نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
درآمد
امپراتورى انگلیس، در دو دهه آغاز قرن بیستم، به طور بى سابقهاى از اتحاد علماى عراق و ایران و همچنین از اتحاد امت اسلامى دو کشور وحشت داشت و یادداشتهاى وزارت خارجه انگلیس و نظریههاى ماموران انگلیسى در تهران و بغداد، این موضوع را تایید مىکند. دستاندازیهاى خصمانه نظامى انگلیس و به طور کلى قدرتهاى اروپایى در سالهاى 13421332 هجرى قمرى/ 19241914 میلادى علیه امت اسلامى در خاورمیانه و منطقه آفریقاى شمالى، ظهور حکومتهاى دیکتاتورى و فاشیستى، مانند رضاخان پهلوى در ایران و کمال آتاتورک در ترکیه، تقسیم سرزمینهاى عربى به واحدهاى کوچک »ملت - دولت«، و انتصاب خاندانهاى سلطنتى و رژیمهاى دست نشانده مختلف در این کشورها، همگى، به منظور سرکوبِ نهادهاى مردم سالارى و جلوگیرى از پرورش و تشکیل هرگونه نظام انقلابى اسلامى بود که احتمال مىرفت الگوهاى تجویزشده غرب را به چالش طلبد. آنها براى نیل به این اهداف سیاسى خود، از نشر اسناد و تدوین و تحلیل رویدادهاى این نهضت اسلامى، جلوگیرى کردند و بیشتر به نشر دیدگاههاى همسو با استعمار انگلیس پرداختند و از این راه، به تحریف تاریخ و تخریب بسیارى از چهرههاى روحانى، روى آوردند و کوشیدند این منابع را به مثابه منابع اصلى و قابل اعتماد، حتى در میانِ صاحب نظران، مطرح کنند.
در نقطه مقابل، نگاه کوتاه به تاریخ معاصر عراق و کاووش مختصر در زوایاى یکى از بزرگترین مقاومتها و مبارزههاى مسلحانهاى که امت اسلامى در اوائل قرن بیستم، در رویارویى با اشغالگران انگلیسى در آن سرزمین آغاز کردند، نشان مىدهد چگونه دنیاى اسلام و رهبرى روحانیون متفکر و مجاهد عراق و ایران، در یک جبهه متحد و منسجم نقشههاى استکبار جهانى آن روز را برملا کرده و با امپراتورى انگلیس و ابرقدرت روز و حکومتهاى دست نشانده آن دست و پنجه نرم کردند و با تدوین اسناد تاریخى این مبارزهها ونشر وتحلیل وقایع آن، خود آگاهى تاریخى را براى هردو ملت به ارمغان آوردند.
این نوشتار، گذرى است کوتاه به رویدادهاى حساس دهه 13421332 هجرى قمرى/19241914 میلادى، به منظور گرامى داشت کوشش مؤثر مراجع بزرگ شیعه، بویژه سید محمد کاظم یزدى در مبارزه با استعمار انگلیس و حفظ وحدت در میان خود و برقرارى تعامل عمیق بین حوزههاى علمى ایران و عراق و نیز توجه و اهتمام به نکتههاى آموزندهاى که از این رویدادها امروزه مىتوان آموخت وبه کار بست.
سید محمد کاظم یزدى و استعمار انگلیس در جنگ اول جهانى
در جریان جنگ جهانى اول 1914 م /1332 ق. دولت ایتالیا قواى خود را براى اشغال لیبى در شمال آفریقا به حرکت درآورد. و ایران از شمال در اشغال نیروهاى روس، و از جنوب مورد هجوم استعمار انگلیس قرار گرفت. انگلیس به عراق، که بخشى از قلمرو عثمانى شمرده مىشد وعثمانى متحد آلمان بود، از دهانه شطالعرب حمله کرد و بصره را اشغال نمود.
