نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
ساختار اجتماعى، مجموعهاى از موقعیتهاست که در کنش متقابل پدید مىآید. افراد در رابطه با یکدیگر، این موقعیتها را اشغال مىکنند. هزاران موقعیت در جامعه وجود دارد. افراد یاد مىگیرند در هر موقعیت که وارد مىشوند، یا ممکن است وارد شوند، چه کارى را باید انجام دهند و این موقعیتها با همدیگر، از آنچه در غیر این صورت هرج و مرج آشوب خواهد بود، نظم مىآفرینند.1
هر موقعیتى نقشى وابسته به خود دارد (مجموعهاى از انتظارها که دیگران براى کنش در آن موقعیت دارند)، و فردى که این موقعیت را اشغال مىکند یاد مىگیرد که آن نقش را بازى کند. در این موقعیتها، از افراد انتظار مىرود که چه کارهایى را انجام بدهند، و اگر آنها در آینده داراى یکى از این مشاغل بشوند، خواهند دانست که چه باید بکنند. هر موقعیتى، همچنین دیدگاهى وابسته به خود دارد، و داراى میزان معینى قدرت، امتیاز و اعتبار اجتماعى است.2
ساختار اجتماعى، به شیوه دیگرى نیز به جامعه کمک مىکند. میان کنشگران وابستگى متقابل ایجاد مىکند و از طریق این وابستگى متقابل، تعهدى نسبت به همه به وجود مىآورد. از آن جا که هریک از ما، آنچه را در موقعیتهاى گوناگون از ماانتظار مىرود، انجام دهیم، دیگران به ما وابسته مىشوند. و از آنجا که ما با دیگران، بنا به موقعیتهاى آنها سروکار پیدا مىکنیم، ما نیز به آنها وابسته مىشویم.3
جوامع نیازهاى بسیارى دارند و مسائل بسیارى که باید به آنها رسیدگى کرد. بدین سان، آنها باید نهادهاى گوناگون بسیارى را به وجود آورند. به نظر یکى از جامعه شناسان، تالکوت پارسنز، گذشته از اجتماعى کردن و یگانگى، جامعه، باید نهادهایى به وجود آورد که به آن امکان دهند خود را با محیط فیزیکى و اجتماعىاش به گونهاى موفقیت آمیز انطباق دهد، هدفهایى را تعیین کرده و براى رسیدن به آنها همکارى کند، مردم خود را از زندگىشان نسبتاً راضى نگهدارد. همه جوامع براى تامین موفقیت آمیز این گونه نیازها، نهادهاى سیاسى، اقتصادى، مذهبى، قانونى، نظامى، خانوادگى، آموزشى، بهداشتى، تفریحى را به وجود مىآورند. جامعه تا اندازهاى به علت اینکه چنین نهادهایى به وجود آورده است و آنها در مجموع، کارکرد موثرى دارند، پایدار مىماند.4
بنابراین، نهادها باید وظایف خود را انجام دهند. حکومت باید اولویت هدفها را تعیین کند و ما را متقاعد سازد که به این هدفها دست مىیابد. مدارس باید آموزش دهند، نهادهاى اقتصادى باید ثروت، اشتغال و آیندهاى درخشان ایجاد کنند، و دادگاهها باید عادلانه کیفر دهند. مذهب و خانواده باید معنى و امنیت براى افراد فراهم آورند.5
سیره و عملکرد انبیاء و اوصیاى خداوند نشان مىدهد. کارکرد و نقش حوزویان در راستاى اوامر الهى و در عرصههاى گوناگون بشرى جلوه گر است و همیشه آنان محور توسعه، تربیت، اصلاحات و انقلابها بودهاند، به گونهاى که تاریخ بشر و تمدن رابطه مبنایى با دین و انبیاى الهى دارد. از منظرى دیگر، محوریت علما و دین در عرصههاى گوناگون کشورهاى اسلامى به خوبى آشکار است. علاوه بر مواریث و دستاوردهاى علمى، فرهنگى و اجتماعى حوزههاى علمیه و علماى دینى، حضور همه جانبه و قدرتمندى داشته و به تدریج، به عنوان نهادى تاثیرگذار در بین عامه مردم و زمامداران شناخته شدهاند.
تاریخ و آثار حوزههاى علمیه در جهان و ایران، کارکردهاى زیر را نشان مىدهد:
1. کارکرد آموزشى - علمى (وجود صدها مدرسه علمیه در سراسر کشور و خارج از کشور و آموزش دهها هزار طلبه در آنها)
2. کارکرد فرهنگى (وجود مواریث علمى - فرهنگى حوزهها و علماء و نقش مستقیم آنها در فرهنگ سازى جامعه)
3. کارکرد اخلاقى - تربیتى (منبر، محراب، تبلیغ و حضور الگویى روحانیت در جامعه و... . )
4. کارکرد اجتماعى - سیاسى (اصلاحات اجتماعى، سیاسى، گروههاى مذهبى، فرهنگى و... )
5. کارکرد اقتصادى - رفاهى و خدماتى (همیارى با مردم، گره گشایى در امور مردم و... )
6. کارکرد اصلاح گرى (اصلاحات دینى، فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و... در تاریخ ایران)
7. کارکرد انقلابى و جهاد (انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامى، حکم تحریم تنباکو، حکم مقابله با تهاجم انگلیس و روس)
8. کارکرد عبادى (امامت جمعه و جماعات، مراسم دینى، عرفانى، مناسک و... ).6
با توجه به این مهم و تاثیر گذارى نهادى با قدمتى چند صدساله، ضرورت بررسى چگونگى افزایش تاثیرگذارى و چگونگى رویارویى این نهاد، با شرایط روزآمد در تعامل با سایر نهادها، افراد و سازمانها امرى اجتناب ناپذیر است. لذا در این نوشتار سعى خواهد شد الزامات تعامل درون سازمانى نهاد حوزه براساس سخنان و رهنمودهاى مقام معظم رهبرى بررسى شود.
