نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
از رسالتهاى بزرگ حوزههاى شیعى، شناساندن و ابلاغ مکتب اهل بیت است. رسالتى که عالمان زمان شناس شیعى در دورانهاى گوناگون، آن را پاس داشتهاند.
از جمله پاسداشتها، روشنگریهایى است که درباره عناصر و آموزههاى حماسهآفرین آن انجام دادهاند.
دفاع از ارزشها و اصول مکتب اهل بیت و پاسخهاى در خور به شبهههاى پدید آمده از سوى مخالفان و... در کارنامه علماى روشن اندیش، بیان گر رسالت بانى، وظیفهمدارى و تعهد راستین آنان در طول تاریخ تشیع است.
عالمان شیعى، با پیروى از رسول گرامى اسلامى، بسان طبیب دوّار به میان مردم مىرفتند و به درمان بیماریهاى روحى و فکرى مىپرداختند و آنان را به اصولى رهنمون مىشدند که در مکتب اهل بیت پىریزى شده بود.
در راه ابلاغ مکتب اهل بیت و رساندن پیام آن، از شبهه شبههافکنان، هراسى به دل راه نمىدادند، بلکه با پاسخهاى دقیق، علمى، فنى و راهگشا، گشایشى براى شیعه پدید مىآوردند و بر فضاى تنفسى شیعه مىافزودند.
در این باره نمونههاى بسیارى را مىتوان ارائه داد. از جمله پاسخ گویى سه تن از علماى زمان آگاه، دغدغهمند و متعهد: شیخ آقا بزرگ تهرانى، سیدحسن صدر و شیخ محمدحسین کاشف الغطاء به شبههاى است که غرضمندان بر سر زبانها انداختند که:
»انّ الشیعه لیس لها مؤلفات یستفید بها خلفهم فى شتى العلوم و لا جرم أنهم متطفلون على موائد غیرهم متسولون من البعداء متکففون فى علومهم. «
11شیعه در دانشهاى گوناگون، نوشتههایى که آیندگان از آنها بهره برند، ندارد. ناگزیر بر سر سفره دیگران فرود مىآید. با این حال، شیعیان به نوشتههاى نداشته خود مغرور هستند. و دستشان در دانشها بسته است.
و جرجى زیدان در »تاریخ آداب اللغة العربیه« مىنویسد:
» ان الشیعه طائفة صغیره لیس لها آثار یعتدبها و انهم الان فى خبرکان«.
2شیعه، گروه کوچکى بود که آثار در خورى نداشت و اکنون شیعهاى در دنیا وجود ندارد.
هنگامى که این شبهه طرح شد و دستهایى آن را در کانونها و محفلهاى علمى پراکندند و در صدد بودند شیعه را به انزوا بکشانند، عالمان یاد شده هم پیمان شدند که هر یک اثرى پدید آورند، تا شبهه طرح شده از زوایاى گوناگون، پاسخ داده شود و چهره علمى و پایگاه والاى شیعه نمایان گردد.
سیدحسن صدر، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام را نگاشت و حرکتهاى علمى شیعه و سهم آن را در بنیان گذارى و کامل کردن علوم اسلامى نمایاند.
کاشف الغطاء، به نقد کتاب »تاریخ آداب اللغه« جرجى زیدان پرداخت و اشتباههاى آن را نمایاند.
شیخ آقا بزرگ، الذریعه را پدید مىآورد. اثر ارزش مندى که تألیفات علما و نویسندگان شیعه را به زیبایى مىنمایاند. این کتاب در حدود 30 جلد و بین 50000 تا 60000 تألیف شیعه را از زمانهاى دور، تا دوره خود، در دانشهاى گوناگون مىشناساند.
کار این بزرگان در جهان اسلام، جلوه گر شد و شمارى از اهل فکر و صاحبان قلم به آن ارج نهادند. از جمله استاد عبدالرحیم محمد على (عضو رابطه ادبیات نو - قاهره) در کتاب: شیخ الباحثین آغا بزرگ الطهرانى، روح علمى و اهمیت آثار آقا بزرگ تهرانى را به خوبى شناساند و استاد محمدرضا حکیمى، در اثر ارزشمند خود: شیخ آقا بزرگ تهرانى، از این کتاب بهره مىبرد و درباره این که چرا این سه عالم هوشمند و زمان شناس، دست به تألیف این سه اثر اثرگذار مىزنند، از این کتاب، نقل مىکند:
»علت تألیف »الذّریعه« کار جرجى زیدان (درگذشته 1914 م. ) مورخ معروف بود. او بدون غرض، یا با غرض - در کتاب مشهور خود »تاریخ آداب اللغة العربیه« که تاریخ ادبایت عرب است در 4 جلد، درباره شیعه سخنى بدین مضمون گفت: شیعه طایفهاى بود کوچک و آثار قابل اعتنایى نداشت و اکنون شیعهاى در دنیا وجود ندارد.
این شد که شیخ آقا بزرگ و دو همردیف و دوست علمىاش، سید حسن صدر (م: 1354 ه. ) و شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (م: 1373 ه. ) هم پیمان شدند تا هر یک در بابِ معرفى شیعه و فرهنگ غنى تشیع، کارى را بر عهده گیرند و سخن این نویسنده جاهل یا مغرض را به دهناش باز پس بکوبند.
قرار شد علامه سید حسن صدر درباره حرکات علمى شیعه و نشان دادن سهم آن در تأسیس و تکمیل علوم اسلامى تحقیق کند. ثمره کار او کتاب »تأسیس الشیعة لعلوم الاسلامى« شد. این کتاب به سال 1370 ق. در 445 صفحه چاپ شد. شیخ آقا بزرگ در چاپ آن دخالت داشت.
امّا علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء قرار شد کتاب »تاریخ آداب اللغة العربیه« جرجى زیدان را نقد کند و اشتباهات وى را بازگوید و این کار را کرد و نقدى جامع و علمى بر هر چهار جلد کتاب زیدان نوشت و مطالب مشتبه را به اصول اصلى آنها بازگردانید و مؤلف را به اشتباههایش - حتى خطاهاى املائى - متوجه کرد... .
اما شیخ آقا بزرگ - از میان این سه یار علمى - متعهد شد فهرستى براى تألیفات شیعه بنویسد. «
3نمونه یاد شده، یکى از صدها نمونهاى است که عالمان شیعه به پاسخ گویى و شبهه زدایى پرداختهاند.
البته، این نکته را باید یادآور شد که آن چه در حوزههاى شیعه انجام گرفته در باب پاسخ گویى و روشنگرى، فردى بوده است، نه تشکیلاتى و سازمانى. یعنى حوزههاى علمیه، به عنوان یک نهاد علمى، با برنامهریزى و به کارگیرى اهل دانش و بهرهگیرى از توانهاى موجود در هر زمان و برهه، دست به کار نشده و به شبههها، به گونه روزآمد، پاسخ نگفته است، که این کاستى بس بزرگى است و بسیار خسران بار.
امروزه، با پیچیدگیهایى که دشمنان در برنامههاى فرهنگى خود پدید آوردهاند، انتظار مىرود افزون بر عالمان و ارائه کارهاى فردى، نهاد و تشکیلات حوزه به میدان بیاید و مکتب اهل بیت و مسائل کاربردى و نقش آفرین آن در هدایت بشر و سامان دهى به زندگى او را به روشنى بیان کند.
