نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
جریان فِمىنیستى، یکى از جریانهاى اثرگذار و نقش آفرین در فرهنگ و تاریخ معاصر ایران است. قلمرو فعالیت و اثرگذارى آنان از عرصه نظریهپردازى گرفته تا حوزه ادبیات و هنر و ساحَتهاى سیاسى و اجتماعى، قابل مشاهده و ردگیرى است.
فِمىنیزم در غرب، سه مرحله تغییر و تحول داشته است: در مرحله اول، بیشتر، ایده زندگى بدون مردان را تبلیغ و ترویج مىکرد. در مرحله دوم، به دنبال تولید معرفتشناسى و علومى با محتوا و رویکرد فِمىنیستى بود; زیرا بر این نظر بود که علوم و ایدئولوژیها مرد سالارانهاند. در مرحله سوم، یک جریان تعدیل یافتهاى حضور مىیابد و مدعیّات نسل دوم را قبول ندارد و نیز از نیاز متقابل زن و مرد به همدیگر سخن مىگوید و زندگى خصوصى خانواده و فرزند محور را دنبال و از حقوق زنان دفاع مىکند.1 برخى نیز از مرحله چهارم براى جریان فِمىنیستى یاد کردهاند.2
مهمترین ثمره فعالیت فِمىنیسم را »کنوانسیون رفع تبعیض از زنان 1979م / 1358ش» مىدانند3 که بر اساس آن حضور زنان در عرصههاى مختلف اجتماعى و سیاسى و فرهنگى از مؤلفههاى پایه توسعه یافتگى یک کشور به حساب مىآید.4
در این نوشتار، نگارنده مىکوشد تا نخست وضعیت و تاریخى کوتاه از جریان فِمىنیسم در ایران را گزارش کند و سپس اقدامها و فعالیتهایى که حوزویان در رویارویى با این جریان، انجام دادهاند واکاوى نماید. بنا براین، این نوشتار در دو بخش سامان یافته است.
بخش اول: جریان فِمىنیسم در ایران
تعریف فِمىنیسم ایرانى
فِمىنیسم در ایران، یک جریان سیاسى - فرهنگى یا به دیگر سخن، نوعى ایدئولوژى سیاسى و اجتماعى براى شمارى از زنان تحصیل کرده غرب است. این جریان سیاسى - فرهنگى، اگر چه در تقسیم بندى کلان، ذیل روشنفکرى قرار مىگیرد; اما در قیاس با دیگر جریانهاى سیاسى و فرهنگى، قسیم و رقیب آنها مىباشد.
مدعیات فِمىنیستى، اگر چه مورد پذیرش روشنفکران ایرانى بوده است; اما پروژه اصلى آنان را تشکیل نمىداد; چرا که پروژه اصلى روشنفکران براى تغییر و تحول در سنت انسان ایرانى، سکولاریزم یا سکولاریزاسیون است; یعنى روشنفکران انکار نمىکنند که مدعیات فِمىنیستى بخشى از فرایند سکولارسازى جامعه ایرانى است. به بیان دیگر، مدعیات این جریان، همان فرایند اجتماعى شدن نهادها و خروج آنها از سیطره نهاد دین و به حقیقت پیوستن ارزشهاى دموکراتیک به جاى ارزشهاى دینى و ایدئولوژیک است.
لازم به ذکراست شمارى از روشنفکران، بر این نظرند که: سکولاریزاسیون غیر از سکولاریزم است. سکولاریزم، تفسیر غرب محور از مدرنیته است، که لازمه آن تحول متافیزیکى و ساختار معرفت شناسى جامعههاست. به هرحال، اصلاح و نوسازى که از سوى شمارى از نخبگان سیاسى و اجتماعى در زمان قاجار شروع شد و استمرار آن، در حکومت رضاشاه با محوریت روشنفکرانى مانند فروغى، شتاب بیشترى یافت، مثل جداسازى امور قضایى کشور از سازمان روحانیت و مسأله کشف حجاب و تأسیس فرهنگستان علوم و راه اندازى مدارس نوین و محدود سازى روحانیت با برنامههایى همچون سربازگیرى و امتحان طلاب و منع از انجام مراسم دینى، داراى ابعاد سیاسى و بخشى از فرایند سکولاریزاسیون در ایران عصر رضاخان بود.5 بنابر مطالبات فِمىنیستها در پروژه روشنفکران و جریانهاى سیاسى و فرهنگى، مصداقى از عمل سکولاریزاسیون است، نه بیشتر.
نکتهاى در اینجا لازم به توضیح و تکمیل است: اگر چه پروژه جریان فِمىنیستى، مطالبات حقوق زنان است; امّا حقوق زنان در هر عصر و زمانى مىتواند تفسیر و مصداقى مختلف داشته باشد. و اگر یک زمانى حق رأى زنان به عنوان مصداق مهم این حقوق انگاشته مىشد، با تأسیس جمهورى اسلامى، این مسأله دیگر موضوعیت ندارد; چراکه در نظام جمهورى اسلامى زنان مىتوانند در انتخابات شرکت کنند; لذا فِمىنیستها، با تاسیس و استقرار جمهورى اسلامى، از مطالبه حقوق زنان ایرانى تفسیر جدید دارند و آن رفع تبعیض از حقوق زنان است.
1. نخستین برهه تاریخى که جریان فِمىنیستى توانست در ایران ظهور و بروز داشته باشد، انقلاب مشروطیت بود.
