نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
درآمد
سید محمد کاظم یزدى (12471337 ه. ق. ( از فقیهان و مراجع اثرگذار در فرهنگ و تاریخ معاصر ایران و تشیّع و از جمله شخصیتهایى است که تحلیلهاى گوناگون و گاه متضاد، درباره زندگى و کارنامه سیاسى ایشان را شاهد هسیتم.1
ایشان، اگر چه فقیه نظریه پرداز در عرصه فقه سیاسى نبوده است; امّا موضعگیریهاى ایشان با بهرهورى از نظریه اجتهاد و قواعد فقهى، تجربه ارزشمندى را در اختیار مراکز علمى و نهادهاى سیاسى قرار داده است و شیوه اندیشیدن با چهارچوب فقهى را در رویارویى با مسائل نو پدید و رویدادهاى روز، تا اندازه درخور توجهى، دریک زیست متدینانه در دنیاى مدرن هموار مىکند.
بازخوانى و بازاندیشى این تجربههاى علمى و فقهى و رویکرد سیاسى و اقدام عملى ایشان در برابر حوادث روز، بازخوانى سنت فکردینى درعینیت جامعه امروز و متن زندگى مردم است و این، نشان از سرزندگى اندیشه فقهى و فقیهى است که براساس این چهار چوب فکرى و اندیشهاى، جامعه متدینان و مخاطبان و مقلّدان خویش را هدایتگرى کرده است.
این بررسى، نشان مىدهد که سید محمد کاظم یزدى، غیر از آن چیزى است که دستهاى از روشنفکران و شمارى از تاریخ نگاران تاریخ معاصر ایران، از او به تصویر کشیدهاند. زیرا با در نظر گرفتن ورود ایشان به عرصههاى سیاسى - اجتماعى و تحولات تاریخى و تمدنى و فعالیتهاى گسترده، روشن مىشود که سید محمد کاظم یزدى، فقیه و مرجع تقلیدى نیست که در گوشه شهرنجف ودرکنج حوزه علمیه، خلسه علمى به خود گرفته باشد و تنها به کارهاى علمى سرگرم باشد و حکم و فتوایى که مىدهد، بدون اطلاع و تحلیل از مسائل فرهنگى و سیاسى جامعه باشد.2
اگر مىبینیم در برههاى و در پارهاى از رویدادها، مانند انقلاب مشروطیت و یا انقلاب 1920 - ثورة العشرین - عراق، کناره گیرى مىکند، به خاطر دورى از سیاست نیست، بلکه در آن برهه، با تحلیلى که از وضعیت زمان خویش داشت، آن برنامه سیاسى را کارآمد و نتیجه بخش نمىدانست، یا مشروعیت دینى آن را قبول نداشت و یا به فعالان آن و انگیزه آنان مشکوک بود.3
در این نوشتار، با اختصار و گذرا، به تبیین و تحلیلِ زوایاى پیدا و پنهان شخصیت سیاسى - اجتماعى سید محمد کاظم یزدى خواهیم نشست و خواهیم کوشید، تا خواننده با چهره واقعى و تفکر اصیل آن فقیه دقیقاندیش آشنا شود. شخصیتى که با ارائه راهبردهاى بجا و اثرگذار در گذر مسلمانان از بحرانها، از یک سو، عمق درایت و بصیرتاش را در تحلیل و پیشبینى حوادث فرا روى جهان اسلام به نمایش گذارده است و از دیگر سوى، توان و کارآمدى نهاد مرجعیت را، در مدیریت رویدادهاى سخت، ثابت مىکند.
نخست، بیان دو نکته ضرورى مىنماید.
یکم. تفاوت میان مسأله وبحران: مسأله به معناى صورت بندى مفهومى و ذهنى از دشواریها و گرفتاریهاى جامعه است که راه درنگ و ارائه راهکار را فراروى محافل و شخصیتهاى علمى و فکرى مىگشاید. امّا بحران، وضعیتى خطرناک وناپایدار براى یک جامعه است که حلّ آن نیاز به کارهاى اساسى و فوق العاده دارد. عدم تدبیر مسألهها، بسترى براى به وجود آمدن بحرانهاست. مسأله، حتى در جامعه پویا وتوسعه یافته، غیر عادى نیست; امّا وجود بحران در جامعه خطرساز است. موضوع بحث در این نوشتار، بحرانهاست، نه مسألهها.
