امروزه، به برکت انقلاب اسلامى و پرتوهاى آن در جهان، فرصتهایى براى حوزههاى علمیه تشیع پیش آمده که در جهان اسلام و غرب، حضور یابند. به نظر حضرت عالى، حوزهها در چه عرصهها و قلمروهایى مجال حضور دارند و بهتر و بیشتر مىتوانند نقش آفرینى کنند.
* درک درست از رسالتهاى جهانى و انسانى دین اسلام، فهم عمیق مشخصههاى فکرى و روشى و اجتهادى مکتب اهل بیت و شناخت وضعیت کنونى شاخصههاى فکرى و سیاسى و اجتماعى جهان اسلام و شاید هم کل جهان، مىتواند سه مدخل اساسى، براى ورود به این بحث باشد.
بدون هر کدام از این سه محور، در حقیقت حضور جهانى حوزه، مبتنى بر اصل بصیرت و بینش عمیق اسلامى نیست و کارامدى آن محل تردید است. و نیز برنامهریزى بنیادین و دقیقى نمىتواند باشد و شاخصههاى مدیریتى، ساختارى، و نیروى انسانى و نیز محتوایى این حرکت و بلکه نهضت را به شکل مطلوب نخواهد داشت.
لذا باید به ترتیب، به بررسى راهبردى و بلکه بنیادین این سه محور بپردازیم تا بتوانیم به این سؤال اول شما پاسخ بدهیم، در عین حال، با توجه به تجربه اندکى که دارم به طور ارتکازى براى این سه محور پاسخهایى دارم، لذا مبتنى بر آن، به اجمال، مواردى را یادآورى مىکنم:
1. محور فلسفههاى بنیادین دینى.
2. محور مدیریت جریانهاى فکرى جهان معاصر.
3. محور جهان اسلام و ساماندهى و هدایت مباحث مربوط به »امت واحده« و نهضت تمدنى اسلامى.
4. محور تعامل و گفت و گوى بین الادیان و ساختارسازى منطقى در راستاى تعامل بین تمدنها با حفظ مرجعیت مضمونى اندیشه فراگیر و توحیدى اسلام.
5. محور تولید نخبگان و رهبرى و هدایت نهضت نرمافزارى و تولید اندیشه.
کارنامه حوزههاى علمیه را در انجام رسالت بزرگى که بر دوش دارند، در این چند دهه، که بیشترین فرصتها را براى گام گذارى در عرصههاى جهانى داشتهاند، چگونه ارزیابى مىکنید؟
× با توجّه به آن چه در پاسخ به پرسش نخست عرض شد، ارزیابى از وضع موجود حوزه و قضاوت درباره آن، جز در سایه وجود تصورى دقیق از وضع مطلوب آن، کار دقیق و منطقى اى نخواهد بود. در این جا، باز هم با توجه به وجود نوعى بینش و شناخت مبتنى بر تجربه خویش، از وضع مطلوب حوزه در جهان معاصر، باید عرض کنم، هیچ کدام از شاخصههاى جهانى بودن، به معناى واقعى کلمه و در حد قابل قبول، در وضعیت موجود این نهاد نیست. براى نمونه، اگر به امر آموزش عمومى اسلام و عرضه معارف اسلامى به جهان نگاهى بیندازیم، به این نتیجه مىرسیم که براى این امر، ابتدا باید شناخت دقیقى از وضعیت نگرشهاى جهان معاصر، با تفکیک لایه افکار عمومى و اقشار و طبقات متنوع جوامع بینالملل و نحوه دیدگاه آنها به اسلام و نمادها و مفاهیم و احکام و نظامهاى دینى اسلامى داشته باشیم، تا بتوانیم به برنامهریزى دقیقى در امر آموزش عمومى اسلام در جهان معاصر بپردازیم.
در این باره، متأسفانه باید عرض کنم چنین نگاه و شناخت پیشینى نداریم، در نتیجه این برنامهریزى ممکن نیست و باید آموزشهاى عمومى ما در سطح جهانى، یک سره، بر اساس شخصى و سلیقهاى و مدیریتهاى جزئى نگر و کم کیفیت ادامه یابد.
در همین بحث آموزش عمومى، امر رسانهها و نیز حضور مجازى و بهرهگیرى از تکنولوژیهاى نوین ارتباطات، یکى از مهمترین مباحثِ قابل طرح و یکى از کارآمدترین شیوههاى تحقق اهداف آموزش عمومى است. حال باید پرسید سهم ما به عنوان حوزه علمیه قم و مرجعیت اول جهانى تشیع و بلکه اسلام معاصر چقدر است؟ چند رسانه موفق جهانى با مخاطبان انبوه و متنوع و قابل رقابت با دیگر رسانههاى رقیب و حریف در اختیار حوزه است؟ یا اگر به هر دلیل حوزه و مدیریتهاى عالى آن، به طور مستقیم در فکر رهبرى و مدیریت رسانههاى جهانى دینى نیستند، واقعاً سهم عنصر حوزوى در محتواسازى براى این رسانهها چقدر است؟ چند درصد از برنامههاى مرتبط با موضوعات دینى در رسانههاى آموزش عمومى دینى و فکرى اسلامى، شاهد حضور پر رنگ ماست؟ باز هم با افسوس باید عرض کنم حضور ما بسیار کم رنگ و غیر فعال است. حتى آن میزان حضور ما در برخى از شبکههاى رقیبان، مانند شبکههاى شیعه ستیز و افراطى، اغلب بر اساس انفعال و غفلت از دامهاى دشمنان براى پاره پاره کردن جهان اسلام و با نوعى افراطى گرى در مدل معرفى شیعه، صورت مىگیرد.