روش تحقیق در این بررسى، روش تحلیل محتواى کیفى است که بر اساس آن، ویژگیهاى زبانىِ یک متن، گفته یا نوشته، به گونه واقع بینانه، یا عینى و به گونه سیستماتیک، شناسایى و از آنها نیز استنتاجهایى درباره مسائل غیرزبانى; یعنى درباره ویژگیهاى فردى و اجتماعى گوینده یا نویسنده و دیدگاهها و گرایشهاى وى صورت مىگیرد. منظور از متن، یا محتوا، کلیه ساختها از علائم گوناگون (زبانى، موسیقى، تصویرى، حتى جسمى مانند مجسمهاى) است که از طریق آن ارتباط برقرار مىشود.
بدین ترتیب، تحلیل محتواى کیفى، شامل یک فرایند طراحى شده براى متمرکز کردن دادههاى خام به سمت موضوعات و طبقهبندیهایى براساس استنباط و تفسیر، معتبر است. این فرآیندها از استدلال استقرایى، به وسیله چنین موضوعات و طبقهبندیهایى که از دادهها از طریق بررسى دقیق محقق و مقایسه همیشگى حاصل مىشود، استفاده مىکنند.
در تحلیل محتواى کیفى، ایجادِ مفاهیم و متغیرها از نظریه، یا مطالعات قبلى براى تحقیق و بررسى کیفیت، بویژه در ابتداى تحلیل دادهها، بسیار مفید است. بر این اساس، در نوشتار پیش روى، تلاش شده آن دسته از دیدگاههایى که در رده دیدگاههاى ساختارى قرار گرفته، از یک سو و دیدگاههاى کنش تقابل گرایان(تعاملى) از دیگر سوى استفاده شود.
ساختارگرایى را مىتوان به معناى جستوجوى قوانین کلى و تغییرناپذیر بشریت، با عملکردى در همه سطوح زندگى بشرى، از ابتدایى گرفته تا پیشرفته ترین سطح آن تعریف کرد.7 در حالى که مسأله اصلى مورد علاقه دیدگاه کنش متقابل گرایان، تاثیر معانى و نمادها بر کنش و کنش متقابل بشرى است. معانى و نمادها به کنش اجتماعى انسان و کنش متقابل اجتماعى او، ویژگیهاى متمایزى مىبخشد. به عبارت دیگر، انسانها در فراگرد کنش متقابل اجتماعى، به گونهاى نمادین معناهایى را به دیگران انتقال مىدهند. دیگران این نمادهاى معنىدار را تفسیر مىکنند و بر پایه تفسیر شان از این نمادها، واکنش نشان مىدهند.
دو دیدگاه یاد شده در دو سوى طیف قرار گرفته، یکى دسته آراى متفکران کل گرا و دیگرى خرد گرا. امروزه، پیوند سطوح خرد و کلان آراى جامعهشناسى، یکى از دغدغههاى جدّى جامعه شناسان است. بر این اساس، پیوند دو دیدگاه ساختارگرایى و کنش متقابل گرایى و بهره بردارى در چارچوب نظرى، امر مورد انتظار در این نوشتار است. قالبهاى اساسى تحلیل از ساختار گرایى اخذ شده، ولى در عین حال تحلیلهاى درونى قالبها با استفاده از دیدگاه کنش متقابل گرایان بررسى شده است.
پس از شرح درباره روش شناسى مقاله، روشن شد در این نوشتار، سعى شده است، با استفاده از چارچوب کلى آراء و دیدگاههاى جامعه شناسان در پیوند با موضوع مقاله، تعامل نظام اجتماعى و حوزههاى علمیه، دیدگاههاى مقام معظم رهبرى را در رابطه با موضوع استخراج و در سیاق مورد نظر، قالبهاى ساختارى، سازماندهى گردد، ماهیت چنین روشى، مقتضى است تا نویسنده این سطور مطلبى به طور مستقیم، از خود ارائه ندهد و بیشتر مواد تحلیل را از سخنان حضرت ایشان بگیرد.