انجام این تکلیف در شرایط جارى، از جهات گوناگون مهم مىنماید:
الف. احساس نیاز به مکتب اهل بیت.
ب. تهاجم گسترده دشمنان و بدخواهان به شیعه و مکتب اهل بیت.
ج. فرصتهاى موجود تبلیغى و روشنگرى.
1. احساس نیاز به مکتب اهل بیت: مکتب اهل بیت، ارائه دهنده تفسیر زلال، روشن، زندگى ساز و امید آفرین از اسلام است. یعنى اسلام را ناب و بى غل و غش و به دور از تفسیرهاى به رأى، طرح مىکند و این خلوص بسیار راهگشا و زندگى آفرین و امیدبخش است و معنویت زا، همان عناصرى که دنیاى امروز، سخت بدانها نیاز دارد. هر جا و هر زمان، بارقهاى از این مکتب در دنیا پرتو افکنده، واکنشهاى مبارکى را از سوى مردم در پى داشته است. پیش از طلوع انقلاب اسلامى در ایران، بسیارى اسلام را همانند مسیحیت مىانگاشتند، دین فردى و بى تفاوت در برابر ستمِ ستمکاران؛ اما وقتى با انقلاب اسلامى رو به رو شدند که از زلال مکتب اهل بیت بهره مىبرد، دریافتند اسلام دین زندگى است، دینى که به نیازهاى مادى و معنوى، سیاسى و اجتماعى، پاسخ مىدهد و از کنار آنها بى تفاوت نمىگذرد. از این روى، بسیارى به مطالعه این مکتب پرداختند و به اسلام از این زاویه نگریستند. در گذشته، اسلام، در سطح جهان، مساوى بود با عربیت. مسلمان، یعنى عرب و یا عرب، یعنى مسلمان. و هیچ تصویرى از مکتب اهل بیت و اسلام شیعى در ذهنها وجود نداشت. اما امروز، اسلام شیعى، در سطح و گستره جهان، بویژه در میان عدالت خواهان و نسل جوان، مطرح و از جایگاه ویژه برخوردار است. ظهور و جلوهگرى اسلامِ ناب پس از انقلاب اسلامى نگاهها را به سوى اسلام و اسلام شیعى کشانده و این پدیده مبارک بى گمان، مسؤولیت عالمان دینى را بسیار سنگین مىکند و تلاش گسترده و برنامهریزى دقیق را از سوى حوزههاى علمى مىطلبد.
2. تهاجم گسترده دشمنان: مکتب اهل بیت در طول تاریخ اسلام، مورد تهاجم قدرتها و حکومتهاى غاصب در قلمرو جهان اسلام بوده است. اکنون نیز، چون انقلاب اسلامى، دشمن سر سخت استکبار جهانى و نظامهاى ناعادلانه، الهام گرفته از مکتب اهل بیت است، دشمن، این مکتب را نشانه گرفته است و تلاش مىورزد در غوغاى اختلافها و بدفهمیها، آن را از جلوه گرى و نقش آفرینى بیندازد. استکبار جهانى به روشنى دریافته نظام جمهورى اسلامى بر اساس آموزههاى این مکتب ره مىپوید و جهت خود را مشخص مىکند؛ از این روى سیاست راهبردى خود را در رویارویى با اسلام، به گونهاى پى ریخته که به هدم و نابودى این مکتب بینجامد و خاموشى آن را در پى داشته باشد.
این تهاجم برنامهریزى شده و راهبردى استکبار جهانى، با برنامهریزى و پىریزى سیاست دقیق و راهبردى فرهنگى، دامن بر مىچیند و خنثى مىشود. ولى متأسفانه، زوایاى ویرانگر این فاجعه، آن گونه که شاید و باید درک نشده است.
این درک و فهم نشدن، پس از آن همه تلاش و روشنگریهاى دقیق و همه سویه امام و رهبر فرزانه انقلاب اسلامى، شگفت مىنماد.
اکنون جاى این پرسش وجود دارد که چسان حوزهها در برابر این همه فریاد و اعلام خطر بنیانگذار و رهبر فرزانه انقلاب اسلامى آن واکنش بایسته و مورد انتظار را نداشتهاند و گامهاى بلند و استوار در برنامهریزى و چگونگى برخورد عالمانه با تهاجمهاى سخت و شکننده استکبار علیه اسلام ناب بر نداشتهاند.
تهاجمهاى دشمن، به روز باید پاسخ داده شود. آثارى که نشر مىیابد علیه شیعه و فضاى فکرى جامعه را مىآلایند، اگر سریع، به روز و عالمانه و به دور از هیاهو و جنجال و تکفیر به بوته نقد گذارده نشوند و حوزهها در برابر آنها، واکنش خردمندانه و حساب شدهاى نداشته باشند، بى گمان در ذهنها مىمانند و بیرون کردن آنها از ذهنها، کارى بس دشوار و زمان بَر خواهد بود.
3. فرصتهاى موجود تبلیغى: حوزههاى علمیه و عالمان دین، از فرصتهاى تبلیغى بسیار خوبى بهرهمند هستند. فرصتهایى که با رنج بسیار به دست آمدهاند.
درخت تنومند و پر شاخ و برگى که به پاى آن خونهاى پاک بیرون از شمار مردانِ جان بر کف ریخته شده است. این فرصتها اکنون در اختیار است، چه در داخل و چه در خارج از مرزها. باید این فرصتهاى به دست آمده را غنیمت شمرد و پاس داشت، تا فرصتهاى جدیدى به دست آید.
تمامى کسانى که آشنایى به تبلیغات دینى و پیام رسانیهاى دینى و چگونگى مهیا شدن زمینههاى پیام رسانى دینى را دارند، از فرصتهاى خوب به دست آمده به برکت انقلاب اسلامى سخن گفته و بر غنیمت شمارى آن تأکید ورزیدهاند. از باب نمونه، مقام معظم رهبرى در این باره مىگوید:
»در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام، به گمانم، هیچ برههاى را نداریم که علماى دین، چنین فرصتى را براى تبلیغ احکام اسلامى پیدا کرده باشند، نه در دوران ائمه(ع) و نه بعد از دوران آنها. نه دورانى که حکومتهاى طرفدار فقه حنفى و شافعى در ایران بر سر کار بودند. در هیچ یک از دورههاى گوناگون، براى علما، چنین فرصتى پیدا نشده بود که امروز، پیدا شده است.«
4 حوزه و علماى دین، در برابر یک آزمایش بزرگ قرار دارند، آزمایش بس بزرگ و تاریخى و بى مانند و بى شبیه در گذشته و البته گذران. با قدرشناسى از این نعمت و پاسدارى از آن و بهرهگیرى درست از فرصتهاى پیش آمده، که همان شکرگذارى است و پاس نعمتهاى خداوندى، بر دامنه این نعمت بزرگ، روز به روز افزوده مىشود و در صورت ناسپاسى و غنیمت نشمارى این نعمت عظیم، بى گمان عذاب خداوند شدید خواهد بود.
