نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
بیش از یکصد و پنجاه سال است که در گوشه و کنار جهان عرب، فریاد آزادى زن شنیده مىشود و اندیشمندان و نویسندگان و شاعران عرب، به فراخور دانش و تأثیرپذیرى از زیستگاه خود، تلاشهایى انجام دادهاند; یکى تاریخ کهن خویش را مىکاود، تا این مسأله را ریشهیابى کند و دیگرى، تاریخ دیگر کشورها را بررسى مىکند تا همگان را در عدم احقاق حقوق زنان مقصر معرفى نماید.1 یکى زبان عربى را زبانى مرد سالارانه مىیابد و دیگرى، خودِ زنان را عامل عقبماندگى و شایسته این کنار ماندگى مىانگارد. امّا حکایت از آنجا آغاز شد که مسلمانان و عربها، از خودکامگى حاکمان ستمگر رهایى یافتند و با غرب آشنا شدند. آشنایى با فرهنگ و تمدن غرب، بحرانى در دل اندیشمندان آفرید; گروهى غرب زده شده، گروهى دیگر، معیارهاى غربى را اسلامى کردند2 و...
قاسم امین (19081863) از شمار نخستین کسانى است که رهسپار اروپا شد و با فرهنگ و زبان غرب آشنایى یافت. شمارى، از جمله دکتر محمدحسین هیکل، قاسم امین را نخستین منادى فمینیسم - البته به معناى آن روزىاش - مىدانند که این فریاد را با دو کتاب: تحریر المرأة و المرأة الجدیدة، به گوش همگان رساند. ولى شمارى دیگر برآناند که ترکان عثمانى از دیگر اندیشمندان پیشگامتر بودهاند. اینان بر این نظرند که احمد فارس الشّدیاق (18881804م( اندیشه توجه به حقوق زنان را در روزنامهاش »الجوانب«، ترویج داده است. البته، بى گمان، شدیاق، تحت تأثیر تمدن نوین جهانى، از این مسأله شناخت حاصل نموده است. نخستین شماره الجوانب، به سال 1860 میلادى، منتشر شده است; یعنى چهار سال پیش از تولد قاسم امین.3 از سوى دیگر، دکتر محمد عماره، که کارهاى قاسم امین را در یک مجموعه گردآورى و منتشر کرده، رفاعة رافع الطهطاوى (18731801) را، حتى از شدیاق، پیشگامتر مىداند. طهطاوى، در اکتبر 1830، کتاب: تلخیص الأبریز فى تلخیص باریز را نگاشت و چاپ اول آن به سال 1934 بوده است.4 این کتاب، تا سال انتشار الجوانب - 1860 - به زبان ترکى ترجمه شده، بى گمان شدیاق از آن آگاهى داشته است. اما تفاوت قاسم امین با شدیاق و طهطاوى، در این است که وى همه نیروى خود را براى رها ساختن زن از قید و بندهاى آن زمان به کار گرفت و البته سه رویکرد متفاوت را ارائه نمود. چارچوبهاى پیشنهادى قاسم امین - دست کم در دو کتاب: المصریون... الرّد على دوق دارکور و تحریرالمرأة اسلامى بودهاند.
قاسم امین در این دو کتاب، ناحقى در باب زنان و شکنجه روحى ایشان را، دستاورد اسلام نمىشمارد، بلکه تاریخ - و از جمله عثمانیان و ممالیک - را عامل این نابرابریها برشمرده است. وى، اسلام را دینى همگانى و معیارهایش را والا و انسانى دانسته است.
اگرچه نظرگاه قاسم امین را مىتوان در سه بخش: آموزش زنان تا مقطع ابتدایى، آزادى زنان در تصمیمگیرى; حجاب شرعى - پوشش تمام بدن به جز صورت و کف دو دست - خلاصه نمود; اما در نظر داشتن اوضاع حاکم بر مصر و سایر کشورهاى عربى، ما را بر آن مىدارد که وى را از شمارِ اصلاحطلبانى قلمداد کنیم که پارهاى از کارها و ایدههایش تا امروز روز، زنده و پویا هستند. دکتر عبدالوهاب المسیرى، در مقاله: معالم الخاطب الإسلامى الحدیث، ویژگیهاى گفتمان اسلامى نوین را نام مىبرد که بیشتر آنها را مىتوان در نوشتههاى قاسم امین یافت.
به جز مسأله حقوق زنان، مسائل دیگرى، چون: اقتصاد و سامان بخشیدن به آن، از قضایاى مورد بحث و نظر قاسم امین است. وى، پرداختن به اقتصاد را، حتى بر عواملى چون تربیت، سنّتها و دین مقدم مىداند.5 قاسم امین، استبداد را اساس فساد اخلاقى مىشمارد6 و با دعوت به تشکیل مجلس قانونگذار، دموکراسى را به عنوان جایگزین استبداد، پیشنهاد مىکند.
زندگى نامه قاسم امین7
قاسم امین (زاد: اکتبر 1863م)، فرزند محمدامین بک، از ترکان عثمانى است. پدرش، کارگزار دولت عثمانى و والى کردستان بود. با قیام مردم کردستان علیه عثمانیان و اعلام استقلال از دولت استامبول، رهسپار مصر شد و امارت اقلیم »بحیره« در نزدیکى شهر دمنهور را بر عهده گرفت. مادرِ قاسم امین، زنى از منطقه »صعید« مصر و دختر احمد بک خطّاب، برادرِ ابراهیم خطّاب پاشاست. قاسم، نخستین فرزند خانواده بود.