دوّم. چهار چوب نظرى و مبانى حلّ بحران: شاید بعضى بپندارند که فعالیتهاى سید محمد کاظم یزدى در حلّ دشواریها وبحرانهاى سیاسى و اجتماعى عصر خویش، انفعالى بوده است. به منظور زدودن این پندار و بیان این مطلب که او با یک چهارچوب نظرى برخاسته از متن دین، به مطالعه، تحلیل و ارائه راهکار برآمده است، مبناى فقهى ایشان را از این رویکرد، روشن مىکنیم.
تشیّع، با این انگاره از امامت و سیاست، که تعیین ونصب امام، بر خداوند واجب است4، در طول تاریخ، حکومتهاى غیرالهى را برنتابید و با بنى امیه و بنى عباس، به رویارویى برخاست و مشروعیت آنها را زیر سؤال برد و به روشنگرى پرداخت و نگذاشت دین و اسلام همان گونه جلوه کند که اینها مىخواستند و تلاش مىکردند.
از دوران غیبت امام (ع) تا حکومت صفویه - قرن دهم هجرى - ضمن اعتقاد به عدم مشروعیت حکومت غیرمعصوم (ع) در برابر حکومتها، سلوک سلبى داشتند. در این روزگار، بر پایه نظریه ولایت فقیه، تشیّع به مدل ایجابى در اداره ومدیریت جامعه مىرسد. بعدها این دیدگاه، به همت و تلاش مرحوم نراقى در کتاب عوائدالایّام، با شیوه علمى تبیین و مستدّل مىشود از آن پس، دفاع و نقد این نظریّه، سنت جارى حوزههاى علمیه درمىآید و کمتر کسى را مىتوان سراغ گرفت که بااصل این دیدگاه مخالف باشد. صاحب عروه نیز، ولایت عامه پیامبر (ص) و ائمه (ع) را براى فقهاء مىپذیرد و تنها ولایت بر أنفس را ویژه امامان (ع) مىداند. ایشان در کتاب عروة الوثقى، فقیه مبسوط الید را، که توان به دست گرفتن حکومت دارد، جانشین امام دانسته است. بنابراین، از نظر صاحب عروه، در صورتى که فقهاء مبسوط الید نباشند; یعنى نتواند حکومت و دولت را به دست بگیرند، مثل زمان ایشان، مبناى مشروعیت حکومت، باتأیید و تنفیذ از سوى فقیه جامع شرایطِ نیابتِ عام، به دست مىآید.
پس سید کاظم یزدى، نه به گونه انفعالى، بلکه بر مبناى چنین دیدگاهى در اندیشه فقه سیاسى، به عرصه بحرانهاى سیاسى - اجتماعى عصر خویش گام گذاشت. همان گونه که ماهیت معرفت شناسانه راهبردهاى او در مدیریت این بحرانها - در ادامه خواهد آمد - بیانگر همین مبنى و دیدگاه است و به روشنى آن راتأیید مىکند.
بحرانهاى سیاسى و اجتماعى عصر صاحب عروه
روزگار سیّد کاظم یزدى، با رویدادها و بحرانهاى بزرگى همراه بوده است. پدید آمدن این حوادث در دوکشور ایران و عراق، به شرایط داخلى و نیز عواملى از خارج باز مىگشت. در ایران، روى کار بودن پادشاهان قاجار، که جز حفظ حکومت و تعیش خویش به چیز دیگرى نمىاندیشیدند و فرصت طلبى دولتهاى بیگانه، که پناهگاه و تعیش ساز حکومت پنداشته مىشدند، جامعه را آبستن بحران ساخته بود. و از همه مهمتر، برپایى نهضت مشروطیت و شرایط سیاسى ویژه، وضعیت را شکننده کرده بود. در عراق نیز، حاکمیت کارگزاران دولت عثمانى و ظلم و ستم آنان به مردمان شیعه، همواره اوضاع را با بحران آمیخته بود. پیش آمدن جنگ جهانى و دامنگیر شدن این دو کشور به جنگى ناخواسته، بر دامنه و گستره بحران افزود. در این شرایط، سیّد کاظم یزدى در سنگر مرجعیت شیعه قرار داشت و از او انتظار مىرفت تا این بحرانها را مدیریت کند و او بحق چنین کرد.
