نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
* عضو بنیاد ملى نخبگان ایران.
چکیده
کلیدواژهها
یکى از پُر دغدغه ترین پرسشهایى که هنوز در میان بسیارى از طلاب و روحانیون، بویژه نسل جوان مطرح است، اینکه چرا با توجه به ضرورت امر تبلیغ و بایدهاى تعمیق و گسترش عرصههاى تبلیغى و ارتقاء سطح کمّى و کیفى آنان، هنوز کلّیت تبلیغ از سوى بسیارى از مدیران و متولیان امر مغفول مانده است؟
در واقع، اولین پاسخى که براى این پرسش مىتوان ذکر نمود این است که بیشتر مدیران و حتى صاحبنظران، در بیرون و درون حوزه، نگاهى دست دومى به مقوله تبلیغ دارند و در مقام عمل آنقدر که شأن یک مبلّغ دین است، او را ارج نمىنهند و بالتّبع، تبلیغ در راستاى چنین نگاهى اُفت و نزول چشم گیرى خواهد داشت.
پیرامون تبلیغ از سوى صاحب نظران و اندیشمندان دین بحثهاى بسیارى تا به حال مطرح شده است; اما از آنجایى که سخنان رهبر حکیم و فرزانه، به عنوان اصلىترین گفتمان براى ما مطرح است، در همین ابتدا به عنوان ورود به بحث، سخنى از ایشان در زمینه اهمیت و جایگاه تبلیغ ذکر مىشود، تا غایت موضوع بر همگان روشن گردد.
»من مصّرم که جامعه تبلیغى ما به تبلیغ، به صورت یک کار اصلى و حقیقى و لازمه قطعى علم دین نگاه کند. جامعه علمى دینى - یعنى روحانیت - اولین وظیفهاش تبلیغ است. تبلیغ یک وظیفه درجه دوم، مخصوص عدهاى خاص از روحانیون نیست. شرایط و لوازم و نیازها و تلاشهایى احتیاج دارد. کسانى که اهل این کارند، باید دامن همّت به کمر بزنند و آستینها را بالا کنند و این حرکت را انجام دهند. امروز نظام اسلامى، پشتیبان اینگونه حرکتهاست. علماى محترم دین، ائمه محترم جماعات و آبرومندان محترم در هر جا که هستند، از اینگونه حرکت حمایت کنند و آنرا تأیید نمایند.«1
اگر انتقال پیام و آموزههاى دینى براى گروهى از مخاطبان در سطوح گوناگون را تبلیغ به نامیم، به یقین در میان علوم حوزوى، علمى پدیدار خواهد شد به نام تبلیغ دین . یعنى در گام نخست در تولید علم، بایستى نگاهى درونى داشته و در حوزه دین به یک رشته میان رشتهاى نوین دست یافته و آنرا فرا بگیریم. بى گمان این امر نیازمند آموزش، مهارت زایى و یاددهى در میان طلاب و علاقهمندان است که سازمان و ساز و کار متناسب با خودش را مىطلبد. پس با این نگاه، تبلیغ به خودى خود یک علم و دانش تخصصى مىشود که براى انتقال معانى، مفاهیم و آموزههاى دینى، اعم از عقاید، احکام و اخلاق و... کاربردى خواهد بود.
براى ورود به بحث در ابتدا لازم است تا شأن و منزلت این علم و عالم به آن تبیین گردد.
1. شؤون مبلغان دین
ما در مقام مبلغ دینى شؤونى داریم که شایسته بررسى و توجهاند. در واقع مبلّغ دینى مىخواهد پا بر جاى پاى پیامبران بگذارد و تا اندازهاى مثل آنان مردم را به سوى حقایقى راهنمایى کند که زمینهساز سعادت دنیوى و اخروى آنهاست. این مقام شؤونى را به همراه مىآورد که عبارتاند از:
- هدفمندى
- حرص و شور و شوق براى نجات انسانها
- توجه به همه عوامل مؤثر در جهت گیرى وجودى و سلوک دینى انسانها
در تبلیغ، چه چیز را هدف خود قرار دهیم؟ هدف پیامبران چه بوده است؟ پیدا کردن پاسخ براى این دو پرسش بسیار مهم است. ما گمان مىکنیم پیامبران آمدهاند تا همه انسانها خوب و سعادتمند شوند; اما چنین هدفى در کار نیست. دست کم این مطلب از قرآن فهمیده نمىشود. پیامبران آمدهاند، فضایى را بیافرینند و مقدمات و زمینههایى را تمهید کنند که انسانها از روى آگاهى و آزادى، حقیقتى را بفهمند و در برابر آن موضع گیرى کنند. اگر این حقیقت را بپذیرند، مؤمناند و اگر انکار کنند، کافر. پس فضاسازى و مقدمه چینى براى انتخاب آزادان،ه هدفى است که قرآن براى افعال و اعمال تبلیغى پیامبران تصویر مىکند. به عنوان نمونه در قرآن کریم آمده است:
قُلِ الحَقّ مِن رَبّکُم فَمَن شاءَ فَلیؤمِن وَ مَن شاءَ فَلیکفُر.2
اى پیامبر! بگو: این حق از جانب پروردگار شماست، حال هر کس مىخواهد ایمان بیاورد و هر کس مىخواهد، کافر شود.
پیامبر(ص) حقایق را به مردم عرضه مىکند. از آن پس مردماند که یا سراغ هلاکت مىروند و یا حیات.3
اما مهم این است که آنچه انتخاب مىکنند، از سر آزادى و آگاهى است.
شباهت ما در تبلیغ به پیامبر، باید در این باشد که به نجات انسانها حرص و ولع داشته باشیم4. این حرص موجب مىشود که ما در پى عواملى برویم که در جهت گیرى وجودى انسانها، اثرگذارترند. ما دیگر فقط تابع معرفت نیستیم. فقط به این دل خوش نمىکنیم که به کلاس درس برویم و یا به روى منبر برویم و احکام و عقاید و اخلاق بگوییم. معرفت، فقط یکى از عوامل دیندارى و جهتگیرى انسان است. اما بُعد مهم دیگر، عامل عاطفى و انگیزشى است. با همراه کردن این عامل است که مىتوان زمینه توجه به معرفت را نیز فراهم کرد.