شیعیان عراق، برخلاف این که از ظلم عثمانیان رنج مىبردند، در پاسخ گویى به تلگرافهاى علماى بصره و درخواست کمک از آنان و به منظور حفظ وحدت و کیان اسلامى، با اذن علماى نجف در برابر نیروهاى مهاجم به مقاومت پرداختند و سیّد محمد کاظم یزدى، حکمى مبنى بر وجوب عقب راندن نیروهاى استعمارى غرب صادرکرد:
»بسم اللّه الرحمن الرحیم. در این ایّام که دول اروپایى، مانند: ایتالیا به طرابلس غرب )لیبى( حمله نموده و از طرفى، روسها، شمال ایران را با قواى خود اشغال کردهاند، و انگلیسیها نیز، نیروهاى خود را در جنوب ایران پیاده کردهاند و اسلام را در معرض خطر نابودى قرار دادهاند، بر عموم مسلمین از عرب و ایرانى واجب است که خود را براى عقب راندن کفار از ممالک اسلامى مهیا سازند و از بذل جان و مال در راه بیرون راندن نیروهاى ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قواى روسى و انگلیسى از ایران، هیچ فروگذار نکنند، زیرا این عمل از مهم ترین فرایض اسلامى است، تا به یارى خداوند دو مملکت اسلامى از تهاجم صلیبىها محفوظ بماند. محمد کاظم طباطبایى«1
بعد از این فتواى جهاد، جمع زیادى از علما وعشایر از شهرهاى مختلف عراق به سوى جبهههاى جنگ شتافتند. سید محمد کاظم یزدى، بعد از دیدار فرستاده عالى عثمانى با ایشان، فرزند ارشد خود، سید محمد یزدى را به جبهه فرستاد، تابه نیابت از ایشان عشایر رابراى شرکت در جهاد ترغیب کند2 و خود در 1332 هجرى/ 1914/12/6 میلادى در صحن مرقد مطهر حضرت على)ع( سخنرانى کرد ومردم را علیه انگلیس به جهاد دعوت کرد.3 سید محمد سعید حبوبى و شیخ عبدالکریم جزایرى نیز، در نجف در ضرورت بیرون راندن کفار از عراق سخنرانى کردند.
در کاظمین شیخ محمد مهدى خالصى و سید مهدى حیدرى و در سامرا شیخ محمدتقى شیرازى نیزفتواى جهاد صادر کردند.
علما از شیخ خزعل، شیخ قبیله بنىکعب خواستند که به مجاهدان بپیوندد، امّا او نپذیرفت، ولى به درخواست سید محمدکاظم یزدى، به واحدهاى مجاهدان اجازه داد که از قلمروش عبور کنند.
در نخستین رویارویى، مجاهدان شیعى به سه گروه تقسیم شدند:
گروه نخست در قرنه، به رهبرى سید مهدى حیدرى، شیخ الشریعه اصفهانى، سید مصطفى کاشانى، و سید على داماد.
گروه دوم در هویزه، به رهبرى شیخ مهدى خالصى و فرزندش شیخ محمد، سید محمد یزدى فرزند سید کاظم یزدى، شیخ جعفر راضى و سید کمال حلى.
گروه سوم در شعیبه، به رهبرى سید محمد سعید حبوبى، شیخ باقر حیدر و سید محسن حکیم.
گروههاى شیعه به رهبرى عالمان، در هر سه جبهه، جانانه با نیروهاى مهاجم مبارزه کردند; اما اشتباه فرمانده عثمانى شعیبه و بدرفتارى نیروهاى عثمانى با شیعیان و درگذشت سید محمد سعید حبوبى، سبب تضعیف روحیه مجاهدان وشکست آنان شد.
سالهاى پس از شکست شعیبه، به سال1332 هجرى/ 1914م تا اشغال بغداد، به سال 1335 هجرى/ 1917م را مىتوان سالهاى شورش مردم شهرهاى شیعهنشین و قلع و قمع آنها به دست نیروهاى عثمانى تلقى کرد. این وضعیت، بهترین فرصت را براى پیشروى انگلیسیها فراهم کرد و بدین ترتیب، عراق براساس پیماننامه سایکس - پیکو در 1916 هجرى /1334م سهم انگلیس شد و سرانجام نیروهاى انگلیسى در 11 مارس 1917م وارد بغداد شدند.