در نهضت تنباکو، پس از آن که روشن شد زنان مىتوانند در تحولات سیاسى و اجتماعى ایران، نقش جدّى ایفاء کنند، شمارى به فکر افتادند که به پیروى ازالگوى غرب در فعالیت زنان، این ظرفیت انسانى را به عنوان یک گفتمان زنانه غیراسلامى فعال نمایند.
در جریان انقلاب مشروطیت، این ایده در قالب نشریات زنانه در آمد. روزنامه دانش، به سرپرستى خانم کحّال )همسر دکتر حسین خان کحّال(، روزنامه مصور شکوفه (1292. ش. ( مجله جمعیت نسوان وطن خواه )سال 1302ش(، نشریه ملانصرالدین، صور اسرافیل، ایران نو و دختران ایران، که بیشتر از سوى سران، یا خویشاوندان تحصیل کردههاى اروپایى یا فارغ التحصیلان مدرسه آمریکایى منتشر مىشدند، یا این که برخى از دست اندرکاران و نویسندگان مقالههاى آنها از وابستگان بیگانه و پیروان بهائیت بودند.6
اشخاصى که دل در هواى غرب و فرنگ داشتند مانند: میرزا آقاخان کرمانى و... خواستار دگرگونى موقعیت اجتماعى زن ایرانى و تساوى زنان و مردان در همه حقوق; یعنى: تعلیم و تربیت، حکومت، ارث، تجارت و... بودند.7
2. دومین برهه تاریخى که جریان فِمىنیستى توانست در ساحَتِ سیاسى و اجتماعى ایران نقش برجستهاى از خود نشان دهد، دوره حکومت رضاشاه بود. این جریان تلاش کرد به ساختار قدرت نزدیک شده و مدعیات فِمىنیستى; یعنى »دفاع از حقوق زنان» را، شعار اصلى دولت قرار دهد.8 و در پروژه »شبه مدرنیستى» رضاخانى نقش پررنگى داشته باشد.
3. سومّین برهه تاریخى، بعد ازکنار رفتن رضاشاه از ساختار قدرت از سال 1320 شروع مىشود که فضاى باز سیاسى براى مدتّى در کشور به وجود مىآید. در این برهه، جریان فِمىنیستى به فکر افتاد که خود را در قالب احزاب و جریانهاى سیاسى باز تعریف کند. در جریان ملى شدن نفت نیز، خیلى فعال بود و مىکوشید در این بین مدعیاتاش را عملیاتى کند که با عدم همکارى مصدق این کار ابتر ماند.9
4. چهارمین برهه، زمانى آغاز شد که در مرداد1328 دولت مصدق با کودتاى آمریکایى سقوط کرد و محمدرضا با دست آمریکا به قدرت برگشت. شاه جوان به توصیه آمریکاییها به فکر اصلاحاتى افتاد. در اینجا نیز جریان فِمىنیستى خود را به قدرت نزدیک کرده و در این تغییر و تحول شاه را همراهى مىکند.10
5. پنجمین برهه تاریخى جریان فِمىنیستى، پس از پیروزى انقلاب اسلامى سال 1357 است. در این برهه به خاطر وضعیت و فضاى خاص فرهنگى و سیاسى، امکان طرح مدعیات از سنخ فِمىنیستها نبود. به گفته شمارى، این دوره را مىتوان دوره تعطیلى فعالیت آنان در ایران به حساب آورد، لذا این جریان از دهه شصت به فکر مىافتد در خارج از کشور فعالیت کند.11
6. ششمین برهه تاریخى فعالیت فِمىنیستى در تاریخ و فرهنگ ایران، پس از دوم خرداد1376 است که شعار توسعه سیاسى و جامعه مدنى محورحرکت فرهنگى، سیاسى و اجتماعى قرارگرفت. توسعه سیاسى و جامعه مدنى برنامه کلان اصلاح طلبان براى تحّول در جامعه ایرانى، ابعاد و اضلاعى داشت که یکى از اضلاع آن، فعالیت سیاسى و اجتماعى زنان بود. این امر، ساحَتِ گستردهاى را براى جریان فِمىنیستى و حضور دوباره به وجود آورد و ایدههاى فِمىنیستى با جرأت و جسارت بیشترى به بهانه آزادى بیان و حقوق شهروندى، تبلیغ و ترویج شد. برخى این دوره را »دوره نضج و پى ریزى دوباره ساختمان جنبش حقوقى زنان» دانستهاند.12
دراین دوره، این حرکتها اتفاق افتاد:
یکم. شکل گیرى تشکلهاى ویژه زنان، با موضوعات: حقوق زنان، مطالعات زنان، حقوق کودک، توانمندى زنان، محیط زیست، حقوق بشر وروز نامه نگارى.
دوم. پیشنهاد لایحه پیوستن به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان از سوى دولت و تصویب آن در مجلس شوراى اسلامى، که مورد اعتراض مراجع و جامعه مدرسین قرار گرفت.
سوم. راه اندازى نشریاتى به مثابه ارگان رسمى و کانال ارتباطى میان اصحاب فِمىنیستها در داخل و خارج کشور، مثل مجله زنان.
چهارم. به کارگیرى شمارى ازمدیران با گرایشهاى فِمىنیستى13 در مدیریت مهم و کلیدى، جهت هموارسازى بستر حضور و انتفاع فِمىنیستها. جایزه نوبل شیرین عبادى در سال1382 نتیجه یک دهه تلاش فِمىنیستها در ایران است.
