نقد پارادایمى رویکرد سنتى به مسؤولیت اجتماعى زن مسلمان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

در نگاه به مسؤولیت اجتماعى زنان، پارادایمى در بخشى از حوزه علمیه وجود دارد که برداشت از آیات و روایات تلّقى مى‏شود. این پارادایم خُرد سنتى با انگیزه‏اى ایمانى در برخورد با فرهنگ ضد اسلامى غربیان، در نگاه ابزارى آنان به زن، شکل گرفت و پاسخى به تلاش روشنفکران سکولار در حمایت از زن بود. پیش‏فرضهاى این پارادایم عبارت است از: ناتوانى تکوینى زن، فساد افکنى رفتار زنان و تقلیل مسؤولیت زن به خانه دارى. این پیش‏فرضها همواره مدنظراین گروه، در بررسى حضور اجتماعى زن مسلمان بوده است. پارادایم سنتى، ارتقا بخشى مسؤولیت زنان توسط انقلاب اسلامى را نادیده مى‏گیرد و مسؤولیت زن را به حوزه خانواده تقلیل داده است. امّا باید گفت زن مى‏تواند با عبادت اجتماعى خود، به ایفاى نقش اجتماعى و تمدنى خویش بپردازد. زن فرهیخته و دانشمند مى‏تواند در ساحَتِ مهم و تأثیرگذار »تصمیم‏سازى» حضور یابد و به رشد و پیشرفت جامعه کمک نماید. تحصیلات زنان در حوزه نیز باید معطوف به نقش اجتماعى و تمدنى زن مسلمان باشد.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

در شکل‏گیرى انقلاب اسلامى، زنان در عرصه‏هاى مبارزه، تظاهرات، زندان و... حضورى نقش آفرین و اثرگذار داشتند; حضورى که با دقت سعى مى‏شد موازین شرعى حضور، از جمله پوشش اسلامى و عدم اختلاط با مردان، رعایت گردد. نگاه امام خمینى به جایگاه زن، سبب شد نگاه ابزارى غربى به زن برداشته شود و زن در جایگاه خود قرار گیرد و بتواند بدون استفاده سیاسى، به‏صورت حقیقى در جامعه اسلامى ایفاى نقش نماید.

اما در بخشى از نهاد حوزه علمیه، تا کنون، نگاه سنگین فقهى بر رفتار سیاسى و اجتماعى زنان سایه افکنده است و به باور نگارنده این بخش از حوزه علمیه - مانند دیگر عرصه‏ها نتوانست همسو و هم‏پایه نگاه انقلاب اسلامى و امام خمینى، به مسأله زن بپردازد. در حقیقت، انقلاب اسلامى و منظومه معرفتى امام خمینى، نتوانست در نگاه این بخش از حوزه و دستگاه فقاهت، به حضور زنان، دگرگونى پدید آورد.

ناتوانى بخشى از حوزه علمیه در همسویى با انقلاب اسلامى در نگاه به حضور زنان در جامعه اسلامى، نتیجه مجموعه باورها، پیش‏فرضها و مبادى انسان‏شناسانه و معرفت‏شناسانه است که مى‏توان آن را یک »پارادایم/گفتمان» دانست که حاکم بر این بخش از حوزه است. پیش‏فرضهاى شکل‏گیرى این پارادایم، که تا کنون در حوزه علمیه جریان دارد، جداگانه بیان و بررسى مى‏شود. این پیش‏فرضها، نسبت به مسؤولیت اجتماعى زن، مى‏تواند اجزا و عناصرپارادایم سنتى حوزه به‏شمار رود. پیش‏فرضهاى معرفتى، به مواردى اختصاص دارد که یک دلیل فقهى مشخص محسوب نمى‏شود; امّا در ساخت پارادایمِ مخالف حضور اجتماعى زنان، بسیار سهیم است.

