فرصتهاى در اختیار و تهدیدهاى فراروى جهان اسلام

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


فرصتها، دیریابند و زودگذر. با شتاب از فضاى زندگى شخصى و اجتماعى آدمیان دور مى‏شوند و دسترسى به آنها ناممکن مى‏گردد.
 هیچ اندوهى از اندوه‏هاى ژرف، سهمگین و جان‏فرسا، که در طول تاریخ، مذاب‏وار بر بشر فرود آمده، بسان از دست رفتن فرصتهاى سرنوشت‏ساز، جان او را نگداخته و پریشانى، پریشان احوالى و پشیمانى را بر او آوار نساخته است.
 از این روى، خردورزان، امتها و ملتهاى هوشیار، دقیق و دقیقه‏شناسانه، فرصتها را رصد و به صید آنها مى‏پردازند، تا با بهره‏گیرى از آنها و بسترها و زمینه‏هاى پیش آمده، به وادى کمال گام بگذارند و نسیم دلاویز سعادت را به زوایاى زندگى و جامعه خود بوزانند و از خُنُکاى آن، همه گاه، بهره برند.
 هماى سعادت، بر سر مردمانى بال به پرواز مى‏گشاید، بال مى‏گستراند، سایه مى‏افکند و روزگار فرخنده را به آنان نوید مى‏دهد، که هماره و همه آن، فرصتها را پاس بدارند و رایَتِ هویت، شکوه و عزت خویش را برافرازند و تمدن بزرگ خود را بنیان نهند.
 تاریخ گواه است و به تجربه ثابت شده، مردمانى که با غنیمت شمارى فرصتها، به چنگ گرفتن ناگهانى و بهنگام آنها، و شتاب براى مهار آنها، در برهه‏اى که زمان را خواب سبک و پینکى فراگرفته و مانع نتراشیده و بازدارنده‏ها را یکى پس از دیگرى بر سر راه حرکت آنان پدید نیاورده، تحول نوینى در زندگى و جامعه خود پدید آورده‏اند. و مهم‏تر از آن، زمینه‏ها و بسترها را براى فرود آمدن دیگر فرصتها فراهم ساخته‏اند که فرصت از دل فرصت پدید مى‏آید، اگر به درستى پاس داشته شود و این، ادامه مى‏یابد تا ملتى به اوج نیک بختى و سعادت برسد.
 تهدیدها، هرچند سهمگین، شکننده، بنیان‏سوز و بنیاد برافکن، در برابر مردمان فرصت‏شناس و قدرشناس لمحه‏هایى که فرصتها در آسمان زندگى آنان ظاهر مى‏شوند و آهنگ باریدن دارند، به زانو درمى آیند و بسا به فرصت تبدیل مى‏شوند، فرصتهاى سخت دگرگون کننده، سرنوشت‏ساز و عزت‏بخش.
 در این شماره، با عالمى آگاه و آشناى با فرصتهاى فراروى امت اسلامى و تهدیدهاى بنیادسوز، به گفت‏وگو نشسته‏ایم، تا ره توشه‏اى از تجربه‏ها، رهنمودها، نکته‏ها و دل گفته‏هاى ایشان برگیریم و چگونگى بهره‏گیرى از فرصتهاى در اختیار جهان اسلام، و رویارویى با تهدیدهاى فراروى را، از زبان ایشان بشنویم و برگى از آن را در اختیار حوزه‏هاى علمیه که به راستى از عمق جان و سویداى دل، علاقه‏مند ریشه دوانیدن معارف ناب اسلامى در بین جهانیان هستند وبر آن‏اند که نسیم دلاویز آن را به »جان«هاى شیفته بوزانند، قرار دهیم. به امید آن‏که مفید افتد و هشیارى افزاید.             »حوزه«
 
نمایاندنِ افقهایى که حوزه‏هاى شیعه باید براى پى‏ریزى اندیشه، طرح و ایده تمدن‏ساز، با محوریتِ مکتب اهل‏بیت و مرجعیت آن را فراروى و در چشم‏انداز خود قرار دهند، رسالتى است بزرگ بر عهده همه عالمانِ آگاه و جهانى‏اندیش و آشناى با نیازهاى فکرى و معنوى روز جهان اکنون، با همین انتظار خدمت حضرت عالى رسیدیم تا در نمایاندن آن افقها و چشم‏اندازها، در طرحى که براى یک ویژه نامه در افکنده‏ایم از محضرتان بهره ببریم.
 با تشکر از شما و آرزوى توفیق در به انجام رساندن طرح بایسته و عظیمى که مد نظر دارید. البته این گامهاى اولیه است، باید فرهنگ سازى بشود و از نظرات اندیشمندان حوزوى و دانشگاهى و کسانى که شناخت و تجربه نسبتاً خوب و جامعى از اوضاع سیاسى - فرهنگى جهان امروز، بخصوص جهان اسلامى دارند، و نیز مورخانى که از تاریخ تمدن و فرهنگ مسلمانان تصورى جامع دارند، استفاده کنید.
 باید بین اندیشه حوزوى، شناخت فقهى، کلامى و تفسیرى علماى حوزه که بیان‏گر اصول، ارزشها و ایده‏هاى متعالى مکتب پر ارج اهل بیت است و تجربه سیاستمداران و اهل فرهنگ در دانشگاه‏ها و دستگاه‏هایى که کار بین الملل مى‏کنند، تلفیق کنید، تا بتوانید به تدریج به راهکارهاى صحیح دست یابید و در طول راه نیز با ارزیابى مسیر رفته شده، به تصحیح طرحها و اقدامات بعدى بپردازید.
 حقیر هم با توجه به تجربیات خود در روابطى که در سطح جهان و در بین ادیان و مذاهب دارم، مخصوصاً آن چه مربوط به جهان اسلام است که البته اکثریت مسلمانان اهل سنت هستند، به پاسخ پرسشهاى شما مى‏پردازم.
 