2. رابطه مبلغ و مخاطب
تبلیغ از آن جهت که رابطهاى است دو سویه میان دو نفر یا بیشتر، مىتوان آنرا از حیث رابطه و نسبت میان مبلغ و مخاطب، گوینده و شنونده حداقل به دو دسته نوع بندى نمود:
1-2. رابطه دارا و ندار
اولین نوع از انتقال مفاهیم رابطه مبلّغ و مخاطب، تبدیل به رابطه دارا و ندار مىشود; یعنى یک طرف اطلاعات و آگاهىهایى را دارد و آن طرفِ دیگر محروم از آن اطلاعات مىباشد. در این حالت، میزان تأثیرگذارى بسیار کاهش مىیابد و در نهایت، شخص و یا اشخاصى که مقصد انتقال پیام بودند، تبدیل به یک بانک اطلاعاتى و لوح فشردهاى از اطلاعات مىشوند. وقتى گوینده بر ثروت علمى و دانشى خویش تکیه کند در نهایتِ تلاش مىتواند همان مقدار از دانش و آگاهى را به دیگران منتقل نماید; ولى نخواهد توانست در اندیشه، بینش و گرایشهاى مخاطبان اثربخش باشد. انبوه اطلاعات وارد شده، تنها کارى که انجام مىدهد این است که گرسنگى و میل به پیام و اطلاعات اشخاص را رفع مىنماید، ولى هیچ کدام از آن اطلاعات جذب روح و جان فرد نمىشود.
این حقیت در کلام مقام معظم رهبرى این چنین بیان شده است:
»تبلیغ یعنى چه؟ تبلیغ یعنى رساندن; باید برسانید. به کجا؟ به گوش؟ نه; به دل. بعضى از تبلیغهاى ما حتى به گوش هم درست نمىرسد! گوش هم حتى آن را تحمل و منتقل نمىکند! گوش که گرفت، مىدهد به مغز. قضیه اینجا نباید تمام بشود، بلکه باید بیاید در دل نفوذ و رسوخ کند و به هویت ما هویت مستمع، تبدیل شود. تبلیغ براى این است. ما تبلیغ نمىکنیم فقط براى اینکه چیزى گفته باشیم; ما تبلیغ مىکنیم براى اینکه آنچه را که موضوع تبلیغ است، در دل مخاطب وارد شود و نفوذ کند. آن چیست؟ آن، همهى آن چیزهایى است که در اسلام به عنوان ارزش، مورد حمایت جان و حرم و ناموس حضرت ابىعبداللّه، علیهالسّلام، قرار گرفت، که همهى پیغمبران و اولیاى الهى دیگر و وجود مقدس رسولاللّه هم همینطور عمل کردند، که البته مظهرش، حسینبنعلى، علیهالسّلام، است. ما مىخواهیم منطق دین، ارزشهاى دینى، اخلاق دینى و همهى چیزهایى را که در بناى یک شخصیت انسانى بر مبناى دین تأثیر دارد، تبلیغ کنیم; براى اینکه مخاطب ما به همین شخصیت دینى تبدیل شود.«5
همانگونه که در بالا آمده است ما در تبلیغ به دنبال رسیدن به دو هدف هستیم: اول آنکه معارف و آموزهها را به دل و جان مخاطبان خویش برسانیم و دوم اشخاص و افراد را به مقاصد تبلیغى برسانیم. گاهى هر دو شکل قضیه یعنى هم انتقال به جان و دل مخاطب و هم تغییر رفتار و کردار و یا رسیدن به مقاصد تبلیغى صورت مىپذیرد و گاهى هم فقط بخش نخست آن محقق مىشود که این امر بستگى به عوامل متعدد و گوناگونى دارد که از آن جمله مىتوان به میزان اخلاص مبلغ نیز اشاره نمود.
2-2. رابطه مرید و مراد
در شکل دیگرى از تبلیغ که در همه عرصههاى دینى و حتى علمى مىتواند صورت پذیرد این است که: عموماً منابع سخنان مبلغ، برداشتهاى شخصى و سلیقههاى اوست. این روش ما را بدانجا خواهد رساند که باب مرید و مراد بازى در بسیارى از مواقع گشوده خواهد شد و در نتیجه، مبلغ، مخاطب خود را به خودش پیوست و سنجاق مىکند و خودش حجابى مىشود براى فهم و درک حقایق، در حالى که ما موظفیم قدرت تشخیص و بصیرت را به افراد منتقل کنیم و راهنما به سوى حقیقت باشیم.
3. ویژگیهاى مبلّغ
اثر گذارى تبلیغ، چه درقالب منبر و خطابه، چه کلاسدارى و کارگاه برگذار نمودن، چه تبلیغ چهره به چهره و فردى و چه دیگر عرصهها، مرهون ویژگیهایى است که مبلغ از آنها برخوردار است از جمله:
1-3. تلاش تخصصى براى درک جامع، کامل و متناسب دین
هر فرد مبلغ، باید در ابتدا تلاشى تخصصى براى فهم و درک همه جانبه نظام معارف دین و شناخت کامل مسائل داشته باشد. تأکیدات بزرگان حوزه و اساتید محترم در زمینه نیک درس خواندن و فرا گرفتن کامل همه جهات علمى و به دست آوردن ساز و برگ لازم، همگى، در این شاخه قرار مىگیرند. شیوه صحیح استفاده از آیات، روایات و ادعیه، مهارتى نیست که یک شبه به دست آید. روشهاى استنتاج و برداشت از قرآن و روایات و حتى تاریخ اسلام را باید به درستى فرا گرفت و جستوجو کرد که تلاشى سالیانه و همیشگى را مىخواهد. این امر از آن دسته انوارى است که اهلبیت(ع) باید بر جان و قلب و فکر فرد بتابانند، تا تاریکیها و حجابهاى درونى شخص از بین برود.
مبلّغ باید در این مرحله به دنبال آن باشد که نخست نگاهى همه جانبه و کامل به نظام معارف دین پیدا نماید و دیگر اینکه جزئى نگرى و کاربردى کردن و عینى بودن معارف را نیز دنبال کند. در این باره سخنان مقام معظم رهبرى بسیار کاربردى و عینى است و نحوه و چگونگى این تلاشها را تبیین مىنمایند.