به این مهم باید اشاره نمود که مسؤولیت اجتماعى زن، شامل مدیریت فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى، قبول مسؤولیتهاى اجرایى و سیاسى و فعالیتهاى مدنى است. حضور اجتماعى در این نوشتار، برابر با قبول مسؤولیتهاى اجتماعى و داشتن نقش در ساحَتِ »تصمیم سازى» جامعه است. از دید نگارنده، تدریس و یا طبابت زن، خارج از موضوع این نوشتار است.

ابتدا، مناسب به‏نظر مى‏رسد به مفهوم »پارادایم» اشاره شود.

 

مفهوم پارادایم

واژه پارادایم از دهه 1960 در فلسفه علوم طبیعى کاربرد یافت و به یک چارچوب نظرى و فکرى ناظر شد. این واژه امروزه در دیگر زمینه‏ها، به معناى »دیدگاه رایج و متداول در باب امرى» به‏کار مى‏رود.

برخى پژوهشگران علوم اسلامى، براى تولید دانش دینى از مدل پارادایمى بهره گرفته و »پارادایم اجتهادى دانش دینى» را مطرح کرده و به تبیین و توضیح آن پرداخته‏اند. تعریف ایشان از پارادایم عبارت است از:

»نظرگاهى حاصل از مجموعه‏اى از اصول و قواعد هستى‏شناسانه، روش شناسانه، معرفت‏شناسانه و انسان‏شناسانه مستدل و عام بدیهى و نیز مبانى نظرى، اصول موضوعه و عناصر کلانى که فعالیت علمى دانشمندان را با روشهاى معینى در حوزه‏هاى علمى )و معرفتى( هدایت مى‏کند; چارچوبى از مبانى نظرى و عناصر کلانى که براى تحلیل، سنجش، کشف و اصلاح نظریه‏هاى علمى به‏کار مى‏رود»1

 

مراد از پارادایم سنتى حوزه

در باره پارادایم سنتى حوزه باید گفت دانشمندان اسلامى در حوزه زنان، داراى نظریات علمى هستند که در حقیقت این نظریه‏ها در یک پارادایم شکل گرفته و تبیین و تفسیر شده است. به بیان دیگر، یک نظام فکرى پدید آمده که در آن، پیش‏فرضهاى اساسى و معرفتى و پرسشهاى مهمى که باید پاسخ داده شوند، مورد توجه قرار مى‏گیرند. این نظام فکرى و معرفتى، از سوى شمارى از عالمان و نظریه پردازان پذیرفته شده است و بر روشها و نظریه‏هاى علمى در حوزه زنان اثر گذاربوده است.

بنابراین، در بررسى دیدگاه‏ها در باره حضور زنان در جامعه، باید به تبیین و تفسیر حلقه مفقوده، یعنى پارادایم حاکم بر حوزه پرداخت. البته در برابر این پارادایم، نظرات و دیدگاه‏هایى در حوزه وجود دارد که مسؤولیت اجتماعى و سیاسى زن را با توجه به ساختار جمهورى اسلامى و حرکت زن در جامعه اسلامى مى‏پذیرد و در نگاه خویش، زنِ قبل از انقلاب را با زنِ پس از انقلاب اسلامى متفاوت مى‏داند; از این روى، در این نوشتار، به »پارادایم سنتى حوزه» پرداخته شده که پارادیمِ بخشى از حوزویان و برخى در نهاد مرجعیت است.

 