بحرانها در ایران
1. بحران امتیازدهى پادشاهان قاجار: گسترش انقلاب صنعتى در غرب، سبب شد کشورهاى اروپایى به دنبال بازارهایى براى فروش کالاهاى خود در کشورهایى مانند ایران باشند. نتیجه این کار آن بود که تولیدات داخلى و اقتصاد ایران، که اقتصادى تجارى و بازرگانى به شمار مىآمد، امکان حیات نداشته باشد. دولت قاجار، به خاطر فساد درونى و سوء تدبیر و ولخرجى و امتیازدهى بسیار اقتصادى به دولتهاى بیگانه، آشفتگیهاى اقتصادى را به مرز بحران رسانده بود.
امتیاز درآمد گمرکات شمال ایران به کشور روسیه اعطا شد و در عوض، وامى بیست و دو و نیم میلیون روبل از دولت روسیه با بهره پنج درصد و بازده زمانى هفتاد و پنج ساله دریافت شد که در خوشبینانهترین حالت، مىبایست براى بازسازى بسترهاى فرسوده اقتصاد کشور هزینه شود; امّا خرج هزینه سفر شاه به اروپا شد. مبلغ دریافتى از امتیاز جاده جلفا - تبریز و قزوین - تهران به روسیه نیز، هزینه سفر دوم شاه گشت. همچنین امتیازهاى دیگر مانند: امتیاز انحصارى خط تلگراف )سال 1384)، امتیاز ایجاد راه آهن، معادن و تأسیس بانک )سال1871)، امتیاز تولید و فروش و صادرات تنباکو و امتیاز لاتارى )سال1890) و امتیاز تأسیس بانک روسى )سال 1896)، از نظر اقتصادى زیانبار و از نظر اجتماعى و سیاسى ویرانگر و سبب تحقیر مردم و اسارت اقتصاد کشور به دولتهاى استعمارى قلمداد مىشد.5 و نتیجه آن ایجاد بحران در کشور ایران بود.
2. بحران استقلال سیاسى در جنگ جهانى اوّل: یکى از ویرانگرترین بحرانهاى سیاسى در عصر سیّد کاظم یزدى، تهدید مرزهاى سیاسى وجعرافیایى وبه بیانِ دیگر، زیر پا گذاشتن استقلال سیاسى کشورهاى ضعیف ازسوى قدرتهاى هم عصر بود. کشورهاى قدرتمند این حق را براى خود مسلّم مىدانستند که کشورى را به اشغال خود درآورند. اشغال ایران از سوى امپراطور تزار و عثمانى را از این باب مىتوان تفسیر کرد. جنگ جهانى اول، سالِ 1914م/1322ه. ق. به بهانه قتل فرانتس فردیناند، ولیعهد اتریش و همسرش، به دست یک جوان صرب بوسنیایى میان کشورهاى روس، فرانسه، انگلیس، ایتالیا وبلژیک بانام متففین وکشورهاى اتریش، آلمان، مجارستان، بلغارستان و عثمانى درگرفت. و ایران برخلافِ اعلام بىطرفى، امّا از آنجا که در موقعیت سوق الجیشى قرار گرفته بود، شمال و شمال غرب آن از طرف قشون روس و بخشهایى از جنوب کشور، یعنى بوشهر و بندر لنگه، از سوى انگلیس اشغال شد و به سال 1334 ه. ق، تبریز به تصرّف عثمانىها درآمد و سال 1337 ه. ق، خاتمه یافت. این اشغالگریها، افزون بر از میان بردن عزت ملى، سبب تخریب زیرساختهاى اقتصاد کشور درزمینهکشاورزى و توسعه فقر و قحطى و نا امنى در کشور گردید.6
3. بحران هویتى و نا امنى پیامد انقلاب مشروطیت: مهمترین کارکرد دولت، ایجاد امنیت در کشور است. امنیت در کشور، عبارت است ازحاکمیت امنیت وآرامش در مرزهاى جغرافیایى وامور داخلى. هردولتى که مىتوانست چنین امنیتى را ایجاد کند، آرامش در دیگر حوزهها، بویژه اقتصاد وتولید نیز برقرار مىشد.
حکومت قاجار، به علل گوناگون مورد اعتراض مردم، به رهبرى علما و روحانیت، قرار گرفت و سر انجام انقلاب مشروطیت به بار نشست. امّا روشنفکران تحصیل کرده غرب، که نسخه اصلاح سیاسى را همان نسخههاى غربى مىدانستند،7 با پشتیبانى قدرتهاى خارجى، انقلاب را به نفع خود و اربابانشان مصادره کردند. دراین شرایط، ابعاد دیگرى از بحران خود را نشان داد. جنگ و ستیز میان انقلابیون به وجود آمد واختلاف مشروطه و مشروعه شعله ور گشت. دراین بحران، شیخ فضلالله نورى، به دار آویخته شد، سید عبدالله بهبهانى ترور گردید و طباطبایى، ناگزیر خانه نشین شد.