با از میان رفتن سلطه عثمانى، جهاد وارد مرحله جدیدى شد. علماى نجف، که به سال 1917، عثمانیها را از این شهر بیرون کرده بودند، حاکمیت مستقلى را در شهر اعمال مىکردند. انگلیسیها، با همراه ساختن رئیس قبیله بزرگ عنزه با خود، خواستند حاکمى را از سوى خود بر نجف بگمارند، اما با مقاومت مردم نجف روبهرو شدند. این مقاومتها، که به قوت جهاد 1914م از سوى علما حمایت نمىشد، تا1338هجرى/ مارس 1918م ادامه یافت.4
ادامه نهضت به رهبرى میرزا محمدتقى شیرازى
پس از درگذشت سید محمد کاظم یزدى، مردم عراق، نهضت خود را به رهبرى میرزا محمدتقى شیرازى علیه استعمار بریتانیا و اشغالگران انگلیسى ادامه دادند.5
در رجب 19/1336 مارس 1918م که مجاهدان نجف با کشتن حاکم نظامى منطقه، انقلاب را آغاز کرده بودند، شهر نجف به محاصره انگلیسیها در آمد و بسیارى از مجاهدان دستگیر، تبعید و یا اعدام شدند. انگلیسیها، پس از این رویداد، براى انتخاب رهبر عراق، یک نظرسنجى از میان مردم ترتیب دادند، ولى شیخ محمدتقى شیرازى در پاسخ به استفتایى درباره رهبرى آینده عراق اظهار کرد:
»هیچ مسلمانى، حق ندارد غیر مسلمانى را براى رهبرى مسلمانان انتخاب کند. «
این فتوا و درگذشت سید محمدکاظم یزدى، سبب شد مرجعیت اعلاى شیعیان و رهبرى انقلاب، هر دو در یک نفر، یعنى میرزا محمدتقى شیرازى، تعیّن یابد.
میرزا محمدتقى شیرازى، پس از به دست گرفتن رهبرى شیعیان، تلاشهاى گستردهاى را براى همسو کردن عشایر با انقلاب انجام داد و در پانزده شعبان1920/1339م مجمعى به رهبرى وى تشکیل، و خواستار استقلال عراق شد. نیروهاى انقلابى مناطق شیعه و سنى، رهبرى میرزاى شیرازى را پذیرفتند. در رمضان همان سال، در پى سرکوب تظاهرات مردم شیعه و سنى بغداد، میرزا از مردم عراق خواست تا به یارى برادرانشان در بغداد بشتابند. با بالا گرفتن درگیریها، میرزاى شیرازى توسل به زور را در رویارویى با انگلیسیها، در صورت سرباز زدن از پذیرش خواست مردم، جایز شمرد. انقلاب مسلحانه جدید، با حمله افراد عشیره الظوالم به پایگاه انگلیسیها در رُمَیثِه، در جنوب عراق، آغاز شد. این درگیرى به جنگ عارضیات شهرت یافت. مرحله جدید، که پنج ماه طول کشید، به سرعت به بیشتر نقاط عراق سرایت کرد:
انقلاب را در بغداد و شمال آن سیدمحمد صدر رهبرى مىکرد. در ذىقعده 24/1339 ژوئیه 1920م نیروهاى انگلیسى، در منطقه رازنجیه در فرات اوسط شکست سنگینى خوردند و شهرها یکى پس از دیگرى از زیر سلطه آنها خارج شدند. در این بین، عشایر سنى فلوجه و رمادى، به رهبرى شیخ الضارى، شیخ عشیره زوبع نیز، شکست سختى بر انگلیسیها وارد کردند، اما قبیلههاى عنزه ودلیم، که با انگلیسیها سر وسرى داشتند، نگذاشتند انقلاب فرات علیا کامل شود:
شکست نهضت اسلامى عراق
در گرماگرم پیروزیهاى مجاهدان، میرزا محمدتقى شیرازى، وفات یافت. این امر ضربه بزرگى به انقلاب زد. انگلیسیها نیز، که پس از چند ماه جنگ سخت به نقاط ضعف مجاهدان پى برده بودند، توانستند با دامن زدن به این ضعفها، که اختلافات قبیلهاى مهمترین آنها بود، انقلاب را شکست دهند. آخرین جنگ در نزدیکى پل صویره درربیع الاول 20/1339 نوامبر 1920م رخ داد و پس از آن میان نیروهاى انگلیسى و انقلابى قرارداد صلحى برقرار شد و انگلیسیها وارد شهرها شدند و به دستگیرى گسترده نیروهاى انقلابى دست زدند6.