رهبر فرزانه انقلاب این نعمت را مصداق آیه شریفه: »و اذ تأذّن ربّکم لئن شکرتم... . « مىداند و مىگوید:
»جامعه علمیه و حوزههاى علمیه شیعه و علماى دینى تشیّع در مقابل یک آزمایش عظیم تاریخى، بى نظیر و غیر قابل تکرار و بدون شبیه در گذشته تاریخ قرار دارند. این نعمتى است که مصداق آیه شریفه قرآن است: »و اذ تأذّن ربّکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید. «
5نگاهى به وضع موجود حوزه
این که حوزههاى چه کارامدیهایى دارند و در کجاها و چه بخشهایى کارامدیهاى لازم را ندارند موضوعِ بسیار مهم در خور بررسى است.
حوزهاى که بخواهد به تبیین مکتب اهل بیت بپردازد، ویژگیها و تواناییهاى آن را در تعالى بخشى به مسلمانان، در بین مسلمانان با ملیتها و فرهنگها و زبانهاى گوناگون، شرح و بازگو کند، بى گمان باید خود را براى حضور در چنین عرصههایى کارامد سازد و کارامد سازى حوزه از هر جهت، بستگى به شناخت دقیق تواناییها و کاستیهاى آن دارد.
آیا حوزه تاکنون به گونه سازمان یافته، با برنامهریزى دقیق و با مطالعه دامنه دار و با بهرهگیرى از تواناییها و ظرفیتهاى موجود، به چنین بررسى دست زده است؟ آیا بررسى کرده است که نیروهاى آموزش دیده و کارآمد که بتوانند در بین ملتها، با فرهنگها، زبانها و مذهبهاى گوناگون نقش بیافرینند چقدر در حوزهها وجود دارند و در حقیقت چقدر در اختیار دارد و مىتواند در برههها و جاهاى گوناگون از آنان بهره ببرد؟
آیا بررسى کرده است که از آن چه از پژوهشها و مطالعات دینى انجام گرفته، از گذشته تاکنون، چقدر از آنها مىتواند کاربرد جهانى و بینالمللى داشته باشد؟
آیا بررسى کرده است که از نظر علمى در پایهاى قرار دارد که با دیگران رقابت و هماوردى کند.
آیا آمار دقیقى از نویسندگان، سخنرانان و پژوهشگرانى که نوشتهها، سخنان و پژوهشهاىشان کاربرد جهانى، بین المذاهب و بین الادیانى دارد که در برهههاى خاص و یا به طور دائم بتوان از دستاورد فکرى و اندیشهاى آنان در نشریهها، روزنامههاى بینالمللى و پرتیراژ و محافل علمى، با اطمینان خاطر، بهره برد، وجود دارد؟
آیا بررسى کرده است که چسان مىتواند از اندیشههاى ناب تفسیرى، کلامى، فلسفى و فقهى شیعه در گستره جهان و جهان اسلام بهره ببرد.
آیا بررسى کرده است که سفیران نامور، پرآوازه و موفق تشیّع، مانند سید جمالالدین اسدآبادى و... چگونه مىتوانند براى سفیران امروز تشیع الگو باشند. یعنى آیا گروهى تشکیل شده است که روى تجربهها، دستاوردها و کارنامه درخشان یک یک آنان مطالعه کند و تجربهها و دستاوردهایى که امروزه نیز کارآیى و کاربرد دارند، در اختیار گروههاى اعزامى بگذارد.
بررسیها نشان مىدهد و در مصاحبهها و سخنرانیهاى دست اندرکاران حوزه و مدیریت آن نیز بازتاب یافته که نه تواناییها حوزه به طور دقیق روشن است و نه کاستیهاى آن.
اگر تواناییها و کاستیها به طور دقیق روشن باشد و برنامههاى تبلیغى داخلى و خارجى بر آن اساس جهت داده شود، آینده روشنى در پیش خواهد بود وگرنه، به هیچ روى نمىتوان چنین آیندهاى را پیش بینى کرد.
به گمان ما، پارهاى از کاستیهاى کمى و کیفى که جا دارد حوزههاى علمیه براى رفع آنها هر چه زودتر دست به کار شوند از این قرار است:
1. کمبود نیروهاى کارامد: حوزههاى دینى در تربیت نیروهاى کارامد، توانا و همه سو نگر و دقیق اندیش براى عرصه دارى در بیرون از مرزها و بین مسلمانان و غیر مسلمانان گامهاى بلند و اساسى را نتوانستهاند بردارند و در این حوزه، با کمبود و کاستى جدى روبهرو هستند. این کمبود و بى بهرهمندى بسیارى از شهرها و مراکز اسلامى از عالمان دینى، بسیار نگران کننده است. و این مشکل در بین پیروان اهل بیت، با توجه به استعمار ستیزى و رویارویى پیروان این مکتب در ایران، لبنان و... و کینه توزیهاى دشمن نسبت به این مکتب و ریشههاى آن، بیشتر احساس مىشود. چون در جاى جاى جهان، بى پناهى پیروان مکتب اهل بیت، در برابر شبیخون فرهنگى دشمن و لجن پراکنیهاى او علیه باورهاى اصیل تشیع، به روشنى دیده مىشود.
حتى در بسیارى از کشورهاى اسلامى، روشنگران و بیان کنندگان آموزههاى اهل بیت، حضور ندارند، با این که دشمنیها علیه آن، بسیار شدید و برنامهریزى شده است و باید توجه داشت که در بسیارى از کشورها و سرزمینها، میدان دارى دشمن، از آن روست که شیعه براى طرحِ آموزههاى خود و پاسخ به شبههها، استوانهاى ندارد و از عالمِ آگاه و آشناى به مصالحِ جهانىِ اسلام بى بهره است.
2. کمبودِ آثار: شناساندن معارف دینى و مکتب اهل بیت، از راه آثار و کتابهاى فنى، عالمانه و دقیق یکى از مهمترین ابزارى بوده که از دیرباز تاکنون، عالمان شیعه از آن بهره بردهاند. آثارى که در دوران معاصر و پس از انقلاب اسلامى نشر یافته چشمگیر بوده و جاى خوشوقتى است. اما در برابر نیازها و شبیخونهاى آن به آنى که به مکتب اهل بیت مىشود، مىتوان گفت آن چه نشر یافته و مىباید از کتابهاى علمى و فنى و راه گشا، بسیار کم است و با آنها نمىتوان در برابر موج فراگیر ضدشیعى ایستاد و به شبههها پاسخ گفت و معارف ناب اهل بیت را شناساند.
3. نارسایى در چگونگى و شکل ارائه معارف: چگونگى و شکل ارائه معارف اهل بیت، که حوزههاى علمیه عهده دار آن هستند، نارساست و با کاستیهاى بسیار دست و پنج نرم مىکند.
نخست آن که: محدود است. تنها در قالبِ سخنرانى و کتاب انجام مىشود که البته کاش این قالب نیز از زیباییها و جذابیتها و برجستگیهایى برخوردار مىبود.
معارف ناب اهل بیت، اگر با ادبیات و قالبهاى پرکشش مجال طرح یابد، بى گمان با همه پیشرفتى که رسانهها در عرصه پیام رسانى دارند، باز هم اثر گذارند.
خطیبهاى برجسته، آگاه، اسلام شناس و آشناى با دقایق مکتب اهل بیت، چون محتوا را در قالب زیبا مىریزند و به مخاطب ارائه مىدهند، سخنشان به دلها راه مىیابد.