بایستگى تعامل نظام و حوزههاى علمیه
»نظام جمهورى اسلامى، به طبیعت خود، نظامى وابسته به علماى دین است. و علماى دین هم، از این حیث که در پدیدآوردن این نظام، سهم وافر را داشتهاند و هم از این جهت که مردم درباره نظام، به آنها مراجعه مىکنند و هم از این جهت که خود، از جهات مختلف و در مشاغل مختلف، در نظام مسؤولاند، وظیفه سنگینى به عهده دارند. «8
عوامل موثر بر ضرورت تعامل
الف. تفسیر ایدئولوژیک:
»این جمهورى، جمهورى اسلامى است; یعنى حکومتى متکى بر یک ایدئولوژى است. آن ایدئولوژى هم، اسلام است. اگر این جمهورى بخواهد بماند، بر مبناى اسلام باید بماند; والا اگر از اسلام تخطى بکند، بقاى آن، بقاى جمهورى اسلامى نیست، بقاى چیز دیگرى است. آن کسانى مىتوانند این ایدئولوژى را تبیین و تفسیر کنند و احکامش را بگویند، روحانیون هستند. «
ب. نظریه پردازى:
»بنایان و سازندگان این نظام، نظریهها را از کجا بگیرند؟ یک عده متفکر پرداز لازم است به تعبیر فقهى و شرعىاش، یک عده فقیه لازم است. اگر این فقیه نبود، آن نظام نیست... . اگر نظریه پردازان اسلامى نباشند، آن صورت نظام، یک صورت بى جان است، ولى اگر باشند، ولو در صورت نظام هم خللى وجود داشته باشد، اما »تا ریشه در آب است، امیدثمرى هست.«9
ج. تبیین احکام فقهى:
»در قرنهاى اخیر، ما در حوزههاى علمیه، از فقه اسلامى، فقط همان احکام را یاد گرفتیم... در حالى که این، همه وظایف عملى نیست. ما وقتى در باب مسائل مالى اسلام بحث مىکنیم، باید این نکته را مورد نظر قرار بدهیم که امور مالى جامعه و نظام اسلامى چگونه باید بگذرد. «10
د. پاسدارى از اعتماد مردمى:
»آنچه که کارها را پیش مىبرد، در درجهاى اول، لطف الهى و فضل بى دریغ خداست و در درجه دوم، پشتیبانى عظیم مردمى است. این را باید حفظ کرد و حفظ آن، به دست خود مسؤولان، علما، معلمان جامعه، گویندگان معارف و روحانیون عالى مقام است. «11
ه. منع از تفرقه:
»موارد زیادى هست که روحانیت بایستى با صبر و حوصله و با حکمت و موعظه حسنه و با مجادله »بالتى هى احسن« در مقابل جهالتها و بى توجهىها وگاهى در مقابل غرضورزیها، واقعاً بایستد و نگذارد که شقاق و نفاق و اختلاف، ایجاد بشود. «12
آسیب شناسى عدم تعامل حوزه و نظام
الف. سقوط نظام به سوى غیراسلامیت:
»حوزههاى علمیه و علماى دین، نمىتوانند نسبت به دستگاه و امور کشور و آنچه که مىگذرد، بى تفاوت باشند... [نظام جمهورى اسلامى] متعلق به روحانیت و متعلق به دین است. نظام جمهورى اسلامى است. اگر شما کنار کشیدید جمهورى غیراسلامى خواهد شد... . اگر علما کنار کشیدند، به تدریج جمهورى غیراسلامى خواهد شد. «13
»اگر روحانیت از مسائل اسلامى - که نمونه برجسته آن، انقلاب عظیم اسلامى است - کنار مىرفت و در مقابل آن بى تفاوت مىماند، بدون تردید دین آسیب مىدید، و روحانیت هدفش حفظ دین است. «14
ب. حذف نهاد روحانیت:
»حاشیه نشین شدن حوزه علمیه قم و هر حوزه علمیه دیگرى به حذف شدن مىانجامد. «15
ج. فعالیت بیشتر دشمنان:
»اگر روحانیت شیعه در مقابل حوادث خصمانهاى که براى او پیش مىآید، احساس مسؤولیت نکند، وارد میدان نشود، ظرفیت خود را بروز ندهد، این موجب نمىشود که دشمن، دشمنى خود را متوقف کند، بالعکس، هر وقت آنها در ما احساس ضعف کردند، جلو آمدند، هر وقت احساس انفعال کردند، به فعالیت خودشان افزودند و پیش آمدند. «16
الزامات تعامل:
به طور کلى هرگونه تعاملى نیازمند به برخوردارى از اصولى است که با رعایت آنها مىتوان امیدوار بود که دو طرف تعامل از آن لذت برده و به هدفهاى مدنظر دست خواهند یافت. چنین تعاملى نیز از این قاعده مستثنى نبوده، به حقیقت پیوستن آن در سایه ایجادِ اصول حاکم بر آن خواهد بود که به برخى از آن اصول اشاره خواهد شد.
الف. تحول متناسب با اجزاى تعامل:
پیدایش نظام اسلامى، حوزه را در برهه تاریخى نوین قرار داد. بافت سنتى نظام روحانیت را درهم شکست و این نهاد را با جایگاههاى جدید رو به رو ساخت و موضوعات تازهاى را در پیش دید او گشود. اینک، حوزه و نظام، از پیوندهاى وثیق برخوردارند; تبادل و ترابط دارند; از قوتهاى یکدیگر بهره ورند و از کاستیها و ضعفها، تاثیرپذیرند.17 لذا شناسایى هرچه دقیق تر و عالمانه تر از زوایاى قوتها و ضعفها مىتواند زمینه تاثیر بخشى تعامل را فراهم آورد.