  جهان اسلام، امروزه، فرصتهایى را در اختیار دارد و از آنها بهره‏مند است و تهدیدهاى را فراروى، به نظر حضرت عالى، آن فرصتها و تهدیدها چیستند و از چه سنخى هستند و حوزه‏هاى علمیه شیعه و زعماى آنها، چگونه مى‏توانند از فرصتها به بهترین وجه استفاده کنند و در برابر تهدیدها بایستند و با برنامه ریزى، هوشمندى و همه سویه نگرى دقیق، آنها را نیز تبدیل به فرصت کنند؟
 مهم‏ترین فرصتهاى جهان اسلام براى آفرینش تمدنى عظیم و توسعه متعالى به شرح زیر است 
 1. امکانات بشرى، گسترش جغرافیایى و موقعیت استراتژیک. 
 2. داشتن امکانات معنوى و راه حل‏هاى تمدنى اصیل اسلامى. 
 3. حرکت بیدارى در امت اسلامى. 
 4. گرایشهاى جهانى براى گفت و گو. 
 5. امکانات عظیم رسانه‏اى حقیقى و مجازى. 
 6. مؤسسات بزرگ و فراگیر آموزشى، پژوهشى و تبلیغاتى اسلامى 

*  امکانات بشرى 
 مسلمانان، امروزه یک چهارم جمعیت جهان را (بیش از یک و نیم میلیارد) به خود اختصاص داده‏اند. پنجاه و هفت کشور، رسما عضو سازمان کنفرانس اسلامى هستند. علاوه بر آن، بیش از چهارصد میلیون مسلمان به عنوان اقلیت در کشورهاى غیر مسلمان زندگى مى‏کنند. وجود این شمار عظیم از نفوس بشرى در پهنه پنج قاره جهان و تسلط بر مناطق جغرافیایى و سوق الجیشى مهم و داراى منابع عظیم ثروت با بهره مندى از نخبگان فکرى و علمى بسیار (که البته به خاطر نامساعد بودن اوضاع داخل امت اسلام، بسیارى از این نخبگان به کشورهاى غربى فرار کرده و فکر و اندیشه خود را در اختیار آنان گذاشته‏اند) یکى از بزرگ‏ترین فرصتهاى امت اسلامى است. 

 *  امکانات معنوى 
 امت اسلام، با برخوردارى از گذشته تمدنى درخشان که قرنها در صحنه تاریخ درخشیده است و آثار پر افتخار آن هنوز در جاى جاى دنیا وجود دارد، و با در دست داشتن امکانات معنوى بیشمار، ارزشهاى دینى تبلور یافته در قرآن و سنت، فقه عظیم و پربار که منشأ یک دستگاه حقوقى مترقى است؛ فلسفه غنى و سرشار از عقلانیت، که نشان آزاد اندیشى متفکران ماست و نیز عرفان و معنویتى که پاسخ‏گوى عطش درونى انسان به سوى تعالى است؛ درون مایه‏هاى اصیل یک تمدن عظیم مبتنى بر عقلانیت، آزاد اندیشى، معنویت و عرفان را در دست دارد که مى‏تواند با به کارگیرى فقه غنى که پایه نظام اجتماعى و حقوقى استوارى را تشکیل مى‏دهد، تمدنى عظیم، باشکوه، بالنده و متناسب با سیر تاریخى بشریت را پى‏ریزى نماید. 

 *  بیدارى اسلامى 
 حرکت بیدارى اسلامى پدیده مبارکى در عصر ماست که جوانه‏هاى اولیّه آن را متفکران و علماى مجاهدى امثال سیدجمال‏الدین اسدآبادى، غرس نموده‏اند. این حرکت، امروزه گستره جهان اسلام را فراگرفته و مسلمانان، بویژه نسل جوان به سوى ارزشهاى دینى روى آورده‏اند و پیوسته بر عمق و دامنه آن افزوده مى‏شود. مظاهر این بیدارى گوناگون است: بالا رفتن سطح امید به آینده قرآنى، گسترش عادات و سنتهاى اسلامى، نظیر حجاب، بالا رفتن سطح فعالیت نهضتهاى اسلامى و... 
 این حرکت، بالنده و رو به جلو است. شناخت نقاط قوت و ضعف آن و تلاش براى هدایتش به سوى تعمیق ارزشهاى دینى از وظایف علما و اندیشمندان است که تنها با همکارى و هم اندیشى علماى تمامى مذاهب اسلامى امکان‏پذیر است. 

*  گرایش جهانى به سوى گفت و گو 
 گرایشِ جهانى به سوى گفت و گوى تمدنى، بین الادیان و بین المذاهب بر پایه عقلانیت و منطق، فرصت خوبى است براى گسیل علما و اندیشمندان مسلمان به سوى مراکز علمى، تحقیقاتى و آموزشى در سراسر جهان و بهره‏گیرى از فضا و امکانات تبلیغاتى براى رساندن پیام اسلام و تشیع به سایر ملتها. روشن است که مخاطب اولیه ما در این حرکت، نخبگان و اندیشمندان هستند، ولى با گذر زمان این موج به توده‏ها منتقل خواهد شد و مى‏توانیم از این طریق ضمن ابلاغ پیام انسان ساز اسلام به ملل جهان، پاسخ گوى شبهات فکرى آنان نیز باشیم. البته براى رسیدن به این مهم، باید فکر، فرهنگ، ادبیات و زبان اقوام مختلف را بدانیم و براى این کار نیروهاى ورزیده، متخصص و آشنا به دیپلماسى گفت و گو را تربیت نماییم. 
 
* امکانات عظیم رسانه‏اى حقیقى و مجازى 
 وارد شدن مطبوعات، رادیو، تلویزیون و اینترنت به زندگى بشر، فرصت ارزش‏مندى براى ما است که با فطانت، تیزهوشى، کیاست، بینش واقع‏گرا و منطق انسان پسند از آن بهره بگیریم و اسلام و مکتب اهل بیت را توضیح و تبیین نماییم. امروزه ابزارهاى سابق مثل منبر و تریبون که مخاطبهاى اندکى دارند، کارآیى گذشته را ندارد. گاهى ساختن یک فیلم جذاب که داراى مضامین ارزش‏مند اسلامى باشد، از صدها سخنرانى، کتاب و منبر مؤثرتر است. 
 
* مؤسسات بزرگ و فراگیر آموزشى، پژوهشى و تبلیغاتى اسلامى 
 این مؤسسات در دنیاى اهل سنت، رواجِ بیش‏ترى دارد. سازمان کنفرانس اسلامى (oic) مجمع بین‏المللى فقه اسلامى، رابطة العالم الاسلامى، جمعیة الدعوة الاسلامیه، اتحادیه جهانى علماى مسلمان و... توسط کشورهاى اسلامى تأسیس شده، در سراسر جهان، دفتر، شعبه و فعالیت دارند. همکارى با این مؤسسات در تصحیح برداشت آنان از تشیع، تعدیل حرکتهاى طایفه گرایانه آنان و نیز بهره‏گیرى از آن براى ابلاغ پیام مکتب اهل‏بیت و اصول مشترک و مترقى اسلام، کارى مثبت است. علاوه بر آن باید بتوانیم خود مؤسساتى جهان شمول تأسیس کنیم، یا از مؤسسات موجود مثل مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، مجمع جهانى اهل بیت، جامعة المصطفى و... بهره بردارى لازم را نموده، در تقویت آنها بکوشیم. 

