حوزه امروز و میراث علمى سیدمحمدکاظم یزدى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

سید محمد کاظم یزدى از مراجع بزرگ در یک صد سال اخیر، با توجه به پنجاه سال تدریس پیاپى و تربیت شاگردان بسیار و تدوین متن اثرگذار فقهى عروة الوثقى و دیگر خدمات علمى و سیاسى، میراث فراوانى را براى حوزه‏هاى علوم دینى فراهم آورده است که مى‏تواند با نگاهى تازه، کاربریهاى نو داشته باشد. این نوشتار، مى‏کوشد تا تکاپوهاى گوناگون علمى - حوزوى ایشان را در یک نظمِ منطقى گزارش کند و رهیافتهایى نو براى امروز حوزه‏ها از آنها بیرون آورد.

کلیدواژه‌ها


پیشگفتار

سید محمد کاظم طباطبایى یزدى، از نسل سادات طباطبایى بود که نسب به امام حسن مجتبى (ع) مى‏برد.1

او، در سال 1252 ه ق. در روستاى کَسنو، در حومه یزد، به دنیا آمد.2 در یازده سالگى، پدر کشاورز خود را از دست داد و در یکى از مدارس نزدیک روستا، به فراگیرى دانش پرداخت و در همین جا بود که قراءت و کتابت و مقدمات علوم دینى را فرا گرفت. استعداد او، به سرعت آشکار شد و در صف طلاب علوم دینى درآمد. براى ادامه تحصیل به یزد آمد و ساکن مدرسه دو منار یزد شد.3 بخشهایى از دانش فقه و اصول را در آن‏جا آموخت. سپس به مشهد رفت و توانست از محضر عالمان این شهر در دانشهایى چون فقه، اصول، فلسفه، هیئت و ریاضیات بهره مند گردد. آن گاه به اصفهان رخت کشید و از مجلس درس استاد بزرگ حوزه اصفهان، شیخ محمد باقر اصفهانى و پسر او، معروف به آقا نجفى و نیز سید محمد باقر، فرزند زین العابدین خوانسارى، مؤلف کتاب روضات الجنات و دیگران بهره برد.4

توانِ علمى و استدلالى سیّد یزدى سبب شد از سوى آقا نجفى، به برپایى کرسى درس مکاسب شیخ انصارى انگیخته شود و سپس به دریافت اجازه نایل آید.5 وى، به سال 1281ه.ق. که کم‏تر از 30 سال داشت، رهسپار نجف شد و سالهایى چند از اواخر عمر شیخ انصارى را در آن حوزه، درک کرد. در درس فقه و اصول میرزا محمد حسن شیرازى نیز شرکت کرد6 و از این زمان به بعد، در حوزه نجف به تدریس پرداخت که تا سال 1337 ه.ق. به مدت 51 سال، ادامه یافت. با ورود وى به نجف، اساتید برجسته حوزه، به دو استاد منحصر شد; آخوند خراسانى و سید محمد کاظم یزدى. طلاب و فضلا، در درس هر دو شخصیت علمى شرکت مى‏کردند و این وضعیت تا سال 1324 ه.ق. ادامه یافت.

بر پایى انقلاب مشروطه و بروز دیدگاه‏هاى سیاسى متفاوت وى از آخوند خراسانى در باره مشروطیت در ایران، به تدریج، در حوزه درسى سید محمدکاظم یزدى، به دلیل مخالفت با مشروطه، اثرگذاشت و شرکت فضلا در درس وى، رو به کاستى گذارد.7 بیش‏تر طلاب و فضلا، در درس آخوند خراسانى شرکت مى‏کردند. در سال 1329 ه.ق. آخوند خراسانى درگذشت. از این زمان، تا سال 1337ه.ق. که سید محمد کاظم یزدى حیات داشت، حوزه درس او بیش از گذشته رونق یافت.

 

خدمات و میراث علمى صاحب عروه

خدمات سید محمد کاظم یزدى در دو ساحَتِ علمى - حوزوى و سیاسى، بسیار است. در این مجال تنها خدمات ایشان در ساحَتِ علمى - حوزوى بیان مى‏شود.

 

1. کرسى تدریس

11. نیم قرن تدریس در حوزه نجف

با توجه به کمال علمى سید محمدکاظم یزدى هنگام ورود به نجف، به سال 1281 ه.ق. و ادامه حیات پربار تا 1337 ه.ق. توانست بیش از نیم قرن حوزه درسى پر رونقى را دایر کند. همین دوام، تأثیر فراوانى در گسترش خدمات علمى ایشان داشته است.

