در ماجراى تعلیم، استعدادهاى فکرى و باطنى شخص متعلم، شکوفا شده و به مرحله کمال و فضیلت مىرسد. و این مقوله، اختصاص به قشر و طبقه و جنسیت خاصى از انسانها نیست، انسان، با معیار انسانیت، داراى این قوه و استعداد و قابلیت است.
در فرهنگ بشرى، کسى که با شناخت و انگیزش عالى و انسانى بتواند زمینه ظهور و بروز استعدادها و خلاقیت انسان را فراهم نماید، معلم نامیده مىشود; یعنى کسى که ذهنها، اندیشهها و خردهاى انسانها را برمىانگیزد و زمینه فراگیرى دانشها را به وجود مىآورد.
اسلام وبرانگیختن زنان به فراگیرى دانش
تعلیم آموزههاى بالنده دینى به زنان، ضرورت عقلانى است که در فلسفه تعلیماتى دین، مورد توجه وافرى قرار گرفت. ظهور اسلام، تحولى شگرف در این راستا بود که توانست باتعالیم راهگشاى خویش، تحولى عظیم در موقعیت و جایگاه اجتماعى و حقوقى زنان پدید آورد و باعث ایجاد نقطه عطفى تاریخى در جایگاه معرفتى، علمى و فرهنگى آنان شود. موارد فراوانى وجود دارد که نزول آیاتى از قرآن در نتیجه پرسشهایى بوده است که زنان از پیامبر(ص) نمودهاند، مانند آیات حکم ظهار، و نزول آیاتى از سوره مجادله، آیاتى از سوره نور، سوره تحریم، سوره نساء و بسیارى از آیات قرآنى دیگر.
مقایسهاى کوتاه میان تعداد اندک زنان بهره مند از دانش در دوران جاهلیت پیش از اسلام، با دوران پس از رسالت پیامبر اکرم(ص)، پویش تکاملى تعلیم و تعلّم را در تاریخ اسلام به نمایش مىنهد که چه تعداد در عصر حضور پیامبر(ص) بودهاند و همواره بر این تعداد افزوده شده است. زنانى که به مدارج عالى از دانش و کمالات فکرى و معنوى دست یافتهاند و در حوزه فرهنگ مؤثربودهاند. این تحول فکرى و علمى در جامعه زنان را در کتبى که در شرح حال اصحاب پیامبر(ص) نگاشته شده، به روشنى مىبینیم.
ظهور زنان دانشور در تاریخ اسلام
براى نمونه، آخرین جلد از کتاب الطبقات الکبرى، نگاشته محمد بن سعد(230 ق( به شرح حال زنان اختصاص یافته است. در این کتاب، شرح حال 498 زن برجسته، که در زمان پیامبر اکرم(ص) مىزیستهاند، آورده شده است. در کتاب معرفة الصحابه، نگاشته ابو نعیم اصفهانى(430 - 339 ق( نام493 زن صحابى آمده است. ابن عبد البرّ قرطبى(463 - 368 ق( در کتاب الاستیعاب فى معرفة الصحابه، نام 402 نفر از زنان پرورش یافته محضر رسول اکرم را باز گفته است. ابن اثیر جزرى(630 - 555 ق( در کتاب اسد الغابه فى معرفة الصحابه، چون از زنان تابعین و بعدیها نیز بحث نموده، شماره زنان فاضله به 1022 نفر رسیده است. و اگر کتابهاى تاریخى دورههاى پس از آن مشاهده شود، این شمارگان همچنان افزایش مىیابد. در مَثَلْ در کتاب الإصابة فى تمییز الصحابة ابن حجر عسقلانى(852 - 774 ق( این شماره به 1550 زن مىرسد. در برخى از کتابهاى نزدیک به دوره ما، شرح حال بیش از چهار هزار زن نامور، درج شده است. در کتاب عبد الامیر مهنا: معجم النساء الشاعرات، فقط از 504 زن شاعره، نام برده شده است و این ماجرا همچنان ادامه دارد.