ویژگى ضرورى تحول
اصلاح و نه دگرگونى:
»وقتى که بحث سازندگى و تشکیلات و نوسازى حوزه مىشود، نباید فوراً ذهنها به این طرف برود که حالا مىخواهیم تمام پایههاى حوزه را به هم بریزیم، نه، اصلاً چنین چیزى نیست. باید از موجودى ارزشمند حوزه علمیه قم استفاده بشود و سازماندهى و جهت دهى بشود و از دوباره کاریها پرهیز گردد.«18
ابعاد تحول
برنامه ریزى:
ضرورت برنامه ریزى:
حوزه، برنامه روشن ومشخصى براى مواد و تولیدات فکرى - انسانى خود نداشت. در نتیجه، طلبه سردرگم بود، نمىدانست که چه مىخواند و براى چه مىخواند; آینده شغلىاش، نه براى خود و نه براى دیگرى، روشن نبود; خود رو و خودجوش، رهنوردى داشت; آن گاه که از پا مىافتاد، مراقبتى نبود و راهنمایى، دستگیرش نداشت.19
»این، راست است که سالها - اگر نگویم قرنها - از برنامه ریزى عقب هستیم. ما با چشم بسته، وارد حوزههاى علمیه شدیم و بدون برنامه، طول مدت سالیان حوزههاى علمیه را گذراندیم. در حقیقت، یک برنامه سنتى خودرو، بر ما حاکم بود. «20
تعیین اهاف سازمانى:
»اگر تشکیلاتى به وجود آمد، اما هدف روشنى نداشت، یا هدف داشت ولیکن برنامه ریزى براى رفتن به سمت آن هدف انجام نگرفت و تشکیلات بى کارماند، به خودى خود، تشکیلات از هم خواهد پاشید و اگر هم بماند، صورت بى جانى خواهد بود.«21
برآورد نیازها
جوامع نیازهاى بسیارى دارند و مسائل بسیارى که باید به آنها رسیدگى کرد; بدین سان آنها باید نهادهاى گوناگون و بسیارى را به وجود آورند. به نظر یکى از جامعه شناسان، تالکوت پارسونز، جامعه باید نهادهایى به وجود آورد که به آن امکان دهند خود را با محیط فیزیکى و اجتماعىاش به گونهاى موفقیت آمیز انطباق دهد، هدفهایى را تعیین کرده و براى رسیدن به آنها همکارى کند. همه جوامع براى تامین موفقیت آمیز این گونه نهادهاى سیاسى، اقتصادى، مذهبى، قانونى، نظامى، خانوادگى، آموزشى، بهداشتى، تفریحى را به وجود مىآورند.22
متأسفانه، سازمان روحانیت، هیچ برآورد روشنى از نیازهاى فرد و جامعه ندارد. هیچ وقت تحقیق علمى در این زمینه انجام نگرفت و در نتیجه، هیچ گاه تولید و توزیع بهینه نیروى انسانى، از سوى سازمان حوزه، تحقق نیافت. در برخى از مراکز، تراکم و یا حداقل انبوهى حوزویان رویت گردید و در برخى دیگر از مناطق، براى اولیات مسائل دینى، جامعه از روحانى و مبلغ بى بهره بود. این معضل همچنان باقى است.23
»ما باید حساب کنیم که بتواند تا سى سال آینده، این کشور اسلامى، چندنفر قاضى مجتهد عادل لازم دارد. حوزه بایستى این طور خیزبردارد که بتواند تا سى سال آینده، این تعداد را تربیت کند; همچنان که براى تربیت پزشک، به دانشگاهها مىگوییم که مثلاً براى بیست سال آینده، این تعداد پزشک لازم داریم و دانشگاههاى پزشکى هم، طورى برنامه ریزى مىکنند که این نیاز تامین بشود. «24
نیازها:
تولید اندیشه دینى و تربیت نیروى انسانى متناسب:
نظام اسلامى، به روحانیت و سازمان حوزه، از دو جهت نیازمند است. از یک سو، در تبیین مکتب و ارایه مقررات دینى، حوزه را مرجع نهایى خود مىداند; از آن امداد مىجوید و به آن وابستگى نشان مىدهد; از سوى دیگر، در بخشى از اداره ى نظام، متکى به روحانیت است.25
»در این نظام و حکومت الهى، براى عمل، اولاً به معارف و مقررات اسلامى احتیاج دارد. ثانیاً در برخى از جاها، به اشخاصى براى اداره بعضى از امور این نظام نیاز است که بایستى این دو نیاز را حوزهها تامین کنند. «26
پاسخگویى به شبهات:
»حاجت سوم به فعالیتهاى حوزه علمیه، نیاز روشنفکران و جوانان است. اینها، قشرى هستند که در مقابل شبهات قرار مىگیرند. در همه جا، اولین مخاطب شبههها، روشنفکران و اهل فکر و اندیشهاند که غالباً در میان جوانان و صاحبان فکر و اندیشه و تحصیلکردهها هستند... کسانى که اهل مطالعهاند، با دنیا مواجه مىشوند و درباره اصل دین و اسلام و معارف آن و نیز اصول و فروع و تاریخ دین حرف مىزنند و مرتباً شبهه القا مىکنند. کسانى باید باشند، تا این شبههها را برطرف کنند. تامین این افراد، به عهده حوزههاى علمیه است. «27
پاسخگویى به نیاز جوامع مسلمان و نومسلمان:
»جوانان طیب و طاهر و تحصیلکرده و با استعداد و ممتازى از اروپا - که در دانشگاههاى خودشان مسلمان شده اند - پیش ما مىآیند و درباره مسائل اسلامى، راهنمایى مىخواهند. چه کسى باید اینها را راهنمایى کند؟ چه کسى باید به آن جا برود و در میان آنها سکونت کند و تعلیم دین و اخلاق بدهد؟ چه کسى باید براى آنها کتاب بفرستد؟ چه کسى باید براى آنها مسائل را تبیین کند؟ پاسخ همه این پرسشها، به حوزههاى علمیه مرتبط است.«28
نیازهاى درون حوزهیى:
»حاجت پنجم، نیاز حوزه به مدرس و محقق و مولف و فنان در فنون مختلف است. بحمداللّه این امر، در حوزه تامین مىشود. محققان و مدرسان و فنانان و بزرگان و مجتهدانى هستند که آماده کارند; لیکن اگر شما به بیست سال بعد حوزه علمیه نگاه کنید، مىبینید اینهایى که هستند، کماند. شما بیست سال بعد را با چشم دقیق نگاه کنید، ببینید چه لازم داریم؟ آن وقت خواهید دید، بزرگانى که امروز در حوزههاى علمیه حضور دارند، تعدادشان کم است.