و نیز نویسندگانى که به قالبهاى روز آشنایى دارند و از آنها براى ارائه پیامشان بهره مىبرند، در جذب افراد بسیار موفق هستند.
هر اثرى که از سوى شیعه نشر مىیابد، افزون بر این که مىبایست به گونهاى نمایان گر زاویهاى از زوایاى علمى مکتب اهل بیت باشد، از نظر قالب و شکل و نحوه ارائه مطالب، فنى و به روز و آرایههاى چاپ به طور دقیق در آن رعایت شده باشد.
کتابهاى علمى، تفسیرى، کلامى، فقهى و تاریخى شیعه، در ردیف گنجینههاى بزرگ دانش بشرى قرار دارند، اما پارهاى از آنها به خاطر چاپ غیر منقح، پر غلط و در هم و برهم و نامرغوب و غیر فنى و بدون فهرستهاى لازم، در کنج کتابخانهها خاک مىخورند و اهل مطالعه و پژوهش، رغبتى به آنها نشان نمىدهند و این خسرانى است بزرگ براى تشیّع.
رهبر انقلاب اسلامى، نگرانى و دغدغهمندى خود را از این وضع، این چنین اعلام مىکند:
»کتابهایى که از فقه مذاهب دیگر براى ما مىآورند و من گاهى در بین آنها بعضى چیزهاى خیلى سطحى و کم ارزش را از لحاظ علمى مىبینم، که تحقیق شده، تصحیح شده، فهرست بندى شده و ارائه شده، در حالى که در فقه ما، این طور نیست. ما مثلاً سبوط شیخ طوسى، با این عظمت را - که چاپ تهران است ولى ظاهراً چاپ دیگرى هم دارد؛ اما من ندیدهام - که نه یک غلط نامه درست و حسابى دارد، نه یک فهرست دقیق دارد، در اختیار چه کسى بگذاریم.«
6ایشان، این نوع عرضه کردنِ آثار شیعى را، ارزان فروختن آن سرمایهها و گنجینهها مىداند و مایه حقیر و کوچک کردنِ آثار شیعى.
به نظر ایشان، اگر بخواهیم کتاب مبسوط را با وضعیت موجود، به یک فقیه و یا حقوق دان که با مسائل فقهى آشنایى دارد، ارائه کنیم، کتاب خودمان را کوچک کردهایم.
4. بى توجهى به تجربههاى دیگران: دست اندرکاران امر تبلیغ، نبایستى به روش و روشهاى سنتى که خود با آنها آشنایى و سالیان طولانى، با همان روش به تبلیغ دین و ارشاد مردمان پرداختهاند، بسنده کنند، بلکه باید تجربهها و راه و روشهایى را که دیگران و دستگاههاى تبلیغى دیگر مذاهب و ادیان از آنها بهره برده و مىبرند نیز، مور مطالعه قرار دهند و بررسى کنند و اگر دیدند روش و یا روشهاى مناسبى است از آنها بهره بگیرند. کار مهم و چه بسا راهگشایى که تاکنون مطالعهاى روى آن صورت نگرفته است.
مسیحیت امروز، از رشتههاى گوناگون هنرى: رمان، فیلم نامه، تئاتر، فیلم، نقاشى، کاریکاتور، طنز، موسیقى و... بهره مىبرد و در جهان و در بین تودهها، جاى پاى خود را محکم مىکند، حتى در کشورهاى اسلامى.
بسیارى از مسلمانان، در داخل کشور خودشان در درون خانههاىشان، ناخودآگاه، تحت تأثیر برنامههاى تبلیغى کلیسا قرار دارند.
رهبر انقلاب اسلامى، با رصد دقیق، از برنامههاى تبلیغى مسیحیت از راه فیلم و برنامههاى تلویزیونى چنین پرده بر مىدارد:
»کلیسا داراى علم دین به صورت عمیق و مدوّن و استدلالى نیست، ولى در عین حال، از لحاظ تبلیغى جلو هستند، آنها بسیارى از فیلمها را ساختهاند که ظاهرش هم نشان نمىدهد؛ اما تبلیغ مسیحیت است. حتى دوستانِ خود ما، در تلویزیون، ایّام ژانویه و کریسمس که مىشود، به مناسبت این که عدهاى از هم میهنان ما مسیحى هستند، از روى ملاطفت، یا مثلاً مجامله با آنها، چند فیلم مسیحى و کلیسایى را پخش مىکنند. من نگاه کردم دیدم اغلب اینها تبلیغ کلیساست... . کسى که این فیلم را مىبیند، متأثر مىشود. کشیشى را در یک چهره نورانى نشان مىدهد که فلان کار را مىکند.«7
4. کمبودهاى محتوایى و علمى: منظور این نیست که شیعه از نظر ذخائر و منابع علمى، کمبود دارد و یا از نظر علمى ناتوان است. شیعه، ذخائر بسیار دارد و منابع سرشار و تواناییهاى ناشناخته و استفاده نشده و متون لبالب از رهنمودهاى زندگى ساز و مورد نیاز انسان امروز.
سخن در این است که امروز و همین اکنون، مطالب در خور شأن شیعه و اندیشههاى ناب شیعى، که بتوان در بستههاى علمى عرضه کرد و علاقهمندان را از آنها بهرهمند ساخت، در اختیار نیست. جهان امروز، تشنه اندیشههاى ناب است. اندیشههاى سرچشمه گرفته از وَحى، بى گمان این تشنگى را فرو مىنشاند.
حوزهها این رسالت را بر دوش دارند که براى انسان امروز، با بهرهگیرى از آموزههاى وَحیانى مکتب اهل بیت، اندیشههایى را تولید کند.
تولید فکر، به طور دقیق با شناخت نیازهاى فکرى مردمان جویاى حق، در ارتباط است. اگر تولید، سواى از این نیازها باشد، بى گمان، تبلیغ و عرضه آن ره به جایى نمىبرد.
باید بررسى شود چه مطالبى براى دنیاى اسلام و مردمانِ علاقهمند و حق طلب لازم است؟ و تا چه اندازه مىتوان از تولیدات پیشین استفاده کرد و تا چه اندازه باید دست به تولیدات جدید زد.
و نیز باید آمار دقیقى از تولیدات دشمن علیه شیعه و مکتب اهل بیت داشت و این که چه محورهایى بیشتر مورد هجمه و یا نقد قرار مىگیرد.
پس از این آگاهییها است که پاسخهاى علمى، منطقى و جهت دار، جاى خود را باز مىکنند و کارگر مىافتند.
شاید به ذهن بیاید درباره شیعه و معارف اهل بیت و پاسخ گویى به شبههها آثار بسیارى در دسترس است و هر روز نیز شاهد نشر آثار جدید هستیم.
البته این مایه خوشوقتى است. از این آثار مىتوان در راستاى آن هدفى که ترسیم کردیم به بهترین وجه بهره برد. اما روشن است که آثار زیاد دلیل بر برآورده شدن نیازها و پاسخ گویى کامل و همه جانبه و دقیق و عالمانه به شبههها و پرسشها نیست.