امپراتورى انگلیس، به منظور گسترش نفوذ خود در خاورمیانه، به بهانه آزادى اعراب از یوغ امپراتورى عثمانى، عراق را اشغال کرده و سران عرب، بویژه شریف حسین، حاکم حجاز را علیه عثمانیها به جنگ تحریک کرد و طولى نکشید که اعراب با عثمانیها به زد و خورد پرداختند. بنابر قراردادى که بین اداره مستعمرات انگلیس در لندن، با شریف حسین بسته شد، مىبایست پس از خاتمه جنگ جهانى و پیروزى متفقین علیه عثمانیها، اعراب استقلال خود را به دست آورده و یک کشور واحد عربى که شامل: عراق و سوریه و اردن و فلسطین و لبنان و حجاز باشد، با پادشاهى شریف حسین به وجود آید. ولى با شکست عثمانیها و پایان جنگ جهانى اول در 1918 میلادى، برابر قرارداد پاریس، کشورهاى عربى به اشغال قواى انگلیس و فرانسه درآمدند و در سال1340ش - ق/1921م با موافقت »جامعه ملل« قیمومیت بر عراق و فلسطین و اردن، به امپراتورى انگلیس واگذاشته و قیمومیت سوریه و لبنان به امپراتورى فرانسه.
ادامه اشغال عراق به این دلیل بود که عقب نشینى در عراق، منافع انگلیس در اردن و قشون فرانسه در سوریه را به خطر مىانداخت و از تصرف فلسطین جلوگیرى مىکرد و علاوه بر اینها، هرگونه ضعف انگلیس در عراق، به بسیج و اتحاد مسلمانان در حجاز، مصر و عراق منتهى مىشد. بالاتر از همه، با اکتشاف منابع نفتى در ایران و عراق، امپراتورى انگلیس، با توجه به اهمیت استراتژیکى انرژى براى ناوگان و زیرساختهاى صنعتى خود، به هیچ روى، حاضر نبود که از اشغال این منطقه صرف نظر کند.
رهبرى جدید نهضت اسلامى عراق
میرزا محمدتقى شیرازى در اواخر سال1339ش - ق/1920م به رحمت ایزدى پیوست و بى درنگ، شریعت اصفهانى و میرزامحمدحسین نائینى از حوزه علمیه نجف، رهبرى مبارزات مردم عراق را علیه استعمار بریتانیا و اشغالگران انگلیسى به ترتیب به عهده گرفتند:
وقتى که قواى وهابى به تحریک خارجیها، جنوب عراق را مورد حمله قرار دادند و نگرانى فوق العادهاى بین مردم به وجود آمد، اصفهانى و نائینى هردو به شیخ محمدمهدى خالصى، که از مراجع تقلید مقیم کاظمین بود، تلگراف زدند و از او دعوت کردند که در گردهمایى بزرگ کربلا، براى مذاکره شرکت بجوید. در همایش عظیمى که در آن زمان در کربلا تشکیل شد، بیش از سیصدهزارنفر از مردم و بیش از دو هزاروپانصد نفر از رؤساى قبیلهها و طایفههاى مختلف عراق، براى مبارزه با انگلیس و پشتیبانى از رهبرى علماء شرکت و با صدور بیانیهاى تائید کردند که به مقاومت و مبارزات خود علیه هرگونه دخالت بیگانگان در امور عراق ادامه خواهند داد:
مبارزات مردم عراق علیه اشغالگران انگلیسى، به قدرى دامنه دار و محکم بود که امپراتورى انگلیس، جهت جلوگیرى از انقلاب اسلامى عراق، تصمیم گرفت از قیمومت رسمى عراق دست کشیده و فیصل، یکى از فرزندان شریف حسین را به پادشاهى عراق منصوب کند. ولى طبق قراردادى که انگلیس با فیصل، به سال1922/1340 میلادى امضا کرد، تمام حقوق و مزایاى متعلق به امپراتورى انگلیس، در باطن حفظ گردید.