*  تهدیدها و چالشها 
 مهم‏ترین تهدیدها و چالشهاى رویاروى مسلمانان به شرح زیر است: 
 1. نقشه‏هاى شوم استکبار جهانى 
 2. عقب ماندگى نوعى امت اسلامى در زمینه‏هاى علمى، سیاسى، اقتصادى، نظامى، حقوق بشر و... 
 3. تفرقه و پاره پاره شدن امت از حیث جغرافیا، قومیت، زبان، گرایش سیاسى و... 
 4. وابستگى حکام و سیاستمداران به غرب، یا شرق و به دنبال منافع تنگ حزبى، خانوادگى و یا شخصى رفتن 
 5. بیمارى، فقر، جهل و... 

* نقشه‏هاى شوم استکبار جهانى 
 از روزگارى که پاى اروپاییان به دنیاى اسلامى باز شد، یعنى از سه قرن پیش و قبل از آن با حمله صلیبى‏ها به دنیاى اسلام و پس از آن با جنگهاى ایران و روس، جنگ جهانى اول و دوم و تجزیه و تقسیم حکومت عثمانى، و رو به ضعف نهادن قدرت سیاسى، اقتصادى و نظامى جهان اسلام، دشمنان کینه توز این امت یک روز هم از طرح ریزى توطئه‏هاى شوم براى غارت منابع مسلمانان و تسلط بر سرزمینهاى آنان دست بر نداشته‏اند. روزگارى هلند در جنوب شرق آسیا، انگلیس در خاور میانه، فرانسه در لبنان، سوریه و شمال آفریقا، پرتقال در خلیج فارس و... امروز همه آنان به اضافه آمریکاى جنایتکار و صهیونیست. 
 شناخت توطئه‏ها و هوشیارى در برابر آنها، عزمى راسخ مى‏طلبد که متأسفانه در دنیاى اسلام و در بین سیاستمداران وابسته آن، کم‏تر دیده مى‏شود. صهیونیستها تا دیروز نقشه از نیل تا فرات مى‏کشیدند و آمریکاییها امروز نقشه خاور میانه جدید و... که نقشه‏هاى آن هم در اینترنت و در سطح جهان انتشار یافته است. آنان از این طریق، توطئه‏هاى شوم و برنامه‏هاى بلند مدت خود را اعلام مى‏کنند و در پى تقسیم دوباره جغرافیایى خاور میانه، که مرکز جهان اسلام است، هستند. این نقشه‏هاى شوم حتى مکه، مدینه و عتبات مقدسه را هم در بر مى‏گیرد. استکبار جهانى، قطعا براى سایر مناطق جهان اسلام هم نقشه‏ها در سر دارد. 
 البته این نقشه‏هاى سیاسى و جغرافیایى است. تلاش آنها جهت زدودن اعتقادات، ارزشهاى معنوى و اخلاقى و... خطرناک‏تر از نقشه‏هاى سیاسى و نظامى است که مرز نمى‏شناسد و از طریق ماهواره و اینترنت به درون خانه‏ها، ادارات، مراکز آموزشى و پژوهشى دنیاى اسلام وارد شده و مى‏شود. 
 اشغال سرزمینهاى اسلامى، مثل فلسطین، عراق، لبنان، افغانستان و در درون امت اسلامى، ایجاد شبهه‏هاى اعتقادى و موج اسلام هراسى در سراسر دنیا از همین قبیل نقشه‏هاى شوم آمریکا، صهیونیسم و کشورهاى اروپایى است. 
 استکبار جهانى، براى دست یابى به اهداف شومش خیل عظیمى از  متفکران، دانشمندان، شرق شناسان، مراکز پژوهشى، آموزشى، دانشگاه‏ها و وسائل ارتباط جمعى را در دست دارد و جهان اسلام را از این راه به چالش مى‏کشد. 

*  عقب ماندگى در زمینه‏هاى نظامى، اقتصادى، سیاسى، حقوق بشر و... 
 چندین قرن حضور استعمارگرانه قدرتهاى غربى در سرزمینهاى اسلامى، غارت سرمایه‏هاى ملى این کشورها، تجزیه و از هم پاشیدگى قدرتهاى بزرگ اسلامى مثل دولت عثمانى که با همه ضعفها، نماد قدرت سیاسى و نظامى مسلمانان بود و بالاخره در خواب غفلت فرو رفتن چندین قرنه ملتهاى اسلامى در آسیا و آفریقا، همه اینها موجب رکود، ضعف و عقب ماندگى مسلمانان در عرصه‏هاى سیاسى، نظامى و اقتصادى شده است، به گونه‏اى که امروزه خوشبخت‏ترین آنها کشورهایى هستند که به ثمنى بخس موارد خام صادر مى‏کنند و در مقابل فرآورده‏هاى همان مواد را به بهاى گزاف از قدرتهاى غربى مى‏خرند و این درآمدها، حداکثر، به میزانى است که بتوانند شکمهاى بخشى از ملت خویش را سیر کنند. ولى اکثریت ملتها در فقر و افلاس به سر مى‏برند، زیر ساختهاى اقتصادى کشورهاى اسلامى ویران، فقر، فلاکت، بیمارى و عقب ماندگى علمى بر اکثر آنها حاکم و در نتیجه کشورهایى پیوسته در بحران، کودتا و ناآرامیهاى سیاسى و اقتصادى هستند. از سوى دیگر، نظامهاى سیاسى حاکم بر این کشورها، عمدتاً عقب‏افتاده بر پایه حکومتهاى موروثى و حتى جمهوریهاى بسیارى از این کشورها نیز مادام‏العمر و موروثى است. بیش‏تر درگیریهاى مرزى، جنگها، کودتاها، افراط گریها، عملیات تروریستى و تصفیه حسابهاى خونین در کشورهاى اسلامى به وقوع مى‏پیوندد و این امر باعث گسترش اسلام هراسى و بهره برداریهاى تبلیغاتى سوء دشمنان اسلام علیه دینى است که پیامبرش رحمة للعالمین است. 