 

2. تربیت شاگردان بسیار از ملیتهاى گوناگون

تداوم تدریس سید محمدکاظم، به تربیت شاگردان بسیار در سطوح عالى انجامیده است. این ادعا را مى‏توان از شمار فراوانِ شاگردانى که در منابع گوناگون به نام آنان اشاره شده است، به دست آورد. در منابع گوناگون، از سیصد و چهل و سه شاگرد تربیت یافته در حوزه درسى او یاد شده است.8 البته این آمار، شامل تمام کسانى که از تدریس او بهره برده‏اند، نمى‏شود; زیرا به طور معمول در زندگى نامه‏ها، تنها به افراد سرشناس اشاره مى‏شود. اگر چه همین شمار شاگرد نیز برکت حوزه تدریس او را نشان مى‏دهد.

نکته درخور توجه این که در حوزه درسى ایشان، شاگردانى از ملیتهاى گوناگون تربیت یافته‏اند. در یک نگاه کلى، شش ملیت: ایرانى، عراقى، هندى، آفریقایى، لبنانى و حجازى جذابیت جالبى را به این حوزه درسى بخشیده است. این ترکیب و گردهمایى ملّیتها، از غناى کیفى حوزه علمیه نجف در آن روزگار و نیز از آسانى و روانى ارتباطها، پیوندها و پیوستگیها با جهان اسلام خبر مى‏دهد.

البته، بیش‏تر شاگردان; یعنى بیش از دو سوم شرکت کنندگان در حوزه درسى سید محمد کاظم، ایرانیان بودند. اگر چه افزون بر بارگاه امام على(ع) عواملى مانند پیشینه پردامنه حوزه نجف و نیز حضور عالمان و مراجع ایرانى، بر جاذبه این حوزه مى‏افزود، امّا موقعیت علمى بالاى سید محمدکاظم یزدى در این حوزه، از آغاز ورود، بازتاب گسترده‏اى در میان ایرانیان داشته است و همین امر، سبب شد در حوزه درس ایشان، شاگردان پرشمارى حضور یابند.

حضور شاگردانى از کشورهاى عرب زبان، مانند: عراق، جبل عامل و حجاز، بیان گر پرجاذبگى و پرکششى و غناى حوزه درسى سید محمد کاظم، حتى در میان عرب زبانان است. بى گمان موفقیت او در چیرگى بر تکلم عربى نیز، حوزه درسى او را براى این گروه از شاگردان جذاب مى‏نمود.

 

3. پراکندگى جاذبه حوزه علمى نجف در شهرهاى ایران

نگاهى آمارى به زادگاه شاگردانى که در حوزه درسى سید محمد کاظم یزدى بهره علمى برده‏اند و به مرتبه درخورى از دانش دین دست یافته‏اند، میزان پراکندگى جذابیت حوزه نجف در روزگار مرجعیت ایشان در شهرهاى ایران را روشن مى‏کند. این نگاه نشان مى‏دهد که در آن بازه زمانى، شاگردانى از پنجاه و شش شهر ایران در حوزه نجف مشغول تحصیل بوده‏اند.9 گوناگونى شهرى تربیت شدگان حوزه درسى سیّد محمد کاظم یزدى، مى‏تواند زمینه پژوهشهاى تازه درباره موضوعات زیر را فراهم سازد:

الف. علل و عوامل پراکندگى جذابیت حوزه در میان مردم ایران، در اواخر سده 13 و اوایل سده 14 ه.ق.

ب. بررسى خدمات دانش پژوهان حوزه درسى سید محمد کاظم یزدى در شهرهاى ایران.

ج. تدوین تاریخ اجتماعى حوزه‏هاى شیعه در پرتو خدمات حوزویان ایرانى.

 

2. تألیف متن فقه اجتهادى - کاربردى

رسم فقیهان از گذشته‏هاى دور آن بوده که در حوزه درسى خود، نگارشهاى مهم پیشینیان را متن و محور تدریس قرار دهند و در هر مبحث، دیدگاه و نظر خود را ارائه کنند. آن گاه که به آراء و دیدگاه‏هاى جدید دست مى‏یافتند، در صدد تدوین متنى جدید برمى آمدند و این گونه، زمینه پدیدارى متون درسى تازه فراهم مى‏گردید.

تاریخِ نگارشهاى فقیهان شیعه، ما را با کتابهایى که همواره متن و محور تدریس بوده‏اند، آشنا مى‏کند; کتابهایى مانند: نهایه شیخ طوسى، شرایع الاسلام محقق حلّى، روضة البهیه شهید ثانى، جواهر الکلام محمد حسن نجفى، مکاسب شیخ انصارى و عروة الوثقى سید محمد کاظم یزدى. از ویژگیهاى مهم تمامى این آثار، طرح و سخن به میان آوردن از آراء و دیدگاه‏هایى بود با ارزش و غناى بالاى علمى. همین سبب شده است که هر یک از آنها، در دوره زمانى خاص، بر کتاب و یا بر کتابهاى مطرح و مهم پیش از خود، که متن درسى نیز بودند، غالب آید و بر جاى آنها بنشیند.