قرارداد بین فیصل و انگلیس، به لندن اجازه مىداد که مشاوران دولتى عراق از طرف انگلیس انتخاب شوند و امور مربوط به روابط خارجى، مالیه و دارایى و ارتش عراق در دست امپراتورى بریتانیا باقى بماند. براى اینکه چنین قراردادى مشروعیت پیدا کند و صورت قانونى به خود بگیرد، مقامات انگلیسى و فیصل تصمیم گرفتند مجلس نمایندگان تشکیل دهند، ولى علماى عراق، شرکت در انتخابات را براى تشکیل چنین مجلسى، تحریم کردند. شریعت اصفهانى، میرزامحمدحسین نائینى و شیخ مهدى خالصى در فتواى مشترکى، مردم عراق را از شرکت در انتخابات، منع کردند.
مهاجرت علماى مبارز به ایران
سازش نکردن علما با فیصل و پاى فشارى بر خروج انگلیس از عراق و غیرقانونى دانستن انتخابات و فراخوانى مردم مسلمان، به نه گفتن بر چنین انتخاباتى، سبب شد انگلیسیها عرصه را بر علما تنگ بگیرند و به فیصل دستور دهند که به آزار و تبعید علما دست یازد. از این روى شیخ محمد خالصى زاده، فرزند حاج شیخ مهدى خالصى و سیدمحمد صدر، فرزند سیدحسن صدر، به ایران تبعید شدند. شیخ محمد خالصى زاده، در روز پنجم محرم 1301 شمسى بازداشت و به ایران تبعید شد. ایشان به مشهد سفر کرد. از گزارش مورخ 24 فوریه 5/1923 اسفند 1301 سر کنسولگرى انگلستان در مشهد، به دست مىآید که در این تاریخ و با هجرت خالصى زاده، کمیتهاى از علما در مشهد به وجود آمد، تا با دنیاى اسلام ارتباط یابند و از رفتار ضددینى در جاى جاى اسلام جلوگیرى کنند.
در سال 1341 هجرى/ 1923م انتخابات فرمایشى براى تشکیل مجلس مؤسسان از سوى فیصل صورت گرفت. شیخ مهدى خالصى و سیدابوالحسن اصفهانى، در فتوایى، مشارکت مردم در انتخابات مجلس را، که جهت تصویب حق قیومیت انگلیس نسبت به عراق صورت مىگرفت، تحریم کردند. عین فتواى شیخ مهدى خالصى چنین است:
»قد حکمنا بحرمة الانتخابات و ان الداخل فیه محارب الله و لرسوله و الائمة الطاهرین، صلوات الله علیهم، و لا یدفن فى مقابر المسلمین«
حکم مىکنیم به حرمت انتخابات و کسانى که در آن شرکت کنند، محارب خدا و رسول خدا و ائمه اطهار هستند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شوند.
گزارشهاى موجود حاکى از پیروى انبوه مردم عراق از این تحریم است7. انگلیسیها در واکنش نسبت به فتواى خالصى، مبنى بر عزل فیصل اول، پادشاه عراق، که در به قدرت رسیدن او دخیل بودند8 و نیز به منظور مهار حرکت مردمى، شهر کربلا را به محاصره درآوردند و شمارى از سران قیام را بازداشت کردند و در نجف، دست به فجایعى زدند. انگلیسیها پس از تصرف این شهر، دویست نفر از علما را به زندان افکندند و خانه میرزا محمد تقى شیرازى را محاصره کردند و خانوادهاى نماند که داغدار نشده باشد.9
حکومت عراق، شیخ مهدى خالصى و سید محمد صدر فرزند سید محمد صادق را نیز، شب هنگام بازداشت و به صورت اهانت آمیز، ابتدا به جزیره هنگام تبعید و از آن جا به شهر عدن در یمن و سپس به حجاز فرستاد.10
به دنبال این اقدام، رژیم دست نشانده عراق، آیات عظام: محمد حسین نائینى و سید ابوالحسن موسوى اصفهانى و سید محمد فیروز آبادى و سید جمال گلپایگانى و نیز چند تن دیگر را بازداشت و پس از انتقال به شهر کربلا، آنان را به ایران تبعید کرد اینان، در روز 13 تیر 1302 شمسى/1341 قمرى /1923 میلادى، همراه دهها تن از علماى برجسته شیعه، از مرز خسروى وارد کرمانشاه شدند.