*  اختلاف و تفرقه 
 این پدیده بر خلاف اصول و آموزه‏هاى وحدت طلبانه قرآن است و هم از نظر قومیتى و جغرافیایى و هم از نظر مذهبى، در بسیارى از جوامع اسلامى رایج است. حتى در درون یک کشور و یک مذهب هم گاهى کشمکشهاى حزبى و جناح بندیهاى سیاسى به حدى گسترده است که رهبران مسلمان هم وطن و هم مذهب هیچ گاه زیر یک سقف جمع نمى‏شوند و براى از میدان به در کردن رقیب با دشمنان مشترک خویش، سازش کرده و همدست آنها مى‏شوند، و این بلایى است - به تعبیر قرآن مجید - هم ردیف عذابهاى آسمانى و عذابهاى زمینى، بلکه هم ردیف کفر است. 
 واقعاً انسان نمى‏داند که سرمایه هاى زیرزمینى مثل نفت، گاز و... براى مسلمانان نقمت است یا نعمت. شاید اگر آنها مالک این سرمایه‏هاى خداداى زیرزمینى نبودند، استعمار کم‏تر طمع در دست اندازى به سرزمینهاى آنان را در سر مى‏پروراند و مسلمانان هم این قدر دچار رخوت، سستى و بیحالى نمى‏شدند... . البته پر واضح است که کفران نعمت مسلمانان و در مرتبه اول نخبگان سیاسى و علمى آنان این نعمتهاى خدادادى را مبدل به نقمت و فلاکت کرده است. 
 با کمال تاسف، گاهى انسان با افرادى - حتى در میان منتسبین به اهل علم - رو به رو مى‏شود که تنها رسالت خود را تفرقه افکنى مى‏دانند. عده‏اى دست به تکفیر، تبدیع و تفسیق طرف مقابل مى‏زنند و عده‏اى دیگر، در مقابل، تنها هنرشان این است که قربة الى الله به سبّ و لعن و بدگویى به مقدسات رقیب خود بپردازند، بلکه با بلندگو و در رسانه‏هاى عمومى و جهانى با صداى بلند فریاد کنند. غافل از تعلیمات اسلامى و روشهاى ائمه(ع) و بزرگان دین و این که براى دشمنان اسلام این گروه یا آن گروه، این مذهب یا آن مذهب فرقى نمى‏کند. آنها خواهان نابودى همه مسلمانان هستند، چه شیعه باشند و یا سنى. این مسلمانانى که با حسن نیت و قربة الى الله، یا با سوء نیت و سرسپردگى به استکبار - مستقیم یا غیر مستقیم - آب به آسیاب دشمن مى‏ریزند، هیچ شناختى از اسلام و جهان معاصر ندارند، منافع و مصالح اسلام و مسلمانان را در کلیت تاریخى و جغرافیایى‏اش نمى‏شناسند، دشمن شناس نیستند، از ترفندهاى استکبار غافل‏اند و خواسته یا ناخواسته در مسیرى گام بر مى‏دارند که به سود دشمن است. 

*  تبعیت و مزدورى حکام 
 بسیارى از سیاستمداران حاکم بر کشورهاى اسلامى، یا از درس خوانده‏هاى غرب هستند و نوع تفکر و بینش آنان غربى و روشنفکرانه - به معناى منفى آن - است و بر این اساس ارزشها و آیده‏آلهاى آنان برگرفته از علوم انسانى است که غربیها به آنان آموزش داده‏اند - که البته متأسفانه باید گفت دانشگاه‏ها و مراکز آموزش اکثر کشورهاى اسلامى هم مواد درسى‏شان ترجمه همان منابع غربى است و یا - این حکام - آن قدر اسیر هوى و هوس و منافع شخصى هستند که براى بقاى در قدرت و ادامه حکومت، چاره‏اى جز تکیه به قدرتهاى غربى، ارتزاق و جیره خوارى و در نتیجه تبعیت و خدمت به ولى نعمتان خود ندارند. آن چه براى این دسته حکام و سیاستمداران، بى ارزش و نامفهوم است، یا حداقل در درجه دوم اهمیت قرار دارد، منافع ملتهاى خود و مصالح اسلام و امت اسلامى است. 
 × بیمارى، فقر و عقب ماندگى علمى 
 روزگارى استاندارد سواد و دانش اندوزى، توانایى خواندن و نوشتن بود و کسى که از این نعمت محروم بود، بى سواد خوانده مى‏شد، ولى امروزه در اثر پیچیده شدن وضع زندگى، صنعتى شدن جوامع، ارتباطات گسترده بین ملتها، تمرکز علم و دانش در دنیاى غرب، حداقل سواد داشتن، دانشى در حد کارشناسى، تکلم به یک زبان خارجى و آشنایى با زبان رایانه و توانایى کار کردن با آن است و با این معیارها، اگر میزان دانش مسلمانان را بسنجیم، به عقب ماندگى مفرط علمى آنان پى مى‏بریم. از این گذشته، با نگاهى ساده در مى‏یابیم که کشورهاى اسلامى، هیچ یک داراى صنایع مادر و سنگین از قبیل هواپیماسازى، کشتى سازى، ماشین آلات سنگین، حتى کشاورزى مکانیزه و پیشرفته و... نیستند و براى استفاده از ساده‏ترین ابزار تمدن جدید، مثلاً تلفن و مخابرات، نیازمند کارشناسان خارجى هستند و... حاصل این عقب ماندگیها پایین آمدن استانداردهاى زندگى مثل بهداشت و داشتن حداقل معیشت است. 
 
حوزه‏هاى علوم دینى و عالمان بزرگ و حماسه آفرین، در پى ریزى تمدن بزرگ اسلامى نقش بنیادى و همه سویه داشته‏اند. اکنون، چه باید بکنند تا در پى ریزى بناى تمدن جدید و نوشکوفاى اسلامى، نقش بیافرینند و به درستى میدان دارى و پیشاهنگى کنند؟ 
 براى دستیابى به راه حالهاى برون رفت از وضعیت موجود و نقشى که حوزه‏هاى علمیه مى‏توانند در خلق تمدنى پیشرو و متعالى بر عهده بگیرند، در نگاهى ابتدایى و اجمالى فهرست زیر مى‏تواند به عنوان گامهاى نخستین مطرح شود. 
 1. شناخت عمیق مشکلات و فرصتها از راه پژوهشهاى علمى، موضوعى و جهانى. 
 2. طراحى راه حلهاى مبتنى بر تعالیم اسلام و اهل بیت، علیهم السلام، که ویژگى واقع‏گرایى و جامعیت را داشته باشند. 
 3. طراحى حرکتى جهانى با حضور همه اندیشمندان مسلمان و آگاهى دادن و تبلیغ ایده‏ها به سراسر جهان اسلام. 
 4. طراحى برنامه‏اى عملى و مشترک با همکارى همه مذاهب اسلامى. 
 5. شکستن لاکهاى جمود و تنگ بینیهاى قوم گرایانه و مذهب گرایانه و تأکید بر مصالح کل امت اسلام. 
 6. سعى در احیاى حرکت مترقیانه اجتهاد در بین اهل سنت و دعوت علماى آنها به انجام وظایف یک عالم مستقل مسلمان. 
 