در این میان، ابتکار سید محمدکاظم یزدى در نگارش کتاب عروة الوثقى درخور توجه است که از دو ویژگى مهم برخوردار بود: نخست ارزش علمى، که محور تدریس و شرح و تعلیقه و... شد و دیگر ارزش کاربردى، که مورد استفاده متدینان قرار گرفت و متنى درخور براى آشنایى آنان با فتاواى مراجع بود.

 

ویژگیهاى کاربردى عروة الوثقى

درباره ویژگى و ارزش علمى و محتوایى کتاب عروة الوثقى، باید در گفتمانى فقهى از آن سخن گفت. ما در این‏جا به بعضى ویژگیهاى کاربردى آن اشاره مى‏کنیم:

1. انتخاب نام کتاب »العروه الوثقى فى ما یعمّ بهِ البلوى» درخور دقت است; ترکیبى از واژگان قرآنى - عروة الوثقى -که عموم متدینان با آن انس ذهنى دارند و تعبیر: »فى ما یعمّ بهِ البلوى»، که هم بار معنایى شامل و فراگیر دارد و هم به مسائل کاربردى و مبتلا به، براى دینداران اشاره مى‏کند.

2. در این کتاب، به بابهاى کاربردى فقه در زندگى روزمره متدینان به خوبى توجه شده است. مؤلف به تبیین احکام در مسائل عبادى، اقتصادى و حقوقى مى‏پردازد. پس از بیان احکام عبادى، موضوعات اقتصادى مورد نیاز آن روزگاران در قالب کتابهاى: اجاره، مضاربه، مزارعه، مساقات، ضمان و حواله را مى‏آورد و درپایان، مسائل حقوقى مهمى، همچون نکاح و وصیت را به بوته بررسى مى‏نهد.10

این ترتیب، هم نشان دهنده حجم ابواب احکام فقه فردى شیعه است، که هشت باب را تشکیل مى‏دهد و هم حکایت از حجم احکام اجتماعى دارد، که در پنج باب تنظیم شده است، و نیز فضاى ذهنى سید محمد کاظم یزدى از اسلام و ضوابط و قوانین و اجزاى تشکیل دهنده آن را آشکار مى‏کند.

3. تبدیلِ کلانِ موضوعات فقهى به قالب مسائل خُرد، مورد ابتلا و پرکاربرد از دیگر ابتکارهاى سیّدمحمد کاظم یزدى در این کتاب است. این روش، افزون بر روشن تر شدن حد و مرزِ هر یک از موضوعات فقهى، زمینه فهم و بیان احکام را بهتر فراهم مى‏آورد. دیگر آن که سبب مى‏شود تا مسائل جاى گرفته در هر موضوع، قابل شمارش باشد و حجم و جایگاه هر یک در منظومه یک متن فقهى روشن گردد. در عروة الوثقى، شمار این مسائل به سه هزار و دویست و شصت رسیده است.11

4. گردآورى آراى فقیهان دریک متن فقهى، ویژگى منحصر به فرد این کتاب است. تا پیش از سیّدمحمد کاظم یزدى، آراى فقیهان از راهِ شرحها و حاشیه‏هاى گوناگونى که بر متون فقهى نوشته مى‏شد، قابل دریافت بود; امّا پس از تألیف عروة الوثقى به خاطر استوارى و جامعیت در طرح مسائل، این امکان فراهم آمد تا فقیهان همین متن را مبنى قرار دهند و رأى خود را در حاشیه آن ثبت کنند. و درست به دلیل خُرد و کوتاه بودن مسائل، حاشیه‏ها نیز کوتاه نوشته مى‏شد و بدین ترتیب، متن فقهى بدیعى در دسترس قرار گرفت که با مراجعه به آن، همزمان، آراء و فتاواى فقهى گوناگون، به دست مى‏آمد. در حقیقت، متن عروه، زمینه گردآورى آراى فقیهان را در یک کتاب فراهم کرد. این ویژگى، به نوبه خود، دو کار را بر حوزویان آسان و زودیاب نمود:

 

14. مقایسه آراء و فتاواى مراجع و اشراف یافتن بر احکام اختلافى و اتفاقى در بابهاى گوناگون فقهى و تشخیص مسائل اجماعى.

24. توانایى بر پاسخ گویى احکام، برابر تقلید هر یک از مراجع و نیز دستیابى به راه‏هاى آسان تر به منظور هموارسازى راه براى متدینان در هنگام دشوارى فتواى یک فقیه، از طریق مراجعه به فتواى دیگر مراجع.

5. کوتاه نویسى و بجا نویسى در طرح و بیان مسائل، از نکته‏هاى کلیدى در این کتاب است. این سبک نگارش، افزون بر آن که این کتاب را در کانون توجه و اقبال همگان قرار داد و آن را پرکاربرد کرد، به کوتاه نویسى و بجا نویسى دیگر مجتهدان، که مى‏خواستند برآن حاشیه بنویسند، کمک فراوانى رساند.