سازماندهى پژوهشها و سره از ناسرهشناسى آنها و کنار زدن آثار سست و ضد تبلیغ و گاه شبهه آفرین و مایه وهن شیعه و مکتب اهل بیت، گامى است بزرگ که حوزه باید بردارد و تولیدهاى نو به نو نیز عرصه بدارد.
در تولید اندیشه، دقت، عمق، هوشیارى و جامع نگرى و جهان شمولى و... ضرورت دارد. بویژه اندیشههایى که براى جهان اسلام تولید مىشود، باید به دور از هرگونه مطالب سست، نابخردانه و تفرقهانگیز باشد.
با تولید انبوهِ آثار بى محتوا، وهن آلود و خرافى، به نام شیعه و دفاع از مکتب اهل بیت! و نشر آنها و پر کردن بازارها و کتابخانهها از این دست آثار، نمىتوان ادعاى تولید اندیشه کرد و انجام رسالت.
بلوک شرق، بویژه شوروى سابق، با تولید انبوه کتاب، مجله و... و نشر آنها در سرتاسر کشورهاى تحت سلطه، نتوانست ماندگارى مارکسیسم را تضمین کند که تولید انبوه آثار گسسته از نیازهاى فکرى و عقیدتى مردم، ره به جایى نمىبرد.
این تجربه، یعنى تولید انبوه کتاب و نشریه براى مخاطب فرضى و خیالى و بر اساس توهمات، به نام تولید اندیشه، خود را فریب دادن است.
کار فرهنگى، وقتى اثرگذار است که با برنامه و حوصله تمام مدیریت شود و زود به زود، روى اثرگذارى تولیدات فکرى مطالعه دقیق انجام بگیرد.
چه باید کرد
با توجه به آن چه از کمبودهاى کمى و کیفى عرضه داشتیم، روشن شد که حوزه با تربیت مبلغان ویژه، کارامد، زبان دان، آشناى با فرهنگ مخاطبان، از هر گروه و مذهب و سرزمین، آشنایى عمیق با قرآن و متون روایى و تاریخ اسلام و سیره رسول الله و ائمه هدى، و غنى سازى محتواى بستههاى تبلیغى و چگونگى ارائه مطالب و محتواى مورد نظر به مخاطبان و... گامهاى نخستین را در افشاندن عطرِ دلاویزِ مکتب اهل بیت، مىتواند بردارد. این در کوتاه مدت؛ اما در دراز مدت، مطالعات دامنه دارى مىباید انجام بگیرد و از همه ظرفیتهاى علمى و تجربى به کار گرفته شود، تا طلایه داران مکتب اهل بیت در گستره جهان حضورى اثر گذار داشته باشند.
آن چه که ضرورى و بایسته است سرلوحه کار تبلیغى در خارج از مرزها قرار بگیرد، سیره و سخن رسولالله و ائمه هدى است. هر برنامه و راهنماى تبلیغى، مىبایست به گونهاى الهام گرفته از سیره و سخن ناب معصومان باشد.
در این جا، به چند روایت از انبوه روایاتى که مىتوانند راهگشاى امر تبلیغ باشند اشاره مىکنیم که به نظر ما اگر دستگاه روحانى و تبلیغى و مبلغان ما، آنها را سرلوحه حرکت تبلیغى خود قرار بدهند و هر مبلغى بر اساس پیام آنها خود را بسازد و نهاد حوزه و دستگاه تبلیغى و شخص مبلغ، هر یک، در جهتگیرى تبلیغى و حرکت ارشادى، آن به آن از آنها الهام بگیرد، در امر تبلیغ و شناساندن مکتب اهل بیت، دگرگونیهاى ژرفى پدید خواهد آمد:
1. دعوت مردم به دین به غیر زبان، با عمل
ابو اسامه مىگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که مىفرمود:
»علیک بتقوى الله والورع و الاجتهاد و صدق الحدیث و أداء الامانة و حسن الخلق و حسن الجوار و کونوا دعاة الى انفسکم بغیر السنتکم و کونوا زَیناً و لا تکونوا شیناً و علیکم بطول الرکوع و السجود. فأن احدکم اذا أطال الرکوع و السجود هتف ابلیس من خلفه و قال: یا وَیلَه اطاع و عصیتُ و سَجَدَ و أبیت.«
8بر تو باد که پرهیز از خدا و پارسایى را از کف ننهى و در طلب رضاى حق کوشا باشى.
بر تو باد به راستى در گفتار و أداى امانت و نیک خوئى و حُسن همجوارى. مردم را به سوى خود دعوت کنى، اما نه با زبان، بلکه با حُسن اعمال زیور ما باشید، نه مایه ننگ ما.
بر شما باد که رکوع و سجود خود را طولانى کنید که چون آدمى زاده، رکوع و سجود خود را طولانى کند، فریاد ابلیس برآید که: اى واى، او اطاعت کرد و من عصیان کردم. او سجده کرد و من طغیان کردم.
اما در روایتى دیگر، خطاب به عیسى بن عبدالله مىفرماید:
»لیس منّا - و لا کرامة - من کان فى مصرٍ فیه مائة الفٍ أو یزیدون و کان فى ذلک المصر أحد أورعَ منه.«
9از ما نیست - و شرافتى ندارد - کسى که در شهر باشد که صد هزار تن و بیشتر در آن باشند و در آن شهر شخصى پارساتر از او بوده باشد.
امام موسى بن جعفر(ع) مىفرماید:
»کثیراً ما کنت اسمع ابى یقول: لیس من شیعتنا من لا تتحدّث المخدّرات بورعه فى خدورهنَّ و لیس من اولیائنا من هو فى قریةٍ فیها عَشَرَةُ آلافِ رجلٍ فیهم من خلق اللّه اَورعَ منه. «
10من از پدرم بسیار مىشنیدم که مىفرمود: از شیعیان ما نیست کسى که (در پارسایى و ورع به درجه و پایهاى از شهرت نرسد که) زنان پرده نشین در میان پرده خویش از ورع او سخن گویند.
و از دوستان ما نباشد کسى که در شهرى باشد که ده هزار مرد در آن باشند و پارساتر از او در میان آنان خدا خلق کرده باشد.
2. شناخت و شناساندن قرآن و اهل بیت
براى رسیدن به اسلام ناب و سرچشمههاى زلال معارفى آن، باید راه روشنى را جست، راهى که از هر جهت، اطمینان آور باشد و به انسان آرامش قلبى بدهد و این ایمان را به او بدهد که اگر جان خویش را بر سر آن مىگذارد، بى دغدغه باشد و بداند که فرجام خوشى خواهد داشت و به بهشت برین دست خواهد یافت.
این راه روشن را اسلام به پیروان خود شناسانده است و خدا، رسول خود را واداشته که زوایاى راه را به درستى به مسلمانان بشناساند، تا با قرار گرفتن در آن راه و پوییدن آن، از صراط حق منحرف نشوند.
