مطالبات مسلمانان در جاى جاى قلمرو اسلامى چیست و حوزههاى علمیه تشیع در پاسخگویى به این مطالبات، با چه سازوکارى مىتوانند نقش آفرینى کنند و از فرصتها و زمینههاى فراهم آمده به برکت انقلاب اسلامى، به گونه دقیق و سامانمند بهرهبردارى کنند و حضورى مفید و کارساز در جهان اسلام داشته باشند؟
× نیمه دوم قرن بیستم میلادى، جهان تجربه دیگرى از خیزشهاى انقلابى و دگرگونیهاى اجتماعى را در خاور میانه اسلامى به نظاره نشست. این تجربه پدیدهاى شد که نه طراحان اصلى جهان پس از جنگ دوم جهانى و نه ستمدیدگان سالها به استضعاف کشیده شده دنیاى اسلام، توقع وقوع آن را نداشته و رویارویى، یا همسویى با آن را در برنامههاى خود ندیده بودند.
این پدیده، جز پرده بردارى از چهره واقعى اسلام ناب و ظلم ستیز و کنار زدن پندارهاى نادرست و تظلم آفرین و نیز تزریق خودباورى و اعتماد آفرینى به جهان اسلام و جامعه بشریت نبود.
پژواک این خروش صادقانه و جوشش مکتبى و اسلام مدار، آن چنان مرزهاى جغرافیایى و طبیعى را سریع در هم نوردید که همنوایى و هم صدایى ملل مسلمان و محروم و حمایتهاى لاینقطع مبارزان و حقطلبان جهان از جنوب شرق آسیا تا شرق و غرب و شمال آفریقا و تا منصفان و بشر دوستان امریکا و اروپا، با همه وجود احساس شده در قلبهاى همه پاک فطرتان این جوشش به گونهاى یک پارچه ظاهر گشت.
هنر امام امت این بود که دلهاى همه آزادیخواهان عالم را به هم متحد و امیدوار ساخت و جوهره ظلم ستیز و استکبار سوز اسلام پویا را یکبار دیگر به رخ کشاند. دیگر آن که او توانست در میان الگوهاى ارائه شده از سوى اصلاح طلبان و اسلام گرایان از اخوان المسلمین مصر تا شریعت اسلامى سودان و... نسخهاى منحصر به فرد ایجاد کند. گرچه براى به بار نشستن هر کدام از الگوهاى حکومت اسلامى محققان و نخبگان ویژهاى تلاش کرده و امیدها بدان بستهاند؛ اما نسخه حکومت مردمسالارى دینى جمهورى اسلامى ایران، بدون شک جذابیتها و مقبولیتهاى ویژه خود را داشت. از شعارهاى حرکت آفرین و پویا تا اقدامات ثمربخش و از صحنههاى جنگ و نبرد تا عرصههاى نوآورى و دانشپژوهى.
اما این فضاسازى جهانى و ایجاد تشنگى در کام حق جویان عالم، به صورت طبیعى برنامهریزى و اقدامات متناسب با خود را براى ثمر بخشى در زمان طولانى مطالبه مىکرد.
سنگینى بار سیراب سازى تشنگان معارف دینى و اسلامى و تبیین آموزههاى پاک و نیز غبارزدایى از آنها و معرفى روشها و مبانى شناختِ سره از ناسره و مطالب صحیح از ناصحیح، همه و همه، بر عهده فرهنگیان و اسلام پژوهان و بیش از همه متوجه نهاد مقدس و مبارک حوزههاى علمیه و طالبان و دانش جویان علوم و معارف اهل بیت(ع) قرار گرفت.
مطالبات جهانى و حوزه
امروزه مطالبات جهانى از حکومت جمهورى اسلامى ایران، به منطقه یا مرز خاصى منحصر نمىشود و موجى سنگین از درخواستها و سؤالها از عرضه توضیح و تبیین و بیان تجربه تا انتقال تجارب خاص ملت و دولت و نیز امت و امام، به صورت روز افزون ملاحظه مىشود. این اعلام نیازها به گروه و مخاطب خاصى هم منحصر و محدود نمىشود، از دولتها و مراکز و نهادهاى رسمى تا جنبشها، گروهها و نخبگان و متدینان یا منصفان عالم.