7. برهه هفتم جریان فِمىنیستى، با روى کار آمدن دولت اصول گرا آغاز مىشود. در این دوره، بسترهایى که این جریان در دست داشت، از دست داد. مجله »زنان» که شریان حیاتى فعالیت اینان به حساب مىآمد، و نیز انجمنهاى مختلفى که براى زنان، به وجود آمده بود، در اثر تخلفات از سوى قوه قضائیه تعطیل شد. این جریان شکل جدیدى14 تحت عنوان »همگرایى جنبش زنان براى طرح مطالبات در ایران» ترتیب داد و خواهان تغییر اصلهاى 19 20 21، و 115 قانون اساسى، جهت پیوستن به کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان شد. سال 1385 کمپین یک میلیون امضاء را، با هدف جمعآورى دستکم، یک میلیون امضا در حمایت از رفع تبعیض قانونى علیه زنان، راهاندازى کرد و در سالهاى بعد، کمپین توقف سنگسار و کمپین استودیوهاى ورزشى براى مسابقات را مىتوان زورآزمایى فِمىنیزم در ایران دانست.
سیاستهاى تبلیغى فِمىنیستها در ایران
تحریف تاریخ
بازسازى و مرمت تاریخ زنان بر اساس مدّعیات فِمىنیستى، یکى از سیاستهاى تبلیغى این جریان است. در این راستا »مؤسسه مطالعات و انتشارات روشنگران»15 اولین تقویم زنانه را در ایران منتشر ساخت و هر ساله هم این انتشار ادامه دارد. در این تقویم تصاویرى از زندگى زنانى16 دیده مىشود که تمام اصول اخلاقى و هنجارهاى مقبول جامعه را زیر پا گذاشتهاند; ولى به عنوان زنان شجاع در دفاع از حقوق زنان معرفى مىشوند و این، مصداقى از تحریف تاریخ بر مرام باطل و غیر واقعى است.
از دیگر سیاستهاى تبلیغى فِمىنیستها، القاى تقابل زن و مرد و ظلم مردان بر زنان است. براى عملیاتى شدن آن، شیوههاى گوناگونى را به کار بستهاند:
1. بزرگ نمایى دعواهاى خانوادگى، از طریق انتشار کتابهاى داستان و رمان با موضوع ظلم، جنایت، دروغ و تزویر نسبت به زنان.
2. پست جلوه دادن خانه دارى و امور مربوط به همسرى.
3. ابزار انگارى زن براى کامجوییهاى مردانه.
4. شایعه سازى ادعاى حاکمیت مردسالارى در جامعه.
5. تضاد افکنى میان آگاهى زنان در مسائل اجتماعى با امور خانه دارى.
6. تبلیغ و ترویج این مطلب که همه ناهنجاریها! در نظام حقوقى موجود به سبب قراءت رسمى از دین و نپذیرفتن معاهدات بین المللى است.
در دهههاى اخیر، این شگردهاى تبلیغاتى نخست از طریق مجلّههاى خاص17 تولید مىشد و سپس از سوى روزنامههاى خاص18 و نیز در بعضى آثار سینمایى19 و آثار ادبى، شعرى و داستانى20 باز تولید و ترویج شده است.
برآیند عینى ضدیت با ارزشهاى اخلاقى در امر پوشش و حجاب و رابطه مرد و زن، ترویج روابط آزاد جنسى است; اما از آن جا که جامعه ایرانى جامعه دینى است و به ارزشها و آداب و رسوم دینى پاى بند است، تبلیغ و ترویج آزادى جنسى، باید به صورت غیر مستقیم انجام شود; در مَثَل درباره حجاب، که به عنوان یک ارزش اجتماعى، روابط اجتماعى را در یک چارچوب قانونى و اخلاقى تعریف مىکند، این گونه شبهه مىافکنند که: حجاب یک امر خصوصى است، حضور اجتماعى خانمها را محدود مىکند. زنان ایرانى با حاکم شدن پدیده حجاب هویت جنسى خود را از دست دادهاند. و نیز غیرت ناموسى را، که بازدارنده گسترش فساد و فحشاست، به معناى حسادت و تعصّب تفسیر و تبلیغ مىکنند.
با این گزارش کوتاه از وضعیت فِمىنیسم در جامعه ایران، اکنون فعالیت حوزویان در رویارویى با این جریان را بررسى مىکنیم.
بخش دوم: فعالیت علمى - فرهنگى حوزویان در رویارویى با فِمىنیسم
نخست این نکته درخور یادآورى است که در عصر پهلوى، رویاروییهاى فکرى و فرهنگى بر محور چهار مسأله مىچرخید:
1. مبارزه با تفکرات کسروى.
2. مبارزه با جریان بهائیت.
3. مبارزه با مدعّیات فِمىنیستى در باب حجاب و خانواده.
4. مبارزه با نفوذ و گسترش تفکر مارکسیستى.21
در واقع جریان فِمىنیستى، یکى از این چهار جریان فکرى و اجتماعى تأثیرگذار علیه فرهنگ تشیّع بود که حوزهها را به واکنش واداشت. دو رویداد مهم در جامعه ایران، سبب شد روحانیت و حوزههاى علمیه، درباره اثرگذارى فِمىنیسم به فکر چاره باشند:
رویداد اول. جریان کشف حجاب، به سال 1314ش. است که قیام خونین مسجد گوهرشاد را در پى داشت.22 این جریان، ساماندهى جدیدى از فعالیت علمى و فرهنگى مذهبیها را بعد از شهریور1320 به وجود آورد; زیرا در این برهه، تا اندازهاى زمینه فعالیت براى متدینان فراهم آمد. لذا از سال 1290 ش تا 1348 ش، سى و سه رساله و کتاب در موضوع حجاب نوشته شد.23
رویداد دوم. تصویب حق شرکت زنان در انتخابات سال 1343ش. در حکومت محمدرضا شاه بود که با مخالفت جدى علماء به رهبرى امام خمینى روبه روشد.24
روشن است که حکومت ظالمانه پهلوى، که از اساس هیچ گونه مشروعیتى نداشت، با این امور در صدد سوء استفاده از موضوع زن و توجیه قدرت نا مشروع خود بود.