 

میراث فقهى سید محمد کاظم یزدى

ویژگیهاى تألیف عروة الوثقى، که به بعضى از آنها اشاره شد، این نکته را روشن مى‏کندکه سیّدمحمد کاظم یزدى، با این نوآورى و ابتکار در ارائه احکام و آسان سازى دسترسى به آنها، توانست پیوند و تعامل میان حوزه و مردم را شفاف تر کند و فرهنگ فقهى را در جامعه بیش از پیش گسترش دهد; زیرا بى گمان، شفافیت و آسانى و روانى دسترسى به احکام و آموزه‏هاى دینى، نقش بسزایى در اقبال دینى و توسعه دیندارى ایفا مى‏کند.

از نگارش کتاب عروه، نزدیک صد سال مى‏گذرد و این میراث علمى، همچنان در میان حوزویان پرجاذبه است. دلیل این مدعا، تدوین ده‏ها رساله و توضیح المسائل بر سبک و سیاق عروة الوثقى و نگارش صدها حاشیه و شرح بر این کتاب است.

اما پژوهش‏گر امروز تاریخ حوزه، چنین مى‏اندیشد که گویا تحولات پرشتاب زمان، نتوانسته است در ذهن حوزویان اندکى از جایگاه عروة الوثقى بکاهد. امّا جاى این تأمل هست که آیا به راستى شکل و قالبى که این کتاب در ارائه احکام دارد براى جامعه امروز متدینان، همان کارایى پیشین را دارد یا خیر؟

نگارنده به دلایل زیر، مدعى است که اکنون این سبک و قالب با تزلزل روبه‏رو است و کارآمدى آن پایین آمده است:

یکم. امروز و در این روزگار دگرگونیهاى شگرفى در تمامى زوایاى زیست بشر روى داده است. این دگرگونیها، چنان پرشتاب بوده است که نمى‏توان این روزگار را با روزگار سیّد یزدى مقایسه کرد. بویژه در ایران، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، شتاب بیش‏ترِ دگرگونیها را در ساحَتهاى گوناگون زیستى مى‏بینیم. جامعه امروز را به راحتى نمى‏توان با یک دهه پیش مقایسه کرد چه رسد با دوران نگارش عروه در عصر مشروطیت.

دوم. دگرگونى در ادبیات و زبان فارسى و نیز دگرگونى در نظام آموزشى و ایجاد سبکهاى تازه آموزشى در میان نسلهاى جدیدتر، تدوین متون درسى نو و حتى بنیان گذارى فرهنگستان زبان فارسى، ذایقه شنیدارى و گویشى ایرانیان و سبک و شیوه نگارشى آنان را دستخوش تغییر کرده است.

سوم. ورود رسانه‏هاى شنیدارى - دیدارى جدید، نه تنها ابزار و شیوه‏هاى فراگیرى را دگرگون کرده، بلکه آن را از انحصار و محدودیتهاى زمان و مکان بیرون برده است. اگر در ایران، تا نزدیک شصت سال پیش، جاذبه‏ها و دافعه‏ها در مکان معین و در فضاى بسته‏اى به تجربه در مى‏آمد; امّا از آن تاریخ، با ورود رادیو و تلویزیون و پس از انقلاب اسلامى با ورود ابزارهاى رسانه‏اى جدیدتر، مانند ماهواره و اینترنت، روشهاى یادگیرى و آموزشى، تحولى تازه تر یافت.

این دگرگونیها در جامعه ایران پیامدهاى گوناگون به همراه داشته است، از جمله:

1. ایجاد رویارویى آشکار با فرهنگ غربى: در عصر سید محمد کاظم یزدى، جامعه ایران هنوز در سرآغاز آشنایى با فرهنگ غرب بود. در فاصله صد سال گذشته، این رویارویى، در عرصه‏هاى گوناگوى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى ادامه یافت و سبب شد جامعه شیعه ایران، مدل زندگى رویاروى و پر چالش با فرهنگ غربى را بیش‏تر تجربه کند. سرانجام، رواج گسترده فرهنگ غربى، که بنیادهاى فرهنگ ایران اسلامى را نشانه رفته بود، به خیزش عمومى و انقلابى عمیق با هدف حفظ میراث ملى و فرهنگ اسلامى انجامید. امّا نکته مهم این است که از شدت رویارویى کاسته نشد، بلکه به دلیل ماهیت انقلاب اسلامى، حجم این رویارویى افزایش یافت.