آن چنانکه درخواستها نیز در حیطه موضوعى خاصى نمىگنجند، از ابعاد مختلف فقه اسلامى، اقتصاد، ربا و بانکدارى گرفته تا خانواده و روابط و معاشرتهاى اجتماعى و نیز تجربههاى حکومتى، یا نظامى ایران اسلامى.
بدیهى است از آن جا که ماهیت حکومت و اساس نظام بر مبناى مکتب اسلام و ارزشهاى اسلامى پى ریزى شده و ولى فقیه، رسالت به گردش در آوردن احکام و فقه اسلام در تار و پود قوانین و مقررات و روابط اجتماعى سیاسى را به عهده دارد، لذا حوزههاى علمیه و متصدیان تفسیر و تبیین شریعت اسلامى به صورت طبیعى در خط مقدم این رویارویى قرار دارند.
فرصت استثنایى تاریخى
فرصتهاى حضور حوزه در جهان، در تاریخ معاصر کم نظیر است. بسیارى از بسترها توسط دیگران، بویژه در نیم قرن گذشته خوب طراحى شده است. از نیمه دوم قرن بیستم که حرکت اصلاحطلبى در متمدنترین حوزه جهان اسلام اوج گرفت و حسن البنا، سیدقطب و... به دنبال اجراى شریعت اسلامى با مدلى خاص بودند و تلاشهاى فراوانى براى اجرا و تحقق حکومت اسلامى مبذول داشتند و تا به امروز به حسرت یک روز آن ماندهاند، تا حکومت سودان که حسن الترابىها در دهههاى گذشته تمام همت و تدبیر خود را به کار گرفتند تا شریعت اسلامى را پیاده سازى کنند و... همه و همه زمینه ساز حضور پررنگ و پویاى حوزه تشیع در جهان اسلام شد؛ چرا که جهان اسلام ناکامى و ناتوانى و ناکارآمدى مدلهاى دیگر را به چشم خود دید. در مصر همه اسلام خواهان و اصلاح طلبان، در عرصههاى مختلف، ذلت و ناتوانى را مشاهده کردند از ناتوانى در یک پارچهسازى نیروهاى خودى برابر دشمن صهیونیست، تا ناتوانى در مسائل اجتماعى و اقتصادى که در حال حاضر، فقط در قاهره حدود چهار میلیون شهروند قبرستان خواب وجود دارد و در اقتصاد، همچنان جیره خوار و کمک بگیر قدرتهاى استکبارى است. شما به مدل شریعت اسلام سودان نگاه کنید. این مدل هم در برابر چشم جهانیان کارآ نیست و توان حکومت را ندارد؛ گرچه فضاى قرانى در سراسر کشور سودان مشهود است و در هر کوى و برزن هزاران فرزند خردسال در حال حفظ قرآن، با قراءتهاى قالون و ورش هستند و ظواهر جامعه کاملا اسلامى است؛ اما این مدل همه جانبه نیست و ناکارآست؛ چرا که هنوز این مدل گامى به سوى خودکفایى ملت و دولت فراهم نساخته است و در کتار رودهاى پر آب نیل ازرق و نیل ابیض، دو سرمایه بزرگ ملى این کشور، زمینه بهرهبردارى مناسب و کار کشاورزى استقلال خیز انجام نمىشود و حفاظ قرآن ترجیح مىدهند بخوانند و بخوانند! مدلهاى دیگر هم به همین روال یا بدترند. سخن این جاست که این ناکارآمدیها، چشم امید همه ملل مشتاق اسلام عزیز را متوجه ایران اسلامى ساخت و از اولین روزهاى فریاد امام امت و پژواک انقلاب اسلامى ایران، حتى مدعیان بزرگ اسلام در جهان، مانند دکتر یوسف القرضاوى مبهوت و و امیدوار شدند که در اولین مصاحبه ایشان در سال 57 در سایت اسلام اون لاین خواندنى است.