زمینه تاریخى و انگیزشى پارادایم سنتى: مقابله حوزه با نگاه غربى به زن

پیش از آن که به ترسیم پیش‏فرضهاى پارادایم سنتى حوزه درباره زن بپردازیم، باید به زمینه تاریخى تشکیل این پارادایم اشاره کنیم. به نظر مى‏رسد پارادایم روشنفکرى سکولار در دوران مشروطه و پهلوى و نیز ادامه آن در جریان اصلاح طلبى دین‏دار، در دوره کنونى درباره زنان و حمایت از آنان، با پوششِ ضد باورهاى فقیهان و گاه ضد اسلامى و غرب‏اندیشانه، سبب رویکردى تهاجمى در حوزه‏هاى علمیه شد و سبب شکل‏گیرى پارادایمى سخت و محکم در این نهاد گردید. این پارادایم سنتى، دغدغه خود را پاسداشت از امر »حجیت» و استناد به دین در پرداخت علمى و فقهى به زن و نگاهبان میراث هزار ساله حوزه در این امر مى‏بیند. آن‏چه دغدغه بزرگان حوزه و نیز عموم حوزویان است، مقابله با سخنانى است که از منطق استناد به دین به دور است و در چهارچوبه مسائل حجت که در اصول فقه بحث مى‏شود نمى‏گنجد; مانند مصلحت‏گرایى عرفى یا قیاسهاى عقلى بر اساس باورهاى جهان مدرن غربى.

در نگاه حوزه، ترویج سبک رفتارى و پندارى غرب به زن و نگاه ابزارى و مانکنى به وى، به شدت تقبیح و ناسازگار با فرهنگ اسلامى قلمداد شد و همواره براى حضورِ زن مسلمان در جامعه، این دغدغه ذهن حوزویان را مشغول مى‏کرد که این حضور اجتماعى، بسترى براى حضور غربى و مانکنى زن در جامعه نگردد. بنابراین، در شکل‏گیرى این پارادایم، جداى از پیش‏فرضهاى معرفتى و انسان‏شناسانه، دغدغه روانى با تعصبى دین‏مدارانه، حضورى پررنگ دارد. مى‏توان گفت شکل‏گیرى چنین نظام فکرى و پارادایمى در حوزه، واکنشِ طبیعى حوزه به ترویج سبک زندگى غربى، توسط روشنفکران ایرانى است. ترس از شرایط بى‏بند و بارى دوران پهلوى، همواره فضاى سنتى حوزه را به جلوگیرى از حضور اجتماعى زن سوق داده است.

در دوره اصلاحات نیز، که جریان روشنفکرى دینى و سکولار به ترویج آموزه‏هاى خود در نشریات مى‏پرداخت، موج فیمینیستى با ظاهرى اسلامى شکل گرفت. این جریان، سعى داشت با توجیه آموزه‏هاى دینى و تاریخ‏مند دانستن احکام حقوقى و کیفرى، که ظاهرى تبعیض‏آمیز بین مردان و زنان داشت، از جایگاه زن ایرانى دفاع نماید. امّا این دفاع همه‏جانبه، با رویکردى روشنفکرانه و فیمینیستى همراه بود که لازمه آن، تعطیلى فقه در حوزه زنان و مرجعیت مطلق عرف کارشناسى و نیز نفى هرگونه خوانش روحانیت از زن در متون اسلامى مى‏شد. با شدت گرفتن چنین موجى، که با تبلیغات و شعارهاى وسیع همراه شد، موج شدیدى از اعتراضها و رویاروییها در حوزه شکل گرفت و به تقویت پارادایم سنتى حوزه کمک شایانى کرد واین بخش از حوزه، بر پارادایم سنتى خویش در نگاه به زن پافشارى بیش‏ترى نمود.

بدین ترتیب، در تشکیل این پارادایم علاوه بر زمینه‏اى تاریخى، وجود فرهنگ غربى در جامعه ایرانى، سوء استفاده از زن براى پیشبرد اهداف سیاسى و ترس دینى از حضور زن در فضاى آلوده و آکنده از هیجان جنسى، وجود پارادایم سنتى را پابرجا مى‏دارد و آن را قابل دفاع و توجیه مى‏نماید.

این نیز روشن است که وقتى پارادایمى رنگ قداست و دینى به خود گرفت، خدشه و تزلزل آن، حتى توسط حوزویان، نه روشنفکران، حرکتى ضد دینى عنوان مى‏شود. مقصود آن‏که، تصحیح و یا تغییر در اجزا و عناصر این پارادایم در نگاه به زن، نیاز به گفت‏وگوهاى عالمانه دارد وگرنه موجهاى تبلیغاتى و سیاسى با شعار دفاع از زن، تنها به سخت و محکم شدن این پارادایم سنتى مى‏انجامد. همچنان که اکنون در فضاى علمى حوزه، شاهد انتشار کتابها و مقاله‏هاى بسیارى هستیم که مى‏کوشد تا الگوى فعالیت اجتماعى زن مسلمان را ترسیم کند و آن را به گفتمانى پذیرفته و رایج درآورد.