ثعلبى سمعانى از سُلیم بن قیس هلالى روایت کرده که گفت: زمانى که من با حُبش بن المعتمر در مکه بودیم، ابوذر غفارى به پا خاست حلقه در کعبه را گرفت و گفت: من از رسول اکرم(ص) شنیدم که فرمود:
»انىّ تارک فیکم ما ان تمسّکتم بهما لن تضلوا، کتاب اللّه و عترتى، لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض. «
11از احمدبن عبداللّه بن سلام از حُذَیفة الیمان روایت شده است که گفت: رسول خدا(ص) در خطبهاى چنین فرمود:
»... و اِنّى تارک فیکم الثقلین، کتابَ الله و عترتى اهل بیتى. ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا و انهما لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض فتعلَّموا منهم و لا تعلَّموهم فانّهم اَعلم منکم.«
12من، واگذارنده دو چیز گرانبها در میان شما هستم: کتاب خدا و عترتم، خاندانم. که اگر به آن دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد. و این دو هرگز از هم جدا نمىشوند، تا سَر حوض بر من وارد شوند. از ایشان فراگیرید و به آنان یاد ندهید، زیرا از شما داناترند.
از ابن عباس روایت شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
»یا معشر المؤمنین انّ الله عزوجلّ اَوحى اِلیَّ اَنّى مقبوض، اقول لکم قولاً ان عملتم به نَجَوتم و ان ترکتموه هلکتم. ان اهل بیتى و عترتى هم خاصّتى و حامّتى و انّکم مسؤولون عن الثّقلین، کتاب الله و عترتى. ان تمسّکتم بها لَن تضِلّوا فانظروا کیف تَخلُفُونى فیها.«
13اى گروهِ مؤمنان! من چیزى به شما مىگویم که اگر بدان عمل کنید، نجات مىیابید و هر گاه ترکش کنید، هلاک مىشوید. همانا اهل بیت من و عترت من از خاصّان و نزدیکترین خویشان من هستند. و همانا شما از این دو چیز گرانبها مؤاخذه مىشوید، کتاب خدا و عترت من. اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد. پس بنگرید که به جانشینى من، چگونه با آنها رفتار مىکنید.
از این سخن بلند و استوار رسول خدا که شیعه و سنى بر آن اتفاق دارند و آن را در کتابهاى روایى خود نقل کردهاند، راه براى هدایت گرى و چگونگى پیام رسانى دینى روشن مىشود. هدایت در حرکت کردن در پرتوى این دو »ثقل« بزرگ است و گمراهى در حرکت نکردن در پرتوى آن دو »ثقل« بزرگ.
با توجه دقیق به این اصل بزرگ و افروختن این مشعل مقدس، امکان هدایت مردم وجود دارد و به عبارتى، خداوند متعال هدایت مردمان را در به پا داشتن مشعل کتاب و عترت، تضمین کرده است.
پس آن چه مهم است و رسالت اصلى، شناخت عالمانه این دو »ثقل« است و شناساندن آنها که هر راه دیگرى پیموده شود و یا یکى گرفته شود و دیگرى رها، فرجام کار خوشایند نخواهد بود.
الف. قرآن: یکى از دو »ثقل« قرآن است که امت اسلامى باید در پرتو آن حرکت کند و مبلغ دینى و حوزههاى علمیه، قرآن را از همه جهت محور کار و برنامه خود قرار دهند که بدون محور بودن قرآن، نه این که هدایتى صورت نمىگیرد که گمراهى و ضلالت چتر خواهد گستراند.
از امام على بن ابى طالب(ع) از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:
»علیکم بکتاب الله فیه نبأء ما قبلکم و خیرُ ما بعدکم و حکم ما بینکم. هو الفصل لیس بالهزل. من ترکه من جبّارٍ قصمه الله و من التمس الهدى فى غیره أضلهُ الله و حبل الله المتین و الذکر الحکیم و الصراط المستقیم. هو الذى لا تزیغ به الاهواء و لا تشبع منه العلماء و لا یخلق على کثرة الردّ و لا تنقضى عجائبه و من قال به صَدَقَ و من حکم به عَدَلَ و من خاصم به فَلَجَ و من دعا الیه هُدِىَ الى صراط مستقیم.«
14به کتاب خدا تمسک بجویید. در قرآن است خبر آن چه پیش از شما بود و خبر آن چه پس از شماست و حکم آن که چگونه بایدتان زندگى بود.
قرآن، جدى، قطعى و فصل است، هزل و لغو نیست. هر گردن کشى که آن را ترک کند، خداوند پشت او را خواهد شکست و کسى که هدایت را از غیر قرآن بخواهد، خداوند او را گمراه مىکند. قرآن، ریسمان محکم خداست و پند راست و درست و راه راست است و هواى مردم آن را از حق منحرف نمىکند.
و دانشمندان از آن سیر نمىشود و به کثرت تکرار کهنه نمىشود و شگفتیهاى آن پایان ندارد.
گوینده به قرآن راستگوست و حاکم به آن عادل و کسى که مخاصمه و احتجاج به قرآن کند، پیروزمند مىشود و کسى که دعوت به سوى قرآن کند، به راهِ راست هدایت مىشود.
حال که چنین است و هدایت بشر، رهایى او از گمراهى، پراکندگى، آشفتگى، بسته به تمسک راستین به قرآن دارد، راهى که در آن کژى راه ندارد، هیچ گاه با بهرهبردارى و تکرار کهنه نمىشود و پیروزمند میدان، در هر عرصهاى، کسى است که در پرتو قرآن گام بردارد، بر ارشادگران و مبلغان دینى است که با فهم و درک درست واژه به واژه، جمله جمله و آیه آیه آن، و دریافت پیامها و درسها و نکتههاى آن براى انسان امروز، پا به عرصه تبلیغ بگذارند و در جمعهاى کوچک و بزرگ، در خارج و داخل و بین گروههاى مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و سنى حاضر شوند آن چه براى مبلغ شیعى، که بناست زینب اهل بیت باشد و نه مایه ننگ، شرط است براى ورود به عرصه جهانى و نمایاندن چهره علمى و اصلاحى ائمه اطهار و برنامههاى عدالت محور مکتب اهل بیت که از قرآن اشراب مىشود و سرچشمه مىگیرد، در قرآن تدبر کند و این تدبر در قرآن، بر تحصیل مقدماتى استوار است که حوزههاى علمیه باید آنها را براى طلاب و فضلا و مبلغان دینى فراهم آورند و زمینه را به گونهاى بسازند که طلاب، یعنى همانانى که قرار است در آینده به تبلیغ دین از منظر اهل بیت بپردازند، بتوانند مقدمات را تحصیل کنند و آن گاه وارد وادى تدبر شوند.
لغت عرب جاهلى را بشناسند، احوال عرب را در آن عصر بدانند، به طور دقیق از حالات رسول گرامى اسلام آگاهى یابند، دانش شأن نزول را بیاموزند با سیره و سخن امامان معصوم مأنوس و دمساز باشند، دیدگاههاى مفسران بنام را فرا دید نهند آن گاه با خرد ورزى و در نظر گرفتن اوضاع و احوال جوامع بشرى امروز و نیازها به تدبر بپردازند و به رسالت جهانى خویش جامه عمل بپوشانند. با این اعتقاد ژرف و گسترده که:
»و ما هى الا ذکرى للبشر. «
15»و ما هو الا ذکر للعالمین. «
16»و ما ارسلناک الا کافة للناس. «
17»تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا. «
18»و تذیراً للبشر. «
19ب. اهل بیت: این که اهل بیت، چه کسانى هستند و با چه ویژگیها و کارنامهاى و پیرو و دوستدار اهل بیت، چسان و چگونه و با چه معیارها و ترازهایى این جایگاه و پایه را مىیابد، از جمله عناصرى است که مىباید در مدرسهاى که بناست مکتب اهل بیت در آن آموزانده بشود و محور و مدار قر بگیرد، کالبدشکافى دقیق بشود.