استقبال مردم ایران از علماى تبعیدى
علماى ایران از مردم خواستند تا از تبعید شدگان استقبال شایانى به عمل آورند. مصدق که وزیر امور خارجه احمد شاه بود، تلگرافى به مراجع زد و سردار سپه نیز به سپهبد امیر احمدى، که امیر لشکر غرب بود، دستور داد به علما کمک کند. آنان، حدود یک ماه آن جا بودند، سپس به قصد زیارت مشهد عازم همدان و تهران شدند. حرکت به سوى همدان 13 مرداد 1302 آغاز شد.11 در تهران، تظاهرات و گردهماییهاى مختلفى به طرفدارى از علما و محکوم کردن انگلیس، در میدانهاى عمومى و در مسجد شاه برگذار شد و مردم بازارها را بستند و خرید و فروش کالاهاى انگلیسى را تحریم کردند.12
سید ابوالحسن اصفهانى و میرزاى نائینى، بعد از چهل و پنج روز، در میان استقبال مردم، از مرزخسروى به کرمانشاه و از آن جا به همدان و ملایر و اراک و سپس وارد شهر قم شدند.
حاج شیخ عبد الکریم حائرى و دیگر علما، چند کیلومتر به استقبال علماى تبعیدى رفتند. روز دوم ورود سید ابوالحسن اصفهانى و میرزاى نائینى، به قم، احمد شاه همراه جماعتى از وزراء ووکلا به منظور دیدار با سید و نائینى وارد قم شد.13
سید ابوالحسن اصفهانى، بعد از ورود به قم، به مدت یازده ماه در منزل آقاى بروجردى سکونت داشت و میرزاى نائینى در محلّه یخچال قاضى ساکن شد. با توجه به این که آقاى حائرى به تجلیل از آنها درسهاى خود راتعطیل کرده بود، هریک از آن دو درسهایى را شروع کردند.14
در غیاب سید ابوالحسن اصفهانى در حوزه نجف، امور اجتماعى و اقتصادى حوزه نجف را فرزند ارشد ایشان، آقا سید حسن و امور علمى را شیخ محمد کاظم شیرازى و شیخ محمد حسین کمپانى و میرزا آقا اصطهباناتى و محمد حسین کاشف الغطاء به عهده داشتند.15
این مهاجرت، احساسات ضدانگلیسى را در ایران و عراق افزایش دادو این رویداد، به آغاز تشکیل کمیتههاى ضداشغالگرى در ایران و اعتراض به تروریسم انگلیس در عراق انجامید.
ورود علماى عراق به ایران، مصادف با دوران تاسیس حوزه علمیه قم، به دست تواناى حاج شیخ عبدالکریم حائرى و همزمان با تبعید احمدشاه قاجار به اروپا و فعالیت رضاخان پهلوى براى تغییر سلطنت و جابهجایى قدرت در ایران بود:
بازگشت رهبرى نهضت به عراق
تبعید علما از عتبات به ایران، براى انگلیسیها و دولت دست نشانده آنان، ملک فیصل، گران تمام شد و روز به روز، کار را بر آنان در عراق دشوارتر مىساخت. از این روى، در صدد برآمدند به گونهاى با مذاکره و گفتوگو، قضیه را حل کنند و آقایان علما را به نجف برگردانند. دولت عراق، مأموریت یافت، با علما از در مذاکره وارد شود و گذشته را جبران کند. براى این منظور هیأتى مرکب از حجج اسلام: آقا شیخ جواد جواهرى، آقا سیدمحمدعلى بحرالعلوم، آقا میرزا مهدى خراسانى و چند نفر دیگر، از جمله سیدمحمدباقر بلاط، که پیش از آن سرکشیک خدمه حضرت کاظمین و از معنونین کاظمین در بلاط و دربار ملک فیصل بود، به قم آمدند و از آقاسید ابوالحسن اصفهانى و نائینى پوزش خواستند و از آنان درخواست کردند به عراق برگردند. آقایان دعوت را پذیرفتند و به عراق بازگشتند.16
بارى، سید ابوالحسن اصفهانى و نائینى، در هیجده رمضان 1342/دوم اردیبهشت ماه 1301 پس از یازده ماه به عراق برگشتند و مورد استقبال شایان مردم شهرهاى عراق قرار گرفتند. این دو فقیه و مرجع نامور هیچ گاه دست از مبارزه با انگلیس و ایادى آن برنداشتند. دو دهه بعد، وقتى انگلیس به بهانه حفظ پایگاههاى خود در بصره، به آن کشور حمله کرد، مرحوم سید فتوا داد براى حفظ کیان اسلام لازم است همه مسلمانان به دفاع برخیزند.17
همسویى مشهد باعلماى مهاجر
پس از عزیمت آیات اصفهانى و نائینى به عراق، شهرستانى خود را براى رفتن به مشهد آماده مىکرد که سردار سپه از برادر ایشان، سید ابوطالب شهرستانى خواست تا وى را از رفتن به مشهد، بازدارد. امّا گویا شهرستانى تصمیم خود را گرفته بود. از این روى، با خانواده به سوى مشهد حرکت کرد.18 و شیخ مهدى خالصى و سید محمد صدر نیز پس از چندى به سوى مشهد حرکت کردند. آن دو در سبزوار از هم جدا شدند و سید محمد صدر، به راه خود ادامه داد و روز 6 آبان 1302ش وارد مشهد شد. جمعیتى حدود ده هزار نفر در بیرون شهر، در انتظار ورود او بودند. هنگام ورود با فریاد مرده باد انگلیس که از سوى محصلین مدارس مختلف سر داده مىشد، از او استقبال شد.