2. رویکرد عقل گرایانه به مسائل دینى: پس از انقلاب اسلامى و گسترش رویکردهاى فکرى - فرهنگى، آگاهیهاى دینى مردمان ارتقاء یافت. از سوى دیگر، اقبال جوانان و تحصیل کردگان به دین و نیز راه یافتن آموزش گزاره‏هاى دینى به مراکز و محافل دانشگاهى، گفتمانهاى دینى را با چون و چرا همراه کرد و نوعى خرد گرایى و فهم عقلانى، ساحَتِ فکرى و حتى رفتارهاى دینى را فراگرفت. در فضاى مکتوب نشریات و کتابها نیز، این رویکرد پر رنگ تر دیده مى‏شد و روز به روز، دایره آن گسترده تر گردید. در چنین شرایطى، به گونه طبیعى، مقتضیات فرهنگ دینى با شرایط پیشین متفاوت شد.

3. باز شدن فضاى فکرى و اندیشه‏اى: ظهور پدیده اینترنت در جامعه، فضاى دین پژوهى را فراروى هر مدعى اندیشه‏اى گشود و دسترسى به تفسیرهاى سلیقه‏اى و ذوقى در باره یکایک موضوعات دینى، از طریق فضاى مجازى ممکن شد. آمیختگى مسائل سیاسى با مسائل دینى و سرایت دادن پاره‏اى از ناموفقیتها از یک ساحَت به ساحَت دیگر، آسیب دیگرى بود که دامن این گونه تفسیرها و گفتمانها را گرفت. آشفتگى گفتمانى مرزهاى فکرى را نیز درنوردید و برخى را بر لبه پرتگاه بى اعتقادى و ناباورى به مقدسات تثبیت شده دینى قرار داد. امّا این یک روى این پدیده بود، روى دیگر آن، آسان شدن پژوهش براى خواص و پرسش براى عموم در ساحَتهاى دیندارى بود.

شکل گیرى چنین شرایطى، حوزویان، بویژه نهاد مرجعیت دینى را با دو پدیده فرهنگى و فکرى جدید روبه‏رو کرده است:

 

1. مخاطبان چند فرهنگى

مخاطبان امروز حوزه، از مخاطبان تک فرهنگى روزگار سید محمد کاظم یزدى، فاصله زیادى گرفته‏اند و به خاطر قرار گرفتن در برابرامواج فرهنگهاى گوناگون و مقایسه مدام سبک زندگى و فرهنگ خود، با جوامع و فرهنگهاى دیگر، همواره ذهنیتى پرسش گرانه دارند. آنان، چند فرهنگى مى‏اندیشند و چند فرهنگى به موضوعات مى‏نگرند و مسائل هم، براى آنان دگرگون شده است. در چنین فضایى، پاسخ‏گویى، آن گاه قانع کننده به نظر مى‏رسد که با نگاه مقایسه‏اى باشد و به خوبى قوّتها و جذابیتهاى فرهنگ اسلامى را بنمایاند، تا بتواند مخاطبان را در این رویارویى پردامنه و نفس گیر، کمک کند و آنان را بر منطقى و معقول بودن و نیز برتر بودن اعتقادات و باورهاى‏شان مطمئن سازد.

 

2. انتقال پرسشها از مسأله‏ها به مبناها

در روزگار سید محمد کاظم یزدى و حتى تا چند دهه گذشته، تنها انتظار از مرجع دینى آن بود که احکام فقهى مورد نیاز را در اختیار دینداران بگذارد. پرسشها نیز در همین زمینه بود. امّا امروز، بیش‏ترین پرسشها درباره باورهاى دینى و مبانى و فلسفه احکام است. اکنون، مخاطبان حوزه‏ها، بیش‏تر از فلسفه و چرایى احکام فقهى مى‏پرسند، تا حکم و شکل آن. و به نیکى روشن است که این انتقال و تبدیل پرسشها از مسأله‏ها به مبناها، افزون بر کوششهاى اجتهادى در عرصه احکام، تلاشى گسترده براى بیان فلسفه احکام و اقناع فکرى مخاطبان را مى‏طلبد.

بنابراین، تألیفهاى فقهى که امروز براى جامعه متدینان نگاشته مى‏شود، اگر در آنها ویژگیهاى فکرى و فرهنگى یاد شده لحاظ نشود، نخواهد توانست انتظار مخاطبان را پاسخ گوید و نتیجه آن خواهد شد که حوزویان راهنماى راهى شوند و کسانى که مخاطب حوزه‏اند، به جذابیتهاى کاذب رو کرده و به راه‏هاى دیگر بروند.

از آن چه گفته شد به دست مى‏آید ایجاد تحولات شکلى و ادبى ومحتوایى در تدوین رساله‏هاى احکام ضرورى و گزیرناپذیر است. آیا حوزه‏ها و متولیان دینى مخاطبان پرشمار خود را در شرایط پیش آمده جدید، یارى خواهند کرد؟ این پرسشى است که تنها زمان به آن پاسخ خواهد داد.