از این رو حوزه و روحانیت در رویارویى با فِمىنیزم، افزون بر تبیینهاى دفاعى از حجاب و مسائل زنان، به حرکت ایجابى و نگاه به آینده روى آورد; یعنى در صدد بر آمد تا تفسیر جدیدى از جایگاه زن در اسلام و نیز چگونگى حضور اجتماعى و سیاسى زنان از نگاه دینى ارائه بدهد. این حرکت ایجابى را در دو محور مىتوان تحلیل و ترسیم نمود:
الف. باز خوانى جایگاه و منزلت زن
باز خوانى و بازاندیشى مباحث نظرى در باب زنان، با توجه به شبهات فِمىنیستها، با ظهور دو شخصیت حوزوى پایه گذارى شد: علامه طباطبایى و امام خمینى تلاشهاى این دو شخصیت، در مهمترین مرکز علمى شیعه معطوف به این بود که چهارچوبهاى فکرى کلان تشیّع را در رویارویى با مدرنیته تهیه و تدوین کنند. در واقع، تفکر مدیریتى و راهبرانه امام خمینى و مطالعات و پاسخ گوییها و روشنگریهاى علامه طباطبایى و نیز شاگردان آن دو، بویژه استاد شهید مطهرى، چالشها و شبهه افکنیهاى فِمىنیستى در جامعه ایران را کنار زد.
اکنون از همین منظر، برآیند فعالیت فکرى این شخصیتها را در رویارویى با فِمىنیسم مىنگریم:
برآیند فکرى علامه طباطبایى در رویارویى با فِمىنیسم
علامه طباطبایى، از جایگاه متفکر دینى، در رویارویى با جریان فِمىنیسم، تقریر جدیدى ازنحوه حضور زنان در زیست اجتماعى و سیاسى ارائه کرد. در حقیقت، علامه در رویارویى با دو گروه به تبیین و تحلیل مسائل زنان پرداخت:
گروه اوّل، بخشى از حوزویانى که با دیدگاه سنتى، قلمرو حضور و فعالیت زن را به درون خانه تقلیل مىدادند.
گروه دوم، کسانى که متأثر از اندیشههاى غربى، نگرش فِمىنیستى داشتند.
فعالیتهاى فکرى علاّ مه را در رویارویى با این دو گروه، به گونه زیر مىتوان جمع بندى و ارائه نمود:
یکم. علامه طباطبایى با بررسى تاریخ جامعههاى انسانى پیش از اسلام، نشان مىدهد که جایگاه زن در جامعههایى مانند: امپراطورى بزرگ روم، شاهنشاهى ایران، چین، هند، مصر و حبشه، در میان همین انسانهایى که در آن روزگار متمدن به شمار مىآمدند، زن حکم انسان اسیرى داشت که آزادى اراده و عمل نداشت، ارث نمىبرد، حق تصرف در اموال نداشت، اگر مورد تعدى قرار مىگرفت، به ادعاى او اعتنا نمىشد و اقامه دعوا به دست مردان بود. و در جوامعى مانند اقوام آفریقا زن انسان تلقى نمىشد، بلکه سربار جامعه به حساب مىآمد و مثل حیوانات اهلى با او برخورد مىشد. در فرهنگ و تاریخ عربستان نیز، زن مایه عار بود، زنده به گور مىشد و از هیچ جایگاه و حقوقى برخوردار نبود.25
با ظهور اسلام، زن جایگاه و حقوق انسانى یافت و آزادى اراده و عمل پیدا کرد. در ارث با مرد شریک شد، حق اقامه دعوا و مطالبه حقوق پیدا کرد، شهادت او در امور قضایى پذیرفته شد و... و در برابر، در همه این امور مردان ولایت و قیمومیت خود را از دست دادند.26
دوّم. علامه طباطبایى در گام دوم، به تبیین و تحلیل مسائل و موضوعاتى مىپردازد که در محافل روشنفکرى آن روز به عنوان شبهه و اشکال مطرح بوده است، مانند: نصف بودن ارث زن، تعدد زوجات، مسائل ازدواج و طلاق و... ایشان این موضوعات را با بررسیهاى عقلى مىکاود و به روشنى پاسخ مىدهد که چگونه زن از نظر اسلام در شؤون مختلف زندگى و امتیازات اجتماعى از حقوقى عادلانه برخوردار است.27
سوم. ارائه تبیین و تحلیل عقلى و روشمند از مجموعه آیاتى که درباره زن در قرآن آمده است و نیز پیوند آنها با روایاتى که از ائمه معصومین (ع) در ذیل این آیات و یا جداگانه در باره زنان رسیده است. در این گام، تحقیقات ارزشمندى را در باره موضوعاتى مانند: اغواى حوا و آدم28، خلقت زن29 و... ارائه مىکند و معتقد است که اگرچه مشهور این است که حوا آدم را اغوا کرد و یا این که حوا از دنده آدم خلق شده است و در برخى روایات نیز آمده است. اما این مطلب از آیه قرآن به دست نمىآید و مؤیدى هم بر این نداریم. ایشان در یک تحقیق مقایسه اى میان قرآن و تورات، مستنداتى را مىآورد که نشان مىدهد منبع اصلى این مطلب و نیز احادیثى که در بردارنده آن است، تورات است، از همین رو این اخبار را ضعیف مىداند.30