بحران در عراق و بعضى کشورهاى اسلامى
در عصر سید محمد کاظم یزدى، حکومت عثمانى، به عنوان امپراطورى مهم آن روزگار، به حمایت از متفقین وارد جنگ شد. هر روز که از این اتفاق عالَم گیر مىگذشت، نشانهها حاکى از آن بود که ارابه جنگ به سود متفقین پیش مىرود. در این شرایط بود که نیروهاى انگلیس براى اشغال عراق وارد خاک این کشور شدند. با این اتفاق، عراق همانند ایران، با بحران اشغالگرى و از دست دادن عزت ملى - اسلامى روبهرو شد. این بحران گریبان دیگر کشورهاى اسلامى را نیز گرفت. ایتالیا براى اشغال لیبى و مراکش، و فرانسه براى تسخیر لبنان و فلسطین نیرو اعزام کردند. این اشغالگرى، به فروپاشى حکومت عثمانى، که نمادى از قدرت وتمدن اسلامى به شمار مىآمد، انجامید. و پیامد شوم دیگر آن، پایه گذارى حکومت صهیونیستها، در سرزمین فلسطین بود که همچنان براى جهان اسلام، بحران آفرین است.
راهبردهاى سید کاظم یزدى در این بحرانها
سید محمد کاظم یزدى، در جایگاه فقیه و مرجع تقلید، با مقبولیت عام و از آنجا که مجتهدان جامع الشرایط نماد اقتدار تشیّعاند و احکام و فتاواى آنان فصل الخطاب در برنامههاى اجتماعى و سیاسى متدینان و مقلدان است وحجیت معرفت شناسانه براى جامعه اسلامى دارد، باید دید در مدیریت بحرانهاى یاد شده، چه راهبردها وبرنامههایى را بهکار گرفت. تبیین و تحلیل این راهبردها، به واقع بازخوانى تجربههاى معرفتى و مدیریتى شیعه در ساحَتِ سیاست و اجتماع است. همان گونه که کولهبار معرفتى ما در لابهلاى آشوبها و بحرانها، در رویارویى با گفتمان غرب گرایى نیز مىتواند باشد.
1. راهبرد در امتیازدهىها
حمایت از کار و تولیدات داخلى: یکى از شیوههاى استعمارى در گذشته - و دولتهاى سلطه گر امروز - در دست گرفتن بازار مصرف کشورهاى زیر نفوذ خود بوده و هست. آنان با این کار، افزون بر از کار انداختن چرخ اقتصاد و تولید ملى، در عمل، از دستیابى ملتها به ابتکار و نوآوریهایى که رشد علم و صنعت را در پى دارد، باز مىدارند و براى همیشه آنان را وابسته به علم و صنعت خود مىکنند.
سید کاظم یزدى و دیگر عالمان بیدار در سدههاى اخیر، همواره بر آگاه سازى مردمان تاکید داشتهاند و همواره به این شیوههاى استعمارى اعتراض کرده و هشدار دادهاند. میرزا محمد حسن شیرازى (13121320ه. ق( در سال 1306ه. ق. چهار سال پیش از نهضت تنباکو، رسالهاى در تحریم کالاهاى خارجى نگاشت. دیگر عالمان نیز نگاشتهها و فتواهاى بسیارى در این باب ارائه کردهاند.8 سید عبدالحسین لارى، کتاب: آیات الظالمین را به سال 1314 ه. ق. در همین موضوع نگاشته است.9
سید محمد کاظم یزدى، در زمینه توطئه کشورهاى استعمارى، با هدف تسخیر بازار ایران و فروش اجناس خود، که با مشارکت و همدستى عوامل حکومت سلطنتى قرین بود، ازطریق نامهها و یا پاسخ استفتاءات، به بیدارى و هوشیارى ملت کمک رساند. به همین منظور گنجایش رسانهاى آن روزگار، یعنى واعظان، خطیبان و عالمان برجسته شهرها نیز متدینان را آگاه مىساختند که خرید و فروش و استعمال اجناس خارجى حرام است. این که گذشتگان هرنوع اجناس غربى را نجس و یا حرام مىدانستند، ریشه در همین برنامه راهبردى از سوى عالمان حوزه دارد.