 

پیشنهادهاى اصلاحى

1. تغییر عنوان تقلید; فرایند رجوع دیندار به مرجع فقهى

آن هنگام که علاّمه حلى، در قرن هشتم هجرى، واژه تقلید و مقلِّد و مقلَّد را ابداع کرد و وارد فقه نمود12، این واژگان با فضاى فکرى و فرهنگى رایج درآن جامعه، هماهنگى داشت و هرگز این ابداع، خاطرى را نیازرد و اعتراضى بدان نشد، حتى آن گاه که اخباریان در سده یازدهم هجرى، به خاطر رویارویى با تفکر اجتهاد در فقه، با تقلید نیز مخالفت ورزیدند، به خاطر بار معنایى این واژه، که ممکن است به اشتباه متضادّ با آزاد اندیشى تفسیر شود، به این مخالف روى نیاوردند. زیرا در فرهنگ آن روزگار نیز، هنوز چنین کژتابى معنایى براى این واژه به ذهن نمى‏آمد.

امّا با انقلاب مشروطه و پیدایش جریان روشنفکرى، برخى از فریفتگان فرهنگ غرب، با آن که خود سر تا پا مقلد غربیان شده بودند و به همین سبب، انتقادهاى نا آگاهانه به نهاد روحانیت مى‏کردند، به بهانه آزادى، از جمله، واژه تقلید را مورد هجوم قرار دادند. از آن زمان بر این کژتابى دامن زده شد و به تدریج، بر حجم آن افزوده گردید. هر چند، در پرتو انقلاب اسلامى، زمینه طرح این گونه مسائل اندک شد; ولى با تهاجم فرهنگى جدید، همان معناى اشتباه از واژه تقلید، با انتقادهاى غرض ورزانه دیگر، دست مایه ابهام آفرینى و خُرده گیرى بر فرهنگ دیندارى قرار گرفت. این دسیسه، در ذهن و اندیشه آن دسته از جوانانى که نه باورهاى درونى استوارى دارند و نه از استوارى آموزه‏هاى دینى آگاهى و دریافت درست و قانع کننده‏اى دارند، بسیار اثر گذار و شکننده است و مى‏تواند به عاملى براى دین گریزى آنان بدل شود.

جاى تأمل است که چرا از سوى حوزه‏ها، این شگردهاى تهاجمى نادیده و یا دست کم گرفته مى‏شود و مى‏گذارند جوانانى که به فرموده امام صادق (ع) بهترین مخاطبان جریان حق و فضیلت‏اند،13 چه بسا ناخواسته و بدون غرض، در موضع مخالفت با اساس دیندارى قرار بگیرند، حال آن که به سادگى مى‏توان جلو این پس رَوى و کژراهه رَوى را گرفت.

پیشنهاد مى‏شود: حوزه و مراجع، براى فرایندى که درآن شخص مسلمان، ناگزیر براى شناخت احکام دینى خود به کارشناس احکام فقهى رجوع مى‏کند، واژه و اصطلاح مناسبت ترى که قابلیت چنین کژتابى نداشته باشد و با شرایط رشد یافته فکرى - فرهنگى جامعه امروز مناسب تر; گویا تر و شفاف تر باشد، انتخاب کنند و آن را در جامعه رواج دهند.

 

2. اجازه نامه مراجع براى نگارش کتاب احکام، با سبکهاى جدید

پس از انقلاب اسلامى، شمارى از فضلاى حوزه، به هدف حلّ مشکل سخت یابى متن رساله‏هاى احکام، به تدوین کتابهاى تازه براساس متن اصلى رساله احکام پرداختند. این ساده و روان سازى و گروه بندى کردن مخاطبان و بیان مسائل هر گروه با سبکها و قالبهاى نو، هرچند کار مفید و بجایى بود; امّا به دلیل آن که فرهنگ استفاده از آنها و نیز اعتماد بر عمل به آنها در میان مردم نهادینه نشده بود، نتوانست جایگزین رساله‏هاى احکام شود. بى شک، یکى از دلیلهاى رواج نیافتن این کتابهاى جدید، در مقایسه با کتابهاى رساله احکام، آن است که آشکارا مورد حمایت مراجع قرار نگرفت. از همین روى، با استقبال همگانى همراه نشده و همچنان متن اصلى رساله‏ها مورد توجه عموم مردم است.

پیشنهاد مى‏شود تا با تعیین ضوابط رسمى براى نگارش و تنظیم کتابهاى احکام به سبک روان و ساده‏تر، اجازه نامه‏هایى از سوى مراجع در نظر گرفته شود تا تلاشهاى نگارندگان را پوشش دهد و این گروه، به مانند حلقه‏اى واسط، بتوانند با موفقیت بیش‏ترى، آراء و فتاواى مراجع را به مردم برسانند. این کار در گسترش فرهنگ فقهى و آشنایى بیش‏تر با احکام اثر گذار است.