مناسب است به اختصار، از چند زن بلند آوازه دوران رسالت پیامبر(ص) و دورههاى پس از آن نام ببریم:
امّ سلمه، همسر رسول گرامى اسلام، که از فقهاى زنان صحابه به شمار مىرفته است. برابر نقلهاى موثق تاریخى، جابر بن عبد الله انصارى به محضر امّ سلمه مىرفته و از اندیشه وى بهره مىجسته و پاسخ پرسشهاى خود از او مىگرفته و به فتواى او عمل مىنموده است.6
امّ جمیل، دختر مجلل بن عبد الله بن قیس، از فضلا و ادباى زنان بوده و از سابقین به دین اسلام شمرده شده است که با شوهرش به حبشه مهاجرت کرده و سپس به مدینه آمده و ازحضور پیامبر بهره برده است.7
امّ رعله قشریه، از زنان صحابى و عالمه و شاعره و در زبان آورى نام آور و فصیح بوده است. روزى خدمت رسول اکرم(ص) رسید و چنین گفت:
»السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله برکاته إنّا ذوات الخدور و محلّ ازر البعول و مربیات الأولاد و ممهدات المهاد و لاحظ لنا فى الجیش الأعظم فعلّمنا شىءً یقرّبنا الى الله عزوجل»8
وى بعد از رحلت رسول اکرم(ص) حسنین(ع) را درآغوش مىگرفت و اشک مىریخت و شعرى با این مضمون مىخواند:
»اى خانه بزرگ فاطمه که مورد غارت و هجوم واقع شدى و ساحت مقدست مورد دستبرد واقع شد، بدان که از دیدنت ابا دارم و هر گاه مىبینمت غمى سنگین جانم را مىگدازد»9
و زنان فاضل و دانشمند دیگرى چونان: نسیبه بنت الحارث امّ عطیه، معاذه غفاریه، امّ الدرداد، اروى دختر حارث، امّ سنان دختر خثیمه. و در دوران امامان(ع) و صحابیان و تابعان نیز زنان برجسته پرشمارند.
ابن خلکان، در وفیات الاعیان، داستان بسیارى از آنان را شرح کرده است مانند: زینب دختر عبد الرحمن اشعرى نیشابورى، امّ الخیر بغدادیه(540 ق( فاطمه دختر امام مقرى محدث(708 - 620 ق( امّ عبد الله دختر قاضى شمس الدین(717 - 624 ق( زینب دختر یحیى سلمى(735 - 648 ق(، زینب مقدسى (740 - 646 ق( فاطمه امّ الحسن، دختر شهید اول که با عنوان: »زبدة الخواص وزینة اهل العلم» نام بردار شده است.
از مجموع آن چه که اشاره شد به دست مىآید که اسلام در تعلیم وتعالى زنان نقش بسزایى داشته است. این شمار بسیار زنان دانشمند و سیرفزاینده آنان در تاریخ اسلام، به برکت تعالیم وحیانى اسلام و اهتمام پیامبر اکرم به تعلیم زنان در دوره مکى و مدنى است و زنان نیز تلاش داشتند که به سمت فراگیرى دانشها و علوم سفارش شده پیامبر اسلام حرکت نمایند.
رسالت روحانیت در تعلیم آموزههاى دینى به زنان
همان گونه که اشاره شد در اندیشه اسلامى، علم به جنسیت خاصى تعلق ندارد. طلب علم فریضهاى است که بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. استعداد علمى زنان کمتر از استعداد علمى مردان نیست، بلکه در مواردى، زنان در حوزه علوم استعداد فراترى از خود نشان دادهاند.
در رسالت تعلیمى و ترویجى پیامبر اکرم(ص) و امامان شیعه(ع) فرقى میان مرد و زن نبود. آنان صحابیان و شاگردانى بزرگ، زن و مرد تربیت کردندکه هر کدام نماد علم و معرفت و زهد و پارسایى بودند و تا قرنهاى چهارم و پنجم، اگر چه مدرسهاى جداگانه براى زنان به گونه رسمى شکل نگرفت; اما در مساجد و محفلهاى خصوصى این مهم انجام مىشد.