قاسم امین، دوران ابتدایى را در شهر اسکندریه، گذراند. پس از آن، به همراه خانواده، به »قاهره« رفت. در قاهره، وارد دبیرستان شد و در بخش زبان فرانسه، آموزش دید. در بیست سالگى، لیسانس حقوق را از مدرسه عالى حقوق و مدیریت دریافت کرد. او، از جمله دانشجویانى بود که به اندیشههاى سیدجمالالدین اسدآبادى، گرایش یافت. مدتى در دفتر فهمى پاشا، به کار وکالت پرداخت و در 1881م. رهسپار فرانسه شد. قاسم امین، چهار سال در فرانسه، به فراگیرى پرداخت و با اندیشههاى اندیشمندان بزرگ غرب، مانند نیچه (19001844)، داروین (18821809) و مارکس (18831818) آشنا شد.
قاسم امین، به سال 1883، مترجم شیخ محمد عبده شد; سالى که سیدجمالالدین و عبده، یکى از هندوستان و دیگرى از مصر، به فرانسه تبعید شدند و در آن کشور، مجله »العروة الوثقى« را - که زبان گویاى تشکیلات العروة الوثقى بود - به تحریر در آوردند. این تشکیلات، با استعمار انگلستان، بویژه در مصر، مبارزه مىکرد.
وى در دانشگاه، با دخترى به نام »سلافا« آشنا مىشود; عشقى رومانتیک - که به زعم شمارى از محققان - احساس شاعرانه آن، نخستین جرقههاى اندیشیدن در باب زن و حقوق زنان را در وى، شعله ور ساخت.
در تابستان 1885، به قاهره بازگشت و به کار قضاوت مشغول شد. وى، تا سال 1894، به پستهاى بالایى در دادگسترى دست یافت. در سى و یک سالگى، با زینب امین توفیق، دختر دریادار ترک تبار - امین توفیق - ازدواج کرد. حاصل آن پیوند، دو دختر بود. قاسم امین، در 23 آوریل 1908 درگذشت.
آثار و نوشتههاى قاسم امین8
نوشتههاى قاسم امین را باید به چهار بخش: زندگى نامه خود نوشت، مقاله، کتاب و سخنرانى تقسیم بندى کرد. تاریخ زندگى نامه و خاطراتى که وى به دست خویش نوشته روشن نیست، امّا نخستین کتابى که قاسم امین نگاشت و در عمل با آن در جهان نگارش قدم نهاد، کتاب: المصریون... ردّ على دوق دارکور، به سال 1894 میلادى است.
قاسم امین، در خاطرات و یادداشتهاى خود، به این موضوعات اهتمام بیشترى نشان داده است: آزادى، ایمان، دین و دانش، عشق، گناه، زبان، نوآورى، حقیقت جویى، اخلاق، یکپارچگى، دوست و دشمن، ترکان، ازدواج، ملى گرایى و امور خیریه. این خاطرات، پس از مرگ وى، به همّت دوستش أحمد لطفى السیّد باشا و همکارى سعد زغلول باشا، جمع آورى شد و به چاپ رسید. موضوع قاسم امین در کتاب: المصریون... رد على دوق دارکور، )مصرىها... ردّ دیدگاه دوک دارکور( - چنانکه از نام کتاب پیداست - تعریف و تمجید از کشور مصر، جامعه مصریان کهن و کنونى، مردم مصر، توان مصریان در جنگ و مبارزه، بردگى، حکومت، زنان، چند همسرى، طلاق، عشق، دین، اخلاق، آموزههاى اسلامى، علوم و آداب و وضع و واقعیت ناهنجار کشورهاى غربى است.
9دوک دارکور، اشراف زاده و سیّاح فرانسوى، در سفر خود به مصر، سفرنامهاى نگاشت و کشور مصر و مصریان را به باد انتقاد گرفت، اسلام را منشأ عقبماندگى نامید. این سفرنامه، به سال 1893 میلادى منتشر شد. قاسم امین، با نگارش کتاب »المصریون... ردّ على دوق دارکور«، حقایق کشور مصر و اسلام و مسلمانان را نمایان مىسازد و به ردّ ادعاهاى دارکور مىپردازد. تصویر نادرستى که دوک فرانسوى از مصر و مردم و آیین آنان، ارائه داده بود، چنان بر قاسم امین، تلخ و ناگوار آمد که او را به بستر بیمارى کشاند:
»پس از خواندن این کتاب، به مدّت ده روز، سخت بیمار شدم و این موضوع ]تهاجم ناعادلانه دارکور به اسلام و مسلمانان مصر[ را به همه دوستانم در پاریس گفتم. کتاب دارکور، با بىانصافى هرچه تمامتر نوشته شده بود. پس از مدتى درنگ در موضوعات آن، بى طرفانه به پاسخگویى برآمدم; یعنى دیگر نه از دیدگاه یک مسلمان مصرى، بلکه بسان بیگانهاى بودم که مصر و ساکنان مصر را به خوبى مىشناخت و منصفانه درباره ایشان مىنگاشت. «
10قاسم امین، در این کتاب، تنها هواى پاسخگویى به دوک فرانسوى را در سر دارد; دفاعیهاى که در آن، تقابل کهن شرق - غرب; اسلام - مسیحیت، به چشم مىخورد.
وى، با نگارش این کتاب، بنیاد سخن در باب زنان و حقوق زن در اسلام و کشور مصر را پى ریخت.