یکى از مهمترین نیازهاى ما، همین است. حوزههاى علمیه، به قصد محقق پرورى و ملاپرورى، ملاتربیت کنند، تا این نیاز برطرف شود. «29
الزامات تأمین نیازها:
بازنگرى در نظام آموزشى حوزهها:
کاستى موضوعات درسى: مواد درسى حوزه، متناسب با نیازهاى معاصر تنظیم نشدهاند. در نتیجه، میان حجم اطلاعات و نیازهاى جامعه، در مواد آموزشى حوزه حضور ندارد و بخشى از مطالعات و موضوعات درسى حوزه، در رابطه حوزه و جامعه، چندان تغییر نمىآفریند. این تغییر و تفاوت، هر مقدار زاویه آن وسیعتر شود، به انفصال بیشتر جامعه وحوزه مىانجامد و روحانیت را از کارکردهاى مفید، دور مىکند.30
»نکته اصلى که همیشه براى ما مطرح است، این است که علماى دین و روحانیون و طلاب، در چه خط علمى و تحصیلى باید قدم بردارند؟ این، از آن بحثهایى است که در سالهاى متمادى مطرح است. نباید خیال کنیم امروز در جمهورى اسلامى، ما اولین کسانى هستیم که این مطلب را مطرح مىکنیم که آیا براى طلبه، همین خواندن فقه و اصول کافى است، یا چیزهاى دیگرى هم در کنارش لازم است، یا حتى بگوییم این حرفها، در دوره اخیر... در حوزه علمیه قم پیش آمده است، نه، من اطلاع دارم که این حرفها، اقلاً از پنجاه سال یا بیشتر قبل از این، مطرح بوده است.
جمعى از جوانان فاضل روشنفکر آن روز نجف، خدمت مرحوم آیتالله العظمى سیدابوالحسن اصفهانى رفتند و از ایشان درخواست کردند که در حوزه، برنامههایى گذاشته بشود، تا طلبهها بتوانند در سایه آن برنامهها، علومى را تحصیل کنند که پاسخ نیازهاى زمان و نیازهاى روز را بدهد... در آن روزها، حتى حوزه علمیه نجف و فضلاى جوانش، متوجه شده بودند که امروز در دنیا امواجى هست و رشتههاى فکرى و علمایى وجود دارد; یعنى خطرهاى جدیدى براى افکار و اذهان مردم وجود دارد که اگر روحانیون بخواهند مرزبان اندیشه اسلامى باشند، باید آن خطرها و آن علوم را بشناسند و راه مقابله با آن را بلد باشند. آن روز، این خطر را احساس کرده بودند. «31
بازنگرى در متون آموزشى:
با آن که در نظامهاى علمى - آموزشى، متون درسى در دورههاى کوتاه مدت و دراز مدت، مورد بازنگرى اساسى قرار مىگیرد و کاستیها و قوتهاى آن ارزیابى مىشودو برنامه ریزان درسى، در رفع نواقص و تقویت قوتها تلاش مىورزند، اما این گونه تلاشها، در نظام آموزشى حوزه بیگانه بود. متون درسى، بعضاً قرنهاى متوالى، دست نخورده و ثابت باقى ماند و چونان اشیاى مقدس، به آن متون نگاه شد و هرگونه تغییر و تبدیل و افزایش، چون تحریف کتاب وحى محسوب گشت.32
»یکى دیگر از مشکلات حوزه علمیه قم و حوزههاى علمیه دیگر، کتابهاى درسى است. تا از این کتابها صحبت کنیم، مىگویند: فلان عالم بزرگ و یا فلان آخوندهم، همین کتابها را خوانده است!... چه اشکالى دارد که کتاب درسى جدید تولید کنند. «33
بازنگرى در روشهاى ارزیابى:
نظام آموزشى حوزه، تنها متکى برخواست و انتخاب فردى بود و از میزان و گستره دریافت دانش پژوه، ارزشیابى وجود نداشت. طلبه براى سالیان طولانى در حوزهها به سر مىبرد; اما جمع بندى منظمى از توانمندى علمى او نبود.34
بازنگرى در مدت آموزش:
در نظام آموزشى حوزه، مدت زمان فراگیرى، نامعلوم است. این نکته، مزایایى دارد: اما نواقص آن نیز اندک نیست. طلبه مدت زمان آموزش خود را نمىداند. در نتیجه، دقیقاً نمىتواند تنظیم برنامه کند و آینده خود را پیش بینى نماید. جامعه و نظام هم نمىتوانند تولیدات حوزه را در ظرف زمانى خاص برآورد کنند و روى آن، محاسبهاى داشته باشند.35
»یک برنامه جامع درسى حوزه یى، با درجه بندى و طبقه بندى حساب شده و پیش بینى شده، همچنان در حوزهها جایش خالى است. «36
بایستگیهاى تغییرات در نظام آموزش:
هر جامعهاى براى وصول به اهداف خود باید وضع آموزشى خود را از گذشته تاکنون و با نگاه به آینده به تحقیق و بررسى بپردازد، تا بتواند براى آینده خود برنامهاى طراحى و اجرا نماید. و این برنامه آموزشى طبیعى است که در هر نظام اجتماعى، به صورت متناسب براى آن جامعه طراحى مىشود. و از دیگر سو، این بررسیها در ادوار مختلف مورد بازنگرى قرار مىگیرد. در حالىکه در نظام آموزشى حوزه، مواجه با فقدان ساختارى متناسب و روشن هستیم.
از ابتداى مقدمات تا عالىترین مراحل درسى، نه در مواد و نه در متون و نه در شیوه و ابزارهاى آموزشى، استدلال و مباحثات عقلانى و علمى در تایید و تثبیت روش موجود دیده نمىشود. تنها و تنها، سنت جماعت ماضین، عمده ترین دلیل براى اتخاذ هر یک مىباشد.37
ره آورد چنین جریانى، هدر رفتن مداوم فرصتها و نامتناسب بودن جمع هزینه و بهره ورى است.