*  شناخت عمیق مشکلات و فرصتها از راه پژوهشهاى علمى، موضوعى و جهانى 
 درست است که مشکلات سیاسى، اقتصادى و اجتماعى دنیاى اسلام زیاد است، ولى این حجم عظیم مشکل نباید عاملى براى رسوخ روحیه یأس و سرخوردگى در بین مسلمانان باشد، بلکه بالعکس باید نخبگان جهان اسلام و در راس همه، حوزه‏هاى علمیه را به حرکت و تلاش وادارد. 
 حرکت عظیم انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى، قدس سره، نشان داده که حوزه‏هاى علوم دینى و رهبرى علما از این ظرفیت عظیم برخوردار است که با هوشیارى، پشتکار، برنامه‏ریزى و شناخت موقعیتها و بهره‏بردارى از فرصتها، یک نظام خشن و استبدادى 2500 ساله را که مستظهر به حمایت و پشتیبانى همه ابرقدرتها هم بود، در یک فرصت زمانى کوتاه - با مقایسه با سایر انقلابها - از بنیان براندازد. سایر ملتها هم در جهان نشان داده‏اند که با برنامه‏ریزى و تلاش مى‏توانند، خود را از نو بسازند و از طلایه داران تمدن مادى زمانه ما باشند. نمونه آن کشور ژاپن است که بعد از جنگ جهانى به کلى نابود شد، ولى امروزه روى پاى خود ایستاده و فرآورده‏هاى صنعتى آن همه بازارهاى جهان را پر نموده است. 
 حوزه‏هاى علمیه هم براى ایفاى نقش در استمرار انقلاب اسلامى و گسترش ارزشهاى آن به سراسر جهان اسلام و در حقیقت نجات جهان اسلام از وضعیت موجود، باید دست به پژوهشى فراگیر و علمى براى شناخت مشکلات در ابعاد مختلف آن و ریشه‏هاى این مشکلات بزنند و براى دستیابى به آن از تمامى دستاوردهاى علمى جهان امروز و هم‏اندیشى استراتژیستهاى مسلمان و متخصصان علوم سیاسى، اقتصادى، نظامى و... بهره ببرند و با تاکید و تکیه بر ارزشهاى اسلامى از همه آنها استفاده نمایند. البته گام نهادن در این راه نیازمند سازماندهى علمى گسترده‏اى است که تنها از عهده کسانى بر مى‏آید که در کنار دانش فقهى، اصولى و... از تجربه اجرایى لازم در سطوح بالا برخوردار باشند. 
 × طراحى راه حلهاى مبتنى بر تعالیم اسلام و اهل بیت(ع) که از ویژگى واقع‏گرایى و جامعیت برخوردار باشد 
 امروزه در دنیاى سیاست، دانشى مطرح است که در زبان عربى به آن »المستقبلیه« مى‏گویند، یعنى آینده‏نگرى و برنامه‏ریزى براى آن. طراحى چنین سیستمى در حوزه‏هاى علمیه مستلزم آن است که ما اسلام و تشیع را نه تنها در ابعاد فردى و عبادى آن، بلکه در روحِ جمع‏گرایانه و حکومتى آن بررسى کنیم. فقه ما، فقه زندگى و پیشرو زمانه خود باشد. ارزشها و آرمانهاى اصیل اسلامى را در قالب آمار، ارقام و اندازه‏گیرى عددى آن ترسیم نماییم. این گونه نباشد که سخنان ما فقط در قالب نصایحى عمومى و به اصطلاح کلیات ابوالبقا باشد، بلکه به گونه‏اى علمى، واقع گرایانه، قابل اجرا و پیاده شدن براى همه اقشار اجتماعى، در سراسر جهان اسلام، تدریجى - همان گونه که اصل تشریع اسلام چنین بوده - و در قالب برنامه‏هاى بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت طرح ارائه دهیم. البته این طرحها و آرمانها باید برگرفته از کتاب، سنت و تعالیم مکتب اهل بیت باشد. طرحى بزرگ در سر داشته باشیم، ولى از جایى کوچک شروع کنیم و براى اجراى آن برنامه‏ریزى گام به گام ارائه دهیم و در مسیر اجرا به تدریج آن را توسعه دهیم و معایب آن را اصلاح نماییم. 

*  طراحى یک حرکت جهانى براى حضور همه اقشار مسلمان و آگاهى دادن به توده‏ها و تبلیغ ایده‏ها در سراسر جهان اسلام 
 هرگونه طرح کوتاه مدت، یا بلند مدت، معمولاً مبتنى بر ترسیم چشم انداز آینده است که به عنوان آرمان و هدفى جذاب، علمى و هماهنگ کننده فعالیتها باید براى توده‏هاى جهان اسلام و نیز نخبگان علمى، اقتصادى و سیاسى آن تبیین و تبلیغ بشود، به گونه‏اى که مقبولیت عام یافته، همه خواهان آن باشند و براى تحققش تلاش کنند، تا تبدیل به حرکتى جهانى براى وصول به ارزشهاى اسلامى و تحقق مدینه فاضله آن باشد. 

*  طراحى برنامه‏هاى عملى مشترک که در آن همه مذاهب اسلامى حضور داشته باشند 
 چشم اندازهاى بلند مدت هر طرح فراگیرى، نیازمند برنامه‏هاى عملى میان مدت و کوتاه مدتى است که باید توسط مجریان آن طرح، طراحى و اجرا شود. حوزه‏هاى علمیه ما باید بدانند که جهان تشیع بخشى از جهان اسلام است. جهانى که در کنار پیروان اهل بیت، علیهم السلام، پیروان سایر مذاهب هم - که اکثریت مسلمانان آنان هستند - حضور دارند و سرنوشت ما با آنان گره خورده و ما باید در هر برنامه توسعه متعالى و پیشرفتى، آنان را هم در نظر گرفته، از هم‏اندیشى، همیارى، همراهى، همکارى و تعاون آنان برخوردار باشیم. بنابراین، باید از همان ابتدا، صرف نظر از مذهب و معتقدات آنها - که در گفت و گوهاى بین مذهبى با آنها مباحثه خواهیم کرد - همکارى عملى و اجرایى آنها را به دست آوریم، تا در اهداف جهانى خود با موفقیت همراه باشیم. البته حوزه این همکارى و تعاون، رهبران سیاسى و اقتصادى آنان هم در بر مى‏گیرد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، آنان هم واقعیتهاى موجود این جهان و از بازیگران صحنه‏هاى سیاسى و اقتصادى آن را هستند و تا آن جا که اصول و ارزشهاى اسلامى ما اجازه مى‏دهد باید در سر حداقلها با آنها نیز همکارى کنیم. 