 

پیش‏فرضهاى پارادایم بخش سنتى حوزه

پیش‏فرضها به ترتیب ذکر شده و تنها براى نمونه، به پاره‏اى از دیدگاه‏هاى شمارى از عالمان دینى اشاره مى‏شود. باید توجه داشت ذکر این سخنان، تنها تصریحاتى نسبت به این پیش‏فرضهاست و نباید به عنوان دلیل به آنها نگریست. در آخر به بررسى کلى این پیش‏فرضها پرداخته مى‏شود و مدل پارادایمى مطلوب حوزه پیشنهاد مى‏گردد.

گفتنى است این نقل قولها مى‏تواند ناظر به شرایط و نوع زیست زنان در دوران خود باشد و مى‏توان آنها را بیانگر دیدگاه اسلام ندانست. با بیان این دیدگاه‏ها، که گاه از بزرگان علمى ذکر شده است، در صدد آن نیستیم که جنبه‏هاى دیگر تلاش و خدمات این بزرگان نادیده گرفته شود. تنها بدین منظور است که حتى شمارى از فرهیختگان نیز در فضاى پارادایم سنتى، دیدگاه‏هایى خاص درباره زن داشته‏اند که باید این پارادایم اقلیتى اصلاح و تغییر یابد.

 

اول. تقلیل مسؤولیت زن به خانه دارى

در فضاى سنتى، آن‏چه براى زن مطلوب و شایسته است، حصر زن در خانه و اشتغال کامل او به شوهردارى و پرورش فرزندان است. به بیان دیگر، در هیچ دوره‏اى از زندگى زن، حتى در میان سالى که کار او در منزل بسیار کم شده، نباید حضور و مسؤولیت اجتماعى دیده شود. تمام وظیفه و مسؤولیت زن در دایره خانه مى‏گردد و کسب هر دانش و معلوماتى نیز باید در راه پیشبرد خانه و اداره شایسته خانواده صرف شودو تنها راه کمال و رشد او خانه‏دارى است.2

»اگر زنى به جاى شرکت در کارها و فنون و صنایع اجتماعى، بچه بزاید و بزرگ کند و تحویل اجتماع دهد، خدمات وجودى خود را در اعلاترین درجه، با ضریب تعداد فرزندان خود بالا برده است. »3

»وظیفه مطلوب از زنان، حجاب و عفت و پرداختن به کارهاى خانه است. »4

 

دوم. ناتوانى ذاتى و تکوینى زنان

در پارادایم سنتى، زن موجودى ضعیف و در خور ترحّم و رسیدگى است. مسؤولیتهاى اجتماعى و مهم، موجود کامل و قوى را مى‏طلبد که از هوش و عقل و تواناییهاى جسمى بیش‏ترى بهره‏مند باشد که تنها در مردان دیده مى‏شود. تکوین و ذات زنان به گونه‏اى است که ظرفیت کارهاى اساسى و کلان را ندارند و تنها باید به امورى بپردازند که بار عاطفى و احساسى و یا زیبایى‏نمایى داشته باشد. استعداد ذاتى زن از شوهر دارى و اداره خانواده فزونى نمى‏یابد.

ملاصدرا آفرینش زن را تنها براى ازدواج و همسر گزینى مردان مى‏داند. حاج ملاهادى سبزوارى این رأى را به ضعف عقلى زنان در ادراک جزئیات وسیرت غالب آنان به زیورهاى دنیایى شرح کرده است.5

البته چه بسا زنى که در دوران ملاصدرا، تنها به کار در خانه و فرزند دارى مشغول بوده است، سبب شده در ذهنیت این عالم بزرگ نگنجد که این زن بتواند مسؤولیت اجتماعى را در جامعه قبول نماید.