2-3. تلاش و تحقیق تخصصى براى درک صحیح مخاطب و محیط
مبلّغ باید نیازها، ظرفیتها، میلها و آسیبها را در حوزه مخاطب بشناسد; زیرا قرار است که در یک مرحله مهندس افکار و اندیشهها باشد و در مرحله و شأنى دیگر، طبیبى دوّار و مهربان. اگر چنین فردى نداند که مخاطباناش چه نیازهایى دارند و با چه مؤلفهها و شاخصههایى زیست مىکنند، هرگز نخواهد توانست با آنان گفتوگو کند. گفتوگو میان دو انسان آنهم در شرایط پُر هیاهوى امروزى، کار به نسبت دشوارى است. به طور قطع، همه ما اذعان داریم که سخن گفتن یک طرفه دردى را از کسى دوا نمىکند. شناخت از مخاطب هم که از آن یاد مىشود، باید در قدم نخست شناختى کلى از زمانه و روحیات انسان باشد و در گام بعد، آگاهىهاى جزئىتر و ریزتر; به عنوان مثال، مردم جنوب ایران، با شمال ایران از جهت فرهنگ و سنت بسیار با یکدیگر متفاوتاند. اگر بدون شناخت چنین مسائلى پا به عرصه تبلیغ نهادیم و فقط به کلیاتى بسنده کردیم، بى گمان، مبلغ موفقى نخواهیم بود. فرهنگ شناسى، جغرافیا شناسى، تاریخ شناسى و ابزارشناسى از آن جمله امورى هستند که امروزه مىتوانند در این قسمت، نیاز نسبى مبلّغ را برطرف نمایند.
4. نکتههاى کاربردى ارتقاء سطح تبلیغ
1-4. جمع آورى تخصصى محتوا و مطالب
مطالعه موضوعى و فیش بردارى موضوعى، نیاز همیشگى براى مبلّغ است. مبلّغ باید بتواند بستههاى محتوایى گوناگون و متعددى را براى مخاطبان در سطوح مختلف جمع بندى و تهیه نماید; به عنوان نمونه، مطالعه موضوعى در باب امامت داشته باشد. زمانى را اختصاص دهد و همه آیات و تفاسیر این مبحث را از نظر بگذراند. پس از آن به سراغ روایات برود و بسیارى از روایات را هم ببیند. از همه آنها فیش بردارى کند. این روش یک بحث فوق العاده مهم و حیاتى است که بحثى جداگانه را مىطلبد که در روشهاى پژوهش، روش تحقیق، شیوه استنتاج و چگونگى محوربندى و دسته بندى مطالب باید آموزش ببیند و نگاهها وعوامل حاکم بر روشها را، که در باب علم شناسى به آنها پارادایم 6 مىگویند، آنها را بشناسد و مسائل را نسنجیده و حل نشده رد نکند. فرض بر این است که یک مبلغ، اکثر این نکتهها را مىداند! پس از اینکه مطالعه را تمام و مطالب را محوربندى کرد، نوبت به انتخاب موضوع مناسب مىرسد که چه ریز موضوعى از موضوعات امامت را، یا چه بخش از بخشهاى امامت را براى مخاطبان خود طرح نماید؟ دقت شود که شرایط و احوالات مخاطب که در بالا بدان اشاره شد و شناخت و آگاهى از سطح فهم و درک افراد در انتخاب ریز موضوع، بسیار مهم است. پس از انتخاب موضوع، باید به سراغ ریز کردن مطالب رفت که خودِ این مسأله، روشهاى گوناگونى دارد. مسأله یابى، پرداختن به ریشههاى موضوع، عوامل و اقسام، آثار و آسیبها و... یک روش مرسومى است که بسیارى از مبلغان از آن براى ریز کردن موضوعات خود استفاده مىکنند و عموماً هم خوب از کار در مىآید. در این بخش لازم است که اشارهاى شود که انتخاب آیات، روایات، شعر و حکمتِ متناسب با موضوع منتخب هم از نکتههایى است که در این جمع آورى کمک شایانى به مبلّغان مىکند.
2-4. انگیزه سازى مناسب
تفاوت اساسى و نقطه ضعف و قوت یک منبر یا کلاس امروزى در این بخش است. همین ویژگى باعث تفاوتهاى بسیار در ارائه مطلب مىشود. انگیزه سازى که خود امرى ذو مراتب است، مىتواند عامل موفقیت و یا شکست یک منبر و یا تبلیغ شود. مراتب انگیزه سازى به شرحى است که در ذیل مىآید:
1-2-4. انگیزه سازى ابتدایى
نخستین مرحله انگیزه سازى، مرحله آغازین منبر است; یعنى همان شروع سخن.
فرد مىتواند با ابهام، سؤال، حکایت، خاطره، طنز، تعریفِ شفاف و یا یک دسته بندى مخاطب نسبت به موضوع مورد نظر، بحث را آغاز کند. اگر فرد توانست همان لحظه اول مخاطب را پاى سخن خویش بنشاند کار مهمى را انجام داده و گردنه دشوارى را گذرانده است. اگر بخواهیم قیاسى داشته باشیم با فیلم، همان سکانس اولیه و شاید هم همان یک سوم شروع فیلم است که بسیار اساسى و حساس است که اگر کارگردان موفق نشود، تماشاچى از پاى فیلماش بلند مىشود. روشهاى گوناگون و رنگارنگى وجود دارد که مىتواند براى شروع یک سخنرانى انتخاب شود که خود این امر ذوق و سلیقه مبلّغ را مىطلبد.