در جریان ورود ایشان، گردانندگان اصلى اجتماع مردم، همان چهرههایى بودند که در قیام کلنل، به اتهام همراهى با وى، دستگیر و یا متوارى شده بودند.19
شیخ مهدى خالصى روز 30 آذر 1302ش. وارد مشهد شد و از سوى علما و سرداراسعد بختیارى، والى و استاندار خراسان، امیر لشکر و کنسول ترکیه و افغانستان، مورد استقبال قرار گرفت.20
بابرنامه ریزى شیخ محمد خالصى زاده در مشهد، کمیتهاى متشکل از علما، به منظور ایجاد ارتباط با مسلمانان دیگر و مشارکت اسلامى با آنان و جلوگیرى از فعالیتهاى غیر دینى، از جمله مصرف نوشابههاى الکلى و بى حجابى زنان و شرکت بانوان در تئاتر، در مشهد پدید آمد.
اسامى، شمارى از اعضاى کمیته به این شرح بود: میرزا مرتضى یزدى، حاج آقا حسین قمى، شیخ على اکبر نهاوندى، شیخ محمد نهاوندى، شیخ حسن برسى، شیخ محمد حسن کاظمى )متوفى 1305 ه. ش/ 1345 ه. ق(، حاجملا هاشم، حاج سید عباس شاهرودى و سید رضا قوچانى و آقا زاده.21 سید صدر الدین بن سید اسماعیل موسوى.
سال 1302 رویارویى مردم مشهد، با استعمار انگلیس افزایش چشم گیرى یافت. روز اول شهریور مشهد تعطیل شد. سخنرانان در مسجد گوهرشاد سخنرانى کردند. به دستور آقازاده، مغازههاى ارائه کننده کالاهاى ضرورى باز شدند و شرکت ادارات دولتى و نیروهاى نظامى و انتظامى نیز استثنا شد. تظاهرات عموم، به منظور تحریم خرید و مصرف کالاى انگلیسى انجام یافت و اخبار انتقاد آمیز در مورد اوضاع عراق و سیاستهاى امیر فیصل در نشریات خراسان به چاپ رسید. در هدایت این جریان میرزا محمد آقا زاده، از برادر خود میرزا مهدى خراسانى، تلگراف دریافت کرده بود.
براساس گزارش کلنل پریدوکس، سرکنسول انگلیس و مأمور حکومت هند در مشهد، به سفارت کشور متبوع خود در تهران 12 اوت 1923م/ اول شهریور 1302ش. در جلسهاى که بعد از ظهر همان روز، در مسجد گوهرشاد تشکیل شد، شیخ حسین پایین خیابانى و حاج اسد الله اصفهانى و قوام الذاکرین سخنرانیهاى تندى ایراد کردند و حمایت مردم را در برخورد با توهینى که به علما شده بود خواستار شدند.
در جریان این حرکت، مردم به وسیله سر کنسول ترکیه اطعام شدند و کنسول افغانستان به افراد خود دستور داده بود، تا در تظاهرات شرکت کنند.