بعضى براى زنى که مسؤولیت حضانت و نگهدارى فرزند را مى‏پذیرد، عدالت شرط ندانسته‏اند. به این دلیل که فسق بر زنان غالب است و عدالت در آنان کم یافت مى‏شود!6 و یا این که مرد را به کمال و رشد سزاوارتر از زن دانسته اند!7 برخى آیه قوّامیت8 را به معناى برترى استعدادهاى ذاتى مرد بر زن تفسیر کرده‏اند.9

 

سوم. فسادافکنى مطلق رفتارهاى زنان

در پارادایم سنتى، حضور زنان در جامعه موجب بى‏بند و بارى و فساد خواهد شد. زن، حتى اگر با عفت و حیا باشد، موجب کندى کار مردان و خراب شدن ذهنیت سالم مردان مى‏گردد. زنان، همواره باید در حضور از فضاهایى که مردان نیز بدان راه دارند، بپرهیزند; چراکه سخن گفتن و راه رفتن و حضور طولانى مدت زنان، برهم زدن آرامش روحى مردان را در پى دارد و به تدریج محیط به فساد آلوده خواهد شد; زیرا هرگونه رفتار و سخن زن با بار جنسى همراه است! از این رو، حضور اجتماعى زن حتى در صورت همراهى با شرایط و ضوابط اسلامى، نکوهیده است.

علامه حلى، براى حرمت نگاه به دست و صورت زن نامحرم، حتى بدون قصد رَیبه چنین استدلال کرده است:

»نگاه به زن زمینه فتنه است. بنابراین زیبنده است که شارع از آن جلو گیرد و مشکل را از ریشه درمان کند. »10

از این نگاه:

»زن با شرکت در اجتماع و ارتباط زیاد با مردان، تباه و فاسد مى‏شود و فساد زن، مملکت را فاسد و مردها را تباه مى‏سازد. وقتى کارهاى اجتماع را به دست زن بسپاریم، مرد را بى‏کار و کار را ناقص ساخته‏ایم. »11

 

بررسى کلى پارادایم سنّتى

وقتى با پیش‏فرضهاى یاد شده، مجموعه معارف اسلامى بررسى شود، طبیعتاً نتیجه این مى‏شودکه هرگونه مسؤولیت اجرایى زن در جامعه ناسازگار با روح و مذاق شریعت است. در ذهنیت برخى، خانواده‏گرایى، ناتوانى ذاتى زن و فسادافکنى وى چنان رسوخ دارد که روایاتِ گاه مرسل و بدون هیچ سندى براى گواه چنین ذهنیتى مورد قبول قطعى قرار مى‏گیرد و به یک‏باره تمامى ضوابط و اصول سخت و محکم استنباط که در ابواب دیگر جارى و حاکم است، نادیده گرفته مى‏شود.

البته اهتمام بسیار شارع مقدس بر حفظ بنیان خانواده و پاسداشت جایگاه تربیتى زن و نهاد خانواده به هیچ عنوان انکار شدنى نیست، امّا به معناى نفى سایر فعالیتهاى اجتماعى سالم و سازنده زن مسلمان نیست.

نقد پارادایم سنتى، بر این مطلب مبتنى نیست که زن مسلمان به یک باره تمام وظایف و نقشهاى خویش را در خانواده به فراموشى بسپارد و تنها خود را متعهد به انجام مسؤولیتهاى بیرونى بداند. نقد ما از این زاویه است که در پارادایم سنتى، پذیرش مسؤولیتهاى اجتماعى براى زن مشروع نیست. نقش زن را فقط و فقط در خانه‏دارى مى‏بیند که باید زن تمام استعدادهاى خویش را صرف هر چه بهتر شوهردارى وخانه دارى نماید. نگاه انتقادى به این پارادایم، آن است که ایجاد انحصار و محدویت در نقش و جایگاه زن، محدود کننده او در حرکت ایمانى و پرستش خداوند است و در حقیقت زن را از عبادات اجتماعى باز مى‏دارد.