*  شکستن لاک جمود و تنگ بینى و تاکید بر مصالح کلى امت اسلامى 
 یکى از اصولى که در راستاى وصول به اهداف دینى مورد نظر است و از پایه‏هاى وحدت اسلامى به شمار مى‏رود و در زندگى ائمه معصومین، علیهم صلوات الله اجمعین، نیز به نحو بسیار چشمگیرى مشاهده مى‏شود تقدم مصالح عالیه امت اسلام بر مصالح و منابع شخصى و مذهبى است. سیره امیرمؤمنان، امام مجتبى، امام صادق و سایر ائمه(ع) نیز حاکى از این اصل اساسى است. 
 ما با طایفه گرایى، ملى گرایى و قومیت از این نظر مخالفیم که منافع مذهبى، ملى و نژادى را بر منافع کل امت مقدم مى‏دارد. جمهورى اسلامى ایران هم از آغاز تأسیس تا به حال، در راه دفاع از کیان امت، سختیهاى بسیارى را تحمل کرده است، ولى همیشه منافع امت را بر منافع ملى و مذهبى مقدم داشته است و این معناى صحیح انترناسیونالیسم اسلامى است. اما جمود و تنگ نظرى، چه در قالب ملى گرایى باشد و چه در قالب طایفه گرایى، همیشه مانع وحدت و همکارى مسلمانان بوده است. ریشه بخشِ عظیمى از دشمنیهاى برخى کشورهاى اسلامى با ایران و حتى همکارى آنها با دشمنان ما، به همین تعصبهاى قومى و مذهبى بر مى‏گردد. خوانندگان از یاد نبرده‏اند که برخى مفتیان متعصب، در قضیه تجاوز سى و سه روزه اسرائیل به جنوب لبنان و دفاع جانانه حزب الله، حتى دعا کردنِ براى پیروزى حزب الله را حرام هم اعلام کردند و این نشانگر نهایت جمود، تحجر و تعصب مذهبى است. 
 
* تلاش جهت احیاى حرکت مترقیانه اجتهاد در بین اهل سنت و دعوت علماى آنان به انجام وظایف یک عالم مستقل و مسلمان 
 توقف حرکت اجتهاد در بخشى از جهان اسلام، فاجعه بزرگى بوده که حرکت علمى مسلمانان را براى مدتها با کندى رو به رو ساخته است. توقف اجتهاد، یعنى بستن درها به روى هر نوع نوآورى و تلاش براى همراهى با تحولات اجتماعى، که متأسفانه مذاهب اربعه اهل سنت، به آن مبتلا شدند و این با منطق اسلام که ماهیتى بالنده و پویا دارد و شریعت آن خاتم همه شرایع آسمانى است و باید پاسخ‏گوى همه نیازهاى بشر در جوامع مختلف تا قیام قیامت باشد، هیچ گونه سازگارى ندارد. 
 البته خوشبختانه در یک قرن اخیر در اثر تلاشهاى مرحوم سیدجمال‏الدین اسدآبادى و شاگردش شیخ محمد عبده، که مفتى مصر بود، اندیشه فتح باب اجتهاد دوباره زنده شد و به تدریج در اندیشه‏هاى علماى اهل سنت رسوخ پیدا کرد. نیازهاى نو پیداى زندگى ماشینى معاصر هم در عرصه‏هاى اقتصادى، بانکى، پزشکى، محیط زیست و... عامل مؤثرى بر گسترش این فکر بود. امروزه، تقریباً و در اندازه محدودى در چارچوب مذهبى، اندیشه اجتهاد رواج پیدا کرده، ولى هنوز جایگاهى را که در قرون اولیه اسلام در بین مذاهب داشت به دست نیاورده است. باید علماى جهان اسلام را در پى‏گیرى این اصل تشویق نمود و آنان را به لزوم ایفاى نقش یک عالم متعهد، مسؤول و غیر وابسته به نهادهاى دولتى و حزبى دعوت نمود، تا بدانند که بزرگ‏ترین رسالت آنان شناخت عمیق اسلام و انتقال آن به افکار عمومى توده‏ها به دور از اثرپذیرى از صاحبان زر و زور است. آنان باید زمینه‏هاى اجتهاد را تا آن جا توسعه دهند که شامل همه نیازهاى انسانى شود، بلکه به سمت ایده‏هاى آینده توجه کنند. متأسفانه گرایشى در بین برخى از علماى آنان هست که از فقه افتراضى پرهیز کنند و در محدوده آن چه هست بمانند. به نظر بنده این گرایش مضر به امر اجتهاد است. 
 
 حوزه‏ها و علماى شیعى مى‏بایست از چه ابزارهایى بهره برند، تا در ضمن هضم نشدن و به درستى پاسدارى کردن از باورهاى اصیل و حفظ هویت راستین تشیع، بتوانند در امت اسلامى اثرگذار باشند و مشعل راه را همیشه روشن نگه دارند. 
 حوزه‏هاى علمیه و علماى شیعى همیشه پرچمدار حرکتهاى اصلاحى در جامعه خود بوده‏اند، هم اصلاح علمى و هم اصلاحات اجتماعى. نگاهى به زندگى شیخ طوسى، خواجه نصیرالدین طوسى، شیخ بهایى، ملاصدرا و... تا به امروز آیت الله بروجردى، امام خمینى، علامه طباطبایى، شهید مطهرى، شهید صدر و... ، اعلى اله مقامهم، حاکى از این است که این بزرگان همیشه در قله تفکر علمى و حرکتهاى اصلاحى زمانه خود بوده‏اند و جوامع اسلامى را به سوى اهداف متعالى راهبرى مى‏کرده‏اند. برخى از این بزرگواران، نه فقط در علوم معهود حوزوى، اعم از فقه، اصول، تفسیر و فلسفه، بلکه در علوم ریاضى و تجربى نیز از صاحب نظران بنام بوده‏اند. شاید بتوان گفت یکى از عللِ عقب ماندگى و ضعف جامعه اسلامى ما در قرون اخیر، جدا شدن راه علوم مصطلح امروز از حوزه‏هاى علمیه و فقه و فقاهت بوده است و حاصل آن دانشمندانى بوده‏اند که از ریشه‏هاى معنوى و تاریخى خود جدا شده و همه اصول و ارزشها را در ایده آلهاى وارداتى از غرب دیده‏اند و این فاجعه بزرگى براى جوامع اسلامى بوده است. این همان است که مقام معظم رهبرى فرموده‏اند که روشنفکرى در جامعه ما از همان آغاز بیمار متولد شده است. البته این آسیب، تنها به تحصیلکرده‏هاى جدید وارد نشده است. بسیارى از علماى حوزوى ما نیز به خاطر دورى از تحولات اجتماعى و پیشرفتهاى مادى زندگى، حالتى انزواگرایانه به خود گرفته و از نظریه‏پردازى در علوم اجتماعى و فقه حکومتى فاصله گرفته‏اند. از این دست از علما که با وجود طهارت قلب، نزاهت و طهارت باطن از درک تحولات زندگى و جهان پیچیده معاصر ناتوان‏اند، بسیاراند. امّا امید ما به نسل نوساخته‏اى است که داراى نظرات بلند اجتماعى، سیاسى، جامع نگر و وحدت بین هستند. در عین حال نظر به ریشه‏هاى قوى اعتقادى، پاى بندى به اصول تشیع و روحیه متعبدانه‏اى که دارند در افکار و اندیشه‏هاى وارداتى هضم نمى‏شوند و توانایى آن را دارند که ضمن حفظ هویت اسلامى و شیعى خود از باورهاى بنیادین و اصیل آن پاسدارى کنند و با تکیه بر اندیشه‏اى استوار برگرفته از کتاب، سنت و اصول و ارزشهاى دینى، در امت اسلامى اثرگذار باشند و مشعلدار خلقِ ایده‏هاى جدید براى وصول به تمدنى اسلامى و جدید، متناسب با دوره معاصر باشند. 
 