بهترین و با اطمینانترین راه براى شناخت و شناساندن اهل بیت، همان راهى است که رسول خدا(ص) و ائمه اطهار فراروى مسلمانان قرار دادهاند و تلاششان بر آن بوده که آن را نشان دهند و نشانههاى آن را بازگویند.
اگر حوزههاى علمیه در شناساندن مکتب اهل بیت و ائمه اطهار، همین راه را بپیمایند و از در پیش گرفتنِ راههاى ناشناخته و ناهموار خوددارى کنند، بى گمان کسانى که بر اساس برنامههاى آنها رشد مىیابند، دانش مىاندوزند و به مسائل روز و دنیاى پیرامون خویش آشنا مىشوند، توانایى شناساندن مکتب اهل بیت را دارند.
على(ع) در نهج البلاغه، اهل بیت را شناسانده است، به زبانى که هیچ گاه کهنه نمىشود و همیشه نیاز مسلمانان را در کنار قرآن برآورده مىسازد.
على(ع) اهل بیت را نشانههاى راه مىداند که رهروان اگر نشانهها را همیشه در نظر داشته باشند و جهت حرکت خویش را با آنان تراز کنند، هیچ گاه راه را گم نخواهند کرد و به بى راهه فرو نخواهند غلطید.
امام(ع) از این که مردم عترت را رها کردهاند و از جاهلان عالم نما پیروى مىکنند، شکوه مىکند و راه نجات را فقط در پیروى از خاندان رسول خدا(ص) مىداند:
»فاین تذهبون و انّى تؤفکون والاعلام فائمة، و الآیات واضحة و المنار منصوبة فاین یُتاه بکم. بل کیف تعمهون و بینکم عترة نبیکم و هم أزمة الحق و اعلام الدّین و السنة الصدق، فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن و ردوهم و رودهم الهِیم العطاش. «
20پس، کجا مىروید؟ و کى باز مىگردید؟ که علامتها بر پاست. و دلیلها هویداست. و نشانهها برجاست.
گمراهى تا کجا؟ سرگشتگى تا کى و چرا؟
خاندان پیامبرتان میان شماست که زمامداران حق و یقیناند. پیشوایان دیناند. با ذکر جمیل و گفتار راست قریناند. پس همچون قرآن، نیک حرمتِ آنان را در دل بدارید. و چون شترانِ تشنه که به آبشخور روند، روى به آنان آرید.
و در خطبهاى دیگر از جایگاهِ والاى اهل بیت در اسلام، این گونه سخن مىگوید:
»نحن شجرة النبوة، و محطّ الرسالة و مختلف الملائکة و معادن العلم و ینابیع الحکم. ناصرنا و محبّنا ینتظر الرّحمة و عدوّنا و مغبضنا ینتظر السّطوة.«
21ما درخت نبوّتیم و فرود آمد نگاه رسالت و جاىِ آمد شدِ فرشتگان رحمت، دکانهاى دانش و چشمه سارهاى بینش. یاور و دوست ما، امید رحمت مىبَرد؛ و دشمنِ کینه جوى ما، انتظار قهر و سطوت.
و یا مىفرماید:
»فاذا حُکِمَ بالصّدق فى کتاب الله فنحن احقّ الناس به و ان حُکِمَ بسّنة رسول الله صلى الله علیه و آله، فنحن اولاهم به. «
22پس اگر از روى راستى به کتاب خدا داورى کنند، ما از دیگر مردمان بدان سزاوارتریم. و اگر به سنت رسول خدا(ص) گردن نهند، ما بدان اولى تریم.
از این فرازها استفاده مىشود که بدون اهل بیت و روشنگریها و پرتوافشانیهاى اعتقادى، اخلاقى و تفسیرهاى ناب آنان از قرآن و سنت، نمىتوان به درک و فهم درستى از اسلام رسید و در ظلمتها راهى به روشنایى یافت.
بر حوزههاى علوم دینى است که مبلغانى را به گونهاى تربیت کنند و به دانش دین بیارایند که براى شناساندن زوایاى روشن دین، همیشه چون شتران تشنه به آبشخور زلال آنان روى آورند و این نیاز شدید را در خود احساس کنند و به مرحله و پایهاى برسند که این سخنان حضرت امیر(ع) و جز آنها را درباره جایگاه والاى اهل بیت، معارف ناب آنان و مرجعیتى که در احکام دین دارند، براى مردم به روشنى بازگویند. که با بازگویى اینها دلها به قرآن نزدیک مىشود و با نزدیک شدن هر چه بیشتر دلها به قرآن، زمینه براى ساختن جامعه قرآنى که هدف اهل بیت بوده است، به حقیقت مىپیوندد.
شاخصههاى مکتب اهل بیت
مکتب اهل بیت در طول تاریخ اسلام، با نمادها و نشانههایى از دیگر فرق بازشناخته مىشده است. نمادها و نشانههایى که براى برفراز نگه داشتن آنها خونهاى پاکى ریخته شده و انسانهاى بسیار بزرگى جانشان را فدا کردهاند.
مکتب اهل بیت در بین مسلمانان، با همه جفاها، حق کشیها و کتمان گریهایى که در حق آن روا داشته شده، ریشه دار است و این به خاطر شاخصههایى است که دارد و همیشه آنها را پاس داشته است.
امروزه، اگر مبلغان شیعى براى برافراشتن پرچم اهل بیت و مکتب رهایى بخش این خاندان، به تلاش برخاستهاند، راهى براى برافراشته ماندن آن ندارند، جز آن که به این شاخصهها، نمودها و نمودارها، از بُن جان باور داشته باشند و براى گسترش عالمانه آنها، راههاى منطقى و خردمندانه را پیش بگیرند.
در این جا به پارهاى از آنها اشاره مىکنیم، که به گمان ما، راهِ ورود عالمانه و خردمندانه در بین فرقهها، مکتبها و نحلهها و انسانهاى خردورز است:
1. عدل: شیعه از عدلیّه است. به اصل عدل باور عمیق دارد. خلقت و تکوین عالم را بر اساس عدل مىداند: »بالعدل قامت السموات و الارض. «
نظام تشریع را نیز تابع میزان عدل مىداند. همه احکام عادلانه وضع شدهاند و تابع یک حقیقت، مصلحت و مفسده واقعى است.
در مقابل، جریان قوى در بین مسلمانان بود که به این اصل باور نداشت. نمونههایى از آفرینش و احکام را مطرح مىکرد که در آنها عدلى وجود ندارد؛ اما چون کار خداست، باید از روى تعبد پذیرفت. این دو جریان در عرصه علمى به بگو مگو و مجادلههاى سخت پرداختند، تا این که جریان منکر عدل الهى به حکومت دست یافت و قدرت را در دست گرفت و این عقیده، عدالت اجتماعى را نیز تحت تأثیر قرار داد و شیعه در عرصههاى سیاسى و اجتماعى، با این جریان درگیر شد و به ستیز برخاست و به عنوان گروه عدلیّه، عدالت محورى را در جامعه اسلامى شعار بنیادین خود قرار داد و على(ع) را به عنوان طلایه دار این حرکت بزرگ در همه جا مطرح مىکرد و به بازخواست از حاکمان مىپرداخت و مردم را بر مىانگیخت که در برابر بى عدالتیها بى تفاوت نمانند.