در فضاى پارادایم سنتى، عبادت اجتماعى براى زنان، معنى و مفهومى ندارد. رفتار مؤمنانه زن فقط به چارچوب خانواده محدود مى‏شود و در حوزه گسترده‏تر از خانواده بستر عبادت اجتماعى و قرب به‏سوى خداوند فراهم نیست. با این نگاهِ تک بعدى به زن، فرصتهاى اجتماعى از او سلب مى‏شود و از این رو، دین‏دارى او نیز تنها در حوزه خانه و خانواده معنى پیدا مى‏کند. پس، زن از راه »رفتار و کنش اجتماعى» نمى‏تواند به عبادت خدا بپردازد و عبادت اجتماعى و حرکتهاى ایمانى در جامعه، فقط ویژه مردان است! این نگاه، دین‏دارى عافیت‏طلبانه‏اى را در میان زنان مؤمن ترویج و نهادینه مى‏سازد که گویى هیچ مسؤولیتى در قبال جامعه و تمدن اسلامى ندارند.

امروزه شاهد هستیم که گروه‏هایى مانند »انجمن حجتیه» که بر عمل‏گرایى سنتى و مذهبى و بدون پذیرش حاکمیت ولایت فقیه تکیه دارند، با استناد به دیدگاه‏هاى درون پارادایم سنتى، زنان را با چنین روحیه مسؤولیت‏گریزى پرورش مى‏دهند.

حج نمونه‏اى است که زن مسلمان هم‏پاى مرد در جهت قرب به خدا حضورى پر رنگ دارد و به پرستش اجتماعى مى‏پردازد و ما از حج و الگوگیرى از آن در حضور اجتماعى زن و پذیریش مسؤولیت دینى غفلت کرده‏ایم. زن مسلمان مى‏تواند در یک فضایى که مردان نیز حضور دارند; اما هدف آنان همگى قرب به خداست، به تلاش بپردازد و سبب رشد و تعالى خود و جامعه گردد.

در برابر، کسانى‏که بر حفظ و نگاهبانى عفت و حیاى زن تأکید مى‏کنند و آن را مستلزم حبس نمودن زن در خانه مى‏دانند، این پرسش جدى مطرح است که آیا اگر پسند، میل و زیبایى‏شناسى زن مسلمان، بر اساس ولایت کفر و امیال نفسانى و مادى تعریف گشته و مبتنى بر فرهنگ غیر دینى باشد، رفتارها و خودنماییهاى این زن حتى در محیطهاى مذهبى و مجالس پر زرق و برق به ظاهر دینى، بى عفتى نیست؟ بسیار شگفت است که با این نگرش جمودانه، حضور زن مسلمان در مسؤولیتهاى اجتماعى با رعایت کامل ضوابط دینى، بى عفتى و بى حیایى و شرایط آخرالزمانى قلمداد مى‏شود; اما خودآرایى افراطى و رقابت در تجمل و زینت زن، با صرف این‏که محصور در خانه است و هیچ حضور اجتماعى ندارد، کمال عفت و حیاى دینى است! بنابراین، پارادایم سنتى تنها نگاهى سلبى به زن دارد و او را بدون یک برنامه کلان و جامعه‏نگر در معرض ولایت کفر و برنامه‏هاى پیچیده آن قرار مى‏دهد.

ولى در نگاه انتقادى، زن مسلمان مى‏تواند با مدیریت زمان و در عین رسیدگى به وظایف خانه و شوهردارى به عبادت اجتماعى نیز بپردازد و بدین‏گونه به رشد و کمال بیش‏تر برسد. زنى که وقت خویش را به مکالمات تلفنى طولانى، که گاه، تمامى آنها بیهوده و بى‏ثمر است، اختصاص نمى‏دهد و یا به بازارگردى و گشت و گذار در خیابان نمى‏پردازد و خود را خلق شده براى مجالس مهمانى و خودنمایى نمى‏بیند، به راحتى مى‏تواند با یک برنامه‏ریزى هدف‏مند، هوشمندانه به تمام وظایف خانه‏دارى برسد و در عین حال، در بعد اجتماعى نیز ایفاى نقش کند. این نکته را نیز باید در نظر داشت که امروز با وجود تکنولوژیهاى به خدمت گرفته شده در امور خانه، کار در خانه قابل مقایسه با گذشته نیست و وقت کم‏ترى را از زن مى‏گیرد.