»از جمله چیزهایى که حوزه احتیاج دارد، یک نظام تعلیم و تعلم است تا در آن، وقتها هدر نرود. «38
تخصصى شدن رشتههاى بررسى:
»نظام درسى موجود، تک رشتهاى است. تنها براى تربیت مجتهد و فقیه، برنامه ریزى سنتى آن، صورت گرفت و ادامه یافت. اینک با توجه به نیازها و نیز تعدد علاقههاى دانش پژوهان دینى، مناسب مىنماید که در عین اعتناى کافى به رشته فقاهت، رشتههاى دیگرى در کنار آن پدید آید، تا هم سلیقهها و استعدادهاى متفاوت در حوزه، پاسخى براى خود بیابند و هم نیازهاى جامعه از حوزه برطرف گردد. «39
»مجموعاً کل تشکیلاتى و نظام درسى حوزه، باید براساس برنامه ریزى و پیش بینى محاسبه شدهاى باشد. طلبهها، باید تقسیم بشوند... . استعدادها در حوزههاى علمیه متفاوتاند. همه که فقیه نمىشوند، همه که مجتهد نمىشوند، همه که حوصله تحقیق و تطبیق در مسائل فقهى را ندارند. طلبهها، تقسیم بندى بشوند. یک عده در این رشته، یک عده در آن رشته، در کلاسهاى مختلف، در مدارس گوناگون و با برنامههاى درسى مختلف، کار خود را شروع کنند. «40
افزایش مواد درسى:
روال دانشهاى کنونى حوزه، تنها و تنها توانایى فقهى را مىسازد و مىپردازد، امّا در پاسدارى از ایمان درونى فرد و معاشران و محیط او، چندان کمک نمىکند. ادامه این سیر، مشکل کنونى نظام حوزه و اجتماع را رقم مىزند. از یک سو دانش حوزوى، به فقه و مقدمات آن محدودیت مىیابد و از سوى دیگر، اطلاعات بایسته کلامى، قرآنى، روایى و... در دروس اصلى و حتى جنبى او، جایگاه قویم پیدا نمىکند. در نتیجه، اختلال بین فرآوردههاى حوزه، و نیازهاى اجتماعى، به عنوان مشکل اصلى نظام روحانیت، خود را مىنمایاند.41
همچنین حتى در رشته فقاهت، دانشهاى جانبى وجود دارد که در موضوع شناسى و ارایه افق دید، به فقیه کمک مىکند. اطلاع از دانشهایى چونان اقتصاد، روانشناسى، جامعه شناسى و... ، در فضاى استنباط فقیه، موثر مىافتد و او را در فهم واقعى تر احکام و موضوعات آن، یارى مىبخشد.42
»مجموعهاى از علوم انسانى و غیره که داراى تاثیر در استنباط و تنقیح موضوعات فقیهاند، باید مورد عنایت قرارگیرند و فقیه این دوران، با همه ابزارهاى استنباط صحیح - که از آن جمله، تشخیص درست موضوعات است - مجهز گردد. «43
استفاده از ابزارها و متدهاى نو:
ارتباط نظام آموزشى حوزه با مراکز آموزشى دیگر و نیز اطلاع از ره آوردهاى دانش برنامه ریزى آموزشى، مىتواند فضاهاى دید نویى به حوزه بدهد و برنامه ریزان را در جریان شیوههاى تسریع در یادگیرى قرار دهد.44«
»براى بهره ورى از این تراث علمى و فنى و افزودن بر آن، باید از نیروى ابتکار و خلاقیت استفاده کرد... .
حوزه باید، راه را برنوآورى علمى و فنى فرزندان خود باز کند.... همین سخن، درباره سنتهاى ساختارى و شیوههاى تعلیم و تعلم، جارى است«.45
جهت گیرى درسى:
نظام آموزشى حوزه، بایستى نیازهاى جامعه را تابلوى فرادید خود قرار دهد و متناسب با آن، مواد، متون، مسائل و مباحث آموزشى، رشتههاى تحصیلى، تعداد دانش پژوهان هر رشته، توزیع فرآوردههاى آموزشى و... را به انجام رساند.46
دروس حوزه، عمدتاً بدون توجه دقیق به نیازهاى فورى و دراز مدت جامعه، تنظیم مىشود و ارائه مىگردد. در نتیجه، خلأ چشمگیرى بین مطالعات و دروس خوانده شده، با نیازهاى اجتماعى وجود دارد.
از این رو، نظام درسى حوزه، باید خود را با واقعیات جامعه نزدیک کند، مسائل مختلف آن را دریابد، مشکلات فقهى، اقتصادى، حقوقى، اخلاقى و... جامعه خود و جوامع جهانى را پیدا کند و مطابق با آن، برنامه درسى را سامان بخشد.47
»این، یک شیوه جدید درس خواندن را ایجاب مىکند و ما معتقدیم که حوزه علمیه، دو کار باید بکند، اول، پاىبندى به سنتهاى ارزشمندى که در حوزهها وجود داشته است... دوم، طراحى یک شیوه جدید براى درس خواندن با حفظ آن سنتها.
این شیوه جدیدى که مىخواهیم طراحى کنیم، باید چه کاره باشد؟ اصلاً تکلیفاش چیست؟ تکلیفاش این است که درس خواندن ما را به سمت نیازهاى یک جامعه اسلامى - نه در سطح ایران، بلکه در سطح جهان، جهت بدهد. «48
پیدایش نظامى دینى نیز، خود تابلوى دیگرى را در پیش دید نظام آموزش حوزه، ترسیم مىکند. تاسیس حکومت اسلامى در کشور مسؤولیتهاى ویژهاى را بر دوش روحانیت گذارده و مىگذارد.49
احیاء و رونق نظام پژوهشى حوزه:
نظام پژوهشى حوزه، مىبایست علاوه بر رفع نیازهاى درون، پشتوانه معضلات فکرى جامعه و نظام باشد و بر آن اساس، برنامه و کار خویش را رقم زند، مشکلات فکرى - دینى را احصا کند و بر مبناى ضرورت و اولویت، به بررسیهاى عالمانه در آن بپردازد.50
اهداف نظام پژوهشى در راستاى تعامل با نظام مىتواند در چند بخش مطرح شود.