فرصت انقلاب اسلامى ایران در جهان و پیروزیهاى روز افزون آن در عرصههاى استقلال اقتصادى نظامى سیاسى و تولید علم در بسترهاى گوناگون، آن چنان چشم نسل جوان اسلام را به خود جلب نموده که هر روزه شاهد حرکتهاى خودجوش اعلام وفادارى و پذیرش مدل و الگوى اسلامى حکومت مردم سالارى دینى، بیش از پیش نسخه بردارى و ابعاد مختلف آن مطالبه مىشود. این مطالبات در همه عرصههاى دینى جارى است و به صورت طبیعى رسالت تبیین و معرفى این مدل با حوزههاى علمیه است.
آن چه مهم است خود ارزیابى از مسیر طى شده در سى سال گذشته است. گرچه حوزههاى علمیه، طى سه دهه گذشته تلاش وافرى را در زمینههاى مختلف براى ارتقاى جایگاه و تنوع روشها و نیز تعمیق دانشها و علوم، به کار گرفتهاند و بویژه برخى آیات عظام پویایى و تحرکى نو به مجموعه بخشیدهاند، اما تشنگى جهان اسلام و نیز منصفان جهانى به معارف حوزههاى علمیه و توقع آنان هنوز برآورده نشده و تا سطح مطلوب فاصله زیادى داریم.
از جمله نکاتى که در این زمینه باید به آن اشاره کرد عبارت است از:
نخست آن که: برنامه راهبردى هدفمند و همه جانبه است که همچنان به عنوان یک آرزو برجاى مانده است. تنوع موضوعات، تعدد گروههاى مخاطبان و نیز بى کرانه بودن مطالبات و زمینههاى حضور، ضرورت برنامهریزى جامع و مدت دار را غیر قابل تردید نموده است.
بویژه آن که گستره ماموریت حوزه، ملى نیست، بلکه فراتر از ملى و حتى منطقهاى است؛ یعنى به تمام معنى رسالت و مأموریت حوزههاى علمیه تشیع، امروزه یک رسالت کاملا جهانى و بینالملل است.
با طراحى چنین برنامه جامعى است که مىتوان لایههاى نظرى علمى کاربردى را رصد و نیز ارزشیابى نمود در غیر این صورت، همه توان به کارهاى غیر ضرور یا زاید صرف مىشود و به تدریج به سکون خواهد گرایید. با برنامه راهبردى جامع است که مىتواند با مطالعات دقیق منطقهاى و فرهنگهاى متفاوت و تطبیق علم بلاغت حوزوى بر مخاطبان، به انجام کارى اثر بخش و ماندگار امیدوار بود.