باورمندان به مرجعیت اهل بیت(ع) بویژه حوزه‏هاى علمیه که طلایه داران این راه روشن بوده و هستند، چه برنامه و سیاست راهبردى را، براى اشاعه و ترویج آن در میان مسلمانان، در شرایط امروز و در این روزگار بایستى پیش بگیرند و چگونه باید به آن جامه عمل بپوشانند و آن را عملیاتى کنند؟ 
  مرجعیت علمى اهل بیت، از اصول مسلم و مورد تأکید قرآن و سنت است. آن بزرگواران در دوران حیات پربرکت خویش هم، با وجود همه مخالفتها، مظلومیتها و ستمهایى که متحمل شده‏اند، باز هم مرجع و رهبر علمى زمانه خود، هم در علوم دینى، اعم از فقه و کلام و... و هم در علوم مادى بوده‏اند. شیخ محمد ابوزهره عالم بزرگ ازهرى در کتاب امام صادق خود به این حقیقت اذعان مى‏نماید و مى‏گوید هر یک از رهبران مذاهب اسلامى، ابوحنیفه، مالک شافعى و... در یک رشته علمى مثل فقه، حدیث، کلام و... . استاد بوده‏اند؛ امّا امام صادق در تمامى این علوم به اضافه علوم مادى رهبرى علمى عصر خویش را به عهده داشت. 
 این واقعیت قضیه است و ما اگر بخواهیم این حقیقت را فراگیر کنیم و امام صادق و سایر ائمه(ع) را به جهان اسلام بشناسانیم، به گونه‏اى که کسانى مثل شیخ شلتوت، فتوا به مرجعیت علمى ائمه بدهند، باید همان راه را برویم که نادره علمى زمان، مرحوم آیت الله بروجردى در پیش گرفت. آن بزرگوار، راه برادرى، تقریب و وحدت را پى گرفت و بر حدیث ثقلین تکیه کرد و عنوان نمود که مسأله خلافت، مسأله تاریخى است و دعوا کردن بر سر آن ما را به نتیجه نمى‏رساند؛ اما تأکید بر مرجعیت علمى ائمه ثمره عملى دارد و براى جامعه اهل سنت قابل پذیرش است و دیدیم که در مدت زمان اندکى حاصل تلاشهایش را برداشت کرد و شیخ شلتوت فتواى معروفش را در جواز تعبد به مذهب جعفرى صادر کرد. باید توجه داشته باشیم که معناى این فتوا آن است که اهل سنت در کلام و عقاید، سنى باقى بمانند و عقیده خویش نسبت به خلافت را حفظ کنند، ولى در فقه مذهب جعفرى را به رسمیت بشناسند. 
 یکى از دوستان نقل مى‏کرد: طلبه‏اى که به عنوان راهنما همراه من بود، بعد از یکى - دو روز رفت و آمد و گفت و گو، از من پرسید هل استبصرت؟! 
 او این رفتار را بزرگ‏ترین مشکل شیعه در رابطه با اهل سنت مى‏دانست. واقعیت هم همین است. این شیوه، راه هرگونه تعامل مثبت را بین ما و آنان مسدود مى‏سازد و ما با به کارگیرى این گونه ادبیات راه به جایى نمى‏بریم. ما باید اصول مشترک را شناسایى و بر آن تاکید ورزیم: فقه مقارن، اصول مقارن، روایات مشترک، راویان مشترک و... خلاف شیخ طوسى را ببینید هزار سال پیش تالیف شده است. امروزه اگر همه کتب فقهى اهل سنت از بین بروند، با در دست داشتن همین کتاب شیخ طوسى مى‏توان به آراى فقهىِ نه تنها ائمه مذاهب چهارگانه، بلکه حتى نظرات فقهى مذاهب بائده نیز دست پیدا کنیم و این تنها راهِ ورود در مجامع علمى اهل سنت و معرفى مکتب اهل‏بیت به آنان است. 
 
 اکنون فرقه‏هاى نوظهور و اندیشه‏هاى چالش برانگیز را در جامعه‏هاى اسلامى مى‏بینیم و در دانشگاه‏ها و مراکز علمى و در بین مردم، اثر گامهاى آنها بروز و ظهور ویژه‏اى پیدا کرده است. به نظر حضرت عالى، حوزه‏هاى دینى و عالمان شیعى و اسلامى، با این پدیده چگونه باید به رویارویى برخیزند؟ 
 استاد: فرقه‏هاى نوظهور در تمامى دورانهاى تاریخ اسلام وجود داشته‏اند، هم در بین اهل سنت و هم در میان شیعیان. اینها گاهى افکارى نو و راهگشا با خود آورده‏اند و گاهى هم بدعتگذارى کرده‏اند و ما وارث هر دو جنبه هستیم. اما باید بدانیم فکر بشر پویا و سرکش است، با زور و اکراه نمى‏توان جلوى آن را گرفت، در این صورت هم زیرزمینى مى‏شود و هم چهره مظلومیت به خود مى‏گیرد؛ بلکه باید آن را رصد کرد و با تکیه بر سلاح علم و منطق به افشاى نقاط ضعف آن پرداخت. 
 البته طبیعى است که گروهى فریب بخورند و دچار مشکل شوند، ولى به تعبیر رهبر معظم انقلاب، جامعه همیشه هم رویش و زایش دارد و هم ریزش و کاهش. طبیعت فکر بشر همین است. ما حوزه‏هاى علمیه، دستگاه‏هاى تبلیغاتى، آموزش و پرورش، آموزش عالى، رادیو، تلویزیون و... را در اختیار داریم، باید از این وسائل بهره لازم را در راه کاستن از ریزشها و کاهشها ببریم. استفاده از قانون و اعمال فشار و محدودیت همیشه آخرین راه مقابله با اندیشه‏هاى چالش برانگیز است. البته با کمال تأسف باید بگوییم هنوز در جمهورى اسلامى، بر خلاف آموزه‏هاى قرآن، آموزش مقدم بر پرورش است. حجم مطالب علمى و مطالب دینى را در کتابهاى مدارس ببینید، وقتى را هم که به هر یک اختصاص مى‏دهند مقایسه کنید، اذعان مى‏کنید که آموزش بر پرورش مقدم است. 
 