2-2-4. انگیزه سازى فرآیندى
دسته بندى، پیوستگى و انسجام، تازگى و نوآورى، نزدیکى و گره خوردن و کاربردى بودن امور، از جمله ویژگیهایى است که در کششزایى در حین صحبت حائز اهمیت است. شاید یک مبلّغ شروع خوبى در ارائه مطالباش داشته باشد، ولى نتواند خوب ادامه دهد و یا نتواند خوب منبرش را به پایان ببرد. یک ارائه جدید از یک مطلب کلیشهاى خودش هنرى است که مىبینیم سخنورانِ موفق، دارند. در این قسمت مىتوان، در مَثَل براى دسته بندى بحث از روش هندسه گویى استفاده کرد. براى نمونه وقتى مىخواهیم رابطه مأموم با امام را بازگو کنیم، سه ضلع براى بحث مىچینیم: 1. محبت 2. معرفت 3. اطاعت. چون ذهن مخاطبانِ ما با چینشهاى سه گانه بسیار آشناست و دلیل این امر هم این است که اکثر ما در دوران تحصیل با این روش، بارها و بارها رو به رو شدهایم و هندسه گویى، دسترسى مخاطب به مطالبِ شنیده شده را راحتتر مىکند.
3-2-4. انگیزه سازى تداومى
گردآمدن مردم بعد از صحبت منبرى، پرسشها و پى گیرى مطالب و پى گیرى منابع از او، شاخصههایى هستند که فرد مىتواند بفهمد که بحثاش به خوبى منتقل شده است یا خیر؟! حلقه زدن بر گر منبرى، بعد از منبر، بسترهاى مناسبى هستند که مىتوان به عنوان حلقههاى پیوسته به منابر از آنها بهره برد. وقتى فرد گوینده به خوبى، بحثاش را شروع کرده باشد و به همان خوبى نیز ادامه داده باشد، بدین معنىست که مخاطب را به سر منزل مقصود علمى و معنوى رسانیده است و از اینجا به بعد، مخاطبان، مبلّغ را رها نخواهند کرد. اگر مبلّغ بتواند به این مرحله برسد، توفیقى است که خداى متعال بهره او کرده است.
3-4. تحریک احساسات
اسلوبهایى براى تحریک احساسات وجود دارد که باید از این اسلوبها استفاده نمود:
- داستان واره
- داستانى
- توصیفى و ترسیمى
- تخیلى و شاعرانه
- مناجاتى
- موعظهاى
- مبالغه وا ر و تأکیدى
بى گمان تحریک احساس، شناخت احساس را مىطلبد. اگر مبلّغ احساسات مخاطب را نشناسد هرگز نمىتواند توجه او را به چیزى جلب کند. به عنوان نمونه براى تحریک حس کنجکاوى مىتوان از طرح سؤال و داستان گویى استفاده کرد و براى ارضاء حس زیباگرایى و زیباشناسى مىتوان از شعر استفاده نمود و آهنگین سخن گفت. براى اقناع اندیشه مخاطب، مىتوان از تجزیه و تحلیل، تعلیل و توجیه، توضیح و تقسیم، گزارش و بیان نتایج تحقیقات، مقایسه و ترجیح، نقد و بررسى استفاده نمود.
5. لوازم کار تبلیغ
1-5. لحاظ عقلانیت و تعبّدگریزى به نحو اکثرى
عقلانیت، معانى متعددى دارد و مراد ما در اینجا، آن معنى نیست که معادل Rationality است; بلکه مقصود معنایى است که با Reasonableness برابر است; یعنى استدلال پذیرى.
انسان جدید با ملاک قراردادن علوم جدید، هر سخنى که به او عرضه شود مىگوید: چرا؟ به کدام دلیل؟ انسان سنّتى در برابر سنّت تسلیم است و امور بسیارى را از روى تعبد مىپذیرد; اما انسان متجدد اگر تعبد ستیز نباشد، دست کم، تعبد گریز است. این وضعیت طلب مىکند که مبلّغان در مقام دعوت دیگران به دین، در ابتدا به صورت حداکثرى بر امور عقلانى، یا دست کم آنچه قابلیت عقلانى شدن دارد تکیه کنند و به تعبد و امور تعبدى به صورت حداقلى بپردازند و در گزینش شیوه و محتواى تبلیغ نیزبه روحیه تعبد گریزى حداکثرى عنایت شود. هر چند در دین تعبدگریزى به صورت مطلق قابل اعمال نیست، ولى با این نحوه ورود، زمینه را براى پذیرش کلیت دین با تمامى ابعادش فراهم خواهد ساخت.
2-5. انسجام و نظام بندى محتواى تبلیغ
در تبلیغ باید به سیستماتیک بودن دین و همخوانى درونى اجزاى معرفت دینى توجه کنیم. آنچه ما در مقام تبلیغ بیان مىکنیم، باید با عقاید، احکام، اخلاق و زمینههاى اجتماعى، تا حد ممکن، همخوانى درونى داشته باشد. این همخوانى درونى زمینه پذیرش و قبول مخاطبان را فراهم مىکند و ذهن آنها به صورت ناخودآگاه، همخوانى را قرینه صدق و صحت محتواى تبلیغى ما فرض مىکند. البته این امر نگاهى جامع و کلان به دین را مىطلبد و عمق بخشیدن به برخى مطالعات و مباحث را اقتضاء دارد.
مبلّغ با مخاطبانى روبهروست که سطوح مختلفى دارند. توانایى ذهنى و فهم آنان متفاوت است. او باید متناسب با هر ذهنیت و سطح، مجموعهاى از مطالب را گزینش کند و حتى از یک آموزه و اندیشه، چندگونه بیان در چنته داشته باشد. فرض کنید که مىخواهید بحثى را از نگاه آیات و روایات بیان کنید; گاه متناسب با ذهنیت مخاطبان، باید به بیان خود بیشتر جنبه عقلى بدهد. ممکن است ضرورت ایجاب کند که بر جنبههاى عاطفى تکیه کند و رنگ عرفانى به بیان خود بزند.
پس نظام بندى به این معنى است که هم اجزاء ارائه شده با هم سازگار باشند و با یکدیگر همخوانى و همراهى کنند و هم سطوحى که براى مخاطبان در نظر مىگیریم عارى از ناهمخوانى باشند.
3-5. لحاظ گرایش انسان مدارانه مخاطبان در نحوه طرح مباحث
مىدانیم که مباحث درکلام سنتى، خدا محور است. اگر به کتابهایى مثل »شرح تجرید الاعتقاد«7 نگاهى بیندازیم با این حقیقت رو به رو خواهیم شد. اما کلام جدید باید به خاطر اقتضاءات انسان مدرن، حتى الامکان در طرح مباحث - نه محتواى مباحث - انسان محور باشد و از خصیصه تبیینى بهره ببرد.