دو دیگر، بدون تثبیت دیدگاهها و مواضع اصولى و اعتقادى در درون، امکان حضور موفق و اثر بخش براى حوزه در جهان وجود ندارد. ممکن است حضور حاصل شود؛ اما اثربخش نباشد، بلکه تفرق بخش و ضرر بخش باشد. منظورم این است که ما ناگزیریم در دنیاى آلوده فکرى نظرى، شهد مصفاى خودمان را در عرصه اعتقادات و باورها، نهایى کنیم و با مواضعى شفاف و یک نواخت با مخاطبان ارتباط گیرى کنیم. تلاش حضرت آیتالله سبحانى در دهه قبل در این زمینه و انتشار کتاب العقیده الاسلامیه که متاسفانه با مشکلاتى هم مواجه شد، از این قبیل است که باید با جدیت در همه عرصهها پىگیرى شود. عمده هجمههاى بیرونى ما از این گروه است. فراموش نمىکنم روزى در دفتر آقاى یوسف قرضاوى بودیم و مطلب به کشتارهاى طایفى در عراق کشید. ایشان مىگفت: چرا به گونه روشن، مواضع علماى شیعه تبیین نمىشود و چرا رسماً نظرات علماى شیعه در زمینه برادرکشى و برخى عقاید، مانند: سب صحابه و... بیان نمىشود... که همین مطالب را در مناظره با رییس مجمع تشخیص مصلحت نیز روى شبکه الجزیره بیان کرد و البته اخیرا اعلام رسمى و به موقع دیدگاه مقام معظم رهبرى، خیلى از بسترها را شفاف نمود. بدیهى است که توقع از حوزه بیش از اینهاست. چرا ما امروزه که در سکوى حکومت و تعامل رسمى با جهان قرار داریم، نمىتوانیم با زبان و دیدگاهها و نگرشها و ظرافتهاى بینالمللى صحبت کنیم، این پذیرفته نیست که حتى در مسائلى مانند همگرایى و انسجام بخشى و تقریب، صرفا یک نهاد را مسؤول بدانیم و در این امر خطیر که در جهت تجمیع نیروها علیه دشمنان ونیز جلوگیرى از درگیریهاى نارواى بین طائفهاى و تثبیت جایگاه عقلانى تشیع در جهان مىباشد، برخى خود را مسوول ندانند؟
سه دیگر، بحث روشى است. امر خطیر تبلیغ دینى که در سیره انبیا و رسول اعظم(ص) و ائمه معصومین(ع) به روشنى قابل استفاده است، پیوسته بر شاخصه عقلانیت استوار بوده است. متاسفانه حرکتهاى نسنجیده برخى مدعیان، حرکت و جریان تبلیغ مکتب را نه تنها سودى نمىرساند که گاه ضد تبلیغ مىشود و موجب از دست دادن برخى مشتاقان مىشود. عقل گرایى همه جانبه در مکتب تشیع پیوسته ایجاب مىنموده که بر اساس شناسایى مخاطب و ظرفیت او محتواى علمى در اختیارش قرار داده شود. تکلم على قدر العقول، رعایت مقتضیات زمانى و مکانى و دیدن حساسیتها و شرایط عصرى، ذهن خوانى و نیز سنجش صحت و سقم محتوایى و هزاران هزار نکته ظریف و تارمویى دیگر تنها با تدبیر عقلى حل مىشود، نه با حفظ و نقل روایت.
پیام اسلام، پیام جهانى است، مرز نمىشناسد. رساندن این پیام به جهانیان، چگونه و با در نظر گرفتن و سرلوحه کار قرار دادنِ چه اولویتهایى به حقیقت مىپیوندد و جامه عمل مىپوشد؟
× موضوع اولیتهاى پیش روى حوزه در جهان اسلام خود نیازمند تحلیل و بررسى است که پس از گذرى بر اهم نکتههاى قابل ارائه در این زمینه بدان خواهم پرداخت:
مخاطب محورى
اولا، گستره مسائل و جریانهاى فکرى و سیاسى و نیز اقتصادى در حوزه بینالملل و نیازهاى فراوان عصرى در دنیاى ارتباطات و تعاملات بسیار با بسیار (manytomany) و حذف مرزها و موانع ارتباط، بیش از همه ضرورت تعیین و تبیین مخاطب را تأکید مىکند. نشان دار نمودن مخاطبان و اولویت بندى آنها را، با توجه به شرایط عصرى، به شرح زیر مىتوان شمار نمود:
مخاطب اول و محورى حوزه که متاسفانه گاه از آن غفلت مىشود فرزندان ایرانى و نسل جوانى است که به هر دلیلى در خارج از کشور سکونت دارند و على رغم عشق و ارادت به وطن و مکتب، از هرگونه سهمى از برنامهها و فعالیتهاى حوزه علمیه بى بهرهاند. امروزه، بیش از شش میلیون ایرانى در خارج از کشور زندگى مىکنند که عمده آنان افرادى مکتبى مومن و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت هستند. جاى گفتن ندارد که متاسفانه گاه و بیگاه در کشورهاى دور و غیر راهبردى چنان اهتمامهایى صرف مىشود که انسان درصدى از آن را براى ایرانیان مقیم در کشور همسایه خود نمىبیند که چنین روشى، نه عقلى است و نه شرعى. متاسفانه این گروه مخاطب، به دلیل شدت ظهور، بیش از همه با بى مهرى مواجه شدهاند و تاکنون در برنامهها، به عنوان مخاطب خاص مدنظر مسؤولان و برنامه ریزان حوزه قرار نگرفتهاند.