نگاهى گذرا به نامههایى که سید کاظم یزدى در باره تنظیم برنامه اقتصاد ملى، براى جلوگیرى از سلطه اقتصادى بیگانگان نوشته است، گواهى روشن از درایت و هوشمندى ایشان در تلاش براى مدیریت و پیشگیرى از غلطیدن اقتصاد جامعه به وضعیت بحران است:
»جناب آقامیرزا رحیم! خداوند عالم بر توفیقات وتاییدات شما و هرکس در ترویج ملبوسات و صنایع اسلامیه، مجدانه ساعى باشد، بیفزاید. در این زمان، که ]دول[ خارجه، به انواع حیَل، رشته کسب و صنایع تجارت - که مایه عزت و منشأ ثروت است - از دست مسلمین ربوده و منحصر به خود نموده ]اند[ و مثل خون در مجارى عروق ایشان راسخ و نافذ شده و شغل اهل اسلام، به تدریج، منحصر به دلالى و بیع و شراء اجناس خارجه شده ]است[، با آنکه اکثر مواد اجناس از قبیل پنبه و پشم و ابریشم و خاک چینى و غیره، خروار خروار، به ثمن بخس از بلاد مسلمین جلب مىکنند و به الوان متعدده و اشکال مختلفه، به اعلى القیَم، در بازار مسلمین، مثقال مثقال، فروش مىرود، مناسب است مسلمین از خواب غفلت بیدار شوند و به تدریج، رفع احتیاجات خود را از خارجه بنمایند و به تأییدات ربانیه، از ذل فقر و احتیاج و سؤال و تحمل عملگى کفار و تشتت در بلاد کفر برهند... . نصَرَالله مَن نصَرالاسلام، والسلام على اخواننا المومنین». 10
در این نامه، ایشان هشدار مىدهد که منحصر شدن فعالیت اقتصادى تجار، به دلالى اجناس خارجى، جز فرو افتادن به بحران وابستگى اقتصادى و از بین بردن ذخایر ملى، نتیجه دیگرى براى کشور ندارد. او در این نامه، تنها به توصیه رعایت استفاده از تولیدات داخلى به دیگران اکتفا نکرده است، بلکه این را برنامه و سیره زندگى خود معرفى مىکند:
»... این احقر که از بدو عمر تاکنون، اغلب اوقات، لباسم از منسوجات دارالعباده ]= شهر یزد[ بوده... »
2. راهبرد در بحران مشروطیتِ ایران
2 - 1. اعلام ضمنى عدم مشروعیت وکارآمدى حکومت سلطنتى: این راهبرد، از سوى سید محمد کاظم یزدى و مراجع دیگر براى حلّ بحران ناامنى داخلى و بحران سیاسى در ایرانِ آن روز، بهکار گرفته شد، امّا اعلام رسمى عدم مشروعیت به دودلیل صلاح نبود:
یکم. ایران تنها کشور شیعى درجهان بود که شیعیان مىتوانستند بدون هیچ مانع و محدویتى، بر اساس معتقدات خود زندگى کنند ومورد تحقیر و اذیت قرار نگیرند. این دستاورد مهم، چیزى بود که تشیّع پس از قرنها تجارب زندگى بسیار تلخ، به دست آورده بود. آخرین نمونه آن، تعرض نادرشاه افشار به نهاد مذهبى تشیّع و مهاجرتِ شمار بسیارى از علماى شیعه، به عتبات مقدس وتمرکز مرجعیت درآنجا بود.
دوّم. با اعلام رسمى، این ترس بود که کشور به هرج و مرج کشیده شود. مگر آن که براى تحول در ساحَتِ سیاسى واجتماعى، برنامه مشخص ومدوّنى از پیش آماده و مورد توافق قرار گرفته باشد.
به نظر جامعه شناسان، مراجع بزرگ چونان سید محمد کاظم یزدى، چون نظریه انقلاب را قبول نداشتند، به اصلاح رژیم سلطنتى امید بسته بودند. به همین جهت، اعلام ضمنى عدم مشروعیت نظام سلطنتى را، به راهبردى کارساز، براى مدیریت بحران درآن شرایط، مىشود تفسیر کرد; زیرا براساس این راهبرد، نهاد مرجعیت، به عنوان قدرت رقیب قدرت سلطنت، نه صرفا نهادى نظارتى وهدایتى در مىآمد و هرآن امکان این را داشت که این نهاد رقیب، در یک ساماندهى جدید، از ظرفیت ناراضى ومنتقد، به یک خطر بالفعل تبدیل شود.