در کلام سنتى از خدا آغاز مىکنیم. در مَثَلْ اولین کوشش ما نیز به عنوان فعل خدا مطرح است و همچنین است معاد. پس همه چیز بر مبناى خداوند است. معاد و نبوت و غیره، همه، به عنوان کارى مطرحاند که خدا - این وجود علیم ازلى - براى انسان انجام مىدهد. او پیامبرانى مىفرستد، امامانى تعیین مىکند، به انسان ثواب و عقاب مىدهد و... این چشم انداز کلى کلام سنتى است.
از آنجا که انسان جدید خودمحور است، باید دین را به گونهاى مطرح کنیم که با نیازهاى او تناظر داشته باشد. باید در او احساس نیاز به دین ایجاد شود و حل مشکلات خود را به دست دین ببیند و خود را محتاج وحى بداند. مراد این نیست که باید ویژگى اومانیستى انسان جدید را سمعاً و طاعتاً بپذیریم، ولى به هر حال، باید این ویژگى را در طرح دین براى انسان خود محور لحاظ کنیم. یعنى چینش و نحوه وارد شدن و خارج شدن و چگونگى القاء مباحث با کلام سنتى متفاوت باشد.
ویژگى دیگرى که باید در نظر باشد نحوه عرضه، شکل، سیاق و چگونگى طرح مباحث است. در کلام جدید انسان محورى و خصلت تفسیرى - تبیینى را به وضوح ملاحظه مىکنیم. انسان جدید چندان تابع برهان نیست. البته نه آنکه به کلى از برهان گریزان است، بلکه تابع برهانى که ما به این نحو در کلام یا فلسفه دنبال مىکنیم، نیست. او گاه وجههاى استحسانى را نیز مىپذیرد و در پى آن راه مىافتد و ملتزم مىشود. رازش این است که مبادى عقل در بسیارى از فلسفههاى جدید نقادى مىشود.
امروز دعوت به دین باید این چنین باشد که به انسانها نشان دهیم مشکلاتى دارند که جز با دین حل نمىشود. انسان باید این حقیقت را بچشد تا اقبال نشان دهد و از راههایى که پیش رو دارد، دین را انتخاب کند. حتى اگر دنیا را ساحَتِ اجتماعى و زندگى انسان مطرح مىکنیم، باید در ظل توجه و اقبال او به دین باشد.
بنابراین، در نگاه انسان جدید دین مىتواند بسیارى از نیازهاى انسان را برآورد; نیازها و مشکلاتى که انسان به تنهایى از پس آنها بر نمىآید، مانند مشکلات وجودى و نبود آرامش. تا ما این مساله را جا نیندازیم، تکیه بر دین به عنوان منشأ نظام اجتماعى مقبول نمىافتد، بخصوص در روزگارى که ما زندگى مىکنیم و با مشکلات سیاسى - اجتماعى فراوانى روبه روییم.
4-5. توجه به بحرانهاى انسان امروز
جا دارد مبلّغ به بحرانهاى گریبان گیر انسان امروز توجه داشته باشد. بحرانهایى، مانند: بحران خدامردگى که روحیه اقتصادى و مادى گرایى انسانها، تحت الشعاع همین بحران است; بحران پوچى و بى معنایى زندگى; بحران تنهایى که در ازدحام و فشردگى فیزیکى انسانها بیشتر شده است; ولى در واقع، نزدیکى روحى و روانى از میان رفته است; بحران از خود بیگانگى; بحران ابزار شدن انسان در صنعت و تکنیک جدید یا الیناسیون; بحران شکاکیت معرفت; بحران اخلاقى و... .
توجه به این بحرانها بسیار مهم است و باید سازوار با آنها، مطالب را عرضه کنیم. نباید گمان کنیم که این بحرانها در جامعه ما وجود ندارند. ارتباطات گسترده و عمیق امروز دامنه بحرانها را وسعت بخشیده است. این بحرانها در ردههاى سنى بالاى دیپلم، در همه جا کم و بیش محسوساند. جوان تحصیل کرده ما هر چند در ایران است، ولى از طریق اینترنت حال و هواى آمریکا و اروپا را دارد. اکنون کم و بیش به بحرانهاى آنها دچار شدهایم. با وضعیتى که جهان حاضر دارد، در اساس، همه انسانها رو به همسانى پیش مىروند. یکى از معانى جهانى شدن نیز سیر انسانها به سوى حالتهاى انسان غربى است; یعنى غربى سازى انسانها. باید مبلغ خودش را براى تبلیغ در چنین فضایى آماده و مجهز کند.
5-5. زبان و شیوه بیان
براى اینکه بتوانیم ملاحظات یاد شده را در تبلیغ خود دخیل کنیم، نیازمندیهایى داریم:
1-5-5. شناخت وحى: در حوزهها در حق قرآن، روایات و بخصوص ادعیه بسیار جفا مىشود. در حوزههاى علمیه متن درسى که موضوع اصلى آن قرآن یا روایات باشد، کمتر یافت مىشود، هر چند تازگیها گامهاى خوبى در این میسر برداشته شده است.
در حوزههاى اهل سنت طلبهاى که شش سال درس مىخواند، باید زیر نظر استادى، کتاب »صحیح بخارى« را بخواند. البته آنها به دلیل محدودیت زمانى دوره، ممکن است سر و ته درس را بزنند; اما به هر حال استاد مىنشیند و »صحیح بخارى« را باز مىکند و روایت مىخواند و درباره سند آن توضیح مىدهد و مطالبى از فقه اللغه مىگوید و خلاصه، طلبه اهل سنت به هر حال، روایتى به گوشش مىخورد; ولى ما، ده یا دوازده سال و حتى بیشتر درس مىخوانیم در حالى که »کافى« را یک بار هم مرور نکردهایم!