قاسم امین، این کتاب را به زبان فرانسوى تألیف کرد:
raPiruocrahmessaK-
nimA seL;snoitpygEesnopeReL.M.AcuDD . leppAud
eLeriaC.eriaCseluJ
ruemirpmIreibraB4981 relliesnoalaruoC
dاین کتاب، به قلم محمد بخارى، به زبان عربى ترجمه شده است. أسباب و نتائج و أخلاق و مواعظ، مجموعه بیست مقاله از قاسم امین است که از سال 1895 تا 1898 در روزنامه المؤیّد، به چاپ رسید. وى، به فراخور فضاى حاکم بر مصر - و شاید پستهایى که در قوه قضائیه داشت - این مقالهها را بدون نام، به چاپ رساند. چاپ مقاله و حتّى کتاب، بدون ذکر مؤلف، مترجم و یا با نام مستعار، در آن زمان و سامان، مرسوم بود. براى نمونه، عبدالرحمن الکواکبى، فصلهایى از کتاب طبائع الإستبداد را با نام الرّحالة: ک، در همین مجلّه به چاپ رسانید. سردبیر مجله المؤیّد، شیخ على یوسف بود. قاسم امین، أسباب و نتائج را در پانزده مقاله به تحریر درآورد; یک مقدمه و چهارده مبحث، درباره مسائل اقتصادى و اجتماعى و تربیتى، که منادیان اصلاحطلبى بر آنها انگشت نهاده بودند. استقلال، فعالیتهاى اقتصادى، وقف، تربیت و اصول آن، کاهلى و نقش مادران در پرورش فرزندان، از موضوعات مهم این مقالهها به شمار مىآیند.
وى، در پنج مقاله »أخلاق و مواعظ«، به آسیبشناسى کارمندان و کار در سازمانها و ادارات دولتى پرداخته و از اخلاق کارمندى مصریان، انتقاد کرده است.
تحریر المرأة، پنجمین اثر قاسم امین و دومین کتاب از مجموعه سه گانه کتابهایى است که وى در باب زنان به رشته تحریر درآورده است. بیشتر قاسم امین را با این کتاب مىشناسند.
در جهان معاصر عرب، سه کتاب از سه نویسنده، گفتوگوهاى فراوانى را برانگیختند که تحریر المرأة، نخستین آنها است که واکنشها و تنشهاى فراوانى در پى داشت. این پاسخها و تأییدها، از سال 1899 - سال انتشار کتاب - تا به امروز، به چشم مىخورد. دو کتاب دیگر، الإسلام و أصول الحکم، اثر على عبدالرازق است که در سال 1925 انتشار یافت. دیگرى کتاب فى الشعر الجاهلى، نوشته طه حسین است که به سال 1927 به بازار اندیشه عرضه شد. این آثار نه تنها کشورهاى عربى، که جامعه شرق را تکان دادند. اندیشه على عبدالرازق در این کتاب، سیاستمداران را برآشفت و دیدگاه طه حسین درباره ریشههاى شعر عربى به جا مانده از دوره جاهلى و صحت و سقم انتساب اشعار موجود به شاعران پیش از اسلام، ادب دوستان و قومیت گرایان را به پاسخ گویى و انتقادهاى تند کشاند. اما با این همه، کتاب آزادى زنِ قاسم امین، با تمام جامعه در افتاد; چرا که بخشهاى اصلى کتاب، جامعه عرب، یعنى خانواده، دین، اقتصاد و سیاست را نشانه رفته بود. دهها مقاله و کتاب در پاسخ به دیدگاههاى قاسم امین، نوشته شد و نشر یافت و از گوشه و کنار مصر و سایر بلاد عربى، صداهایى به اعتراض بلند شد. ولى - به دلایلى که خواهد آمد - اهل اندیشه و اصحاب قلم و مقام نتوانستند، دیدگاهِ مفتى ازهر، یعنى شیخ محمد عبده را درباره کتاب تحریر المرأة بشنوند. حجاب زن، ازدواج، طلاق، چند همسرى و مسائلى از این دست، موضوعات بنیادین کتاب را تشکیل مىدهند.
تنها یک سال پس از چاپ تحریر المرأة و ارائه دیدگاههاى اصلاح طلبانه در باب زنان، سومین کتاب قاسم امین، یعنى المرأة الجدیدة، به سال 1900 میلادى، نشر یافت. همّ و هدف اصلى نویسنده در این کتاب، پاسخ گویى به خردهگیریها و نقدهایى بود که علیه تحریر المرأة، در کتابها، روزنامهها، مجلهها، گاهنامهها و محافل فرهنگى انجام پذیرفته بود. در این اثر، جرأت قاسم امین، بیشتر شده، در پارهاى از مسائل و حقوق زنان با آزادى بیشترى سخن گفته است. تا آن جا که به نقد ضمنى دیدگاههاى خویش، هم در کتابِ المصریون... الرّد على دوق دارکور، و هم در کتاب تحریر المرأة، پرداخته است. نکته درخور درنگ در این کتاب، نبود نشانههاى اصلاح طلبانه مصلحانى چون محمد عبده است. از این روى، چاپ المرأة الجدیدة )زن نو(، هیچ اعتراض و واکنشى در محافل و رسانهها به همراه نداشت.
الإمام محمد عبده; أخلاقُه و فضائله و إمامته، متن سخنرانى قاسم امین در بیستم آگوست 1905 میلادى، به مناسبت چهلمین روزِ درگذشت شیخ محمد عبده است که در مجموعه آثار قاسم امین به چاپ رسیده است. اشاره به جایگاه استادش محمد عبده در ساحت اندیشه دینى و نقش شیخ ازهر و مکتب فکرى وى، بنیادهاى اساسى این سخنرانى را تشکیل مىدهند.