22. همراهى مشروط با مشروطه و مخالفت بنایى با آن: در ابتداى نهضت مشروطه، که علماى تهران، با بسیج و ساماندهى طلّاب و روحانیون و متدینان در حرم حضرت عبدالعظیم و حضرت معصومه (ع) به تحصن نشستند و خواستار تأسیس نهادى براى تظلم خواهى و احقاق حقوق عامه مردم، به عنوان ساختار بازدارنده نظام استبدادى تحت عنوان »عدالت خانه» شدند، سید محمد کاظم به اتفاق دیگر مراجع عظام در عتبات مقدس، از این حرکت با تمام توان حمایت کرد. ایشان، هنگامى با مشروطه مخالفت ورزید که دید:
»زیادهروى، هرزگى و هتاکى و دست تعدّى و تجاوز به جان و مال و حیثیت و شرف رعیت به نام مشروطه»11
و نیز:
»... همان رفتارى که سابقاً حکّام و ظلّام با رعایاى سوخته و فرسوده ولایات مىکردند»12
واز سوى دیگر، روشنفکران بر طبل مخالفت با متمّم دوم قانون اساسى، که ناظر برنظارت پنج مجتهد جامع الشرایط بر مصوبات مجلس بود، مىکوبیدند. ایشان، چنین استنباط کرد که جریانى در پشت صحنه براى ساختار سیاسى ایران، به دنبال نسخه اجتماعى دیگرى است که درآن نمىتوان از اجراى شریعت اسلام سخن گفت. سید محمد کاظم یزدى معتقد بود که باید: »بناى امورات براتقان و تثبیت» باشد و »على التحقیق از کم و کیف این قضایا مستحضر» نیست، از همین رو بنا را بر سکوت گذاشت. هماز این روست که ایشان با علما و شخصیتهاى مذهبى، مانند: روح الله قزوینى، حاج میرزا ابوتراب شهیدى قزوینى، سید حسن قمى و آخوند محمد آملى، نامه نگارى مىکند و از آنان مىخواهد که وى را در جریان واقعیتهاى ایران و به اصطلاح مشروطیت، بگذارند.13
3. راهبرد در تهاجم روس به ایران
اعتراض و اصرار بر دفع تجاوز: در ماههاى آخر سلطنت محمد على شاه قاجار، روسها به بهانه حفظ امنیت اتباع خود در تبریز، آن شهر را مورد تهاجم قرار دادند و به اشغال درآوردند. البته این حرکت، با توافق انگلیسیها انجام شد و بعدها در دوران جنگ جهانى اول، بر گستره این اشغالگرى افزوده شد. در پى این بحران، اشغالگرى، آیات عظام: سید محمد کاظم یزدى، آخوند خراسانى، شیخ الشریعه اصفهانى و شیخ عبد اللّه مازندرانى تلگرافى به شاه ایران ارسال کردند و در آن، با اعلام آمادگى براى صدور حکم جهاد، از شاه خواستند تا جلو این گونه تجاوزها را بگیرد.14
اعتراض سید کاظم یزدى علیه تجاوز روسها در گزارش مورخ 2 ژانویه 1909، نماینده سیاسى انگلیس، سرگرارد لوتر، به وزیر خارجه وقت انگلیس، که در همان روزها ارسال شده، انعکاس یافته است. او مىنویسد:
»شنیدهام سید کاظم یزدى... . که نفوذ قابل ملاحظهاى در قفقاز دارد، تلگرافى به عنوان شاه مخابره کرده و اشغال خاک ایران را توسط سپاهیان بیگانه تقبیح کرده است»15
4. راهبرد در بحران اشغال عراق و کشورهاى اسلامى
41. صدور فتواى جهاد: بخش در خور توجّهى از رفتارسیاسى واجتماعى که از مرحوم سیدکاظم یزدى در دوران مرجعیت ایشان (13371312 ه. ق( گزارش شده است، در جهت تأمین اهداف کلان، قابل تفسیر وتحلیل است، مانند صدورحکم جهاد در هنگام اشغال سرزمینهاى اسلامى ایران، عراق، لبنان، فلسطین، لیبى و مراکش.