پس اگر هدفِ ما، شناخت وحى است، لازم است ابزار این شناخت را فراهم کنیم، ولى نه تا حدى که در شناخت و تهیه ابزارها متوقف شویم و هدف اصلى، یعنى شناخت وحى را فراموش کنیم. به نظر مىرسد ما بیشتر در پى تهیه ابزار هستیم; ادبیات، منطق، اصول و... ما در ابزارها فرو رفتهایم. لذا یکى از وظایف دوستان مبلغ این است که ابزارها را از هدفها، جداسازند. البته کسب ابزار بسیار ضرورى است و بدون آنها فهم دین میسر نمىشود، ولى نباید اصل هدف و متن دین فراموش بشود. بسیارى از معارف دینى، با بهترین استدلال در ادعیه ما بیان شدهاند. ما بسیارى از معارف را بر اثر کم توجهى به ادعیه از دست دادهایم. آن نظام مندى که پیش تر دربارهاش سخن گفتیم، وقتى حاصل مىآید که چنین کم توجهىها و غفلتهایى از میان برود. اگر ادعیه را نیز به مجموعه معارف خود راه دهیم، نگاه ما به دین از اساس متفاوت خواهد شد.
2-5-5. شناخت هر چه بیشتر انسان و بحرانهاى جدید: درباره آن سخن گفتیم.
3-5-5. به کارگیرى هنر: چه بسا ضرورت آشنایى با هنر و فنون هنرى اقتضا کند که ما دورههایى را در این باره طى کنیم، یا دست کم، مطالعاتى داشته باشیم. این اقتضاى تأثیرگذارى ما است و تأثیر ما را سهلتر مىکند، سهولت و سرعت مىآورد. اگر از این ابزار استفاده کنیم، دیگر لازم نیست بسیارى از پیامها را مستقیم بگوییم.
اساساً تأثیر عمیق هنر در این است که به جاى مستقیم گویى، به نحو ناخودآگاه و غیر مستقیم، مطالب را القاء مىکند و به همین دلیل، تأثیرش ماندگارتر است. البته ما محدودیتهایى در هنرهاى جدید داریم; چون جامعه هنرى پیش از انقلاب فاسد بوده است. موسیقى محدودیتهایى داشته، مجسمه سازى به کلى ممنوع بوده و... حوزههاى علمیه به موسیقى، نقاشى، مسجمه سازى و حتى فیلم سازى اقبال نشان نمىدادهاند و هنوز هم محدودیتها تا اندازهاى وجود دارند.
امروزه، ضرورتهاى اجتماعى ما را به این سو کشانده است که در مَثَلْ، صدا و سیما در رشته فیلم سازى، کارگردانى و مانند آن، طلاب را به خدمت بگیرد و دورههایى براى آنان بگذارد. به هر حال، ما نمىتوانیم به علایق مخاطبان، کم توجه باشیم. وقتى با یک جوان برخورد داریم، نمىتوانیم به دل مشغولیهاى او بى اعتنایى کنیم. پس در تبلیغ دین، به نوعى جامعیت نوین نیازمندیم.
6. تبلیغ در محیط هاى دانشگاهى
1-6. تحصیل در دانشگاه
تحصیل فرد روحانى در محیط دانشگاه، به خودى خود، خبر از یک پیوند نزدیک مىدهد. هنگامىکه روحانىاى براى تحصیل علم پا به محیط دانشگاه مىگذارد، علاوه بر فراگیرى علم، این عمل بار تبلیغى و فرهنگى نیز به همراه دارد. دوشادوش بودن روحانى در کنار دانشجویان، آن هم نه به عنوان استاد و یا سخنران، بلکه در لباس هم کلاسى و دوست، بسیار فرصت ذى قیمیتى است که مىتواند به عنوان یک بستر تبلیغى براى ترویج آموزههاى دینى به کار آید.
2-6. تدریس در دانشگاه
یکى دیگر از شیوههاى تبلیغى در دانشگاه و محیطهاى آکادمیک، کسوت مقدس استادى است. اگر روحانى در لباس استادى وارد فضاى دانشگاه شود، به یقین خواهد توانست به عنوان یک الگو براى دانشجویان مطرح گردد. بدون شک، همه استادان به علت سطح بالاى اطلاعات و به خاطر جایگاهى که در آن قرار گرفتهاند، به عنوان الگو براى دانشجویان مطرح مىشوند، اما استاد روحانى، چند برابر مىتواند تأثیرگذارى داشته باشد. البته همان گونه که کسوت استادى بسیار نافذ و تأثیرگذار است و مىتواند راه را براى ترویج معارف الهى و معنویات بگشاید، از سوى دیگر، اگر خداى ناخواسته استاد روحانى به حساسیت جایگاه خویش واقف نباشد، لطمههاى جبران ناپذیرى بر پیکره اعتقادى و رفتارى دانشجو خواهد زد. هر قدم و نگاهِ استاد روحانى، از سوى دانشجویان معنایى دارد و اگر قدمى، نه فقط در جهت منفى، بلکه قدمى خنثى و بدون علت دینى برداشته شود، سخنى بدون استدلال گفته شود، در ذهن و فکر شاگردان علامت سؤالهاى بسیار زیادى شکل خواهد گرفت که به سادگى قابل حل نیست.
3-6. امام جماعت
بیشترین شکلى که در دانشگاههاى سطح کشور براى حضور یک فرد روحانى مىتوان متصور شد، امامت جماعت مساجد و نمازخانههاى دانشگاهها و خوابگاههاست. برپایى نماز جماعت و حضور باشکوه دانشجویان در صفوف نماز، خود حکایتى است وصف ناشدنى از این شیوه مطلوب. بسیارى از طلاب و روحانیان، تنها به عنوان امام جماعت در محیط دانشگاه حاضر شده و به وظیفه خویش عمل مىکنند. از رایج ترین و شاید قدیمىترین شیوههاى تبلیغى در دانشگاه همین شکل است که بسیارى از بزرگان حوزه نیز، از گذشته، به عنوان ائمه جماعت در دانشگاه حاضر شده و افاضه فیض مىنمودهاند. لحظههاى نورانى را که بعد از خواندن نماز جماعت شکل مىگیرد، باید از ناب ترین لحظههاى معنوى به شمار آورد. جان و روح همه دانشجویان، با چشمه بىپایان و زلال نماز شستشو داده شده و تمام سلولهاى وجودى او آماده دریافت معارفاند که مبلّغ توانمند مىتواند با هوشمندى و توکّل بر خدا، از سرچشمههاى معارف الهى آنها را سیراب کند. بسیارى از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاهى، خاطرات ناب و شنیدنىاى از این لحظهها دارند.