علامه طباطبایى، با این کاوشها تلاش مىکند تا فضاى دیندارى اسلامى را از انفعال و وادادگى در رویارویى با شبهات روشنفکرى - فِمىنیستى برهاند. در مجموع ایشان، بر این نگاه دینى تأکید مىکند که مرد و زن در انسانیت یکساناند، اگر چه تفاوتهایى در ساختار وجودى آنان مشاهده مىشود و تفاوت در برخى کارکردهاى زن و مرد براى زیست اجتماعى و سیاسى است، نه تفاوت در حقیقت انسانى زن و مرد.31
امام خمینى و خلع سلاح فِمىنیستها
تبیین و تقریر نگاه امام خمینى در باره زن از این جهت در موضوع بحث ما مهم است که با تأسیس جمهورى اسلامى، بسترهاى جدید و راهبردى براى حضور اجتماعى و سیاسى زنان و احقاق حقوق آنان ایجاد شد و فِمىنیستها را خلع سلاح کرد. براى نمونه، در حکومت پهلوى، حق رأى براى زنان جزء شعارهاى اصلى فِمىنیستها بود و سخت کوشیدند تا این امتیاز را براى زنان ایرانى به ثبت برسانند، ولى نتوانستند. اما با انقلاب اسلامى حق رأى، جزء حقوق مسلّم زنان قرار گرفت.32
امام خمینى، پیش و پس از انقلاب اسلامى، به مناسبتهاى مختلف درباره جایگاه و حقوق زن سخن گفته که به گونه مستقل چاپ شده است.33 ایشان آزادى زن به این معنى که زن در تعیین حق سرنوشت خویش آزاد است و مىتواند در عرصههاى اجتماعى و سیاسى حضور و نقش فعال و کارآمد داشته باشد،34 از حرکت فِمىنیستى عدّهاى که با عنوان آزادى زن، در تلاش بودند زن را از جایگاه و هویت اصلى خود دور سازند و آنان را ملعبه هوس گرایى خود نمایند، جدا کرد و این حرکت راخیانت به زن دانست.
امام، ورود زنان ایران به ساحت سیاست و اجتماع و مشارکت فعال با مردان در مبناى جامعه اسلامى35 به عنوان یک انسان نه به صورت یک شىء36 از برکات این نهضت برشمرد.37 در این نگاه، اسلام از پایه گذاران آزادى زن در تمام ابعاد وجودى او بوده است.38
نگاه امام خمینى به زن، از منظر خانواده نیز آن است که خانه مدرسه است و معلم واقعى آن زن. مهمترین تکلیف زن تربیت فرزندان صالح است و هیچ نقشى به اندازه آن مهم و راهبردى نیست. از همین رو، یکى از نقشههاى دشمنان دور کردن زنان از این نقش کلیدى و سرنوشت ساز است.
بنابر این، امام در دو ساحَت، جریان فِمىنیستى را با چالش جدّى روبهرو کرد:
1. در ساحَتِ نظریهپردازى، با تکیه بر معارف اصیل اسلامى، به ارائه جایگاه، حقوق و کارکردهاى زن مسلمان پرداخت.
2. در فرایند جامعه سازى دینى و زندگى انسان ایرانى، الگوى زیست زن مسلمان را عینیت بخشید.
به حقیقت پیوستن این دو گام، تمام مدعّیات فِمىنیستها، در جامعه ایران، معنى و مفهوم خود را از دست داد. به همین سبب بعضى حرکتهاى زنان طرفدار فِمىنیسم، پس از انقلاب اسلامى، مانند: اعتراض علیه رسمى شدن حجاب و پوشش اسلامى، توجه زن ایرانى را جلب نکرد.
به هر روى، برایند عملکرد امام، در رویارویى با فِمىنیسم، چنان کارى و سنگین بود که برخى از طرفداران فِمىنیسم، بعد از کم و بیش دو دهه انزوا و خاموشى، در صدد بر مىآیند تا پروژه فعال سازى فِمىنیزم را در ایران، با پوششهاى توجیهى و حرکتهاى غیر مستقیم کلید بزنند.
رویارویى شهید مطهرى با جریان فِمىنیستى
از میان شاگردان امام خمینى و علامه طباطبایى، شهید مطهرى شخصیت برجستهاى است که در رویارویى با جریان فِمىنیستى توانسته است با بهره ورى از دریاى بیکران تفکر و اندیشه دو استاد خود، خلاقیت نشان دهد. شهید مطهرى، در عرصههاى فکرى از امام رهنمود مىگرفت و امام نیز، جویندگان معارف دینى را به او ارجاع مىداد.39
شهید مطهرى در استفاده و بهرهگیرى از اندیشههاى علامه طباطبایى مىگوید:
»من بیشتر مطالبى را که در کتابها و نوشتههاى خود دارم، شاید ریشههایش را از علامه طباطبایى و خصوصاً از المیزان گرفتهام. من لوازم منطقى و نتایج و آثار نظریات ایشان را دنبال کرده و تا به آخر استخراج مىکنم»40
استاد شهید مطهرى، در نخستین گام، در رویارویى با حرکتها و شعارهاى فِمىنیستى، سلسله مقالههایى در دفاع از حقوق زن و تبیین مسائل اسلامى در باره زن نگاشت که در مجله زن روز، سال 134546 ش به چاپ رسید.41 و در سال 1349 ش مطالبى در باره پوشش دینى زن مسلمان، با عنوان حجاب به نگارش درآورد. این اثر در همان سالها بارها به چاپ رسید. استاد در سال 1353 ش »اخلاق جنسى» را به صورت مقاله در نشریه مکتب اسلام منتشر کرد و سال 1358 این اثر به چاپ رسید.