الف. تعمیق تفکر دینى: پژوهش در حوزه، مىبایست به سمت و سوى عمق بخشیدن به تفکر اسلامى حرکت کند، اعتقادات بسیط و شناسنامهاى را معنى و مفهوم عقلانى بخشد، برگستره کمى و کیفى باورها و عقاید اصیل دینى جامعه بیفزاید، ساده بینیها و سطحى نگریها را در قلمرو دین کاهش دهد و موقعیتى استوار و نفوذ ناپذیر براى باورهاى دینى در جامعه فراهم کند.
»چیزى که امروز در جامعه مان لازم داریم و باید در حوزهها، پایه آن گذاشته شود، عبارت از عمق بخشیدن به تفکر اسلامى در ذهن مردم است. تمام اصول اسلامى، باید به صورت عمیق و راسخ، در ذهنها جابیفتد. این که حکومت در جامعه اسلامى، باید از حاکمیت الهى سرچشمه بگیرد، یک اصل اسلامى است: اما این اصل اسلامى، باید در ذهن جامعه ما عمق پیدا بکند.«51
ب. شبهه زدایى: پاسخگویى به پرسشها و شبهات جارى و مولد از تعامل با فرهنگ غیردینى، رسالت اولیه حوزههاى علمیه است. طبیعى است عدم التفات به این مهم و تداوم شبهات در بین آحاد جامعه مىتواند زمینه تزلزل و انزواى فکرى را براى صاحبان چنین شبهاتى فراهم آورد. پس بدیهى است، پاسخگویى مبرهن ومستدل در مواجهه با اینگونه شبهات زمینه دانش افزایى و جلوگیرى از انحطاط را براىشان به ارمغان آورد.
»امروز جوانان ما، با ایمان کاملى از اسلام دفاع مىکنند. اما آن لحظهاى که وسوسهگرى، آنها را وسوسه بکند، یا خودشان دچار تامل و مطالعه ذهنى بشوند، ممکن است سؤالاتى براىشان مطرح شود. این سؤالات را ما روحانیون و دستگاه روحانیت باید جواب بدهیم. «52
ج. پاسخگویى به نیازهاى نظام: حکومت دینى، نیازهاى جارى و دراز مدتى دارد که نظام پژوهش در حوزه، مىبایست آن نیازها را در کارهاى خود قرار دهد و براى تأمین آن، برنامه ریزى مناسب انجام دهد.
این نیاز مبرم، در ابعاد گوناگون، خود را مىنمایاند و مسؤولیت دستگاه تحقیقى - پژوهش حوزه را مضاعف مىکند. محقق حوزه، در این برهه زمانى، از چنان توفیق الهى بهره مند مىنماید که مىتواند تحقیق و پژوهش خود را در خدمت بهبود، رفاه، سالم سازى و دینگرایى جامعه خود قرار دهد و از طریق انتقال پژوهش و فراورده آن به نظام اسلامى، در زندگى فرد فرد ساکنان این مرزبوم و بلکه ناظران بیرونى، کارآمدى نظام اسلامى و نسلهاى آینده، حضورى ملموس و کارا بیابد.53
بایستگیها در نظام پژوهشى حوزه:
دستیابى نظام پژوهشى به اهداف یاد شده، کارى ضرورى و در عین حال سنگین و سترگ است. به نظر مىرسد، بافت کنونى تحقیقات و پژوهش در حوزه، فاصلهاى روشن با این اهداف دارد. حوزه در هر یک از ابعاد سه گانه - فوق الذکر - چندان قوى و نافذ نیست.54
در راه رسیدن به یک نظام پژوهشى کارآمد، اقداماتى ضرورى است.
الف. گسترش کارهاى جمعى:
نظام تحقیق در حوزهها باید به سمت و سوى کارهاى گروهى حرکت کند. ابتدا ذایقه خود را با کارهاى جمعى عادت دهد. فرد محقق، ارزش مشورت جمع و مساعدت گروه را بشناسد و براى آن، ارج و منزلت قایل باشد، حتى اگر کار، فردى پذیرفته شود و محقق بخواهد به تنهایى آن را انجام دهد، در موضوع، طرح، متدها و شیوهها، مشاوره در ایدههاى اصلى و کلى تحقیق، استفاده از امکانات جانبى تحقیق و... خود را از مشاوره جمعهاى مناسب و مفید، بى بهره نسازد ودر تک تک مراحل، اتقان و استحکام پژوهش را در بهره ورى هرچه بیشتر از افکار گروهى بداند.55
»کار دسته جمعى، اشتراک مساعى، ابزارهاى مناسب را جمع کردن و آوردن، اینها کارهاى جدید دنیاست. جدید که عرض مىکنم، این بخش آن، خیلى هم جدید نیست، تقریباً قدیمى است. اما در عین حال، ما هنوز با آن چندان آشنا نیستیم. «56
ب. بهره گیرى از ابزارها و شیوههاى مناسب
»نظام تحقیق در حوزه، گذشته گرا مىنماید، در ابزارها و شیوهها، همچنان پاىبند الگوهاى کهن خود را نشان مىدهد، نسبت به قالبهاى جدید و ابزارهاى نو، با بد گمانى مىنگرد و درکارایى و مفید بودن آن، وسواس و احتیاط به خرج مىدهد، در برابر پدیدههاى نو که مىتواند تسریع و اتقان تحقیق را محقق کند، با بى باورى نگاه مىکند. «57
راه علاج، همگامى بازمان و جبران گذشته هاست. بایستى باشتاب لازم و معقول، در اخذ شیوههاى مجرب پژوهشى همت گماشت: روشهاى کارآمد تحقیق علمى را دریافت و منطبق با موضوعات و مسائل مورد نیاز، استفاده کرد. از امکانات پژوهشى جدید، بهره کافى را برد و نظام تحقیقات حوزه را، از پشتوانه قوى در امکانات تحقیق بهره مند ساخت.58