إنشاء الجامعة، واپسین و هشتمین اثر قاسم امین در مجموعه آثار کامل وى است که به همت دکتر محمد عماره، تحت عنوان قاسم امین; الأعمال الکاملة، در 560 صفحه، از سوى دارالشروق، به چاپ رسیده است. إنشاءالجامعة نیز، متن یک سخنرانى است که قاسم امین در واپسین سال زندگى خویش - 1908 - ایراد نمود و به مناسبت افتتاح دانشگاه، به اهمیت آموزش در دانشگاه و پرورش یافتن دانشمندان و متفکران و متخصصان در محیطهاى آکادمیک، اشاره نمود.
قاسم امین از نگاه دیگران
اگرچه نمىتوان - به لحاظ تاریخى - قاسم امین را نخستین منادى حقوق زنان در جهان عرب نامید، امّا دستِ کم، وى، نخستین شهروند عرب و مسلمانى است که همه نیروى خود را در آثارى که عرضه داشته، صرف حقوق زنان عرب و مسلمان کرده است. البته چه بسا پیشنهادها و راهکارهاى وى براى برون رفت زن عرب از گرفتاریها و دشواریهاى آن دوره، سطحى به نظر برسند، امّا یادآورى فضاى حاکم بر بلاد اسلامى و عربى آن زمان، ما را به درنگ وا مىدارد. جامعه سنت گراى عربى، با انبوهى از رسوبات جاهلى و دیدگاههاى منفى نسبت به زن، با ابتدایىترین حقوق انسانى زنان، مبارزه مىکرد. در نهاد عربها، عبارتهایى چون »أفعى تزدادُ سمّاً« رسوب و رسوخ داشت. این جمله را یک حکیم عرب گفته است! وى، آن گاه که در دست یک زن، »قلم« دیده بود و به جاى تشویق به دانش و نگارش، بانگ برآورده بود که نباید به دست یک مار سمى، ابزارى داد که بر زهرش بیفزاید. زن، از منظر او و همگنانش - که بسیار بودند - اژدهایى است که با نیش قلم بر زهر خویش مىافزاید
.11کتاب تحریر المرأة، در بحبوحه سیاسى ویژهاى، روانه بازار شد و چنان هیاهویى آفرید که شمارى قاسم امین را لوترِ شرق و رهایى بخش زنان نامیدند.
عباس حلمى دوم، با استعمارگران، و بویژه لُرد کرومر، میانهاى خوبى نداشت، از این روى، به جریانهاى میهن پرستانه و انقلابى که مصطفى کمال )آتاتورک( رهبرى مىکرد، ارج مىنهاد و خواهان بیرون رفتن استعمارگران بود. از سوى دیگر، گروه میهن پرستانِ اعتدال گرا بودند که به مقوله پرورش، آموزش، روشنفکرى و ساختن کشورى آباد و مرزهاى آزاد اهمیت مىدادند، تا خروج استعمارگران رقم زده شود و استقلال مصر حاصل آید. رهبرى این گروه را محمد عبده به عهده داشت. سعد زغلول، لطفى سیّد، قاسم امین و بسیارى دیگر از روشنفکران مصر با وى همراه و همگام بودند. کتاب آزادى زن، سخن تازهاى براى همگان داشت. دشمنان محمد عبده، فرصت را غنیمت شمرده، بر پیروانش تاختند. کرومر نیز، پیش از این، از پاسخ قاسم امین به دوک دارکور فرانسوى و دفاع از حجاب اسلامى زنان مصرى، آزرده خاطر شده بود و گویا به محمد عبده پیشنهاد داده بود تا قاسم امین، اشتباه گذشته خود را با نگارش کتابى دیگر، جبران کند.12 برخى نیز، چون خانم نازلى فاضل نوه ابراهیم پاشا را بى تأثیر نمىدانند. وى، بسان »مى زیاده«، انجمنى ادبى - سیاسى به راه انداخته و اعتدالیون مصر را گرد هم آورده بود. نازلى فاضل نیز، از کتاب: المصریون... الردّ على دوق دارکور، سخت برآشفته بود و گمان مىکرد قاسم امین در انتقاد از زنان غرب زده مصر، وى را نشانه رفته است.
اثرگذارى نوشتههاى قاسم امین، از زمان نگارش فراتر رفته، اندیشمندان عرب تا به امروز در باب و باره وى نظر مىدهند. محمد حسین هیکل (19561888)، تحت تأثیر کتابهاى قاسم امین، داستانهایى نوشته که بازتاب اندیشه قاسم امین در آنها به چشم مىخورد: دخترى دوازده ساله به نام عزیزه، خواندن و نوشتن و دوزندگى مىآموزد.13 در این داستان تراژیک، عشق و ازدواج با هم مىآمیزند و زندگى ادامه مىیابد; هرچند داستان با مرگ قهرمان )عزیزه( به پایان مىرسد.
14نوال السعداوى - یکى از زنان نامور مدافع حقوق زن در کشورهاى عربى - پس از اشاره به این داستان بر آن است قاسم امین، نداى آموزش زن سر مىداد تا یک زن به یک همسر و مادر درخور مرد بدل شود; بدین معنى که سعداوى، تلاش قاسم امین را کم ارزش مىشمارد. از منظر وى، ملک حنفى ناصف (19181886) - که به نام باحثة البادیة، قلمفرسایى مىکرد - نه تنها از قاسم امین که از رفاعة رافع الطهطاوى، مؤثرتر بوده است. سعداوى نوگرایى و نواندیشى باحثة الباریة را درباره زنان ارزشمندتر مىانگارد.