در آثار یاد شده، استاد مطهّرى در موضوع زنان، به خوبى مسأله شناسى مىکند و با نقد دیدگاهِ فِمىنیستى، نگاه دین به زن را بررسى و در این باره تحلیلى خلاق ارائه مىکند. ایشان گرایش فِمىنیستى در ایران را اشتباه افرادى مىشمارد که نمىدانند مساله زنان در فرهنگ غرب داستانى جدا از عالم شرق و اسلام دارد. در قرن بیستم، که براى اولین بار تساوى حقوق زن و مرد مطرح شد، به علت وضعیت بد تاریخ حقوق زنان در غرب بود. و نیز بى هویتى امروز زن غربى نیز به خاطر همین شعار است; زیرا باعث شد ویژگیهاى زنانه که برخاسته از طبیعت زن است و وجه تمایز و امتیاز او از مرد است، به فراموشى سپرده شود.
ایشان در کتابِ »نظام حقوق زن» تفاوتهاى زن و مرد را به عنوان دو ساختار وجودى مکمّل هم، شرح مىکند. و سخنانى مانند این که زن پست است، از مایه مردآفریده شده، شیطان کوچک است، باعث اخراج آدم شده است و... ، سوغات و فرهنگ مسیحیت مىداند.
استاد مطهرى، مسأله اصلى در موضوع زن را تساوى حقوق زن و مرد نمىداند، بلکه معتقد است مسأله مهم و زیربنایى مشخص شدن »نظام حقوق زن» است. از همین رو، هیجده مسأله کلیدى و نیز حقوقى که بر آنها مترتب مىشود، از نگاه اسلامى و فِمىنیستى، مورد بحث و ارزیابى قرار مىدهد. این مسائل، که در مجموع آثارش بحث کرده، عبارت است از: حیثیت و حقوق انسانى زن، تفاوت مرد و زن، خواستگارى، ازدواج موقت، استقلال اجتماعى زن، مهریه و نفقه، ارث و میراث، طلاق، چندهمسرى، حق حضانت، عدّه زن، اجتهاد و صدور فتوا، مقررات جزایى، پوشش، اخلاق و تربیت، اخلاق جنسى )غیرت، عفاف و حیاء(، حق اشتغال و مقام مادرى.
استاد شهید مطهرى در رویارویى و نقد ایدههاى فِمىنیستى، از نقد تفکرات سنّتى و متحجرانه در باره زن نیز غافل نیست; از این روى، به سراغ فرهنگ سنتى در مقوله زن رفته و اذعان دارد که بُعد انسانى زن در فرهنگ سنتى مسلمانان نیز فراموش شده و مورد اجحاف قرار گرفته است و همین نیز سبب شده تا مدعیات فِمىنیستى براى عدهاى جذاب شود.
فعالیت استاد مطهرى در قد و قامت یک متفکر دینى در مطبوعات و محافل علمى در دهه چهل، که فِمىنیستها بیش از معمول فعال شده بودند، در رویارویى با جریان فِمىنیسم از اهمیت بسزایى برخوردار است. برخى در باره اثرگذارى سریع آثار استاد بر جامعه آن روز و روى آورى به حجاب، بویژه در محافل دانشگاهى سخن گفتهاند.42
در سالهاى پس از انقلاب اسلامى، روى آورى حوزویان به نگارش در حوزه مسائل زنان و نیز ارائه کتاب و مقاله در نقد فِمىنیسم، حاکى از تحرک و پویایى آنان در این ساحت است. براساس آمارى که کتاب مرجع سال 1382 ارائه مىدهد، 137 اثر اعم از کتاب و مقاله، با 15 محورکلان در موضوع زنان منتشر شده که 42 اثرآن کتاب و بقیه مقاله بوده است. کم و بیش، هشتاد - نود درصد آن در مقام تبیین، تحلیل و توصیف جایگاه زن از منظر دینى در جهان امروز مىباشد. این آمار نشان مىدهد که جامعه متدیّنان در رویارویى با فعالیتهاى ترویجى فِمىنیستى از تحرک بالایى برخوردارند و شبکه ارتباطى و تفاهمى، به نسبت موفّقى را به وجود آوردهاند، و از سوى دیگر، نشان دهنده این واقعیت است که حوزویان، نه تنها در رویارویى فکرى جدّى هستند و آثار خوبى را عرضه کردهاند، بلکه موفّق شدهاند، میزان در خورى از ظرفیت فکرى متدیّنان را به این امر معطوف نمایند و شبکه اجتماعى در برابر فِمىنیزم ایجاد کنند.
آیتاللّه جوادى آملى و دفاع دینى از شخصیّت زن
شخصیت دیگرى که از میان شاگردان امام خمینى و علامه طباطبایى به بازخوانى شخصیت زن در اسلام پرداخت و تقریر به روز از مسأله زنان عرضه کرد، استاد جوادى آملى در اثر ارزشمند »زن در آئینه جلال و جمال الهى» است. در این اثر، با بیان شفاف و مستدل، مبانى انسان شناسى زن بر اساس پارادایم فکراسلامى پژوهش و عرضه مىشود.