پس این فرصت براى زن مسلمان فراهم است که در عین انجام وظایف خویش در خانه و تربیت فرزند، در مسؤولیتهاى اجتماعى نقش آفرین باشد و با برنامه‏ریزى در جامعه حضور یابد و علاوه بر عبادت فردى، به حرکت ایمانى در بُعد عبادت اجتماعى بپردازد.

 

حضور زنان در فرایند تصمیم‏سازى

به اجمال باید گفت: پارادایم سنتى مبنتى بر خانواده‏گرایى، فضاى سنتى حوزه را از رویکرد اجتماعى و تمدنى به زن بازداشته است. در افقى بالاتر در نگاه به زن، بایستى شرایط حضور اثرگذارتر و جدى‏تر اجتماعى و تمدنى زن فراهم شود. زن مسلمان باید در فضاى »تصمیم‏سازى» قرار گیرد که اهمیت بیش‏ترى از »تصمیم‏گیرى» و »اجرا» دارد. آن‏چه مایه تأسف است فراهم نشدن حضور زنان فرهیخته و باتجربه در فضاى تصمیم‏سازى است. باید شاهد حضور جدى‏تر زنان اندیشمند در فرایند تصمیم‏سازى کشور و حتى جهان اسلام باشیم. براى مثال، اولویت فعالیت سیاسى زنان به قرار زیر مى‏تواند باشد:

1. تصمیم‏سازى سیاسى در جهان.

2. تصمیم‏سازى سیاسى در جامعه.

3. تصمیم‏سازى سیاسى در خانواده.

4. تصمیم‏سازى فرهنگى در جهان.

5. تصمیم‏سازى فرهنگى در جامعه.

6. تصمیم‏سازى فرهنگى در خانواده.

آن‏چه مهم به‏نظر مى‏رسد، حضور زن مسلمان و فرهیخته در فرایند تصمیم‏سازى است. نباید مسؤولیت دینى و تمدنى زن را تا آخر عمر وى به خانواده تقلیل داد. باید زمینه‏هاى مناسب براى حضور زنان عالم و فرهیخته در مجمع‏هاى عالى مشورتى و تصمیم‏سازى کشورى، چونان: شوراى نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شوراى عالى انقلاب فرهنگى، مجلس خبرگان و... و نیزشوراهاى عالى جهان اسلام مانند: مجمع تقریب مذاهب اسلامى، مجمع جهانى اهل بیت، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى و... پدید آید.

براى دستیابى به این مهم باید توجه داشت که تحصیلات زنان در حوزه، معطوف به مسؤولیتهاى اجتماعى و تمدنى وى باشد و برنامه‏هاى آموزشى، تنها بیانگر وظیفه خانوادگى زن مسلمان نباشد. در برنامه‏هاى رایج درسى در حوزه‏هاى علمیه خواهران، تنها بر اضافه نمودن محفوظات تکیه مى‏شود و زن با ایمان در این مسیر تنها با انبوهى از اصطلاحات و قواعد علمى آگاهى یافته و آن را تنها در تدریس و یا تبلیغ به کار مى‏بندد.

در پس تمام این برنامه‏ها، نگاه فردى و خُرد به دین و گاه پارادایم سنتى دراذهان زنان نهادینه مى‏شود و هیچ‏گاه زن مسلمان در برابر رویکرد اجتماعى به دین و نگاه تمدن‏گرایانه که از بطن انقلاب اسلامى پدید آمده، رویارو نمى‏شود.