مخاطب دومِ حوزه، به صورت طبیعى، عاشقان و رهروان مکتب اهلبیت(ع)اند که در جاى جاى گیتى به عشق فرزندان زهراى اطهر(ع) حضور دارند و بویژه در دهههاى اخیر انگشت نماى خاص و عاماند. از شیعیان ساکن حوزه خلیج فارس و همسایگان ایران اسلامى گرفته تا امریکاى لاتین و جنوب شرق آسیا و افریقا که بررسى شرایط و اوضاع هر کدام، مطالعات ویژه را مىطلبد و بستههاى محتوایى و روشهاى متناسب با فضاى اجتماعى سیاسى خود را مىخواهد.
مخاطب سومِ ما در جهان، همه مسلمانان هستند که با شنیدن خبرهاى امید آفرین جمهورى اسلامى ایران بیش از همیشه به این الگو چشم امید دارند و از صمیم جان به حاکمیت و حکومت ضداستکبارى جمهورى اسلامى عشق مىورزند. این مخاطبان که بیش از نیم قرن در عصیبت ناصرى گرفتار آمده بودند و نمىتوانستند صداى غیر عرب را براى دفاع از اسلام بشنوند، با پیروزى انقلاب اسلامى تا حدى امیدوارتر و امروزه، پس از پیروزى غرورآفرین سیدحسن نصرالله در لبنان سرافراز، چنان به آرمانهاى مکتب تشیع ایمان آوردهاند که قابل تصور نیست. حقیر در این سالها با بسیارى از نخبگان و فرهنگیان اهل سنت ارتباط داشتهام که با صداى بلند و رسا فریاد مىزنند فکر، آیین، مرام و باورهاى این سیّد را به صورت کامل مىپذیریم و بر حقانیت آن ایمان داریم.
مخاطب چهارم ما همه منصفان عالم، از هر دین و آیین و مراماند که منصفانه و آزادانه به اخلاقیات و ارزشهاى مشترک انسانى باور و به آیندهاى روشن امیدوارند.
ارتباط ماتریسى اولویتهاى مخاطبان
بدیهى است از گروههاى چهارگانه مخاطبان باید به تناسب باورها و داشتهها و فرهنگ و پیشینه مخاطب، جدول ماتریسى طراحى کرد و پس از آن، اولویت مخاطب را تعیین نمود. مثلاً در مخاطبان، ما نمىتوانیم از حوزه تمدنى بزرگ ایران زمین غفلت ورزیم و ایران بزرگ فرهنگى را از افغانستان و شبه قاره تا دیواره چین، نبینیم. یا نمىتوان همه اقشار هر طبقه را مانند هم فرض کرد. قشر نخبه همه گروهها، اولویت بیشترى دارند. فرهنگیان و متدینان در همه گروهها امتیازهاى بیشترى دارند؛ اما آن چه مهم است آن که حوزه نباید محدود نگر باشد. جامعه مخاطبان حوزه جهانى است و به تناسب همه اقشار و طبقات با بهرهگیرى از راهبرد مشخص و روشن، برنامه داشته باشد. مهمتر آن که چنانکه قلمرو جغرافیایى خاصى براى مخاطبان حوزه قائل نیستیم، حد و مرز مشخصى نیز براى حیطههاى موضوعى هم قائل نیستیم. حوزههاى علمیه از آن جا که رسالت هدایتى فرهنگى دارند، لذا باید همه شؤون اجتماعى - سیاسى و فرهنگى جوامع را در برنامههاى خود داشته باشند. اگر مىپذیریم که به فرمایش حضرت امام موضوع کار انبیا انسان بوده است و هدایت گرى این انسان به عهده وارثان انبیا و علماست، پس حوزههاى علمیه باید موضوعات را فرافردى، فراملى، فرامنطقهاى و عام ملاحظه کنند.