دکتر شبلى در این خصوص چنین نگاشته است:
»بارها پدر به دختران خود در خانه درس مىداد، چنانکه ابن سکین عادت در نشستن به تدریس شاگردان تا آغاز عصر داشت، آن گاه دو دختر از دختران برادر و نوههاى او را فرا مىخواند، به آنان قرآن شریف و دانش دیگر مىآموخت. »10
با همین شیوه، زنان بسیارى، دانشهاى اسلامى را آموختهاند، چنانکه نفیسه دختر حسن بن زید، چنان در حدیث و دانش علوم اسلامى به اوج شهرت رسیده بود که خود وى در خیمهاى مىنشست و دانشمندان فراوانى اطراف خیمه کوچک وى به سخنان و درسهاى وى گوش فرا مىدادند.
امروز با گستردگى نیازهاى علمى، بویژه نیازهاى علمى - تخصصى زنان، فراگیرى دانش براى زنان ضرورت بیشترى دارد. از این رو، رویکرد حوزههاى دینى به آموزش زنان در حوزههاى مختلف دانش، جدّیت بیشترى مىطلبد. یکى از نیازهاى علمى در جامعه دینى نیاز به زنان عالمه و مجتهده است که بتوانند احکام ویژه زنان را تخصصى فرا بگیرند و پاسخگو باشند:
»اعتقاد بنده این است که ما حتماً فقیه زن و مجتهد زن لازم داریم و گمان من این است که دماء ثلاثه و امثال اینها را غیر از زن هیچکس دیگر نمىتواند فتوى بدهد... لذا است که در دماء ثلاثه و امثال این چیزهاى مخصوص زنها، به نظر من، اصلا فقیه مرد نمىتواند موضوع را تشخیص بدهد. به هر حال، فقیه مرد نمىتواند موضوع را تشخیص بدهد... به هر حال فقیه زن لازم است... حقیقة، انسان احساس مىکند که خودشان باید بفهمند که قضیه چیست و خودشان فتوى بدهند... باید کسانى باشند که حداقل بتوانند در مسائل خاصى متخصص شوند و فتوى و نظر بدهند و لذا این احتیاج را هم داریم که میدان براى درس خواندن اینها باز بشود یعنى بتوانند بیایند در درسهاى خارج و در درسهاى اساتید بزرگ شرکت کنند. »11
در حوزههاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى و تربیتى نیز این نیاز وجود دارد; زیرا امروزه شؤونات مربوط به زن گستره وسیعى یافته است و نیاز است که زنان در دانشها و تخصصها به مرحله نخبگى دست یازند.
در یک نگاه کلان، دانشها و تخصصهایى که زنان به آنها نیازمند مىباشند و بر حوزههاى دینى است که آموزش آنها را بر عهده بگیرند، مىتوان چنین برشمرد:
1. تخصص و شناخت امور خانواده
این تخصص، مسؤولیت بزرگ زن در خانواده است. زنان نسبت به نقش همسر بودن و مادر بودن به خوبى آگاهى پیدا کنند. در این زمینه منابع وآموزههاى دینى بسیار غنى و سرشار است. ارائه این آموزهها در قالبهاى عمومى و دانشى، رسالت اجتماعى حوزههاست و در صورتى که این آموزهها به درستى انتقال یابد، سهم بسزایى درتقویت و استحکام بنیان خانواده خواهد داشت. زیرا درک عقلانى و درست از مفاهیم دینى و پاىبندى به آنها، نقش بزرگى در دورى از تنشهاى روحی روانى دارد و نهاد خانواده را پویا، استوار و سالم نگه مىدارند. امروز، این تخصص نیاز جدّى خانوادهها، بویژه خانوادههاى جوان است. براى نمونه آموزه بنیادى اسلام در استحکام خانواده، تفاهم زن و مرد بر اساس مودت و رحمت است.12 عملیاتى کردن این آموزه، پیوند استوارى را میان زن و شوهر ایجاد مىکند که هرگز گسستنى نیست.