به اعتقاد صاحب این اثر، انسانیت انسان به روح اوست نه بدن. در روح انسانى جنسیت معنى و مفهومى ندارد. شأن مردانگى و زنانگى فرقى ندارد وارزشها، تابع جنسیت نیست. به بیان دیگر، عقل نظرى که کارش علم و اندیشه است، دل که کارکرد کشف و شهود دارد و جان که وصفاش فجور و تقوا است، مذکر و مؤنث ندارد و همچنین است اراده، خلوص، ایمان و تهذیب، صبر و توکل و... مذکر و مونث پذیر نیستند و به همین دلیل است که دعوت الهى اختصاص به زن و مرد ندارد.
استاد جوادى آملى، در این اثر کوشیده است از جایگاه یک فیلسوف دینى، مبانى و مسائل نظرى زنان را در زندگى امروز تبیین نماید و جایگاه زن را در نقشهاى مختلف زندگى، همسر دارى، تربیت فرزند و حضور اجتماعى براى مخاطبان شرح کند.
ب. برنامههاى عینى براى حضور اجتماعى زنان
پس از فعالیت در ساحَتِ تفکر و اندیشه که مسائل تئوریک زنان توسط متفکران حوزوى بازخوانى و به روز مىشود، دومین محور که فعالیت حوزه را در رویارویى با فِمىنیسم در ایران، نمود مىدهد، به اجرا در آمدنِ برنامههایى است که بر اساس آنها زنان مسلمان در ساحَتِ اجتماع فرصت حضور بیابند و به فعالیتهاى اجتماعى بپردازند. فرصتهاى حضورکه در سالهاى اخیر از سوى حوزه براى زنان ایجاد شد و سبب گردید شعارهاى مسموم فِمىنیستى در این زمینه خاموش شود، به شرح زیر مىتوان برشمرد.
1. تأسیس مکاتب خواهران
در نیم قرن اخیر، با تأسیس مکاتب خواهران در حوزههاى علمیه، یکى از ظرفیتهاى ایجابى حوزویان در رویارویى با فِمىنیسم پدیدار شد. البته تلاشهاى متدیّنان در ایجاد محیطهاى آموزشى و تربیتى مثل سلسله مدارس اسلامى که زیر نظر شیخ عباس اسلامى تأسیس شده بود، نباید نادیده گرفته شود و جدا از ظرفیت حوزهها در رویارویى با حرکتهاى فِمىنیستى به شمار آیند; زیرا آن هم نتیجه زحمات حوزویان و دستاورد اثرگذارى آنان در افراد جامعه بود. از این روى، این تلاشها نیز از ظرفیتهاى کلان حوزه در توسعه بسترهاى دفاعى باید به شمار آیند. افزون آن که برخى از این مدارس اسلامى از سوى شخصیتهاى حوزوى ایجاد گردید. براى نمونه در اصفهان بانو مجتهده امین اصفهانى در سال 1344 ش، دبیرستان دخترانه اسلامى را تأسیس کرد.43
اما نخستین مکتب حوزوى خواهران توسط خانم طاهایى، به سال 1345ش با نام »مکتب نرگس» و به حمایت آیت اللّه میلانى، در مشهد تأسیس شد و شعبههاى آن: در سبزوار و زابل، به سال 1347، در تربت جام، به سال 1348، در زاهدان و کاشمر، به سال 1349 راه اندازى شد. بانو مجتهده امین اصفهانى نیز مدرسه علوم دینى زنان را به سال 1346 در اصفهان، بنیان گذارد.44
امروز نیز، در بیشتر شهرهاى ایران، مکاتب و مدارس علمیه خواهران دایر است. بر اساس آمار موجود، تاسال 1381، دویست و هشتاد مدرسه علمیه، در امر تعلیم و تربیت خواهران، مشغول به کارند. بیست و هشت هزارطلبه خواهر در حوزه علمیه قم و هشت هزار طلبه خواهر، در سى و پنج مدرسه حوزه علمیه مشهد مشغول به تحصیلاند. جامعة الزهراء سال 136465 به دستورامام خمینى، در حوزه علمیه قم تأسیس شد، در بخش بینالملل از هفتاد کشور جهان، به صورت شبانه روزى طلبه خواهر دارد.45
بى شک این حرکت حوزوى با تمام ابعادى که دارد، یکى از جلوههاى عینى حضور زن مسلمان در عرصه علم و تفکر و گام گذاشتن به فعالیتهاى اجتماعى است، بدون آن که پیامدهاى مخرب فرهنگ فِمىنیستى را در پى داشته باشد.
2. ظرفیت سازى و تربیت نیروى انسانى
یکى دیگر از کارهاى حوزوى در رویارویى با جریان فِمىنیسم، این است که حوزویان به فکر مىافتند ظرفیتها و توانمندیهاى بانوان را در سازماندهى تبلیغ و ترویج به کار بگیرند. این کار در طول تاریخ تفکر شیعى سابقهاى طولانى دارد. در تاریخ حوزهها، در امر تحقیق، تحصیل و تبلیغ، زنان فاضل و با تحصیلات عالى داشتهایم; اما اندک و به اصطلاح استثناء به حساب مىآمدند، مانند خانم آمنه بیگم مجلسى )خواهر علامه مجلسى که او را داراى آثارو تألیفات ذکر کردهاند(، دختران صدر المتألهین; همسر فیض کاشانى و ملاعبدالرزاق لاهیجى، خانم ربابه صالحى برغانى46 و در تاریخ معاصر خانم بانو امین اصفهانى و خانم طاهایى.