15منصور فهمى (19591886) در کتاب: أحوال المرأة فى الاسلام (1913) - که برخلاف نوال السعداوى، زمان و مکان و فضاى انتشار کتابهاى قاسم امین را مدّ نظر قرار مىدهد - بر این باور است که وى تمام همّ و غمّ زندگى خود را در راه آزادى و احقاق حقوق زنان مبذول داشته و باید در برابر وى سر تعظیم فرودآورد.
16شاعران بسیارى چون: معروف الرّصافى و صدقى الزهاوى و بعدها نزار قبانى، تحت تأثیر مستقیم و یا غیرمستقیم آراء و اندیشههاى قاسم امین و سایر منادیان حقوق زن، چکامههاى بسیارى در حمایت از زنان و احقاق حقوق ایشان سرودند.
17شگفت این که رضا خان پهلوى، براى مهیّا ساختن زمینه کشف حجاب، دستور مىدهد دو کتاب قاسم امین: تحریر المرأة و المرأة الجدیدة، ترجمه شوند. این دو کتاب با نام زن و آزادى و زنِ امروز، به سفارش وزارت فرهنگ، توسط یک روحانى مترجم به نام: احمد مهذّب )سیّد احمد مهذب الدوله شیرازى 13731301 ه. ق( به فارسى ترجمه شدند.
18همچنین، یوسف اعتصام الملک، (1291ه. ق( پدر بانوى شاعر و سرشناس، پروین اعتصامى، کتاب تحریر المرأة را با نام تربیت نسوان، به سال 1318 ه. ق ترجمه کرده است.
«تحریر المرأة»، یک کتاب و دو نویسنده!
بى گمان، علل و عوامل و انگیزههاى نگارش کتاب تحریر المرأة، مىتواند بسیار متنوع و گوناگون باشند: پیشنهاد لُرد کرومر به عبده براى جبران اشتباه قاسم امین و نگارش کتابى دیگر، نگرانى خانم نازلى فاضل، ارائه دیدگاه جریان روشنفکرى و در نتیجه جذب زنان و مردان روشن اندیش آن دوره دگرگونیهاى درونى قاسم امین پس از نگارش کتاب: المصریون... به واسطه آشنایى با جهان غرب و کشور فرانسه و در کنار این همه علت و عامل، مىتوان به نقش تأثیرگذار شیخ محمد عبده بر شخصیت قاسم امین اشاره نمود. از سوى دیگر، شیخ محمد عبده، که از سردمداران اصلاحطلبى به شمار مىرفت، نمىتوانست به طور مستقیم منادى حقوق زنان مسلمان و عرب باشد. زمانى که قاسم امین در فرانسه مترجم شیخ بود، این دو تصمیم گرفتهاند که کتابى درباره زن مسلمان و عرب بنگارند، تا هم از یک سو، از اتهامهاى قاسم امین در کتاب: المصریون... کاسته شود و از دیگر سو، دیدگاه محمد عبده در میان مردم و اندیشمندان، انتشار و نفوذ یابد.
دکتر محمد عماره، محمد عبده را نویسنده واقعى بخشهایى از کتابِ تحریر المرأة مىداند و برهانهایى بر نظر خویش دارد:
1. در آن زمان، نگارش مقاله و یا کتاب با نام مستعار، معمول و مرسوم بود و زمانى سیّد جمالالدین، آثار خود را با نام شاگردانش منتشر مىکرد. خودِ محمد عبده نیز، نامى چون »مؤرخ«، »عالم فاضل« برگزیده بود.
2. به گواهى شمارى از نویسندگان و محققان، چون خانم دریة شفیق و آقاى ابراهیم عبده، مسائلى را که شیخ از ابعاد دینى بررسى کرده، قاسم امین، آنها را از ابعاد اجتماعى مورد نقد و بحث و نظر قرار داده است.
319. پیش از نگارش تحریر المرأة، محمد عبده در الوقائع المصریة، از مباحثى سخن به میان آورده که چند سال بعد در این کتاب، مطرح شدند. مسائلى چون: روابط زن و مرد، حکم شرع در تعدد زوجات و...
420. سکوت محمد عبده پس از آن همه جنجال درباره تحریر المرأة نشان از تأیید وى دارد. عبده، در برابر همه مواضع و ایرادها و ردّیهها، سکوت اختیار نمود.
رشید رضا، شاگرد شیخ، در مجله المنار، بر سکوت مفتى ازهر صحه نهاد.
رشید رضا، کتاب تحریر المرأة و رسالة التوحید امام محمد عبده و سرّ تقدّم الانجلیز السکسونیین )راز پیشرفت انگلوساکسونها( ترجمه فتحى زغلول را مهمترین کتابهاى آن دوره برشمرد.
21چنانچه پژوهشگرى در کتاب تحریر المرأة، به تحقیق و واکاوى بپردازد و آن را با دو کتاب پیش و پس از آن، به مقایسه المصریون... ردّ على دوق دارکور، و المرأة الجدیدة بپردازد، بدین نتیجه رهنمون مىشود که زبان و سیاق نوشتههاى قاسم امین در بخشهایى از کتاب در مدت شش سال، متفاوت شده است. از این تفاوتها و تغییرها مىتوان به عبارات و اصطلاحات فقهى اشاره نمود که جز در زبان و نوشتههاى عالمان چنین نمودى ندارند: »و لم أرَ مسألةً واحدة میّز الشارع فیها الرجال على النساء و هى تعدّد الزوجات«، »واتفّق أئمة المذاهب على... «، »لا یوجد اختلاف فى جمیع کتب الفقه مِن أىّ مذهب کانت و لا فى کُتب التفسیر« و جملههاى فراوانى از این دست که ادعاى آشنایى کامل با فقه و شریعت اسلام دارند.