4-6. تبلیغ چهره به چهره
از شیوههاى جدیدتر تبلیغى، که امروزه نیز در میان مبلّغان روایج یافته است، گفتوگوهاى چهره به چهره و میان فردى است که در قالب حلقههاى معرفت، یا اردو و... برگذار مىشود و مبلّغ را در ارائه محتواى دینى بسیار پویا نموده است. نزدیک شدن به شیوه مورد به مورد که در شیوههاى انتقال پیام و مشاوره بسیار رایج و مؤثر است، یکى از برجستگیهاى این شیوه تلقى مىشود که در بسیارى از اوقات، دانشجو، خود این شیوه را براى گفتوگو با مبلّغ بر مىگزیند. جمعگشتهاى علمى و شکلگیرى حلقههاى گفتوگو، لحظههاى غیر در خور وصفى را شکل مىدهد که از آمادهترین لحظههاى تبلیغى محسوب مىشود. گفتوگوهاى چهره به چهره و موردى و پرسش و پاسخ و گفت و شنودهاى پى در پى و سهیم بودن دانشجو در بحث، بر غناى مباحث مىافزاید و ارتباطى دو سویه را در تبلیغ شکل مىدهد. از جدیدترین شیوههاى آموزش در حال حاضر، در تمام دنیا، گفتوگوهاى دوطرفه است که بر قدرت یادگیرى افراد مىافزاید. سخنوریهاى یک طرفه (حتى خطابه) در بسیارى از اوقات و در بسیارى از محیطها منسوخ شده است و در حقیقت، از تأثیر کمترى نسبت به گذشته برخوردارند; زیرا در قدیم، خطابه و سخنورى رقیب جدىاى در فضاى تبلیغ نداشته است; اما امروزه رقباى حرفهاى دیگرى مثل رسانههاى شنیدارى، تصویرى و... پا به میدان گذاشته و هر کدامشان کالایى را به فروش مىگذارند! همه مبلغان ادیان، به مثابه فروشندهاى مىمانند که کالایى را براى فروش به بازار آوردهاند. طبیعى است هر کالایى که مرغوب تر و با کیفیت تر و زیباتر به نظر آید، همان کالا زودتر و بیشتر به فروش مىرسد. در جریان تبلیغى نظام شیعى، امروزه باید به این مهم توجه ویژه نمود که وجود رقباى رسانهاى و اینترنتى درصد بسیار زیادى از ذهن و فکر مخاطبان، بویژه قشر دانشجو را به خود اختصاص داده است و مبلغِ دین، باید این زاویه از هندسه مباحث در دستش باشد. بى تردید در حال حاضر یکى از مرسوم ترین شیوههاى تبلیغى در دانشگاهها تبلیغ چهره به چهره، یا همان گفتوگوهاى میان فردى است.
5-6. گروههاى علمى - فرهنگى
از نایاب ترین شیوههاى تبلیغى در عصر حاضر را مىتوان همین روش دانست; یعنى تشکیل کارگروهها و گروههاى علمى و فرهنگىاى که به صورت تخصصى در حوزهها و رشتههاى متعدد علمى و فرهنگى تشکیل یافته و مشغول به فعالیت مىشوند.
اگر تبلیغ را براى تولید و جوششهاى علوم اسلامى و بومى بدانیم، پس این امر مىطلبد که فعالیتهاى علمى و فرهنگى، با محوریت طلاب و دانشجویان به راه بیفتد. وحدت حوزه و دانشگاه، بدون شک، در یکى شدن دو نهاد حوزه و دانشگاه نیست، این معنى نه مد نظر امام بزرگوار بوده است و نه مد نظر مقام معظم رهبرى، بلکه منظور از وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت در هدفها و اتحاد در غایات اعمال است. اینگونه اتحاد، یعنى این دو نهاد براى یک هدف مشخص و شفافى تلاش نمایند.
حال با توجه به احتیاج بسیار ملت ایران به علوم بومى و صد البته دینى، حرکت حوزه و دانشگاه در جهت تولید علم، همان هدف ارزشمندى است که نقطه اشتراک این دو به شمار مىرود. نه فقط حوزه و نه تنها دانشگاه، که هر دو نهاد باید با اتحاد و هماهنگ سازى در روشها و سلوک علمى و آموزشى و پژوهشى به این مهمِ حیاتى دست یابند.
تشکیل و راه اندازى کارگروههاى علمى و فرهنگى، متشکل از روحانیون و دانشجویان البته در رشتههاى تخصصى با روىکردهاى میان رشتهاى، چه در زمینه علوم انسانى و چه در زمینه علوم طبیعى و حتى در رشتههاى هنرى، مىتواند عامل بسیار پیش برندهاى در زمینه تولید دانشهاى بومى به حساب آید. زد و خوردهاى علمى و بحثهاى تخصصى در داخل رشتهها، بحث و جدال بر سر مبانى و اصول حاکم بر علوم، روشها و متدهاى رایج در هر رشته، نحوهها و شکلهاى به کارگیرى و عملیاتى نمودن رشتههاى تولیدى و کاربردى، نقاط قوت و ضعف رشتهها و پیوندهاى میان رشتهاى، همان جواهرات نایابى است که در این کارگروهها یافت و کشف خواهند شد.
در داخل کشور، این شیوه کمتر مورد توجه قرار گرفته و شاید هم بتوان گفت تا به حال به این شیوه، به عنوان یک روش موفق در تبلیغ و تعمیق آموزههاى دینى نگاه نشده است. اگر هدف از تبلیغ، همه آن آموزههاى اعتقادى، اخلاقى و معارفى که اسلام از آنها سخن مىگوید و هدف از همه آنها شکلگیرى شخصیتهاى دینى و روحیه دینى در یک جامعه باشد و در نهایت نیز، هدف همه آنها زمینهسازى فضاى خوب و مثبت براى انتخاب آزادانه و آگاهانه همگان باشد، این هدفها به یقین، در بسیارى از جهات توسط علوم، فرهنگها و تکنولوژیها - که براى برآوردن نیازهاى رنگارنگ بشر متولد مىشوند - به دست مىآیند. این افق در تشکیل کارگروههاى علمى و فرهنگى مورد نظر پیش روست. یعنى نگاهى کاملاً تولیدى در تشکیل کارگروهها نهفته است که بایدها و نبایدهایى نیز دارد که اگر مغفول واقع شوند، هیچ کدام یا دست کم، اغلب آرمانهاى متوقع از آن، محقق نخواهند شد.