2. تخصصهاى معیشتى و اقتصادى
معیشت اقتصادى و به عبارتى اقتصاد خانواده، به معناى برقرارى تعادل میان منابع محدود درآمد و مخارج است و تأمین اقتصادى، یکى از رموز اساسى بقاى تعادل رفتارى و روحى خانواده است. در واقع، در اقتصاد خانواده باید درآمد و هزینهها از تعادل مثبتى برخوردار باشد.
زنان در مدیریت و برنامه ریزى مصرف و هزینه خانواده نقش اصلى را دارند. زن مىتواند با درک درست آموزههاى دینى، مانند: پرهیز از اسراف و تبذیر، استفاده از خوراکیهاى پاک و حلال، اخلاقیات اقتصادى و... نحوه صحیح مصرف را تنظیم و مدیریت کند و با تعادل بخشیدن به هزینههاى اقتصادى خانواده، در پویایى اقتصاد جامعه نقش بیافریند. افزون بر آن، با توجه به جایگاهى که زن به عنوان مادر دارد، مىتواند در انتقال الگوى مصرف به نسل بعدى نیز نقش اساسى و بى بدیل ایفا نماید.
و نیز زن مىتواند با اشتغال به کارهایى که درخور شخصیت و منزلت اوست، در افزایش بهره ورى و کمک به معیشت خانواده تاثیر سازنده داشته باشد و شریک مرد باشد. براى نمونه وقتى به زندگى فاطمه)س( مىنگریم، با آن که کارهاى خانه بر عهده ایشان بود، ولى هروقت براى على(ع) گرفتارى یا مسافرت یا جهادى پیش مىآمد، کارهاى بیرون خانه را نیز انجام مىداد.13
بلال مىگوید:
»روزى حضرت زهرا، سلام الله علیها، را دیدم که مشغول آرد کردن گندم بود; در این هنگام، فرزندش حسین، گریه و بیتابى مىکرد، خدمتشان عرض کردم براى کمک به شما آسیاب کنم، یا فرزندتان را آرام نمایم؟ فرمود: شما آسیاب را بچرخانید. »14
این آموزهها، از زندگى حضرت زهرا)س( الهام دهنده این مطلب است که برخى از سنت گرایان مذهبى که گمان مىکنند زن تنها باید به امور خانه و تربیت فرزند بسنده کند، با سیره معصومین(ع) سازگارى ندارد، بلکه زن مىتواند در تلاش براى معیشت خانواده نیز شریک مرد باشد. اکنون اگر چه شرایط زندگى به گونهاى درآمده است که تهیه نان با تمام کارهاى مقدماتى آن، از حیطه کار زنان به کلى کنار رفته است، ولى در عوض کارهایى پدید آمده که زنان به خوبى از عهده آنها برمى آیند و با خانه دارى و تربیت فرزند و حفظ حجاب و عفاف آنان نیز منافاتى ندارد.
3. تخصص و مسأله شناسى حقوقى
در حوزه مسائل حقوقى، قواعد و دریافتهاى فراوانى از متن شریعت را باید زنان فراگیرند که در این راستا، تشخیص مسأله، کشف وتبیین روابط بین مسائل حقوقى، تعیین اولویتهاى حقوقى حوزه زنان، تعیین اولویتهاى مسأله شناسى براى حل مشکلات روزمره حقوقى، پاسخ به شبهات حقوقى مربوط به زن و تعیین راهبردهاى حقوقى به زنان، همه از مسائل گسترده مسأله شناسى حقوقى است که زنان به طور قطع باید از آنها آگاه باشند و خود، بتوانند ایفاگر نقش حقوقى و روشنگرانه باشند.
افزون آن که، در خانواده هر عضوى از اعضاء، حقوقى و بر اساس آن تکالیفى بر عهده دارد که رعایت این حقوق سلامت نظام خانواده را تضمین مىکند. امروز بسیارى از اصطکاکها و گسیختگیها در محیط خانواده، به سبب ناآشنایى و به کار نبستن این حقوق رخ مىنماید. آشنایى با معارف اسلامى و بویژه حقوق خانواده نقش بسزایى در جلوگیرى از این معضلات دارد و در این امر، زنان به خاطر نقشى که در خانواده دارند، بیش از همه نیازمند این گونه آموزشها هستند. ارائه آموزههاى کاربردى و آموزشهاى تخصصى در این زمینه، جزو وظایف و مسؤولیت حوزه است.