قاسم امین، در این کتاب، طلاق را چنان بررسى و موشکافى کرده که تنها از توان عالم و فقیهى بزرگ بر مىآید. از »اصول« و »فروع« طلاق سخن مىگوید: »و هو أنّ الطّلاق محظور فى نفسه مباح للضرورة«; عبارتى کاملاً فقهى و نشانگر اطلاع کامل نویسنده از حدود و ثغور طلاق.
همچنین، کتابها و نامهایى که قاسم امین در تحریر المرأة آورده، شاهدى دیگر است بر تفاوت نگاه و بضاعت او، در مقایسه با آثار دیگر وى: »حواشى ابن عابدین، کتاب الروض، تبیین الحقائق فى شرح کنز الدقائق نوشته عثمان بن على الزیعلى، حسن الأسوة، از سیّد محمد صدیق حسن خان بهادر، تاریخ الرسل و الملوک، اثر طبرى و دهها کتاب و اندیشمند دیگر چون غزالى و ابن اسحاق و ابن خلدون و ابن رشد و ابن عاصم اندلسى و ابن القاسم و ابن عمر و ابن المقرى. ولى این نامها و کتابها در المرأة الجدیدة که تنها یک سال بعد نگاشته شده و موضوع کتاب، همان موضوع زن است، چنین تغییر کردهاند: هیرودت، پاول بورجیه، جان استوارت میل، بنیامین ایرل بیکنز فیلد، ویلیام ایوارت، ویکتور هوگو، پترس دوم، کاترین دوم، اسکندر اول، مارى ژال آنتوان، اسکندر دوم.
البته، قاسم امین، در کتابِ مصریان، به هنگام رد آراى دوک دارکور، از بزرگان و اسلام نام برده که در دامان این دین پرورش یافتهاند، کسانى چون: ابوحنیفه، مالک، شافعى، امام صادق(ع)، امام باقر(ع)، فیروزآبادى، به عنوان بزرگان فقه; خیام، مأمون، ابن سینا به مثابه برجستگان جهان ریاضیات و هندسه; فارابى، ابوبرکات بغدادى، ابن رشد، فخرالدین رازى، غزالى، ابن زهر، از فلاسفه نامدار اسلامى; ابن سینا، ابن رضوان، ابوبکر بن جواهر اندلسى، سرآمدان طبّ و جهان پزشکى، ابن اثیر و ابن خلدون، به عنوان تاریخنگاران سرشناس، ابن درید، ابونؤاس، بحترى، خوارزمى، معرّى، متنبّى، جریر و فرزدق، شاعران پرآوازه اسلام و جهان.
22ناگفته نماند که قاسم امین، در کتاب مصریان، تنها به نام این بزرگان بسنده کرده و هیچ رأى و نظرى از ایشان نیاورده که نشانگر آشنایى کامل وى با آنها باشد. وى در تحریر المرأة، این نامها را در کنار آراء و دیدگاهشان ذکر کرده; اما در المرأة الجدیدة، بخشهایى از دیدگاه و نوشتههاى غربیان را جایگزین نظرها و نوشتههاى فقهى نموده است.
قاسم امین علیه قاسم امین
دگرگونى دیدگاههاى قاسم امین درباره مسائل زنان در سه کتاب پیاپى و در یک برهه کوتاه، پژوهشگران را شگفت زده کرده است. وى، میان دو سر یک طیف چنان در نوسان است که گویى هر لحظه با کشف و شهود تازهاى روبهروست. آن چه در پى مىآید، اشاره به نمونهاى از دگرگونیها و خلجانهاى روحى این نویسنده است، در باب و باره سه موضوع و در سه کتاب:
× از حجاب اسلامى تا کشف حجاب
گفته آمد که چاپ تحریر المرأة، با هیاهوى فراوانى همراه بود.
نویسنده در این کتاب بر سه موضوع اساسى انگشت نهاده بود:
1. حجاب ]پوشش تمام بدن حتى صورت و کف دو دست[ برازنده هیچ زنى نیست.
2. درخواست خروج اختیارات زناشویى از دست مردان و ضرورت همکارى دولت و ملت در این باره.
3. ناپسند بودن مقوله تعدد زوجات و ضرورت تصویب قوانین جدید.
اما وى پیش از این، یعنى در کتاب: مصریان... همه قوانین کشور و مردم مصر را برپایه موازین اسلام، استوار دانسته است. جامعهاش را تنها جامعهاى مىداند که از اختلاط زنان و مردان جلوگیرى مىکند و بر این کار، مباهات نموده است. در کتاب مصریان... از زنان غربى به بدى یاد کرده و حشر و نشر با زنان را از مصادیق بارز بى عفتى دانسته، برابرى حقوق زن و مرد را تنها در جامعه مصر تحقق یافته انگاشته است:
»هر آن چه را که ما مردان انجام مىدهیم، انجام آن بر زنان رواست و هر چه بر ما حرام باشد، بر آنان نیز حرام است. حال که براى ما مردان، ورود به اجتماعهاى زنانه جایز نیست، همین حرمت براى ورود زنان به محیط مردانه وجود دارد. من تکرار مىکنم که در این جا ]کشور مصر[ وضعیت مرد کاملاً مشابه وضعیت و جایگاه زن است.«
23و علت آن را چنین بیان مىکند:
»زیرا دین ما... سفارش نموده که هیچ زنى را به جامعه مردان راه ندهیم و زنان نیز هیچ مردى را به درون خود پذیرا نباشند. این کار، پاسدارى از حرمت مرد و زن است که فساد را ریشه کن مىکند.«
24مىافزاید:
»]از این روى[ هیچ مسلمانى وجود ندارد که بخواهد بر اساس سنتها و عادتهاى اروپائیان ازدواج کند... زیرا ازدواج از منظر مسلمانان یک آغاز است و از نگاه غربیان، یک پایان.«
25قاسم امین، در کتاب مصریان... ، حجاب را زیبنده زنان شرقى مىخواند و با دفاع از اوضاع جامعهاش، مشکلات اختلاط غربیان را بر مىشمارد که جهان را به یک شهوتکده تبدیل کردهاند.