: براى حضور حوزهها در عرصه جهانى و ابلاغ پیام اسلام و روشنگرى دینى چه موانعى بر سر راه مىبینید؟
* بنده موانع اصلى حضور در جهان اسلام را در چند بخش مىیابم:
نخست آن که: فقدان نگاه جهانى و بینالمللى.
نگاه فراملى و فرافرهنگى براى معرفى اسلام عزیز و باور به ماموریت جهانى اسلامى از نکات مهم و کلیدى است که کمتر در عمل شاهد آن بودهایم. منظورم از نگاه، آن شناخت و اعتقادى است که بر پایه معرفت و تجربه شکل گرفته و به رفتار مناسب و اثر بخش منجر مىشود. ما شعارهاى بینالمللى بدون شناخت، کم نداشته و نداریم. شعارهایى که به دلیل عدم معرفت و تواناییها یا توانمندیها و نیز عدم شناخت حساسیتها جز تخریب و ایجاد فاصله سودى نداشته است. نگاه بینالمللى به شناخت مسائل بینالمللى نیاز دارد به شناسایى فرصتها و تهدیدها نیاز دارد، به تجهیز حداقلى ساختار و امکانات موجود براى ورود به این عرصه نیازمند است، یا به تسامحى بایسته براى تعامل سازنده و اثربخش احتیاج دارد و هزاران نکته دیگر و نمىتوان با افزودن کلمه بینالمللى، یک مجموعه را بینالمللى ساخت.
دو دیگر، عدم ورود شایسته به ابزارهاى حوزه بینالملل است که مطالب در این زمینه زیاد است. ملاحظه بفرمایید ما هنوز حداقل ابزار ارتباطى حوزه بینالملل را، که زبان است، در برنامهها به صورت شایسته نداریم، حتى زبان عربى که زبان اول علوم حوزوى است و زبان کتاب و سنت است. فراموش نمىکنم در جلسه طفل خردسال ایرانى با شیخ یوسف قرضاوى و برخى اساتید دانشگاه دوحه، چه پیش آمد. قصه مفصل است؛ امّا این جمله مهم است که پس از شگفتى محض از سبک و کیفیت حفظ آیات کریمه قرآنى و نهج البلاغه شریف، وقتى شیخ از روش و شیوه آن سؤال کرد، پدر طلبه و اهل فضل این فرزند معجزه، از حداقل گفت و گو اظهار عجز کرد. شیخ دستهایش را محکم روى هم زد و گفت واى واى از علماى ایران. در مسائل بلاغى، در حفظ و در نکتههاى ظریف ادبى، مو را از ماست مىکشند، اما دو کلمه با زبان قرآن نمىتوانند صحبت کنند و... این نکته مهم است که مىبینیم دانشجوى اندونزیایى که هنوز در بدایات دروس قرآنى و معارف تحصیل مىکند، به زبان قرآن مسلط است و مىتواند با دیگران ارتباط برقرار کند؛ اما گاهى طلبه فاضل ما از ایجاد ارتباط حداقلى عاجز. پس ورود در حوزه بینالملل، ورود به دنیاى ارتباطات را مىطلبد و زبان حداقل ضرورى و گام اولیه است، تا برسیم به مسائل دیگر...