اما پس از انقلاب اسلامى و فعال شدن مکاتب خواهران، عزم حوزویان بر این استوار مىشود که این استثناءها را به قاعدههاى جریان ساز و گفتمان آفرین تبدیل نمایند، تا در هماوردى با فعالیتهاى فِمىنیستى، توان لازم و کافى ایجاد گردد.
3. تأسیس مراکز تحقیقاتى بانوان
دغدغه اصلى بخشى از نیروهاى انسانى و فرهنگى حوزوى در رویارویى با فرهنگ فِمىنیستى، تهیه و تدوین بستههاى علمى و کاربردى سازوار با نیازها و انتظارها و واقعیتهاى عینى زندگى متدیّنانه زنان است. نگاه کاربردى و ناظر به زندگى ملموس و روزمره زنان، با پشتوانه مطالعات نظرى و تئوریک، اگر چه از سوى شمارى از شخصیتهاى حوزوى ارائه شده است، ولى براى این که این مهم به گونه مستقل و سازمان یافته انجام شود و به صورت روشمند و مستمر دنبال شود، شایسته است که مراکز مطالعاتى در حوزه مسائل زنان تأسیس گردد. این کار افزون بر تهیه و تدوین بستههاى کاربردى در حوزه زنان، به محافل حوزوى امکان مىدهد تا:
31. استعدادها و ظرفیتهاى بالقوه شناسایى و تربیت شود، نیروهاى بالفعل سازماندهى گردند و براى پژوهش و مطالعه در حوزه زنان تخصص یابند.
32. در کمترین زمان پاسخهاى تخصصى و علمى مورد نیاز به مراکز فرهنگى عرضه شود.
33. در حوزههاى علمیه، شبکه اى ازنیروهاى انسانى متخصص در حوزه زنان شکل بگیرد.
هم اکنون در حوزه مسائل زنان از سوى مرکز تحقیقات حوزه علمیه خواهران قم، بیش از چهارده اثر منتشرشده است. و نیز مجلههاى ویژه زنان از سوى مراکز حوزوى منتشر مىشود مانند: »پیام زن» از دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، »شمیم یاس» از مرکز خواهران حوزه علمیه قم و »بانوان شیعه» از موسسه اسلام شناسى قم.
4. انتشار حجم بالاى کتاب، در دفاع از شخصیت زن
براى نمونه، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم »بوستان کتاب»، تا کنون بیش از شصت اثر از صاحب نظران حوزه را به چاپ رسانده است.
در دهه سوم انقلاب، شاهد ظهور گروهى از حوزویان هستیم که در بسترهاى نوین فرهنگى و تبلیغى حضور تاثیرگذارى دارند. قلمرو مطالعات و کارآمدى اینان در مسائل زنان، به کتاب و نشریه یا مؤسسات انتشاراتى و مطالعاتى منحصر نیست; بلکه عمده اثرگذارى آنان در بهره گیرى از ظرفیتها و جاذبههاى رسانههاى مدرن، مانند تلویزیون و ماهواره و نیز بسترهاى نوین فرهنگى مانند مشاوره درمانى و فضاى مجازى است. اثرگذارى در این ساحَت، به لحاظ گستردگى و تنوع مخاطبان بسیار بیشتر است و به طبع سختتر و به هنرمندى و محتواى علمى ویژه نیاز دارد.
اگر چه هم اکنون نسل جوان حوزه، با تکیه بر اصالتهاى حوزوى و بهره گیرى ازروان شناسى اجتماعى و طبقهبندى مخاطبان و پیام متناسب، در تلاش است تاثیرگذارى تاریخى روحانیت در منبر و خطابه را در بطن رسانه مدرن، و بسترهاى نوین احیا کند; امّا بهره گیرى از این ابزارها، براى رویارویى با فرهنگ فِمىنیستى تلاش جدىترى را مىطلبد و از آنجا که در این حوزه اثرگذار، مطالعاتى انجام نگرفته که نشان دهد حوزویان از چه میزان موفقیت برخوردارند، سخن گفتن در این زمینه آسان نیست و نمىتوان ابعاد آن را با دقت تحلیل کرد.
البته در نشریه »مدیریت ارتباطات» براى نشان دادن موقعیت امروزى حوزویان در عرصه رسانههاى نوین، بخش ویژهاى ترتیب یافته است و از ظرفیت طلاب خواهر، به منبرهاى چادرى یاد شده است.47 و این نشان مىدهد که فعالیتهاى علمى و ترویجى خواهران حوزوى توانسته است ادبیات تفاهمى و ارتباطى اثرگذارى به وجود آورد.
نتیجه
جریان فِمىنیسم در جامعه ایران، با انقلاب اسلامى و حضور زن مسلمان در ساحَتِ اجتماع به افول گرایید و روشنگرى و دفاع دینى شخصیتهاى فکرى حوزه از جایگاه زن این جریان را به حاشیه راند. اکنون برنامه ریزیهاى کاربردى حوزه در بخش خواهران فرصت حضور را براى زنان فراهم کرده است و براى ارتقاء و اثرگذارى بیشتر این برنامهها، نیاز به مراکز مطالعاتى و شناسایى ظرفیتها در حوزه زنان است.