»این مجموعه یى که امروز به یک معنى، چشم امید جهانى به اوست و مایه اتکا و امید امروز و آینده کشور است، باید خودش را با شرایط و امکانات و پیشرفتهاى زمان هماهنگ کند. «59
ج. تاسیس و رواج مراکز تخصصى پژوهشى:
حوزه باید به تاسیس مراکز متعدد تخصصى و ترویج آن همت گمارد. در موضوعات مختلف، چون فقه، کلام، اخلاق و... ، پژوهشگاههایى را ترتیب دهد و در هر مرکز، گرایشهاى مختلف را تنظیم کند و آن را متکفل پاسخ به پرسشها و تامین نیازهاى جامعه و نظام بگرداند.60
»حوزه باید مراکز متعدد تحقیقاتى داشته باشد، تا در تمام این زمینهها، مثل یک مجموعه تولیدى مرتب و مدرن کار کند و محصول بدهد. «61
د. اطلاع دقیق از فرهنگ جهانى:
حوزه باید با افکار و فرهنگ جهانى، چونان گزینشگرى واقع بین و حقیقتگرا عمل کند. از یک سو، درصدد جذب ایدهها، دیدگاهها و روشهاى درست آن برآید، در اخذ حقیقت، محافظه کارى نکند، از سوى دیگر، نکات نامطلوب فرهنگهاى بیگانه را دریابد، تسلیم محض نباشد، دریچه ذهنى و روان را بى نقد و تأمل، در برابر بادهاى مهاجم فرهنگ غربى بازنکند، در مقابل سموم آن فرهنگ، به پادزهرهاى مناسب بیندیشد و در راه تولید انبوه آن، تلاش ورزد.62
»امروز شما باید بدانید و در جریان باشید که مثلاً در مقوله جامعه شناسى، در دنیا چه نظرات و ایدههایى هست و چه فکرهایى مىجوشد. گاهى در این فکرها، عناصر مطلوبى هست، آن را جذب کنید، عناصر نامطلوبى هم هست، قبل از آن که بیاید، دفاع مناسبش را آماده کنید. «63
نظام تحقیقات حوزه مىبایست طلایه دار فرهنگ جامعه باشد و براى آن، برنامه ریزى کند. در پرتو اطلاع روزآمد از فرهنگ جهانى، منافذ بادهاى مسموم فرهنگى را دریابد و جامعه را در مقابل آن، حساس و فعال کند. آمادگى ذهنى - روانى براى انفعال ناپذیرى ایجاد نماید و قوت نقد وقدرت منطق در برابر آن افکار، ایدهها و ارزشها، در ایشان ایجاد کند.64
ه. تحقیقات مفید و کارآمد:
نظام پژوهشى حوزه، مىبایست خود را با نیازها پیوند دهد، مطابق آن، سمت و سوى خود را تعیین کند، براساس مشکلات جارى کشور، نظام، جامعه اسلامى و جوامع دیگر جهانى، موضوعات تحقیقى خود را گردآورى کند و برمبناى معیارهاى اصولى، به طبقه بندى و اولویت سنجى بیندیشد.
روند تحقیقات حوزه، نه تنها مىبایست با نیازهاى جارى آشنا باشد و مطابق با آن، پژوهشها را سامان دهد، بلکه باید آینده نگرى را پیشه کند و خود را براى دهها سال بعد آماده کند.65
و. ظرفیت پژوهى حوزه:
»از موجودى انسانى کنونى حوزه، استفاده بهینه نمىشود. همین حالا در همین حوزه علمیه قم، هزاران استعداد برجسته و طلاب فاضل و جوانان خوب وجود دارد که اگر اندکى به آنان توجه شود و درجاى خود قرار بگیرند و کار بایستهاى از آنان خواسته شود و از تضییع وقت آنان به زواید، جلوگیرى بشود، هر کدامشان خواهند توانست بخشى از این خلاء را پر کنند.«66
نتیجه
چنانکه در این نوشتار ملاحظه گردید، تعامل حوزههاى علمیه با نظام اجتماعى امرى اجتنابناپذیر و ناگزیر از آن هستیم. لازمه چنین امرى، انطباق و روان سازى تعامل این نهاد مهم در جامعه دینى با سایر نهادها و اجزاء نظام اجتماعى است و حوزههاى علمیه - خصوصا - به عنوان عامل اجرائى نهاد دین، به طور مستقیم متکفل ایفاء این نقش اساسى است.
این مهم، بازنگرى در ابعاد حوزه را ضرورى مىنماید، تا اجزاء و ارکان متناسب با تعامل بازسازى شود. بر این اساس ظرفیت سازى نظام آموزشى حوزه و بهرهمندى از تکنولوژى آموزشى نوین، به عنوان یکى از ابزارهاى تسهیل کننده تعامل، امرى اجتنابناپذیر است، و از دیگر سو، شناسایى نیازهاى جوامع نوین و پاسخگویى عالمانه به این نیازها از وظایف اساسى نظام پژوهشى حوزههاى علمیه است، تا متناسب با شناخت از مسائل نظام اجتماعى، تحقیقات روزآمدى را صورت داده و به راه حلهاى کاربردى منتج شود. و در نهایت این که تبلیغ و ترویج شریعت الهى به عنوان یکى از مهمترین رسالت حوزههاى علمیه در راستاى تعامل با نظام اجتماعى اقتضاء مىکند تا نظام تبلیغى حوزههاى علمیه برخوردار از روشهاى نوین و روزآمد تکنولوژى تبلیغاتى باشد.