زنان در تحصیلات حوزوى خویش، باید به این بینش و افق برسند که مسؤولیتى علاوه بر امر خطیر خانواده پیش‏روى آنان است و نمى‏توانند استعدادها و بار علمى خویش را تا پایان عمر تنها صرف تبلیغهاى خانگى و تدریس در مکاتب نمایند. خود را براى حضور جدى در فرایند تصمیم‏سازى اجتماعى مهیا سازند و دانش‏اندوزى را با هدف خدمت به جامعه اسلامى و ایفاى مسؤولیتهاى جهانى ارتقاء دهند. با این‏گونه نگرش و کنش ایمانى، مى‏توانند الگوى مناسب براى زنان مسلمان در کشورهاى اسلامى باشند.

آرى زنان با ایمان و فرهیخته حوزوى، باید به‏گونه‏اى رفتار کنند که پذیرش مسؤولیتهاى اجتماعى در جامعه اسلامى، یک عبادت محسوب شود و همگى خود را براى این امر خطیر، آماده سازند وبه این مهم توجه نمایند که هرچه عرصه را از حضور خود بازدارند، در عمل، فضا براى حضور اثرگذار و عالمانه ایشان تنگ خواهد شد.

 

نتیجه‏گیرى

پارادایم سنتى، در نگاه تک بعدى به زن، با پیش‏فرضهایى مانند: نگاه جنسى به زن، ناتوانى تکوینى او و لزوم محصور بودن زن در خانه، سبب شده است تا مسؤولیت ایمانى - اجتماعى زن مسلمان تقلیل یابد. انقلاب اسلامى مسؤولیت پذیرى زن را از نهاد خانواده به ساحت جامعه و تمدن ارتقا داد. اکنون بایسته است حوزه‏هاى علمیه با ایجاد ظرفیتهاى علمى درخور براى فراگیران، زمینه ورود و حضور زنان را در فرایند تصمیم‏سازى و تصمیم‏گیرى اجتماعى، فراهم آورند.

 منابع
رساله نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه‏اى سهمگین بر پیکر مسلمین، سید محمد حسین حسینى طهرانى، مشهد، موسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام، 1429ق.
رساله بدیعه، محمد حسین حسینى طهرانى، تهران، انتشارات حکمت، 1411ق.
تذکره الفقهاء، حسن بن یوسف حلى، قم، موسسه آل البیت (ع)، 1414ق.
الاسفار الاربعه، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازى، تهران، بنیاد صدرا، 1380.
پارادایم اجتهاد دانش دینى »پاد»، مهدى على‏پور، سیدحمیدرضا حسنى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389.
التنقیح فى شرح العروه الوثقى تقریرات خارج فقه آیت‏الله سید ابوالقاسم خویى، على غروى، قم، لطفى، 1418ق.
نواندیشى دینى و زن مسلمان، مهدى مهریزى، قم، صحیفه خرد، 1387.
جواهر الکلام فى شرح شرائع الاسلام، محمد حسن نجفى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1981م.
پى نوشتها:
1. پارادایم اجتهاد دانش دینى »پاد» مهدى على‏پور، سیدحمیدرضا حسنى /25.
2. رساله نکاحیه یا کاهش جمعیت ضربه‏اى سهمگین بر پیکر مسلمین، محمد حسین حسینى طهرانى/ 42 و 46.
3. همان / 46.
4. التنقیح فى شرح العروه الوثقى، تقریرات خارج فقه آیت‏الله سید ابوالقاسم خویى، على غروى، ج226/1.
5. الاسفار الاربعه، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازى، ج136/7.
6. جواهر الکلام، محمد حسن نجفى، ج289/31.
7. تذکرة الفقهاء، حسن بن یوسف حلى، ج223/2.
8. سوره نساء، آیه 34.
9. رساله بدیعة، محمد حسین حسینى طهرانى، / 1514.
10. تذکرة الفقهاء، ج573/2.
11. فایده و لزوم دین، استاد محمد تقى شریعتى / 175174به نقل از نواندیشى دینى و مسأله زن/93.