سه دیگر، از جمله موانع بزرگ در این زمینه نداشتن ارتباطات اکادمیک و علمى با جهان اسلام است. شما عرض بنده را مطلق نپندارید، ما در همه موارد مذکوره استثناءاتى داریم؛ اما پدیده معمول نیست و بسترى روان ندارد. ملاحظه مىفرمایید اکثر اعزامهاى ما براى امر تبلیغ محرم و صفر و رمضان است که اکثریت اعزامىها هم مبلغان متمحض در امر تبلیغ نیستند؛ بلکه فضلایى هستند که در طول سال در سکوهاى اجرایى اشتغال دارند و براى رفع تکلیف، در سال، دهه یا ایّامى را هم براى تبلیغ اعزام مىشوند، تا هم رسالت تبلیغى و هم تجربه نو در سفرها و هم ذائقه علمى فرهنگى حاصل شود که در جاى خود نقد مفصلى دارد، اما سؤال اساسى و مهم این است که چرا حوزههاى علمیه از هزاران سمینار پژوهشى علمى و نشستهاى فرهنگى علمى طول سال، بویژه در جهان اسلام، بى خبر یا بى حضورند؟ آیا حضور علمى در جمع دهها و صدها پژوهشگر در کشورهاى مختلف جهان و دفاع از مبانى و ارزشها و پاسخ به شبهات و سؤالات، تبلیغ نیست، یا چون کار علمى - پژوهشى و از جنس اکادمیک است و ساز و کارهاى خاص خود را دارد، امکان حضور نداریم؟ نفرمایید که اکنون نشستهاى فراوانى برگذار مىشود، خصوصا با صاحبان ادیان و... چرا که بنده معتقدم حوزه باید با جهان علم و اندیشه ارتباط روان و معقول و باز، داشته باشد و این کار با برنامهریزى منسجم و منظم ساماندهى شود، تا اولا از حضورهاى بى رنگ کاسته شود، ثانیا، به صورت کار روزمره و طبیعى براى همه اساتید و طلاب فاضل در آید. البته تبلیغ سنتى هم در جاى خود ارزشمند است؛ اما امروز نیاز عصرى ما فراتر از آن است. هیچ کدام جاى دیگرى را نمىگیرد، بلکه هر کدام ویژگى و ضرورت خود را دارد.
دومین نکته این که مسائل متنوع و موردى طى سى سال گذشته، آن چنان بر فضاى حوزههاى علمیه سایه افکنده بود که به ندرت توان نگاه جامع و فراملى به مخاطبان به وجود آمد و برنامه راهبردى همه جانبه، نه رها کردن و وقت گذارى بى مورد.
سومین نکته، فقدان چرخه تولید دانش: از جمله آسیبهاى جدى و مشکلات حضور فعال حوزه در جهان اسلام، نداشتن خط گردش منضبط تولید، نشر و اطلاع رسانى است. ملاحظه مىفرمایید پس از سى و یک سال از انقلاب اسلامى و تلاشهاى بى شمار در تولید و به روز رسانى علم و دانش در عرصههاى مختلف دینى و نیز تجارب بسیار گران قدر حکومت حقه اسلامى در سرزمین متمدن و بشردوست ایران، اما این دستاوردها با چند مشکل مواجهاند.
- گاه تولیدات خوب و ارزشمند علمى با قلم شخصیتهاى متخصص و بى نظیر در جهان در اختیار ماست و به صرف چاپ به زبان فارسى آن بسنده مىکنیم و دل خوش داریم به چاپ مجدد آن. این روش کار از ام القراى جهان اسلام پذیرفته نیست؛ چرا که محتواى تولید شده باید به متقاضیان آن رسانده شود. متاسفانه گاه مشاهد مىکنیم از کتابهاى فاخر و ارزشمند ما، حتى کشورهاى همسایه که تا پایتختشان سى کیلومتر بیشتر فاصله نداریم، خبرى ندارند و امکان بهرهورى هم براىشان فراهم نیامده، تا چه رسد به قارههاى دیگر.
این، به دلیل فقدان چرخه جامع تولید است. حوزه رسالت دارد فرایند دانش و علم و ترویج معارف حقه جعفرى را تا دل ملتها، بویژه ملل مسلمان، پىگیرى نماید. مگر بلاغ و تبلیغ فقط شامل مسجد سر محل و فارسى زبانان مىشود؟ اینها مطالباتى است که از حوزه دارند و باید موانع این فرایند ضرورى ساماندهى و حل شود.