در جنگ جهانى اول، که شمال ایران به اشغال نیروهاى روس درآمد، و نیروهاى انگلیس جنوب ایران و عراق را مورد هجوم قرار دادند و نیز دولت ایتالیا براى اشغال لیبى به سرزمینهاى شمال آفریقا حمله کرد، سید محمد کاظم یزدى، بر وجوب رویارویى با نیروهاى استعمارى غرب و بیرون راندن آنان از ممالک اسلامى حکم داد:
»بسم اللّه الرحمن الرحیم، در این ایّام که دول اروپایى مانند: ایتالیا به طرابلس غرب )لیبى( حمله نموده و از طرفى روسها شمال ایران را با قواى خود اشغال کردهاند، و انگلیسىها نیز نیروهاى خود را در جنوب ایران پیاده کردهاند و اسلام را در معرض خطر نابودى قرار دادهاند، بر عموم مسلمین از عرب و ایرانى، واجب است که خود را براى عقب راندن کفار از ممالک اسلامى مهیا سازند و از بذل جان و مال در راه بیرون راندن نیروهاى ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قواى روسى و انگلیسى از ایران، هیچ فروگذار نکنند، زیرا این عمل از مهم ترین فرایض اسلامى است، تا به یارى خداوند دو مملکت اسلامى از تهاجم صلیبىها محفوظ بماند. محمد کاظم طباطبایى»16
با صدور این حکم راهبردى، تمام گروههاى مردم; علما و عشایر عراق به رویارویى و جهاد با بیگانگان متجاوز شتافتند. قیام مبارزان تنگستانى در جنوب ایران علیه انگلیسیها و نیز قیام شیعیان لبنان علیه فرانسویها، بر اساس همین حرکت جهادى سید کاظم یزدى تفسیر مىشود.
42. حمایت تمام عیار از مردم عراق: بعدها که عراق به اشغال درآمد و مردم شهر نجف در پى قیامى ویلسون حاکم انگلیسى نجف را کشتند، انگلیسیها، که از درایت و حرکتهاى راهبردى سید کاظم یزدى در عرصههاى مختلف سیاسى و اجتماعى هراس داشتند، در صدد تهدید و تطمیع ایشان برآمدند.17 »بالفور» فرمانده لشکر انگلیس در پى ملاقاتى به ایشان مىگوید:
»دولت از شما خواهش مىکند که نجف را ترک گویید، به کوفه بروید; زیرا دولت مىخواهد مردم نجف را تأدیب کند. وى مىپرسد: به تنهایى بروم، یا اهل بیتم نیز همراه باشند؟ بالفور در پاسخ مىگوید: اهل بیتتان را نیز همراه ببرید. ایشان مىفرمایند: مردم نجف اهل بیت من هستند، پس من نیز خارج نمىشوم، بگذار آن چه به اهل بیتام مىرسد به من نیز برسد»18
43. اتحاد راهبردى در برابر بیگانه: در جریان اشغال عراق، از سوى نیروهاى انگلیس، سید کاظم یزدى، پس از صدور حکم جهاد، براى بیرون راندن انگلیسیها، با برقرار کردن اتحاد استراتژیک، با دولت عثمانى همراه شد. زیرا از راهبردهاى زیست تعاملى وهم افزایى عملى، در برابر دشمن مشترک که سید کاظم یزدى بر آن آگاه بود، همانا اتحاد و همگرایى براساس اصول مشترک میان مذاهب اسلامى است. در این جا نیز، با آن که اشغال عراق اشغال سرزمینى از قلمرو حکومت عثمانى به حساب مىآمد وا ین حکومت زمانى که در اوج قدرت بود شعا ر شیعه کشى بهتر از مسیح کشى است را مبناى کارمى دانست و با آن که برخى از عشایر از سیاستهاى ظالمانه حکومت عثمانى درباره شیعیان، بسیار خشمگین بودند; امّا از آنجا که مقلّد سیّدمحمد کاظم یزدى بودند، با حکم جهاد وى به میدان آمدند. سیّد کاظم یزدى براى همراهى بیشتر عشایر و پاى بندى به این اتحاد، نامههایى به سران قبایل، همچون: شیخ خزعل و شیخ خیون نوشت و حضورآنان رادر میدان جنگ توصیه کرد:
»بسمالله الرحمنالرحیم. پوشیده نیست که دول اروپا، بخصوص دولت انگلیس و روس و فرانسه، همیشه، از قدیمالایّام، بر ممالک اسلامیه تعدى و تجاوز نمودهاند، چنانچه بیشتر ممالک اسلام را غصب نمودهاند، و از این تعدیات به جز محو دین )العیاذ بالله( مقصدى ندارند، تا در این اوقات مقاصد خود را ظاهر نموده و بر ممالک دولت عثمانى، اعزالله بنصرها الاسلام، هجوم نموده و نزدیک است دست تعدى دراز و بر حرمین شریفین و مشاهد ائمه طاهرین، علیهمالسلام، تهاجم و بر اوطان مسلمانان و نفوس و اعراض و اموال آنها غلبه نمایند. پس واجب است بر عشایر ساکن در مرزها و عموم مسلمین متمکنین، اگر در حدود مَن بهِ الکفایه نباشد، حفظ مرزها و دفاع از بیضه اسلام به مقدار قدرت خود بنمایند والله هوالناصر و المعین والمؤید للمسلمین. نجف اشرف الاحقر محمدکاظم الطباطبائى»19
در متن این حکم، عبارت »... بر ممالک دولت عثمانى - أعزّ الله بنصرها الاسلام - هجوم نموده... » مشاهده مىشود. بهکار بردن چنین جملهاى از سوى سید کاظم یزدى، مرجع بزرگ و برجسته آن عصر، از آن روست که به تشخیص اجتهادى او، تنها راهبرد ى که مىتواند این بحران را مدیریت کند، اتحاد مسلمانان در برابر دشمنان است. براى تقویت و پیشبرد این راهبرد، باید سنگ تمام گذاشت. از همین روى، او حتى فرزند ارشد خود را به جبهه جنگ فرستاد و به شهادت رسید. سید کاظم یزدى در حالى این راهبرد را برگزید که مىتوانست از شرایط به وجود آمده بهره بردارى کند و با نیروهاى انگلیسى، علیه عثمانى متحد شود و شیعیان عراق را از حاکمیت سنّى برهاند.
و در متن حکم جهاد پیشین نیز مىبینیم، سید کاظم یزدى اشغال لیبى و مراکش را از نظر دور نمىدارد. با آن که این سرزمینها، از آنِ اهل سنت بود، ولى اشغال آنها را نیز بحران جهان اسلام مىدانست. این کنشها، اعتقاد عمیق سیّد به راهبرد وحدت و اتحاد راهبردى میان فرق اسلامى را نشان مىدهد.
بررسى وتحلیل دیدگاهها وموضع گیریهاى سیّد محمد کاظم یزدى در رویدادها و بحرانهاى عصر خویش و راههاى برون رفت از آنها، روشنگر این است که ایشان، بر مبناى اندیشههاى فقه اجتهادى، بویژه اندیشه فقه سیاسى که حوزه تکلیف را براى فقیهان و عالمان دین، با گستردگى تمام ابعاد جامعه و رویدادهاى پیش آمده فراروى امت اسلامى، مىگسترد، تلاش نموده است تا از تمام ظرفیتهاى ملى، بومى و مذهبى براى حفظ و مصونیت مسلمانان و فرهنگ اسلامى در رویدادها و بحرانهاى عصر خود، بهره ببرد و براستى از عهده این مهم برآمده است.
اینک ما حوزویان با پشتوانه این تجربههاى مدیریتى نهاد مرجعیت، مىتوانیم در ساماندهى جامعه و زیست سیاسى - اجتماعى متدّینان کارآمدى و موفقیت افزون تر ى را تجربه کنیم.
نتیجه
سیدمحمّد کاظم یزدى از جایگاه نهاد مرجعیت، با درایت و هوشمندى توانست در بحرانها و تحولات عصر خود و مربوط به جهان اسلام نقش اثرگذار ایفا کند. حمایت ایشان از انقلاب مشروطه وسیاست سکوت به سبب حوادثى که غرب گرایان پدید آوردند، همچنین حمایت واعلام جهاد علیه اشغال گرانى که به ایران، عراق، لبنان، فلسطین، لیبى و مراکش هجوم بردند و دیگر این که رفتارهاى سیاسى واجتماعى ایشان نشان مىدهد که روشنفکرانى که تاریخ معاصر را نگاشتهاند و تلاش داشته ودارند که به خوانندگان این نکته را القاء کنند که مراجع و روحانیت حضور و حرکت انفعالى در برابر رویدادها داشتهاند، بى اساس است و آنان از فهم زبان تاریخى تحولات عاجزند. و نیز روشنگر این حقیقت است که حضور مراجع و علما در ارائه راهبردها و مدیریت بحرانها و تحولات مهم تاریخ ایران و تشیّع، بر چهارچوب نظرى و اصول فکرى برخاسته از متن اسلام استوار بوده است.