بررسى اوضاع حوزه در دیگر بخشهاى این محور، بهتر از این نیست. بنگرید به سازمانهاى تربیتِ نخبه و کادر، در واقع، در این نهادها درصد موفقیت در تربیت نیروهاى خبره و اثر گذار در عرصه آموزشهاى عمومى و مخاطب قرار دادن لایهها و تودههاى جهان اسلام و غرب که با مهارتهاى متنوع این میدان، قدرتِ شکل دهى به افکار عمومى و تزریق معارف به نسل جوان و غرق در هالیوود و جاذبههاى آن را داشته باشند، چقدر است؟
اینها همه در یک موضوع و محور آموزش عمومى بود، حال به وضع رسالت حوزه در آموزشهاى تخصصى و تربیت خبرگان و کارشناسان و دین شناسان طراز اول، که مأموریت اصلى برخى از نهادهاى حوزوى است، نگاهى بیندازید. آیا این رسالت بزرگ در عرصه جهانى با نرخ قابل قبول موفقیت همراه است؟ و حوزه توانسته است، به تعبیر مقام معظم رهبرى، هستههاى فکرى در جاى جاى جهان اسلام ایجاد کند و محورهاى تولید جریان نهضت اسلامى را در این مناطق بسازد؟ به نظر مىرسد این امر هم تا میزان بسیار زیادى در عمل وجود خارجى ندارد و ما چشم انداز تاریکى از وضعیت نخبگانِ با بصیرت عمیق اسلامى و عالمان طراز اول و مکتبى که بتوانند بسترهاى تحول بنیادین را در جهان معاصر مدیریت و رهبرى کنند، داریم وضعیت تبلیغ و ارتباطات اسلامى، پژوهش و تحقیقات کارآمد، نظامسازیهاى معرفتى و ناظر به اسلامىسازى علوم انسانى جهانى، تولید محصولات هنرمندانه فرهنگى اسلامى، با لحاظ مذاق و مقتضاهاى هر لایه، طبقه، منطقه، فرهنگ، زبان و دیگر جغرافیاهاى جهان معاصر هم، به همین گونه، دستخوش آشفتگى و ضعف است.
: در این برهه، با زمینههاى پدید آمده، فرصتهاى بسیار خوبى در اختیار حوزههاست که مىتوانند از آنها بهره ببرند که اشاره شد. اکنون بفرمایید به نظر شما چه بازدارنده و تهدیدهایى فرا روى هست که حوزهها را از بهرهگیرى از این مجالها باز مىدارند.
× به نظر مىرسد بزرگترین تهدید در مدیریت کلان ما، ضعف بصیرتها و بینشهاى بنیادین است. فقدان موقف و موضع عمیق و شفاف و دقیقى از همان سه محورى که در پاسخ به پرسش اول عرض کردم. در حقیقت، کم و کیفِ همه سیستم مدیریتى و فرایندهاى اجرایىِ آن در عرصه جهانى حوزه، به نرخ سلامت و عمق نگاه در همین لایههاى زیرین است. کسانى هستند که تا نام خارج را مىشنوند، در اساس، توجیه این حضور نیستند و با اصل تعامل جهانى حوزه مخالفت مىکنند و یا به نوعى با دیدگاهى تنگ نظرانه با برنامهها تعامل مىکنند. طبیعى است که چنین زاویه دیدى همواره بر سر راه جهانى شدگى حوزه مانع ایجاد مىکند.
از این رو، توسعه فرهنگ و بینش زیربنایى کار جهانى حوزه، به عنوان یک رسالت الهى واجب و نیز استراتژى سود ده و تقویت کننده خود حوزه در میان همه حوزویان، امرى لازم به نظر مىرسد. هر نیروى علمى، آموزشى، مدیریتى و هر نهاد حوزوى لازم است با توجه به نقشه جهان معاصر و جغرافیاى نرمِ آن کار کند. امروزه، چیزى به نام مرزها و موانع تبادل فکر و فرهنگ وجود ندارد و در این میدان، یا شکست مىخوریم و یا بازى را از حریف مىبریم، راه سوم نداریم. آنها بى کار ننشستهاند.