افزون بر این، در شرق، مسألهاى به نام عدم احقاق حقوق زنان نمىیابد که نیازمند تغییر و اصلاح و تحول باشد، بلکه مشکل بنیادین در خود غرب است که از نعمت همانندى با شرق، محروم گشته، پا به بیراههها نهاده است. اما پنج سال بعد و با نگارش کتاب تحریر المرأة - همچنان که از نامش پیداست - دگرگونیهاى شگرفى در افکار و دیدگاهها و الگوهاى قاسم امین، نمایان مىشود; حجاب را عادتى نکوهیده مىنامد که مشرق زمین، همچون دیگر تمدنها بدان خو کرده، بر ماست که این عادت ناپسند را ترک گوییم:
»حجاب، یکى از ضروریات دورههاى تاریخى کهن است که همه انسانها از آن گذر کرده، یونانیان باستان نیز چونان شرقیان امروز، حجاب را بر زنان واجب مىشمردند. دین مسیحیت هم در قرون وسطى، و بویژه در قرن نهم میلادى، به پوشیده بودن سر و موى زنان فرمان مىداده است.«
26پُر واضح است که نویسنده حجاب را که پیش از این شرعى و اسلامى نامیده بود، اکنون عادتى بیش نمىبیند:
»بر ماست که اوامر و نواهى الهى را بدون هیچ بحث و نقدى بیان داریم، ولى باید اعلام کنیم که هیچ نصى در شریعت بر وجوب حجاب کنونى زنان ما، فرمان نداده است و این گونه حجاب، عادتى بیش نیست که از همجوارى با برخى کشورها فراگرفته، بدان خرسندیم و بر آنها جامه دینى پوشاندهایم; در حالى که دین مبین اسلام، از آن مبرّاست.«
27در این کتاب، کشور مصر به دو جامعه زن و مرد تقسیم نشده و همجوارى دو گروه که در کتاب: مصریان... زیانبار نامیده شده بود، امرى پسندیده قلمداد شده است:
»زنانِ عرب و زنان روستایى مصر، که دوشادوش مردان و درست مانند غربیان کار مىکنند، در قیاس با همنوعان شهرنشین خود، گرایش کمترى به فساد دارند، زنان شهر نشینى که حجاب، آنها را از شهوتها و غوطه خوردن در مفاسد دور نکرده است. این امر، ما را به این باور مىرساند که زنانى که با مردان حشر و نشر دارند، در قیاس با زنان پرده نشین از افکار پلید جنسى دورتراند.«
28قاسم امین، در این کتاب حتّى غرب را با دیدهاى دیگر نگریسته که:
»بیشتر زنان پاکدامناند و بویژه زنان امریکایى که از آزادى بهره بیشترى دارند; تا آن جا که دختران و پسران در سر کلاسهاى درس در کنار هم مىنشینند و به فراگیرى دانش مىپردازند... اصولاً غربیان که به همه دانشها دست یافتهاند، اگر در حجاب فایدهاى مىدیدند، آیا آن را رها مىکردند؟«
29امّا همچنان که گفته آمد - محمد عبده، نگارنده واقعى کتاب، بخشهایى از کتاب و یا دست کم استاد راهنماى قاسم امین در این اثر بوده که این آراء و دیدگاهها را مىتوان در نوشتههاى محمد عبده یافت.
30ولى در کتاب دیگر قاسم امین، یعنى المرأة الجدیدة، که دیگر خبرى از یارى استاد به شاگرد دیده نمىشود، دیدگاه واقعى قاسم امین، نمایانتر و شفافتر است و حتى با آراى وى در دو کتاب پیشین متفاوت. نویسنده این کتاب را مىتوان منادى زن سالارى نامید. وى حجاب را ابزارى مىنامد که مردان آن را براى بهره کشى از زنان ساختهاند.
31قاسم امین، تاریخچه مفصلى از مردسالارى ارائه نموده که در بند کردن زنان با تشکیل خانواده همراه و همداستان بوده بر این پندار است در دورههاى نخستین تاریخ، زن انسانى آزاد بوده است.32 در کتاب المرأة الجدیدة، حجاب را نه تنها شرعى که انسانى نمىداند و اعتقاد دارد که:
»]حجاب[ آزادى فطرى و خدادادى زن را از بین مىبرد و از پیشرفت زنان جلوگیرى مىکند، پایههاى بنیادین خانواده را متزلزل مىسازد و تنها و تنها سود آن کاستن از زنا است; اگرچه از گرایش به این مفسده نمىکاهد.«
33بدین سان، غرب در کتاب سوم قاسم امین، الگویى تمام عیار مىشود:
«از آن جا که زن و مرد کاملاً یکسان هستند و هر دو توأمان به دانش و نشاط علم نیازمند، باید از راهکارهاى اروپائیان و امریکائیان، سرمشق بگیریم و این عادت نکوهیده را نابود سازیم، زیرا همه غربیها هم عقیدهاند که حجاب زنان، مسبّب عقبماندگى ما شرقیان است و بىحجابى، راز پیشرفت غربیان.»