 

3. توسعه مرجعیت فقهى به مرجعیت دینى

امروز در میان مردم، بیش‏ترین حیثیت، وجهه و نفوذ مراجع دینى رنگ وبوى فقهى دارد. این ادعا را مى‏توان از دو راه اثبات کرد:

الف. مسائل مطرح شده از سوى مردم در مراجعه به دفترهاى مراجع، یا سایتهاى وابسته به آنان، حجم بالایى از مراجعات را مسائل فقهى تشکیل مى‏دهد. بنابراین، تصور ذهنى مردم از نهاد مرجعیت، تنها مرجعیت فقهى است. هر چند پرسشهاى دیگر هم دارند که هرگز به شمار پرسشهاى فقهى نمى‏رسد.

ب. در دفاتر مراجع، متصدیانى که مسؤول پاسخ گویى به مردم‏اند، تخصص و آمادگى آنان تنها در مسائل فقهى و موضوعات وابسته به آن است و شاید کسى نباشد که در مسائل اعتقادى و اخلاقى و عرفانى، به گونه تخصصى پاسخ‏گو باشد. این واقعیتى است که در نخستین مراجعه به دفاتر مراجع آشکار مى‏شود و اثبات مى‏کند که گویا آنان نیز براى خود، تنها همین نقش را قائل‏اند.

امّا نباید این نکته را نادیده انگاشت که فرو کاستن دین به فقه، آثار و پیامدهاى ناگوارى دارد که از دست رفتن مرجعیت در حوزه‏هاى عرفان، اخلاق، کلام و... یکى از آنهاست. این رخداد، به نوبه خود، زمینه را مهیا مى‏کند تا مدعیانى ناآشنا، یا کم آشنا به کلیت دین، میدان دار شوند. به نظر مى‏رسد بسیارى از نادرستیهاى معرفتى و برخى انحرافهاى سلوکى در این حوزه‏ها، به همین کاستى باز مى‏گردد.

این کاستى، در عرصه مکتوبات دینى نیز قابل مشاهده است. از میان کتابهاى چاپ شده در حوزه عرفان، کلام، اخلاق و نیز موضوعات مضاف، مانند: فقه سیاسى، اخلاق سیاسى، فقه اقتصاد، اخلاق اقتصادى و... چه شمارى از آنها از سوى اشخاص ویا نهادهاى مرجع حوزوى ارائه گردیده است و همانند حوزه فقه و احکام، با نهایت کارشناسى و به کارگیرى توان اجتهادى نگاشته شده است. بى تردید، خالى بودن این عرصه‏ها، از آثار و نوشته‏هایى این چنین، عامل شکل گیرى و رشد معارف و جریانهایى شگفت مى‏شود و به معرفت دینى آسیب جدى مى‏رساند.

امروز، تداوم واقعى راه اجتهادى سید محمد کاظم یزدى، در نگرش جامعى است که او به عرصه‏هاى گوناگون علوم دینى داشته است; یعنى همان میراث مکتوبى که از او در حوزه‏هایى غیر فقه، مانند اخلاق، عرفان و دعا بر جاى مانده است. او، در جایگاه مرجعى بزرگ، افزون بر حوزه درسى پردوام و تألیف متن فقهى محکم و استوار، در حوزه‏هاى یاد شده نیز آثارى به همان استوارى ارائه کرده است. بر این گونه آثار، مرورى گذرا مى‏کنیم:

 

1. صحیفه کاظمیه

این متن، مجموعه دعاهایى است که در موضوعاتى، چون: حمد و ستایش خداوند و مناجات و ابراز تذلل و خشوع در درگاه الهى که از عمق فکر و دل او بر صفحه کاغذ جارى شده است. در این متن، تفکر و حالتهاى عارفانه همراه با ایمان متعبدانه آن مرد الهى موج مى‏زند.

2. الکلم الجامعة و الحکم النافعة

این متن از سوى شاگرد نامور او، کاشف الغطاء، جمع آورى و تنظیم و تعلیقاتى بر آن زده شده است. مجموعه‏اى جالب، در قالب کلمات کوتاه است که همه آنها جنبه اخلاقى دارد. از پاره‏اى از این کلمات آهنگین مى‏توان دیدگاه سید را درباره اوضاع زمان‏اش دریافت، همچنان که دیدگاه‏هاى کلامى او نیز از پاره‏اى از آنها روشن مى‏شود.