حوزه‏ها و عالمان شیعى، از دیرباز، به گواه تاریخ در جاى جاى جهان اسلام و در جامعه‏هاى اسلامى، نقش بى بدیل و تحسین برانگیزى در امنیت اجتماعى، فکرى و اخلاقى جامعه داشته‏اند. به نظر حضرت عالى حوزه‏ها و عالمان شیعى، چگونه باید با فتنه‏هاى خانمان‏سوز، دستهاى پلید و به هم زننده امنیت اجتماعى، فکرى و اخلاقى به رویارویى برخیزند و جامعه اسلامى و دینى را از امنیت اجتماعى و معنوى بهره‏مند سازند؟ 
 امنیت جامعه در دو بعد مطرح است: 
 اول: امنیت اجتماعى و دفع فتنه انگیزى و خرابکار 
 دوم: امنیت فکرى و اخلاقى 
 در بخش اول وظیفه روحانیت مثل سایر اقشار اجتماعى، امر به معروف و نهى از منکر در چارچوب احکام فقهى آن است. باید توجه داشته باشیم روحانیت داروغه و کلانتر شهر نیست که به مقابله فیزیکى با فتنه‏گران برخیزد. اما آسیب‏شناسى، ارائه راه حل، هدایت جامعه و تقویت روح دیندارى و احساس مسؤولیت اجتماعى در مردم، وظیفه روحانیت است که باید از همه وسائل در راه وصول به آن تلاش نماید. 
 و در بخش دوم که امنیت فکرى و اخلاقى جامعه، مقابله با مکاتب انحرافى و افکار و اندیشه‏هاى دخیل است، وظیفه اصلى روحانیت را تشکیل مى‏دهد. روحانیت باید پاسدار مرزهاى عقیدتى و ارزشهاى فکرى و اصیل جامعه اسلامى باشد. به نظر مى‏رسد که فاصله گرفتن از مردم، اشتغال به کارهاى ادارى و اجرایى و رها ساختن نسل جوان، آسیبهاى بسیار بر ما وارد ساخته است. تبلیغ از راه دور فایده چندانى ندارد. روحانى باید چهره به چهره و رو در رو به صورت عینى با تک تک عناصر جامعه در رابطه باشد و با استفاده از عواطف انسانى و روح پدرانه، چون طبیبى دوّار بیماریهاى فکرى نسل جوان را مداوا نماید. این رسالت اصلى و تاریخى روحانیت و شغل انبیاء است. البته در این راه باید از همه ابزارها: منبر، تریبون، کتاب، کنفرانس، فضاى مجازى تا دوستى، رفاقت، لباس ورزش پوشیدن و وارد زمین شدن و با جوانان فوتبال بازى کردن بهره‏گیرى شود. 
 نکته مهمى که در راه تبلیغ دین و هدایت جامعه مهم است، معرفى صحیح تشیع و اسلام اصیل منبعث از کتاب و سنت و تعالیم اهل بیت است. امروز متأسفانه افکار سنتى نا سالمى هم در جامعه مطرح اسا که عقل و اندیشه جوان تحصیل کرده از پذیرش آن سرباز مى‏زند. چقدر خرافات و آداب و رسوم موروثى در بین ما وجود دارد که جوان تحصیل کرده ما نمى‏تواند آن را جزئى از اسلام بداند و طبیعتا با آن مخالفت مى‏کند. زدودن این اندیشه‏هاى خرافى که نقطه ضعف بزرگ جوامع دینى است و چون به نام دین است، رنگ تقدس هم به خود گرفته، از اولویتهاى تبلیغ است. 
 مسأله دیگرى که در تأمین امنیت فکرى جامعه نقش به سزا دارد و متأسفانه مورد غفلت واقع مى‏شود، نقش نظریه‏پردازى و تولید اندیشه است. ما بعد از انقلاب، فقط مصرف کننده بوده‏ایم و از تولیدات اندیشه‏اى بزرگانى امثال علامه طباطبایى، مرحوم شهید مطهرى، شهید محمدباقر صدر و علامه محمدتقى جعفرى استفاده کرده‏ایم، در صورتى که مسائل فکرى امروز جامعه ویژگیهاى خاص خود را دارد و با افکار 4 - 5 دهه قبل تفاوت دارد. هم در زمینه فقه و احکام و هم در فلسفه، کلام و عقاید. شبهه افکنان دوران ما از خلأهاى موجود استفاده مى‏کنند و اندیشه‏هاى وارداتى خود را، که افکار دست چندم اندیشمندان غربى است، ترویج مى‏نمایند. 
 چندى قبل مقام معظم رهبرى، موضوع کرسیهاى آزاداندیشى را مطرح فرمودند. باید این مسأله جدى گرفته شود و با پایه ریزى اندیشه‏هاى جدید در فقه، کلام و فلسفه که هم از اصالت برخوردار باشد و هم پاسخ‏گوى نسل نوخاسته و مسائل نو پیدا، به هدایت علمى، معنوى و اخلاقى جامعه بپردازیم و توجه داشته باشیم که ضرورتهاى اجرایى یک حکومت دینى هم، که داعیه دار اداره زندگى انسانها در همه عرصه هاست، ما را به این کار ملزم مى‏سازد و اگر در این زمینه، عقب بمانیم قافیه را باخته و به آسانى توانایى جبران کردن آن را نداریم. 
 امید است نسل نوخاسته، آگاه و پرانگیزه در حوزه‏هاى علمیه، با بهره‏گیرى از ارشادات علما، مراجع و اساتیدى که از توانایى علمى و اخلاقى لازم برخوردارند، این راه پرسنگلاخ را به سلامت و موفقیت بپیمایند و رسالت عظیم دینى خود را به سر منزل مقصود برسانند.