تمام کارتلهاى غولپیکر اقتصادى، هزاران رسانه عمومى و تخصصى، هزاران مرکز تحقیقات راهبردى، صدها اتاق فکر فعال جهانى، با پشتیبانى آشکار و پنهان مراجع و منابع قدرت سیاسى، دولتهاى قدرتمند و تابع و حتى سازمانهاى جهانى با هدایت همه ظرفیت نخبگانى، علمى و دانشگاهى، هنرى و نرمِ خود در صدد نابودى جبهه اسلامى هستند و متأسفانه ما در این جا، حتى تصورى کلى هم از این جنگ تمام عیار که ترکشهاى آن هر شب و روز سر و صورت و سیرت جوانان و خانوادههاى مسلمان را زخمى و پاره پاره مىکند و بنیادهاى اخلاق و خانواده و بلکه نظام بشریت را نشانه گرفته و دستخوش بحران کرده، نداریم!
عجیب است که ما براى نبردهاى سخت و مادى عدّه و عُدّه داریم؛ اما براى جنگهاى جهانى نرم و جبهههاى هجوم فرهنگى و ارزشى و انسانى، یا برنامه روشن جهانى (و شاید داخلى) نداریم و یا همان نهادهاى سختافزار محور نظامى و انتظامى، که مأموریت آنان اصولا از جنس مواجهه با تهدیداتِ سخت و مادّى است، به خاطر خلأ حضور حوزه و ضعف جبهه نرمِ ما در صدد تصدى مواجهههاى نرم با طرفهاى جهانى هم هستند!
در نتیجه، نبود نگاه درست به جبهههاى نرم و فرهنگى و هنرى و فکرى جهانى در بخشى از حوزه، یکى از موانع تحقق است.
مانع دوم، نبود تحقیقات راهبردى از میدانهاى این ستیز است. مدیران و برنامهریزان ما براى این جبهه، برسیهاى راهبردى نکردهاند؛ زیرا نهادهاى تخصصى این امر سامان نیافته و جز تحقیقاتى پراکنده و نامنظم، تصمیم سازیهاى جهانى حوزه مبتنى بر کارشناسى نیست. و چنانکه عرض شد اغلب برنامهها، مبتنى بر ذوق فردى و همت شخصى است که هم ضعف مطالعات بنیادین دارد و هم بنیاد آن بر هواست و با کمترین تغییر و تحولى در لایه مدیریتها، اساس این طرحها دستخوش تغییر و بلکه تعطیلى مىشود.
مانع سوم در موازى کاریهاى وسیع، در همه عرصهها، در حوزه است. نهادهاى ما در حوزه مانند شوراى مدیریت، غرق کارهاى صفّىاند و کمتر فرصت و امکان هدایت و رهبرى حوزه را دارند، به گونهاى که جاى خالىِ یک نهاد راهبر و کلان نگر که داراى رسالتِ راهبردى توزیع کننده سهمها و نقشها باشد محسوس است. نبود چنین نقشى به موازى کارى در حوزه دامن زده است.
این نیاز در عرصه پر پیچ و خم و سخت و پراقتضاى جهانى، خود را بیشتر نشان مىدهد. در حال حاضر، هیچ نهادى در حوزه علمیه قم، تبلیغ دینى جهانى را هدایت نمىکند. حرف آن را خیلىها مىزنند و بودجه آن را خیلىها مىگیرند؛ اما به خاطر فقدان شرایط و مقتضیات این امر، در عمل، مىتوان گفت حرکت داخلى و جهانى تبلیغ دینى در قالب برنامهاى یک پارچه و با چشماندازى جهانى و روشن، معیار عملِ هیچ سازمان و نهادى و حتى مدیریت مرکزى حوزه نیست!
یکى از موانع دیگر ضعف منابع انسانى حوزوى در نقش آفرینى در عرصه جهانى است. چنانکه روشن است، حضور حوزه در صحنه بینالملل به نیروهاى و مدیرانى با شاخصههاى ویژه این میدان نیازمند است. بدون این نیروها امکان رخنه به درون فرایندها و سیستمهاى فکر و فرهنگ جهانى، چگونه ممکن است؟ این ضعف فقط در حوزه نیروى انسانى نیست. محتوا و مضمون علمى حوزه هم ناظر به روز و پرسشهاى عصر ما و نیز برآمده از رسالت عصرى اسلام سامان نیافته است.
در نتیجه، برجستگان و نخبگانى از حوزه هم با وجود تواناییهاى علمى حوزوى با رویکرد سنتى امّا، توان هدایت و رهبرى و یا تأثیرگذارى علمى و دینى در عرصههاى کاملا متفاوت بینالملل را ندارند. در نتیجه براى جهانى سازى کار و عملکرد حوزه، بایستى دنیایى از تحول و تغییر در حوزه را شاهد باشیم. رشتهها و تخصصهاى حوزه ناظر به بایدهاى تاریخى دینىاند؛ اما معطوف به هستها و وضعیتهاى موجود علم و فکر و فرهنگ حاکم بر عقل و ذهن انسان و جوامع موجود نیستند و همین امر نوعى گسست را میان ما و عصر ما ایجاد نموده است.