3. بستان نیاز و گلستان راز )الهى نامه(

این متن زیبا، تسلط سید محمد کاظم یزدى را به شعر و نثر روان و زیباى فارسى نشان مى‏دهد. براى نمونه، به این جمله او بسنده مى‏شود:

»الهى حلقه کوب باب کرمت و گداى درخانه حَرَمت، جاحت دارد و به غیر از این درگاه جایى سراغ ندارد و پیوسته تخم امید در مزرع دل مى‏کارد و نقش مطلوب به صفحه خاطر مى‏نگارد. تو دانى و رحمت بى نهایتت»14

در این حوزه‏ها، وقتى مرجعى با کوله بارى از تجربه‏هاى معنوى و اندوخته‏هاى محک خورده و فکرى سرشار، قلم مى‏زند، روشن است که گل واژه‏هایى که مى‏نگارد، عصاره شهد هزاران گلبانگى است که شنیده و یا تلخیص حکمتانه‏هایى است که در سالها مطالعه کسب کرده و یا بیان و اظهار حقایقى است که در خالص ترین خلوتهایش بر صفحه جانش نشسته است. خواننده نیز وقتى چنین متنى را مطالعه مى‏کند، هر کلمه آن چونان قطره‏اى است که برکام تفدیده‏اش مى‏تراود و فکر و قلب و درون‏اش را به برگ و بار مى‏نشاند. این گاه است که براى شنیدن و تسلیم شدن به هر حکم و دستور و قانونى که مرجع‏اش در رساله عملیه بیان کند، آماده مى‏شود و مصمّم بر عمل مى‏گردد.

 

نتیجه

میراث سید محمد کاظم یزدى در ساحَتِ علمى - حوزه‏اى، الگویى مناسب براى امروز حوزه‏هاست. مخاطبِ این الگوى علمى را باید حوزویانى در نظر گرفت که مى‏خواهند میراث بزرگان حوزه را چراغ راه نمایند و به جلو حرکت کنند، و دل مشغولى آنان همواره این است که برایندها و دستاوردهاى حوزه را با شرایط و مقتضات فرهنگ و انسان و مخاطب برابر سازند. این میراث، الگوى توسعه مرجعیت فقهى به مرجعیت دینى است; به گونه‏اى که کلیت ابعاد دین: اخلاق، کلام، عرفان و... همانند فقه، از سوى حوزه مرجعیت پیدا کند، تا انسانى که امروز براى پاسخ به نیازهاى پایدارش راه‏هاى گوناگون برابر چشمان‏اش است، راه حقیقت را نیز فراروى خود ببیند.

- اعیان الشیعه، محسن امین، دمشق، 1371.
- تهذیب الوصول الى علم الاصول، علاّمه حلّى، تحقیق سید محمد حسین رضوى کشمیرى، مؤسسة الامام على، لندن، 1421 ه.ق.
- ریحانة الادب، محمد على تبریزى، مکتبه الخیام، تهران، 1369.
- السید محمدکاظم الیزدى، سیرته و اضواء على مرجعیته و مواقفه... ، کامل سلمان الجبورى، ذوى القربى، 1358.
- العروة الوثقى، سید محمد کاظم یزدى، مؤسسة نشر اسلامى، قم.
- المحقق الطباطبایى فى ذکراه السنویة الاولى، اللجنة التحضیریة، موسسة آل البیت لاحیاءالتراث، قم، 1417 ه.ق.
- نقباء البشر فى اعلام القرن الرابع عشر، آقا بزرگ تهرانى، نجف، 1375.
- نجوم السَرْد بذکر علماء یزد، سید جواد مدرسى، چاپ یزد، 1384.
پى نوشتها:
× عضو هیأت علمى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى دفتر تبلیغات اسلامى.
1. سید محمد کاظم الیزدى و سیرته و اضواء على مرجعیته، کامل سلمان الجبورى /17.
2. نقباء البشر فى اعلام القرن الرابع عشر، آقا بزرگ تهرانى / 15.
3. نجوم السَرْد بذکر علماء یزد، سید جواد مدرسى / 711.
4. ریحانة الادب، محمد على تبریزى، ج 366/3.
5. فى ذکراه السنویة الاولى، محقق طباطبایى، ج756755 /2.
6. نقباء البشر، ج622/3.
7. اعیان الشیعه، ج43/10.
8. سید محمد کاظم الیزدى سیرته و اضواء على مرجعیته / 8327.
9. همان.
10. عروة الوثقى، سید محمد کاظم یزدى/672669.
11. سید محمد کاظم الیزدى سیرته و اضواء على مرجعیته/138.
12. تهذیب الوصول الى علم الاصول/3281.
13.
»امام صادق (ع) به احوَل فرمود: به بصره رفتى؟ عرض کرد: آرى. فرمود: شوق مردم به این امر )ولایت و امامت( و پذیرش آنها را چگونه دیدى؟ عرض کرد: به خدا قسم اندک‏اند، کارهایى کرده‏اند، امّا کم است.
حضرت فرمود: »علیک بالأَحداث، فانّهم أسرَعُ الى کلّ خَیر»
بر تو باد به نوجوانان; زیرا این گروه در پذیرش هر نوع خوبى شتاب بیش‏ترى نشان مى‏دهند.»                       میزان الحکمه، ج2648/6.
14. سید محمدکاظم الیزدى سیرته و اضواء على مرجعیته/781.