تعدد دیدگاههاى قاسم امین درباره طلاق34
وى در کتاب: مصریان... ، طلاق را حق مطلق مرد نامیده است; یعنى مراحلى را که اصلاح طلبان آن دوره، براى تعیین و مرزبندى طلاق ارائه و پیشنهاد کرده بودند، نادیده انگاشته، حتى ضرورتى براى سپردن حکم طلاق به دست قاضى یا تعیین دو نفر از نزدیکان براى رفع تیرگى روابط زن و شوهر نمىبیند:
»این قاضیان چه مىدانند؟ که زمام امور را به دست ایشان بسپاریم و براساس چه سند و منبعى حکم مىکنند؟... قانون فرانسه، به مردِ سرخوردهاى که در زن خود عیبى غیرقابل بخشش بیابد، چه خواهد گفت؟ او را اندرز مىدهد که تا پایان عمر شکیبایى پیشه سازد، براى چه؟ براى پایدار ماندن بنیاد خانواده.«
35اما پس از چندى و در مقالهاى، طلاق را از عوامل کاستن احترام خانواده دانسته است.36 قاسم امین، در تحریر المرأة، دیدگاه سومى یافته، شهادت دو نفر عادل را براى طلاق ضرورى مىداند و به دولت و حکومتى که خیرخواه مردم باشد مىگوید که باید طلاق را از دست مردان خارج کند و در این راستا، لایحهاى در پنج ماده به دولت پیشنهاد مىکند.
37ناگفته پیداست که وى در این پیشنهاد، از همان قوانینى دم زده که چندسال پیش در کتاب: مصریان... نادرست و بى ارزش شمرده بود.
* مقوله چندهمسرى و تغییر دیدگاه
قاسم امین، در کتاب: مصریان... نظر شخصى خود را درباره بسنده کردن مردان به یک زن بیان داشته، ازدواجهاى دوم و سوم و چهارم را بنابه ضرورت، جایز مىداند; اما در کتاب: تحریر المرأة، عرصه را بر مردان تنگتر کرده، آیه سوم سوره نساء را چنین شرح مىدهد:
»تعدد همسران، تنها با ایمن بودن از ستم به زنان دیگر رواست... اما اگر این تعدد، بنیان خانواده را تهدید کند و از حدود شرعى فراتر رود، بر حاکم رواست که براى رعایت مصلحت عمومى، آن را ممنوع سازد.«
38این نظر، درست بسان نظرگاههاى محمد عبده، شیخ الأزهر، درباره تعدد زوجات است که در بسیارى از نوشتههاى وى یافت مىشود.
البته، قاسم امین در کتاب: المرأة الجدیدة، دو مسألهاى را که در کتاب تحریر المرأة بررسى کرده )تعدد زوجات و محدود کردن حق طلاق براى مردان(، مهمترین نظرهاى خویش دانسته و خرسند است که عالمى بزرگ و فقیهى حکیم مانند حضرت استاد شیخ محمد عبده، بر دیدگاههاى وى صحّه گذارده است.
39محمد عماره، درباره دگرگونى دیدگاههاى قاسم امین، عبارت جالبى دارد:
»مخالفان قاسم امین اگر درست مىاندیشیدند و یا دست کم یکى از ایشان به فکر فرو مىرفت، ضرورتى براى پاسخ گویى به وى نمىیافت، بلکه کافى بود کتاب: »المصریون... ردّ على دوق دارکور« را به عربى ترجمه مىکرد تا در این صورت، قاسم امین به خود پاسخ مىداد و آن چه در کتاب تحریر المرأة گفته بود، نقض مىکرد.«
نتیجه:41
اصلاحات در جهان عرب، با گرته بردارى از رنسانس اروپا، دو سده پیش آغاز شد; در سال 1805 میلادى و همزمان با خلافت محمدعلى پاشا در مصر. وى، نخستین کسى بود که اصلاحات را در عرصههاى سیاسى و اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى پدید آورد. البته توجه جدى روشنفکران و شاعران و نویسندگان عرب به مسائل و حقوق زنان، از نیمه دوم قرن نوزدهم -آن هم به عنوان پیوستى از اصلاحات و مسألهاى درجه دوم - آغاز شد.41
قاسم امین، یکى از پیشگامان اصلاحات در صف دوم رنسانس عربى قرار مىگیرد، نخستین مرحله با بطرس البستانى، أحمد فارس الشدیاق، رفاعة رافع الطهطاوى، سیدجمالالدین اسدآبادى، محمد عبده، عبدالرحمن الکواکبى شروع مىشود.
قاسم امین، شاگرد اسدآبادى و عبده، در سه کتاب، سه رویکرد متفاوت را تجربه کرد: دفاع بى حد و مرز از وضعیت زن مسلمان مصرى و نادرست نامیدن اوضاع زنان غربى در کتاب »المصریون....«، روى آورى به اصلاح اوضاع زنان با تأکید بر دیدگاههاى اسلام سنّى در کتاب »تحریر المرأة«، و در آخر، فراخوان دادن به پیروى از راهکارها و الگوهاى غربى براى اعتبار دادن به زنان در کتاب »المرأة الجدیدة«.
با این همه، وى در آن زمان، یگانه نویسندهاى بود که همه توان خویش را براى بهبود اوضاع زنان عرب و مسلمان، به کار بست و دیدگاههایش تا اکنون الهام بخش شاعران و فعالان عرصه زنان عرب و مسلمان است.