امروزه این اصل بنیادین را حوزههاى علمیه و مبلغان دینى، باید هم در حوزه اعتقادات و نظام تشریع و هم در حوزه اجتماع، عالمانه و انقلابى پاس بدارند. اصلى که اگر به درستى شرح شود و از آن پاسدارى شود، شیعه در سرتاسر جهان حرف براى گفتن دارد و مىتواند مردمان عدالت خواه بسیارى را با خود همراه سازد و علیه بى عدالتیها قد افرازد.
2. عقل: روشن است وقتى که گروهى عدل محور شد و بر مدار عدل به تفسیر و استنباط احکام پرداخت، ناگزیر باید عقل را محور کار خویش قرار دهد. چون وقتى بر این عقیده شد که خداوند بر اساس عدل آفرینش را رقم زده و بر اساس عدل نظام تشریع را به وجود آورده است، در تفسیر و برداشت از آموزههاى اسلام و استنباط حکمى از احکام الهى، در هر زمان، حسن و قبح عقلى را ملاک قرار مىدهد، به »عدل« مىنگرد و »عدالت« را فرا دید مىنهد که آیا حکمى را که از آیات و روایات استنباط کرده، با »عدالت« سازگارى دارد و این سازگارى و عدم سازگارى را به قوّه عقل در مىیابد که حق چیست و مقتضاى عدالت چیست. به هر نقلى دل نمىبندد. نقلى را در دستور کار قرار مىدهد که بر اساس مقتضاى عدالت باشد و عقل به آن حکم کند که: »کل ما حکم به العقل حکم به الشرع« از این رو در قرآن روایات معصومان(ع) روى عقل تأکید فراوان شده است و شیعه در تمام دورانها، از »عقل« بهره برده و از تعبد کورکورانه پرهیز داشته است. تا آن جا که به مکتب عقلى مشهور شده است و همیشه با جموداندیشان، یعنى کسانى که عقل را در استنباط احکام کنار گذاشته و به هر نقلى بسنده کرده و بر اساس آن حکم دادهاند، درگیر بوده است و از این فکر خطرناک: »دین مقیاس حق و عدالت است« پرهیز داده است و شعار خود را »حق و عدالت مقیاس دین است« قرار داده که امرى است عقلایى.
یعنى این که هر برداشتى از دین، دین نیست. برداشتى از دین، دین است که بر اساس حق و عدالت باشد. پس نمىتوان هر چیزى را به نام دین پذیرفت، بلکه باید به حکم عقل و با تعقل، هر برداشت و استنباطى که با حق و عدالت سازگار بود، پذیرفت زیرا که خداوند احکام خویش را بر اساس حق و عدالت وضع کرده است.
3. مرجعیت علمى اهل بیت: هیچ فرقهاى از فرقهها و گروههاى اسلامى نمىتواند مرجعیت علمى خود را ثابت کند و پاى این ادعا بایستد، جز اهل بیت. آن چه را معصومان گفته و طرح کردهاند، سخن وحى بوده است و بر این پاى فشردهاند که آن چه از ما مىشنوید، سخن خود ما نیست، سخن رسول خداست و آن هم سخن خداست و سرچشمهاش وحى.
شیعه بر این باور است که پس از رسول خدا(ص) مردم رها نشدهاند که براى یادگیرى مسائل دینشان هر درى را بکوبند و یا به ذوق و سلیقه خود عمل کنند.
بلکه بیان دین بر عهده جانشینان معصوم آن حضرت واگذار شده، همانان که در حدیث »ثَقَلین« قرین و توأم کتاب خدا قرار داده شدهاند. کتابى که خداوند دربارهاش مىفرماید:
»لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لامن خلفه.«
23باطل و نادرستى، نه از پیش رو و نه از پشت سر به آن راه نمىیابد.
روشن است و بر اهل دقت و درنگ پوشیده نیست که اگر اهل بیت گرد باطل مىگشتند، قرین و همراه کتاب خدا قرار نمىگرفتند و بسان کتاب خدا حرمت نمىیافتند و از این عصمت بالا برخوردار نمىشدند.
با توجه به این جایگاه اهل بیت، مرجعیت دینى آنان، براى هر کسى که کمترین دقت را روى موضوع بکند، روشن مىشود.
این جایگاه که در روایات بسیار بازتاب یافته و روایت بنیادین و روشنگر »ثقلین« که به گونه متواتر، از بیست و اندى صحابى نقل شده و در کتابهاى روایى سنى و شیعه به طور گسترده آمده، حجت را بر تمامى مسلمانان پاى بند به سنت رسول الله(ص) تمام کرده است. و این راه را بر مبلغان شیعى در سرتاسر جهان اسلام هموار مىکند که مرجعیت دینى اهل بیت را شرح دهند و زوایاى آن را بازگویند و زمینهها را براى وحدت و همگرایى بزرگ بر محور قرآن و سنت، قرآن و اهل بیت فراهم آورند.
نتیجه
1. روشن شد که عالمان بیدار، آگاه و زمان شناس چسان با امکانات بسیار محدود و به دور از تشکیلات و کارگروهى حتى، به شبهههاى علیه شیعه پاسخ گفته و از کیان مکتب اهل بیت دفاع کردهاند.
2. بر این نکته تأکید شد که امروزه با توجه به پیچیدگى کار تبلیغاتى و شبهه آفرینیهاى دشمن، ابلاغ پیام دین و مکتب تشیع و بیان زوایاى مکتب رهایى بخش اهل بیت، به گونه فردى ممکن نیست و یا خیلى کم بُرد و کم ثمر است و باید کار تشکیلاتى و سازماندهى شدهاى، در شعاع بسیار گستردهاى انجام بگیرد، تا ثمربخش باشد و اثر گذار.
3. و نیز بیان گردید و به نسبت، به شرح از آن سخن به میان آمد که تکلیف و وظیفه ابلاغ مکتب اهل بیت در این روزگار و شرایط حاکم بر جوامع انسانى و اسلامى، از جهتهاى مختلف مهم است و بس سرنوشت ساز:
الف. احساس نیاز به مکتب اهل بیت.
ب. تهاجم گسترده به مکتب اهل بیت.
ج. فرصتهاى موجود براى حضور جدّى و علمى مبلغان شیعى در عرصههاى مختلف، به برکت انقلاب شکوهمند اسلامى.
4. با نگاهى گذرا به وضعیت موجود حوزههاى علمیه، کاستیها و توانییها، در حد اطلاع، به بوته بحث گذارده شد و چگونگى کاستن از کاستیها و بهرهگیرى درست از تواناییها، مور بحث قرار گرفت.
5. و در پایان، پارهاى از شاخصهها و نمودها و نهادهاى مکتب اهل بیت، مانند عدالت محورى، عقل گرایى، مرجعیت دینى، که مىتوانند زمینه ساز حضور مبلغان شیعى در عرصه جهانى باشند، بررسى شد.