بى گمان، دستیابى به اهداف آموزشى و بهره ورى بیشتر در حوزه زنان با استفاده بهینه از دو عنصر مهارت و مدیریت، توجه به نکات زیر را مىطلبد:
1. مجهز شدن مراکز آموزشى به دانشهاى مفید، راهگشا و مؤثر در تعالى فکرى، علمى و روحى زنان
2. مهندسى و مدیریت سرمایههاى فکرى جامعه زنان
3. بهره ورى سازمان یافته از ظرفیت علمى زنان در راستاى بالنده سازى دانشهاى مورد نیاز زنان.
4. خلق دانش نوین، با توجه به یافتهها و نیازهاى ملموس در جامعه زنان
مصونیت فکرى و دفاع از شخصیت زن
همگام با تعلیم آموزهها، ایجاد مصونیت براى جامعه زنان در برابر انحرافهاى فکرى و تهدیدهاى فرهنگى ضرورتى جدّى است. همان گونه که پیامبر(ص) زنان را از پندارها و اوهام غلط جاهلى حاکم بر جزیره العرب رهایى بخشید و در پرتو آموزههاى وحیانى، زنان بسیارى تبدیل به شخصیتهاى سازنده و بزرگ تاریخى شدند، هم اکنون روحانیت این رسالت را در جاهلیت امروزین بیش از هر دوره تاریخى بر عهده دارد.
فمینیسم; تفکر انحرافى و مخرّب
در شرایط کنونى دنیاى معاصر، خطرات و مخاطرات فکرى فراوانى فراروى زن مطرح است که اوج آنها را در ابتذال فرهنگى و حاکمیت فمینیسم مشاهده مىکنیم. مکتب فِمىنیسم به عنوان معرف اندیشه غرب در مورد زنان، خوار کننده ترین مکتب و ایده در معرفى شخصیت زنان مىباشد. زیرا در واقع فمینیسم از زن، یک مرد ناقص و قابل ترحم معرفى مىکند. و سپس حقوق وى را در رقابت با مردان قرار مىدهد و با توجه به بنیانهاى فکرى مکتب فمینیسم، نه تنها حقوق زن در این مکتب احقاق نمىگردد، بلکه آسیبهاى فراوانى را بر شخصیت زن وارد مىنماید.
»در یک تعریف کلى، فمینیسم مجموعه حرکتها و فعالیتهاى اجتماعى با هدف احقاق حقوق زنان و رفع تضییق از آن است که غالبا به وسیله خود زنان انجام مىگیرد. در یک کلمه، فِمىنیسم، اندیشه غرب در مورد زن است. این اندیشه که در فکر مبارزه با مردان و همچنین برابر شدن با مردان در همه امور است، اکنون به عنوان یک برنامه و نقشه و حربه حقوق بشرى، توسط غرب علیه موجودیت زن مسلمان و ارزشهاى اسلامى به کار گرفته شده... و در صدد تفسیر جدیدى از جهان و انسان است. »15
فمینیسم، به زن، نگاهى متحجرانه دارد و رویکردى جنسیتى به نقش و حقوق زنانه مىدهد و این همان آغاز تحجر فکرى است. در حالى که اسلام به شخصیت زن، نگاهى انسانى و رویکرد انسانى دارد که در تمام آیات قرآن منعکس است. در مَثَلْ مىفرماید:
»وَمَنْ یعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرً أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنُ فَأُولَئِکَ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا یظْلَمُونَ نَقِیرًا»16
و هر کس عملى شایسته را انجام دهد، چه مرد باشد چه زن، البته به شرط آن که داراى ایمان باشد، چنین کسانى داخل بهشت مىشوند وبه اندازه خردلى ستم نمىشوند.