در تشکیل و راه اندازى کارگروهها و شبکههاى علمى و فرهنگى، نکتههایى که باید مورد لحاظ قرار گیرند بدین شرحاند:
1. افراد کار گروه، همگى تخصصهاى لازم را در رشته یا رشتههاى علمى مورد نیاز دارا باشند.
2. مدیریت این گروه، ترجیحاً با روحانى عالم، فرهیخته و آگاه به مسائل باشد که خود نیز در رشته یا رشتههاى مورد نظر صاحب نظر باشد.
3. تخصصهاى میان رشتهاى به شدت مورد نیاز است.
4. هر کارگروه، بیش از 5 نفر عضو ثابت داشته باشد.
5. پروژه محورى (پروژه علمى یا تولیدى) شرط اصلى در کارگروههاست.
6. تعیین سطح پروژهها، از منظر عمق و میزان محض بودن و یا کاربردى بودن، ناظر بر واقعیتهاى جامعه باشد.
7. جمع بین آینده نگرى و واقع بینى در اعضاى کارگروهها یک شرط ضرورى است.
8. ایمان و باور قلبى، به ضرورت تولید علوم اسلامى ایرانى یک اساس جاودانه است.
9. همت و تلاش جمعى براى برنامه ریزى و رسیدن به نقشه علمى لازم، جهت پیمودن صحیح مسیر.
10. صبر و حوصله لازم در حین انجام کار و پرهیز از شتاب در انجام فعالیتها
11. حُسن انجام وظایف محوله به تک تک افراد.
بدیهى است که تولید علم، چرخه طولانى و دامنه دارى دارد; اما دست یافتن به همان رشتههاى آغازین و سر نخهاى علمى اولین، بسیار حائز اهمیت است. در حقیقت دل کندن از سنتهاى علمى، که سالیان سال مایه تفکر، تحصیل و تدریس بودهاند، کار بسیار دشوارى است که این خرق عادت همت و تلاشِ دانشجویان حوزوى و دانشگاهى را مىطلبد. آن فلسفه شدنى که امام راحل در شکل دهى و راه اندازى حکومت اسلامى، براى به حقیقت پیوستن جامعه اسلامى ترویج کرد و به درستى پاسخ داد، همان فلسفه شدنى است که مقام معظم رهبرى در مسأله تولید علوم بدان اشاره مىنماید. اگر دانش آموختگان علم، چه در حوزه و چه در دانشگاه، به درستى در این راه حرکت کنند، بى شک دستاوردهاى بزرگى حاصل خواهد شد.
علم و هنر، دو بالى است که انسان را به آسمان معنویت و ایمان مىرساند. از دوشادوشى علم و هنر، فواید بسیار زیادى نصیب جامعه ما خواهد شد. هنر به معناى متعالى خویش، به خاطر لطیف بودن و ناخودآگاه بودنش، بسیارى از مسیرهاى طولانى را کوتاه خواهد کرد. توجه به هنر اسلامى - ایرانى در این هنرکده جهانى، نقطه برترى ما در انتقال پیامها و تبلیغات است. دو عنصر اصلى که در گسترش تمدن غرب نقش چشم گیرى داشتهاند، یکى هنر است و دیگرى رسانه. اگر ما در جهان ارتباطات امروز، از این دو عنصر تأثیرگذار غفلت کنیم، نمىتوانیم همه آن علومى را هم که به دست آوردهایم، منتشر نماییم. رسانههاى گفتارى، شنیدارى، تصویرى، مجازى و... هر کدامشان نقشى را در این دهکده جهانى بازى مىکنند. به زبان هنر سخن گفتن، آن هم در رسانههاى به این غول پیکرى، در حقیقت، میزان اثرگذارى و اثرپذیرى را صد چندان مىکند. مرجعیت علمى، فرهنگى و حتى مذهبى رسانهها، اعم از تلویزیون، سینما و اینترنت، خود گواهى بر این مدعاست. این رسانهها ابزار کارآمدى براى ابلاغ پیامهاى دین است.
اگر هر زمانهاى براى خود زبان گفتوگویى دارد، امروزه با اقبال مخاطبان از هنرهاى تصویرى (سینما، فیلم و... )، باید گفت زبان رایج گفتوگو میان افراد و ملتها، فیلم و سینماست. اگر حوزههاى دینى نتوانند بارى را که از این منظر بر دوش دارند، به درستى به سرمنزل مقصود برسانند، خانه دل و فکر همه افراد از پیامهاى غیر دینى و غیر الهى و تاریک پُر خواهد شد. بدیهى است که هر تمدنى، پایى براى راه رفتن مىخواهد و امروز رسانهها پاهاى راه رفتناند. تولیدِ علم و علمِ تولید، امروز ادامه راه سعادتمندى ملت ایران است که جز با توفیق الهى دست نیافتنى است.
نتیجه
با توجه به آنچه گفته شد، بجاست که کارگروههایى متشکل از طلاب و دانشجویان متخصص در کنار یکدیگر به فعالیتهاى عمیق علمى، فرهنگى و هنرى بپردازند و از شیوههاى نوین براى رسیدن به هدفهاى تبلیغى استفاده کنند و با نیت و هدف دستیابى به اصول فرهنگ دینى و هنر دینى، کار گروههاى فرهنگى - تبلیغى مبلغان هنرمند در عرصه هنر دینى مشغول به فعالیت شود و در ارتباط هنرمندان حوزوى و دانشگاهى، نه فقط نگاهى نظرى و علمى، بلکه با روىکردى نوین به عرصه ارتباط حوزه و دانشگاه نظر افکند.