گاه تولیدات علمى ارزشمند به ترجمه و چاپ و نشر مىرسد؛ یعنى با زحمت و مشقت متن تولید شده، آماده و چاپ مىشود؛ اما به دلیل فقدان سیستم توزیع، یا تأکید بر نشر مکتوب در انبارها مىماند و به متقاضى نمىرسد که در این زمینه نیز گفتنىها زیاد است.
- و بالاخره شاهدیم متاسفانه براى ثبت و انتقال به روز و همه جانبه سى و یک سال تجربه با ارزش این سرزمین که ملتها و آزادى خواهان جهان به هر دقیقه آن نیازمندند، یا طرحى نداریم یا در فرایندهاى ادارى و تشکیلاتى به تولید نمىرسد.
- از همه مهمتر آن که فقدان سیستم تولید تا مصرف در امر دانش و علم باعث شده تا هزینهها فراوان و بهرهورىها به حداقل برسد. تصور کنید الان در دانشکدههاى الهیات در سطوح کارشناسى ارشد و دکترى چقدر موضوعات مبتلا به فقهى، قرآنى، اجتماعى و... توسط دانشجویان با چه مشکلاتى طراحى تصویب و دفاع مىشود که حوزه از آن بى اطلاع است و بالعکس در حوزه بسیار موضوعات خوب و ارزشمندى که کار مىشود و دانشکدههاى الهیات و علوم انسانى از آن بى خبر یا بى بهرهاند و یا بر فرض اطلاع، ارتباط منطقى و هدفمندى با هم ندارند. این فرایند گاه به موضوعات تکرارى ضعیف و غیرضرور منجر مىشود و گاه هم به تحقیقات موازى و مفید که در هر دو صورت، آخر الامر به بایگانیهاى تحصیلات تکمیلى سپرده مىشود و متاسفانه حلقههاى بعد براى رساندن این اثر تولیدى به مخاطب مفقود است.
بنده همین رمضان گذشته، در کتابفروشى بزرگِ العلم والحکمه مدینة الرسول(ص)، ملاحظه کردم کتابهاى منظم و جهت دار علیه مکتب تشیع و سایر مکاتب فقهى - اعتقادى مسلمانان حجم زیادى از کتابفروشى را با جلدهاى یک نواخت و عناوین کاربردى و روز، پوشش داده است. یعنى دشمنان ما از نیاز سنجى تا سفارش نوشتن پایان نامه تحقیقى مقطع ارشد و دکترى را در چرخه روشن، به بازار عرضه مىکنند و با کمترین هزینه از فرصت ماموریت دانشجویى با گماردن اساتید مسلط و نخبه فرایند شبهه افکنى و ارائه افکار خویش را سامان دادهاند...
بنابراین حوزه به عنوان متولى تولید و اندیشه و پاسخگوى مکتب علوى(ع) در جهان، باید فرایندهاى تولید و نشر و اطلاع رسانى را جهانى ببیند و جهانى مدیریت نماید.
سخنان حقیر به عنوان طلبه کوچکى از خادمان قرآن و اهل بیت(ع) ارائه شد که از زمان دروس طلبگى و در کنار آن دروس دانشگاهى، تا پایان مقطع دکترى علوم قرآن و حدیث، حدود بیست و چهار سال عمر خود را در امور بینالملل و مسائل مبتلابه جهان اسلام گذرانده است. مجددا با عرض این نکته که حقیر در ارائه مطالب جز بیان تجارب هدفى نداشتم، از بیان صریح برخى نکات، که صرفا براى نقد حال بیان شد، عذرخواهى و از صاحب این حوزه مقدس حضرت ولى عصر(عج)، با کمال اخلاص و نیاز مسألت مىنمایم که با نگاهى مشفقانه و محبتآمیز توفیقات سربازانش، بویژه رهبر معظم انقلاب اسلامى و خادمان این عرصه را سلامت و در خدمت رسانى و اعتلاى کلمةالله بیش از پیش تایید نماید.