نگاه قرآن به شخصیت حقیقى زن، در بردارنده تکریم، تساوى در خلقت و گوهر ذاتى، استعداد بى نهایت قرب، استعداد علمى و رشد فکرى است. در حالى که نگاه فمینیستى به زن، سبب از هم گسسیختگى بنیان خانواده، تقابل زن و مرد، ابتذال اخلاقى، تبدیل زیباییها و والاییهاى زن، به مد پرستى و ابزار انحراف خود و اجتماع و آسیبهاى فراوان دیگر مىشود.
حوزویان، در برابر این پدیده مخرّب و انحرافى، رسالت روشنگرانه دارند. براى دفاع از کرامت انسانى زن راهکارهایى نیاز است که زن امروز براى بازیابى شخصیت و جایگاه اجتماعى و خانوادگىاش به این باور برسد که: آموزههاى دینى اسلام، احیاگر حقوق و شخصیت زن است، بدون آن که زن بودن زن و یا مرد بودن مرد را نادیده بگیرد.
در تاریخ معاصر، بسیارى از عالمان و اندیشمندان، به دفاع از مقام و منزلت زن پرداخته و در مقابل دیدگاههاى مرد سالارانه و فمنیسمى، نگرش متعادل قرآن را مطرح نمودهاند. نمونه بارز آن تلاشهاى مدافعانه استاد مطهرى از دیدگاه اسلام در باره زن است.
شهید مطهرى، به عنوان یک روحانى متفکر و وارسته، رسالت خود را با عرضه کتاب نظام حقوق زن در اسلام، انجام داد. و در جامعه معاصر اندیشههاى روشنگر، راهگشا و هدایتگر درباره زنان ارائه کرد. به واقع، این نمونهاى است از رسالت یک روحانى درباره تعلیم و تعالى آموزههاى دینى به زنان و دفاع از فرهنگ اسلامى.
براى مهندسى در حوزه زنان، در راستاى رهبرى فکرى و دفاع از شخصیت علمى و معنوى آنان، شناخت سازوکار و قوانین حاکم بر روحیات و رفتار و علایق و گرایشهاى زنان نیاز است، تا این مهم با برنامه ریزى و راهکارهاى مناسب انجام شود.
»انسانها و رفتار و حیات روحى آنها، داراى قوانین و مکانیزمها و فعل و انفعالهاى اختصاصىاند. اگر بخواهیم با آنها کار کنیم، باید مکانیزم و قوانین حاکم بر رفتار آنها را بشناسیم. انسانها به مشابه صندوق رمزند. گشودنِ کتاب روح و جلب همکارى آنها، بیش از هر چیز، آگاهى و ظرافت مىخواهد، نه زور قوانین. رفتار انسانى را باید مانند قوانین فیزیک و شیمى و فیزیولوژى کشف کرد، نه وضع. ضمناً وضع پارهاى از مقررات براى رهبرى رفتار انسانى، اگر منطبق با قوانین اصلى فطرت و رفتار انسانى باشد در خور استقبال و هضم است و گر نه با هیچ قدرت و زورى نمىتوان قوانین را بر خلاف سنت معمول بر انسانها تحمیل کرد. »17
بنابراین، باکشف گرایشهاى رفتارى و درک نیازها در حوزه زنان، بهتر مىتوان در باره آنان راهبردهاى فکرى و عملى ارائه نمود. زور و تحمیل، هر چند با تعبیرهاى مذهبى، مانند: فرض و تکلیف، سازنده نیست و به جهت دهى امور نمىانجامد.
نتیجه
تعلیم آموزههاى دینى به زنان و سوق آنان به تعالى گرایى، نیازمند مهندسى و مدیریت فکرى است. حوزه علمیه و روحانیت، با نگاه تعالى گرایانه به زن مىکوشد تا نیازمندیهاى فکرى و اندیشهاى زنان را پاسخ گوید. در این عرصه، انتقال آموزههاى اصیل اسلامى در باره زنان، مبتنى بر راهبرد همه جانبه و نیز ایجاد مصونیت فکرى، مىتواند راهگشا باشد و فرصت رشد و شکوفایى استعدادها در جامعه زنان را بیش از پیش فراهم آورد.