این تظاهرات بعدازظهر روز یکشنبه اتفاق افتاد. در جلسهاى که در مسجد تشکیل شد، استاندار و فرمانده لشکر، مردم را تشویق به بازگشایى مغازههاى خود کردند. رهبران اصلى این حرکت، حاج آقا حسین قمى و شیخ حسن پایین خیابانى بودند. قوام الذاکرین، شیخ احمد بهار، میرزا احمد خان دهقان، مشهدى غلام مهدى اف، معروف به غلام دواخانه، حاج شیخ حسن کاشى و حاج محمد على فاضل نیز که برخى از آنان عضو شعبه انجمن اتحاد ایران بودند، از همراهان این حرکت مردمى شمرده مىشوند.22
در سال 1322 شمسى شماره فوق العاده مشترکى از طرف روزنامههاى خراسان، چمن، بهار، فکر آزاد، سعادت، ایران، شرق ایران و خورشید در چاپخانه خراسان به چاپ رسید. در این شماره، امیر فیصل، مورد انتقاد شدید قرار مىگیرد و مردم به تحریم کالاهاى انگلیسى و خوددارى از مصرف کالاهاى روسى و آلمانى تشویق مىشوند. و از آقازاده خواسته شده است تا با صدور دستورى، ورود بازرگانانى را که تحریم را رعایت نمىکنند و کالاهاى انگلیسى را به مشهد وارد مىکنند، به حرم و مسجد قدغن نمایند.23
در همین برهه، شیخ محمد خالصى زاده را که به اتهام تحریک مردم در قتل ماژرایمبرى، کنسول آمریکا، با شیخ لنکرانى و سید رضا فیروز آبادى، در تهران بازداشت کرده24 و به خواف فرستاده بودند،25 پس از اتمام زندان خواف به مشهد و نزد پدر خود شیخ مهدى خالصى برگشت.
با اینکه شیخ مهدى خالصى و فرزندش شیخ محمد، مدام تحت نظر جاسوسهاى انگلیسى به سر مىبردند26 از هیچ اقدامى علیه منافع انگلیسى کوتاهى نمىکردند.
شیخ مهدى خالصى، نزد مردم مشهد بسیار محترم و مقبول بود. وى همراه حاج آقا حسین قمى و میرزا محمد آقا زاده، سه رکن اصلى جامعه روحانیت آن روز مشهد شمرده مىشدند. شیخ مهدى با همه علماى مبارز خراسان، از نزدیک رابطه داشت و در مراسم مهم دینى و عبادى شهر شرکت مىجست، تا اینکه سحرگاه روز دوازده رمضان 1343 در شصت و پنج سالگى، به طرز مشکوکى در محراب مسجد گوهرشاد، به حالت اغما افتاد و در همان روز در گذشت.27
دولت ایران، مرگ شیخ مهدى خالصى را ناشى از سکته اعلان کرد.28 ولى کنسولگرى شوروى که در اصطکاک شدید منافع با انگلیس به سر مىبرد، مرگ ایشان را مشکوک دانست. مشهد در ارتحال شیخ مهدى خالصى، یک روز تعطیل شد و کنسولگرى شوروى و تمام مؤسسات بازرگانى و اقتصادى وابسته به آن در مشهد، دو روز تعطیل کردند.
نتیجه:
درنگ در وقایع سیاسى جنگ اول جهانى ونهضت اسلامى عشرین عراق و نشان دادن جایگاه موثر مراجع شیعه دراین حرکتها، آشکار مىکند که شکل گیرى این حرکتها، نتیجه یک عکس العمل ساده نبود، بلکه از یک پشتوانه علمى و معنوى پنهان در سازمان روحانیت شیعه حکایت دارد. نقش آفرینى علما در وقایع جنگ اول جهانى و ثورة عشرین، آنان و جامعه اسلامى را با مسائلى روبهرو کرد که پیشینه نداشت. مسائل نوپدید سبب شد تا اهمیت شهرهاى مقدس و ضرورت پویایى وفعالیت سامانمند مراکز علمى وفرهنگى وابسته به حوزههاى علمیه شیعه و نقش آنها در شناسایى و ترویج فرهنگ واندیشه اسلامى، بیشتر روشن شود. در این حرکتهاى بزرگ حوزههاى علمیه ایران و عراق ضرورت بهره گیرى از تواناییها وداشتههاى خود را یک بار دیگر تجربه کردند.